آشنایی با کانون | نشریه | مواضع و بیانیه ها | درخواست عضویت | ارتباط با ما

ماهنامه بشریت شماره 156

 

این دولت بنفش چه می­خواهد در سر ما بگنجاند؟

محمدرضا برزگر

در هوایت بیقرارم روز و شب

سر ز کویت بر ندارم روز و شب

جان روز و جان شب ای جان تو

انتظارم، انتظارم روز و شب

زان شبی که وعده کردی روز و شب

روز و شب را می­شمارم روز و شب

ای مهار عاشقان در دست تو

در میان این قطارم روز و شب

می­زنی تو زخمه­ها بر می­رود

تا بگردون زیرو زارم روز و شب

روز و شب را همچو خود مجنون کنم

روز و شب را کی گذارم روز و شب 

)مولانا(

ضرب‌المثل معروفی است که می‌گوید اگر می‌خواهی بر عرب حکومت کنی باید آنها را سیر نگه­دارید، اما اگر می‌خواهید به عجم حکومت کنی باید آنها را گرسنه نگه­داری.

متأسفانه شاه سابق ایران به این موضوع پی­نبرد و یا نخواست تا آن را به مرحله اجرا دربیاورد. اما از وقتی که آخوندها در ایران حکومت را در دست گرفتند به خوبی توانستند با استفاده از این سیاست کثیف بر مردم نفود پیدا کنند و کشورهای غربی نیز با تحریم کردن ایران کمک شایانی به حکومت ایران کردند.

تحریم‌ها باعث شد تا عملاً دست حکومت‌داران ایران برای انجام دزدی‌های کلان باز باشد؛ تحریم‌ها باعث شد تا سیاستمداران ایران کشورهای غربی را مسبب فقر و بیچارگی مردم ایران معرفی کنند.

آری تحریم موهبتی بود که سیاستمداران نالایق ایران با توسل به آن دست به تاراج و به یغما بردن حق مردم ایران زدند؛ آخوندها به خوبی می‌دانند تا وقتی که ایران تحریم است، تا وقتی که مردم ایران در فقر به سر می‌برند و گرسنگی می‌کشند حکومت آنها هم پایدار خواهد بود همانطور که با اتهام جنگ شیشه عمر عده‌ای شکست، امروز نیز با پایان یافتن تحریم شیشه عمر این حکومت خواهد شکست.

525486_366222420081223_199194320117368_896731_676790802_n.jpg

 بنابراین حکومت‌مداران تمام سعی و تلاش خود را برای به شکست کشاندن مذاکرات به کار می‌بندند و در این مورد چه اصولگرایان و چه اصلاح‌طلبان هیچ‌کدام تلاشی برای بهبود وضع معیشت مردم انجام ندادند و نخواهند داد، چون در صورت برداشته شدن تحریم‌ها آخوندها دیگر بهانه‌ای برای دزدی پیدا نخواهند کرد و مجبور خواهند شد تا برای تکه‌ای نان بالای منبر رفته و روضه کربلا بخوانند.ای کاش مردم ایران قبل از آن که به اصلاح‌طلبان رأی بدهند از آنها می‌پرسیدند شما چه چیزی را می‌خواهید اصلاح کنید؟ مردم ایران باید بدانند چه اصلاح‌طلب و چه اصولگرا یک هدف مشترکی دارند و آن بیچاره کردن مردم است آنها هیچ‌گاه رفاه و آسایش مردم را نمی‌خواهند و در این مدت عملکرد آنها مشخص شده است اصلاح‌طلبان حیواناتی هستند بسیار مکارتر که دام را خوب می‌شناسند آنها بدون آن که به دام بیافتند با حرف­های خود مردم، مردم را در دام خود اسیر کرده‌اند.آقای روحانی باید می‌گفت در این کشور ویران شده چه چیزی را می‌خواهد اصلاح کند. آقای روحانی این لباسی را که مدت ٣٦ سال است به تن این مردم کرده‌اید، اینک پوسیده است و باید جای خود را به لباس تازه‌تری بدهد. آقای روحانی شما خشونت را محکوم می‌کنید، شما دین را از خشونت جدا می‌دانید اما مردم ایران فراموش نکرده‌اند اصلاح‌طلبان امروزی کسانی هستند که که هزاران مخالف سیاسی خود را به نام دین و با عناوینی چون مفسد فی­الارض و محاربه با خدا و رسول خدا به چوبه‌دار سپردند.­

مردم هنوز یادشان نرفته اصلاح‌طلبان امروزی زمانی دختران جوان را قبل از آن اعدام کنند به آنها تجاوز می‌کردند تا مبادا به بهشت بروند.

مردم هنوز یادشان نرفته به دستور شماها ده­ها روستای کُردنشین را به بهانه مبارزه با احزاب با خاک یکسان نموده و ده­ها پیر و جوان و کودک را قتل‌عام کردید.­

رئیس جمهور تدبیر و امید، تدبیری که شما بر این مردم اندیشیده‌اید در فقر و فلاکت نگه­داشتن آنها است؛ امید که شما برای این مردم به ارمغان آوردید زهری است که مرگی تدریجی را برای آنها به همراه دارد. شما می‌خواهید چه چیزی را اطلاح کنید؟،

آیا وقت آن نشده است که با شجاعت اعلام کنید عروسک خیمه شب بازی بیش نیستید که دیگران شما را کنترل می‌کنند.

آقای روحانی شما می‌توانید همه تقصیرات را به گردن دولت سابق بیندازید؛ شما می‌توانید آنها را باعث عملی نشدن وعده‌های داده شده معرفی کنید، اما برهمگان روشن شده است در این مدت شما هیچ دستاوردی به جز ساختن موشک و اسلحه مرگبار چیز دیگری نداشتید. آقای روحانی چه اصلاح‌طلب چه اصولگرا در این مدت با به راه انداختن جنگ زرگری فقط سعی داشتید تا مردم را سرگرم کرده‌ و برای به خاک سیاه نشاندن این مردم از هیچ تلاشی فروگذار نبودید؛ وقتی آقای احمدی‌نژاد دولت خود را دولت امام زمانی معرفی می‌کند و سرانجام دزد از آب درمی­آید.

وقتی هوگو چاوز را شهید می‌خواند دیگر تکلیف شما مشخص است و در عوض آقای جنتی نیز به خود اجازه می‌دهد تا مرگ شاه عربستان را تبریک گوید و شادی کند بدون آن­که کسی پیدا شود و جلوی این افسار گسیختگان را بگیرد.

آقای روحانی خانه از پای بست ویران است گناه دیگران نیست که شما مجسمه قلابی (شیردال) را به جای مجسمه اصلی وارد ایران می‌کنید و کلاه به این بزرگی را سر شما می‌گذارند و شما خر کیف می‌شوید.

