آشنایی با کانون | نشریه | مواضع و بیانیه ها | درخواست عضویت | ارتباط با ما

ماهنامه بشریت شماره 169

 

 گزارش جلسه ماهانه نمایندگی سوئیس  ۱۳  مارس ۲۰۱۶

فریبرز شفاعتی

اين جلسه در تاريخ یکشنبه  ۱۳ ماه  مارس ۲۰۱۶مصادف با  ۲۳ اسفند ماه ١٣٩۴ ساعت  ٠٠: ۱۵ در شهر زوريخ مكاني به نام كازاما برگزار گرديد.درابتدا آقای محمد جاوید گوانی مسئول جلسه بعد از سلام و خيرمقدم باخواندن ماده ۲ اعلامیه جهانی حقوق بشر كه ميگويد:

الف/ هر کس ميتواند بدون هيچگونه تمايز مخصوصا از حيث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقيده سياسي يا هر عقيده ديگر و همچنين مليت، وضع اجتماعي، ثروت، نسب يا هر موقعيت ديگر از تمام حقوق و کليه آزاديهائي که در اعلاميه حاضر ذکر شده است بهره مند گردد.

ب/ بعلاوه هيچ تبعيضي به عمل نخواهد آمد که مبتني بر وضع سياسي، اداري و قضائي يا بين المللي کشور يا سرزميني باشد که شخص به آن تعلق دارد، خواه اين کشور مستقل تحت قيمومت يا غيرخود مختار بوده يا حاکميت آن به شکلي محدود شده باشد، جلسه را آغاز كردند و در ادامه ايشان برنامه اين جلسه نمايندگى سوئيس را براى حضار قرائت كردند .

اولین سخنران این جلسه آقای احمد کاظمی زاده فعال حقوق بشر بودند. ایشان گزارش خود را با موضوع گزارشی از نقض حقوق بشر در بهمن ماه ۱۳۹۴ و تحلیل آن آغاز کردند.

آقای احمد کاظمی زاده در اغاز گفتند در بهمن ماه سال ۱۳۹۴ نقض سامانمند حقوق بشر در ایران همچون گذشته ادامه داشت ولی در این ماه شاهد اعدام کمتری نسبت به ماه های گذشته بودیم. خوشبختانه در بهمن ماه ۹۴ تعداد خیلی کمتری از زندانیان نسبت به ماه گذشته اعدام شدند که از گزارشات اعدام در این ماه باید به اعدام دو  زندانی در یزد، اعدام در کرمانشاه و اعدام یک زندانی در یاسوج اشاره کرد که اغلب این اعدام‌ها مخفیانه و بدون پوشش رسانه‌های دولتی انجام شد.

در بهمن ماه ۱۳۹۴ در کنار تمام اعدام‌های صورت گرفته شاهد بخشش و نجات ۶۸  نفر از محکومین به قصاص بودیم که رهایی از اعدام پس از ۱۱سال، گذشت خانواده مشهدی از قصاص قاتل فرزند ۱۹ ساله‌شان، بخشش و گذشت از قصاص پس از ۵ سال در یزد، بخشش و گذشت از قصاص یک زن در اردبیل، رهایی از اعدام، ۸ سال پس از قتل در خیابان و گذشت از قصاص در اهواز از جمله انها بود.آقای کاظمی زاده همچنین گفتند این ماه همچنین با تداوم تعرض به حقوق اولیه اقلیت‌های قومی و دینی در ایران همراه بود که در بخش اقلیت های قومی بازداشت اسدالله اسدی در تبریز،  بازداشت دو بلوچ در استان گلستان، کشته شدن یک جوان در روانسر با گلوله مأمور نیروی انتظامی، شلیک به شهروندان در سیستان‌وبلوچستان؛ دست‌کم ۵۲ کشته و زخمی در یک سال، بازداشت گروهی از اتباع پاکستانی در اصفهان  از جمله انها بود.در رابطه با نقص حقوق شهروندان بهایی همچنان شاهد تبعیض و آزار و اذیت بودیم، گزارش، احکام سنگین برای بهاییان در استان گلستان  ازجمله آنان بود.در رابطه با نقص حقوق شهروندان اهل سنت نیز شاهد تبعیض و آزار و اذیت کمتری بودیم، گزارشات کشف دستگاه های شنود در دفتر امام جمعه اهل سنت زاهدان ازجمله آنان بود.

ایشان در ادامه گفتند درزمینهٔ حقوق کودکان نیز گزارشاتی منتشر گردید که برجسته‌ترین آن‌ها عبارت بود از: آموزش کودکان برای فتح تل‌آویو، مادر کودک‌آزار و مرگ پسر سه ساله ، تنبیه بدنی یک دانش آموز بهمنابتی توسط معلم ، گرداندن ۲ کودک در شهر به جرم شکستن شیشه فروشگاه، ترک تحصیل دانش آموزان عشایر دزفول به دلیل نبود جاده و مردی که دخترش را ۱۶ میلیون تومان فروخت.درزمینهٔ حقوق اولیه زنان در ایران همچنان در ماهی که گذشت قدم جدی و تازه ای برای تحقق شعار برابری جنسی از سوی دستگاه حاکمه برداشته نشد، زنان ایرانی همچنان شاهد نقض متعدد حقوق خود بودند، از پراهمیت‌ترین گزارشات نقض حقوق بشر در حوزه حقوق زنان به زن‌کشی به اتهام خیانت و رابطه نامشروع، صلاحیت هیچ‌ یک از زنان کاندیدای مجلس خبرگان تأیید نشد، علم‌الهدی: مدال گرفتن زن با ظاهر نامناسب ننگ است، قتل ناموسی در کرمان؛ مقتول قصد آزار و اذیت مادرم را داشت، جلوگیری از ورود تماشاگران زن به بازی‌های والیبال ساحلی کیش اشاره کرد.در ادامه آقای کاظمی زاده  به رویدادها و اخبار کارگری در بهمن ماه، بسان ماه‌های گذشته پرشمار بود ازجمله انها، داود رضوی فعال کارگری به پنج سال حبس محکوم شد، یک فعال کارگری در سقز به زندان محکوم شد، بازداشت بیش از ۲۰ کارگر مس خاتون آباد، ضرب و شتم کارگران یک کارواش توسط عوامل شهرداری، و همچنین در این ماه ۳۴ نفر به علت فقدان ایمنی در محل کار جان خود را از دست دادند.در حوزه اصناف و حقوق صنفی هم این ماه خالی از حوادث نبود چنانکه: بزرگترین رستوران شرق تهران به دلیل عدم رعایت مسائل شرعی پلمپ شد، در انتظار آزادی به قید وثیقه؛ دادگاه اسماعیل عبدی برگزار شد، تجمع کافه‌داران در اعتراض به پلمب ۱۵۰ کافه در تبریز و درگیری شدید ماموران شهرداری با دست‌فروشان از برجسته‌ترین‌های این رسته بودند.درزمینهٔ ی بهداشت و محیط‌ زیست در این ماه گزارشات اندکی منتشر شد که غالب آن‌ها با موضوع الودگی هوا در کشور بود که  مرگ سالانه حدود شش هزار نفر در کشور بر اثر آلودگی هوا، فاضلاب‌ پنج بیمارستان گیلان به تالاب انزلی می‌ریزد، مرگ ۷ هزار و ۳۷۸ نفر بر اثر ابتلا به ایدز در ایران ازجمله آنان بود.آقای احمد کاظمی زاده در ادامه  به اخباری که به آنها توجه خاصی شده بود پرداختند ازجمله گزارش ها با توجه خاص می‌توان به: کودکان کار در کوره‌های آجرپزی جنوب تهران، کنسرت کاوه یغمایی به دلایل نامشخص لغو شد، آتنا دائمی به قید وثیقه آزاد شد، قتل ناموسی در کرمان؛ مقتول قصد آزار و اذیت مادرم را داشت، پرتاب گاز اشک آور در یک جلسه سخنرانیر و گزارش رکورددار ازدواج کودکان؛ ازدواج همزمان پسر ۱۶ ساله با ۲ دختربچه، اشاره کردهمچنین آقای کاظمی زاده در پایان به اخباری که به آنها توجه ای نشده بود پرداختند که برای انتخاب مورد اول در این دسته باید دو ماه بازداشت و بی‌خبری از دو روحانی اهل سنت، حضور ۲۵۰ کودک در زندان‌های ایران، در ۱۰ ماه گذشته؛ ۳۰ مورد کودک‌آزاری در مازندران، هیمن اورامی نژاد؛ حکم اعدام یک کودک-مجرم قطعی شد و صدور حکم اعدام در ملاء عام برای یک محکوم  از گزارش هایی بود که در سایه کم‌توجهی از سوی افکار عمومی قرار گرفتند.

در ادامه آقای گوانی مسئول جلسه ضمن تشکر از آقای احمد کاظمی زاده از آقای رضا امیری هنرمند و  فعال حقوق بشر دعوت کردند تا سخنرانی خود را با موضوع ملتی که از ترس شغال به دامن گرگ پناه میبرند برای حضار قرائت کنند.

در شروع صحبتهای خود گفتند وقتی‌ نگاهی‌ به لیست انتخاباتی هاشمی رفسنجانی‌ میاندازم و اسامی افرادی چون ری شهری دری نجف آبادی میبینم از اینکه شاید عوام البته جوانان اطلاعاتی‌ نسبت به سابقه این افراد ندارند تعجب نمیکنم که برای تغییر دست به دامن چنین افرادی باشند که دستشان به خون این ملت آلوده است تعجب من بیشتر از این هست که برخی‌ از فعالین به اصطلاح سیاسی که خود را صاحب بینش سیاسی می‌دانند  و در رسانه‌های مختلف هم همیشه در حال تحلیل مسائل سیاسی هستند و همین افراد برخیشان از همین افراد ضربه دید‌ند چگونه شده که حالا تلاش میکنند تا مردم ناا آگاه را ترغیب کنند که بروند و به این افراد رای دهند فکر کنم حافظه تاریخی‌ این عزیزان یا پاک شده و یا اینکه اصولا به دنبال این هستند که در جهت جریان آب شنا کنند چون دریافته اند که چرخش جهان غرب هم در جهت جریان آب هست چرا که اینها ساعتشان  را با آن طرف آب کوک میکنند وای بهحال  ملتی که تئوریسینهایشان اینانند، برای یادآوری این  دسته از افراد بد نیست نگاهی‌ به سابقه این امامزدها بیندازیم.آقای امیری به این نکته اشاره داشتند  که محمد محمدی نیک (زادهٔ آبان ۱۳۲۵) با نام قبلی محمد درون‌پرور و معروف به محمد محمدی ری‌شهری، حاکم شرع دادگاه‌های انقلاب اسلامی، دادگاه انقلاب ارتش، وزیر اطلاعات بین سال‌های ۱۳۶۳ تا ۱۳۶۸، دادستان کل کشور، دادستان دادگاه ویژه روحانیت و سرپرست حجاج ایرانی بود و هم اکنون نایب تولیه شاه‌عبدالعظیم و رئیس مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث است.

