گزارش جلسه داخلی نمایندگی دانمارک در ماه
آوریل
غلامرضا اخلاقی
زمان: یکشنبه19/04/2015ساعت 18 الی 20
حاضرین: آقایان محمود نعیمی، آرش عباسی،
علیرضا طاهر خانی، غلامعلی اخلاقی،
غلامرضا اخلاقی و سام دادفر؛ خانمها زهرا
مبینی و فریبا سلیمی
مسئول جلسه: آقای غلامرضا اخلاقی
مکان: اطاق پالتالک نمایندگی دانمارک
مشروح جلسه:
طی جلسه نمایندگی دانمارک شروع جلسه با
اشعاری که توسط خانم زهرا مبینی آماده
کرده بودند، آغاز گردید و آقای محمود
نعیمی سخنرانی در مورد "ميثاق
بينالمللی حذف تمام اشکال تبعيض نژادی"
را ارائه دادند
.قدرت
اجرائی بنا بر ماده 19، 4 ژانويه 1969؛
دولتهای عضو اين ميثاق:
-
با در نظر گرفتن منشور سازمان ملل مبنیبر
شناسائی حيثيت ذاتی و حقوق برابر برای همه
انسانها، اعضاء دولتها خود را متعهد می
دانند که با پيوستن به سازمان ملل جهت
دستيابی و تحقق بخشيدن به اهداف آن و
احترام و رعايت حقوقبشر و آزادیهای
اساسی در سطح جهان و برای همه انسانها،
بدون در نظر گرفتن نژاد، جنس، زبان و دين
است، همکاریهای لازم را بهعمل آورند.
-
با در نظر گرفتن منشور جهانی حقوقبشر
مبنیبر اينکه تمام انسانها آزاد آفريده
شدهاند و از نظر حيثيت و حقوق با هم
برابر هستند و نيز همه حق برخورداری از
تمام حقوق و آزادیهای مندرج در منشور را
بدون در نظر گرفتن هر نوع امتياز ويژهای
مثل نژاد، رنگ يا منشاء ملی دارند.
-
با در نظر گرفتن اينکه همه انسانها در
مقابل قانون برابر هستند و حق دارند در
مقابل هر نوع تبعيضی و تحريک تبعيضآميزی
بهطور برابر از حمايت قانونی برخوردار
گردند.
- با در نظر گرفتن اينکه سازمان ملل
متحد، منشور اعطاء استقلال به سرزمينهای
مستعمره و ملل، 14 دسامبر 1960 (مصوبه
مجمع عمومی 1514)
(XV)
را بهطور جدی تصويب کرده است و در آن
اعلام نموده که استعمار و تمام عوامل
جداسازی و تبعيضآميز صرفنظر از چگونگي
تشکيل و مکان آن، میبايد بدون قيد و شرط
و بيدرنگ پايان پذيرد.
-
با در نظر گرفتن منشور سازمان ملل متحد
مبنیبر حذف فوری تمام اشکال تبعيض نژادی،
20 نوامبر 1963(مصوبه مجمع عمومی 1904(XVIII
در سراسر جهان و نيز ابراز ضرورت حفظ
تفاهم و رعايت حيثيت فرد انسانی.
- با اعتقاد به اينکه نظريه برتری نژادی
بهطور علمی اشتباه است و آن چيزی جزء
بیعدالتی اجتماعی نيست و اخلاقاً خطرناک
و قابل محکوم کردن میباشد، بنابراين چه
در تئوری و چه در عمل هيچ توجيهی برای
تبعيض نژادی وجود نخواهد داشت.
- با تصديق دوباره که تبعيض بين انسانها،
در زمينه نژاد، رنگ يا منشاء قومی مانع
دوستی و روابط صلحآميز ميان ملتها میشود
و آرامش و امنيت مردم را سلب مینمايد و
باعث جلوگيری از همزيستی انسانهائی
میشود که میخواهند در يک سرزمين در کنار
يکديگر زندگی کنند.
- با اعتقاد به اينکه وجود تبعيض نژادی
در منافات با آمال جامعه بشری است.
- با اعلام خطر مبنیبر اعمال تبعيض نژادی
در بعضی از مناطق جهان و نيز اعمال
سياستهای برتری نژادی و تبعيض نژادی و
جداسازی و تفکيک نژادها از جانب بعضی
دولتها که موجب تنفر گرديده است.
-
با تصميم به اقدامات لازم جهت سرعت بخشيدن
به حذف تبعيض نژادی در تمام اشکال آن و
نيز اعلام مبارزه با نظريه نژادی و
جلوگيری کردن از آن در جهت تحقق بخشيدن به
تفاهم بين نژادها و ساختن يک جامعه
بينالمللي تهی از تمام اشکال تبعيض و
جداسازی نژادی.
- با يادآوری به ميثاق رفع تبعيض در
استخدام و تبعيض شغلی که در سال 1958
بهوسيله سازمان بينالمللی کار به تصويب
رسيده و نيز يادآوری به ميثاق رفع تبعيض
در آموزش که بهوسيله سازمانهای آموزشی،
علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد در تاريخ
1960 به تصويب رسيده است.
-
با آرزوی اجرای اصولی که در منشور
سازمانملل متحد مبنیبر حذف تمام اشکال
تبعيض نژادی بيان شده است و نيز حمايت از
اقدامات عملی اخير مبنی به پايان دادن به
تبعيض نژادی.
(دولتهای عضو اين ميثاق) مواد زير را
پذيرفتهاند:
ماده يکم
1-
در اين ميثاق واژه "تبعيض نژادی" به معنای
هر گونه تبعيض، محروميت، محدوديت و يا
امتيازی برمبنای نژاد، رنگ، اصل و ريشه
ملی يا قومی که بهمنظور لغو کردن و يا
آسيب رساندن به شناسائی و برخوداری و
اجرای تساوی حقوقبشروآزادیهایاساسی در
زمينههای سياسی،اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی
و ساير زمينههای مربوط به زندگی عمومی
طلقی میشود.
2-
تبعيضها، محروميتها و محدوديتهائی که
بهوسيله دولت عضو اين ميثاق ما بين
شهروند و غير شهروند (بيگانه) اعمال
میشود، شامل (تعريف مذکور) نمیباشد.
3- هيچ چيزی در اين ميثاق نبايد به نحوی
تفسير گردد که مقررات قانونی دولتهای عضو
مبنیبر اعطای تابعيت، مليت و حق شهروند
به مفهوم تبعيض در مقابل مليت خاصی باشد.
4- دولتهای عضو، اقداماتی ويژه و سريع را
بهمنظور حفاظت از گروههای نژادی، بومی و
يا افراد خاصی که مستلزم حفاظتهای ضروری
در جهت برخورداری مساوی از حقوقبشر و
آزادیهای اساسی هستند، بهعمل خواهند
آورد. اين اقدامات ويژه بهمثابه تبعيض
نژادی محسوب نمیشود زيرا پس از رسيدن به
اين اهداف (برابری و رفع تبعيض نژادی) با
همه بهطور يکسان رفتار خواهد شد و حقوق
ويژهای برای گروههای بومی يا نژادی
افراد بهوجود نخواهد آمد.
ادامه جلسه را آقای طاهرخانی با سخنرانی
درخصوص "روز جهانی محیط زیست"
ادامه دادند:
هر سال روز 15 خرداد در سراسر جهان با
عنوان روز جهانی محيط زيست گرامی داشته
میشود. تاريخچه روز جهانی محيط زيست به
سال 1972 يعنی 36 سال پيش برمیگردد. در
آن سال برای اولين بار، سازمانملل متحد
كنفرانسی را با موضوع انسان و محيط زيست
در شهر استكهلم سوئد برگزار كرد. همزمان
با برپايی اين كنفرانس مجمع عمومی
سازمانملل قطعنامهای را تصويب كرد كه
منجر به تشكيل
UNEP
(برنامه محيط زيست سازمانملل) شد. هم
اكنون 36 سال است كه
UNEP
در سراسر جهان مراسم ويژهای را بهمناسبت
اين روز برگزار مینمايد. مراسم اين روز
میتواند به اشكال مختلف باشد مثل
راهپيمايیهای خيابانی، همايشهای
دوچرخهسواری، نمايش، مسابقات نقاشی و
مقالهنويسي در مدارس، درختكاری،
فعاليتهای مربوط به بازيافت ، پاكسازی
و...؛ هدف از برگزاری چنين مراسمی جلب
توجه عمومی به مسايلی است كه محيط زيست را
آلوده میسازد. هر سال نيز يكی از مسايلی
كه شديداً محيط زيست را تهديد می كند به
عنوان موضوع اين روز انتخاب میشود.هدف
UNEP
از برگزاری چنين مراسمی عبارت است از :
بخشيدن چهرهای انسانی به مسايل زيست
محيطی توانمندسازی مردم برای تبديل شدن به
فعالانی در زمينه توسعه پايدار و متوازن
ارتقا اين بينش عموم كه جوامع در تغيير
ديدگاهها و درخصوص مسئله محيط زيست
نقشمحوری و اساسی ايفا مینمايند ترويج
مشاركت با هدف اطمينان از برخورداری همه
ملتها از آيندهای امنتر و
سعادتمندانهتر روز جهاني محيط زيست متعلق
به مردم و شامل فعاليتهاي مختلفی از قبيل
راهپيمايیهای خيابانی،همايشهای دوچرخه
سورای، كنسرتهای سبز، مسابقات نقاشی و
مقالهنويسی در مدارس، درختكاری، و
برنامههای بازيافت و پاكسازی میباشد.
ادامه جلسه خانم فریبا سلیمی سخنرانی خویش
را درخصوص "تاریخچه روز زن" بیان
داشتند.
تاريخ روز جهانى زن هم زمان تاريخ مبارزه
سياسى و اجتماعى عليه تبعيض است. اين روز
روز همبستگى براى مبارزه در راه برابرى
حقوق و شرايط بهتر كارى و زندگى زنان است.
انتخاب تاريخ روز هشتم ماه مارچ به عنوان
روز جهانى زن به خاطره مبارزه زنان كارگر
نساجى در سال
۱۸۵۷
در شهر نيويورك امريكا بر مىگردد.
شرايط كارى سخت و غيرانسانى و دستمزد كم
كارگران زن كه در اواخر قرن نوزدهم و
اوايل قرن بيستم همراه با مردان در
كشورهاى صنعتى وارد بازار كار شده بودند،
آنان را وادار به اعتراض و مبارزه صنفى به
شكلهاى سازمان يافته ويا غيرمتمركز
عليه اين بىعدالتى مىكرد.
در اين روز كارگران نساجى زن در يك
كارخانه بزرگ پوشاك براى اعتراض عليه
شرايط بسيار سخت كارى و وضعيت اقتصاديشان
دست به اعتصاب زدند؛ خاطره اين اعتصاب
براى كارگران نساجى باقى ماند. نارضايتى
عمومى ازاين شرايط براى زنان كارگر ادامه
داشت، در هشتم مارچ سال
۱۹۰۸
بعد از گذشت بيش از پنجاه سال كارگران زن
كارخانه نساجى كتان در شهر نيويورك با
خاطره اعتصاب در اين روز، به دليل تبعيض
ومحروميت و فشار زياد كار در مقابل حقوق
بسيار كم اعتصاب خود را شروع كردند. صاحب
اين كارخانه به همراه نگهبانان براى
جلوگيرى از همبستگى كارگران ديگر بخشها
با اين اعتصاب و سرايت آن به بخشهاى
ديگر اين زنان را در محل كار خود در
كارخانه محبوس كرد. به دلايل ناشناخته اى
آتش در كارخانه درگرفت و فقط تعداد كمى از
كارگران زن محبوس توانستند خود را نجات
دهند؛
۱۲۹
كارگر زن در آتش سوختند.