این گناه دیگران نیست که شما نان را چهل درصد گران می‌کنید و بعد به بهانه مبارزه با گرانی ده درصد نان را ارزان می‌کنید و به خود می‌بالید، این گناه دیگران نیست که شما عرضه ندارید با فساد مبارزه کنید در زندان‌های ایران کسانی هستند که به­خاطر یک سرقت موبایل سال­هاست در زندان به­سر می‌برند، اما آقای رحیمی که میلیون‌ها دلار از سرمایه این کشور را خرج الواطی‌های خود کرده است به پنج سال محکوم می‌شود، نگویید قوه قضاییه مستقل است که آن وقت به عقل شما شک می‌کنم.این گناه دیگران نیست که شما به بعضی کشورها نفت می‌فروشید ولی در عوض پول از آنها برنج آلوده، سنگ قبر و مهر نماز وارد می‌کنید. آقای روحانی شما که جرأت ندارید تا قانونی را که خودتان نوشته‌اید (اصل پانزدهم قانون اساسی) را به مرحله اجرا بگذارید چطوری می‌توانید با فسادی که تمام مسئولین را دچار ساخته است، مبارزه کنید؟

آقای روحانی شما از مردم می‌پرسید چگونه می‌توانیم در صرفه جویی آب یکدیگر را کمک کنیم؛ آیا شما فکر نمی‌کنید علت کم بارندگی در ایران دروغ‌هایی است که به نام قرآن و خدا تحویل این مردم ساده می‌دهید؟

آیا به­خاطر ظلم وستم‌هایی نیست که شما در حق این مردم روا می‌دارید؟

آقای روحانی شما که خود را علامه قرآن می‌دانید، شما که نخود هر آش شده و در هر زمینه‌ای نظریه می­دهید آیا می‌دانی خداوند در قرآن بارها به دروغگویان لعنت فرستاده است. خداوند، مردم ایران را از شر دشمنان و دروغگویان محافظت بفرماید؛ امروزه در جهان سیاست، سیاستمداران دنیا دیگر نمی‌خندند، دیگر دوران خنده‌های سیاسی به پایان رسیده است مگر این­که بخواهند چهره زشت خود را پشت خنده‌های ژوکوندی مخفی نگه­دارند.

بنابراین توصیه من به شما این است که از این به بعد به خودتان فشار نیاورید و به جای این­که بیهوده انرژی خود را صرف خنده‌های عوام‌فریبانه بکنید تمام تلاش خود را صرف مبارزه با فساد دولت‌مداران بکنید.

آقای روحانی در یاسای (قانون) چنگیرخان مغول آمده است؛ اگر در ایالتی و یا شهری دزدی، قتل و یا فساد زیاد شد فرماندار آن منطقه را گرفته و گردنش را بزنید زیرا اگر او مسئول خوبی بود اجازه نمی‌داد که این همه فساد و قتل و جنایت رخ بدهد؛ و امروز ایران و مردم ایران نیازمند کسی است تا بتواند با تکیه به مردم مسئولین فاسد را بدون هیچگونه اغماضی نابود کند، و در آخر من به عنوان یک ایرانی از آخوندها می‌خواهم بابت همه دروغ‌هایی که به مردم گفتند، بابت همه خیانت‌هایی که در حق مردم ایران مرتکب شدید از آنها عذرخواهی بکنید و طلب حلالیت بکنید تا خداوند شما را مورد لطف خود قرار دهد.

 

حقوق زن، هنگام طلاق در جمهوری اسلامی ایران

کبری­(مارال) الیاسی­عمله

این ماه مروری دارم بر مواد قانونی ناظر بر طلاق و چگونگی اجرای آن توسط دادگاه های خانواده در ایران.

در قوانین امروز ایران زن و مرد در امر طلاق دارای حقوق برابر نیستند. شوهربدون ارایه مدرک و دلیل هر وقت بخواهد می تواند، زن خود را طلاق بدهد.، البته به شرط پرداخت مهریه، اجرت المثل و نفقه سه ماه و ده روز. در ضمندادگاه نمی تواند خواسته طلاق را اگر شوهر طرح کرده باشد رد کند. در این پرونده ها مهم نیست که زن از طلاق سرباز می زند. قانون به شوهر اختیار مطلق برای طلاق داده. اما او را ملزم به مراجعه به دادگاه کرده است.

اما زن اگر به دادگاه برای طلاق مراجعه کند باید انواع مدارک و شهود را ارایه داده و به دادگاه ثابت کند که از طرف شوهر در مشقت به سر می برد. بدیهیست که کار آسانی نیست و در بیشتر موارد برخورد می کند با نگرش قاضی درباره حقوق زن. قاضی اگر برای زن در ذهنیت خود شان کامل انسانی قایل نباشد به سهولت با طلاق حسب خواسته زن موافقت نمی کند و گاهی زن سال ها سرگردان و بلاتکلیف است. در این جلسه حقوق مالی زن مانند مهریه و اجرت المثل توضیح داده می شود و اینکه متاسفانه به علت عدم تعادل بین حق طلاق زن و مرد، در بیشتر پرونده ها زن برای اخذ طلاق مجبور می شود همه حقوق مالی خود را بذل و بخشش کند. زنان ایرانی در حال حاضر از مهریه های بالا همچون ابزاری برای طلاق استفاده می کنند.

طبق ماده ۱۶ اعلامیه جهانی‌ حقوق بشر

«الف/ هر زن و یا مرد بالغی حق دارد بدون هیچگونه محدودیت از نظر‌نژاد، ملیت، تابعیت یا مذهب با همدیگر زناشوئی کنند و تشکیل خانواده دهند. در تمام مدت زناشوئی و هنگام انحلال آن، زن و شوهر در کلیه امور مربوط به ازدواج دارای حقوق مساوی می‌باشند.

ب/ ازدواج باید با رضایت کامل و آزادانه زن و مرد واقع شود.»

در خصوص حق بر خانواده، میثاق بین المللی حقوق مدنی سیاسی نیز در ماده ۲۳ مقرر می‌دارد

«... ۲-حق نکاح و تشکیل خانواده برای زنان و مردان از زمانی که به سن ازدواج می‌رسند به رسمیت شناخته می‌شود. ۳ -هیچ نکاحی بدون رضایت آزادانه و کامل طرفین آن منعقد نمی‌شود. ۴ -دولتهای طرف این میثاق تدابیر مقتضی به منظور تأمین تساوی حقوق و مسئولیتهای زوجین در مورد ازدواج در مدت زوجیت و هنگام انحلال آن اتخاذ خواهند کرد...»

میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی‌ نیز در ماده ۱۰ می‌گوید

«.. ازدواج‌ باید با رضایت‌ آزادانة‌ طرفین‌ که‌ قصد آن‌ را دارند واقع‌ شود.»

