آشنایی با کانون | نشریه | مواضع و بیانیه ها | درخواست عضویت | ارتباط با ما

ماهنامه بشریت شماره 150

 

      گزارش جلسه داخلی نمایندگی هانوفر 2 آگوست

میترا کفایت­حقیقی

Institute monthly Audio report 2nd August 2014

Hannover monthly agency meeting, 2nd August 2014 at 12:00pm in Freizeitheim Krokus Hall has been held with presence of its members whom other colleagues from different representation attended virtually including: Miss Roza Khalili Oldenburg-Berman’s responsible agency,Mr Fereidoon darvishian gizenlimburg’s responsible and from ladies: Miss Nina erfani,  Sara manzari,  Mitra kefayat haghighi, Sedighe jafari and gentlemen: Mr Mojtaba ghasemi sameni, Mohammad reza barzegar, mohammad hossein bidarvand, Armin ghazanfar pour, Siavash osmani and Masoud raeisi estabragh along with several guests. This meeting was along with evaluation of news and lecture about different kinds of human right violation and played via institute radio and now you can access to the  video and Audio report of this meeting through the following file

http://seda-tasvir.bashariyat.org/?p=1875

 

این جلسه طبق فراخوان قبلی در تاریخ 2 آگوست رأس ساعت 12:00 در شهر هانوفر با مسئولیت آقایأآرمین غضنفرپور و منشیگری خانم میترا کفایت­حقیقی برگزار گردید.

این جلسه به صورت حضوری و پالتاکی برگزار گردید. حاضرین در جلسه خانم­ها صدیقه جعفری­، نینا عمرانی و آقایان مجتبی قاسمی­، حسین بیداروند­، مسعود رئیسی­، شاهرخ کتیبه و حاضرین در پالتاک خانم­ها سارا منظری­، رزا خلیلی و آقایان محمدرضا برزگر­، درویشیان برگزار گردید.

جلسه با خوش­آمد گوئی آقای­غضنفرپور به حاضرین آغاز گردید­. در ابتدا از آقای­مجتبی قاسمی دعوت به­عمل آمد که به تحلیل و بررسی اخبار ماه گذشته بپردازد که به شرح ذیل می­باشد.

 با وجود گذشت بیش ازدوهفته از دستگیری وحید رنجبر، عضو ­ارشد­ شورای ­صنفی دانشجویان دانشگاه سیستان­ و­ بلوچستان، هیچ خبری از وضعیت بازداشت این فعال­دانشجویی در دسترس نیست و پیگیری­های انجام شده برای یافتن محل دقیق بازداشت وی بی­نتیجه مانده است به طوری که تا کنون اجازه هیچ­گونه ملاقات یا برقراری تماس تلفنی به این دانشجوی ممتاز رشته تاریخ داده نشده است.

به گزارش دانشجو نیوز گمان می­رود وی به بازداشتگاه اداره اطلاعات زاهدان که مملو از افراد خطرناک وابسته به گروهک­های تروریستی و تکفیری است، منتقل شده است.وحید رنجبر که پس از انجام یک­هفته بازجویی روزانه، سر انجام در روز۲۳ تیرماه ۹۳  توسط اداره اطلاعات شهرستان زاهدان بازداشت شده است به­شدت از بیماری زخم معده رنج می­برد و طبق گزارش­ها وی پیش از بازداشت، در مدت بازجویی­ها دچارخونریزی شدید معده شده و نسبت به سلامتی این دانشجو نگرانی­های فراوانی وجود دارد.

گفتنی است طی سال جاری با هماهنگی برخی مسئولان دانشگاه سیستان­ و­ بلوچستان، تعدادی از اساتید و بسیاری از فعالین دانشجویی این دانشگاه در سکوت مطلق خبری به اداره اطلاعات زاهدان احضار شده و تحت بازجویی قرار گرفته­اند.

شایان ذکر است برخی فعالین سابق دانشجویی این دانشگاه معتقدند حجم فشارهای امنیتی فعلی وارده به این دانشگاه، بسیار گسترده­تر از دوران ریاست جمهوری محمود احمدی­نژاد است.

با گذشت ۵۳ روز از بازداشت شش شهروند کُرد توسط اطلاعات سپاه پاسداران، از وضعیت سه تن از ایشان اطلاعی در دست نیست

بنا­به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق­بشر در ایران، ۵۳ روز پیش شش تن از شهروندان کُرد توسط اطلاعات سپاه­پاسدارن بازداشت شدند، که ۳ نفر از آنان همچنان در بلاتکلیفی و بازداشت به­سر می­برند. پنج تن از این فعالین به نام­های رضا ایوبی، مصطفی سبزی، اسماعیل اختری، ناصر بدوی و عبدالله بدوی از اهالی شهر ماکو و یک تن از آنان به نام رشید صالحی از اهالی شهر خوی می­باشند.

بنا به همین گزارش، ۳ نفر از آنان به نام­های رضا ایوبی، مصطفی سبزی و ناصر بدوی هفته گذشته به زندان ارومیه منتقل شدند و مابقی همچنان در بازداشت اطلاعات سپاه به­سر می­برند.

ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق­بشر در ایران، قادر محمد­زاده، زندانی کرد، از روز چهارشنبه ۱ مرداد، به دلیل نامعلومی به انفرادی زندان مرکزی ارومیه منتقل شده است.

گفتنی است این زندانی سیاسی که به اتهام محاربه و اقدام علیه امنیت ملی از طریق ارتباط با احزاب کرد، ابتدا به اعدام و سپس در دادگاه تجدید نظر به ۲۰ سال زندان محکوم شد.

وی تا پیش از انتقال به انفرادی، در بند ۴ زندان مرکزی ارومیه در بین زندانیان عادی و در شرایط عدم تفکیک زندانیان سیاسی از سایر مجرمان، نگهداری می‌شد.

 اصغر محمودیان که به زندان سمنان تبعید شده در شرایط جسمی نگران کننده‌ای به­سر می‌برد

ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق­بشر در ایران، علی اصغر محمودیان ۶۳ ساله، زندانی که به بیماری­های پروستات، گرفتگی عروق قلب، همورویید و بیماری تنفسی مبتلاست، هم‌ اکنون در زندان مرکزی سمنان در شرایط نا‌­مطلوب و نگران­کننده‌ای به­سر می‌برد.وی هم­چنین به‌دلیل تأخیر در بازگشت از مرخصی که برای درمان بیماری‌هایش اتفاق افتاده با مشکلات قضایی روبرو شده و امکان صدور حکم جریمه و یا شلاق برای وی وجود دارد.

یکی از بستگان وی به گزارشگر هرانا گفت: «وقتی آقای محمودیان برای ۴ روز به مرخصی آمد ما تصمیم گرفتیم اقدام به درمان برخی بیماری­هایش کنیم و به همین دلیل وی مدتی با تأخیر به زندان بازگشت. اکنون با وجودی که مدارک پزشکی وی موجود است مسئولین قضایی قبول نمی‌کنند و قرار است به‌دلیل تأخیر در بازگشت از مرخصی برایش حکم صادر کنند. یکی از مسئولین گفته یا حکم شلاق صادر خواهد شد و یا جریمه نقدی.»

این زندانی سیاسی به اتهام محاربه به ۶ سال حبس همراه با تبعید محکوم شده است، ماده‌ای که طبق قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۹۲، اصلاح شده و براساس اصل حقوقی پذیرفته شده در قوانین ایران و بین­المللی، حکم وی باید تغییر یابد.

علی اصغر محمودیان در پاییز سال ۱۳۸۸ بازداشت شد و در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق به ۶ سال حبس همراه با تبعید محکوم شد و تا کنون ۴/۵ سال را در زندان سپری کرده است.

وی ۲۱ فروردین ماه سال ۹۳ پس از آن­که در مرخصی درمانی به سر می‌برد در اعتراض به وضعیت بحرانی زندان سمنان به دادسرای شهید مقدس واقع در زندان اوین مراجعه کرد که بلافاصله به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد.

زندان سمنان یک کاروانسرای قدیمی است که بدون امکانات مناسبی به زندان تغییر کاربری یافته است، تراکم جمعیت بالا، قتل، اعتیاد و تجاوز جنسی در این زندان بار‌ها گزارش شده است، استعمال مواد مخدر توسط اغلب زندانیان یک بار محمودیان را در آستانه مرگ قرار داده بود.

در حال حاضر غیر از علی­اصغر محمودیان، بهرنگ سرخوش و تعدادی از بهاییان نیز به عنوان زندانی عقیدتی و سیاسی در این زندان دوران محکومیت خود را سپری می‌کنند.

جیسون رضائیان خبرنگار نشریه واشینگتن پست در تهران به همراه همسرش، یگانه صالحی، بازداشت شده‌اند

روزنامه واشینگتن پست با اعلام این خبر، افزود: این دو، روز سه‌شنبه (۲۲ ژوییه) بازداشت شده‌اند. مشخص نیست که چه سازمان و یا افرادی آنها را بازداشت کرده‌اند. به گفته این روزنامه دو تبعه آمریکایی دیگر که به عنوان عکاس- خبرنگار با آنها در ایران فعالیت داشته‌اند نیز در بازداشت هستند؛ نامی از این دو نفر برده نشده است.

آقای رضائیان که ۳۸ سال سن دارد و از سال ۲۰۱۲ به عنوان خبرنگار این نشریه در تهران فعالیت می‌کرده، دارای تابعیت آمریکایی نیز هست. واشینگتن پست می‌گوید همسر او که تابعیت ایرانی دارد، خبرنگار روزنامه "نشنال" مستقر در امارات متحده­عربی است.در همین حال مری هرف، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا گفته است مقام‌های آمریکایی از بازداشت ۳ آمریکایی در ایران در طی هفته جاری آگاه هستند؛ او جزئیات بیشتری را ارائه نداده است. روزنامه واشینگتن پست نوشته است که خانواده آقای رضائیان به آنها گفته‌اند، در حال حاضر نمی‌خواهند در این‌باره اظهار نظر کنند و در ادامه می­افزاید، حمید بابایی یکی از سخنگویان نمایندگی ایران در سازمان ملل­متحد در ایمیلی که به این روزنامه فرستاده گفته است که مقام‌های نمایندگی ایران در حال پیگری این موضوع هستند.

 ماده ۹

هیچ احدی نباید مورد توقیف، حبس یا تبعید خودسرانه قرار گیرد.

 سعید حیدری شهروند ماهشهری که به‌تازگی از تشیع به تسنن تغییر مذهب داده بود، بازداشت شد

ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق­بشر در ایران، پنج‌شنبه ۲ مرداد ماه سعید حیدری در منزل شخصی خود واقع در شهرک طالقانی (کوره‌آ) در نزدیکی ماهشهر بازداشت شد.

یک منبع مطلع در خصوص علت بازداشت وی به گزارشگر هرانا گفت: «سعید حیدری ۳۵ ساله، فرزند جراد که به تازگی از تشیع به تسنن تغییر مذهب داده و علت بازداشت وی نیز همین بوده است.

معمولاً به این­گونه متهمین در سیستم قضایی ایران اتهام تبلیغ علیه نظام را وارد می‌کنند». گفتنی است، روز یک‌شنبه ۲۹ تیر ماه حسین صعبوری و سامی زبادی آلبوغبیش دو تن دیگر از فعالان مذهبی اهل‌سنت توسط مأموران وزارت اطلاعات در خیابان بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد. هم­چنین ساعت ۳ صبح روز جمعه ۲۷ تیر ماه مأموران امنیتی شهر اهواز بیش از ۷ شهروند عرب اهوازی که اقدام به خواندن نماز تراویح به­صورت جماعت کرده بودند را بازداشت کردند.

تشدید فشارها و اذیت و آزارها علیه خادمین و نوکیشان مسیحی زندانی - بنابه گزارشات رسیده به « فعالین حقوق­بشر و دموکراسی در ایران » فشارها و اذیت و آزارها علیه خادمین کلیسا و نوکیشان مسیحی زندانی در ایام ماه رمضان به­صورت جنون­آمیزی ادامه دارد.