ری‌شهری در اواسط سال ۱۳۵۸ به ریاست دادگاه انقلاب ارتش منصوب شد و مهم‌ترین مسایلی که در طول تصدی او مورد بررسی قرار گرفت عبارت‌اند از: رسیدگی به اتهامات متهمین حزب خلق مسلمان در پایگاه‌های هوایی تبریز، اصفهان و بوشهر، محاکمه متهمین به شرکت در کودتای نوژه، رسیدگی به ماجرای قطب زاده، رسیدگی به اتهامات سران نظامی حزب توده. آقای امیری ادامه دادند پس از اعدام‌های آغازین انقلاب به قضاوت صادق خلخالی، ری شهری مسئولیت محاکمه افراد سرشناس را به عهده داشت که برخی افرادی که به حکم محمد ری‌شهری اعدام شده‌اند عبارتند از:

صادق قطب‌زاده/ فتح‌الله امید نجف‌آبادی سید مهدی هاشمی پاسدارفرماندهان ارتش جمهوری اسلامی در جنگ ایران و عراق، به اتهام عضویت در حزب توده ایران: بهرام افضلی، حسن آذرفر، هوشنگ عطاریان و بیژن کبیری۱۲۱ نفر از افسران و درجه‌داران ارتش در ماجرای کودتای نوژه ۱۰ نفر از افسران و درجه‌داران ارتش در ماجرای حزب خلق مسلمان  حاکم شرع دادگاه‌های انقلاب اسلامی، ریاست دادگاه انقلاب ارتش، وزیر اطلاعات، دادستان کل کشور، دادستان ویژه روحانیت، تولیت شاه‌عبدالعظیم، نمایندگی مردم تهران در مجلس خبرگان رهبری، نمایندگی ولی فقیه و سرپرست حجاج دبیر کلّی جمعیت دفاع از ارزشهای انقلاب اسلامی را در سوابق خود دارد و هم اکنون، رئیس مؤسسه فرهنگی دارالحدیث است. آخرین سمت رسمی وی سرپرستی حجاج ایرانی بود که در دی ۱۳۸۸ از آن استعفا کرد. وی با حکم علی خامنه‌ای عهده دار این مقام شده بود و پیش از وی مهدی کروبی و محمد موسوی خوئینی‌ها با حکم روح‌الله خمینی عهده دار این سمت بودند و پس از وی نیز علی قاضی عسگر عهده دار این منصب شد. ایشان در ادامه به معرفی دادستان کل سابق ایران و وزیر اطلاعات در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی پرداختند. قربانعلی دری نجف‌آبادی (زاده آبان ۱۳۲۴ در نجف‌آباد اصفهان)، نماینده ولی فقیه در استان مرکزی و امام جمعه اراک می‌باشد. وی نماینده مجلس و رئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس دوم و مجلس پنجم، نماینده مجلس خبرگان رهبری و برای مدتی وزیر اطلاعات در دولت اول محمد خاتمی و نیز دادستان کل کشور بود. از دیگر سمت‌های او دبیر کل گزینش کشور و عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام و امامت جمعه موقت شهر ری بوده‌است. او در سال ۱۳۸۴ کتاب خاطرات خود را منتشر ساخت.ایشان در ادامه به موارد نقض حقوق بشر این مسئول پرداختند وگفتند ، قربانعلی دری نجف‌آبادی، دادستان کل سابق ایران و وزیر اطلاعات در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی. به عنوان دادستان کل کشور او مسئول برگزاری دادگاه‌های نمایشی بعد از اولین دوره اعتراضات پس از انتخابات بود. در این دادگاه‌ها متهمان از حقوق خود و داشتن وکیل محروم بودند. او همچنین در جنایات کهریزک نیز نقش داشته است.

آقای رضا امیری در پایان با خواندن شعری از سروده های خود با نام چه غریبانه به دنبال حق میگردیم سخنرانی خود را به پایان رساندند.

چه غریبانه به دنبال حق میگردیم

آری مائیم ملت پر غم که وارث دردیم

آری روزگارمان تیره تار شد

زآن زمانکه حاکم مان شیخ برون ازغارشد

چه ناا امیدانه به دنبال لیست امیدیم

ازبرای این است که به آخرخط  رسیدیم   

آری ما ملت فراموشکاریم

انگارکه خود می‌دانیم دردامشان مثل شکاریم

 

برای هم پًز روشنفکری داریم

خود در خواب و گمان می‌کنیم بیداریم

وقتی‌ که شیخ شهر با آن همه وقاحت

تو را دعوت کند تا تن‌ دهی‌ در صف ذلت،با صراحت

آری تو را گویم شاید ندانی از شصت و هشت و خاوران

به یاد داری به خون غلتیدن ندا و سهراب و سر به دارن

شاید هم به یاد نداری ز هفتادو هشت و کوی دانشگاه

 اسیران در بند و کهریزک و بازداشتگاه

حقوق بشری که بشر نداشت

چه بی‌ رحم تخم غم تو دل‌ مادرا کاشت

حال دیگر خیابان‌های شهر هم به ما پوز خند میزنند

درختان شهر هم با تمسخر لبخند میزنند

و باز هم من و تو غریبانه به دنبال حق میگردیم

ز دیدن این همه ظلم در خفقان و پر دردیم

در خود گم شدیم

و به دنبالشان مثل هرزه‌ میگردیم

هرزه‌ دارد حرمت آنچه می‌بخشد ز وجود خویش است

وطن به دشمن  دهیم و نمیدانیم نمیدانیم ز نادانی‌ خویش است

و باز غریبانه به دنبال حق میگردیم

گم شدیم در خود نمیدانیم خود باعث دردیم

آری‌ای از نسل آرش کمان گیر

کنون اندیشه‌ای باید ت فریب خوردی باز ز این گرگان پیر

بر این ‌قم غضب نیست اعتمادی

تو که در صف بودی رای خود به باد دادی

اینان ز قوم زر و زورند

این همه فقر و فحشا خود بینند و انگاری که کورند

و باز هم من و تو غریبانه به دنبال حق میگردیم

آری مائیم که خود باعث این همه رنج و دردیم

در ادامه آقای گوانی مسئول جلسه ضمن تشکر از آقای رضا امیری از آقای نادر زندی فعال حقوق بشر دعوت کردند تا سخنرانی خود را با موضوع آزادی بیان برای حضار قرائت کنند. آقای زندی در آغاز صحبتهای خود گفتند، آزادی بیان سنجشی است برای هر جامعه دمکراتیک که کمبود و یا نقض این آزادی همواره به نابودی سایر موازین حقوق بشر انجامیده است.

اما این بیان در مفهوم عام به کار رفته که شامل بیان‌های غیر زبانی و زبانی ،نوشتاری و غیر نوشتاری میشود.با اینکه پذیرش مفهوم آزادی بیان در  جوامع امروزی بسیار گسترده بوده و در اعلامیه‌های حقوق بشر و قانون اساسی‌ گنجانده شده است از طرفی‌ دیگر توافق عمومی‌ دیگری نیز وجود دارد که باید برای آزادی بیان حد و مرز مشخص کرد که می‌توان برای مثال به برخی‌ کشور‌های غربی اشاره کرد که محدودیت هایی را از قبیل تهمت ،افترا،سخنان وقیح آمیز و یا سخنانی که باعث رعب و وحشت مردم بشود ایجاد کرده‌اند. ایشان در ادامه  گفتند، و حالا این سوال مطرح میشود که آیا می‌توان برای بیان حد و مرز مشخص کرد و یا آزادی بیان نامحدود مطلوب است یا نه؟

طرفداران آزادی بیان دارای ۳ استدلال اصلی‌ هستند که می‌توان به :آزادی بیان برای جستجوی حقیقت ضروری است .آزادی بیان از اجزای اصلی‌ دموکراسی است.آزادی بیان رابطه حیاتی با کرامت انسانی‌ داشته و نقش عمده‌ای در بهبود سطح زندگی‌ بشر بازی می‌کند.

 اقای زندی به این نکته اشاره کردند که در مورد استدلال اول باید گفت که پیشرفت دانش مستلزم این است که افراد آزادانه قادر باشند که اطلاعات و نظرات خود را ارائه کنند و مورد بحث و نقد قرار بگیرند که در چنین موقعیتی است که امکان کشف حقیقت به حداکثر می‌رسد. اما شواهد بسیاری وجود دارد که ما در کشف حقیقت دچار خطا شده‌ایم، به همین دلیل ممکن است از فرونشاندن عقیده‌ای که امروز به غلط بودنش اعتقاد داریم دچار اشتباه شده باشیم و حتی اگر نظری که به آن رسیدیم واقعا درست و منطقی‌ باشد تنها زمانی‌ میتوانیم از درست بودنش اطمینان کسب کنیم که در مقابل چالش‌ها پایداری کند.با این وجود اعتراضاتی نیز در اینجا وارد است که :بیان را تا جائی‌ ارزشمند می‌دانند که حقیقت ارزشمند است.

البته باید این حقیقت را بیان کرد که حقیقت بهتر از گمراهی و آگاهی‌ بهتر از جهل است اما ممکن است این حقیقت با چیز‌های خوب دیگری مثل امنیت اجتماعی و یا آرامش در تضاد باشد.بر این اساس برخی‌ ارجح بودن مطلق و همیشگی‌ حقیقت بر دیگر ارزش‌ها را مشکوک می‌دانند و از طرفی‌ دیگر فرض کنیم که آزادی بیان باعث انتشار حقیقت و افزایش آگاهی‌ میشود که برخی‌ افراد این فرض را خیلی‌ خوشبینانه می‌دانند و معتقدند که عامه مردم قدرت اینکه تعصب غیر منطقی‌ را از استدلال جدی و حقیقت را از خطا تمایز دهند را ندارند.

همچنین آقای نادر زندی گفتند، در مورد استدلال دوم باید گفت که اگر قرار باشد که تصمیم گیری‌ها توسط اعضای یک جامعه انجام شود لازم است که افراد جامعه نظرات خود را بیان کرده و به رای بگذارند و دمکراتیک بودن جامعه مستلزم این است که مشارکت تک تک اعضای جامعه بسته به خواست و توانایی آنها به طور عادلانه تضمین گردد و به علاوه آزادی بحث و گفتگو بین مردم قابل محدود کردن نباشد مگر با تصمیم خود مردم .

برای مثال فرض کنید که در جامعه‌ای اکثریت بخواهند صدای اقلیت را خاموش کنند،دموکراسی تنها زمانی‌ میتواند مانع از انجام این عمل بشود که این خاموش کردن صدای اقلیت باعث شود که نقش اساسی‌ از آن‌ها در مشارکت در فرایند دمکراتیک زایل شود.و در مورد استدلال سوم نقض آزادی بیان بی‌ احترامی به شخصیت و کرامت انسان‌ها در نظر گرفته شده و اجازه ندادن به اینکه افراد دیدگاه‌های دیگران را بشنوند و به نتایجی‌ که خود دوست دارند برسند در تضاد با جایگاه اخلاقی‌ آن‌ها به عنوان انسان دانسته میشود.

آقای زندی ادامه دادند، به گفته فیلسوف دیوید وان میل آزادی بیان باید محدود باشد و امروز شاهد آن هستیم که توافق عمومی‌ وجود دارد که باید برای آزادی بیان حد و مرز مشخص کرد.اما در دفاع از آزادی بیان مطلق برخی‌ اینگونه استدلال میکنند که محدود کردن آزادی بیان این خطر را دارد که در سطح شیبداری قرار میگیریم که باعث میشود به سمت سانسور کردن و ظلم لغزش کنیم که دیوید وان میل در پاسخ به این استدلال می‌گوید که هیچ گزینه‌‌ای دیگری وجود ندارد و ما همواره الزاماً در روی سطح شیب دار هستیم چه آن را دوست داشته باشیم و چه دوست نداشته باشیم.ممکن است که تصمیم بگیریم که چه قدر روی این سطح شیب دار  بالا و یا پایین برویم ولی‌ همواره روی سطح شیب دار خواهیم بود به علاوه می‌توان استدلال سطح شیب در را به گونه‌ای دیگر بیان کرد که نتیجه‌ای معکوس دهد.اینچنین می‌توان گفت که ما هیچگاه نباید جلوی دخالت حکومت را بگیریم زیرا زمانی‌ که این کار را بکنیم در سطح شیب دار قرار میگیریم که به سمت آنارشیسم و بی‌ نظمی و وضع طبیعی متمایل می‌شویم.بگفته وان میل از آنجایی که آزادی بیان در قالب فوایدی که بهمراه میاورد و ارزشمند میشود محدود کردن آن نیز باید بوسیله فوایدی که بهمراه دارد توجیه شود و نکته دیگر اینکه بیان بر خلاف برخی‌ از اعمال کاملا قابل محدود کردن نیست به طور مثال اگر حکومتی بخواهد جلوی موتورسواران را بگیرد میتواند تمام آنها را جمع کند ولی‌ در مورد صحبت کردن ،حداکثر افراد پس از اینکه صحبت کرده‌اند را می‌توان مجازات کند.بنابر این بحث بر سر محدود کردن بیان نیست بلکه بر سر تصمیم گیری هزینه دار کردن آن است.آقای زندی در پایان گفتند، آزادی بیان یکی‌ از ارکان حقوق بشر بوده و انسان بخاطر انسان بودنش دارای این حق است و باید برای این حق ملاحظات و تصمیماتی گرفته شود که نه حق آزادی بیان دچار ناقص شود و نه حکومت به سمت بی‌ نظمی و آنارشیسم پیش رود.در ادامه آقای گوانی مسئول جلسه ضمن تشکر از آقای نادر زندی از آقای  هادی زارع  فعال حقوق بشر ، در خواست کردند تا سخنرانی خود را  با عنوان معضل ازدواج کودکان در ایران آغاز کنند .آقای هادی زارع  در ابتدای صحبتهای خود گفتند به موجب ماده ۱پیمان نامه جهانی‌ حقوق کودک که مقبول‌ترین سند حقوق بشر در تمام طول تاریخ بوده و ایران نیز در سال ۱۳۷۲ به عضویت این کنوانسیون در آمده و مکلف به اجرای آن می‌باشد.منظور از کودک، هر انسان دارای کمتر از ۱۸ سال سنّ است مگر این که طبق قانون قابل اعمال در مورد کودک سنّ قانونی کمتر تعیین شده باشد.