کنوانسیون رفع همه اشکال تبعیض علیه زنان نیز طی‌ ماده ۱۶ عنوان می‌دارد

«۱ـ دول عضو به منظور رفع تبعیض از زنان در کلیه امور مربوط به ازدواج و روابط خانوادگی کلیه اقدامات مقتضی به عمل خواهند آورد و به ویژه بر اساس تساوی مردان و زنان موارد ذیل را تضمین خواهند کرد:

الف ـ حق یکسان برای ورود به ازدواج؛

 ب ـ حق یکسان در انتخاب آزادانه همسر و صورت گرفتن ازدواج تنها با رضایت کامل و آزادانه دو طرف ازدواج؛

ج ـ حقوق و مسئولیت‌های یکسان در طی دوران زناشویی و به هنگام جدایی؛

د ـ حقوق و مسئولیت‌های یکسان به عنوان والدین، صرف نظر از وضع روابط زناشویی، در مسائلی که به فرزندان آنان مربوط می‌شود؛ در کلیه موارد منافع کودکان از اولویت برخوردار خواهد بود...»

ماده ۱۱ ، ماده ۲۳ اعلامیه جهانی‌ حقوق بشر و ماده ۶ میثاق حقوق اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی‌ نیز حق آزادی انتخاب شغل را برای همه به رسمیت شناخته‌اند. بنابراین نه زن و نه مرد نمی‌توانند محدودیتی برای یکدیگر در انتخاب شغل مورد نظر خویش ایجاد کنند چه قبل و چه پس از ازدواج.  

طبق ماده ۱۱۰۵ قانون مدنی «درروابط زوجین ریاست خانواده ازخصائص شوهراست.»

بنابراین روشن است که ازه‌مان ابتدا قانون گذار تبعییض در حقوق زوجین را به رسمیت شناخته است به طوری که تمامی روابط زناشویی در مفهوم عام و خاص را تحت الشعاع قرار داده و زن را تبدیل به موجودی وابسته می‌کند. در جلسه  گذشته برخی مطالب مربوط به روابط زوجین که ناقض حق بر بدن و آزادی حرکت بود مورد بررسی قرار گرفت.                           

 در قوانین ایران و فقه اسلامی طلاق یک ایقاع (عمل حقوق یکجانبه) است که از سوی مرد یا نماینده او واقع می‌شود. یعنی پایان رابطه ازدواج ناشی از اراده مرد است نه اراده مشترک طرفین. حتی در طلاق خلع و مبارات که با توافق زوجین انجام می‌شود این توافق انگیزهٔ طلاق است و صیغهٔ طلاق را شوهر اجرا می‌کند .و در طلاقی که به درخواست زن واقع می‌شود نیز باز همین وضعیت برقرار است و این دادگاه است که شوهر را وادار به طلاق می‌کند و اگر خودداری کرد حاکم شرع با ولایتی که دارد به جای شوهر صیغهٔ طلاق را اجرا می‌کند.

در جمهوری اسلامی ایران، همانطور که گفته شد مرد با مراجعه به دادگاه حق تقاضای طلاق دارد.

زن نیز در شرایط خاصی می‌تواند با مراجعه به دادگاه تقاضای طلاق کند. بعضی از این شرایط عبارت‌اند از:

·       ترک زندگی خانوادگی توسط زوج حداقل به مدت شش ماه متوالی و یا نه ماه متناوب در یک سال بدون عذر موجه

·       اعتیاد زوج به یکی از انواع مواد مخدر یا ابتلای آن به یکی از مشروبات الکلی که به اساس زندگی خانوادگی خلل وارد آورد و امتناع یا عدم امکان الزام وی به ترک آن در مدتی که به تشخیص پزشک برای ترک اعتیاد لازم بوده است..

·       محکومیت قطعی زوج به بیش از پنج‌سال حبس

·       ضرب و شتم یا سوء رفتار زوج که برای زوجه غیرقابل تحمل است.

·       ابتلای زوج به بیماری‌های صعب‌العلاج روانی و جسمانی

·       مرد حق طلاق را هنگام عقد به زن داده باشد.

·       برای رسمیت طلاق خواندن صیغه طلاق در حضور دو مرد شاهد لازم است.

در قوانین ایران به پیروی از فقه امامیه سه شیوه برای وقوع طلاق ذکر شده‌ست.

روش اول خواست مرد است؛ در مادهٔ ۱۱۳ قانون مدنی ایران آمده‌است که: «مرد هر وقت که بخواهد می‌تواند زن خود را طلاق دهد».

روش دوم تقاضای طلاق توسط زن از دادگاه

روش سوم طلاق توافقی زن و شوهر که به طلاق خلع و مبارات معروف است و نوع خاصی از طلاق با شرایط خاص خود محسوب می‌شود.

انتقاداتی که به اختیار نامحدود مرد در انجام طلاق گرفته می‌شد باعث شد تا قانون حمایت خانواده ۱۳۴۶ صدور گواهی عدم امکان سازش از سوی دادگاه را پیش از انجام طلاق لازم بداند و شرایطی هم برای درخواست صدور این گواهی مقرر شده بود.

 البته مشخص نبود که آیا این قانون اختیار نامحدود مرد در طلاق را از بین برده یا خیر. یعنی مرد می ةواند بدون وجود شرایطی که در این قانون آمده درخواست طلاق بدهد یا نه. تا اینکه قانون حمایت خانواده ۱۳۵۴ به تصویب رسیده و به طور صریح ماده ۱۱۳۳ را نسخ کرده و تلاش کرد تا نوعی تساوی را در امور ازدواج و طلاق بین زن و مرد برقرار کند. در این قانون آزادی مرد در طلاق محدود به موارد خاصی شده و پنج شرط دیگر علاوه بر شرایط ماده ۱۱ قانون حمایت خانواده ۱۳۴۶ برای امکان درخواست طلاق اضافه شد که عبارت بودند از زندانی شدن زن یا مرد برای دوره‌ای مشخص، اعتیاد، ازدواج مجدد مرد بدون رضایت زن، ترک زندگی خانوادگی از طرف هریک از آنها، محکومیت قضایی هر یک از آنها که موجب لطمه به حیثیت خانوادگی دیگری شود.

علاوه بر موارد قانون ۱۳۴۶، در قانون ۱۳۵۴ این توضیح آمد که ماده ۱۱ هم برای زن و هم برای مرد اعتبار دارد. با وقوع انقلاب اسلامی و با تصویب قانون دادگاه‌های مدنی خاص (۱۳۵۸) برخی از مواد قانون حمایت خانواده ۱۳۵۴ نسخ شد. در ماده ۳ این قانون آمده بود: «موارد طلاق همان است که در قانون مدنی و احکام شرع مقرر گردیده ولی در مواردی که شوهر به استناد ماده ۱۱۳۳ قانون مدنی تقاضای طلاق می‌کند، دادگاه بدواً بر حسب آیه کریمهٔ ... مورد را به داوری ارجاع می‌کند و در صورتی که بین زوجین سازش حاصل نشود اجازهٔ طلاق را به زوج خواهد داد». به این ترتیب در ایران امروز مردی که بخواهد همسرش را طلاق بدهد ابتدا باید دادگاه رجوع کند و دادگاه هم سعی به سازش بین او و همسرش خواهد کرد و اگر این اتفاق نیفتاد اجازهٔ طلاق را صادر خواهد کرد.

