ارامنه دوبار نسلکشی را تجربه کردهاند
میلاد بهاریان
صدمین سالگرد نسل کشی ارامنه امسال در
حالی برگزار شد که وارث امپراتوری عثمانی
یعنی ترکیه همچنان از قبول مسئولیت این
فاجعه به دست نیاکانشان خودداری میکنند
اما انکار این واقعه باعث شده که این کشور
تحت فشارهای
فراوانی قرار بگیرد.
به گزارش خبرنگار تعادل صدمین سالگرد نسل
کشی ارامنه امسال در حالی برگزار شد که
وارث امپراتوری عثمانی یعنی ترکیه همچنان
از قبول مسئولیت این فاجعه به دست
نیاکانشان خودداری میکنند اما انکار این
واقعه باعث شده که این کشور تحت فشارهای
فراوانی قرار بگیرد چون از یک سو آلمان و
اتریش نسل کشی ارامنه را به رسمیت
شناختهاند و از سویی دیگر پارلمان اروپا
قطعنامه کشتار یکونیم میلیون ارمنی توسط
نیروهای عثمانی ترکیه را تصویب و این حرکت
را «نسلکشی» خواند.
به همین خاطر با ایساک یونانسیان کارشناس
مسائل ترکیه در خصوص علل به رسمیت نشناختن
نسلکشی ارامنه توسط ترکیه به گفتگو
نشستیم.
روند شناسایی نسل کشی ارمنیان در طول چند
هفته گذشته را چگونه ارزیابی میکنید؟
"روند
شناسایی نسلکشی ارامنه به هدف منطقی خود
دست یافته است و طی هفتههای گذشته چندین
کشور و پارلمان نیز به این روند پیوستند
که مهمترین آنها را میتوان از اتریش نام
برد زیرا اتریش از آن جهت مهم است که متحد
ترکیه و آلمان در جنگ اول جهانی محسوب
میشد، همچنین امیدوارم تصویب لایحه
نسلکشی در آلمان که احتمال آن بسیا زیاد
است آب سردی باشد بر پیکر ترکیه، از
اینرو معتقدم ارامنه باید از کشورها و
مجامع بینالمللی که نسلکشی ارمنیان در
سال
۱۹۱۵
میلادی را به صورت رسمی مورد شناسایی قرار
دادهاند قدردانی کنند. زیرا برای ما این
مصوبات بسیار حائز اهمیت میباشد".
آیا ارامنه بعد از یکصدمین سالگرد
نسلکشی به فریاد عدالتخواهی خود ادامه
خواهند داد؟
"شک
نکنید، من معتقدم روز
۲۴
آوریل نقطه پایان این روند نخواهد بود و
ارمنیان تا احقاق حق خود این مراسم را اگر
نیاز باشد تا دویستمین سالگرد آن نیز
ادامه خواهند داد. زیرا ما ارامنه دو بار
نسلکشی را تجربه کردهایم؛ یکبار در سال
۱۹۱۵
بهدنبال کشتارهای فیزیکی و بار دیگر هم
در یکصد سال گذشته بهدلیل انکار ترکیه و
برخی از کشورها بهصورت نسلکشی روانی".
"اگر
امروز کسی نسلکشی ارمنیان را انکار
میکند در مقابل جهانیان و بیش از
۱۱
میلیون ارمنی پراکنده در جهان پاسخگوست،
آیا شما کشوری غیر از ارمنستان را سراغ
دارید که جمعیت خارج آن چهار برابر جمعیت
داخل کشور باشد؟"
سخنان پاپ و قطعنامه پارلمان اروپا
چرا ترکیه را شگفت زده کرد؟
"مصوبه
پارلمان اروپا و اظهارات پاپ فرانسیس در
محکومیت نسلکشی ارامنه شوک سنگینی به
ترکیه وارد کردند و واکنش توأم با عصبانیت
ترکیه نیز گواه این واقعیت است که دولت
ترکیه تصور اشتباهی از نفوذ خود در جهان
داشته و در آستانه یکصدمین سالگرد نسلکشی
ارامنه انتظار چنین واکنشهایی را از سوی
جامعه بینالملل نداشت از طرف دیگر نگرانی
ترکیه از انعکاس پوشش خبری این واقعه و
اثرات آن بر جامعه ترکیه است چون آنها بیش
از یکصد سال حقایق را از مردم خود پنهان
کردهاند".
علت آنکه ترکیه بهصورت مکرر بحث
تشکیل کمیسیون بررسی مشترک تاریخی را پیش
میکشد چیست؟
"به
نظر من بحث در خصوص اینکه نسلکشی اتفاق
افتاده یا نه گناه است و توهین به شعور
جهانی و ارمنیان میباشد".
"اولین
کشوری که نسلکشی ارمنیان را محکوم کرده
خود ترکیه و رهبر آن یعنی کمال آتاتورک
میباشد ،حکومت تازه تأسیس کمال آتاتورک
در سال
۱۹۱۹
هنگامی که محاکمه اعضای حزب اتحاد و ترقی
یا ترکهای جوان را انجام میداد در
ادعانامهای که علیه اعضای حزب اتحاد و
ترقی ثبت شده است حزب ترکهای جوان و دولت
اعلام داشته که فرمان قتلعام و نابودی
کامل ارمنیان را صادر کرده است. در
ادعانامه مذکور تأکید شده بود که اعضاء
حزب اتحاد و ترقی از وضعیت ایجاد شده در
زمان جنگ جهانی برای به اجرا در آوردن
برنامههای سری خود یعنی پاکسازی ترکیه از
اقلیتهای غیر ترک فرصت را مغتنم شمرده و
ارمنیان را قتلعام کردهاند. از این رو
احکام صادره در آن دادگاه و محاکمه اعضای
حزب اتحاد و ترقی و همچنین اظهارات کمال
آتاتورک در سال
۱۹۲۳
که گفته بود ترکهای جوان باید در قبال
جان میلیونها مسیحی اهل ترکیه که
بیرحمانه از خانههایشان رانده و کشتار
شدند پاسخگو باشند خود گواه این ادعای من
میباشد.
ترکها تا کانون چندین بار اصرار به تشکیل
کمیسیونی مشترک از تاریخدانان ارمنی و
ترک جهت مطالعه حقایق تاریخی کردهاند اما
هر وقت تاریخدانان ارمنی، ترک و
تاریخدانان اروپایی خواستهاند آرشیوهای
ترکیه را مطالعه کنند با واکنش دولت و
اینکه آرشیوها به موضوع امنیت ملی مرتبط
است روبرو شدهاند.
