گزارش ماهانه مشترک نمایندگی سوئیس و نمایندگی ترکیه در تاریخ
۱۴ آگوست
۲۰۱۶
رضا امیری
این جلسه در روز یکشنبه ۱۴ آگوست۲۰۱۶ برابر با ۲۳ مرداد ماه ۱۳۹۵ از
ساعت ۱۳ در شهر زوریخ مکانی به نام کازاما به صورت مشترک با نمایندگی
ترکیه برگزار گردید در ابتدا آقای رضا امیری مسول جلسه ضمن خیر مقدم به
شرکت کنندگان ماده ۱۴ اعلامیه جهانی حقوق بشر را قرائت کردند.الف : هر
کس حق دارد برای گریز از هر گونه شکنجه و فشار به جایی پناهنده شود
.نیز میتواند در سایر کشورها از پناهندگی استفاده کند
و ب :در جرایم غیر سیاسی یا اموری که مخالف با اصول و هدفهای ملل متحد
باشد نمیتوان به حق پناهندگی استفاده کرد .مستقل و بیطرفی منصفانه و
علنا رسیدگی بشود و چنین دادگاهی درباره حقوق و الزامات او یا هر
اتهام جزائی که به او توجه پیدا کرده باشد ،اتخاذ تصمیم بنماید
سخنرانان این جلسه خانم افسانه ملکی ،گزارشی از نقض حقوق بشر در تیر
ماه ۱۳۹۵ ، خانم مرضیه بردبار، تعارف بی تعارف همدیگر را دوست بداریم
، آقای نادر زندی ، جوانان و جمهوری اسلامی ایران ، آقای علیرضا اسدبکی
، جوانی، آقای احسان زندی، اعدام زندانیان سیاسی سال ۱۳۶۷و آقای امید
سلیمانی ، کشتار و اعدامهای سال ۱۳۶۷ در کردستان بودند
.
اولین سخنران جلسه خانم افسانه ملکی بود که در مورد ,گزارش تفصیلی،
آماری نقض حقوق بشر در تیرماه ۱۳۹۵ سخنرانی کردند .
در ابتدا خانم ملکی گفتند در تیرماه سال ۱۳۹۵ نقض سامانمند حقوق بشر
در ایران همچنان مانند گذشته ادامه داشت، این ماه حکم اعدام ۳۹ نفردر
استانهای البرز، خراسان جنوبی، مرکزی، گیلان، آذربایجان غربی اجرا
گردید.
متأسفانه درتیرماه ۹۵ تعداد قابل توجهی از زندانیان اعدام شدند.
ازبرجستهترین گزارشها اعدام دراین ماه باید به دستکم ۹ زندانی
درزندان قزلحصار اعدام شدند، اعدام پنج متهم جرائم مواد مخدر در زندان
اراک، اعدام دو زندانی در رشت، گزارش تکمیلی؛ افزایش تعداد اعدام شدگان
رجایی شهر به ۶ نفر، سه زندانی در ندامتگاه کرج اعدام شدند اشاره کرد.در
تیرماه ۹۵ درکنار تمام اعدامهای صورت گرفته شاهد بخشش و نجات محکومین
به قصاص نیز بودیم.
در ادامه وی در مورد حقوق اقلیتها گفتند
،
این ماه همچنین با تداوم تعرض به حقوق اولیه اقلیتهای قومی ودینی در
ایران همراه بود که بارزترین آنها، بازداشت افشین حسین پناهی در
شهرستان دهگلان، تایید حکم زندان یک شهروند سردشتی، بازداشت یک شهروند
در سقز، بازداشت و یک هفته بیخبری از چهار شهروند عرب در اهواز،
بازداشت بیش از ۲۵ شهروند اردبیلی، سونامی بازداشت های امنیتی سپاه در
مناطق کردنشین از جمله آنها بود.
دررابطه با نقض حقوق شهروندان بهایی نیزهمانند گذشته شاهد تبعیض وآزار
واذیت متعدد بودیم، گزارشات: دادگاه تجدیدنظر چنددقیقهای برای بهاییان
محکوم به۱۹۳ سال حبس، افشین سید احمد شهروند بهایی به زندان رجایی شهر
کرج رفت، محکومیت یک شهروند بهایی در شیراز به۵ سال حبس، بازداشت دو
شهروند بهایی در شیراز، گورستان بهاییان قروه تخریب شد ازجمله آنها بود.
خانم افسانه ملکی همچنین درزمینهٔ حقوق شهروندان اهل سنت نیزگفتند
گزارشهایی منتشر گردیده : بازداشت یک طلبه خراسانی دارالعلوم مکی
زاهدان، یورش نیروهای امنیتی به نمازخانه پونک تهران در آخرین روز
رمضان، احضار امام جمعه موقت راسک به وزارت اطلاعات زاهدان ازجمله آنها
بود.و همچنین ایشان در مورد حقوق کودکان گفتند
:
برجستهترین گزارشات در زمینهٔ حقوق کودکان در این ماه عبارت بود از:
تجاوز یک زن به پسر بچه ۱۲ ساله، فروش دختر و پسر فقط ۱۰ میلیون
تومان، تجاوز مکرر پدر به دختر ۱۰ ساله و بی تفاوتی دادگاه خانواده،
بازداشت پسر ۷ ساله به اتهام ایجاد مزاحمت برای نوامیس، تجاوز به
کودکان در مدارس فوتبال ازجمله آنها بود.
ایشان در ادامه فرمودند درزمینهٔ حقوق اولیه زنان در ایران همچنان در
ماهی که گذشت قدم جدی برای تحقق شعار برابری جنسی از سوی دستگاه حاکمه
برداشته نشد، زنان ایرانی همچنان شاهد نقض متعدد حقوق خود بودند، از
پراهمیتترین گزارشهای موردی نقض حقوق بشر در حوزه حقوق زنان میتوان
به قتل ناموسی، دختری ٢٠ ساله توسط برادرش درمشهد، برخورد قضائی با
زنان دوچرخهسوار “بدحجاب” در طرقبه شاندیز اشاره کرد.
رویدادها و اخبار کارگری در تیرماه ۹۵ پرشمار بود، بلاتکلیفی ۲۰۰کارگر
در پی تعطیلی موقت کارخانه کاشی زرین خراسان، حبس کردن کارگران طلبکار
در قفس سگها توسط کارفرما، با اخراج ۲۱۱ کارگر، تنها ۱۷ کارگر فولاد
زاگرس کردستان در حال کار هستند، لایحه اصلاح قانون کار به نفع
کارفرمایان تنظیم شده، بیکار شدن ۱۸۰ کارگر در دو کارخانه از جمله آنها
بود.
همچنین در این ماه ۱۲ گزارش مربوط به مرگ کارگران در محل کار منتشر شد.درحوزه
اصناف وحقوق صنفی هم این ماه خالی از حوادث نبود چنانکه مجموعه تفریحی
گرینلند شیراز به اتهام مشارکت در پروژه مدلینگ پلمب شد، نماینده
رانندگان معترض به فسادهای گسترده در سیستم حمل و نقل، به یک سال حبس
محکوم شد، تعطیلی یک مهدکودک بدلیل برگزاری استخر مختلط
ازبرجستهترینهای این رسته بودند.در
رابطه با بهداشت و محیط زیست شهروندان در این ماه گزارشهای متعددی
منتشر شد که غالب آنها با موضوع آلودگی هوا، منابع طبیعی و کمبود آب
در کشور بود، از جمله تالاب کجی نهبندان خراسان جنوبی تسلیم خشکسالی
شد، هشت دشت چهارمحال و بختیاری خشک و ممنوعه اعلام شد، ساکنان ۱۵۰
روستای شهرستان بابل آب آشامیدنی بهداشتی ندارند.ازجمله
گزارشهای با توجه خاص میتوان به: تعطیلی یک مهد کودک بدلیل برگزاری
استخر مختلط، مرگ نو عروس ۱۶ساله توسط نامزدش، مخالفت نماینده ولی فقیه
با حضور بانوان در ورزشگاه، میترا حجار ممنوعالورود به سازمان صدا و
سیما شد، شورای پروانه نمایش ایرانفیلم ‘ارادتمندنازنین، بهاره، تینا’
را قابل پخش ندانست، مادر نوزاد شکنجه شده؛ قاضی گفت برو زندگی کن اگر
بچه ات را کشت با من، بازداشت پسر ۷ ساله به اتهام ایجاد مزاحمت برای
نوامیس، تجاوز به کودکان در مدارس فوتبال، تعدادی از فعالان یارسان
همزمان باسفر رئیس جمهور، با دوختن لبان خود دست به اعتراض زدند، آزیتا
رفیع زاده؛ مادری در بند به خاطر باور دینی اشاره کرد.
برای انتخاب مورد اول در گزارشهای حقوق بشری، درسایهی کم توجهی باید
به سونامی بازداشت های امنیتی سپاه در مناطق کردنشین اشاره کرد که
علیرغم اهمیت با واکنش وحساسیت زیادی درافکارعمومی روبرونشد. همچنین
بازداشت بیش از ۲۵ شهروند اردبیلی، دستگیری ۶ نفر در تبریز به اتهام
جاسوسی، دستکم ۶ زندانی در زندان رجایی شهر کرج اعدام شدند، دستکم ۹
زندانی در زندان قزلحصار اعدام شدند، اعدام پنج متهم جرائم مواد مخدر
در زندان اراک، درسال گذشته؛ ۱۹۰ مورد کودک آزاری و رشد ۴۰ درصدی
همسرآزاری در خراسان رضوی از دیگر گزارشهایی بودند که در سایه کم
توجهی از سوی افکار عمومی قرار گرفتند.
در ادامه آقای رضا امیری مسئول جلسه ضمن تشکر از خانم افسانه ملکی از
خانم مرضیه بردبار خواستند تا سخنرانی خود را تحت عنوان,تعارف بی
تعارف همدیگر را دوست بداریم ، قرائت کنند.خانوم بردبار اینگونه آغاز
کردند:در این دنیا و مخصوصن در این زمان انسانها به سختی برای بقای
خودشون در تلاش ند. در این بین کسانی هستن که برای راحتی و بقای دیگر
انسانها تلاش می کنند و شاید در این بین راحتی و حتی جان خودشان را به
خط می اندارند، فقط فقط برای آسودگی و نجات دیگران.19
آگوست روز جهانی بین المللی انسان دوستی است . در سال 2003 میلادی در
حادثه بمب گذاری دفتر سازمان ملل در بغداد برخی از کارمندان بشر
دوستانه ، جان خود را از دست دادند به همین علت مجمع عمومی سازمان ملل
در طی قطعنامه ای روز 19 آگوست رو روز بین المللی انسان دوستی نامیدند.
وی گفتند امسال امدادگران انسان دوست به شکل خستگی ناپذیری به منظور
فراهم آوردن غذا، دارو و سرپناه برای میلیونها تن پناهنده و اشخاص جا
به جا شده داخلی مانند مردم سوریه که بر اثر خشونت از خانه خود رانده
شده اند و در شاخ آفریقا منطقه ی ساحل و یمن برای اینکه مردم بتوانند
در برابر بحرانها مقاوم تر باشند و یا در سودان جنوبی که مردم از سوء
رفتار و خشونت مبتنی بر انگیزه قومی گریخته اند، یاری رسانند.
طبق گزارشات افغانستان، سوریه و سودان جنوبی نا امن ترین مکان برای
امدادگران هست. در افغانستان 24 نفر از امدادگران جان شان را از دست
دادند.
این روز فرصت خوبی ست برای تجلیل از کسانی که خدمات انسان دوستانه
انجام می دهند همچنین فرصتی هست برای توسعه این امر مهم در جهان و نیز
مجازات و محاکمه ی مجرمان جنگی که بدون ملاحظات انسانی و اخلاقی، حملات
کورکورانه و بدون تفکیک را علیه جمعیت غیر نظامی و جمعیت تحت حمایت
سازمان ملل انجام می دهند.بان
کی مون دبیر کل سازمان ملل متحد در آستانه ی برگزاری دوازدهمین سالگرد
این روز پیامی منتظر نمود که متنش به قرار ذیل است:
در آخرخانم مرضیه بردبار گفتند « در دنیایی که بیش از هر زمانی دیگری
ارتباطات مجازی آن را به هم پیوند می دهد هر یک از ما قدرت و تعهد
انتشار این فریضه انسانی را داریم که اعلام کنیم همه ی انسانها باید به
یکدیگر کمک کنند تا دنیایی انسانی تر بسازند.
»
امسال با شعار "جهان به کمک بیشتری احتیاج دارد" به استقبال این روز می
رویم و بدون تعارف در ابتدا باید خودمان برای داشتن جهانی انسانی تر
تلاش کنیم و در ثانی به دیگران هم بابت این امر مهم آموزش بدهیم. به
امید روزی که جهان بدون جنگ و خون ریزی باشد.
آقای امیری ضمن تشکر از خانم بردبار از سخنران بعدی آقای نادر زندی
درخواست کردند تا سخنرانی خود را تحت عنوان جوانان و جمهوری اسلامی
ایران تا برای حضار قرائت کنند.
آقای نادر زندی درآغاز گفتند :دوازدهم آگوست از سوی سازمان ملل متّحد
، روز بین المللی جوان نامگذاری شده است و من به این بهانه تصمیم
گرفتم مطلبی در مورد جوانان ایران زمین تهیه کنم.
جوان به عنوان ستون فقرات یک جامعه شناخته شده است و کشور هایی که به
نسل جوان خود اهمیت میدهند بدون شک به مدارج عالی پیشرفت و توسعه رسیده
اند و جزوه کشورهای موفق قرار گرفته اند و از طرفی دیگر کشور هایی که
به این امر توجه نکرده اند هر روز در باتلاق مشکلات بیشتر فرو رفته اند
و با بحرانهای اقتصادی ،اجتماعی و سیاسی دست به گریبانند.یکی از این
کشورها ایران است،در حل حاضر ایران دارای بیشترین جمعیت جوان بوده و
۷۰ در صد جمعیت آن زیر ۳۵ سال سنّ دارند که این موقعیت و تعداد زیاد
جوان هم میتواند برای یک حکومت تهدید و هم مزیت باشد به شرطی که
حکومتها با برنامه ریزی و مدیریت مناسب از این پتانسیل استفاده کنند
از مزیت این جمعیت به سود کشور و توسعه آن سود خواهند برد ولی اگر
بدون برنامه ریزی و مدیریت مناسب با این جمعیت برخورد کنند تهدیدی بزرگ
برای حکومتها رقم خواهد زد.
