گزارش جلسه مشترک نمایندگیهای هانوفر و
زاکسن آنهالت
سپیده
نامور
نشست ماهانه در روز شنبه ۶ فوریه ۲۰۱۶ رأس
ساعت ۱۲:۱۵ با مسئولیت جلسه مجتبی قاسمی و
منشی جلسه سپیده نامورآغاز شد.
حاضرین در جلسه؛ خانم ها: صدیقه جعفری،
سپیده نامور، پریسا حسین پور، فاطمه
کریمی، دیاناتبریزی، حکیمه مغانی رحیمی،
نازی نیکوئی سلیم، الیه رحمانی، سیمین
مسکینی، شیواکرمی
آقایان: سامان راکی، مجتبى قاسمی، محمدرضا
عباسیان، علیرضا نورمنش، مسعود رئيسی،
فرزاد نایب غریب، فرزان نایب غریب،علی
تبریزی
حاضرین در اتاق پالتاک؛ خانم
ها:لیدااشجعی،انسیه حنیف نژاد، ، جمیله
بدیرخانی،عابده کدخدایی ، ، فاطمه قنبری ،
فرنوش طیبی آقایان: سامی امیری، عبدالخالق
امیری ، امیررضائی، منوچهر شفائی، محمد
حسین بیداروند، جمشیدغلامی سیاورزان
درابتدا آقای قاسمی ضمن خوش آمدگوئی به
حاضرین، جلسه را با دعوت آقای علی تبریزی
با موضوع نظام آموزش و پرورش در جمهوری
اسلامی ایران آغاز کردند.
متن سخنان آقای تبریزی به شرح ذیل می باشد:
با
سلام و احترام ،مباحث خود را در باطرح این
موضوع آغاز می کنم که هدف اصلی کاریک
معلم بدلیل سیاستهای غلط و جاطلبانه دولت
جمهوری اسلامی به بیراهه کشیده شده و می
توان گفت در کل از سیر اصلی خود خارج شده
.معلمین و تمامی کسانی که در امر تربیت
فرزندان تلاش می کنند و گام بر می دارند
به گفته ساستمداران دولت ....باید جدا از
سیاست باشند و بدون هیچ خط فکری سیاسی
باید به امر آموزش بپردازند . حال که در
واقعیت خلاف این مسئله بوضوح دیده می شود
. خلاف گفته ها و اصول مطرح شده ما شاهد
هستیم که آموزشگاههای ما از همان نخست به
تربیت فرزندان ما با افکار سیاسی تعیین
شده خواص گام بر می دارند و اداره آموزش و
پرورش را به یکی از ارگانهای کاملا سیاسی
در جمهوری مبدل کرده کودکان و دانش آموزان
با قرار گیری در فضای آموزشگاه به تربیت
شدن با خط فکری سیاسی نظام شکل اولیه را
می گیرند و خواسته و ناخواسته کامل از
مسیر آزاد اندیشی خارج می شوند وحق
اندیشدن آزاد از آنان گرفته می شود .
در آموزشگاه یاد می گیرند که چگونه به
مسائل سیاسی واکنش نشان دهند و اتفاقات
روز را دنبال کنند .این امر میسر نمی گردد
،مگر معلمین و مسئولین جهت اشاعه آن گام
بردارند و این همان دلیل جداشدن معلمین از
هدف اصلی خود محسوب می گردد.معلمی ، که
باید فکر و اندیشه خود را در جهت تربیت
سرمایه گذاری کند ودر راه آزادی روح و
آموزش و پرورش،گام بردارد ،می بینیم که
نیمی ازانرژی خود را در جهت شکل گیری
اندیشه های دانش آموزان با اهدافی که
نظام برای او مشخص کرده خرج می کند .و این
یکی از هزاران دلیل فاسد شدن نظام آموزشی
به میکروب سیاست است .ونیز مدرسه ای که
باید محلی امن باشد چه برای معلم و چه
برای دانش آموزمی بینیم که جایگاه بسیج
دانش آموزی و بسیج فرهنگی شده و دانش
آموزان و معلمین به یادگیری مسائل اولیه
و آموزش فنون جنگی می پردازند . واین هم
باز یکی از هزاران نشانه های گره خورده
نظام آموزشی به سیاست های سلطه طلبانه
مسئولین نظام خبر می دهد .وبه وضوح می
بینیم که در امرآموزش و پرورش ما تنها
مسئله فراموش شده ... تربیت سالم فرزندان
هست .همیشه و همه جا این نکته مسئله بیان
می شود که آموزش و پرورش باید جدا از
سیاست باشد ..ولی همیشه بار سنگین سیاست
واجرای برنامه های سیاسی دولت بر دوش
معلمین و اداره آموزش و پرورش بوده ...
برگزاری انتخابات بدون کمک معلمین امری
واقعا بعید محسوب می شود. این مسئله باعث
آن شده که مراکز آموزشی درگیر سیاست شوند
... و معلمین نیز به طور خواسته و نا
خواسته وارد بازی سیاسی شوند .بسیج اداره
آموزش و پرورش نیز یکی از مسائل مهم این
جریان هست که با اجبارپرسنل اداری و
مدیران را به سپاه پاسداران متصل می سازد
.گنجاندن بند بسیجی در حکم اداری و مربوط
سازی این بند به میزان دریافتی حقوق
فرهنگیان و معیار شناخته شدن این بند
نشان از سلطه فکری نظام به معلمین است
.حال به این مسئله می رسیم که مسائل سیاسی
نقش مهمی در امر معیشتی معلمین نیزدارد ،
و باید به این نکته توجه داشته باشیم که
سخن رجال سیاسی همیشه این بوده که تربیت و
آموزش و پرورش نباید با اندیشه های سیاسی
درگیر باشد.متاسفانه با مشکلات اقصادی
حاکم در ایران ، کلیه افراد در جستجوی
منابع درآمدی بیشترهستند و متاسفانه می
بینیم که این موضوع سبب دو شغله شدن افراد
جامعه می شود که متاسفانه معلمین نیز از
این طوفان در امان نبوده اند و این موضوع
معلمین ما رادر بازار سیاست ناخواسته وارد
می کند که این خود معلمین را از مسئله
اصلی تربیت دور می سازد . ودر آخرمی
بینیم که دانش آموزان ما با اندیشه
سیاستی تربیت می شوند، که در سایه چتر
معلمی قرار دارد که او به دلیل حفظ شغل و
تهیه مایحتاج اولیه زندگی و کسب درآمد
مسبب تلقین اندیشه های تزریق شده
سیاستمدارانی میشود که خواسته آنان تبدیل
انسان آزاد به برده های فکری و ناتوان در
بیان اندیشه های خود باشند.اجرای
راهپیمایی ۱۳ آبان ... راهپیمای ۲۲ بهمن
.... راهپیمایی روز قدس و هزاران برنامه
دیگر که نشان حضور افکار سیاسی حاکم در
مدیریت نظام آموزش و پرورش را دارد .به
امید روزی که در امر آموزش و پرورش شاهد
آن باشیم که فرزاندن ما آزادانه به
یادگیری و پرورش روحی آزاد مشغول باشندو
هیچگاه ترس از دشمن خیالی نداشته و مدرسه
را محیطی امن بدانند..به امید روزی که
معلمین ما، عاری از هرگونه افکار وابستگی
سیاسی و ترس از نان به امر تدریس و
آموزش بپردازند و بیم از فردای مادی خود
نداشته باشند ...به امید روزی که مسائل
دینی فقط جنبه روحی و اعتقادی به خود
بگیرد و از قالب زورو از تنها معیار ارزشی
برای شناختن و شناسایی افراد محسوب
نگردد.
دراتمام سخنرانی خانم جعفری سوالی رامطرح
کردند در رابطه با تجربه تدریس ایشان در
آموزش و پرورش که در پاسخ اضافه نمودند ۸
سال درروابط عمومی آموزش وپرورش و ۵ سال
هم تدریس میکردم واین راهم مطرح کردند
ارتباط بین تجربه معلمی و موضوعات سیاسی
روز که دانش آموزان در ۱۰دقیقه اول کلاس
به بحث در این مورد می پرداختند و اینکه
دانش آموزان بی اطلاع از وضعیت کشور خود
نیستند واین شناخت توسط معلمان صورت
میگرفت.
در بخش بعدی خانم پریسا حسین پور بشرح زیر
دررابطه با بررسی مواد ۱و۳ اعلامیه جهانی
حقوق بشر و مقایسه آن با قانون اساسی
جمهوری اسلامی ایران بشرح زیر سخنرانی
نمودند:
مقایسه ای اجمالی ماده 1 اعلامیه جهانی
حقوق بشر با قانون اساسی جمهوری اسلامی
ایران
ماده 1 اعلامیه جهانی حقوق بشر(همه
آزاد و برابر بدنیا آمده اند)تمام
افراد بشر آزاد به دنیا می آیند و از لحاظ
حیثیت و حقوق با هم برابرند. همه دارای
عقل و وجدان می باشند و باید نسبت به
یکدیگر با روح برادری رفتار کنند.
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایراناصل 3
- بند 9 : رفع تبعیضات ناروا و ایجاد
امکانات عادلانه برای همه، در تمام
زمینههای مادی و معنوی.
اصل 3 - بند 14
: تأمین حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد
و ایجاد امنیت قضایی عادلانه برای همه و
تساوی عموم در برابر قانون.
نگاهی به وضیعت اجرایی ماده 1 و اصل 3
1.
تقسیم ناعادلانه جامعه به 2 بخش خودی و
غیر خودی و بهره برداری از قوانین مغایر
با اصل قانون براساس حکم حکومتی (دستور
مستقیم رهبری)
2.عدم پذیرش برابری عقل و وجدان مردم به
دلیل اصل تقلید (عدم آگاه شدن مردم و لزوم
تقلید از یک آیت الله)
که با اعمال اجباری قوانین شریعت درقانون
بمنظور برهم زدن تعادل عقل و وجدان به
لحاظ وجود اصل تقلید یعنی تفهیم اجباری
عدم استقلال فکری مردم والزام تقلید از یک
مرجع تقلید
3.
تشدید فشارهای روحی و روانی حاصل از
قوانین شرع و عدم ایجاد امنیت قضایی
عادلانه برای مردم
4 . تبعیض بین زن و مرد در تمامی سطوح به
عنوان مثال مردسالارانه بودن تمامی قوانین
مهمتر از همه نیمه انسان تلقی شدن زنان در
مقایسه با مردان
5.
عدم تامین حقوق اساسی انسان همچون عدم
آزادی بیان، عدم انتخاب و ابراز اندیشه،
عدم امکان تشکیل سندیکا و حزب و
...اصل
نوزدهم
:مردم
ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق
مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و
مانند اینها سبب امتیاز نخواهد شد.
نگاهی وضیعت اجرایی اصل نوزدهم:
آشفتگی وضیعت حقیقی و حقوقی اتباع خارجی و
عدم برابری انسانها، چون پناهندگان و
مهاجرین افغانی (اهم از مشکلات اجتماعی و
وضعیت سلامت جسمی و روانی(
2.عدم برابری حقوق پیروان ادیان با شیعه
12 امامی اصولی : پایمال نمودن حقوق
پیروان سایر ادیان مانند مسلمانان پیرو
اهل سنت، پیروان ادیان مسیحی، یهودی،
زرتشتی و دراویش و ... اعمال مجازاتهای
سنگین برای سایر گرایشات دینی و مذهبی
3.پایمال نمودن حقوق اقوام ایرانی و اعمال
مجازاتهای سنگین برای گرایش قومی
4-عدم
امکان آموزش و بهره وری از زبان مادری
5-عدم
امکان پیشرفت و رسیدن به مقامهای دولتی
برای پیروان سایر ادیان
6-عدم
برابری حقوق زن در خانواده (پدر تباری)
اصل بیستم
:همه
افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت
قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی،
سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین
اسلامی برخوردارند.
نگاهی به وضیعت اجرایی اصل بیستم:
1نقص
آشکار حقوق برابری زن و مرد و عدم رعایت
حقوق خانواده و اعمال خشونت وعناد به
بهانه همسو نمودن قوانین با موازین اسلامی
2عدم
برابری حقوق زن در خانواده (پدر تباری)
3-عدم
برابری ارزش و حقوق مرد و زن
بررسی و مقایسه ماده 3 اعلامیه جهانی حقوق
بشر با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
(حق
حیات برای همه)1.
ماده 3 اعلامیه جهانی حقوق بشر هر کس حق
زندگی ، آزادی و امنیت شخصی دارد
.
2.
نگاهی به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
در رابطه با آزادی، حق زندگی و امنیت شخصی
اصل 37 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران:
اصل برائت است و هیچکس
از نظر قانون مجرم شناخته نمیشود مگر
اینکه جرم او در دادگاه صالح ثابت شود.
اصل 32 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران:
هیچکس را نمیتوان دستگیر کرد مگر به حکم
وترتیبی که قانون معین میکند.
در صورت بازداشت، موضوع اتهام باید با
ذکر دلایل بلافاصله کتبا" به متهم ابلاغ و
تفهیم شود و حداکثرظرف مدت بیست و چهار
ساعت پرونده مقدماتی به مراجعصالحه قضائی
ارسال و مقدمات محاکمه، در اسرع وقت
فراهمگردد. متخلف از این اصل طبق قانون
مجازات میشود.
اصل 156 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران:
وظایف قوه قضاییه
:
قوه قضاییه قوهای است مستقل که پشتیبان
حقوق فردی و اجتماعی و مسئول تحقق بخشنده
به عدالت و عهدهدار وظایف زیر است:
۱
-
رسیدگی و صدور حکم در مورد تظلمات،
تعدیات، شکایات، حل و فصل دعاوی و رفع
خصومات و اخذ تصمیم و اقدام لازم در آن
قسمت از امور حسبیه، که قانون معین میکند.
۲
-
احیای حقوق عامه و گسترش عدل و آزادیهای
مشروع.
۳
-
نظارت بر حسن اجرای قوانین.
۴
-
کشف جرم و تعقیب مجازات و تعزیر مجرمین و
اجرای حدود و مقررات مدون جزایی اسلام.
۵
-
اقدام مناسب برای پیشگیری از وقوع جرم و
اصلاح مجرمین
نگاهی به وضعیت اجرائی ماده 3 اعلامیه
جهانی حقوق بشر در ایران
حق حیات در جمهوری اسلامی ایران چگونه
تعیین میگردد؟
حکم اعدام حکم قتل شخصی از طرف دولت و یا
از لحاظ شرعی میباشد که از جانب ولی
جامعه یا حکومت صادر میگردد. و به
شیوههای مختلفی از جمله چوبه دار و یا
سنگسار و غیره ... اجرا میگردد. و در
قوانین قضائی جمهوری اسلامی ایران این حکم
بصورت واضح به چشم میخورد.
به طور مثال:
در سالهای اولیه انقلاب قتلهای دولتی
آنقدر زیاد بود که بارها سازمانهای حقوق
بشری جهان، دولت جمهوری اسلامی ایران را
محکوم کرده بودند
.
و همچنین مانند کشتار زندانیان سیاسی در
تابستان 1367و
یا قتلهای زنجیره ایی نیز پس از پیروزی
جمهوری اسلامی ایران ادامه داشت تا آنکه
سال
۱۳۷۸
بصورت علنی توسط دولت اقرار و اعلام گردید
.
هر
صدای مخالفی با نظام با اشدّ مجازات از
جمله اعدام روبرو میشود، حکم اعدام در
برخی از کشورها کاملا منع گردیده و اگر
حکومتی آنرا اجرا کند از ناقضان حقوق بشر
بشمار میاد، حقوق بشر حق حیات را برای
تمامی اعضائ جامعه حقی مسلّم دانسته و
آنرا جزو حق اولیه جامعه میداند.شکنجه
نیز نوع قتل تدریجی محسوب میگردد و البته
مجدداً از جانب حکومت لزوم اجرای پیدا
میکند.
حکم اعدام در ایران تنها از جانب قوه
قضاییه نبوده و رهبر جامعه نیز میتواند با
اختیاراتی کسی را مخالف نظام خوانده و یا
مخالف دین رسمی مملکت دانسته و حکم ارتداد
را صادر کند که این خود حکم اعدامی این
بار از جانب دین به شخص یا اشخاص نسبت
داده میشود و وی را مستحق اعدام میشمارد.بر
هر حال کودکی که در سراسر دنیا متولد
میشود ،حقی مسلمی به نام حق حیات دارد و
جامعه نیز باید در رشد و نمو وی تمامی
تلاش خود را بکار گیرد و اختلافات فرهنگی
و یا عقیدتی نبایستی زمینه ساز احکامی
چون اعدام یا شکنجه در خصوص شخص شمرده
شود، ایران در گذشته نیز(قبل از انقلاب
سال
۱۳۵۷)
این احکام را اجرا مینمود ،امید به روزی
که این حکم در هیچ جای این دنیا اجرا
نگردد. اعلام آزادی و اعدام آزادی:1)
ماده 5 اعلامیهء جهانی حقوق بشر:مادة
5 اعلاميه جهاني حقوق بشر: «احدي را
نميتوان تحت شكنجه يا مجازات يا رفتاري
قرار داد كه ظالمانه و يا برخلاف انسانيت
و شئون بشري يا موهن باشد.» (10)
2)
قانون اساسی ایران:و
نيز اصل 39 قانون اساسي ايران مقرر داشته:
«هتك حرمت و حيثيت كسي كه به حكم قانون
دستگير، بازداشت، زنداني يا تبعيد شده به
هر صورت كه باشد ممنوع و موجب مجازات
است.» (11)مقایسه:
از اين دو ماده و اصل بر ميآيد كه اشخاص
آزاد يا حتي افرادي كه به حكم قانون
دستگير شوند حيثيت انساني خود را دارا
خواهند بود و هيچكس اجازه ندارد به اين
حيثيت خدشه وارد آورده و خلاف شئون بشري
با آنها رفتار نمايد. اما نقض اين قوانين
در ايران كاملاً مشهود است.از
آنجا كه اعدام و قصاص بدترين نحو مجازات
براي انسانهاست نمونههايي از آنها را در
ذيل ميآوريم:
-
سازمان عفو بين الملل با صدور بيانيهای
اعلام کرد: به رغم کاهش مجازات اعدام در
سراسر جهان آمار مجازات اعدام در ايران در
سال 2006، نسبت به سال قبل از آن افزايش
يافته است. بنابراين گزارش 117 نفر در
ايران اعدام شدهاند. (راديو فردا 7/2/86
)
-
علی حيدريان، فرزاد کمانگر و فراد وکيلی
از فعالين سياسی کُرد، از 8 ماه پيش در
بازداشت بسر میبرند. اين زندانيان در
زندان مورد شکنجه شديد قرار گرفتهاند و
با استفاده از"برق" نقاطی از بدن آنها
سوزانده شده بطوری که آثار شکنجه به وضوح
بر بدن اين افراد قابل رويت است. (فعالان
حقوق بشر در ايران 1/2/86)-
مامورين وزارت اطلاعات در بند 209 زندان
اوين از درمان حسن فلاحی زاده
روزنامهنگار زندانی جلوگيری بعمل
میآورند، وی مبتلا به بيماری قلبی
میباشد. (فعالان حقوق بشر در ايران
22/2/86)-
راميار مختار زاده 25 ساله در زندان سنندج
بر اثر ضرب و شتم شديد ماموران زندان کشته
شد. (سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان
6/2/86)-
حامد 18 ساله به جرم قتل ذبيح الله در
شعبه 74 دادگاه کيفری استان تهران به
رياست قاضی حسينی کوه کمرهای محکوم به
اعدام شد. (ايسنا 31/2/86)-
احترام به حقوق بشر و بويژه رعايت آزادی
بيان و اجتماعات در ايران در سال 2006
بيشتر رو به وخامت گذاشت. حکومت عمدتاً و
به طور پيوسته مخالفان سياسی بازداشت شده
را مورد شکنجه و بدرفتاری از قبيل حضور
طولانی مدت در سلولهای انفرادی قرار داد.
