جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق زنان:
تهیه و تنظیم : زینب قنبری
جلسه ماهیانه کمیته زنان با همت و تلاش اعضای کمیته در تاریخ 22جولای
2015 در ساعت 6 بعد از ظهر برگزار گردید. حاضرین در جلسه خانم ها:
انسیه حنیف نژاد، کبری الیاسی ، زهرا لطفی مرجان تابع بردبار، ندا
امین ، زینب قنبری ، فریبا ضیایی ، نازی نیکویی سلیم ، فاطمه قنبری
فاطمه تابع بردبار ، سهیلا مرادی ، منیژه ارویشی ، سمیرا اطاعت ،
علیه رحمانی ، مریم مرادی نازنین سید هاشم کدخدا و آقایان : محمود
نعیمی ، فرزاد نایب غریب ، مهدی سرحدی، فرزان نایب غریب ، بهادر تهی
، بهروزخسروی و فرهاد نصیری
بودند.
در ابتدا خانم قنبری ضمن خوش آمد به حاضرین از خانم مرجان تابع بردبار
دعوت کردند تا گزارشی از نقض حقوق زنان در ماه گذشته را اعلام کنند:
لغو اردوهای آماده سازی و اعزام نشدن تیم ملی هندبال زنان ایران به
رقابت های قزاقستان را شاهد بود که نائب رئیس فدرال هندبال بانوان علت
را مشکل مالی اعلام کردکه البته این محدودیتها و حق کشیها در ورزش زنان
تازگی نداردو
در ایران زن نتوانسته جایگاهی شایسته با این همه پتانسیل و انرژی در
عرصه ورزش بدست آوردوزن ایرانی در جایگاه شایسته خوددر ورزش به چشم نمی
خورد .
روز 29 خرداد ماه بازی والیبال میان ایران و آمریکاه بود که با وجود
وعده های قبلی حتی خبر نگاران زن اجازه ورود به ورزشگاه آزادی را
نداشتند . وتنها 5 زن تماشاگر با پاسپورت امریگایی تیم ملی ایران را
تشویق کردند.
نماینده علی خامنه ای در خراسان و امام جمعه بجنورد نسبت به ترویج دو
چرخه سواری زنان هشدار داده که باعث ترویج بی حجابی می شود.فرمانده
نیروی انتظامی اعلام کرده که باید با کشف حجاب زنان در خودروها مقابله
شود.
نماینده مردم اصفهان پیشنهاد الزامی شدن چادررا از اول ابتدایی داده تا
از اول با حیا بزرگ شوند.
گلپایگانی مرجع تقلید :تفکیک جنسیتی شرط اساسی سلامت جامعه است.یک مقام
قضایی از آزادی همه زندانیان زن جرائم غیر عمدی یا بدهکار مالی که سر
پرست خانواده هستند خبر داد و این در حالی است که 200 زن زندانی جرائم
غیر عمد در زندانهای کشور دوره محکومیت خود را سپری می کنند.
وپرویز فتاح رئیس کمیته امداد در ایران افزایش شدید تعداد زنان سرپرست
خانواروافزایش شدت فقر را هشدار داد
و زنانه شدن کارتن خوابی به صورت یک معضل اجتماعی در آمده است.خبرگزاری
هرانا :به 300 مورد اسید پاشی در یک سال در ایران خبر داد . به دنبال
اسیدپاشی زنجیره ای در اصفهان یک متهم که رفتارهای خشن و مجرمانه ای
نسبت به زنان داشته دستگیر شده و تحت باز جویی قرار گرفته است.
این در حالی است که در اخبار متا سفانه مواردی از اسید پاشی را داشتیم:
اسید پاشی بر روی یک زن در خوی توسط شوهرش صورت گرفته که دچار سوختگی
شدید شد.
و همین طور یک دختر و مادر و یک زن جوان در بوکان توسط چهار پسر جوان
که شیشه مصرف کرده بودند و تعادل روانی نداشتند مورد اسید پاشی قرار
گرفتندکه اسید پاشی توسط سرنگ صورت گرفت که البته این اسید پاشی سطحی
بوده و در بیمارستان بستری نشدند.آمار خودکشی شهروندان کرد به دلایل
مختلف از آغاز سال جاری تا کنون به 30 تن رسید و خودکشی زنان بسیار
چشمگیر و وحشتناک است چنانچه در خبرهای هر ماه شاهد خودکشی زنان
کردعمدتا به صورت خودسوزی می باشیم و افسردگی یکی از شایع ترین مشکلات
روانی دختران و زنان ایرانی می باشد که ریشه فرهنگی و اجتماعی و بعضا
سیاسی داردو یکی از عوامل خودکشی می باشد.
یک دختر جوان 20 ساله (اهل تازه اباد)خودکشی کرد.
یک زن 30 ساله در اردبیل خود سوزی کرد و جان خود را از دست داداختلاف
با همسر و خانواده او.
و همین طور (کانی آگوشی )دختر محمد امین آگوشی معلم باز نشسته و زندانی
سیاسی با حلق اویزکردن به زندگی خود پایان داد و آقای محمد امین آگوشی
پس از شنیدن خبر خود کشی فرزندش در شرایط روحی و جسمی بدی قرار دارد.
ودختری 23 ساله در هنگام سرقت خودرویش.به قتل رسید.
جسد یک دختر دانشجوی 26 ساله در شهر مهاباد کشف شد که به علت ایست قلبی
ومصرف مواد مخدر اتفاق افتاده
کارگر زن 28 ساله در مشهد به دلیل اختلاف با کارفرما خودسوزی کرد.
وکیل پرونده فریناز خسروانی از از باز بودن پرونده وی در دستگاه قضائی
خبر داده این در حالی است که خبرهای انتشار یافته حاکی از مختومه شدن
پرونده توسط وزارت کشور می باشد.
شخص مورد اتهام فریناز در باز داشت به سر میبرد و وثیقه سنگینی برای
وی صادر شده است.
یک دختر بچه 11ساله در زیر پل در تهران مورد تجاوز شش مرد قرار گرفت
واین در حالی است که رئیس دادگستری استان تهران ادعا کرده هیچ گزارشی
از تجاوز به دست دادگستری نرسیده . تقی رحمانی همسر نرگس محمدی (فعال
حقوق کودکان ) از ملاقات کابینی کودکانش با نرگس در زندان انتقاد کرده
و آن را درد اور و سخت خوانده.نرگس بیش از 2ماه در زندان است.
کارگران زن در ایران یک سوم حد اقل حقوق را دریافت می کنند این در حالی
است که به لحاظ قانونی حقوق کارگران زن و مرد باید برابر باشد.
اخراج 900 هزار زن طی 10 سال گذشته و خانه نشین شدن آنها را شاهد بودیم
بطور مثال 74 هزار زن به علت افزایش مرخصی زایمان از کار اخراج شدند.
پرستاران معترض در همدان بخاطر پرداخت نکردن حقوق عقب مانده و نداشتن
امنیت شغلی تجمع کردند..
رئیس حوزه علمیه اصفهان مدعی شد فعالیت مختلط زن و مرد در مراکز اموزشی
مغایر با احکام نظام است
گلپایگانی مرجع تقلید :تفکیک جنسیتی شرط اساسی سلامت جامعه است.. رییس
کل دادگستری استان فارس اعلام کرده از ورود افراد بد حجاب به اداره های
دولتی جلو گیری میکنند.
سازمان صدا و سیما با اجرای بخشنامه ای تفکیک جنسیتی در شبکه رادیوئی
را اغاز کرده و اطاق هایی که مردان مدیریت آن را بر عهده دارد از
کارمندان زن تخلیه میکند.این تفکیک جنسیتی را تا پیش از این در
دانشگاهها و اکنون در صدا و سیما می بینیم.
توهین صدا و سیمای رژیم ایران به دختران مجرد که در قالب فیلم وسریال و
برنامه های زنده و در قالب جوک ها صورت می گیرد و دختران را در حسرت
شوهر نشان می دهدکه ما اعتراض دختران سرزمینمان را در وایبر و فیس بوک
می دیدیم.
8هزار نفر در خراسان شمالی از طرح امنیت اخلاقی تذکر گرفتند. این
تذکرات در حالی صورت می گیرد که زنان ما از امنیت جانی و اجتماعی در
جامعه برخوردار نیستند.
در تهران 14 زن قربانی پراید مسافر کشی با دو سرنشین شدند که دختران و
زنان را به قصد آزار و اذیت می ربودند.
دو دختر دانشجو که با اتوبوس از تهران عازم گرگان بودند در اتوبوس مورد
تجاوز دو راننده اتوبوس قرار گرفتند.
طی حکمی از سوی دادگاه انتظامی وکلا پروانه وکالت نسرین ستوده از 3 سال
به 9 ماه کاهش یافت.
چهارمین جلسه از دادگاههای گروهی شهروندان بهائی به نام های خانم ها
روفیا پاکزادان - شهره سمیمی -پریوش شجاعی و تینا موهبتی برگزار شد.
مریم سادات یحیوی فعال اجتماعی و سیاسی هفت سال ونیم حبس محکوم شد.
زیبا پور حبیب مربی عرفان حلقه برای اجرای حکم 3 سال حبس به
اوین رفت.
آتنا دائمی فعال مدنی و حقوق کودکان کار در پی مشکلات هرمونی به
درمانکاه منتقل شد واو از نا مساعدی روحی برخوردار است وبه گفته
مادرش پزشک زنان برای آتنا مشکوک به سرطان سینه می باشند.
معصومه ضیا یکی از اعضای گروه عرفان حلقه به اتهام اختلال در نظم عمومی
و شرکت در تجمع
اعتراضی نسبت به بازداشت محمد علی طاهری به یک سال حبس و 74 ضربه شلاق
محکوم شده است.
بسمه الجبوری زن زندانی عراقی محبوس در زندان ورامین به جرم جاسوسی
در حالت بیهوشی و وضعیت وخیم جسمی به بیمارستان خمینی منتقل شد .و خطر
مرگ آن را تهدید می کند البته این زندانی اعتصاب غذائی 101 روزه داشته.
و آزادی او را به نوشتن عفو و توبه منوط نموده است اما این زن خودش را
بی گناه دانسته و حاضر به نوشته توبه نامه نیست.
ناهید گرجی ( فعال مدنی ) بیش ا ز 10 ماه از بازداشت آن در مشهد می
گذرد و هیچ اطلاعی از اتهامات و وضعیت پرونده و محل دقیق نگهداری او در
دست نیست .ونزدیکان ناهید گرجی فعالیت او را درشبکه های اجتماعی
فیسبوک و وایبر و واتس آب عنوان می کنند.
وزارت بهداشت ایران در راستای سیاستهای حکومتی افزایش جمعیت تصمیم
گرفته کلینک های زناشویی با حضور یک روحانی حقوقدان و متخصسان راه
اندازی کرده و از پیشگیری از ( تک فرزندی )خبرداد وگفت که تک فرزندی
عوارض جسمی و روانی و اجتماعی دارد و اعلام شده نمام خدمات پیشگیری از
بارداری جز در موارد خاص حذف شده است و افزایش جمعیت به صورت جدی در
دستور کار قرار داردکه این خشونت علیه بدن زن می باشد. مریم شفیع پور
زندانی سیاسی بند زنان اوین آزاد شد که پس از تحمل 2 سال حبس این
فعال دانشجویی در دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به اتهام اجتماع
علیه امنیت ملی به 7 سال حبس محکوم شده بود که پس از تجدید نظر به
چهار سال حبس کاهش یافت. فریده شاهگلی زندانی سیاسی پس از 3 سال حبس از
زندان آزاد شد. حکیمه شکری فعال مدنی و از مادران پارک لاله با پایان
محکومیتش از اوین آزاد شد.
پس از آن خانم فاطمه قنبری،فعال حقوق بشر با موضوع بررسی وقایع 18 تیر
به شرح زیر برای حاضرین به سخنرانی پرداختند:
18 تیر به نوعی بزرگترین حرکت دانشجویی بعد از انقلاب است.حرکتی که
اختلاف های درون هیئت حاکمه را چنان دامن زد که علنی شد.اختلاف اصلاح
طلبان که دولت دست آن ها بود با جناح رقیب که طرفدار سرکوب بود و اصلاح
طلب ها طرفدار کنترل. ولی امروز هردو جناح،سرکوب 18 تیر را محکوم می
کنند و هر کدام مدعی هستند که طرف مقابل این کار را انجام داده است.در
مناظره های انتخابات ریاست جمهوری سال 1392محمد باقر قالیباف در یکی از
سخنرانی های خودش اعتراف کرد که با وجود اینکه در سال 78 فرمانده نیروی
هوایی سپاه بوده است به خیابان ها می آمده و جمعیت معترض را با چوب
مورد ضرب و شتم قرار می داده وبه این موضوع افتخار هم می کند.در یکی از
مناظره هایی که از صدا و سیما پخش شد آقای روحانی و قالیباف هر کدام
سعی دارند که این فاجعه را به گردن دیگری بیاندازند.
به هر حال همه ما می دانیم که هر موقع منافع و مصالح هر کدام از این
جناح ها به خطر بیفتد دوباره همچین سرکوبی اتفاق خواهد افتاد.سرکوب 18
تیر آنقدر عظیم بود که در خارج از ایران هم مورد توجه قرار گرفت و مجله
هایی مثل اکونومی نسبت به آن واکنش نشان دادند. در آن زمان بستر و
زمینه فراهم بود که باعث شد این حرکت شکل بگیرد.