وی
در ادامه گفتند متاسفانه در ایران این جمعیت عظیم جوان با سهل انگاری
و خواب غفلت مسؤولین به تهدیدی جدی برای حکومت ایران تبدیل شده است و
باعث از دست رفتن این حجم عظیم از نیروی کار جوان شده است و حکومت به
جای استفاده از این پتانسیل و قرار گرفتن در کنار جوانان و حل مشکلات
آنها در مقابل آنها قرار گرفته و مشکلات فراوانی را برای آنها به وجود
آورده است.
مشکلات جوانان در ایران کم نیست و میتونم به بیکاری،مشکل مسکن و
ازدواج،افسردگی ،،،،،اشاره کنم.جوانان ایران هیچ امیدی به آینده ندارند
و این حس نا امیدی را میتوان در جامعه احساس کرد .جوان بیکاری که به
جای اینکه در رشد و توسعه کشورش نقش داشته باشد در شبکههای اجتماع و
قلیان سراها مشغول است.جوانی که میخواهد بعد از پایان تحصیلاتش از
امنیت شغلی برخوردار باشد و با تشکیل خانواده به آرامش روحی و جسمی
برسد ولی برای رسیدن به این هدفش با مشکلات فراوانی روبه روست و همین
عدم امنیت شغلی و بیکاری و مشکل ازدواج باعث افزایش فحشا در جامعه به
اصطلاح اسلامی شده است بطوری که در حال حاضر با لشگری از گرسنگان جنسی
در خیابانها مواجه هستیم.مسئولین
ایران با ثروت فراوانی که از پول نفت طی این چند سال کسب کرده اند به
جای اینکه برای جوانان این مرز و بوم فکری بیندیشند به فکر پر کردن جیب
خود و هم پیالههای خود بوده اند تا جائی که هیچ توجه به مساله جوان و
جوانان نداشته اند و این کار باعث ایجاد تعداد زیادی از جوانان بیکار و
افسرده شده است و به جای اینکه حکومت در فکر حل این مشکل باشد با ستاره
دار کردن ،دستگیری ،شکنجه و زندان به خاطر اظهار اندیشه و فکر یا طرز
پوشش لباس یا بهتر بگوییم تفاوت ایدئولوژی جوان امروز با ایدیولوژی
ولی فقیه سعی در کنترل این جمعیت داشته است که تا به اینجا به نتیجه
نرسیده است و هر روز مشکل حاد تر میشود.متاسفانه
فقر و بزهکاری در جامعه بیشترین تاثیر خود را بر روی جوانان داشته
بطوری که این فقر باعث سرخوردگی جوانان شده است که این سرخوردگی مقدمه
است بر بزه کاری جوانان و از طرفی دیگر فاصله طبقاتی در جامعه باعث
بوجود آمدن ناهنجاریهای مختلفی شده است.به گفته جامعه شناسان
سیاستهای غلط حکومت ایران باعث شده است که جوانان ایرانی دچار آنمی
شوند.آنمی یا وضعیت آنمیک به معنی گسست و بریدن از هنجارها و آشفتگی
کامل در هویت میباشد.سیاستهای که باعث رسیدن سنّ فحشا به ۱۱ سال،کاهش
سنّ اعتیاد به ۱۰ سال،افزایش طلاق،افزایش بزهکاری ،افزایش خودکشی،فرار
دخترن جوان،بیش از ۱۰ میلیون بیکار،فرار مغزها و بیشترین تعداد مصرف
کننده مواد مخدر شده است.
در
آخر آقای نادر زندی گفتند و اما مسؤولین در مواجهه با این مشکلات فقط
فقط شعار میدهند ،شعارهای که هیچ گاه به مرحله عمل نمیرسند.علی
ایحال جامعه جوان ایران در بحران جدی قرار گرفته است از بحران هویت
گرفته تا بیکاری و عدم آزادیهای اجتماعی و سیاسی و اگر هرچه زودتر این
مشکلات حل نشود آیندهای روشن را برای ایران متصور نیستم.
آقای امیری مسول جلسه ضمن تشکر از آقای نادر زندی از آقای علیرضا
اسد بکی درخواست کردند تا سخنرانی خود را تحت عنوان جوانی آغاز
کنند آقای اسد بکی در بعد از عرض سلام خدمت دوستان و همکاران محترم
گفتند
:
موضوع سخنرانی من در این جلسه به مناسبت روز جوان به تاریخ 12
آگوست و کمی راجع به جوانی در هنر.
جوانی ؟ داگلاس نورث، برنده ی نوبل اقتاد می گه:
اگر میخواهید بدانید کشوری توسعه می یابد یا نه، اصلا سراغ فناوری
کارخانه و ابزاری که استفاده می کنند نروید اینها را براحتی می توان
خرید یا دزدید یا کپی کرد!
برای دیدن توسعه بروید در دبستان ها و پیش دبستان ها، ببینید آنجا
چگونه بچه ها را آموزش میدهند، مهم نیست چه چیزی آموزش می دهند، بلکه
ببینیدچگونه آموزش میدهند.اگرکودکان شما پرسشگر، خلاق، صبور، نظم پذیر
خطرپذیر، دارای روحیه گفت و گو و تعامل، دارای روحیه مشارکت جمعی و
همکاری، بار آورد، اینها انسانها و شخصیت هایی خواهند شد که می توانند
توسعه ایجاد کنند.
در جامعه ی ایرانی با بایدها و نبایدهایی که بسیاری از ما از دوران
طفولیت باهاشون دست و پنجه نرم کردیم یادگرفتیم که اول از همه برای خوب
بودن بهتره که خودمون رو سانسور کنیم البته سانسور در همه ی دنیا وجود
داره اماخود سانسوریِ اکثر ایرانی ها برمیگرده به اول جامعه ی کوچک اما
بزرگ خانواده، دوم جامعه ی بزرگ اما کوچک اجتماع که متاسفانه این خود
سانسوری یک بازی رو بدنبال داره که بعد از کمی متوجه میشی که بیشتر و
بیشتر با دروغه که میتونی برای ادامه ادامه بدی. جامعه ی سنتی خانواده
انتظاراتی رو حتی از بچه های کوچک دارند که بعضا بسیاری از والدین
اعتراف کردند که خواسته ما بیش از آنچیزی بود که بشه برآورده بشه، یعنی
ما در طفولیت، نباید های خودمون رو قورت دادیم بعد برای جلب رضایت
اطرافیان که به نظر خانواده ها شیرین باشه رنگ عوض کردیم، شدیم آنچیزی
که از ما میخواستند، یک نوجوانِ سیر از قورت دادن ها، برعکس آنچیزی که
آقای داگلاس نورث گفتند. وقتی به سن جوانی رسیدیم و به هر طریقی با هنر
آشنا شدیم و آزادی نسبی فکری رو درش دیدیم بهش پناه آوردیم و تازه در
هنر بود که بچه بودن رو یاد گرفتیم، یک جوان هنرمند که مشغول بچه گیست،
حالا این بچه قراره با هنر یک زندگی رو بچرخونه، هنری که در کشور ایران
بهای ناچیزی بهش داده میشه و گاها هیچ بهایی هم داده نمیشه و این از
دانشگاها معلومه.اگر سرانگشتی حساب برسیم ورودی دانشگاه ها ی هنر ما به
نسبت خروجیش صد به یکِ یعنی از هر صد نفر یک نفر در رشته ای که
تحصیلاتش رو پشت سر گذاشته مشغول به کار میشه، سه جوان از بیابانی می
گذشتند تا اینکه به سر درِ یک دانشگاه برخوردن، بعد از مراجعه متوجه
شدند با آموزشهایی که میبینند می تونن تمساح شکار کنن،بعد از پایان
دوره راهیِ شکار میشن اما تمساحی گیرشون نمیاد، مجدد به دانشگاه بر
میگردن و موضوع رو با اساتید در میان میگذارن و اساتید بهشون پیشنهاد
می کنن که بهتره در دانشگاه بمونن و شکار تمساح رو به دانشجویان جدید
آموزش بدن و این شده حکایت خروجیِ دانشگاهای هنری که نیاز به خروجی
داره نه اینکه هنر رو فقط و فقط تدریس کنند.در
ادامه ایشان فرمودند عده ای از جوانان هم هستند که هستند یعنی در جوانی
استاپ زدند، این عده میدونن چی نمیخوان اما نمیدونن چی میخوان، سعی
خودشون رو می کنن در هر رشته ای ورود میکنن و بعد از کمی رهاش می کنن و
با توجیحات مختلف خودشون رو قانع می کنن که فلا رشته با من جور نیست و
تا آخر عمرشون رشته های مختلفی رو تجربه می کنن بدون اینکه هدفی رو
دنبال کنن و اما هدف، حالا بیایم اولِ همه ی این حرف ها هدف اضافه
کنیم، مهمترین عنصر برای زندگی چه در هنر و چه در هر رشته ی دیگری، هدف
در کنار حرمت به نفس و اعتماد به نفس هر خواسته ای رو برآورده میکنه،
خیلی ها حرمت به نفس رو در کنار اعتماد به نفس می دونن اما حرمت به نفس
پیش زمینه ی گسترده ایست که با تکمیل اون اعتماد به نفس شکل میگیره،
حرمت به نفس به نظر من مجموعه ی تجربیاتی ست که بدون سرکوب رویدادی رو
پشت سر می گذاره که آدم با خودش روراست میشه و اونوقتِ که توانایی های
هر کسی بر او پوشیده نخواهد شد چه بسا عدم توانایی ها در پاره ای از
کارها بعضا از خسارت ریسک جلوگیری می کند، حالا اگر شما خودت رو خوب
بشناسی و با عزمی که جزم کردی و اعتماد به نفسی که از تجربیات خودت به
دست آوردی می تونی در هر انجام هر فعلی با هدفی که انتخاب می کنی موفق
بشی، بشی یک جوان موفق، نه برای دیگران بلکه اول برای خودت و زندگیت.
و در آخر آقای علیرضا اسدبکی فرمودند حالا شما همه ی اینها رو داری اما
چه فایده وقتی که در اولین قدم حرمت به نفس در اجتماع ازت گرفته میشه،
چه فایده که با اعتماد به نفس کاذب قدم هایی رو بر میداری که اواسط راه
متوجه میشی هیچ هدفی پشتش نیست و در این سردرگمی درجا میزنی تا میرسی
به جایی که با خودت میگی جوانی ؟ روزهای خوبی بود اما گذشت و یادش بخیر.روز
جوان رو به همه ی آنهایی که چه در جوانی هستند و چه اون رو پشت سر
گذاشتند تبریک میگم و امیدوارم هیج وقت در مقابل جوانی هیچ علامت سوالی
نباشه
.آقای
امیری مسول جلسه ضمن تشکر از آقای علیرضا اسد بکی از آقای احسان زندی
درخواست کردند تا سخنرانی خود را که در مورد اعدام زندانیان ۶۷ بود
قرائت کنند .
در ابتدا آقای احسان زندی فرمودند: در اين واقعه تعداد كثيري از
زندانيان سياسي در زندانهاي جمهوري اسلامي در ايران در ماههاي مرداد
وشهريور ١٣٦٧ به چوبه دار سپرده شدند
.تعداد
قربانيان اين واقعه بين ٢٥٠٠ تا٥٠٠٠ نفر اعلام شده اين امارها از طرف
مراجع مختلف بوده و به همين دليل امار دقيقي در دست نيست و اعدام شده
گان را در گورستانهاي دسته جمعي در گورستان خاوران به خاك سپردند.گورستان
خاوران جايي بود كه از سال ١٣٦٠ شهرداري تهران تكه زميني را در ١٥
كيلومتري تهران در جاده خراسان كنار گورستان اقليت هاي مذهبي براي دفن
كافران و زندانيان سياسي چپ اعدام شده در زندانهاي تهران به خاك سپرده
ميشدند خاوران تكه زميني خشك فاقد هرگونه امكانات اوليه يك گورستان
رسمي است كه مقامات به ان لعنت اباد يا كفر اباد ميگفتند وميگويند در
مورد اين اعدامها نظريات مختلفي وجود دارد يكي از نظريات اين است كه
سردمداران جمهوري اسلامي در ادامه جدال واكنش به عمليات فروغ جاويدان
ميدانند يكي ديگر از نظريات اين است كه ادامه كشتار زندانيان سياسي كه
در سال ١٣٦٠ شروع شده بود وبه دلايل مختلفي در سالهاي ١٣٦٣ تا ١٣٦٤
متوقف شده بود ميباشد و نظريات مختلف ديگري هم وجود دارد
.مقامات
جمهوري اسلامي به طور صريح در مورد اين واقعه و كرده خود سخن نميگويند
.اين اعدامها از روز ٧ مرداد شروع شد طي نامه اي كه خميني فرمان قتل
عام زندانيان سياسي ايران را داد انها را محارب اعلام كرده و از انجا
كه منافقين خاءن و به هيچ وجه به اسلام معتقد نبوده هرچه ميگويند از
روي حيله و نفاق است و از اسلام ارتداد پيدا كرده اند.
كساني كه در زندانهاي سراسر كشور به موضوع نفاق خود پا فشاري كرده
وميكنند محارب ومحكوم به اعدام ميباشند رحم بر محارب ساده انديشي است
قاطعيت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول ترديد ناپذير اسلامي است
اميدوارم با خشم وكينه انقلابي خود نسبت به دشمنان اسلام رضايت خداوند
متعال را جلب نماييد.
اقاياني كه در تشخيص موضوع بر عهده انها است وسوسه وشك ترديد نكنند در
تمام موارد فوق هر كس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشند حكمش اعدام است
سريعا دشمنان اسلام را نابود كنيد.
آقای احسان زندی گفت ايت الله منتظري كه در ان زمان يكي از مقامات
رده بالاي جمهوري اسلامي وقاءم مقام خميني بود با اعدامها مخالف بود
براي موسوي اردبيلي كه در ان زمان رييس شعبه عالي قضايي بود پيغام داد
مگر قاضي هاي شما اينها را يعني زندانيان سياسي را به ٥ تا ١٠ سال
زندان محكوم نكرده مگر شما مسءول نبوديد ان وقت ميگويد كه مثلا در
كاشان يا اصفهان انها را اعدام كنيد شما خودتان ميرفتيد با انها صحبت
ميكرديد كسي كه مدتي در زندان است و به پنج سال زندان محكوم شده روحش
هم از اين فعاليتهاي منافقين خبر ندارد چطور ما او را اعدام كنيم.