قوه قضائيه که در برابر سيد علی خامنهای
رهبر جمهوری اسلامی ايران، پاسخگو است، در
اصل مسئول بسياری از موارد حادّ نقض حقوق
بشر در ايران است.-
نيروهای انتظامی و مامورين لباس شخصی در
ماه مارس با يک تجمع مسالمت آميز برای
گرامیداشت روز زن در تهران برخورد کردند
و زنان و مردان شرکت کننده را با باتوم
کتک زدند. در ماه ژوئن هنگامی که مدافعان
حقوق زنان دوباره در تهران تجمعی برگزار
کردند، نيروهای امنيتی و انتظامی با باتوم
آنان را زدند، گاز فلفل به صورت آنان
پاشيدند، تظاهر کنندگان را با اسپریهای
رنگ علامتگذاری کردند و نهايتا هفتاد نفر
را بازداشت و به زندان انتقال دادند.-
مسئولان حکومتی از سلولهای انفرادی که
اغلب در محلهای کوچک و تاريک است،
استفاده كرده و متهمان را مجبور به
اعترافات غير واقعی میکنند که معمولا از
آن فيلمبرداری نيز میشود. ( كه نيز به
نقض اصل 38 قانون اساسي ميانجامد)-
از زمانی که محمود احمدی نژاد رئيس جمهور
ايران شد، علاوه بر بازداشتگاههايی که
توسط قوه قضائيه، سپاه پاسداران و وزارت
اطلاعات به صورت مخفی اداره میشوند،
رفتار با زندانيان در زندان اوين بدتر شده
است. مقامات مسئول، افرادی را به خاطر طرح
مسالمتآميز ديدگاههای سياسی خود شکنجه
کردهاند و آنها را مورد بدرفتاری از قبيل
ضرب و شتم، دادن بیخوابی و اعدام مصنوعی
قرار دادهاند.-
حکومت ايران در سال گذشته حداقل 13 مجرم
جوان را اعدام کرد که اين آمار بيش از هر
کشور ديگری است. مجيد سگوند و مسعود نقی
بيرالوند در 11 ماه می سال 2006 تنها حدود
يک ماه پس از زمان ارتکاب جرم به دار
آويخته شدند. هر دو در زمان اجرای حکم 17
سال داشتند.-
وزارت خارجه بريتانيا از قول سازمان های
مدافع حقوق بشر مینويسد که ايران تنها
کشور در جهان است که در سال 2005 همچنان
به اعدام کودکان و نوجوانان ادامه داد و
شمار احکام اعدام برای اين گروه از متهمان
در اين سال افزايش يافته بود. در اين
گزارش آمده است که اجرای مجازات اعدام
تنها نگرانی از نظام مجازات در ايران نيست
بلکه مجازاتهايی مانند شلاق زدن، سنگسار
و قطع عضو همچنان در کتاب قوانين ايران
وجود دارد و همچنين گزارشهای متعددی در
مورد حبس افراد در سلولهای انفرادی و
ممانعت از دسترسی آنان به مراقبتهای
پزشکی دريافت شده است. (12)بر
مبنای تمام موارد فوق، می توان اینگونه
عنوان نمود که اعلامیهء جهانی حقوق بشر،
اگر چه هیچ ضمانت اجرایی رسمی ندارد، امّا
به دلیل تقارن با مفهوم آزادی، در حال همه
گیر شدن و دست یابی به نوع خاصی از رسمیّت
می باشد. از آنجا که در این اعلامیه، مبنا
را بر آزادی انسان به معنای عامّ آن
گذاشته اند، لذا ضمانت اجرایی آن نیز از
طریق انسانها و در ساختار اجتماعی جوامع،
فی الواقع از پایین به بالا می باشد.امّا
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، از یک
طرف همه گیر نبوده و محدودهء خاصی را تحت
پوشش خود قرار می دهد(13) و از طرفی ضمانت
اجرایی آن بر عهدهء نظام حکومتی ایران می
باشد،لذا این انتظار می رود که در همان
محدودهء خاص، شاهد برقراری آزادی نسبی
باشیم. ولی در این زمینه با 2 تضادّ اساسی
روبرو هستیم:
1)
بسیاری از موادّ قانون اساسی جمهوری
اسلامی ایران، خود منافی و مغایر اصل
آزادی می باشند که به تعدادی از این موارد
در بالا اشاره شد.
2)
برخی از موادّ قانون اساسی جمهوری اسلامی
ایران، علی رغم آنکه ظاهراً بر مبنای اصل
آزادی تدوین گشته اند، امّا در مرحلهء
اجرایی، نادیده گرفته شده و دستگاه اجرایی
کشور ایران، دقیقاً بر خلاف آنچه که قانون
حکم می کند، رفتار می نماید. اذا این مهم
می تواند به بی ارزش شدن ریشه و اساس
قانون اساسی منجر گردد و قانونی سلیقه ای
بر مبنای نزدیکی به قدرت را جایگزین
قانونی همه گیر نماید.
بنابراین اگر امروزه اعلامیهء جهانی حقوق
بشر، حاوی آزادی های ذهنی و عینی ریشه ای
و بنیادینی می باشد، امّا آزادی های(!)
موجود در قانون اساسی جمهوری اسلامی
ایران، بیشتر و پیشتر جنبهء تبلیغاتی
حکومتی داشته و اگر چه در بسیاری از
موارد، در خود قوانین به نقض آن خواهیم
رسید، امّا در سایر موارد و در مرحلهء
اجرای قوانین، به نفی کلّی آنها از سوی
والیان امور پی خواهیم برد. از این حیث
باید عنوان نمود که آزادی های(!) مندرج در
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، نشأت
گرفته از مواد و مفادّ اعلامیهء جهانی
حقوق بشر نمی باشد و به طور کلّی جنس این
دو با یکدیگر در کمال تفاوت و تغایر قرار
داشته و دارد. لذا این اختلاف عمیق را در
قالب عبارتی کوتاه اینگونه می توان بیان
نمود که " آزادی" و ضمانت اجرایی آن، می
تواند در دو طیف کاملاً ناهمگون، تفسیر و
تبیین شود.
از اعلامیهء جهانی حقوق بشر تا اعدامیهء
قانون اساسی ایران!
در ادامه آقای مسعود رئیسی با موضوع بررسی
روند انتخابات در جمهوری اسلامی ایران به
شرح ذیل سخنرانی نمودند:
همانگونه که میدانیم صحنه انتخابات در هر
کشوری نمایانگر مشارکت مردم در اداره کشور
و نشان دهنده میزان دموکراسی موجود در آن
می باشد.در هر حکومت آزاد و مبتنی بر
دموکراسی نظام های حاکم با برگزاری
انتخابات به مردم اجازه تعیین سرنوشت خود
و کشورشان برای مدت معلوم را میدهند. از
همین رو میباشد که در ماده
۲۱
اعلامیه جهانی حقوق بشر در سه بند به صورت
مستقیم به آن اشاره شده که به شرح زیر
میباشد:
۱-هرکس حق دارد که در اداره عمومی کشور
خود,خواه مستقیما و خواه با وساطت
نمایندگانی که آزادنه انتخاب شده باشد
شرکت جوید.
۲-هرکس حق دارد با تساوی شرایط,به مشاغل
عمومی کشور خود نائل آید.
۳-اساس و منشا قدرت حکومت,اراده مردم
است.این اراده باید به وسیله انتخاباتی
ابراز گردد که از روی صداقت و به طور
ادواری صورت پذیرد.انتخابات باید عمومی و
با رعایت مساوات باشد و با رای مخفی یا
طریقهای نظیر آن انجام گیرد که آزادی رای
را تامین نماید.از
همین رو نظام جمهوری اسلامی هم تا کنون
اقدام به برگزاری
۳۲
انتخابات کرده است که البته به همه آن
۳۲
انتخابات ایرادات اساسی وارد است.به طور
مثال در اولین انتخاباتی که توسط جمهوری
اسلامی در تاریخ
۱۰
و
۱۱
فروردین
۱۳۵۸
برگزار شد که مربوط به همه پرسی نظام
جمهوری اسلامی بود;اساسی ترین ایراد
وارده,بودن تنها یک گزینه برای رای دادن
می بود که آن گزینه تنها جمهوری اسلامی
بود.از دیگر ایرادات بزرگ در هر انتخابات
در نظام جمهوری اسلامی روند انتخاب شدن
نامزدهای انتخاباتی می باشد که به طور
خلاصه به آن اشاره میکنم.هر فردی که برای
هر انتخاباتی تامزد میشود باید صلاحیتش از
طرف شورای نگهبان تایید شود و اگر ذره ای
اختلاف تفکر و عقیده در فرد نامزد شده
برای انتخابات وجود داشته باشد صلاحیت وی
رد شده و اجازه شرکت در انتخابات را
نخواهد داشت,حتی اگر فرد مذکور مورد حمایت
طیف وسیعی از جامعه باشد.
به همین دلیل اگر به جای انتخابات از واژه
انتصابات استفاده کنیم بهتر است.در واقع
به بیان ساده تر, در این نظام توتالیتر و
کاملا دیکتاتوری که رهبر آن نه با برگزاری
انتخابات که با تعریف کردن یک خاطره
انتخاب شده, تمامی فرآیندهای انتخاباتی در
جهت تثبیت قدرت وی صورت میپذیرد. در این
رژیم رهبر یا ولی فقیه توسط خبرگان رهبری
انتخاب می شود
.
خبرگان را شورای نگهبان تایید میکند و
شورای نگهبان را رهبر انتخاب می کند.البته
با این توضیح که اعضای خبرگان در یک
انتخابات توسط مردم انتخاب می شوند ولی
همانگونه که پیشتر گفته شد نامزدهای
خبرگان توسط شورای نگهبان تایید میشوند و
شورای نگهبان هم کسانی را انتخاب میکند که
کاملا اطمینان دارد در جهت اهداف رهبری
حرکت خواهد کرد.از همین روست که می بینیم
در انتخابات پیش روی,شورای نگهبان حتی نوه
ی بنیانگذار جمهوری اسلامی را رد صلاحیت
میکند و در یک خبر دیگر آقای حداد عادل
اعلام کرد از
۱۸۰
نامزد اصولگرا در تهران تنها دو نفر رد
صلاحیت شدند در حال که اصلاح طلبان از
تایید صلاحیت تنها پنج کاندیدا این گروه
در تهران خبر داده اند.در ادامه صحبت های
قبلی جمع خبرگان که خود با واسطه از سوی
رهبر انتخاب شده اند,وظیفه دارند که بر
عملکرد رهبر نظارت کنند.همچنین شورای
نگهبان منصوب رهبری ,حق وتوی تصمیمات مجلس
را داشته که البته نمایندگان همان مجلس هم
از سوی شورای نگهبان گزینش و تایید شده
اند. و این در حالی میباشد که رییس قوه
قظاییه منصوب رهبر است و رئيس جمهور که با
رأي مستقیم مردم البته از میان افرادی که
شورای نگهبان تایید کرده انتخاب شده,باید
حکم او از سوی رهبر تنفیذ شود و تا زمانی
که اینکار صورت نگیرد وی رئيس جمهور نمی
باشد حتی اگر تمام ملت ایران به او رای
داده باشند. و بدین گونه است که به راحتی
اصل تفکیک قوا بی اعتبار میشود.
اساس فلسفه تفکیک قوا این است که قوای
تفکیکی که توسط رأي مستقیم مردم انتخاب
شده اند طوری عمل کنند که در عین عدم
دخالت در وظایف یکدیگر, مسائل را با
همکاری یکدیگر در جهت پیشرفت و رفاه مردم
به جلو ببرند اما این جماعت همه قدرت خود
از جمله قدرت انتخاب مردم را به صورت
انحصاری به دست یک نفر سپرده اند که تا
ابد عهده دار قدرت میباشد و به تنها چیزی
که اهمیت نمیدهد رأي و خواست مردم میباشد.
در واقع بهترین تعریف از جمهوری اسلامی
این است که:حکوت و دولت در اختیار یک قدرت
مطلق,فرا قانون و مادام العمر دیکتاتوریست
که علاوه بر یدک کشیدن نام جمهوری لیکن
منفک از رأي مردم است.در یک خبر تاسف
برانگیز دیگر در روزهای گذشته معاون
دادستان کل کشور کاندیداهای رد صلاحیت شده
را به تعقیب قضایی تهدید کرد.به گفته وی
کاندیداهای رد صلاحیت شده, با ثبت نام در
انتخابات هزینه رد صلاحیت ها را در جامعه
سنگین کردند و آنها را به تشویش اذهان
عمومی متهم کرد.چند روز گذشته به توجه به
دو انتخابات پیش رو,آقای خامنهای طی
سخنانی اعلام کرد همه کسانی که من و حتی
نظام را قبول ندارند در انتخابات شرکت
کنند و پس از آن که شورای نگهبان در یک
اقدام کاملا غیر قانونی بسیاری از
نمایندگان جناح رقیب موسوم به اصلاح طلبان
را رد صلاحیت کرد طوری که تنها
۳۰
نماینده از این جناح تایید شدند و پس از
اعتراض گروه های مدنی به این رفتار,آقای
خامنهای در یک چرخش سریع اعلام کرد بنده
گفتم کسانی که نظام را قبول ندارند بروند
رأي بدهند نه آنکه وارد مجلس بشوند.... که
این هم از عجایب روزگار است.
و در پایان مطالبم را با یک متن کوتاه به
پایان میبرم:
مترسک را تفنگ دادیم تا مزرعه را حفاظت
کند اما
وقتی فهمید قدرت دست اوست اربابمان
شد...!!!
خواستیم اقتصادمان انسانی شود,انسانیتمان
اقتصادی شد.
خواستیم خیابان هایمان شریف شود,شرافتمان
خیابانی شد.
خواستیم شاه و شاهزاده نداشته باشیم,آقا و
آقازاده داریم
خلاصه خواستیم دردهایمان درمان شود,
درد بی درمان گرفتیم.
با آرزوی فردایی بهتر برای تمام بشریت.
درخاتمه صحبت های آقای رئیسی، خانم جعفری
اشاره ای به این موضوع داشتند که سه
جمهوری خواه عضو مجلس نمایندگان کنگره
آمریکا درخواست روادید برای سفر به ایران
را از این کشور دارند که یکی از اهداف
آنها مشاهده نزدیک از روند دموکراسی
انتخابات آتی ایران در ۲۶ فوریه (۷اسفند)
سال جاری
در تکمیل سخنان آقای رئیسی آقای شفائی
اشاره ای به این موضوع داشتند که :شورای
نگهبان از دوازده عضو تشکیل شدهاست که شش
عضو مستقیما توسط رهبر انتصاب میشوند و شش
عضو دیگر با معرفی رئیس قوه قضاییه (خود
منصوب رهبر است) و رأی نمایندگان مجلس
شورای اسلامی انتخاب میشوند. و می بینید
که رهبر همواره با این 12 نفر کلیه
انتخابات را بر اساس اندیشه خود مهندسی می
نماید بطوریک سال قبل در مجلس خبرگان
تصویب و اعلام نمودند که خبرگان فقط برای
تعریف از کارهای آیت الله خامنه تشکیل
میشود.از مشکلات دیگر عدم امکان تشکیل حزب
های سیاسی مخالف ولایت فقیه میباشد.مطلب
دیگر این که مردم ایران تنها کشوری است
خود را در قانون اساسی کشورش بر اساس اصل
2 بند 5. و اصل 5 صغیر دانسته و ضرورت
داشتن ولی از اصول ان است.
آخرین
سخنران آقای سامان راکی با موضوع به بهانه
انقلاب، نگاهی به دریاچه ارومیه به شرح
ذیل سخنرانی نمودند:
بنده عرايض خودم را با معرفی دریاچه آغاز
میکنم دریاچهای در شمال غربی ایران است.
طبق تقسیمات کشوری، این دریاچه میان دو
استان آذربایجان غربی و آذربایجان شرقی
قرار گرفته است. مساحت این دریاچه در
تابستان
۲۰۱۵
در حدود شش هزار کیلومتر مربع بود که در
ردیف
۲۵امین
دریاچه بزرگ دنیا از نظر مساحت قرار
میگیرد. دریاچهٔ ارومیه، بزرگترین
دریاچهٔ داخلی ایران و دومین دریاچهٔ بزرگ
آبشور دنیا میباشد. آب این دریاچه بسیار
شور بوده و بیشتر از رودخانههای
زرینهرود، سیمینهرود، تلخه رود، گادر،
باراندوز، شهرچای، نازلو و زولا تغذیه
میشود.
نام این دریاچه امروزه دریاچه ارومیه است
که از نام شهر ارومیه٬ مرکز استان
آذربایجانغربی گرفته شدهاست. در دهه
۱۹۳۰
میلادی به هنگام سلطنت رضاشاه این دریاچه
به افتخار وی دریاچه رضاییه نامگذاری شد.
پس از انقلاب اسلامی ایران در سال
۱۳۵۷
نام دریاچه به نام پیشین خود، دریاچه
ارومیه بازگرداندهشد. در زبان ترکی اورمو
گولو گفته می شود . در زبان پارسی کهن،
این دریاچه چیجست به معنای درخشنده (به
دلیل املاح معدنی که در سواحل بصورت
کریستال) یافت میشود نامیده شده است. در
دوران میانه این دریاچه "کبودا" (کبودان)
نیز نامیدهشده که از لغت آزور "azure"
در فارسی یا
կապույտ
یا "Kapuyt/Gabuyd"
در زبان ارمنی عاریه گفته شده است. در
لاتین این دریاچه لاکوس ماتینوس
Lacus Matianus
نامیده شدهاست.ساکنان پیرامون دریاچه، آن
را به زبان فارسی دریاچه ارومیه، به زبان
آذری اورمو گولو (Urmu
gölü)،
و در زبان ارمنی کپوتان (Կապուտան
ծով)
میخوانند
یکی از نخستین اشارات به دریاچه ارومیه در
کتیبه سده نهم پیش از میلاد مسیح در
شلمنسر سوم (سلطنت بین
۸۵۸-۸۲۴
قبل از میلاد) به دو نام در محل دریاچه
ارومیه اشاره شده: پرسواه (به معنی
ایرانیان یا پارسیان) و ماتای (یا
میتانیها). هنوز دقیقا روشن نیست که این
نامها به منطقه یا قبیله و یا پیوندی که
بین گروهی از نام های مردم با شاهان وجود
داشته اشاره میکند
دریاچه مرکز پادشاهی منائیان بود. محل
زندگی احتمالی منائیان در تپه حسنلو در
جنوب دریاچه بودهاست. منائیان به توسط
گروهی که متیان نام داشتند غلبه شدند،
مردمان ایرانی مختلفی که سکاها٬ سرمتیها٬
یا کیمری شناخته میشدند. به درستی معلوم
نیست که مردمان نامشان را از دریاچه
گرفتهاند یا دریاچه نامش را از مردمان
اطراف آن گرفتهاست. ولی کشور باستانی
متیان نامیده میشد که نام لاتین دریاچه
از آن گرفته شدهاست.
در پانصد سال اخیر نواحی اطراف دریاچه محل
سکونت مردمان ایرانی شامل آذربایجانیها
بودهاست.
