آشنایی با کانون | نشریه | مواضع و بیانیه ها | درخواست عضویت | ارتباط با ما

ماهنامه بشریت شماره 156

 

گزارش جلسه داخلی نمایندگی دانمارک در ماه فوریه

غلامرضا اخلاقی

زمان: یکشنبه15/02/2015ساعت 18 الی 20

حاضرین:  آقایان محمود نعیمی، آرش عباسی، فرشید شهیدی کاویانی، علیرضا طاهرخانی، غلامعلی اخلاق یو غلامرضا اخلاقی، خانم­ زهرا مبینی، خانم فریبا سلیمی از شعبه نروژ آقای مصطفی خداکرمی از شعبه ولز و آقای سام دادفر از شعبه هلند. مکان: اطاق پالتالک نمایندگی دانمارک

جلسه با مقاله­ای که خانم زهرا مبینی آماده کرده بودند، آغاز گردید:

سحرگاه 22 بهمن 1357 گریه می­کردیم، هلهله شادمانی جمعیت بزرگی از مردم در رسانه­ها انعکاس داشت و گریه­های سوزناک جمعیت بزرگ دیگری که دیده نمی­شد، بی­صدا بود؛ صداهای گریه ما به کوه می­خورد و بازتاب آن به سینه ما می­کوفت، هنوز چنین است. رسانه­های جهان دوربین­های خود را روی سنگفرش خیابان­ها می­کارند و پشت به مردمی دارند که هنوز بی­صدا گریه می­کنند؛ آن چه از مطبوعات آزاد غرب نصیب ما شد، این بود که رقص و پایکوبی پیروزی انقلاب را که بعدها شد "دهه فجر" به جهان گزارش دادند، اما درهای بسته را که پشت آنها ایرانیان از گریه به هق­هق افتاده بودند، نکوبیدند. شاید اگر در می­کوفتند راه­شان نمی­دادیم، می­ترسیدیم از آن امواج مهیب که از جا کنده شده بود. صداها از آن رساتر بود که به گوش جمعیتی که نمی­خواستند آن را بشنوند نرسد. سرود "بوی گل و سوسن و یاسمن آید"، "دیو چو بیرون رود فرشته درآید" از همان آغاز، زندگی را به صحنه نبردی تبدیل کرد که مشتی دیو که مدعی فرشته­ها بودند، شاید و باید که از سر راه برداشته می­شدند. چگونه؟  با انقلاب اسلامی!از آن روز به­بعد دنبال گمشده­ای گشته­ایم که هرگز آن را باز نیافته­ایم. آن گمشده، یک زندگی ساده بوده با تمام مشخصات متعارف که انسان میلیون­ها سال آن را تجربه کرده است؛ جائی برای سکونت، احساس امنیت، سفره­ای پر و پیمان، کاری که دوستش داریم، تفریحی که با آن لذت ببریم، دوستانی که با آنها بنشینیم، بخندیم و برقصیم. روزنامه­ای که به وسیله آن از ایران و جهان خبر بگیریم؛ کتابی که از خواندن آن لذت ببریم، ترنم موسیقی­ای که روح را نوازش بدهد، جامی که بر تلخکامی­ها چیره بشود. نوشانوشی که ترس محتسب آن را به کام تلخ نکند، پوشاکی که سبکبالی دهد و چندان دست و پا گیر نباشد تا جست و خیز را از یادمان ببرد. همزیستی با یک جفت جنسی که دوستش داریم و برای این دوست داشتن قرار نیست به حکومت باج بدهیم، حکم شلاق بگیریم و در بهترین حالت شلاق را از حکومت خریداری کنیم. فضائی برای کار که در آن مجبور نشویم برای گذران زندگی، جیب این و آن را بزنیم، و از همه مهم­تر جائی که اگر مظلوم واقع شدیم به آن جا مراجعه کنیم و عرض حال بدهیم. اطمینان داشته باشیم که وقتی در خانه را بسته­ایم و با دوستان گپ می­زنیم، سر و کله یک گردن کلفت پیدا نمی­شود، جام­ها را بو نمی­کشد و ما را سوار مینی­بوس نمی­کند. این خواسته متعارف را با ورود فرشته و پیروزی انقلاب از کف دادیم؛ سخت گریه کردیم، رسانه­های جهان ما را ندیدند. نمی­توانستیم اشک­های خود را در شعاع نگاه آنها بگذاریم در پستو می­گریستیم. گریه برای پادشاهی نبود که رفته بود، گریه از تجربه­های تاریخی خونباری بود که به عمامه آنها که آمدند گره خورده بود. ما همواره کودتائی را انتظار می­کشیدیم، خنگ نبودیم، می­فهمیدیم وضعیت سیاسی پیش از انقلاب با وجود ظواهر با ثبات به هزار و یک دلیل بی­ثبات است. اما باور نمی­کردیم از ترس وضع موجود، دستی دستی، برویم توی دهان شیران گرسنه­ای که ادعا می­کردند به نمایندگی از امام زمان، جان و مال و شرافت و کرامت انسانی ما را تاراج می­کنند.آن روز گریه می­کردیم؛ توی خیابان شیرینی پخش می­کردند. همه روی جنازه خودشان می­رقصیدند، مسافت زمین تا ماه را پیموده بودند، نقشه راه را از ماه گرفته بودند و ما گریه می کردیم و تا مدت­ها از ترس آن که روی ماه عکسی ببینیم از یک آینده شوم، مدت­ها به آسمان و ماه نگاه نمی­کردیم.

در ادامه آقای محمود نعیمی مقاله­ای با موضوع "ستمگری بر زنان به نام انقلاب" را ارائه دادند .طرح پشت طرح، قانون در پی­قانون در دست بررسی است تا به منزلت زنان ایرانی بیش از همه سال­های پس از انقلاب تاخت و تاز بشود. آیا می­خواهند تاوان شکست­های خود را در عرصه­های ملی و بین­المللی و جناحی از زنان ایرانی بگیرند؟ آیا زنان اساساً فرصت داشته­اند نقش­های عمده­ای در مدیریت ضعیف و پر تناقض سیاست­های پس از انقلاب بازی کنند تا مستوجب این درجه از محدودیت­ها در حوزه قانون­گذاری شده باشند؟ آیا دزدی­های کلان با حضور مؤثر آنها ممکن شده و درآمد ملی کشور و پول هنگفت حاصل از فروش نفت به قیمت بالا را، آنها به جیب زده­اند و از مردم دزدیده­اند؟ در ترکیب مدیران و تصمیم گیرندگان کشور، زنان تا چه درجه­ای حضور داشته­اند­؟ تقصیر به روز سیاه نشستن مردم ایران وجنایات پایان ناپذیر، در شناسنامه مردان قدرقدرت نظام سیاسی پس از انقلاب ثبت شده یا در شناسنامه زنان حاشیه­نشین سیاست­؟ چرا در کمال وقاحت به جای عذر­خواهی از زنان که آنها را بر­خلاف وعده وعیدهای رهبر انقلاب به زمین بازی­های سیاسی راه نداده­اند، از حقوق ناداشته آنها پیاپی می­کاهند؟ سال 1393 که به پایان آن نزدیک می­شویم، بیش از گذشته زنان را در مرکز هجوم نهادهای قانون­گذار گذاشته تا مبادا جمهوری اسلامی ایران از داعش و طالبان عقب بیافتد و نزد آنها اعتبار از دست بدهد. هر چه فکر می­کنیم به انگیزه­ای از این بهتر عقل­مان قد نمی­دهد. آخر بر پایه کدام ضرورت عقلی، عرفی و منطقی به تبهکاری بر ضد زنان، صورت قانونی می­دهند­؟ این گام­های معکوس کدام پاره از امنیت ملی را که در گرو رضایت و شادمانی شهروندان است، تأمین می­کند؟ قانون­گذاری است یا تبهکاری؟حضور زنان ایرانی در بازار کسب و کار و لاجرم در بخش خصوصی به لحاظ وضعیت بحران اقتصادی، بیش از پیش به چشم می­آید. این تنها حضور تأثیر گذار در زندگی اجتماعی است. افسوس با همین حضور هم سر جنگ دارند و شبانه روز در حال توطئه هستند تا زنان را در محدودیت­های جدید قانونی خانه­نشین کنند. محدودیت­هائی که به مأموران امر به معروف و نهی از منکر اجازه می­دهد به استناد قانون وارد حریم بخش خصوصی شده  و برای کارفرما و زنان شاغل مزاحمت و ترس ایجاد کنند. آنها  به این حضور جبرانی زنان که تأمین معاش در یک اقتصاد رو به فروپاشی انگیزه آن است، با قانون­گذاری ارتجاعی که بر سرعت آن افزوده­اند، حمله­ور شده­اند. کارفرما را با امر و نهی چنان می­ترسانند که زنان شاغل را اخراج می­کند و آنها به خانه­هایی باز می­گردند که یا مردی در جای نان­آور وجود ندارد یا اگر هست بیکار است و باید زن شالوده اقتصادی خانه را استوار نگاه دارد. این اقدامات قانونی که به فروپاشی خانواده­ها منجر می­شود، حکم دیانت است یا برخاسته از خباثت قانون­گذارانی است که در شرایط بحران فساد اقتصادی­، این باور را ترویج می­دهند که چون شوهر باید خرجی بدهد و اگر ندهد زندانی می­شود، به جای زن باید مرد شاغل بشود. اصلاً نمی­فهمند زنانی که شوهرشان را دوست دارند و می­دانند بیکاری و مسکینی او حاصل عملکرد مردان سیاسی است که الفبای سیاست را نمی­دانند، هرگز به زندانی کردن شوهر رضایت نمی­دهند و خود وارد بازار کار می­شوند و بهای سنگین آن را در نظمی که یکسره مردانه است، می­پردازند.مشکل این است که مدیران سیاسی کشور دارند این هزینه را چنان بالا می­برند که زنان رشید ایرانی به ناچار باید خانه نشین بشوند و به زندگی رفیقانه با شوهری که دوستش دارند خاتمه دهند. زنان بیکار به هر مرجع که مراجعه کنند، هدایت می­شوند به این حکم قانونی که زن می­تواند شوهر را که نفقه نمی­دهد زندانی کند. این شد راه حل؟  آیا به فرض که مرد از زندان به خانه بازگردد، درآمد زا هم بشود، نفقه هم بپردازد، برای زنی که او را زندانی کرده است احترام قائل است؟ عشق و احترام، همان دم که بازداشت می­شود دود می­شود و نفرت جای آن را می­گیرد؛ این را می­گویند حمایت از زن؟ گاهی احساس می­کنیم زیر یوغ جماعتی دیوانه زندگی می­کنیم، دیوانه­هائی که روز به روز دیوانه­تر می­شوند.به استناد قانون گسترش فرهنگ عفاف و حجاب به زندگی شغلی زنان گرفتار در بخش خصوصی هم پایان می­دهند. با تصویب قانون حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر، برای کارفرمایان در بخش خصوصی، این ترجیح و اولویت که بهتر است از خیر استخدام زن بگذرند، تبدیل به برنامه کاری می­شود. با تأکیدبر طرح تعالی جمعیت، زنان­نازا و مجرد، همین مختصر شانس استخدام در بازار کار را از کف می­دهند و هرچه بشتر بزایند شانس کاریابی­شان بالا می­رود. حال آن که با فرزندان متعدد، دیگر رمقی باقی نمی­ماند تا خارج از خانه کار کنند. این­ها را مدیران مدیر و مدبر با هدف بیرون راندن زنان از بازار کار، طراحی کرده­اند. باور ندارند در یک لحظه تاریخی با واکنش­هائی از سوی زنان مواجه می­شوند که نظیر آن شاید در بستر تاریخی فمینیسم بسیار رادیکال در غرب که دورانش به­سر آمده­، سابقه نداشته است؛ عصیان کمترین حاصل عملکرد حکومتی است که مدت 36 سال خطا روی خطا مرتکب شده است.

