آشنایی با کانون | نشریه | مواضع و بیانیه ها | درخواست عضویت | ارتباط با ما

ماهنامه بشریت شماره 169

 

 

 

نگاهی گذرا به روند مبارزاتی زنان در طول تاریخ ایران

پریسا حسین پور

بدون توجه به ابعاد و جایگاه همه جانبه زنان بسان انسانی که با مردان حق برابری دارند ، نمی توان از آزادی های اولیه انسانها سخن به میان آورد و هم امید به توسعه اقتصادی بست . و تا زمانی که دین در میانه قدرت باشد ، قشر زنان شاهد بیشترین سرکوب ، ستم و قربانی خواهد بود.

چگونگی چگونگی مبارزات  زنان در طول تاریخ جهت دستیابی به حقوق مسلم و برحق خویش و اینکه چگونه حکومتهای مستبد با اقتدار همه جانبه خود ، آداب و رسوم ، قوانین ناعادلانه و متحجرانه را بر پیکر زنان فرود آورده اند ، از جمله بحثهای نوشتار پیشروی میباشد.

مجموعه فرهنگهای غالب ، قدرت زنان را چه در داخل خانه و چه در اجتماع از بین برده و سرنوشت زنان را به میل خود تغییر داده است و بر بسیاری ازآنها به چشم کالا و ابزار عیش و نوش وطرب نگریسته شده است با تمام اینها زنان نه  تنها در سکوت و یاس زندگی نکرده اند بلکه سعی و تلاش نموده اند تا در عرصه های مختلف نقش آفرینی کنند. به همین دلیل همواره حضور زنان در ادبیات ملموس و غیر قابل انکار است . ازمیان آنها که دستی در ادبیات معترض داشته اند ، عده ای جان باخته اند .

مبارزات زنان قابل تقسیم بندی تاریخی است . اولین دوره مبارزات زنان به پیش از اسلام باز می گردد در شرایطی که همه ساختارهای قدرت و سنت در جهت تضعیف زنان بوده است ، میتوان از توراندخت و ایراندخت در دوره ساسانی ، همسر خشایارشاه که آزادی و امنیت قوم یهود را فراهم ساخت و آنان را نجات داد و سیده ملک خاتون از فرمانروایان آل بویه رانام برد .

کم نبودند شعرای زن که در دوره های مختلف زیستند و برای آزادی وهمچنین برای خویش شعر سرودند . در قرن ششم مهستی گنجوی بانوی پارسی گوی اشعار ماندگار و میهن پرستانه سرود . او پس از گذشت دو قرن از تسلط اعراب بر ایران ، دهان به اعتراض گشود و سنت شکنی کرد وجان بر کف نها د. بعد از او یکی از برجسته ترین زنان ، فاطمه زرین ملقب به طاهره قره العین است . بر اساس اسناد بر جای مانده طاهره نه تنها اشعار و نثر استادانه ای داشت ، بلکه در نظریه پردازی سیاسی نیز از پیشتازان در این زمینه بوده است . او در سال 1848 میلادی از حقوق برابر زنان و مردان سخن می گو ید ، حجاب از سر برداشته و اقدام به کشف حجاب مینماید .

مبارزات زنان د وره های مختلف تاریخ ادامه داشته است . یکی از دست آوردها ی انقلاب مشروطیت حضور  اجتماعی زنان است . پس از شرکت زنان در انقلاب و گرایش آنان به کسب علم و دانش و هنر به ویژه فراگیری هنر موسیقی ، در تاریخ فصل تازه ای در باب استقلال زن ایرانی گشوده میشود. زنان بسیاری پای به عرصه های مختلف اجتماعی می گذارند ، به مبارزه با سنت های موجود متعلق به قرون گذشته بر می خیزند و سنت شکنی می کنند و در این را ه جانفشانی می نمایند . اگرچه در آن دوران جهان نیز دستخوش حوادثی به نفع زنان میشود و مبارزات زنان نیز با تحولا ت بسیاری همراه میگردد، اما در ایران پذیرش حقوق برابر زنان با مردان با مقاومت روبرو میگردد. تنها اقدام بظاهر مفیدی که در زمان رضا شاه در ایران انجام گرفته است ، کشف حجاب زنان بوده که در طول تاریخ به توسط حضور دین و مذهب و نفوذ روحانیت در ساختار حکومتی ، شکلی از قانون بخود گرفته بود. اگر چه پیشبرد قانون لغو حجاب با اهداف دیگری صورت گرفته بود و تنها بخش کوچکی از مبارزات زنان را شکل میداد ، اما زنا ن از فرصت بدست آمده بهره برده و از کشف حجاب استقبال مینمایند . پس از فرمان جمع آوری چادرها از سر زنان به مدت کوتاهی ، حدود شش هزار  شال و کلاه در تهران فروخته می شود . در مدت یک هفته چنین استقبالی ازسوی جامعه زنان در واقع استقبال آشکار نه تنها ازبی حجابی است بلکه ایستادن در مقابل اسارت و تحجری بود که در طول تاریخ به زنان این مرزو بوم تحمیل گردیده بود. با روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی در سال 57 جمعیت بسیارزیادی از زنان به دلیل ایستادگی در مقابل تحجر روحانی نوین ، دستگیر ، محاکمه و یا بدون محاکمه زندانی و یا حتی به جوخه های اعدام سپرده شدند . که آمار واقعی و دقیق آ ن تا به امروز همچنان در پرده ابهام است .

در اینجا ذکر یک نکته ضروری به نظر میرسد که طیف وسیعی از فعالان سیاسی و مخالفان حکومت از تمامی اقشار نه تنها در این زمینه مستثنی نبوده ، بلکه به مراتب بیشتر در معرض وحشیانه ترین  سرکوب ها قرار داشته اند .

نکته قابل توجه دیگر در زمینه جنبش زنان این است که در جامعه ایران زنان تنها با دستگاه حاکمه روبرو نیستند ، بلکه به تعبیری دیگر در معرض آماج حمله های نظام مردسالاری حاکم بر فر هنگ ایران نیز که برگرفته از بسیاری از خرده فرهنگها ی منسوخ ملل شرق و همچنین  فرهنگ دینی اسلامی است قرار دارند .

و از سوئی نظام اسلامی حاکم بر ایران نیز بدلیل ماهیت اسلامی خود . به این فرهنگ دامن زده و مردان را به استیلا جوئی بر زنان تشویق و وادار مینماید . غافل از اینکه چنین روندی یعنی تسلط مردان بر زنان به زیان کل جامعه تمام خواهد شد . از یک سو کلیت نظام استثمار و ستم طبقاتی تقویت میگردد و از سوئی دیگر با تحت فشار قراردان جامعه زنان و نادیده گرفتن حققوق آنا ن و حذف آنان از صحنه های سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی رویای دست یابی به توسعه اقتصادی ناکام خواهد ماند .

بهر روی از آنجا که در حکومت اسلامی جایی برای مردم و حقوقشان نبوده و نیست ، پس از رویداد 57 حکومت طرح حجاب اجباری را در دستور کار خود قرار داد و به همه مراکز ، سازمانها و دفاتر دستور اکید داده شد که حجاب اجباری زنان به مورد اجرا گذاشته شود. طیف بسیاری از زنان بدلیل مقاومت و مخالفت با این پدیده اجباری شعلشان را از دست داده و از ادارات و مراکز شغلی کنار گذاشته شدند . مخالفت با حجاب اجباری تنها در حد تصفیه از صحنه های مختلف اجتماعی و اقتصادی نبود بلکه بسیاری از زنان در معرض  اتهامات پیاپی حکومت مداران و انگهای مختلف از قبیل طاغوتی ، سلطنت طلب ، منکراتی، فاحشه ، فاسدو بی بندو بار قرار گرفتند " که این روند تا کنون نیز ادامه داشته است ."