بسیاری از مورخین ترک نظیر تانر آکچام
بارها گفتهاند در ترکیه هیچ آرشیوی وجود
ندارد زیرا دولت همه آنها را از بین برده
است".
اما هدف ترکیه از اصرار به تشکیل کمیسیون
مشترک چیست؟
میتوان اینگونه پاسخ داد، آنها با این
کار میخواهند:
-موضوع
نسلکشی ارمنیان را از بحث حقوقی و
بینالمللی به بحث تاریخی منحرف کنند، که
در این راه ارمنستان و ارمنیان را به بازی
تاریخدانان کشانده و سالها برای ترکیه
زمان بخرد.
-
تلاش و کوششهای ارمنیان برای احقاق حق و
پرداخت غرامت از سوی ترکیه را منتفی سازد.
-
در وجه بینالمللی ترکیه سعی میکند خود
را بانی حل موضوع قلمداد کرده و ارمنیان و
دولت ارمنستان را مخالف با آن نشان دهد.
ترکیه بارها اعلام کرده علت کوچ اجباری و
کشتار ارمنیان خیانت برخی احزاب ارمنی به
ترکیه بوده است نظر شما در این باره چیست؟
"این
موضوع همانند همان ادعای واهی است که
امروز برخی کشورهای حوزه خلیج فارس در
خصوص حمایت ایران از حوثیها مطرح میکنند
و با این اداعا هزاران تن از مردم بیگناه
یمن را بمباران مینمایند،من معتقدم اگر
هم چنین چیزی صحت داشته و برخی از احزاب
به دولت خیانت کردهاند درآن کشور دادگاه
وجود داشت و میتوانستند آنها را دادگاهی
و حتی به مرگ محکوم کنند کشتار و کوچ
اجباری یکونیم میلیون زن، مرد و کودک
بیگناه نمیتواند توجیحی برای این کار
آنها تلقی شود".
ترکیه مدعی است در زمانی که کشتار ارمنیان
اتفاق افتاده واژه نسلکشی وجود نداشت پس
نمیتوان به آن کشتارها نسلکشی گفت نظر
شما چیست؟
"بله
ترکها بارها گفتهاند زمانی که کشتارهای
ارمنیان اتفاق افتاده واژه نسلکشی ابداع
نشده بود حال سئوال من این است آیا زمانی
که هولوکاست یهودیان اتفاق افتاد این واژه
ابداع شده بود این واژه توسط رافائل لمکین
و بر پایه مبانی و ابعاد نسلکشی ارمنیان
در سال
۱۹۴۸
ابداع و به تصویب سازمان ملل رسیده است.
من فکر میکنم هدف ترکیه از طرح چنین
مباحثی تنها انحراف افکار عمومی میباشد".
برخی مورخان، نسل کشی ارمنیان را با
هولوکاست مقایسه کرده و معتقدند این دو
دارای شباهتهایی میباشند نظر شما چیست؟
معتقدم نسلکشی ارمنیان را میتوان بسیار
متفاوتتر از هولوکاست دانست زیرا:
-نسلکشی
ارمنیان در سرزمینهای تاریخی ارمنیان روی
داده، اما هولوکاست یهودیان در یک کشور
دیگر بهغیر از اسرائیل اجرا شد.
-در
نسلکشی ارمنیان برخلاف هولوکاست انتقال
اجباری کودکان به خانوادههای ترک و کرد
بهوقوع پیوسته است.
-در
نسلکشی ارمنیان سرزمین تاریخی ارمنیان
قصب و اسامی شهرها و روستاهای ارمنی تغییر
نام یافته است.
-
در نسلکشی ارمنیان برخلاف هولوکاست
ارامنه بیش از
۴۰۰۰
کلیسا و آثار باستانی،۷۰۰
مدرسه ارمنی وتاریخ و فرهنگ خود را از دست
دادهاند.
شما تصویب قطعنامه پارلمان اروپا را تا چه
حد مهم ارزیابی میکنید؟
"تصویب
این قطعنامه ، از آن جهت حائز اهمیت است
که طی سالیان گذشته مسئله نسلکشی ارمنیان
در پارلمان اتحادیه اروپا بر پایه قوانین
حقوقی مطرح نمیشد، ولی این بار به نظر
میرسد این قطعنامه در فرم جدید و بر پایه
مبانی حقوقی مطرح و به تصویب رسیده است،
که میتواند به زیان ترکیه تمام شود".
"در
این قطعنامه پارلمان اروپا از ترکیه
خواسته است قتل عام ارامنه در زمان
امپراتوری عثمانی را که پیش از آن در سال
۱۹۸۷
به رسمیت شناخته بود به عنوان نسلکشی به
رسمیت شناسد، با تاریخ خود روبرو شده و به
روند شتابگیری آشتی بین دو ملت کمک کند.
همچنین تصویب این قطعنامه میتواند احتمال
عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا را به صفر
رسانده و روابط آنکارا و کشورهای اروپایی
را بیش از پیش دچار کدورت کند".
پیرزنی ارمنی برای من صحنهای را توصیف
میکرد که سربازان ترک کودکان زنده را جمع
کرده، و سوزانده بودند. مادر این زن برایش
تعریف کرده بود که فریاد این کودکان صدای
روح آنها بود که به آسمان میرسید.
آیا این مشابه همان عملی نیست که امروز
داعش در قبال گروههای قومی در آن سوی
مرزهای ترکیه مرتکب میشود؟ انگار آبستن
خطر است.
بیائید این سئوال را از خود بپرسیم که،
اگر آلمان همچنان تأکید میکرد خواسته
یهودیان برای شناسایی وقایع سالهای 1939
الی 1945 به عنوان نسلکشی جنبه تبلیغاتی
داشته و تحریف تاریخ و واقعیتها است، چه
اتفاقی رخ میداد؟
این همان چیزی است که دولت ترکیه پس از
مصوبه هفته گذشته پارلمان ترکیه و درخواست
از این کشور برای شناسایی رسمی نسلکشی
ارامنه انجام داد.
به گفته وزارت خارجه ترکیه، اتحادیه اروپا
تسلیم تبلیغات ارامنه درخصوص وقایع سال
1915 میلادی و تحریف تاریخ شده است.