سپس جلسه را آقای طاهرخانی با مقاله در مورد "نقض حقوق بشر در کشورهای اسلامی" ادامه دادند:بسیاری از حکومت­های جهان، برای توجیه عملکرد خود مدعی می­شوند، آنچه در منشور جهانی حقوق­بشر به­عنوان حقوق تمامی بشریت مطرح شده، در واقع با واقعیت­های مجموعه کوچکی از انسان­ها همخوانی دارد و نمی­تواند تمامی انسان­ها را در سراسر این کره خاکی در بر­بگیرد. به عبارت دیگر آنها معتقدند که این حقوق بر­اساس شرایط و ویژگی­های یک انسان غربی تعیین شده است و انسان­های سایر مناطق جهان از مجموعه­ای از اصول و عقاید و ارزش­ها برخوردارند و شرایط زندگی متفاوتی دارند که موجب تفاوت در مصادیق حقوق­بشر درباره آنها می­شود. سردمدار چنین ادعایی حکومت اسلامی ایران است؛ در ایران ستاد حقوق­بشر قوه قضاییه که متشکل از نمایندگان مختلف از قوای قضائیه، مجریه و مقننه است به عنوان مرجع ملی و رسمی کشور در تمام مسائل حقوق­بشر معرفی می­شود. به طور کلی دو اشکال عمده از سوی مخالفان اندیشه حقوق­بشر و به ویژه جمهوری اسلامی در رابطه با مسأله حقوق­بشر مطرح می­شود. یکی این­که حقوق بشر در جهان معاصر یک حربه سیاسی است و از سوی آمریکا و جهان غرب علیه کشورهای جهان اسلام و به ویژه ایران مطرح می­شود و دوم این­که آنچه که امروزه به نام حقوق­بشر در سطح جهانی مطرح می­شود بر­اساس مبانی فکری غربی و سکولار و متناسب با جوامع غربی و شیوه ی زندگی آنهاست و برخی قوانین مربوط به اعلامیه جهانی حقوق­بشر ناقض قوانین اسلامی است.در رابطه با ادعای اول نمی­شود این واقعیت مسلم را انکار کرد که رعایت ضوابط حقوق­بشر در کشورهای توسعه یافته نسبت به کشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته بیشتر است و وضعیت حقوق­بشر این کشورها با کشورهای جهان سومی و به ویژه کشورهایی نظیر جمهوری اسلامی قابل مقایسه نیست و با وجود مطبوعات و رسانه­های مستقل و سازمان­های مردم نهاد در این کشورها (غربی) حتی جزئیات نقض حقوق بشر نیز از دید رسانه­ها و افکار عمومی پنهان نمی­ماند. اما با این حال اتفاق افتاده که به خصوص در مسائلی که مربوط به معاملات و داد و ستدهایشان با دیگر کشورها است، مسأله  حقوق­بشر را فدای منافع ملی­شان کرده­اند، اما این دلیل نمی­شود که جمهوری اسلامی بخواهد اصل اندیشه حقوق­بشر را زیر سئوال برده و آن را به دستمایه­ای جهت توجیه نقض حقوق­بشر در ایران تبدیل کند. به‌علاوه سوء استفاده از هر امر مطلوبی ممکن است، و سوء­استفاده از اندیشه حقوق­بشر نیز منتفی نیست اما چنین سوء­استفاده‌هایی هرگز دلیل عدم مطلوبیت حقوق­بشر محسوب نمی‌شود؛ با ادعای دوم باید گفت که دفاع از اندیشه‌ حقوق­بشر به واسطه‌ غربی بودن منشأ آن نیست، "به واسطه‌ صحت و عقلایی بودن و منطبق بودن آن برعدالت و انصاف است." نمی­توان منکر آن شد که بشریت برای زیستن در جهانی که به طور مشترک متعلق به تمامی انسان­هاست، نیازمند مجموعه­ای قواعد و اصول مشترک است است که نخست باید درباره خود انسان باشد. به­عبارت دیگر، اگرچه هم اکنون اصول و قواعد بین­المللی متعددی بر رفتار دولت­ها در عرصه جهانی حکمفرماست، اما این اصول پیش از آن­که درباره حقوق کنسولی و روابط بازرگانی و… باشد، باید درباره خود انسان­ها شکل بگیرد؛ یعنی پیش از این­که هر قاعده دیگری برروابط دولت­ها حاکم شود، ابتدا باید به قواعدی دست یافت که روابط انسان­ها را با یکدیگر و با دولت­ها تنظیم کند. زندگی مشترک در جامعه جهانی، بدون پیروی از مجموعه­ای از قواعد مشترکی که انسان­ها با باورها و شرایط متفاوت زندگی از آن پیروی کنند، بسیار مشکل خواهد بود. برفرض مثال اگر در دنیای امروز ما حقوق­بشر مسیحی، اسلامی، یا حقوق­بشر متکی به هر آئین و مذهب دیگری داشته باشیم­، با جود این تقسیم­بندی­ها حقوق­بشر عمومیت خود را از دست خواهد داد و این­که هر مجموعه­ای از انسان­ها بخواهد دیدگاه خود را بر جامعه جهانی اعمال کند با مقاومت دیگری روبه­رو شده و نتیجه آن جز هرج و مرج و ظلم بیشتر­بر انسان­ها و فروپاشی جامعه بشری نخواهد بود. در ادامه خانم فریبا سلیمی با سخنرانی در مورد "اعدام محسن امیراصلانی و سکوت نواندیشی دینی" جلسه را ادامه دادند.ایران از انقلاب اسلامی به­بعد پر شده است از نواندیش­های دینی. اعدام محسن امیر­اصلانی سحرگاه دوم مهرماه به حکم قاضی صلواتی، به جرم این که در یک جلسه دادگاه گفته است "صحت زنده ماندن حضرت یونس دردل نهنگ" محل تردید است­، پرسشی را پیش روی این جماعت می­گذارد که لاجرم و علی­رغم خطرها و ترس­ها باید به آن بپردازند. یک جریان فکری که با ادعای "اصلاح دین" و "عصری شدن دین" سال­هاست متناسب با نرخ خطر، نظرات خود را انتشار می­دهد، نمی­تواند از این پرسش مقدر طفره رفته و سکوت اختیار کند. به فرض که دستگاه قضائی کشور پس از اعدام محسن امیر­اصلانی، اتهامات عقیدتی او را در ارتباط با قرآن، زیر پوشش جرائم واقعی یا ساختگی جنسی پنهان کند، چیزی از اهمیت­موضوع نمی­کاهد و همچنان طرح این پرسش با جریان نواندیشی دینی ضروری به نظر می­رسد:تردید نسبت به یک قصه قرآنی در فضای نواندیشی دینی چگونه نگریسته می­شود؟محسن امیر­اصلانی قاتل نبود، کلاهبردار نبود، تروریست نبود، و برما که نه مسلمان دو آتشه هستیم؛ نه نواندیش دینی، معلوم نیست چرا برخی برداشت­ها از دین می­تواند یک چنین عقوبت دنیوی در پی­داشته باشد. البته مخاطب سئوال، آقای مصباح یزدی و اغلب مراجع دینی نیستند و بلکه نمادهائی از نواندیشی دینی، موضوع این پرسش­اند که هرگاه به آن پاسخ ندهند، شالوده­های جریان نواندیشی دینی را سست کرده­اند. کتاب­ها و نوشته­های محسن امیراصلانی در دسترس است و لابد مردم ایران با وجود درگیری با انواع گرفتاری­های روزمره، این قدر کنجکاوی دارند تا از مدعیان نواندیشی دینی، و نه آقایان محمد جواد لاریجانی و صادق آملی لاریجانی، بپرسند چرا جوانی را بر دار کشیده­اند که برداشت­هائی سوای برداشت­های آنها از دین داشته است. از طرف دیگر چرا او را مدت نه سال در زندان­های مشقت بار حبس کرده­اند و بارها حکم را شکسته­اند و بار آخر، آن را به اصرار صلواتی و زیر سلطه فراقانونی او نهائی کرده­اند. آیا در این رویداد و نظایر آن، این اعلام نظر آقای محمد جعفرمنتظری رئیس دیوان عدالت اداری که گفته است"­وظیفه اصلی قضات اجرای خواست رهبراست" منشاء اثر نیست؟ منبع: روابط عمومی دیوان عدالت اداری به نقل از بی.بی.سی فارسی .. آیا همزمان با حضور حسن روحانی در مجمع عمومی سالیانه سازمان ملل متحد، اجرای این اعدام، پیام خاصی داشته است؟  تأکیدی بوده است بر این که روحانی کاره ای نیست یا کوششی است بر این که خبر در مجمع عمومی دهان به دهان بچرخد و قاضی صلواتی بشود نمادی از دژخیم­های داعش مسلک که جلو دوربین انسان­ها را دار می­زنند و دستور می­دهند طناب دار را به گردن جوانان اهل چون و چرا که تابع تفاسیر آنها از دین نیستند، بیاندازند؛ جوان­هائی که برانگیخته  شده­اند تا برای ارائه تفاسیر دیگری از دین، تکاپو کنند. اعضای حاضر در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، هر اندازه ذهن­شان درگیر داعش شده باشد، شنونده سخنان حسن روحانی پیرامون محیط زیست هم بوده اند. شنیده­اند از ایشان که جمهوری اسلامی برای پاکیزگی محیط زیست زحمت می­کشد و پیروزی­های بزرگ به دست آورده است.