آقای زارع در ادامه گفتند به گفته شهیندخت ملاوردی معاون حسن روحانی در امور زنان و خانواده، آمار ازدواج دختران زیر سنّ قانونی نگران کننده است و در یکی‌ دو سال اخیر آمار نگران کننده‌ا‌ی از ازدواج دختران پیش از رسیدن به سنّ قانونی و ثبت آنها به دست ما رسیده و حتی شاهد ازدواج دختران کمتر از ۱۰ سال نیز بوده ایم ،همچنین در شهرستانهای جنوبی کشور مانند بندرعباس قشم و میناب۵۳۰ ازدواج کمتر از ۱۴ سال نیز به ثبت رسیده است. طبق اعلامیه جهانی‌ حقوق بشر ماده ۱۶ بند ۲ عقد ازدواج نمی‌بایست صورت ببندد مگر تنها با آزادی و رضایت کامل همسران که خواهان ازدواجند آقای هادی زارع همچنین عنوان کردند طبق آمار سازمان ثبت احوال در طی‌ سالهای ۱۳۸۵ الی‌ ۱۳۹۰ دویست و یک هزار ۲۰۰ کودک زیر ۱۵ سال ازدواج کردند که از این تعداد ۵۲۰۰ واقعه مربوط به پسران زیر ۱۵ سال و ۱۹۶ هزار ازدواج مربوط به دختران زیر ۱۴ سال می‌باشد، همچنین آمارهای رسمی‌ میگویند تنها در سال ۱۳۹۱ چهار تولد برای مادر ۱۰ ساله، ۱۷ تولد برای مادر ۱۱ ساله ،۵۰ تولد برای مادر ۱۲ ساله ،۲۷۵ تولد برای مادر ۱۳ ساله و ۱۲۸۹ تولد برای مادر ۱۴ ساله ثبت شده است همچنین بر اساس آمار سازمان ثبت احوال کشور در این سال ۴ هزارو ۳۷۷ تولد برای مادران ۱۵ ساله، ۱۰ هزارو ۶۳۷ تولد برای مادران ۱۶ ساله ،۱۹ هزارو ۸۸۱ تولد برای مادران ۱۷ ساله، ۳۱هزارو ۴۹۴ تولد برای مادران ۱۸ ساله و ۴۳ هزارو ۹۲۵ تولد برای مادران ۱۹ ساله به ثبت رسیده است. همچنین آقای زارع ادامه دادند کودک با ازدواج وارد یک چرخه جدید میگردد که آمادگی آن را ندارد که از آن رو باعث از بین رفتن شادی در این کودکان و همچنین پیری جسمی‌ ،جنسی‌ ،روحی و روانی‌ می‌انجامد از سوی دیگر جامعه را از افراد توانمند محروم می‌سازد . ازدواج کودک یک حلقه است و او را در چرخه ناخواسته‌ای می‌اندازد برای مثال ممکن است همسرش فوت کند و او مجبور شود تمام مسئولیت خانواده را بر عهده بگیرد پس یک کودک سرپرست میشود یا ممکن است همسرش از او طلاق بگیرد و او یک کودک مطلقه شود همچنین پیامد ازدواج‌های زدورس تنها متوجه دختران نیست به ازدواج پسران زیر ۱۸ سال بسیار بی‌ توجهی‌ میشود پیامدهای آن برای پسران فشارهای اقتصادی و رفتن زیر بار مسئولیت‌های قانونی است ،حدود ۲۰۰۰ نفر از آمار ازدواج‌های زیر سنّ قانونی مربوط به پسران زیر ۱۵ سال است . آقای هادی زاع همچنین عنوان کردند علل ازدواج زود هنگام به دو عامل فقر اقتصادی و فرهنگی‌ بر میگردد ،فقر اقتصادی فقر فرهنگی‌ را نیز با خود به همراه میاورد .نباید پایبندی به سنت‌ها را که در فقر فرهنگی‌ نهفته است از نظر دور داشت در محلات فقر نشین آمار ازدواج خردسالان به مراتب بیشتر است. بسیاری از این کودکان برای رهایی از شرایط نابسامان خانواده مثل اعتیاد و فقر تن‌ به ازدواج‌های زودرس  میدهند و آن را به عنوان راه گریزی از موقعیت‌های اسفبار می‌پندارند همچنین بعضی‌ از خانواده‌ها به خاطر جلوگیری از آشنایی کودکانشان با مسائل جنسی‌ یا در خطر افتادن آنان در روابط قبل از ازدواج این خردسالان را زود تر به ازدواج وادار میکنند که این نوع ازدواج‌ها با توجه به این که دو طرف به آمادگی ذهنی‌ برای تشکیل خانواده نرسیده اند و با مهارت‌های زندگی‌ مشترک بیگانه هستند سرانجامی جز طلاق ندارند و چنانچه این ازدواج‌ها به طلاق هم ختم نشود با جمعیتی از مادرانی مواجه هستیم که خودشان هنوز کودک هستند و مهارتی برای تربیت و پرورش صحیح کودکانشان ندارند .آقای زارع در پایان به این نکته یادآور شدند که ما فعالین حقوق بشر خواستار این هستیم که دولت ایران قوانین کیفری و قانون ازدواج کودکان را هر چه زودتر اصلاح کند.در ادامه آقای گوانی  مسئول جلسه ضمن تشکر از آقای هادی زارع   به مدت ۷ دقیقه استراحت اعلام کردند و دوستان پذیرایی مختصری شدند و آهنگی نیز برای دوستان پخش گردید .

در ادامه آقای محمد جاوید گوانی از خانم مرضیه بردبار هنرمند صدا و سیما و فعال حقوق بشر که در کشور ترکیه ساکن هستند دعوت کردند تا به صورت پالتالکی  سخنرانی خود را با موضوع قتلهای ناموسی ، برای حضار قرائت کنند.خانم مرضیه بردبار در ابتدای صحبتهای خود گفتند  به ارتکاب خشونت و اغلب قتل زنان یک خانواده به دست مردان خویشاوند خود گفته میشود. این زنها به علت ننگین کردن شرافت خانواده خود مجازات می شوند. که این ننگ موارد گوناگونی رو شامل میشود از جمله خودداری از ازدواج اجباری،قربانی یک تجاوز جنسی بودن، طلاق گرفتن، رابطه با جنس مخالف و یا ارتکاب زنا.

خانم بردبار ادامه دادند برای اینکه فردی قربانی جنایتهای ناموسی بشه فقط اینکه گمان برده بشه اون آبروی خانواده رو برده کافیه. متاسفانه در برخی از استانهای غربی و جنوبی کشور ،هرچند نسبت به گذشته خیلی کمتر شده اما همچنان شاهد قتلهای ناموسی هستیم. متاسفانه در استانهای آذربایجان غربی،کردستان،کرمانشاه،ایلام،لرستان،هرمزگان،خوزستان،سیستان بلوچستان و کرمان بیشتراز  سایرمناطق ایران شاهد قتلهای ناموسی هستیم. البته این پدیده تنها به کشور ما محدود نمیشه و در بسیاری از کشورهای خاورمیانه هم هرازگاهی مشاهده میشه.

کشورهایی نظیر عربستان سعودی، یمن، پاکستان، افغانستان، هند، بنگلادش، اردن، مصر و سوریه وعراق وحتی ترکیه.

خانم مرضیه بردبار گفتند برای مثال دختری با دوستانش به قصد تفریح به خارج از شهر میره که دونفر از دوستان پسر هستند بعد توسط مأموران ایست بازرسی دستگیر میشن و پلیس دختر رو به خانواده تحویل میده .دوروز بعد جسد خون الود دختر در خانه پیدا میشه در حالیکه پدر دختر قاتل دخترش بوده و باضربات چاقو به سینه و گردن دخترش اونو به قتل رسونده. ودلیلش هم آبروی از دست رفته ی خانواده بخاطر گردش اون روز دختر با جنس مخالف عنوان شده.خانم بردبار همچنین گفتند  از نمونه های دیگری که تو کشورهای دیگه رخ داده به موارد زیر اشاره میکنمدر یمن یه دختر ۱۵ ساله توسط پدرش به جرم ریختن ابروی خانواده سوزانده شد و در این کشور متهمین قتلهای ناموسی حدود شش ما حکم زندان خواهند داشت.در پاکستان در یکی از قبایل پنج دختر که حاضر به ازدواج اجباری نبودند زنده به گور شدند.در کردستان عراق خانواده یا همسر برای تنبیه زن یا دخترشون اونها رو میسوزونن که سوختگی بین ۷۰٪ تا ۱۰۰٪ گزارش شده.

خانم بردبار در پایان عنوان کردند به امید اینکه شاهد تساوی حقوق زن و مرد در تمام جهان باشیم و با فرهنگسازی درست پایان بدیم به قتلهای ناموسی.

در ادامه آقای گوانی مسئول جلسه ضمن تشکر از خانم مرضیه بردبار از خانم سیما حب وطن  فعال حقوق بشر دعوت کردند تا سخنرانی خود را با موضوع زنان در استثماربرای حضار قرائت کنند.

خانم سیما حب وطن در آغاز صحبتهای خود گفتند،  توده های رنجدیده ایران که سال هاست تحت سلطه یک رژیم مذهبی ضد زن و وابسته به امپریالیسم قرار دارند،  شاهد شرارت ها و قساوت های نفرت انگیزی بودند،اعمال جنایتکارانه ای که گاه از فرط فجیع بودنشان بسیار سخت در باور می گنجند.در ایران  ۳۵ سال است یک رژیم داعشی بر سر کار می باشد - رژیمی که در حق توده های مردم ایران مرتکب همه جنایات و شقاوت هائی شده است در ایران زن ستیزی باز هم شدت هر چه بیشتری به خود گرفته است. تا جائی که سردمداران جنایت پیشه جمهوری اسلامی در تداوم سیاست های زن ستیزانه خود حتی کار را به اسید پاشی به روی زنان نیز رساندند. در ارتباط با چنین برخوردها و اعمال شرورانه در حق زنان بار دیگر چرائی سرکوب وحشیانه زنان و به طور کلی این امر که زن ستیزی بر اساس چه سیاستی و در خدمت به چه امری از طرف جمهوری اسلامی شاهد ان هستیم.دلیل این زن ستیزی ها که خود رژیم اسلامی مطرح می کنند این است که مشغول اجرای اوامر خدایشان بر روی زمین هستند ، دین و خدایی که به زور اسید و سنگسار بنده خود را وادار به اطاعت میکند،  خانم حب وطن در ادامه عنوان کردند، اگر روی جامعه خود و اعمالی که حکومت داعشی ایران در حق زنان مرتکب می شود ، متمرکز شویم متوجه خواهیم شد که بی ارزش کردن زن در منزل و حتی در بیرون محیط کار زنان، خارج کردن زنان از بازار کار و ایجاد موانع گوناگون بر سر فعالیت های اجتماعی مشترک بین زنان و مردان از طریق جدا سازی آن ها و کوشش در خانه نشین کردن زنان، سیاستی است که این رژیم با به خدمت گرفتن ایدئولوژی اسلامی خود به آن دست زده است.

