حق
برابری زن و مرد
پریسا حسین پور
• ماده ی
2 اعلامیه جهانی حقوق بشرهمه
انسانها بی هیچ تمایزی از هر سان که باشند، اعم از
نژاد، رنگ، جنسیت، زبان، مذهب، عقاید سیاسی یا هر
عقیده ی دیگری، خاستگاه اجتماعی و ملی، وضعیت دارایی،
محل تولد یا در هر جایگاهی که باشند، سزاوار تمامی
حقوق و آزادیهای مصرح در این «اعلامیه»اند. به علاوه،
میان انسانها بر اساس جایگاه سیاسی، قلمروقضایی و
وضعیت بین المللی مملکت یا سرزمینی که فرد به آن متعلق
است، فارغ از اینکه سرزمین وی مستقل، تحت قیمومت،
غیرخودمختار یا تحت هرگونه محدودیت در حق حاکمیت خود
باشد، هیچ تمایزی وجود ندارد.
متاسفانه بر خلاف اعلامیه جهانی حقوق بشر کلیه قوانین
به خاطر جنسیت زنان آنان را مورد تبعیض قرار داده اند.
در زیر قوانین تبعیض امیز عبارت اند از ازدواج، طلاق،
سرپرستی فرزندان، سن مسئولیت کیفری، ارث، دیه، تابعیت
،شهادت و قوانین حامی قتلهای ناموسی.
برای نمونه چند تا را بررسی می کنیم
1-
ازدواج سن ازدواج:ماده
1041قانون مدنی: عقد نکاح دختر قبل از رسیدن به سن 13
سال تمام شمسی و پسر قبل از رسیدن به سن 15 سال تمام
شمسی منوط است به اذن ولی به شرط رعایت مصلحت با تشخیص
دادگاه صالح.
اجازه ازدواج برای دختران
ماده 1043 قانون مدنی: نکاح دختر باکره اگر چه به سن
بلوغ رسیده باشد موقوف به اجازه پدر یا جد پدری او است
و هرگاه پدر یا جد پدری بدون علت موجه از دادن اجازه
مضایقه کند اجازه او ساقط و در این صورت دختر می تواند
با معرفی کامل مردی که می خواهد با او ازدواج نماید و
شرایط نکاح و مهری که بین آنها قرار داده شده پس از
اخذ اجازه دادگاه مدنی خاص به دفتر ازدواج مراجعه و
نسبت به ثبت ازدواج اقدام نماید.
ماده1044قانون مدنی: در صورتی که پدر یا جد پدری در
محل حاضر نباشند و استیذان از آنها نیز عادتاً غیر
ممکن بوده و دختر نیز احتیاج به ازدواح داشته باشد، وی
می تواند اقدام به ازدواج نماید.
تبصره: ثبت این ازدواج در دفتر خانه منوط به احراز
موارد فوق در دادگاه مدنی خاص می باشد.
ماده 1060 قانون مدني: ازدواج زن ايراني با تبعه خارجه
درمواردي هم كه مانع قانوني ندارد موكول به اجازه خصوص
از طرف دولت است.
ریاست خانواده:
ماده 1105 قانون مدنی: در روابط زوجین ریاست خانواده
از خصایص شوهر است.
تمکین:
ماده 1108: هرگاه زن بدون مانع مشروع از ادای وظایف
زوجیت( رابطه جنسی) امتناع کند مستخق نفقه نخواهد بود.
اقامتگاه:
ماده1005قانون مدنی: اقامتگاه زن شوهر دار همان
اقامتگاه شوهر است معذلک زنی که شوهر او اقامتگاه
معمولی ندارد و همچنین زنی که با رضایت شوهر خود و یا
با اجازه محکمه مسکن علیحده اختیار کرده می تواند
اقامتگاه شخصی علیحده نیز داشته باشد.»
ماده 1114: زن باید در منزلی که شوهر تعیین می کند
سکنی نماید(اقامت کند) مگر آکه امکان تعیین منزل به زن
داده شده باشد.
اشتغال:
مواده 1117 و 1114 قانون مدنی: شوهر می تواند زن خود
را از حرفه یا صنعتی که منافی مصالح خانوادگی یا
حیثیات خود یا زن باشد منع کند.
اجازه خروج از کشور:
بند 3 ماده 18 قانون گذرنامه: موافقت کتبی شوهر در
مورد مسافرت....
انحلال عقد ازدواجماده 1122قانونی
مدنی: عیوب زیر در مرد که مانع از ایفای مظیفه زناشویی
باشد موجب حق فسخ برای زن خواهد بود:
1-
خصاء(اختگی)
2-
عنن(ناتوانی جنسی)
3-
مقطوع بودن آلت تناسلی
ماده 1123قانونی مدنی: عیوب ذیل در زن موجب فسخ برای
مرد خواهد بود:1-
قرن( وجود استخوان در واژن که مانع رابطه جنسی شود)2-
جذام
3-
برص(بیماری پیسی)
4-
افصا( یکی بودن مجرای اداری و واژن)
5-
زمین گیری،
6-
نابینایی از هر دو چشم
2-طلاق
طلاق مرد:
مواد 1129 1130 1133 قانون مدنی:
مرد می تواند با رعایت شرایط مقررات (پرداخت مهریه و
اجرت المثل) در این قانون با مراجعه به دادگاه تقاضای
طلاق همسرش را بنماید.
ولایت:
ماده 1180 1181 1183 قانون مدنی: طفل صغیر،تحت ولایت
قهری (سرپرستی) پدر و جد پدری خود می باشد و همچنین
طفل غیررشید یا مجنون در صورتی که عدم رشد یا جنون او
متصل به صفر باشد.
حضانت:
ماده و 1170 1169قانون مدنی: برای حضانت و نگهداری
طفلی که ابوین او جدا از یکدیگر زندگی می کنند، مادر
تا سن هفت سالگی اولویت دارد و پس از آن با پدر است.
قیمومیت:
ماده 1218قانون مدنی: برای اشخاص زیر قیم تعیین می
شود. ماده 1233 قانون مدنی:زن نمی تواند بدون رضایت
شوهر خود سمت قیمویت را قبول کند.
4-چندهمسری
ماده1048 قانون مدنی : جمع بین دو خواهر ممنوع است اگر
چه به عقد منقطع باشد.
ماده 1049 قانون مدنی: هیچ کس نمی تواند دختر برادر زن
یا دختر خنواهر زن خود را بگیرد مگر با اجازه زن خود.
ماده 900 قانون مدنی: فرض( سهم) دو وارث ربع ترکه( یک
چهارم ترکه) است:زوجه
یا زوجه ها در صورت فوت شوهر بدون اولاد.
5.
سن مسئولیت کیفری
تبصره1 ماده 1210 قانون مدنی: سن بلوغ در پسر پانزده
سال تمام قمری(14 سال و 6 ماه شمسی) و در دختر 9 سال
تمام قمری(8 سال و 9 ماه شمسی) ا
ماده 49 قانون مجازات اسلامی:اطفال در صورت ارتکاب جرم
مبری از مسئولیت کیفری هستند و تربیت آنان با نظر
دادگاه به عهده سرپرست اطفال و عندالقتضا کانون اصلاح
و تربیت اطفال می باشد.تبصره
یک: منظور از طفل کسی است که به حد بلوغ شرعی نرسیده
باشد.
6-
تابعیت:
بند 2 ماده 976 قانون مدنی: اشخاص ذیل تبعه ایران
محسوب می شوند: کسانی مه پدر آنها ایرانی است اعم از
اینکه در ایران یا در خارجه باشند....5- کسانی که در
ایران از پدری که تبعه خارج است بوجود آمده و بلافاصله
پس از رسیدن به 18 سال تمام لااقل یکسال دیگر در ایران
اقامت کرده باشند والا قبول شدن آنها به تابعیت ایران
بر طبق مقرر خواهد بود که مطابق قانون برای تحصیل
تابعیت ایران مقرر است. 6- هر زن تبعه خارجی که شوهر
ایرانی اختیار کند...مواد
986 و 987 قانون مدنی : زن غیر ایرانی که در نتیجه
ازدواج ایرانی می شود می تواند بعد از طلاق یا فوت
شوهر ایرانی به تابعیت اول خود رجوع نماید مشروط بر
اینکه وزارت امور خارجه را کتبا مطلع کند، ولی هر زن
شوهر مرده که از شوهر سابق خود اولاد دارد نمی تواند
مادام که اولا او به سن 18 سال تمام نرسیده باشد از
این حق استفاده کند و در هر حال زنی که مطابق این ماده
تبعه خارج می شود حق داشتن اموال غیر منقوله را نخواهد
داشت مگر در حدودی که این حق به اتباع خارجه داده شده
باشد...تبصره
2 ماده 987: زنهای ایرانی که بر اثر ازدواج تابعیت
خارجی را تحصیل می کنند حق داشتن اموال غیر منقول را
در صورتی که موجب سلطه اقتصادی خارجی گردد ندارند.
7.
دیه:
مواد 300 و 301 و 294 قانون مجازات اسلامي:ديه مالي
است كه به سبب جنايت بر نفس يا عضو به مجني عليه يا به
ولي يا به اولياء دم او داده مي شود.
بند 6ماده 487قانون مجازات اسلامي: ديه جنين كه روح در
آن پيدا شده است اگر پسر باشد ديه كامل و اگر دختر
باشد نصف ديه كامل و اگر مشتبه باشد سه ربع ديه كامل
خواهد بود.
8.ارث:
مواد 900 و 899 قانون مدنی: فرض(سهم) سه وراث نصف ترکه
است.شوهر
در صورت نبودن اولاد برای متوفی اگرچه از شوهر دیگر و
مواد 906. 949 947.946و 907 قانون مدنی: اگر متوفی
ابوین نداشته و یک یا چند نفر اولاد داشته باشد ترکه
به طیق ذیل تقسیم می شود:... اگر اولاد متعدد باشد و
بعضی از آنها دختر و بعضی از آنها پسر، پسر دو برابر
دختر می برد.ماده
220 و قانون مجازات اسلامي: پدر يا جد پدري كه فرزند
خود را بكشد قصاص نمي شود و به پرداخت ديه قتل به ورثه
مقتول و تعزير محكوم خواهد شد.
ماده 630 قانون مجازات اسلامی: هرگاه مردی همسر خود را
در حال زنا با مرد اجنبی مشاهده کند و علم به تمکین زن
داشته باشد می تواند در همان حال آنان را به قتل
برساند و در صورتی که زن مکره باشد ( به اجبار تن به
عمل جنسی داده باشد) فقط مرد را می تواند به قتل
برساند. حکم ضرب و جرح نیز در این موارد مانند قتل است.
9.شهادت
(گواهی دادن):
ماده 495 قانون مجازات اسلامی: دیه مربوط به بینایی در
صورت اختلاف بین متخلف و کسی که تخلفی بر او روا شده
است، با گواه دو کارشناس مرد یا یک کارشناس زن به این
که بینایی از بین رفته و دیگر بر نمی گردد.... ثابت می
شود.
ماده 230 قانون آیین دادرسی دادگاه عمومی و انقلاب در
امور مدنی مصوب 1370، در دعاوی مدنی ( حقوقی) تعداد و
جنسیت گواه، همچنین ترکیب شاهدان با سوگند به ترتیب
ذیل است:
الف) اصل طلاق و اقسام آن و رجوع در طلاق و نیز دعاوی
غیر مالی از قبیل مسلمان بودن، بلوغ، جرح تعدیل، عفو
از قصاص، وکالت، وصیت یا گواهی: با حضور دو مرد قابل
اثبات است. در واقع زنان در این امور نمی توانند شهادت
دهند.
ب) دعاوی مالی یا آنچه که مقصود از آن مال است از قبیل
دین، ثمن مبیع( خرید و فروش)، معاملات وقف، اجاره،
وصیت به نفع مدعی، عصب، جنایات خطایی و شبه عمد که
موجب دیه است با گواهی: دو مرد، یا یک مرد و دو زن
قابل اثبات است.
ج) دعاوی که اطلاع از آن ها معمولا در اختیار زنان است
از قبیل ولادت، رضاع، بکارت و عیوب درونی زنان با
گواهی: چهار زن، یا دو مرد، یا یک مرد و دو زن قابل
اثبات است.د)
اصل ازدواج با گواهی: دو مرد و یا یک مرد و دو زن قابل
اثبات است.