برنامه بعدی توسط آقای سام دادفر ارائه شد که سخنرانی در مورد "غبار در آسمان ايران؛ ناکارآمدی مزمن اداری" را ارائه دادند:

نواری طولانی سواحل شرقی آفريقای شمالی را از طريق خاورميانه و جنوب آسیا به چين متصل می‌کند. آنچه در سرتاسر اين نوار مشترک است بارش کمتر از 200 ميليمتر باران در سال است که نامی به جز زمين خشک بر آن نمی‌توان گذاشت؛ اين نوار به نام "کمربند غبار" شناخته می‌شود. منابع کنوانسيون ملل متحد برای مقابله با بيابان‌زايی (UNCCD) می‌گویند هر سال 12 میليون هکتار از اراضی جهان در اثر بيابانی شدن غيرقابل استفاده می‌شوند. چنين وسعتی معادل مساحت بریتانیاست  و از آن می‌توان سالانه 20 میلیون تن انواع غلات و حبوبات برداشت کرد؛ علاوه بر اين، هر سال 75 میلیارد تن خاک کشاورزی نيز از دست می‌رود. بیابانی شدن اراضی زندگی يک و نيم ميلیارد نفر در روی سیاره زمين را دستخوش تغيیرات بنیادی کرده و اولين اثر آن افزايش تعداد گرسنگان جهان است. توفان ريزگردها محصول بيابانی شدن اراضی و فرسايش خاک است و بيش از همه در مناطق خشک و نيمه­خشک جهان رخ می‌دهد.

"کاسه­غبار" عنوانی برای شناخته­شده‌ترين توفان ريزگردی‌ است که در اثر بيابانی شدن اراضی در دهه 30 ميلادی به­وقوع پيوست؛ سه موج خشکسالی شديد در سال‌های 1934، 1936 و 1939 همراه با روش‌های ناکارآمد کشاورزی در مناطق خشک منجر به فرسايش شديد خاک در ايالت‌های کلرادو، کانزاس، مونتانا، نبراسکا، نيومکزيکو، داکوتای شمالی، اوکلاهما، داکوتای جنوبی، تکزاس، وايومين در امريکا و آلبرتا، مانيتوبا و ساسکاچوان در کانادا شد. رمان "خوشه‌های خشم" اثر جان اشتاين بک اشاره‌ای مستقیم به اثرات اين خشکسالی ويرانگر و تبعات آن است که موجی از مهاجرت به ايالت‌های ديگر با به دنبال آورد. فرسايش خاک و وقوع توفان‌های ريزگردی حالا پدیده‌ای آشنا در بسياری از نقاط جهان است حتی آنهایی که بر روی کمربند غبار قرار ندارند. تنها در فاصله 20 سال مساحت بيش از 25 ميليون هکتار زمين حاصلخيز کشاورزی در قراقستان به 14 میليون هکتار کاهش پيدا کرده و برداشت محصول از هشت تن در هکتار به يک تن در هکتار رسیده است. در مغولستان، کشوری با مساحتی سه برابر فرانسه و جمعيتی 21 برابر کمتر، فرسايش خاک منجر به از دست رفتن زمین‌های کشاورزی شده و اکنون نزديک به 60 از درصد گندم مصرفی این کشور وارداتی‌ است.در آفريقا تعداد توفان‌های ريزگردی در فاصله 50 سال از 2 به 80 مورد در سال افزايش پيدا کرده است. توفان ريزگردی شرقی در استراليا در سال 2009 با عرض 500 و طول هزار کيلومتر تنها در يک روز دو ایالت نيوساوت­ولز و کوئينزلند را زير لايه‌ای ضخيم از غبار پوشاند، هزاران تن خاک را به دريا ريخت و دو روز بعد به نيوزیلند رسيد؛ همه اين‌ها مشابه شرايطی‌ست که اکنون در خوزستان رخ داده است و پيش از این تا تهران هم سرايت کرده بود.