خانم سیما حب وطن با اشاره به این نکته اعلام کردند، همه ما میدانیم که جمهوری اسلامی در طی ۳۵ سال اخیر با زنده کردن سنت ها و اعمال عقب افتاده اعصار پیشین ، چگونه زنان را مورد تحقیر و توهین قرار داده، چگونه آن ها را مجبور کرده تا به اصطلاح حجاب اسلامی به سر کنند و خود را از چشم مرد و جامعه بپوشانند ، چگونه به نام قوانین و مجازات اسلامی  متحجرترین روش های سرکوب را علیه زنان به کار گرفته است، چگونه دستگاه های تبلیغاتی این رژیم همواره با شدت تمام در کار بوده اند تا ارزش عنصر زن در جامعه را تا حداقل ممکن پائین بیاورند و با استناد به آیه و حدیث و غیره به زنان و به کل جامعه به قبولانند که به راستی زنان از حقوق کمتری نسبت به مردان برخوردارند.

ایشان همچنین گفتند، در جامعه  ایران  همه انسان  ها  چه زن و چه مرد، در بی حقوقی کامل بسر میبرند، اما این واضح است که تبعیض و بی حقوقی بین زن و مرد و دو نیمه کردن بشریت بر اساس جنسیت از مکانیسم اقتصادی جوامع سرمایه  داری تاثیر می گیرد. آن هم به دلیل اینکه  سرمایه تمام افراد جامعه، یعنی زن و مرد را به طور یکسان در نظم تولید و سیاسی سرمایه نقش نمی دهد، آگاهانه زنان در چنین جوامعی در امر تولید، نقش پایین تری، به نسبت مردان خواهند داشت.خانم سیما حب وطن در پایان این سخنرانی عنوان کردند، جامعه ایران؛متاسفانه زن ستیزی را در خود کاملا هضم کرده و بسیاری موارد جزو وظایف زن در ان جامعه شده است ، کارهای منزل،اشپزی ، بچه داری ، شست و شو ، همه و همه وظیفه یک زن تلقی میشود چه بسا زن در بیرون از خانه هم مشغول باشد ، فرقی نمیکند کار خانه با زن باشد.

زن : زن نه ناموس شوهر است  نه غیرت برادر و پدرش نه مادر دلسوز فرزندان اش ، زن زن است . زن نخست برای خودش است و حق دارد ازآن خود خودش باشد.در ادامه آقای محمد جاوید گوانی ضمن تشکر از خانم سیما حب وطن  سخنرانی خود را با عنوان یادی از سیمین بهبهانی برای حزار قرائت کردند.

آقای گوانی سخنرانی خودرا با شعری از سیمین بهبهانی آغز کردند که می گوید :

يا رب مرا ياري بده ، تا سخت آزارش کنم

هجرش دهم ، زجرش دهم ، خوارش کنم ، زارش کنم

از بوسه هاي آتشين ، وز خنده هاي دلنشين

صد شعله در جانش زنم ، صد فتنه در کارش کنم

در پيش چشمش ساغري ، گيرم ز دست دلبري

از رشک آزارش دهم ، وز غصه بيمارش کنم

بندي به پايش افکنم ، گويم خداوندش منم

چون بنده در سوداي زر ، کالاي بازارش کنم

گويد ميفزا قهر خود ، گويم بخواهم مهر خود

گويد که کمتر کن جفا ، گويم که بسيارش کنم

هر شامگه در خانه اي ، چابکتر از پروانه اي

رقصم بر بيگانه اي ، وز خويش بيزارش کنم

چون بينم آن شيداي من ، فارغ شد از احوال من

منزل کنم در کوي او ، باشد که ديدارش کنم

آقای محمد جاوید گوانی به بیو گرافی خانم بهبهانی پرداختند و گفتند سیمین خلیلی معروف به سیمین بـِهْبَهانی زادهٔ ۲۸ تیر ۱۳۰۶ تهران از پرآوازه‌ترین شاعران زن ایران به تاریخ ٢٨ مرداد ١٣٩٣ در سن ٨٧ سالگی درگذشت. این بیدارزن شجاع، طی زندگی پربارش در برابر استبداد و سیاهی ایستاد و بُراترین، صریح‌ترین و امیدبخش‌ترین آثاررا از خود بر جا گذاشت.

در مورد زندگی و جایگاه رفیع ادبی و نوآوری‌های او در غزل فارسی فراوان گفته‌اند، بنا من نمی‌خواهم به این گوشه از کار و تلاش او تمرکز کنم. آنچه مرا واداشت که به معرفی این بزرگ‌زن ادبیات فارسی بپردازم، تعهد اجتماعی اوست که برای ما ایرانیان و بخصوص به مدعیان ادب و شعر نکات آموزنده فراوانی در بر دارد.

شهامت و مبارزه سازش‌ناپذیر و جانبازانه قلمی و عملی سیمین در برابر رژیم سفاک اسلامی ایران برازنده و الهام‌بخش است. آگاهی از سرگذشت یکچنین شخصیت‌های ستیزه‌گر و شرافتمند به‌خاطری اهمیت دارد که در کشور خود با انبوهی از شاعران و نویسندگان خودفروخته و خنثی مواجهیم که وجدان شان خفته و در مقابل رنج و مرارت‌های استخوانسوز مردم کلوخ گشته‌اند. درک وجدان بیدار و شور انسانی سیمین مهم است تا اگر توهین به او تلقی نگردد، آن را با شاعرانی از قبیل  بی‌بی مریم بختیاری ، فرخی یزدی ، احمد شاملو و غیره به مقایسه‌ گیریم که از سوی تمامی روشنفکران بیگانه با مردم و وطن بزرگسازی شده، نوابغ ادبی جا زده می‌شوند. تنها با شناخت عمیق از تعهد سیمین است که می‌توان به کرختی و بی‌تفاوتی دردناک اکثر شاعران زن و مرد وطن ما در برابر سیاهی فراتر از ماتم جاری پی‌بریم.

آقای گوانی گفتند سیمین می‌دانست که از هنرمند جدا از مردم، سازشکار با دشمنان آنان و بی‌تفاوت نسبت به اوضاع ولو نابغه دوران باشد ناممکن است که اثر ارزنده و درخور توجه بیرون آید. آنچه شعر سیمین را به شاهکار عصرش بدل کرده ماندگار می‌سازد در همین نکته نهفته‌است که آیینه تمام‌نمای جهالت حاکمان تاریک‌اندیش و رنج و درد محرومان ایران تحت سلطه رژیم پلید آخوندی است. در نبض شعر او، تپش‌های قلب جامعه‌‌ی اسیر سیاهی و استبداد و عشق بزرگ به مردم، وطن و آرمان‌های انسانی را می‌توان تشخیص داد. احمدظاهر چندین شعر سیمین بهبهانی را با حنجره‌ تلایی‌اش خواند که باعث معرفی او در افغانستان گردید: «ستاره دیده فرو بست و آرمید بیا»، «چون درخت فروردین پر شکوفه شد جانم»، «خواهم چو راز پنهان از من اثر نباشد»، «وای من بیهوده‌ام، بیهوده ام درکار ها» و غیره.

ایشان در ادامه به  تغییر مضمون در غزل های ایشان پرداختند و گفتند :

سیمین غزلسرای توانا بود که با ابداع اوزان تازه و نوآوری در غزل، به رساترین صدای شعر معاصر فارسی بدل گردید. اشعار او سرشار از قدرت تخیل بی‌نظیر اند. او غزل را از چهارچوب مضامین صرفا عشقی به سوی مضامین اجتماعی و انتقادی کشانید تا بتواند درد ملتش را از این طریق فریاد کند. تغییر مضمون او را وادار به تغییر در شکل غزل نمود که خود درمورد می‌گوید: «...از خود می‌پرسیدم چرا غزل تنها باید از عشق بگوید، حال آن که می‌تواند حرف‌های دیگری هم داشته باشد. شروع کردم به تجربه. اول تعدادی از واژه‌های غیرمجاز را وارد غزل کردم و بعد به مسائل اجتماعی پرداختم... بعد برآن شدم اوزانی را به کار بگیرم که کم‌تر در غزل به کار رفته است.»

او میگفت «آدمی هستم كه حرفی را كه به نظرم حق می‌آید مطرح می‌كنم و هیچ پروایی از جمهوری اسلامی ندارم. حالا اگر می‌خواهند زبان مرا ببرند، بیایند ببرند. اگر می‌خواهند چشمم را كور كنند، بكنند. »

آقای گوانی در ادامه صحبتهای خود به تعهد اجتماعی سیمین پرداختند .بخش عمده آثار سیمین بخصوص بعد از انقلاب اسلامی،‌ رنگ و بوی سیاسی و اجتماعی داشت. او فدایی‌وار در برابر بربریت و فشارهای رژیم تئوکراتیک ایستادگی نمود و به همین دلیل ایرانیان آزاده به او لقب «مادر ایران»، «غزل بانوی ایران» و «شاعر ملی» را دادند. دفاع جسورانه او از حقوق بشر و آزادی اندیشه در ایران باعث گردید که جوایز زیاد جهانی را نیز کسب نماید.

سیمین شعر را «شمشیر» خوانده همچون سلاحی در برابر استبداد به‌دست گرفت و در این راه چنان استوار قدم گذاشت که از سر بریدن هم باکی ندارد:

شمشیر خویش بر دیوار آویختن نمی‌خواهم

با خواب ناز جز در گور آمیختن نمی‌خواهم

شمشیر من همین شعر است، پرکارتر ز هر شمشیر

با این سلاح شیرین کار خون ریختن نمی‌خواهم

جز حق نمی‌توانم گفت، گر سر بریدنم باید

سر پیش می‌نهم وز مرگ پرهیختن نمی‌خواهم

پرتو نوری علا در نوشته‌ای تحت عنوان «سیمین بهبهانی؛ سمبل اعتراض و عشق»  نوشت:« سیمین با جرئت، نیازها و خواهش‌های زنانگی و انسانی را در شعرش به تصویر می‌کشد.... همچنین سیمین با تصویر کردن زندگیِ دردناک زنان روسپی، برخلاف رسم زمانه‌اش، از آنان دفاع می‌کند و نشان می‌دهد این دسته از زنان طرد شده از اجتماع، خود، درمانده و محرومی بیش نیستند. »«کشتار جمعه سیاه، سیمین را ... به‌فریاد می‌کشاند.... حوادث بیرون چنان او را به‌درد می‌کشاند که شاعر را که از "کلاله مهر" بود و "جنگ و کینه" نمی‌دانست وامی‌دارد تا به‌مردم خود خطاب کند:

سـازش مپسنـدیـد بـا هیــچ بهــانـه

کز خون شهیدان رودی است روانه

از‌ ریشه ببرید ‌آن ‌دست ‌که ‌در باغ

می‌کَـنـْد شکوفه می‌سوخت جوانه»

آقای گوانی همچنین در مورد دفاع پیگیرسیمین  از زندانیان سیاسی گفتند. سیمین از مدافعان ثابت‌قدم زندانیان سیاسی در ایران بود. او با شعر و شرکتش در اکسیون‌های مردمی، فریاد آزادی‌خواهی علیه خودکامگان گردید. در سخنرانی‌هایش از پرپر شدن زنده‌یاد سعید سلطانپور، سعیدی سیرجانی، پوینده و مختاری و دیگران توسط رژیم با آه دردناک یاد می‌کرد.

زمانی که در دهه شصت رژیم خمینی طی قتل‌عام وحشیانه ده‌ها هزار زندانی سیاسی را تیرباران نمود، سیمین در شعر شورانگیز «آتش در زندان» در خزان ١٣٦٧ مادران تیرباران‌شدگان را به بستن صف در برابر بیداد فرامی‌خواند:

آتش به زندان افتاد ــ / ای داد از آن شب، ای داد!

ابلیس می زد فریاد:/ «های ای نرون، روحت شاد! »

سخت است، سخت، اما من / دانم که فردا دشمن

پا تا به سر خواهد سوخت / در آتش این بیداد.

ای مادران! دستادست، / شورنده، صف باید بست

تا دل بترکد از دیو، / فریاد! باهم فریاد!...