در آن زمان حکومت این طرح را به تمام مراکز ابلاغ کرد و بسیاری از ادارات از پذیرفتن و انجام کارها ی زنان ارباب رجوع بدون حجاب امتناع کردند. از ورود زنان بدون  حجاب به  داخل مغازه ها نیز جلوگیری بعمل آمد .پوسترها ی مختلفی اززنان به اصطلاح محجبه بر درو دیوارهای ادارات ، مغازه ها ، خیابانها و مراکز شغلی و اقتصادی نصب گردید . به هر طرف که نگاه می انداختی پوستری از زنی سراپا پوشیده در یک جامه سیاه می دیدی که در انتهای آ ن نوشته شده بود " خواهرم حجاب تو سنگر من است " و سپس پس از چندی این جمله هم اضافه گردید " حجاب تو کوبنده تر از خون من است ".

در همان دوران گروهی از زنان فعال در امور اجتماعی و بسیاری از زنان عادی نیز به مخالفت با این طرح برخاستند و در گوشه و کنار شهرها راهپیمائیهاو گرد همائیهای مختلف برگزار کردند . اولین اعتراض زنان بشکل راهپیمائی که یکصد زن در آ ن حضور داشتند نمود پیدا کرد، همزمان با طرح حجاب اجباری در بهار 58 حق قضاوت نیز از زنان سلب گردید. به این ترتیب بسیاری از کارآموزان رشته حقوق سرگردان شده و  دست به تحصن و اعتراض زدند اما راه به جایی نبرده و سرانجام زنان تا به امروز نتوانسته اند در دوره های مربوط به حقوق قضا شرکت کرده و در مسند قضاوت بنشینند .

مدت کوتاهی پس از این اقدامات و همزمان با تغییراتی که در قوانین مدنی شکل کرفت ، اولین زن بنام آزاده ایرانی به حکم قرآن در تیرماه 59 سنگسار می شود و همزمان با سرکوب جریانات سیاسی مخا لف سرکوب زنان نیزشدت می گیرد و قانون سنگسار زنان تصویب میگردد و از منطقه کردستان ایران به مناطق سنی نشین و کردستان عراق نفوذ کرده و در میان آنان عملی متداول می گردد بهر طریق در ایران کنونی بزرگترین منبع ستم بر زنان و بزرگترین جنبه مرد سالاری در درون حاکمیت شکل می گیرد.با نگاهی به ماههای اولیه روی کار آمدن این نظام قانون حمایت از خانواده ملغی اعلام گردید و جای خود را به دادگاههای مدنی داد که حق طلاق را به مراجع شرعی می سپارد و بدنبال یک چنین طرحیست که سن ازدواج دختران بین 9 تا 13 میشود و در سال گذشته حداقل 1191 دختر زیر 11 سال و 93891 دختر 10 تا 14 ساله ازدواج کرده اند و آ مارروند ر و به رشد کاهش ازدواج دائم و افزایش 10 در صدی ازدواج موقت را بازگو می نماید .

و در عین حال پای فشردن حکومت را در همه قوانین تضعیفی مربوط به حوزه زنان  از طلاق ، تعدد زوجات ، تمکین ، حضانت فرزندا ن تا  ، لزوم داشتن اجازه از همسر برای اشتغال ، تحصیل و خروج از کشور را شاهد هستیم . در جمهوری اسلامی ایران ستم بر زن در بالاترین رده های دولت طرح ریزی می شود و به اجرا در می آید . استفاده از شریعت یکی از مهم ترین اهرمهای رژیم و سرکوب زنان در جهت کمرنگ نمودن و بلکه حذف آنان از تمامی صحنه های اجتماعی و حقوقی اوست و مجموعه اینها شرایط بی حقوقی و غیر انسانی را به زنان ایران هموار می نماید .

از سوئی باید دانست حضور زنان و تداوم جنبش آنان تاثیرگذار ترین عامل جنبش دموکراتیک خواهد بود .

و به نوعی در  این مقطع حساس از تاریخ ایران حتی اگر جایی مبارزه ضد فرقه گرایی هم هست باز هم یکی از آنها در ارتباط با جنبش زنان است . فارغ ار هر گونه هیا هو، حضور زنان بمعنای شکست نظام جمهوری اسلامی است . با زور نتوانسته اند زنان را بشکلی که میخواهند در آورند . حتی بیرون آمدن زنان یک عمل سیاسی است . اعمال زنان در داخل خانه هم بنوعی یک واکنش سیاسی است . از قبیل دست دادن با  مردان ، اختلاط دو جنس در میهمانیها و مجالس .جنبش یک میلیون امضا را جامعه بین المللی حمایت کرد . از طریق جامعه زنان جامعه بین الملل فهمید اوضاع در ایران چگونه است . ندا آ قا سلطان ، شیرین عبادی ، نسرین ستوده و طیف وسیعی  از زنان معترض و مبارز که بصورت گمنام و ناشناخته در زندانهای نظام به سر می برند ، خود گویای یک چنین ادعائیست .جنبش زنان ایران نماد بارزی در جهت فرو ریختن و انهدام نظام ایدئو لوژیکی ایران است و مبارزه پیگیر و مستمر آنان و اصرار به تداوم حرکتهای مدنی و اتصال آ ن به جنبش دموکراتیک مردم ایران ، سرانجام به تراژدی زن ستیزی نظام جمهوری اسلامی برای همیشه پایان خواهد داد .

16.jpg (700×433)

پرستوی مهاجر
                 زاده پر بال و پر
دخت داریوش و پروانۀ فروهر

تو را چه باک
که لاشخورهای بیگانه لانه ات را درهم ریختند

وتو را چه بیم که
آشیانت را اهریمنان ویرانه ساختند،
تو ...
        تو را بسان سیمرغی بر فراز دماوند

 

تا اوج بینهایت ها،  دلیرمیابیم
که با نگاهی بر فراز ابر های سیاه و آلوده
به زال ها و رستم های درون دخمه های ضحاک

                                      می اندیشی
و با ندایت
         نوشداروی آزادی را به  دست سهراب می رسانی

پرستوی مهاجر ایران
سیمرغ هر زمانۀ ماست
هم او،  سیمرغی است درآسمان بیکرانۀ ایران
که بالهای گشوده اش هرگز نخواهد سوخت

و کوه ها را فراخواهد گرفت

برای پرواز به سوی
                       ایرانی آزاد .

سیر تحولات اجتماعی زنان در ایران

سپیده نامور

ممکن است هر بار که زن راننده ای را پشت فرمان یک خودروی گران قیمت می بینید، به ویژه اگر حلقه ازدواج هم به دست داشته باشد، اولین فکری که به ذهنتان برسد، این باشد که خودرو را همسرش برای او خریده است؛ احتمالی که اطمینان دارید مطلق نیست

در این گزارش که در شماره روز سه شنبه سیزدهم مرداد 1394 خورشیدی به قلم ارمغان زمان فشمی ‏انتشار یافت، می خوانیم: واقعیت آن است که هنوز تصور وجود زنان موفق و پردرآمدی که خودشان توانایی خرید خودروی گران قیمت و خانه را داشته باشند، کمی دشوار است؛ اگرچه واضح است که در سال های اخیر زنان به برخی عرصه های مدیریتی راه پیدا کرده اند و در بسیاری از حوزه های کاری، خوش درخشیده اند.