برنامه بعدی سخنرانی با موضوع "فقیهان جانیان را به جان زنان انداخته­اند٬ ولی فقیه چرا ساکت است" بود که توسط آقای غلامعلی اخلاقی ارائه شد: فقیهان لحظه به لحظه نسبت به زنان گستاخ تر می­شوند؛ کلام­شان و پیام­شان، جماعتی را که گوش به فرمان آنها دارد بر می­انگیزد تا روی زنان اسید بپاشند و بهشت را پیش خرید کنند. فقیهانی که به صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران راه یافته­اند، فقیهانی که از ستاد ائمه جماعت فرمان می­گیرند، فقیهانی که با حوز­ه­ها خط و ربط دارند، عموماً مجری سیاست­های شخص ولایت فقیه هستند و هرگاه یقین داشتند که شخص ولی فقیه این گونه کلام مستهجن نسبت به زنان را نمی­پسندد، تریبون نماز جمعه و رادیو تلویزیون ولایت را تبدیل به ابزاری نمی­کردند که تیشه به ریشه کرامت انسانی زنان و به تدریج حق حیات آنها می­زند. ستاد ائمه جمعه، زیر نظر مستقیم شخص آقای خامنه­ای، برای هر هفته، اصول مهم سیاست­های تأیید شده توسط ایشان را مثل نقشه راه تحویل می­گیرد. با این وصف یقین حاصل است که اگر ائمه جمعه آزادی دارند تا هر آن چه دلخواه­شان است بر ضد زنان بگویند و تشویش خاطر هم نداشته باشند، از آن روست که مو­به­مو به امریه عمل می­کنند و فرمان به جا می­آورند. هرچه بیشتر به بهانه حجاب و تفکیک جنسیتی، زنان را تحقیر می­کنند، بیشتر مشمول عنایات مقام ولایت قرار می­گیرند و سکوت ایشان، تبدیل شده است به تشویق نامه­ای که لابد رنگ و لعاب مالی­اش هم قابل توجه است و عنایات انواعی از بابک زنجانی به فراوانی شامل حال­شان می­شود؛بی­سر و صدا و در کمال امنیت. از جمله ائمه جمعه که کوره­های آدم­سوزی را بر­ضد زنان ایرانی داغ می­کنند، می­شود از "­حاج آقا یوسف طباطبائی نژاد" امام جمعه اصفهان یاد کرد که گفته است: "­مسئله حجاب دیگر از حد تذکر گذشته است و برای مقابله با بدحجابی باید چوب­­تر را بالا برد و از نیروی قهریه استفاده کرد."­یکی نیست به این حاج آقا بگوید شما با چوب­تر حلیم خودت را هم بزن و دیگی را که از صدقه سر حکومت بادآورده­، بار گذاشته­ای پاسداری کن. لگد به بخت خودت نزن که تاریخ ایران از این تاخت و تازها بسیار دیده و سرانجام همه را خاک کرده است. از آن جا که در نظام شعاری و قانونی جمهوری اسلامی ایران، "نیروی قهریه" ده­ها متولی دارد­، لذا حاج­آقا یوسف طباطبائی­نژاد روی کلامش­، همه آن متولیان است که وقتی بیدادشان از حد در می­گذرد به آنها می­گویند "نیروهای خود سر"؛ حال آن که سر دارند و می­رسند به بالاترین نقطه از هرم قدرت، به­علاوه روی کلامش با عموم چاقوکش­هائی است که با نهادهای حکومتی برای مداخلی که از آن متصور است، بیعت کرده­اند و اسم خودشان را هم گذاشته­اند "ذوب شده در ولایت"؛ بنابراین خطیب معلوم است از کجا فرمان می­برد. مخاطب خطیب هم معلوم است چه کسانی هستند. قانون مجازات اسلامی هم صریح است به این که اگر مسلمانی به تصور آن که شخصی مهدورالدم است او را عمدا به قتل برساند، بی­برو و برگرد، قصاص نمی­شود، حتی اگر در دادگاه نتواند ثابت کند که مقتول به راستی مهدورالدم بوده است، باز هم سرفراز از دادگاه خارج می­شود. در بهشت جنایتکاران، دزد نگرفته پادشاه است و قاتل هم اگر از حکومت یا کلام مستهجن حکومت فرمان برده باشد، مقامش به عرش اعلی می­رسد. اسید­پاشی روی زنان هم ثواب اخروی دارد و حضرت آقا دون­شان خود می­دانند که به صورت علنی از گفتار و داوری جاهلانه فقیهان برضد زنان که پیاپی در محافل عمومی ایراد می­شود و بازتاب خشونت­بار دارد، انتقاد کنند. فتنه­ای که این فقیهان، گستاخانه برپا کرده­اند، فتنه واقعی است. اما در فرهنگ یاوه­سرایان، به این می­گویند "غیرت دینی". غیرت دینی همه آقایان را که روی هم بگذاریم، صنار ارزش ندارد. به میراث ملی چیزی نمی­افزاید، از آن کم می­کند تا جائی که قرابت ذاتی­اش با داعش روشن می­شود. حاج آقا عبدالله جوادی آملی یک فقیه دیگر است که از مدال بردن زنان ورزشکار ایرانی خونش به جوش آمده و گفته است: " ما خیال می­کنیم کمال زن در این است که برای ما برود مدال بیاورد، کمال زن در مادر شدن است، در فرزند تربیت کردن است، کمال زن در اصلاح جامعه است، چرا عواطف در جامعه کم است؛ زن از همین حقیقت خلق شده است، به ما گفتند بیراهه بروید ما هم گفتیم چشم!" به گزارش رسا، این مؤلف کتاب "مفاتیح الحیات"، در بخش دیگری از سخنانش گفته است: فضیلت زن در این نیست که زن و دختر ما برود پایش را دراز کند و یک کسی را بزند و برای ما مدال بیاورد، به کجا داریم می­رویم!

در ادامه آقای آرش عباسی جلسه را با مقاله­ای در مورد "نان‌های سرطان زا در ایران؛ جوهرقند، متهم بی­گناه" ارائه دادند. نتایج تحقیقات اخیر در ایران نشان می‌دهد آمار سرطان‌های دستگاه گوارش به شدت رو به رشد است. پزشکان هشدار می‌دهند عواملی مثل زندگی کم تحرک و چاقی مفرط، رژیم غذایی پرچرب و پر کالری، مصرف بیش از حد گوشت قرمز و فرآورده‌های آن، استفاده زیاد از فست­فودها، استفاده از مشروبات­الکلی و دخانیات، سطح بالای نیترات آب آشامیدنی، استفاده گسترده از سموم آفت‌کش و کودهای  شیمیایی نیتراته در کشاورزی از جمله عوامل سرطان‌زا هستند و توصیه می‌کنند مردم برای حفظ سلامتی، عادات غذایی و سبک زندگی خود را اصلاح کنند. فهرست عوامل سرطان‌زا هر سال طویل‌تر می‌شود، و دیدن برخی موارد مثل خاک اره در این فهرست هیچ تعجبی ندارد. اما گاهی در سایت‌های خبری ایران گزارش‌هایی منتشر می‌شود که محتوای‌شان حیرت‌آور است، از جمله این گزارش که اخیرا در سایت تابناک و چند سایت خبری دیگر منتشر شده است؛ گزارش با یک مقدمه تکان دهنده شروع می‌شود: آنها نان‌مان را آجر نمی‌کنند، سمی‌اش می‌کنند تا آرام آرام با مرگی دردناک مثل ابتلا به سرطان بمیریم. جوش شیرین اضافه کردن به خمیرنان، دیگر تخلف آماتورهاست که وزارت بهداشت آسان تشخیص­ می‌دهد اما کج‌روهای حرفه‌ای، سمی به نان اضافه می‌کنند که هیچ کارشناسی به سرعت نمی‌تواند تشخیص دهد؛ سمی که بین خودشان اسمش را گذاشته‌اند "جوهر قند" و شیمیدان‌ها به آن می‌گویند "سدیم دیتیونیت". در ادامه، از قول یک استاد دانشگاه و "متخصص سیاست‌های غذا و تغذیه" می‌خوانیم: "سدیم دیتیونیت، با از بین بردن پرزهای داخل روده مانع جذب مواد غذایی مفید در بدن می‌شود. برخی پژوهش‌ها ثابت کرده است تنظیم انسولین را در بدن به هم می‌زند و باعث دیابت زودرس می‌شود و از همه مهم‌تر این که مانع عملکرد آنتی‌اکسیدان‌ها می‌شود. آنتی‌اکسیدان‌ها مواد غذایی مفیدی هستند که فعالیت رادیکال‌های آزاد به عنوان عناصر سرطان‌زا را در بدن خنثی می‌کنند و بنابراین در نبودشان، بدن در برابر عوامل سرطان‌زا بی‌دفاع می‌شود که همه این‌ها یعنی سدیم دیتیونیت احتمال ابتلا به سرطان به­ویژه سرطان‌های دستگاه گوارش را به شدت بالا می‌برد". سابقه ثبت شده استفاده از جوهر قند یا بلانکیت در نانوایی به سال 1385 برمی‌گردد و علت افزودن آن به خمیر نان کیفیت پائین آرد در اثر آفت‌زدگی گندم ذکر شده است. این ماده در سفید کردن قند و آب نبات هم کاربرد دارد و موسسه استاندارد ایران مقدار مجاز بلانکیت در قند و شکر را تعیین کرده است.  آیا ممکن است حداقل 9 سال، هر روز ماده‌ای در این حد خطرناک را همراه با نان یا قند و شکر خورده باشیم و هنوز سالم باشیم؟ یا این که پرزهای روده‌مان از بین رفته، به دیابت زودرس و یکی از سرطان‌های دستگاه گوارش هم مبتلا شده‌ایم و خبر نداریم؟ پرزهای روده محل جذب مواد غذایی هضم شده هستند. این پرزها در سطح خود یک پوشش مخاطی محافظ دارند که اجازه نمی‌دهد پرز به سادگی در معرض مواد خارجی آسیب‌رسان (مثل باکتری­ها) قرار گیرد مگر این­که یک واکنش خود ایمنی یا بیماری مادرزادی مثل سلیاک در کار باشد که به تخریب ساختار پرز منجر شود. از طرف دیگر هر عاملی که به شکلی بتواند پرزهای روده را از بین ببرد، بر خلاف نظر استاد تغذیه که اعلام کرده‌اند مانع جذب مواد غذایی "مفید" در بدن می‌شود، باعث سوء جذب کلیه مواد غذایی - اعم از مفید و غیرمفید -  اسهال و کاهش چشمگیر وزن خواهد شد. گذشته از اینکه بلانکیت و ترکیبات گوگردی حاصل از آن اصولاً در بین عوامل تخریب­کننده پرزهای روده جایگاهی ندارند، همین که بیش از نیمی از جمعیت ایران اضافه وزن دارند نشان می‌دهد پرزهای روده ایرانیان در نهایت صحت و سلامت به کار جذب مواد غذایی مشغولند. مورد دیابت اما کاملاً متفاوت است و با توجه به روند رو به افزایش بروز دیابت در ایران، شاید بین مصرف نان و دیابت رابطه‌ای جدی وجود داشته باشد. در واقع مهم‌ترین عامل تنظیم انسولین در بدن غلظت قند یا همان گلوکز خون است، تاکنون بین بلانکیت یا ترکیبات حاصل از آن و غلظت گلوکز خون هیچ ارتباطی یافت نشده است و دیابت زودرس بیشتر ممکن است ناشی از مصرف بیش از حد نان و سایر مواد قندی باشد نه به علت وجود بلانکیت در نان.