روز هشتم ماه مارچ بر پايه سنتى مبارزه
كارگران زن عليه شرايط سخت كاريشان در
خاطرهها ماند.
در سالهاى بعد در كشورهاى مختلف اروپايى
و امريكا مبارزه زنان به شكل تظاهرات و
اعتصاب كارى عليه فشار، تبعيض و استثمار
كارى و همينطور براى داشتن برابرى حقوق
در اجتماع و عليه جنگ ادامه پيدا كرد.
از جمله يكى از مهمترين مدافعان حقوق زنان
در كشور آلمان خانم كلارا زتكين (۱۸۵۷-۱۹۳۳)
خواستهاى مبارزان زن در آلمان را مبنىبر
هشت ساعت كار در روز براى زنان همينطور
حق داشتن تعطيلات و مرخصى زايمان و
برابرى حقوق در مقابل قانون مطرح كرد.
در اروپا دومين كنفرانس سوسياليستى
بينالمللى زنان كه در آن صد شركتكننده
از هفده كشور جهان شركت داشتند، به
پيشنهاد كلارا زتكين در۲۷
اگست سال
۱۹۱۰
در كپنهاك روز هشتم ماه مارچ به عنوان
روز زن و براى دفاع از حقوق آنان در
مقابل تبعيضات مختلف و چند جانبه برگزيده
شد.
اولين
روز جهانى زن در ماه مارچ
۱۹۱۱
در دانمارك، آلمان، اتريش، سويس و امريكا
برگزار شد؛ ميليونها زن در برگزارى اين
روز شركت كردند. خواستهاى اساسى زنان
عبارت بودند از قوانين حمايتكننده كار
براى زنان، حق رأى و شركت در انتخابات،
عليه جنگهاى امپرياليستى، برابرى مزد با
مردان در مقابل كار مساوى، هشت ساعت كار
در روز، حمايت از مادر و كودك، تعيين
حداقل مزد.
به دليل بحران عمومى اقتصادى جهان در
سالهاى سى و در همين ارتباط خطر فاشيسم
مسائل مبارزاتى زنان در حاشيه قرار گرفت.
در فاصله دو جنگ جهانى علاوه بر موضوعات
قبلى حق قانونى سقط جنين و حمايت از
مادران نيز از اهميت خاصى برخوردار شد.
اين مبارزه به يك حركت بزرگ تبديل شد به
دليل بحران اقتصادى كه در آن زمان تمام
اروپا را در بر گرفته بود، سالانه حدود يك
ميليون زن وادار به سقط جنين مىشدند. به
دنبال آثار منفى اين سقط جنينهاى
غيرقانونى در سال
۱۹۳۱
تنها در آلمان حدود
۴۴۰۰۰
زن به مرگ رسيدند.
از طرف ديگر مسئله برابرى مزد در مقابل
كار برابر، كوتاه كردن ساعات كار، پايين
آوردن قيمت اجناس وغيره نيزاز خواستهاى
زنان بودند؛ خواستهايى كه براى امروز ما
هم غريبه نيستند.
این جلسه با سخنرانی در مورد "روز
جهانی آب" توسط آقای غلامعلی اخلاقی
ادامه یافت
:
موضوع نامگذاری روز جهانی آب اولین بار
در سال 1992 در کنفرانس جهانی محیط زیست و
توسعه پایدار سازمان ملل که در شهر
ریودژانیرو برگزار شد مطرح گردید. در این
کنفرانس از کلیه کشورها خواسته شد به
منظور اجرای بیانیه 21 سازمان ملل، این
روز را به عنوان روز ترویج و آمادهسازی
عموم مردم در مورد آب اختصاص دهند و از
طریق توزیع نشریات و برگزاری سمینار،
کنفرانس و نمایشگاههایی مرتبط، در
بزرگداشت آن سهیم باشند.
از 1993به بعد، هر سال یک شعار در باره
مسائل مهم آب اختصاص مییابد. امسال
(2010)، موضوع اصلی به "آب سالم برای
داشتن جهانی سالم" اختصاص داده شده و تلاش
میشود آگاهی مردم در خصوص اکوسیستمهای
سالم و دستیابی و تضمین سلامت بشر از طریق
دستیابی به آب با کیفیت بالاتر افزایش
یابد. از دیگر اهداف انتخاب شعار سال
2010، تشویق و برانگیختن دولتها،
سازمانها، جوامع و همه مردم دنیا به تلاش
برای دستیابی به آب سالم و باکیفیت
میباشد.
لازم است یادآوری شود که كمیته ملی
آبشناسی کمیسیون ملی یونسکو، به دنبال
برنامه دهه بینالمللی آب شناسی
(1344-1354) و به توصیه یونسكو پیریزی و
با تصویب هیئت وزیران در بیستونهم
شهریور 1366، مجدداً فعالیت آن ازسر گرفته
شد. این كمیته متشكل از صاحبنظران و
شخصیتهای حقیقی و حقوقی از وزارتخانههای
نیرو، علوم، تحقیقات و فناوری، جهاد
كشاورزی، سازمانهای مدیریت و برنامهریزی
كشور، هواشناسی، حفاظت محیط زیست و
دانشگاههای سراسر كشور است و هدف آن كمك
به گسترش فعالیت و ارتقای فرهنگ و دانش و
فناوری در زمینه علوم و مهندسی آب كشور و
همچنین توسعه ارتباطات، همكاری، هماهنگی و
مشاركت دستگاههای آموزشی، پژوهشی و
اجرایی كشور و سایر برنامههای مربوط به
آبشناسی یونسكو در سطح ملی، منطقهای و
جهانی است.
در ادامه آقای آرش عباسی سخنرانی "روز
جهانی بهداشت" را ارائه نمودند:
روز جهانی بهداشت-همه ساله روز 18
فروردین(7 آوریل) به عنوان روز جهانی
بهداشت در کشورهای مختلف جهان گرامی
داشته میشود
.در
چنین روزی در سال 1948 میلادی در نیویورک،
نخستین اساسنامه کنفرانس بینالمللی
بهداشت از سوی سازمان بهداشت جهانی تدوین
گردید.همچنین در ژوئن همان سال نخستین
مجمع عمومی سازمان بهداشت جهانی در ژنو با
حضور نمایندگان بیش از شصت و یک کشور جهان
تشکیل شد. از آن سال به بعد همه ساله چنین
روزی به عنوان روز جهانی بهداشت در
کشورهای مختلف گرامی داشته میشود
.در
جمهوری اسلامی ایران امر بهداشت همواره
به عنوان یکی از مباحث مبنایی در مباحث
توسعهمندی کشور مد نظر بوده است چنانکه
فصل بیست و پنجم قانون "بر نامه سوم
توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور"
به بهداشت و درمان اختصاص داده شده است
:
ماده 192
الف ـ به منظور افزایش کارآیی و توسعه
خدمات بهداشتی درمانی در کشور و ایجاد
تسهیلات جهت دسترسی آحاد مردم به این
خدمات و تعیین حدود تصدی بخش دولتی و غیر
دولتی اقدامات زیر انجام خواهد شد:
1- کلیه خدمات بهداشتی اعم از شهری و
روستایی به صورت رایگان توسط دولت ارائه
میگردد.
2- خدمات درمان سرپایی روستاییان در
واحدهای موجود توسط دولت ارائه میشود.
توسعه مراکز درمان روستایی در مناطقی که
امکان سرمایهگذاری بخش خصوصی و تعاونی
وجود ندارد توسط دولت انجام میشود.
جلسه بعدی نمایندگی دانمارک در تاریخ
17/05/2015 ساعت 18:00برگزار میشود که
همکاران برای هر مسئولیت در جلسه بعدی
اعلام آمادگی کردند.
جلسه ماهانه مشترک نمایندگی های سوئیس و
زاکسنآنهالت
١٢ آپریل ٢٠١۵
حسین عارفیان
اين جلسه ماهانه به صورت مشترک بین
نمایندگی سوئیس و نمایندگی زاکسنآنهالت
در تاريخ یکشنبه
١٢ آپریل ٢٠١۵ مصادف با ٢٣ فروردین ماه
١٣٩۴ ساعت ٢٠: ١۵ در شهر زوريخ مكانی به
نام كازاما برگزار گرديد،
حاضرین
جلسه آقايان: حسین عارفیان، رضا اميرى،
منوچهر لرستانی، نادر زندى، محمود نوربخش
و محمد جاويد گوانى به صورت حضورى و
خانمها سهیلا مرادی، فاطمه سجادیمقدم،
مارال الیاسی و آقایان: رامین توکل، اشکان
صادقی، علی اخلاقی، محمد رضا حقیقت بین،
طاهر خوانی، محمدرضا برزگر، محمود نعیمی
و مهدی 1355- عکاس از طريق اتاق پالتاك.
درابتدا آقای حسین عارفیان منشی جلسه بعد
از سلام و خيرمقدم باخواندن ماده ۲۹
اعلامیه جهانی حقوقبشر كه میگويد:
الف- هر کس در مقابل آن جامعهای وظيفه
دارد که رشد آزاد و کامل شخصيت او را ميسر
سازد.
ب- هر کس در اجرای حقوق و استفاده از
آزادیهای خود، فقط تابع محدوديتهائی است
که بهوسيله قانون، منحصراً به منظور
تأمين شناسائی و مراعات حقوق و آزادیهای
ديگران و برای رعايت مقتضيات صحيح اخلاقی
و نظم عمومی و رفاه همگانی، در شرايط يک
جامعه دموکراتيک وضع گرديده است.
ج- اين حقوق و آزادیها، در هيچ موردی
نمیتواند برخلاف مقاصد و اصول ملل متحد
اجرا گردد، جلسه را آغاز كردند و در
ادامه ايشان برنامه اين جلسه نمايندگى
سوييس را براى حضار قرائت كردند.
اولین سخنران این جلسه خانم سهیلا مرادی
هنرمند و فعال حقوقبشر از نمایندگی
زاکسنآنهالت بودند. ایشان شعری از
سرودههای خودشان با نام "اینجا
بانوییست" را برای حاضرین اینگونه قرائت
کردند.
اینجا بانوییست
که دردهای بسیار بر لبانش مهر خاموشی
زدهاند
همه سهشش اکنون شده چون زمینی که از درون
میجوشد و ترکهای تنش نشان از فورانی
هراس انگیز دارد...
اینجا بانوییست هم تبار تو
از تبار سوخته !!
نشسته در گوشهای با خاکستر خود...
هر از چند گاهی خاکستر را بر هم میزند
بر آن میدمد
در اندیشه بر پا کردن آتشیست....
اینجا بانوییست با یه جهان کینه !!
زخمهای کهنهاش را گرهگره و نخ به نخ با
دستانی لرزان و چشمانی گریان باز میکند
و در هیاهوی سکوتش به دنبال فریاد گم
شدهاش میگردد....
اینجا بانویی ست
خسته از لالاییهای هر روزه برای پر و بال
شکسته
باز خیال پرواز دارد....
اینجا بانویی ست
به پا خاسته
آمده که چنگ بر دل سیاهی بزنه
نور را به جشنی با شکوه فراخوانده...