ماده 74 قانون مجازات اسلامی: زنا چه موجب حد جلد باشد
و چه موجب حد رجم با شهادت 4مرد عادل يا سه مرد عادل
و2 زن عادل ثابت ميشود.
ماده 76قانون مجازات اسلامی : شهادت زنان به تنهايي يا
به انضمام شهادت يك مرد عادل زنا را ثابت نمي كند بلكه
در مورد شهود مذكور حد قذف طبق احكام قذف جاري مي شود
(حد قذف يعني 80 ضربه شلاق در مرد زناني كه به تنهايي
يا –به جاي سه مرد –تنها با يك مرد به دادگاه بيايند و
در مورد زنا شهادت بدهند صادر مي شود)
.
ماده قانون مجازات اسلامی119:شهادت زنان به تنهايي يا
به ضميمه مرد لواط را ثابت نمي كند
.
ماده 128:راه هاي ثبوت مساحقه (همجنس گرایی زنان) در
دادگاه همان راه هاي ثبوت لواط است (يعني با شهادت 4
مرد)
ماده 137قانون مجازات اسلامی:قوادي با شهادت دو مرد
عادل ثابت مي شود.10-
سنگسار:ماده83
قانون مدنی: حد زنا در موارد زیر رجم (سنگسار است.
زنای مرد محصن( متاهل) و زنای زن محصنه( متاهل) با مرد
بالغ.
11 پوشش اجباری:تبصره
638 قانون مجازات اسلامی:زنانی که بدون حجاب شرعی در
معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به حبس از ده روز تا دو
ماه و یا از پنجاه هزار تا پانصد هزار ریال جزای نقدی
محکوم خواهند شد.
12 شرط رییس جمهور بودن در ایران:اصل
115 قانون اساسی: رییس جمهور از میان رجال مذهبی و
سیاسی که واجد شرایط باشند انتخاب گردد.....
با این قوانین چگونه میتوان به برابری اندیشید پس ما
زنان و مردان آزاده لازم است که برای برابری حقوق مان
بر توجه به مواد 1 و 2 اعلامیه جهانی حقوق بشر حرکت
کرده و خواهان ان باشیم .
در این شرایط است که میتوان جامعه را رشد داد و به
انسانیت رسید
آغازو شکل گیری حرکت سال 1956 : تاسیس یک اردوگاه مسکن
اضطراری
جمشیدغلامی سیاوزان
پدر جوزف روسنسکی به یک اردوگاه مسکن اظطراری در حومه
پاریس رفت تا کشیش خانواده های فقیری باشد که به انجا
پناه میبرند. پدر روسنسکی که خود در شرائط فقر شدید به
دنیا امده بود با دیدن وضعیت خانواده های محروم و نا
دیده گرفته شدن حقوق انها در اجتماع یک موئسسه تاسیس
کرد که هدف عمده ان شناساندن حقوق محرومین به اقشار
مختلف جامعه و تلاش برای به رسمیت شناختن حقوق انان در
اجتماع بود . بعدها این موئسسه ای تی دی فورت ورلد مو
و منت نام گرفت و هم اکنون این موئسسه فعالیتهای
گسترده ای را در زمینه مبارزه با فقر در جهان انجام
میدهد.
تاریخچه
17اکتبر سال ۱۹۸۷ بود. جمعیت زیادی در میدان
تروکادروی پاریس جمع شده بودند. میدانی که بعد از سال
۱۹۴۸ و امضای اعلامیهی جهانی حقوق بشر، تا آن زمان
چنین جمعیتی به خود ندیده بود. خانوادههای محروم،
مدافعان حقوق بشر از نقاط مختلف جهان، مقامات
بینالمللی، مقامات محلی و تعداد زیادی از شهروندان
شهر پاریس در این میدان حضور داشتند.
این جمع، ضمن ادای احترام به قربانیان گرسنگی، خشونت و
جهل، نادیده گرفتن حقوق فقرا و محرومین را مخالف
قوانین حقوق بشر اعلام کردند و خواستار همکاری و
مشارکت همه مردم در دفاع از حقوق خانوادههای فقیر و
ادای این حقوق شدند. آنها بر این عقیده بودند که فقرا
نباید در اجتماع فراموش شوند، بلکه باید به عنوان عضوی
فعال با سایر افراد جامعه در تعامل باشند تا بتوانند
از حقوق خود در جامعه دفاع کنند. بعد از پایان این
تجمع، باز هم ۱۷ اکتبر هر سال این حرکت در نقاط مختلفی
از جهان ادامه پیدا کرد. سنگ یادبودی هم جهت احترام به
قربانیان فقر ساخته و در میدان تروکادرو در محل امضای
اعلامیه حقوق بشر نصب گردید. این تجمعات تا پنج سال
ادامه یافت و در دسامبر سال 1992 مجمع عمومی سازمان
ملل روز ۱۷ اکتبر را به عنوان روز جهانی ریشهکنی فقر
اعلام کرد. به این ترتیب در نتیجه تلاش خانوادههای
محروم و اعلام حمایت و همبستگی افراد در سایر نقاط
جهان، بار دیگر فقر و لزوم توجه به فقرا به عنوان یکی
از مهمترین مسائل حقوق بشر مطرح گردید. از سال ۱۹۸۷
به بعد ۱۳ کپی از سنگ یادبود جهت یادآوری تلاشها و
مبارزاتی که علیه فقر صورت گرفته است و دعوت به
ادامهی این مبارزه، در نقاط مختلف جهان نصب گردید.
سال 1992- 1994: تصویب روز جهانی ریشه کنی فقر :در ۲۲
دسامبر ۱۹۹۲، مجمع عمومی سازمان ملل روز ۱۷ اکتبر را
به عنوان روز جهانی ریشهکنی فقر اعلام کرد. در ۱۷
اکتبر سال ۱۹۹۴ دبیر کل سازمان ملل ضمن به رسمیت
شناختن سهم جهان چهارم، اعلام کرد که سازمان ملل
میخواهد قولی را که پدرجوزف روسنسکی به خانوادههای
فقیر داده بود را محقق کند.
سال 1996 : تصویب سال و دهه ریشه کنی فقر :سال ۱۹۹۶
از طرف سازمان ملل به عنوان سال بینالمللی ریشهکنی
فقر نامگذاری شد. این اقدام فرصتی برای به رسمیت
شناختن حقوق محرومین در اجتماع و مشارکت فعال آنان
برای تحقق جهانی عادلانه فراهم کرد. علاوه بر این،
سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۶ از طرف سازمان ملل به عنوان
نخستین دههی ریشهکنی فقر، اعلام شد.
تصویب این دهه، بحرانی بودن وضعیت محرومین و لزوم
رسیدگی به وضعیت آنان را بیش از پیش آشکار کرد. از
یاد نبریم در ۱۷ اکتبر سال ۱۹۸۷ بین تجمع کنندگان در
میدان تروکادرو چه عهدی بسته شد؟
این عهد که روی سنگ یادبود نوشته شده است، از تمام
مبارزان علیه فقر میخواهد از یاد نبرند که در روز ۱۷
اکتبر سال ۱۹۸۷، مدافعان حقوق بشر از همهی قارههای
جهان در این جا جمع شدند.
آنها به همهی قربانیان گرسنگی، جهل و خشونت ادای
احترام کردند و شهادت دادند که بدبختی و بیچارگی
سرنوشت آنها نیست.
آنها عهد بستند که همیشه در کنار مردمی باشند که برای
ریشهکنی فقر در جهان تلاش میکنند.
نیرومندترین مبارزان را فراموش نکنیم
هر سال سازمان ملل با همکاری موسساتی که در زمینه
مبارزه با فقر فعالیت میکنند عنوانی را برای روز جهانی
ریشه کنی فقر انتخاب میکند امسال نیز این روز با عنوان
هیچکس را فراموش نکنیم و همه با هم با مسئله فقر
بیندیشیم و در باره ان تصمیم بگیریم و علیه ان اقدام
کنیم نامگذاری شده است .این عنوان ما را با این پرسش
روبرو میکند که در راه مبارزه با فقر چه کسانی (یعنی
چه مبارزانی ) فراموش شده اند در بسیاری از فعالیتهای
اجتماعی که با هدف کاهش فقر انجام میشود به محرومین و
فقرا هم چون کسانی که باید از انها در برابر فقر دفاع
کرد نگاه میشود و نه همچون کسانی که میتوانند مهمترین
و نیرومندترین مبارزان علیه فقر باشند .
هم اکنون بسیاری از سیاستها و فعالیتهای مبارزه علیه
فقر بدون مشارکت و همفکری فقرا و محرومین تعریف و
تصویب میشود در حقیقت این نامگذاری اولویت برنامه های
توانمندسازی محرومین و تاثیرگزارترین مبارزان علیه فقر
تبدیل شوند .
دلنوشته
جمیله بدیرخانی
چون به نام حق معلم ساز کرد
شعله ای در جان ما اغاز کرد
تا که او تعلیم ان الفاظ کرد
چون چراغی ذهن ما را باز کرد
داد اموزی چو شاهین ادب
جغد جهل از بام ما پرواز کرد
دیو ظلمت را ز جسم ما زدود
اشنا ما را ز رمز و راز کرد
رنج اموزش به خود هموار کرد
یا رسالت داشت یا اعجاز کرد
الفبای زندگی را از چشمه نگاهت اموختم
اگر بخواهم یکی از زیباییهای شغل معلمی را را بگویم و
از ان لحطه ها یاد کنم دیدار در اول سال تحصیلی و
دیگری لحظه خداحافظی سال اخر است . دیدار اول سال لحظه
های شادی و همراه با هیجان و تجدید خاطرات شیرین با
همدیگر و سپری کردن روزها در کنار هم . و اگر از اخر
سال بگویم ناراحتی جدایی از بچه ها و گاهی هم بی
تفاوتی برای جدا شدن از هم . ولی باید بگویم بچه های
عزیزم من چشم به راه شما هستم .من یک معلم هستم در
ارزوی اینکه اندوخته های خودم را به تو بیاموزم و
امیدم به به اینده این است که تو از اندوخته هایت برای
وطنت بکار ببری وای افسوس در حال حاضر بسیار دشوار است
و من دلشکسته چون مرا خانه نشین کرده اند و قلبهای من
و تو را از هم جدا. گاهی باید به گذشته سفر کنیم برای
مرور خاطرات شیرینی که داشتیم و من وقتی به گذشته فکر
میکنم و کتاب خاطرات ذهنم را باز میکنم لبخند کوچکی در
گوشه لبم نقش میبندد و یاد اوری دنیای ساده و معصومانه
بچه ها برایم لذت اور است و فراموش میکنم که در حقم چه
ظلمی صورت گرفته .من یک معلم هستم دلم گرفته از اینکه
پدر و مادری نمیتواند برای بچه اش کیف و کفش و لباس و
مایحتاج تهیه کند.
دلم گرفته از اینکه دیگر نمیتوانم به کلاس بروم و
بیاموزم چون دست جفای دژخیم مرا به بند کشیده.
یادم می اید که در سالهای دور و شروع سال تحصیلی من و
همه هیچ چیز نداشتیم ولی شاد بودیم به همدیگر تعلق
داشتیم . وقتی که دانش اموزان را دیدم که در حیاط
مدرسه جمع شده اند حدا را شکر میکردم و میگفتم از
اینکه این همه نعمت و خانواده به من ارزانی داشته ای
به خود میبالم ولی اکنون خانواده هایم را از من جدا
کرده اند . فرزندم به تو میگویم یادم هست که در شروع
کلاس اول ابتدائی با مادرت می امدی و گریه می کردی و
می ترسیدی ولی بعد از چند روز به من عادت کردی و بجز
درس و کتابهایت به چیز یگری فکر نمی کردی حالا تو بزرگ
شده ای و دانشمند ولی هم تو محروم هستی و هم من .
دخترم یادت هست که در راه مدرسه در وسط برف گیر افتاده
بودی و من رسیدم تو را با خود به مدرسه اوردم و وقتی
بدنت گرم شد در اغوشم قرار گرفتی من هنوز به یاد دارم
دوران کودکیت را ولی الان هم تو در بند هستی و هم من .