دریاچه ارومیه مسکن
۲۱۲
گونه از پرندگان٬
۴۱
گونه خزنده٬
۷
گونه دوزیست٬ و
۲۷
گونه از پستانداران٬ شامل گوزن زرد ایرانی
میباشد. این زیست بوم بصورت بینالمللی
توسط یونسکو به عنوان منطقه تحت حفاظت به
ثبت رسیدهاست. سازمان محیط زیست ایران
اکثر نقاط این دریاچه را به عنوان پارک
ملی شناسایی نمودهاست. این دریاچه با
داشتن بیش از یکصد جزیره کوچک سخرهای
محل توقف پرندگان مهاجر از جمله فلامینگو٬
پلیکان٬ کفچهنوک٬ اکراس٬ لکلک٬ اردک
پیسه٬ نوکخنجری٬ چوبپا٬ و مرغ نوروزی
میباشد.به خاطر شوری بیش از حد دریاچه
هیچ نوع ماهی در این دریاچه زندگی
نمیکند. با اینحال دریاچه ارومیه یکی از
زیستگاههای مهم سختپوست آرتمیا
شناختهمیشود. این سخت پوست یکی از منابع
اصلی تغذیه پرندگان مهاجر از جمله
فلامینگو به شمار میآید. در اوایل سال
۲۰۱۳
از رییس وقت مرکز مطالعات آرتمیای ارومیه
نقل شد که آرتمیا در این دریاچه منقرض
شدهاست. این نظر توسط برخی کارشناسان
دیگر رد شدهاست.
پارک ملی دریاچه ارومیه:
پارک ملی دریاچه ارومیه، از زیستگاههای
طبیعی جانوران در ایران میباشد. این پارک
ملی با وسعت
۴۶۲۶۰۰
هکتار همچنین یکی از
۹
ذخیرهگاه زیستکره در ایران است. حوضهٔ
آبریز: دریاچه ارومیه بزرگترین آبگیر
دایمی در آسیای غربی در شمال غرب فلات
ایران قرار گرفتهاست. حوضهٔ آبریز دریاچه
ارومیه،
۵۱٬۸۷۶
کیلومتر مربع است معادل بیش از
۳٪
مساحت کل کشور ایران میباشد. این حوزچه
توسط مجموع
۶۰
رودخانه سیرآب میشود که
۲۱
رودخانه دایمی یا فصلی هستند و
۳۹تای
آنها دورهای میباشند. ازاین میان زرینه
رود و آجی چایی ورودیهای اصلی به دریاچه
ارومیه میباشند.
این حوضه با داشتن دشتهایی مانند دشت
ارومیه، تبریز، بناب، مهاباد، میاندوآب،
نقده، سلماس، پیرانشهر، آذرشهر و اشنویه،
یکی از کانونهای ارزشمند فعالیت کشاورزی
و دامداری در ایران بهشمار میرود.
خشکیدن دریاچه:
دلایل خشکیدن: این دریاچه از اواسط دهه
۱۳۸۰
شروع به خشک شدن کرد و امروزه در خطر خشک
شدن کامل قراردارد. بررسی تصاویر
ماهوارهای نشان میدهد که در سال
۲۰۱۵
دریاچه
۸۸
درصد مساحت خود را از دست داده (گزارشهای
قبلی تنها به از دست رفتن
۲۵
تا
۵۰
درصد مساحت دریاچه اشاره کردهبودند).
دلایل بسیاری برای خشک شدن دریاچه ذکر شده
است از جمله خشکسالی٬ احداث بزرگراه بر
روی دریاچه٬ و استفاده بیرویه از منابع
آب حوزه آبریز دریاچه. تحقیق جدیدی توسط
چند تن از محققان در امریکای شمالی نشان
میدهد که خشکسالی تنها باعث کاهش
۵
درصدی بارش در حوزه آبریز دریاچه شده و
عوامل انسانی شامل پروژههای جاهطلبانه
توسعه اقتصادی-آبی به همراه ساخت بزرگراه
۱۵
کیلومتری بر روی دریاچه با دریچه کوچک
۱/۲
کیلومتری وضعیت دریاچه را به بحران
کشانیده است. تا سال
۲۰۱۲
بیش از دویست سد بر روی رودخانههای حوزه
آبریز دریاچه در مرحله آماده بهرهبرداری٬
یا پایان مراحل طراحی بودند.بر اساس آخرین
بررسی ها در آبان 1394 تراز آب دریاچه
ارومیه 1270.04 متر عنوان شد که نسبت به
زمان مشابه سال گذشته 40 سانتیمتر کاهش
نشان می دهد.
علل خشك شدن دریاچه: در واقع میتوان
عامل اصلی خشك شدن دریاچه ارومیه را نبود
اندیشه آیندهنگری و برنامه بلندمدت،
روزمرهگی تصمیمات، غلبه تفكرات متخصصین
سازهای در وزارت نیرو، اصل شدن نمود
فیزیكی و ترجیح آن بر حیات انسان و
اكوسیستمها دانست. به عبارت دیگر، عوامل
بسیاری نظیر راه سازی درون دریاچه،
طرحهای توسعهای شهرستانهای همجوار و
نزدیك دریاچه، ساخت نزدیك به
۵۰
سد در آبخیزهای دریاچه ارومیه (بدون رعایت
حقابه زیست محیطی و در نظر گرفتن حیات
دریاچه)، توسعه باغات و كشاورزی در اطراف
دریاچه و رودخانههای منتهی به آن (در
۳۰
سال اخیر سطح کشت اراضی پیرامون دریاچه
ارومیه، از
۱۵۰هزار
هکتار به
۴۱۵
هزار هکتار افزایش یافته است)، توسعه
بیرویه چاهها (طی
۲۵
سال گذشته بیش از
۲۲
هزار حلقه چاه عمیق برای آبیاری باغها و
مصرف آب شهرها حفر شده است) و برداشت بیش
از حد آب زیرزمینی و افت سفره آب
زیرزمینی، افزایش جمعیت و فشاز نیازهای
آبی ناشی از جمعیت، خشكسالیها و كاهش
بارش و آورد رودخانهها، و ... دست به دست
هم دادند و چنان فشاری بر اكوسیستم دریاچه
ارومیه وارد كردند، كه به وضعیت امروز
مبتلا شده است.
مخاطرات خشکیدن دریاچه: کارشناسان ابراز
داشتهاند در صورت خشک شدن این دریاچه
هوای معتدل منطقه تبدیل به هوای گرمسیری
با بادهای نمکی خواهد شد و زیست محیط
منطقه را تغییر خواهد داد. علاوه بر نمک
بسیاری از آلودگیهای شامل فلزات سمی
سنگین مورد استفاده در صنعت و مواد سمی
مورد استفاده در کشاورزی به آبهای سطحی و
زیر سطحی مرتبط با دریاچه نفوذ کردهاند و
در صورت خشک شدن دریاچه بسیاری از از مواد
سمی هوازی شده و خطرات بیماریهای تنفسی
برای زیستبوم و مردم منطقه بوجود خواهد
آورد. با این حال هنوز اقدام جدی برای
نجات دریاچه صورت نگرفته کارشناسان و
فعالان محیط زیست اعتقاد دارند خطر خشکیدن
دریاچه ارومیه تا شعاع 500 کیلومتری این
دریاچه را تهدید می کند
طرحهای نجات دریاچه: یکی از طرحهایی که
برای نجات دریاچه ارومیه مطرح شده انتقال
آب از حوضههای آبریز دیگر از جمله رود
ارس است. به گفتهٔ نماینده ارومیه در مجلس
نادر قاضیپور، تنها راه نجات دریاچه
ارومیه آبهای رود ارس و شهرستان پیرانشهر
است. اما این ایده با مخالفتهایی
روبروست. در مرداد ماه سال
۱۳۹۰
مجلس شورای اسلامی با دو فوریّت طرح
انتقال آب به دریاچه ارومیه موافقت نکرد و
این امر به احتمال زیاد به بحرانیتر شدن
اوضاع دریاچه دامن خواهد زد، علاوه بر این
پیش بینی میشود در صورت خشک شدن احتمالی
دریاچه شاهد بارش باران نمک در بسیاری از
استانهای همجوار باشیم و در ادامه این
امر منجر به آواره شدن
۱۳
میلیون نفر خواهد شد. برنامه احیای دریاچه
ارومیه در دولت دهم: نجات دریاچه ارومیه
از بحران کنونی پس از شکل گیری دولت حسن
روحانی مورد تاکید قرار گرفت و کارگروه
ملی نجات دریاچه ارومیه با مدیریت معاون
اول رئیس جمهوری تشکیل شد. موضوعاتی همچون
مقابله با ریزگردها، وضعیت کشاورزی و
الگوی کشت در منطقه و تعداد زیاد چاه های
آب مورد بررسی قرار گرفته است.
برخی کارشناسان اعتقاد دارند فعالیت های
ترمیمی انجام شده در این دوره در کنار
حمایت های مردمی، موجب کاهش روند تخریب
دریاچه ارومیه و در برخی بخش ها باعث
بهبود شرایط شده است با بارش های صورت
گرفته در پاییز 1394 بیش از 700 کیلومتر
مربع از نواحی جنوبی دریاچه ارومیه که
پارسال خشک شده بود، آبگیری شد. اکنون سطح
دریاچه ارومیه حدود یکهزارو100 کیلومتر
مربع تخمین زده می شود.
آخرین وضعیت بارش و تراز سطح آب دریاچه
ارومیه:
بر اساس آمار اخذ شده، میزان بارش در سال
آبی جدید و مقادیر مشابه آن در سال های
گذشته به شرح زیرمی باشد. لازم به ذکر است
که در بارش های اخیر هیچ فعالیت بارور
سازی ابرها صورت نگرفته است و کاملاً
فرایند طبیعی می باشد.
دوره زمانی
متوسط بارش حوضه آبریز دریاچه (میلیمتر)
متوسط بارش استان سال آبی 94-93
(از مورخه 93/7/1 الی 93/7/28)
86.4 75.9
سال آبی 93-92
(از مورخه 92/7/1 الی 92/7/28)
0.6 5.5
دراز مدت (از مورخه اول مهر الی
28مهر) 14.9 15.3
تراز سطح آب (ارتفاع از سطح آزاد آب
دریاها) در دریاچه ارومیه نسبت به زمان
مشابه سال قبل 2 سانتی متر افزایش یافته
است. این مقدار در مهرماه سالجاری ( قبل
از شروع بارش ها) به میزان 1270.14 متر
از سطح آزاد دریا بوده است. مقدار تراز
سطح آب دریاچه ارومیه، امروز مورخه
93/7/28 به میزان 1270.35 گزارش شده است.
قابل توجه می باشد که تراز اکولوژیک
دریاچه 1274.1 متر می باشد و حداکثر میزان
گزارش شده آن 1278.41 در مورخه 1374/3/23
بوده است.
اثرات خشك شدن دریاچه ارومیه
:
عدهای از کارشناسان میگویند كه در صورت
خشک شدن این دریاچه، هوای معتدل منطقه
تبدیل به هوای گرمسیری با بادهای نمکی
خواهد شد و اقلیم منطقه را تغییر خواهد
داد. به عقیده برخی دیگر در صورت خشک شدن
احتمالی دریاچه، شاهد بارش باران نمک در
بسیاری از استانهای همجوار خواهیم بود و
ادامه این امر منجر به آواره شدن
۱۳
میلیون نفر خواهد شد. حداقل این است كه به
اعتقاد اكثر متخصصین حاصل این خشك شدنِ
تدریجی نابود شدن پارك ملی دریاچه ارومیه
است، و غبار برخاسته از بستر بیابانی
دریاچه، معیشت و سلامت
۶
میلیون انسان را در منطقه با خطر مواجه
میسازد.یکی از عوامل خشکسالی دریاچه
ارومیه کاهش سطح سفرههای زیرزمینی برای
استفاده از بخش کشاورزی است. مهندس
اعلایی، معاون وزیر جهاد کشاورزی می گوید:
براساس مصوبات ستاد احیای دریاچه ارومیه
در آبان ماه سال گذشته، پروژه های مختلفی
برای مدیریت مصرف آب در بخش کشاورزی به
تصویب رسیده و برخی پروژه های در حال اجرا
توسعه داده شده است؛ به طور مثال آبیاری
تحت فشار یکی از این پروژههای در حال
اجرا بوده که حجم آن افزایش یافته است.
پروژههای جدیدی نیز مثل تهیه کاداستر
اراضی کشاورزی به تصویب رسیده است که این
پروژه به عکسبرداری هوایی و تهیه نقشه
نیازمند است تا براساس آن برنامهریزی
انجام شود. این مرحله باید طی شود تا این
پروژه اجرایی شود.نجات دریاچه تامین آب
مورد نیاز دریاچه است: مهدی رجبی،
کارشناس محیط زیست اعتقاد دارد، نجات
دریاچه در کوتاه مدت امکانپذیر نیست. وی
می گوید: منابع اصلی تامین آب دریاچه
ارومیه از طریق بارش مستقیم و روانآبهای
ورودی از رودخانهها و آبراهههای منتهی
از سطح حوضه و خروجی آب آن به صورت تبخیر
است. بنابراین هرگونه تغییر در میزان
ورودی و خروجی آب از دریاچه، توازن آبی
دریاچه را برهم میزند. آنچه اکنون بر سر
دریاچه آمده، عمدتا ناشی از مدیریت
ناپایدار منابع آبی محدود حوضه و بهویژه
برداشت بیرویه از این منابع جهت توسعه
کشاورزی در سطح حوضه بوده است. کاهش میزان
بارش و روانآبها در سطح حوضه و افزایش
درجه حرارت و تداوم دورههای خشکسالی،
منجر به تشدید شرایط خشکی دریاچه شده است.
کلید و راهحل نجات دریاچه «تامین آب مورد
نیاز دریاچه» است. با توجه به شدت بحران
خشکی و تداوم آن در دو دهه اخیر، نجات
دریاچه در کوتاه مدت امکانپذیر نیست. هر
راهحلی نیازمند عزم جدی همگان بهویژه
بهرهبرداران بخش آب حوضه بوده و بدون
همراهی آنها نمیتوان چشم امیدی داشت.
تحقق این هدف از طریق برنامهریزی و اجرای
راهکارهای عملیاتی و کاربردی برای افزایش
میزان بهرهوری آب در بخش کشاورزی حوضه از
طریق بهکارگیری فناوریهای نوین، تغییر و
اصلاح الگوی کشت، اصلاح شیوههای کشاورزی
و همچنین جلوگیری از برداشت بیرویه از
منابع آب سطحی و زیرزمینی حوضه امکانپذیر
خواهد شد.
در پایان نسبت به برنامه ریزی جلسه بعدی (
شنبه ۵ مارس) بشرح زیر تکمیل شد
کاندیدهای جلسه آینده ازنمایندگی زاکسن
آنهالت: خانم دیانا تبریزی (اخبارنقض حقوق
بشر در ماه قبل و تحلیل آن) آقای علی
تبریزی به عنوان سخنران و از نمایندگی
هانوفر: پریسا حسین پور به عنوان سخنران،
شیوا کرمی انطباق اعلامیه جهانی حقوق بشر
با قانون اساسی جهموری اسلامی ایران و
الیه رحمانی به سمت منشی و سیمین مسکینی
مسئول جلسه
انتخاب شدند. این جلسه در ساعت 1500 خاتمه
یافت
گزارش جلسه ماهانه نمایندگی اشتوتگارت
اشکان صادقی
این جلسه در تاریخ
۱۹فوریه
۲۰۱۶ ودر
ساعت ۲۰ بوقت
اروپای مرکزی در فضای پالتاک کانون ، با
حضور اعضاء برگزار شد
حاضرین جلسه:آقایان:
اشکان صادقی،علیرضا تاج،بهروز معزی و
بهروز خسروی
خانم ها: فاطمه قادری فرد،مونیکا قریشی و
نازنین آقا سید هاشم کدخدایی/ مهمانان:
خانم انسیه حنیف نژاد مسئول امور کمیتهها
و خانم لیدا اشجعی عضو کمیته زنان
.اشکان
صادقی مسئول جلسه بعد از خوش آمد گویی
گزارشی در مورد نقض حقوق بشر که هرانا
تهیه کرده بود قرائت نمودند .
سپس آقای بهروز معزی گزارش خود را ارائه
نمودند:تنفس
وهوا حق طبیعی هر انسانی است.
بند 3 ماده 16 اعلامیه جهانی حقوق بشردر
میز گردی که بامو ضوع برسی آلودگی هوا بر
گذار شد کارشناسان گفته اند که سالانه
حدود 6 هزار نفر در گشود عزیزمان بر اثر
آلودگی هوا می میرند و در دومین قسمت
برنامه تلویزیونی 180 درجه با موضوع برسی
آلودگی هوا با مناظره مدیران شهرداری
تهران و سازمان محیط زیست ومدیر عامل سابق
شرکت نفت در دولت دهم که روز جمعه از شبکه
افق پخش شد
.محمد
رستگاری معاون محیط زیست تهران در این
مناظره گفت آلودگی هوا مشکل بسیار بزرگی
است ولی نه آنقدرپیچیده که قابل حل نباشد
.برای
رفع آلودگی هوا نیاز به گسترش مترو ارتقاء
خودروها و سوخت داریم که همه اینها نیاز
به سرمایه گذاری سنگین دارد .ایشان افزودن
با این نظر که هوا سال به سال بدتر شده
است مخالفم
.اتفاقا
سال به سال هوا بهتر شده در سال 90 حدودا
60 درصد از کل سال هوا ی آلوده داشتیم در
سال 91 و92 هم 40 درصد و در سال 93 و94
به 32 درصد رسیده بود سال 89 وضعیت از سال
94 به مراتب بدتر بوده است بر اساس آمارها
ی وزارت بهداشت سالانه 5 تا 6 هزار نفر بر
اثر آلودگی هوا جان خود را از دست میدهند
.چون
به علت خلاء قانونی که در گشور داریم با
آن مواجه هستیم در صورتی که با دوبرابر
کردن خطوط مترو وبا اتوبوسها ی پی آر تی
روزانه 500 هزار نفر را می توان جابجا کرد
امثال اینها بسیار زیاد هستند ولی
متاسفانه سالها ست که از سوی دولتها
بودجهای برای توسعه حمل و نقل عمومی در
نظر گرفته نشده است دقیقا 6 سال است که
حتی یک اتوبوس نو نیز توسط بودجه های ملی
وارد نشده است حتما آلودگی هوا برای
دولتها اولویت ندارد در حال حاضر مترو
تهران از نبود واگن رنج میبرد در صورتی
که برای دولت سخت نیست که 1000 واگن
خریداری کرده و مشکل مترو را حل نماید به
نتیجه میرسیم که دولت مردان ما هیچ چیز
مردم برایشان مهم نیست در صورتی که تمام
سرمایه ها را برای جنگ افروزی در منطقه
وبه تشنج گشیدن کرد را به جان ترک ترک را
به جان فارس وفارس را به جان عرب فقط برای
بقاء خود به آشوب گشاندن منطقه و پر شدن
حسابها در سویس ودر پایان به امید روزی
که حداقل مردم گشور مان بتوانند از هوا
ومحیط زیست سالمی بر خوردار
شوند.
بعد از آن آقای بهروز خسروی گزارش خود را
ارائه دادند:کنوانسیون
بــرن
:
معاهدهء برن برای حمایت از پدیدآورندگان
آثار ادبی و هنری در سال 1886 متولد و در
5 دسامبر 1887 لازم الاجرا گردید.این
معاهده از تاریخ تصویب تا به حال چندین
مرتبه مورد اصلاح قرار گرفته است،از جمله
مهمترین آنها اصلاحی رم 1928،اصلاحی
بروکسل 1948، اصلاحی استکهلم 1967 و آخرین
اصلاحی پاریس 1971 میباشد.
معاهدهء برن نخستین و مهمترین سند جامع
بین المللی در زمینهء حقوق پدیدآورندگان
است.این سند بنگ بنای رشتهء حقوق مالکیت
فکری را تشکیل میدهد.معاهده مبتکر ایجاد
اتحادیهای فرضی است،که از یک طرف در بطن
آن قاعدهء بنیادی«تشبیه اعضای اتحادیه به
عضو ملی»اعمال میشود،و از طرف دیگر واضع
یک سری اصول و قواعد حمایتی الزامی است
که«حد اقل حقوق معاهدهای» نامیده
میشود.اصل حمایت بدون تشریفات،شناسائی حق
معنوی،اصل حق انحصاری تکثیر،
ترجمه،اقتباس،عرضه،پخش رادیویی و تعقیب
برای مؤلفان از آوردههای مهم این معاهده
در تاریخچه حقوق مالکیت فکری است.این
معاهده در وضع سایر معاهدات بعدی این
معاهده در تاریخچه حقوق مالکیت فکری است.