جلسه بعدی نمایندگی دانمارک در تاریخ15/03/2015 ساعت18:00 برگزار می­شود که همکاران برای هر مسئولیت در جلسه بعدی اعلام آمادگی کردند.

گزارش جلسه مشترک نمایندگی اشتوتگارت و سوئد

شهرام مسعودوزیری

این جلسه در تاریخ اول فوریه  2015 ساعت 19 به­وقت اروپای مرکزی در فضای پالتاک کانون، با حضور اعضاء نمایندگی سوئد برگزار شد.

حاضرین جلسه: آقایان: اشکان صادقی، شهرام مسعودوزیری و بهروز مُعزی و مدیریت کانون ، آقای شفاهی خانم­ها: مریم عرب­زاده، کبری الیاسی­عمله و خانم مینو مهرفومنی

ابتدا آقای اشکان صادقی، مسئول نمایندگی اشتوتگارت ضمن معرفی وخوش­آمدگویی به مهمانان از خانم کبری الیاسی­عمله درخواست نمودند مطالب خود را با عنوان "خانواده­- روانشناسی خشونت­-­خشونت با زنان در ایران" بیان نمایند .

ماده 1 اعلامیه جهانی حقوق­بشر­: همه آزاد و برابر به­دنیا آمده­اند

تمام افراد بشر آزاد به­دنیا می­آیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند .

ماده 6 اعلامیه جهانی حقوق­بشر:هر انسانی سزاوار و محق است تا همه جا در برابر قانون به­عنوان یک شخص به رسمیت شناخته شود.خشونت با زنان دارای سابقه تاریخی و فرهنگی است و وجود آن در دوره‌ها و جوامع مختلف مشخص شده است. هرچند که در ابتدا نگاه متوجه خشونت خانوادگی با زنان بود، بر اثر فعالیت گروه‌های مختلف مشخص شد که خشونت با زنان فقط به­خانواده منحصر نمی‌شود و در جامعه،نهادها و سازمان‌های آن نیز وجود دارد.سازمان ملل خشونت را چنین تعریف کرده است؛ "اصطلا‌ح خشونت علیه زنان به معنی هر نوع عمل خشونت‌آمیزی است که بر اختلا‌ف جنسیت مبتنی باشد و به آسیب یا رنج بدنی، جنسی یا روانی زنان بینجامد، یا احتمال منجرشدن آن به این نوع آسیب‌ها و رنج‌ها وجود داشته باشد. از جمله تهدید به این­گونه اعمال، زورگویی یا محروم‌سازی خودسرانه از آزادی،خواه در ملا‌ءعام روی­دهد وخواه درزندگی خصوصی (قطعنامه ۱۰۴/۴۸ مجمع عمومی ۲۰ دسامبر ۱۹۹۳)

1- زمینه‌ها و عوامل مؤثر بر خشونت:

زمینه‌های قانونی خشونت: از دید قانون در خانواده مردان دارای نظارت و قیمومیت بر زنان بوده و ریاست خانواده برعهده آنان است، حقوقی که مردان در رابطه با همسر خود دارند، بسیار بیشتر از زنان بوده و بسیاری از محدودیت‌ها را برای زنان به وجود می‌آورد. قوانینی که به مرد اجازه کار همسر، اجازه سفر همسر و اجازه تحصیل همسر را می‌دهد و همچنین عهده‌داربودن مسائل اقتصادی خانواده و دادن نفقه به زن جملگی مردان را در خانواده دارای موقعیتی برتر از زنان می‌سازد. نبود امکانات قانونی برای زنان جهت جدایی در هنگام وجود خشونت، وابستگی زنان به شوهر خشن در خانواده از لحاظ مادی، نبود قوانین خاص در مورد خشونت‌های خانگی و نبود حمایت برای قربانیان خشونت همه از موارد مسئله‌ساز در مورد خشونت هستند.زمینه‌های فرهنگی خشونت: نگرش‌های فرهنگی خانواده‌های ایرانی براساس تحمل و تبعیت زنان و فرزندان از درخواست‌های شوهر- پدر شکل گرفته است و خشونت‌های روزمره و محدود به‌عنوان تربیت در نظر گرفته می‌شود. در نتیجه در بسیاری از اوقات فرد تحت خشونت، درکی از ستم وارد بر خود ندارد.کمبود حمایت و پشتیبانی اجتماعی: تاکنون نه از طریق قانون و نه از روش‌های دیگر هیچ نوع حمایتی از زنان و کودکان تحت خشونت خانوادگی صورت نگرفته است. بدین ترتیب زنانی که از لحاظ اجتماعی، اقتصادی و روانی تحت پوشش هیچ­گونه حمایتی نیستند، باید رفتار خشن مرد را تحمل کرده و حتی از شکایت علیه او خودداری کنند، زیرا در صورت شکایت و مجرم نشان‌ دادن مرد همیشه احتمال تشدید خشونت‌ها وجود دارد. تاکنون با جرائم مربوط به خشونت خانگی مانند جرائم عمومی برخورد شده و هیچ نوع کمک مددکاری، مشاوره‌ای و یا انواع دیگر حمایت جهت نظارت بر رفتار افراد در درون خانواده دیده نشده است. با توجه به عوامل فوق به دلیل تایید قانونی، به دلیل نگرش موجود در جامعه و به جهت نبود هر نوع حمایتی در ایران خشونت علیه زنان چه در خانه، محیط کار یا خیابان هنوز وجود داشته و تغییری در آن به چشم نمی‌خورد.

 خشونت علیه زنان در ایران: یکی از مشکلا‌ت عمده‌ای که در ایران در مورد خشونت علیه زنان وجود دارد، کمبود اطلا‌عات و آمار در این حوزه می‌باشد. تا چند سال قبل پدیده خشونت علیه زنان اصلاً‌ً مورد توجه نبود. در مورد پدیده‌هایی مانند روسپیگری سکوتی حاکم بود که از هر نوع بحث درباره آن جلوگیری می‌کرد. امروزه مفاهیم فوق وارد گفتار علمی و افکار عمومی شده است، اما هنوز در زمینه آمار و اطلا‌عات کمبودهای فراوان وجود دارد. مردان در خانواده ایرانی به‌عنوان نان‌آور و رئیس و سرپرست خانواده در نظر گرفته می‌شوند و دارای حقوقی به مراتب بیشتر از همسران و فرزندان خود هستند؛ در سطح جامعه نیز مردان از زنان حضور و فعالیت بیشتری دارند. حضور دختران و زنان جوان هرچند که در متروپل تهران اجتناب‌ناپذیر است، اما در بسیاری از شهرهای درجه دو و سه اصولاً‌ تحرک دختران و زنان در خیابان و پارک با نگرش منفی نگریسته می‌شود و نظارت شدیدی از جانب خانواده و همسایگان بر­روی تحرک آنان وجود دارد؛ در اماکن شغلی نیز مردان در موقعیتی برتر از زنان قرار دارند، در نتیجه می‌توان سه سطح خشونت علیه زنان را در خانواده، اماکن عمومی و مراکز اشتغال مورد بررسی قرار داد.