کاش
میشد بکشم یک نفسی
نفسی بدور از هر قفسی
کاش میشد که بتابد خورشید
تا وزد موج نسیمی از ان تاریکی
تا رسید نور سپیدی از راه
با تو ام ای استبداد
پنداری که هستی خالق هر کسی
حال من ها ما شده
قفسها در حال شکستن
امیدها به عشق ازادی ایران شکوفا شده
چه من باشم و چه نباشم
فرزندانم هستند و هستند
دوستتان دارم فرزندان وطنم ایران
برخورد جمهوری اسلامی ایران علیه معلمان
تقی صیاد مصطفی
درآستانه مهرماه وبازگشایی مدارس،رژیم جمهوری اسلامی
درنگرانی وهراس ازسرگیری اعتراضات معلمان وباهدف ایجاد
فضای ترس وتهدید درمیان آنها یک باردیگر به اهرم
دستگیری وزندانی کردن معلمان فعال روی آورده است .
معلمان درچند سال اخیر شیوه های مختلفی را برای رسیدن
به مطالبات به حق خود آزمایش کرده اند:
به مقامات دولتی نامه نوشتند وخواسته های خود را با
آنان درمیان گذاشتند ودرشهرها واستانهای مختلف با
نمایندگان مجلس شورای اسلامی دیدارومسائل ومشکلات شان
را بازگوکردند. به مطبوعات نامه نوشتند وضع تاسف
بارآموزش وزندگی معلمان را مطرح کردند.
جمع اعتراضی واعتصاب ،ازجمله آخرین راهی بود که
معلمان بعداز بی نتیجه ماندن همه راهها به آن متوسل
شدند.پاسخ رژیم تاکنون نسبت به تجمع اعتراضی واعتصابات
معلمان تهدید،ارعاب،دستگیری وزندانی کردن معلمان فعال
با اتهامات کلیشه ای وساختگی مثل توطئه علیه نظام
وبرهم زدن نظم عمومی بوده است .
ازآغازسال 94 تاکنون علاوه براعتراضات محلی ونامه
نگاریها ،سه تجمع اعتراضی سراسری توسط معلمان صورت
گرفته است : نخسستین تجمع در27 فروردین ماه به صورت
خودجوش توسط نمایندگان کانون صنفی معلمان استانها
برپاشد.
دومین تجمع اعتراضی سراسری در17 اردیبهشت ماه
وبافراخوان کانون مرکزی صنفی معلمان برپا گردید.
وسومین تجمع در31تیرماه صورت گرفت که توسط شورای مرکزی
کانونهای صنفی فراخوانده شده بود.
مهمترین خواسته هایی که معلمان ما برای آن مبارزه و
اعتراض میکنند عبارتند از :
افزایش دستمزد به سطح بالای خط فقر ،
به رسمیت شناختن تشکل های مستقل معلمان و اجازه
برگزاری مجامع عمومی این تشکل ها ،
آزادی فعالین در بند ،
حق دخالت معلمان در تدوین متون آموزشی ،
رایگان بودن آموزش عمومی و توقف تجاری سازی در آموزش و
پرورش ،
رعایت استاندارد های ایمنی مدارس ،
رفع تبعیض در پرداختها و بهبود بیمه درمانی و استخدام
رسمی معلمان پیمانی و حق تدریسی .
به رغم اعتراضات طولانی وگسترده معلمان،تاکنون نه تنها
به خواسته های اساسی خود دست نیافته اند بلکه رژیم با
توسل به سرکوب،هزینه بیشتری را بر آنان تحمیل کرده است
وبه نظر می رسد بازداشت معلمان وفعالان صنفی،پرونده
سازیهای جدید درسپاه واحکام جدید درآستانه آغازسال
تحصیلی نه تنها تلاش را به آرامش رسیدن نمی سازد بلکه
هدف ایجاد بحران وآشوب در این بخش که ارتباط تنگاتنگ
با متن جامعه را دارد است.
درآستانه ماه مهروآغاز سال تحصیلی جدید شاهد موجی از
بازداشتها در کانون صنفی معلمان از سوی نهادها ی
امنیتی بودیم وهستیم .
آقای علیرضا هاشمی دبیرکل پیشین کانون صنفی معلمان
ایران نیز همچنان در زندان است وی چند روز پس از
اعتراضات گسترده معلمان در شهرهای مختلف ایران صبح
روز 30 فروردین ماه سال جاری بازداشت شد این بازداشت
در پی صدورحکمی که در آن به «اجتماع وتبانی علیه نظام»
متهم شده بود صورت گرفت .
آقای اسماعیل عبدی دبیرکل کانون صنفی معلمان ایران
روزشنبه 6 تیرماه سال جاری پس از مراجعه به زندان اوین
بازداشت شد به نوشته سایت حقوق معلم وکارگرآقای عبدی
پیش از بازداشت ساعتها درزندان اوین بازجویی شده
بودآقای عبدی تابستان گذشته زمانی که قصدسفربه
کشورارمنستان ودریافت روادید کانادابرای شرکت هفتمین
گنگره سازمان جهانی معلمان را داشت درمرز مطلع شد که
ممنوع خروج است . درعین حال به دبیر کل کانون صنفی
معلمان گفته شد که روزچهارشنبه خودرابه معاونت قضایی
دادستانی کشورمعرفی کند این فعال صنفی معلمان نیز
خودرابه این معاونت معرفی کردکه درآنجا ازوی خواسته
شدبه زندان اوین مراجعه کنداسماعیل عبدی برای پیگیری
علت ممنوع خروج بودنش به دادسرای اوین مراجعه کرده بود
که آنجا بازداشت شد.
درماه های اخیر وپس از تجمع ها واعتراض ها ی صنفی
گسترده معلمان شدت گرفته است در31مردادماه میلاد درویش
فعال کارگری وحقوق کودک وعضوافتخاری کانون صنفی معلمان
ایران وعضو کمیته دفاع از حقوق بشرایران ،به دنبال
هجوم نیروهای اطلاعاتی به خانه پدری وی که محل سکونت
اوبود توسط نیروهای سرکوب گرربوده شد.
همچنین محمودبهشتی لنگرودی سخنگوی کانون صنفی معلمان
صبح روز5شهریورماه جاری با حکم شعبه دوبازپرسی اوین
درحالی که تاریخ حکم مربوط به یکماه قبل یعنی
5مردادماه بود پس از مراجعه ناگهانی ماموران امنیتی به
منزل اووتفتیش وضبط برخی اموال وی بازداشت شد.درادامه
بازداشتها ی کانون صنفی معلمان درتاریخ نهم شهریورماه
دوعضودیگرکانون آقایان محمدرضا نیک نژاد و مهدی بهلولی
توسط نیروی امنیتی درمحل سکونت خود بازداشت شدنداین
دومعلم علاوه برتلاشهای موثردر دفاع ازحقوق معلمان با
نگارش مطالب ومقالات آگاهانه درمورد فعالیتهای معلمان
و چگونگی بالابردن کیفیت آموزش و حمایت ازآموزش رایگان
وحقوق دانش آموزان به صدایی رسا درنقدوضعیت کنونی
آموزش وپرورش درایران بدل شده بودند. آقای علی اکبر
باغانی نایب رییس کانون صنفی معلمان دوره محکومیت شش
ساله اش را بدون مرخصی تحمل کرده وبا وجود به پایان
رسیدن حکم زندان اوهمچنان درزندان بسرمی برد.
ازسوی دیگررسول بداقی همچنان درزندان بسر می برد اوکه
درتاریخ 13مردادماه شش سال حبس بدون مرخصی اش به پایان
رسیده بود در بازداشت موقت دربازداشتگاه دو الف زندان
اوین بسرمی برد ازسوی دادگاه انقلاب به سه سال حبس
دیگرمحکوم شده است .
همچنین آقای محمود باقری عضوهیئت مدیره کانون صنفی
معلمان که به اتهام امنیتی به سه سال زندان محکوم شده
بود آزادشد.
اگرچه جای خوشحالی وتبریک دارد که آقای محمود باقری پس
از طی دوران محکومیت خود آزاد شده است اما درمواجعه با
خواست معلمان برای آزادی کلیه همکاران دربندشان حاکمیت
نه تنها دیگرمعلمان دربند را آزاد نکرده است بلکه
تعدادی از آنها را که حتی محکومیتشان به اتمام رسیده
است با اتهام جدید کماکان درحبس نگه داشته است.
بهرحال در حال حاضر تعدادی از فعالان حقوق معلمان به
اتهام های امنیتی در زندانها هستند .
فقر
در افغانستان؛ بررسی عوامل و راهکارها
مرتضی حسینی
هفدهم اکتبر از سوی سازمان ملل متحد به عنوان روز
جهانی ریشهکنی فقر نامگذاری شده است؛ مردم افغانستان
در حالی به پیشواز این روز میروند که حدود نیمی از
جمعیت این کشور با فقر دست و پنجه نرم میکنند. بررسی
عوامل: بعد از سقوط حکومت طالبان و ورود نیروهای
امریکایی به کشور و روی کار آمدن حکومت جدید، در نخست
مردم به بهبود وضعیت زندگیشان که همانا با ریشکن شدن
فقر گره خورده، به اندازۀ زیادی امیدوار بودند. هرچند
در سالهای نخست تغییرات مهمی در کشور به میان آمد و
وضعیت اشتغالزایی نیز تا حدودی بهبود یافت اما
قاطعانه میتوانم بگویم افغانستان در حال حاضر در میان
کشورهای آسیا یکی از بدترین وضعیتها را از نظر فقر
پشتسر میگذراند
آمارهای رسمی نشان میدهند بیست میلیون از جمعیت 38.5
میلیونی افغانستان فاقد اشتغال هستند، به باور بنده
این یعنی اوج فاجعه، فاجعهای که دامنگیر جوانان،
میانسالان و یا حتی پیران و کودکان افغانستانی شده
است. وقتی در افغانستان باشید و در بین مردم آن کشور
زندگی کنید، به راحتی احساس خواهید کرد که فقر و
ناامنی مهمترینِ مشکلات مردم هستند؛ با وجود اینکه
افغانستان همه روزه انفجارها و حملات انتحاری را در
مناطق مختلف کشور تجربه میکند اما مشکل فقر به حدی
بحرانی است که در ردیف مشکلی چون ناامنی قرار میگیرد
. وقتی چند زن افغانستان دمی با هم مینشینند و در یک
عصر پاییزی چایی مینوشند، در درد و دلهایشان بیشتر
از همه چیز از بیکاری شوهران و فرزندانشان مینالند.
دستفروشی مشترکترین شغل رایج در افغانستان را تشکیل
میدهد در حالی که درآمد خیلی کمی دارد و کفاف مخارج
یک خانواده و یا حتی یک فرد را هم گاهی نمیدهد.
در کابل و دیگر شهرهای افغانستان، چهارراهها و
فلکهها، مملوء از جوانان بیکاری است که حاضر برای
کمترین درآمد هر کاری را از حمالی گرفته تا پاککردن
کثافات، انجام دهند.
عوامل فقر در افغانستان : عدم ثبات سیاسی: وضعیت
نابسامان سیاسی موجود در کشور یکی از مهمترین دلایل
فقر بیکاری در کشور است.
حکومت فعلی افغانستان بسیاری از معیارهای یک حکومت
باثبات را ندارد که نبود این معیارهای اساسی منجر به
بیکاری و فقر مردم میشود. حکومت افغانستان بارها
تأکید کرده که یکی از اهداف مهم حکومت، اشتغالزایی
است اما فعالیت دولت برای مقابله با فقر بسیار کُند و
اندک بوده است. تسهیل و تشویق مردم برای ایجاد
فعالیتهای شغلی تولیدی، استخدام جوانان واجدالشرایط
در پُستهای مناسب دولتی (مقابله با فساد اداری)،
تأمین امنیت شرکتهای خصوصیِ سرمایه گذاری کننده،
تمرکز روی افزایش تولیدات داخلی به جای واردات، توجه
به مشکلات بازرگانان افغان و تلاش برای رفع آن و
بسیاری از موارد دیگر، از جملههای مواردی هستند که
دولت افغانستان باید با توجه کردن به آنها، در تلاش
کاهش رقم فقر در میان مردم باشد.
این ناامنی و وضعیت نابسامان سیاسی کشور باعث شده تا
بسیاری از سرمایهگذاران افغان، ریسک سرمایهگذاری در
کشور را به جان نخرند و ترجیح دهند در یکی از کشورهای
خارجی سرمایهگذاری کنند.