این معاهده در وضع سایر معاهدات بعدی لحاظ
و مورد تأکید قرار گرفته است.شرط الحاق به
موافقتنامه تجاری حقوق مالکیت فکری مصوب
1994 که امروزه سندی فراگیر میباشد پذیرش
مواد 1 الی 21 معاهدهء برن است.شرط لازم
جهت ورود کشورها به سازمان تجارت جهانی
نیز پذیرش و اعمال موافقتنامه یاد شده
است.بنابراین معاهدهء برن نه تنها به
لحاظ فرهنگی بلکه از دیدگاه اقتصادی نیز
بیش از گذشته مورد توجه جهانیان میباشد.مدت
حمایت از حقوق مادی اثر بر اساس ماده 7
قرارداد می توان گفت ، دوران زندگانی خالق
اثر و نیز 50 سال پس از فوت اوست و در
مورد آثار مشترک همین مدت از تاریخ فوت
پدید آورنده و با عمر طولانی تر می باشد
.سازمان جهانی مالکیت فکری که مقر آن در
ژنو سوئیس است اداره می شود که آخرین و
اصلی ترین تغیرات معاهده برن به زبان
فرانسوی و انگلیسی در سوئیس می باشد و
حدود 170کشور در حال توسعه عضو کنوانسیون
برن می باشند که متاسفانه ایران به این
کنوانسیون نپیوسته و از بازار تجارت جهانی
محروم مانده .به امید پیوستن ایران به
معاهده برن ، جهت تحقق بخشیدن به حفض و
حمایت همه جانبه آثار هنرمندان .
و در پایان خانم فاطمه قادری فرد گزارش
خود را به شرح زیر بیان نمودند:در
ابتدا نگاه اجمالى بتاريخ
گذشته وحقوق زنان درايران مى اندازيم
ايران كشوريست با قدمت بيش از٢٥٠٠ سال
واين كشور در طول تاريخ نقش بسزايي دررشد
و
بالندگى جهان إيفا نموده ايران باستان
يكى از قدرتمند ترين و مدرن ترين دولتهاى
زمان خود بوده بطوريكه در زمينه هنر تمام
اروپا را تحت تأثيرخود قرار داده بود با
مطالعه گذشته ايران مشاهده ميكنيم كه در
كنار مردان بزرگ اين سر زمين نقش زنان در
جامعه ما پيشرفت بسيار چشم گيرى داشته
تاجاى كه فرمانده كل نيروهاى درياى
وامپراطورى ايران در ٢٣٠٠ سال پيش به عهده
يك زن بوده و بيشتر زنان در تشكيل دولت
وهدايت ان نقش چشمگيرى داشتند و فضاىحكومت
ان زمان و رفاه اقتصادى باعث
رشد و بالندگيه هر بيشتر زنان و مردان شده
بود در دوره داريوش زنان ايرانى به كسب
انواع هنر نظير موسيقى آرايشى و هنرهاى
دستى بسيارى پرداختند و حتى دردوره
ساسانى زنان دردربار در كارهاى خلق اثار
فاخر ادبى و هنرى و موسيقياى نقش مؤثرى
داشتند .
ولى با هجوم اقوام عرب مسلمان
در١٤٠٠ سال پيش وبا ظهور اسلام و قوانين
اسلامى زنان طبق تعاليم اسلامى كه زن با
حقوق انسانى و بشرى سنجيده نميشود
بلكهوسيله اى براى ارامش مرد قرار ميگيرد
و
بهشتى به زنان هديه ووعده داده شده كه
بوسيله ان زنان از حق طبيعى خود در زمينه
فعاليتى خود سلب ميكند و يك باره به جنس
دوم اجتماع تبديل ميشود و حق پوشيدن لباس
حق ارث حق برخورد ارى از منافع درامدى
وياحق زندگى يا طلاق وبسيارى ديگر از حقوق
با
توجه به عدم رعايت حقوق بشرى ومشروطيت
دين اسلام خود به خود از زنان سلب ميشود
وحقوق أنان نقض ميشود حالا بررسى ميكنيم
توسط حكومت اسلامى در ايران وقدرت حاكمان
جامعه چطور در يك كشور متمدن به هر دليلى
حقوق انسانى بويژه حقوق زنان بطور كلى
سلب و نقض ميشود چه برسد به فعاليت هاى
هنرى زنان در ايران كه به هزارويك دليل
فقط به دليل مغايرت با موازين اسلامى و
حكومتى شرايط سختى را براى زنان درايران
بوجود مى اورند. با انقلاب سال١٩٧٨ و
ظهور حكومت اخوندى باز هم قوانين خشك و از
مد افتاده اسلامى بر جامعه حاكم شدوان
مقدار ازاديهايي كه در دوران پهلوى كه با
ارتباط با جهان غرب بود وباعث شده بود
شاهد هنرنمايى زنان در عرصه هاى هنرى و
ادبى واجتماعى داشته باشيم از بين رفت
الان هم كه بيش از ٣٧ سال از عمراين رژيم
ميگذرد.
در اين سالها در دوره هاى مختلف
حكومت جمهورى اسلامى اگر چه رواسا عوض
شدند ولى قوانين اسلامى با تكيه بر رهبرى
و ولايت ففيه قانون اصلى بوده و مردانى به
قدرت رسيد ند كه بيشر از اعتقادات
خشكاسلامى برخوردار بودند كشور ايران را
اينطور تعريف كنيم كه خانم شيرين عبادى
برنده جايزه صلح نوبل را كه يك زن هست را
مجبور به ترك وطن كرده ودركشورى كه
كمپينيك ميليون امضاء براى اعتراض به نقض
حقوق
زن در مدت كوتاهى بسمر ميرسيد ميتوانيد
تصور كنيد تاچه حد عرصه به زنان تنگشده و
هر جا ازادى وجود داشته زنان دوشا دوش
مردان حضور داشتند هرچه بيشتر زنان
جامعهايران ازطريق اينترنت و ماهواره
ارتباط
داشته باشند بيشتر به تناقض بين وضعيت
زندگى خود وساير جهان بين سنت و مدرنيته
به ستوح در مى أيند وبااين ديدگاهى كه
جامعه ايران به زن دارد وبا اين حقوق
تعريف شده وقتى زنان ما پا به عرصه هنر
ميگذارند از طرفى با مشكلات و محدوديت ها
ىقوانين اسلامى مواجه ميشوند وازطرفى
ديگر فقط به دليل جنس زن بودن در محيط هاى
هنرى در شرايطى قرار ميگيرند كه
پيشنهاداتى كه در شان يك خانم نيست
ازطرفمدير يا دست اندركاران ان محيط هنرى
مواجه ميشوند كه با قبول يا رد ان سرنوشت
هنرى أنان بايد تعقير كند بطور مثال خانم
صدف طاهريان با خارج شدنشان ازايران
توانست پرده از بسيارى از مشكلات و مفاسد
و اصرار كاريه محيط هنرى سينما و تلويزيون
بر دارد با تمام اين ضعفها و ناملايمتى ها
و جبر و نابرابرى ها زنان ما در عرصه هنر
همچنان فعال هستند.
وچه بسا به مجازاتها
وعاقبتهاى نافرجام هم دچار ميشوند بطور
مثال خانم آتنا فرقد أنى واتنا دائمى دو
فعال حقوق بشر و هنرمند كشورمون كه فقط به
دليل فعاليتهاى هنرى كه سبك ان زبان درد
جامعه را بيان ميكرد وحقيقت بود به
سرنوشت زندان و حبس محكوم شدندويا در
زمينه موسيقى و نوازندگى زنان مادر عرصه
هنر زنان ما فشار هاى زيادى را تحمل
ميكنند تكنوازى و ممنوعيت صداى زن از
بارز ترين انهاست حتى عملكرد انها
درزندگى خصوص يشون موجب انعكاس ازدست
دادن موقعيت هنرى انان ميشود.
بطور مثال
ديده شدن عكس يك هنرمند بد حجاب دراينترنت
ويا حتى ديده شدن عكس انها در
ميهمانيهاى خصوصى موجب ممنوع التصوير
شدن انها ميشود وچه بسيارى ازهنرمندان ما
كه به دلايل اين مشكلات مجبور به ترك وطن
شدند سفالكاران ومينياتوريست هاى كه فقط
بدليل نقش آفرينى وسبك كارشان مجبور شدند
ودست از كار
كشيدند و بجاى تقديرو تشويق
تحديد و دستگيرى نتيجه كار انها شد.
در
واقع هنر مجموعه اى از اثار يا فر أيند
هاى ساخت انسان است كه درجهت اثرگذارى بر
عواطف احساسات وهوش انسانى ويا به منظور
انتقال يك معنا يا مفهوم خلق ميشود
همچنين ميتوان گفت هنر توانستن خلق
زيبايهاست و چون هنر در ذات يك نوع اعتراض
است.
هميشه صاحبان حكومت اسلامى ازبقدرت
رسيدن ان در حراسند ودرصدد توقيف
و خاموشكردن ان هستند به اميد ايرانى أباد
و ازاد بدور از هرگونه ظلم درسايه صلح
وارامش وامنيت وازادى براى همه
انسانها،روزى باشد كه اين بيت از شعر كه
درسرود
ملى ايران آمده مفهوم واقعى دور از هر
گونه نقض حقوق بشرى و هنرى معناپيدا كند.
اى ايران ،اى مرز پر گوهر اى نامت،
سرچشمه هنر
گزارش جلسه سخنرانی نمایندگی گیسن
فریبا ضیائی
جلسه سخنرانی نمایندگی گیسن با همت و تلاش
اعضای نمایندگی در تاریخ 20فوریه2016 ساعت
8 شب برگزار گردید. حاضرین در جلسه خانم
ها: پریسا حسین پور، فاطمه قنبری،فریبا
ضیائی، فرنوش طیبی،زینب قنبری، مهتاب
کلانتری و جمیله بدیرخوانی و آقایان:
ابوالفضل نعیمی،یعقوب اسماعیلی، امیر
رضایی، محمد حسن همتی،جمشید غلامی سیاوزان
برگزار گردید.در ابتدا خانم زینب قنبری
مسئول جلسه از خانم فریبا ضیائی،
در خواست کردند تا گزارشی از نقض حقوق بشر
در ماه گذشته ارائه دهند که به شرح زیر می
باشد:نمایندگان
پارلمان اروپا از محمدجواد ظریف وزیر امور
خارجە حکومت ایران خواستند کە ایران بە
نقض حقوق بشر در این کشور پایان دهد.
در این رابطە وبسایت رسمی پارلمان اروپا
گزارش داد، نمایندگان پارلمان اروپا خطاب
بە محمدجواد ظریف اعلام نمودهاند که
مجازات مرگ، اعدامهای علنی و تعقیب قضایی
روزنامەنگاران و وبلاگنویسان در ایران
غیر قابل قبول است.
همچنین نمایندگان پارلمان اروپا از ظریف
خواستند کە حکومت ایران بە سرکوب و نقض
حقوق اقلیتهای آیینی مانند بهاییان و
اقلیتهای قومی و جنسی پایان دهد و اگر
حکومت ایران این خواستەها را رعایت نکند
در روابط آیندە دچار مشکل خواهیم شد.
مدیرکل پزشکی قانونی مازندران گفت که در
۱۰
ماه گذشته
۳۰
مورد کودکآزاری در استان ثبتشده است.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از
مهر، علی عباسی با اشاره به ثبت
۳۰
مورد کودکآزاری در استان گفت: “از این
تعداد
۲۲
مورد پسر و بقیه دختر بوده است”.
معاون شورای فرهنگی اجتماعی زنان با
انتقاد از حضور بانوان به عنوان تماشاچی
در مسابقات جهانی والیبال ساحلی در کیش
گفت: تماشاچی شدن بانوان در مسابقات جهانی
والیبال کیش پاسخ مثبت به
VOA
و فمینیستها است و وزیر ورزش و جوانان
باید جلوی این اتفاقات را بگیرد.
کنسرت کاوه یغمایی که قرار بود 26 بهمن در
جشنواره موسیقی فجر اجرا بشود، به دلیل
مصاحبه این موزیسین با شبکه صدای آمریکا
لغو شد.سازمان
گزارشگران بدون مرز از مقامهای حکومت
ایران خواست سلامت عیسی سحرخیز،
روزنامهنگار زندانی را که دست به اعتصاب
غذا زده تضمین کنند.
امیر گلستانی نیز که به دلیل نوشتههایش
در فیسبوک زندانی است، اعتصاب غذا کرده
است.
سحرخیز در اعتراض به رفتارهای مسئولان
زندان اوین، از پنج روز پیش دست به اعتصاب
غذای خشک زده است.گزارشگران بدون مرز
میگوید: «تلاش ماموران امنیتی سپاه
پاسداران، وادار کردن این روزنامهنگاران
به اعترافهای اجباری است تا تز علی
خامنهای مبنی بر “نفوذ سیاسی و فرهنگی
آمریکا در کشور را با کشف باند نفوذ
آمریکایی در مطبوعات کشور” پیوند دهند.»
آتنا دائمی فعال مدنی زندانی، پس از
شانزده ماه بازداشت به قید وثیقه از بند
زنان زندان اوین آزاد شد.
آتنا دائمی
۲۷
ساله، بیست و نهم مهرماه سال
۹۳
بازداشت و
۸۶ روز
در سلول انفرادی بند دو الف تحت بازجویی
بود.
خانم دائمی در تاریخ
۲۸
دی ماه
۱۳۹۳
پس از پایان بازجویی ها به بند زنان زندان
اوین منتقل شد............
خانم قنبری ضمن تشکر از خانم ضیائی از
سرکار خانم فاطمه قنبری، دعوت کردند
تا سخنرانی خود را در مورد وضعیت روزنامه
نگاران در ایران شروع کنند که متن سخنان
ایشان به شرح زیر است:
بازداشت، شکنجه، ارعاب و تهدید بخشی از
زندگی هر روزه بسیاری از خبرنگارانی است
که در ایران کار می کنند. آثار روحی و
روانی این مسائل زیاد و عمیق است. بنابر
یافته های تحقیقات انجام شده، خبرنگاران
ایرانی به دلیل ماهیت کار خود، از میزان
بسیار حادی از آسیب ها و ضربات روانی،
افسردگی، و اختلال تنشزای پس از رویداد
رنج می برند.
در سال
۲۰۱۵
سازمان گزارشگران بدون مرز ایران را سومین
زندان بزرگ جهان برای روزنامهنگاران
نامید که با
۱۸
روزنامهنگار زندانی پس از کشورهای چین با
۲۳
روزنامهنگار زندانی و مصر با
۲۲
نفر قرار دارد.
در آبان ماه موجی از دستگیری روزنامه
نگاران در ایران به راه افتاد. ماموران
لباس شخصی سازمان اطلاعات سپاه، تعدادی از
روزنامه نگاران از جمله عیسی سحرخیز،
مدیرکل مطبوعات وزارت ارشاد در دوره ریاست
جمهوری محمد خاتمی، احسان مازندرانی،
مدیرمسئول روزنامه فرهیختگان، آفرین
چیتساز ستوننویس روزنامه ایران و سامان
صفرزایی، خبرنگار ماهنامه اندیشه پویا، را
بازداشت کردند. سازمان اطلاعات سپاه اعلام
کرد که «اعضای یک شبکه نفوذی دولتهای
غربی» را دستگیر کرده است.
اطلاعیه ای که توسط سازمان گزارشگران بدون
مرز در ایران منتشر شد، به موج اخیر
بازداشت روزنامهنگاران در ایران اشاره
دارد که با اتهاماتی مانند «جاسوسی» و
«وابستگی به شبکههای خارجی» همراه بوده
است.
همین امر باعث جابهجایی رتبه ایران با
اریتره در فهرست بزرگترین زندانهای جهان
برای روزنامهنگاران شده است، به طوری که
اکنون اریتره با
۱۵
زندانی در جایگاه چهارم قرار دارد. پس از
اریتره نیز ترکیه با
۹
روزنامهنگار زندانی در جایگاه پنجم
بزرگترین زندانهای جهان برای
روزنامهنگاران قرار گرفته است.این موج که
به دنبال ادعاهای علی خامنهای، رهبر
جمهوری اسلامی، مبنی بر تلاش آمریکا برای
نفوذ به داخل ایران به راه افتاد به
بازداشت این چهار روزنامه نگاردر
آبانماه سال گذشته منجر شد. در همین
حال ابراهیم رئیسی، دادستان کل ایران،از
این خبرنگاران به عنوان «یک شبکه نفوذی در
رسانهها و شبکههای اجتماعی» و همچنین
«عناصر جاسوس و مزدوران قلمبهدست
آمریکایی» نام برد. در همان روز حسن
روحانی، رئیس جمهوری ایران، با اشاره به
این بازداشتها هشدار داد که «نباید با
کلمه نفوذ بازی» کرد.اشاره
آقای روحانی، به مفهوم «نفوذِ» مورد اشاره
رهبر جمهوری اسلامی است که در ماه های
اخیر بارها درباره آن سخنرانی کرده و
هشدار داده و به پیروی از او چند مقام
ارشد در حکومت از جمله فرمانده سپاه
پاسداران تهدیدهایی را مطرح کردهاند. در
مقابل علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت
ملی ایران، با تائید این نظر که هدف این
بازداشتها «تسویهحساب سیاسی» بوده تأکید
کرد که بدترین راه مقابله با نفوذ «جناحی
کردن آن» است.کارشناسان
حقوق بشر سازمان ملل از ایران خواستند تا
به دستگیری، ارعاب و بازجویی از
روزنامهنگاران و سایر فعالان مدنی پایان
داده و پیشاپیش درانتخابات پارلمانی اسفند
امسال، راه را برای بحث آزاد فراهم کند.
آقای علی مطهری، نماینده تهران در مجلس،هم
از این موضوع ابراز نگرانی کرده است که
هدفِ این بازداشتها «ایجاد رعب در بیان
روزنامهنگاران قبل از انتخابات» باشد.با
این حال آیتالله علی خامنهای، رهبر
جمهوری اسلامی، روز چهارشنبه، چهارم
آذر،اعلام کرد که «نباید با استناد به
سوءاستفاده احتمالی و جناحی... اصل قضیه
نفوذ و اهمیّت این مسئله را کمرنگ جلوه
داد.» لازم به ذکر است که آقای خامنهای
پس از توافق اتمی وین در تابستان گذشته
بارها درباره تلاش آمریکا برای نفوذ در
ایران هشدار داده است.احمد
شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور
حقوق بشر ایران، نیز اعلام کردند که حکومت
ایران نباید صداهای منتقد و مخالف را زیر
عنوان مبهم و بیاساس نگرانیهای امنیتی
خاموش کند. گزارش رویترز حاکی است که احمد
شهید درباره بازداشتهای اخیر گفته است:
مقامهای امنیتی و اطلاعاتی طی ماه اخیر
شماری از روزنامه نگاران را بازداشت
کردهاند که نشانهای از «سرکوب جدید علیه
آزادی بیان و رسانه» است. به گفته وی،
چندین روزنامه نگار و فعال مدنی نیز برای
بازجویی فراخوانده شدهاند.