اینجا بانویی ست
پژمرده با ریشهای استوار در دل خاک
جوانهها را با شیفتگی و امید آبیاری
میکنه...
اینجا بانویی ست
از خاک ایران ویج
امروز به پا خاسته
از تبر هراسی نداره
همه هستی اش را به آتش کشیده
آمده که بر دل سیاهی بزنه....
در ادامه آقای حسین عارفیان ضمن تشکر از
سرکارخانم سهیلا مرادی بابت شعر بسیار
زیبایی که سرودند، از آقای نادر زندی در
خواست کردند تا سخنرانی خود را پیرامون
آلودگی هوای اهواز و ديگر شهرهای استان
خوزستان آغاز کنند.
آقای نادر زندی فعال حقوقبشر از نمایندگی
سوئیس سخنرانی خود را اینگونه آغاز
کردند:
اصل اول كنوانسيون استكهلم ١٩٧٢ انسان
حقوقی بنيادی نسبت به آزادی، مساوات و
شرايط مناسب و زندگي در محيطی كه به او
اجازه زندگی با وقار و سعادتمندانه را
میدهد، دارد و مسئوليت حفظ و بهبود محيط
زيست برای نسلهای حاضر و نسلهای آينده
را برعهده دارد از اين جهت سياستهای
تداومدهنده آپارتايد، جدايیطلبی نژادی،
تبعيض، استعمار و ديگر اشكال ظلم و تسلط
خارجی محكوم میشوند و بايد نابود گردند.
احتمالاً در ماههای أخير خبرهايی از
آلودگی هوای اهواز و ديگر شهرهای استان
خوزستان به گوشتان رسيده است كه باعث
بهوجود آمدن مشكلات بسياری برای هموطنان
در اين مناطق شده است. اهواز شهری است در
جنوب غرب ايران كه در بسياری از روزهای
سال ميزان ذرات گرد و غبار هوا به سطوح
خطرناك و گاهی به بيش از ٦٠ برابر حد مجاز
و ميزان آلودگی هوا به ١٥ برابر حد مجاز
رسيده است و بر طبق گفته مدير كل حفاظت
محيط زيست خوزستان: وقوع پديده گرد وغبار
در خوزستان از سال ٨٠ در شهرستانهای
آبادان. خرمشهر، شادگان، آغاز شد در اين
سال گرد و غبار ٦ نوبت با حداكثر غلظت
معادل ١٣ برابر حد مجاز اتفاق افتاد و
حداكثر زمان وقوع آن ٤٨ ساعت بود. اين
پديده بعد از ٤ سال تمام شهرهای خوزستان،
پس از ٧ سال ٥ استان و در حال حاضر ١٧
استان كشور را درگير كرده و به يك معظل
ملی تبديل شده است. ایشان در ادامه منشأ
اين ريزگردها و گرد و غبار را در به
اختصار توضيح دادند:
منشأ اين ريز گردها را به دو بخش
برونمرزی و درونمرزی تقسيم میكنيم.
برونمرزی: آفريقا و صحرای عربستان و عراق
از عوامل برونمرزی ريزگردها هستند. در
اينجا به كشور همسايه، عراق میپردازم كه
دارای مرز و تالاب مشترك هستيم.
٢٠ سال پيش وقتی كه آمريكا كويت را آزاد
كرد وبه سمت بغداد حركت كرد شيعيان جنوب
عراق شورش كردند برعليه صدام أما در ميانه
راه آمريكا پا پس كشيد و شيعيان مجبور
شدند به تالابها پناه ببرند و در اين حال
صدام دستور داد كانالی به طول ٥٠ كيلومتر
و عرض ٢ كيلومتر برای انتقال آب تالاب به
دجله حفر كنند كه اين بزرگترين ضربهای
است كه بشر میتواند به اكوسيستم طبيعی
خود بزند و از آن طرف خشكسالی كه منطقه
خاورميانه را در برگرفته باعث شده است كه
بيش از ٢ ميليونمتر مكعب از تالابهای
عراق خشك يا كاربری خود را از دست
دادهاند همين تالابی كه روزی باعث تعديل
دما و رطوبت منطقه بوده امروز خود كانون
ريزگرد و گرد و غبار شده است.
آقای زندی توضیح دادند، انتقال آب از دجله
به سمت تالاب میتواند راه حل مناسبی
باشد. منشأ داخلی ريز گردها: خشك شدن
تالاب هورالعظيم و شادگان: از مساحت ٤٠٠
هزار هكتار هورالعظيم كه در ايران واقع
است ٥٠ در صد كاربری تالابی را از دست
داده و تقريباً ٢٠ تا ٣٠ در صد كاربری
تالاب شادگان از بين رفته است. ( كاربری
تالابی يعنی تالاب دارای رطوبت كافی باشد
و امكان ماهيگيری، تأمين علوفه دام، تنوع
زيستی، جذب پرندگان و گردشگری باشد) در
ايران رطوبت تالابهای هورالعظيم و
شادگان، بام دژ سبب تعديل دما میشدند به
همين دليل در دهه ٦٠ خورشيدی به ندرت دمای
هوا به بيش از ٤٥ درجه سانتیگراد افزايش
پيدا میكرد حالا با خشك شدن ٥٠ در صدی
تالابها در خوزستان تعداد روزهايی كه
دمای هوا بيش از ٤٥ درجه میرسد زيادتر
شده و حتی تعداد روزهايی كه دمای هوا به
بيش از ٥٠ درجه میرسد نيز افزايش داشته.
وقتی اثرات زنجيرهای در بهوجود آمدن
ريزگردها را بررسی میكنيم در میيابيم
كه وقتی دمای هوا گرم شود رطوبت خاك از
بين میرود به همين دليل در گذشته خاك
مرطوب با وزش باد مؤثر ١٠ متر برثانيه هم
بلند نمیشد اما امروزه با وزش باد ٣ تا ٥
متری برثانيه بلند میشود كه سبب تشديد
پديده ريزگردها میشود. دلايل خشك شدن
تالاب هورالعظيم خشك كردن عمدی تالاب
هورالعظيم توسط شركت نفت خشكسالی منطقهای
و كمبود ريزش باران سدسازی متعدد بدون
كارشناسی محيط زيستی كه باعث شوری و تلخی
آب و كوبر شدن زمينها در پايين دست سدها
میشوند و همچنين يك ميليون نفر از
نخلهای اروند كنار و بهمن شير نابود شدند
كه دليلش كاهش دبی رودخانه كارون و در
نتيجه بالا آمدن آب شور خليج فارس است؛
استان خوزستان دارای ٦ سد مخزنی و ٤ سد
انحرافی است.
آقای نادر زندی در پایان سخنرانی خود از
سه راهكار، نام بردند؛ كوتاه مدت: رها
كردن آب پشت سدها كه پروژه انتقال آب
كارون به تالاب شادگان طبق صحبتهای
مسئولين ذيربط. ميان مدت: مالچپاشی، و
بلند مدت: گسترش فضای سبز كه میتواند
عمده گرد وخاك محلي را بهويژه در خوزستان
كنترل كند. البته در اينجا اين سؤال پيش
میآيد كه، مردم خوزستان حتی آب آشاميدن
سالم و كافی در دسترس ندارند در چنين
شرايطی چطور میتوان انتظار داشت دولت آب
سدها را به سوی تالابها رها كند؟ ودر
اينجا مقايسه انجام بدم؛ اما همين گرد و
غبار مكرراً دوحه، دبی، مسقط و كويت را هم
در بر میگيرد اما شهروندان آنها كمتر
رنجور و ناراحت میشوند چون كه زير
ساختهای رفاهی اين شهرها قابل مقايسه با
اهواز، شوش، دزفول و انديمشك نيست. در
نهايت تخريبی كه از طرف انسان به محيط
زيست أطراف خود میزند متوجه خود او شده و
اثرات آن برروی زندگی انسان نمايان خواهد
شد كه هم اكنون شاهد اين قضيه هستيم و
اميدوارم اين تخريب و دست درازی در محيط
زيست و آثار مخرب آن برروی زندگی انسانها
درس عبرتی برای مردم و مسئولين باشد تا
بيشتر برای محيط زيست احترام قائل
باشند.در ادامه آقای عارفیان ضمن تشکر از
آقای زندی از آقای محمدرضاحقیقت بین
درخواست کردند که سخنرانی خود، با موضوع
"زیارت ایرانیان ونتایج نادرست" را برای
حضار قرائت کنند.آقای محمدرضاحقیقت بین
فعال حقوق بشر از نمایندگی زاکسنآنهالت
سخنرانی خود را اینگونه آغاز کردند:
مسلمانان ایرانی سالهاست که همه گونه خطر
را بر خود میخرند تا به سفرهای زیارتی
بروند. از اولین حادثهای که برای زائران
ایرانی اتفاق افتاد نزدیک به ۳۰ سال
میگذرد اما عزم این افراد برای زیارت
همچنان جزم است؛ حتی با طعم مرگ. در روز ۹
مرداد ۱۳۶۶ پس از آن که حجاج ایرانی در
تظاهرات موسوم به "برائت از مشرکین" در
مکه شعار "مرگ بر آمریکا" و "مرگ بر
اسرائیل" سر دادند، نیروهای امنیتی
عربستان بر آنان آتش گشودند. در جریان این
درگیری ۴۰۲ نفر کشته شدند که ۲۷۵ نفر از
آنان ایرانی بودند.همچنین گفته شد که
مینیبوسی که ظاهراً قصد دور کردن زنان از
محل حادثه را داشته، گم شده و در نتیجه
تعدادی از زنان ایرانی که برای سفر حج به
عربستان رفته بودند، ناپدید شدند. پس از
این واقعه، دو کشور عربستان و ایران
سفارتخانههای خود را در پایتخت دو کشور
تعطیل و روابط دیپلماتیکشان را قطع
کردند. آیتالله خمینی نیز اعلام کرد که
حتی اگر صدام را ببخشد، هرگز آل سعود را
نخواهد بخشید. ایشان گفتند این رویداد
اولین حادثهای بود که در زمان حکومت
جمهوری اسلامی برای زائران ایرانی در خارج
از مرزهای ایران روی میداد، اما آخرین آن
نبود. پیشبینی میشد پس از این رویداد،
تعداد کسانی که برای سفر حج به عربستان
میروند، کمتر شود اما این اتفاق هم
نیفتاد.
اصرار ایرانیان برای رفتن به سفر حج حتی
زمانی که این سفر از سوی عربستان با
محدودیتهایی روبرو میشد هم همچنان ادامه
داشت. نمونه آن زمانی بود که ایران متهم
به دست داشتن در ترور سفیر عربستان در
آمریکا شد. پس از ایراد این اتهام، وزارت
خزانهداری آمریکا اعلام کرد که شرکت
هواپیمایی ماهان، اعضای سپاه قدس را که
متهم به دست داشتن در "توطئه ترور" سفیر
عربستان هستند، به طور مخفیانه به خاک این
کشور منتقل کرده و به همین دلیل این شرکت
را تحریم کرد. این خبر زمانی اعلام شد که
بنا بود شرکت ماهان ایر ۱۴۷ پرواز به مقصد
جده انجام دهد. این پروازها اجازه فرود در
فرودگاه جده را پیدا نکردند، اما ایرانیان
با استفاده از خطوط هوایی دیگر بالاخره
خود را به عربستان رساندند. پس از پایان
جنگ ایران و عراق و به طور مشخص پس از
سقوط حکومت صدام حسین در عراق، راه
ایرانیان برای سفر زیارتی به عراق نیز
گشوده شد، هرچند این سفرها در زمان حکومت
صدام هم کم و بیش انجام میشد.