· موقعیت زنان در خانواده: خانواده در ایران دارای اهمیت بسیار زیادی است. در نظرسنجی‌ها ۹۲ درصد زنان و ۹۵ درصد مردان اهمیت خانواده را در زندگی بسیار زیاد می‌دانند. این در حالی است که در خانه با انواع خشونت علیه زنان مواجه هستیم. از خشونت‌های ساده جسمی، مانند هل‌دادن، سیلی‌زدن، کشیدن مو و نظایر آن تا انواع شدید خشونت که باعث مراجعه به درمانگاه و بیمارستان به علت شکستگی و یا خونریزی می‌شود؛ تا خشونت روانی یعنی تحقیر و فحاشی به زن و اقوام او، تهدید به صدمه‌زدن، تهمت‌های نابجازدن و سوءظن شدید داشتن و سایر موارد خشونت روانی. همچنین با سایر خشونت‌ها مانند خشونت اقتصادی (در مضیقه مالی قراردادن همسر)، خشونت اجتماعی (در انزوا و حبس قراردادن) و همچنین با انواع خشونت‌های جنسی و تجاوزات جنسی (به معنای برقراری رابطه بدون تمایل زن) روبرو هستیم، اما به علت آن­که بسیاری از مفاهیم خشونت برای زنان آشنا نیست و به دلیل تربیت گذشته، تکیه آنها تنها برخشونت‌های شدید جسمی است. در جامعه تصورات غالبی از ویژگی‌های مردانه وجود دارد که در آن پرخاشگری و رفتارهای خشن مردان (با حفظ شروطی) مقبول است و در خانواده که ریاست آن با مرد است، خشونت با حق تربیت مرد بر زن و فرزندان یکسان در نظر گرفته می‌شود. تمکین به درخواست همسر حتی اگر در جهت محدودکردن آزادی‌های فردی و اجتماعی زن باشد، مورد تایید جامعه است.همین امر برطبق سنت‌ها در اماکن عمومی نیز وجود دارد، از آنجا که مکان طبیعی زندگی زنان در خانه است، بودن آنان در خیابان به­خصوص در ساعاتی از روز یا در اماکنی خاص چندان پسندیده نیست و به‌عنوان رفتار نابهنجار زنانه تلقی می‌گردد. در نتیجه گناه خشونتی که در این مواقع بر آنان وارد می‌شود، به رفتار آن نسبت داده می‌شود. در بسیاری از خرده فرهنگ‌های قومی گناه قربانی تجاوز بیشتر از مجرم است؛ او نماد آبروی بر باد رفته خانواده است و تنها از طریق کشتن قربانی امکان زندگی برای سایر اعضای خانواده وجود دارد. علل تحمل خشونت خانوادگی توسط زنان، ترجیح شرایط موجود زندگی نسبت به شرایط بعد از طلا‌ق یا جدایی است. زنان در خانواده و زیر سرپرستی مرد باقی می‌مانند تا از لحاظ اقتصادی تأمین بوده، از تحقیر اجتماعی ناشی از طلا‌ق به دور بمانند و از فرزندان خود جدا نشوند. زنان در خانواده‌های خشن در مخاطره ابتلا‌ به بیماری‌های روانی، صدمات فیزیکی و جراحات، سقط جنین، از دست دادن اعتماد به‌نفس و نظایر آن قرار دارند و از این­رو باید به نیازهای زنان تحت خشونت خانوادگی به شکل حمایت و پشتیبانی اجتماعی توجهی خاص مبذول داشت.

·  موقعیت زنان در خیابان و محیط کار: در خیابان و مکان‌های عمومی زنان مجبور به رعایت برخی از قوانین نانوشته‌اند. برگشت به خانه قبل از تاریکی هوا، حرکت در معیت یک همراه مرد، دوری جستن از نقاط تاریک و کم رفت و آ‌مد از جمله موارد فوق است. دختران و زنان در خیابان با انواع متلک‌های مردان روبه­رو هستند: از ستایش ظاهر و زیبایی تا بیان کلمات مستهجن، نگاه‌کردن شهوانی، لمس بدن در تاکسی یا مینی‌بوس، عریان‌نمایی بدن در کوچه‌ها و اماکن خلوت و نمایش آن به زنان و دختران، بوق زدن برای زنانی که در خیابان در انتظار وسیله نقلیه عمومی‌اند، ویراژدادن در خیابان‌ها و بزرگراه‌ها برای دختران جوان راننده، ربودن دخترانی که با وسیله نقلیه عمومی در سطح شهر در حرکت هستند، تجاوز به آنان یا قتل آنان و همچنین قتل زنانی که به چشم مردان در خیابان تن‌فروشی می‌کنند، از جمله این موارد است. در این مورد باید به دو بار قربانی بودن روسپی توجه داشت؛ که یک بار قربانی فحشا در جامعه‌ای می‌شوند که مردان آن نیاز خود را با رابطه جنسی از طریق زنان روسپی برآورده می‌کنند و تن به کالا‌یی قابل فروش بدل می‌شود و بار دیگر به‌عنوان قربانی قضاوت مردانی که نه به دنبال مجازات متقاضی کالا‌، بلکه به دنبال مجازات عرضه‌کننده کالا‌یند. در محیط کار نیز نداشتن اعتمادبه­نفس، موقعیت پایین در سلسله مراتب اداری، ارتباط نداشتن با شبکه‌های قدرت که معمولاً مردانه هستند، باعث بی‌قدرتی زنان در برابر مزاحمت‌ در محیط کار می‌شود. مزاحمت‌ در محیط کار معمولاً‌ با قول پاداشی مادی پس از برقراری رابطه یا مخاطره اخراج و تنزل شغلی همراه است. نکته مهم این است که به دلیل موقعیت پایین زنان در سازمان‌ها، تظاهر شدید به اخلا‌ق‌گرایی در محیط‌های­کار و همچنین وابستگی اقتصادی زنان به در آمدهای خود و خجالت از بیان نوع اتفاقات، شانس شکایت و دادرسی بسیار ناچیز است. اگر روش مواجهه زنان با مزاحمت در خیابان تغییر مسیر، امتناع از حرکت در ساعات خلوت و شبانه و مکان‌های دورافتاده است، در محیط کار نیز به‌ناگزیر می‌‌کوشند از همکاران مرد دوری جسته، از مجاورت با آنها و تنهاماندن در اتاق خلوت امتناع ورزند.

·  امکانات قانونی و اجتماعی در دسترس زنان: در برخی از قوانین ایران مانند قانون خانواده و مجازات اسلا‌می تفاوت‌های مشخص میان زن و مرد مشاهده می‌شود. این تفاوت‌ها براساس قبول نابرابری طبیعی میان زن و مرد شکل گرفته است. در خانواده حقوق پدران بر فرزندان و همچنین همسر خود قابل مقایسه با حقوق مادر و زن نیست، ریاست خانواده به مرد قدرتی نابرابر با همسر می‌دهد. قدرتی که به او اجازه نظارت­بر رفتار همسر، تردد او، انتخاب شغل، حق طلا‌ق بدون قید­و­شرط، حضانت و ولا‌یت­بر فرزندان و حقوق دیگری را می‌دهد. زنان در اثر ازدواج برخی از حقوقی را که در صورت تجرد دارا بودند، از دست می‌دهند و نظارت بر رفتار خود را به همسر منتقل می‌کنند، بدون آن­که حقی مشابه شوهر را کسب کنند. در اثر ازدواج، مرد موظف به پرداخت نفقه (خرج زن) و زن موظف به تمکین (برقراری روابط جنسی با مرد) است بدین ترتیب حق نظارت­بر روابط جنسی، چگونگی برقراری رابطه و زمان آن به شوهر داده شده و زن اختیار بر جسم خود را از دست می‌دهد. عدم تمکین، یک علت مهم درخواست طلا‌ق از جانب مرد است و در صورت عدم تمکین، مرد موظف به پرداخت نفقه نیست. از لحاظ اقتصادی نیز باتوجه به درصد ناچیز زنان شاغل و درآمد پایین آنان و بدون دستمزد بودن فعالیت‌های بازتولیدی خانگی، دسترسی و نظارت زنان برمنابع اقتصادی خانواده ناچیز بوده و اهرم‌های اقتصادی در اختیار مردان است. برهم‌زدن این شرایط که به معنای ایجاد موقعیت‌های برابر برای زنان در جامعه و خانواده می‌باشد، نه فقط محتاج تغییرات قانونی است، بلکه در عین حال باید به راه‌های حمایت خاص از زنان و کودکان و دگرگونی‌های فرهنگی در جامعه نیز توجه داشت.­

روانشناسی خشونت - ویستاویرایش وتلخیص:آکاایران

در ادامه آقای­اشکان صادقی مطالبی را به­شرح زیر بیان نمودن:

بررسی وضعیت حقوق­بشر ایران در دی ماه

نقض­ ماده 3  اعلامیه جهانی حقوق­بشر           حق­ حیات ­برای همه

هر کس حق زندگی­، آزادی و امنیت شخصی دارد .

در دی ماه سال ۱۳۹۳ نیز نقض سیستماتیک حقوق­بشر در ایران همچنان مانند گذشته ادامه داشت، اولین روزهای دی ماه با اعدام ۱۲ نفر در شهرهای قزوین، مشهد، شیراز و زاهدان آغاز گردید تا نشانه­ای دیگر شود از آغاز نامبارک این ماه برای جامعه حقوق­بشری ایران. از برجسته­ترین موارد اعدام در این ماه باید به اعدام ۱۳ زندانی از جمله ۴ زن در روز پنج شنبه ۱۱ دی ماه، اعدام سه نفر در ملاء­عام در طرقبه با اتهام تجاوز به عنف و اعدام دو نفر در ملاء­عام در شیراز اشاره کرد که اغلب این اعدام­ها مخفیانه و بدون پوشش رسانه­های دولتی انجام شد.

روز چهارشنبه‌­ تاریخ ۱ بهمن ۱۳۹۳­، ۹ زندانی در زندان‌های ارومیه 

صبح روز دوشنبه ۶ بهمن سه زندانی در همدان و ۱ زندانی در زندان اصفهان اعدام شده‌اند.

اصر جهانگیر، رئیس سازمان زندان‌ها و اقدامات تأمینی و تربیتی کشور طی سخنانی گفت: از ابتدای سال ۹۲ تاکنون ۶۸۱ نفر از محکومان به قصاص با گذشت اولیای دم به زندگی بازگشتند.