زن نیز در دو حالت می‌تواند از دادگاه تقاضای طلاق کند.

اول اینکه در زمان ازدواج یا پس از آن، از شوهر وکالت برای طلاق گرفته باشد. اعطای چنین وکالتی به عنوان یک شرط ضمن عقد ازدواج رایج است و در این حالت زن به نیابت و نمایندگی از شوهر طلاق را اجرا می‌کند.

دوم اینکه یکی از شرایط مقرر در قانون مدنی برای درخواست طلاق زن وجود داشته باشد.

این شرایط به طور کلی به سه دسته تقسیم می‌شوند؛

اول خودداری یا عجز شوهر از دادن نفقه،

دوم عسر و حرج که به معنی دشواری غیرقابل تحمل زندگی مشترک است

سوم نیز مفقودالاثر شدن شوهر برای بیش از چهار سال. عسر و حرج شامل موارد متعددی از جمله ابتلای شوهر به بیماری‌های مسریه صعب‌العلاج، ضرب و شتم یا سوء معاشرت مستمر، محکومیت به حبس ۵ سال یا بیشتر، ترک زندگی خانوادگی، اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی می‌شود.در سطح جامعه زناني كه سرپرستي ندارند از زنان ديگر آسيب پذيرتر هستند و بيشتر اين مشكلات از يك سوي توسط جامعه و خانواده و از سويي ديگر توسط مسايل اقتصادي بر آنها تحميل مي شود و باعث مي شود كه آنها تحت فشارهاي روحي و رواني بسياري قرار گيرند .

اين در حالي است كه بيش از 89 درصد از زنان طلاق گرفته هيچ نفقه اي دريافت نكرده اند و به دليل اينكه بيشتر زنان در خارج از خانه به شغلي مشغول نيستند و حتي در صورت داشتن مدرك تحصيلي عالي، بسياري از آنها پس از ازدواج بنا به هر دليلي دست از كار كشيده اند، اما پس از طلاق، براي يافتن شغلي مناسب و تامين خود دچار مشكلات بسياري مي شوند و طبق همان تحقيق تنها 16 درصد از زنان مطلقه شاغل هستند .

متاسفانه ديدگاه ناپسند جامعه نسبت به زنان طلاق گرفته به خودي خود براي آنها مشكلات بسياري را پديد آورده است.  در پايان؛ في واقع براي حمايت از زنان طلاق گرفته نياز به فرهنگ سازي و لايه برداري از تفكرات كهنه و خرافه پرستي (كه اين روزها بدبيني هم چاشني آن شده است) از هر گونه تدوين قانون و تبصره و ماده اي مهمتر است و بايد پذيرفت كه زن طلاق گرفته بعد از تحمل فشار روحي و رواني در خانه همسر سابقش حق دوباره زيستن و داشتن يك زندگي آرام را داراست. 

zanan-1.jpg

سیاست فقیرسازی اقلیت­های قومی و مذهبی

رضا امیری

حکومت ایران در طول سال­های بعد از انقلاب 57 عمدتاً به وسیله مداحان وابسته به خود در مناسبت­های مختلف که به جشن و عزاداری امامان شیعه اختصاص دارد به اهل سنت و مقدسات آنان توهین می­کند اما از سوی دیگر از وحدت شیعه و سنی می­گوید.

اصل 19 قانون اساسی ایران اما تصریح کرده است؛ مردم ایران از هر قوم، نژاد و قبیله­ای که باشند از حقوق مساوی برخوردار هستند و رنگ­، زبان و نژاد برای آنان امتیاز نخواهد بود.

اصل 12 قانون اساسی هم می­گوید؛ دین رسمی اسلام شيعه اثنی عشری است اما مذاهب دیگر اسلام اعم از شافعی، حنفی، مالکی، حنبلی وغیره دارای احترام کامل هستند و نباید آنان را تحت فشار قرار داد با وجود این اصل قانون اساسی اما حقوق اقلیت­های قومی، مذهبی و نژادی در ایران شکل می­گیرد به عنوان مثال هیچ کدام از اقلیت­ها در مدرسه به زبان مادری خودشان تحصیل نمی­کنند؛ که این بر­خلاف 27کنوانسیون بین­المللی حقوق مدنی و سیاسی مبنی­برحقوق افراد متعلق به اقلیت­های قومی دینی و زبانی می­باشد. اما ستمی که بر مردم مرزنشین و سنی مذهب از طرف حکومت ضدبشری ایران به ویژه سیستان و بلوچستان وارد می­شود بسیار دردناک است، من خود به عنوان شخصی که مدتی را در سیستان و بلوچستان شهر مرزی میرجاوه به عنوان سرباز بوده­ام از نزدیک شاهد ظلم­ها، ستم­ها و تبعیض­ها در حق این مردم فلاکت زده بودم. با توجه به شرایط اقلیمی این منطقه که از نظر خشکسالی­ها و نبود کارخانجات به حد کافی برای ایجاد اشتغال، مردم این سرزمین با فقر بسیار شدیدی دست و پنجه نرم می­کنند و برای تأمین مخارج زندگی خود با مشکل روبروهستند.

313893_414812268608797_714906631_n.jpg

این مردم بی­دفاع از نداشتن بیمارستان­های مناسب، بهداشت مناسب  و حتی آب آشامیدنی شرب رنج می­برند.به علت نداشتن  مدارس مناسب  حدود 32 درصد از جوانان این استان در روستاها از تحصیل محرومند و بی­سواد هستند­، در واقع سیاست جمهوری اسلامی برخلاف شعار برابری  در جامعه با سیاست فقیرسازی در این مناطق وسیله­ای برای اهرم فشار و سرکوب­بر این مردم بی­دفاع می­باشد که این خود باعث به­وجود آمدن گروهک­های تروریستی در منطقه می­شود، و باز هم دود آن به چشم مردم بی­گناه می­رود .سیستان و بلوچستان یکی از بالا ترین آمار بیکاری در استان­های ایران را دارد که این خود باعث به­وجود آمدن انواع و اقسام شغل­های کاذب در سیستان شده است که مردم برای  تأمین مخارج زندگی مجبور به انجام آن هستند؛ مثل سیگار فروشی، فروختن گالن گازوئيل یا بردن یک توپ پارچه به آن طرف  مرز و بسیاری کالاهای مصرفی دیگر که خیلی از مواقع هم به خاطر برخورد نیروهای انتظامی مجبور به دادن رشوه و یا از دست دادن اجناس خود می­باشند.