وقتی در ١٩ اردیبهشت١٣٨٩، پنج زندانی سیاسی کرد هریک فرزاد کمانگر، علی حیدریان، شیرین علم هولی، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان به جرم آزادی‌خواهی توسط رژیم اعدام شدند، آتشی به جان سیمین افتاد و در شعری سرود:

بگو چگونه بنویسم یکی نه، پنج تن بودند

نه پنج، بلکه پنجاهان به خاطرات من بودند

کنون سری به هر داری شکسته گردنی دارد

که روز و روزگارانی یلان تهمتن بودند

ایستادگی در برابر سانسور «ولایت فقیه»

سیمین با همه سختی‌ها ساخت و هیچگاهی راضی به ترک وطنش نشد. او مردم و کشورش را منبع اصلی و جز جدایی‌ناپذیر آثارش می‌دانست، بنا دوری از آنان را معادل خشکیدن سرچشمه لایزال شعرش تلقی می‌نمود. در مصاحبه‌ای با «دویچه ویله» (١٧ جولای ٢٠١٢) گفت « واقعاً عادت کرده‌ام به این آب و خاک و دوری از اینجا را تحمل نمی‌توانم بکنم. »

ایشان همچنین گفتند او مثل هر هنرمند دگراندیش ایران زیر سایه سانسور و خفقان زندگی می‌کرد و حتا در جریان قتل‌های زنجیره‌ای روشنفکران پیشرو به‌دست رژیم، نام او نیز در لیست قربانیان احتمالی این جنایت ثبت بود، اما این قید و بندها و خطرات هیچ‌گاه نتوانست مانع فعالیت آگاهگرانه سیمین گردد. او در مصاحبه‌ای با «دویچه ویله» به تاریخ ٧ دسامبر ٢٠٠٧ می‌گوید:

« اینقدر فشار و جلوگیری از آزادی قلم زیاد است که آدم به ستوه می‌آید. البته ما کار خود را می‌کنیم.... تلاش ما نویسندگان این است، از هردری که می‌توانیم با سانسور و خفقان مبارزه کنیم.... خود من وقتی اینجا نتوانم چیزی را چاپ کنم، از راه اینترنت، از راه تماس با دوستان، تلفن و فاکس می‌توانم مطالبم را در دنیا منتشر کنم و نشان بدهم که نویسندگان ایران زنده‌اند. »

آقای محمد جاوید گوانی ادامه دادند و گفتند که سیمین بی‌هراس از مرگ بود.

سیمین از پیامد مقاومتش هراسی به دل نداشت.

او خود می‌گفت: « آدمی هستم كه حرفی را كه به نظرم حق می‌آید مطرح می‌كنم و هیچ پروایی از جمهوری اسلامی ندارم. حالا اگر می‌خواهند زبان مرا ببرند، بیایند ببرند. اگر می‌خواهند چشمم را كور كنند، بكنند. »

سیمین تنها با قلمش به جنگ استبداد و ارتجاع نرفت بلکه در عمل نیز شخصا در حرکت‌های مردمی و بخصوص در همایش‌های مادران زندانیان سیاسی اعدام‌شده و در دفاع از حقوق زنان میهنش شرکت می‌نمود. او از نخستین امضاکنندگان کارزار «یک میلیون امضا » نیز بود.

در ١٧ اسفند ١٣٨٤، مراسم روز جهانی زن در «پارک دانشجو» برگزار شد، ماموران دولتی این برنامه را برهم زدند و خانم بهبهانی نیز مورد ضرب و شتم و توهین و تحقیر ماموران امنیتی رژیم قرار گرفت. او در ارتباط به این حادثه به «رادیو فردا» (١٨ اسفند ١٣٨٤) گفت:

«در ره منزل لیلی چه خطرهاست به جان ـ شرط اول قدم آن است که مجنون باشی. من خوشحالم که واقعا در راهی که دارم مجنون هستم و عاشقانه این راه را می‌پیمایم و همه عواقب آن را قبول دارم... من تا زنده هستم در راه خودم استوار هستم. »

به‌خاطر دفاع پایدار از حقوق بربادرفته مردم ایران،‌ سیمین چندین جایزه جهانی را نیز به‌دست آورد.

آقای گوانی به این نکته اشاره کردند که به همین دلیل حتی در سن ٨٢ سالگی، رژیم «ولایت فقیه» او را خطرناک قلمداد می‌کرد. او در سال ۱۳۸۸ برای سخنرانی در روز جهانی زن به پاریس دعوت شد، زمانی که در ۱۷ اسفند می‌خواهد سوی پاریس پرواز کند، ماموران امنیتی رژیم پاسپورت او را توقیف نموده برایش ابلاغ نمودند که ممنوع‌الخروج است. این حرکت رژیم در سطح جهانی انعکاس وسیع یافت و تنفر مدافعان عدالت و آزادی و حقوق زن را برانگیخت.

طی دهه‌های اخیر، سیمین از جدی‌ترین و پرکارترین اعضای «کانون نویسندگان ایران» به شمار‌ می‌رفت. این کانون در اعلامیه‌ای به تاریخ ٣٠ مرداد ١٣٩٣ در سوگ سیمین نوشت:«سیمین عزیز پرستار زخمی‌ترین پروانه‌هایی بود که رخ به رخ عصر کرکس و کدورت و مرگ ایستاده بودند. شاعر بزرگ ما نه تنها پرچم‌دار آزادی، که از بلند قامتانِ فانوس بانِ شعر تعهد و آزادی بود. افزون بر اینها، سیمین خصلت‌هایی شریف و انسانی داشت».

اقای گوانی در مورد تبلیغات رژیم ساطوربه‌دست علیه سیمین سخن گفتند .

سیمین که با «شمشیر» شعرش به مصاف دستگاه پرتعفن آخوندی رفته بود، از گزند تبلیغات زهرآگین آنان رهایی نداشت. رسانه‌های رژیمی همیشه او را مورد حملات خصمانه قرار می‌دهند که این خود نمایانگر موثربودن مبارزه قلمی وی می‌باشد.

روزنامه «کیهان» که توسط حسین شریعتمداری نماینده خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران اداره می‌شود، فقط دو روز بعد از درگذشتش، او را به «ضدیت با دین»، «حمایت از فتنه» و سرودن شعر «مبتذل» متهم کرد.

سایت رژیمی «خیبر آنلاین» (۱ شهریور ۱۳۹۳) بعد از درگذشت سیمین نیز نتوانست تنفرش را از این زن ستم‌ستیز پنهان کند:

ایشان ادامه داند «وی در سال ٧٦ به بهانه روز زن، بیانیه‌ای را علیه جمهوری اسلامی خواند که تمام رادیوهای بیگانه و از جمله صدای اسرائیل به استقبال و بررسی آن شتافتند.

بهبهانی با عضویت در کمیسیون شعر و ترانه، در جهت سیاست‌های فرهنگی رژیم طاغوت قدم برمی‌داشت. »

وب‌سایت «جهان نیوز» وابسته به جریان تندرو در حکومت ایران از درد «شمشیر» این زن بزرگ اینچنین قوله کشید:«حقیقت این است که سیمین بهبهانی خوب شعر می‌گوید اما شعر‌های او موجب رنجش عمیق مردمش از احساس خیانت هنرمندانه به کشور از سوی وی می‌شود.... در حال حاضر بهبهانی عملا به یک مجیزگوی فرهنگ غرب تبدیل شده است. حقیقتی که نه خود می‌تواند انکار کند نه دوستان غربی‌اش».

اما طبعا به میزان مخالفت و لجن‌پاشی رژیم، سیمین در قلب مردمش بیشتر جا باز نمود و ستایش همگانی از وی را برانگیخت. نادر نادرپور،‌ شاعر پرآوازه ایران زمانی مدعی شد که «در ایران‌ فقط‌ سیمین ‌بهبهانی‌ در طول‌ این‌ بیست‌ سال‌ شعر جدی‌ گفته‌ است.» سعید حمیدیان در سایت «شبنم نیوز» (٢٩ مرداد ١٣٩٣) نوشت: «در آثار سیمین بهبهانی جنبه اجتماعی و سیاسی نیرومندی می‌بینیم که در شعر هیچ‌کدام از شاعران زن در طول تاریخ وجود ندارد».«دوباره می‌سازمت وطن» از اشعار ماندگار اوست که با صدای جادویی داریوش به سرود ایستادگی ملتی بدل گردیده که بیش از سه دهه در چنبره یک رژیم آزادی‌کش و ستمگر گیر افتاده‌است اما در خونین‌ترین و مختنق‌ترین شرایط نیز غریو مبارزاتی‌اش بلند است.دکتر صدرالدین الهی «شان نزول» این شعر جانبخش را از زبان سیمین چنین نقل می‌کند:

«سالهای بد بود. سالهای بعد از اعدامهای روی پشت بام و محکمه‌های بی‌عدالتی به‌نام عدالت و قسط اسلامی. دلم از ویرانی‌ها گرفته بود. در خانه تنها بودم. توی آشپزخانه یک میز کوچک بود و من بودم و کاغذ و قلم در دستم و هزار غم در دلم. نشستم. شعر در جانم می‌جوشید. ویرانی‌ها را می‌دیدم و در فکر آن بودم که چه می‌توان کرد؟ وطن درهم شکسته و ویران بود.

بله، آقای الهی، یکمرتبه شعر آمد. شعری که امید را به فردا نشان می‌دهد. ته قلبم روشن شد. فکر کردم اگر هم مرده باشم دوباره برمی‌خیزم که اهرمن ویرانگر را درهم بشکنم. نوشتم؛ بله، نوشتم: "دوباره می‌سازمت وطن" از دلم پرسیدم: با چی؟ و دل گفت: اگرچه با استخوان خویش و شعر شکل گرفت. »

آقای گوانی گفتند سیمین چهره ای  جهانی بود . 

 

 سیمین برای اکثر نویسندگان و چهره‌های برجسته ایرانی و خارجی منبع الهام بود و از او تقدیر به عمل می‌آوردند. اشعار او به چندین زبان زنده جهان ترجمه شده‌اند. در سال ۲۰۰۶ روزنامه «واشنگتن پست» در مطلبی به قلم نورا بوستانی، او را شاعری خواند که هرگز قلم یا روحش را نفروخت. با مرگش، روزنامه «گاردین» بریتانیا او را «شیرزن ایران» لقب داد. نجوای کلام آتشین او آن‌ چنان سراسر جهان را درنوردید که حتا اوباما در پیام نورزوی‌اش برای مردم ایران، بندی از شعر او را بر زبان راند.

ایشان  درادامه گفتند سیمین آن چنان از دستگاه خونخوار خامنه‌ای تنفر داشت که از افتادن جسدش به‌دست رژیم و دفنش در محلی طبق میل حکومت واهمه داشت. سایت «ایران‌وایر» (٢٤ اگوست ٢٠١٤) به نقل از شیرین عبادی نوشت:«هنگامی که قلب مهربانش یاری نکرد و در تخت بیمارستان بستری شد و سایه مرگ بر سرش گسترده شد، حکومتیان سراسیمه نماینده‌ای برای عیادت فرستادند با این امید که در صورت فوت سیمین، خانواده اجازه دفن او را در قطعه هنرمندان (قسمتی از بهشت زهرا که مختص دفن نام‌آورانی است که مخالف حکومت نبودند) بدهند و با یک تشیع جنازه مفصل دولتی، جسد بی‌جانش را تصاحب کرده و او را از مفاخر خود و دست‌پرورده انقلاب معرفی کنند. هرچند که خیال باطلی بود و سیمین که چنین روزی را پیش‌بینی می‌کرد، وصیت کرده بود که در امام‌زاده طاهر- که خانه ابدی نوه و همسرش و تعداد کثیری از دوستان و همرزمانش چون محمد مختاری، جعفر پوینده، احمد شاملو، احمد محمود و... است به خاک سپرده شود. او از آن جا که از کینه دشمنان آزادی به خوبی آگاه بود، به عزیزانش سپرده بود که اگر اجازه آرمیدن در امام‌زاده طاهر را ندادند، باید او را در مقبره خانوادگی دفن کنند. یعنی این که تحت هیچ شرایطی نباید بایستی در قطعه هنرمندان [دولتی] دفن شود و وزارت ارشاد نمی‌تواند صاحب مجلس عزای او باشد. این بار نیز تیر حکومت به خطا رفت و نتوانست شاعر ملی را مصادره کرده و تبدیل به شاعری دولتی کند. »به راستی که دولت اجازه دفن او را در امام‌زاده طاهر نداد که در نتیجه «شاعر ملی»‌ ایران در مقبره خانوادگی‌اش به خاک سپرده شد.سیمین زمانی گفته بود

:«بارها گفته‌ام و بار دگر می‌گویم که من بعد از مرگم هم در خدمت مردم خواهم بود و مرگ نمی‌تواند مرا از مردمی که به آنها عشق می‌ورزم جدا کند. »

به راستی او بعد از مرگش آثار جاودانه و شمشیرگون برجا گذاشت که تا سال‌های سال همچون سلاح پیکار مبارزان آزادی‌خواه ایران، افغانستان و دیگر سرزمین‌های‌ فارسی ‌زبان در جنگ با سیاهی و استبداد نقش ادا خواهد کرد. به این سبب مرگ سیمین را نمی‌توان باور کرد، او در قلب میلیون‌ها هموطنش زنده خواهد ماند.