در همین زمینه یک داستان وجود دارد که به عنوان یک مثال بارز «نگرش کلیشه ای» (Stereotype) در متون درسی آمده و حتی سال ها به عنوان معمای هوش از آن استفاده می شده است. می گویند روزی پدر و پسری با خودروی شخصی مسافرت می کردند که تصادف می کنند و از قضا پدر از دنیا می رود. پسر را که ضربه مغزی شده بود به بیمارستان می رسانند. پزشک جراحی که به بالین او می آید، ناگهان برآشفته می شود و می گوید: این که پسر من است! چطور چنین چیزی امکان دارد؟

اکثریت قریب به اتفاق پاسخ دهندگان هرگونه احتمالی را در نظر می گرفتند، مگر این که پزشک جراح، مادر آن پسر بوده باشد! زیرا مردم براساس نگرش کلیشه ای نمی توانند بپذیرند که یک جراح مغز می تواند زن باشد. همین نگرش است که باعث می شود بسیاری از افراد برای مراجعه به پزشک متخصص، وکیل یا حتی مربی آموزش رانندگی، مردان را ترجیح بدهند. باورهای مردسالارانه نه فقط در این زمینه، که در موارد دیگر نیز عرصه را بر فعالیت های اجتماعی و اقتصادی زنان تنگ می کند؛ از باورهای عوامانه مانند این که «زن هر چقدر هم که پیشرفت کند، در نهایت باید پوشک بچه هایش را عوض کند» تا باورهای در ظاهر علمی و مدرن شده مانند این که« برای آرامش روان و اعصاب و شاداب ماندن پوست زنان(!) بهتر است که آنان در خانه بمانند و از انجام کارهای مردانه صرف نظر کنند.» خط کشی های جنسیتی «کارهای مردانه»، اصطلاحی است که می تواند چالش برانگیز باشد. ممکن است زنان علاقه ای به انجام برخی مشاغل سنگین مانند امور مربوط به راهسازی که به توان و زورمندی مردانه نیاز دارد، نداشته باشند، اما خط کشی کردن میان دو جنس در بسیاری از دیگر امور، تنها ناشی از وجود نگاه مردسالارانه در جامعه است؛ نگاهی جنسیت زده و نادرست که اعتقاد دارد مردان، رانندگان بهتری هستند یا حتی بهترین آشپزها و خیاط های دنیا را می توان در میان مردان پیدا کرد.

هارولد گارفینکل ـ جامعه شناس آمریکایی، اعتقاد دارد چیزی به اسم جنسیت، مفهومی ندارد و این جامعه و فرهنگ است که از شما زن یا مرد می سازد، به طوری که اگر در جامعه ای دیگر با فرهنگی متفاوت رشد می کردید، همان انسانی نبودید که امروز هستید. این اجتماع است که به شما دیکته می کند چه بپوشید و چگونه رفتار کنید! رانندگی یک کار مردانه نیست دکتر خدیجه ابوالمعالی ـ روان شناس، قضاوت و ارزشیابی برخی از افراد در مورد موضوع های گوناگون را حاصل تعصبات و نگرش های کلیشه ای آنان می داند و به عنوان یک مورد خاص، درباره تاثیر این نگرش ها در قضاوت راجع به رانندگی زنان می گوید:

در میان زنان و مردان به تساوی رانندگان ماهر و کم مهارت دیده می شود. به نظر می رسد در برخی از خرده فرهنگ ها رانندگی یک کار مردانه تلقی می شود و بر اساس این تصور کلیشه ای، به این دلیل که زنان راننده کاری مردانه انجام می دهند، مورد انتقاد و گاهی اذیت و آزار رانندگان مرد قرار می گیرند. وی می افزاید: متأسفانه در کتاب های درسی ما اغلب زنان کارهای خانه را انجام می دهند و فعالیت های دیگر مخصوص مردان است و این دیدگاه ممکن است پذیرش نقش های جنسیتی مختلف اجتماعی در زنان را با چالش مواجه کند. از طریق یک فرهنگ سازی گسترده با کمک رسانه ها و کتاب های درسی می توان به تدریج فرهنگ پذیرش رانندگی توسط زنان را در سطح کلان ایجاد کرد. در چنین عصری قدرت «ذهن» بر قدرت «بازو» تفوق می یابد و زنان و مردان آگاه می توانند از قدرت ذهنی و فکری خود مدد گیرند و با خلاقیت و نوآوری، بر کمبودهای فیزیکی خویش فایق آیند. در واقع این انسان اولیه بود که باید زور بازو و عضله می داشت تا بتواند با شیر و پلنگ بجنگد و غذا به دست بیاورد، اما وقتی بشر از عقل خــدادادی استفاده کرد، به ابزار سازی روی آورد و از تکنولوژی برخوردار شد، به تدریج زور بازو جای خود را به قدرت ذهن داد. دکتر زاهدی می افزاید: گاهی ویژگی های زیستی زنان به شکل غیر منصفانه ای به ویژگی های اجتماعی آنان تعمیم داده می شود. ممکن است جسم زن قوی نباشد، اما در عصر تفوق ذهن و اندیشه بر زور بازو، این موضوع نمی تواند ملاک قرار گیرد. کسی که ذهن شکوفایی داشته باشد و بتواند مسایل را به خوبی تحلیل کند، می تواند کمبودهای فیزیکی خود را – اگر اصولاً بتوان آنها را کمبود اطلاق کرد- از طریق ابزارسازی جبران کند.

زنان عصر مشروطه مشارکت سیاسی زنان به مفهوم مدرن و امروزی آن عمدتاً به تحولات تاریخی ایران معاصر بخصوص به تحولات دورة مشروطیت و به نخستین جریانات نوسازی ایران برمی گردد. ضمن تحقیقی درباره زنان عصر مشروطه از قول یکی از زنان آن روزگار می نویسد: «ما را از پنج سالگی به مکتب می گذاشتند، آن هم نه همه دختران را، بلکه ندرتاً، نه ساله که می شدیم از مکتب بیرونمان می آوردند. اگر کتاب می توانستیم بخوانیم یا خط می توانستیم بنویسیم، پدران عزیزمان با کمال تغیّر کتاب و قلم را از دستمان گرفته، پاره کرده و شکسته و به دور می انداختند که چه معنی دارد دختر خط داشته باشد، مگر می خواهید منشی بشوید؟ همین قدر که بتوانید قرآن بخوانید، کافی است! این بود شرح حال ما دختران در خانه پدران تا زمانی که به شوهرمان می دادند. اگر متشخص بودیم که باید چند نفر خدمتگزار از برای ما تعیین کنند که ما خودمان زحمت خدمت کردن نکشیم و فرمایش بدهیم. اگر رعیت بودیم که باید غیر از خانه داری و بچه داری کار دیگری نکنیم. اگر شوهرمان یک شب قوه نداشت پنج سیر نان از برای معیشت فراهم کند، ما زن ها عرضة این که بتوانیم خرج یک شب را رو به راه کنیم، نداشتیم. ما زن های ایرانی غیر از زاییدن چیز دیگری بلد نبودیم. شما پدران ما بودید که ما را این طور پروردید، وگرنه ما هم چون عموم خلایق دارای هوش و ذکاوت بودیم. ما هم دارای عقل و شعور بشری بودیم. فرقی که داشتیم، ما زن بودیم و شماها مرد.» ، به آرای دیگر جامعه شناسان و نویسندگان در زمینه تحولات اجتماعی زنان معاصر اشاره می کند و می گوید: در زمان مشروطیت، برای بعضی از متفکران و روشنفکرانی که درباره ایران می اندیشیدند، تحول و نوسازی جامعه ایران بدون احقاق حقوق زنان و فعال کردن آنان در عرصه حیات اجتماعی امکان پذیر نبود. بر اساس آموزه مزبور، عده ای از روشنفکران و اصلاح طلبان دوره قاجار در پی دگرگون ساختن شرایط و موقعیت اجتماعی زن ایرانی برآمدند. این اندیشه به تدریج در جامعه ایران مطرح شد و برخی اذهان را متأثر ساخت. انقلاب مشروطه و گشایش فضای سیاسی کشور، فرصت مناسبی برای تبلیغ و ترویج عقاید روشنــفکران ایرانی در مورد نوســازی و دگرگون سازی اقتصادی و اجتماعی جامعه ایران و از جمله دربارة شرایط زندگی فردی و اجتماعی زنان ایرانی را فراهم کرد. وی می افزاید: امیدواری زنان ایرانی در پشتیبانی از جنبش مشروطه، در حقیقت معطوف به این واقعیت بود که انقلاب در راه حذف نابرابری زنان و مردان و بهبود وضعیت کلی جامعه گام بردارد. این آرمان اگرچه در اندیشه تمامی زنان کشور به چشم نمی خورد، ولی به ویژه کسانی که به طبقه متوسط شهری تعلق داشتند، اهمیت آن را به خوبی درک می کردند. با این وجود در اولین مراحل تشکیل مشروطیت و مجلس شورای ملی، حقوق زنان مورد تأیید و تصویب قرار نگرفت و این امر سبب شد تا مبارزه برای احقاق حقوق زنان ایرانی سال ها بعد از مشروطه نیز ادامه یابد. ماهیت جنبش احقاق حقوق زنان در ایران، رفته رفته به شکل مبارزه علیه نظام سنتی و مردسالاری جامعه تغییر کرد و آنچه در سال های بعد از مشروطه و به ویژه در سرتاسر دوران پهلوی مسأله اصلی زنان را شکل می داد، چگونگی ورود زنان به عرصه های کار و فعالیت های حرفه ای و اقتصادی بود. قبل و بعد از انقلاب نگار خزان، با اشاره به این که در دوره پهلوی دوم موضوع مشارکت زنان گسترش بیشتری پیدا کرد، می گوید: در جریان تحولات یادشده، عده زیادی از زنان که قبلا به ساده ترین و خسته کننده ترین کارها با پایین ترین سطح دستمزد و در بسیاری موارد به صورت کارکنان خانوادگی بدون دستمزد اشتغال داشتند، به کارهای معلمی و اداری و پرستاری روی آوردند. در اواخر دهه مورد بررسی، پس از مبارزات بسیار، زنان موفق شدند به مشـاغل فنی و حرفــه ای و درجــات بالاتر کارهــای بازرگانی و امور اداری دســترسی پیدا کنند. با این وجود زنان در بخش های کلیدی اعم از مشاغل تخصصی و مشاغلی که به مهارت های زیادی نیاز داشت و به طور کلی در پست های تصمیم گیری، سهم فوق العاده ناچیزی داشتند، علاوه بر این با توجه به رشدی که در اشتغال زنان به وجود آمده بود، باز هم میزان و حجم شاغلان زن در دهه 1355 خورشیدی چندان زیاد نیست. این مدرس جامعه شناسی می افزاید: افزایش مهاجرت به شهرها نیز از عواملی بود که در تحلیل مسأله اشتغال زنان حائز اهمیت است. صنعتی شدن جامعه باعث ایجاد کارخانه های جدید و افزایش فعالیت های ساختمانی و توسعه های گوناگون در شهرها شد، امری که نیروی کار روستاها را به خود جلب می کرد. در چارچوب این تحول، زنان نیز به تبع مردان خانواده به شهرها می آمدند. مهاجرت جمعیت روستایی به شهرها به ویژه به این دلیل بر نرخ فعالیت زنان تأثیر می گذارد که امکان جذب آنان در فعالیت های اقتصادی شهرها، با توجه به نوع فعالیت آنان در روستا وجود نداشت. ناآشنایی آنان با محیط و کار در شهرها و نیز مشکل بی سوادی، موجب تشدید بحران اشتغال زنان در آن دوران بود. به این ترتیب زنان روستایی که در زادگاه خود نقش فعالی در جامعه داشتند، با جذب شدن به شهرها، موجب افزایش جمعیت غیر فعال اقتصادی می شدند