بنده شخصاً آنها را از نزدیک مشاهده کرده­ام  و رفتارهای  زننده نیروهای پلیس در این منطقه به شدت بی­رحمانه و مغایر با اعلامیه  جهانی حقوق­بشر است تا جایی­که شاهد بودم، نیروهای  پلیس پیرمردی را با مقداری آب­انبه دستگیر کرده بودند و این شخص با التماس از مأموران  می­خواست تا او را رها کنند؛ مدام می­گفت «این­ها خرج خانواده­ام هست» و با سختی با آن سن بالا پیاده آنها را برای فروش آورده  بود؛ افسر پلیس هم بی­توجه  به التماس­های او اجناس را پس نمی­داد و می­گفت، اگر زیاد حرف بزنی خود تو را هم دستگیر می­کنم.

اما آن پیر مرد که چاره­ای جز التماس به پیش این مزدوران حکومت نداشت باز هم التماس کرد و آن  افسر با عصبانیت  آب میوه­ها را بر زمین کوبید و سیلی محکم به صورت آن پیرمرد زد که واقعاً  صحنه بسیار دردناکی بود؛ پیرمرد بیچاره با گریه از آنجا رفت­. برخوردهای نیروهای انتظامی که به دستور خود سران حکومت با مردم آن منطقه صورت می­پذیرد بسیار زننده و وحشیانه است، که هنوز هم بعد از گذشت سال­ها از آن زمان در ذهنم باقی مانده است.

می­توان گفت برخلاف اعلامیه جهانی حقوق­بشر کرامت انسانی افراد را زیر سئوال برده و تحقیر می­کنند؛ بیشتر از آن که بخواهند حافظ امنیت مردم باشند آنها را مورد آزار و اذیت قرار می­دهند. زندگی در سیستان و بلوچستان بسیار سخت و دشوار است اما حکومت ایران هیچگونه توجهی به آن ندارد و در واقع نمی­خواهد که داشته باشد؛ و همه روزه  شاهد دستگیری فعالین بلوچ و مبلغین دینی اهل­سنت این منطقه هستیم، بیشتر این افراد در دادگاه­های فرمایشی به احکام سنگین زندان و یا اعدام محکوم می­شوند.

مردم این منطقه حتی اجازه ندارند مناسک مذهبی خود را بجا بیاورند، که این هم مغایر قانون اساسی  و اعلامیه جهانی حقوق­بشر می­باشد .­

 حق زندگی

نادر زندی

حتماً هر روزه در گوشه كنار كشورمان خبرهای هولناكی در مورد به قتل رسيدن تعدادی از هموطنان به گوشتان رسيده است، و اينجا اين سئوال پيش می­آيد كه آيا اين عدالت است كه چنين مجرمانی مجازات نشوند؟ اگر مجازات می­شوند، چگونه؟ اعدام يا زندان؟

از دو خاستگاه می­توان با اعدام مخالف بود يكی از موضع حقوق­بشری و كرامت انسان، و اين­ كه اين قبيل مجازات­ها قصاوت قلب را در جامعه موجه می­سازد و نهادينه می­كند، كشتن انسان به دست انسان را با عنوان مجازات مجرم عادی می­سازد در حالی كه در بسياری از حيوانات كشتن غير همنوع در چرخه حيات وجود دارد اما همنوع خود را نمی­درند.

خاستگاه دوم اين­كه اين نوع مجرمان را نبايد با قائل شدن كرامت انسان به محاكمه كشيد و اعدام آنها مجازات مناسبی نيست زيرا او در برابر جنايت خويش فقط يك لحظه درد يا نگرانی از مرگ را تحمل می­كند و سپس همه چيز تمام می­شود. اين عادلانه نيست كه چنين موجوداتی پس از آن همه قصاوت و ارتكاب جنايت و داغ ابدی كه بر دل خانواده­ها می­نهند آرام و آسان كشته شوند؛ اين يك پاداش است نه مجازات.

اين مجرمان نبايد اعدام شوند بلكه بايد تا پايان عمر در زندان و در شرايطی سخت به­سر برند تا همان­طور كه رنج و اندوه را تا پايان عمر بر خانواده­ای تحميل كرده­اند خود نيز دست­كم به اندازه يك نفر اين رنج را متحمل شوند و اين مجازات عادلانه­تر است.

هر چند نتيجه هر دو خاستگاه نفی اعدام است اما در نگاه اول بازپروری مجرم در اولويت است و بر آن است كه مجازات اعدام تاكنون نتوانسته است جلوی وقوع جرم و جنايت را بگيرد.­

نگاه دوم انتقام­جويانه است و طبق آن زندان بدتر از اعدام است و عطش انتقام را نيز بهتر سيراب می­كند و زندان را تجويز می­كنند. اما در مقابله با نگاه دوم اين پرسش مطرح می­شود كه آيا رواست چنين مجرمی را كه برای او ارزش و كرامتی قائل نشده­ايم فقط به خاطر عطش انتقام سال­های سال در زندان نگه داريم و يك زندان با تعدادی نيروی انسانی و خوراك و پوشاك را برای او فراهم كنيم آن هم از طريق خزانه دولت و ملت فقط به­خاطر این كه رنجی طولانی­تر را بر وی تحميل كنيم؟

هنگامی كه اين پرسش­ها و پاسخ­ها ادامه يابد در می­يابيم اينجا همان نقطه­ای است كه عدالت با مخمصه روبرو می­گردد. گرچه تدبير و عقلانيت حكم می­كند با اقدامات پيشگيرانه مخمصه عدالت و عاطفه را كاهش داد و جامعه را از درگير شدن با اين اين تراژدی دور كرد.

پارادايم حقوق­بشر مجازات اعدام را عملی وحشيانه می­داند و جهان را به لغو هر گونه مجازات مرگ در قوانين كشورها فرا می­خواند. گرچه بسياری از كشورهای اسلامی نيز اعلاميه جهانی حقوق­بشر را پذيرفته­اند ولی در چند ماده اعلاميه اختلافاتی با آن دارند و اعلام تحفظ يا شرط می­نمايند.

Touka-H.jpg

 يكی از مهمترين آنها مجازات اعدام است و از آنجا كه قصاص از احكام و آيات محكم قرآن است و مسلمانان نمی­توانند از آن در گذرند موضوع اعدام و قصاص سال­هاست كه موجب كشمكش ميان دنيای اسلام و جهان غرب گرديده است و همواره از مصاديق نقض حقوق­بشر شمرده شده است.