در سالروز
۲۴
آوریل مصادف با نسلکشی ارامنه توسط
عثمانیها جمهوری اسلامی ایران در اقدامی
هدفمند با بسیج کردن ارامنه ایران
تظاهراتی را در تهران به پا نمود که این
تظاهرات با شعارهای مرگ بر دولت ترکیه
دنبال شد در واقع بیش از آنکه این عمل در
جهت محکوم کردن جنایات
۱
قرن پیش عثمانیها را محکوم کند بیشتر رنگ
و بوی سیاسی روز را داشت
.
و بهنوعی در حمایت از مجادلت و تنشهای
سیاسی این روزهای اخیر فیمابین جمهوری
اسلامی ایران و دولت اردوغان بوده از این
جهت این تظاهرات اخیر ارامنه که به رسم
یاد بود نیاکان و اجداد خود شرکت کرده
بودند، قابل تقدیر است
.
ولی از نظر من از نگاه یک برادر مسیحی
انتظار نمیرفت مسیحیان ارمنی در جهت
منافع جمهوری اسلامی ایران شعارهای
مرگبر این و مرگبر آن سر دهند.
خداوند ما سرور صلح و سلامتی فرمود اگر
کسی طرف راست صورتت را سیلی زد، طرف چپ را
نیز جلو بیاور، این تعلیم خداوندمان،
تأکید فراوان بر فروتنی دارد. به طور کلی
جنایتهای جنگی و نسلکشی در هرجای جهان و
توسط هر گروه یا قشری انجام شود محکوم است
و باید آنقدر به این جنایات اعتراض شود
که در هیچ کجای جهان شاهد این جنایات که
بر ضد بشریت است نباشیم؛ تاکنون
نسلکشیهای فراوانی در تاریخ شاهد
بودهایم در کشور ایران نیز سالها پیش
قتلعام زندانیان سیاسی توسط حکومت جمهوری
اسلامی ایران نسلکشی است که آنان را بدون
دادگاهی کردن اعدام کرد
.
امروزه نیز نسلکشیهایی در دنیا درحال
اتفاق افتادن است نظیر بوسنی فلسطین،
میانمار، عراق، سوریه و یمن میباشیم
.ارمنیان
ایران خواهان به رسمیت شناختن نسلکشی
ارمنیان بهدست ترکان عثمانی از مجلس و
رئیس جمهور آقای روحانی میباشند
.
یکصدسال از آن تاریخ شوم میگذرد که
ارمنیان در سرزمین اجدادی خود قربانی
اولین نسلکشی قرن بیستم شدند. دولت ترکیه
امروزه با وجود مدارک انکارناپذیر، سیاست
جعل و انکار را پیش گرفته است.
انکار نسلکشی ارمنیان و خودداری از
مقابله با تاریخ از طرف دولت ترکیه، سکوت
در برابر جنایت انجام شده و تبعات آن و
نیز سعی در توجیه آن، اعمالی هستند که
میتوانند دیگران را ترغیب به ادامه
نسلکشی و یا اقدام به نسلکشیهای جدید
کنند
.امروز
خواست ارمنیان اجرای قانون و عدالت طبق
موازین حقوق بینالمللی است؛ پذیرش و
شناسایی نسلکشی ارمنیان توسط مجامع و
سازمانهای بینالمللی و مجازات عاملین و
احیای حقوق از دست رفته قربانیان طبق
کنوانسیونها و قطعنامههای مربوطه تضمین
جلوگیری از تکرار جنایات علیه بشر
میباشد.
آزادی بیان در مطبوعات در ایران
مقدمه
مطبوعات وسیلهیی است برای استفاده از
آزادی بیان، آزادی که امروز یکی از حقوق
انسانی همه به شمار میرود و در اعلامیه
جهانی حقوق بشر در ماده نوزدهم تصریح شده:
«هر کس حق آزادی عقیده و بیان دارد و حق
مذبور شامل آن است که از داشتن عقاید خود
بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب
اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن با
تمام وسایل ممکن و بدون ملاحظههای مرزی،
آزاد باشد.» بنابراین ، آزادی بیان یک حق
بشری است که در آن تمام انسانها حقی
دارند و هر کس میتواند از آن برای بهبود
وضع زندگی اجتماعی استفاده کند و هیچ
قوهیی نمیتواند آن را از انسان بگیرد
آزادی رسانه و
مطبوعات همانند یک ضمانت نامه از جانب
دولتها به
رسانه
های عمومی، در مقابل مواجهه با روندهای
محدود کنندهٔ ابراز نظر در جوامع، میباشد
که حقوق قانونی رسانهها و همچنین مراجع
رفع اختلاف بین رسانهها و شاکیان را مشخص
میکند. این حقوق در بسیاری از کشورها به
صورت قانونی و در چهارچوب
قوانین اساسی
آن کشور تعبیه شدهاست تا از آزادی
مطبوعات حمایت کند. در
کشورهای توسعه یافته
آزادی مطبوعات و رسانهها بر این امر
تاکید میکند که تمام مردم حق ابراز نظر،
گفتن و نوشتن در رسانهها را دارا
میباشند.
آزادی بیان مطبوعات در جهان
در ماه نوامبر سال 1991 بنا بر پیشنهاد
یونسکو، مجمع سازمان ملل متحد سوم ماه می
هر سال را به عنوان روز جهانی مطبوعات
معرفی نمود.
هر ساله، سازمان
گزارشگران بدون مرز فهرستی را انتشار
میدهند که کشورها را بر اساس میزان آزادی
مطبوعات و رسانهها رده بندی میکند، این
رده بندیها بر مبنای پاسخهای تحقیقاتی
دریافتی از روزنامه نگاران عضو سازمان،
متخصصان هر کدام از رشتههای مربوط،
حقوق دانان
و
فعالین حقوق بشر
میباشند.
این تحقیقات به پرسشگری در مورد حمله
مستقیم به روزنامه نگاران و رسانهها
بعلاوهٔ دیگر منابع غیر مستقیم برای فشار
وارد کردن و محدود کردن رسانهای آزاد
برای افشای خبرها و نشر اطلاعات میباشد،
میپردازند.
البته سازمان باید مراقب این باشد که
فهرستهای تهیه شده به میزان آزادی
مطبوعات و رسانهها بپردازد، نه به کیفیت
کارهای خبرنگاری در کشورها و مناطق مختلف.