ايت الله منتظري در نامه معروف خود به خميني مينويسد ايا ميدانيد
جناياتي كه در زندانهاي جمهوري اسلامي به نام اسلام در حال وقوعند كه
شبيه ان در رژيم منحوس شاه هرگز ديده نشده؟ اياميدانيد تعداد زيادي
اززندانيان تحت شكنجه توسط بازجويان كشته شده اند؟
ايا ميدانيد كه در زندان شهر مشهد حدود ٢٥ دختر به خاطر انچه بر انها
رفته بود مجبور به در اوردن تخمدان يا رحم شدند؟ ايا ميدانيد كه در
برخي از زندانهاي جمهوري اسلامي دختران جوان به زور مورد تجاوز قرار
ميگيرند.
نامه حاكم شرع دادگاه انقلاب اسلامي خوزستان حجه اسلام احمدي به خميني
با عرض سلام در رابطه با حكم اخير حضرت عالي به منافقين گرچه اينجانب
كوچكتر از انم كه در اين باره صحبتي بكنم ولي از جهت كسب رهنمود و
وظيفه شرعي و در مورد مسئوليت خطيري كه تشخيص موضوع بر عهده من ميباشد
من باب مثال در دزفول تعدادي از زندانيان به نام هاي طاهر رنجبر -
مصطفي بهزادي- احمد اسخ- محمد رضا اشوع- منافقين را محكوم ميكردند و
حاضر به هر نوع مصاحبه وافشاگري در راديو وتلوزيون و ويدو يا اعلام
موضوع در جمع زندانيان بوده نماينده اطلاعات از انها سوال كردند شما كه
جمهوري اسلامي را برحق ومنافقين را باطل ميدانيد حاضريد همين العان به
نفع جمهوري اسلامي در جبهه جنگ وگلوگاهها و غيره شركت كنيد بعضي اظهار
ترديد و بعضي نفي كردند نماينده اطلاعات گفت اينها سر موضع هستند چون
حاضر نيستند در راه نظام حق بجنگند بر ايشان گفتم پس اكثريت مردم ايران
كه حاضر نيستند به جبهه بروند منافق هستند.
ايت الله منتظري نامه ديگري به خميني مينويسد و در ان گفته هاي حاكم
شرع يكي از استانهاي كشور را نقل ميكند قاضي شرع يكي از استانهاي كشور
كه مرد مورد اعتمادي ميباشد با ناراحتي از اجراي فرمان حضرت عالي به قم
امده بود ميگفت مسءول اطلاعات يا دادستان از يكي از زندانيان براي
تشخيص اينكه سر موضع است يا نه پرسيد تو حاضري مصاحبه تلوزيوني كني
وسازمان منافقين را محكوم كني ؟ گفت اري پرسيد حاضري طناب دار را بر
گردن يك عضو فعال منافقين بيندازي ؟ گفت اري پرسيد حاضري در ميدانهاي
مين گذاري شده را بروي و راه را براي ارتش جمهوري اسلامي باز كني و روي
مين برويد ترديد كرد مسئول اطلاعات گفت معلوم ميشود تو هنوز سر موضع
خود هستي وبا او معامله سر موضع را انجام داد
.
با زندانيان به صورت چشم بسته كه چهره بازجويان را نبينند باز جويي
ميكردند اين قاضي شرع ميگفت كه من هرچه اسرار كردم كه تصميمات به
اتفاق ارا واكثريت باشد پذيرفته نشد ونقش اساسي را همه جا مسءول
اطلاعات دارد
.
ايت الله منتظري با قاضي شرع اوين حسينعلي نيري كه رءيس كمسيون مرگ بود
دادستان مرتضي اشرافي و مصطفي پور محمدي نماينده وزارت اطلاعات صحبت
ميكند و به انها ميگويد العان ماه محرم است حداقل در محرم از اعدامها
دست نگه داريد اقاي نيري در جواب گفتن ما تا العان ٧٥٠ نفر را در تهران
اعدام كرديم ٢٠٠ نفر را هم بر سر عنوان سر موضع از بقيه جدا كرده ايم
كلك اينها را هم بكنيم بعد هرچه بفرمائيد
.وی
همچنین گفت ,گفته هاي اقاي اصلاني از زندانيان جان بدر برده از اعدام
بسياري از دوستان ما تا زماني كه طناب دار بر گردنشان ميافتاد حتي
نميدانستند چه اتفاقي مي افتد بعضي از زندانيان كشته شده در قتل عام
تابستان ١٣٦٧ زندان، محكوميت و حبس انها تمام شده بود طبق قوانين
جمهوري اسلامي بايد ازاد ميشدند وتعدادي نيز به خاطر نسبت فاميلي به
قتل ميرسيدنداشرف احمدي - شهرام عطاري - منيره رجوي - محمود تحصيلي -
خواهر محمود تحصيلي - حسن تحصيلي - مريم محمدي - رضا محمدي - بهمن
عبادي - عباسعلي منش رودسري - ووو...
حسين علي منتظري در اعتراض به اين اعدامها و نوشتن دو نامه به خميني در
تاريخ هاي ٩ و ١٣ مرداد١٣٦٧ وخميني در تاريخ ١٥ مرداد يعني دو روز بعد
به او پاسخ داد و در نامه عزل او را نوشت
.
مير حسين موسوي هم در تاريخ ١٥ شهريور استعفا داد كه با مخالفت شديد
خميني و خامنه اي روبرو شد.گفته
هاي خانم مينا انتظاري كه در ارديبهشت ماه ١٣٦٧ از زندان ازاد شده
زمينه اعدامهاي گسترده از قبل برنامه ريزي و از پيش تعين شده بود
.وی
همچنین گفت لاجوردي بارها به بند ما امد وگفت ما اگر حس كنيم ٢ ساعت
ديگر نظام ما در حال فروپاشي است ١ ساعت قبل از ان همه شما را از بين
ميبريم ما نميگذاريم كه زنداني سياسي بماند وبرود بيرون قهرمان بشود در
پاييز سال ١٣٦٦ همه ما را جمع كردند و از ما سوالاتي كردند از قبيل جرم
شما چيست ؟ نظر شما نسبت به نظام چيست؟ اگر ازادتان كنيم به جبهه وی
ميرويد روي مين ميرويد؟ تمام زندانيان را دسته بندي كردند فهميديم كه
رژيم يك برنامه اي دارد چون در اواخر ١٣٦٤ و در اوايل ١٣٦٥ همه ما را
منتقل كردند به زندان اوين
.دكتر
رضا غفاري از زندانيان ازاد شده در ده ٦٠ ونويسنده كتاب يك زنداني از
زندانهاي جمهوري اسلامي در اين مورد دكتر غفاري ميگويد قتل عام مسئله
اي نبود كه رژيم جمهوري اسلامي بدون حساب وبدون برنامه ريزي وارد اين
كار شود قبل از اين مرحله وشروع اعدامها وقطعنامه سازمان ملل در قطع
جنگ توسط خميني بايد قبول ميشد رژيم جمهوري اسلامي با تماميت خود يك
برنامه كامل براي اعدام زندانيان در دستور كار خود گذاشته بود واز ٦
ماه قبل اين برنامه ها را به اجرا گذاشته بود و از يك زندان به زندان
ديگر ميرفتند و ميگفتند خميني كميته عفو تشكيل داده واين كميته از ما
سوالهايي ميكردند و به بند خود ما در گوهردشت امدند من در بند ١ سلول ٨
بودم ٣ الي ٤ ماه قبل از اعدامها سوالهاي مختلفي از ما ميكردند
وميگفتند كميته عفو خميني مي خواهد تصميم بگيرد كه ديگر زنداني سياسي
در زندانها نباشد كساني كه اعدام شدند در قرنطينه كامل بودند وتا ٣ ماه
از محدوده قتل گاهها خارج نشده بودند.
مامور اعدام به حاج نيري گفت ١٠ دقيقه كافي نيست وقتي بعد از١٠ دقيقه
انها را پايين مياوريم بعضي هنوز جان دارند لطفا وقت بيشتري براي اين
كار بگذاريد نيري ميگويد وقت اضافي نداريم همان ١٠ دقيقه كافي است
مامور اعدام ميپرسد چرا تيربارانشان نميكنيد اين كه خيلي سريعتر است
نيري ميگويد اينجا امكاناتمان زياد نيست وقتي نعش كشها در خيابانها به
حركت در بيايند خون انها راه ميافتد ميخواهيد همه عالم بفهمند ما اينجا
چكار ميكنيم.
عزيزانمان را ربودند شكنجه كردند اعدام كردند نه از زمان محاكمه انها
اطلاع داشتيم نه كساني كه انها را محاكمه كردند ديديم نه جرم انها را
فهميديم بعداز اعدامشان نه وصيت نامه اي از انها دريافت كرديم نه جنازه
شان را به ما دادند ونه محل دفنشان را به ما نشان دادند پس از مدتها
جستجو گفتند كه عزيزانمان در گورهاي فردي يا دسته جمعي در خاوران يا
قبرستانهاي مشابه در شهرستانها دفن كردند.
در پایان آقای احسان زندی گفتند نظام اسلامي حاكم در تمامي اين ٣٨ سال
بدون وقفه به سركوب زندان شكنجه واعدام مخالفين مشغول بوده وهست دستگاه
سركوب ضد انقلابي وضد مردمي راه خود را رفته و در جهت حفظ نظام خود به
سركوب مخالفان ادامه داده سركوب ، زندان ، شكنجه ، تجاوز جنسي، اعدام ،
مضحكه هاي اعتراف گيري و پرونده سازي و مواردي از اين قبيل براي منافع
خود دست به هر كار غير انساني ميزنند و براي حق وحقوق ارزشي قايل
نيستند.
آقای امیری مسول جلسه ضمن تشکر از آقای احسان زندی از سخنران آخر این
جلسه آقای امید سلیمانی تقاضا کردند تا ایشان هم سخنرانی خود
را که در مورد کشتار و اعدامهای ۶۷ در کردستان بود قرائت کنند.
آقای امید سلیمانی در آغاز گفتند خشونت های گسترده دهه شصت برای
بسیاری از کردها یادآور اعدام مخالفان سیاسی جمهوری اسلامی از آغاز
انقلاب تا پایان این دهه است. اوج این اعدامها به تابستان سال ۱۳۶۷ بر
میگردد که به حکم آیتالله خمینی و به بهانه انجام عملیات "فروغ
جاویدان" صورت گرفت. اما این اعدامها تنها شامل اعضای سازمان مجاهدین
نشد و شمار زیادی از اعضای گروههای چپ و دیگر مخالفین جمهوری اسلامی
نیز به صف اعدامیها پیوستند. اعدامهای کردستان که سالها پیش از این
تاریخ آغاز شده بود، سالها بعد از آن و خصوصا در سال ۶۸ نیز ادامه
داشت. اعدامهای خرداد ۶۷ در سطح سراسری بیشتر شامل مجازات فعالانی
میشد که بر اساس نظر بازرسان از فعالیتهای سیاسی خود پشیمان نشده
بودند. برخی از آنهایی که توبه کردند زیر شکنجه مجبور به اعتراف شدند و
در موارد محدودی از اعدام رهیدند. در کردستان این پروسه بیشتر نه در
سال ۶۷ که یک سال بعد از آن اجرا شد، با این تفاوت که اکثر اعتراف
کنندگان، که عمدتا عضو دو حزب مخالف کومله و دمکرات بودند نیز اعدام
شدند. لعنت آباد؛ خاوران کردستان
پیکر اعدام شدگان دهه شصت عمدتا در
قبرستانهایی با نام "لعنت آباد" در شهرهایی مانند بیجار، قروه و
کرمانشاه به خاک سپرده شدند؛ جایی شبیه گورستان "خاوران" در تهران.
قبرستانهایی که کم و بیش در تمام شهرهای عمده کردنشین دیده میشوند.
برخی از قربانیان در کنار برخی از قبرستانهای عمومی که محل اجرای احکام
آنها نیز بوده است به خاک سپرده شدهاند . در فیلمهایی که احزاب
اپوزسیون ازاین دست گورستانها منتشر کردهاند، تصاویری از قبرهای
بی نام ونشان اعدام شدگان دیده میشود که تنها با چند تکه سنگ از
یکدیگر جدا شدهاند. در مواردی، مشخصاتی محدود به اسامی کامل یا
اختصاری از افراد اعدام شده بر روی سنگها دیده میشود که برخی از آنها
شکسته شدهاند. قبرهایی هم در میان آنها به مرور زمان با سنگهای
زینتی و مشخصات بیشتر آراسته شده که به نظر میرسد در سالهای بعد توسط
خانوادهها انجام شده است.
ایشان در ادامه گفتند مرداد ۵۸، بستر اعدامهای دهه ۶۰
اوج اعدامهای
کردستان بعد از ۲۷ مرداد سال ۵۸ صورت گرفت؛ زمانی که آیتالله خمینی
دستور مشهور خود را برای مداخله نظامی تمام عیار در کردستان صادر کرد.