روز دوشنبه ۳۰ تیر ماه رضا ربانی یکی از خادمین  کلیسای کرج پس از ۵ هفته  زندانی بودن در سلول­های انفرادی بند سپاه کرج که در دست بازجویان وزارت اطلاعات می­باشد به سالن ۷ زندان مرکزی کرج منتقل گردید. او متعاقبا به شعبه ۶ دادگاه انقلاب کرج برده شد و توسط فردی به نام محمد یاری رئیس این شعبه مورد بدرفتاری و توهین و اذیت آزار قرار گرفت. محمد یاری خطاب به خادم کلیسا آقای­ربانی گفت:«شما نجس هستید، شما مسیحیان صهیونیست هستید، شما جوان­های مردم را منحرف می­کنید، بدترین شرایط را باید برای شما مهیا کرد» سپس این فرد یک قرار۱۰۰ میلیونی برای خادم کلیسا صادر کرد. محمدیاری هم­چنین گفت: که  به­زودی پرونده­ات به دادگاه می­رود و همان­جا حکمت صادر خواهد شد. خادم کلیسا رضا ربانی در طی مدتی که در سلول­های انفرادی شکنجه­گاه وزار اطلاعات در زندان کرج بود مورد شکنجه-های جسمی و روحی قرار داشت. از جمله شکنجه­هایی که بازجو خلج علیه او به­کار می­برد در حالی که خادم کلیسا با دست­بند و پابند و چشم­بند بود با کشیدن کش به سمت صورت او رها می­کرد این شکنجه برای مدتی طولانی ادامه می­یافت. شیو­ه­های غیر­انسانی دیگری که بازجو خلج علیه خادم کلیسا به­کار می­برد. خادم کلیسا را تحت عنوان این­که می­خواهند او را به دادگاه ببرند وی را در ماشینی قرار داده بودند و در فاصله چند متری منازل نوکیشان مسیحی در کرج پارک می­کردند و طوری او را در ماشین قرار می­دادند که نوکیش مسیحی او را ببیند و به نوکیشان مسیحی می­گفتند که او شما را لو داده است و از این طریق سعی در ایجاد بی­اعتمادی و تخریب شخصیت خادم کلیسا می­نمودند. بازجو خلج با پرونده­سازی دروغین و واهی سعی دارد که این خادم کلیسا را به محکومیت­های سنگین زندان محکوم کند. از طرفی دیگر خادم دیگر کلیسای کرج آقای­امین خاکی که زمستان سال گذشته دستگیر شده بود همچنان در زندان کارون اهواز به­صورت بلاتکلیف به­سر می­برد. هم­چنین ۲ نوکیش مسیحی دیگر به نام­های حسین بارون زاده و رحمان بهمن  که در حال حاضردر زندان دزفول زندانی هستند از زمستان سال گذشته در بلاتکلیفی به­سر می­برند.

ماده ۱۸

هر انسانی محق به داشتن آزادی اندیشه، وجدان و دین است؛ این حق شامل آزادی دگراندیشی، تغییر مذهب [دین]، و آزادی علنی و آشکار کردن آئین و ابراز عقیده، چه به صورت تنها، چه به صورت جمعی یا به اتفاق دیگران، در قالب آموزش، اجرای مناسک، عبادت و دیده­بانی آن در محیط عمومی و یا خصوصی است.

ماده ۱۹

هر انسانی محق به آزادی عقیده و بیان است؛ و این حق شامل آزادی داشتن باور و عقیده­ای بدون نگرانی از مداخله و مزاحمت و حق جستجو، دریافت و انتشار اطلاعات و افکار از طریق هر رسانه­ای بدون ملاحظات مرزی است.

دستور خامنه‌ای به مناسبت عید فطر: زندانیان سیاسی، متجاوزان و قاتلان عفو نشوند. زندانیان سیاسی به همراه سارقان٬ قاچاقچیان٬ قاتلان٬ متجاوزان٬ اختلاس‌گران٬ اسید‌پاشان٬ آدم‌ربایان و فاسدان به مناسبت «عید فطر» مشمول «عفو» علی خامنه‌ای نشدند.

آقای خامنه‌ای روز چهارم امرداد به درخواست صادق لاریجانی٬ رئیس قوه قضائیه و براساس یک رویه هر ساله در آستانه «عید فطر» با عفو و تخفیف در مجازات گروهی از مجرمان و زندانیان موافقت کرد. در فهرست پیشنهادی رئیس قوه قضائیه زندانیان سیاسی در کنار سایر گروه‌های زندانی فوق‌الذکر قرار داده شده و برای آنها درخواست «عفو» نشده است.

زمینه‌سازی رسانه حکومتی برای توقیف روزنامه آرمان امروز

یک نماینده مجلس از انتشار کارتونی درباره جنگ اسرائیل و حماس در یکی از روزنامه‌های چاپ تهران به شدت انتقاد کرد و ضمن زمینه­سازی برای توقیف این روزنامه، گفت که سیاست‌های این روزنامه در جهت القای افکار آمریکایی به مردم ایران است.

غلامحسین محسنی اژه‌ای: دلیلی برای رفع حصر رهبران جنبش سبز وجود ندارد . به گزارش خبرگزاری تسنیم، غلامحسین محسنی‌اژه‌ای، دادستان کل ایران، روز یک‌شنبه گفت کسانی که او «سران فتنه» می‌خواند نه تنها نباید رفع حصر شوند بلکه باید ترتیباتی شود تا آنها تاوان جرم و گناه بزرگی که مرتکب شده‌اند را پس بدهند.

«فتنه» واژه‌ای است که مسئولان جمهوری­اسلامی از آن برای اشاره به اعتراضات به نتایج انتخابات ۸۸ استفاده می‌کنند و رهبران معترضان نیز «سران فتنه» خوانده می‌شوند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم آقای اژه‌ای این سخنان را در واکنش به «تلاش برخی جریان‌ها» برای رفع حصر میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد گفته‌است.

این سه رهبر معترضان از بهمن ماه سال ۸۹ در حصر خانگی به­سر می‌برند.­ محمدرضا عالی­پیام ملقب به "هالو" شاعر و طنزپرداز مردمی به علت سرودن و انتشار یک شعر انتقادی در زندان به یک­ سال ­و ­سه ­ماه و یک روز حبس محکوم شد.

به گزارش کلمه، عالی­پیام دو سال پیش در زمان حضور در بند ۳۵۰ زندان اوین، شعری را با عنوان «این گونه زندان گشت دانشگاه» سروده بود که در همان زمان در کلمه منتشر شد.

حالا او به اتهام سرودن این شعر و شعرهای انتقادی و طنز دیگر، از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به حبس محکوم شده است.

موارد اتهامی وی در حکم صادره، "فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری­اسلامی ایران با سرودن اشعار طنز در بین مردم و ارسال آن از طریق پیامک و اینترنت برای افراد دیگر؛ توهین به مقدسات قرآن­کریم و امام­زمان­(عج)؛ توهین به حضرت امام­ خمینی­(ره) و مقام معظم رهبری؛ و توهین به ریاست محترم جمهوری­اسلامی و مسئولین نظام" ذکر شده است.

دادگاه هم­چنین حکم داده که رایانه شخصی وی نیز از اشعار و سروده­ها و محتویات مجرمانه، تخلیه کامل شود و سپس به وی تحویل داده شود. عالی­پیام عضو کانون فیلمنامه­نویسان سینمای ایران، عضو شورای مرکزی و دبیر انجمن تهیه­کنندگان مستقل سینمای ایران، انجمن صنفی شرکت­های تبلیغاتی و عضو دائمی آکادمی داوری خانه سینما، عضو چند انجمن ادبی هنری در تهران، مدیرعامل مؤسسه مینا فیلم و با حفظ سمت، مدیر مسئول مؤسسه تبلیغاتی دایره مینا بوده که چند سالی است که به شعر و شاعری روی آورده است.

متن شعری که در حکم دادگاه عالی­پیام به عنوان یکی از مصادیق مجرمانه به آن اشاره شده، در ادامه می­آید:

در بهمن پنجاه­و­هفت، این را دارم به خاطر بین آن آشوب بر روی دیوار اوین، شخصی بنوشت این جمله به خط خوب: "مردم بدانید این که خیلی زود با سرنگونی رژیم شاه با همت روحانیون، زندان تبدیل می­گردد به دانشگاه" بعد از گذشت سال­های سال همواره با خود کرده­ام تکرار پس کو؟ چه شد آن وعده­های خوب پس کی محقق می­شود این کار؟ تا این که افتادم به زندان و دیدم به چشم خویشتن اینجا مملو دانشجو و استاد است این گونه زندان گشت: دانشگاه

 ماده ۱۹

هر انسانی محق به آزادی عقیده و بیان است؛ و این حق شامل آزادی داشتن باور و عقیده­ای بدون نگرانی از مداخله و مزاحمت و حق جستجو، دریافت و انتشار اطلاعات و افکار از طریق هر رسانه­ای بدون ملاحظات مرزی است.

 ماده ۲۰

1- هر انسانی محق به آزادی گردهمایی و تشکیل انجمن­های مسالمت­آمیز است.

سه کشته و شش زخمی در درگیری پلیس با مردم یک روستا در قشم

درگیری نیروی انتظامی با مردم بومی ساکن در روستای «کووه» قشم در روز شنبه ۲۱ تیر ماه به مرگ سه نفر و زخمی شدن شش نفر دیگر انجامید.

ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق­بشر در ایران، در جریان کشف سوخت قاچاق در روستای «کووه» در جزیره قشم  سه تن کشته شدند و حداقل شش نفر دیگر در جریان تیراندازی مستقیم نیروی انتظامی به شدت مصدوم شدند.

نیروی انتظامی هم چنین یک لنج متعلق به قاچاقچیان سوخت را در ساحل روستا به آتش کشید و اقدام به مصادره اموال قاچاقچیان نموده است.

در تصاویر ارسالی شاهدان عینی برخی از اماکن توسط لودر تخریب شده است که گفته می‌شود محل نگهداری سوخت قاچاق بوده است.

مردم بومی جزیره قشم اکثراً به دلیل فقر و تنگدستی به قاچاق سوخت روی می‌آوردند. از اسامی کشته و زخمی­شدگان حادثه اطلاعی در دست نیست، تارنمای پلیس ایران نیز تاکنون از این واقعه که اعتراضات مردمی روستای مذکور را در پی داشته است، اطلاع رسانی نکردند.

در صورتی­که مغایر با مواد 3 و11 اعلامیه جهانی حقوق بشر می­باشد:

 ماده ۳

هر فردی سزاوار و محق به زندگی، آزادی و امنیت فردی است.

 ماده ۱۱

1- هر شخصی متهم به جرمی کیفری، سزاوار و محق است تا زمان احراز و اثبات جرم در برابر قانون، در محکمه­ای علنی که تمامی حقوق وی در دفاع از خویشتن تضمین شده باشد، بی­گناه تلقی شود.

2-  هیچ احدی به حسب ارتکاب هرگونه عمل یا ترک عملی که مطابق قوانین مملکتی یا بین­المللی، در زمان وقوع آن، حاوی جرمی کیفری نباشد، نمی­بایست مجرم محسوب گردد. هم­چنین نمی­بایست مجازاتی شدیدتر از آن­چه که در زمان وقوع جرم [در قانون] قابل اعمال بود، بر فرد تحمیل گردد.

اتهام تازه علیه احمدی‌نژاد: استخدام ده­هزار بی‌سواد در آموزش­و­پرورش یک نماینده مجلس ایران به نقل از آمار معاونت سرمایه انسانی رئیس­­ جمهوری، دولت محمود­ احمدی‌نژاد را به «استخدام بدون ضابطه ۴۵۰ هزار نفر، تأسیس ۲۰۰ هزار مؤسسه و سازمان خلاف قانون و استخدام بیش از ده هزار بی‌سواد در آموزش­و­پرورش» متهم کرد. به گزارش خبرگزاری خانه ملت، وابسته به مجلس شورای اسلامی ایران، در جلسه غیرعلنی ۲۵ تیرماه مجلس، محمود عسگری­آزاد، جانشین معاون توسعه مدیریت و سرمایه انسانی رئیس­جمهور، گزارشی از تعداد کارکنان دولت ارائه کرد.