در آن زمان مجلس 5ام سر کار بود.این مجلس در تیر 78 می خواست یک طرحی
را تصویب کند که روزنامه نگار و روزنامه نگاری را به شدت محدود می
کرد.روزنامه های اصلاح طلب اعتراض می کنند و روزنامه سلام در 17 تیر
سندی را چاپ می کند که نشان می دهد سعید امامی که چند ماه قبل از این
ماجرا به عنوان مسئول گروه خودسر وزارت اطلاعات در قتل های زنجیره ای
معرفی شده بود،او بوده که طرح محدودیت روزنامه ها را داده است به اسم
اصلاح قانون مطبوعات.
دانشجویان در روز 17ام تیرماه در اعتراض به توقیف روزنامه اصلاح طلب
سلام در کوی دانشگاه تجمع کرده بودند و شعارهایی علیه سانسور مطبوعات و
همین طور محافظه کاران سر داده بودند، آن ها همین موضوع را بهانه ای
برای حمله به کوی دانشگاه قرار دادند.
در سحرگاه 18ام تیرماه نیروهای سیاه پوش انصار به خوابگاه دانشجویان
یورش بردند و دانشجویان را مورد ضرب و شتم قرار دادند.آن ها به خوابگاه
های 14،15،20،21 حمله بردند.مواد آتش زا را به درون اتاق ها انداختند و
دانشجویان را تا سر حد مرگ کتک زدند.
حداقل 1 نفر را کشته بودند کامپیوتر ها را شکسته بودند،آن ها حتی
دانشجویان خارجی را مورد ضرب و شتم قرار داده بودند.
انصار حزب الله به همراه لباس شخصی ها ونیروی انتظامی سرکوب خشنی می
کنند که حتی دو روز پس از آن خامنه ای در 21 تیر با این موضوع برخورد
کرد البته خامنه ای در سخنرانی خودش از یک طرف می گوید حمله به کوی
دانشگاه نادرست بود و قلبش را جریحه دار کرده و از طرف دیگر کل سرکوب
جنبش اعتراضی را که به خیابا ن ها کشیده شده بود و تهدید کننده بود را
تایید می کند.
آقای امیر فرشاد ابراهیمی دبیر سیاسی سابق انصار حزب الله بعد از خروج
از ایران در مورد وقایع 18 تیر می گوید:
خامنه ای از مدت ها قبل دستور داده که باید در دل دانشجو ها خوف
انداخته شود به طوری که دیگر جرات عرض اندام نداشته باشند. حادثه 18
تیر قربانیان زیادی داشت از جمله آقای عزت ابراهیم نژاد. ایشان توسط
مسعود ده نمکی دستگیر می شوند و توسط محمد بابائیان و مهدی صفری تبار
مورد ضرب و شتم قرار می گیرد و در نهایت با شلیک مهدی صفری تبار به قتل
می رسد. در دادگاهی که برای مهدی صفری تبار گرفته شد همه شواهد نشان از
این داشت که او قاتل عزت ابراهیم نژاد است اما قوه قضاییه نخواست پسر
نماینده ولی فقیه را قاتل نشان دهد و او با ارائه کپی کارت شناسایی
آزاد شد.
فرشته علیزاده پس از حمله شبه نظامیان انصار حزب الله و پلیس به
خوابگاه دانشجویان در کوی دانشگاه در وقایع 18 تیر 78 ناپدید شد.علی
اکبر موسوی خوئینی نماینده مجلس ششم 4 سال بعد از 18 تیر در همایشی که
در داشگاه امیر کبیر تهران برگزار شد گفت که علیزاده توسط نیروهای
امنیتی ربوده شد و هیچ نهادی مسولیت آن را به عهده نمی گیرد. امیرفرشاد
ابراهیمی معتقد است که او پس از بازداشت زیر شکجه جان سپرده و در
گورستان خاوران دفن شده است.
23 تیر 78 سعید زینالی بازداشت می شود و در بازداشتگاه خیابان سئول نگه
داری می شود. در آدر 78 بیانیه شورای عالی امنیت ملی بیانیه ای صادر می
کند مبنی بر اینکه به پرونده دانشجویان رسیدگی شود. به دنبال این
بیانیه سعید زینالی تحویل وزارت اطلاعات داده می شود و آذر 78 وارد
زندان توحید می شود و این زمانی است که به صورت کوتاه با منزل تماس می
گیرد.
چند نفر از زندانیان سیاسی دانشجوی آن زمان مثل احمد باطبی، منوچهر
محمدی صدای سعید زینالی را می شوند و هویت سعید زینالی در زندان توحید
معلوم می شود و 2 هفته بعد زیر شکنجه مجروح می شود .
ایشان را به بیمارستان قمر بنی هاشم تهران متعلق به وزارت اطلاعات
منتقل می کنند و در بیمارستان قمر بنی هاشم فوت می شود.
علی اکبر موسوی خوئینی ماجرای فرشته علیزاده را مطرح می کند اما در
مورد سعید زینالی چیزی گفته شد به دلیل اینکه متهم اصلی قتل سعید
زینالی وزارت اطلاعات دولت اصلاحات بود.
در نهایت باعث تاسف است که بگویم در دادگاهی که برای محاکمه متهمان
حمله به کوی دانشگاه برگزار شد سردار فرهاد نظری سرپرست نیروی انتظامی
تهران بزرگ تبرئه شد و تنها کسی که محکوم شد یک سرباز بود که اتهامش
فقط دزدیدن یک ریش تراش بود.
در اینجا خانم سهیلا مرادی،فعال حقوق بشر در خطاب به گفته های آقای
پناهیان در مورد حجاب متنی را که برای حضار آماده کرده بودند به شرح
زیر قرائت کردند:
چندی پیش سخنرانی شنیدم از آقای پناهیان ، از اون سخنرانی هایی که
ناگهان آدم رو پر میکنه و دل آدم رو می فشاره ...
ایشان در سخنرانی خود اینگونه گفته بودند که :
هر روز شال هایتان عقب تر ، مانتوهایتان چسبانتر ، ساپورتتان تنگ تر ،
رژلبتان پررنگتر می شود ...
بنده ی کدام خدایید ؟؟
دل چند نفر را لرزانده اید ؟
کدام مرد را از همسر خود دلسرد کرده اید ؟
چند پسر بچه را به سمت پنهانی دیدن عکس و فیلم مستهجن سوق داده اید ؟
چند جوان را به سمت خودارضایی و زنا سوق داده اید ؟
اشک چند پدر و مادر و همسر شهید را در آورده اید ؟
چند دختر بچه را تشویق کرده اید که بعدها بی حجابی را انتخاب کنند؟
پا روی خون کدام شهید گذاشتید ؟
باعث دعوای چند زن و شوهر بخاطر مدل تیپ زدن و آرایش کردن شدید؟
چند زوج را بهم بی اعتماد کردید ؟
نگاههای یواشکی چند مردی که همسرش دارد کنارش راه میرود ،به تیپ و
هیکلت افتاد ؟؟
چطور ؟
باز هم می گویی دلم پاک است ؟؟ .....................
آقای پناهیان در پاسخ به شما باید بگویم که سخنانتان بسیار مرا به
اندیشه وا داشت ،
چرا که هیچگاه از این دیدگاه به همه ی دشواری های موجود در همبودگاه
ایران نگاه نکرده بودم !!!
چه اندازه سخنانتان مرا دلگیر کرد ، بگونه ای که ناگهان همه ی زخم های
دیرین و تازه همگی با هم دهان باز کردند و چون انسان های کیته توز تنها
به قلم و دفترم تاختم و باز این دو یار همیشگی شدند "سنگ صبور " کیته
توزی های من و باز واژه ها خود بخود خبردار ایستادند و رسته رسته برروی
برگه سرازیر شدند .
آقای پناهیان چه دلگیرم کردید ، با این سخنانتان مرا از همان هایی که
در سخنانتان شما آن ها را "مرد" گفتید !!
دلگیرم کردید از مرد واره هایی که کانون گرم و پاک خانواده اشان را
تنها از برای یک پوشش ، بر هم می زنند ! دلم را بر هم زدید از یاد آوری
دل های هرزه ای که با هر چیزی به لرزه می افتند. آه از آن پدر و مادری
که نمی فهمند برای نگه داشتن و پرورش یک گوسفند هم باید نخست آگاهی و
دانش داشته باشند ، چه برسد به یک بچه !! دلخورم از اینگونه پدر و مادر
که به زمانش برای دلبندش روشن نکرده که چی دیدنیست و چی ندیدنی !!
راستی ، به گوش شما هم رسید مرگ آن بچه با طناب ،که در خانه داشت
"اعدام بازی و دار بازی می کرد ؟؟!!
بیزارم از مردهای سخنانتان که هنوز هم نفهمیده اند ، زن هم همان اندازه
مرد از زندگی بهره دارد . بیزارم از این مردها که هر روز بیماری باید و
نباید ، بکن و نکن ، بپوش و نپوش دارند و نمی فهمند که زن برده
نیست!!
دلم را بر هم می زند مردی که زنش آزادی هیچ نداره ولی خودش نگاه هرزه
اش را با پوشش دیگران ارضا می کند ...
آقای پناهیان ! چه خوبه که شماها دیگه از خون پایمال شده ی شهیدان
نگویید که ارجمندی شما از آنها از ارجی که به بازمانده های نیمه جان می
گذارید ، پیداست و باید بگم اگر جانی داده شد و اگر نیمه تنی در میدان
نبرد ماند ، اگر دم و بازدمی ! کپسولی شد ، اگر شنوایی ، سمعکی شد !
شماها به خود نگیرید .....
چرا که آرمان آن ها چیز دیگری بود !!
از شماها که این سخنان حق به جانب را می شنوم ، همه تنم مور مور می شود
، چیزی فراتر از یک کینه از هستی ام زبانه می کشد ، جدا از همه ی
نداشته های کودکی ام ! جدا از آن جای خالی دست پدر ! به یادم می آورد
آن همه دردها و ناله های جانسوز پدر ! جدا از آن سخن هایی که چندین
بار با اون هنجره ی کوچک کودکی گفته می شد و در آخر پدر با سرخی گونه ،
دو دل میان درست شنیدن و نشنیدن ، واژه های دیگری را تکرار می کرد و من
کودک بی آنکه به خواسته ی خود برسم به دروغ می گفتم ! آره همونو گفتم
!!!
از یادم نخواهد رفت هرگز شرمی و خاموشی و انزوای پدر !!! جدا از ان
حمله های عصبی شبانه روزی اش ! هرگز یادم نمی رود ! فشارهای روانی و
آن فریادهای هراس انگیز و کوبه های پیاپی به تن و جان مادر !!!
ای کاش خموشی را می دانستید ، تا هر بار با سخنان کوته فکرانه تان ،
نفشارید و بیرون نکشید زخم های دیرین و بایگانی شده را ..
آقای پناهیان دیگه اینهمه خون شهید ، خون شهید نکنید که اگر آنها هم
زبانی برای گفتن داشتن ،
هم آوا می شدند با همه ی این مانده های نیمه شهید ! و نیایش ها می
کردند مرده و زنده اتان را !!
اینبار که بربالای منبرت نشستی !!
اندکی برایمان بگو از اعدام های پشت سر هم و بی وقفه زمان انقلاب .
برای تنوع و شورانگیزی سخنانت ، دیگر حجاب را ول کن ، که بارها و بارها
شنیده ایم درباره اش ، بگو که آن همه آدم را کیلویی چند به خاک خاوران
فروختید !!بافت این همه قتل های زنجیره ای از کوچه و برزن ها ، از
دوختن لب و دیده بانوان تا خفگی شان با روسری و خفاش شب و هراس های
خیابانی تا به فروهرها و مختاری و پوینده تا سیرجانی ، به کجا رسیده
!!!
آه ! که هنوز هم 18 تیر تنش می لرزد در سالنامه ها !!
نمی دانم آیا گذرت افتاده تا کنون به آن خیابان ها ، همانجاهایی که
روزی زیر پای حق خورده ها می لرزید !!
گذرت که افتاد خوب گوش فرا بده ، هنوز هم می پیچد فریاد جانسوز ندا و
نداها !!!
دیده ای آیا تا کنون از نزدیک رخسار زنان ایستاده سوخته در کوی و برزن
را !!!
کمی هم برایمان بگو ، از گناه نابخشودنی ارومیه ! که چه تاوان سختی را
می پردازد این روزها !! بگو از خشکی دریاچه ها و رودها ...از لب های
خشکیده و ترک خورده ایران بگو !!
بمیرم برای درختان سر بریده ولی عصر ، هنوز هم یاد و خاطرشان ، آن جای
خالی شان ، دیوانه ام میکند ...
از گناه جانداران بگو ، از آدمیت رخت بر بسته بگو !!!
بگو در روضه هایت ، کمی هم از دل سوخته مادران ایران زمین ! از مادر
ستارها ، ریحانه ها !!!
در میان داستان ها و یاوه گویی هایتان ! کمی هم برایمان از داستان های
دنباله دار اختلاس ها و دزدی ها بگو !!
داستان پیدایش و راز سر بسته ی این سندوغ های "صدقات " را بگو !!
همه را در قالب روضه و نوحه بگو ! برای سوزدار شدنشان هم یه چند زن و
مرد ، دختر و پسر ، پیر و جوان ، هم از همان " مناطق محروم " وام
بردار !! آه ! که چه جگری می سوزاند ، بازارت داغ داغ می شود ! هراس از
پایه های اسلام و روحانیت نداشته باش ، همین که آخر هر روضه نام
اسراییل و آمریکا و انگلیس را بیاوری ، همه چی درست خواهد شد !!!