سازمان گزارشگران بدون مرز، ضمن محکوم
کردن بازداشت چهار روزنامه نگار در روزهای
گذشته، خبر داد که «شماری دیگر» از
روزنامهنگاران «برای بازجویی احضار و یا
با تلفن بازجویی و تهدید شدهاند». این
سازمان روز چهارشنبه
۱۳
آبان، با انتشار اطلاعیهای از مسئولان
جمهوری اسلامی و در رأس آنها آیتالله
خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، خواست که
به «نقض فاحش آزادی اطلاعرسانی که ناقض
اصل ١٩ اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق
بینالمللی حقوق سیاسی و مدنی است» پایان
دهند. در همین حال سازمان گزارشگران بدون
مرز اعلام کرد که «این سناریوهای
خیالپردازانه کشف پی در پی جاسوس و
شبکههای جاسوسی در میان مطبوعات و در
نزدیک شدن به موعد انتخابات دیگر به طنزی
غمانگیزی تبدیل شدهاست». سازمان
گزارشگران بدون مرز، اشارهای به جزئیات
«احضار» و یا «تهدید» این روزنامه نگاران
نکرده است.............
پس از اتمام صحبت های خانم قنبری، مسئول
جلسه از سرکار خانم مهتاب کلانتری،
فعال حقوق بشر، دعوت کردند تا با موضوع
«37 سال بعد از انقلاب ایران در چه
جایگاهی قرار دارد؟» برای حاضران در جلسه
صحبت کنند. متن سخنرانی ایشان به شرح زیر
است:نزديک
به۳۷سال
از حاکميت جمهوری اسلامی بر ايران میگذرد
و به اندازه کافی زمان سپری شده است تا
بتوانيم درباره نظام برآمده از انقلاب
اسلامی داوری بکنيم. در این۳۷
سال، جمهوری اسلامی بيش از ۷ برابر کل
دوران پهلوی و قاجار از صادرات نفت درآمد
داشته است. در اين نوشتار، به کارنامه۳۷ساله
جمهوری اسلامی نگاهی میاندازيم. در اين
کارنامه، کاری به برخی وقايع فجيع و
هولناک۳۷
سال گذشته، مانند کشتار هزاران زندانی
سياسی يا جنگ با عراق و کشته و معلول شدن
صدها هزار ايرانی، نداريم. نگاهمان تنها
به وضع امروز کشور است، به اين که ايران،
پس از نزديک به
۳۷
سال حاکميت جمهوری اسلامی، در کجا ايستاده
است. به هر يک از موضوعات اين نوشتار
حداکثر در حد چند جمله پرداختهايم.-
میگويند ايراد اقتصادهای سوسياليستی
توليد فقر و ايراد اقتصادهای سرمايهداری
شکاف طبقاتی و بیعدالتی اجتماعی است.
جمهوری اسلامی عيب هر دو نظام را دارد،
بدون آنکه حُسن هيچ يک را داشته باشد.
- از سال ١٣٤٢ تا زمان روی کار آمدن
جمهوری اسلامی، رشد اقتصادی ايران سالانه
بيش از ۸ درصد بود؛ و ايران در تمام اين
مدت در ميان سه کشور برتر جهان از نظر رشد
اقتصادی قرار داشت، به طوری که در سال
١٣٥٦، درآمد سرانه مردم ايران ۹ برابر سال
۱۳۴۴ شده بود؛ اما با روی کار آمدن جمهوری
اسلامی، رشد جهشی ايران پايان يافت.
- در سال ١٩٧٧، درآمد سرانه ايران ۲
برابر درآمد سرانه کره جنوبی بود. در آن
زمان، درآمد سرانه ايران ٢,١٤٦ دلار و
درآمد سرانهُ کره جنوبی ١,٠٤١ دلار بود.
در سال 2015، درآمد سرانه ايران فقط ٤,٥٢۵
دلار و درآمد سرانه کره جنوبی 27327 دلار
بوده است. در همين مدت، درآمد سرانه ترکيه
از ١,٤٢٠ دلار به 9290 دلار رسيده است. در
دوران
۳۷ساله
جمهوری اسلامی، جايگاه جهانی ايران در
درآمد سرانه به رتبه حدود 98 نزول کرده
است.
- اقتصاد کشور سقوط کرده و فقر و گرانی
فراگير شده است. در سال 2015، در ميان ۲۲۱
کشور جهان، تورم ايران در رتبه ۴ بوده
است.
- برای نشان دادن عمق فقر در کشور کافی
است که به سرانه مصرف شير در آن توجه شود.
کودکان و نوجوانان ايران تا پيش از حاکميت
جمهوری اسلامی روزانه در حدود ٢٤٠ سیسی
شير به عنوان تغذيه رايگان دريافت
میکردند و جزو بيشترين مصرفکنندگان شير
در جهان بودند؛ اما امروزه مردم ايران در
حدود يکچهارم مردم کشورهای پيشرفته شير
میخورند. به علت گرانی و فقر روزافزون،
مصرف شير در ايران در حد کشورهای افريقايی
و حتی از کشور پاکستان کمتر است.
- سياست جمهوری اسلامی در زمينه آموزش
عالی و انتخاب اعضای هيئت علمی دانشگاهها
فاجعهبار بوده است. بسياری از بهترين
استادان کشور اخراج يا بازنشسته شدهاند
و، در همان حال، هزاران تن با سهميهُ
مخصوص وارد دورههای ليسانس و فوقليسانس
شده و، بدون گذراندن امتحان ورودی، با
عنوان بورسيه، به دورهُ دکتری راه يافته و
بیدرنگ عضو هيئت علمی دانشگاهها
شدهاند.
ــ علی رغم تبليغات جمهوری اسلامی در
زمينهُ رشد علمی، بسياری از مقالات علمی و
پاياننامههای دکتری در ايران کپیکاری
است. کافی است فقط تعداد اختراعات ايران
را با کره جنوبی مقايسه کنيم تا وضع علمی
کشور روشن شود: اختراعات سالانه کره جنوبی
٢٠٠٠ برابر ايران است.
- برای درک بهتر جايگاه دانشگاه و آموزش
دانشگاهی در جمهوری اسلامی، تنها به يکی
دو مورد از بودجه پيشنهادی دولت جمهوری
اسلامی برای سال ۱۳۹۳ اشاره میکنيم. دولت
جمهوری اسلامی برای نهادهای حوزوی ۱۳۰۰
ميليارد تومان بودجه اختصاص داده است؛ در
حالی که بودجه کل پنج دانشگاه مادر کشور،
يعنی دانشگاههای شريف، اميرکبير، شهيد
بهشتی، علم و صنعت، و علامه طباطبايی، از
۶٨۷ ميليارد تومان فراتر نمیرود. بودجه
مرکز خدمات حوزه علميه قم، که در زمينه
بيمه درمانی و تسهيلات مسکن خدماتی به
طلبهها میدهد، چهارصد ميليارد تومان است
که با کل بودجه دانشگاه تهران در سال ۱۳۹۲
برابری میکند؛ يعنی کمکی که به طلبههای
قم از بابت مسکن و بيمهُ درمانی میشود
برابر است با کل بودجه بزرگترين دانشگاه
ايران. برای بنياد دعبل خزاعی، مؤسسهای
برای کمک به «مداحان اهل بيت»، کسانی
مانند محمود کريمی و سعيد حداديان و منصور
ارضی، شش ميليارد تومان بودجه در نظر
گرفته شده است و برای فرهنگستان زبان و
ادب فارسی هشت ميليارد تومان.
ــ ارزيابی سالانه شاخص کيفيت زندگی در
بين ١٩٤ کشور جهان نشان میدهد که کيفيت
زندگی مردم ايران در سال ٢٠١٠ رتبه ١٥٠
جهان را داشته است.
- از نظر شاخص رفاه اجتماعی، در ميان ١٤٢
کشور، ايران در رتبه صدويکم است.
ــ ايران جزو ده کشور پرمشقت جهان است.
- ايران از حيث احساس شادی و رضايت
شهروندانش در رتبه صدوپانزدهم جهان است؛ و
ايرانيان از افسردهترين مردمان جهاناند.
- وضع درمان و دارو اسفناک است و بسياری
از خانوادهها برای تأمين هزينههای يک
عمل جراحی برای هميشه به زير خط فقر سقوط
میکنند. وزير بهداشت جمهوری اسلامی
میگويد: هزينه سرسامآور درمان هر سال
هفت درصد جمعيت ايران را به زير خط فقر
میبرد.
ــ رتبه جهانی ايران در زمينه بهداشت
نودوسوم است.- هزاران تن از ايرانيان
مقيم خارج بدون آن که جرمی مرتکب شده
باشند نمیتوانند به کشور خود برگردند و،
در صورت بازگشت، به زندان انداخته
میشوند.
ــ ايران در زمينه جهانگردی بالقوه بسيار
توانمند است. آثار باستانی بینظيری در
ايران وجود دارد و ايران میتواند در هر
چهار فصل جهانگرد جذب کند؛ اما صنعت
جهانگردی ايران، که میتوانست باعث جذب
سالانه دهها ميليارد دلار و شناساندن
ايران به جهان شود، تقريباً وجود خارجی
ندارد.
- ميراث فرهنگی ايران در حال نابودی است و
توجهی به حفظ اين ميراث گرانبها نمیشود.
حتی برخی از متوليان ميراث فرهنگی نيز در
پی غارت آناند. روزنامه همشهری در سال
گذشته خبر داد که بيش از ٤٧ هزار سند از
سازمان ميراث فرهنگی کشور به غارت رفته و
برخی از آنها در خيابان منوچهری فروخته
میشود. گذشته از اين، بسياری از آثار
تمدن جيرفت و ديگر مکانهای باستانی
دزديده شده است. - دشمنی مقامات جمهوری
اسلامی با هويت و فرهنگ ايرانی شگفتآور
است؛ بسياری از آنان به صراحت به هويت ملی
ايران توهين میکنند؛ به دستور آنان،
تنديسهای آرش کمانگير و آريوبرزن را از
ميدانها برداشتند، نام کوروش را از
خيابانهای ايران پاک کردند، و شعرهای
فردوسی را از ديوارهای ميدان بزرگی در
مشهد ابتدا پاک کردند و سپس بر روی آن
آيههای قرآن نوشتند. معلوم نيست که اگر
ارتشی خارجی ايران را اشغال میکرد به اين
اندازه با هويت ايرانی میجنگيد.
- جنگلهای ايران نيز در حال نابودی است.
فقط در چند سال گذشته بيش از بيست درصد از
جنگلهای زاگرس از بين رفته است. جنگلها
را برای منافع کوچک شخصی به سرعت از بين
میبرند و فرسايش خاک ابعادی وحشتناک
يافته است.
- بر اثر خشک شدن تالابها و درياچهها،
طوفانهای حاوی ريزگردها بيش از بيست
استان ايران را درمینوردند و زندگی را
برای ايرانيان سخت و گاهی ناممکن میکنند.
طوفانهای شن و افزايش غلظت ريزگردهای هوا
در سيستان باعث همهگير شدن بيماریهای
تنفسی شده است. بر اثر خشک شدن درياچهها،
طوفانهای خاک و نمک ايران را تهديد
میکند. تا کنون روستاهای زيادی زير خاک
دفن شدهاند؛ و در آيندهای نزديک زندگی
در شهرهای بزرگ ايران نيز ناممکن میشود.
خلاصه کار به آنجا رسيده است که وزير
کشاورزی در دولت رفسنجانی میگويد: «فلات
ايران دارد غيرقابل سکونت میشود و کسی به
اين فکر نيست»- آلودگی هوا سالانه جان
هزاران نفر را میگيرد و برخی از شهرهای
ايران از آلودهترين شهرهای جهان شدهاند.
- ايراد اصلی به حکومت محمدرضاشاه، نبود
آزادیهای سياسی بود. اگر در سال ١٣٥٥
تنها در حدود بيست کشور جهان «آزاد» به
حساب میآمدند؛ امروزه، بر اساس آمار
مؤسسه فريدم هاوس، ۱۴۸ کشور جهان آزاد يا
نيمهآزاد محسوب میشوند و ايران در ميان
اين ۱۴۸ کشور نيست.
ــ ايران يکی از پنج زندان بزرگ
روزنامهنگاران در جهان است و، از حيث
آزادی مطبوعات، در رتبهُ ۱۹۱ جهان قرار
دارد.
-ايران از نظر آزادی اينترنت در ميان شصت
کشور در رتبه آخر است؛ و به همراه چين و
کوبا بيشترين محدوديتها را بر اينترنت
اعمال میکند. از نظر سرعت دانلود از
اينترنت نيز، رتبه جهانی ايران ١٧٠ است.
- ايران، به نسبت جمعيت، بيشترين اعدامی
را در جهان دارد و، از نظر تعداد، بعد از
چين است.
- انتخابات ايران، حتی در مقايسه با
انتخابات کشورهای اسلامیای مانند مراکش،
تونس، ليبی، اردن، لبنان، عراق، ترکيه،
پاکستان، و افغانستان، غيردموکراتيک است.
در همه کشورهای مذکور، انتخاباتهايی آزاد
يا نيمهآزاد برگزار میشود و همه طيفهای
سياسی، از چپ تا راست و از سکولار تا
مذهبی، میتوانند در آنها شرکت کنند.
سخن گفتن از امکان شرکت نيروهای سکولار در
انتخابات ايران بيشتر به طنز میماند.
سياست خارجی ايران از ابتدا فاجعهبار
بوده است. جمهوری اسلامی خود را نه حامی
منافع ملی ايران، که پشتيبان «نهضت جهانی
اسلام» میداند و منافع ملی ايران را به
پای توهمات ايدئولوژيک قربانی میکند.
سياست آمريکاستيزی و اسرائيلستيزی و
فلسطينمحوری، با عنوان «مبارزه با نظام
سلطه»، کشور ايران را از جايگاه شايستهاش
در جهان ملتها ساقط کرده و ايران را در
جهان منزوی ساخته است. سياست خارجی جمهوری
اسلامی با تروريسم عجين گشته و باعث شده
است که نفوذ ايران در حوزه تمدنیاش، از
جمله در قفقاز و آسيای مرکزی و کردستان،
به شدت آسيب ببيند و منافع اقتصادی کلانی
را از دست بدهد.
- جمهوری اسلامی با در پيش گرفتن سياستی
فاجعهبار در مسئله اتمی صدها ميليارد
دلار زيان به مردم ايران تحميل کرده و، با
امضای توافقنامه ژنو، حق حاکميت ملی
ايران در زمينه انرژی اتمی را خدشهدار
ساخته است. اين در حالی است که پيش از روی
کارآمدن جمهوری اسلامی قرار بود که تا سال
١٣٧٩ دست کم ٢٣ نيروگاه اتمی در ايران
ساخته شود و همه مراحل، از استخراج
اورانيوم و غنیسازی آن تا بازفراوری
پلوتونيوم، در ايران انجام شود. - خليج
فارس، که پيش از جمهوری اسلامی کاملاً زير
نظارت ارتش ايران بود، به علت سياستهای
ماجراجويانه و ضدملی جمهوری اسلامی اکنون
دوباره به اشغال ارتشهای آمريکا و انگليس
درآمده است.
- در دريای مازندران، سهم و يکپارچگی
سرزمينی ايران به شدت در خطر است. کشورهای
پيرامون دريای مازندران با قراردادهای
دوجانبه خود در عمل بخشهای مهمی از سهم
ايران در اين دريا را اشغال کردهاند. سهم
ايران از منابع نفتی و گازی دريای
مازندران ــ شامل حدوداً ٣ ميليارد تن (٢٤
ميليارد بشکه) نفت و ٣١٠٠ ميليارد متر
مکعب گاز تقريباً صفر بوده است.
ــ ايدئولوژی جمهوری اسلامی با اکثر هنرها
در تضاد است و نگاهی خوش به آنها ندارد
ــ از مجسمهسازی و نقاشی گرفته تا رقص و
موسيقی؛ و انقلاب اسلامی با آتش زدن
سينماها به عنوان مظاهر فساد همزمان بود.
از سال ١٣٤٢ تا ١٣٥٧، تعداد سينماهای کشور
دهها برابر شده و به پانصد تا ششصد سالن
رسيده بود؛ در دوره جمهوری اسلامی، تعداد
آنها نه تنها افزايش نيافت، که کاهشی
چشمگير يافت و به ٢٦٠ تا ٣١٥ سالن فعال
رسيد. نکته قابل تأمل اين که ايران، با
توجه به جمعيتش و بر اساس آخرين
استانداردهای جهانی، به هفتهزار سالن
نمايش فيلم نياز دارد و، با توجه به ٢٦٠
سالن فعال در سال ۱۳۸۷، ايران بيش از ٦٧٠٠
سالن ديگر نياز دارد. در جمهوری اسلامی،
صنف روحانی بر کليت دولت ايران حاکم شده
است. ساختار جمهوری اسلامی به گونهای است
که همه امور در حول محور يک فقيه میچرخد
که ولی ملت ايران است. همه امور ديگر، از
جمله حقوق ملت، در حاشيه و در ذيل اصل
ولايت فقيه است. قانون اساسی و ساختار
جمهوری اسلامی به گونهای است که هر گونه
اصلاح اساسی در آن ناممکن است: هر اصلاح
اساسی و بنيادين در جمهوری اسلامی به
فروپاشی ساختار آن میانجامد. شايد بتوان
گفت که مصيبتبارترين اتفاق برآمده از
انقلاب اسلامی افتادن دوباره امر قضا به
دست روحانيان بود. در دوران رضاشاه، با
ايجاد دادگستری جديد، امر قضا از دست آنان
خارج شده بود. روحانيانی مانند آيتالله
خادمی اولين محاکم شرع را، بدون توجه به
قانون و پس از گذشت بيش از پنجاه سال، در
دیماه ۱۳۵۷، يعنی حتی پيش از پيروزی
انقلاب، تشکيل دادند. اولين حاکم شرع
جمهوری اسلامی نيز آيتالله خلخالی بود؛ و
بدين ترتيب، روحانيانی مانند او اداره
دستگاه قضا را در دست گرفتند. در دوران
پهلوی، دستگاه دادگستری استقلال نسبی خود
را حفظ کرد؛ اما در دوران جمهوری اسلامی،
دادگستری ايران استقلال خود را کاملاً از
دست داده و به زير سلطه روحانيت و ولی
فقيه درآمده است. اکنون قوه قضاييه جمهوری
اسلامی اسباب سرکوب منتقدان، فعالان
سياسی، و مردم معترض شده است. بر طبق
قانون مجازات اسلامی، انسانها را تنها به
جرم داشتن باوری متفاوت میتوان کشت و
زنان را میتوان سنگسار کرد؛ در حالی که
پدر خانواده اگر کودک خود را بکشد مجازات
چندانی نمیبيند
اين وضع نابسامان اقتصادی، سياسی،
اجتماعی، و فرهنگی در کنار پيشرفت کشورهای
همسايه و نيز حملات و تبليغات پردامنه
حکومت عليه ايرانيگری و هويت ايرانی کار
را بدان جا رسانده است که نيروهای
جدايیخواه در بعضی مناطق کشور پايگاههای
اجتماعی گاه گسترده پيدا کردهاند؛ به
طوری که در صورت خلأ قدرت خطر تجزيه ايران
را تهديد میکند. ايران در چند دهه گذشته
بزرگترين فرصت خود را برای تبديل شدن به
قدرتی بزرگ در جهان از دست داد. تا پيش از
سقوط شوروی، ايران در منطقهای بود با
غلبه اعراب در آن؛ اما با سقوط شوروی،
علاوه بر خاورميانه عربی، ايران با
کشورهايی مستقل در قفقاز و آسيای مرکزی
همسايه شد؛ و اين نخستين بار پس از ٢٥٠
سال بود که تهديد مستقيم روسيه نسبت به
يکپارچگی سرزمينی و حاکميت ملی ايران
تقريباً از ميان رفت و، از آن مهمتر،
سرزمينهای حوزه فرهنگی ايران از سلطه
روسيه آزاد شد و در ارتباط مستقل با ايران
قرار گرفت. به هنگام استقلال اين کشورها،
ايران، اگر حکومتی معقول داشت، به راحتی
میتوانست خلأ پديد آمده در اين کشورها را
پر کند و قفقاز و آسيای مرکزی را به
حوزههای دوستی و همکاری با خود تبديل
کند. ايران میتوانست محور نيرومند يک
اتحاديه منطقهای نيرومند گردد و بزرگی از
سر گيرد. بدبختانه اين فرصت زرين تاريخی
به راحتی از کف ايران رفت. اگر ايران از
همه امکانات جغرافيايی، سوق الجيشی،
انسانی، منابع زيرزمينی و طبيعی، فرهنگی،
و تمدنی خود استفاده میکرد؛ بیشک، به
جای وضعیت کنونی، در ميان نيرومندترين
کشورهای جهان قرار میگرفت.