سفرهای زیارتی ایرانیان به عراق، در طول
حضور نیروهای آمریکایی نیز با وجود آنکه
روزانه چندین انفجار و عملیات انتحاری در
این کشور روی میداد، همچنان ادامه داشت.
در تمام این سالها به خصوص در ایام
عزاداری شیعیان، عملیات تروریستی در
زیارتگاههای شیعیان به وقوع میپیوست و
هرساله دهها ایرانی در این ترورها کشته
میشدند، اما سفرهای زیارتی از زمین و
آسمان ادامه داشت. در یکی از این رشته
عملیات به اتوبوسی که زائران ایرانی را به
عراق میبرد حمله شد و در جریان این حمله
حداقل ۲۰ ایرانی کشته و مجروح شدند.
اردیبهشت سال گذشته نیز، بمبگذاری در
جنوب تکریت، باعث کشته و زخمی شدن ۲۷ زائر
ایرانی شد. کمتر از شش ماه پیش خبر از کشف
یک گور دستهجمعی در ۲۰ کیلومتری جنوب
بغداد رسید که تعدادی از آنها ایرانی
بودند. گمان زده شد که این افراد زائرانی
بودند که قصد داشتند به منظور شرکت در
مراسم عرفه خود را پای پیاده به کربلا
برسانند؛ سفرهای زیارتی ایرانیان تنها
محدود به عراق و مکه نیست.
- سوریه، کشوری که پنج سال است درگیر جنگ
داخلی است نیز یکی از مقاصد سفرهای زیارتی
ایرانیان شیعه بود.
آقای حقیقت بین در ادامه سخنرانی خود به
این نکته که حتی زمانی که در تابستان ۱۳۹۱
یک گروه تروریستی اعلام کرد که ۴۸ زائر
ایرانی را ربوده است، باز هم از حجم
سفرهای زیارتی ایرانیان به سوریه کاسته
نشد اشاره کردند. آزادی این ۴۸ نفر و
بازگشت آنان به ایران، آن تعداد کمی را هم
که از سفر به سوریه واهمه داشتند، جرأت
دوباره بخشید. پیش از این حادثه نیز در
زمستان ۱۳۹۰، یازده ایرانی که از راه
زمینی و به قصد زیارت عازم سوریه بودند،
توسط گروههای مسلح ربوده شده بودند. به
گزارش پرستیوی، ربایندگان مسلح اتوبوس
حامل این زائران را متوقف کرده و از میان
مسافران ۱۱ مرد را جدا کرده و با خود
بردند و بقیه مسافران از جمله زنها را در
اتوبوس رها کردند. با تشدید درگیریها در
سوریه و اشغال بخش بزرگی از مناطق این
کشور توسط گروه تروریستی "داعش" مدتی است
که سفرهای زیارتی ایرانیان به آنجا متوقف
شده است. آخرین حادثهای که گریبان زائران
ایرانی را گرفت اما از جنس دیگری بود؛
آزار جنسی دو نوجوان ایرانی که از حج عمره
باز میگشتند در فرودگاه جده توسط مأموران
پلیس فرودگاه.
ایشان عنوان کردند هنوز مشخص نشده که این
دو نوجوان مورد تجاوز جنسی قرار گرفتهاند
یا آزار جنسی دیدهاند، اما این مسئله
چیزی از اهمیت ماجرا کم نمیکند.
نمایندگان مجلس ایران طرحی را پیشنهاد
دادهاند که براساس آن سفر حج عمره تا
زمانی که عربستان نتواند امنیت زائران را
تضمین کند، متوقف شود. سخنگوی وزارت خارجه
ایران هم اعلام کرده که این وزارتخانه به
طور جدی پیگیر این موضوع است و تا حصول
نتیجه به پیگیریهای خود ادامه خواهد داد.
مرضیه افخم همچنین افزوده: «وزارتخارجه
علاوهبر اعتراض رسمی و ارسال یادداشت
اعتراضی، کاردار عربستان را احضار کرده و
مراتب اعتراض شدید ایران به ایشان منتقل
شده و از دولت عربستان خواستار تسریع
اقدامات در روند مجازات متهمان شدهایم.
در این گیر و دار اما اخباری که از
عربستان میرسد، نشانی از عذرخواهی و
پیگیری ندارد. فضای مجازی هم مانند
اتفاقات مشابهی که روی میدهد، پر شده از
شعارها و اظهارنظرهای احساسی.
اما برای اینکه بتوان نتیجه گرفت این
رویداد چه تأثیری بر عزم مسلمانان ایرانی
برای رفتن به سفرهای پرخطر زیارتی داشته،
باید منتظر اعلام تعداد زائران در سال
جاری ماند.
در ادامه آقای عارفیان با تشکر از آقای
محمدرضا حقیقتبین بابت سخنرانی خود، 10
دقیقه تنفس اعلام کردند و بعد از آن از
آقای رضا امیری هنرمند وفعال حقوق بشر
دعوت کردند تا مقاله خود را با موضوع پلیس
در ایران قرائت کنند.
آقای رضا امیری از نمایندگی سوئیس سخنرانی
خود را اینگونه آغاز کردند:همانطور که
میدانید در همه جای دنیا پلیس حافظ امنیت
مردم است و قاعدتاً وقتی انسان پلیس را
میبیند باید احساس امنیت کند ولی
متأسفانه در کشور ایران این دقیقاً برعکس
میباشد وقتی شخصی ماشین پلیس میبیند
دوچار ترس و استرس میشود. که دلایل آن
برهمگان مشخص است برخورد نیروی انتظامی و
یا پلیس در ایران با شهروندان بسیار
زننده است به طوری که حرمت و کرامت انسانی
را زیر سؤال میبرند و طرف را تحقیر
میکنند، در واقع اینگونه رفتار در حکومت
ایران نهادینه شده است. چرا که از همان
رأس حکومت تا پایین همگی کوشش برای حفظ
نظام میکنند و اینگونه رفتارها اصولاً
برای ایجاد رعب و وحشت دربین جامعه انجام
میباشد که اگر بهطور مثال مردم به شرایط
حاکم اعتراض کنند بدانند که با چه رفتاری
روبرو خواهند شد؛ و اینگونه رفتارها با
همه اشخاص یکسان انجام میشود و فرقی
نمیکند که به چه جرمی دستگیر شده
باشی.آقای امیری گفتند من آرزو میکنم که
هیچ شخصی سر و کارش با نیروهای پلیس و یا
انتظامی نیفتد چون واقعاً با انسانهایی
بسیار وحشی و خطرناک و با رفتارهایی زننده
روبرو خواهد شد، چون برای خود من این
اتفاقات پیش آمده و از نزدیک شاهد آن بودم
با چند تن از دوستانم در خیابان با ماشین
بودیم که پلیس ما را دستگیر کرد و چون در
ماشین یک عدد قوطی مشروب داشتیم ما را با
توهین و کتککاری به کلانتری بردند و چون
جمعه بود و معمولاً دادگاه تعطیل است ما
را پیش قاضی کشیک فرستادند و او هم ما را
به زندان اوین فرستاد آنها حتی به ما
اجازه ندادند که به خانوادهایمان اطلاع
دهیم طبق بند 5 ماده واحده قانون احترام
به آزادیهای مشروع شهروندی هر متهم حق
دارد از ماموران بخواهد در اولین فرصت به
خانواده او اطلاع دهند تا از سرنوشت او
مطلع شوند و در صورت لزوم برای آزادی او
وثیقه یا کفیل آماده کنند.ولی آنها با
رفتارهای خشن و زننده و حرفهای رکیک ما
را به زندان اوین منتقل کردند ما هم چون
اجازه نداشتیم به خانواده اطلاع دهیم
مجبور شدیم در زندان بمانیم و بعد از 2
روز ما را با تعدادی دیگر با یک ماشین
زندان که اتوبوس بود و صندلی هم نداشت و
تمام شیشههای آن را با میلههای آهنی
بسته بودند به طوری که بیرون را
نمیتوانستی ببینی و به همه ما پابند و
دستبند زده بودند سربازان با اسلحه
بالای سرمان ایستاده بودند که انسان فکر
میکرد که حتماً این افراد یا قاتل هستند
و یا جانی که اینگونه شرمآور
وتوهينآمیز به زندان قزلحصار فرستادند و
در طول راه بارها با توهین و رفتارهای
زننده ما را مورد آزار و اذیت قرار
میدادند، در زندان هم تا ما بخواهیم به
خانوادهایمان اطلاع دهیم که برایمان وثیقه
بگذارند چند روز در آنجا بودیم که واقعاً
خیلی بد بود و در روحیه ما تأثیر بسیار بد
ومنفی گذاشت که هنوز هم که سالهاست از آن
میگذرد بسیار خاطره بدی در ذهنم بجای
گذاشت و بعد از چند وقت از دادگاه احضاریه
فرستادند و در دادگاه برای هر یک از ما
حکم شلاق و جریمه نقدی بریدند که در همان
روز اجرای احکام این حکم را اجرا کرد و به
هر یک از ما 30 ضربه شلاق زدند فقط به جرم
اینکه این 3 جوان در داخل ماشین خود یک
قوطی مشروب داشت و تمام آن جوانانی که در
آن روز با ما به زندان قزلحصار فرستادند
اکثریت به جرمهای مشابه مثل همین مشروب و
یا با دختری او را دستگیر کرده بودند.
واقعاً این رفتار زننده پلیس با ما باعث
شد که خیلی از دوستانم که در خارج از
ایران زندگی می کنند و از آن فضا دور
هستند با دیدن ماشین پلیس دچار ترس و
استرس شوند.
ایشان عنوان کردند حکومت ضد بشری ایران
با استفاده از نیروهای پلیس بداخلاق و
بدرفتار و سیستم قضایی فاسد و ناعادل
روزانه هزاران شهروند را به جرائم مختلف
شکنجه و زندانی و یا اعدام میکنند، که
اینگونه رفتارها مقایر با حقوق شهروندی و
اعلامیه جهانی حقوقبشر با تأکیدبر
احترام به کرامت انسان و بزرگداشت شأن و
منزلت ذاتی انسان نگاشته شده و مبنای
کنوانسیونهای سازمان است. ماده 5
اعلامیه جهانی حقوقبشر بیان میدارد که
احدی را نمیتوان تحت شکنجه یا مجازات با
رفتاری قرار داد که ظالمانه و یا برخلاف
انسانیت و شئون بشری باشد. ایران
کنوانسیون ضد شکنجه و رفتار یا مجازات خشن
غیرانسانی یا تحقیرکننده را امضا نکرده
است ولی دیگر کنوانسیونهای سازمان ملل
متحد رفتار تحقیرآمیز و شکنجه را منع
میکند. به عنوان مثال ماده 7 کنوانسیون
بینالمللي حقوق مدنی و سیاسی سازمان ملل
متحد تصریح میکند که هیچ کس نباید در
معرض شکنجه یا رفتار تحقیرآمیز و یا
مجازات غیرانسانی و وحشیانه قرار گیرد
فردی که مرتکب جرمی میگردد به خاطر هر
جرمی که مرتکب شده در دادگاه مورد قضاوت
قرار میگیرد و براساس رأی دادگاه مجازات
میشود ولی احترام به کرامت انسانی او
باید حفظ شود مجازاتها ی تحقیرکننده و
توهینآمیز نه تنها از طرف سازمان ملل
بلکه از سوی سازمانهای مدافع حقوقبشر
همچون عفو بینالملل نیز بهشدت محکوم شده
زیرا بشر مترقی و دنیای مدرن خواهان حذف
همه اشکال مجازات ظالمانه غیرانسانی و
توهینآمیز است. در پایان آقای امیری شعری
به مناسبت آغاز سال نو و وضعیت حقوقبشردر
ایران که از سرودههای خودشان بود برای
حضار قرائت کردند. آقای حسین عارفیان بعد
از خواندن مقاله وشعر آقای امیری ضمن تشکر
از ایشان از آقای رامین توکل فعال حقوق
بشر تقاضا کردند تا سخنرانی خود را آغاز
نمایند .