ردهبندی آزادی رسانهها در جهان در سال
۲۰۱۴، بر اساس هفت شاخص از سوی سازمان
گزارشگران بدون مرز اعلام شد. این شاخصها
به نقل از کریستف دولوار، دبیراول این
سازمان عبارتند از: سطح سرکوب و فشار،
کثرتگرایی، استقلال، فضای عمومی و
خودسانسوری، چارچوبهای قانونی، شفافیت و
توانمندی زیرساختها.
طبق این شاخصها
کشورهایی که حداکثر آزادی مطبوعات را
رعایت میکنند در میان ۱۸۰ کشور جهان،
فنلاند، هلند و نروژ . صرف نظر از کشورهای
اشاره شده در بالا، در سال های گذشته نیز
کشورهای
دانمارک،
ایرلند،
اسلواکی،
سوییس
در صدر جدول قرار گرفتند که بهدنبال آنها
نیوزیلند
و
لاتویا
قرار گرفتند.
کشورهایی که حداقل آزادی مطبوعات را رعایت
میکنند شامل ترکمنستان، کره شمالی و
اریتره در قعر آن قرار گرفتهاند. ایران
رتبه ۱۷۳ را دارد.
لوسی موریون مسئول بخش پژوهش گزارشگران
بدون مرز گفته است که ردهبندی سال ۲۰۱۴
آزادی رسانهها، پژواکی از تاثیر منفی جنگ
علنی یا غیرعلنی در عرصه آزادی
اطلاعرسانی است. سوریه در میان ۱۸۰ کشور،
در رده ۱۷۷ جای دارد و خطرناکترین جای
دنیا برای روزنامهنگاران خوانده شده است.
آزادی بیان مطبوعات در ایران
وضعیت
آزادی اطلاعرسانی در ایران
نسبت به سال قبل تغییر چندانی نکرده و
کنترل همهجانبه دولتی بر این عرصه حاکم
است. سانسور "از حضور سپاه پاسداران تا
کمکهای مادی به رژیم اسد" تا "انرژی
هستهای یا حقوق بشر" و وضعیت زندانیان
عقیدتی را شامل میشود. درپایان سال ۲۰۱۳
میلادی، ایران با ۵۰ روزنامهنگار و
وبنگار زندانی، یکی از ۵ کشور دنیا بوده
که
زندان روزنامهنگاران
محسوب میشود: «با وجود آزادی برخی
زندانیان سیاسی، وعدههای حسن روحانی برای
آزادی همه زندانیان سیاسی و بهبود وضعیت
آزادی اطلاعرسانی بینتیجه مانده است.
فشار دستگاه امنیتی بر روزنامهنگاران
رسانههای بینالمللی و مستقل مستقر در
خارج از کشور و خانوادههای آنها در داخل
کشور همچنان ادامه دارد.»
بدون ابزارهای
قدرتمند
مطبوعاتی
و رسانهای که به نوعی کنترل کنندهٔ
فعالیتهای
جامعه
هستند، یک کشور نمیتواند به حیات سالم
خود ادامه دهد. پس از روی کار آمدن
حکومت خودکامه و
ایدئولوژیست
در ایران که چنگال قدرتشان را در تنهٔ
تمام قوانین فرو بردند و از ایدئولوژی به
عنوان ابزار و از مردم به عنوان برده برای
بقای سیاسی خود استفاده میبرند، حیات
مطبوعات و سلامت افشا اطلاعات نیز در خطر
افتاد و میتوان گفت رسانهها در چنین
حکومتهایی از اولین هدفهایی میباشند که
حکومتها سعی در نابودی و یا سفارشی سازی
آنها دارند .
در ایران این سفارشی سازی در نبود
احزاب
آزاد و سازمانهای کنترل کننده به سرعت
رنگی خشونت آمیز به خود گرفته و در
دورههای مختلف تاریخی این کشور، ما شاهد
تعطیلی روزنامهها و به زندان افکندن و
کشته شدن روزنامه نگاران فعال و مدافعین
حقوق بشر
بودهایم. اینها در حالی است که در دو
ماده از فصل سوم
قانون مطبوعات ایران
تصریح شدهاست که «در ایران مطبوعات حق
دارند نظرات، انتقادهای سازنده،
پیشنهادها، توضیحات مردم و مسولین را با
رعایت موازین اسلامی و مصالح جامعه درج و
به اطلاع عموم برسانند و همچنین هیچ مقام
دولتی و
غیردولتی حق ندارد برای چاپ مطلب و یا
مقالهای درصدد اعمال فشار بر مطبوعات
برآید و یا به سانسور و کنترل نشریات
مبادرت ورزد»
شرط همیشگی رعایت موازین اسلامی و
مصالح جامعه که بیشتر قوانین ایران را
دو پهلو و مبهم کردهاست، در قانون
مطبوعات نیز آمدهاست و از این طریق هر
کدام از مسئولین میتوانند بنا به موهومیت
این گونه جملات هر گونه سوء استفاده را در
لباس قانونی از تعبیر این قوانین ببرند.
قانون مطبوعات ایران مصوب
۱۳۶۴
مجلس شورای اسلامی
است. این قانون از بحثانگیزترین قوانین
در تاریخ ایران بودهاست .
این قانون با ۳۶ ماده و ۲۳ تبصره دارای شش
فصل به شرح زیر است:
فصل اول: تعریف مطبوعات
-
فصل دوم: رسالت مطبوعات
-
فصل سوم: حقوق مطبوعات
-
فصل چهارم: حدود مطبوعات
-
فصل پنجم: شرایط متقاضی و مراحل صدور
پروانه
-
فصل ششم: جرایم
«عدم توجه کافی به حقوق روزنامهنگاران» و
«سکوت کامل درباره هیأت منصفه» از
اصلیترین انتقاداتی است که از این قانون
شدهاست .
بر اساس ماده ۱۱،
رسیدگی به درخواست صدور پروانه و تشخیص
صلاحیت متقاضی و مدیر مسئول به عهده هیأت
نظارت بر مطبوعات است و در صورتی که صاحب
پروانه یکی از شرایط مقرر در
قانون مطبوعات
را از دست بدهد، به تشخیص هیأت نظارت
پروانهٔ نشریه لغو میشود.