نقض  ماده 5 اعلامیه جهانی حقوق­بشر شکنجه ممنوع

احدی  را نمی­توان تحت شکنجه یا مجازات یا رفتاری قرار داد که ظالمانه و یا بر­خلاف انسانیت و شئون بشری یا موهن باشد.­

نقض  ماده 10 اعلامیه جهانی حقوق­بشر حق محاکمه قانونی برای همه

هرکس با مساوات کامل حق دارد که دعوایش به وسیله دادگاه مساوی و بی­طرفی­، منصفانه و علناً رسیدگی بشود و چنین دادگاهی درباره حقوق و الزامات او یا هر اتهام جزایی که به او توجه پیدا کرده باشند، اتخاذ تصمیم بنماید.­

نقض ماده 19 اعلامیه جهانی حقوق­بشرحق آزادی بیان

هر کس حق آزادی عقیده وبیان دارد و حق  مزبورشامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن­، به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحضات مرزی، آزاد باشد.

۲۲ ماه زندان برای ۴ فعال مدنی در آذربایجان به دلیل اعتراض به خشک شدن دریاچه ارومیه که در این بین یکی‌ از زندانیان کمتر از ۱۸ سال سن دارد.

دستگيری ناصر عبدالحسين­زاده فعال ملی مدنی آذربايجان

فعال ملی­ـ­مدنی ناصر عبدالحسين­زاده ساكن شهرستان پارسا آباد مغان كه در تبريز خدمت سربازی خود را سپری می كند، در تاريخ 04/١١/93 در محل خدمت خود، توسط مأموران نيروی انتظامی با حكم جلب قبلی دستگير و به مراجع قضايی شهرستان پارساآباد تحويل داده شد.

ناصر عبدالحسين­زاده به همراه سعيد حسينی در روز ٢ اسفند سال ٩٢ ( روز جهانی زبان مادری)  به اتهام فعاليت­هايی در خصوص حفظ ارزش­های زبان مادری دستگير شده بود و پس از يك ماه بازداشت در اداره اطلاعات به قيد وثيقه آزاد شده و در آذر ماه ٩٣ به اتهام تبليغ عليه نظام بدون حضور اين دو فعال و به­صورت غيابی به شش ماه حبس تعزيری محكوم شده بودند.

گفتنی است ناصر عبدالحسین­زاده به همراه سعید حسینی، که در دانشگاه پیام نور شهرستان گرمی به تحصیل مشغول بودند دوشنبه شب ۲۸ بهمن ماه سال گذشته نيز توسط مأموران اداره اطلاعات نیروی انتظامی شهرستان پارساآباد بازداشت و به بازداشتگاه اداره اطلاعات نیروی انتظامی منتقل شدند. ایشان سپس تحت شدیدترین شکنجه‌های مأمورین نیروی انتظامی قرار گرفته و صبح  روز سه­شنبه به اداره اطلاعات منتقل شده اند که در آنجا نیز مورد شدیدترین فشارهای جسمی و روحی برای اخذ اعتراف اجباری قرار گرفته­اند.

نقض ماده 18 اعلامیه جهانی حقوق­بشر حق آزادی عقیده

هر کس حق دارد که از آزادی فکر، وجدان و مذهب بهره­مند شود­. این حق متضمن آزادی تغییر مذهب یا عقیده و ایمان می­باشد و نیز شامل تعلیمات مذهبی و اجرای مراسم دینی است­. هر کس می­تواند از این حقوق یا مجتمعاً به­طور خصوصی یا به­طور عمومی بر­خوردار باشد.

این ماه همچنین با تداوم تعرض به حقوق اولیه اقلیت‌های ملی و دینی در ایران همراه بود که بارزترین آنها بازداشت دست­کم ۳۰ نفر در یورش مأموران امنیتی به نصیر­آباد سرباز و ممانعت از برگزاری نماز­جمعه اهل‌سنت به امامت مولانا عبدالحمید در تهران بود .

از دیگر گزارشات این دسته می­توان به بازداشت ۱۲ شهروند مهابادی توسط اطلاعات سپاه پاسداران اشاره کرد.

 در ادامه این رسته و موارد مربوط به نقض حقوق شهروندان بهایی مانند گذشته شاهد تبعیض و آزار واذیت متعدد  این دسته از شهروندان بودیم، ممانعت از شرکت شهروندان بهایی در نمایشگاه اپتیک ایران، جلوگیری از دفن یک بهایی دو ماه پس از درگذشتش، محرومیت نورا مسمی دانشجوی بهایی و بازداشت چند شهروند بهایی ساکن آباده در ارتباط با دانشگاه مجازی بهاییان ایران نشر از جمله گزارشات منتشره دی­ماه بود.

مضاف­بر موارد یاد شده در ماه گذشته لیلا کارگر شهروند بهایی ساکن شیراز توسط یک شخص نا‌شناس به وسیله قرص برنج (آلومینیوم فسفید) مسموم و به قتل رسید.

در رابطه با شهروندان مسیحی و به‌خصوص نوکیشان مسیحی، گزارش­های حمله به یک کلیسای خانگی و بازداشت تعدادی از نوکیشان مسیحی در استان تهران و بازداشت و ممانعت از برگزاری جشن کریسمس درتهران از سوی مأموران امنیتی در این ماه منتشر شد.

نقض ماده 6 اعلامیه جهانی حقوق­بشر ارزش انسانی در همه­جا

 اعلامیه جهانی حقوق­بشر:  هر کس حق دارد که شخصیت حقوق او در همه جا به­عنوان یک انسان در مقابل قانون شناخته شود.

درزمینه حقوق اولیه زنان ایرانی برگرفته از سیاست­های حاکم سه دهه گذشته شاهد ادامه نقض متعدد حقوق آنان بودیم، در این ماه آتنا فرقدانی، نقاش و فعال حقوق کودک پس از ضرب و شتم در دادگاه بازداشت شد، ممانعت از حضور بانوی هنرمند دیگری در اجرای کنسرت موسیقی، نیز از جمله گزارشات مطرح این ماه بود.

اطلاعات سپاه پاسداران روز دوشنبه ۲۹ دی ماه، تعدادی از فعالان حقوق زنان را در تهران بازداشت کرد، این برخورد‌ها جهت ممانعت از برگزاری برنامه‌های اعتراضی فعالان این حوزه در ارتباط با اسیدپاشی‌های اخیر است.

ماده 8 اعلامیه جهانی حقوق­بشررعایت حقوق انسانی توسط قانون

در برابر اعمالی که حقوق اساسی فرد را مورد تجاوز قرار بدهد و آن حقوق به وسیله قانون اساسی یا قانون دیگری برای او شناخته شده باشد، هر کس حق رجوع به محاکم ملی صالحه دارد.

 نقض ماده 22اعلامیه جهانی حقوق­بشرحق امنيت اجتماعی

هر کس به عنوان عضو اجتماع، حق امنیت اجتماعی دارد و مجاز است به وسیله مساعی ملی و همکاری بین­المللی، حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود را که لازمه مقام و نمو آزادانه شخصیت اوست با رعایت تشکیلات و منابع هر کشور به­دست آورد.

درزمینه حوزه فرهنگی گزارشاتی از قبیل حفر قبر در میدان تاریخی امیرچخماق یزد، تخریب آب انبار میرمحمد خانیدوره قاجار در سمنان توسط افراد نا‌شناس و تخریب یکی از زیباترین سنگ‌قبرهای صفوی  به اطلاع رسانده شد.

نمایش فیلم سینمایی خانه پدری که از روز پنجشنبه (۴ دی ماه) به‌صورت آزمایشی آغاز شده و قرار بود از هشتم دی ماه به صورت رسمی آغاز شود؛ متوقف شد. دلیل توقف نمایش این فیلم اعلام رسمی مسئولان سینماهای آزادی، خانه هنرمندان و سینما سوره اصفهان مبنی­بر عدم نمایش فیلم خانه پدری بیان شد. همچنین در شیرازکنسرت گروه لیان علی­رغم داشتن مجوز لغو گردید .

مجید درخشانی؛ آهنگساز ایرانی هنگامی که قصد خروج از ایران به مقصد دبی را داشت، در فرودگاه مطلع شد که ممنوع الخروج شده است.

تهمینه میلانی؛ کارگردان سینمایی ایران به دادسرای فرهنگ و رسانه احضار شد، ایشان دلیل این احضاریه را انتشار فیلمنامه «شهرزاد زن هزار و یک شب» اعلام کرد که توسط انتشارات کتابسرا منتشر شده است.

افزایش فشار‌ها بر حسن دمیرچی؛ استاد سر‌شناس موسیقی آذربایجان پس از دریافت تقدیرنامه از کشور آذربایجان و بازگشت به ایران تحت فشار دستگاه امنیتی قرار گرفته است. ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق­بشر در ایران حسن دمیرچی که حدود یک ماه قبل برای شرکت در یک همایش موسیقی به کشور آذربایجان سفر کرده بود پس از بازگشت خود به ایران در حدود دو هفته قبل، در مجاری ورودی کشور مورد سئوال و جواب قرار گرفت و پاسپورت ایشان ضبط شد، به نامبرده گفته شد که نهادهای مربوطه با او تماس خواهند گرفت.