آقای پناهیان ، دردها زیادند ، بسیار زیادتر از این هایی که گفتم ،
تازه من که هیچی نگفتم ، ولی براستی دیگر بریدم ، بهتره برای خوشنودی
خدا دیگر از این پس خاموش شوید و هیچ نگویید .
داغ کرده ام ، همه دردها را بر دلم ، اینک سراسر دردم ، خشمم ، فریادم
! زبانه می کشد گرمای هستی ام و من خاموش نخواهم ماند ، از یاد نخواهم
برد و هر بار خواهم گفت : از زنانی که به گناه پیدا بودن تار مویشان در
کوی و برزن ایستاده سوختند، روزهای درد را فراموش نخواهم کرد !
همان روزهایی که آینه ها هم به فریاد برخاسته بودند ...!!
فر یاد سهش لگد مال شده ی ، دخترکانی خواهم بود ، که پیش از اعدامشان
توی دیوکامه ، دریدی !!
هستی ام را به آتش می کشد این هراس افتاده در دل دخترخوانده ها !!
بانگ سر خواهم داد ، ز درد و هوده ی نداشته مادران !!
آن اندازه فریاد را پر خواهم داد ، در بیگرانگی آسمان ، که ترک بردارد
روزی ، این خاموشی دلخراش مرگبار ...
فریاد را پر خواهم داد ، هر زمان و هر روز ، که ببارد سرانجام دخترانه
ها و زنانگی ها ، از زمین و زمان .....!!!
در آخر هم خانم ندا امین، نویسنده و فعال حقوق بشر در مورد وضعیت
پناهندگی زنان در ترکیه برای حاضرین صحبت کردند:
یک زن ایرانی همیشه در کشور خود مورد نقض حقوقش قرار میگیرد و همیشه
قربانی یک جامعه ی مرد سالار و فرهنگ مرد سالارانه ی چند صد ساله است،
حال بیاییم این زن را در شرایطی تصور کنیم که نه تنها جامعه ی خودش
نیست، زبان مشترکی با مردم آن جامعه ندارد، همان محدود حقوقی که در
کشورش داشته را دارا نیست که حتا هویتی هم در آن جامعه ندارد.
کشور ترکیه از کشورهای پناهجو پذیری ست که با سازمان ملل همکاری میکند
و موظف است طبق معاهداتی که امضا کرده و پذیرفته خدمات خاصی را به هر
پناهجو اعطا کند که متاسفانه شاهد انجام کامل این معاهدات نیستیم و این
عدم همکاری به طور خاص به گروهی از جامعه ی پناهنده که زنان هستند و به
لحاظ فیزیکی و روحی بسیار آسیب پذیرتر، ضربه های بیشتری وارد میکند که
در ادامه به شرح وضعیت آنها می پردازیم.
وضعیت کاری: کار سخت که به هیچ لحاظ ربطی به رشته ی تحصیلی شخص و
توانای های حرفه ای او ندارد، آنهم در حالی که به لحاظ قانون پناهندگی،
کار کردن یک پناهجو غیر قانونی است. تایم کاری زیاد که بین 12 الی 14
ساعت در روز می باشد. حقوق کم و سوء استفاده به صرف زن بودن و تجاوز به
حریم شخصی ایشان و در پاره ای از موارد تجاوز به بدن او.
وضعیت قانونی: یک پناهجو در کشوری که به آنجا اعلام پناهندگی کرده است
هویت قانونی معتبری ندارد و صرفن در این حد خلاصه میشود که مدرک
شناسایی به او داده شود که به سبب آن کارهایش مورد پی گیری قرار گیرد
ولی از مزایای یک شهروند عادی آن کشور برخوردار نیست، که این امر موجب
می شود بسیاری از آزارها را تحمل کند و به قانون مراجعه نکند چرا که
حقی به او تعلق نخواهد گرفت.
و باید در نظر بگیریم که اگر این پناهجو زن باشد به طور قطع آسیب های
بیشتری خواهد دید.
وضعیت اجتماعی: عدم توانایی مشارکت در فعالیت های اجتماعی به خاطر
ندانستن زبان و عدم ارائه ی خدمات دولتی برای یاد گیری زبان آن کشور.
عدم اجازه ی دولت برای همکاری با نهادهای دولتی. یک زن پناهجو در ترکیه
نه تنها با این معضلات رو به روست بلکه با معضلی به نام زن خوب خانواده
بودن هم درگیر است...
چرا که جامعه همیشه از او توقع دارد پیش از انجام کارهای خودش به مسائل
خانواده رسیدگی کند، گو اینکه در شرایطی نا به هنجار رسیدگی به یک شخص
هم توان بالایی می خواهد،چه رسد به بر دوش کشیدن با گروهی یک خانواده.
وضعیت روانی: استرس از چگونگی آینده، بلاتکلیفی هویتی و اجتماعی،
درگیرهای مفرط بین اعضای خانواده که در این میان کسی که بیشترین آسیب
را می بیند زن خانواده است و اوست که باید بار مشکلات را مانند همیشه
بر دوش کشد.
وضعیت عرفی: یک زن پناهجو همانگونه که در جامعه ی خود مورد نقض حقوقش
قرار می گیرد، در کشوری نه چندان پیشرفته به لحاظ فرهنگی هم همین ماجرا
را دارد. گویی همان جامعه ی کوچک خود را به دوش کشیده و همچنان با همان
فرهنگ سرکوبگرانه و مرد سالارانه ادامه میدهد و اطاعت میکند.
وضعیت مالی: به لحاظ مالی بسیار تحت فشار است چرا که توان انجام کارهای
سنگین و سخت و طولانی مدت را ندارد و به سختی میتواند هزینه ی امرار
معاش خود را به دست آورد، و دولت ترکیه هم هیچگونه کمک مالی به او نمی
کند...
و تنها کمکی که از سوی دولت شامل حالش میشود معرفی او به سازمانی ست که
تنها جایی را برای صرفن زنده ماندن در اختیار او می گذارند ( مانند
بهزیستی ایران ) که شرایط مطلوب و استانداردی هم ندارد. و در این میان
متاسفانه زنانی نیز هستند که توان کشیدن چنین سختیهایی را ندارند و
ناگزیر برای تامین مسکن و امرار معاش خود به راه های دیگری روی می
آوردند که یکی از آنها تن فروشی ست.
به انضمام مسائل ذکر شده با مسئله ای به نام تهدید رو به روست، آنهم نه
از سمت دولت و نه از سمت سازمان ملل و نه حتا از سمت جمهوری اسلامی...!
که از سمت همان خانواده ای که به خاطر ایشان تمام دارایی های خود از
جمله تحصیلات، شغل، موقعیت اجتماعی و .... را رها کرده و به خاطر همسر
و فرزندان خود به کشوری بیگانه مهاجرت کرده است...
که در چنین شرایط سختی با تهدید از سمت همسر خود مواجه میشود، تهدید به
حذف شدن از پرونده ی سازمان ملل و ارجاع به ایران... آنهم در شرایطی که
دیگر راهی برای بازگشت به وطن خود را ندارد و نیز عدم تامین جانی از
سوی جمهوری اسلامی به صرف پناهنده شدن که مساوی است با دشمنی با آنها.
و در بسیاری از موارد عدم پذیرش از سمت خانواده را هم شاهد هستیم. و
البته در این میان زنانی نیز هستند که نه به خاطر خانواده، بلکه به
خاطر آرمان های خود و فعالیت هایی که در ایران داشته اند و به دلیل
همان فعالیتها جانشان در خطر بوده و قادر به ادامه ی زندگی در چنان
شرایطی نبوده اند و برای داشتن آزادی و زندگی امن تری ترک وطن کرده و
پناهنده شده اند... که دیگر راهی برای بازگشت به ایران ندارند.
و مشکل دیگری که یک زن پناهنده با آن رو به روست پارادوکس هویتی است،
چرا که جامعه از او یک توقع دارد و او از خود توقعی دیگر. یا مجبور است
زیر بار زور برود و به ارضای تمایلات جامعه و خانواده ی خود بپردازد و
یا باید بر این ظلم روا شده به خود غلبه کند و آنچه که میخواهد باشد که
برای رسیدن به این مهم نیز باید بهای سنگینی بپردازد. چرا که یک زن در
جوامع عقب مانده به لحاظ فرهنگی همیشه دچار پارادوکس هویتی است.
راهکارهای پیشنهادی برای حل مشکلات زنان پناهجو در ترکیه: اطلاع رسانی:
اولین قدمی که برای حل هر معضلی می توان برداشت اطلاع رسانی موضوع و
آگاه سازی جامعه است، اگر ما بتوانیم نهادهای حامی حقوق زنان را در
جامعه ی جهانی از این مشکلات آگاه کنیم قطعن با مشارکت آنها می توانیم
قدمهای مفیدی در راستای حل مسئله برداریم. آگاه سازی فرد از حقوق خود:
یکی از بهترین کمکهایی که میتوان به یک شخص کرد این است که او را نسبت
به حقوق خود مطلع سازیم... متاسفانه بیشتر زنان پناهجو از حقوق قانونی
خود چه به لحاظ قوانین دولتی کشور ترکیه و چه به لحاظ قوانین سازمان
ملل، آگاهی کاملی ندارند و به این سبب بیشتر مورد ظلم قرار می گیرند و
در پی احقاق حقوق خود برنمی آیند. این مهم را می توان از طریق نهادهایی
که فعالیت های حقوقی میکند و خدمات رایگان ارائه میدهند انجام داد.
ارائه ی خدمات درمانی:
وقتی انسان در بحران های زندگی قرار میگیرد اولین بخش از او که بیشترین
آسیب را هم می بیند روان اوست... درگیری های ذهنی، مشکلات اجتماعی و
دعواهای خانوادگی که همیشه قربانی آن زن است، باعث می شود که به لحاظ
روحی و روانی دچار مشکل شود که در این شرایط اگر ساپورتی نداشته باشد
با مشکلات حاد تری مواجه خواهد شد.
جمع آوری گروهی از مددکاران اجتماعی، روانکاوی و روانشناسی و ارائه ی
خدمات درمانی از سمت ایشان به شخص کمک بسیار بزرگی برای رفع و یا تقلیل
مشکلات خواهد بود. که میتوان این کمک را حتا از طریق فضای مجازی نیز
ارائه کرد.
ایجاد مشاغل: همانطور که گفته شد یکی از مشکلاتی که یک زن پناهنده با
آن مواجه است انجام کار سخت که از توان و تخصصش خارج است، تشکیل
گروهایی برای ایجاد کارهایی آسان تر و جذب نیرو در زمینه ی تخصصی شخص،
چه در کشور ترکیه و چه از طریق فضای مجازی، میتواند این مشکل را حل کند
تا دیگر نه شاهد عذاب کشیدن یک زن ایرانی باشیم و نه شاهد تن فروشی او
در کشوری بیگانه برای لقمه ای نان.
و در آخر باید به این نکته اشاره کنم که با ایجاد ارتباط و همکاری با
نهادهای حمایت از حقوق زنان در ترکیه و کشورهای دیگر نیز می توان
کمکهای بسیاری به حل این معضل کرد و نه تنها زندگی انسانهای بیشماری را
نجات داد، که می توان مامنی امن برای پذیرش زنانی ایرانی بیشتری فراهم
آورد که در کشور خود مورد ظلم قرار گرفته و ناگزیر ترک وطن میکنند... و
چه بسا بتوان راهی سخت را برایشان هموار کرد تا توان ساختن یک زندگی
خوب را که شایسته ی داشتن آنند در اختیارشان گذاشت و از بند استبداد
رهایشان کرد.
در انتها برای جلسه ماه آینده برنامه ریزی شد و جلسه در ساعت 7:30 به
پایان رسید.
ادامه گزارش
زن و جمهوری اسلامی 30 مای
محمد حسین بیداروند
در ادامه جلسه ی 30 مای 2015 با عنوان زن و جمهوری اسلامی که در شهر
هانوفر آلمان که به همت کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و با همکاری
سازمانهای
IIK e.V.
برگزار گردید،
در دو بخش تهیه گردید که بخش یک در شماره 160 ماهنامه بشریت به چاپ
رسید و بخش دوم در این شماره به اطلاع شما میرسد. در جلسه خانم میترا
درویشیان نویسنده و فعال حقوق بشر داستان دیگری از نوشته های زیبای خود
را برای حاضرین با نام (( بگذارید )) خواندند متن آن به شرح ذیل میباشد
:
بگذارید
.
دستهایم را آزاد بگذارید، مرا در گونی نپیچید، میخواهم وقتی که مرا
تا گردن در خاک فرو میکنید، زندگی را، هوا را برای آخرین بار لمس کنم.