نیروهای مسلح پس از این دستور با تجهیزات کامل و سلاح های سنگین به جنگ
با گروه های مسلح کرد رفتند. بعد از درگیریهای کردستان به دستور
آیتالله خمینی پای صادق خلخالی، رئیس دادگاه تازه تاسیس انقلاب به
کردستان باز شد. وی گفت ارتش و سپاه پاسداران کنترل شهرهای کردستان
را به دست گرفتند، خلخالی به دنبال آنها در حرکت بود، دادگاههای
کوتاهی برگزار میکرد
و دستو میداد
اعدام
به سرعت اجرا شوند. او مردان و پسرها را طی چند روز و گاهی حتی چند
ساعت بعد از دستگیریشان،
بدون برگزاری محاکمات عادلانه و گویا به جرم فعالیتهای
ضد انقلابی، به اعدام محکوم میکرد. خلخالی که پیشتر در پاوه بود و بعد
به مریوان رسید سپس به سنندج، سقز و دیگر شهرها رفت و افراد بسیاری را
به جوخههای اعدام سپرد؛ احکامی که غالبا در مکانهای عمومی و با طرح
پرسشهایی سرپایی بدون امکان دفاع صادر میشد و در موارد زیادی همانجا
هم به اجرا در میآمد. زمینه اعدامهای دهه شصت در کردستان به نخستین
ماهها و سالهای انقلاب سال ۵۷ برمیگردد. علاوه بر اسناد احزاب و
گروههای کرد و اخبار رسانهها، در روزهای ملتهب پس از انقلاب تصاویر
تکان دهندهای نیز از اولین اعدامهای سیاسی کردستان به جا مانده که
ابعاد آن را جهانی کرد. اما با گذشت بیش از سی سال از آن جنایات در
کردستان امروز هم شاهد آن جنایات و اعدام ها در کردستان هستیم هفته
گذشته خبر رسید که بیست و یک زندانی اهل سنت و کرد در زتدان رجایی شهر
اعدام شدند. و این هفته هم چندین نفر کرد در زندان های ایران اعدام
شدند آقای امید سلیمانی در پایان گفت .برخورد جمهوری اسلامی با کردها
اگر بیشتر از بهایی ها نباشد کمتر هم نیست. و این پیروان ادیان و اقوام
و ملل در ایران از زمان شکل گیری انقلاب اسلامی تا به امروز مورد ستم
بوده و هستند.
در پايان اين جلسه آقای رضا اميرى از كسانى كه در اين جلسه چه به صورت
حضورى و چه به صورت پالتاكى حضور داشتند تشكر كردند، در اين جلسه
خانمها افسانه ملکی و لیدا شهابی و آقایان رضا اميرى ، احسان زندی ،
وحید بردانی ، حسن طالبی ، جعفر فرد کریمی و محمد جواد کاظمی میرکی به
صورت حضورى و خانم ها سميه عليمرادي ، دلارام دره شوري ، مرضيه
بردبار، جمیله بدیرخانی ، درسا دره شوري ، زرين تاج الياسي و آقایان
نادر زندى ، منصور سیفی ، احمد كاظمي زاده ، سيد علي اسليمي ، جمشید
غلامی سیاوزان ، علي شعبانزاده ، مهدی گلسفيدي ، علیرضا اسدبکی ، مسعود
بهروز ، عابد بردبار ، آرمان عمرزاده ، اميد سليماني ، فردين دلاور ،
محمد گلستان جو و شيرزاد از طريق پالتاك در اين جلسه حضور داشتند . این
جلسه ساعت 15:00 به پایان رسید .
گزارش جلسه داخلی
نمایندگی بادن وورتنبرگ
اشکان صادقی
این جلسه در تاریخ 23
سپتامبر 2016
در ساعت 20
به وقت اروپای مرکزی در
فضای پالتاک کانون ، با حضور اعضاء برگزار شد .حاضرین
جلسه نمایندگی :
آقایان محمد رضا نیکخواه ، بهروز خسروی،بهروز معزی ، مهدی
ترابیان، اشکان صادقی و خانم مونیکا قریشی
سخنران مهمان : آقای
علی شعبان زاده مهمانان:
آقایان مهدی
موسوی
،حمید
نعیمی و خانم مهناز احمدی
مسئول جلسه خانم مونیکا قریشی بعد از خوش آمد گویی از آقای محمد رضا
نیکخواه درخواست نمودند گزارش خود را ارائه نمایند:
آنچه در پی میآید گزارش اجمالی و ماهیانه وضعیت حقوق بشر در ایران در
دوره زمانی مرداد
۹۵
است که به همت نهاد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران
تهیهشده است، این گزارش با توجه به حجم محدود آن و نیز به دلیل عدم
اجازه فعالیت گروههای مستقل مدافع حقوق بشر در ایران نمیتواند
بازتابدهنده کامل وضعیت حقوق بشر در ایران باشد
گزارش تفصیلی، آماری نقض حقوق بشر در مردادماه
۱۳۹۵
اعدام:
متأسفانه درمرداد ماه
۹۵
تعداد قابل توجهی از زندانیان اعدام شدند. از برجستهترین گزارشهای
اعدام در این ماه باید به
تایید دست کم
۲۰
اعدام؛ گزارش تکمیلی از اعدام زندانیان سنی مذهب زندان رجایی شهر کرج،
محمد عبدالهی و چند زندانی دیگر در ارومیه اعدام شدند،
شش زندانی در زندان مرکزی ارومیه اعدام شدند،
رضا سبزواری مامور سابق پلیس در مشهد اعدام شد
اجرای حکم اعدام سه زندانی ‘پرونده حمیدیه’ در اهوازاشاره کرد.
در مرداد
۹۵درکنارتمام
اعدامهای صورت گرفته شاهد بخشش و نجات محکومین به قصاص نیز بودیم..
ﮐﺎﻭه ﻭﯾﺴﯽ، ﺑﻬﺮﻭﺯ ﺷﺎﻧﻈﺮﯼ، ﻃﺎﻟﺐ ﻣﻠﮑﯽ، ﺷﻬﺮﺍﻡ ﺍﺣﻤﺪﯼ، ﮐﺎﻭه ﺷﺮﯾﻔﯽ، ﺁﺭﺵ
ﺷﺮﯾﻔﯽ، ﻭﺭﯾﺎ ﻗﺎﺩﺭﯼ ﻓﺮﺩ، ﮐﯿﻮﺍﻥ ﻣﻮﻣﻨﯽ ﻓﺮﺩ، ﺑﺮﺯﺍﻥ ﻧﺼﺮﺍﻟﻠﻪ ﺯﺍﺩﻩ،ﻋﺎﻟﻢ
ﺑﺮﻣﺎﺷﺘﯽ، ﭘﻮﺭﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪﯼ،ﺍﺣﻤﺪ ﻧﺼﯿﺮﯼ،ﺍﺩﺭﯾﺲ ﻧﻌﻤﺘﯽ، ﻓﺮﺯﺍﺩ ﻫﻨﺮﺟﻮ، ﺳﯿﺪ ﺷﺎﻫﻮ
ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻤﯽ، ﻣﺤﻤﺪ ﯾﺎﻭﺭﺭﺣﯿﻤﯽ، ﺑﻬﻤﻦ ﺭﺣﯿﻤﯽ، ﻣﺨﺘﺎﺭ ﺭﺣﯿﻤﯽ، ﻣﺤﻤﺪ ﻏﺮﯾﺒﯽ، ﻓﺮﺷﯿﺪ
ﻧﺎﺻﺮﯼ، ﻣﺤﻤﺪﮐﯿﻮﺍﻥ ﮐﺮﯾﻤﯽ، ﺍﻣﺠﺪﺻﺎﻟﺤﯽ، ﺍﻣﯿﺪ ﭘﯿﻮﻧﺪ، ﻋﻠﯽ ﻣﺠﺎﻫﺪﯼ، ﺣﮑﻤﺖ
ﺷﺮﯾﻔﯽ،ﻋﻤﺮ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻬﯽ، ﺍﻣﯿﺪ ﻣﺤﻤﻮﺩﯼ، عبدالرحمان سنگانی و سید جمال سید
موسوی، ۲۹
نفر از زندانیان اهل سنت محبوس در زندان رجاییشهر هستند که احکام
اعدام آنها قطعی شده بود.
حقوق اقوام:
این ماه با تداوم تعرض به حقوق اولیه اقوام در ایران همراه بود که از
بارزترین آنها،
بازداشت و بی خبری از یک زوج مراغه ای،
بازداشت یک شهروند بلوچ در کوه ون،
بازداشت بهزاد قنبری در قره ضیاالدین،
بازداشت توام با ضربوشتم دو شهروند اردبیلی
بود.
حقوق ادیان:
در رابطه با نقض حقوق شهروندان
بهایی شاهد تبعیض و آزار و اذیت ادامه دارد
اما گزارشات کمتری نسبت به مدت مشابه سال قبل بود.
دفن خودسرانه یک شهروند
بهایی تبریزی در گورستانی دور
ازجمله آنها بود.
درزمینهٔ حقوق شهروندان اهل سنت
نیز گزارشهایی منتشر گردید. از جمله
طلبه مفقود شده حوزه علمیه
چابهار از بازداشتگاه وزارت اطلاعات با خانواده تماس گرفت
.شهروندان مسیحی به خصوص
نوکیشان این آئین نیز از نقض حقوق بشر در امان نماندند و به سیاق قبل
قسمتی از پرونده نقض حقوق بشر در ایران را به خود اختصاص دادند
بازداشت و بی خبری از وضعیت
۱۱
نوکیش مسیحی در اصفهان،
بازداشت سه تن ازمسیحیان جمهوری
آذربایجان توسط اطلاعات سپاه در تهران
ازجمله این گزارشات بود.
حقوق کودکان:
از برجسته ترین گزارشات منتشره در زمینه حقوق کودکان می توان به
محاکمه
۲
متهم به قتل زیر۱۸
سال در دادگاه اطفال،
کودک آزاری شدید در رابطه پنهانی مادر جوان،
ازدواج اجباری؛ جزییات خودکشی دختر
۱۱
ساله کامیارانی،
ازدواج کودکان بدون ثبت در دفاتر رسمی انجام میشود
اشاره کرد.
حقوق زنان:
در رابطه با حقوق زنان درایران
همچنان در ماهی که گذشت قدم جدی برای تحقق شعار برابری جنسی از سوی
دستگاه حاکم برداشته نشد، زنان ایرانی همچنان شاهد نقض متعدد حقوق خود
بودند، از پر اهمیتترین گزارشهای نقض حقوق بشر در حوزه حقوق زنان می
توان به
عفو بین الملل: ایران فعالان
حقوق زنان را به دشمنی با نظام متهم می کند،
تداوم پایین بودن میزان سهم
زنان ایرانی از اشتغال،
ممنوعیت دوچرخه سواری بانوان در
مریوان
اشاره کرد.
کارگری:
رویدادها و اخبار کارگری در
مردادماه ۹۵
پرشماربود، ازجمله آنها،
سیزده کارگر ایران چوکا با
شکایت کارفرما احضار شدند،
معوقات مزدی کارگران فرش پارس
قزوین به ده ماه رسید،
معوقات مزدی کارگران شهرداری
خرم آباد و کارخانه آب معدنی داماش گیلان،
کارگران کارخانه قند یاسوج:
توان خریدن نان را هم نداریم،
ابراهیم مددی به
۵
سال و ۳
ماه حبس تعزیری محکوم شد،
احضار دو فعال کارگری به دادگاه،
احضار مجدد فعالان صنفی آسفالت
طوس به دادگاه
را میتوان برشمرد.همچنین
در این ماه ۲۲
گزارش مربوط به مرگ کارگران در محل کار نیز منتشر شد.
اصناف:
درحوزه اصناف و حقوق صنفی این
ماه خالی از حوادث نبود،
پلمپ
۹۲
واحد صنفی عرضه کننده مانتو در تهران،
پلمب
۲
واحد معدنی در آمل،
پلمب
۴۴۰۰
فروشگاه به دلیل ارائه پوشاک نامتعارف
ازبرجستهترینهای
گزارشات این رسته در مردادماه
۹۵
بودند.
بهداشت و محیط زیست:
غالب گزارشات منتشره
در حوزه محیط زیست باموضوع آلودگی هوا، محیط زیست و کمبود آب در کشور
همراه بود که از جمله مهمترین این گزارشات میتوان به
تصرف جنگل به بهانه وقف،
آلودگی هوا؛ سی درصد کودکان
تهرانی راشیتیسم دارند،
دومین دریاچه آب شور ایران خشک
شد؛ خطر کویری شدن در یک قدمی فارس،
شصت درصد فاضلاب تهران وارد
اراضی کشاورزی میشود
اشاره کرد.
گزارشهای مورد توجه:
دراین بخش سعی شده به
گزارشهایی از نقض حقوق بشر درمردادماه که با حساسیت و توجه بیشتری
از سوی افکار عمومی مواجه شدند، اشاره شود. بدیهیست که این توجه
بیشتر، الزاما به معنی شاخص بودن این دسته از گزارشهای به لحاظ حجم
نقض حقوق بشر نیست.
ازجمله گزارشها باتوجه خاص
میتوان به
پلمب
۴۴۰۰
فروشگاه به دلیل ارائه پوشاک نامتعارف،
برخورد پلیس با مانتوهای پشت
نوشته،
یک کشته،
۱۰۸
مجروح و ۷۰
بازداشتی در پی درگیرهای مردم بلداجی،
بازداشت توام با ضربوشتم دو
شهروند اردبیلی،
تجاوز به دختر نوجوان با رضایت
والدین برای اجبار به ازدواج،
قتل ناموسی زن
۲۰
ساله در مشهد،
ممنوعیت دوچرخه سواری بانوان در
شهر مریوان،
سینماهاى حوزه هنری “لانتورى”
را نمایش نمىدهند،
مستند آقای نخستوزیر اجازه
اکران نیافت،
مادر معتاد: قیمت باران و بهار
۳
ساله ۱۵
میلیون تومان، تکی نمی فروشم،اشاره
کرد.
گزارشهای حقوق بشری، درسایهی
کم توجهی:
درمقابل بخش قبل، بسیاری از گزارشهای حقوق بشری اساسا با کم توجهی و
بعضا بیتوجهی رسانهها و افراد فعال در شبکههای اجتماعی که به هر
ترتیب تشکیلدهندهی قسمتی از افکار عمومی هستند؛ روبهروشدند. گفتنی
است این نوع کمتوجهیهای بعضا غیرتعمدی یا بعضا تبعیضات هدفمند، زمینه
بیشتری از تداوم و گسترش نقض حقوق بشر را فراهم میآورد.برای
انتخاب مورد اول در این دسته باید به
بازداشت و بیخبری از یاشار
رضوانی شهروند بهایی،
اشاره کرد که علیرغم اهمیت با واکنش و حساسیت زیادی در افکارعمومی
روبرو نشد. همچنین
قتل یک ترنسکشوال پس از اطلاع
از هویت جنسی او،
طلبه مفقود شده حوزه علمیه
چابهار از بازداشتگاه وزارت اطلاعات با خانواده تماس گرفت،
مرگ
۳۵۰
نفر در حوادث کار ۳
ماهه امسال،
محاکمه
۲
متهم به قتل زیر ۱۸
سال در دادگاه اطفال،
جنگلهای ایران تا
۳۰
سال آینده به کلی از بین میروند،
اعدام محمدعبدالهی در زندان
مرکزی ارومیه،
زندان تهران بزرگ؛ دستکم
۵۲
جوان زیر ۳۲
سال در انتظار اعدام
نیز از دیگر گزارشهایی بود که در سایه کمتوجهی ازسوی افکار عمومی
قرار گرفتند.