افغانستان تولید کنندۀ بزرگ مواد مخدر در جهان: فقر و
بیکاری باعث شده تا بسیاری از مردم در صورت روبرو شدن
با بنبست، به کشت مواد مخدر دست بزنند، کاری که
خطرناک است و نتیجه و پیامدهای بسیار ناگواری برای
مردم افغانستان و یا حتی مردم کشورهای منطقه دارد.
کار کردن کودکان در افغانستان: فقر و پیامدهای ناگوار
آن در خانوادههای افغانستانی باعث شده تا خانوادهها
کودکان را نیز برای انجام سختترین کارها با کمترین
درآمد بفرستند. بر اساس آمار رسمی دولت افغانستان در
حال حاضر بیش از دو میلیون کودک افغان مشغول کارهای
شاغه (سنگین) در کشور هستند در حالی براساس قانون نافذ
در افغانستان، افراد زیر هژده سال نباید به کار گماشته
شوند چون آنان از نظر فزیکی و روانی آمادۀ کار نیستند.
پیشرفت نسل نو از نظر دسترسی به تعلیم و تحصیل در
افغانستان در یک دهۀ گذشته نسبتاً خوب بوده اما همچنان
نسل بعد نیز شامل بسیاری از کسانی خواهند بود که به
اجبار از تحصیل باز ماندهاند و شاید تا یک یا دو دهۀ
دیگر برای این افراد هیچ گونه شغلی وجود نداشته باشد.
بسیاری از کودکان افغان، ثقیلترین کارها را در
سختترین شرایط انجام میدهند و در معرض خطرات بزرگی
از جمله خطرات جانی و یا حتی تجاوزات جنسی قرار
میگیرند.
در افغانستان وزراتی تحت نام "کار و امور احتماعی"
فعالیت میکند اما به باور بسیاری از مردم و
کارشناسان، تنها کار مفید این وزارت، اعلام روزهای
تعطیلی عمومی در کشور است و در قسمت اشتغالزایی
فعالیتی نمیکند. مهاجرتهای میلیونی جوانان، نتیجۀ
فقر و بیکاری: در حالی حاضر مهاجرت مردم به کشورهای
خارجی به اوج خود رسیده که براساس یک آمار تأیید ناشده
هر هفته 20هزار افغان از مرزهای کشور خارج میشوند.
این رقم مهاجرت چیزی شبیه سال 1375 که طالبان به قدرت
رسیدند، میباشد.
جوانان افغان با وجود گذراندن تحصیلات عالی نیز همچنان
نمیتواند شغل مناسبی پیدا کنند، در نتیجه بسیاری از
آنان ترجیح میدهند به یکی از کشورهای همسایه و یا
اروپایی مهاجرت کنند.
آخرین وضعیت سعید عابدینی
میلاد بهاریان
نغمه عابدینی، همسر کشیش آمریکایی-ایرانی که در ایران
به زندان افتاده، در تلاش برای آزادی شوهرش سعید
عابدینی با بیش از صد قانونگذار از
۵۰
کشور جهان ملاقات کرده تا آنان را به امضای نامهای
ترغیب کند که خواستار آزادی همسرش میشود.
در آستانه هفتادمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد در
نیویورک که قرار است حسن روحانی، رئیس جمهوری اسلامی
ایران نیز در آن حضور یابد، سه سال میشود که آقای
عابدینی در ایران در زندان است.نامه فوق که خطاب به
علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی نوشته شده و
تاکنون به امضای
۶۷
قانونگذار رسیده از جمله میگوید: "گزارشهای اخیر از
نقض آزادی مذهب برای اقلیتها از جمله مسیحیان و
بهاییها در ایران هشدار دهنده است.
ما از شما میخواهیم تا اطمینان یابید که همه افراد در
ایران چه مسلمان، و چه مسیحی و بهایی و ناباور و
زرتشتی و یهودی یا هر دین دیگری بدون ترس از تبعیض و
خشونت از آزادی مذهب برخوردار باشند."
آنان در ادامه نامه درباره سرنوشت کشیش سعید عابدینی
ابراز نگرانی میکنند و بویژه خواستار آزادی او و دیگر
مسیحیان میشوند.
نغمه عابدینی که پیشتر در سال جاری میلادی در کنگره
آمریکا درباره همسرش صحبت کرد به کریستین پست گفته است
که سعید عابدینی از سوی مقامات ایرانی تهدید شده است.
به گفته خانم عابدینی مقامات ایرانی آزادی او را مشروط
بر انکار عیسی مسیح کردهاند، امری که خانم عابدینی
میگوید همسرش نخواهد پذیرفت.نظام قضایی جمهوری اسلامی
ایران کشیش سعید عابدینی و فعالیتهای مذهبی او را
مغایر با امنیت ملی ایران دانستهاند و او را به هشت
سال زندان محکوم کردهاند.
مرکز قانون و عدالت آمریکا، که نمایندگی نغمه عابدینی
و دو فرزندش را در آمریکا بر عهده دارند ضمن سپاس از
قانونگذارانی که نامه درخواست آزادی عابدینی را امضا
کردهاند گفت نامههای فراوانی را به بان کی مون دبیر
کل سازمان ملل متحد خواهد فرستاد تا او را به ملاقات
با رهبران ایران درجریان نشستهای مجمع عمومی ترغیب
کند.
کمیسیون آزادی مذهبی جهانی نیز خواستار آزادی عابدینی
شده و میگوید او ناعادلانه مجازات میشود
ضرورت آموزش محیط زیستی به کودکان
بهادر تهی ماسوله
ایران اکنون به گفته متخصصان در یک بحران زیست محیطی
به سر میبرد. مسأله کمبود آب، خشک شدن دریاچهها و
رودخانهها، بیابانزایی، از دست رفتن تدریجی جنگلها
و غیره را اگر در کنار معضلهایی همیشگی مانند آلودگی
هوا در شهرهای بزرگ قرار دهیم، پازل فاجعه محیط زیستی
در ایران کامل میشود. این بحران به قدری جدیست که
«مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی» نیز درباره آن
هشدار جدی میدهد و میگوید:
«نکته اول این است که آلودگی شدید هوای کلانشهرها،
خیمه سنگین ریزگردهای عربی بر آسمان کشور، انباشت
آلودگیهای نفتی و سموم کشاورزی در سواحل دریا و
رودخانهها، تداوم تخریب و ویرانی تالابهای ایران،
وضعیت بغرنج حیات وحش، تخریب جنگلهای حفاظتشده به
همراه هزاران مشکل زیستمحیطی دیگر، وضعیت مدیریت محیط
زیست ایران را در این سالها اسفبارتر از قبل نشان
میدهد.» اگرچه کاهش هزینههای این بحران بیشتر امری
سختافزاری و مربوط به تدابیریست که حکومت باید خرج
دهد، اما شکی نیست فرهنگسازی مربوط به این مسأله نیز
جایگاه ویژه خود را دارد. فرهنگ مهربانی با طبیعت و
محیط زیست مقولهایست بسیار مهم که اگر قرار است
تاثیر ویژه خود را بگذارد باید از خردسالی به کودکان و
نوجوانان آموزش داده شود.
به تجربه یک مادر توجه کنید. مادری درباره آموزش
همزیستی صلحآمیز با دیگر جانداران به فرزند خود میگوید:
«روزی توجه پسر هفت ساله من به مجلهای بر روی میز جلب
شد که بر روی جلد آن عکس یک خرس قطبی دیده میشد. در
این مجله در مورد خطری که بر اثر گرم شدن کره زمین،
خرسهای قطبی را تهدید میکند مطالبی نوشته شده بود.
من تصمیم گرفتم با پسرم خیلی صریح حرف بزنم و بنابراین
به او گفتم که درست است که زندگی خرسهای قطبی و سایر
جانداران در خطر است ولی، ما میتوانیم در این میان
نقش مثبتی ایفا کنیم. زمان جنگ بود. پدر و مادرم مدام
به من يادآوري ميكردند كه لامپهاي اضافي را خاموش
كنم و در مصرف كليه مواد صرفهجويي کنم. آنها با اين
كار درسهاي زيادي به من دادند. كودكان بايد به صرفه
جويي در مصرف انرژي عادت كنند.
آنها بايد بدانند با اين كار هزينه كمتري به خانواده
تحميل ميشود.»
آموزش این مادر به فرزند خود و تشویق به رویکرد
مهربانانه به طبیعت و حیات دیگر جانداران،
مقولهایست که میتواند به صورت یک سرمشق برای
خانوادهها دنبال شود.
در واقع رفتار این مادر، رفتاری بوده است که به آن
«آموزش اتفاقی» میگویند. آموزش اتفاقی به آموزشی گفته
میشود که متناسب با یک موقعیت مرتبط با موضوع رخ
میدهد.
یعنی زمانی که کودک و یا فرزند شما در یک موقعیت
آموزشی قرار دارد. به عنوان مثال هنگامی که همراه با
فرزند خود در حال قدم زدن در پارک هستید و با رفتار
ناهنجاری چون انداختن زباله مواجه میشوید، بهترین
زمان است که برای فرزند خود نامناسب بودن این رفتار را
توضیح دهید و از او بخواهید که این کار را هیچوقت
انجام ندهد. این شیوه آموزش بسیار
اثربخش است.
«ویرانی محیط زیست کودکان را نابود میکند»
اما مسأله این است که این رویکرد اگرچه در درون
خانوادهها نیز باید دنبال شود اما اثرگذاری این
فرهنگسازی زمانیست که در سطح سیستماتیک و به صورتی
کلانتر دنبال شود. آموزش محیط زیست یک فرایند است که
باید به صورت دامنهدار جلو برود و موجب افزایش آگاهی
و دانش در قبال مقولههای محیط زیستی شود.
هدف از این آموزش نیز «ایجاد آگاهی در افـراد جهـت
حفاظت محیط زیست و نیز بالا بردن درک محـیط زیسـتی
آنها به منظور حل مشکلات محیطی» است. به عقیده
کارشناسان، این آگاهی و شکلگیری ارزشهای محیط زیستی
در ذهن افراد و ایجاد تعهد ذهنی در آنها برای حفظ
محیط زیست خود، از سنین پایین باید مورد توجه قرار
بگیرد.
از اینرو «مهد کودک» به عنوان فضایی که کودکان
مهمترین سنین آموزشپذیری خود را در آنجا طی میکنند
به عنوان یکی از بهترین مکانها برای فرهنگ سازی
متناسب با حفظ و بهبود محیط زیست توصیه
میشود.
بحث کودکان و محیط زیست آن اندازه مهم و حیاتیست که
برنامه محیط زیست ملل متحد (UNEP)،
در سال ۱۹۹۰ گزارشی ویژه با نام «کودکان ومحیط زیست»
منتشر کرد. عبارت آغازین این گزارش این بود: «ویرانی
محیط زیست کودکان را نابود میکند.» این گزارش به بحث
پیرامون ارتباط مشکلات محیط زیستی با سلامت و بهداشت
کودکان میپرداخت.
مشکلاتی چون ویران کردن جنگلها، بیابانزایی،
بهرهبرداری فزاینده از زمینهای کشاورزی در کشورهای
در حال توسعه، آبهای آلوده، و وجود فاضلابها. اینها
مشکلاتی هستند که به عقیده برنامه محیط زیست سازمان
ملل متحد، سلامت کودکان را به طور مستقیم تهدید
میکند.
براساس گزارش «یونیسف» نیز سالانه حدود ۱۰ میلیون کودک
بر اثر ابتلا به «بیماریهای مزمن تنفسی، سوءتغذیه،
دیفتری، سیاه سرفه، کزاز، فلج اطفال، سرخک، سل و
دسترسی نداشتن به بهداشت و آب سالم» جان خود را از دست
میدهند و مسأله آن است که این بیماریها با ویرانی و
تخریب و آلودگی محیط زیست رابطه مستقیم دارند. برای
مثال میتوان از ارتباط غیرقابل انکار آلودگی هوا با
بیماریهای تنفسی گفت.