گزارش جلسه ماهانه نمایندگی سوئیس 14
فوریه 2016
تهیه گزارش : وحید بردانی
اين جلسه در تاريخ
یکشنبه ۱۴ فبروار ماه ۲۰۱۶مصادف
با
۲۵
بهمن ماه ١٣٩۴
ساعت
٠٠:
۱۵
در شهر زوريخ مكاني به نام كازاما برگزار
گرديد.درابتدا آقای محمد جاوید گوانی
مسئول جلسه بعد از سلام و خيرمقدم
باخواندن
ماده ۲۱ اعلامیه جهانی حقوق بشر
كه ميگويد:
۱.
هر کس حق دارد در اداره امور عمومی کشور
خود، خواه مستقیما و خواه با وساطت
نمایندگانی که آزادانه انتخاب شده باشند
شرکت جوید.
۲.
هر کس حق دارد با تساوی شرایط، بمشاغل
عمومی کشور خود نائل آید.
۳. اساس و منشأ قدرت حکومت، ارادهٔ مردم
است، این اراده باید بوسیله انتخاباتی
ابراز گردد که از روی صداقت و بطور ادواری
صورت پذیرد. انتخابات باید عمومی و با
رعایت مساوات باشد و با رأی مخفی یا
طریقهای نظیر آن انجام گیرد که آزادی
رأی را تأمین نماید ، جلسه را آغاز
كردند و در ادامه ايشان برنامه اين جلسه
نمايندگى سوئيس را براى حضار قرائت كردند
.
ابتدا آقای نادر زندی فعال حقوق بشر
بودند.
ایشان که به صورت پالتالکی در این جلسه
حضور داشتند گزارش خود را با موضوع
گزارش سالیانه وضعیت حقوق بشرایران در سال
2015 و تحلیل آن
آغاز کردند.
آقای زندی در ابتدا وضعیت حقوق بشر در سال
۲۰۱۵ در ایران را به سیزده بخش تقسیم
کردند و به تحلیل آن پرداختند.
بخش اول: اقوامی:
در سال گذشته تعداد
۳۵۰
شهروند در این حوزه بازداشت شدند که نسبت
به سال قبل
۲۶
در صد افزایش داشته ولی تعداد احکام حبس
۲۵
در صد کاهش داشته است.
بخش دوم:پیروان دینی و مذهبی :
در سال گذشته
۱۶۳
شهروند بازداشت شدند.۳
نفر مورد ضرب و شتم ،۳۱
مورد تفتیش منزل،۳مورد
پلمپ اماکن مذهبی،۴۸
مورد ممانعت از فعالیتهای اقتصادی،۳۵
مورد احضار به نهادهای امنیتی و قضایی و
۴
مورد محرومیت از تحصیل گزارش شده است.در
این حوزه
۳۱
نفر از سوی نهادهای قضایی مجموعاً به
۱۰۷۲
ماه حبس تعریضی و
۱۲
ماه حبس تعلیقی محکوم شدند.در این سال
بهائیان با داشتن سهم
۴۷
درصدی ،اهل سنت
۳۰
درصدی،دراویش
۱۰
درصدی و مسیحیان با
۹
در صد بیشترین آمار این حوزه را به خود
اختصاص دادند.در این حوزه بازداشت
شهروندان
۶۵
در صد نسبت به سال قبل کاهش و همچنین صدور
احکام حبس نیز با کاهش
۷۴
درصدی همراه بوده است.
بخش سوم:اندیشه و بیان
: در این حوزه
۲۶
مورد اعمال فیلترینگ اینترنتی،۲۷
مورد توقیف نشریه،۶
مورد اختلال تعمدی در شبکه اینترنت،۳۷۹
دستگیری ،۸
مورد ضرب و شتم،۷
مورد تهدید و ارعاب،۵۱
مورد احضار به مراجع قضایی در این حوزه رخ
داده است.در این سال
۱۵۳
نفر از سوی مراجع قضایی به
۷۳۵۹
ماه حبس تعزیری ،۷۸
ماه حبس تعلیقی ،۳
میلیارد و۳۷۲
میلیون ریال جریمه نقدی،۶۵۳
ضربه شلّاق و
۳۵
مورد محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم
شدند.در کّل در این حوزه حداقل
۱۰۸۴۳
نفر نقض حقوق به ثبت رسیده است و در این
سال بازداشت شهروندان
۷۸
در صد نسبت به سال قبل افزایش و صدور
احکام حبس
۴۱
در صد افزایش را به دنبال داشته است.
ایشان در ادامه به بخش چهارم اصناف
پرداختند و گفتند در این بخش
۱۲
مورد بازداشت فعالان صنفی،۱
مورد محاکمه فعالین حقوق صنفی،۵۲
مورد پلمپ اماکن و
۲
مورد ممانعت از فعالیتهای تشکلاتی به ثبت
رسیده است.در این بخش بازداشت شهروندان
۱۲۰۰
در صد نسبت به پارسال افزایش ولی صدور
احکام قضایی با کاهش
۳۰۰
درصدی همراه بوده است.
بخش پنجم:حقوق آکادمیک
: در این بخش
۲
مورد بازداشت دانشجو ،۱
مورد ضرب و شتم ،۴
مورد احضار به کمیته انضباطی،۳
مورد اخراج و یا محرومیت از تحصیل را شاهد
بودیم.در این بخش صدور احکام حبس از سوی
دستگاه قضایی با کاهش
۱۰۰
درصدی همراه بوده است.
بخش ششم:اعدام
: در این بخش محکومیت
۶۱۶
نفر به اعدام و اجرای حکم
۷۹۷
نفر به ثبت رسید که از این تعداد
۴۹
نفر در ملأ عام و در مجموعهٔ اعدامها
۴۱۹
نفر مرد و
۱
زن گزارش شده است.بر اساس آمار
۶۹
در صد اعدام شدگان به اتهام جرائم مواد
مخدر ،۲۱
در صد به اتهام قتل،۶
در صد به اتهام تجاوز به عنف،۱
در صد به اتهام نامعلوم و
۱
در صد هم به اتهام مفسد فی الأرض در
ایران اعدام شدند.
بخش هفتم به حقوق فرهنگی
پرداختند و صحبتهای خود را اینگونه بیان
کردند. در این بخش
۶۲
نفر از شرکت در سخنرانیها منع شدند،۱۱
مکان تاریخی تخریب و
۴
مکان دیگر نیز مورد رسیدگی قرار نگرفته و
در آستانه نابودی است و همچنین ممانعت از
نشر
۱۰
اثر فرهنگی در این سال به ثبت رسید.در
کّل در این سال
۱۰۵
نفر در این حوزه مورد نقض حقوق خود قرار
گرفتند.در این حوزه بازداشت شهروندان
۱۰۰
در صد کاهش و هیچ حکمی از سوی دستگاه
قضائئ در این سال صادر نشده است.
بخش هشتم:حقوق کارگریدر
این بخش
۳۲۲
کارگر از کار بیکار شدن،۲۱۱۱
نفر در سوانح کاری کشته شدند،۲۴
مورد صدمات جسمی به کارگران در حین کار،۱۰۰
مورد نبود بیمه کار برای کارگران،۷۷۰
کارگر بلاتکلیف در حوزه کار و
۱۸
فعال کارگری به نهادهای امنیتی و قضایی
احضار شدند.در مجموع
۱۹
فعال کارگری از سوی دست گاه قضایی به
۶۵۵
ماه حبس تعزیری و
۳۰
ضربه شلّاق محکوم شدند.در این بخش بازداشت
شهروندان
۹۵
در صد کاهش و همچنین صدور احکام قضایی نیز
با افزایش
۲۶
درصدی همراه بوده است.
بخش نهم:حقوق کودکان
: در این بخش
۱۰
مورد کودک آزاری ،
۳
مورد فروش و قاچاق کودک،۲
مورد تجاوز و آذر جنسی به کودک و
۲۶
مورد کودکان محروم از تحصیل گزارش شده است
که در مجموعهٔ در این سال
۵۳
مورد نقض حقوق این حوزه به ثبت رسیده است.
بخش دهم ، به زنان
پرداختند و گفتند در این بخش
۱۳
مورد بازداشت زنان ،دست کم
۱۰
مورد اسید پاشی و
۱۰
مورد احضار فعالان این حوزه به مراجع
قضایی و امنیتی به ثبت رسیده است. در
مجموع
۲۹
مورد نقض حقوق زنان برای دست کم
۴۰
نفر در این سال گزارش شده است.در این سال
بازداشت فعالین
۷۶
در صد کاهش و صدور احکام نیز با
۱۰۰
در صد کاهش نسبت به سال قبل روبرو بود.
بخش یازدهم:زندانیان
: در این بخش
۲
مورد ضرب و شتم زندانیان،۱۷۰
مورد عدم رسیدگی یا محرومیت از خدمات
پزشکی زندانیان،۲۸۵
مورد انتقال غیر قانونی به سلول انفرادی،۱۱۳
مورد اقدام به اعتصاب غذای زندانیان،۳۶۷۷
مورد انتقال اجباری یا تبعید زندانیان،۴۴۰
مورد اعمال فشار و تهدید،۶
مورد مرگ بر اثر بیماری،۳
مورد عدم دست رسی به وکیل و
۲۰۷۰
مورد نگهداری زندانی در محیط ناا مناسب به
ثبت رسیده است و همچنین
۸۶
مورد جلوگیری از ملاقات با بازداشت شدگان
،۱۸۱
مورد بلاتکلیف نگاه داشتن بازداشت شدگان،۶
مورد شکنجه بازداشت شدگان،۲
مورد تهدید و
۱۱
مورد نگهداری غیر قانونی بازداشت شدگان
در انفرادی به ثبت رسید. در مجموع
۶۳۸
مورد نقض حقوق زندانیان برای
۳۲۴۹
نفر گزارش شده است و در این سال
۳۶
در صد افزایش نقض حقوق این حوزه نسبت به
سال قبل شاهد بودیم.
بخش دوازدهم:محکومیت ها
: در سال
۲۰۱۵
مراجع قضایی اقدام به صدور
۹۰۹۵
ماه حبس تعزیری ،۷۸
ماه حبس تعلیقی نموده اند که از این تعداد
حوزه اصناف فاقد صدور حکم ،حوزه اقلیتهای
قومی
۹
ماه . اقلیتهای مذهبی
۱۰۷۲
ماه حبس تعزیری و
۱۲
ماه حبس تعلیقی ،در حوزه اندیشه و بیان
۷۳۵۹
ماه حبس تعزیری و
۷۸
ماه تعلیقی و در حوزه کارگری
۶۵۵
ماه حبس تعزیری را به خود اختصاص دادند.
در بخش
سیزدهم به بازداشتها
پرداختند و گفتند در سال ۲۰۱۵ نیروهای
امنیتی ۸۸۴ شهروند را به دلیل فعالیتهای
مدنی یا سیاسی بازداشت نمودند که از این
تعداد ۵۶۱ بازداشت جمعی بوده است. همچنین
این بازداشتها در حوزه اصناف ۱۲
،اقلیتهای قومی ۳۰۷،مذهبی ۱۶۳،اندیشه و
بیان ۳۷۹،دانشجویان ۲ مورد ،زنان ۱۳ مورد
و کارگران ۸ مورد بوده است.در آخر باید
اعلام کرد که تعداد بازداشتهای فعالین و
شهروندان ۱۸۴ درصد نسبت به ساله گذشته
کاهش داشته است.در
ادامه آقای گوانی مسئول جلسه ضمن تشکر از
آقای نادر زندی از آقای
احمد کاظمی زاده
در
خواست کردند تا گزارش خود را با اخبار نقض
حقوق بشر در دی ماه 1394 و تحلیل آن آغاز
کنند
.آقای احمد کاظمی زاده در اغاز گفتند در
دی ماه سال
۱۳۹۴
نقض سامانمند حقوق بشر در ایران همچنان
مانند گذشته ادامه داشت و با اعدام
۷۴
تن در استانهای گیلان، فارس، یزد،
البرز،آذربایجان غربی، زنجان، مازندران،
لرستان، اردبیل، همدان، خراسان رضوی،
کرمان، قزوین، آذربایجان شرقی به پایان
رسید.متأسفانه در دی ماه
۹۴
تعداد خیلی بیشتری از زندانیان نسبت به
ماه گذشته اعدام شدند که از برجستهترین
گزارشات اعدام در این ماه باید به اعدام
شش زندانی در ارومیه ، اعدام در ملاء عام
در شبستر، اعدام در ملا عام در یکی از
روستاهای خوی، اعدام هشت زندانی دیگر در
زندان قزوین، اعدام در ملا عام در
میاندورود اشاره کرد.،هیلا
صدیقی بازداشت شد،فیلمنامههای نیکی کریمی
منتشر نشد اشاره کرد.همچنین آقای کاظمی
زاده در پایان به اخباری که به آنها توجه
ای نشده بود پرداختند که برای انتخاب مورد
اول در این دسته باید به روستاییانی که
رئیسجمهور را نمیشناسند، اسامی
۲۷
زندانی سنیمذهب با احکام قطعی اعدام در
رجاییشهر، بیش از هشتاد درصد مجرمان در
کرمانشاه بیکار بودهاند، تعدادی از
نوکیشان مسیحی در شیراز بازداشت شدند،
روزنامه بهار توقیف شد، گزارش ویدیویی از
اعدام یک زندانی در ملاعام در شهر سورک،
لیست
۲۷
زندانی سیاسی-امنیتی محروم از اجرای اصل
تفکیک جرائم در زندان ارومیه، محرومیت یک
دانشجو از ادامه تحصیل پس از آزادی نیز از
دیگر گزارشاتی بود که در سایه کمتوجهی از
سوی افکار عمومی قرار گرفتند.
در ادامه آقای گوانی مسئول جلسه ضمن تشکر
از آقای احمد کاظمی زاده از خانم لیدا
شهابی فعال حقوق بشر دعوت کردند تا
سخنرانی خود را با موضوع جاذبههای جنسی و
بحران مواجهه دولت جمهوری اسلامی ایران با
زنان برای حضار قرائت کنند.
خانم لیدا شهابی در شروع صحبتهای
خود گفتند سیدعلی خامنهای از جاذبههای
جنسی به عنوان وسیلهای برای نفوذ “درون
ملت” نام برده است. جاذبه جنسی همان چیزی
است که بحران مواجهه جمهوری اسلامی با
مساله “زنان” را دامن زده است.خامنهای
چند سال پیش و در روز
۲۱
اردیبهشت سال
۱۳۹۲،
در دیدار با گروهی از زنان هوادارش گفته
بود: ” این مسئله جاذبه جنسی و خطر
جاذبه جنسی برای زن و برای مرد و برای
جامعه و برای خانواده، این را به نظر من
خیلی بایستی جدّی گرفت. خب، عرض کردیم
گفتمان اسلام “زنِ حقیقی” است؛ این گفتمان
را همانطور که اشاره کردم، بایستی ما به
صورت تهاجمی مطرح کنیم. مطلقاً در موضع
دفاعی قرار نگیرید. گفتند بعضی از خانمها
که آن کسانی که دنبال مثلاً کنوانسیون
زنان یا مؤسّسات وابسته به سازمان ملل
هستند، تهدید میکنند که اگر چنین کنید،
اگر چنان کنید ممکن است علیه شما قطعنامه
صادر کنیم! خب به دَرَک! قطعنامه صادر
کنند. گفتمان اسلامی در مورد زن را بایست
با روحیّه تهاجم، طلبکارانه مطرح کرد.
اگر آنها گفتند که شما چرا به زن برای
اینکه بتواند بیحجاب بگردد آزادی همین
دلیل هم وقتی از جاذبه جنسی سخن میگوید،
تنها آنان را مخاطب قرار میدهد. این
روزها هم وقتی که رهبر جمهوری اسلامی از
خطر نفوذ از طریق “جاذبه جنسی” سخن
میگوید، در واقع نگاهش به خطری است که
حکومت از جانب زنان احساس میکند. به همین
دلیل خامنهای هم از تغییر “آرمانها” و
“سبک زندگی” سخن گفته و هم خطر جاذبه جنسی
را گوشزد کرده است.سوم آذرماه گذشته، علی
مطهری، نماینده تهران، خبر داد که گزارشی
از آنچه که “فاصله از سبک زندگی اسلامی و
نزدیکی به سبک زندگی غربی” مینامید، تهیه
شده و به رهبر جمهوری اسلامی هم ارائه شده
است. او مدعی بود که آسیبهای اجتماعی
موجود در ایران بدلیل همین سبک زندگی جدید
است و اضافه کرده بود: “شنیدم رهبری
خودشان
۶
ساعت وقت گذاشتهاند و گزارش را شنیدند و
در آخر گفتند که خودشان مسئولند و در برخی
حوزهها نیز اشک ریخته و گریه کردهاند.
این نشان میدهد این مسأله مهمی است و
حاکی از نفوذ فرهنگی میباشد.”به
نظر میرسد که تغییر سبک زندگی مردم به
مهمترین مساله حکومت در ایران تبدیل شده و
خامنهای در هر فرصتی می کوشد تا خطر این
تغییرات را گوشزد کند. او که گاه مدعی است
در مسائل جزئی حکومتی دخالتی ندارد، در
این مورد به جزئیترین مسائل هم پرداخته
است. برای نمونه در روز بیستم آبان ماه
بار دیگر از برگزاری “اردوهای مختلط” در
دانشگاهها انتقاد کرد. شهابی درادامه
گفتند در این میان، با توجه به نوع نگاهی
که آیتالله خامنهای درباره نقش زنان در
تغییر سبک زندگی مردم دارد، به نظر میرسد
که تلاش حکومت برای اعمال سبک زندگی مورد
نظرش، بیش از دیگران شامل حال زنان شده
است.سیاستهای
اشتغال: بازگرداندن زنان به خانهها
اعمال سیاستهای جدید در زمینه اشتغال و
تحصیل زنان و همچنین تلاش برای تغییر
سیاستهای جمعیتی در واقع مهمترین قدم
حکومت برای بازگرداندن زنان به درون
خانهها است. سیدعلی خامنهای بارها تاکید
کرده اس که وظیفه اصلی زنان “خانهداری”،
“شوهرداری” و “بچهداری” است.
برای نمونه او در اواخر سال
۱۳۹۰
گفته بود: “البته شوهرداری خیلی سخت است.
با توقعاتشان، با انتظاراتشان، با
بداخلاقیهاشان، با صدای کلفتشان، با قد
بلندترشان؛ خب، زنی بتواند با این شرائط،
محیط خانه را گرم و گیرا و صمیمی و دارای
سکینه و آرامش – سَکَن – قرار بدهد، خیلی
هنر بزرگی است.” او تاکید داشت: “از جمله
مسائلی که مطرح میشود، مسئله اشتغال
بانوان است. اشتغال بانوان از جمله
چیزهائی است که ما با آن موافقیم. […]
منتها دو سه تا اصل را باید ندیده نگرفت.
یک اصل این است که این کار اساسی را – که
کارِ خانه و خانواده و همسر و کدبانوئی و
مادری است – تحتالشعاع قرار ندهد.”خامنهای
چند ماه بعد و در تیرماه سال
۱۳۹۱
، تاکید کرد: “زن بودن، برای زن یک نقطه
امتیاز است، یک نقطهی افتخار است. این
افتخاری نیست برای زن که او را از محیط
زنانه، از خصوصیات زنانه، از اخلاق زنانه
دور کنیم. خانهداری را، فرزندداری را،
شوهرداری را ننگ او به حساب بیاوریم.”خانم
لیدا شهابی همچنین به این نکته اشاره
کردند او در اردیبهشت سال
۱۳۹۲
هم گفته بود: “خانهداری یک شغل است؛ شغل
بزرگ، شغل مهم، شغل حساس، شغل آیندهساز.