بگذارید یک بار دیگر و با تمام وجود ببویمش و لمسش کنم. از خاک بیرون
آمدم و باز به خاک باز میگردم، و او مرا چون معشوقی با دستهای گرم در
آغوش میگیرد. پرتاب کنید، سنگ ریزههای نفرت را بر سر و صورتم
بکوبید.ای زن که دستانت را از سنگ ریزه پر کردهای، چرا، چرا پرتاب می
کنی؟
با هر سنگی کدامین عقدهات را خالی میکنی؟
از کدامین عشقت میهراسی؟
به یاد بیوفایی کدام معشوقت میافتی؟
آخ، آخ سرم، صورتم. فریادم را بشنوید ای دیوارهای چشم انتظار ویرانی،
ای درختان چوبه اعدام، ای آسمان که همیشه نظارهگر جنایات بودی، به خشم
بیا و طوفانی به پا کن!تو که سنگ پرتاب میکنی، سرخی پخش شده خونم را
بر گونی میبینی، ولی من شوری آن را احساس میکنم. مزه گرم و دلنشین
زندگی و عشق میدهد.بر لبانم بکوبید! جایی که مدتها جایگاه لبان "او"
بود. "او" کجاست که تحمل کند ضربات را؟
جسمم را از بین میبرید. آیا فقط من سزاوار این تنبیه بودم؟
آیا "او" مرا با عشق، آری عشق، چیزی که شما نمیشناسید، در آغوش نگرفته
است؟
آخ چشمانم، بکوبید، سنگها را بکوبید. من از پشت این گونی رنگین از
خون، چهرههای شمارا میبینم. کاش میتوانستید مرا ببینید، چشمانم را
که غم در آنها لانه کرده است، تنهایی را از چهرهام بخوانید، سنگها
را بکوبید زیرا از نام عشق هم میترسید. ای دژخیمان چرا فقط مرا... این
جسم تاریک را از روی چهرهام کنار بزنید، یک عمر در تاریکی زندگی
کردهام، یک عمر به جرم زن بودن تحمل کردهام، حالا که مرا در خاک فرو
بردهاید بیآیید ریشههایم را دریابید. آخ سر و صورتم را به خون آغشته
کردهاید، خونی که رنگ سرخ دارد، رنگ قلب و عشق.
دردی احساس نمیکنم، چون سنگها بر جسمم فرود میآیند، دردی که بر
سینهام، بر قلب دارم بیشتر است. لحظهای، فقط لحظهای به گناه من فکر
کنید. آیا خود شما بیگناهید؟
با همان دستانتان که سنگ پرتاب میکنید تا به حال چه کسانی را در آغوش
خود جای دادهاید؟
با همان قلبتان که از هرچه سنگ سختتر است و پر از کینه چند نفر را
عاشق شدهاید؟
با همان چشمانتان که سرخی خون مرا نظاره میکند تا به حال چه دیدهاید؟
من از بدو تولد متهم بودم، چون زن هستم!
لحظهای که فکر کردم میتوانم انسانی آزاد باشم به طرف "او" رفتم، چون
عشق را فهمیدم و زندگی را. حالا کجا هستم؟
بگذارید، فقط یکبار دیگر دخترکم را در آغوش بگیرم، ببویمش و بعد
ضربههای عقده خود را با سنگ نثارم کنید. جسمم را تکهتکه کنید.آیا
میتوانید افسانه عشقم را ازبین ببرید؟
میتوانید دوستی و محبت را از روی زمین بردارید؟
میتوانید خونهای ریخته بر گونی را که از وجود یک انسان سرچشمه می
گیرد، را فراموش کنید؟بگذارید، در این لحظه، از پشت این تاریکی فقط
یکبار دیگر...سپس ایشان در میان تشویق حضار جایگاه را ترک کردند .
در ادامه خانم خلیلی از آقای علی تورج هنرمند و فعال حقوق بشر تقاضا
کردند تا موزیک زنده ایی را به همراه آقای سیف الله اصلانی اجرا کنند
که ایشان به مدت بیست و پنج دقیقه ترکیبی از آهنگهای ملی، قدیمی و
خاطره انگیز را به صورت زیبا و شنیدنی اجرا کردند که مورد تشویق فراوان
قرار گرفت و باعث ایجاد فضای شاد و خاطره انگیزی برای حاضرین شد تا
جایی که با اکثر آهنگها تمامی افراد حاضر در سالن همخوانی میکردند .
در انتها هم فیلم دیگری از آقای حمید حمیدی با عنوان اسید پاشی رای
حضار پخش شد و جلسه در ساعت 18 به پایان رسید .
در خاتمه باید به عرض برسانم متاسفانه در ماهنامه ماه قبل به شماره 160
اشتباهاتی صورت گرفت که بنا دیدیم در ماهنامه این ماه ضمن عرض پوزش از
دوستانی که نامشان به اشتباه در ماهنامه درج شده آن را تصحیح کرده
باشیم .
ابتدا در گزارش جلسه ماهیانه نمایندگی هانوفر نام ((محمدحسین بیداروند
)) به عنوان گردآورنده جلسه درج گردید که در واقع منشی جلسه و
گردآورنده گزارش جلسه ((علی تورج )) هنرمند و فعال حقوق بشر بودند .
دوم اینکه مقاله ایی با عنوان (( زنان و محدودیتهای ورزشی )) در
ماهنامه 160 به چاپ رسید که نام گردآورنده مقاله بردباری درج گردید که
در واقع این گزارش از((مرجان تابع بردبار)) فعال حقوق بشر و عضو کمیته
زنان بود است.
ضمن عرض پوزش از این دو همکار به دلیل اشتباهات پیش آمده تمام تلاش خود
را خواهیم کرد که از بروز این چنین اشتباهاتی در آینده جلوگیری شود .
نمایندگی
سوئیس، یکشنبه
۱۲
یولی٢٠١۵
تهیه گزارش :
احمد کاظمی زاده
اين جلسه در تاريخ یکشنبه
۱۲
ماه یولی٢٠١۵
مصادف با
۲۱
تیرماه ١٣٩۴
ساعت ١۵:٠٠ در شهر زوريخ مكاني
به نام كازاما برگزار گرديد.درابتدا آقای احمد کاظمی زاده مسئول جلسه
بعد از سلام و خيرمقدم باخواندن ماده
۹
اعلامیه جهانی حقوق بشر كه ميگويد:
احدي را نميتوان خودسرانه توقيف، حبس يا تبعيد نمود.
و ماده
۱۰
اعلامیه جهانی حقوق بشر:
هر کس با مساوات کامل حق دارد که دعوايش بوسيله دادگاه مستقل و بيطرفي
منصفانه و علنا رسيدگي بشود و چنين دادگاهي در باره حقوق و الزامات او
يا هر اتهام جزائي که به او توجه پيدا کرده باشد، اتخاذ تصميم بنمايد
.، جلسه را آغاز كردند و در ادامه ايشان برنامه اين جلسه نمايندگى
سوييس را براى حضار قرائت كردند. اولین سخنران این جلسه
آقای نادر زندی
فعال حقوق بشر بودند.
ایشان سخنرانی خود را با اخبار نقض حقوق بشر در ماه گذشته خرداد ماه
١٣٩۴و تحلیل آن آغاز کردند.
آقای نادر زندی در ابتدای صحبتهای خود
گفتند در خرداد ماه سال ۱۳۹۴ نقض سامانمند حقوق بشر در ایران همچنان
مانند گذشته ادامه داشت و اولین هفته این ماه با اعدام ۳۰ نفر در
شهرهای کرج (زندان قزلحصار)،اردبیل ،کرج (زندان رجایی شهر) ،مشهد،
کرمان وگچساران آغاز گردید تا تا نشانه ای شود از آغاز نامیمون این
ماه برای جامعه حقوق بشری ایران. متاسفانه در خرداد ماه ۹۴ تعداد
بیشماری از زندانیان اعدام شدند از برجسته ترین گزارشات اعدام در این
ماه باید به اعدام یک متهم “تجاوز به عنف ”در ملاء عام در جیرفت ،اعدام
های دسته جمعی و مکرر در زندان قزلحصار و چند مرحله در زندان رجایی
شهرکرج منجمله اعدام دست جمعی ۲۵ زندانی دیگر اشاره کرد که عمده این
اعدام ها مخفیانه و بدون پوشش رسانه های دولتی انجام شد.یکی
از مورد توجهترین و بحثبرانگیزترین گزارشات در زمینه اعدام، اعدام بی
خبر و بدون ملاقات منصور اروند زندانی سیاسی در زندان میاندواب بود.
این ماه البته شاهد بخشش و نجات تعدادی از محکومین به قصاص نیز بودیم
از جمله بخشش پای چوبه دار متهم به “قصاص نفس” در زندان نوشهر و بخشش
یک اعدامی پای چوبه دار پس از گذشت ۲۱ سال در قزوین.آقای
زندی در ادامه گفتند خردادماه همچنین با تداوم تعرض به حقوق اولیه
اقلیتهای ملی و دینی در ایران همراه بود که جلوگیری از اصلاح نظام
درسی مدارس دینی اهل سنت خراسان رضوی از این جمله بود.در پی این گزارش
شورای برنامه ریزی مدارس علوم دینی اهل سنت وابسته به دولت، که مجری
طرح کنترل مدارس دینی اهل سنت به شمار می رود، با مداخله در برنامه
اصلاح نصاب درسی باعث اخلال در فعالیت های مدارس دینی خراسان رضوی شده
است.
در
رابطه با نقص حقوق شهروندان بهایی نیز همانند گذشته شاهد تبعیض و آزار
واذیت متعدد بودیم، گزارشات،پلمپ محل کار یازده شهروند بهایی در ساری ،
آغاز حبس یک شهروند بهایی درهمدان و بازداشت و انتقال ساسان حقیری به
زندان اصفهان از جمله آنان بود.یکی
از بارزترین گزارشات تضییع حقوق بهاییان، گزارشی در رابطه با جلسه
شورایعالی انقلاب فرهنگی به دستور رهبر جمهوری اسلامی بود که مامور
شدند تا برای همیشه یک “سیاستگذاری جامع و مدون در برخورد با بهائیان
کشور”، تعیین و آن را جهت ابلاغ دستور به رهبر جمهوری اسلامی ارسال
کنند. بر حسب این سند محرمانه راه پیشرفت و ترقی بهائیان باید مسدود
شود
.آقای
زندی همچنین افزودند در ادامه فشارها و آزار دگراندیشان در ایران یوسف
حسن زاده، شهروند ۵۸ ساله ساکن تهران، باید خرداد ماه، جهت تحمل ده سال
حبس، خود را به زندان اوین معرفی میکرد. وی به اتهام مشارکت در
فعالیتهای اینترنتی-تلفنی ضد حکومتی از طریق ارتباط با مروجین کلیسای
مسیحیان بلژیک، به ده سال حبس محکوم شده است.در
زمینه حقوق دراویش گنابادی نیز متاسفانه خبری مبنی بر صدور حکم هفتاد و
چهار ضربه شلاق برای عباس صالحیان از دراویش گنابادی و محاکمه کاظم
دهقان از دراویش گنابادی کوار منتشر شد.در
دومین سالگرد خودسوزی اعتراضی ۳ تن از پیروان یارسان ، جمعی از پیروان
این آیین طی مراسمی در شهرستان صحنه، یاد یاران جانباخته و تن سوخته
خود را گرامی داشتند و خواستار پایان دادن به ظلم و تبعیض علیه پیروان
این آیین و به رسمیت شناخته شدن از سوی قانون اساسی شدند.
درزمینهٔ حقوق کودکان در خردادماه گزارشاتی منتشر گردید که از این جمله
گزارش سن اعتیاد در ایران به ۱۱ سالگی رسید ، تجاوز گروهی به دختر ۱۱
ساله در تهران و شناسایی ۶ هزار کودک کار و خیابان در ایران بیش از
سایر گزارشات خبرساز شدند.حبیبالله
مسعودی فرید، معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی گفت «کودک آزاری، همسر
آزاری و خشونت خانگی» موضوع بیشترین تماسها با اورژانس اجتماعی در
ایران است.
آقای نادر زندی افزودند درزمینهٔ حقوق اولبه زنان در ایران در کنار
هجمههای بسیاری چون موارد مربوط به حجاب و ظاهر گزارشاتی ازافزایش
تعداد زنان کارتنخواب در تهران ، تجمع اعتراضی انصار حزب الله نسبت به
حضور بانوان در ورزشگاهها مخابره و مستند شد.همچنین
نماینده ولی فقیه و امام جمعه شهرستان ورامین، با انتقاد از برخی
تصمیمات برای ورود بانوان به ورزشگاه ها، مدعی شد که ورود زنان به
ورزشگاه آرمان امام وشهدا نیست همچنین وی مدعی شد که بارها مراجع عظام
تقلید نسبت به حضور بانوان در ورزشگاه ها و اختلاط های ناصواب ناشی از
آن ابراز نگرانی کرده و در دیدارهای متعدد با مسئولان ارگان ها و
نهادهای مختلف خواستار جلوگیری از این امر شدند.رویدادها
و اخبار کارگری در آذر ماه، بسان ماههای گذشته پرشمار بود از جمله
اخراج چند کارگر فعال در اعتصاب کارگران لوله و نورد صفا ، تمدید قرار
بازداشت فعال کارگری محمود صالحی و ۳ ماه تعویق حقوق ۱۹۰ کارگر فولاد
البرز.
مضاف بر موارد فوق، قراردادهای جدید برای مقابله با اعتصابات کارگری در
مناطق آزاد نیز مورد توجه فعالان حقوق بشر قرار گرفت بر اساس این گزارش
کارگران پیمانی شاغل در فازهای ۱۵ و ۱۶ منطقه ویژه عسلویه می گویند که
در متن جدید قرار دادهای کار آنها آمده است که در صورت اعتصاب،
پیمانکار میتواند بدون پرداخت مزد با آنها تسویه حساب کند.