اصولا بیماریهای تنفسی شایعترین بیماریست که کودکان
را در شهرهای بزرگ و آلوده تهدید میکند. آلرژی پوستی
و سرطان نیز در رده بیماریهای شایعی قرار میگیرند که
به دلیل بودن کودکان در محیط آلوده ایجاد میشوند.«محمود
سلطانی»، کارشناس ارشد محیط زیست، درباره اهمیت بحث
کودکان در نسبت با محیط زیست میگوید:
«از نظر اکولوژیکی چند ویژگی، کودکان را از دیگر
گروههای سنی جدا کرده است: کودکان بزرگترین گروه
انسانیاند. آنان بیش از ۳۰ درصد جمعیت جهان را تشکیل
میدهند.
در کشورهای در حال توسعه این مقدار به ۵۰ درصد هم
میرسد. کودکان هم نسل بعدی را تشکیل میدهند و هم
مسئولیت ارتباط نسل حاضر با نسلهای آینده را دارند.
کودکان در تصمیم گیریهای امروز که نتایج آن به آنها
مربوط میشود کمترین مشارکتی ندارند.
کودکان در برابر انواع آلودگیهای محیط زیستی
آسیبپذیرتر از دیگر گروههای سنی هستند.
افزون بر این، کودکان بزرگترین مصرفکنندگان منابع
غذایی، انرژی، آموزشی، بهداشتی و دیگر منابع مادی
هستند. سرانجام اینکه کودکان هیچگونه نقشی در آلودگی
محیط زیست و ویرانی منابع طبیعی ندارند.»
مدارس ایران با طبیعت قهرند!
«عبدالحسین وهابزاده»، برنده جایزه ملی محیط زیست
ایران، نیز درباره آموزش محیط زیستی به کودکان نظرات
جالب توجهی دارد. او با ذکر بر این نکته که ما همهچیز
را از طبیعت یاد میگیریم، بر این نکته تاکید میکند
که کودکان و نوجوانان باید با عناصر مختلف طبیعت در
تماس باشند. او سن پنج تا یازده سالگی را دورهای مهم
در برقراری ارتباط کودکان با طبیعت میداند. به نظر
وهابزاده این موضوع موجب شکوفا شدن حواس پنجگانه در
کودکان میشود. وی در توضیح آن میگوید:
«قطعا وقتی بچهها در این سن با محیط اطرافشان در
تعامل قرار میگیرند و به اصطلاح با عناصر موجود در
طبیعت درگیر میشوند، بازی میکنند و هر چیزی را که در
محیط پیرامونشان هست، لمس میکنند و استعدادهای حسی،
حرکتی، عاطفی و شناختیشان رشد میکند.» او نتیجه رشد
این استعدادها در کودکان را «بالا رفتن قدرت سازگاری
و هوش اجتماعی در بچهها» میداند.
از اینرو وهابزاده منتقد تند و تیز ساختار مدرسه در
ایران است. به عقیده او ساختار مدارس در ایران کودکان
را از تجربه ارتباط ناب با طبیعت محروم کرده است. او
در اینباره میگوید: «بچه در مدرسه اجازه ندارد با
بغل دستیاش حرف بزند، فضای بزرگی برای بازی ندارد، در
خانه هم نه همبازی دارد و نه فضای مناسبی برای بازی.
پس این بچه کجا قرار است محیط اطرافش را بشناسد؟!»
جشنواره سپیدار؛ حرکتی قابل تقدیر
اما به نظر میرسد گاهی اتفاقات مثبتی نیز حوزه کودکان
و محیط زیست میافتد. از جمله این اتفاقات مثبت
برگزاری نخستین جشنواره محیط زیستی برای کودکان ایران
است. فریدون عموزاده خلیلی، دبیر این جشنواره،
«جشنواره سپیدار» را نخستین جشنواره محیط زیستی
میداند که به باور او ایده اصلی پشت آن خطراتیست که
محیط زیست ایران را تهدید میکند. او که مخاطرات زیست
محیطی را بسیار جدی ارزیابی میکند، بر این عقیده است
که کودکان و نوجوانان مهمترین افرادی هستند که
میتوان به آنها برای نجات محیط زیست امید بست. او در
توضیح بیشتر درباره خود جشنواره میگوید:
«متأسفانه در زمینه محیط زیست تا به حال کتابهای کمی
برای کودکان و نوجوانان تألیف شده است و زمانی که ما
میخواستیم کتابهای این دوره را ارزیابی کنیم مجبور
شدیم برای دستیابی به آمار قابل قبول در این حوزه
آثار را از سال ۱۳۸۰ تا به حال یعنی طی ۱۳ سال بررسی
کنیم. نکته قابل قبولی که در این آمار به چشم میخورد،
صعودی بودن آن است. چنانکه میبینیم از سال ۱۳۸۰ تا
۱۳۹۴ به تدریج تعداد کتابهای محیطزیستی که به وسیله
نویسندگان و ناشران تولید شده افزایش یافته است.»
کنیز (بخش سوم)
ندا امین
تمام روز را در اتاقم ماندم و فکر کردم، به هر آنچه می
توانستم انجام دهم فکر کردم با خود گفتم به هر قیمتی
که شده درس می خوانم حتی اگر مجبور باشم با کسی که
دوستش ندارم ازدواج کنم و زیر بار مسئولیت بروم، هر چه
باشد بهتر از آن همه تحقیر و اسارت است، ازآن خانه می
روم و آزاد زندگی می کنم، هر جا که باشم لااقل علم
ورود ممنوع پدر آنجا نیست، دیگر از دست باید و نباید
های او خلاص می شوم.
خودم فکر می کنم، خودم تصمیم می گیرم و خودم انجام می
دهم. دیگر عروسک خیمه شب بازی کسی نیستم. تصمیم خودم
را گرفتم، بلند شدم تلفن را برداشتم و شماره گرفتم...
-
الو ... سلام، خوبی فرهاد ؟
آری تصمیم خودم را گرفتم دیگر جای من در آن خانه نبود
.
چند روزی گذشت، از دست پدرم آنقدر عصبانی بودم که به
زور حتی جواب سلامش را هم می دادم چه رسد به اینکه
جمله ای با او حرف بزنم. به سرعت همه چیز را آماده
کردم تا زودتر از آن سیاه چال پا به فرار بگذارم،
مادر و پدرم چنان متعجب شده بودند که به قول خودشان
نفهمیدند من کی عروسی کردم و رفتم .
رفتم تا از آن همه اسارت آزاد شوم، در سایه ی مردی که
آزادی را برایم به ارمغان می آورد. پسر همسایه مان
بود، 5 سال از من بزرگتر بود، از بچگی با هم بزرگ شده
بودیم. همیشه می گفت دوستم دارد و بزرگترین آرزویش
بودن با من است. کودکیم را با او گذرانده بودم و تا آن
زمان تنها دوست خوبی برایم بود که می توانستم به راحتی
برایش درد دل کنم و او با متانت گوش دهد و سنگ صبورم
باشد و من آزادی را در سایه ی او جست و جو کردم و رفتم
تا به دستش بیاورم .
زندگی خوبی داشتیم، من درس می خواندم و او کار می کرد،
طی دو ماهی که با هم بودیم حتی یک بار هم با هم دعوا
نکردیم، احترام زیادی برایش قائل بودم و دوستش داشتم .
دیگر کسی به من نمی گفت چه کار بکن و چه کار نکن، دیگر
کسی برایم باید و نباید نمی گذاشت، خلوتم را به هم نمی
ریخت و از تابلوی ممنوع است هم خبری نبود.... آه که
اگر می دانستم زندگی چنین روی خوشی هم دارد زودتر سکه
را بالا می انداختم تا شیر و خط کنم .
داشتم مدفون می شدم زیر تحقیرها، دستورها، سرزنش ها و
باید و نباید ها ی پدر .
نمی دانم چگونه کسانی که پدر ندارند به حال آنانی که
دارند غبطه می خورند و بزرگترین آرزویشان داشتن دست
نوازشگر پدر بر روی سرشان است، آنها یا نمی دانند یا
می دانند و از سر خوش باوری فکر می کنند که اگر پدری
داشتند حتماً آدم خوبی می بود و پدر آنها چنین نبود،
شاید چنین نبود، اما مطمئنم در جایی دیگر و به شکلی
دیگر قدرت طلبی محض می شد که استبدادش دیوانه شان می
کرد.... گمانم آنها نمی دانند که دست پدر همیشه نوازش
نیست، دست پدر بیشتر وقت ها علامت ایست است ! ایست !
بازرسی، بازجویی، ورود ممنوع !
روزی از دانشگاه بر می گشتم، به خانه رسیدم ولی دیرتر
از همیشه، یکی از کلاس هایم آن روز با 2 ساعت تاخیر
تشکیل شده بود. پاییز بود و هوا سرد و من به سختی
توانستم ماشینی پیدا کنم تا به خانه برسم .... به هر
حال رسیدم ولی دیرتر از همیشه .
فرهاد رو به روی تلویزیون نشسته بود و در حالی که
مشغول خوردن ساندویچی بود به صفحه ی آن خیره شده بود و
فیلم نگاه می کرد، مثل همیشه جلو رفتم و با خوش روئی
سلام کردم .
-
سلام
سرش را برگرداند، نگاهم کرد و به تلخی و سرد گفت :
-
سلام
-
خوبی؟
-
می بینی که ...
-
چرا این طوری حرف می زنی ؟ اتفاقی افتاده ؟
-
نه چه اتفاقی ؟ مگه قرار بود اتفاقی بیفته ؟
-
پس چرا این طوری حرف می زنی ؟
-
چطوری ؟
-
سرد، خشک، با طعنه .
-
خودت دلیلشو بهتر می دونی .
-
ناراحتی؟ عصبانی؟
-
نباید باشم ؟
-
چرا تو لفافه حرف می زنی؟ درست بگو ببینم چی شده؟
-
گفتم که خودت بهتر می دونی...
-
تو ناراحتی، اون وقت من باید دلیل ناراحتی تو رو
بدونم؟! هه ..... خیلی جالبه ! به جای خسته نباشید
گفتن، به آدم عذاب وجدان میدی؟
-
منم امروز وقتی اومدم خونه کسی بهم خسته نباشید نگفت،
این به اون در...!
-
ببین فرهاد جان من حوصله ی بیست سوالی و سوال و جواب
رو ندارم لطفاً بگو مشکلت چیه.
-
یعنی تو نمی دونی؟
-
نه.... چی رو باید بدونم؟
-
ساعت چنده؟
نگاهی به ساعت دیواری انداختم و گفتم:
-
خوب... هفت و نیم، چطور ؟
-
خوب هفت و نیم، چطور ؟!
-
یعنی چی؟
-
یعنی این که شما باید 5 خونه می بودید، ولی نبودید،
چون دو ساعت و نیم دیر تشریف آوردید، کجا بودید؟ توی
این دو ساعت و نیم کجا بودی؟
-
مشکلت اینه؟ به خاطر دیر کردن من ناراحتی و اینطوری
اخم کردی؟....... نمی تونستی با ملایمت و زبون خوش
سوال کنی؟ باید چند دقیقه اعصابم رو خورد می کردی تا
حرفت رو بزنی؟ ..... من کجا رو دارم برم غیر از
دانشگاه؟
-
ولی تو همیشه تا 5 خونه بودی، امروز حتماً یه کار مهم
داشتی که دیر اومدی دیگه !
-
خیر کار دیگه ای نداشتم، کلاسم دیر شروع شد، مجبور شدم
بمونم و دیرتر بیام، شما هم به جای تیکه انداختن لطفاً
برو یاد بگیر که چطور بدون ناراحت کردن دیگران ازشون
سوال کنی .
-
به جای معذرت خواهی دست پیش می گیری که پس نخوری؟
-
معذرت خواهی؟ برای چی باید معذرت خواهی کنم؟ مگه من چه
کار بدی در حق تو کردم که ازت معذرت بخوام؟
-
کار بدی نکردی؟
-
نه....
-
کار بدی نکردی که دیر اومدی و خبر هم ندادی و تازه حق
به جانب هم رو به روی من نشستی؟ کار بدی نکردی ؟
-
نه.... این که دیر کردم ضرری به تو نرسونده که بخوام
ازت معذرت بخوام، قرار ملاقات که باهات نذاشته بودم تا
از دیر اومدنم عذرخواهی کنم، مگه تو هر روز سر یه ساعت
مشخص میای خونه؟ مگه غیر از اینه که هر وقت کارت تموم
می شه میای؟ من بهت تیکه می ندازم؟ پس اگه اینطوری
باشه تو هر روز باید از من
-
معذرت خواهی کنی که.... وقتی آدم کار داره نمی تونه
بیاد خونه چون باید به کارش برسه..... از اون گذشته
تازه بعد از ظهره، سر شبه، دیروقت که نشده خبر بدم
نگران نشی .