پس ­از برگزاری این جلسه­ غیر علنی، ­غلامعلی ­جعفر­زاده­‌ایمن‌آبادی، نماینده رشت، جزئیاتی از این گزارش را با خبرنگاران در میان گذاشت. آقای­جعفرزاده گفت:‌«بر­اساس این گزارش۲۰۰­هزار سازمان برخلاف قانون در دولت‌های گذشته شروع به فعالیت کرده‌اند، هم­چنین ۶۵۰ هزار نفر در چند سال گذشته استخدام شده‌اند که جذب حدود ۴۵۰ هزار نفر از آنها بدون ضوابط و براساس رابطه‌ بوده است.» پیش از این نیز موضوع استخدام‌ها در دولت احمدی‌نژاد اعتراض نمایندگان مجلس نهم را باعث شده بود.یکی از موارد اعتراض نمایندگان به طرحی موسوم به طرح مهرآفرین بود که براساس آن مقرر شده بود که دولت شرایط استخدام حدود ۵۰۰ هزار نفر را فراهم کند.به گفته نماینده مردم رشت هم­چنین «در دولت گذشته عمده اطرافیان و خانواده‌های مسئولان، فرمانداران، استانداران و وزرا بدون هیچ قانونی استخدام شدند».آقای­جعفرزاده­‌ایمن‌آبادی با بیان این که دو درصد از ۷۶ هزار نفری که در دو سال گذشته در وزارت آموزش­و­پرورش استخدام شدند بی‌سواد هستند اضافه کرد: «۱۴ درصد تحصیلاتی تا مقطع ابتدایی، ۱۹ درصد راهنمایی، یک درصد دیپلم و ۳۳ درصد بالاتر از دیپلم هستند که نشان‌دهنده بروز فاجعه در این حوزه است.»نماینده رشت هم­چنین در تذکری شفاهی در صحن علنی مجلس گفت: «از ۷۶ هزار استخدام شده در آموزش­و­پرورش ده هزار و ۶۴۰ نفر بی‌سواد هستند.» وی خطاب به رئیس مجلس گفت: «اگر صلاح می‌دانید این گزارش را به کمیسیون اصل نود ارجاع داده تا رسیدگی شود.» علی لاریجانی، رئیس مجلس ایران، نیز در پاسخ به سخنان آقای­جعفرزاده وعده داد که «کمیسیون اصل نود مجلس این موضوع را بررسی خواهد کرد، و در صورت مشخص شدن تخلفات آن را اعلام خواهد کرد.

سربازانی که همسرشان زایمان کند دو هفته مرخصی تشویقی می‌گیرند - جانشین اداره منابع انسانی ستاد کل نیروهای مسلح از اعطای دو هفته مرخصی تشویقی به سربازان متأهل در صورت باردارشدن همسران‌شان خبر داد.

به گزارش خبرگزاری فارس، به گفته سرتیپ موسی کمالی، این برنامه در چارچوب قانون اصلاح و تنظیم جمعیت و خانواده اجرا می‌شود و شامل حال تمامی سربازان متأهلی خواهد بود که همسران‌شان در طول دوران سربازی آنها باردار شوند.

آقای کمالی هم­چنین تأکید کرده است که به ازای هر فرزند ۲۱  هزار تومان به عنوان «حق فرزند» به حساب سربازها واریز خواهد شد.

شهرداری تهران زنان را از مشاغل دفتری اخراج می کند

شهرداری تهران، تمامی زنان شاغل در سمت­های دفتری نظیر مسئول دفتر، منشی و تایپیست را از مشاغل خود اخراج کرد.

به گزارش ایلنا، « فرزاد خلفی» معاون رسانه­ای مرکز ارتباطات و بین­الملل شهرداری تهران با تأیید این خبر گفت که خبر منتشره در مورد تصمیم اخیر شورای معاونین و سازمان­های شهرداری مبنی­بر استفاده نکردن از خانم­ها در سمت­های مانند مسئول دفتری، منشی و تایپیست صحت دارد. وی در مورد اتخاذ این تصمیم در شورای معاونین و سازمان­های شهرداری توضیح داد: کارهای منشی­گری و مسئول دفتری زمان­بر و طولانی است و برای راحتی و رفاه حال خانم­ها این تصمیم اتخاذ شده است که مسئول دفتر و منشی آقا باشند.

خلفی با اشاره به کار شبانه روزی معاونین و مدیران شهرداری گفت: مسئولان شهرداری ممکن است تا آخر شب در محل کار خود حضور داشته باشند و هم­چنین بازدیدهای مختلفی از پروژه­ها داشته باشند که نیاز به حضور مسئول دفتر نیز وجود دارد. در این صورت ممکن است خانم­ها اذیت شوند و آسیب ببینند و نتوانند به زندگی و خانوادهاشان برسند، و اخلال در زندگی­شان ایجاد شود.

وی تاکید کرد: به این دلیل که خانم­ها از نظر خانوادگی و رفت­و­آمد آسیب نبینند، قرار بر این شده است معاونان و مدیران شهرداری منشی و مسئول دفتر خانم استخدام نکنند. خلفی در پاسخ به این سؤال که استفاده نکردن از خانم­ها درسمت­هایی مانند منشی و مسئول دفتری در قالب بخشنامه بوده یا صورتجلسه افزود: بخشنامه خاصی نیست بلکه یک صورتجلسه برای رفاه حال خانم­ها بوده است.

موضع دولت درباره اخراج زنان از شهرداری

شهین دخت مولاوردی معاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده ، خبر منتشر شده مبنی­بر دستور شهرداری به استفاده نکردن از زنان کارمند در دفا­تر مدیران ارشد و میانی این نهاد را تائید شده ندانست، و افزود: این مسئله از سوی معاونت امور زنان و خانواده در حال پیگیری است. معاون رئیس جمهور در واکنش به انتشار این خبر گفت: در حال بررسی صحت و سقم این خبر هستیم و من بعید می دانم که این کار صورت گرفته باشد.

وی ادامه داد: به نظر می­رسد آنچه در رسانه­ها منتشر شده متن صورت جلسه­ای در شهرداری باشد و نه بخشنامه؛ به هر حال ما صحت این مسئله را پیگیری می­کنیم و بعد از آن موضع خود را اعلام خواهیم کرد.

در پایان با تشکر از آقای قاسمی، از خانم سارا منظری درخواست شد که سخنرانی خود را با موضوع کودکان کار و خیابان از طریق پالتاک به استحضار حاضرین برساند که به شرح ذیل می­باشد.

کودکان کار به کودکان کارگری گفته می‌شود که به صورت مداوم و پایدار به خدمت گرفته می‌شوند که این امر آنها را در بیشتر اوقات از رفتن به مدرسه و تجربه دوران کودکی بی­بهره می­سازد و سلامت روحی و جسمی آنها را تهدید می­کند. سازمان ملل­متحد روز ۱۲ ژوئن (۲۲ خرداد) را روز مبارزه با کار کودک اعلام کرده است. آمار کودکان کار، بخشی از مبارزه‏ اجتماعی برای لغو کار کودک است. یعنی بتوانیم به دولت بقبولانیم، که این تعداد کودک کار وجود دارد؛ خود بخشی از مبارزه است و می‏تواند قضیه را تبدیل به مسئله کند. اگر بچه‏ای پاره‏وقت کار می‏کند، اگر بچه‏ای با خانواده‏اش کار می‏کند، اگر بچه‏ای در شرایط مهاجرت است و کار می‏کند، همه جزو نیروی کار کودکان در ایران حساب می‏شوند. وضعیت کودکان کار در ایران، جدا از وضعیت کودکان کار در همه‏ دنیا نیست. یک‏سری چیزهای مشترکی وجود دارد، مانند محرومیت از کودکی، بازماندگی از تحصیل و آسیب‏های جسمانی و روانی‏ که به آنها وارد می‏شود. مانند آثار فیزیولوژیکی‏ که کار بر بدن کودک می‏گذارد. مثال ساده‏اش که برای همه ملموس است، کودکان زباله‏گردی هستند که همیشه کوهی از زباله روی کمرشان است و این‏ها قطعاً در آینده، ستون فقرات مشکل‏داری خواهند داشت. از طرف دیگر هم محیط کار کودکان، چه در خیابان و چه در کارگاه‏ها، بسیار محیط پرآسیب و پرتنشی است. پر از کتک، تجاوز، خشونت، فحاشی و… است. این محیط طبعاً امکان رشد سالمی را که کودک بتواند استعدادهای خود را بروز بدهد، یا در واقع، بتواند مهارت‏های لازم برای زندگی اجتماعی را کسب کند، از او می‏گیرد.

آن‏چه می‏خواهم روی آن تأکید کنم، این است که همین بلایی که در کودکی بر سر کودک کار می‏آید، باعث می‏شود به احتمال خیلی بیشتری در آینده جزیی از طبقه فرودست جامعه باشد. چون فرصت نکرده تحصیل کند، چون فرصت نکرده مهارت کلامی کسب کند، چون فرصت نکرده مدارک فنی- حرفه‏ای بگیرد و همه‏ این‏ها دست به دست هم می‏دهند که در آینده مجبور بشود پست‏ترین و ساده‏ترین کار را انجام بدهد و خود به‏ خود احتمال بیشتری دارد که همین کودکی که به این شکل بزرگ شده، والد یا والده‏ی یک بچه‏‏کار دیگر بشود. منظور این است که با کار کودکان، ما یک فرآیند بازتولید نابرابری اجتماعی داریم. در پیمان جهانی حقوق کودک که نمایندگان 191 کشور جهان در مجمع عمومی سازمان ملل­متحد در سال 1988 آن را پذیرفته­اند و ایران نیز در سال 1373 به صورت مشروط آن را پذیرفته، کودک کسی است که کمتر از 18 سال داشته باشد، مگر این که براساس قانون ملی قابل اعمال سن قانونی کمتر تعیین شده باشد (پیمان جهانی حقوق کودک،1989). بدین خاطر می­توان گفت، ((کودکان خیابانی)) معمولاً به کودکان و نوجوانان زیر 18 سال که به طرق گوناگون در خیابان­ها مشغول زندگی هستند،  گفته می­شود. تعداد تخمینی کودکان و نوجوانان خیابانی در جهان از 30 تا 170 میلیون نفر در نوسان است. طبق تعریف یونیسف، واژه کودک خیابانی به کلیه افراد زیر 18 سال اطلاق می­شود که در خیابان­ها از طریق گدایی، بزهکاری و اشتغال به شغل­های کاذب فصلی ادامه زندگی می­دهند و بسیاری از آنان بی سر پناه نیز محسوب می­شوند­، یعنی خانه­ای برای سکونت­، خواب و نظافت ندارند.درایران نیز متأسفانه آمار دقیقی در دست نیست، لکن بنا به گزارش­های غیر­رسمی فقط در تهران برآورد شده که 20 هزار کودک خیابانی با سرپرست یا بدون سرپرست زندگی می­کنند. به طور کلی، یونیسف کودکان خیابانی را به دو دسته طبقه­بندی می­کند­: دسته اول کودکان ونوجوانانی که غالباً در طول روز مشغول به کارهستند و شب­ها نزد خانواده­هایشان بر­می­گردند. این کودکان ونوجوانان ممکن است از خدمات و امکانات بهره­مند باشند، دسته دوم کودکان ونوجوانانی که هم در خیابان­ها کار می­کنند وهم احتمالاً ارتباطاتی با خانواده­هایشان دارند. براساس بر آورد­ها 75% از کودکان و نوجوانان خیابانی از گروه اول و20% از گروه دوم­ می­باشند. 5% باقیمانده نیز آن­هایی هستند که معمولاً در خیابان­ها به سر می­برند و هیچ گونه ارتباطی با خانواده­هایشان ندارند . در کشور ما نیز مسئله کودکان خیابانی امر جدیدی نیست، لیکن افزایش چشمگیر آن در سال­های اخیر باعث جلب توجه خاص مسئو­لان شده است و صرف­نظر از منظره نا­مناسبی که در شهر­ها ایجاد کرده، تبعاتی دارد و دست­های پنهان و منفوری که پشت این پدیده قرار گرفته زندگی و آینده این کودکان و نوجوانان را به طور جدی به مخاطره  انداخته است. سازمان تأمین اجتماعی برای تعریف کودکان خیابانی معیار­های خاصی دارد. از نظر این سازمان کو­دکان خیابانی، کودکانی7 تا 15 ساله، ایرانی­الاصل­، دارای شغل کاذب و بی­بهره از آموزش هستند. در حالی که در بررسی که اخیراً انجام شده از 200 کودک خیابانی­، فقط 90 نفر آنها ایرانی و110 نفر دیگر مهاجران خارجی بوده­اند. ضمن این که با توجه به تعریف سازمان تأمین اجتماعی فقط 45 نفر از آنها کودک خیابانی قلمداد می­شوند. افزایش کودکان خیابانی در سال­های اخیر منحصر به تهران نبوده و در شهرهای دیگر از جمله شهر­های زیارتی نیز رخ داده است.در حال حاضر، تهران بیشترین تعداد کودکان خیابانی را در خود جای داده است، ولی زمینه گسترش این معضل در شهر­های دیگر دیگر از جمله دو مرکز مهم مذهبی یعنی مشهد و قم نیز وجود دارد. در عین حال مرکز استان­های گلستان­، لرستان، فارس و خوزستان نیز تعداد زیادی از کودکان خیابانی را در خود جای داده­اند.براساس آمار سرشماری سال 1375، بیش از 30میلیون نفر یعنی حدود 51 درصد کل جمعیت در گروه سنی 18 سال و کمتر قرار داشته­اند. بنا­بر این با کسر معاملات کاهش دهنده جمعیتی همچون مهاجرت و مرگ­ومیر، و با توجه به افزایش موالید­، می­توان گفت که جمعیتی چنین جوان در صورت نبود برنامه­ریزی مناسب و صحیح موجد بحران­هایی عظیم و غیر­قابل کنترل در جامعه می­شود. بحران­هایی که صرف­نظر از ضایعات فکری و معنوی، آسیب­هایی جدی به پیکره اقتصادی و اجتماعی جامعه وارد خواهد آورد.