آقای رامین توکل فعال حقوق بشر از
نمایندگی زاکسن آنهالت سخنرانی خود را که
در مورد "نگاهی به قانون کار در ایران"
بود اینگونه آغاز کردند. بحث کار در
ایران ، از آن دسته مباحثی است که با
توجه به اینکه به نوعی کلیه ارکان جامعه
را در بر میگیرد بسیار فراگیر بوده و
تأثیر اولیه آن به روی خانوادهها است و
عملاً کودک، زن، جوان را درگیر میکند؛
همچنین تبعیضهای نژادی و دینی در قوانین
کار بحث ادیان و اقوام را هم پیش میکشد
یعنی به نوعی کلیه کمیتههای تخصصی کانون
درگیر مشکلات کار هستند و شاید از این
لحاظ این موضوع منحصر بفرد است. امروزقصد
داریم نگاهی داشته باشیم به قانون کار در
ایران و خیلی کوتاه در مورد بعضی از مواد
این قانون و مشکلاتش صحبت کنیم. ابتدا
اشارهای داشته باشیم به قانون اساسی
جمهوری اسلامی و سه اصل 20، 21 و 28.
§
اصل 20
همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در
حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق
انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی
با رعایت موازین اسلام برخوردارند.
§
اصل 21
دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با
رعایت موازین اسلامی تضمین نماید.
§
اصل 28
هر کس حق دارد شغلی را که بدان مایل است و
مخالف اسلام و مصالح عمومی و حقوق دیگران
نیست برگزیند. دولت موظف است با رعایت
نیاز جامعه به مشاغل گوناگون، برای همه
افراد امکان اشتغال به کار و شرایط مساوی
را برای احراز مشاغل ایجاد نماید.
اگر دقت کرده باشید محوریت هر سه اصل
قوانین اسلامی است و این دقیقاً جایی است
که تبعیض شروع میشود؛ این مورد در مشاغل
دولتی خود را بیشتر نشان میدهد. تا جایی
که به مشاغل دولتی مربوط میشود، قانون
اساسی به شدت علیه غیرشیعیان، غیرمسلمانان
و زنان تبعیض قایل میشود. تنها مردان
شیعه میتوانند پست رهبری، ریاست جمهوری،
ریاست قوه قضاییه، یا غیرمسلمانان و زنان
نمیتوانند قاضی باشند یا دادستان کل و
ریاست دیوان عالی کشور بشوند، بعضی
پستهای دیگر را در اختیار بگیرند؛ ماده
51 قانون کار مدت کار در هفته را 44 ساعت
تعیین کرده است. کارگران در هفته حداقل یک
روز تعطیل هستند. ماده 7 قرارداد کار را
به صورت " کتبی یا شفاهی" پذیرفته است.
نتیجه آن پیدایش نوعی از قرارداد است که
به طور گسترده به آن "قراردادهای سفید
امضا" گفته میشود. براین اساس، کارکنان
فقط قراردادهای کوتاه مدت امضا و حتی پیش
از استخدام، گواهی میکنند که هیچ ادعایی
علیه کارفرما ندارند. در نتیجه، کارفرما
در موقعیتی قرار دارد که کارکنان را بدون
پرداخت دستمزد و مزایای قانونی اخراج کند.
بنا به بعضی از گزارشها، در حال حاضر بیش
از 55% از قراردادها براین اساس تنظیم
شدهاند در مورد زنان کارگر، این نسبت تا
70% و بیشتر نیز گزارش شده است.
ایشان در ادامه عنوان کردند ماده 191
قانون کار به هیأت وزیران اختیار داده است
تا "كارگاههای كوچك كمتر از ده نفر" را
از الزام به رعایت بعضی از مقررات این
قانون معاف کند. در واقع در سال 1381،
هیأت وزیران آییننامهای را براساس ماده
191 تصویب کرد که این گونه شرکتها را از
الزام به رعایت بخشهای عمدهای از مقررات
37 ماده این قانون معاف کرد. این مواد از
جمله این موارد را در برمیگیرند: مرخصی
تحصیلی، بازگشت کارگران توقیف شده به کار
و قراردادشان، پرداخت حقوق و مطالبات در
هنگام فسخ قرارداد، طبقهبندی مشاغل، مدت
زمان کار روزانه و مزد اضافه کار، مرخصی
استحقاقی، تأمین غذا، امکان حمل و نقل و
خوابگاه در موارد مربوط ...؛ بهعلاوه
قانون دیگری کارگاههای کمتر از 5 نفر را
از بیمه اجباری کارگران معاف کرده است.
این نکته زمانی اهمیت پیدا میکند که
بدانیم 80 درصد شرکتها و کارگاهها طبق
گفته اداره آمار ایران، شرکتهای کوچک
هستند یعنی بخش عمده نیروی کار در ایران
از بخش مهمی از مقررات و حق و حقوقشان
محرومند، چون در این نوع شرکتها کار
میکنند. بحث بعدی گزینش است؛ اینکه شما
از لحاظ مذهبی، حزبی، اعتقادی در چه
جایگاهی قرار دارید. اصولاً هر ارگان،
قانون گزینش مستقل دارد که البته همگی
نشأت گرفته از اعتقادات اسلام شیعه است.
یعنی شامل فقط بخشی از جامعه که نوع تفکر
اینچنینی دارند میشود و تمام مردم کشور
را در برنمیگیرد.
قانون گزینش معلمان مصوب سال 1374، در سال
1375 به کارکنان تمام وزارتخانهها و
سازمانهای دولتی دیگر تسری پیدا کرد. این
قانون شامل مقررات زیر است که مشخصاً برضد
غیرمسلمانان، مسلمانانی که به ولایت فقیه
باور ندارند یا به آن پایبند نیستند،
مسلمانانی که به احکام عمل نمیکنند،
اشخاصی که در نمازجمعه یا نمازجماعت
شرکت نمیکنند، و زنانی که چادر به سر
نمیکنند تبعیض قائل میشود. برای مثال،
ماده 2 قانون گزینش بعضی از ضوابط عمومی
گزینش اخلاقی، اعتقادی و سیاسی کارکنان
را به شرح زیر مقرر کرده است.
1 - اعتقاد به دین مبین اسلام و یا یكی از
ادیان رسمی مصرح در قانون اساسی جمهوری
اسلامی ایران.
2 - التزام عملی به احكام اسلام.
3 - اعتقاد و التزام به ولایت فقیه، نظام
جمهوری اسلامی و قانون اساسی.
4 - ایثارگران اولویت دارند و در موارد
محدودیت ظرفیت، اولویتهای دیگری اعمال
خواهد شد، مانند پیشینه فعالیت در نهادهای
انقلاب، شركت در نماز جمعه و جماعت،
پوشش چادر برای زنان.
که البته در جایی دیگر در مورد التزام
عملی به احکام اسلامی حتی به نماز و روزه
هم اشاره شده، یعنی کسی که نماز
نمیخواند و به روزه گرفتن اعتقاد ندارد،
حق کار کردن ندارد. در نیروی انتظامی،
دادگستری، تأمین اجتماعی و تقریباً تمامی
ارگانهای دولتی این قوانین وجود دارد و
این یک تبعیض فراگیر در قوانین کار است.
در نهادهای غیردولتی هم بعضاً گزینش وجود
دارد بهطور مثال دفتر فنآوری اطلاعات و
ارتباطات دانشگاه آزاد اسلامی داوطلبان را
ملزم میکند:
مسلمان یا متدین باشند و اعتقاد و التزام
عملی به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
و اصل ولایت فقیه داشته باشند. شرکتهای
پتروشیمی در بندر عسلویه در استان جنوبی
بوشهر از کارکنان میخواهند ایمان و
اعتقاد به نظام مقدس جمهوری ایران و ولایت
فقیه و متدین به دین مبین اسلام و یا یکی
از ادیان رسمی کشور داشته باشند. برای
استخدام در شرکت مدیریت طرحهای صنعتی
ایران، اعتقاد به دین اسلام و یا یكی از
ادیان رسمی كشور، التزام به قانون اساسی و
سایر قوانین موضوعه جمهوری اسلامی ایران،
رعایت شئونات اسلامی و حجاب، نداشتن سابقه
همكاری و عضویت در گروههای سیاسی
غیرقانونی الزامی است. گروه صنعتی ایران
خودرو که یک شرکت اتومبیلسازی است تنها
کسانی را استخدام میکند که معتقد به یکی
از ادیان رسمی باشند.
بحث مهم بعدی تبعیض علیه زنان است. آقای
توکل گفتند علاوهبر قانون مدنی ماده 1117
که به شوهر اختیار میدهد همسرش را از
اشتغال منع کند، قوانین دیگری نیز به طور
مشخص به اشتغال زنان مربوط میشوند. تمام
این قوانین و مقررات در اساس بر نقش زنان
به عنوان مادر و همسر تأکید میکنند و نقش
اجتماعی آنها را کم اهمیت جلوه میدهند؛
بر تفاوتهای جسمانی و تفاوتهای مشخص با
مردان در مورد تولیدمثل بیش از اندازه
تأکید میورزند؛ انگیزههایی برای تشویق
زنان ارایه میکنند تا از مشارکت آنها در
اقتصاد و زندگی اجتماعی بکاهند و آنها را
در خانه نگه دارند. سیاستهای مختلف به
نوعی باعث شده مشارکت زنان در بحث کار
کمرنگ شود مانند:
- تأکید مجدد بر نقش زن در خانواده به
عنوان شغل اصلی و ضرورت اشتغال مفید و
مؤثر وی در این نهاد مقدس
- قداست مقام مادری و تربیت نسل آینده و
مدیریت خانه
- راهبردها و اقدامات ملی مربوط به
جلوگیری از کاهش نرخ باروری
- کاهش ساعات کار زنان
و خیلی موارد دیگر که نشاندهنده عزم
حکومت برای خانه نشین کردن بانوان است.به
این آمار توجه کنید: براساس آمار
سرشماری سال 1390 که مرکز آمار ایران
منتشر کرده، زنان 49.6% از 75میلیون جمعیت
ایران را تشکیل میدهند، یعنی در حدود 37
میلیون نفر؛ تعداد زنان بالاتر از 10 سال
در حدود 32 میلیون نفر است. در سال 1389؛
38.3 درصد از کل جمعیت مرد و زن در رده
سنی بالاتر از 10 سال ـ برابر با حدود
24.3 میلیون ـ از لحاظ اقتصادی فعال بود،
اما مردان 62.1% از مجموع و زنان تنها
14.1% از مجموع را تشکیل میدادند. این
نسبتها در سال 1390 کاهش بیشتری یافت:
12.6% زنان در مقایسه با 60.7% مردان. سهم
زنان از اشتغال در بخش صنعتی بسیار
پایینتر است: 8.5% مجموع کل و این مسئله
باعث شده که بیکاری در زنان در حدود 2.2
برابر مردان است. میزان بیکاری به ویژه
در میان زنان جوان در رده سنی 24ـ15 زیاد
است. همچنین میزان بالای بیکاری به ویژه
در میان زنان دارای آموزش عالی قابل
مشاهده است: 48.1% در مقایسه با 14.7%
برای مردان در سال 1391.