-
جداً ؟ اینطوریه ؟ ..... خوب می موندید به بقیه ی
کاراتون می رسیدید یه وقت متضرر نشید خانم .
-
برو خودتو مسخره کن .... اصلاً از این لحن حرف زدن
خوشم نمیاد، تا حالا ندیده بودم با من اینطوری حرف
بزنی، نمی دونم امشب چت شده ولی تا وقتی که اینطوری
حرف می زنی من حرفی با تو ندارم... هر وقت خواستی درست
و حسابی بشینی حرف بزنی صدام کن، من از بحث کردن خوشم
نمی یاد .
این را گفتم، بلند شدم و به سمت اتاقم رفتم و در را
بستم، جلوی بخاری نشستم تا خودم را گرم کنم صدایش را
شنیدم که بلند گفت :
-
باشه منیژه خانم برو تو اتاق، در رو هم ببند، دارم
برات .
متعجب و عصبانی به در نگاه می کردم و فکر می کردم که
چرا فرهاد یک دفعه آن طوری شد؟
با خودم گفتم مگه من چی کارش کردم که اینقدر عصبانی و
پرخاشگر شده؟ به من میگه معذرت خواهی کن..... چرا باید
به خاطر کار ی که نکردم معذرت بخوام؟ من آدم مغروری
نیستم ولی هیچ وقت برای کاری که نکردم نمیذارم کسی باز
خواستم کنه. پدرم با اون همه دبدبه و کبکبه ای که داشت
و همیشه ازش حساب می بردم نتونست منو به خاطر کاری که
نکردم وادار به عذر خواهی بکنه... حالا تو می خوای این
کار رو بکنی؟ اصلا امروز روز بدی بود واقعاً روز مسخره
ای بود، بی خیالش، فردا همه چیز درست می شه . فردا
آمد، اما نه تنها همه چیز درست نشد که شروع یک خرابی
محض بود .
آن روز کلاس نداشتم، نزدیک امتحاناتم بود پس در خانه
ماندم تا درس بخوانم و بعد از خواندن درسهایم خانه را
مرتب کردم و مشغول پختن شام شدم، ساعت حدود 7 بعد از
ظهر بود، فرهاد هنوز نیامده بود ولی همیشه بین 6 تا 8
می آمد، غذا را پختم و منتظرش شدم، یک ساعت گذشت... دو
ساعت، سه ساعت، ولی همچنان نیامده بود، گفتم : شاید
کار داره، شاید کاری براش پیش اومده، خوب مسئله ای
نیست بالاخره می یاد... به اتاقم رفتم، کتابی برداشتم
و شروع به خواندن کردم، یک ساعت دیگر هم گذشت اما او
هنوز نیامده بود... نگرانش شدم، به دفتر کارش تلفن
کردم، اما همکارش گفت که او ساعت 6 از آنجا خارج
شده.... تلفن را قطع کردم و دوباره به اتاق برگشتم،
فکری در ذهنم جرقه زد: داره انتقام می گیره، عمدا این
کار رو می کنه تا من رو اذیت کنه، حتماً همین طوره....
اما واسه چی این کارا رو می کنه ؟! من که .....
به یاد آوردم که او یک مرد بود و یک مرد زمانی که
غرورش خدشه دار می شد و قدرتش زیر سوال می رفت دیگر
زبان منطق و عقل و عشق سرش نمی شد، هر کاری می کرد تا
به آنچه می خواهد برسد... انگار هنوز او را در کودکی
می دیدم که مثل برادرم معصوم و پر از عشق بود، یادم
رفته بود که او حالا بزرگ شده و او هم عشق را در
صندوقچه ی غرورش گذاشته و مردی شده برای خودش ! خوب
مردانگی همین است دیگر !
دوباره مشغول خواندن کتابم شدم و سعی کردم به او فکر
نکنم تا آرامشم را از دست ندهم..... زمان گذشت حدود 12
شب بود که صدای انداختن کلید را در قفل در شنیدم،
بالاخره آمد، بلند شدم و از اتاق بیرون رفتم و به روی
خودم هم نیاوردم که دیر آمده است، انگار نه انگار ،
شتر دیدی ندیدی ! با خوشروئی به استقبالش رفتم و گفتم:
-
سلام
با بد خلقی و تعجب نگاهم کرد و گفت :
-
سلام
-
خوبی ؟
-
می بینی که .
-
خسته نباشی.... تا تو لباسات رو عوض کنی منم شام رو
آماده می کنم .
-
من شام خوردم، بیرون غذا خوردم، به خودت زحمت نده .
-
جدی؟ کار خوبی کردی که تا الان گرسنه نموندی، هر چند
من برات قرمه سبزی درست کرده بودم، غذای مورد
علاقت.... ولی حیف خوب سیری نمی تونی بخوری دیگه، مگه
نه ؟
-
هان ؟ ..... آره .
-
باشه..... پس من می رم شام بخورم، گرسنمه .
-
با تعجب نگاهم می کرد، توقع نداشت چنان رفتار
خونسردانه ای از من ببیند، فکر می کرد از راه که برسد
من شروع می کنم به دعوا و جارو جنجال که تا حالا کجا
بودی و چرا دیر آمدی و او هم به دنبال آن بحث شب قبل
را پیش می کشد و مغلوبم می کند ولی اشتباه کرده بود،
من با آرامش رفتم سر میز نشستم غذایم را خوردم و شب به
خیر گفتم و خوابیدم. مسئله به همان جا ختم نشد، چند شب
دیگر هم همان رفتار را تکرار کرد و من باز هم همان عکس
العمل را نشان دادم تا خودش ازآن بازی خسته شد.... ولی
این به آن معنا نبود که بازی تمام شده، نه تمام نشد
فقط مدلش تغییر کرد..... چگونه ؟ می گویم .
هر روز یک بازی جدید راه می انداخت یک روز بهانه ی
لباسش را می گرفت که درست اتو نشده، که شده بود... یک
روز از دست پختم ایراد می گرفت که قبلا برایش کاملا
ایده آل بود... روزی از معاشرت با یکی از هم کلاسی
هایم که آن هم در گذشته برایش مشکلی نبود... خلاصه از
زمین گرفته تا آسمان و در و دیوار و هر چه به نظرش می
رسید ایراد می گرفت.... ولی بهانه جویی اش صرفاً برای
برانگیختن من بود و واداشتن من به مقابله، اما من هرگز
چنین نکردم، هیچ نگفتم و مقابله نکردم، مثل همیشه به
انجام کارهایم مشغول شدم و روزها را با مردی سپری کردم
که از زمین تا آسمان با چیزی که از او به یاد می آوردم
و می شناختم تفاوت داشت. او به کلی تغییر کرده بود تا
جایی که وقتی دید از من عکس العملی منفی بر ضد رفتارش
نمی بیند تا دعوا راه بیندازد و برنده شود راه دیگری
را برای به رخ کشیدن قدرتش امتحان کرد تا از من ضعف
ببیند و قدرتش را به نمایش بگذارد، آن قدر پیش رفت که
یک روز چشم باز کردم و دیدم چه غافلی که شده مثل پدرت
!
ادامه دارد
فاضلاب و مشکلات عدم وجود آن در ایران
نادر زندی
به طور ساده فاضلابها ، پسابهای ناشی
از فعالیتها و اعمال انسانی میباشد که دفع یا تصفیه
آنها از مهمترین مسائل زیست محیطی و بهداشتی میباشد.
بر طبق آمار سازمان جهانی بهداشت تخمین میزند. ۸۰ درصد
کّل بیماریها در جهان به آب ناپاک و دفع غیر بهداشتی
فاضلاب بر میگردد و به خاطر اهمیت این موضوع سازمان
ملل سال ۲۰۰۸ را به نام سال (دفع بهداشتی فاضلاب
)نامگذاری کرد. فاضلابها را بر اساس نحوه ایجاد به ۳
گروه عمده تقسیم میکنند:
۱:فاضلابهای صنعتی که حاصل فعالیتهای صنعتی
میباشد که از آن جمله میتوان به آرسنیک،سرب،کادمیم و
جیوه اشاره کرد.
۲:فاضلابهای کشاورزی که حاصل فعالیتهای کشاورزی
میباشد که میتوان به هیدرو کربنهای
هالوژن،ددت،الودین و ترکیبات فسفردار اشاره کرد.
۳:فاضلاب شهری که میتونیم به انواع میکروب ها،ویروس
ها،آمونیاک و اوره اشاره کرد.
البته در این اینجا بیشتر در مورده فاضلاب شهری بحث
خواهیم کرد.
انواع آلایندههای موجود در فاضلاب شهری:
۱:آلایندههای بیولوژیکی که از دفع پسابهای
بیمارستانی و مراکز بهداشتی ناشی میشود.
۲:آلایندههای شیمیای که از دفع پسابهای خانگی که
حاصل مصرف شویندهها است.
۳:سایر آلایندهها :مواد جامد و رسوبات،مواد رادیو
اکتیو،مواد نفتی و آلوده کنندهای حرارتی مثل نیروگاه
ها.
در اینجا باید به این مطلب اشاره کنم که فاضلاب ناشی
از بیمارستانها و مراکز بهداشتی نیز از نظر کیفی
تقریبا مشابه فاضلاب شهری است اما ممکن است دارای مواد
و ترکیبات با سطوح سمّی و عفونی باشد که سلامت کّل
جامعه را تحت تاثیر قرار میدهد که میتوان خطرات ناشی
از آن را به ۳ بخش تقسیم کرد:
۱:عوامل میکروبی بیماری زا:مهمترین موضوع نگران کننده
در ارتباط با فاضلابهای بیمارستانی که دارای عوامل
بیماری زای روده ای،باکتری ها،ویروسها و عوامل انگلی
هستند این هست که پاتوژنها به راحتی از طریق آب
منتقل میگردند.
۲:مواد شیمیای خطرناک:مقادیر کمی از مواد شیمیای به
علت گند زدایی و نظافت وارد شبکههای جمع آوری فاضلاب
میشود.
۳:ضایعات دارویی:اغلب مقادیر اندکی از ضایعات دارویی
هم توسط بخشهای مختلف بیمارستانی و همچنین توسط دارو
خانهها در داخل شبکههای جمع آوری فاضلاب تخلیه
میگردد.
۴:ایزوتوپهای رادیوکتیو:که توسط بخشهای تکنکولوژی در
داخل شبکههای جمع آوری فاضلاب تخلیه میشوند که خطری
در صورت مدیریت مناسب برای محیط زیست نخواهند داشت.
و اما مهمترین اجزای تشکیل دهنده فاضلاب:
۱:جامدات معلق که شامل پسماندهای غذایی،فضولات بدن
انسان،کاغذ و پارچه میباشد.
۲.مواد آلی فاضلاب که عمدتاً شامل پروتئینها
،کربوهیدراتها و لیپیدها هست.
۳:عوامل بیماری زا که شامل باکتری ،ویروس ها،پرتوزوا و
انگلها میباشد.سیستم جمع آوری فاضلاب : جمع آوری
فاضلاب و بیرون راندن آن از محیط زندگی انسان سابقه
بس دیرینه دارد بطوری که تاریخ نویسان و باستان
شناسان سابقه این کار را در هندوستان به ۷۰۰۰ سال و در
بابل و نینوا به ۳۰۰۰ سال و در یونان و روم ۴۰۰۰ سال
پیش میدانند.در
ایران هم سیستم فاضلاب سابقه نسبتا زیادی دارد. به
طوریکه در یک نمونه کاوش صورت گرفته در اطراف شهر
گرگان به این نکته پی بردهاند که شهر گرگان تقریبا
۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ سال پیش سیستم فاضلاب داشته است.در ابتدا
سیستم فاضلاب یک سیستم روباز بوده که خود عامل شیوع
بیماری بوده و در اواخر قرن ۱۷ میلادی اولین سیستم جمع
آوری فاضلاب (اگو)به صورت زیر زمینی در شهر پاریس به
طول ۱۶ کیلومتر احداث شد.. متاسفانه توسعه نیافتن شبکه
فاضلاب در شهرهای ایران به یکی از جدیترین چالشهای
زیست محیطی مبدل شده است.طبق استانداردهای موجود
تمام شهرهای که بالای ۵۰۰۰۰نفر جمعیت دارند باید به
شبکه جمع آوری و تصفیه فاضلاب و پساب مجهز باشند که به
این ترتیب حداقل ۱۵۰۰ شهر در ایران باید به چنین
ساختار و تاسیساتی مجهز شوند. وضعیت شبکه فاضلاب در
ایران : در سال ۱۳۸۴ افق ۲۰ ساله صنعت آب و فاضلاب در
ایران برخورداری ۶۰ در صد جمعیت شهری تا سال ۱۴۰۴ از
سامانههای جمع آوری و تصفیه فاضلاب اعلام شد.و بر طبق
آمار در حل حاضر تنها بخشی از مناطق شهری آن هم فقط در
۱۸ در صد از شهرهای ایران تحت پوشش شبکههای جمع آوری
فاضلاب است در باقی مورد جمع آوری فاضلابهای خانگی
(انسانی و بهداشتی) از طریق چاههای جذبی صورت
میگیرد و در بسیاری از مورد دیگر نیز درون رود
خانهها و کانالها و حتی دریاچهها و دریاها میریزد.