زندگی در خیابان­ها مشکلاتی برای کودکان ایجاد می­کند که از زوایای گوناگون قابل بررسی است­؛ از جمله این مشکلات می­توان به موارد ذیل اشاره کرد:

مشکلات بهداشتی­: این کودکان به دلیل محرومیت از مواد مغذی عمدتاً به مشکل سوءتغذیه دچار می­شوند­. پس از آن بیماری­های مزمن گوارشی است به دلیل استفاده ازموادغذایی نا سالم ایجاد می­شوند. کودکان خیابانی به بیماری­های پوستی نیز مبتلا می­شوند. ابتلا به بیماری­های جنسی به خصوص بیماری ایدز است.

مشکل امرار معاش نبود امکان نداشتن دسترسی به مشاغل ثابت کودکان خیابانی

مشکلات رفتاری واخلاقی: یادگیری فرهنگ خشن خیابانی از ویژگی­های رفتاری و اخلاقی کودکان خیابانی است؛ نمی­توانند ازتربیت صحیحی برخودار شوند، و در چنین بستری قطعاً نمی­توان به شکل­گیری شخصیت سالم اجتماعی امیدوار بود.

آسیب­های اجتماعی: بسیاری از کودکان خیابانی به دلیل افتادن در دام قاچاقچیان و خلافکاران مورد سوء استفاده­های جنسی قرارمی­گیرند. این کودکان از همان اوایل شروع کار در دام گروه­های قاچاقچی و خلافکار گرفتار می­شوند، و تحت آموزش­های نامناسبی برای استثمار و بهره­گیری­های جنسی قرار می­گیرند که از آن جمله می­توان به موارد زیر اشاره کرد :

- حمل وتوزیع مواد مخدر، مشروبات الکلی و مواد غیرقانونی دیگر.

- به کارگیری آنها برای تکدی­گری.

-  برای انواع سرقت، جیب­بری، کیف­زنی­، کیف­قاپی و...

- بهره­کشی و سو­ءاستفاده­های جنسی.

- فروش کودکان برای تجارت اعضای بدن آنها.

- آموزش و به­کارگیری در اماکن فساد­، قمار­خانه­ها.

- به­کار­گیری در مشاغل دستفروشی و کارهایی ازاین قبیل.­

واقعیت این است که طرف مقابل خیلی از خواسته‏های ما دولت است. یعنی یک سری امکاناتی که باید فراهم بشود، برای این‏که عملی باشد که هیچ کودکی کار نکند، نه تنها در ایران در همه‏ جای دنیا، احتیاج به دخالت شدید دولت دارد. سه شرط بسیار بدیهی و ابتدایی آن هم عبارتند از آموزش اجباری رایگان، حق هویت و تأمین­اجتماعی. یعنی هر انسانی تا ۱۸ سال، از حداقل‏های زندگی بهره‏مند باشد.­وقتی می‏گویم حق هویت، یعنی هر کودکی که در این جامعه دارد زندگی می‏کند و در حوزه‏ی قضایی این جامعه است، هویت داشته باشد. نپرسند که پدرت افغانی است یا ایرانی، نپرسند که ازدواج پدر و مادرت چطوری بوده و خیلی مسائل دیگر. وقتی هم می‏گویم آموزش اجباری و رایگان، منظورم این است که واقعاً این‏طور باشد. نه این‏ که در قانون اساسی آمده است "آموزش اجباری و رایگان"، ولی خود دولت اعلام می‏کند که مثلاً یک میلیون نفر از بچه‏ها، از تحصیل بازمانده هستند. خوب؛ این چه آموزش اجباری و رایگانی است. می‏توانم این‏طور بگویم که شرایط مادی زندگی‏ باید فراهم باشد که کودک مجبور نباشد کار کند همه‏ ما می‏دانیم که کودک آسیب جسمانی خواهد خورد، اما هیچ‏وقت دقیق مطرح نشده که کودک چه آسیب جسمانی از کار کردن می‏بیند. هرکسی به فراخور جایگاه اجتماعی‏ که دارد، می‏تواند برای این قضیه تلاش کند. حال این تلاش می‏تواند تا تظاهرات پیش برود یا می‏تواند اقدامات کوچکتری باشد. خانواده‏ها، خودشان قربانی این قضیه هستند؛ متأسفانه ما همیشه عادت داریم که شرایط بد را برای خودمان توجیه کنیم. این یک قضیه‏ انسانی است­، انسان‏ها همیشه می‏خواهند آن‏چه را بد است و نمی‏توانند کاری برای آن انجام بدهند، به شکلی توجیه کنند. برای این‏که کم‏تر اذیت بشوند و به اصطلاح وجدان‏شان از دیدن این قضیه آزرده نشود. کودکان کار هم وجدان همه‏ ما را آزرده می‏کند و برای آن هم یک سری توجیهات وجود دارد. مثلاً می‏‏گویند: این‏ها همه‏شان باند هستند که دارند کار می‏کنند. فردی این‏ها را شب می‏آورد، نیمه‏شب می‏برد و… از طرف دیگر می‏گویند: خانواده‏ها‏ی این کودکان مسئول هستند. یعنی مسئولیت مسئله‏ای را که بر­عهده‏ جامعه و دولت است، بر گردن خانواده می‏اندازند. از طرف دیگر می‏گویند: این‏ها کودکان خیابانی هستند. آنها در خیابان به‏دنیا آمده‏اند، در ‏آن‏جا زندگی می‏کنند و در همان‏جا هم می‏میرند. ما نمی‏توانیم کاری‏ بکنیم،   اما نه! هیچ‏کدام از این‏ها نیست. خانواده‏ها خودشان قربانی هستند. وقتی من از تأمین اجتماعی صحبت می‏کنم، بخشی از آن، به خانواده برمی‏گردد. منظور من این نیست که بچه تأمین باشد، ولی پدر خانواده از گرسنگی دارد می‏میرد و کار نمی‏تواند بکند. ما خیلی کیس‏ها را دیده‏ایم که پدر و مادر از کارافتادگی دارند، به عنوان مثال: توی کار دست یا پایش قطع شده، یا کور شده است و نمی‏تواند زندگی را تأمین کند، خانواده مانده است و در نتیجه، کودکش باید کار کند. وقتی پدر خانواده این‏طور می‏شود، خانواده دو انتخاب دارد، یا مادر باید خودفروشی کند، یا بچه باید کار کند. البته فکر می‏کنم، بعد از هدف‏مندی یارانه‏ها، هردوی‏شان باید این کار را بکنند تا امورات‏شان بگذرد. ولی این واقعیت مادی زندگی‏شان است؛ مجبورند کار کنند. متأسفانه یا خوشبختانه، مسئله اصلاً فرهنگی نیست. این که قضیه را فرهنگی جلوه می‏دهند، بخشی به‏خاطر انحراف افکار عمومی از واقعیتی است که دارد اتفاق می‏افتد، مسئله فقر است. تا مشکل فقر هست، هیچ کاری‏ نمی‏توان کرد؛ نه خانواده می‏تواند کاری بکند، نه مسجد محل می‏تواند کاری انجام دهد، نه معلم و نه سازمان‏هایی مانند ما. مهم‏ترین قضیه فقر است، تا فقر حل نشود، هیچ کاری نمی‏شود کرد. اگر فقر حل شد، بعد می‏توانیم بگوییم که فلان پدر و مادر از نظر فرهنگی متوجه نیستند که کار کودک برایش خوب نیست و بچه را گذاشته‏اند سر کار؛ بعد می‏شود با این مسئله برخورد کرد. چون محتاج نان شب نیست، به‏خاطر کار کودک. کار کودکان نتیجه‏ شرایط مادی زندگی‏شان است. وقتی می‏گویم شرایط مادی، منظورم تأکید روی شرایط اقتصادی است؛ تا موقعی که مسئله‏ اقتصادی حل نشود، کار کودکان از بین نخواهد رفت. اگر سازمان یا دولتی بخواهد اقدام واقعی انجام بدهد، باید برای شرایط مادی بهتر تلاش کند. کار فرهنگی کردن، روضه خواندن و سمینار گذاشتن، هیچ‏کدام فایده‏ای ندارد. چون در نهایت، شب باید غذا سر سفره باشد و پولی برای اجاره‏ خانه وجود داشته باشد و از هیچ‏کدام از این مسائل، پول برای این دو درنمی‏آید. تنها چیزی که می‏تواند قضیه را تغییر بدهد، فعالیت جدی برای شرایط مادی واقعی زندگی کودکان کار است. و عوامل خاص دیگری که شکل­گیری این معضل را بیشتر می­کند:

1- بدرفتاری پدر ومادر یا پدر و مادر خوانده با کودکان و نوجوانان .

2- مها جرت دسته جمعی خانواده شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ

3- افزایش سرسام­آور هزینه­های زندگی خانواده­ها در مرکز شهرهای بزرگ

4- کمبود فرصت­های شغلی

5- وجود اختلافات خانوادگی و نبود احساس آرامش و امنیت در محیط خانوادگی.

برای حل این معضل جدا از فراهم کردن شرایط مادی مناسب خانواده­ها،

آموزش درک و شناخت صحیح رفتار کودکان و نوجوانان در سنین گوناگون و نحوه رویارویی با مشکلات و رفتار­های خاص کودکان و نو­جوانان به خانواده­ها.

گسترش چتر آموزش کودکان در مناطق محروم و امکان ادامه تحصیل کودکان شاغل.

تدوین قوانین مناسب برای حمایت از حقوق کودکان.

سپردن کودکان رها شده، بدسرپرست یا بدون­سرپرست به خانواده­های مناسب و نظارت­بر نحوه آموزش و تربیت آنها.

از جمله راهکارهای پیش­رو می­باشد.

در پایان با تشکر از خانم­منظری؛ از آقای­ مسعود رئیسی دعوت به­عمل آمد تا کار مقایسه قانون اساسی جمهوری اسلامی با اعلامیه حقوق­بشر را به استحضار حاضرین برساند که به شرح ذیل می­باشد.