فرزندآوری یک مجاهدت بزرگ است. ما با
خطاهائی که داشتیم، با عدم دقتهائی که از
ماها سر زده، یک برههای در کشور ما
متأسفانه این مسئله مورد غفلت قرار گرفت و
ما امروز خطراتش را داریم میبینیم؛ که من
بارها این را به مردم عرض کردهام: پیر
شدن کشور، کم شدن نسل جوان در چندین سال
بعد، از همان چیزهائی است که اثرش بعداً
ظاهر خواهد شد؛ وقتی هم اثرش ظاهر شد، آن
روز دیگر قابل علاج نیست؛ اما امروز چرا،
امروز قابل علاج است.” خامنه ای تاکید
داشت: “فرزندآوری یکی از مهمترین
مجاهدتهای زنان و وظائف زنان است؛ چون
فرزندآوری در حقیقت هنر زن است.”
خامنهای حتی از تبعیض جنسیتی در زمینه
تحصیلات دانشگاهی هم دفاع کرده است. او
روز سیام فروردین سال
۱۳۹۳
در دیدار با گروهی از هوادارنش گفته بود:
“اگر میخواهیم نگاه ما نسبت به مسئلهی
زن، نگاه سالم و منطقی و دقیقی باشد، شرط
اوّل آن این است که ذهنمان را از این
حرفهایی که غربیها در مورد زن میزنند –
در مورد اشتغال، در مورد مدیریّت، در مورد
برابری جنسی – باید بکلّی تخلیه کنیم. یکی
از بزرگترین خطاهای تفکّر غربی در مورد
مسئله زن، همین عنوان «برابری جنسی»
است.” او سپس با تاکید بر اینکه “مسئله
اشتغال بانوان، جزو مسائل اصلی نیست.”
درباره تبعیض در پذیرش جنسیتی دانشگاهها
هم با اشاره به مشاغلی که به گفته او
“متناسب با ساخت زن نیست”، اعلام کرده
بود: “یکی از کارها این است که آن
تحصیلاتی را که به آن مشاغل منتهی میشود،
بر زن تحمیل نکنند. این بحث دانشگاه و
تحصیلات و مانند اینها که باز بعضیها
جنجال میکنند که در تحصیلات تبعیض است،
این تبعیض همهجا بد نیست.”
روحانی، خامنهای، زنان و سیاستهای محدود
کننده علیه زنان
متناسب با خواسته خامنهای، دستگاههای
اجرایی و قانونگذاری نیز طی سالهای
گذشته تلاش کردند که زنان را به خانهها
برگردانند. ماجرای عذرخواهی خامنهای از
سیاستهای کاهش جمعیت و تاکید او بر تغییر
این سیاستها نیز در نهایت به معنی فشار
بیشتر بر زنان برای باروری و فرزند آوری
بود. همان چیزی که خامنهای “سبک زندگی
اسلامی” دانسته بود.
ایشان در ادامه گفتند خامنهای در
اردیبهشت سال
۱۳۹۲
طی دیدار با گروهی از مداحان مذهبی تاکید
کرد که “فرزندآورى یکى از مهمترین
مجاهدتهاى زنان و وظائف زنان است.” او
بعدها و در اواخر اردیبهشت ماه سال
۱۳۹۳
طی ابلاغیه موسوم به “سیاستهای کلی
جمعیت”، صریحا خطاب به رؤسای قوای سهگانه
و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام خواستار
“ترویج و نهادینهسازی سبک زندگی اسلامی-
ایرانی و مقابله با ابعاد نامطلوب سبک
زندگی غربی” شده بود تا زمینه “افزایش نرخ
باروری” فراهم شود.
گرچه تغییر سیاستها در زمینه اشتغال و
تحصیل زنان در زمان ریاستجمهوری محمود
احمدی نژاد آغاز شد، اما حتی پس از
ریاستجمهوری حسن روحانی هم این سیاستها
کاملا متوقف نشد. روحانی البته با وعده
تغییر در وضعیت زنان به قدرت رسید.
حسن روحانی یازدهم اردیبهشت سال
۱۳۹۲،
در دوران تبلیغات انتخاباتی خود تاکید
داشت: “زنان و مردان در اسلام و انقلاب
اسلامی برابری کامل دارند، دولت آینده،
دولتی است که فرصت برابری برای زنان و
مردان ایجاد میکند.” او حتی در همین
سخنرانی خود اعلام کرد: “دولت آینده معتقد
است که فقه اسلامی در شرایط امروز از سوی
حوزه علمیه نیاز به بازنگری دارد و ما از
حوزههای علمیه تقاضا میکنیم که به اصل
زمان و مکان توجه بیشتری بکنند. ما
نمیتوانیم بگوییم که یک دختر
۹
ساله اگر جرمی مرتکب شد، باید مجازات شود،
اما پسر
۱۴
ساله مجازات نشود.” روحانی درباره وضعیت
اشتغال زنان هم گفته بود: “در پنج سال
گذشته،
۲۳
درصد از حضور زنان شاغل کاسته شده است،
باید نسبت اشتغال زنان با نسبت اشتغال به
تحصیل آنها برابری کند و در دولت آینده
این نسبت نزدیک میشود.” و اینکه “دولت
آینده میان زنان و مردان در کسب
موقعیتهای شغلی، تبعیضی قائل نمیشود،
امنیت اخلاقی و اجتماعی را مورد توجه قرار
میدهد و به زن ایرانی نگاه جنسیتی نخواهد
داشت.”
خانم شهابی همچنین عنوان کردند که او
مشابه این سخنان را بعد از انتخاب به
ریاستجمهوری هم بیان کرده است. برای
نمونه روحانی در اواخر فروردین سال
۱۳۹۳
و در جمع گروهی از زنان گفت: “چرا عدهای
حضور زن را تهدید احساس میکنند. زن چه
تهدیدی است؟ بعضی فکر میکنند به محض
اینکه زن از در خانه خارج شد عرش اخلاق و
عفت عمومی به اهتزاز در آمده است. چرا
اینگونه می اندیشیم. زنان خود پاسدار عفت
جامعه هستند. تردید نکنید حضور زنان در
صحنههای اجتماعی فرصت است و تهدید نیست.
اگر اشکالی در گوشهای وجود دارد، آن را
به خود بانوان ما واگذار کنید.” او اضافه
کرد: “زنان باید دارای فرصت برابر، مصونیت
برابر و حقوق اجتماعی برابر باشند. ما
برای اینکه در مسیر راه به مقصد برسیم
راهی طولانی در پیش داریم. اقدامات بسیار
ارزشمندی برای زنان در زمینه علم و دانش و
تحصیل، در زمینه کار اشتغال و تحقیق فراهم
شده است.”
روحانی در شهریور همان سال هم طی سخنانی
به مخالفان حضور زنان در جامعه کنایه زده
بود: “در یک زمانی در اول انقلاب یک آقایی
به من گفت این پیادهرو خیلی مشکل دارد،
گفتم چرا؟ گفت: زن و مرد در یک پیاده رو
راه میروند و تنها راهش دیوار است و باید
وسط دیوار بکشیم، گفتم پس لطفا دیوارش
کوتاه باشد ما بتوانیم افراد را پیدا
کنیم.” او اضافه کرده بود: “در اول انقلاب
که دانشگاه افتتاح شده بود یک عده در
دانشگاه تهران دنبال کشیدن دیوار در کلاس
بودند، تا دختر و پسر جدا شوند، زمانی که
امام (ره) اطلاع یافت، عصبانی شد و به
آنان نهیب زد که این کارها چیست ؟ این ها
هَُو کردن اسلام و سخیف کردن موازین اسلام
است و چیز دیگری نیست.”
خانم شهابی در ادامه به اشتغال زنان و
کارنامه حسن روحانی
پرداختند و گفتند ،کارنامه دولت روحانی
هم در زمینه اشتغال زنان چندان درخشان
نیست. بر اساس آماری که در مهرماه امسال
منتشر شد، نرخ بیکاری زنان در
۲۰
استان کشور بیش از
۲۰
درصد است. در بخشی از این گزارش که
خبرگزاری دولتی ایرنا منتشر کرد، آمده
است: “نرخ بیکاری زنان در استان کهگیلویه
و بویراحمد
۸۲.۸
درصد است و این نرخ برای استان های البرز
۷۰.۵،
ایلام
۶۸.۷
درصد، مرکزی
۶۶.۳،
مازندران
۶۵.۶
و چهارمحال و بختیاری
۶۲.۳
درصد است.” همچنین بر اساس گزارشهای
منتشر شده در رسانههای داخلی ایران، نرخ
بیکاری زنان دو برابر مردان است. با
اینهمه گفته میشود که آمارهای واقعی
بسیار فاجعهبارتر از این است. پانزدهم
آبان گذشته، شهیندخت مولاوردی معاون رئیس
جمهوری در امور زنان اعلام کرد که “حدود
۷۸
درصد زنان ایرانی از نظر اقتصادی غیر فعال
هستند.” او گفته بود: “۱۲
درصد از کل جامعه زنان کشور مشاغل رسمی
داشته و
۱۹
میلیون نفر نیز خانه دار هستند.”
از طرفی در زمینه سهمیهبندی جنسیتی کنکور
دانشگاهها نیز تغییرات جدی صورت نگرفته
است. در فروردین ماه سال
۱۳۹۳،
جعفر توفیقی مشاور وقت وزیر علوم در دولت
روحانی اعلام کرد: “وزارت علوم سهمیهبندی
جنسیتی در پذیرش کنکور سراسری را مخالف با
عدالت آموزشی میداند. وزارت علوم اعتقادی
به سهمیهبندی جنسیتی در پذیرش کنکور
سراسری ندارد و یکی از سیاستهای جدید
وزارت علوم نیز از میان برداشتن آن است.”
جعفر توفیقی تنها چند روز بعد ناچار شد که
سخنان خود را تصحیح کند. او اینبار اعلام
کرد: “اظهارات روز گذشته من درباره
سهمیهبندی جنسیتی دانشگاهها، تنها نظر
شخصی بنده بود و به معنای سیاست وزارت
علوم نیست.” به این ترتیب با فشارهایی که
مشخص بود از نهادهای بالاتر از وزارت علوم
وارد میشد، سیاست پذیرش جنسیتی متوقف نشد.
خانم لیدا شهابی در پایان به این نکته
اشاره کردند که در شهریور سال
۱۳۹۳
اخباری از شکایت گروهی از دانشجویان دختر
به دیوان عدالت اداری منتشر شد که نسبت به
سهمیهبندی جنسیتی اعتراض کرده بودند. با
اینهمه چنان که پیشبینی میشد، این شکایت
هم به نتیجهای نرسید. به این ترتیب
سهمیهبندی جنسیتی که از دوره احمدی نژاد
گسترش یافته بود، در دوره روحانی هم ادامه
داشته است.
نگرانی از “زنان” در جمهوری اسلامی، از
نوع پوشش آنان تا نحوه تحصیل و اشتغال و
حتی ازدواج و باروری آنان را شامل میشود.
مساله زنان، مساله همیشگی جمهوری اسلامی
است. این موضوع را مسئولان حکومت ایران هم
گاه بیان کردهاند.
روز
۲۷
مهرماه امسال، غلامعلی حدادعادل در یک
سخنرانی عمومی اعلام کرد: “مسئله زن در
جامعه روز و انقلاب اسلامی یکی از
چالشهایی است که نظام ما با آن مواجه
است، وقتی سخن از چالشها و مشکلات کشور
میشود همه به سمت مسائل اقتصادی و سیاسی
توجه میکنند اما من معتقدم که مسئله زنان
و خانواده اهمیت کمتری از مسائل اقتصادی و
سیاسی ندارد.” او تاکید داشت: “رهبری نیز
حساب ویژهای روی مسئله زن باز کرده و به
نظرم باید اجزای منظومه فکری ایشان به زن
کشف شود تا تصور ایشان نسبت به زن و
خانواده درست درک شود.”
در ادامه آقای گوانی ضمن تشکر از خانم
لیدا شهابی از جناب آقای منصور صیفی
که به صورت پالتالکی در جلسه حضور داشتند
در خواست کردند که گزارش خود را با عنوان
تعطیل شدن زندان کارون اهواز و مشکلات
وسرگردانی زندانیان سیاسی این زندان برای
حضار قرائت نمایند .
ایشان نیز در ابتدا گفتند این مطلب را
کوتاه و مختصر در دو بخش برای شما
بزرگواران ارائه خواهم داد. بخش اول به
صورت کوتاه و مختصر فضای داخلی و فاجعه
وار زندان های جمهوری اسلامی را بیان
میکند که چگونه یک زندانی سیاسی و با چه
مشکلات عدیده ای روبرو میشود
.ضیا نبوی دانشجو محروم از تحصیل در نامه
ای که چند سال پیش نوشته بود وضعیت زندان
کارون را بسیار نامساعد اعلام کرده بود.
او در این نامه وضعیت زندان را نقض فاحش
ابتدایی ترین حقوق انسان ها دانسته و از
مخاطب نامه خود جناب محمد جواد اردشیر
لاریجانی دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه
خواسته بوده که فکری به حال زندان ها در
ایران بکنند.
آقای صیفی همچنین گفتند از شرایط اسفبار
این زندان میتوان به مواردی همچون وضعیت
بد آسایش که مثال واضح آن خبر از خوابیدن
افراد زیر باران به هنگام بارش به دلیل
عدم وجود فضای کافی برای زندانیان است
اشاره نمود. یعنی بنا به گزارشی که در
تاریخ ماه می 2011 اعلان شد حتی اگر
زندانیان این زندان را به صورت سرپایی هم
در آن جای می دادند باز فضای کافی برای
همه وجود نداشت. وضعیت بد زندان به هنگام
بارندگی و جمع شدن فاضلاب در آن محیط
مشکلات کثیری را برای آنها به بار می
آورد. گذشته از تمامی این موارد سخت اشاره
به این مورد ضروری است که در این زندان
اتاق زندانیان سیاسی 52 نفر را در خود جای
داده بود که در قیاس با سایرین یکی از
بهترین اتاق ها و خلوترین در نوع خود به
شمار میرفت. تفکیک جرائم به هیچ عنوان
نشده بود و بند شش که بند سیاسیون در این
زندان بوده تنها یک اتاق را به سیاسیون
اختصاص داده و دو اتاق دیگر را زندانیان
مواد تشکیل داده بودند و مصرف دوباره مواد
مخدر این افراد در این زندان اللخصوص شیشه
باعث پیامد های بد اخلاقی همچون حمله با
چاقو و غیره میشده است.
پیمان روشن ضمیر از هم سلولی های ضیا نبوی
در این زندان بوده که در گفتگویی که با
رادیو فردا انجام داده این گزارش را اعلام
کرده است.
آقای منصور صیفی در بخش دوم صحبتهای خود
گفتند وجود یک هنرستان در کنار این زندان
مخوف می باشد . هنرستان مقطعی از آموزش
هست که فرد در آن خود را برای آینده و
زندگی پیش روی و مستقل آماده میکند.
هنرستان یکی از سطوح آموزش هست که عمل و
خلاقیت بیشتر از بقیه رشته ها کارآیی دارد
اما وجود زندانی که خطی به بلندی فقط چند
متر آن را از این آموزشگاه جدا میکند به
مثابه خط علم در بطن وحشت و خفقان است. خط
علمی که در میان ابزارالات افراط گرای
نظام مطلق گرای جمهوری اسلامی ایران
چارچوبی بسیار تنگ و بدون آزادی برایش
ترسیم شده است. یعنی دانش آموزی که در این
سن به دنبال استقلال و خودباوری است برای
خود آینده در چارچوبی اسلامی افراطی ترسیم
میکند که به هیچ عنوان در سیستم آموزشی
قابل فهم نیست. سیستم آموزشی نیاز به
محیطی آموزشی دارد که در آن آزادی هر چند
هم نسبی حاکم باشد تا فرد بتواند تمرکزی
بر روی هر آنچه می آموزد داشته باشد.
آموزش در کنار خفقان و رعب و وحشت به هیچ
عنوان آموزش نیست. محصلی که اول صبح قبل
از پا نهادن در مدرسه اول زیارت زندان
میکند مرزهایی برایش تعیین میشود. آزادی
از او خلع میشود چرا که ترس از چنین نظام
ضد بشری هر روز صبح خوش آمد گوی در مدرسه
اش است.
آقای منصور صیفی در پایان گفتند هستند
شاید زندان هایی که شبیه به زندان کارون
یا صد مرتبه بدتر از آن در این نظام
افراط گرا بنا شده و ظلم را در حق مردم
ایران در حد اشد میکنند. با بسته شدن این
زندان درد اصلی زندانیان یا محصل مدرسه به
هیچ عنوان حل نمیشود چرا که خانه از پای
بست خراب است.هرچند
در ظاهر مساله این زندان بسته شده است ولی
واقعیت امر این است که این زندان جای خود
را به یک زندان بزرگتر داده است. این
زندان یا کشتارگاه جمهوری اسلامی ایران
تاکنون جان بیش از چندین ده تن هموطن
اهوازی ما را گرفته است.از
اینرو ما فعالین حقوق بشری باید قدری
فعالتر در زمینه افشای نقض فاحش و آشکار
حقوق بشر در جمهوری اسلامی و زندانهای آن
باشیم.
در ادامه آقای گوانی ضمن تشکر از آقای
منصور صیفی از آقای هادی زارع
فعال حقوق بشر درخواست کردند که
سخنرانی خود را با عنوان دراویش و شرایط
زندگی آنها در ایران
را
برای حضار قرائت کنند.
آقای هادی زارع در ابتدای صحبتهای خود
گفتند طبق ماده
۱۸
اعلامیه جهانی حقوق بشر هر انسانی محق
به داشتن آزادی اندیشه .وجدان ودین است
این حق شامل آزادی دگر اندیشی تغییر مذهب
و آزادی علنی و آشکار کردن آئین و ابراز
عقیده چه به صورت تنها چه به صورت جمعی
یا به اتفاق دیگران در قالب آموزش اجرای
مناسک عبادت و دیده بانی آن در محیط
عمومی یا خصوصی است و هیچ فردی حق اهانت و
تعرض به فرد دیگری به لحاظ تمایز و اختلاف
اندیشه ندارد .آقای زارع در ادامه گفتند
دراویش یکی از بزرگترینگروه پیروان
مذهبی در ایران به حساب میآیند بیش از
۲۰
سلسله دراویش در ایران شناسایی شده است
با این وجود جمهوری اسلامی ایران فشارهای
زیادی از جمله بازداشت تخریب خانقاهها و
حسینیه دراویش را بر این اقلیت مذهبی
وارد میکند که درویشان روشهای دیگری را
برای عبادت برگزیده که از سوی جمهوری
اسلامی ایران به عرفانهای نو ظهور اطلاق
میشود.در
سر تا سر جهان اسلام بخصوص مناطق تاثیر
یافته از اسلام ایران خانقاهها وجود
داشته و اکنون هم کم و بیش وجود دارند از
اسیای مرکزی سراسر خاور میانه تا شمال
آفریقا آثاری از آنها باقی مانده است هر
چند پیدایش اولیه خانقاهها از خراسان
بوده ولی در اکثر شهرهای ایران و خاور
میانه و شمال هند گسترش یافته است همچنین
در دوره ایلخانی ساخت خانقاهها رشد
بیشتری گرفته و بناهای مثل شنبغا زان در
آذربا یجان از آن جمله است
.