پيشينه دفاع از حقوق­بشر را برخی نويسندگان به قرن­های دورتر باز می­گردانند اما آغاز شكل­گيری چنين پارادايمی در سطح بين­المللی را «اعلاميه حقوق­بشر و شهروند فرانسه» در سال ١٧٨٩(سال انقلاب فرانسه) می­دانند كه در مقدمه قانون اساسی فرانسه نيز گنجانيده شد و به تدريج به صورت موجی به ساير كشور­ها رفت.

پس از جنگ جهانی دوم و در سال ١٩٤٥ به ابتكار آمريكا سازمان ملل متحد تشكيل شد و اعلاميه جهانی حقوق­بشر در دهم دسامبر با رأی مثبت ٤٨ دولت از ٥٦ دولت عضو سازمان ملل به تصويب رسيد هيچ رأی مخالفی وجود نداشت ولی رأی ٨ دولت ممتنع بود. اين اعلاميه ضمانت اجرائی نداشت لذا دو ميثاق بين­المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ميثاق بين­المللی حقوق مدنی و سياسی به منظور الزام­آور كردن اعلاميه برای كشورهای عضو در تاريخ ١٦ دسامبر ١٩٦٦ به تصويب مجمع عمومی سازمان ملل رسيد و ميثاق دوم نيز در ٢٣مارس ١٩٧٦ قدرت اجرائی پيدا كرد. طبق ميثاق بين­المللی مدنی و سياسی ، از نظر حقوق­بشر اصل براجتناب از اعدام است. در بند ٢ ماده ٦ اين ميثاق آمده است در كشورهايی كه مجازات اعدام لغو نشده صدور حكم اعدام جايز نيست مگر در مهمترين جنايات، برطبق قانون لازم­الاجرا در زمان ارتكاب جنايات، در بند ٥ ماده ٢ نيز آمده است (حكم اعدام در مورد جرايم ارتكابی اشخاص كمتر از ١٨ سال صادر نمی­شود و در مورد زنان باردار قابل اجرا نيست) سرانجام در اول مارس ١٩٨٥ كشورهای اتريش، سوييس، نروژ، آلمان، سوئد، بلژيك­، هلند، پرتغال، اسپانيا، يونان، ايسلند، لوگزامبورگ، فرانسه و دانمارك مجازات اعدام را به­طور رسمی و به كلی لغو كردند؛ ايالات متحده آمريكا تقريباً تنها كشور غربی است كه مجازات اعدام هنوز در آن اجرا می­شود. دولت ايران در سال15/١/1347ميثاق را امضا و در ارديبهشت ٥٤ آن را به تصويب مجلس رسانيد و دولت جمهوری اسلامی هيچ­گونه قيد و شرط و ملاحظه­ای بر آن نزده است و دولت جمهوری اسلامی وارث اين تعهد بی­قيد و شرط است و به لحاظ دگرگونی مبنايی در نظام حكومت در اين راه با دشواری و احياناً تناقض­هايی مواجه است. در اينجا ٤ ادله و راهكار را به اختصار بيان می­كنم كه به تنهايی كافی است كه مجازات مرگ لغو گردد

 ١- چنان كه برخی فقها مانند علامه حلی، محقق حلی، آيت اله خوانساری و ديگران باور دارند اساساً اجرای حدود و قصاص منحصر به عصر حكومت امام معصوم و صرفاً در صلاحيت اوست و حدود قصاص گرچه حكم خداوند است ولی در روزگار غيبت امام معصوم از نظر شيعيان اجرای آن جايز نيست.

 ٢- از باب تزاحم و نيز تبعيت احكام از مصالح و مفاسد، اگر در روزگار كنونی اجرای مجازات مرگ به مشوش شدن سيمای دين بيانجامد تعطيلی آن واجب است

. ٣- مطابق نظريه آيت­اله خمينی حكومت شرعی می­تواند احكام اوليه و فروع­دين را بنا­بر مصلحت تعطيل كند چه رسد به اجرای احكامی كه با وجود در قرآن بودن در زمره فروع دين به شمار نمی­آيند مثل تعطيل حج به دستور امام خمينی در سال ٦٦.٤- كشورهايی كه به معاهدات بين­المللی پيوسته و اعلاميه حقوق­بشر و ميثاقين را امضا كرده­اند از باب ادله قرآنی وجوب وفای به عهد، قوانين بين­المللی حقوق­بشر بر قوانين داخلی آن حكومت دارد و بايد قوانين داخلی خويش را مطابق قانون لغو مجازات اعدام مگر در مهمترين جرايم تغيير دهند. و اما ديدگاه­های مخالف اعدام در غرب

١- تفاضای مجازات اعدام بسيار غيرمنطقی و مستبدانه است.

٢- قربانيان مجازات اعدام غالباً اقليت­های نژادی و تهيدستان هستند.٣- مجازات مرگ مانع جرم نمی­شود.

٤- مجازات مرگ برای ماليات­دهندگان بيش از حبس ابد هزينه دارد.

 ٥- خطاهای اجتناب­نا­پذير اخلاقی، قانونی وحقيقی به سيستمی منجر می­شود كه بايد اشتباهاً تعدادی از متهمين بی­گناه كشته شوند.

٦- زمانی كه همگان درباره مجازات جايگزين شدن حبس ابد بدون آزادی با قول التزام و درباره نتايج مجازات اعدام كاملاً آگاه شوند حمايت عموم نسبت به مجازات اعدام اساساً كاهش می­يابد.

و در آخر اعدام و قصاص دو مقوله جداگانه­اند و از آنجا كه اعدام جعل حكومت است می­توان با تعديل قوانين و تبديل مجازات اعدام به مجازات حبس از آمار نا­خوشايند اعدام در ايران كه خود به تقويت فرهنگ خشونت می­انجامد كاست.

بر گرفته از قسمتی از كتاب حق حيات نوشته عمادالدين باقی

 


 

An den Herrn Präsident

Azadeh Radbakht

Es geht hier um die Versprechen, die der Herr Präsident uns vor der Wahl gemacht hat, um unsere Stimmen zu bekommen. Er hat über viele Pläne gesprochen und auch über die Hoffnung auf eine Forsetzung seiner Regierungpolitik. Nur durch diese Versprechen, kann er nun auf dem Sitzplatz Nummer Eins im Pastor sitzen. Natürlich kann ich jetzt über die Leute schreiben, die wiederum den Verheissungen eines Mullahs glaubten. Aber dieses Thema ist nicht neu. Jene Menschen, die vor weniger als 4 Jahren genug Erfahrung an Erniedriung und Unterdrückung, Lüge und Tod von geliebten Menschen gesammelt hatten, glaubten 2013  ein weiteres Mal, dass sie das Schicksal des eigenen Landes selbst wählen würden - das Schicksal, das seit 35 Jahren in Dunkelheit und Elend liegt. Und sie gingen wieder ohne böse Gedanken und aufgeregt  an die Urnen hin..