از ابتدای تاریخ تا کنون کسانی بوده‌اند که برای احقاق حقوق انسانی تلاش می­کرده­اند.تلاش­هایی که منجر به تصویب قانون­هایی برای حمایت از آزادی­های عمومی و شخصی هر انسانی شد، و البته که با گذشت زمان و حرکت رو به جلوی بشر این قوانین هم در جهت حمایت از آزادی­های انسان پیشرفت داشتند. که البته در طول تاریخ با توجه به این نکته که بودند و هستند حکومت­هایی که توجه چندانی به وضع آزادی­های مردم نداشته و به همین واسطه قوانینی تصویب می­شود که همخوانی چندانی با روح آزادی­خواهانه بشر ندارد و به همین دلیل اعتراض­های زیادی به قوانین و تغییر و تصویب چند باره قانون انجام پذیرفت و هم اینک نتیجه تمام آن تلاش­ها را بهترین شکل ممکن در اعلامیه­ای به نام اعلامیه جهانی حقوق­بشر شاهد هستیم. از همین­رو ایران نیز باید تلاش خود را انجام دهد و قوانینی تصویب کند که کمترین مغایرت را با منشور ذکر شده داشته باشد. ولی آیا این­گونه است؟ دولت ایران که خود را مدعی اول رعایت حقوق­بشر در جهان می­داند و در پاره‌ای از اوقات به دموکرات­ترین کشورهای جهان هم به خاطر نقض حقوق­بشر اعتراض می­کند و در این روزها که فریاد وامصیبتا به خاطر کشته شدن انسان­های بی­گناه در جنگ مابین فلسطین و اسرائیل سر داده، آیا به راستی حقوق ایرانیان را رعایت کرده است؟ آیا تمام قوانین ایران با قوانین منشور حقوق­بشر هماهنگ است؟ قوانین ایران به صورت دو دسته کلی هستند که با منشور حقوق­بشر مطابقت ندارند: دسته اول گروهی هستند که منشاء گرفته از قوانین حاکم­بر کشور می­باشد، و گروه دوم قوانینی هستند  که در قالب قانون بسیار شکیل نوشته شده­اند و کاملاً با منشور حقوق­بشر تطابق دارد اما به هیچ وجه به آنها عمل نمی­شود و هم­چنین قانونی برای برخورد با کسانی که آن را اجرا نمی­کنند وجود ندارد. یکی از موارد سلب حقوق زنان که نیمی از جمعیت ایران را شامل می­شوند در اصل ۱۱۵ قانون اساسی می­باشد. طبق این اصل،رییس‌جمهور باید از میان رجال مذهبی و سیاسی که واجد شرایط خاصی باشند انتخاب گردد. این در حالی است که اعلامیه حقوق­بشر ماده ۲۱ بند یک صریحاً بیان می­کند که هر کس (مرد یا زن) حق دارد در حکومت کشور خود­ خواه به طور مستقیم و خواه به واسطه نمایندگانی که آزادانه انتخاب شوند، مشارکت کند.

طبق ماده ۱۶ اعلامیه حقوق­بشر بند یک، مرد و زن در ازدواج، در طول دوره ازدواج و انحلال آن از حقوق یکسان برخوردارند. در حالی که در قوانین موجود در ایران زنان هنگام درخواست طلاق با مشکلات بسیاری مواجه هستند. هر چند طبق قوانین ایران مرد می­تواند حقی که مربوط به خودش می­باشد یعنی حق طلاق را به عنوان یک امتیاز به زن بدهد و این نشان می­دهد که اگر بند یک ماده ۱۶ به صورت درست اجرا می­شد دیگر نیازی به توافق برای حق طلاق نبود تا زن بتواند از آن استفاده کند.یکی از مهمترین دلایلی که باعث تبعیض جنسیتی در قانون ایران می­باشد، این که قانون برگرفته از اسلام است.به طور مثال طبق اصل ۲۰ همه افراد از زن و مرد در برابر قانون یکسان هستند و مورد حمایت قانون قرار می­گیرند با رعایت موازین اسلام؛ و این در حالی است که دین اسلام مرد را برتر از زن می­داند. ماده ۳۰۰ قانون مجازات اسلامی دیه قتل زن مسلمان خواه عمدی یا غیرعمدی را نصف دیه مرد مسلمان می­داند. در حالی که طبق ماده  ۲ بیانیه  حقوق­بشر موارد تبعیض جنسیتی به صراحت تمام نفی شده. هم­چنین در ماده ۲۲۵ قانون مجازات اسلامی ذکر شده اگر مردی از دین اسلام خارج شود حال مرتد ملی و یا فطری باشد محکوم به قتل است، حال آن­که طبق ماده ۱۸ بیانیه جهانی حقوق­بشر هرکس حق دارد از آزادی اندیشه، وجدان و مذهب  بهره­مند شود و این حق شامل آزادی تغییر مذهب یا عقیده و یا ایمان می­باشد. در مورد گروه دومی که در ابتدا به آن اشاره شد؛ می­توان به اصول ۳۲ و ۳۵ و ۳۶ قانون اساسی اشاره کرد که کاملاً مطابق است با ماده ۱۰ بیانیه ی حقوق­بشر: هرکس حق دارد با مساوات کامل از امکان دادرسی منصفانه و علنی توسط یک دادگاه مستقل و بی­طرف برای تعیین حقوق و یا اتهامات جزایی وارد بر خود، برخوردار شود. موردی که جمهوری اسلامی بارها آن را به صورت علنی و یا غیر­علنی نقض کرده و موارد مثال برای آن بسیار فراوان می­باشد. بر­اساس ماده ۲۶ بند یک هرکس حق تحصیل دارد. نکته­ای که قانون اساسی ایران در اصل ۳۰ بر­آن تأکید می­کند و می­گوید: دولت موظف است وسایل آموزش­و­پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم کند و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد. این در حالی است که هر ساله تعدادی از داوطلبین بهایی از ورود به دانشگاه منع می­شوند و یا کنار گذاشتن بانوان از تعدادی از شاخه­های علمی، در انتها سخنانم را با شعری از خسرو گلسرخی به پایان می­برم:

گیرم که در باورتان به خاک نشسته­ام و ساقه­های جوانم

 از ضربه­های تبرهاتان زخم­دار است

با ریشه چه می­کنید؟

گیرم که بر سر این باغ بنشسته در کمین پرنده­اید

پرواز را علامت ممنوع میزنید

با جوجه­های نشسته در آشیان چه می­کنید؟

گیرم که می­کشید، گیرم که می­برید، گیرم که می­زنید

با رویش ناگزیر جوانه چه می­کنید؟

با آرزوی فردایی بهتر برای بشر

در پایان با تشکر از آقای­مسعود رئیسی؛ از آقای حسین بیداروند دعوت به­عمل آمد تا به سخنرانی خود با موضوع ازدواج اجباری کودکان بپردازد که به شرح ذیل می­باشد:

مقدمه - ازدواج اجباری کودکان سنتی است ظالمانه که تحت نام مذهب، فرهنگ، مشکلات اقتصادی، سیاسی و قوائد حقوقی توجیه می­شود­. قربانیان بیشتر ازدواج­های اجباری دختران هستند و در موارد اندکی پسران زیر 18 سال می­باشند به همین علت بیشتر تأکید من در این مقاله بر­روی ظلمی است که در حق دختران می­شود .

گزارشگر سازمان ملل­متحد درباره بردگی، ازدواج اجباری کودکان را یکی از اشکال بردگی مدرن می­داند . آمارها نشان می­دهد که در هر دقیقه در جهان 27 دختر به اجبار ازدواج می­کنند .

هم­زمان با اولین روز جهانی دختربچه­ها، 19 مهر 1390 و 11 اکتبر 2011، گروهی از کارشناسان حقوق­بشر سازمان ملل­متحد سنت ازدواج اجباری را محکوم کرده، و اعلام داشتند دخترانی که قربانی این ازدواج­های دون ­شأن انسانی می­شوند قربانی بندگی خانگی، بردگی جنسی و نقض حقوق دیگرشان همچون سلامت و حق آموزش و ... می­شوند؛ و پیامدهای این ازدواج­های اجباری را افزایش بی­سوادی و کم سوادی، پدیده چند زنی، فرار از خانه و همسر­کشی می­دانند.

و اما در ایران  - آیا می­دانستید در ایران چیزی با نام سن قانونی ازدواج وجود ندارد؟ زیرا با وجود این­که قانون جدید حداقل سن ازدواج را در دختران 13 و در پسران 15 سال اعلام کرده اما به ولی کودک اجازه می­دهد که با موافقت قاضی در هر سنی حتی شیرخوارگی و نوزادی دختر یا پسر خود را به عقد دیگری در بیاورد این در حالی است که ایران خود امضاکننده دو پیمان بین­المللی اقتصادی­، اجتماعی­، سیاسی و مدنی است که هر دو صراحتاً مقرر می­دانند ازدواج باید با رضایت طرفینی که قصد ازدواج دارند واقع شود .ایران هم­چنین عضو کنوانسیون حقوق کودک است که حداقل سن ازدواج را 18 سال تعیین کرده و به­علاوه ایران متعهد به کنوانسیون تکمیلی بردگی و مبارزه با شکل­های مشابه بردگی است، که ازدواج اجباری نیز براساس آن ممنوع می­باشد .

تاریخچه سن قانونی ازدواج در ایران

ماده 1041 قانون مدنی مصوب سال 1313 سن ازدواج دختران را 15 و پسران را 18 سال اعلام کرد و در شرایط خاص و با ارائه گواهی دادگاه دختران 13 و پسران 15 سالگی هم می­توانستند ازدواج کنند­. توجه کنید در هشتاد سال پیش و با آن میزان سطح آگاهی و سواد مردم در ایران فرزند زیر سن 13 سال حق ازدواج کردن نداشته است . در سال 1353 یعنی چهل سال بعد، قانون حمایت خانواده سن ازدواج را در دختران 18 و در پسران 20 سال تعیین کرد، و در موارد خاص و با ارائه گواهی از دادگاه فقط دختران در سن 15 سالگی می­توانستند ازدواج کنند .اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی و پس از اصلاحات، در سال 1361 حکومت اسلامی ایران این قانون را خلاف شرع دانسته و سن ازدواج در دختران را 9 و در پسران را 15 سال اعلام کرد و نکاح قبل از سن بلوغ به شرط رعایت مصلحت توسط ولی کودک را جایز دانست و برای این کار حتی به اجازه دادگاه هم نیازی نبود. یعنی اگر فقط ولی کودک اجازه می­داد، می­توانست کودک خود را زیر سن قانونی، حتی در شیرخوارگی به عقد دیگری دربیاورد. حال ولی کودک چقدر دانش دارد که بداند مصلحت کودک در ازدواج هست یا نه بماند .البته در سال 1379 تلاش­هایی مبنی­بر تغییر این قانون صورت گرفت و شورای نگهبان آن را خلاف شرع دانست و مصوبه به شورای تشخیص مصلحت نظام فرستاده شد . و در نهایت در سال 1381 همان­طور که در ابتدا گفته شد حداقل سن قانونی ازدواج در دختران 13 و در پسران 15 سال اعلام شد و با سه شرط ولی کودک می­توانست او را حتی در سن شیرخوارگی به عقد دیگری در بیاورد­: 1- مصلحت کودک 2- رضایت ولی کودک 3- ارائه گواهی از دادگاه و نکته این­که هر چند داشتن مجوز دادگاه برای ازدواج کودک زیر سن قانونی اجباری است، ولی اگر ولی کودک بدون مجوز دادگاه فرزند خود را به عقد دیگری در بیاورد دادگاه هیچ مجازاتی برای وی در نظر نگرفته و کاملاً در این مورد سکوت اختیارکرده است .

در واقع می­توانیم بگوییم تفاوتی که ازدواج اجباری کودکان در ایران با سایر کشورهای همسایه همچون افغانستان و پاکستان دارد در این است که اول این­که سن ازدواج دختران در آن کشورها بیشتر از ایران است و دوم این­که قضات دادگاه­ها در ایران به نمایندگی حکومت در این جنایات دخیل هستند. کما این­که در استان اردبیل قضات دادگاه­ها به­طور میانگین روزی چهار دختر را به ازدواج اجباری و محرومیت از تحصیل، تجاوز در چهارچوب زندگی زناشویی و خشونت روانی و جسمی می­کشند­. استان اردبیل در سال 1391 فقط 1411 ازدواج دختربچه زیر 10 سال را ثبت کرده و استان­های مرکزی و خوزستان با 21 ازدواج زیر ده سال رتبه دوم را داشته­اند­. یعنی استان اردبیل 67 برابر استان­های مرکزی و خوزستان ازدواج زیر 10 سال داشته است .

آمارها در ایران

اکنون نگاهی می­اندازیم به آمارها در ایران:

آمارها از سوی مرکز ملی آمار ایران و ثبت احوال منتشر شده و میزان ازدواج­ها در سنین زیر 18­سال را نشان می­دهد. در سال 1389 تعداد 43457 ازدواج زیر 15 سال وجود داشت که نود درصد آن مربوط به دختران بوده است­. بهتر است به این شکل بگوییم که در سال 1390 به اندازه 133 مدرسه ابتدایی و راهنمایی و در سال 1391 حدود 177 مدرسه ابتدایی و راهنمایی از تعداد دانش­آموزان دختر کاسته شد که این تعداد مجبور به ازدواج اجباری شدند­. این آمار فقط مربوط به 24 استان کشور است و مابقی استان­ها مانند استان کرمانشاه و کردستان آمارشان را به تفکیک سن ارایه نکردند.