در این ماه متأسفانه گزارشاتی از حوادث کار از جمله سقوط مرگبار کارگر
مهاجر ۱۵ ساله، مرگ کارگر پالایشگاه ستاره خلیج فارس بر اثر سقوط لوله
و مرگ دو کارگر در پروژه سد مشمپا زنجان منتشر شد که البته این گزارشات
صرفا گزارشات برجسته این حوزه بود.در
حوزه اصناف و حقوق صنفی هم این ماه خالی از حوادث نبود چنانکه در پی
تجمعات و اعتراضات معلمان در ماه گذشته ،وزیر آموزش و پرورش در سخنانی
خواسته های معلمان را به حق دانست.علی
اصغر فانی ،وزیر آموزش و پرورش با اشاره به فاصله دریافتی معلمان نسبت
به دیگر کارکنان دولت، می گوید که خواسته های معلمان را به حق می دانم
و مدعی شد که تلاش می کنیم با همدلی و همزبانی دولت و ملت، آموزش و
پرورش را به جایگاه شایسته خود برسانیم.درزمینهٔ
حقوق فرهنگی نیز مانند گذشته اخباری مبنی بر نقض حقوقی در این راستا
منتشر گردید منجمله عدم صدور پروانه نمایش و اعتصاب کارگردان فیلم
“منشی مخصوص من” ، احضار کیوان باژن به اداره اطلاعات و فشارها بر
کانون نویسندگان و بازداشت چهار کنشگر شبکه های اجتماعی و دو فعال
موسیقی زیرزمینی در شهرهای مختلف ایران.
آقای زندی گفتند با وجود سخنان وزیر آقای عبدالرضا رحمانی فضلی در
مورد نبود قانون منع اجرای کنسرت شاهد لغو تعداد زیادی از کنسرت های
هنرمندان کشور بودیم از جمله عدم صدور مجوز کنسرت کیهان کلهر و محرومیت
از اجرا و لغو کنسرت پرواز همای.درزمینهٔ
ی بهداشت و محیطزیست نیز در خردادماه ۹۴ گزارشاتی منتشر شد که غالب
آنها به موضوع بحران کم آبی ناشی از سوءمدیریت و محیطزیست اختصاص
داشت. ابراز نگرانی یک مقام وزارت بهداشت از تغییر الگوی ابتلابه
بیماری ایدز و شائبه عمدی بودن آتشسوزی در جنگلهای ایلام از آن جمله
بود.همچنین
تخریب گورهای اشکانی فیروزکوه بواسطه خاک برداری قرارگاه سازندگی خاتم
الانبیا مورد توجه قرار گرفت، بر اساس این گزارش محوطهی باستانی
“سیاده” در فیروزکوه با وجود داشتن آثاری متعلق به دورهی اشکانی توسط
“گروه تخصصی سماوات قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا” در بهمن ماه سال
گذشته تخریب شد.
در این بخش آقای زندی به گزارشهایی از نقض حقوق بشر در خرداد ماه که
با حساسیت و توجه بیشتری از سوی افکار عمومی مواجه شدند، اشاره کردند.
در اولین گزارش باید به سانسور و تهدید خبرنگار همشهری از سوی تیم
رسانه ای روحانی ، برخورد نیروی انتظامی با روزه خواری و ممنوعیت ورود
کلیه بانوان به سالن مسابقه والیبال اشاره کرد که با واکنش و حساسیت
زیادی در افکار عمومی روبرو شد.همچنین
باید به بازداشت و زندانی شدن رئوف شهبازى و تهدید احمد زیدآبادی طی یک
نامه سرگشاده و بازداشت و انتقال محمد مقیمی، وکیل آتنا فرقدانی به
زندان رجایی شهر و محکومیت مدیرمسئول و سردبیر “مردم امروز” اشاره کرد.
آقای زندی در ادامه صحبتهای خودگفتند
در مقابل بخش قبل، بسیاری از گزارشهای حقوق بشری اساساً باکم توجهی و
بعضاً بیتوجهی رسانهها و افراد فعال در شبکههای اجتماعی که به هر
ترتیب تشکیلدهندهی قسمتی از افکار عمومی هستند؛ روبهرو شدند.
بازداشت جعفر عظیم زاده فعال کارگری ، تهدید و حمله به کارگر زندانی؛
بهنام ابراهیم زاده و انتقال وی به سلول انفرادی و رد صلاحیت گسترده
معترضان در انتخابات نظام پرستاری تعدادی از گزارشاتی بود که در سایه
کم توجهی قرار گرفتند.
علیرغم بخش قبل بازداشت تیمور خالدیان و انتقال به رجایی شهر درپی
اعتراض به سانسور صدا و سیما، بازداشت سولماز ایکدر روزنامهنگار و
فعال اجتماعی، محکومیت دو فعال مدنی در تبریز به ۱۳ سال زندان و
بازداشت علی اکبرباغانی نایب رییس هیات مدیره کانون صنفی معلمان ایران
از دیگر مواردی بودند که کمتر موردتوجه قرار گرفتند.
لازم به افزودن است که سهیلا جلودار در خصوص وضعیت کارگران و تفاوت
حقوقی بین کارگران زن و مرد در کارخانجات، اظهار داشت: “به لحاظ قانونی
وضعیت حقوقی کارگران زن و مرد باید با هم برابر باشد اما شاهد آن هستیم
که در مرحله اجرا در بسیاری از موارد تا یک سوم حداقل قانون کار هم به
بانوان پرداخت نمیشود”.
آقای زندی در پایان صحبتهای خود به این نکته اشاره کردند که در آستانه
روز جهانی منع کار کودک، جمعی از فعالان حقوق کودک از دولت خواستند تا
در تقویم رسمی کشور روز جهانی لغو کار کودک را به ثبت برساند که این
فعالیت ارزشمند نیز نتوانست حمایت رسانه ای گسترده ای با خود به همراه
بیاورد.
در ادامه آقای احمد کاظمی زاده مدیر جلسه ضمن تشکر از اقای نادر زندی
بابت اخباری که قرائت کردند از آقای رضا امیری در خواست کردند تا
سخنرانی خود را با موضوع دراویش در ایران چگونه زندگی میکنند، آغاز
کنند .
آقای رضا امیری فعال حقوق بشر سخنرانی خودرا اینگونه آغاز کردند ،
سلسله نعمت الهی یکی از طریقت های تصوف است که توسط نوردین شاه نعمت
الله ولی در قرن هشتم هجری ایجاد شده است
پیروان شاه نعمت الله ولی وی را دارای اجتهاد نظری و اجتهاد عملی
میدانند و دلایل آن به شرح زیر است
.
اجتهاد نظری :نعمت الله ولی برای اینکه مساله وحدت وجود را بیان کند
،وجود را به دریایی تشبیه میکند و مظاهر آن را امواج و
حبابهای آن را دریا میداند که در حقیقت آبند .
شاه میگویید :حقیقت وجود مانند نقطه ای است و دایره ای که از حرکت آن
پیدا میشود
نمودار مظاهر وجود است که اگر چه ظاهرا وجودی دارد اما حقیقت آن وجود
اعتباری است .نیز مانند الف که از نقطه پیدا میشود
و در وجودشان ظاهری میباشد.
آقای رضا امیری در ادامه به اجتهاد عملی
پرداختند .
1-
منع پیروان مکتب خود از بیکاری و گوشه نشینی.
2-
مریدان را از داشتن لباس مخصوص فقر نهی می نمود.
3-
پیروان خود را به شادی و شادمانی سوق داد
.
4-
نعمت الله ولی تصوف راامری انحصاری نمیدانست و هر که را طالب مکتب
توحید میدید الفبای محبت می آموخت
5- نعمت الله ولی با تمام ملل و سلاسل فقری آن زمان با کمال محبت سلوک
می نمود.
اساس تصوف سلسله نعمت الهی بر پنج چیز است :ذکر ،فکر محاسبه مراقبه و
ورود
.
پیران سلسله نعمت الهی پس از بازگشت به ایران
جواد نوربخش (نور علیشاه کرمانی )در نوزدهم آذر 1305 در شهر کرمان به
دنیا آمد جواد نور بخش تلاش زیادی جهت احیای
تفکرات شاه نعمت الله ولی انجام داد .جواد نوربخش در زمان حیات خود در
سال 1369 خورشیدی فرزندش علیرضا را با لقب
رضا علیشاه را رسماً جانشین خود انتخاب و معرفی کرد
.
در حال حاظر علاوه بر رهروان طریقت نعمت الهی دو گروه معروف در ایران
گنابادی و صفایی نیز خود را نعمت الهی میخوانند
و نسبت سلسله خود را به نعمت الله ولی میرسانند
.
آقای رضا امیری در ادامه گفتند حکومت جمهوری اسلامی در طول چند دهه
اخیر با برخوردهای امنیتی و قضایی سعی بر جلوگیری از فعالیتهای پیروان
سایر ادیان و فرقه های مذهبی دارد چرا که حاکمان ایران با تکیه ب.
دستورات فقهی که فقها از اسلام روایت میکنند هیچ
فرقه و یا مذهبی را قبول ندارند اگر چه در قانون اساسی خود ایران اکثر
مذاهب به رسمیت شناخته شده و احترام به سایر
ادیان و مذاهب توصیه شده است ،ولی متاسفانه در عمل اینگونه نمی باشد
دراویش گنابادی جمعیتی چند ملیونی از دراویش شیعه را در سراسر ایران
شامل میشوند که سبک متفاوتی با تشیع رهبران
جمهوری اسلامی دارند و خود را جمعیتی خواهان صلح برابری و البته غیر
سیاسی میدانند اما به دلیل اعتقادات خود توسط مامورین حکومت تحت
فشارهای غیر قانونی قرار دارند.حکومت
ایران بر خلاف تعهدات بین المللي خود در زمینه میثاق و حقوق مدنی سیاسی
و موازین حقوق بشر از جمله حق ازادی مذاهب را زیر پا گذاشته و با
دراویش برخورد امنیتی انجام میدهند.که از جمله میشود اشاره کرد به برخی
از این فشارها
.تخريب
حسینیه های دراویش در شهرهای مختلف که به طور نمونه در شهر قم در جریان
تخریب تخریب حسینیه 400 درویش زخمی و 2000 تن بازداشت شدند.
احکام سنگین برای دراویش گنابادی از 4 سال حبس تا 2 سال و پرداخت دیه
محکوم شدند این احکام بخاطر درگیری طلاب و بسیجی ها با دراویش که منجر
به کشته شدن یک درویش جوان شده و در پی آن 35 تن از دراویش بازداشت
شدند و با اتهامات اخلال در نظم عمومی و مشارکت در درگیری متهم شدند که
در واقع شروع کننده این نزاع خود پرسنل بسیج و روحانیون بودند که
هیچگونه مورد بازخواست و یا مواخذه قرار گرفته نشدند.
اعتصاب غذای دراویش در زندان
:
دراویش محبوس در زندانهای اوین تهران و نظام شیراز در راستای این
اعتصاب خواهان برداشته شدن نگاه امنیتی به آنها بوده و اجازه دادن برای
حق حیات و آزادی اهل طریقت در چهار چوب قانونی میباشند
.
وکلای دراویش نیز همچون دیگر وکلای مدافع حقوق بشر و متهمین سیاسی تحت
عناوین جعلی جمهوری اسلامی مثل اقدام علیه امنیت ملیبازداشت و محاکمه
میشوند
در پایان آقای رضا امیری به گزارش احمد شهید در حمایت از دراویش
پرداختند
او در گزارش خود وضعیت 9 درویش محبوس در زندانهای اوین تهران و نظام
شیراز و همچنین حمله ور شدن پلیس به دراویش در مقابل
دادستانی تهران واکنش نشان داد
.
اقلیتهای مذهبی به رسمیت شناخته شده هم در نقض حق کار خویش مصون نیستند
تاکید کرده است
از سال 2005 حداقل 37 تن از دراویش گنابادی از کار اخراج و یا موفق به
اخذ مشاغل دولتی نشده اند و یا تقاضای آنان برای اخذ مجوزهای حرفه ای
به دلیل تعلقات مذهبی آنان رد شده است در یک مورد مقامات علی معظمی فر
را به دلیل برگزاری تجمعات مذهبی در منزلش از شغلی در کمیته امداد امام
خمینی در استان سمنان داشت اخراج کردند. مسولان ایران بارها به دروغ
اعلام کردند در ایران هیچکس به خاطر درویش بودن زندانی یا بیکار نشده و
گزارش های حقوق بشری با موضوع اخراج دراویش از مشاغلان کذب محض است.
آقای امیری در ادامه صحبتهای خود را با خواندن شعری با عنوان همه چی
رنگ شب گرفته از سروده های خودشان به پایان بردند .
روزها از پی هم می آید
همه منتظریم شاید این غصه سرآید *
خستگی و نا امیدی رخنه کرده در این خانه
پژمرده شدن گل به دست ضحاک زمانه *
مردم میکنند زنده گانی
شب روز هستند به دنبال لقمه نانی *
انگار نه انگار که روزی این سرزمین بوده مهد شیران
کمر بسته شیخ پلید تا کند این سرزمین ویران *
به اسم حکومت عدل علی میدهد حکم
برای نمونه 12سال 9 ماه کشیدن نقاشی شده جرم *
قلم هم مرا یاری نمیکند برای نوشتن
بس که ویرانی و ظلم هست در این وطن *
آه اینجا روح زندگی نیست
همه چی رنگ شب گرفته نور نیست *
دلم شادی میخواهد از جنس آزادی
میسر نشود تا نکوشیم در ره آبادی *
من تو گر امروز ما شویم
یقینا ز دست ظلمان رها شویم *
در ادامه آقای کاظمی زاده ضمن تشکر از آقای امیری از آقای نادر زندی
درخواست کردند که سخنرانی خود را با عنوان خشک شدن زاینده رود
وتاثیرات آن برتالاب گاوخونی برای حضار قرائت کنند.