طبق سر شماری که در سال ۱۳۸۵ صورت گرفت ۷۵.۲۵ در صد
جمعیت کشور فاضلاب توالت واحد مسکونی خود را به چاه
جذبی و ۵۲.۷۳ در صد جمعیت کّل کشور فاضلاب آشپز خانه
واحد مسکونی را به چاه جذبی تخلیه میکند.همچنین ۲۲.۰۴
در صد جمعیت کّل کشور فاضلاب توالت واحد مسکونی خود را
به شبکه عمومی و ۲۳.۰۳ در صد فاضلاب آشپز خانه را به
شبکه عمومی فاضلاب تخلیه میکنند. طبق تحقیق دیگری که
در سال ۱۳۹۰ در دانشگاه اردبیل انجام شد در بیش از ۷۶
در صد از مناطق شهری ایران بین ۸۰ تا ۱۰۰ در صد
فاضلابهای انسانی از طریق چاه جذبی دفع میشود و حدود
۵.۵ در صد از آن وارد شبکههای آبیاری میشود.از سوی
دیگر ۴۰ در صد از مناطق شهری ،فاضلاب دفع شده وارد
معابر عمومی بدون جوی آب و در ۳۱ در صد مناطق شهری
این فاضلاب به معابر دارای جوی آب وارد میشود.همچنین
حدود ۳۵ در صد فاضلاب شهری در مناطق مختلف وارد
رودخانهها میشود که میتوان گفت بیش از ۳۳۵ شهر ایران
دارای مشکل حاد ناشی از دفع نادرست فاضلاب شهری
هستند. طبق برآوردهای صورت گرفته در سال ۱۳۸۵ حجم
پسابهای اصلی در سال ۱۴۰۰ برابر ۴۰ میلیارد متر مکعب
خواهد بود که نسبت به ۲۹ میلیارد متر مکعب سال ۱۳۸۰
حدود ۳۸ در صد رشد خواهد داشت که میزان پسابها در سال
۱۴۰۰ به حدود یک سوم منابع تجدید پذیر کشور میرسد و
با توجه به آلودگیهای آن از چالشهای مهم آینده به
شمار میرود ولی میتوان این حجم فاضلاب را بازیافت و
تصفیه و دوباره استفاده کرد و در بخشهای مختلف از آن
استفاده کرد که به عنوان مثال در بخش کشاورزی و یا
از این طریق میتوان حدود ۱۰۰ میلیون متر مکعب آب به
دریاچه ارومیه از طریق فاضلاب شهری تزریق کرد. شرکت آب
و فاضلاب ایران بیشتر اعلام کرده بود که در حدود ۱۹
در صد از کّل مناطق شهری طرحهای ایجاد شبکه جمع آوری
و همچنین احداث تصفیه خانه فاضلاب را در دست اجرا دارد
ولی متاسفانه گزارشهای مختلف نشان میدهد که این
طرحها هنوز به سر انجام نرسیده و یا اینکه نتوانسته
مشکلات عظیم این بخش را حل کند به عنوان مثال شهر
تهران به عنوان پر جمعیتترین شهر ایران با مشکل دفع
فاضلاب و تصفیه آن مواجه است. در تهران کار مطالعه
برای احداث شبکه مدرن فاضلاب از دهه ۵۰ خورشیدی آغاز
شد اما این کار چندین بر با وقفههای طولانی روبرو شد
.سر انجام در اوایل دهه ۷۰ طرح جدید فاضلاب تهران به
تصویب رسید اما هنوز کارهای اجرایی آن به اتمام
نرسیده و بخشهای عمدهای از کلان شهر تهران همچنان به
شبکه فاضلاب متصل نیست . به گفته شهردار تهران در حل
حاضر بیش از ۲ میلیون متر مکعب فاضلاب شهری و همچنین
پساب بیش از ۱۷ هزار واحد صنعتی در جنوب تهران در
معابر و اراضی کشاورزی رها میشود و هم اکنون حدود ۹۰
هکتار از مزارع جنوب تهران با فاضلاب آبیاری میشود که
متاسفانه ورود انواع آلودگیها و همچنین نیترات از
طریق فاضلاب به درون منابع آب زیر زمینی استفاده از
این آبها را برای انسان خطرناک و غیر بهداشتی میکند
و به علت کمبود آب و استفاده از آب چاه در تهران و به
دلیل بالا بودن مقدار عناصر مضری که از طریق فاضلاب به
منابع زیر زمینی راه یافته اند ابتلا به سرطان را
افزایش داده و از طرف دیگر نبود سیستم مناسب دفع
فاضلاب باعث افزایش جانوران موذی از جمله موش شده که
به خاطر همین سالانه حدود ۱۱ تن جونده کش برای نابودی
موشها در شهر تهران استفاده میشود. روشهای جمع آوری
فاضلاب شهری
۱:شیوه سنتی:یا روش متداول روشی است که بطور ثقلی آب
مصرف شده را بطور صحیحی جمع آوری وبه تصفیه خانه منتقل
میکند که خود به ۲ روش کانالهای جدا از هم و در هم
تقسیم میشود.
۲:روشهای نوین
الف:روش سپتیک تانک ثقلی(septik tank effluent)
در این روش یک پیش تصفیه بر روی فاضلاب صورت میگیرد و
مشکلی جهت تامین سرعت خود شستشوی وجود ندارد چون مواد
جامد معلق درشت در سپتیک تانک مانده و اختلالی در
تامین سرعت خود شستشوی ایجاد نمیکند.
ب:روش سپتیک تانک با پمپ(septik tank effluent pump)
این روش شامل شبکه تحت فشار میباشد.در این روش سپتیک
تانک مجهز به صافی و پمپ با فشار بالاست.
ج:pressure server with grinder pump
این سیستم شبیه روش دوم است ولی به جای استفاده از
پمپ ساده از پمپی استفاده میشود که قدرت بیشتری
دارد.در این سیستم برای شبکه جمع آوری از سپتیک تانک
استفاده نمیشود و به جای آن از یک پمپ خورد کننده
جامدات استفاده میشود.
د:روش خلا
در این سیستم از شبکههای استفاده میگردد که تحت فشار
منفی و خلا قرار دارد.
تصفیه فاضلابهای شهری غالباً از بخشهای زیر تشکیل
شده اند.
۱:آشغال گیری
۲:دانه گیر
۳:شن گیری
۴:ته نشینی و شناور سازی
۵:ضدّ عفونی و کلر زنی
۶:پس کلر زنی و یا کلر زنی نهائی
اهمیت دفع فاضلاب
۱:تامین شرایط بهداشتی برای زندگی مردم
۲:پاک نگاه داری محیط زیست
۳:بازیابی فاضلاب برای استفاده مجدد
در پایان باید عرض کنم که رشد جمعیت ،توسعه مراکز شهری
و گسترش فعالیتهای صنعتی ،افزایش تولید فاضلاب که به
دنبال آن آلودگی آب و محیط زیست را به به همراه داشته
به طوری که سلامت و بهداشت عمومی جامعه را در معرض
تهدید جدی قرار داده است و امیدواریم که در آینده
نزدیک کّل کشورمان از سیستم دفع فاضلاب و تصفیه مناسب
بهرهمند گردد.
را ملت ایران در برابر دزدیهای کلان ساکت نشسته اند
فرهاد نصیری
چنانچه اعتراض و انتقاد در جامعه نباشد، آن جامعه
مانند کشورما به هم ریخته و به گند و فساد کشیده می
شود. انتقاد و یادآوری اشتباهات و کجروی ها حتی در
محیط کوچک خانواده و یا یک اداره نیز ضروری است و بدون
آن دیکتاتوری و خودکامگی بر آن سایه می افکند. هنگامی
که مرد تنها بنا به میل و اراده خود تصمیم می گیرد زن
و فرزندان خود را در برنامه ها شرکت ندهد، پیامد آن
دیکتاتوری و خودکامگی است که بر همه ارکان آن خانه و
خانواده استوار و پایدار می شود. اینجاست که مردان
توانستنه اند زنان را به کنار زده بر خانواده و حتی
جامعه خود سوار شوند و روش زن ستیزی را در جامعه پیاده
کنن یکی از زمامداران کشورهای اسکانددینیاوی به تازگی
گفته است:”اگر می بینید کشوری مانند افغانستان (
والبته ایران)، این چنین عقب مانده و روز به روز بدتر
می شود علت آن را در نیرو و عوامل خارجی جستجو نکنید
بلکه عامل اصلی آن را در بی تفاوتی مردم آن بدانید”.
بی گمان، ما ملت ایران که به عنوان “ملت نجیب و
مهربان” نام گرفته ایم در طول تاریخ در برابردشمنان و
بیگانگان ناتوان بوده ایم ، کاری که در تاریخ کنونی
ایران از ۳۶ سال پیش آغاز شده و بعضی از افراد بی
فرهنگ و فرومایه بر جان، مال، و ناموس ما سوار شده و
همچنان از مال و ثروت این مملکت ثروتمند به نفع خود
استفاده می کنند و آن را به چپاول میبرند.در زیر به
چند نمونه اخیر توجه میکنیم:
ثروتي، عضو مجلس ارتجاع گفت كه نمايندگان با اعتراضات
مردم در شهرها و روستاها مواجه هستند از وضعيت نامناسب
مسكن، عدم پاسخگويي (ناراضي هستند) و تجمعات و
اعتراضات فراوان (برپا ميكنند)
و به فقدان زيرساختها (معترض هستند) . موسوي لارگاني
گفت: مقابله با فساد در وزارت راه با واگذاري قرارداد
به نورچشميها
در تضاد است. كوچك زاده نماينده مجلس :
... در دو سه هفته اخير كه پس از تلاشهاي
بسيار اين استيضاح از قيد قضاوت ها و برداشتهاي
سليقهيي
رها و در مسير قانوني خود قرار گرفت شارلاتيزم رسانهيي
خدمتگذار كانونهاي
قدرت و ثروت تلاش وافري نمود تا اين استيضاح را جناحي
و باندي معرفي نموده و ضربالمثل
كافر همه را به كيش خود پندارد مصداقي واقعي پيدا كند.
ميگويند
اگر براي آسفالت كردن فضاهاي بين بلوكهاي مسكوني مهر
در هشتگرد بودجه نيست خودم رفتم ديدم آقاي آخوندي
يكروز رفتم هشتگرد باران آمده بود مردم ساكن بلوكهايي
كه واگذار شده تو گل ميرفتند
،يكي شون دست من رو گرفت برد همان نزديكی هشتگرد در يك
روستايي بهنام
گوشكزر گفت اگر بودجه نيست چطور از ابتداي روستاي
گوشكزر تا دم ويلاي آقاي جهانگيري قابل آسفالت كردنه؟
اگر بودجه نيست چرا براي آسفالت كردن مسير ويلاي فلان
وزير و فلان معاون رئيسجمهور
از ابتداي روستاي ييلاقيشان
تا دم ويلا بودجه هست؟ اگر بودجه براي ارتقا و بهبود
حمل و نقل عمومي اعم از زميني و ريلي نيست چطور براي
خريد ايرباس براي سفرهاي رئيسجمهور
به نيويورك هست؟آقاي رئيسجمهور
بنا نبود با خزانه خالي باز هواپيماي اختصاصي خريداري
شده به نيويورك برود. آقاي رئيسجمهور
بنا نبود از خزانه خالي ساختمان رياستجمهوري
را با چند ميليارد بازسازي كند. آقاي رئيسجمهور
بنا بود بدرد دل اين مردم برسد نه اينكه
وزير خود را مأمور دست دادن با شيطان كند. منطقه آزاد
قشم، حیاط
خلوت برخی مدیران دولت گذشته بود، بریز و بپاشها
و برخی واگذاریهای
رانتی در آن دولت حالا در محاکم استان در حال رسیدگی
است و تا اینجای کار به بازداشت دو مدیر و ممنوعالخروج
شدن یکی دیگر منتهی شده است؛ عمده تخلفها
در واگذاری مدیریت و اراضی «فرودگاه قدیم قشم» و «بندر
درگهان» صورت گرفته است.