این آمار به وضوح نشان می­دهد که این پدیده روز به روز در ایران در حال افزایش است. با این همه، نه فقط حکومت ایران به نام حاکمیت قوانین شریعت، تداوم این سنت ظالمانه را تضمین می­کند، بلکه اخیراً در مهر ماه 1391 به توصیه شورای نگهبان، مجلس ایران مصوبه­ایی را گذراند که ازدواج والدین با فرزند­خوانده را قانونی می­کند و البته با وجود اعتراضات گسترده مردمی و نهادها و فعالان حقوق­­بشر، حقوق زنان و کودکان  که این مصوبه را قانونی کردن آزار جنسی کودکان می­دانند، متأسفانه با تأیید شورای نگهبان در تاریخ 10 مهر 1392 این قانون به تصویب نهایی رسید.

متن تبصره 27 که متن اولیه لایحه حمایت از کودکان بی­سرپرست و بدسرپرست بوده به شرح زیر است :­

ازدواج، چه در زمان حضانت و چه بعد از آن، فی مابین فرزند­خوانده و سرپرست ممنوع است. پس از آن­که شورای نگهبان این قانون را خلاف شرع دانست به این شکل تغییر پیدا کرد که:

ازدواج چه در زمان حضانت و چه بعد از آن فی مابین فرزند­خوانده و سرپرست ممنوع است، مگر آن­که دادگاه صالح پس از اخذ نظر مشورتی سازمان این امر را به مصلحت فرزندخوانده تشخیص دهد.

و اما نظر آیت الله خمینی در این باره چیست­؟

ایت الله خمینی در کتاب تحریر­الوسیله فتوا می­دهد که: کسی که زوجه کمتر از نه سال دارد، وطی او برای وی جایز نیست چه این که زوجه دائمی باشد چه منقطع­. اما سایر کامگیری­ها از قبیل لمس به شهوت­، آغوش گرفتن و تفخیذ اشکال ندارد­، هر چند شیرخواره باشد اگر قبل از نه سال وطی کند­، اگر افضاء نکرده باشد چیزی به­جز گناه بر او وارد نیست و در صورتی که منجر به افضاء شود منجر به ممنوعیت رابطه جنسی آن دو با هم می­گردد  و مرد باید دیه کامل یک انسان را به زن بدهد .در ماده 476­، قانون مجازات در همین زمینه اعلام کرده جنایتی که باعث از بین رفتن توان مقاربت به طور کامل شود دیه کامل دارد .

در پایان با تشکر از آقای حسین بیداروند به برنامه­ریزی جلسه داخلی ماه آینده با تاریخ 6 سپتامبر نمایندگی هانوفر پرداخته شد  :

مسئول جلسه­: مجتبی قاسمی

منشی جلسه­: حسین بیداروند

سخنران اول­: مسعود رئیسی

تطبیق اعلامیه حقوق بشر با قانون اساسی ایران­: محمد رضا برزگر

سخنران دوم­: سیاوش عثمانی با موضوع مشکلات زنان افغان

 

       گزارش میز کتاب نمایندگی ­هانوفر  28/07/2014

محمد­حسین بیداروند

پیرو فراخوان منتشره توسط نمایندگی هانوفر کانون دفاع از حقوق­بشر و هم­زمان با افزایش سرکوب، اختناق  و صدور احکام­ ضد­بشری اعدام،  سنگسار، تبعید و بازداشت­های گسترده در کشورمان ایران، به همت همکاران و فعالین در کانون اعضای  نمایندگی هانوفر، تظاهراتی ایستاده و میزکتابی درمرکز شهر و با عنوان:

 اعتراض­به: صدور حکم سنگسار، در دولت روحانی

اعتراض­به: افزایش اعدام­ها­و­ادعای­رفرم، در دولت­روحانی

اعتراض­به: اعدام­ها­و­شلاق­زدن­های­خیابانی،­در­دولت­روحانی

اعتراض­به: بازداشت اقلیت­های قومی و مذهبی، در دولت­روحانی

اعتراض­به: ادامه تفکیک جنسیتی در دانشگاه­ها و اماکن در دولت روحانی واعتراض به ادامه نقض حقوق­بشردر دولت روحانی، برگزار گردید که مورد توجه بی­شماری از شهروندان آلمانی و سایر ملیت­ها واقع شد.

این گردهمائی اعتراضی با حضورهمکاران و فعالین حقوق بشر کانون از جمله خانم­ها: درویشیان، عمرانی، جعفری و آقایان: امیرحسین بهادری، مجتبی  قاسمی، سیاووش عثمانی و تنی چند از ایرانیان ساکن هانوفر نیز ضمن بازدید با آنان همکاری داشتند. شرکت­کنندگان  ضمن توزیع و پخش اطلاعیه­های کانون در بین بازدیدکنندگان به توضیح چگونگی موارد پرداخته و از آنان درخواست کردند تا با حمایت خود و با محکوم نمودن این­گونه اعمال ضد­بشری به سایرگروه­ها و فعالان حقوق­بشر دنیا بپیوندند.

 

 

 

 

      گزارش  جلسه داخلی نمایندگی دانمارک

غلامرضا اخلاقی

زمان: شنبه24/08/2014 ساعت 18 الی 20

حاضرین:  آقایان محمود نعیمی، آرش عباسی، فرشید شهیدی­ کاویانی، علیرضا طاهرخانی، غلامعلی اخلاقی، غلامرضا اخلاقی، خانم زهرا مبینی، خانم فریبا سلیمی، آقای­مسعود عاقبت­اندیش از شعبه نروژ؛ از شعبه ولز آقایان امید حجازی و مصطفی خداکرمی و هم­چنین آقای منوچهر شفائی

 مسئول جلسه: آقای­غلامرضا اخلاقی

مکان: اطاق پالتالک نمایندگی دانمارک

مشروح جلسه

طی جلسه نمایندگی دانمارک، شروع جلسه با  اشعاری که توسط خانم­زهرا مبینی آماده کرده بودند، آغاز گردید و آقای محمود نعیمی سخنرانی در مورد تفکیک جنسیتی در دانشگاه­ها را ارائه دادند .ازجمله...

بی شک ایران امروز با ایران دیروز، رنگ و بویی متفاوت به­خود گرفته است. این تفاوت در سطوح مختلف علمی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی به چشم خورده است. شاید عبارت به چشم خوردن خیلی مناسب نباشد، از این بابت که برخی از این تغییرات آن­قدر محسوس بوده تا حتی کودکی که در کلاس­های درس دبستان مشغول مطالعه تاریخ است و تاریخ مملکتش را با امروز مقایسه می­کند، این دگرگونی­ها را به­خوبی لمس کند. این تحولات و دگرگونی­ها هم در جهت مثبت بوده و هم در جهت منفی؛ هم تأثیر مثبت داشته و هم تأثیر منفی. آن­چه که ما را مجبور کرده تا دو واژه جهت و تأثیر را در این جا از هم تفکیک کنیم، این بوده که شاید غشاء و ظاهر برخی گرایش­ها به تغییر و تحول در جهت مثبت بوده ولی تأثیر مثبت­بر فضای جامعه عصر خود حاکم نساخته است. برخی تصمیم­گیری­ها که اعمال آن در تحول و دگرگونی می­توانسته تأثیرگذار باشد، تأثیر منفی دربرداشته از این بابت که خیلی مستندات، مدل سازی­ها و حتی تفکرات و اندیشه­هایی که چراغ راه محسوب می­شده­اند پایه و اساس علمی نداشته و فقط احساسی بنا شده­اند، چه بسا که همین تصمیم گیری­های احساسی خط­مشی را تا حدودی تعیین کرده است. و..

در ادامه خانم فریبا سلیمی در مورد مسائل هفتگی زنان در ایران جلسه را ادامه دادند. به شرح زیر...

گزارش این هفتە گیسو بە ٢مورد نقض حقوق زنان در کُردستان شامل بازداشت و انتقال دو زن مسیحی بە زندان مهاباد جهت گذراندن دوران محکومیت و ١مورد نقض حقوق زنان شامل بلاتکلیفی یکی از بازداشت شدگان ٣٠ خرداد ماه پس از ٢ ماه، در سایر نقاط ایران می‌پردازد.زینب بابایی برای سپری نمودن دوران محکومیت بە زندان منتقل شد.بر پایە گزارشات منتشر شدە، یک شهروند زن مسیحی با نام زینب بابایی کە چندی پیش همراه با برادرش عطاء بابایی توسط نیروهای امنیتی حکومت اسلامی ایران بازداشت شدە بودند روز ١٧ مرداد ماه، جهت گذراندن دوران محکومیت بە زندان مرکزی مهاباد منتقل شدند.زینب بابایی بە همراه دوست دیگرش بە اتهام "اقدام علیه نظام" و "تبلیغ مسیحیت" بازداشت و بە دو سال حبس تعزیری محکوم شدە بودند.حکم این دو شهروند پیرو آیین مسیحی عیناً از سوی دادگاه تجدید نظر آذربایجان‌غربی تأیید شدە بود.زینب بابایی، تاکنون سه رمان به نام‌های "نازی"، "غار گوهر" و "خط پایان" و هم­چنین چندین داستان کوتاه به صورت مجموعه داستان به زبان فارسی منتشر کرده.پس از دو ماه یکی از زنان معترض در جریان مسابقات والیبال در زندان بە­سر می‌برد.پس از بیش از دو ماه، یکی از زنانی کە در تجمع اعتراضی زنان نسبت بە اجازە ندادن بە آنها جهت دیدن بازی­های والیبال تیم ملی ایران، همچنان در بازداشت بە­سر می‌برد.

این جلسه با سخنرانی در مورد مواد مخدر در ایران و زنان، توسط آقای­علیرضا طاهرخانی ادامه یافت. از جمله ...

مسأله مواد و مصرف آن تاریخچه­ای طولانی دارد. مواد اعم از مواد مخدر و محرک مکرراً به عنوان شفابخش، مسکن، شادی­آور و نیز مقدس مورد استفاده قرار گرفته است. اعتیاد در ایران موضوعی است که سال­ها مورد توجه دولت و کارشناسان واقع شده؛ هم­چنین اعتیاد در ایران به سرعت در حال پیشرفت است، هر ۳ ساعت یک نفر به خاطر اعتیاد در ایران می‌میرد. در دوران پیشین اگر کسی را به عنوان معتاد نام می­بردند همه نا خود­آگاه ذهنشان درگیر یک مرد جوان می­رفت اما در دوران امروزی در ایران دیگر بدین گونه نیست­، اعتیاد در بین تمامی اقشار جامعه رخنه کرده و دارد ریشه جامعه را ریشه­کن می­کند. اعتیاد در بین زنان و کودکان در جامعه به وفور یافت می­شود، زنان نیمی از جمعیت جامعه ما و همه جامعه جهانی را تشكیل می­دهند­، این حقیقت آماری در واقع و در عمل­، آن چنان كه باید در تمام زمینه­های حیات اجتماعی انسان­ها تعمیم داده نشده است­؛ چرا كه علی­رغم اعتراف رسمی به ضرورت وجودی حضور فعال زنان در تمام عرصه­های اجتماعی­، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی حقوق مسلم آنان در تمام زمینه­های پیش گفته شده، نادیده گرفته شده و می­شود. البته زنان خود نیز برای استیفای این حق چندان تمایلی از خود نشان نمی­دهند؛ كه عوامل متعددی در شكل­گیری چنین وضعیتی دخیل است .نکته مهم اما در اینجا است، که سهم آنان از آسیب­ها و انحرافات اجتماعی كاملاً بر­عكس برخورداریشان از حقوق اولیه­، طبیعی­، انسانی و مدنی، بسیار بیش از سهم آنان مطابق با آن حقیقت آماری مذكور است .به عبارتی زنان نخستین قربانیان بسیاری از آسیب­ها و انحرافات اجتماعی­اند­. در این میان اعتیاد اگر نه اولین و عمده­ترین، بلكه­ یكی از مهم­ترین آنان است­. هر جا كه پای اعتیاد به مواد مخدر باز می­شود­، در صف نخست قربانیان آن زنان قرار دارند­، چرا كه بیشترین آسیب­ها از اعتیاد همسر­، پدر، فرزند­، برادر، حتی دوست و همكار به آنان وارد می­شود.