زن ها اشیاء زینتی نیستند، زن ها گلدان های قیمتی نیستند، زن ها عروسک های مخملی نیستند، آنها نیمی از جمعیت بشریت اند و درست به اندازه نیم دیگر استحقاق برخورداری از حقوق و فرصت ها را دارند و حق دارند که در وقایع جهانی خود را سهیم بدانن در نیمه دوم قرن ۱۹ با پیدایش صنعت از یک سو و پدید آمدن افکار انقلابی، سیاسی و اقتصادی از سوی دیگر که هر نوع محرومیت را از جوامع بشری محکوم می کرد، برای اولین بار زنان توانستند خودی نشان بدهند. زنان که قرن ها در پشت حصارها و باورهای غلط محصور بودند، موقعیت را مغتنم شمرده و برای اولین بار پا در عرصه اجتماع گذاشتند و نطفه فمینیست.متأسفانه نهضت فمینیستی به بی راهه رفت و به جای توانمندسازی زن که لازمۀ آن داشتن قابلیت ها و شعور است، به شعار بی محتوای برابری جنس زن و مرد پرداخت و همین سطحی نگری موجب بی اعتنایی به خواسته زنان شد. گرچه اغلب مردان سعی کردند با باز کردن در اتومبیل برای زنان و یا خروج از دری و … این اجحاف تاریخی را جبران کنند، ولی چون این امور ظاهری و بی محتوا بودند، به حقوق واقعی زنان توجه نشد.

متأسفانه بخشی از زنان با چسباندن انگ ناتوانی بر چهرۀ خود این احساس را در خود و مردان به وجود آوردند که از مردان کمترند. در حالی که اگر این نیمه بشریت آگاهانه و واقع بینانه با خود برخورد کند، می تواند بیش از پیش به اهمیت نقش خویش و میزان توانایی هایش پی ببرد.ما زنان قهرمان ساز تاریخ  را داشتیم سردار بختیاری بی بی مریم حامی جنبش مشروطه، گفته می‌شود که در دوران جنگ جهانی اول خانه او در اصفهان پناهگاهی بوده است برای فعالان سیاسی و فرهنگی مانند علی‌اکبر دهخدا٬ ملک‌الشعرا بهار و در مقطعی در سال ۱۲۹۹ پناهگاهی برای محمد مصدق.سایه‌ای از زندگی پارتیزانی و مقاومت‌های بی‌بی مریم بختیاری، بعدها در سرنوشت فعالان چپ دیده می‌شد. زنانی مانند مریم فیروز و اشرف دهقانی که الگوی بسیاری از زنان چپ در ایران بوده‌ان مهرانگیز دولتشاهی اولین زن ایرانی بود که به عنوان سفیر ایران در کشوری دیگر منصوب شد بخش عمده‌ای از عمر خود را صرف بهبود زندگی زنان ایرانی کرد. از جمله فعالیت‌هایش تلاش برای آموختن سواد به زنان جنوب شهر تهران بود.خانم دولتشاهی سال ۱۳۵۴ به عنوان اولین سفیر زن، عازم سفارت ایران در دانمارک شد و تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی به این ماموریت ادامه داد  اولین وزیر زن ایرانفخرآفاق پارسا٬ مادر فرخ‌رو پارسا مدیر مجله جهان زنان و از فعالان حقوق زنان بود. او چهار شماره نشریه را یک سال بعد از به دنیا آمدن فرخ‌رو پارسا منتشر کرد.شاعر و فیلمساز پیش از فروغ فرخزاد، شاعران و نویسندگان زن آثار بسیاری خلق کرده‌اند، اما فروغ تاثیرگذاری بی‌مانندی در ادبیات و نگاه زنان در جامعه گذاشت .

 

دنیا رو تمومش کن ای خدا

سروده: رضا امیری

دنیا به آخر رسیده ،خدا

این همه جنگ خونریزی پس چرا؟

دنیارو تمومش کن ای خدا

دیگه طاقت ندارم ببینم کودک مادر از هم جدا

دنیارو تمومش کن ای خدا

تا کی باید زجر بکشیم بخاطر یک اشتباه

دنیا رو تمومش کن ای خدا

ما که نبودیم شریک جرم آدم وهوا

دنیارو تمومش کن ای خدا

مگه نمیبینی زجر این همه زن و کودک بی پناه

دنیارو تمومش کن ای خدا

تا کی غرق بشن این همه آدم بیگناه

دنیارو تمومش کن ای خدا

بس که تبعیض هست بین آدمها از سفید و سیاه

دنیارو تمومش کن ای خدا

بعضی ها تو نازو نعمت بعضی ها ندارند سهمی از هوا

دنیارو تمومش کن ای خدا

تا کی ببینیم زجه زدن بی پولها و ندارا

دنیارو تمومش کن ای خدا

زجر آوره این همه آدم ندارند سقفی واسه شبا

دنیارو تمومش کن ای خدا

نمیخوام ببینم ظلم حاکمان بی شرم و حیا

دنیارو تمومش کن ای خدا

نمیخوام ببینم درنده های کثیف انسان نما

دنیارو تمومش کن ای خدا

خودت خسته نشدی از این همه نیرنگ و ریا

دنیارو تمومش کن ای خدا

دیگه نیست خبری از محبت و عشق و صفا

دنیارو تمومش کن ای خدا

حتی ندارند آرامش حیونا و پرنده ها

دنیارو تمومش کن ای خدا

وگرنه تمومی نداره این بی عدالتی ها

دنیارو تمومش کن ای خدا

این یه خواهشه از طرف خودم رضا

     

خشونت همیشگی علیه زنان

محمدرضا برزگر

من از زنانی حرف میزنم که نامشان معادل معجزه است

من از فروغ ها

از سیمین ها ،

از پروین ها

از آهو خانم ها حرف میزنم

از تمام آنهایی که خریدار "ترس" نبودند

از آنهایی که چو کوه ایستادند

و نشان دادند زن بودن، بالاتر از معجزه است

خیلی‌ها هنوز نمی‌خواهند بپذیرند که در جامعه ما خشونت وجود دارد و این پاک کردن صورت مساله است".  شهیندخت مولاوردی، معاون امور زنان و خانواده رئیس‌جمهوری، با اعلام این مطلب وضعیت خشونت علیه زنان در ایران را "نگران کننده" و "جدی" خواند.