سپس آقای بهروز خسروی سخنرانی خود را در مورد چرائی افزایش خشونت در
جامعه ایرانی به شرح زیر ارائه نمودند:چرایی
افزایش خشونت در جامعه ایرانیشکل
زندگی مدرن زمینه ساز بروز خشونت در جامعه میشود و برای کم شدن خشونت
باید فشارهای ناشی از زندگی مدرن را به هر نحوی که میتوان کم کرد.
گروه
اجتماعی فرهنگ
نیوز، این
روزها کمتر کسی است که وقتی از خانه خود خارج می شود، با صحنه یا
برخورد خشونت آمیز در کوچه و خیابان شهرش مواجه نشود. این خشونت می
تواند اشکال مختلفی داشته باشد، از شکل کلامی گرفته تا برخورد فیزیکی و
در درجات مختلف
سبب شناسی
خشونت و پرخاشگری، لااقل از آغاز تولد انسان و پیش از آن که بیاندیشد
و فکر کنه، با زندگیاش عجین بوده .این خشونت چه با دستکاری ها و
تأثیرات اجتماعی پدید آمده باشه و چه از هورمونهای مردانه و یا فعل و
انفعالات و کارکردهای مغز ناشی شده باشه، یا در نتیجه ناکامی و یا
پیامد بدی داشته باشه، چه برای سلطه جوئی و چه برای دفاع و بقا! یا به
سبب انگیزهها و علتهای دیگری که در نظریه پردازی های گوناگون آمده
است.
اما حقیقت
اینه که انسان همواره با خشونت زیسته، و علیرغم تمامی تلاشهایش، طی
تمامی دوران تمدن آفرینی و قانون پذیریش، برای مهار پرخاشگری خودش،
گرچه موفقیتهای زیادی هم داشته، ولی هنوز خشونت یکی از مهمترین مسائل
و معضلات جهان انسانیه. مسئلهای که طی یک قرن گذشته توجه رشتههای
گوناگون علوم انسانی و تجربی را بیش از پیش به خود معطوف کرده و همیشه
با شکل های مختلف در جنبههای زندگی روزمره و حتی در خلق آثار هنری و
ادبی و پیشرفتهای علمی که عالیترین رفتارهای انسانی است، نقش محوری
داشته و مطرح بوده. انسان متمدن طی چند قرن گذشته، تلاش کرده که با
تکیه بر فکر و اندیشه، خود را از دنیای وحش بیش از پیش متمایز کنه در
جهان متمدن بیشتر قوانین مدنی برای پیشگیری از خشونت و تجاوز به حقوق
فردی و اجتماعی شهروندان برای جامعه وضع شده. تا خشم و خشونت و جنگ در
جامعه انسانی مهار شود. گرچه با در نظر گرفتن افزایش جمعیت ، خشونت و
جنگ کمتر شده ولی هرگز به ایده آل انسان مدرن نرسیده، و ما هنوز در
اینجا و آنجا با مشکل خشونت و جنگ دست به گریبانیم.
خشونت و پرخاشگری در جامعه ما
چرا باید مردم ما هنوز هم خشونت و پرخاشگری را گزینه انتخابی برای حق
طلبی تلقی کنند. فقط میتوان به صفحات روزنامهها نگاه کرد و دید که تا
چه حد خشونت و بزهکاری و جنایت فراوان شده . آنقدر که چند سال پیش
مسئولین امنیت اجتماعی طرح گسترده مبارزه با اراذل و اوباش را اجرا
کردند که خوب بود ولی برای مهار خشونت کافی نیست. مگر پرخاشگری و
خشونت فقط مربوط به اراذل و اوباش جامعه است؟ این همه خشونت و قتل در
خانواده چطور؟ چرا کلاهبرداری و تجاوز و فریبکاری جزء رفتارهای روزمره
و هنجارهای اجتماعی در آمده؟ و همه میخواهند در این راستا از یکدیگر
گوی سبقت بربایند!! خشونت، تجاوز و جنایت، در جامعه ما به جایی رسیده
که دیگر نمیتواند نادیده گرفته شود. در نظر بگیرید موارد متعدد تجاوز
به عنف، به زنان که این روزها در مطبوعات میخوانیم. تعرض به کودکان،
در همین دو سه سال اخیر.
بدیهی
است که نباید و نمیتوان برای تداوم و گسترش خشونت و کاستیهای اخلاقی
تنها در پی یک عامل و یک دوره و یا آدمهای خاصی باشیم. تمامی مسائل
مربوط به رفتار انسان چند عاملی و چند علتی است و قرار هم نیست همه
آنها در این جلسه بررسی کنیم. حداکثر اینکه به برخی از آنها اشاره
میکنیم، تا پرسشی طرح کرده باشم. تباهی اخلاقی جامعه را، طی دههها و
قرنهای گذشته، عوامل بسیاری دامن زدند که باید عمیقاً بررسی شوند. خود
جامعه
ما، با
این که بسیار بیش از گذشته به کمبودهای اخلاقی و رفتاری خود آگاهی
یافته، و انتقاد پذیر تر شده، ولی هنوز تا تحمل گفتمان انتقادی راه
طولانی در پیش داریم. خود گروهها و اقشار و طبقات اجتماعی ما هنوز آن
رشد فرهنگی و پختگی و اعتماد به نفس را پیدا نکردهاند تا اولاً
بتوانند انتقاد را به خودشان هم تعمیم دهند، و تصور نکنند در مورد
دیگران گفته میشود. و بعد هم که توانستند ایراد را در خود ببینند بر
آشفته به منتقد هجوم نبرند و وی را به هزار و یک تهمت و افترا شخصیتی و
اعتقادی و سیاسی و اخلاقی مفتخر نسازند.
خشونت و
پرخاشگری فقط دعوا و کتک کاری و چاقوکشی و ضرب و جرح و جنگ نیست.
همانگونه که شکنجه هم فقط فیزیکی نیست. شکنجههای روانی دهها برابر
دردناکتر و سهمگینترند. تحدید یا گسترش خشونت بیش از همه به آموزش و
فرهنگ، و بنابراین به محیط زندگی و سیستم ارزشی و اخلاقی جوامع بستگی
دارد.یکی مسئله قانون گریزی و قانون پذیری جامعه بود و ضرورت جامعه
قانونمند برای مهار خشونت و تهاجم به حقوق شهروندان.
آمار میزان خشونت در کشور
استانهای تهران وخراسان رضوی، بیشترین نزاعها را دارند. طبق آماری که
از سازمان پزشکی قانونی کشور منتشر شدهاست. سالانه حدود سه میلیون نفر
به پزشکی قانونی مراجعه می کنند که نزاع، بیشترین پرونده های ورودی را
به خود اختصاص داده است. در هشت ماهه ابتدایی سال 1394 از کل مراجعین
نزاع 282 هزار و 459نفر مرد و125هزار و427نفر زن بودند.در این مدت
استانهای تهران با 70 هزار و 840، خراسان رضوی با 34 هزار و 971 و
اصفهان با 29 هزار و 189 نفر بیشترین و استانهای خراسان جنوبی با دو
هزار و 454، ایلام با دو هزار و 513 و سمنان با سه هزار و 256 نفر
کمترین آمار مراجعین نزاع را داشتهاند.این پدیده که نزاعهای زیادی در
کشور اتفاق میافتند که به پزشکی قانونی مراجعه میکنند. میتواند به
عنوان زنگ خطری در کنار سایر موارد برای لزوم ریشهیابی علل افزایش
خشونت در کشور باشد. عللی که اگر در مراحل ابتدایی به آنها رسیدگی شود
میتوان راهحل مناسبتری
برایشان پیدا کرد.
این در
حالی است که برخی از تحلیلگران اجتماعی معتقدند که در سال 1396 سونامی
آسیبهای اجتماعی کشور را در برخواهد گرفت. آسیبهایی که در کنار
اعتیاد و نابههنجاریهای خانوادگی، افزایش خشونت نیز یکی از آنهااست.
خشونتی که شکل خانگی آن یکی از آمارهای رو به افزایش در کشور است. در
رابطه با ریشهیابی افزایش میزان خشونت در کشور، مراجعه میکنیم به
مصاحبهای از مصطفی اقلیما رییس انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران، او
درمورد علتهای افزایش خشونت در کشور میگوید: خشونت، معلولی از علت
های مختلف است و علت آن مواجه شدن با دعوا، زور و فشارهای روانی ناشی
از بیکاری در جامعه است که همه این فشارها در فرد جمع شده، منجر به
خشونت در وی می شود، به طوری که در حال حاضر حتی حرف زدن ما تبدیل به
داد زدن شده است. پرخاشگری و خشونت، معلولی از علت های فراوان است و
نتیجه سیاست هایی است که در دستگاه های دولتی انجام می شود و همه
مسایلی که در زندگی یک فرد اثر می گذارد و فرد نمی تواند حق و حقوق خود
را به طور قانونی بگیرد، منجر به پرخاشگری افراد می شود. مجید ارجمندی؛
رییس اورژانس اجتماعی کشور خشونتهای سمبولیک در کشور را نیز یکی از
نکاتی میداند که باید مورد توجه قرار بگیرد او میگوید: خشونتهای
سمبلیک هم در جامعه ما کم نیست؛ وقتی که در شهرهای ایران رانندگی
میکنید از طرف هموطنانتان که در کنار شما رانندگی میکنند، امنیت
ندارید، سبقت بیمورد، بوق زدن و...نیز به نوعی خشونت به خرج دادن است؛
یعنی هر وقت انسانها از منطق گفتگو دور شویم و از ابزارهایی
غیر از یک گفتگوی منطقی استفاده کنیم، چه در کلام و چه در رفتار؛ دست
به خشونت زدهایم. زندگی در شهرهای بزرگ زمینهساز خشونت است. بسیاری
از روانشاسان معتقدند که شکل زندگی مدرن زمینه ساز بروز خشونت در جامعه
میشود و برای کم شدن خشونت باید فشارهای ناشی از زندگی مدرن را به هر
نحوی که میتوان کم کرد. علاوه بر این، افزایش جمعیت، زندگی شهرنشینی،
مصرف بیش از حد مواد مخدر به خصوص شیشه، تغذیه نامناسب، احساس ناامنی،
نداشتن حمایت اجتماعی از سوی خانواده، فقر شدید، کاهش ضریب هوشی
وافزایش بیماریهای روانی موجب افزایش پرخاشگری در جامعه شده است.و
در پایان سخنرانیها آقای وحید ترابیان زاده سخنرانی خود را به شرح
زیر بیان نمودند:به
نمايش گذاشتن پناهجويان توسط نيروى انتظامى شيراز در قفس
نيروى انتظامى شيراز روز
چهارشنبه هجدهم شهریور ماه نود و پنج برابر با هشتم سپتامبر دوهزارو
شانزده در يك اقدام شرم آور پناهجويان بازداشت شده را با چشمانى بسته و
با نگهدارى در يك محوطه قفس مانند به نمايش عموم مردم گذاشت.
قفسى ساخته شده در محوطه
اى باز و متشكل از پناهجويانى بازداشت شده كه مجوز قانونى براى حضور در
اين شهر و يا در كل ايران را از طرف دولت جمهورى اسلامى ايران نداشته
اند.
اين اقدام ضد انسانى با پا گذاشتن بر حرمت و شرف انسانى ، در به نمايش
گذاشتن افراد بازداشت شده با اعتراضات گسترده روبه رو شده است.
معترضان معتقدند نيروى به اصطلاح انتظامى كرامت انسانى بازداشت شدگان
را زير پا گذاشته. اين برخورد تحقير آميز با غير ايرانى هاى پناهجو (
كه رژيم ايران به صورت بى شرمانه اى ايشان را " اتباع بيگانه " ميخواند
و اغلب شهروندان پناهجوى كشور افغانستان ميباشند ) مسبوق به سابقه است.
به خصوص عكس ها و فيلم هاى بسيار زيادى از برخوردهاى نامتعارف نيروى
انتظامى ايران با بازداشت شدگان افغانستانى در طول سالهاى گذشته كه
بارها منتشر شده است.اما
بايد پرسيد كه آيا مگر آنها نيز همانند ما انسان نيستند؟؟ آيا شرم آور
نيست كه پليس ايران نمايشگاه دستاورد برپا كند ، در گوشه اى شيشه هاى
مشروبات الكلى، در گوشه اى كيسه هاى مواد مخدر، و در گوشه اى ديگر قفس
هايى بر پا كند و همسايگان آواره و گريخته از جنگ ، محروميت و سياست
هاى كثيف دولت مردان داخلى و خارجى را چشم بسته بنمايش بگذارد ؟
آيا پليس ايران بويى از انسانيت، نشانى از شعور و شرافت انسانى برده
است ؟
بله اينگونه است برخورد نيروى به اصطلاح انتظامى با افرادى كه آنرا
اتباع بيگانه مى خواند!اما
در معاهده هاى جهانى به ايشان پناهنده ميگويند. يعنى كسى كه به علت ترس
موجه از شكنجه و آزار به خاطر نژاد ، مذهب ، مليت ، عضويت در گروه هاى
مشخص اجتماعى ، و يا عقايد سياسى از كشور خود خارج شده و قادر به
بازگشت به موطن خود نيست.
حال نيروى انتظامى ايران با تغيير و جعل عنوان پناهنده به اتباع بيگانه
، افرادى كه به كشور ايران پناه آورده اند را مانند اشيايى كريه به
معرض نمايش قرار داده است.
عملى كه علاوه بر نقض تمامى اصول انسانى، قوانين و معاهده هاى بين
المللى را نيز زير پا گذارده است.
اين رفتار در تضاد با موازين حقوق بشرى ، كنوانسيون ١٩٥١ و پروتكل ١٩٦٧
حقوق مهاجرين و بر خلاف تفاهم نامه هاى هر دو كشور در ارتباط با
مهاجرين ميباشد. در
پایان جلسه بعد از پرسش و پاسخ تصمیم گیریهای لازم برای ماه آینده
گرفته شد.