هیئت نظارت بر مطبوعات
هیأت نظارت بر مطبوعات
به موجب مواد ۱۰ و ۱۱
قانون مطبوعات
شکل گرفتهاست. دبيرخانه اين هيات در
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مستقر شده
است.
اعضای هیأت نظارت بر مطبوعات، طبق قانون
مطبوعات باید «از افراد مسلمان و صاحب
صلاحیت علمی و اخلاقی لازم و مؤمن به
انقلاب اسلامی میباشند» و شامل:
براساس گزارش
سازمان گزارشگران بدون مرز در سال ۲۰14
آزادی مطبوعات در
ایران
در ردهٔ 173 از میان 180 کشور قرار
گرفتهاست. این گزارش همچنین دربارهٔ
ایران که رده 173 از میان 180 کشور بررسی
شده را دارد میگوید که روزنامهنگاران
ایرانی «با برخورد بسیار تهاجمی حکومتگران
که اجازه بیان هیچگونه انتقاد و یا خواست
سیاسی و
اجتماعی
را نمیدهند، مواجهاند .
اعدام میکنم،
پس هستم
!
شهرام مسعودوزیری
یکی از پرمعنیترین
گفتههای
فلاسفه غالبأ در این جمله کوتاه خلاصه میشود:
"من
میاندیشم،پس
هستم".
اما وقتی سخن از خامنهای
و بیت رهبری اوست، باید بگوید :
"من
اعدام میکنم، پس هستم". 36 سال است کشور
ایران برای ایرانیان به جهنم غیرقابل
تصوری بدل شده است.
عدهای قاتل و دزد و قاچاقچی، کشور
ثروتمندی را به گروگان گرفته و در خلال
مدت سهونیم دهه، ویرانهای فقرزده به
جا گذاشتهاند که سنگ روی سنگ بند
نمیشود.
همه روزنامهها و دهانها رابستهاند و هر
چند روز از ترس شورش مردم بهجان آمده، با
اجرای مانورهای سرکوب، به مردم
میفهمانند: "دست از مقاومت بردارید، والا
زندان و اعدام در انتظارتان است." برای
اثبات گفتههای خود،تجربه ثابت کرده، از
هیچ جنایت و رذالتی تحت عنوان احکام
قانونی در پشت بیدادگاههای اسلامی
فروگزار نیستند
.موج
اعدام در ایران همچنان ادامه دارد؛ در طی
۶
روز بیش از
۶۰
اعدام گزارش شده که
۴۳
مورد آنها تایید شده است.
حقوقبشر ایران،
۱
اسفند
۱۳۹۳:
به گزارش رسانههای دولتی ایران، صبح روز
شنبه
۱۶
اسفند سه زندانی در زندان اردبیل اعدام
شدند.
به گفته این گزارش، این زندانیان که هویت
آنها شناسایی نشده به اتهامات مرتبط با
مواد مخدر در سه پرونده متفاوت محکوم به
اعدام شده بودند.
بنا به گزارشهای گروههای مدافع
حقوقبشر، در روز شنبه
۱۶
اسفند حداقل
۹
زندانی در زندان قزل حصار کرج اعدام شدند.
از قصاص تا اعدام : رسانههای داخلی
ایران از اجرای حکم قصاص چشم یک زندانی
خبر دادند. به گزارش روزنامه همشهری
سهشنبه صبح،
۱۲اسفند
ماه قرار بود احکام قصاص چشم دو نفر به
اتهام اسیدپاشی در زندان رجاییشهر اجرا
شود. بنابه این گزارش حکم قصاص یکی از
این افراد که نامش فاش نشده است اجرا شد و
پزشکان چشم چپ این فرد را تخلیه کردند.
قصاص چشم راست این فرد برای شش ماه عقب
افتاد.
این زندانی به اتهام اسیدپاشی که منجر به
از دست رفتن بینایی فرد دیگری شده بود، به
قصاص دو چشم، پرداخت دیه و
۱۰
سال زندان محکوم شده بود.
سازمان حقوقبشر ایران اجرای مجازات قرون
وسطایی قصاص چشم توسط حکومت ایران را
شدیدا محکوم میکند. محمود امیری مقدم،
سخنگوی این سازمان گفت:
حکومت ایران با اجرای این عمل یکی دیگر
از ابعاد غیرانسانی خود را به نمایش
گذاشت. وی همچنین خواهان واکنش شدید جامعه
جهانی شد و اضافه کرد: عدم واکنش قوی
جامعه بینالمللی بهمثابه قبول
مجازاتهای وحشیانه تلقی میشود. او
همچنین خطاب به پزشکانی که در اجرای این
احکام همکاری میکنند گفت: "شرکت در چنین
عمل غیرانسانی، نقض سوگند بقراط است و
چنین افرادی نمیتوانند خود را پزشک
بنامند.
حقوق بشر ایران،
۲۹
اسفند
۱۳۹۳:
به گزارش وبسایت خبری جامجم آنلاین، دو
مرد جوان در ملأعام در جیرفت به دار
آویخته شدند. یکی از این زندانیان به نام
اصغر به اتهام قتل دو خواهر، و زندانی
دیگر که هویت آن شناسایی نشده، به اتهام
قتل یک دختر محکوم به اعدام شده بودند؛ به
گفته این گزارش، اعدام در روز
۲۷
اسفند انجام شده است
.این
همه قتل و آدمکشی دولتی که تحت عنوان "
قانون" و "قصاص"های اسلامیهای صورت
میگیرد، فضائی از ترس و هراس و نگرانی
در میان مردم به وجود آورده است.
درحقیقت براساس گزارشهای بهدست آمده،
هدف و مقصود حکومت جمهوری اسلامی هم از
این خشونتهای بربر منشانه و داعشگونه،
چیزی جز ایجاد خوف و هراس در میان مردم
نیست تا در پناه آن به غارتهای میلیاردی
دست بزند .
سپاه پاسداران با در دست داشتن دستگاه
اطلاعات موازی، زندانهای گوناگون و عوامل
پشتپرده، نه تنها به انتقال مهمات و
جنگافزار به کشورهای خاورمیانه و شمال
آفریقا مشغول است، بلکه از طریق قاچاق
مواد مخدر و سیگار، طلا و انواع مواد
روانگردان دیگر از قبیل شیشه و کراک، به
ثروتهای باد آورده بیحسابی دست یافته
است.