پس از ارائه اخبار درخصوص بازداشت و ضرب­و­شتم جوان قزوینی به اتهام همجنسگرایی، آقای­آرش عباسی  اخبار عمومی  را آماده کرده بودند، که توسط خودشان ارائه شد..

امیر جباری‌فرد شهروند ۳۰ ساله اهل قزوین به اتهام همجنسگرایی توسط پلیس فتا و مفاسد اجتماعی بازداشت و مورد ضرب­و­شتم قرار گرفت. بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق­بشر در ایران، روز ۱ مرداد ماه جاری امیر جباری‌فرد شهروند ۳۰ ساله اهل قزوین توسط پلیس فتا و مفاسد اجتماعی طی عملیاتی بازداشت شد. یک منبع مطلع در این خصوص به گزارشگر هرانا گفت: «حوالی ساعت ۱۱ صبح نامبرده پس از چت در فیس بوک با فردی در سر قرار حاضر می‌شود که متوجه می‌شود در دام پلیس سایبری گیر افتاده است. پس از دستگیری و ضرب­و­شتم توسط سه مأمور به محل کار خویش آورده شده و با تفتیش محل کسب و رؤیت سیستم کامپیو‌تر شخصی همراه ضبط کیس و دستگاه تلفن همراه ایشان و هم­چنین تفتیش منزل به همراه مأمورین به اداره پلیس فتا منتقل و پس از بازجویی ابتدایی به زندان چوبیندر جهت بازداشت موقت منتقل می‌شود.» وی در ادامه بیان داشت: «فردای‌‌‌‌ همان روز به تاریخ ۲ مرداد ماه امیر جباری‌فرد به دادسرای قزوین منتقل گشته و در شعبه هشتم کیفری تشکیل پرونده انجام شده و ضمن توهین و تحقیر توسط قاضی پرونده به اتهام همجنسگرایی تفهیم اتهام گردیده و با قرار وثیقه به طور موقت آزاد می‌گردد.» گفتنی است، پرونده این شهروند همجنسگرا همچنان تا رسیدگی و انتقال به شعبه بازپرسی باز است. برنامه بعدی سخنرانی آقای مسعود عاقبت­اندیش درباره دریاچه ارومیه با موضوع حیات وابسته به حیات ارائه شد. پارک ملی دریاچه ارومیه با وسعت ۴۶۲۶۰۰ هکتار یکی از ۹ ذخیرگاه زیست کره در ایران به‌شمار می‌رود، و ۲۷ گونه پستاندار، ۲۱۲ گونه پرنده، ۴۱ گونه خزنده، ۷ گونه دوزیست و ۲۶ گونه ماهی، حیات­وحش این دریاچه را تشکیل می‌دهند.آب دریاچه ارومیه بسیار شور است و هیچ‌وقت یخ نمی‌زند و تنها گونه‌هایی از سخت پوستان (آرتمیا)، دیاتوم‌ها و فیتوپلانکتون‌ها در آن زندگی می‌کنند. آرتمیا سخت­پوستی است که بیش از نیمی از ترکیبات بدن آن پروتئین بوده و منبع غذایی بسیار مناسبی برای پرورش ماهی و میگو است. شرایط مناسب برای آرتمیا وجود املاح به میزان ۱۵۰ گرم در لیتر است، در حالی که شوری فعلی دریاچه از ۳۵۰- ۳۰۰ گرم در لیتر گذشته است. در نتیجه میزان تراکم آرتمیا نسبت به ۱۰ سال گذشته ۳۰ برابر کاهش یافته و در حال از بین رفتن است.

·   خشک شدن دریاچه ارومیه یک فاجعه زیست محیطی

ایران سرزمینی خشک است و خشکسالی با انعکاس آن در کتیبه داریوش حداقل تاریخی طولانی و مستند دارد. با این حال دریاچه ارومیه در طول این تاریخ طولانی مشکل چندانی نداشت، و در زمان ما شروع به خشک شدن تدریجی نمود. سطح آب دریاچه طی ۱۳ سال گذشته ۶ متر کاهش داشته ‌است. براساس برخی اطلاعات تا تیر ماه ۱۳۹۲ بیش از ۷۵­ درصد از آب آن خشک شده است. بسیاری از کارشناسان با هشدار نسبت به تداوم این موضوع اعلام می‌کنند در صورت ادامه روند فعلی، تا ۴ سال آینده این دریاچه به طور کامل خشک خواهد شد.

·  اثرات خشک شدن دریاچه ارومیه

عده‌ای از کارشناسان می‌گویند که در صورت خشک شدن این دریاچه، هوای معتدل منطقه تبدیل به هوای گرمسیری با بادهای نمکی خواهد شد و اقلیم منطقه را تغییر خواهد داد. به عقیده برخی دیگر در صورت خشک شدن احتمالی دریاچه، شاهد بارش باران نمک در بسیاری از استان‌های همجوار خواهیم بود و ادامه این امر منجر به آواره شدن ۱۳ میلیون نفر خواهد شد.

حداقل این است که به اعتقاد اکثر متخصصین حاصل این خشک شدنِ تدریجی، نابود شدن پارک ملی دریاچه ارومیه است، و غبار برخاسته از بستر بیابانی دریاچه، معیشت و سلامت ۶ میلیون انسان را در منطقه با خطر مواجه می‌سازد.

در ادامه آقای غلامعلی اخلاقی سخنرانی در مورد اعدام­های سال 67 ارائه دادند.اعدام زندانیان سیاسی در تابستان ١٣۶٧ واقعه‌ای بود که طی آن عده بسیاری از زندانیان سیاسی در زندان‌های جمهوری اسلامی در ایران در ماه‌های مرداد و شهریور ١٣۶٧ اعدام شدند. به طور کلی جرم زندانیان همکاری با سازمان‌های مخالف جمهوری اسلامی به خصوص سازمان مجاهدین خلق ایران و هم­چنین طیف‌های مختلف گروه‌های چپ و کمونیست بود. تعداد قربانیان این واقعه نزد مراجع مختلف متفاوت و بین ۲۵۰۰ تا ۵۰۰۰ نفر است. بیشتر اعدام‌شدگان چپ‌گرای زندان‌های تهران در گورهای دسته‌جمعی در گورستان خاوران به خاک سپرده‌ شدند.

در مورد علل وقوع واقعه تابستان ۶۷ و پیش زمینه‌های آن نظرات مختلفی وجود دارد. برخی ایران را ادامهٔ جدال جمهوری اسلامی با سازمان مجاهدین خلق به طور اعم و واکنش به عملیات "فروغ جاویدان" به طور اخص می‌دانند. برخی آن را ادامه کشتار زندانیان سیاسی می‌دانند که در سال ۶۰ شروع شده بود و به دلایل مختلفی در سال‌های ۶۳ و ۶۴ متوقف شده بود؛ نظریات مختلف دیگری نیز وجود دارد. در آخر آقای فرشید شهیدی­کاویانی مواد 28 و 30 اعلامیه جهانی حقوق­بشر را ارائه کردند.در جلسات گذشته منشاء­، علت و نحوه تصویب اعلامیه جهانی حقوق­بشر و قانون اساسی جمهوری­اسلامی ایران به تقضیل مورد بررسی قرار گرفت، لذا در این جلسه تنها به ذکر خلاصه­ای اکتفا کرده، سپس به مقایسه تطبیقی مواد 28 تا 30 اعلامیه با قانون اساسی خواهیم پرداخت.

ü    اعلامیه جهانی حقوق­بشر

"توجه به شخصیت و حیثیت انسانی و لزوم حمایت از آن­، در عرصه بین­المللی منجر به صدور اعلامیه جهانی حقوق­بشر شد­. این اعلامیه توسط کمیسیون حقوق­بشر وابسته به شورای اقتصادی ـ اجتماعی سازمان ملل تهیه و تسلیم مجمع عمومی شد و در اجلاس مورخ 1948 به تصویب رسید.

این اعلامیه­، مشتمل­بر یک مقدمه و 30 ماده است­. متأسفانه اعلامیه حقوق­بشر­، علی­رغم اهمیت تاریخی و سیاسی که دارا است به‌خودی‌ خود از اعتبار حقوقی برخوردار نیست؛ زیرا نه تضامینی به نفع فرد دربر دارد و نه ضمانت اجرایی علیه کشورها و نتیجه این­که اعلامیه­، مانند سایر اعلامیه‌های اصولی مجمع عمومی فاقد ارزش حقوقی است .

o     چگونگی تدوین قانون اساسی ایران

قانون اساسی جمهوری­اسلامی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۵۷ توسط مجلس خبرگان تهیه و در مجلس نمایندگان در سال ۵۸ به تصویب رسید. پس از ده سال طبق فرمان بنیان‌گذار جمهوری­اسلامی مبنی­بر لزوم بازنگری و تنظیم قانون اساسی، در سال ۶۸ سند مزبور مورد بازنگری قرار گرفت.

آنچه در این مبحث با اعلامیه جهانی حقوق­بشر مورد مقایسه قرارگرفته، سند مصوب سال ۶۸ می‌باشد.

تفاوت بارز دو سند در مبانی تعریف حقوق­بشر می‌باشد، که در قانون اساسی ایران و قوانین مدنی منتج از آن این مبنا شرع اسلامی قرار داده‌ شده است؛ درحالی‌ که در اعلامیه حقوق­بشر این مبنا اصول انسانی بوده است، بنابراین برای مقایسه این دو باید نگاهی به تعریف آزادی و حقوق در هر یک از آنها داشت.

می‌توان اصل 29 قانون اساسی را در تناظر با ماده 25 اعلامیه در نظر گرفت.

v   ماده ۲۸ اعلامیه حقوق­بشر:

هر شخصی سزاوار نظمی اجتماعی و بین­المللی است که در آن حقوق و آزادی­های مطرح در این «اعلامیه» به تمامی تأمین و اجرائی گردد.

v   ماده ۲۹ اعلامیه حقوق­بشر:

1-  هر فردی در برابر جامعه­اش که تنها در آن رشد آزادانه و همه جانبه او میسر می­گردد، مسئول است.

2- در تحقق آزادی و حقوق فردی، هر کس می­بایست تنها زیر محدودیت­هایی قرار گیرد که به واسطه قانون فقط به قصد امنیت در جهت بازشناسی و مراعات حقوق و آزادی­های دیگران وضع شده است، تا این که پیش شرط­های عادلانه اخلاقی، نظم عمومی و رفاه همگانی در یک جامعه مردم سالار تأمین گردد.

 این حقوق و آزادی­ها شایسته نیست تا در هیچ موردی خلاف با هدف­ها و اصول «ملل متحد» اعمال شوند.

v   ماده ۳۰ اعلامیه حقوق­بشر:

در این «اعلامیه» هیچ چیز نباید به گونه­ای برداشت شود که برای هیچ «حکومت»، گروه یا فردی متضمن حقی برای انجام عملی به قصد از میان بردن حقوق و آزادی های مندرج در این «اعلامیه» باشد.

۳ ماده پایانی اعلامیه حقوق­بشر(۳۰،۲۹،۲۸) را می­توان به نوعی توضیحات مندرج در جهت تحقق صحیح حقوق­بشر در قوانین کشورها دانست لذا از حکومتی که خود بزرگترین ناقض حقوق­بشر است، نمی توان انتظار داشت تا در قانون اساسی خود و قوانین مدنی منتج از آن در خصوص تحقق حقوقی که یا به کل منکر آنها است یا در عمل آنها پایمال می­نماید، پیش بینی­های لازم را به­عمل بیاورد.

در پایان مجدد به تشابه بسیار زیاد اعلامیه حقوق­بشر با قانون اساسی جمهوری­اسلامی ایران تأکید می­گردد، اما موضوع قابل بحث و بررسی در این باب را می­توان به محدودیت­های در نظر گرفته شده بدون مشخص کردن محدوده مصادیق آن­چه در اعلامیه حقوق­بشر و چه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و میزان پایبندی حکومت­ها به آنها محدود کرد.

در واقع یکی از بزرگترین مشکلاتی که در زمینه ­ رعایت و اجرای حقوق­بشر در کشورها وجود دارد، عدم تفسیر و تعیین مصادیق این عناوین کلی است. برای مثال می­توان به عبارت نظم عمومی در مواد اعلامیه حقوق­بشر اشاره کرد که هیچ­گونه مصداق مشخصی برای آن ذکر نشده است، که این مورد به نوبه خود می­تواند باعث محدودیت در حقوق افراد بشر باشد.