گزارش نمایندگی ایالت هسن
فریبا ضیائی
جلسه نمایندگی گیسن در تاریخ 18 سپتامبر 2016 ساعت 8 شب به وقت اروپای
مرکزی برگزار گردید. حاضرین در جلسه خنم ها: سمیه مهربانی، مهتاب
کلانتری، فاطمه قنبری، زینب قنبری، فریبا ضیائی، درسا دره شوری، دلارام
دره شوری زرین تاج الیاسی و آقایان: مهدی موسوی، فرهاد نصیری، احسان
فتاحی، علیرضا منتقد و وحید ترابیان زادهدر ابتدا مسئول جلسه، خانم
زینب قنبری، از جناب آقای مهدی موسوی، فعال حقوق بشر، دعوت
کردند تا گزارش خود را در مورد نقض حقوق بشر در ماه گذشته ارائه کنند
که به شرح زیر است:صحبت
امروز من در خصوص گزارش وتحلیل موارد نقض حقوق بشر در ماه گذشته در
ایرانه.
در مرداد ماه سال
۱۳۹۵مانند
ماههای گذشته نقض حقوق بشر ادامه داشت،در این ماه شاهد بازداشتهای
بسیاری بودیم،همچنانکه یکی از حقوق ذاتی انسانها،آزادی وامنیت وآرامشه
ولی شاهد هستیم که متاسفانه در کشورمون از برپایی یک مهمانی که در مکان
خصوصی گرفته شده،بیان عقیده،وگرفتن حقوق ومزایای کاری هموطنانمون از
حداقل حقوق انسانی هم برخوردار نیستند.از جمله میتونم به بازداشت
فعالان کارگری در سنندج و گچ ساران به اتهام توهین به رهبری وتبلیغ
علیه نظام اشاره داشته باشم،همینطور بازداشت پیروان عرفان حلقه که در
رابطه با آزادی آقای محمدعلی طاهری بنیانگذار مبحوس شده فعالیت
میکردند،بازداشت تعداد زیادی فعالان تلگرامی به جرم توهین به مقدسات و
موضوعات اخلاقیدر شهرهای مختلف کشور.بازداشت افراد با ملیت دوگانه که
به هر دلیلی به ایران کشور خودشون مسافرت کردند،از جمله خانم نازیلا
حمیدف،وخانم نازنین زاغری که پس از مراجعت به ایران به اتهام جاسوسی و
وابستگی به دولت بیگانه بازداشت شدند.وعلاوه بر اینکه تابعیت دوگانه
آنها هم به رسمیت شناخته نشده بود،ماده سیزده اعلامیه جهانی حقوق بشر
رو هم که در آن اعلام شده ترک هر کشور مخصوصا کشور خود وبازگشت به آن
آزاد شده نقض شده.وبازداشتهای متعددی که در مهمانیهای مختلط دختران
وپسران در مکانهای خصوصی در شهرهای مختلف بوده.بازداشت چندتن از
هنرمندان در عرصه موسیقی وبی خبری از سرنوشت اونها.مورد بعدی نقض حق
زندگی هست که یکی از مهمترین و اساسی ترین حقوق انسانیه.در کشور ما که
حکومتش خودش را بهترین وطبق اصل مندرج در قانون اساسیش یک حکومت الهی
میدونه کاری نداره که به چه علت وچگونه جرمی صورت گرفته ومصوب اون کیه
این ضعیف هست که باید ازبین بره.همچنین در ماه گذشته تعداد زیادی از
زندانیان در شهرهای مختلف اعدام شدند،اعدام در ملاعام در شهرهای
ساوه،جهرمو روانسر.سی وشش زندانی سنی مذهب در زندان رجایی شهر،ویک مورد
اعدام قهرمان کشوری،شهرام امیری پژوهشگر ومتخصص رادیوایزدپای پزشکی که
پس از مراجعت از آمریکا به ایران مورد استقبال قهرمان کشوری قرار گرفت
بعد از مدتی به جرم جاسوسی به ده سال حبس وبطور نامشخصی اعدام
شد.بازداشت سحر بهشتی وهمسرش بخاطر ممانعت برگزاری مراسم تولد ستار
بهشتی،در پی اعلام تولد ستار بهشتی نیروهای امنیتی منزل پدر وی را
محاصره و با فیلمبرداری از مراجعه کنندگان از ورود آنان جلوگیری
کردند.و خواهر ستاربهشتی همراه با همسرش توٲم با ضرب وشتم بازداشت وبه
مکان نامعلوم انتقال داده شدند.خبر بعدی نرگس محمدی سلول انفرادی ابزار
شکنجه هست.خانم محمدی نایب رییس کانون مدافعان حقوق بشر با نگارش نوشته
ای به موضوع سلول انفرادی پرداخته است در نوشته خود با بیان برخی مسایل
که در دوران بازداشت سلول انفرادی پیش می آید آنرا یک شکنجه
میداند.همانطور که میدونیم طبق ماده هجده اعلامیه جهانی حقوق بشر هر
کسی حق داره که از آزادی فکر و وجدان ومذهب برخوردار باشه،واین حق
متزمل آزادی،تغییر مذهب وایمان هم هست،وشامل تعلیمات مذهبی واجرای
مراسم دینی هم میشه،وهر کسی میتونه از این حقوق یا جمعی یا خصوصی ویا
بطور عمومی برخوردار باشه،با توجه به حاکمیت کنونی ایران وسران آن که
اعتقاد دارندکه برخی از گروههای مذهبی دشمن اسلام هستندچونکه باورهای
مذهبی ممکنه وفاداری نظام را به چالش بکشه به بهانه حفظ امنیت سیاسی
سرکوب فعلیتهای مذهبی را سر لوحه ادیان دیگر قرار دادند.بازداشت
وخشونتهای هدفمند ٲرگانهای امنیتی همچنان متوجه دگراندیشان در ایران
میباشد.در یازدهم مرداد ماه سی وشش نفر از زندانیان سنی مذهب که به
سلولهای انفرادی منتقل شده بودند در سحرگاه بدون اینکه با خانوادههای
خودشان آخرین دیدار را داشته باشند به طناب دار آویخته میشوند.متاسفانه
هنوز هم زنان روستایی وعشایر بخاطر زایمان فوت میکنند،بخاطر عدم دسترسی
به مراکز بهداشتی در راه رسیدن به بیمارستان جان خود را از دست
میدهند.بسیاری از این زنان هنگام بارداری مشکلات نگاهداری ومراقبت جدی
دارند ،و متاسفانه دسترسی به امکانات را هم ندارند.زنان کهگلویه
وبویراحمد در سطح زنان بیکار ایران هستند.مدیر امور بانوان کهگلویه
وبویر احمد این خبر را تایید مکند.فریبا رحمانپور در جلسه شورای اشتغال
کهگلویه با حضور ربیعی وزیر کار برگزار شده بود با تبرک هفته دولت
اظهار کرده که بیکاری در حوزه زنان در این استان نسبت به سایر استانهای
دیگر بیشتر میباشد.در اینجا اشاره میکنم به چند مورد نقض حقوق بشر در
مورد کودکان ونوجوانان،بریدن لوله های آب یک مدرسه در اهواز بخاطر بدهی
به سازمان آب،این مدرسه دولتی بخاطر نداشتن کنتورآب قبض های نجومی
دریافت میکرده و بخاطر عدم توانایی پرداخت سازمان آب تمام انشعابات
اصلی لوله آب این مدرسه را قطع کرده.خبر بعدی شناسایی هفت مجرم نوجوان
محکوم به مرگ را داریم،حقوق بشر ایران در بیست وپنجم مردادماه مشخصات
هفت زندانی در زندانهای غرب کشور که پیش از رسیدن به هجده سالگی مرتکب
به قتل وسپس به اعدام محکوم شدند.بنابر قوانین بین المللی که ایران هم
به اجرای آن متعهد است صدور حکم اعدام برای نوجوانانی که پیش از هجده
سالگی مرتکب قتل میشوند ممنوع است.چهاروپنج دهم درصد کودکان خیابانی
مبتلا به ایدز هستند،معاونت اجتماعی وبهزیستی کشور با بیان مطالعه ای
نشان میدهد که چهاروپنج دهم درصد کودکان خیابانی مبتلا به ایدز هستند
که خبر بسیار وحشتناکی هست.فصل سوم قانون اساس حقوق ملت است که راه را
بر هرگونه استبداد و خودکامگی بسته وتامین آزادیهای سیاسی واجتماعی
وحقوق شهروندی را حدود قانون تاکید کرده است،همه مردم ایران از حقوق
مساوی برخوردار هستند،اصل نوزدهم همه مردم در حمایت قانون
قراردارند،اصل بیستم همه افراد اعم از زن ومرد در حمایت یک قانون برابر
قرار دارندواز همه حقوق ساسی وانسانی ،اقتصادی وفرهنگی با رعایت موازین
اسلام برخوردارند.در این چند مورد قانونی که در قانون اساسی گنجانده
شده ما میبینیم که هیچ قانون مشخصه ای که حمایت از حقوق کودک باشه رو
ما نمیبینیم.اصل چهارم قانون اساسی میگه کودک باید از امنیت اجتماعی
برخوردار باشدودر محیطی سالم پرورش یابدوبدین منظور کودکان و مادران
باید از مراقبت وحمایت خاص که شامل توجه کافی به پیش وبعداز تولد میشود
بهرهمند گردد،کودک باید امکان برخورداری از تغذیه،مسکن،تفریحات وخدمات
پزشکی مناسب را داشته باشدهمانطور که اشاره کردم چهارتا پنج دهم
درصدکودکان خیابانی مبتلا به ایدز هستند.نیروی انتظامی هشتصدوبیست وپنج
واحد صنفی را پلمب کرده بدلیل ادعای نا متعارف بودن مانتوهای زنانه
اعلام کرده،ومورد بحث وبررسی قرار گرفته که ممنوعیت تولید وفروش ونمایش
اینگونه لباسها مخصوصا مانتوها به کلیه واحدهای صنفی ابلاغ شده.آقای
خامنه ای درباره دوچرخه سواری زنان در مکانهای عمومی گفته که این کار
موجب جلب توجه مردان ودر معرض فتنه وبه فساد کشیده شدن اجتماع وعفت
بانوان است،به همین دلیل لازم است که اینکار ترک شود.وتنها در صورتی
مجاز است که در مقابل نامحرم نباشد.به نظر من حقوق بشر حقوقی هست که به
او داده نشده.حقوقی هست که در نهادش و ذاتش وجود دارد،چون کسی که بدنیا
می آید از بدل تولد صاحب حق و حقوق هست.بدنیا که میاد نفس
میکشه،میبینه،صدا میکنه،گریه میکنه،رشد میکنه وغیره یعنی تمام اینها
حقوق اولیه هر انسانی هست،اصلا هم مهم نیست که چه دیدگاهی داره ،که
راجب حقوق صحبت میکنه چه مذهبی که خدا داده وخداوند بخشیده این انرژی
رو و این قدرت رو به انسان و یا نگاه مادی داشته باشه فرقی نمیکنه،در
نگاه مادی هم بر حسب یک اتفاقی یک انسان بدنیا آمده که صاحب حقوقی هست.
اما متاسفانه این حقوق به مرور زمان از انسان گرفته شده به دو صورت این
اتفاق افتاده یک براساس قدرت مداران،صاحبان زور وزر،سرمایه ویا هرچی که
اسمش رو بذاریم یعنی از قدیم هر کی که چماقش بزرگتر بود یا هیکلش گنده
تربوده وچه حالا که پولدارتر ویا اینکه شرایط استخونبندی اجتماعیش
بالاتره.یا دولتها یا حکومتها ویا هر کدوم میخواد باشه،دوم بخاطر عدم
آگاهی یعنی اینکه من حق وحقوق خودم رو ندونم وهر چی که به من گفته میشه
بپذیرم.در جوامعی که دیکتاتوری وقدرتهای سرکوبگر هست رشد فکری به حداقل
میرسه،من میخواهم این را بگم که حقوق ما ذاتی هست ما باید تلاش کنیم
آگاهی بدیم و اطلاع رسانی کنیم بعنوان یک فعال ومدافع حقوق بشر واصلا
هم مهم نباشه که دیگران درباره ما چه فکری میکنند.امیدوارم با در میان
گذاشتن موارد ذکر شده توانسته باشم گام موثری در رابطه با آگاهی از نقض
حقوق انسانی در رابطه با ایران عزیزمون برداشته باشم. در ادامه خانم
زینب قنبری از سرکار خانم مهتاب کلانتری دعوت کردن تا مواد 8 و
9 اعلامیه جهانی حقوق بشر را به قانون اساسی مقایسه کنند. صحبت های
ایشان به شرح زیر است:
از آنجاییکه بهرسمیت شناختن منزلت ذاتی و حقوق یکسان و
انتقالناپذیر همهٔ اعضای خانوادهٔ بشری اساس آزادی، عدالت و صلح در
جهان است؛ از آنجاییکه بیتوجهی و نادیده انگاشتن حقوق بشر منجر به
اعمال وحشیانهای شدهاست که وجدان نوع بشر را به عصیان واداشته است؛
وظهور دنیایی که در آن بشر بتواند از آزادی بیان و اندیشه بهرهمند
گردد و فارغ ازهراس زندگی کند به بالاترین آمال بشر تبدیل شده است؛ از
آنجاییکه حقوق بشر باید توسط قانون مورد حمایت قرار گیرد تا اینکه بشر
بهعنوان آخرین راه چاره، ناگزیر از قیام علیه خودکامهگی و سرکوب
نگردد؛ از آنجاییکه توسعهٔ روابط دوستانه میان ملتها امری ضروری است؛
از آنجاییکه اعضای سازمان ملل در منشور این سازمان وفاداری خود را به
حقوق بنیادین بشر، منزلت و ارزش انسان، و حقوق یکسان برای مردان و زنان
ابراز کردهاند ونیز با عزمی راسخ برآن شدهاند که برای پیشرفتهای
اجتماعی تلاش کنند و در فضایی آزادتر وضعیت معیشتی بهتری بهوجود
آورند؛ از آنجاییکه دول عضو متعهد شدهاند که همراه با سازمان ملل
برای احترام گزاردن به حقوق بشر در دنیا و رعایت این حقوق و ایجاد
آزادیهای اساسی تلاش کنند؛ از آنجاییکه رسیدن به درک مشترکی ازاین
حقوق و آزادیها بیشترین اهمیت را برای اجرای کامل این تعهد دارد؛
بدینوسیله مجمع عمومی سازمان ملل متحد؛ اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر را که
به مثابه معیاری مشترک برای دستیابی تمامی مردم و تمامی ملل دنیا به
اهداف یاد شده میداند اعلام میکند که با توسل بدان همهٔ اشخاص و همهٔ
نهادهای اجتماعی مفاد این اعلامیه را پیوسته در نظر داشته باشند و تلاش
کنند تا با تدریس و آموزش آن احترام به این حقوق و آزادیها را تشویق
کرده و با اتخاذ تدابیر گام به گام در سطح ملی و بینالمللی، شناسایی و
اجرای کارآمد و رعایت این حقوق را هم درمیان مردم کشورهای عضو و نیز
مردم سرزمینهایی که تابع این کشورها هستند تضمین کنند.ماده 8 اعلامیه
جهانی حقوق بشر به اختصار این گونه بیان میکند که « قانون باید از حقوق
بشر دفاع کند»حق دسترسی به دادگاه عادلانه ، یکی از حقوق اساسی انسان
ها است.هر انسانی باید این حق را داشته باشد که از دادگاه منصفانه و
عمومی، در بازه زمانی معقول برخوردار گردد.حکومت ها مکلف اند، تا حقوق
اساسی افراد و شهروندان را تضمین و از آن حمایت نمایند.و اما اصول
متعددی در قوانین جمهوری اسلامی ایران , که از اصل سی و دوم تا سی و
نهم را شامل میشود , بر حق امنیت قضایی مردم دلالت دارد.و همه این اصول
می تواند تضمین کننده امنیت قضایی باشد و در صورت رعایت این اصول،
جامعه از امنیت قضایی مطلوبی برخوردار خواهد شد.اما در حقیقت آنچه شاهد
آن هستیم شرح وقایعی بر نقض آشکار اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی
ایران و محاکمات ناعادلانه است
اَعمالی چون دادگاه های بدون هیئت منصفه، عدم دسترسی به وکیل، استناد
به اقرارهای اخذ شده زیر فشار شکنجه، همه از مصادیق بارز نقض اعلامیه
جهانی حقوق بشر است.ماده 9 اعلامیه جهانی حقوق بشر این گونه بیان میکند
(هیچ احدی نباید مورد توقیف، حبس یا تبعید خودسرانه قرار گیرد).