در پشت اعدام و شکنجه و زندانهای
طویلالمدت و خشونتهای بربرمنشانه جمهوری
اسلامی، سپاهپاسداران به عنوان دست و
بازوی علی خامنهای به دزدیهای میلیاردی
و غارت بیتالمال مردم ایران مشغول است.
حالا که محاصره اقتصادی و مذاکرات و فشار
5+1 سبب شده تا این حکومت مجبور به خوردن
جام زهر دیگری شود، جمهوری اسلامی به زعم
خود، برای این که ابهت و اقتدارش در داخل
کشور و در میان مردم فرو نریزد و مورد
تمسخر مردم قرار نگیرد، تصمیم دارد با
خشونتهای شبیه به داعش، سبعیت و
اعدامهای شبانهروزی، ناکامیهایش در
عرصه جهانی را به زعم خود جبران کند و از
مردم ایران همچنان زهر چشم بگیرد.
ماهی ها در خاک نمی میرند
سارا منظری
اواخر دو هفته گذشته بود که پیکرهای
۱۷۵
غواص شهید وارد کشور شدند. این شهیدان در
عملیات کربلای۴
با دستان بسته توسط نیروهای بعثی به شهادت
رسیده و زنده به گور شده بودند. سردار
باقرزاده فرمانده کمیته جستجوی مفقودین
ستاد کل نیروهای مسلح در این باره گفت:
«برخی از پیکرهای مطهر این شهدا کشف شد که
هیچ جراحتی نداشت و متوجه شدیم که آنها
زنده به گور شدند و امروز همین جنایات
توسط تکفیریها در کشورهای مسلمان رخ
میدهد.»علیرغم اینکه از شهادت این غواصان
حدود۳۰
سال گذشته اما انتشار خبر نحوه شهادت این
عزیزان موجی از نفرت نسبت به جنایات رژیم
بعث عراق را برانگیخت. جنایت ددمنشانه
ارتش عراق آنقدر فجیع و غیرانسانی بوده که
دل هر ایرانی آزاده ای را به درد می آورد
و نشان می داد چه مردان با غیرت و شجاعی
برای امنیت و آرامش امروز ما جان خود را
فدا کرده اند.واکنش هایی از جنس غیرت و
تعصب و عشق به ایران و ایرانی درخور تحسین
بود. یادشان گرامی و سبز
دراويش گنابادی
نادر زندی
سلسله نعمتاللهی يكی از طريقتهای تصوف
است كه توسط سيد نورالدين شاه نعمتالله
ولی در قرن هشتم هجری بنيان شده است.
سلسله نعمتاللهی در عصر حاضر از
معروفترين سلسله تصوف است؛ كلمه
نعمتاللهی از نام شاه نعمتالله ولی
گرفته شده است و چون در دوران ايشان،
پيروان او را نعمتاللهی میخواندند اين
عنوان به كسانی كه بعد از وی از عقايد و
روش صوفيانه وی تبعيت كردهاند داده شده.
قبل از شاه نعمتالله نام طريقت همنام با
قطب وقت بوده چنانكه در زمان معروف كرخی
به معروفيه و در زمان جنيد بغدادی به
جنيديه مشهور بوده است.
خصوصيات سلسله نعمتاللهی
١-
عزلت را نمیپسندند و خلوت در انجمن را بر
آن ترجيح میدهند.
٢- سخت مخالف استعمال حشيش و اعتيادات از
اين نوعاند.
٣- درويشان نعمتاللهی بايد به كاری مشغول
باشند و بيكاری در اين طريقت نهی است.
٤-لباس مخصوص را انتخاب نكردهاند.
٥- انسانها را از هر مذهب و ملت كه باشند
دوست دارند و احترام میگذارند و در زندگی
روش ايشان شفقت به خلقالله است.
٦- طرفدار صلح و برادری وبرابری هستند.در
سال های اخير فشارهای زيادی از طرف
حكومت بر دراويش وارد شده است. برای مثال
در سال ١٣٨٧ سركوب سلسله نعمتاللهی اتفاق
افتاد و در پی انتشار اطلاعيهای در
نمازجمعه اصفهان عليه دراويش گنابادی،
صبح روز چهارشنبه ٣٠ بهمن ١٣٨٧ مقبره
درويش ناصر علی (اسدالله ايزدگشسب) در
آرامگاه تخت فولاد اصفهان مورد حمله قرار
گرفته و با بولدوزر به طور كامل تخريب و
اموال آن غارت شد.
در دوران دولت محمود احمدینژاد پيش از
اين هم در حملات ديگری حسينيههای دراويش
در قم، بروجرد و منزل مسكونی معلمی با نام
رحمت الله جوادی در چرمهين كه محل برگزاری
مراسم مذهبی دراويش بوده نيز تخريب و
همچنين عده كثيری از دراويش نيز دستگير و
زندانی و از تحصيل منع شدهاند.
در اواخر شهريور و اوايل مهر ماه پارسال
نيز خيابانهای تهران شاهد تجمع اعتراضی
دراويش بود كه خواهان احترام به حقوق
شهروندی خود بودند.آنها چندی قبل اقدام به
نامنويسی از دراويش داوطلب كرده بودند تا
در كمپين كوچ دراويش در ايران به اوين
حضور يابند.
در روزهای ٢٩ و ٣٠ شهريور ماه دراويش در
جلوی ساختمان دادگستری تجمع كردند كه پيش
از شكلگيری تجمع مأموران شروع به
ضربوشتم و در پايان بيش از ٤٠٠ نفر از
دراويش را بازداشت كردند و اين داستان روز
بعد هم ادامه داشت و دراويش داوطلبانه
سوار ونهای نيروی انتظامی میشدند و به
بازداشتگاه منتقل میشدند، و ساعاتی بعد
آزاد شدند.