خشونت علیه زنان امری است جهانی که در همه کشورها وجود دارد. در بیشتر کشور‌های توسعه یافته این خشونت تا حد زیادی به واسطه فرهنگ سازی و وضع قوانین مناسب مهار شده است اما این امر به منزله از بین رفتن صد در صد خشونت نیست و هنوز هم در این کشورها خشونت علیه زنان به شکل‌های مختلف جلوه می‌کند.

اما وضعیت در کشورهای توسعه نیافته و یا کمتر توسعه یافته به گونه‌ای دیگر است. در این کشورها به ندرت در مبارزه با خشونت علیه زنان فرهنگ سازی شده و از طرفی وجود قوانین تبعیض آمیز خود وسیله‌ای‌شده است برای ترویج خشونت علیه زنان.

در این مقاله نگاهی‌به ایران می‌‌اندازم جایی که زنان طی‌سال‌ها مبارزه متمادی توانسته‌اند در عرصه‌های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی حضور پیدا کرده و جایگاهی نه چندان مطمئن اما تاثیر گذار برای خود تثبیت کنند. کشوری که در آن‌درصد زنان تحصیل کرده و دانشگاهی بسیار بالا است.ایران کشوری است با جمعیت جوان، قشری که فرهنگ گذشته را به تکنولوژی، پیشرفت‌های علمی و مدرنتیته پیوند زده است و در ظاهر از مرزهای سنتی‌ گذشته، خود را انسانی ‌مدرن و روشنفکر می ‌پندارد. اما همین انسان روشنفکر وقتی‌پا به عرصه خشونت علیه زن می‌‌گذارد همه چیز را؛ تاریخ ۲۵۰۰ ساله، فرهنگ، ادبیات، مدرنیته و ده‌ها خصیصه دیگر که به آن می‌بالد را به فراموشی می‌‌سپارد و حتی بدتر از شیوه سنتی‌در عرصه خشونت می‌‌تازد، خشونتی که حالا دیگر انواع و شکل‌های فراوان دارد.

خشونتی که اگر در شکل سنتی‌خود، به خشونت فیزیکی‌خلاصه می‌‌شد، حالا دیگر از آن فراتر رفته و تمام جوانب زندگی‌یک زن را در بر می‌گیرد، گویا خشونت نیز مدرن شده است.خشونت کلامی، روانی،‌خشونت در محل کار، خشونت در منع سفر، خشونت جنسی‌و مدل های فراوان دیگر.

جالب است که این نوع خشونت محدود به مرزهای ایران نیست و مردانی که خشونت در وجودشان نهادینه شده و ابایی از اعمال آن ندارند، خشونت را همچون کالایی با ارزش، یادآور "مردانگی" و "غیرتشان"، در کوله‌بار خود گذاشته و با خود به سر تاسر دنیا حمل می‌‌کنند. موضوع مهمی که حکایت از این دارد که خشونتِ نهادینه  جزئی از فرهنگ ما شده است.

آنچه به خشونت علیه زنان ایرانی مشروعیت می‌بخشد قوانینِ تبعیض آمیزی است که مردان را برتر از زنان می‌داند و بدون در نظر گرفتن زن به عنوان انسانی آزاد و مستقل، کنترل او را به دست انسانی دیگر، یعنی مرد، می‌دهد.

درست است که در نهایت راه‌های قانونی‌برای مقابله با این عمل  "غیر قانونی" در خارج از ایران وجود دارد اما آنچه اهمیت دارد سفرِ فرهنگِ خشونتِ ناشی از قانون تبعیض آمیز با مردی است که خود را محقِ به کنترل زن می‌‌داند، بدون اینکه احترامی برای او قائل باشد و حقوق انسانی‌اش را به رسمیت بشناسد.

مهاجر، پناهنده، پناهجو؛ راهیان اروپا را چه باید خواند؟

سامان راکی

طی چند ماه اخیر تصاویر کسانی که در بندر کاله در فرانسه برای بالا رفتن از سیم‌های خاردار تقلا می کنند، یا سوار بر قایق‌های ماهیگیری قصد عبور از دریای مدیترانه را دارند، سوژه مهم رسانه‌ها بوده و حتی این بحث به راه افتاده که برای توصیف این افراد از چه کلمه‌هایی باید استفاده کرد.

فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد می‌گوید "مهاجر" به کسی گفته می شود که به طور موقت یا دائم از یک محل یا کشور محل اقامت خود به کشور دیگری می‌رود.

در بسیاری از سازمان‌های رسانه‌ای این لغت به صورت واژه‌ای که نه بار مثبت دارد و نه منفی به کار برده می‌شود؛ ولی انتقادهایی وارد شده که این لغت خنثی نیست.

وبسایت خبری الجزیره، تصمیم گرفته از کلمه "مهاجر" استفاده نکند و "هر جا لازم باشد کلمه پناهنده را به کار ببرد". به نظر سردبیر بخش آنلاین این شبکه، کلمه "مهاجر" در فرهنگ لغت مفهوم خود را از دست داده و به صورت وسیله‌ای برای محروم کردن مهاجران از خصایص انسانی و تحقیر آشکار آنان درآمده. روزنامه واشنگتن پست، این سوال را مطرح می‌کند که آیا زمان کنار گذاشتن این لغت فرا نرسیده؟

دلیل مخالفت عده‌ای با کلمه مهاجر این است که می‌گویند مفهوم این کلمه انجام یک کار داوطلبانه است در حالی که به آنهایی که از خطر می‌گریزند نیز اطلاق می شود. در یک سند سازمان ملل متحد نوشته شده که کلمه مهاجر باید شامل تمام مواردی شود که تصمیم مهاجرت به طور آزادانه توسط یک فرد گرفته شده؛ یعنی به دلیل منافع شخصی و بدون اجبار ناشی از مداخله یک عامل خارجی.

آلکساندر بتس، مدیر مرکز مطالعات پناهندگی در دانشگاه آکسفورد می گوید: "کلمه مهاجر در گذشته یک مفهوم کاملا بی طرفانه داشت. مسئله، مربوط به حق افراد برای عبور از مرز یا این که آیا باید این حق را داشته باشند نیست" موضوع این است که برخی از مردم معتقدند که کلمه مهاجر، اخیرا بار منفی پیدا کرده و وقتی به کار برده می‌شود به این معنی است که "شخص یک پناهنده نیست".از سال ۲۰۰۴ که شرکت گوگل اطلاعات جستجوی واژه‌ها را جمع‌آوری می‌کند، تعداد جستجوی کلمه مهاجر هم اکنون به بالاترین سطح خود رسیده است. تنها در ماه گذشته میلادی بیشترین کلمه ای که روزنامه های بریتانیایی (به استثنای تایمز، سان و فاینانشل تایمز) از آن استفاده کرده بودند لغت مهاجر بود- یعنی ۲۵۴۱ بار. این رقم دو برابر موارد استفاده از کلمه پناهنده بود.

در کنوانسیون پناهندگان که در سال ۱۹۵۱ امضا شد توضیح داده شده که "پناهنده" کسی است که به علل مستدل بیم از آزار و اذیت به خاطر نژاد، مذهب، ملیت، عضویت در گروه اجتماعی خاص یا عقاید سیاسی، در خارج از مملکت خودش زندگی می کند و نمی‌تواند یا به دلیل این نگرانی ها نمی‌خواهد به موطنش بازگردد.