آقای
نادر زندی
در ابتدای
صحبتهای خود به این نکته اشاره کردند که
رودخانه زاینده رود به عنوان بزرگترین رودخانه فلات مرکزی ایران در
حوزه گاوخونی واقع گردیده و نقش مهمی در تامین آب شرب ،کشاورزی و صنعت
منطقه بازی میکند.میزان آب دهی این رودخانه در فصلهای پر بارش بیش
از
۲
میلیارد متر مکعب در سال و در سال کم بارش به حدود
۷۰۰
میلیون متر مکعب میرسد.عمده منابع آب زاینده رود از کوهستانهای
بختیاری در زاگرس مرکزی سرچشمه میگیرد و به منظور تقویت آب این
رودخانه تونلهای انتقال آب نظیر کوهرنگ
۱،۲،۳
،تونل چشم لنگان و تونل خدنگستان و ......اشاره کرد.نخستین خشکی را
زاینده رود در سال
۱۳۷۹
تجربه کرد و رودی که همیشه زنده بود وی به زنده بودن معروف بود خشک شد.
ایشان در ادامه گفتند
دلایل این خشکی را میتوان از
۲
نظر بیان کرد:برخی کارشناسان علت را انتقال آب زاینده رود به دیگر
استانها و پمپاژ و برداشتهای غیر مجاز در بالا دست زاینده رود اعلام
کردهاند و برخی دیگر دلیل خشکی را به شرح زیر اعلام کردهاند:
۱:توسعه
صنایع آب بر از جمله فولاد ؛:پتروشیمی و ذوب آهن است که در استان
اصفهان در حدود
۱۸۸
میلیون متر مکعب آب در این بخش استفاده میشود.
۲:مصرف
آب شرب بیش از حد استاندارد.
۳:الگوی
کشت پر مصرف در بخش کشاورزی
۴:راندمان
پائین مصرف آب در بخش کشاورزی
۵:بهره
برداری بیش از حد از منابع آب زیر زمینی که در این بخش حدود
۲۵
هزار حلقه چه در این حوزه وجود دارد.
۶:استفاده
بیش از حد از چمن برای فضای سبز اصفهان
۷:اثرهای
منفی طرح انتقال آب بین حوضه ای
۸:نحوه
مدیریت سد زاینده رود
۹:و
در نهایت میتوان به تغییر اقلیم و خشکسالی اشاره کرد.
اما خشکی این رودخانه از
۲
جهت قابل تامل است:از طرفی بیکار شدن چند هزار نفر از ساکنان پائین دست
رودخانه زاینده رود و نابودی زمینهای کشاورزی و مهاجرت آنها و دوم خشک
شدن تالاب بین المللی گاو خونی
آقای زندی در ادامه به مختصر اطلاعاتی در مورد تالاب گاوخونی پرداختند
.این تالاب در فاصله
۱۷۶
کیلو متری جنوب شرقی اصفهان و
۱۲
کیلو متری ورزنه قرار دارد.گاوخونی به دلیل ارزشهای زیستگاهی همچنین
محل تجمع پرندگان مهاجر است که در
۲۳
ژوئن سال
۱۹۷۵
میلادی در کنوانسیون جهانی رامسر به ثبت رسیده و یکی از
۲۲
تالاب بین المللی به شمار میرود.اما این تالاب در حال خشک شدن است و
گرا آب به زاینده رود باز نگردد این تالاب نیز خشک میشود.قبل از اینکه
تبعات خشکی تالاب رو بین کنم تاثیرات تالاب را مختصر توضیح میدهم:تالاب
علاوه بر تعدیل کنندگی هوا ،مانع از گسترش گردو خاک و تمامی فضولات و
سموم خاک و پساب کارخانجات را نیز به سمت خود کشیده و آنها را تصفیه
میکند.
آقای نادر زندی در پایان به
تبعات خشک شدن تالاب گاوخونی پرداختند و گفتند :
۱:کشاورزی
منطقه نابود میشود.
۲:اکوسیستم
منطقه نیز تغییر پیدا میکند و این تغییر مشکلات جدی و خطر ناکی ایجاد
میکند.نمکهای که از زه کشی مزارع وارد رودخانه و تالاب شده با فلزات
سنگین مانند جیوه که از پساب کارخانجات میباشد به این نمک اضافه شده
و این نمکها با وزش باد از شرق تا غرب حتی تا پایتخت را تحت تاثیر
قرار میدهد و بحران تازه ریزگردی را برای کشور به بار میاورد و باعث به
وجود اودردن بیماریهای تنفسی در مردم میشود.
تاکنون
۴۶
هزار هکتار از
۴۷۶
کیلو متر مربع تالاب نابود شده و این روند در حال رشد است.البته فقط
این تالاب نیست که نفسهای آخرش را میکشد در گوش کنار کشورمان
دریاچهها و تالابهای زیادی از جمله :تالاب
انزلی،هامون،بختگان،پریشان،شادگان و دریاچه ارومیه و شور گول و...که در
همین شرایط یا بدتر قرار دارند.
از بين رفتن پوشش گياهي درياچه
ارومیه و تبعات آب و هوايي استان پس از خشك شدن آن
پرداختند.
در ادامه آقای احمد کاظمی زاده مسئول جلسه ضمن تشکر از آقای نادر زندی
پنج دقیقه استراحت اعلام کردند و بعد آن از آقای محمد جاوید گوانی
دعوت کردند تا سخنرانی خود را با موضوع کشتار زندانیان سیاسی در
تابستان
۱۳۶۷ برای حضار قرائت کنند.
آقای محمد جاوید گوانی در شروع سخنرانی خود به این نکته پرداختند که
اعدام زندانیان سیاسی در تابستان ١٣۶٧ واقعهای بود که بيش از سي هزار
تن از زندانیان سیاسی در زندانهای جمهوری اسلامی در ایران در ماههای
مرداد و شهریور ١٣۶٧ اعدام شدند. به طور کلی جرم زندانیان همکاری با
سازمانهای مخالف جمهوری اسلامی به خصوص سازمان مجاهدین خلق ایران و
همچنین طیفهای مختلف گروههای چپ و کمونیست بود، اما "ارتداد" و
"الحاد" به معنی رویگردانی از اسلام و عدم اعتقاد به خدا نیز به عنوان
تنها جرم برخی شمرده میشد.
تعداد قربانیان این واقعه نزد مراجع مختلف متفاوت است و از ۶۵۸ نفر تا
بیش از سي هزار نفر تخمین زده میشود. در قسمتی در این مقاله، نظر برخی
منابع در مورد تعداد کشتهها و مراجع مختلف از نامهای کشته شدگان درج
شده است.
بیشتر اعدامشدگان زندانهای تهران در واقعهٔ تابستان ۶۷ در گورهای
دستهجمعی گورستان خاوران به خاک سپردهشدند.
آقای گوانی به پیشزمینهٔ تاریخی ان پرداختند و گفتند : در مورد علل
وقوع واقعهٔ تابستان ۶۷ و پیشزمینههای آن نظرات مختلفی وجود دارد.
برخی ایران را ادامهٔ جدال جمهوری اسلامی با سازمان مجاهدین خلق به طور
اعم و واکنش به عملیات «فروغ جاویدان» به طور اخص میدانند. برخی آن را
ادامهٔ کشتار زندانیان سیاسی میدانند که در سال ۶۰ شروع شده بود و به
دلایل مختلفی در سالهای ۶۳ و ۶۴ متوقف شده بود. نظریات مختلف دیگری
نیز وجود دارد.آیت
الله منتظری در نامه به آیت الله خمینی و در اعتراض به اعدام محکومین
زندانها، مورخه ۹ مرداد ۱۳۶۷ مینویسد:
« پس از عرض سلام و تحیت، به عرض میرساند راجع به دستور اخیر حضرتعالی
مبنی بر اعدام منافقین موجود در زندانها، اعدام بازداشت شدگان حادثه
اخیر را ملت و جامعه پذیرا است و ظاهراً اثر سویی ندارد ولی اعدام
موجودین از سابق در زندان آنها اولا در شرایط فعلی حمل بر کینه توزی و
انتقام جویی میشود»در تابستان ۱۳۶۷ و پس از عملیات مسلحانه فروغ
جاویدان از سوی «سازمان مجاهدین خلق» و حمله به خاک ایران از طریق
مرزهای غربی ایران و با پشتیبانی رژیم بعث عراق مجاهدین در «قالب یک
ارتش متجاوز ظاهر شد، که از پشتیبانی کامل نیروهای نظامی بیگانه
برخوردار بود. « همزمان با پیشروی نیروهای سازمان مجاهدین خلق به داخل
خاک ایران، بروز تحرکات و تنشهایی در زندان با سردمداری برخی از اعضای
سازمان مجادین خلق، آغاز فعالیتهای برخی هواداران سازمان در سطح جامعه
و ایجاد حرکتهایی برای برپایی آشوب و شورش در سطح شهرها و انتشار
پیامهای مستمر سازمان از طریق رادیو و تحریک مردم به شورش رخ میدهد.»
آقای گوانی در ادامه به
آغاز ماجرا و
حکم آیتالله خمینی پرداختند
حکم آیتالله خمینی
« پس از تهاجم نیروهای سازمان مجاهدین با پشتیبانی ارتش عراق به داخل
ایران... آیتالله خمینی حکمی را درباره بررسی مجدد پرونده... [افراد]
زندانی که همچنان بر سر موضع خود بودند و صدور حکم محکومیت اعدام برای
کسانی که برنامه شورش در زندان همزمان با برنامههای بیرون سازمان
داشتند، صادر کردند.» آیتالله خمینی آنها را «محارب» اعلام میکند و
چنین حکم میدهد:
« از آنجا که منافقین خائن به هیچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه
میگویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام
ارتداد پیدا کردهاند، با توجه به محارب بودن آنها و جنگ کلاسیک آنها
در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاریهای حزب بعث عراق و نیز جاسوسی
آنها برای صدام علیه ملت مسلمان ما و با توجه به ارتباط آنان با
استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانهٔ آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری
اسلامی تا کنون، کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود
پافشاری کرده و میکنند، محارب و محکوم به اعدام میباشند». بدین ترتیب
بر اساس این حکم کسانی که از عملکرد «سازمان مجاهدین خلق» برائت جسته و
توبه میکردند، اعدام نمیشدند. آیتالله خمینی «تشخیص این موضوع را
نیز به رأی اکثریت قاضی شرع، دادستان و نماینده وزارت اطلاعات واگذار
میکند، با تأکید بر اینکه احتیاط در اجماع است
بر اساس این حکم آیتالله خمینی بر اساس رأی فقهی خود آنها را محارب
دانست و دستور داد حد محارب در خصوص آنها اجرا شود. رئیس وقت دفتر
آیتالله خمینی (که پسرش سیداحمد خمینی بود) در نامهای در مورد جزییات
این اعدامها میپرسد و منجمله در مورد اینکه آیا این حکم شامل کسانی
که محاکمه شدهاند و دوران زندانشان به زودی تمام میشود هم هست یا
نه؟ و در مورد محکومان از شهرستانهایی که استقلال قضایی هم دارند
چطور؟پاسخ آیتالله خمینی بدینگونهاست که: " بسمه تعالی. در تمام
موارد فوق هر کس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است.
سریعا دشمنان اسلام را نابود کنید. در صورت رسیدگی به وضع پروندهها در
هر صورت که حکم سریعتر اجرا گردد همان مورد نظر است."
اعدامها به روایت زندانیان سیاسی آن دوره و اپوزیسیون جمهوری اسلامی
به گفته آقای گوانی به این صورت انجام گرفت. اعدامهای تابستان ۶۷ پیش
زمینههایی تاریخی داشت اما از نظر عملی خیلی ناگهانی آغاز شد و
زندانیان به هیچ وجه از جزییات آن خبر نداشتند. در ضمن به طور کلی
اعدامها دو ماه طول کشید. در ماه مرداد زندانیان مجاهد (طرفداران
سازمان مجاهدین خلق) اعدام شدند و در ماه شهریور زندانیان کمونیست و
چپ. در زیر روند با جزییات بیشتری توضیح داده میشود. این روندی است که
در تهران و زندانهای گوهردشت و اوین اتفاق افتادهاست در مورد جزئیات
اعدامها در سایر شهرستانها منابع کافی در دست نیست اما پروسهای
مشابه در شهرستانهای دیگر گمان برده میشود.اکثر
مراجع روزهای اول مرداد را هنگام آغاز اعدامها میدانند اما یرواند
آبراهامیان، تاریخدان معروف، این روز را ۱۹ جولای (برابر با ۲۸ تیر)
نگاشتهاست. بهرحال در این روز در سراسر ایران اقدامات خاصی در
زندانها صورت گرفت و تلوزیونها و روزنامهها جمع شد و زندانیان محدود
شدند.
حسن پویا، از فعالان کانون خاوران، در این مورد میگوید:«از روز جمعه ۷
مرداد ۶۷، به عنوان اولین اقدام، تلویزیون بندها را جمع میکنند و از
فردای آنروز زندانیان سیاسی سراسر ایران از ملاقات، رفتن به بهداری،
هواخوری و روزنامه محروم میشوند.» و یرواند آبراهامیان مینویسد:«در
نخستین ساعات روز جمعه ۲۸ تیرماه ۱۳۶۷ (۱۹ جولای ۱۹۸۸) حصارهای آهنینی
بر گرد زندانهای اصلی در سرتاسر ایران کشیده شد. دروازهها بسته و
تلفنها قطع شد. تلویزیونها را از برق کشیدند و از توزیع نامهها،
روزنامهها و بستههای دارویی (در زندانها) خودداری ورزیدند. ساعات
ملاقات منحل شد و بستگان زندانیان را از حول و حوش زندانها پراکنده
ساختند. به زندانیان دستور داده شد که در سلولهای خود باقی بمانند و
از صحبت با نگهبانان و کارگران افغانی خودداری کنند. رفت و آمد به
مکانهای عمومی مانند درمانگاهها، کارگاهها، قرائت خانهها، تالارهای
تدریس و حیاطها ممنوع شد.»با
این حساب محاکمهها و سوال و جوابها آغاز میشوند.آقای
محمد جاوید گوانی در ادامه به محاکمه و اعدامهای مرداد ماه پرداختند .