این مورد بقدری واضح و شدید است که حتی در
داخل حکومت هم واکنش نشون داده میشود
اتحادیه سراسری زنان کارگر در یکی از
جلساتش به ریاست خانم سهیلا جلودارزاده
بیانیهای رو صادر میکند که شامل این
موارد میشود:
- جلوگیری از اخراج بیرویه زنان کارگر
- لغو عقد قراردادهای پیمانی و موقت و
سفید امضاء
- جلوگیری از تفاوت دستمزد بین کارگران زن
و مرد
- ایجاد امنیت شغلی برای زنان
- جلوگیری از تبعیض در ارتقاء شغلی
- استخدام زنان سرپرست خانوار
- جلوگیری از استثمار کارگران زن مجرد
- حمایت از زنان در تشکلهای کارگری و
شوراها برای دریافت امتیازات بیشتر و
مناسب
- اجرای مجدد قانون بازنشستگی زنان
بحث بعدی تبعیض قومی و دینی هست که شامل
گروههای بسیاری میشود از شیعیان معترض
مثل داراویش و اهل حق تا بهاییها همه از
این تبعیض رنج میبرند. در چند سال
گذشته، تعداد زیادی از دراویش پیرو سلسله
نعمتاللهی گنابادی که شیعه هستند، از کار
اخراج شده اند یا پروانه حرفهایشان باطل
شده است. پیروان آیین علوی یارسان (اهل
حق) که شیعه هستند و اغلب در استانهای
کردستان و آذربایجان در غرب ایران زندگی
میکنند با آزار مشابهی روبرو هستند.
تعدادی از پیروان این آیین بهخاطر
اعتقاداتشان از کار اخراج شدهاند.
مسلمانان اهل سنت هم از این قضیه مستثنی
نیستند؛ باوجود جمعیت زیاد و اعتقاد
اسلامی، و با وجود مقررات اصل 12 قانون
اساسی که تنها غیرمسلمانان را مورد تبعیض
قرار میدهد، مسلمانان اهل سنت نیز دستکم
در زمینه انتصاب به پستهای دولتی، فشار
تبعیض را متحمل شدهاند. در نتیجه، بر
اساس "قانونی نانوشته"، از سال 1357
تاکنون حتی یک وزیر، معاون وزیر یا
استاندار اهل سنت در ایران وجود نداشته
است. علاوهبر محرومیت از پستهای دولتی،
تبعیض علیه مسلمانان اهل سنت و جوامع قومی
در زمینه اشتغال، به علت اعتقاد دینی ویا
منشأ قومی آنها، در موارد متعدد در سطوح
پایینتر گزارش شده است: اخراج کارکنان و
بازنشسته کردن اجباری اساتید کرد و اهل
سنت دانشگاه علوم پزشکی کردستان – تصفیه و
پاکسازی بیش از 1500 معلم و دبیر
کردستانی... صرفاً به دلایل عقیدتی و
مذهب؛ در مورد بهاییها هم این مسئله به
شدت وجود دارد. پس از انقلاب اسلامی
1357، پیروان بهایی از ادارههای دولتی
اخراج شدند و در مشاغل خصوصی به کار
پرداختند. به ویژه در شهرهای کوچک
پیروان این آیین مرتب از کار منع میشوند
و نهادهای دولتی از صدور پروانه کسب یا
تمدید پروانه کسب آنها سر باز میزنند.
حتی کارفرمایان خصوصی مسلمان به طور مداوم
برای اخراج کارکنان بهایی خود زیر فشار
قرار دارند. تبعیض بهخاطر عقاید سیاسی
هم به شدت وجود دارد، وکلای حقوقبشری از
این گروه هستند در حدود 10 وکیل دادگستری
به علت فعالیت حقوقبشری یا فعالیت
حرفهای خود در زندان به سر میبرند و
ممنوع کار هستند نسرین ستوده – عبدالفتاح
سلطانی – محمدعلی دادخواه و خیلیهای
دیگر. آقای رامین توکل در پایان به این
مسئله که روزنامهنگاران زیادی هم هستند
که بهخاطر ابراز عقیده در زندانند و یا
ممنوعالکار شدهاند.
- احمد زیدآبادی؛ شش سال زندان، محرومیت
از اشتغال به حرفه تا پایان عمر
- کیوان صمیمیبهبهانی؛ شش سال زندان،
15سال محرومیت از اشتغال به حرفه
- عیسی سحرخیز؛ در مجموع 4/5 سال زندان، 5
سال محرومیت از اشتغال به حرفه
- ژیال بنییعقوب؛ یک سال زندان، 30 سال
محرومیت از اشتغال به حرفه
- مصطفی بادکوبهای هزاوهای؛
روزنامهنگار و شاعر، 18 ماه زندان، 5 سال
محرومیت از سرودن شعر
- مهدی تاجیک؛ دو سال زندان، 15 سال
محرومیت از اشتغال به حرفه
و خیلیهای دیگر که در گزارشهای
سازمانهای حقوق بشری میتوان نام آنها را
دید. حکومت علاوهبر این که فعالان
حقوقبشری و منتقدان و مخالفان را به خاطر
عقاید و استفاده مسالمتآمیز از حقوقشان
به روشهای مختلف مورد آزار قرار میدهد و
به اتهامهای مبهم و غیرواقعی آنها را در
محاکمههای ناعادلانه به زندان و محرومیت
از اشتغال محکوم میکند، اعضای خانواده
آنها را هم به خاطر خویشاوندی با این
فعالان مجازات میکند و بعضاً از حق کار
محرومشون میکند. به امید روزی که تمامی
مردم ایران از حق کار به نوعی که با
استانداردهای جهانی مطابقت داشته باشد،
برخوردار باشند.
در پايان اين جلسه آقاى حسین عارفیان ضمن
تشکر از آقای رامین توکل بابت سخنرانیشان،
همچنین از كسانى كه در اين جلسه چه به
صورت حضورى و چه به صورت پالتاكى حضور
داشتند تشكر كردند؛این جلسه ساعت ۱۷ به
پایان رسید.
کاریکاتور : معصومه فریدونی
مردی که در ماه بود
رضا امیری
مردی که عکسش بود در ماه
مردم را از چاله انداخت به چاه
او که میگفت
ما میدهیم
آب وبرق مجانی
کجاست که ببیند نیست در سفرهها
نانی
اگر در سفرهها
باشد تکه نانی
یقیناً در خانه دارد مهمانی
شده شرمنده از سفره های خالی
از نان هر مرد
شرمندگی به پیش اهل خانه دارد درد
چه بسیارند کودکان کار
برای خرج خانه کار میکنند
به ناچار
چه بسیارند زنان خیابانی
که تنفروشی
میکنند
بحر تکه نانی
چه بسیارند دختران دمبخت
ولی برای پسران ازدواج هست سخت
محیط زیستی آلوده
آن هم وضعیت زایندروده
آن هم از دریاچه ارومیه
در شمال هم گل نرویده
به روسیه هم باج دادن
در این راه خزر را هم به باد دادن
برای وارد کردن کالا ز چین
کل ایران را زدن زمین
جوانان میمیرند
به چه آسانی
هر جوان با یک نوع سرطانی
پول نفت هر ایرانی
شده خرج مردم لبنانی
ما را چه به اندوه غزه و لبنان است
آن مردم ایران است که در حسرت نان است
از کودک ایرانی گرفت نان شبش را
تا شیخک لبنانی کشد عربدهاش
را
خفقان میکند
بیداد
او که نوید آزادی میداد
گلو را برای انسانیت کرده بود پاره
ولی دیدیم خود انسانیت بر سر دار
چه انسانهایی
که شد آواره
به زندان شد هر که با ظلم مخالفت داره
وطن افتاده به دست نامحرمان
دگر نیست هیچ ایرانی ز دست این قاتلان در
امان
تا توانستن خون ریختند
عدهای
برای حفظ جان از وطن گریختند
روزگار ایرانیان تیره و تار گشته
پرچم ایران چه در دنیا خار گشته
روزگاری بود ایران مهد تمدن و فرهنگ
کنون گشته پر ز مکر و ریا نیرنگ
گلهای
باغ وطن گشته پرپر
دلم خون است زین همه نیرنگ و شرر
کنون وقت آن است به پا خیزیم
تا کاخ ظلم و ستم فرو ریزیم
اعدام در زندانها
و سرکوب به خاطر تسلیم در برابر قدرتهای
خارجی
شهریار ایازی
متأسفانه در چند روز گذشته
بیش از
55 نفردر زندانهای حکومت اسلامی اعدام
شدهاند و این گزارشات و خبرها را فعالین
حقوقبشری و فعالین ضد اعدام و رسانههای
معتبر پوشش دادند و انتشار دادند.
زندانیان محکوم به اعدام را به سلولهای
انفرادی انتقال میدهند وضمن تماس با
خانواده محکومین به اعدام و اطلاع به آنها
برای اجرای حکم و آخرین دیداربا عزیزانشان
به زندانها مراجعه کنند.
حکومت اسلامی حاکم بر ایران در حال
حاضرزندانیان محکوم به اعدام را به
سلولهای انفرادی منتقل میکنند و
زندانها را به کشتارگاه زندانیان تبدیل
کرده است.
ماشین سرکوب و اعدام در ابتدای انقلاب
سیاه اسلامی از سال 1357 تا به امروز
ادامه دارد و در اغلب وقتها اعدام در
زندانهای حکومت اسلامی با شتاب بیشتری
انجام میگردد.
اما سران رژیم جنایتکار اسلامی از نگرانی
و وحشت از مردم ستمدیده و زجرکشیدە ایران
واعتراضات برحق مردمی، وشکست در برابر
قدرتهای جهانی بهخصوص در برابر5+1 را با
سرکوب مردم و بهویژه اعدام در زندانها
جبران میکند؛ این سیاست رژیم البتە تازە
نیست.
مردم ایران فراموش نکردەاند کە رژیم
جنایتکاراسلامی بعد از شکست در جنگ ایران
وعراق و قبول قطعنامه ٥٩٨ "شورای امنیت
سازمان ملل" و سرکشیدن "جام زهر" توسط
خمینی ، به جان زندانیان بیدفاع افتادند
و شکست درجبهەها را با پیروزی در زندانها
جبران کردند.
این جنایتکاران حکومت اسلامی هزاران تن از
زندانیان سیاسی و بیدفاع را که در حال
سپری کردن دوران محکومیت وعدهای از آنها
حتی دوران محکومیت را سپری کرده بودند و
میبایستی که آزاد میشدند، اما در
قتلگاههای مخوف خود به جوخه اعدام
سپردند. تا جامعە را دروحشت فروبرند، اما
در حال حاضرنه رژیم آن دوران است که مردم
را بتواند با اسلام اسلام گفتن و شعارهای
که درجنگ می دادند مردم را جمع کنند و گول
بزنند.