Abgesehen von meinen leichtgläubigen Leuten sprechen wir hier vom Herren Präsidenten.

Kleine und grosse Versprechen waren es, derer Rohani während seines Wahlkampfs und der frühen Tage seiner Regierung mehr als "zweihundert" gemacht hat., Aber ich bringe hier nur die wichtigsten zur Diskussion:

Versprechungen zur Wirtschaft, wirtschaftliche Belange, waren der wichtigste Teil seines eigenen Engagments im Wahlkampf: Ökonomische Zwänge, eine beispiellose Rezession, Arbeitslosigkeit, Wohnungsprobleme, Inflation,... sind Probleme, die bis jetzt nicht nur nicht gelöst wurden, sondern sogar schlimmer geworden sind. Kurzfristige Regierungspläne zur Bekämpfung der Inflation sind, mehr als ein Jahr seit Beginn seiner Präsidentschaft, nicht gelöst. Eigentlich müssten seine Versprechen einen riessen Aufschwung in der Wirtschaft in nur 100 Tagen seit Beginn seiner Amtszeit gebracht haben.

Aber bei seinem ersten Auftritt im Fernsehen als Präsident wiess Rohani alle Schuld von sich und schob diese auf die letzte Regierung. Dies trieb er so weit, dass der 100 Tage Report zum Mängelbericht der vorherigen Regierung wurde. Mit seiner eigenen Politik aber, konnte der Präsident  nicht überzeugen. Weitere politische Versprechungen, diplomatischer Art, hat er mit Unterstützung seines hervorragenden Wahlwerbungsteams im Film "Sheikh" überzeugend unter das Volk gebracht. Die Parole lautete "Damit Zentrifugen und Industrie im Schwung sind.“ Daneben hat er in seinem Wahlprogramm Extremismus und Gewalt als die größten Gefahren für Ethik, Management , Sicherheit und Stabilität bezeichnet.Er hat Solidarität und Frieden als wichtigste Ziele für die Gesellschaft und die Menschen genannt.,Jedoch  hat der Herr Doktor dabei nicht gesagt, dass happy zu sein und zu singen eine Verletzung des Friedens im Iran ist, er hat in seinen Versprechungen nicht gesagt, dass Volleyball schauen Jugendliche ins Gefängnis bringt und auch nicht, dass Frauen wegen  inakzeptabler Bekleidung mit Säure bestraft würden. Ein weiteres Motto des Präsidenten waren politische Freiheiten. Seiner Ansicht nach, waren die Probleme unserer Gesellschaft nicht Journalisten. Er hat gesagt, dass wir viel grössere Probleme hätten und wir müssten die Lösungen finden, um unsere dringenden Probleme zu lösen.Herr Präsident, wissen Sie, dass wir zurzeit mehr als vierhundert Zeitungsredaktionen haben, die geschlossen wurden? Wissen Sie, dass wir heute mehr politische Gefangene denn je haben? Und übrigens, wieso haben Sie nicht aufgehört, Menschen an den Galgen zu hängen? Unsere Probleme sind heute: die Trennung von Männern und Frauen an Arbeitsplatz und Bildungsstätten, die Gestattung der Ehe zwischen Vater und adoptierter Tochter, Morde, Zwangsamputationen, die Zerstörung unseres kulturellen Zusammenlebens durch Verbote und Demütigungen, Jugendliche, die ihre Jugend nie erlebt haben, Millionen Werkarbeiter ohne Vertrag und soziale Absicherungen, die kein Stück Brot für ihre Kinder bringen können,  wissbegierige Menschen, die keine Möglichkeit haben zu studieren und gleichzeitig Nepotisten, die trotz völliger Verblödung mit Leichtigkeit Stipendien und Titel erringen. Herr Präsident, meine alten Eltern brauchen medizinische Versorgung und Renten. Sie benötigen nur minimale Ausstattung für ihr Wohl und ihr Leben, sie wissen nicht, wie man "Atomzentrifuge" schreibt. Sie wollen und brauchen bestimmt nicht "Uran". Ein bisschen Wohlergehen ist für sie ausreichend.

Die Kinder meines Lands brauchen ein Buch zum Lesen und einen Bleistift zum Schreiben, sie wollen bloss einen Ball zum Spielen. Angereichertes Uran für Sie und Ihre Vettern, brauchen wir nicht!

Sie haben gesagt, die Auszahlung der seit zwei Jahren überfälligen Gehälter der Werkarbeiter, würde die erste Maßnahme Ihrer Regierung sein. Sie haben gesagt, Ihre Regierung muss sich mit Erwerbsarmut beschäftigen. Wir aber haben gesehen, wie Sie Werkarbeiter wegen Streiks und der Einforderung ihres Lohns ins Gefängnis gebracht haben. Wir haben Angriffe iranischer Revolutionsgarden gegen Werkarbeiter gesehen.

Herr Präsident, entsprechend Ihrer Aussage, wäre die Wiederholung des staatlichen Ausnahmezustands und fortwährende Unterdrückung direkt Ihre und Rahbars (Khameneie) „Schuld“! Und wie ist es jetzt? Unterdrückung wird immer stärker.

Wessen Verantwortung ist das? Sie haben gesagt, dass sie nicht Kriegsstrategien sondern Recht studiert hätten. Aber geraten nicht die Rechtsbücher, die Sie studiert haben, in Konflikt mit den Menschenrechtprinzipien von Rahbar? Sind sie alle akzeptabel?

Sie haben Wohlstand und mehr Freiheit für junge Leute versprochen. Sie versprachen die Schaffung von Arbeitsplätzen. Sie haben gesagt, dass Sie den Schlüssel besitzen, um alle Schlösser zu öffnen.

Die Schlösser zu Arbeitslosigkeit, Drogenabhängigkeit,....Was ist denn passiert? Wieso haben Sie nur jene geöffnet?

Sie blockieren jeden Tag eine neue Website, Facebook, Twitter, Viber, Whatsapp sowie weitere zahlreiche Nachrichten und Wissenschaftlichen Websites. Muss die gesamte Kommunikation verboten werden, damit Sie sich in Sicherheit wähnen?

Die Akhoonds (Mullahs) machen einen guten Job! Auch Sie sind einer von ihnen, Sie waren ja auch vorher einer von ihnen und Sie bleiben einer von ihnen. Aber am Ende muss ich sagen, Ihr Schlüssel ist rostig und funktioniert nicht mehr. Vielleicht ist das nicht Ihre Schuld, Sie und Ihre Sippe und alle anderen Akhoonds machen immer ihren Job. Rauben, stehlen und schlachten gehören mit euch und eurer Religion zusammen. Vielleicht ist es doch unsere Schuld, die des iranischen Stimmvolks, dass die guten Schlösser nicht aufgeschlossen werden, weil wir, die Leute von Persien, die stets stolz auf ihre Geschichte und Kultur sind, schlussendlich doch immer einen Mullah wählen.