آقای گوانی در پایان با دو شعر از مرحوم بهبهانی سخنرانی خود را به پایان رساندند.

دوباره می‌سازمت وطن!

اگرچه با خشت جان خویش

ستون به سقف تو می‌زنم

اگرچه با استخوان خویش

دوباره می‌بویم از تو گل

به‌میل نسل جوان تو

دوباره می‌شویم از تو خون

به‌سیل اشک روان خویش

دوباره یک روز روشنا

سیاهی از خانه می‌رود

به شعر خود رنگ می‌زنم

ز آبی آسمان خویش

اگرچه صدساله مُرده‌ام

به‌گور خود خواهم ایستاد

که بردَرَم قلبِ اهرمن

به‌نعرۀ آنچنان خویش

کسی که «عظم رمیم» را

دوباره انشا کند به لطف

چو کوه می‌بخشدم شکوه

به عرصۀ امتحان خویش

اگر چه پیرم ولی هنوز

مجال تعلیم اگر بُوَد

جوانی آغاز می‌کنم

کنار نوباوگان خویش

حدیث «حبّ‌الوطن» ز شوق

بدان رَوش ساز می‌کنم

که جان شود هر کلام دل

چو برگشایم دهان خویش

هنوز در سینه آتشی

به‌جاست کز تاب شعله‌اش

گمان ندارم به کاهشی

ز گرمی دودمان خویش

۲۰ اسفندماه/حوت ۱۳۶۰

شمشیر من همین شعر است

شمشیر خویش بر دیوار آویختن نمی‌خواهم

با خواب ناز جز در گور آمیختن نمی‌خواهم

شمشیر من همین شعر است، پرکارتر ز هر شمشیر

با این سلاح شیرین کار خون ریختن نمی‌خواهم

جز حق نمی‌توانم گفت، گر سر بریدنم باید

سر پیش می‌نهم وز مرگ پرهیختن نمی‌خواهم

ای مرد من زنم انسان، بر تارکم به کین توزی

گر تاج خار نگذاری گل ریختن نمی‌خواهم

با هفت رنگ ابریشم از عشق شال می‌بافم

این رشته‌های رنگین را بگسیختن نمی‌خواهم

هرلحظه آتشی در شهر افروختن نمی‌یارم

هر روز فتنه‌ای در دهر انگیختن نمی‌خواهم

این قافیت سبک‌تر گیر، جنگ و جنون و جهلت بس

این جمله گر تو می‌خواهی ای مرد من نمی‌خواهم

در پایان جلسه آقای گوانی ضمن تشکر از حضاری که به صورت حضوری و پالتاکی در جلسه حضور داشتند درخواست کردند که اگر سئوال و یا اظهار نظری دارند وقت گرفته وصحبت کنند .

آقاى گوانی در پایان از كسانى كه در اين جلسه چه به صورت حضورى و چه به صورت پالتاكى حضور داشتند تشكر كردند، ، در اين جلسه خانم  سیما حب وطن و آقایان : وحید بردانی ، هادی زارع ،  نادر زندی ، رضا اميرى ، احمد کاظمی زاده ، منوچهر لرستانی ، فربرز شفاعتی ، محمد جاويد گوانى به صورت حضورى و  خانم ها مرضیه بردبار ، نازنین بنی هاشم ، پریسا حسین پور و آقایان منصور صیفی  و مهدی برنو  از طريق پالتاك در اين جلسه حضور داشتند.

ین جلسه ساعت  ۱۷:۳۰ به پایان رسید .

 

گزارش نشست ماهانه ی نمایندگی کلن

فاطمه قادری فرد

همکاران در نمایندگی کلن روز شنبه 12 مارس 2016  نشست ماهانه ی خود را برگزار کردند.باشندگان در این نشست،بانوان: مریم صفری ،آتنا دولتخواه باشبلاق،مینا نوروزی دامار،سپیده نامور،پریسا حسین پور،سهیلا مرادی،لیدا اشجعی،رزا خلیلی،انسیه حنیف نژاد،فاطمه قادری فرد،نازنین آقا سید هاشم،جمیله بدیرخانی،مارال الیاسی،مریم مرادی وآقایان:منوچهر شفایی،مسعود نقلی،محمد مرادی اشکفتی،شهرام بهزاد،سامان راکی،احسان فتاحی،علیرضا تاراج،سعید کامیاب پور،جمشید غلامی سیاوزان،خشایار همتی،یاشار اسماعیلی بودند.

آغاز نشست با خوش آمدگویی بانو سهیلا مرادی همراه بود و پس از آن از نخستین سخنران نشست آقای مسعود نقلی درخواست کردند تا سخنرانی خود را که بررسی و تحلیل اخبار نقض حقوق بشر در ایران بود را به آگاهی برسانند که سخنرانی ایشان از این قرار بود: در تاريخ ١٠ اسفند ٩٤ خبري حاكي از ٣ سال حبس براي ناهيد گرجي،فعال مدني در دادگاه انقلاب كوسنگي مشهد به دست رسيد. ناهيد گرجي فعال اجتماعي از سوي دادگاه تجديد نظر به ٣ سال حبس محكوم شد و اين حكم به دايره ي اجراي احكام ارسال شد و ناهيد گرجي ١٩ مهرماه سال گذشته با مراجعه ماموران امنيتي به خانه اش دستگير شد و پس از بازرسي منزل به دادگاه انقلاب كوسنگي مشهد وسپس به مكاني نا معلوم منتقل شد که پس از ٢ هفته براي ايشان قرار وثيقهً٤٠٠ ميليوني صادر شد،مبلغي كه به گفته ي خانواده اش سنگين بوده و قادر به پرداخت ان نيستند . به گفته ي اطرافيان خانم گرجي،علت بازداشت او فعاليت در شبكه هاي اجتماعي بوده و غير از اين فعاليت سياسي يا اجتماعي ديگري نداشته است.

 گزارشاتي حاكي از خشونت ماموران امنيني به ضن بازداشت خانم ناهيد گرجي رخ داده است كه وسايلي از قبيل دوربين و تلفت همراه ايشان ثبت و ضبط شده است. خانم ناهيد گرجي در استانه ي سالگرد بازداشت خود در مهرماه ١٣٩٤ به دليل شدت بيماري افسردگي و وضعيت روحي نا مناسب با سپردن وثيقه از زندان آزاد شد.  نیاز به ذکر است که در هفدهم آذر ماه سال گذشته ٨ تن از نمايندگان پارلمان اروپا با انتشار يك نامه مشترك به فردريك مورگيني نماينده ي عالي اتحاديه اروپا در سياست خارجي و امنيت داخلي نسبت به بازداشت خانم گرجي ابراز نگراني كرد و از وي خواستند تا نگراني هاي انان را در مورد اين فعال مدني،با دولت ايران در ميان بگذارد و آزادي خانم ناهيد گرجي را از انان خواستار شود.

 

 يازدهم اسفند ١٣٩٤ خبري از پرونده ي حقوقي زينب جلاليان زنداني سياسي مبحوس در زندان خوي منتشر شد كه همچنان مبهم است و با درخواستهاي مكرر وي براي اعزام به بيمارستان ويا مرخصي نيز موافقت نميشود. يكي از نزديكان زينب جلاليان گفته است با وجود بيماري جدي در ناحيه چشم و خطر مبتلا شدن به نابينايي همچنان با درخواستهاي مكرر ايشان براي انتقال وي به بيمارستان موافقت نميشود.

شايان ذكر است زينب جلاليان كه متولد ١٣٦١ در شهرستان ماكوست،در ابتدا به اعدام،سپس بر اساس اعلام رسانه ها به حبس ابد محكوم شد و بيش از ٨ سال از زنداني وي ميگذرد اما از هر نوع مرخصي محروم بوده.

زينب جلاليان در سال ٨٦ به اتهام محاربه و ارتباط با احزاب اپوزوسيون کرد در دادگاه انقلاب ابتدا به اعدام و سپس به حبس ابد محكوم شد.

دادگاه پوريا ابراهيمي و شكوفه ي اذر ماسوله ٢ فعال مدني و اجتماعي در تاريخ چهارشنبه ١٢ اسفند ٩٤ در شعبه ٢٦ دادگاه انقلاب به رياست قاضي احمد زاده برگزار شد.  در اين دادگاه كه ٢ ساعت به طول انجاميد،اين ٢ فعال مدني به همراه قاضي صلواتي،وكلا، نمايندگان دادستان و نماينده ي وزارت اطلاعات حضور داشتند.

شكوفه اذر ماسوله از زندان اوين به دادگاه اعزام شده بود و طبق گفته ي يكي از حاضرين با پذيرش فيش حقوقي ممكن است طي هفته ي آينده به قيد كفالت آزاد شود . به گفته ي يك منبع مطلع پوريا ابراهيمي در اين جلسه از دفاع و امضاي اوراق مرتبط با دادگاه خود داري كرده است. يكي از اتهامات پوريا ابراهيمي در مراحل پيشين دادرسي "تشكيل گروهك با هدف ترور يكي از قضات دادگاه انقلاب ، "قاضي صلواتي "عنوان شده بود كه با توجه خود مستندات و تاكيد بر عدم شكايت خصوصي صلواتي از اين بخش رفع اتهام شد.

 آقاي ابراهيمي پس از ٨ ماه باز اشت موقت، بيستم بهمن ماه با سپردن وسيقه ٧٠ ميليوني از زندان اوين آزاد شد و شكوفه آذر ماسوله هـمچنان در بند زنان اوين در انتظار آزادي به قيد كفالت است. خبر بعدي در ارتباط با درخواست مجدد عدم تحمل كيفر براي حسين رونقي است.حسين رونقي فعال حقوق بشر و وبلاگ نويس در تاريخ ٢٨ آذر ١٣٨٨ بازداشت شد و شعبه ي ٢٦ دادگاه انقلاب پس از گذشت ١٠ ماه از بازداشت در بند دو-الف اوين در تاريخ ١٣ مهر ١٣٨٩ او را به ١٥ سال حبس تعزيري محكوم كرد.

 اتهامات او در دادگاه عضويت در شبكه ايران پروكسي، توهين به رهبري و توهين به رئيس جمهوري عنوان شد . آقاي حسين رونقي درخواست عدم تحمل كيفر خود را روز شنبه ١٥ اسفند ٩٤ مجددا به دادستاني تهران ارائه كرد. انژين قلبي،مشكل كليه،ورم صورت، خونريزي معده، غلظت خون، عفونت چشم، مشكل ريوي و تنفسي از جمله مشكلاتي است كه خانواده ي رونقي بر اساس ان درخواست صدور گواهي عدم امكان تحمل كيفر كرده اند. حسين رونقي در بند ٧ زندان اوين نگهداري ميشود و بدون ملاحظات پزشكي.

 تداوم دخالت بازجويان سپاه در پرونده ي سعيد حسين زاده . سعيد حسين زاده در مهرماه ١٣٩٤ از سوي ماموران سپاه در منزل شخصي اش دستگير و به سلول هاي انفرادي بند ٢-الف زندان اوين منتقل شد. وي در دادگاه بدوي شعبه ي ٢٨ دادگاه انقلاب به رياست قاضي مقيسه به اتهام تبليغ عليه نظام و توهين به رهبري به ٧ سال زندان محكوم شد و این  در حالي است كه اشد مجازات اين ٢ اتهام ٤ سال حبس بيشتر نيست.

 مسئولين قضايي به سعيد حسين زاده گفته اند كه بازجويان مانع دادن مرخصي به اين فعال مدني شده اند،اين در حالي است كه پرونده ي حسين زاده مدتها قبل وارد دادگاه شده است و با صدور حكم قطعي قانون بازجويان بند ٢الف سپاه حق اعمال نظر و دخالت در پرونده را ندارند و بر اساس اين رويداد،حسين زاده دست به اعتصاب خشك زده و دچار كاهش وزن شديد مشكلات قلبي و تنفسي شده است. وي طي نامه اي به بيماريهايي نظير رماتيسم، تنگي نفس، مشكلات قلبي و عفونت و خونريزي معده رنج ميبرد كه حين بازداشت و حبس مبتلا شده است . در ٢٧ بهمن ماه با انتقال وي به بيمارستان امام خميني بيماري رماتيسم مفصلي او كه منجر به سرايت به قلب ايشان شده بود تاييد شد و زندگي در زندان براي ايشان غير قابل امكان شده است.