آلکساندر بتس، می گوید: "مفهوم پناهنده این است که ما مسوولیتی در قبال مردم داریم و باید به آنها اجازه ورود به سرزمین خودمان و نیز شانس پناهجویی را بدهیم."

ولی عده زیادی هم هستند که نمی خواهند تا هنگامی که شخص روند قانونی ادعای پناهندگی را طی نکرده، پناهنده شناخته شود. در بریتانیا و سایر کشورها قبل از قبول یا رد تقاضای پناهندگی، به ادعای شخص مبنی بر این که شرایط پناهجو شناخته شدن را دارد یا نه، رسیدگی می کنند.

تیم استنلی، مورخ و مقاله نویس روزنامه دیلی تلگراف، می گوید اشخاص وقتی می توانند به طور رسمی بگویند پناهنده یا مهاجر اقتصادی‌اند که کشور عضو اتحادیه اروپا به درخواست آنان رسیدگی می‌کند تصمیم خودش را در این باره بگیرد.

تیم استانلی اضاقه می کند: "من موثق بودن اظهارات آنان را زیرسوال نمی برم، من نمی گویم همه دروغ می گویند. حرف من این است که وظیفه تحقیق درباره درست و غلط بودن این اظهارات به عهده کشوری است که آنها واردش شده اند."اصطلاح "پناهجو" به کسی اطلاق می شود که تقاضای پناهندگی کرده و منتظر جواب است. ولی این اصطلاح غالبا در باره کسانی هم که سعی می کنند وارد کشور به خصوصی شده و از آن کشور تقاضای پناهندگی کنند، به کار برده می شود. کلمه "پناهنده" در حقیقت یک لغت بسیار قدیمی است و برای اولین بار در سال ۱۴۳۰ در اشاره به "پناهگاه یا جای امنی که جنایتکاران یا افراد بدهکار را نمی شد به زور و بدون رعایت اصول اخلاقی از آنجا بیرون آورد" از آن استفاده شده بود.

در فاصله سال های ۲۰۱۰ و ۲۰۱۲ روزنامه های بریتانیایی در مقالات خود از اصطلاح پناهجویان ناموفق، که اشاره به کسانی است که با تقاضای پناهندگی شان موافقت نشده بسیار استفاده کرده اند.

یک بررسی دانشگاه آکسفورد در مورد مسئله مهاجرت نشان می دهد که در ۵۸ هزار مقاله روزنامه های بریتانیایی در توصیف مهاجران بیش از هر کلمه دیگری از کلمه "غیرقانونی" استفاده شده.

دان فلین، مدیر "شبکه حقوق مهاجران" می گوید استفاده از واژه "غیرقانونی"در توصیف مهاجران خطرناک است چون اگر کسی مهاجر غیرقانونی خوانده شود، یک فرد مجرم و جنایتکار متبادر به ذهن می شود.

سایر منتقدان هم می گویند از این کلمه چنین برداشت می شود که خود شخص غیرقانونی است نه عمل وی. زوئی گرامبریج از نهاد "اقدام برای پناهندگان" می گوید: "وقتی شما وارد خاک بریتانیا شدید و تقاضای پناهندگی کردید، دیگر یک فرد غیرقانونی نیستید. حتی اگر با درخواست شما موافقت نشود، هنوز نمی توان شما را مهاجر غیرقانونی خطاب کرد."

سازمان ملل متحد و پارلمان اروپا خواستار پایان استفاده از این واژه شده اند. در سال ۲۰۱۳ خبرگزاری آسوشیتد پرس و روزنامه لس آنجلس تایمز توصیه کردند از اصطلاح "مهاجر غیرقانونی" برای توصیف کسی که فاقد ویزای معتبر است استفاده نشود.

انتقاد دیگری که به واژه مهاجر اعم از داشتن پسوند قانونی یا غیرقانونی می شود، این است که کمتر احتمال می رود این واژه برای تعریف مردمی که از کشورهای غربی به بریتانیا می آیند، به کار برده شود.

بسیاری هم با توهین آمیز بودن کلمه مهاجر مخالفند. دان فلین، از "شبکه حقوق مهاجران" می گوید این کلمه برای توصیف کسی که با عبور از مرز وارد کشور دیگری شده واژه مناسبی است.جودیت ونبرگ، روزنامه‌نگاری که برای شبکه حقوق مهاجران مطلب تهیه می‌کند پا را فراتر گذاشته و می گوید کنار گذاشتن این کلمه "عملا موجب تقویت تفاوتی می شود که ما بین ایده یک پناهنده خوب و یک مهاجر بد، می گذاریم."

آلپ مهمت، از "دیدبان مهاجرت" نیز معتقد است از آنجا که کلمه مهاجر، کلمه ای است که فهم آن آسان است، باید از آن استفاده کرد چون وقتی این کلمه به کار برده می شود همه می دانند مقصود چه کسانی هستند.

برخی بر این عقیده اند که کلمه مهاجر، نام مناسبی برای اشاره به گروهی اعم از پناهنده یا "مهاجر اقتصادی" است و تعداد قابل توجه کسانی را که با عبور از مرز وارد اروپا می شوند، به درستی نشان می دهد. تیم استانلی می گوید: "به همین دلیل است که کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد هم مهاجران و هم پناهندگان را جزو این گروه می‌داند."

استفاده از اصطلاح مهاجر اقتصادی، سوژه بحث های زیادی بوده. ترزا می، وزیر کشور بریتانیا در ماه مه گذشته برای توصیف مهاجرانی که به اروپا می آیند از این اصطلاح استفاده کرد و گفت عده زیادی از کسانی که از کشورهایی مانند نیجریه و سومالی می آیند "مهاجران اقتصادی هستند که برای عبور از دریای مدیترانه به باندهای تبهکار پول داده اند."

آلکساندر بتس، می گوید مهاجران اقتصادی کسانی اند که داوطلبانه و به دلایل شخصی، کشورشان را ترک می کنند نه این که مجبور به خارج شدن از کشورشان شده باشند.استفاده از بعضی از لغات هم کاملا تغییر کرده. قبل از جنگ جهانی دوم نشریات بریتانیایی مرتبا کلمه "بیگانه" را در مورد خارجیانی که به این کشور آمده بودند به کار می بردند و اولین قانون مهم مهاجرت در بریتانیا در سال ۱۹۵۰ "قانون بیگانگان" خوانده می شد.

ولی در آمریکا هنوز این واژه، جنبه رسمی خود را حفظ کرده و در اشاره به کسی که آمریکایی نیست از آن استفاده می شود.

کلمه دیگری که دارای بار مثبت است ولی دیگر خیلی به کار برده نمیشود، کلمه "تبعید" است. آلکساندر بتس، می گوید از هنگام پایان جنگ سرد از این کلمه به ندرت استفاده می شود. به عقیده آلکساندر بتس، در گذشته لغت تبعید تا حدودی اشاره ضمنی به محترم و اصیل و شریف بودن شخص تبعیدی بود و از این کلمه برای توصیف فردی استفاده می شد که ناچار به ترک کشور خود شده بود ولی هنوز سرگرم فعالیت سیاسی بود و برای این که روزی به کشورش بازگردد برنامه ریزی می کرد. آلکساندر بتس می گوید: "فکر می کنم امروز بسیاری از سوری ها در این وضعیت قرار دارند".

ممکن است تغییر و تحول در مفهوم کلمه مهاجرت برای عده ای مسئله بی اهمیتی باشد ولی اشخاصی که در این بحث درگیرند، تردیدی در اهمیت آن ندارند.

راب مک‌ نیل، از سازمان دیدبان مهاجرت، می گوید: "در بحث مهاجرت، کلمات مهم هستند".

رنسانس ایرانی؛ یا دخترانی که می توانند رنسانس کنند

الهه رمضانی

بیایئم یکبار به این واژه بیاندیشیم: رنسانس ایرانی؛ یا دخترانی که میتوانند رنسانس کنند.

شکی نیست که کشورهای عقب مانده به دنبال انقلاب و تغییرات اساسی در سیستم حکومتی و سیاسی خود هستند.

در این مقاله ما به مختصر به نقشی که زنان و دختران ایرانی میتوانند؛ برای دستیابی به خواستهای خود داشته باشند میپردازیم.