آقای هادی زارع همچنین عنوان کردند بعد از
بر سر کار آمدن حکومت مذهبی ایران که یک
حکومت شیعه میباشد فشار بر روی اقلیتهای
مذهبی بیشتر شده است و دراویش هم از این
فشار در امان نبوده اند. به طور مثال در
پی انتشار اطلاعیهای در نماز جمع اصفهان
علیه دراویش گنابادی در تاریخ
۳۰
بهمن
۱۳۸۷
مقبره درویش ناصر علی در آرامگاه تخت
فولاد اصفهان مورد حمله قرار گرفته و به
طور کامل تخریب و اموال آن غارت شد بنای
تخریب شده از آثار ملی ثبت شده بود که از
سال
۱۳۸۰
برای برگزاری مراسمات دراویش مورد استفاده
قرار میگرفت که در پی این اقدام عدهای
از دراویش مقابل ساختمان مجلس شورای
اسلامی تحصن کردند که در این تحصن
۶۰
نفر از آنها توسط نیروهای امنیتی دستگیر و
روانه زندان شدند که تا کنون برخی از
آنها هنوز در زندانها به سر میبرند. آقای
زارع در پایان به این نکته یادآور شدند که
فشار بر روی خانوادههای این اقلیت مذهبی
از طرف حاکمیت به طور مستمر ادامه دارد تا
جایی که حتی در کارهای دولتی هم به کار
گمارده نمیشوند و ما فعالین حقوق بشر
خواهان آزادی بی قید و شرط و آزادی برای
انجام مناسک مذهبی اقلیتهای مذهبی در
ایران طبقه اعلامیه جهانی حقوق بشر ماده
۱۸
که در بالا به آن ذکر شد میباشیم.در
ادامه آقای گوانی مسئول جلسه ضمن تشکر از
آقای هادی زارع به مدت 7 دقیقه استراحت
اعلام کردند و دوستان پذیرایی مختصری شدند
و آهنگی نیز برای دوستان پخش گردید .
در ادامه آقای محمد جاوید گوانی از
خانم مرضیه بردبار هنرمند صدا و سیما
و فعال حقوق بشر که در کشور ترکیه ساکن
هستند دعوت کردند تا به صورت پالتالکی
سخنرانی خود را با موضوع به احترام
هنرمندان یک دقیقه سکوت، برای حضار قرائت
کنند.خانم مرضیه بردبار در ابتدای صحبتهای
خود گفتند قرار شده امروز در مورد مسائل
و مشکلات هنرمندان در ایران سخنرانی کنم .
شروع کردن برام خیلی سخته، حجم وسیعی از
اتفاقات و مسایلی که توی این 17 سال مدت
فعالیتم یا شخصن باهاشون مواجه شدم و یا
از گوشه و کنار شنیدم، مدام مثل یک فیلم
تراژیک از جلو چشم می گذره و گاهی لبخند
کوچکی گوشه ی لبم می شینه که اگر بی انصاف
نباشم باید بگم گاهی اتفاقات خوبی هم در
این فیلم غمناک افتاده.نمی
دونم از کجا شروع کنم خیلی سخته اما می
گم، از شهرم، از کشورم، از تمام بی عدالتی
هاش، از عدم امنیت شغلی برای هنرمندانش
از همه جا می گم. از سیستم بیمار و
بیمارپرور کشورم می گم. از جشنواره هایی
می گم که با روی کار اومدن یک دولت مثل
قارچ سبز می شند و به زور با خط مشی خود،
هنرمندان را وادار به همکاری با سیستم می
کنند و بعد از رفتن دولت انگار هیچوقت ،
همچنین جشنواره هایی وجود نداشتند و
هنرمند می ماند و مخالفانش در دولت بعدی.
از روابط سالاری به جای لیاقت سالاری می
گم از مدیران سپاهی، معاونان بسیجی از
رییسان اطلاعاتی باتوم به دست که در هر
تجمعی سوار بر موتور و البته بدون کلاه
کاسکت به مردم هجوم می برن. و از
کارشناسان با مدرک دیپلم و فارغ التحصیلان
بیکار، از متخصصان بی تخصص از آدمهای جعلی
و از مسافرکشی تنها سیاه باز حرفه ای
شهرم، که زندگیش رو مثل صورتش سیاه کردن.
از بسیج هنرمندان و هنرمندان بسیجی میگم
از نون به نرخ روز خورهایی خود فروخته ای
که از بی کفایتی خود به ارگان بسیج پناه
می برند تا تحت حمایت آنها و با گرفتن
بودجه های کلان با آثار ضعیف ، فاتح اکثر
جشنواره های کشور می شوند و در عرض یکی دو
سال صاحب منزل و اتومبیل شخصی می شنود و
از پیشکسوتان هنرمندی که بعد از سالها
تلاش نه منزل شخصی دارند و نه حتی بیمه
هستند و هیچ حقوق بازنشستگی دریافت نمی
کنند و حتی دیگر ارج و قربی هم ندارند چون
نخواستند به جایی وصل شوند
.
خانم بردبار ادامه دادند از تمرینات چند
ماهه و گذر کردن از هفت خان رستم برای
گرفتن مجوز میگم؛ از بازخوانی متون تا
بازبینی اجرا و گرفتن 89 مورد اصلاحیه که
همگی سانسور کردن هنرمند است و بازخوانان
و بازبینان بی دانشی که تمام اصلاحیاتشان
، نه از لحاظ سطح کیفی هنری که فقط و فقط
از نظر محتوایی است و اسم این گروه شورای
نظارت و ارزشیابی است که در هر اثر هنری
14 مورد را تحت بررسی قرار می دهند که فقط
1 مورد آن بررسی از لحاظ کیفیت هنری ست
و13مورد آن مراقبت از ارزشهای نظام جمهوری
اسلامی ست. به طور مثال نقد یا توهین به
مقدسات...نقد یا توهین به مقام اعظمی
ولایت...نقد یا توهین به شخصیت های مهم
حکومتی و دینی و ...و تازه بعد از گذشتن
از این 6 خان انتظاربرای گرفتن سالن بعد
از چند ماه تمرین که معمولن این انتظار
گاهی 3 تا 4 ماه هم طول میکشدآن هم برای 4
تا 6 روز اجرا در شهرستان و 15 تا یکماه
در تهران برای یک گروه حرفه ای که معمولن
از این راه امرار معاش میکنند و هیچگونه
کمک هزینه ای از هیچ ارگانی دریافت
نمیکنند و حتی درصدی از بلیط فروشی سهم
اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی و یا سازمان
فرهنگی ورزشی شهرداری خواهد شد.که البته
این روندبرای هنرمندان ارزشی و بسیجی به
گونه ای دیگر رقم میخورد و مدت زمان
انتظار برای گرفتن سالن از سه ماه به سه
روز تقلیل پیدا میکند و بودجه هایی که از
گوشه و کنار به یاریشان می آید و تعداد
روزهای اجراها بیشتر میشود.
از سالن های تئاتر میگم ازنبود امکانات ،
نور و صدا و حتی فضای استاندارد و اجرا
برای سایر گروه ها تا عدم همکاری مسئولین
سالن با گروه اجرایی و برخورد بد حراست
سالن با تماشاگران به بهانه ی نامناسب
بودن پوشش و لباس که گاهی به توهین و دعوا
نیز می رسد که با یک اجی مجی لاترجی
قوانین برای گروه های مورد تایید آقایان
تغییر می کند؛ نورهای جدید نصب می شود، و
مسئولین خارج از وقت اداری و حتی تا پاسی
از شب موظف به سرویس دهی به گروه مورد نظر
هستند و حتی لباس تماشاگران هم مناسب می
شود.
خانم مرضیه بردبار از مشکلات سینما و
تلوزیون گفتند .
از موسسه ی اوج که هنرمندان رو میخره و
ازشون هنرمندان ارزشی میسازه و تو این
بازار کساد و ورشکستگی سینما و تلویزیون
احتمالن قیمت خیلیا به حراج رسیده.از گیجی
تهیه کننده و کارگردانی میگم که به اجبار
چند اسم زیر مجوز فیلم شان نوشته میشود که
فقط در صورت حضور این اسامی در فیلم
پروانه ساخت صادر میشود و اسامی نیز خط
میخورند.از
حراست صدا و سیما میگویم که حتی در خصوصی
ترین رفتارها و سلیقه های افرادی که در
این سازمان فعالیت میکنند دخالت میکند .
از نوع لباس و رنگ آن تا نوع رفتار و
عقیده و ... وحتی در زندگی خصوصی و خارج
از این سازمان آنها را زیر نظر دارد.از
عوامل فنی و هنری با تجربه و حرفه ای که
حتی با گذشت 20 سال از همکاریشان ، هنوز
گاهی قراردادی هم نیستند و یا با قیمت
بسیار کم بصورت قراردادی کار می کنند، می
گویم و از کسانی که بدون هیچ تخصصی و یا
حتی سابقه ای استخدام می شند فقط چون از
طرف ارگان یا شخص خاصی معرفی می شند و جزء
کسانی هستند که خوش خدمتی هایی کرده اند،
اینان به سرعت جذب و نیروی رسمی محسوب می
شوند.خانم
بردبار همچنین از ممنوع التصویر شدن یک
مجری یا بازیگر، بخاطر کفش تابستانی یا
لباس رنگی در محیط خارخ از محل کار سخن
گفتند . یا حضور دختر فلان شخص که عضو
گروه بسیج با آرایش و لباس کوتاه در داخل
محوطه سازمان و کار در بخشهای رادیو و
تلویزیون دریغ از یک تذکر لسانی، چرا؟
چون کسی جرات نداره بهش چیزی بگه.از
ستاره کردن آدمهای جعلی بگم؟
یا بخاطر حضور یک بازیگر و در یک شهرستان
امام جمعه عزای عمومی اعلام می کنه و
نیروهایی اغتشاش به پا می کنند تا آن
خانوم بازیگر شهر رو ترک کنه. جشن روز
تئاتر رشت رو یک کار ضد ارزشی و یک حرکت
ضد انقلابی ، آن هم در روز شهادت شیخ نمیر
اعلام کردند و خواستار عزل شهردار و
عاملین این حرکت مفسدانه شدند ودر حال
حاضر چندین هنرمند در جریان این پرونده در
خط ممنوع الکار شدن هستند. و یا از هجوم
مهاجرت بازیگران سینما و تلویزیون به خارج
کشور، فقط برای ادامه ی فعالیت حتی در
شرایط سخت تر بگم؟؟
مهاجرت داستان ترسناکی داره؛از آن داستان
هاییست که فکر می کنم قهرمانهایش باید
آدمهای بی اندازه شجاعی باشند آنقدر شجاع
که بتوانند دل از همه چیز بکنند، چند کیلو
بار ضروری بریزند توی چمدان، برای آخرین
بار خانه و کوچه، شهرشان را نگاه کنند و
دور شوند. شاید برای چند سال، شاید برای
همیشه، مهاجرت از آن دسته کارهاییست که
انجامش دلم را می لرزاند. بزرگترین تغییر
زندگیست. وقتی دوستان و آشنایان را می
بینم که بعد از سالها زندگی .بعد از
ازدواج و بدنیا آوردن بچه وبعد از سالها
کار کردنشان تصمیم به مهاجرت میگیرند تعجب
می کنم. تعجبم از تصمیمشان نیست بلکه از
عزمشان است. از اینکه چطور میتوانند دست
به ریسک بزنند و یک دفعه وترد دنیای جدید
شوند و دوباره شروع کنند به یاد گرفتن
زبان وحروف الفبا تا بتوانند با ادمهایی
ارتباط برقرار کنند که شبیه شان نیستند ،
بگردند دنبال شغلی تازه و پولی به دست
ببیاورند که تا پیش از این برایشان پول
خارجی بوده، اما هر کدام دلیلی دارند و هر
کدام برای هدفی آمده اند.
خانم بردبار در پایان عنوان کردند خطاهای
قهرمانان تراژیک و عواقب آن اجتناب ناپذیر
است اگر عاقل باشند یاد میگیرند که از چه
خطاهایی اجتناب کنند این همان اکسیریست که
تجربه به همراه دارد وحال آنکه این سفر با
تجربه همراه شد پس پایان تراژدی نخواهد
داشت و آگاهی بهمراه داردو آگاهی تجربه ی
زیستن در دنیای جدیدوپاداش نهایی آن از
نظر من همان آزادی و برابریست. و ای کاش
این آزادی و برابری را در سرزمین خود
داشتیم. اما حیف و صد افسوس.... حرفها
زیاد هست اما من به احترام تمام هنرمندان
واقعی کشورم که هر چقدر فریاد میزنند
صدایشان به جایی نمیرسد فقط سکوت
میکنم.......
در ادامه آقای گوانی مسئول جلسه ضمن تشکر
از خانم مرضیه بردبار از خانم
سیما حب وطن فعال حقوق بشر دعوت
کردند تا سخنرانی خود را با موضوع
اعدام در ایران
برای حضار قرائت کنند.
گفتند اعدام قتل عمد دولتی است که کشورهای
دیکتاتوری نظیر ایران برای ایجاد رعب و
وحشت و اجرای قوانین اسلامی اجرا
میشود.اعدام به هرنوع و شکلی که باشد منشا
سیاسی دارد و نشان از نالایقی وعمق بیماری
سیستم حاکم را نشان میدهد، اعدامها نشانگر
نابرابری های اجتماعی و اقتصادی در یک
جامعه است.چرا که در جوامعی که اعدام وجود
دارد ، ان جامعه دچار نابرابری های حقوق
انسانی در بعدهای متفاوت حقوق شهروندیست،
در جوامعی که اعدام هست، فقر،شکنجه،
فحشا،اعتیاد، تبعیض و دیگر ناهنجاری های
اجتماعی دیده میشود.اعدام رکن اصلی بقای
رژیم های دیکتاتوریست. در ایران نیز به
انواع و اقسام مختلف اعدام وجود دارد.
خانم سیما حب وطن با اشاره به این نکته
اعلام کردند ، جمهوری اسلامی از زمان شکل
گیری این حکومت با نگاهی اجمالی و مروری
به حوادث سالهای اولیه حکومت و اعدامهای
بی وقفه از روی ترس و ضعف کارنامه ننگینی
در زمینه اعدام اقلیت ها و نگرشهای سیاسی
و غیره سیاسی دارد. از اعدام افراد
بیگناه گرفته تا مجرمان در رده های مختلف
و با درصد جرمهای مختلف، و بودند اشخاص
غیر سیاسی که کاملا بی گناه اعدام شدند.
ایران سال 2016 را نیز با اعدام های
گسترده ایی اغاز کرده بطوریکه در هفته اول
در روز ششم ژانویه حداقل بیست و پنج نفر
تنها در این روز در ایران اعدام شدند.
که سیزده تن از انها را با طناب دار کشته
اند.
ایشان همچنین به اعدام دو نوجوان در
ماههای اخیرپرداختند و گفتند در چندین ماه
گذشته ، اواخر سال 2015 میلادی اعدام دو
جوان در ایران که در سن کودکی مرتکب جرم
شده بودند نشانگر اوضاع نابسامان و
دهشتناک سیستم قضایی ایران در مورد کودکان
رانشان میدهد . اعدام فاطمه سال بهی که در
سن هفده سالگی به اتهام قتل همسرش بازداشت
شده بود. همسر او در زمان قتل سی ساله
بوده ، واین کودک به اجبار به عقد همسرش
در امده بود .
مساله تاسف بار در مورد جلسات بازرسی از
فاطمه سال بهی ، که بجای تحقیقات و پژوهش
ها مطابق با علوم روانشناسی که تایید
سلامت روانی یا غیره را او را در حین
ارتکاب جرم ثابت کند سوالاتی از قبیل
اینکه ایا نماز میخواند ?در مدرسه کتابهای
دینی خوانده یا اینکه میداند قتل نفس حرام
است یانه پرسیده شده و در پی ان قاضی حکم
تایید به سلامت بودن روان و بلوغ او داده
و اعدام تایید شده.
کودک دیگر صمد ذهبی که چند ماه گذشته
اعدام شد، او نیز در سن کودکی یک چوپان را
در پی یک درگیری و بصورت کاملا اتفاقی با
تنفگ شکاری کشته است صمد ذهبی در هفده
سالگی مرتکب این جرم شده بود.
خانم سیما حب وطن در پایان این سخنرانی
عنوان کردند ، هم اکنون بسیاری از کودکان
در زندانها بسر میبرند که در سنین کودکی
مرتکب قتل شده اند که در خطر اعدام شدن
هستند و در انتظار رسیدن به سن هجد سالکی
هستند سنی که با ورود به ان فرجام تلخی را
برای انها رقم خواهد زد . کودکانی که قبل
از اینکه جسم بیجانشان دربالای چوبه های
دار به خواب برود شخصیت و روانشان اعدام
شده .در ادامه آقای محمد جاوید گوانی ضمن
تشکر از خانم سیما حب وطن از جناب آقای
رضا امیری هنرمند و فعال حقوق بشر
در خواست کردند که شعری از سروده های خود
را با عنوان
جنگ
گرگهاست مردم هشیار باشید
، به مناسبت انتخابات دوره دهم مجلس شورای
اسلامی
برای حضار قرائت نمایند .آقای رضا امیری
در آغاز ضمن سلام و تشکر از مسئول جلسه ،
شعر خود را آغاز کردند .
جنگ گرگهاست مردم هشیار باشید
بس است خواب غفلت وقت آن است بیدار باشید
در پس پرده روبهی مکار خوابیده
بار دیگر برای فریبتان نقشه کشیده
دیروز شیخ اصلاحات بود منجی
امروز شیخ اعتدال است منجی
این آن ندارند با هم فرقی
همه با دروغ گویند آمدهایم برای ترقی
جنگ قدرت بینشان در گرفته
کّل این کشور را سپاه و رهبر گرفته
جایی که حاکمانش گرگ و روباه و شغال است
داشتن زندگی خوب از آرزوهای محال است
به چشم خود میبینی این همه زندانی سیاسی
در بند
چه شود گفت بنیانتان دروغ هست ,هر چند
از کدامش بگویم لالههای در بند
یا پرندگان در قفس که حتا ندارند مجال
نفس
حال باید گفت, زندان ایران
نیست به بزرگی آن در جهان
حال ندارد فرقی زندان اوین باشی
یا در خیابان سوار ماشین باشی
برای رهایی از این زندان بزرگ
باید که رها شد ز دست روباه و شغال و گرگ
باید که دوباره شود قلمرو شیران
آری این است مستحق کشوری به نام ایران
در پایان جلسه آقای بردانی ضمن تشکر از
آقای رضا امیری از حضاری که به صورت حضوری
و پالتاکی در جلسه حضور داشتند درخواست
کردند که اگر سئوال و یا اظهارنظری دارند
وقت گرفته وصحبت کنند ، که جلسه پرسش و
پاسخی نیز توسط آقای جمشید غلامی سیاوزان
و همچنین آقای رضا امیری با خانم مرضیه
بردبار صورت گرفت.
آقاى گوانی در پایان از كسانى كه در اين
جلسه چه به صورت حضورى و چه به صورت
پالتاكى حضور داشتند تشكر كردند، در اين
جلسه خانمها : لیدا شهابی ، سیما حب وطن ،
الهه رمضانی و آقایان : وحید بردانی ،
هادی زارع ، رضا اميرى ، احمد کاظمی زاده
، منوچهر لرستانی ، میلاد بهاریان ، محمد
جاويد گوانى به صورت حضورى و خانم ها
مرضیه بردبار ، نازنین بنی هاشم ، فرنوش
طیبی ، جمیله بدیرخانی و آقایان منصور
صیفی ، نادر زندی ، جمشید غلامی
سیاوزان ، مهدی برنو ، محمدرضا برزگر و
امیر رضایی از طريق پالتاك در اين جلسه
حضور داشتند. در پايان جلسه نقد و بررسی
نیز انجام شد. این جلسه ساعت 17:30 به
پایان رسید .این جلسه ساعت
۱۷:۳۰
به پایان رسید .