طبق آخرين اخبار در ٢٠ اسفند ٩٤ اين فعال مدني ساعت ٨ شب با درخواست ٢٨٠ فعال مدني به اعتصاب غذاي خود پس از ٢٠ روز پايان داد .

 خسرو منصوريان زنداني سياسي و عضو ارشد نهضت آزادي ايران، روز ١١ اسفند از زندان آزاد شد . خسرو منصوريان عضو نهضت آزادي ايران سال ١٣٨٠ در بازداشتهاي دسته جمعي اعضاي نهضت آزادي و فعالان ملي -مذهبي به اتهام آنچه مقام رهبري " براندازي قانون" ناميد دستگير و ١١ ماه در سلول انفرادي بند ٥٩ سپاه در عشرت آباد حبس شد.  وي به دليل بيماري در دوران بازداشت چندين ماه در بيمارستان قلب شريعتي بستري بود در نهايت در روز چهارشنبه ١٩ اسفند ٩٤ ساعت ١٠:٣٠ شب آزاد شد. 

طي نامه اي كه ٣ روز پيش ١٩ اسفند ٩٤ فرزندان موسوي و رهنورد نوشته شده بود ،اعلام كردند هم اكنون حال عمومي زهرا رهنورد در شرايط مساعدي قرار ندارد. طي ٥ سال گذشته پنهانكاري هايي جهت نتيجه ي آزمايشهاي مير حسين موسوي و زهرا رهنورد صورت ميگيرد كه بارها تكرار شده است و در اين موضوع نگرانيهايي اعم از؛ حال عمومي زهرا رهنورد مساعد نيست،نتايج آزمايشات وا مشخص و بدون درج نام محصورين است سر تيم زندانبان ها با بهانه هاي مختلف از پاسخ دادن به سوالات سر باز ميزنند،عدم توجه به بيماري قلبي مير حسين موسوي و تعويق انجام چكاپها،زندانبان ها كه در كوچكترين و خصوصيترين مسائل افراد منزل دخالت دارند و مدعي از وضعيت سلامتي انها هستند و زندانبان ها از چنين ضرورت پزشكي سلب مسئوليت ميكنند،زهرا رهنورد به مدت ٦ سال در فضاي نا سالم مورد شكنجه قرار گرفت كه با اعتراض وي مواجه شد و د كتر رهنورد در پاسخ به سر تيم زندانبانان گفت نه در ٣٧ سال گذشته و نه در زمان شاه كسي نميتواند براي من تائين تكليف كند که چه حرفي بزنم و چه حرفي نزنم ،موقعيت دوربيني كه در موحوطه ي اتاق قرار دارد و ثبت بي شرمانه و غير شرعي و غير اخلاقي زندگي خصوصي زهرا رهنورد بوده كه با تكذيب سر تيپ زندانبان مواجه شد . اين نامه توسط كوكب ، زهرا و نرگس موسوي خامنه نوشته شد.دادگاه ٨ تن از فعالان مدني بهارستان برگزار نشد. در تاريخ ٢٠ اسفند ماه دادگاه رسيدگي به اتهامات ٨ تن از فعالين مدني شهرستان بهارستان استان تهران بدليل عدم حضور يكي از متهمين برگزار نشد. ساعت ٨ صبح ٢٠ اسفند ٩٤ ٧ تن از فعالين مدني آذري به نامهاي اكبر آزاد ، علي ضا فرشي ، بهنام شيخي ، حميد منافي نظر، رستم كاظم پور، منصور فتحي و عزيز فرشي در دادگاه انقلاب شهرستان بهارستان جهت ارائه دفاعيات در دادگاه حاضر شدند كه دادگاه به دليل عدم حضور آقاي محمود اجاقلو تشكيل نگرديد و مقرر گرديد زمان بعدي دادگاه طي روزهاي آتي اعلام گردد.گفتني است پرونده ي جاري اين فعالين در رابطه با شركت در مراسم روز جهاني زبان مادري در تاريخ دوم اسفند ماه ١٣٩٢ در شهر نسيم شهر استان تهران است. بانو مرادی افزون بر سپاشگذاری از آقای نقلی،از آقای محمد مرادی اشکفتی درخواست کردند تا سخنرانی خود درباره ی "برابری ماده های جهانی اعلامیه حقوق بشر با قانون های جمهوری اسلامی ایران" که از قرار زیر است: اعلامي جهاني حقوق بشر، ميثاقي بين الملي با هدف بر قراري تضمين حقوق و آزادي هاي برابر براي همه ي مردم است . متن اين ميثاق حقوق بشري سرانجام در تاريخ ١٠ دسامبر ١٩٤٨ در مجمع عمومي سازمان ملل در پاريس به تصويب رسيد. اين اعلاميه نتيجه ي مستقيم فاجعه انساني  در جنگ جهاني دوم است و براي نخستين بار حقوق و حمايتي را كه تمام انسان ها را شامل ميشود، در وسعتي به پهناي همه ي جهان بيان ميكند. اين اعلاميه شامل يك مقدمه و ٣٠ ماده است كه به تشريح ديدگاه سازمان ملل متحد در مورد حقوق بنيادي ،مدني، فرهنگي ،اقتصادي ،سياسي و اجتماعي تمامي افراد بشر ميپردازد .

 در سال ١٩٥٠ مجمع عمومي سازمان ملل روز ١٠ دسامبر را به عنوان روز جهاني حقوق بشر اعلام كرد تا توجه مردم جهان را به اعلاميه به عنوان آرمان مشتركي براي همه ي ملت ها جلب كند . 

با وجود پذيرفتن و امضاي اعلاميه جهاني حقوق بشر توسط كشورها ،هنوز يكي از معضلات بشري نقض حقوق بشر توسط دولت هاست.  طبق ماده ي اول اعلاميه جهاني همه ي انسان ها آزاد به دنيا مي ايند  و از لحاظ منزلت و حقوق با هم برابرند بنابراين بر اساس همين اصل ساده و بديهي نميتوان با توجيه مذهبي ،سنتي ،فرهنگي و يا عقيدتي ،نژادي ،جنسيتي و يا تعلق به منطقه جغرافيايي هيچ فردي را از حقوق بشر محروم كرد ،سوء استفاده از فرهنگ و مذهب براي اعمال خشونت و نقض حقوق بشر به منظور تداوم سلطه خود ،نه تنها توسط برخي حكومت ها انجام ميشود بلكه زور مداران ، مرتجعين مذهبي ،نا اآگاهان ،خشونت ورزان و زن ستيزان در نقش آمران و عاملان به نقض گسترده حقوق بشر به اشكال مختلف دامن ميزنند. 

 

در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران در اصل هاي ١٩ و ٢٠ و ٢٣ به آنها نيز به خوبي اشاره شده است، وليكن فقط به آنها اشاره شده ولي تقريبا هيچكس در ايران داراي حق و حقوق يكسان و برابر نميباشد ،در ايران هميشه به دليل عقيده ،مذهب ،سنت و عقيده افراد دچار نا برابري هاي فردي ميشوند . 

در ماده ١٠ قانون حقوق بشر هر شخص با مساوات كامل حق دارد كه دعوايش در دادگاهي مستقل و بي طرف منصفانه وبه صورت علني رسيدگي شود و چنين دادگاهي درمورد حقوق و الزامات وي يا هر اتهام جزايي كه به او زده باشد تصميم ميگيرد . اين قانون نيز در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران وجود دارد ،متاسفانه چيزي كه امروز و سالياني كه تا به امروز سپري شده اند و ما شاهد بوديم و ممكن است براي هركدوم از شما اتفاق افتاده باشد ،اين است كه عدالتي وجود ندارد ،تصميم ها با توجه به سليقه افراد و نسبت ديد افراد به جامعه گرفته ميشود . محمد بهشتي يكي از عوامل چاقو كشي به سمت زنان در جهرم پس از دستگير شدن در بازجويي هايي كه از وي صورت گرفته ،گفته است اين اقدامات را پس از شنيدن صحبتهاي يكي از روحانيون كه گفته بود،ريختن خون بد حجاب مباح است،انجام داده و هدف وي نهي از منكر بوده.حقوق بشر مقوله ايست فراتر از وظيفه دولتها نسبت به شهروندان از اين رو هر انساني كه در هر نقطه از جهان زندگي ميكند ،موظف است در روابط انساني پايبند به حقوق بشر باشد . سكوت مردان جامعه در مقابل اجحافاتي كه نسبت به نيمي از جمعيت كشور ميشود ،بي تفاوتي نسبت به اين دستاورد بزرگ بشري است ،جامعه لازم است نسبت به حقوق خود و ساير شهروندان حساس باشد ،بدون برقراري برابري كامل ميان زن و مرد و افراد جامعه نميتوان سخن از حقوق بشر برد.

پس از سخنرانی آقای مرادی از آقای احسان فتاحی درخواست شد تا سخنرانی خود با نام "زنان در زندان سیاه"را بخوانند و ایشان اینگونه آغاز کردند:

هشت مارچ امسال در شرایطی فرا می رسد که زنان هموطن ما هنوز هم در وضعیت اسفناکی از لحاظ حقوقی و اجتماعی بسر می برند و اگر کاری وهنروحرفه ای برخلاف نظام ولایت فقیه انجام دهند،بلافاصله زندانی می شوند.در دنیای عـقب مانده و یا به عبارتی صحیحتر،در دنیای عـقـب نگه داشته شده و به تاراج رفته، شرایط زندگی زنان، از آن هم فاجعه بارتر است.

آنان، در چهار دیواری خانه و جامه محصورند ،از همه نعمات آزادی محرومند،از هرگونه حـق و حقوق برابر با مردان ممنوعند.

در این باره، با یادآوری چند مورد، می توان به عمق تراژدی زنان پی  برد.

مثلا؛ در ایران اسلامی، عملا و قانونا، در رابطه با مسائلی همچون ادای شهادت، تقسیم ارث و قوانین ارتجاعی قصاص و غیره، دو نفـر زن، با یک مرد برابر است. در عربستان سعودی، زنان حتی، از حق رانندگی نیز محرومند، حق رفتن به سینما و تماشای فیلم را ندارند وهمچنین افزایش خودسوزی ها در جامعه، مشکلات خانواد گی، فقر، ازدواج های اجباری وطلاق و دهها معضلۀ اجتماعی و فرهنگی دیگر سرنوشت زنان هم میهن ما را تشکیل می دهد.تجلیل از روز جهانی زن از سوی "دولت" و "حکومت" در کشور ما همه ساله بیشتر همچون یک نمایش نمادین و سمبولیک تجلیل می گردد و بس. همیشه "مقامات" مربوطه با نوشتن چند مطلب و برگزاری محافلی می خواهند نشان بدهند که برای زنان خدمتی انجام داده اند.

 محرومیت زنان ایران از حقوق شان در طول تاریخ از جمله نتیجۀ بی توجهی ها و عدم پایبندی دولت ها در مجموع به تعهدات آنها بوده است، زیرا اگر امکانات و ظرفیت های زندگی از طرف مقامات آماده می گردید، زنان ایران ازین حق مسلم خویش استفاده نیز به عمل می آوردند و مشکلات بی شمار ما به میزان کنونی هرگز نمی رسید.

اگر زنان دنیای مدرن در جهت رهایى و برابرى گام برمی‌دارند و شعارشان آزادى، برابرى، عدالت اجتماعى، صلح و همبستگى‌ست و رویاى ساختن دنیایى دیگر را در سر می‌پرورانند، زنان در کشورهای خاورمیانه هنوز اندر خم یک کوچه اند و مجبورند برای به دست آوردن حقوق اولیه انسانی خود مبارزه کنند، ولی در کشور ما ایران در همین شرایط به شدت تبعیض آمیز نیز زنانی هستند که به مبارزه مستقل زنان اهمیت زیادی می دهند و بر علیه هر گونه سالاری و تبعیض و بی عدالتی مباره می کنند.