اهمیت و جایگاه حق مزبور بهاندازه ای است که کمیسیون حقوق بشر سازمان
ملل متحد با توجه به ماده 9 میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی اظهار
داشته، هر کسی که در نتیجه دستگیری یا بازداشت از آزادی محروم گردد، حق
دادخواهی به دادگاه را داشته و دادگاه باید بدون هرگونه تأخیر، درباره
مشروعیت بازداشت او تصمیم گیری نماید و در صورت غیر قانونی بودن
بازداشت، فورا حکم آزادی او را صادر نماید.حق آزادی یک انسان زمانی که
او را دستگیر می کنند و یا به تبعید می فرستند، نقض می شود. دستور
زندانی کردن یا تبعید یک انسان، باید توسط دادگاه و به صورتی عادلانه
صادر شود.
زندانی کردن یک انسان، بدون داشتن حکم دادگاه منصفانه، در حکم آدم
ربایی دولتی است.با وجود این که در اصل 32 و 33 قانون اساسی جمهوری
اسلامی ایران تاکید بر ممنوعیت بازداشت خودسرانه شده است ، اما در
حقیقت آنچه شاهد آن هستیم شرح وقایعی بر نقض آشکار اصول قانون اساسی
جمهوری اسلامی در ایران است.
اصل 32 هیچکس را نمیتوان دستگیر کردمگر به حکم وترتیبی که قانون معین
میکند درصورت بازداشت موضوع انها بلافاصله کتبا به متهم ابلاغ وتفهیم
شود وحداکثر ظرف مدت بیست وچهار ساعت پرونده مقدماتی به مراجعه صالحه
قضایی محاکمه دراسرع وقت فراهم گردد.متخلف از این طبق قانون مجازات
میشود.اصل 33هیچ کس را نمیتوان از محل اقامت خود تبعید کردیا از اقامت
درمحل مورد علاقه اش ممنوع یا به اقامت در محلی مجبور ساخت مگردر
مواردی که قانون مقرر می دارد اصل 34دادخواهی حق مسلم هرفرد است وهرکس
می تواند به منظور دادخواهی به دادگاههای صالح رجوع کندهمه افراد حق
دارند این گونه دادگاهها رادردسترس داشته باشند هیچکس را نمی توان از
دادگاهی که موجب قانون حق مراجعه به انرا دارد منع کنداصل 35درهمه
دادگاهها طرفین دعوا حق دارند برای خود وکیل انتخاب کنندواگر توانایی
انتخاب وکیل را نداشته باشندباید برای آنها امکانات تعیین وکیل فراهم
گردداصل 36 حکم به مجازات واجرای آن باید تنهااز طریق دادگاه صالح وبه
موجب قانون باشد اصل37 اصل برائت است وهیچکس از نظر قانون مجرم شناخته
نمی شودمگر این که جرم اودر دادگاه صالح ثابت گردد . اصل 38هرگونه
شکنجه برای گرفتن اقرارویا کسب اطلاع ممنوع است اجبار شخص به شهادت
اقراریا سوگند مجاز نیست وچنین شهادت واقرار ارزش واعتبار ندارد. اصل
39 هتک حرمت وحیثیت کسی که به حکم قانون دستگیر.بازداشت زندانی یا
تبعید شده به هرصورت که باشدممنوعوموجب مجازات است.
در ادامه مسئول جلسه از خانم فاطمه قنبری، فعال حقوق بشر، دعوت
کردند تا در رابطه با تحقق دموکراسی در دنیای امروز برای حضار سخنرانی
کنند که به شرح زیر است:مردمسالاری
یا دموکراسی
یک روش حکومتی است برای مدیریت کم خطا بر مردم حق مدار
که در آن فرد یا گروهی خاص حکومت نمیکنند بلکه مردم حکومت میکنند.
گونههای
مختلف دموکراسی وجود دارد و در جامعه بینالملل نیز شاهد چند گانگی
دموکراسی هستیم.
میان
انواع گوناگون دموکراسی، تفاوتهای بنیادین وجود دارد. بعضی از آنها
نمایندگی و قدرت بیشتری در اختیار شهروندان میگذارند. در هر صورت اگر
در یک دموکراسی، قانونگذاریِ دقیق برای جلوگیری از تقسیم نامتعادل
قدرتِ سیاسی صورت نگیرد (برای مثال تفکیک قوا)، یک شاخهٔ نظام حاکم
ممکن است بتواند قدرت و امکانات زیادی را در اختیار گرفته، به آن نظام
دموکراتیک لطمه بزند.
از «حکومت اکثریت» به عنوان خاصیت اصلی و متمایزکنندهٔ دموکراسی نام
میبرند. در صورت نبودِ حاکمیت مسئولیتپذیر، ممکن است که حقوق
اقلیتهای جامعه مورد سوء استفاده قرار گیرد (که در آن صورت به آن
دیکتاتوری اکثریت میگویند) از اصلیترین روندهای موجود در
دموکراسیهای ممتاز میتوان به وجود رقابتهای انتخاباتی عادلانه اشاره
کرد. علاوه بر این، آزادی بیان، آزادی اندیشهٔ سیاسی، و مطبوعات آزاد
از دیگر ارکان اساسی دموکراسی هستند که به مردم اجازه میدهند تا با
آگاهی و اطلاعات بر حسب علاقهٔ شخصی خود رأی بدهند.
دموکراسی مانند بسیاری از اصطلاحات اصلی علم سیاست، (از جمله خود
«سیاست»)
در اصل واژهای است یونانی که از دو واژهٔ کوتاهتر «دموس» و
«کراتوس»
تشکیل شده است. هر دو اصطلاح چند معنی دارند:
·
«دموس»
میتواند هم به معنای کلیهٔ شهروندانی باشد که در پولیس یا دولت-شهر
زندگی میکنند، و هم به معنای «اراذل و اوباش» یا «تودهٔ عوام» و یا
«قشرهای فرودست» بکار رود.
·
«کراتوس»
میتواند هم به معنای «قدرت» و هم به معنای «قانون» باشد که این دو
معنای یکسانی ندارند. زیرا میتوان گروهها یا افرادی را به تصور در
آورد که بیآنکه به صورت رسمی و مشهود حکومت کنند، دارای قدرت باشند.
به این ترتیب، ممکن است در یک دموکراسی صوری که به نظر میرسد مردم یا
نمایندگان مردم حکومت میکنند، توزیع قدرت واقعی کاملاً غیردموکراتیک
باشد.
یا برعکس، در یک نظام سیاسی که در آن سلطنت یا اشراف به صورت فرمایشی
حکومت میکنند، شاید این واقعیت آشکار نباشد که قدرت واقعی در دستان
مردم است.
این ابهام در هر دو واژهٔ سازندهٔ دموکراسی، از زمان شکلگیری مفهوم و
واقعیت دموکراسی وجود داشته، و برای درک معنا و تاریخ دموکراسی اهمیت
ویژهای دارد.
·
دموکراسی نمایندگی:
دموکراسی نمایندگی به این معناست که تصمیمات مربوط به جامعه، نه بدست
اعضای آن، بلکه توسط افراد ویژهای که مردم برگزیدهاند؛ گرفته میشود.
شکلهای گوناگون دموکراسی نمایندگی در بسیاری از سازمانها هم وجود
دارد.
·
دموکراسی نمایندگی چندحزبی:
نظامهای دموکراسی نمایندگی چندحزبی در هر یک یا همه این سطوح، هنگامی
که رأیدهندگان بتوانند از میان چندحزب در فرایند سیاسی یکی را گزینش
کنند، یافت میشود. ملتهایی که شیوه دموکراسی چندحزبی را برگزیدهاند،
و در آن توده جمعیت بزرگسال از حق رأی در سطوح گوناگون برخوردار است،
معمولاً
دموکراسی لیبرال
نامیده میشوند.
ایالات متحده آمریکا،
کشورهای اروپای غربی،
ژاپن،
استرالیا،
نیوزیلند
و
هند
در دسته دموکراسیهای لیبرال قرار میگیرند.
·
دموکراسی نمایندگی تکحزبی:
بعضی از کشورها مانند
چین،
با این که در آنها تنها یک
حزب
وجود دارد؛ خود را دموکراسی میدانند.[نیازمند
منبع]
در این کشورها، در حالی که رأیدهندگان امکان انتخاب از میان احزاب
گوناگون را ندارند،
انتخابات
وجود دارد که از راه آنها نمایندگان در سطوح گوناگون محلی و ملی تعیین
میشوند. این کشورها در دسته دموکراسی نمایندگی یک حزبی قرار دارند.
اصلی که معمولاً در دموکراسی نمایندگی یک حزبی وجود دارد این است که
حزب واحد اراده فراگیر اجتماع را بیان میکند. به نظر
مارکسیستها،
احزاب در دموکراسیهای لیبرال نماینده منافع
طبقات
گوناگون هستند. جوامع
کمونیستی،
تنها یک حزب ضروری شمرده میشود؛ بنابراین رأیدهندگان، نه از میان
احزاب، بلکه از میان نامزدهای انتخاباتی که سیاستهای گوناگونی دارند؛
نمایندگان خودشان را انتخاب میکنند.
·
دموکراسی مشارکتی:
در دموکراسی مشارکتی یا دموکراسی مستقیم، تصمیمات به طور جمعی بهدست
افراد گرفته میشد. این نخستین گونهٔ دموکراسی بود که در
یونان
باستان یافت میشد.
اقلیت
کوچکی از جامعه که
شهروند
نامیده میشدند، برای بررسی سیاستها و گرفتن تصمیمات مهم به طور منظم
گردهم میآمدند. دموکراسی مشارکتی در جوامع امروزی، که توده مردم از
حقوق سیاسی بهرهمندند و برای همه امکان مشارکت فعالانه نیست؛ بسیار
محدود است.
برخی جنبههای دموکراسی مشارکتی هنوز هم کاربرد دارند و سازمانهای
زیادی در این گونه جوامع از این شیوه استفاده میکنند. برگزاری
رفراندومها
در سطح ملی برای مسائل مورد اختلاف؛ نمونهای از دموکراسی مشارکتی است.
·
شبهدموکراسی:
شبه دموکراسی حکومتی است که هرچند در آن مردم حکومت ندارند؛ اما برخی
نهادهای
دموکراتیک
وجود دارند؛ اگرچه سیاست این گونه حکومتها به ظاهر دموکراتیکی است ولی
در عمل نهادهای دموکراتیک، خواست مردم را اجرا نمیکنند.
چالشهای زیادی پیش روی استقرار و تحکیم دموکراسی در ایران وجود دارد و
تا این چالش ها مانند برخورد حکومت با سکولاریسم، اقتصاد آزاد و آزادی
بیان و تفسیر های علما از مبانی ایدولوژیک از دین وجود دارد، دموکراسی
تحقق نمییابد. متاسفانه اکثر تریبون ها در این سال ها در اختیار قدرت
حاکمه بوده و آنها هم با ترویج خرافه پرستی برای تثبیت قدرت و حفظ نظام
حاکمه و علیه دموکراسی از این آزادی استفاده کرده اند.
پروژهی دموکراسیخواهی در طول این
۱۰۰
سال اخیر در ایران با شکست مواجه بوده است . یکی از این دلائل, نحوه
برخورد حکوت های وقت با پدیده مدرنیته بوده است .نکته بعد تقابل سنت و
مدرنیته و وجود علمای سنت گرا بود که دموکراسی رو تحمل نمیکردند زیرا
استقرار دموکراسی برخلاف منافع آنان بود.بعد از انقلاب
۵۷
و استقرار حکومت جمهوری اسلامی این موانع بیشتر شد
.