در کشوری مانند ایران که خواستگاه ملل متفاوت است؛ بهترین گزینه در ابتدا اتحاد مردمی و سپس ارائهء برنامه ای همگانی و واحد برای یک گزار بدون خشونت و البته سالم از عقب ماندگی فرهنگی و اجتماعی است.

این عقب ماندگی بی شک تاثیر سیاستهای برنامه ریزی شده است که از سوی حکومت دیکته شده اند و هر روز بیشتر از روز قبل مردم را در قحقرا و فقر فرهنگی فرو میبرد.

ما دچار جامعه ای هستیم که به دلیل پروپاگانداهای حکومتی دائما خرافاتی تر میشود. جامعه ای که مردم آن اعم از پیر و جوان سواد مناسبی ندارند؛ در این جامعه مطالعه جایگاهی ندارد؛و در دانشگاهها تولید مناسب علم صورت نمیگیرد. علوم وارداتی بوده و عمدتا خیلی دیر بروز میشود؛ نقش پژوهش و تحقیقات بجز منابع نظامی در سایر رشته های حائز اهمیت وجود ندارد؛ نقش اموزش و پرورش بجای تعلیم و رشد نسلهائی آگاه و آینده ساز، به ایجاد افرادی سردرگم ؛خرافاتی و جامعه گریز بدل شده است و مواردی از این دست که ترمیم اشان سالها و شاید چند قرن زمان ببرد.

حال در این میان چارهء کار در دست زنان است. اژدهای خفته ای که حکومت سالها است از ان وحشت دارد و به هر وسیله ای متوسل میشود تا بتواند این موجود خفته را مهار کند.

سیاستمداران دینی حاکم خوب میدانند؛ هر چقدر هم نقش آموزش و پرورش و تبلیغات رسانه ای پررنگ باشد؛ باز در مبارزه با زنان ما شکست ناگزیر است. اما در این جامعه به نظر میرسد ما نمیتوانیم امیدوار به جنبشی فراگیر در ارائهء یک مانیفیست حرفه ای باشیم؛ مگر اینکه رسانه های آزاد و مخالف حکومت بتوانند با برنامه ای مدون؛ و متحد نقش تاریخی زنن و دختران جامعهء کنونی ایران را به آنان گوشزد کنند؛ و منابع خود را در اختیار آگاهی و پرورش آنها بگذارند.

سئوالی که مطرح میشود اینست: چرا نقش زنان میتواند برای نظام اسلامی ایران به مثابه مرگ مغزی باشد؟

برای پاسخ به این سئوال موارد فراوانی مطرح میشود که در این مقاله فقط به دو مورد آن اشاره میکنیم:

نگارنده معتقد است؛ حجاب اجباری در دست حکومت حربه ای است که تا به امروز توانسته زن و دختر ایرانی را از حقوق مسلم خود در جامعه محروم کند؛ همچنین ایجاد و ارائهء قوانین زن ستیزی که به مردان ایرانی اجازه میدهد زنان را در تنگنا قرار دهند؛ قوانینی که باعث پررنگ شدن فرهنگ مرد سالارانه و پررنگ شدن آن ولو در قرن بیست و یکم  شده و اگر خود رنان برای احراز حق خود تلاشی نکنند؛ جامع برای آنان ارزشی قائل نیست.

یعنی بزبان ساده حکومت با دم و دستگاه و تشکیلات خود به سرکوب زنان مشغول است؛ و با تصویب قوانین مختلف این اجازه را به مردان جامعه داده است تا در محیط خانوادگی و شخصی آنها نیز اجازه سرکوب زنان را داشته باشند.

حکومت از آنروزی میترسد که زنان ایرانی رنسانس کشف حجاب کنند و حجاب خود را بردارند؛ آنزمان میتواند روز مرگ مغزی نظام اسلامی باشد.

از طرفی زنان که مادران جامعه نیز هستند؛ اگر درست هدایت شوند؛ میتوانن کودکان و فرزندان خود که نسل رو به جلو هستند را بدرستی تریت کنند؛ به این معنی که تلاش رسانه ای وتبلیغاتی حکومت حتی در حیطهء آموزش و پرورش بیهوده بوده و راه بجائی نبرد.

حال سئوال اینجا است:

اپوزیسیون ایرانی در این برههء زمانی با این راه حل جامع در کجا ایستاده است؟

آیا وقت ان نرسیده است که برنامه ای برای هدایت زنان و دختران ایرانی ایجاد شده و بصورت راهبردی آنان را در راه رسیدن به یک رنسانس واقعی راهنمائی و کمک کند.

پ.ن: این مقاله قطعا در آینده تکمیل تر خواهد شد؛ اما به دلیل ذیق وقت و همچنین عدم حوصلهء کاربران از مطالعهء مطالب طولانی؛ ترجیح دادیم تحلیلها را مختصر و کوتاه ارائه دهیم.

در مقالهء قبلی به نقش ویژه زنان در ساختار اجتماعی اشاراتی هر چند مختصر ارائه شد.

حالا در این مقاله قصد بر آن داریم تا نمونه هائی بارزتر از ورود زنان به عرصه های مختلف اجتماعی نیز مطرح کنیم. نه تنها به این دلیل که بخواهیم جنسیت آنان را برتر نشان دهیم، بلکه به این نتیجه گیری در انتها برسیم که اگر میدان در شاخص مدنی برای ورود زنان به کارزارهای مختلف باز باشد، آنان میتوانند چه تاثیرات بالقوه شگرفتی بگذارند.

ابتدا با یک نهاد حقوقی و فعال در زمینهء محیط زیست شروع میکنیم؛ حتما در خبرها بارها خوانده اید که حضور حیوانات مختلف در کلانشهرها به معذلی برای شهروندان تبدیل شده است.

اینکه هربار شهرداری ها دست به اقداماتی عجیب و بعضا مجرمانه برای منهدم کردن این حیوانات میزنند.

مثلا خیلی از شما فیلم تزریق اسید به سگها را در شیراز دیده اید، یا با نحوهء شکار و کشتار سگها و گربه ها از نزدیک شاهد تجربیاتی دردناک بوده اید.

دلیل این برخوردها صرفا این نیست که این موجودات دوست داشتنی موجب ایجاد بیماری هستند، بلکه تبلیغات مذهبی بزرگترین عامل این رفتار وحشتناک با حیوانات است، اینکه مدام میگویند سگ نجس است و باید از بین برود، یا اگر کسی در منزل خود سگ نگهداری میکند، نماز و روزه هایش مورد قبول نیست و هزاران توجیه و دسیسهء مزخرف دیگر، که در انتها به اعمال جنایت بار و شرم آور بر علیه این موجودات دوست داشتنی و بی پناه میانجامد.

وقتی باز هم پای یک زن در میان است؛

حتما شما هم اسم پناهگاه حیوانات پردیس را شنیده اید، اینکه یک زن با اراده ای پولادین توانست سگ کشی در تبریز را متوقف کند. سئوال اینست، چرا پای زنان در میان است؟ چرا یک مرد این فعالیت مثبت و فوقالعاده را انجام نداد، چرا در سگ کشیهائی که از سوی شهرداریها انجام میشوند ، هیچگاه هیچ زنی عامل کشتار آنان نیست؟ و سئوالات دیگری که مدام مطرح میشوند، و یک خلاء برگ اجتماعی و فرهنگی را ایجاد میکنند.

باز به سرخط مقالهء قبلی میرسیم که زنان ایرانی میتوانند برای تاثیر گذاری مثبت در فرهنگ مدنی ایران، رل حساسی بازی کنند؛ آنان میتوانند نه تنها جامعه را که تجربه های سالهای اخیر به جد نشان داده اند، حتی محیط زیست را نجات دهند.

خانم ژیلا پور ایرانی مسئول پناهگاه حیوانات پردیس، در تبریز که مسئولانه این حیوانات بیپناه را از خیابانها گردآوری کرد، و در پناهگاهی با کمکهای مردمی، نه تنها از آنان مراقبت که رسیدگی نیز انجام داد.