در طی هفته گذشته دفتر وزارت اطلاعات در تبریز با این هنرمند تماس گرفته و نامبرده را در حداقل دو نوبت احضار و مورد بازجویی قرار داده‌ است، این نهاد امنیتی همچنین خواستار گرفتن لوح تقدیر دریافتی ایشان از کشور آذربایجان و همین­طور یک لوح دیگر که مدتی قبل در کشور ترکیه به ایشان اهدا شده بود، شده است که آقای دمیرچی مخالف ادامه این بازجویی‌ها و توقف روند غیرقانونی پیش گرفته شده توسط دستگاه امنیتی شده است.

بنا بر گزارشات دریافتی، آقای دمیرچی از وزارت اطلاعات درخواست کرده است که اگر او تخلفی مرتکب شده از مجاری قانونی و براساس قانون با او برخورد شود و ادامه این فشار‌ها را وضعیتی غیرقابل قبول و توجیح خوانده است.

پس ازآن آقای بهروز مُعزی از نمایندگی اشتوتگارت، مطالبی به­شرح زیر بیان نمودند :

آزادی بیان اصل ماده حقوق بشر

نقض ماده 19 اعلامیه جهانی حقوق­بشر: حق آزادی بیان

هر کس حق آزادی عقیده وبیان دارد و حق  مزبورشامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن، به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحظات مرزی، آزاد باشد.

حدود دو هفته از فاجعه دلخراش حمله تررویستی به نشریه شارلی ابدو می­گذرد که برادران کواشی با مأموریت از سوی القاعده یمن دفتر نشریه طنز فرانسوی را به حمام خون تبدیل کردند. این حرکت جنایت­بار وجدان جامعه جهانی و به خصوص باور­مندان به آزادی فعالیت رسانه‌ای را جریحه­دار ساخت. اگر چه بخش‌های دیگر جهان و به­خصوص خاورمیانه سال‌ها است در ابعاد وسیع­تری قربانی خشونت نفرت­برانگیز اسلام­گرایان افراطی و جهادی است. اما حمله مرگبار به دفتر نشریه و کشتن روزنامه­نگاران بی‌سلاح قبح و پلشتی ویژه‌ای دارد که درهرجای جهان رخ دهد واکنش‌های گسترده‌ای را در بر خواهد داشت.

تمایز آزادی بیان و دفاع از محتوی بیان

اگر چه تفاوت بین آزادی بیان و دفاع از محتوی بیان امر آشکاری به نظر می­رسد اما در خلال بحث‌ها و واکنش‌های داخلی و جهانی می­توان نتیجه گرفت که این اصل بدیهی هنوز جا نیافتاده است. دفاع از آزادی بیان ویا استیفای حقوق افراد لزوماً به معنی دفاع از عقاید و اعمال آنان نیست. اقدامات نویسندگان و مسئولان نشریه شارلی ابدو نوعی نفرت پراکنی و ایجاد تنش و در گیری است؛ اعمال خشونت برعلیه آنها محکوم است، اما اعلام این که من شارلی هستم امر مثبت و حاوی ارزش والای اخلاقی و رهایی­بخش نیست. آن­چه مهم است و در چارچوب ارزش‌های اخلاقی و انسانی می­گنجد محکومیت بی‌قید و شرط و مطلق خشونت نفرت برانگیز بر علیه نویسندگان نشریه شارلی ابدو هست. اما می­توان از حق حیات و فعالیت آنها در چارچوب حق ناحق بودن دفاع کرد و در عین­ حال مخالف محتوی و مطالب این نشریه و به خصوص تعارض آن با اخلاق و مدنیت بود؛ آزادی بیان از حقوق مطلقه نیست و در همه جا و در اسناد معتبر از حقوق مقیده است. هر حرفی را نمی­توان منتشر کرد امنیت ملی، مصلحت جمعی و موازین اخلاقی قیودی هستند که فعالیت رسانه‌ها را محدود می­سازند. توهین و تمسخر پیامبر اسلام که برای مسلمانان تابو و امر غیرقابل پذیرشی محسوب می­شود زمینه را برای اقدامات تند، خشن، رفتار‌های نا متعارف و گسترش جو تقابل و تصادم را مساعد می­سازد. البته باید توجه داشت که نشریه فوق و اساساً جریانی در غرب که این روش را برای حساسیت­زدایی و گسترش محدوده‌های آزادی بیان دنبال می­کند تنها به طرح مباحت تحریک­کننده برای مسلمانان نمی­پردازند بلکه کل ادیان و ایدئولوژی‌ها آماج نیش قلم‌های آنها قرار می­گیرند. در اصل سیاستی از سوی دولت‌های غربی برای تمسخر ادیان ابراهیمی و از جمله اسلام وجود ندارد بلکه آنها در چارجوب قوانین امکان مجازات و پیگرد قضائی ندارند. از این­رو مقایسه این مسئله با هولوکاست امری خطا است؛ محدودیت‌ها در خصوص هولوکاست به دلیل جلوگیری از گسترش ایده­هایی است که قبح یهودی ستیزی و کشتار یهودیان را از بین می­برد و گرنه دین یهود و گفتمان‌های یهودیان از موضوعاتی است که بار‌ها سوژه نویسندگان شارلی ابدو قرار گرفته­اند. اما نویسندگان شارلی ابدو و کسانی که رویکرد مشابهی دارند مجاز هستند درچارچوب حق ناحق بودن که کفرگویی قرائتی از آن است نظرات‌شان را بدور از واکنش‌ها و تبعات خشونت­آمیز و مجازات‌های فیزیکی منتشر کنند و حق حیات و فعالیت رسانه‌ای آنها به خطر نیافتد. اما تحقق این حالت ارتباط منطقی با آزادی بیان ندارد و نمی­توان دیدگاه شارلی ابدو و مشی آن در تمسخر و استهزاء باور‌های مقدس آئین‌های گوناگون را مصداق آزادی بیان و نماد آن به­شمار آورد.

در انتهای جلسه شهرام مسعودوزیری خبری در رابطه با شکایت شش­هزار معلم نسبت­ به بی­توجهی مسئولین به مشکلات معیشتی­شان، بیان نمودند؛ در خبرگزاری­ها آمده بود که در نقض آشکار بند 3 از ماده 23  اعلامیه جهانی حقوق بشر می­باشد .

ماده ۲۳- هر کسی که کار می‌کند سزاوار دریافت پاداشی منصفانه و مطلوب برای تأمین خویش و خانواده خویش موافق با حیثیت و کرامت انسانی بوده و نیز می‌بایست در صورت نیاز از پشتیبانی‌های اجتماعی تکمیلی برخوردار گردد .

مشروح خبر به این ترتیب است که حدود شش هزار معلم در سراسر کشور با امضای طوماری خطاب به «علی لاریجانی» رئیس مجلس ایران، از برخوردهای سیاسی با مشکلات معیشتیشان اعلام نارضایتی کردند و خواستار رفع تبعیض و برقراری عدالت بین معلمان و سایر کارکنان دولت شدند .امضاءکنندگان این طومار تأکید کرده‌اند بیشتر معلمان در تأمین نیازهای اولیه زندگی‌ خود درمانده‌اند و زیر خط فقر به سر می‌برند، به منزلتشان آسیب رسیده است و انگیزه‌های شغلی خود را از دست داده‌اند .در بخشی از این طومار شش هزار امضایی گفته شده معلمان آینده روشنی در انتظار نمی‌بینند و به همین دلیل از مجلس و دولت انتظار عمل دارند. امضاءکنندگان این طومار همچنین از نمایندگان مجلس و دولت خواسته‌اند به دور از هرگونه شعار سیاسی، حقوقی به معلمان پرداخت کنند که پاسخگوی نیازهای یک زندگی شرافتمندانه باشد .

همانگونه که استحضار دارید یکی از مهمترین ارکان تربیتی هر جامعه­ای، معلم­های آن جامعه هستند که مستقیماً مسئول  آموزش و پرورش نسل آینده کشور هستند . وقتی که در جامعه­ای هر فردی، اعم از معلم و غیرمعلم، مشکل مالی داشته باشد عملاً بخش زیادی از توانایی­ها و افکارش مختل می­گردد و طبیعی است که نتواند بازدهی خوبی برای شاگردانش و حتی فرزندان و خانواده­اش داشته باشد. از این رو من اعتقاد دارم که حکومت ایران به این وسیله مستقیماً نه­ تنها معلمین بلکه نسل جوان و آینده مملکت را هدف گرفته  .

ما اعضای کانون دفاع از حقوق­بشر در ایران، این سیاست غیرانسانی حکومت ایران را نسبت به معلمین و سایر کارکنان دولت محکوم کرده و خواستار بهبود شرایط معیشتی تمام اقشار اجتماع هستیم.

 

  ابتدای صفحه | بازگشت

 

all rights reserved @ Bashariat