ماه مرداد ماه محاکمه و اعدام «منافقین» (اعضای سازمان مجاهدین خلق)
بود.به
دستور آیتالله خمینی برای محاکمه کمیسیونی متشکل از نماینده وزیر
اطلاعات، قاضی شرع و دادستان ایجاد شده بود. راس این گروه فردی به نام
جعفر نیری بود. آنها دو بار در هفته با هلیکوپتر بین زندان گوهردشت و
زندان اوین رفت و آمد میکرد. این گروه را اپوزیسیون «کمیسیون مرگ»
مینامد و نیز نزد آنان به «کمیسیون هوابرد مرگ» هم معروف است.از
روز شنبه ۸ مرداد کمیسیونی به سرپرستی «نیری» در ساختمان دادگاه واقع
در طبقه اول زندان گوهر دشت مستقر میگردد و کشتار را با «محاکمه مجدد»
مجاهدین، آنهم از زنان مجاهد آغاز میکند. به گفتهٔ حسن پویا، یرواند
آبراهامیان و گزارشهای متعدد شاهدان واقعه و تمام گزارشهای
سازمانهای اپوزیسیون از این واقعه، ابتدا از هر یک از مجاهدین گرایش
سیاسیشان سوال میشود و اگر کسی میگفت «مجاهدین» در جا به اعدام
محکوم میشد(زیرا جمهوری اسلامی مجاهدین را با نام منافقین میشناسد و
نفس ذکر نام مجاهدین به معنی موافقت با آنان و «پافشاری بر نفاق» گرفته
شدهاست). کسانی که پاسخ داده بودند «منافقین» با سوالهای دیگری روبرو
میشدند.
«
آیا حاضرید در مصاحبه تلویزیونی منافقین را محکوم کنید؟»، «آیا حاضرید
طناب دار را به گردن یک عضو فعال منافقین بیندازید؟»، «آیا حاضرید
میدانهای مین گذاری شده را برای ارتش اسلام پاکسازی کنید؟» و پاسخ منفی
به هریک از این سؤالات به معنی محکومیت به اعدام بود.
همین پروسه چندروز زودتر در اوین نیز شروع شده بود. به روایت
آبراهامیان: «در گوهردشت، زندانیان میتوانستند چهره بازجویان خود را
ببینند ولی در اوین آنها را با چشم بسته به بازجویی میبردند.»
آقای گوانی پروسهٔ اجرای حکم اعدام مجاهدین را اینگونه توصیف
میکند:«کسانیکه پاسخهای نامساعد میدادند، یا حاضر به زبان
آوردن«منافقین»نبودند، بیدرنگ به اتاق ویژهای هدایت میشدند. در آنجا
انگشترها و عینکهایشان ضبط و به آنها گفته میشد که وصیت نامه نهایی
خود را بنویسید. آنگاه آنها را به سوی چوبههای دار که پنهانی، هم در
تالار سخنرانی گوهردشت و هم در حسینیه اوین برپا شده بود میبردند و در
گروههای ۶ نفری به دار میآویختند. جان کندن بعضی از آنها تا ۱۵ دقیقه
به طول میانجامید چون بجای اینکه دریچهای پنهانی از زیر پایشان در
رود و به پایین بیفتد به همان شیوه قدیمی حلق آویز میشدند. پس از گذشت
چند روز، مأموران اعدام که بیش از حد خسته شده بودند تقاضا کردند که
محکومین تیرباران شوند ولی با این تقاضا، به این عنوان که طبق حکم شرع
مرتدین و دشمنان خدا باید حلق آویز شوند مخالفت بعمل آمد. البته این
بهانهای بیش نبود. چون طی یک دهه محکومین به»فساد فی الارض«بوسیله
جوخههای آتش اعدام شده بودند. دلیل اصلی استفاده از طناب حفظ سکوت و
پنهانکاری کامل، هم در قبال دنیای خارج و هم در برابر بخشهای دیگر
همان زندان بود. به چپ گرایان گفته شد که مجاهدین به زندانهای دیگر
انتقال یافتهاند، اما بعضی از زندانیان با مشاهده کامیونهای مجهز به
سردخانه و پاسداران ماسک به صورت که به آمفی تئاتر رفت و آمد داشتند
جریانات مشکوکی را حدس زدند. با وجود این آنها نمیدانستند که علت
استفاده از ماسک توسط پاسداران این است که دستگاههای»فریزر«در مرده
شویخانه زندان از کار افتادهاست. یکی از پاسداران ادعا کرد که
آنها»فقط مشغول تمیز کردن سلولها هستند."
آبراهامیان همچنین در شرح وسعت این اعدامها میگوید:«زنی از گروههای
چپ گرا مینویسد که هیچ یک از ۵۰ مجاهدی که با او در یک بخش زندانی
بودند به بندهای خود باز نگشتند. به نوشته مردی متعلق به همان گرایش،
هیچکدام ۱۹۵ تن از ۲۰۰ مجاهدی که در یکی از بخشهای زندان گوهردشت
نگهداری میشدند بازنگشتند. گزارش دیگری حاکی است که حجت الاسلام نیری
مصمم بود حداکثر صدمه را (به مخالفان سیاسی) وارد کند. در حالیکه آیت
الله اشراقی با حالتی نه چندان قاطع سعی داشت راه اعتدال بپیماید.»
آقای محمد جاوید گوانی در ادامه به محاکمه و اعدامهای شهریور
ماه پرداختند .
شهریور ماه محاکمه و اعدام زندانیان کمونیست و چپ بود. اینها عمدتاً
تعلق سازمانی به یکی از سازمانهای مخالف جمهوری اسلامی داشتند.
انشعابات مختلف چریکهای فدایی خلق، سازمان فداییان خلق ایران
(اکثریت)، حزب توده ایران، سازمان انقلابی کارگران ایران (راه کارگر)،
سازمان پیکار، کومهله، حزب کمونیست ایران و دیگر سازمانهای کوچک چپی
از این سازمانها بودند.
در ماه شهریور توجه کمیسیون مرگ به چپیها جلب شد و پرسش و پاسخ از
آنها از ۵ شهریور و از زندان گوهردشت آغاز گشت. «آیا شما مسلمانید؟»،
«آیا به خدا اعتقاد دارید؟»، «آیا به بهشت و جهنم معتقد هستید؟»، «آیا
محمد را بهعنوان خاتم انبیاء قبول دارید؟»، «آیا در ماه رمضان روزه
میگیرید؟»، «آیا قرآن میخوانید؟»، «آیا هر روز نماز میخوانید؟»،
«آیا ترجیح میدهید با یک مسلمان هم بند شوید و یا یک غیرمسلمان؟»،
«آیا حاضرید زیر ورقهای را دایر بر اینکه به خدا، به پیغمبر، به قرآن
و به روز رستاخیز ایمان دارید امضا کنید؟» و پر معناتر از همه: «آیا در
خانوادهای بزرگ شدهاید که پدر در آن نماز میخواند، روزه میگرفت و
قرآن میخواند؟»
به ادعای بازماندگان واقعهٔ ۶۷ و سازمان عفو بینالملل و تاریخنویسانی
همچون آبراهامیان، تنها یک جواب غلط به این سوالها میتوانست به اعدام
شخص مربوطه منتهی شود. بخصوص سوال آخر که جواب مثبت به آن به معنی
اعدام بود زیرا بر «ارتداد» فرد تاکید میکرد زیرا طبق موازین فقهی،
فقط کسی را میتوان مرتد شناخت که در یک خانواده معتقد مسلمان و در
سایه پدری که به طور مرتب نماز و قرآن میخوانده و در ماه رمضان روزه
میگرفته نشو و نما کرده باشد.
در ضمن اگر کسی بر مسلمانی خود تاکید میکرد اما میگفت نماز
نخواندهاست تنها به شلاق محکوم میشد. برای هر وعده نماز ۱۰ ضربه و
روزی حداکثر ۵۰ ضربه.
در مورد زنان کمونیست، به حکم شرع در مورد زن مرتد یعنی «توبه یا مرگ
زیر شلاق» عمل میشدهاست و از همین رو زنان کمونیست یا زیر شلاق
میمردند یا اسلام را میپذیرفتند.
اعتراضهایی از طرف زندانیان به این محاکمهها صورت میگیرد و بعضا
کسانی اعتصاب غذا میکنند که شلاق میخورند و بعضا زیر شلاق کشته
میشوند. سرور درویش کهن و جلیل شهبازی از کسانی هستند که اینگونه
کشته میشوند.
"این
بازجوئیها که به مدت سه ماه ادامه یافت، در اوین و گوهردشت در تالار
اصلی دادگاه صورت گرفت. بخشی از بازجوییها حالت شفاهی داشت، و بخش دیگر
به شکل پرسش نامههای ماشین شده انجام پذیرفت. بعضی از زندانیان
میتوانستند بازجویان خود را ببینند ولی دیگران در پشت پاراوانهای بلند
پنهان شده بودند. کسانی که جوابهایشان پذیرفتنی بود به سوی راست تالار
دادگاه و آنها که پاسخهایشان غیرقابل قبول بود به سمت چپ تالار هدایت
میشدند، دسته نخست را به بندهای خود باز میگرداندند و به آنها دستور
نماز خواندن میدادند اگر زندانی از خواندن یک نوبت نماز خودداری
میکرد از بابت آن ده ضربه تازیانه به او مینواختند و مجازات کسی که
در روز از به جا آوردن هر پنج نوبت نماز خودداری میورزید، پنجاه ضربه
شلاق بود. آنهایی که نتوانسته بودند با موفقیت به پرسشها پاسخ گویند و
مردود شناخته شده بودند، بعد از یک وقفهٔ کوتاه برای تحویل مایملک
مختصر و نوشتن آخرین وصایای خود به سوی چوبههای دار برده میشدند.
بعضی از آنها به گفته خود توانستند جان سالم بدر ببرند، چون در ازدحامی
که بوجود آمده بود اشتباها به سمت دری که نمیبایست هدایت شدند. جان به
در بردگان به یاد میآورند که چگونه صحبت مربوط به نوشتن آخرین وصیت
نامه را شوخی میپنداشتند چون نمیتوانستند تصور کنند که چنان
پرسشهایی ممکن است سرنوشت مرگ و زندگی یک نفر را تعیین کند.
رفتاری که با زنان صورت گرفت تا اندازهای پیچیده تر بود. در حالی که
زنان مجاهد به عنوان «محارب خداً به دار آویخته شدند، به زنهای متعلق
به سازمانهای چپ، حتی اگر در خانوادههای مذهبی هم پرورش یافته بودند،
فرصت دیگری ارزانی شد چون آنها (بهعنوان زن) بطور کامل مسئول اعمال
خود شناخته نمیشدند. زن بودن در جمهوری اسلامی برای خود امتیازاتی
دارد! آنها در قبال هر نوبت نمازی که نخوانده بودند، ۵ ضربه
شلاق»تغزیر«میشدند. بعد از مدتی، بسیاری از آنها پذیرفتند که نماز
بخوانند. یکی از آنها دچار کابوس میشود. برخی از زنان دست به اعتصاب
غذا زدند و حتی از نوشیدن آب خودداری ورزیدند. یکی از آنها بعداز ۲۲
روز اعتصاب غذا و تحمل ۵۵۰ ضربه شلاق درگذشت. مقامات زندان برای او
بهعنوان خودکشی گواهی مرگ صادر کردند. چون در هر حال»او بود که تصمیم
مربوط به خودداری از گزاردن نماز را اتخاذ کرده بود."
به این ترتیب پس از محاکمه و اعدام مجاهدین، چپها و کمونیستها نیز
محاکمه و اعدام شدند.با
توجه به این که محاکمهها برای این اعدامها شدیدا شخصی و خصوصی صورت
میگرفتهاست بسیاری روایت بازماندگان آن واقعه (که روایت آبراهامیان,
تاریخ دان, نیز با آن مطابق است) را دارای نواقصی میدانند و معتقد به
وجود اغراق در آن هستند. در کتاب پاسداشت حقیقت که در دهه ۸۰ شمسی در
جمهوری اسلامی منتشر شده است, نویسندگان میگویند:" «در این گونه
مدعیات مطرح شده... بسیار میتوان مناقشه کرد. بر فرض یکی دو نفر به
خاطر آنکه نمیدانند قضیه از چه قرار است نمیگویند حاضریم روی مین
برویم یا حاضر به انجام مصاحبه تلویزیونی نمیشوند، یا در پاسخ به این
سوال که تو سر موضعی؟ بلافاصله میگویند بله و خلاصه به این دلایل فوری
او را میبرند و اعدام میکنند. اما مگر بقیه تا این حد ساده لوح و
ابلهند که بلافاصله نفهمند قضیه از چه قرار است و مثلاً در مقابل این
سوال که آیا حاضری روی مین بروی یا خیر؟ در حالی که نه اصلاً مینی
موجود در آنجا موجود است که فرد مزبور ناچار باشد عملا هم گفته خود را
ثابت کند و نه به دلیل پذیرش قطعنامه از سوی ایران قرار به ادامه جنگ
است که او را به جبهه بفرستند و خواستار وفای به عهدش شوند، . طبعا
پاسخ مقتضی را برای دچار نشدن به سرنوشت نفر قبلی میدهند. به هر حال
این گونه مدعیات چندان ارزش پاسخگویی ندارند و با توجه به محتوای خود
آنها و همچنین روال پیش گرفته شده... برای دستیابی به اهداف خاص، وضعیت
آنها روشن است... در واقع آن گونه که... درباره این قضیه سخن گفته
شده... و با چنان روشهایی که به اجرا درآمد قاعدتا دیگر نمیبایست حتی
یک نفر از زندانیان این سازمان در زندانها باقی بماند.