 

 

Die Berlinale findet ihre politische Stimme wieder

Sara Manzari

در فیلم تاکسی که جایزه اول برلینانه را از آن خود ساخت حنا سعیدی بازیگر خردسال می گوید معلم شان به آنها گفته برای آنکه فیلم قابل پخش بسازید باید دقیت کنید که حجاب و شئونات اسلامی در آن رعایت شده باشد وگرنه فیلم قابل پخش نخواهد بود. جعفر پناهی اجازه خروج از کشور را نداشت اما خواهر زاده اش را دعوت می کنند به عنوان بازیگر فیلم تاکسی روی صحنه برود و جایزه خرس طلایی برلین را تحویل بگیرد.

جعفر پناهی در اعتراضات سال ۸۸ بازداشت و سپس بیست سال ممنوع از کار شد.

Taxi (Persian: تاکسی) is a 2015 Iranian drama film starring and directed by Jafar Panahi. The film premiered in competition at the 65th Berlin International Film Festival where it won the Golden Bear and the FIPRESCI Prize. In 2010, Panahi was banned from making films and travelling.

L'ours d'or du festival du film de revient à Panahi qui n'a pas le droit de sortir d'Iran et à qui on interdit de faire des films depuis 20 ans.
Une des jeunes actrices de ce film déclare "mon professeur a dit que si on veut que son film soit vu il vaut mieux que le film obéisse aux lois du véritable hijab islamique.

Ein iranischer Regisseur unter Hausarrest hat den Goldenen Bären gewonnen. Die Berlinale hat damit ein Zeichen für die Freiheit der Kunst gesetzt. Am Ende ist der 65. Berlinale die Quadratur ihres Kreises geglückt. Denn was will, was muss sie nicht immer alles sein: Als drittes der drei großen Filmfestivals neben Cannes und Venedig soll sie bitteschön selbst noch ein paar heiße Stars auf den Teppich locken. Sie soll Weltpremieren feiern (und nicht etwa nur nachreichen, was anderswo bereits seit Wochen im Kino läuft). Sie soll künstlerisch Anspruchsvolles zeigen und politisch sein. Manches Mal ist die Berlinale über so viele Anforderungen auch schon gestolpert.

Diesmal verblüffte der Wettbewerb mit einem bemerkenswert vielschichtigen, vielstimmigen Programm. Es gab die Auseinandersetzung mit Freiheit, Missbrauch, sexueller Unterdrückung, Ausbeutung – hochpolitisch alles. Aber dennoch lag man als Dauergast nicht irgendwann bleischwer im Kinosessel. Bemerkenswert war die Subtilität in der Umsetzung, das Kunstvolle und mitunter sogar Komische. Es lohnt sich, das konnte man hier wieder erleben, die Welt auch durch einen Film zu betrachten, statt immer nur durch die Massenmedien. Genau das hat die Jury am Samstagabend mit ihren Auszeichnungen honoriert. Am Ende erhielt der Film den Goldenen Bären, der all das auf besonders mutige Weise und gleichzeitig wundersam leicht miteinander zu verbinden wusste: Jafar Panahis unter iranischem Hausarrest gedrehtes Mockumentary Taxi.

 

 

گزارش گروه اینترنتی کانون دفاع از حقوق بشر در ایران ماه  فوریه سال 2015

حسین بیداروند

 

نمایندگی­های در داخل آلمان

#

نام سازمان

مسئول امور اینترنتی

آدرس وبلاگ

عملکرد وبلاگ

1

نمایندگی هانوفر   

آقای محمدحسین بیداروند

http://hannover.bashariyat.org

به روز

2

نمایندگی هامبورگ

آقای مصطفی خداکرمی

http://hamburg.bashariyat.org

به روز

3

نمایندگی­گیسن- لیمبورک

آقای فریدون درویشان

http://giessen.bashariyat.org

به روز

4

نمایندگی کیل

خانم آذر بزچلوئی

http://kiel.bashariyat.org

به روز

5

نمایندگی اشتوتگارت

آقای اشکان صادقی

http://stuttgart.bashariyat.org

به روز

6

نمایندگی الدنبورک- برمن

خانم رزا خلیلی

http://oldenburg.bashariyat.org

به روز

7

نمایندگی زاکسن آنهالت

آقای بیژن سامانی

http://sachsen-anhalt.bashariyat.org

به روز نمی­باشد

 

نمایندگی­های خارج از آلمان

#

نام سازمان

مسئول امور اینترنتی

آدرس وبلاگ

عملکرد وبلاگ

1

کشور ترکیه

آقای شهرام شهیدی

http://turkey.bashariyat.org

به روز

2

کشور سوئد

خانم مینو مهرفومنی

http://sweden.bashariyat.org

به روز

3

کشور سوئیس

آقای محمدجاوید گوانی

http://switzerland.bashariyat.org

به روز

4

نمایندگی دانمارک

آقای محمود نعیمی

http://denmark.bashariyat.org

به روز

5

نمایندگی اسپانیا

خانم فاطمه تابع­بردبار

http://spain.bashariyat.org

به روز

 

کمیته­ها

#

نام سازمان

مسئول امور اینترنتی

آدرس وبلاگ

عملکرد وبلاگ

1

کمیته کودک و نوجوان

خانم صدیقه جعفری

http://koodak.bashariyat.org

به روز

2

کمیته جوان و دانشجو

آقای امیرافشین حیدری

http://daneshjoo.bashariyat.org

به روز

3

کمیته پیروان ادیان

آقای فرشید شهیدی کاویانی

http://adian.bashariyat.org

به روز

4

کمیته زنان

خانم انسیه حنیف نژاد

http://zanan.bashariyat.org

به روز

5

کمیته اقوام و ملل ایرانی

آقای شهریار ایازی

http://aghvam.bashariyat.org

به روز

6

کمیته روابط عمومی

خانم رزا خلیلی

http://ravabet.bashariyat.org

به روز

7

کمیته محیط زیست

آقای غلامعلی اخلاقی

http://mohitzist.bashariyat.org

به روز

8

کمیته دفاع از حقوق هنر و هنرمند

خانم نازنین آقاسیدهاشم کدخدا

http://honar.bashariyat.org

به روز

           

 علاوه­بر گزارشی که به صورت جدول بالا ارائه گردید، موارد زیر نیز انجام شده است:

1.    سایت نمایندگی کیل  مثل ماه قبل به روز می­باشند، اما مسئولین محترم  سایت احتیاج به آموزش بهتر جهت مدیریت نوشته­ها در سایت دارند.

 

 ابتدای صفحه | بازگشت

all rights reserved @ Bashariat