خوشبختانه مردم حتی آن مذهبیهای خشک
مغزهم دیگر به شعارها و گفتههای رژیم
باوری ندارند؛ رژیم اسلامی به لحاظ سرکوب،
شکنجه، اعدام، دستگیری، ترور و خونریزی
میچرخد و اعتبار مذهبی و انقلابیش را از
دست داده و شکاف عظیمی در بین رژیم اسلامی
و مردم و حتی سران ایجاد شده است.
در حال حاضر حکومت اسلامی در برابر فعالین
حقوق بشری، فعالین کارگری، فعالین زنان،
معلمین و حتی مطالبات مردم در استانهای
بلوچستان، کوردستان و خوزستان مواجه است؛
و فقط با سرکوب و استبداد میخواهد بر
سرکار باشد.
حکومت اسلامی برای بقاء حاکمیت خود تن به
تسلیم شدن در برابر قدرتهای خارجی شد و
میخواهد آبروی برباد رفته و تسلیم، که
همیشه دم ازاقتدارو شعارهای توخالی میزد،
به اعدام در زندانها و سرکوب در جامعه
پرداخته، تا افکار عمومی را منحرف کند.
عرفان حلقه
نادر زندی
آقای محمدعلی طاهری بنيانگذار نظريهای
است كه آنرا عرفان حلقه ناميد، و در سال
١٣٨٠ به ثبت رساند. اواخر سال١٣٨٩ پساز
گسترده شدن دامنه مخاطبانش با
محدوديتهايی روبرو شد و پس از آن مجبور
به توقف فعاليتهای خود از تاريخ ١٠ مرداد
١٣٨٩ شد و در بهمن ١٣٩٠ براساس چند اتهام
مختلف از جمله توهين به مقدسات و بيان
مطالبی كه هيچگونه تخصصی در آنها نداشته
و ادعای الهام و دريافت آگاهی و ارائه اين
دريافتها به ديگران، مداخله غيرقانونی
در امور پزشكی و درمان و اتهامات ديگر
محكوم شناخته شد.
محمدعلی طاهری از ارديبهشت سال ١٣٩٠ در
زندان انفرادی بند ٢٠٦ اوين بهسر ميبرد.
اين سومين بار در طی چندين سال گذشته بود
كه ايشان را بدون تفهيم اتهام و به صورت
غيرقانونی بازداشت و در يك دادگاه فرمايشی
و غيرعادلانه به ٥ سال زندان و ٧٠ ضربه
شلاق و پرداخت ٩٠٠
ميليون تومان غرامت محكوم كردند. برخی
مخالفان با ارائه مدارك جعلی و دادن
گزارشهای كذب هر روز اتهامات جديدی را به
منظور ايجاد فشار بيشتر براين دگرانديشان
فكری و معنوی بهجهت متوقف كردن
فعاليتهای معنوی و درمانیاش اضافه
میشود.
روش فكری و تعريف مختصر از عرفان حلقه و
عقايد بنيان گزارش از نظر خانم هاله
باقرزاده از شاگردان پيشين مكتب عرفان
حلقه و بسياری ديگر: عرفان حلقه يك مكتب
معرفتی، انسان شمول است؛ كه براساس
خردورزی مبتنی بر عشق و خود سازی در نگاهی
كلنگر به انسان، بسيار فراتر از مليت،
مذهب، جنسيت، موقعيت اجتماعی و گرايشات
سياسی و كليه سلايق و عقايد شخصی افراد
نظر دارد.
اين مكتب با ارائه شيوهای علمی و حتی
شيوههای تجربی علمی انسانها را با
هوشمندی حاكمبر جهان هستی مرتبط میسازد.
آقای طاهری بيش از سی سال تلاش و تحقيق و
خودسازی دست به تبيین دستاوردهای علمي،
فكری و معنویاش كه همه و همه محصول تجارب
كاملاً شخصیاش بود زد.
وی در يك دهه گذشته بخشی از نتايج علمی
اين مكتب معرفتی را در قالب دو شاخه طب
مكمل ايرانی (فرادرمانی) و سايمنتولوژی در
بوته آزمايشات علمی قرار داد.
در فرادرمانی از طريق روشی كه آقای طاهری
ارائه نمود و همانا به دنيا معرفی نمود به
هنگام ارتباط شعور جزء با شعور كل ايجاد
تغييراتی در بخشهای نرمافزاری انسان
فراهم و ممكن آمد كه میتوانست وموجبات
درمان بيماریهای جسمی و روانی مختلف را
ميسر و فراهم آورد و در سايمنتولوژی از
طريق شناسايی ويروسهای غيرارگانيك و
ارائه راههای مقابله با آنها بيماریهای
ذهنی درمان پذيرد. اين دو روش درمانی مورد
تحقيق در مراكز علمی و پژوهش در داخل و
خارج ايران قرار گرفته است.
در سال ٢٠١٠ و ٢٠١١ با وجود ممنوعالخروج
و يا در زندان بودن ايشان، با طرح نظريات
علمی و ارائه گزارشهای علمی و نتايج
درمانها برروی بيماران جسمی، ذهنی و
روانی از سوی شاگردانش در مراكز علمی دنيا
٦ دكترای افتخاری و چندين كاپ مدال و
تقديرنامه از مراكز علمی، پژوهشی اروپا و
آسيا به ايشان اهدا شده است.
اين سؤال اينجا پيش میآيد كه چرا حكومت
ايران با اين گروه مخالف است و مانع از
فعاليت آن شده است، و در نهايت آرزو
میكنيم كه هرچه سريعتر آقای محمدعلی
طاهری از زندان آزاد شود و به صورت
آزادانه به فعاليتهای خود ادامه دهد.
به مناسبت بازی ایران-سوئد 31 مارس
کبری (مارال) الیاسی
عمله
زنان ایرانی هم باید همانند سایر زنان
جهان حق حضور در میادین ورزشی را داشته
باشند.
سالیان بسیاری است که فدراسیونهای ورزشی
جهانی در برابرحق تماشای زنان ایران از
بازیهای ورزشی بهویژه مسابقات فوتبال،
والیبال و کشتی در ایران سکوت کرده و
درمقابل خواستههای فدراسیونهای تابع خود
در ایران مماشات کردهاند، تا آنجا که
ایران پوشش نامناسب ورزشی برای زنان را
تحت عنوان پوشش اسلامی به فدراسیونهای
جهانی تحمیل کرده است. تازه ترین سخن در
اینباره را سپ پلاتربالاترین مقام
مدیریتی این ورزش (رئیس فیفا)، ایراد
نموده و خواستار شکسته شدن قوانین بسته
نگهداشتن درهای استادیومهای ورزشی
بهویژه ورزشگاههای فوتبال شده است. و
پاسخ دریافتی مسئولان به این درخواست:
"که ما تنها زنان خارجی را در
ورزشگاههای خود برای دیدن فوتبال راه
میدهیم" است.! آیا پذیرش سخنان
کفاشیان از سوی فیفا چیزی جز پذیرش ادامه
تبعیض علیه زنان ایران نخواهد بود؟
برمبنای ماده ٢(الف) اساسنامه فيفا:
اهداف فیفا شامل ترویج فوتبال"درپرتوی
ارزشهای وحدتبخشی، تربيتی، فرهنگی، و
انسانی" است؛ و همچنین طبق ماده ٣
اساسنامه: هرگونه تبعیض"برعلیه هر کشور،
هر شخص یا گروهی از مردم به علت نژاد،
جنسيت، زبان، مذهب، و عقايد سياسی يا به
هر دليل ديگر اکیداً ممنوع و مجازات آن
تعلیق یا اخراج است. طبق پيماننامه
سازمان ملل متحد:هر گونه تبعيض برضد زنان
را ممنوع اعلام میکند و تبعیض را چنین
تعریف میکند: "هرگونه محرومیت از حقوق
بنیادی يا ايجاد محدوديت در اين حقوق بر
پايه جنسیت، که هدف آن یا نتیحهاش کاهش
بهرهمندی زنان از ورزش" باشد.
در ایران اسلامی ورود زنان به
استادیومهای ورزشی ممنوع اما حضورشان
برای دیدن اعدام آزاد است!
ما از فيفا میخواهیم که براساس ماده ٣
اساسنامه خود، عضويت فدراسيون فوتبال
جمهوری اسلامی را به حالت تعليق درآورد يا
حداقل، همانند اقدام شايسته فدراسيون
جهانی واليبال در سال ٢٠١۴،
ايران را از ميزبانی مسابقات بينالمللی،
که زیر نظر فیفا است، محروم کند و مانع از
برگزاری هر گونه برنامه ورزشی
سازمانیافته از طریق فیفا در ایران شود
تا حکومت ایران به این تبعیض جنسیتی بر ضد
زنان خاتمه دهد.
در مسابقه افراد نمایندگی سوئد خانمها
کبری
(مارال)
الیاسی، زهرا لطفی، آقایان امیر نیلو،
امیر مهدی پور شرکت کردند، و اعلامیه
کانون دفاع از حقوق بشر در ایران در رابطه
با ورود زنان به استادیوم بین تماشاچیان
پخش شد.
برابریهای جنسیتی در ایران
زهرا لطفی
میخواهم
نگاهی به عرف جامعه ایران بیاندازم در
واقع عرف یک نگاه سنتی به مسائل زندگی
انسانها
در جامعه میباشد
که به درازای تاریخ در بطن آن جامعه
جایگاهی خاص دارد و در بعضی از موارد عرف
جامعه قویتر از قانون عمل میکند ، در
مورد مسئله بکارت زنان در جامعه ایران
هنوز تعریف اکثریت مردم از یک دختر خوب
ونجیب دستنخوردگی اوست با وجود این که در
جامعه امروزی ایران روابط پیش از ازدواج
به خصوص برای مردان در حال فرو ریختن است،
اما تناقض اینجاست به محض این که
پای ازدواج به میان میآید بکارت زن مهم
میشود؛ و بسیاری از افراد تحصیلکرده و
روشنفکر جامعه ایران امروزی میگویند پرده
بکارت برایشان موضوعی بیاهمیت است، اما
در عمل حاضر نیستند که با دختران
غیرباکره ازدوج کنند وقتی بعضی از این
افراد که حاضر به ازدواج با این دختران
میشوند به این موضوع به عنوان یک امتیاز
برای آینده خودنگاه میکنند تا هر وقت
بخواهند از آن علیه زن استفاده کنند، و با
وجود مقررات سخت اسلامی که توسط دولت
ایران بر روابط دو جنس مخالف پیش از
ازدواج اعمال میشود؛ تمامی این قوانین
برمبنای احکام زنستیزانه اسلامی تعیین
شده است که همچون زنجیرهای محکمی است
برای به استثمار کشیدن هر چه بیشتر زنان
در جامعه ایران، و در کنار این قوانین
ضدبشری حکومتی پافشاری احمقانهای را از
طرف جامعه مذهبی ایران میبینیم که
شخصیترین عضو و اندام جنسی زنان را به
گروگان گرفتهاند و میگویند این نجابت
است و زنان فقط زندانبان هستند که دیگران
باید درباره شخصیترین مسئله زنان تصمیم
بگیرند البته قرنها است که
مذهب وجامعه مردسالار ایران برای زنان
تصمیم گرفتهاند، و زنان فقط اجرا
کردهاند؛ و رسوم و خرافات را پاس
داشتهاند. به راستی چرا در واقع جامعه
مردسالار ایران به این ترتیب زن را با
تمام وجود دست نخوردهاش منظم به خود کند
و زنان به مثابه ملک شخصی یا دارایی برای
مردان محسوب شوند، و این یک نوع بردگی
تاریخی و تبعیض جنسیتی میباشد آیا تا به
حال جامعه سنتی و اسلامی ایران از خود
پرسیده بکارت مردان چگونه مشخص میشود
البته نه چون جامعه مردسالار ایران
ضرورتی
در این تشخیص نمیبیند یا شاید مطابق عصر
حجر فکر میکنند که مرد غریزه دارد، و زن
هیچ. به راستی چه کسی تعیین کرده است که
نیاز مرد باید برآورده شود ولی برای زن
نه، و چرا خود زنان جامعه ایران هنوز به
این باور برابری جنسیتی نرسیدهاند؛ چرا
بسیاری از این دخترکان ماجراجو و در
عینحال محبوس در عرف جامعه ایران تن به
احمقانهترین و تحقیرآمیزترین کار، یعنی
انجام عمل بکارت تن میدهند. در واقع با
این عمل دخترکان سرزمینمان تن به یک
باکرگی اجباری و به یک بیهویتی انسانی و
جنسی میدهند و برای
همیشه خود را در قفس عرف و مذهب زندانی
کردهاند اما زنان جامعه ایران امروزی
برای رهایی باید از دربهای پوسیده تعصب و
سنتها و مذاهب نادرست و ترس رد شوند؛ در
ابتدا خود زنان باید به این باور برسند که
عرف جامعه مثل پوست پوسیدهای است، که وقت
رد شدن از آن است در واقع با رد شدن از
این عرف نادرست جامعه تبعیض جنسیتی و
تحقیرجنسیتی از بین خواهد رفت؛ و زمانی
که گرایشها ی جنسی با حقوق برابر برای زن
و مرد همراه شود نا بهنجاریهای اجتماعی
برای زنان ایران کاهش مییابد. در واقع
زنان ایران باید باکرگی را از مغزهایشان
بیرون کنند، آن وقت خواهند دید که جامعه
مذهبی و مردسالار ایران امروزی این برابری
جنسیتی را خواهد پذیرفت؛ حداقل بیاییم
متعصبانه نگاه نکنیم بلکه فکر کنیم، به
امید برابریهای جنسیتی در ایران.