البته در ٦ مهر ماه هم تجمع ديگری در
تهران بود كه با حضور نماينده دادگستری به
پايان رسيد. دراويش گنابادی معمولاً
علاقهای به دخالت در سياست ندارند و
ترجيح میدهند تا آداب و مراسم مخصوص خود
را بدون آزار رساندن به ديگران به جای
آورند.فرهاد نوری سر دبير سايت مجذوبان
نور، درباره دلايل دو عنصر قدرت سياسي و
ديانت در حاكميت ايران پاسخ به اين مسأله
را دشوار میكند از طرفی حكومت به ماهوی
حكومت فارغ از مسايل عقيدتی و دينی ممكن
است از جمعيت دراويش كه روحيه همدلی و
همبستگی نيز قويا در آنها وجود دارد ايجاد
توهم كند و آنها را مشكل و معظل امنيتی
قلمداد كرده و تهديدی برای قدرت سياسی
بداند، از طرف ديگر اين امكان نيز وجود
دارد حاكميت ايران به مثابه يك نهاد دينی،
مكتب تصوف را به عنوان يك رقيب ايدئولوژيك
تصور كند، و بيم زير سئوال بردن قرائتی كه
حاكميت از اسلام دارد را داشته باشد او
البته تأكيد میكند كه حاكميت شناخت درستی
از دراويش ندارد چرا كه آنها هرگز به
دنبال قدرت و يا حتی تبليغ سيستماتيك و
مدون انديشههای خود نبوده و نيستند. در
هر حال اعتراضات دراويش از نگاه كنشگران
مدنی ايران به عنوان يك نمونه خوب از
اعتراضات شناخته میشود.
آیا اعتراض حق من است؟
محمدرضا برزگر
صرفنظر از اینکە
روایت واقعی مرگ فریناز خسروانی چە بودە؟
آیا میتوان
ادعا نمود کە شهروندان حق دارند درمورد
چگونگی این واقعە از مسئولین حکومتی و
قضائی سئوال
کنند؟اجازە بدهید مسئلە را تبینن نمایم در
٣مەی طی رخدادی دختری جوان از ساختمان یک
هتل کە درآن اشتغال داشت سقوط میکند
و حادثە منجر بە مرگ وی میشود
دو روایت کاملاً
متفاوت وجود دارد:
1-
وی قربانی یک تبانی شدە است در تبانی،
حکومت و ساختار فاسد آن متهم اصلی هستند.
2- وی قربانی نیست و جوانی است کە با فردی
غیرە همجنس رابطە خودخواسته خارج از
چارچوب عرف داشتە است.
چون در ایران رسانە غیرە حکومتی و آزاد
وجود ندارد شبکەهای اجتماعی بە رسانە
بازتاب دهندە ذهنیت مردم و افکارعمومی
تبدیل میشود شبکەهای اجتماعی (افکار
عمومی) روایت اول را قبول دارد شبکەهای
خبررسانی رسمی و غیررسمی وابستە بە حکومت
بر روایت دوم تأکید دارند و در ضمن در
تمام مصاحبەهای مسئولین شهری نوعی تهدید
وجود دارد؛ آنها اظهار میکردند و میکنند
اگر مردم روایت اول را قبول کنند مدارکی
دالبر تایید روایت حکومتی یا روایت دوم
ارائە خواهند داد و حاکمیت بە هیچ شیوە
مسئلە "قربانی بودن" را قبول ندارد و
تلاشی نیز برای تبینن این مسئلە انجام
نمیدهد این در حالی است کە تقریباً همە
این را قبول دارند کە حاکمیت باید در مورد
مسائلی کە بە سئوال برای مردم تبدیل شدە
است، شفافسازی نماید این کشمکش رسانەای
بالغبر ٤ روز طول کشید هر دو بر روایت
خود تأکید داشتند و در ضمن حکومت با زبان
تهدید بر کشمکش و تنش لفظی میافزود.
کشمش از سطح رسانەها خارج و بە خیابان
رسید؛ مردم بر روایت خود تأکید داشت و
حکومت هیچ بر این عقیدە نبود و نیست کە
مسئول است در برابر یک پرسش سادە کە برای
افکار عمومی درست شدە، پاسخگو باشد.
همزمان با عدم پاسخگویی بە این پرسش رفتار
حاکمان در گذشتە و طی ٣٦ سال قبل بە مردم
قبولاندە است کە همیشە در دیار کوردستان
دو روایت وجود دارد روایتی ازآن مردم و
روایتی برای حکومت؛ کلیە ارگانهای حکومتی
نیز موظف بە دفاع از روایت حکومت هستند و
در ارگانهای حکومتی چیزی بە اسم روایت
مردم از ارزش برخوردار نیست.
پس مردم از "حق اعتراض" استفادە نمودند
اعتراض بە روایت حکومتی در کوردستان
"اغتشاش" خواندە میشود و این کافی است تا
با متعرضین برخورد شود، بعد از اغتشاش
خواندن "اعتراضی مردمی" مستلزم هزینە
فراوان خواهد شد.
1- کشتە و زخمی شدن متعرضین
2- ایجاد ناامنی یا بهتر است بخوانیم
توجیهی برای ناامن خواندن شهر از طرف
حاکمیت جمهوری اسلامی.
3- تأکید حکومتبر عدم پاسخگوی و
شفافسازی در مورد رویداد اول و هزینەهایی
کە در پی "اغتشاش" بر دست مردم گذاشتە
میشود.
در اینجا یک خلط مبحث نیز روبرو هستیم
تحلیلگران "اعتراض" را "غیرمنطقی"
میپندارند و یک هزینە گزاف تقلی میکنند،
معترضین بر شفافسازی حادثە کشتەشدن یک
شهروند تأکید دارند و حکومت بر روایت و
عدم پاسخگویی بە دلیل "اغتشاش" تایید دارد
و شهروندان را "افرادی اغتشاشگر" میخواند
اما آنچە فراموش میشود؛ "حق اعتراض
شهروندان"، "اغتشاش خواندن اعتراض" و "عدم
شفافسازی در حکومتداری" است.
مسبب وضعیت موجود و هزینەهای کە بە شهر
مهاباد وارد شدە است جوانانی هیجانی و
پرشور نیستند؛ بلکە حاکمیتی است کە هم از
مشروعیت اجتماعی در جامعە کوردستان
برخوردار نیست و هم خود را موظف بە
پاسخگوی و شفافسازی در برابر مردم
نمیدانند.
در ضمن با استفادە از تکنیکهای رسانە و
خلط مبحث حکومت رفتار خود را قانونی و
عادی تلقی نمودە و "حق اعتراض" و
"شفافسازی در حاکمیت" کە حق شهروندان است
را پایمال میکند.
آنچە در شرایط کنونی در کوردستان روی
میدهد یک "حق" برای ارتقاء دموکراسی و حق
شهروندی است نە
یک "اغتشاش" برای ویرانی شهر، شهروندان از
حق "سئوال کردن" و پاسخ "شفاف" در برابر
حکومت برخوردارند و اگر تحلیلگر بر این
عقیدە است کە شهروند از این "حق" نباید
استفادە کند تنها بە ساختار توتالیتر خدمت
کردە است نە شهر مهاباد.