در حالیکه در دولت جدید کانادا نیمى از وزرا را زنان تشکیل می‌دهند و وزارت دادگسترى این کشور به یک زن بومی و وزارت نهادهاى دموکراتیک به یک زن افغان به نام مریم منصف سپرده می‌شود، در ایران و افغانستان زنان شهروند درجه دو به حساب می‌آیند و دادخواهی مادران داغدار ایرانی همچنان با ضرب و شتم حکومتگران اسلامی ایران مواجه میگردد.زنان اولین قربانیان استثمار، تبعیض، جنگ، ویرانى و دربدرى در سراسر جهان، از میدان تحریر تا ایستگاه قطار شهر کلن، حتى در راه‌هاى پُر خطر فرار به سوى مناطق امن، مورد تجاوز قرار می‌گیرند.در جهان بحران‌زده امروز، تولید و بازتولید خشونت با هر نام و نشانى روز به روز بیشتر می‌شود. در کشور ما این خشونت طی سی و هفت سال حاکمیت اسلامی بیشترین لطمه را بر نیمی از شهروندان یعنی زنان وارد کرده است.

زنان ایرانی، جدا از سرکوب و پایمال شدن آزادی‌ها و حقوق بشر که همه شهروندان را در بر می‌گیرد، به عنوان زن هم مورد انواع تبعیض‌ها قرار می‌گیرند و هیچ سالی نیست که رژیم اسلامی قانون تازه ای به قانون‌های ضد زن خود نیفزاید.با این وجود، از اولین روز روی کارآمدن حکومت ولایت فقیه دجال  تا به امروز، مبارزه زنان در ایران برای رفع تبعیض و به دست آوردن حقوق برابر در مبارزات شهروندی برای آزادی و عدالت اجتماعی نیز، همیشه حضوری چشمگیر و موثر داشته و در بسیاری از موارد در صف اول قرار داشته اند.یکی از ویژگی های حقوق بین الملل در ابتدای قرن بیست و یکم توسعه چشمگیر آن در زمینه حقوق بشر زنان است و یکی از دلایل آن این است که توسعه یک کشور با مشارکت زنان در حیات سیاسی اجتماعی اقتصادی و فرهنگی آن ارتباط مستقیم دارد.

از سال ۱۹۴۵ یعنی پایان جنگ دوم و تاسیس سازمان ملل متحد که وظیفه اش حفظ صلح و امنیت بین المللی و حمایت از حقوق بشر منجلمه حق توسعه است، تاکنون وضعیت زنان موضوع بیش از ۲۰ سند حقوقی بین المللی بوده که هریک از این اسناد مبین و منعکس کننده مشکل خاصی در رابطه با موقعیت زن می باشد.دراین راستا کنوانسیون ۱۹۷۹ محو هر گونه تبعیض علیه زنان(از این به بعد کنوانسیون یا منشور) سند تدوین جدیدترین تلاش های عمده حقوق بین الملل برای توسعه وضع زنان در جهان است.

 پیشرفت های بین المللی دیگری نیز در مورد موضوع انجام گرفته به شکلی که امروزه گرچه این حقوق به صورت جهانی اجرا نمی شود ،در جهانی بودن حقوق بشر زنان کمتر بحثی وجوددارد.از آنجا که تبعیض ریشه در فرهنگ ها و آداب و رسوم جوامع دارد و یکی از شاخص های هر تمدن را مسلما باید در دیدگاه آن تمدن نسبت به وضعیت زنان دانست جهت مبارزه با آپارتاید جنسی در ترکیب اعضا کمیته رفع تبعیض علیه زنان حضور نمایندگان شکل های مختلف تمدن و نظام های حقوقی جهان پیش بینی گردیده است.  در این میان به عنوان کشوری با سابقه تمدنی کهن الحاق ایران به کنوانسیون مذکور گام حقوقی بزرگی برای زنان خواهد بود. بدون شک مبارزات مسالمت‌آمیز زنان ایران برای رفع تبعیض و برابری حقوقی با مردان با تکیه بر موازین بین‌المللی حقوق بشر یکی از صفحات درخشان تاریخ مبارزات جهانی زنان برای برابری حقوق با مردان است. ابتکار و نوآوری زنان ایران، شجاعت و استقامت‌شان در مقابل خشونت و سرکوب دولتی، ستایش جامعه‌ جهانی از فعالان ایرانی حقوق زن را برانگیخته است.

اگر مبارزه با حکومت‌های خودکامه برای کسب حقوق سیاسی در طول تاریخ با واکنش خشن دولت‌ها مواجهه بوده، مبارزات حق‌طلبانه‌ زنان، کمتر با این نوع خشونت روبرو گشته و بیشتر با بی‌توجهی حکمرانان و جامعه‌ مردان مواجه بوده است.

در جمهوری ولایت فقیه ایران اما، هر گامی که زنان به سوی برابری حقوق برمی‌دارند، متهم به «توطئه علیه امنیت نظام» می‌شوند، و هر زنی که برای حفظ حیثیت انسانی خود مبارزه کند، از دید حاکمان، «اخلالگر سیاسی» شناخته می‌شود و در معرض خشونت‌های جسمی و روحی دولتی قرار می گیرد.امروزه زنان ایران، ناخواسته در صف اول مبارزه‌ای قرار گرفته‌اند که خواهرانشان در جهان، به ویژه در سه دهه‌ اخیر، در کشورهای مختلف به پیش برده‌اند. پیکار زنان ایران با تکیه بر موازین بین‌المللی حقوق بشر، دنیای جان‌سختٍ جهل، خرافات و مردسالاری را نشانه رفته که در طول قرون و اعصار تحت لوای دین و سنت، نیمی از بشریت را به اسارت کشیده است.

 زنان ایرانی نخستین کسانی نیستند که با چنین مْعضلی دست و پنجه نرم می‌کنند، زنان آمریکای لاتین، خاور دور و افریقا نیز با سنت‌های دیرپای ضدزن و رهبران واپسگرای مذهبی مبارزه کرده و می‌کنند.

آشنایی با مبارزات آنان، نه تنها از نظر تجربه‌آموزی، بلکه به لحاظ روحی نیز به خاطر تقویت حس همبستگی و تنها نبودن در شرایط ،خواهد بود.اگر زنان در دنیای غرب با خشونت و ناامنی در محل کار، در خیابان، و آزار جنسی و تجاوز دست به گریبانند، زنان ایرانی علاوه بر این ها، با تبعیض هایی قانونی هم درگیرند که از توان موقعیتی آنها می کاهد و آنها را از عرصه های اجتماعی و اقتصادی عقب می راند. سهمیه بندی جنسیتی در دانشگاه ها، بومی سازی، حق خروج از کشور فقط با اجازه شوهر، تبعیض های مدیریتی، طرح حجاب و عفاف، و انواع تبعیض های اقتصادی سیاسی و فرهنگی دست به دست هم داده اند که از زنان موجوداتی ناتوان، منزوی، گوش به فرمان، و خانه نشین بسازند.با وجود همۀ این خشونت ها و تبعیض ها اما در صحنه واقعی زندگی، این زنان هستند که بار طاقت فرسای زندگی را به دوش می کشند: در مواقع بیکاری شوهر، در زمان فوت یا نبود همسر، یا وقتی که مرد خانواده معتاد یا بیمار است زنان با شجاعتی در خور تحسین، تمامی مسئولیت سرپرستی خانواده را بر عهده می گیرند.

در مواقع بحران های خانوادگی و اگر حضور شوهر معتاد یا خشونت پیشه، بخواهد به فرزندان صدمه بزند یا خطر فروپاشی کیان خانواده را در پی داشته باشد زن ها معمولاً صدها بار پله های دادگاه ها را بالا و پایین می روند تا بتوانند از همسرانی که شایستگی زندگی را ندارند دور باشند.

مردان خشونت گری که در مقابل کلام و منطق زن، دانش و اطلاعات او، صبر و بردباری او وسخت ومبارزاتی، ارزشمند است.

جای بسا افتخار است که سازمانهای اجتماعی زنان، نهادهای حقوق بشر و زنان، روشنفکران، قلم بدستان و نیروهای مترقی ایران در دفاع از حقوق زنان قرار دارند و با وجود مشکلات امنیتی و موجودیت فزیکی "وزارات اطلاعات "و امکانات محدود اجتماعی به مبارزات شان بخاطر اعاده ای حقوق مادران و خواهران مان ادامه میدهند.در سالروز جهانی زن، ضمن بزرگداشت ،یاد و خاطره همه زنان شهید و قهرمان، زنان مبارز در راه آزادی و دفع تبعـیض جنسی را گرامی داشته، این روز تاریخی را به همه مادران، همسران، خواهران و دختران جهان فرخنده باد می گویم و با آرزوی صبر و طاقت، ایستادگی و مقـاومت باز هم بیشتر برایشان، یقین قطعی دارم که مبارزات برابری طلبانه زنان فقط در همبستگی با پیکار برای عدالت اجتماعی قرین پیروزی خواهد بود و این ممکن است! بی شک، غیرممکن ها در جامعه سرمایه داری، در جامعه سوسیالیستی بآسانی تحقق می یابند!

و در اینجا بانو مرادی از بانو آتنا دولتخواه باشبلاق در خواست کردند تا دلنوشته ای را بخوانند و بانو دولتخواه اینگونه آغاز کردند:

اگر يك زن براي برابري حقوق زن و مرد تلاش كند:توي امريكا به او ميگويند فمنيست.در ايران به او ميگويند تهمينه ميلاني.در عربستان سنگسار ميشه.

اين روزها همه يك بلند گو دست گرفته اند واز حقوق ودرد يك زن ميگويند.

در حالي كه درد هر زني يكي از همين نطفه هايي است كه در شكم مادرها داره شكل ميگره، از بند بند وجود مادر جان ميگيره،٩ماه از خون زلالش تغذيه ميكند، ٢سال شيره جانشو نوش ميكند، قدم به قدم با دستان او راه ميرود، با تكيه به اون بلند ميشه، قدرت زانوهاشو حس ميكنه ،باصداي اون حرف زدن ياد ميگيره، باعقل وفكر اون درس ياد ميگره وزماني كه براي پست ومقام از اون جدا ميشه در مجلس نا عادلانه ايران پشت هزاران تيربون فرياد ميزند حقوق زن با مرد برابر نيست و راي صادر ميكند.

به راستي اگر اين زن نبود چطور تو به اين تكامل ميرسدی؟!

افسوس از تو اي فرزند كه از ياد بردي همان زني كه شب را به اميد بزرگ شدنت، سپري كرد تا حق امسال او پاي مال نشود نا اميدش كردي!

اي فرزند از خود به هيچ و از هيچ به پوچي  رسيدي ،بهشت همينجاست!

چرا وعده ميدهي!بگذار اين زن زندگي كند،او بهشت خيال مريض تو را نمي خواهد، به او وعده نده!بگذار بهشت را همينجا تجربه كند، ازادانه بنوشد، ازادانه برقصد وپاي كوبي كند! اين ازادي براي اين زن تو را چرا ازار ميدهد، چرا؟!مگر خالق تو چه برايت كم گذاشته كه اينگونه حسادت ميكني؟!

بهشتي كه در ان هوريان بچرخند، جام ها پر شود ،اسمان زيبا باشد ويك رنگ چه لذتي براي اون داره !اين دنيا را از او نگير،اين دنيا  زيباست ،كه هر ثانيه اش يك رنگ است!گاهي افتابي ،گاهي ابري ،گاهي بادي كه موهاشو نوازش ميكند وگاهي برگ زردي كه بر سرش بريزد ،تا نشانش دهد كه انتظار شكوفه هاي البالو را بكشدف كه لبانش را با ان سرخ كند بگذاريد اين زن زندگي كند با همه سادگيها! تنها حرفي كه برام مانده و در اخر ميگويم اين است من بدهكار توام اي مادر همه جان كه به من بخشيدي.

 

در این نشست ،بانوان :پریسا حسین پور و سپیده نامور نیز سخنرانی داشتند و آقای شفایی نیز راه کارهایی را برای بهتر انجام دادن برنامه ها پیشنهاد دادند.

در آخر نشست نیز،برنامه ریزی برای ماه پسین انجام شد.  این نشست در زمان 18:00 به پایان رسید.

 ابتدای صفحه | بازگشت

all rights reserved @ Bashariat