جلسه بعدی نمایندگی دانمارک در تاریخ 13/09/2014 ساعت 18:00 برگزار می­شود، که همکاران برای هر مسئولیت در جلسه بعدی اعلام آمادگی کردند.

 

 

        جلسه داخلی نمایندگی گیسن

فریدون درویشان

  جلسه نمایندگی گیسن درتاریخ 7 آگوست 2014 دراطاق پالتاک با اکثریت اعضاء؛اقایان اردلان فضلی وسنگانی ودرویشان ورضا امیری ومیرزای وامین و بقیه مهمانان در اطاق پالتاک و میهمان تلفنی این جلسه سرکارخانم­ جعفری بودند؛ در آغاز جلسه اقای­درویشان مسئول نمایندگی به حاضرین خیرمقدم گفتند، هم­چنین از تلاش­های مسئول قبلی نمایندگی قدردانی کردند، و برای اعضاء در مورد تقسیم وظایف نمایندگی توضیحاتی دادند؛ سپس سرکارخانم­جعفری ضمن تشکر از اعضاء و برخی ازکارهای نمایندگی، تجربیات گران­قدر خود را در جهت بهترشدن نمایندگی در اختیار اعضاء قرار دادند؛ که در این خصوص از ایشان قدردانی شد. در ادامه جلسه اقای­درویشان ضمن قدردانی اززحمت­های بی­دریغ اقای­اردلان فضلی که درامور صدور اطلاعیه­ها نقش به­سزایی داشتند تشکر کردند، و بعد اقایان درویشان و فضلی به سخنرانی پرداختند که گزیده آن به شرح ذیل می­باشد: سالن اجتماعات دراویش نعمت‌اللهی اصفهان بامداد روز چهارشنبه تخریب شد؛این سالن که در تخت فولاد اصفهان واقع شده، شب گذشته با حضور ده‌ها مأمور انتظامی، امنیتی و شهرداری به وسیله بولدوزر ویران شد. وب‌سایت مجذوبان نور در گزارشی با اعلام این خبر نوشته است که هشت تن از دراویش نیز در همین رابطه بازداشت شده‌اند. برخی گزارش‌ها تعداد مأموران دولتی حاضر در محل را بیش از ۱۸۰ نفر اعلام کرده‌اند.

این سالن در نزدیکی مقبره درویش ناصرعلی واقع شده بود که براساس گزارش‌های رسیده به کلی تخریب شده است. مجالس دراویش سلسله نعمت‌اللهی گنابادی شهر اصفهان سال‌ها بود که در این سالن اجتماعات برگزار می‌شد. گفته می‌شود که مقبره درویش ناصرعلی در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. براساس گزارش‌ها، مأموران امنیتی با ورود به این مقبره پنج تن از دراویش را بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل کرده‌اند.

دهم آبان ماه سال‌جاری در نماز جمعه اصفهان اطلاعیه‌ای توزیع شده بود که از مقام‌های استان خواسته بود مقبره اسدالله ایزدگشسب (درویش ناصرعلی) در تخت فولاد اصفهان همانند حسینیه شریعت قم تخریب شود. مأموران جمهوری­اسلامی هم­چنین سال گذشته در بیستم آبان‌ ماه، با یورش به حسینیه محل تجمع آنان در شهر بروجرد آن را تخریب کردند.آن زمان برخی رسانه‌ها در ایران گزارش کردند که تخریب این حسینیه در پی درگیری میان دراویش و جمعی از مردم صورت گرفته، اما سخنگوی دراویش گنابادی، هرگونه اقدام حمله از سوی دراویش را تکذیب کرد. در حمله به حسینیه دراویش گنابادی ده‌ها نفر زخمی و ۱۸۰ نفر بازداشت و به مقامات قضائی معرفی شدند. نیز حسینیه دراویش گنابادی در شهر قم هدف حمله قرارگرفت و تخریب شد؛ و عده‌ای از دراویش بازداشت و محاکمه شدند. در ادامه تصرف و دست­اندازی در اموال و موقوفات سلسله نعمت­اللهی گنابادی، نخستین بهداری شهرستان بیدخت که توسط بزرگان این سلسله بنیاد گذاشته شده بود مورد تخریب قرار گرفت. زمین این بهداری در زمان حضرت آقای­صالح علیشاه گنابادی و توسط این قطب سلسله نعمت­اللهی گنابادی برای انجام امور درمانی واگزار شده و تجهیزات درمانی آن نیز توسط دراویش تأمین شده بود. اما با وجود نیت و قصد واگذار­کننده مبنی­بر تخصیص زمین و ساختمان به امور درمانی، بنای این بهداری که نخستین بهداری شهرستان بیدخت بوده است، برای احداث ساختمان تجاری توسط شهرداری تخریب شده است. یادآور می‌شود، اقدام شهرداری بیدخت مورد اعتراض اهالی قرار گرفته و دراویش نیز خواستار ادامه کاربری زمین یادشده در جهت نیت واگذار­کننده می‌باشند. گفتنی است تصرف موقوفات و دست­اندازی به اموال و حریم بزرگان و پیروان طریقت نعمت­اللهی گنابادی به طور سازماندهی شده بعد از فاجعه حمله به دراویش و تخریب حسینیه شریعت در قم رشد چشمگیر یافت و پس از آن علاوه­بر تخریب حسینیه‌های دراویش در شهرهای بروجرد و اصفهان، بخشی از موقوفات این سلسله و اموال شخصی بزرگان آن به بهانه‌های مختلف تحت تصرف قرار گرفته است که از جلمه آن‌ها می‌توان به تصرف منازل بزرگان این طریقت در شهر بیدخت، تصرف قسمت‌هایی از مزار سلطانی بیدخت، مرقد بزرگان این سلسله و ممانعت از فعالیت کارخانه شیر سلطانی اشاره کرد. این روزها موج تازه­ای از بازداشت و ارعاب فعالان سیاسی جوان از سوی سپاه با همکاری قوه قضاییه شکل گرفته است. با توجه به فضای نسبتاً آرام سیاسی، این بازداشت­ها موجب بهت و حیرت ناظران سیاسی شده که دلیل تشدید فضای امنیتی از سوی جریان اقتدارگرای حاکمیت چیست. در این باره گمانه­های مختلفی مطرح است که با توجه به اخبار موجود و برخی شواهد، دلیل این رویکرد را در مواردی که در پی می­آید، می­توان تحلیل و ارزیابی کرد:

۱- از ابتدای پیروزی اراده مردم بر­خواست اقتدارگرایان در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲، تلاش اصلی بخش­های امنیتی و قضایی حاکمیت، اثبات این بوده که "چیزی تغییر نکرده است" و تشدید سخت­گیری بر زندانیان سیاسی و بازداشت­هایی که حتی از سال ۸۸ هم بی­هدف­تر به نظر می­رسند، در همین چارچوب قابل ارزیابی است. نکته جالب این که در برخی احضارهای صورت گرفته، مأموران امنیتی به صراحت همین نکته را به احضارشدگان گفته­اند، و این نگرانی وجود دارد که بازداشت­ها و احضارهای بی­هدف و چشم بسته، ادامه­دار باشد.

۲- این احضارها عمدتاً از بین فعالان سیاسی جوانی که در انتخابات سال گذشته فعالیت مؤثری برای شرکت دعوت مردم به انتخابات داشته­اند. لذا نوعی انتقام­گیری و عصبانیت از سوی سپاه در قبال این رویکرد سیاسی جوانان بازداشت شده به چشم می­آید. باز هم جالب آن است که از اتهامات تفهیم شده به این بازداشت­شدگان و یا برخی احضار­شدگانی که با وثیقه آزاد هستند، فعالیت­های انتخاباتی در سال گذشته عنوان شده است. به عنوان مثال مصاحبه­های این بازداشت­شدگان برای دعوت مردم به شرکت در انتخابات و یا حتی همکاری با ستادهای انتخاباتی اصلاح­طلبان، به صراحت در موارد اتهامی آنها ذکر شده است. بازداشت­کنندگان می­خواهند رابطه دولت با طیف حامیانش را شکرآب کنند و تشدید برخورد امنیتی با فعالان انتخابات سال گذشته، باعث ریزش در بدنه اجتماعی حامی دولت شوند.

۳- اما این بازداشت­ها محدود به گذشته نیست و آینده­نگری نیز از منظر نیروهای اقتدارگرا در آن وجود دارد. ما در آینده انتخابات مجلس شورا و نیز مجلس خبرگان را در پیش­رو داریم که تاکنون بارها از سوی افرادی همچون احمد جنتی، بر برنامه­های خود مبنی­بر پیشگیری از اجرای برنامه­های انتخاباتی اصلاح­طلبان تأکید شده است. این بازداشت­ها از میان افراد مؤثر انتخاباتی، نوعی تضعیف پیشاپیش اردوگاه رقیب و یکسویه کردن زودهنگام انتخابات محسوب می­شود. اگر طراحان این پروژه در دامن­زدن به ریزش احتمالی در حامیان دولت موفق شوند، این موضوع می­تواند رأی پایه حامیان دولت و نیز اصلاح­طلبان را در انتخابات آینده دچار ریزش کند.

۴- فراتر از همه موارد فوق، برنامه بسیار مهم دیگری است که توجه ویژه فعالان سیاسی را می­طلبد. اکثریت جریان اقتدارگرا برخلاف تصور برخی تحلیلگران در صدد حذف کامل جریان رقیب اصلاح­طلب از عرصه سیاسی نیست. شاید این خواست یک اقلیت کاملاً نادان و تندرو باشد، اما اکثریت اقتدارگرایان در این حد عقلشان می­رسد که وجود جریان قابل کنترل و تعامل که نقش بازنده و یا کم اثری را در صحنه سیاسی کشور به نیابت از اصلاح­طلبان ایفا کند، به نفعشان است. آنها این سیاست را پیش از این نیز در بین اصلاح­طلبان پی گیری کرده­اند که مفهوم "اصلاح­طلب بدلی" از خلال همین سیاست در محافل سیاسی مطرح شد. اما در دو سه سال اخیر که نسل دوم و سوم اصلاح­طلبان سبز، بروز و ظهور بیشتری در عرصه سیاسی کشور یافته­اند، همان سیاست "مدیریت اصلاح­طلبان از درون خود اصلاح­طلبان" را در بین این نسل نیز به مورد اجرا گذاشته­اند. شواهد موجود از محافل سیاسی اصلاح­طلبان نشان می­دهد که نسل تازه اصلاح­طلبان همچون نسل پیشکسوت خود توسط اقتدارگرایان به دو بخش عناصر مطلوب و عناصر نامطلوب تقسیم شده­اند. کار اقتدارگرایان از حوزه­های امنیتی گرفته تا حوزه­های رسانه­ای، تقویت عناصر به زعم آنها مطلوب در برابر عناصر نامطلوبی است که به باور آنها از پرنصیب و اصول مداری بیشتری در رفتار سیاسی­شان برخوردارند. به همین دلیل تلاش می­کنند تا به قول معروف، عناصر نامطلوب را به طرق مختلف بسوزانند. این زدن و از صفحه شطرنج بیرون کردن مهره­های نامطلوب حریفِ اصلاح­طلب، لاجرم در آینده با تقویت رسانه­ای عناصر مطلوب اقتدارگرایان از میان همین اصلاح­طلبان همراه خواهد شد. شاید خود همین دسته دوم نیز تاکنون به این برنامه پی­برده باشند و شاید برخی از آنها نیز نخواهند تا هدف این برنامه اقتدارگرایان قرار بگیرند، اما به هرحال این برنامه وجود دارد و شواهد متعددی نیز برای آنها قابل ذکر است که در آینده به آن خواهیم پرداخت؛ شواهدی که متکی بر حدس و گمان نیست و از پشتوانه اخبار قطعی برخوردارند و حق جامعه خواهد بود تا در صورت تداوم این رویکرد، از جزئیات آن باخبر شوند. اما از آنجا که تاکنون این سیاست در میان نسل اول اصلاح طلبان جواب نداده و پیش­بینی هم نمی­شود که درباره نسل دوم و سوم اصلاح­طلبان نتیجه دهد، فعلاً در حد اشاره به این موضوع بسنده می­کنیم تا زمانی که ذکر جزئیات بیشتر لازم شود. در آخر جلسه مقرر شد درتاریخ هفتم هر ماه جلسات برگزارشود. 

 

 ابتدای صفحه | بازگشت

all rights reserved @ Bashariat