خشونت در برابر زنان
سامیه ایرانی (س.ع)
واژهای که دامنه شناساندن و آگاهیدن
بسیار گستردهای دارد؛ خشونت در برابر
زنان را میتوان به چندین بخش تقسیم
کرد: خشونت زبانی، خشونت روانی، خشونت
جسمی و روانی، خشونت اقتصادی. که در
خشونت زبانی، زن در برابر تهدیدها و یا
واژهها و سخنهای کوچک کننده قرار
میگیرد؛ میتوان به پدر و مادر و یا دور
و بریها اشاره کرد، که برای دلداری پسر
بچهها به او میگویند: مگه تو دختری؟
و یا تو که دختر نیستی و از اینگونه
واژهها ... که همین دختران ما را از
کودکی مورد تاخت و تاز گونهای از خشونت
قرار میدهد و یا متلکهای زشت و زننده
خیابانی تا ناسزاگوییهای داخل خانه چه
از سوی پدر، مادر، برادر و چه از سوی
شوهر، که گاهی به بالاترین درجه ترساندن
نیز میرسد، که شوربختانه این گونه از
خشونت در کشور ایران از هیچ گونه دادیکی
برخوردار نیست .هر چند گونههای دیگر
خشونت هم تنها دادیک دارند وبی از دید
انجامی به هیچ جایی نمی رسند و همیشه در
دادیکهای جمهوری اسلامی دست زن کوتاه
بوده است.
مگر در گونه های ویژه چون قتل و یا
میتوان همان سوختن با اسید را نام برد که
باز درباره هر دو اینها نمیتوان با
ایمان گفت که همه چی به خوبی انجام میشود
و به گفتهای "حق به حقدار میرسد". در
خشونتهای روانی، همان اجازه داشتن یا
نداشتن زن برای کار بیرون کردن، یا از
خانه بیرون رفتن یا با دیگری رفتوآمد
داشتن و یا حتی اجازه دیدن پدر و مادر خود
را داشتن و غیره، و نیز میتوان چند همسر
بودن مردان را نام برد، که کشوردارهای
جمهوری اسلامی ایران دست این گونه افراد
را از دید دادیکی باز گذاشتهاند ، چون
برابر با آیه قرآنی مرد اجازه داشتن 4
همسر را دارد و شوربختانه در بیشتر
فرهنگها یک چیز پیش پا افتاده و نهادین
است.
در خشونت اقتصادی نیز میتوان به زورگویی
و انجام فرمانروایی، زمانیکه مرد
نانآور خانه و دستمزد بگیر است، گفت؛ که
در این خشونت زن اجازه بهرهبرداری
آزادانه از پول را ندارد و با باید و
نبایدها روبرو است.
در همین گونه از خشونت که گویا به دیده
کسی هم نیاید، زمانی است که مرد و زن هر
دو کار میکنند و بنابر خواسته مرد هر دو
پول را روی هم میگذارند، برای خریدهای
خانه یا ماشین و .... در خشونت جسمی و
روانی، همانگونه که از نامش پیداست، به
دست درازی و کتکزدن زن، پیوسته است.
و یا میتوان به جریانهای اسیدپاشی بر
روی زنان و یا دختران چه در بیرون از خانه
و چه در داخل خانه که به دست پدر،
برادر، شوهر و یا حتی بیگانگان انجام
میشود. در اینگونه از خشونت،
خشونتهایی هم هستند که خاموش و پنهان
میمانند و حتی بیشتر زنان آنرا بدید
خشونت نمینگرند، چون تجاوز به زن به دست
شوهر، که این گونه خشونت با بیمیلی زن و
گاهی با زور انجام میشود که از دید روانی
نیز هنایش بدی در زن میگذارد و او را
دچار دلزدگی واز خود بیزاری میکند و یا
ختنه زنان که خشونت پنهان و فرهنگی است که
در بین بیشتر مردم نهادیک شده است.
اینها گونههایی از خشونت هستند که
خاموش خاموشند بهویژه گونه نخست، همان
تجاوز شوهر به همسر خود که از دید دادیکی
بیمفهوم است،
چرا که دادیک جمهوری اسلامی ایران بر پایه
اسلام و آیههای قرآنی نوشته شده است و در
اسلام تن زن برای شوهر، خوانده شده و مرد
"مالک" آن است و گفته شده چه زن خشنود
باشد چه نه، زمانیکه شوهر او را برای
همخوابی میخواهد، باید آماده باشد.
شوربختانه گونههای خشونت در کشورهای
اسلامی بیشتر به دیده میآید ، چرا که از
دید اسلام زن "ناقصالعقل" شناخته شده و
اداره زن پیش از پیوند زناشویی به پدر و
مادر و پس از آن به شوهر داده شده است.
و خود زن به تنهایی از دادیکی برخوردار
نیست که پشتیبان او باشد. در دادیکهای
اسلامی دیه زن"نیم" دیه مرد است و یا
شهادت "دو زن" برابر با "یک مرد" است
و اینها همه نمونههای خشونتستیزی اسلام
و کشورداران جمهوری اسلامی ایران در برابر
زنان است.
همانگونه که در سوره بقره آیه 282 گفته؛
و دو شاهد به شهادت گیرید، اگر دو مرد
نبود، یک مرد و دو زن که به آنها رضایت
دهید، شهادت بدهند، تا اگر یکی فراموش
کرد دیگری به یادش بیاورد.
همانگونه که در این آیه به روشنی پیداست
وجود دو زن برابر با یک مرد است. ای کاش
زنان، گونههای گوناگون خشونت را شناخته و
در برابر آن به پا خیزند و کشورداران را
وادار به دگرگونی دادیک زنستیز خود
کنند، زنان باید آگاه به هودهها و
آزادیهای خود باشند.
آزادیهایی که در برگیرنده همه مادههای
حقوقبشری آدمی است و باید که زن و مرد هر
دو از این هودهها بهرهمند شوند، جدا از
هر فرهنگ و هر دین و آیینی؛ و این کار را
میتوان از درون خانه و با آگاهی و بهدور
از هر گونه خشونتی به پسران و دختران خود
آموزش داد .
به امید روزی بدون خشونت از هر گونهاش در
جهان و در ایران.