چه چیزی باعث شد که جامعه به این روند مثبت پاسخی شایسته دهد و همراه و همکار شود؟ آیا چون نیت نجان جان حیوانات بود، یا اینکه زنی با نیتی بنام خواستن توانست جامعه را متقاعد کند، که حیوانات بمانند انسانها حق حیات و زندگی دارند و ما اجازه نداریم برای اینکه گزندی به زندگی خودمان وارد نشود آنان را از بین ببریم، که اگر بخواهیم از ابتدا دقیقتر بنگریم، مسئول سرگردنی همین حیوانات نیز بر عهدهء خودمان است.

ما مشکلی ایجاد کرده ایم، که برای رفع ان جنایت میکنیم، در حالیکه میتوان دید را تغیر داد و به گونه ای دیگر، با آنها برخورد کنیم، گونه ای انسانی تر که هم به ما رضایت قلبی بدهد و هم خلاء بزرگ محبت و انساندوستی را از نو بیادمان بیاورد، در این میان هر چند مذب و کلا دستگاه حکومتی مخالف بزرگ و سرسخت این روشها است، اما وقتی جامعه بخواهد روندی مثبت ایجاد کند، حکومت هم مجبور به خواست اناه احترام بگذارد.

در موارد بسیار زیادی ما شاهد بودیم که مخالفان و منتقدین چنین پناهگاهائی، مدام در حال سنگ اندازی، تهدید و دسیسه برای متوقف کردن این پروژه های مردمی و انسانی بوده و هستند. آنان از مذهب برای جلوگیری از پیشرفت این روند مثبت بارها استفاده کرده اند؛ حتی پا را زا ان هم فراتر نهاه و ادعا کردند که خوب بود اول کودکان کار و فقرای انسان و نه حیوان را پناه میدادیم، و بعد به حیوانات رسیدگی میکردیم، اما رفتار مردم نشان داد، که اگر بخواهند تغییراتی را ایجاد کنند، میتوانند.

این شروع بسیار زیبا است، زیرا میتوان امیدوار بود، در آینده این طف حرکت بسوی همان کودکان کار و فقرائی حرکت که که نیازمند زندگی بهتر و امن تر هستند، هر چند که بار این مراقبت بر دوش حکومت و دولت است، اما چون مردم ارتباط خوبی با آن ندارند، و به گونه ای اعتمادی به دولتشان! پس خودشان دست به دست هم داده اند تا بتوانند یکی یکی از مشکلات جامعه بکاهند.

و اینجا است که باز باید اشاره شود، در پشت پردهء این حرکات سومدن و مثبت باز هم ردپای یک زن و زنان ایرانی به چشم میخورد.

  

اطلاعیه منتخب  در ماه مارس 2016

8-mars-071.jpg (466×283)

8 مارس،

روز فریاد زنان علیه هر گونه نابرابری و ستم است.

روز همانندی انسان بدون هیچ گونه  محدودیتی مبتنی بر جنسیت است.

روز مطالبه کلیه مواد " کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان " است.

روز شکست سکوت علیه خشونت جنسی است.

روز تساوی زن و مرد د ر نمائی کلی است .

روز تاکید بر حضور زنان و مردان ایرانی با هم، در کل سطح جامعه، بویژه میادین ورزشی، آموزشی، اقتصادی، اداری، اجتماعی، تفریحی و... است .

فعالین حقوق بشر در نمایندگی مالزی ضمن گرامیداشت این روز جهانی بار دیگر با استناد به مواد 2 و 7 اعلامیه جهانی حقوق بشر، هرگونه تبعیض، خشونت و نابرابری نسبت به بانوان ایران را محکوم کرده درخواست برقراری و اجرای کلیه مواد این اعلامیه را دارند.

ماده2 اعلامیه جهانی حقوق بشر: هر کس می تواند بی هيچ گونه تمايزی ، به ويژه از حيث نژاد، رنگ، جنس، زبان، دين، عقيده ی سياسی يا هر عقيده ی ديگر، وهمچنين منشاء ملی يا اجتماعی، ثروت، ولادت يا هر وضعيت ديگر، از تمام حقوق و همه آزادیهای ذکر شده در اين اعلاميه بهره مند گردد و ماده 7: همه در برابر قانون مساوی هستند و حق دارند بی هيچ تبعيضی از حمايت يکسان قانون برخوردار شوند. همه حق دارند در مقابل هر تبعيضی که ناقض اعلاميه ی حاضر باشد، و بر ضد هر تحريکی که برای چنين تبعيضی به عمل آيد، از حمايت يکسان قانون بهره مند گردند.

689

کانون دفاع از حقوق بشر در ایران

نمایندگی مالزی

 

 

گزارش گروه اینترنتی کانون دفاع از حقوق بشر در ایران  مارس  2016                                  

محمد حسین بیداروند

نمایندگی های آلمان

#

نام نمایندگی

مسئول امور اینترنتی

آدرس وبلاگ

عملکرد وبلاگ

1

نمایندگی هانوفر   

آقای محمدحسین بیداروند

http://hannover.bashariyat.org

به روز

2

نمایندگی کلن

خانم سهیلا مرادی

http://koln.bashariyat.org

به روز

3

نمایندگی گیسن- لیمبورک

خانم فاطمه قنبری

http://giessen.bashariyat.org

به روز

4

نمایندگی اشتوتگارت

آقای اشکان صادقی

http://stuttgart.bashariyat.org

به روز

5

نمایندگی الدنبورک- برمن

خانم نازنین آقا سیدهاشم کدخدایی

http://oldenburg.bashariyat.org

به روز  نمیباشد

6

نمایندگی زاکسن آنهالت

آقای علی تبریزی

http://sachsen-anhalt.bashariyat.org

با تاخیر

نمایندگی های خارج از آلمان

#

نام نمایندگی

مسئول امور اینترنتی

آدرس وبلاگ

عملکرد وبلاگ

1

نمایندگی  سوئد

خانم کبری الیاسی عمله

http://sweden.bashariyat.org

به روز نمیباشد

2

نمایندگی سوئیس

آقای محمد جاوید گوانی

http://switzerland.bashariyat.org

به روز

3

نمایندگی دانمارک

 آقای محمود نعیمی

http://denmark.bashariyat.org

به روز

4

نمایندگی مالزی

آقای جمشید غلامی سیاوزان

http//malaysia.bashariyat.org

به روز

5

نمایندگی ترکیه

مسئول به روز رسانی خانم صدیقه جعفری

http://turkey.bashariyat.org

به روز

6

نمایندگی پاکستان

مسئول به روز رسانی خانم لیدا اشجعی

http://spain.bashariyat.org

به روز

کمیته ها

#

نام کمیته

مسئول امور اینترنتی

آدرس وبلاگ

عملکرد وبلاگ

1

کمیته دفاع از  کودک و نوجوان

خانم صدیقه جعفری

http://koodak.bashariyat.org

به روز

2

کمیته دفاع از جوان و دانشجو

آقای فرزان نایب غریب

http://daneshjoo.bashariyat.org

به روز

3

کمیته دفاع از پیروان ادیان

آقای جمشید غلامی سیاوزان

http://adian.bashariyat.org

به روز

4

کمیته دفاع از زنان

خانم کبری الیاسی

http://zanan.bashariyat.org

به روز

5

کمیته دفاع از اقوام و ملل ایرانی

خانم پریسا حسین پور

http://aghvam.bashariyat.org

به روز

6

کمیته روابط عمومی

خانم مونیکا قریشی

http://ravabet.bashariyat.org

به روز

7

کمیته دفاع از محیط زیست

آقای سامان راکی

http://mohitzist.bashariyat.org

به روز

8

کمیته دفاع از حقوق هنر و هنرمند

آقای بهروز خسروی

http://honar.bashariyat.org

به روز

9

کمیته آموزش و پژوهش

خانم مریم پورحسینی

http://pajohesh.bashariyat.org/

به روز

           

 علاوه بر گزارشی که به صورت جدول بالا ارائه گردید، موارد زیر نیز انجام شده است:

1-      گذاشتن نشریه 168 در سایت کانون

2-      ایجاد وبلاگ و وب میل برای نمایندگی پاکستان

ابتدای صفحه | بازگشت

all rights reserved @ Bashariat