»
آقای گوانی در ادامه گفتند « به خویشاوندان قربانیان تا بعد از تاریخ ۴
آذر ماه (۲۵ نوامبر) هیچ اطلاعی دربارهٔ اعدام آنها داده نشد. بعضی از
آنها با تلفن، به کمیتهها و معدودی نیز به خود زندان اوین احضار شدند
تا اثاثیه شخصی و یا آخرین وصیتنامههای اعدام شدگان را، در مواردی که
این وصیتنامهها بی زیان تشخیص داده شده بود، تحویل بگیرند. برای آنکه
از ازدحام جلوگیری شود آنها را در گروههای جدا از هم و طی چندین هفته
به مراکز مورد نظر فراخواندند. به بستگان اعدام شدگان صریحا اعلام شد
که حق برگزاری مراسم چهلمین روز درگذشت آنها و گرد آمدن در گورستانهای
بهشت زهرا و گلزار خاوران را ندارند. در این گورستانها، مارکسیستها
را به این عنوان که«نجس»هستند جدا از دیگران به خاک سپردند. به این
ترتیب احکام مربوط به ارتداد درباره مردگان نیز به مرحلهٔ اجرا گذاشته
شد»تعداد اعدامیان را آقای گوانی در ادامه اینگونه تشریح کردند.
به علت اینکه جمهوری اسلامی ایران همچنان بر سر کار است تعداد دقیق
اعدامها هرگز فاش نشدهاست و بین مراجع مختلف در مورد آنها اختلاف
وجود دارد. عموماً کمتر از هزار نفر حداقل و ۱۲ هزار نفر حداکثر شمرده
میشود. در اینجا سعی میشود ابتدا به اعداد اعلامشدهٔ منابع مختلف
رجوع میشود و سپس به لیستهای مختلفی که از کشتهشدگان منتشر شده
اشاره میشود.
سازمان عفو بینالملل «بیش از ۲۵۰۰ نفر» را اعلام کردهاست. در ضمن
لیست و نامهای مشخص حداقل پنج هزار نفر توسط سازمانهای مختلف اعلام
شدهاست.اولین
لیستی که از کشته شدگان انتشار یافت توسط سازمان فداییان خلق ایران
(اکثریت) بود که تا حد امکان وابستگی سازمانی و محل مرگ را نیز تعیین
میکرد. این لیست که نام ۶۱۵ نفر را در برداشت تنها مربوط به اوین و
گوهردشت بود و به هیچ وجه کامل نبود. در این لیست از ۶۱۵ نفر، ۱۳۷ نفر
به مجاهدین، ۱۰۸ نفر به اکثریت، ۹۰ نفر به حزب توده، ۴۱ نفر به
انشعابات دیگر فدایی، ۳۰ نفر به کومهله، ۱۲ نفر به راه کارگر، ۳ نفر
به پیکار و بقیه به سایر تشکیلات چپی تعلق داشتند.در
سالهای پس از آن تلاشهای زیادی برای تهیه لیستی از قربانیان بوده که
حاصلش جمع نامهای حدود پنج هزار نفر است.کمیته
موقت دفاع از زندانیان سیاسی ایران، کانون ایرانیان لندن، کانون حمایت
از زندانیان سیاسی (در آخن,آلمان)، سازمان کارگران انقلابی ایران (راه
کارگر)، سازمان اتحاد فداییان خلق ایران، حزب توده ایران، سازمان
فداییان خلق ایران (اکثریت)، کانون حمایت از زندانیان سیاسی ایران
(داخل کشور) در سال ۶۷، حزب دموکرات کردستان ایران، سازمان مجاهدین خلق
ایران، سازمان فداییان خلق (اقلیت) و دیگر انشعابات فدایی از جمله
تشکلهایی هستند که تا بحال لیستی از قربانیان ارائه کردهاند. تعداد و
جزییات هر کدام از این لیستها با دیگری متفاوت است.آیتالله
منتظری در کتاب خاطرات خود، این رقم را ۲۸۰۰ یا ۳۸۰۰ نفر دانسته و
تایید میکند که رقم دقیق را بهخاطر ندارد کاملترین لیست این زمینه
لیست سایر عصر نو است که از جمع تمامی لیستهای فوقالذکر حاصل
شدهاست. این لیست که به همت ب.آزاده و ب.آذرکلاه جمعآوری شده جمعا
شامل ۴۴۸۱ نفر است . ایشان در ادامه مسئولان اعدامها اینگونه معرفی
کردند .
در زمان این اعدامها آیتالله خمینی بالاترین مقام کشور بود و از طرفی
بخش عمدهٔ اینها به دستور شخص او (نامه در بالا موجود است) صورت گرفته
بود.
آیتالله حسینعلی منتظری در این باره نامهای به آیتالله خمینی نوشت و
شخص آیتالله خمینی را مسئول این اعدامها دانست و از او انتقاد به عمل
آورد . همین عامل باعث شد که تمام بازماندگان قربانیان آن واقعه و
اپوزیسیون جمهوری اسلامی، خمینی را مسئول مستقیم این واقعه بدانند. پس
از او بالاترین مسئولان ایران در آن هنگام هاشمی رفسنجانی (رئیس مجلس)،
سید علی خامنهای (رئیس جمهور) و سید احمد خمینی (رئیس دفتر خمینی)
بودند.
آیتالله منتظری در آنزمان قائم مقام رهبری بود. خوانده شدن نامهٔ
محرمانهٔ آیت الله حسینعلی منتظری به خمینی در رادیو بیبیسی در
فروردین ۶۸، که در اعتراض به اعدامها در تابستان ۶۷ نوشته شده بود
منجر به عزل و تبعید خانگی وی شد
از دیگر افراد رده بالای آن زمان که در هنگام قتل عام زندانیان دارای
مسئولیتهای مرتبطی بودند میتوان به این افراد اشاره کرد:
مصطفی پورمحمدی، نمایندهٔ وزارت اطلاعات در کمیسیون مرگ (بعدها وزیر
کشور در کابینهٔ احمدینژاد)
صادق خلخالی، حاکم شرع دادگاه انقلاب
محمد ری شهری، وزیر اطلاعات وقت
علی فلاحیان، قائم مقام وقت وزیر اطلاعات
موسوی اردبیلی، رئیس وقت شورای عالی انقلاب
جعفر نیری، رئیس کمیسیون مرگ
مرتضی اشراقی، دادستان کمیسیون مرگ
ابراهیم رئیسی، معاون دادستان و عضو کمیسیون مرگ
مبشری، حاکم شرع زندان اوین و عضو کمیسیون مرگ
اسماعیل شوشتری، رئیس وقت سازمان زندانها (بعدها وزیر دادگستری در
کابینهٔ رفسنجانی و خاتمی)
محمد مغیثهای، (معروف به ناصریان)، رئیس وقت زندان گوهردشت
اسدالله لاجوردی، رئیس وقت زندان اوین
داوود لشگری، مسئول انتظامی و امنیتی زندان گوهردشت
آقای گوانی در ادامه به محل دفن این عزیزان پرداخت و گفت ، قربانیان
تابستان ۶۷ در گورهای دسته جمعی مختلفی در سراسر ایران خاک شدند اما
معروفترین مزار آنها و محل سمبلیک گرامیداشت آنها، گورستان خاوران
در نزدیکیهای تهران است. گفته میشود بعضیها هم در زمینهای گورستان
بهشت زهرا مدفون هستند.
و اما اظهارات مقامات جمهوری اسلامی درباره اعدامها
چگونه بود؟مجید انصاری رئیس سابق سازمان زندانها، رئیس فراکسیون
«اصلاحطلبها» در مجلس پنجم و ششم و از گردانندگان مجمع روحانیون
مبارز میگوید:
«عدهای
از زندانیان در زندان تشکیلات داشتند که پس از عملیات مرصاد کشف شد.
لذا اینان که تعداد بسیار کمی بودند پس از عملیات اعدام شدند
علی اکبر ولایتی، وزیر خارجه، از زندانیان اعدامی را افرادی دانست که
در تلاش برای پیشروی به خاک ایران و یا قتل شخصیتهای سیاسی بودند، او
خاطر نشان کرد:
در این کشور کسانی که (اقدام به مبارزهٔ مسلحانه میکنند) باید کشته
شوند و این قانون است... زندانیانی که در این ماههای اخیر اعدام
شدهاند مجاهدین خلق بودهاند که سعی داشتند به داخل ایران پیشروی
کنند. سایر اعدام شدگان نیز به قتل شخصیتهای سیاسی اعتراف کرده بودند
نظر محمد جواد لاریجانی معاون سابق وزیر خارجه، در مصاحبه با کانال ۲
بی بی سی چنین بود:
خبرنگار: «چند اعدام از این نوع (قتلعام پس از آتش بس) وجود داشته
است؟»لاریجانی: «من دقیقاً نمیدانم. فکر نمیکنم تعداد زیادی باشد....
هزار نفر دو هزار نفر چیز زیادی نیست. ما دو میلیون افغانی و بیش از
نیم میلیون عراقی را غذا میدهیم.»
خبرنگار: «آیا شما میخواهید بگویید که از زمان آتش بس هیچ گونه اعدام
سیاسی در ایران انجام نگرفته است؟»
لاریجانی: «من نمیتوانم آن را بگویم. چون ما افرادی را در زندان
داشتیم که متهم به فعالیت مسلحانه علیه کشور بودهاند. آنها در انتظار
بودهاند و هنوز هم هستند تا به درستی محاکمه شوند و ممکن است که
مجازاتشان اعدام باشد.» (۲۴ بهمن ۱۳۶۷)
آ قای گوانی در پایان به این نکته اشاره کردند با این وجود، آیتالله
منتظری، قائم مقام سابق بیت رهبری، ضمن انتقاد از نحوه محاکمات در
خاطرات خود چنین نوشت:
« بالاخره این مطالب را من برایشان(نیری- اشراقی- پورمحمدی و رئیسی)
خواندم بعد یک نسخه از آن را هم به آنها دادم و شفاهی به آنها گفتم:الان
دهه محرم است، یک مقدار دست نگه دارید»، بعد به آنها گفتم: «اگر امام
اصرار دارند شما یک عده از آنها را که در زندان شیطنت میکنند و تبلیغ
و فعالیت دارند مجددا با روش صحیح بازجویی کنید و آنها را درست محاکمه
کنید و پس از محاکمه اگر محکوم به اعدام شدند اعدامشان کنید، در این
صورت لااقل کسی نمیگوید کسی را که به پنج سال زندان محکوم شدهاست
جمهوری اسلامی اعدام کردهاست
سیدمحمد موسوی خوئینیها دادستانکل کشور وقت در تأیید اعدامهای انجام
گرفته در کشور اعم از سیاسی و غیرسیاسی گفت:
« ما از بالا رفتن آمار اعدامها واهمهای نداریم علی خامنهای در مقام
ریاست جمهوری وقت با ادعای همکاری افراد دربند با افرادی که اقدام
مسلحانه در تجاوز به مرزرهای جمهوری اسلامی نمودند، در دیدار با
دانشجویان گفت:
«مگر ما مجازات اعدام را لغو کردیم؟ نه! ما در جمهوری اسلامی مجازات
اعدام را داریم برای کسانی که مستحق اعدامند... این آدمی که توی زندان،
از داخل زندان با حرکات منافقین که حملهٔ مسلحانه کردند به داخل مرزهای
جمهوری اسلامی... ارتباط دارد، او را به نظر شما باید برایش نقل و نبات
ببرند؟ اگر ارتباطش با آن دستگاه مشخص شده، باید چه کارش کرد؟ او محکوم
به اعدام است و اعدامش هم میکنیم. با این مسئله شوخی که نمیکنیم»در
ادامه آقای
احمد کاظمی زاده ضمن
تشکر از آقای گوانی از حضار که به صورت حضوری و پالتاکی در جلسه حضور
داشتند درخواست کردند که اگر سئوال و یا اظهارنظری دارند وقت گرفته
وصحبت کنند که خانم حب وطن و دو بزرگوار دیگر
وقت گرفته و نظر خود را در مورد کشتار زندانیان سیاسی در تابستان 1367
بیان کردند .در
پايان اين جلسه آقاى احمد کاظمی زاده از كسانى كه در اين جلسه چه به
صورت حضورى و چه به صورت پالتاكى حضور داشتند تشكر كردند، در اين جلسه
آقایان رضا اميرى ، احمد کاظمی زاده ، نادر زندى ، میلاد بهاریان ،
منوچهر لرستانی و محمد جاويد گوانى به صورت حضورى و ، خانم ها لیدا
شهابی ، آزاده رادبخت ، سیما حب وطن ، حنیف نژاد و آقایان منصور صیفی
، روح الله مرادی ، قاسمی ، لادی ، امین ١٠٠١، آرتا و ویدل ، از طريق
پالتاك در اين جلسه حضور داشتند .این جلسه ساعت ۵٠/۱۶ دقیقه به پایان
رسید .
ابتدای صفحه |
بازگشت
|