به گزارش ایسنا، روزنامه شرق در ادامه آورده است: رقم
تخلفها
در واگذاری در هر دو منطقه چیزی حدود 13 هزار میلیارد
تومان میشود؛
9 هزار میلیارد تومان در فرودگاه قدیم و چهار هزار
میلیارد تومان در درگهان. مسأله فروش زمین فرودگاه قشم
نکته عجیبی است. مگر میشود
زمین یک فرودگاه را هم به فروش رساند؟ پشت پرده این
خریدوفروش چه بود و چه افرادی در آن دست داشتند؟
بله، خیلی چیزها اتفاق افتاد که عجیب بود، کلا شبیه یک
نوع غارت بود. کل باند فرودگاه و برج مراقبت آن فروخته
شد. میدانید
که براساس قانون خصوصیسازی،
تنها مدیریت فرودگاه را میتوان
واگذار کرد. وقتی گروهی به قانون باور نداشته باشند،
خروجیاش
این میشود
که نهتنها
کل فرودگاه را فروختند که روی باندش شهرکسازی
کردهاند.
چه کسانی در این زمان مورد انتقادند: مسئولیت جامعه
امروز و فردای ایران بر عهده جوانان است. زیرا از
افراد سالمند و بازنشسته که دارای نیروی تن و روان
اندکند نمی توان انتظار مبارزه و روبرویی با این چنین
چپاولهای را داشت. آنان می توانند تا اندازه ای
راهنمای فکری جوانان باشند ولی این جوانانند که می
توانند و باید سرنوشت کشور رادر دست خود گیرند. امروزه
با وجود اینترنت، تلویزیون و رادیو های بین المللی،
فاکس، تلگراف، تلفن، رفت و آمدها میان کشورهای گوناگون
جهان، بیشتر جوانان در هرگوشه ایران در جریان وضع
سیاسی ایران و کشورهای دیگر قرار می گیرند و می توانند
آگاهانه با چنین اقدامها و دزدیها مقابله کنند و کشور
را به سمت و سو موفقیت و شکوفایی هدایت کنند و با بیش
از این شاهد چنین جنایاتی در حق این مردم مهربان
نباشیم و نبینیم که چطور حق آنها نصیب یک سری از افراد
میشود که به هیچ وجه لایق آن نیستند.چگونه میشود
اعتراض کرد؟ برخاستن و اعتراض به چنین افراد بیگانه
پرست وظیفه وجدانی، انسانی و میهن پرستی هرفرد ایرانی
است. این اعتراض می تواند به صورت عام و همگانی مانند
خیزش سال ۱۳۸۸ شود و یا به شکل اعتراض، و اعتصابات
گروهی، و یا اعتراض منفی. مشروط بر آن که سرنوشت آن
به طورکلی به دست دو نفر معلوم الحالی چون موسوی و
کروبی داده نشود. کسانی که مأموریتی سوای فروکش کردن
و خاموش نمودن صدای مردم ایران نداشتند و انقلاب مردمی
را به لجن کشیدند. در سه دهه گذشته بارها، بارها
اعتراضات و خیزش هایی از سوی گروهی از مردم در شهری و
گوشه و کناری از کشورمان مانند سنندج، شیراز، و اصفهان
صورت گرفته ولیکن به دلیل حمایت و پشتیبانی نکردن
طبقات گوناگون در شهر ها و استان های دیگر، آن خیزش به
سردی و خاموشی گراییده، و آنها توانسته به آسانی صداها
را در گلو خفه کند و برای عبرت همگان، عده ای بیگناه و
میهن پرست را به کام مرگ فرستد.
نکته پایانی: هنگامی که انها به خواسته و دستوریکی از
سران ، تعدادی را وادار به اسید پاشی بر زنان و دختران
اصفهان کردند، مردم اصفهان و گروهی در چند شهر دیگر
ایران به عنوان اعتراض به پا خواستند و اعتراض کردند
ولیکن مردم دیگر ایران که خود را نسبت به این هم
میهنان اصفهانی بیگانه می دیدند و آنان را عضو جامعه
خود به شمار نمی آوردند، اعتراض وخیزش مردم اصفهان را
همراهی نکردند. در نتیجه این اعتراض کوچک محلی به
خاموشی گرایید
زمانی که ما ملت ایران در برابر بیگانگان و دشمنان و
یا هر متجاوز دیگر اتحاد و همبستگی نداشته باشیم و از
حقوق و خواسته های همدیگر دفاع نکنیم، ضربه پذیر بوده
و زیر ظلم و ستم دیگران قرار می گیریم. ظلم و ستمی که
از چند صد سال پیش بر ما وارد شده و همچنان زیر بار
آنهمه تجاوز و تازی پرستی کمر خم کرده ایم. بنابراین،
هر اتفاق ناجور و ناخواسته ای در یک گوشه و کنار ایران
بیافتد و مردم آن ناحیه به ستوه آمده به اعتراض بلند
شوند، وظیفه انسانی و میهنی هرکدام از ما در هر نقطه
دیگر ایران آنست که به پا خیزیم و از آن جنبش همراهی
کنیم.خود، ناموس، وطن، شرافت، و هستی تان را ارزش
بزارید و نگذارید هر جایی آنرا به اغما بلند.
به امید ایرانی سربلند و عاری از هرگونه ظلم و دزدی.
جمهوری اسلامی ایران و اصل سی ام قانون اساسی
مریم مرادی
بهره مند شدن از استاندارد یگانه در دسترسی به آموزش و
پرورش برای کلیه احاد جامعه از پایه ای ترین و بدیهی
ترین حقوق شهروندی محسوب میشود. جمهوری اسلامی اساسا
با حق شهروندی درتضاد است، بنیادهای ارتجاعی
ایدئولوژیک و هویتی این حکومت بر تبعیض و نابرابری
اجتماعی در کلیه عرصه ها استوار است . اگرچه بصورت
ظاهر برطبق اصل سی ام قانون اساسی جمهوری اسلامی،
“دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای
همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل
تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان
گسترش دهد.
وزارت آموزش و پرورش حتی یک لحظه هم برای اجرایی شدن
این بند، برنامه، عزم و تصمیی نداشته است. در عین حال
این بند از قانون اساسی برای اجرا نوشته نشده است.
بلکه تنها ارزش مصرف ویترینی و نمایشی دارد. اما
علیرغم تمامی اینها آموزش رایگان با استانداردی یکسان
خواست ومطالبه ای عمیقا اجتماعی برای میلیونها مردمی
است که توسط همین حکومت به زیر خط فقر رانده شده اند.
سالانه صدها هزار کودک و نوجوان بعلت عدم تامین مخارج
تحصیلی از چرخه تحصیلی به بازار بیرحم کار پرتاب
میشوند. یا اصلا پایشان به مدرسه باز نمیشود.
بنا به آمارهای دولتی بالغ بر بیش از هفت میلیون دانش
آموز از تحصیل باز مانده اند. تعداد بیسوادان کشور رو
به ازدیاد گذاشته است. خیل عظیمی از کودکان در ابعاد
میلیونی آواره بیغوله های کار و خیابان گردیده اند.
(ان جی او) “جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان”، رقم
کودکان کار در ایران را ١۸ میلیون نفر اعلام کرده است
که بی گمان صحت دارد. تامین آموزش رایگان و اجباری
برای نجات میلیونها کودک، مستقیما بعهده دولت است و
باید تمام نهادهای اجرایی ذیربط و دخیل مانند آموزش و
پرورش، بهزیستی و شهرداریها پاسخگو باشند. هزینه تحصیل
کودکان نباید به وضعیت مالی خانواه گره بخورد، تا
فاجعه کودکان کار و خیابان که مبنایی بجز فقر گسترده
در جامعه ندارد، پایان یابد. طبعا جمهوری اسلامی نه
تنها برای این امر برنامه ای ندارد، بلکه در جهت مخالف
آن تلاش میکند صورت مسئله را بجای حل آن پاک کند.
اجرای “طرح پرتو” برای آنچه که خود دولت وقیحانه “جمع
آوری” کودکان کار و خیابان می خواند، در واقع خارج
کردن این کودکان از دید ومشاهده علنی جامعه است .
اعتراضات معلمین و خواست تغییرات جدی در نظام آموزشی و
تاکید بر خواست آموزش رایگان عملا نشان میدهد که این
جنبش اعتراضی عمیق تر و صدایش رساترمیشود. طی چند ماه
گذشته این خواست مداوما پررنگتر از پیش توسط تجمع های
اعتراضی معلمین و خانواده های به ستوه آمده به اشکال
مختلف مطرح شده است . پیشتر از طرح خواسته آموزش
رایگان توسط معلمین، خانواده های افغان که کارت اقامت
هم دارند در شهرهای تهران و قم در پی سه برابر شدن
شهریه مدارس برای ثبت نام دانش آموزان افغان در مدارس
دولتی درمقابل نهادهای ذیربط دست به تظاهرات زدند تا
دولت رسما عقب نشست .
رایگان و اجباری کردن آموزش تا پایان عالی ترین دوره
های تحصیلی در ایران کاملا ممکن و شدنی است. بودجه
اینکار فی الحال در دست بیت رهبری و همه اعوان و انصار
حکومتی، در جیب حزب الله لبنان و بشار اسد و خیل عظیم
آیت الله های میلیاردر و آقازاده ها ، در پروژه های
امنیتی و نظامی وتسلیحاتی قرارگاههای ریز و درشت سپاه
پاسداران و دم و دستگاههای امنیتی و نظامی و انتظامی
رژیم اسلامی موجود است. کافی است، جیب حضرات را
بتکانند تا مخارج تحصیل رایگان و اجباری با بهترین
استانداردهای شناخته شده بین المللی برای همه کودکان
در ایران بقدر کفایت فراهم گردد.
مطالبه معلمین ومبارزات شهروندان افغان دارد راه نشان
میدهد. آموزش رایگان و اجباری بعنوان یک حق و خواست
فوری باید به یک جنبش مطالباتی عمومی تبدیل شود و به
اشکال مختلف در مبارزات جاری اجتماعی مطرح گردد.
پیوستن خانواده ها به صف مبارزات معلمین با خواست
آموزش رایگان حق مسلم ماست میتواند کمک جدی به عمومی
شدن این طرح شود.
تجمع های اعتراضی شبیه آنچه خانواده های دانش آموزان
افغان انجام دادند نیز یک اقدام موثر و جدی است.
تحمیل شهریه و طبقه بندی کردن دسترسی به آموزش با
ایجاد انواع مدارس با استانداردهای کاملا طبقاتی شده
باید در اعتراضات خانواده ها قرار گیرد و نباید به آن
تن داد.
آموزش رایگان و اجباری نقطه پایان به سناریوی گرفتار
کردن مردم با آموزش فروشی و دکان و دستکی است که به
نام مدارس به اصطلاح غیرانتفاعی ایجاد شده است.
همه این مدارس باید بسته شوند. یک استاندارد واحد و
عمومی برای کل دانش آموزان کشور در شهر و روستا باید
توسط دولت انجام گیرد.
تغییر فضای آموزشی، ایمن کردن محیط آموزش، کوتاه کردن
دست مؤسسات امنیتی، نظامی و مذهبی، پایان دادن به
جدایی جنسیتی در آموزش و درمدارس و تأمین یک وعده غذای
گرم و باکیفیت توسط دولت نیز قطعا روی میز خواستهای
جامعه است و باید متحقق شود.