معرفی زندانیان سیاسی و عقیدتی
بخش 2 امیر مهدی پور
فاطمه رهنما
تنها
زندانی سیاسی زن در تبعید محروم از مرخصی
وی 6 تیر 88 بازداشت شد. رسانه
های حکومتی از خانم رهنما به عنوان
معشوقه شاپور کاظمی، برادر زهرا رهنورد
یاد کردند. اماخانواده خانم رهنما در
مصاحبه اعلام کردند فاطمه رهنما، همسر
شرعی و رسمی آقای کاظمی بوده و قربانی
سناریویی شده که برای میرحسین موسوی
برنامه ریزی شده است.
به گفته آنها امنیتی ها خانم رهنما را به
دلیل سابقه محکومیت سیاسی اش در دهه 60،
طعمه ای برای تخریب و پرونده سازی علیه
میرحسین موسوی و زهرا رهنورد قرار داده
بودند.
فاطمه رهنما، تنها زندانی سیاسی زن دو سال
از حق مرخصی محروم بوده است .او تنها
زندانی سیاسی زن است که درزندان سپیدار
اهواز در تبعید به سر می برد.
فاطمه رهنما برای گذراندن مدت ده سال حبسش
به زندان سپیدار اهواز تبعید شده است. این
در حالی است که خانواده رهنما در اصفهان
زندگی می کنند. فاطمه رهنما به دلیل ابتلا
به سرطان شرایط بسیار ناگواری را در این
زندان که شرایط بهداشتی و رفاهی بسیار
نامناسبی دارد سپری می کند. در این زندان،
زندانیان از داشتن آب سالم و بهداشتی
محروم اند این زندانی با وجود بیماری سختش
از دوا و درمان مناسب نیز محروم
است.خانواده او به شدت نگران وضعیت او
هستند.
با این همه هر بار مسوولان دادستانی تهران
و مقاماات قضایی با مرخصی او مخالفت می
کنند و برای درمان نیز به او مرخصی پزشکی
نمیدهند.
فاطمه رهنما در دهه شصت و در سن
۱۹
سالگی به سه سال و نیم زندان به علت
هواداری از یک سازمان سیاسی محکوم شده بود
که نهادهای امنیتی از این مساله استفاده
کرده و از او به عنوان کسی که سابقه
همکاری با سازمان منافقین دارد، یاد کرده
بودند. فاطمه رهنما در دادگاه تمامی
اتهامات خود از جمله ارتباط و هواداری با
سازمان منافقین را رد و تاکید کرده است که
در همه این سالها کوچکترین ارتباطی با این
سازمان نداشته است.با این همه قاضی
پیرعباسی رییس شعبه
۲۶
دادگاه انقلاب او را به ده سال حبس محکوم
کرد . او همچنین یک سال از حبس خود را در
سال
۸۸
در بند نسوان زندان اوین گذارند.
مریم شفیعپور
مریم شفیع پور، متولد
۱۵
دی سال
۱۳۶۳
و دانشجوی سابق مهندسی کشاورزی در مقطع
کارشناسی در دانشگاه بینالمللی قزوین است.
او از اعضای فعال کمیته زنان ستاد
دانشجویی مهدی کروبی٬ نامزد معترض به
نتیجه انتخابات بحث برانگیز سال ٬۸۸
بود که
۲۸
فروردین ماه سال
۸۹
از سوی دادسرای عمومی و انقلاب استان
قزوین احضار و پس از آن روز
۵
مرداد ماه سال
۹۲
به دنبال احضار دوباره به دادسرای اوین
بازداشت شد.
خانم شفیع پور، پس از دو ترم تعلیق از
تحصیل به دلیل فعالیت دانشجویی در حالی که
در ترم هشتم بود، از دانشگاه قزوین اخراج
شد. او
برای اعتراف اجباری در زندان تحت فشار
بوده است، به طوری که بنابر برخی
گزارشها٬ حدود
۷۰
روز را در سلول انفرادی به سر بُرده است.
مریم شفیعپور فعال دانشجویی محروم از
تحصیل دانشگاه بین المللی قزوین در حالی
به دادسرای مستقر در زندان اوین احضار و
سپس بازداشت شد که دو هفته قبل از ان
ماموران امنیتی با حمله به خانه پدری او
اقدام به بازرسی از خانواده و ضبط
کامپیوتر و تلفن همراه او کرده بودند.
این فعال مدنی که پنجم مرداد بازداشت و به
بند
۲۰۹
زندان اوین منتقل شده بود، حدود یک هفته
پس از بازداشت در تماسی با خانوادهاش
اعلام کرد که حالش خوب است و در زندان
اوین نگهداری میشود.حکم
هفت سال زندان مریم شفیع پور٬ فعال
دانشجویی٬ در شعبه
۱۵
دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی
صلواتی صادر شده بود که در شعبه
۵۴
دادگاه تجدید نظر استان تهران به چهار
سال کاهش یافته است.
قاضی صلواتی از قاضیان معروف پرونده های
فعالان سیاسی و حقوق بشری است که پس از
وقایع انتخابات سال
۸۸
بسیاری از این فعالان مدنی و سیاسی را به
حبس و حتی اعدام محکوم کرده است.
به گفته آقای علیزاده طباطباییوکیل وی ،
شعبه
۵۴
دادگاه تجدید نظراستان تهران پس از بررسی
پرونده، مدت محکومیت موکلش را به چهار سال
حبس قطعی و یک سال حبس تعلیقی کاهش داده
است.
فاران حسامی،
فاران حسامی، شهروند بهایی روانشناس و
استاد دانشگاه مجازی بهاییان در تاریخ
۲۲
شهریور ماه
۱۳۹۱
دستگیر شد و به اتهام اجتماع و تبانی به
قصد بر هم زدن امنیت ملی از طریق تدریس در
دانشگاه آنلاین بهاییان در دادگاهی به
ریاست قاضی صلواتی به
۴
سال حبس محکوم شد. همسر این شهروند بهایی
به نام کامران رحیمیان نیز با همین اتهام
در زندان به سر می برد و به او مرخصی
نوروزی اعطا نشد. این زوج دارای یک فرزند
۶
ساله هستند
فاران حسامی (۳۹
ساله) و همسرش در تابستان
۱۳۹۰
به شعبه پنج دادسرای اوین احضار و همانجا
بازداشت شدند. فاران حسامی به بند زنان
زندان اوین منتقل و اتهام «عضویت در جامعه
بهایی» و «اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن
امنیت ملی» به او تفهیم شد. وی
۷۷
روز در بازداشت موقت بود و با سپردن
وثیقهای معادل یکصد میلیون تومان آزاد شد.
قاضی ابوالقاسم صلواتی، رییس شعبه
۱۵دادگاه
انقلاب، این شهروند بهایی را به چهار سال
حبس تعزیری محکوم کرد. این رای درتابستان
۱۳۹۱
در شعبه
۵۴
دادگاه تجدید نظر به ریاست قاضی موحد
تایید شد. فاران
۲۵
تیرماه همان سال در حالی که هنوز نتیجه
دادگاه تجدید نظر به او ابلاغ نشده بود،
به هنگام مراجعه به دادسرای اوین جهت
پیگیری پرونده همسرش، برای گذراندن دوران
چهارساله محکومیت خود بازداشت شد. این
بازداشت بدون اطلاع قبلی صورت گرفت و
درخواست فاران حسامی برای خداحافظی با
فرزند سه سالهاش رد شد.
فاران حسامی، زندانی عقیدتی، پس از یک
مرخصی چهار روزه نوروزی به زندان اوین
بازگشت.
فاران حسامی از شهروندان بهایی است که
هنگام بازداشت ، فرزندش آرتین تنها
۳
سال سن داشت
.
وی به همراه همسرش کامران رحیمیان به
اتهام تدریس در دانشگاه آنلاین بهاییان به
۵
سال زندان محکوم شدند.سهم
فاران و آرتین در طول دو سال و نیم گذشته
فقط هشت روز بوده والدین و خواهر این
زندانی سیاسی، در دهه
۱۳۶۰
دستگیر شدند. فاران حسامی در سن
۹
سالگی شاهد بود که ماموران امنیتی برای
بازداشت پدر، مادر و خواهرش به خانه آنها
هجوم آورده بودند. پدر او
۱۳
ماه در زندان و
۵
سال را در تبعید گذراند.
او در دوران تحصیل دو بار به دلیل اعتقاد
به دیانت بهایی از مدرسه اخراج شد و پس از
پایان دوران متوسطه، در دانشگاه مجازی
بهاییان درس خواند. از آنجا که بهاییان
در صورت فاش شدن اعتقاد به دیانت بهایی از
حق تحصیل در دانشگاههای ایران محروم
میشوند، پس از انقلاب اسلامی یک نهاد
آموزشی مخفی ایجاد کردند که امکان ادامه
تحصیل را برای فرزندان این خانوادهها
مهیا میکرد. او بعد از تحصیل در دانشگاه
کارلتون کانادا به تدریس در این دانشگاه
مجازی مشغول شد. آرتین،
فرزند خردسال این زوج زندانی از سن دو
سالگی پدر و مادر خود را چند هفته یک بار
در زندان ملاقات کرده است.
ادامه دارد