تعطیلی احزاب، بسته شدن روزنامه ها و توقیف مطبوعات، فرار مغز ها،
تفسیرات سنتی ايدئولوژيک از دین، طرح انقلاب فرهنگی در دانشگاه ها، نوع
ساختار سیاسی و قانون اساسی، پدیده ولایت فقیه باعث شد تا آرمان
دموکراسی بیش از پیش مغفول بماند.این
رژیم بر «سلطنت اسلامی» استوار است؛ لذا، به طور روشنتر، بر اساس
نقایص زیر، اساسا اطلاق «شبه دموکراسی» بر جمهوری اسلامی صحیح
نمیتواند باشد:
1. مقام رهبری در برابر مردم پاسخگو نیست، مستقیم با رای مردم انتخاب
نمیشود، قدرت نامحدود ، و دورهی حکومتاش به ظاهر مادامالعمر است.
2. قدرت متمرکز است و یکجا به رهبری اعطا شده است.
3. امکان تغییر مسالمتآمیز و به شکل مدنی وجود ندارد.
4. امکان کنترل و نظارت قدرت توسط رسانهها وجود ندارد.
5. مردم حق تعیین سرنوشتشان را ندارند."/ محمد تهوری، روزنامه نگار
بی عدالتی و فقر به زیان دموکراسی است. فقر اقتصادي موجب رشد ناکافی
استعدادها و توانمندیهاي افراد می شود که آنهم موجب عدم مشارکت یا
مشارکت غیرفعال و ناآگاهانه و کم عمق در امور سیاسی میشود, که تضعیف
دموکراسی است.
همچنین فقر موجب می شود که مهمترین همت افراد فقیر, تلاش براي تأمین
معیشت روزانه باشد که طبعا فرصت و حوصله اي براي پرداختن به امور سیاسی
و اجتماعی باقی نمی گذارد.حذف آزادي اقتصادي, حذف مالکیت خصوصی و بازار
آزاد اقتصادی ، مالکیت دولتی همه چیز و اقتصاد متمرکز دولتی که روشی
مارکسیسمی است منجر به حذف و کند شدن موتور پیشرفت میشود. مالکیت
خصوصی, آزادي و اختیاردر کار و درآمد و بازگشت سود کار فرد به خودش, سه
انگیزه ي روانی اساسی پیشرفت بشرند که روشی مبتنی بر حقوقبشر میباشد
.عملکرد اقتصادی دولت سبب شده است که بخش خصوصی تقریبا تعطیل شود و
فساد، ارتشا و رقابتی نبودن اقتصاد، شرایطی ایجاد کرده است که کشور
ایران، به رغم برخورداری از منابع ثروت، کشوری فقیر قلمداد میشود. فقر
اقتصادی بیش از دیگر مولفهها، ناکارآمدی دولت دینی جمهوری اسلامی را
نمایان؛ و فاصلهی عمیقی بین مردم و حکومت ایجاد کرده است.بعد از شناخت
مشکلات سیاسی، اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی باید به دنبال راه حل باشیم
. جامعهی ایران برای گذر به دموکراسی نیازمند توسعهی سیاسی، اقتصادی،
فرهنگی و علمی است.دموکراسی و لیبرال دموکراسی نیازمند ترویج و بسط
فرهنگ دموکراسی و آزادی است. نیازمندی های جامعه و فرهنگی ایرانی برای
رسیدن به این آرمان رو میتوان درپیگیری این اصول نام برد ./ بازار باز
و آزاد / حاکمیت قانون / جدایی نهاد دین از دولت / انتخابات آزاد و
عادلانه / آزادی بیان و مذهب / تقویت و توسعهی جامعهی مدنی /
بهرسمیت شناختن حقوق بشر .
" راه های گذار به دموکراسی را میتوان چنین دسته بندی نمود :
۱.
اصلاح و تغییر قانون اساسی:
اگرچه گذر به دموکراسی از مسیر اصلاح قوانین و ساختارهای موجود،
مسالمتآمیزترین و کمهزینهترین راه ممکن است، ولی معمولا با مقاومت
حکومتها روبرو میشود. تجربهی ده سال اخیر جنبش اصلاحات نیز نشان داد
که هیچ امکانی برای اصلاح قانون اساسی به شیوهی مسالمتآمیز وجود
ندارد.
۲ .-انقلاب:
تجربهی ناموفق انقلاب 57، نشان داد که انقلابها الزاما امکان تحقق
دموکراسی را فراهم نمیکنند و چه بسا ضربهی بیشتری به دموکراسی وارد
کنند. ضمن این که انقلاب، نیازمند رهبری کاریزما یا اپوزیسیونی سازمان
یافته و قدرتمند است که بتوند انقلاب و پس از پیروزی، دموکراسی را محقق
کند؛ ولی در حال حاضر چنین موقعیتی در جامعهی ایران وجود ندارد.
۳ .-فشار
خارجی:
فشار خارجی از طریق تحریم اقتصادی و دیپلماتیک یا فشار نظامی میسر است.
با قدرت نظامی شاید بتوان نوعی از دموکراسی را بر جامعه تحمیل کرد، ولی
روشن نیست که چنین نظامی که در غیبت مردم، حمایت جامعه و جامعهی مدنی
اتفاق میافتد، پایدار باشد. ضمن این که راهی پرهزینه خواهد بود.
۴ .
کودتا:
کودتا نیز ممکن است به دموکراسی منجر شود، ولی- ضمن داشتن همهی
اشکالات بند پیشین- در جامعهی ایران که هر حرکتی با شدت سرکوب میشود،
تصور وقوع کودتا دور از ذهن است.
۵ .نافرمانی
مدنی
/اعتراض غیر خشونت آمیز: تجربهی کشورهای اروپای شرقی، از جمله اکراین
و گرجستان، نشان میدهد که نافرمانی مدنی موثرترین راه برای تحقق آرمان
دموکراسی است. این مهم نیازمند توسعهی جامعهی مدنی، ترویج آموزشهای
مدنی، و توسعهی فرهنگ لیبرالیسم در جامعه است."در انتها جناب آقای
فرهاد نصیری، فعال حقوق بشر، به مناسبت روز جهانی صلح برای حضار
سخنرانی کردند. متن سخنرانی ایشان به شرح زیر است:
همانطور
که همه شما عزیزان اطلاع دارید 21 سپتامبر به عنوان روز جهانی صلح
نامگزاری و معرفی شده است،روزی که در آن میتوان فرصتی بدست آورد برای
بیزاری از جنگ و خشونت.
روز جهانی
صلح همهساله
در ۲۱
سپتامبر برپا میشود.
این روز به صلح اختصاص دارد، به طور ویژه به نبود جنگ و خشونت میپردازد،
و ممکن است گاهی منجر به به یک آتشبس
موقت در مناطق جنگی برای دسترسی به کمکهای
انساندوستانه
شود. این روز اولین بار در سال
۱۹۸۲
برپا شد، و از آن زمان توسط بسیاری کشورها، گروههای
سیاسی، گروههای
نظامی و افراد مختلف ادامه یافتهاست.برای
افتتاح، «زنگ صلح» در مقر سازمان ملل (در شهر نیویورک) بهصدا
درمیآید.
این زنگ از سکههای
اهدایی کودکان از تمام قارهها
به جز آفریقا ساخته شدهاست،
و هدیهای
از سوی انجمن سازمان ملل ژاپن جهت یادآوری «هزینه انسانی جنگ» است. در
کنار زنگ نوشتهاست؛
«زنده باد صلح مطلق جهانی».اعلام روز 21 سپتامبر به عنوان روز جهانی
صلح و تجلیل و گرامیداشت
از آن در بسیاری از نقاط جهان دستکم
این حقیقت را که بشریت از جنگ و خشونت و توسل به قهر و زور به حیث
یگانه راهحل
قضایا و مشکلات میان انسانها
بیزار است، تثبیت کرده است. گرچه هنوز هم در همه نقطههای
جهان نشانههای
آشکاری از کاربرد خشونت و زمینهسازی
برای جنگ و خونریزی همچنان
وجود دارد و حتا بسیاریها
فقط از روی ریا و دروغ و مصلحت و تظاهر به صلحخواهی
و ضدیت با جنگ میپردازند
و میکوشند
نیات و مقاصد جنگافروزانهیشان
را در پرتو شعارهای صلحخواهی
و ضدیت با جنگ پنهان دارند، ولی حتا همین نکته که جنگافروزان
نیز، ناگزیراند برخلاف واقع خود را هوادار صلح معرفی کنند، نشانهی
آن است که صلح به عنوان یک مطلوب و مقصد منطقی و باارزش، جایگاه خودش
را در روان انسانی و وجدان بشری تثبیت کرده است. این چیزی است که میتواند
امید به استقرار کامل صلح و برچیده شدن بساط جنگ را برای همیشه نوید
دهد. ولی برای رسیدن به آن روز و آن مقصد، باید در همین سطح قانع
نباشیم بلکه هر کدام ما صلحپروری
را در دستور کار خود قرار دهیم و با پذیرش این حقیقت که با ایفای همین
نقش و انجام این مسوولیت خطیر انسانی، قادر هستیم جهانی آگنده از صلح و
صفا و مبرا از جنگ و خشونت را شاهد باشیم و بس، نقشی از خود به یادگار
بگذاریم. سوگمندانه مجبور به اعتراف و اذعان به این واقعیت هستیم که ما
محصول و مولود جهانی مملو از جنگ و حقکشی
و بیداد و ستم هستیم و خیلی طبیعی است اگر از عوارض و اثرات نامطلوب و
منفی آن اثر پذیرفته باشیم. زندگی در نظام و سیستمی که بر بنیاد جنگ و
حقکشی
بنا یافته است، تمایل به قرار گرفتن در موقعیت حقکشان
و زورگویان و حاکمان را در ما نهادینه کرده است. هر انسانی در واقع یک
تاریخ است و نمیتواند
انکار کند که در حافظه و وجدان تاریخی خویش حامل میراثهایی
است که از ما فیالضمیر
تاریخیاش
میراث گرفته است، هرچند به آن آگاهی کامل نداشته باشد. صلحخواهی
واقعی فقط زمانی میسر است که بتوانیم و بخواهیم عوارض تاریخی زیستن در
نظامهای
ضدانسانیای
که انسان را از خودش و با خودش بیگانه و ناآشنا کرده است، از خود
بزداییم و در کردار و اعمال خود به آن تمایلاتی که نشان از میراث گذشته
است، نه بگوییم و صلحپروری
را پیشه نماییم. جنگ و خشونت و استفاده از قهر، ذاتی انسان نیست. خصلتی
است که تاریخ به انسان بخشیده است، تاریخی که هرگز مطلوب انسان نبوده و
انسان محکوم آن بوده است. طبیعی است که این کار ظرف یک روز و دو روز
صورت نگرفته است تا در همین مدت از بین برده شود. برای از بین بردن آن
لازم است به صورت مداوم و پیگیر کار و مبارزه کرد تا نشان و نمودی از
آن بر جای نماند. تا جهانی ایجاد شود که در آن به تعبیر حضرت حافظ : با
دوستان مروت، با دشمنان مدارا ضابطه و قاعدهی
حاکم بر روابط انسانی گردد.
در آخر برای جلسه ماه آینده
برنامه ریزی شد و جلسه ساعت 21:30 به پایان رسید.
گزارش
جلسه ماهانه نمايندگي دانمارك و نروژ
سپيده صفري
يكشنبه ٢١ اگوست ٢٠١٦ راس ساعت ٢٠ به وقت اروپاي مركزي در اتاق پالتاك
كانون دفاع از حقوق بشر نمايندگي دانمارك با حضور اعضا برگزار گرديد.وكسانيكه
در جلسه سخنراني كردند به ترتيب ١:نيما كاظمي نژاد فعال حقوق بشر و
موضوع سخنرانيشان بررسي آمرين و عاملين كشتار زندانيان سياسي در
تابستان ١٣٦٧
خشونت های گسترده دهه شصت برای بسیاری از کردها یادآور اعدام مخالفان
سیاسی جمهوری اسلامی از آغاز انقلاب تا پایان این دهه است.
اوج این اعدامها به تابستان سال
۱۳۶۷
بر میگردد که به حکم آیتالله خمینی و به بهانه انجام عملیات "فروغ
جاویدان" صورت گرفت. اما این اعدامها تنها شامل اعضای سازمان مجاهدین
نشد و شمار زیادی از اعضای گروههای چپ و دیگر مخالفین جمهوری اسلامی
نیز به صف اعدامیها پیوستند. اعدامهای کردستان که سالها پیش از این
تاریخ آغاز شده بود، سالها بعد از آن و خصوصا در سال
۶۸
نیز ادامه داشت.اعدامهای
خرداد
۶۷
در سطح سراسری بیشتر شامل مجازات فعالانی میشد که بر اساس نظر بازرسان
از فعالیتهای سیاسی خود پشیمان نشده بودند. برخی از آنهایی که توبه
کردند زیر شکنجه مجبور به اعتراف شدند و در موارد محدودی از اعدام
رهیدند. در کردستان این پروسه بیشتر نه در سال
۶۷
که یک سال بعد از آن اجرا شد، با این تفاوت که اکثر اعتراف کنندگان، که
عمدتا عضو دو حزب مخالف کومله و دمکرات بودند نیز اعدام شدند.در
مورد علل وقوع واقعهٔ تابستان
۶۷
و پیش زمینههای آن نظرات مختلفی وجود دارد. برخی ایران را ادامهٔ جدال
جمهوری اسلامی با سازمان مجاهدین خلق به طور اعم و واکنش به عملیات
«فروغ جاویدان» به طور اخص میدانند. برخی آن را ادامهٔ کشتار زندانیان
سیاسی میدانند که در سال
۶۰
شروع شده بود و به دلایل مختلفی در سالهای
۶۳
و
۶۴
متوقف شده بود. نظریات مختلف دیگری نیز وجود دارد.در
تاریخ دهم مهر 1360، ساعت پنج و نیم بعد از ظهر توی محله امان در
اصفهان دستگیر شدم. محله ای که در آن بزرگ شده بودم و در تاریخ 26 بهمن
1367 به همراه آن سری از زندانیان سیاسی که بعد از کشتار دسته جمعی سال
1367 آزاد شدند از زندان آزاد شدم. مسئله کشتار زندانیان سیاسی در
ایران مسئله تازه ای نبود که ما سال 1367 یک مرتبه با آن موجه شده
باشیم. در واقع کشتار فعالان سیاسی در کردستان از سال 57/58 شروع شد
ولی درگیری و دستگیری دسته جمعی از 30 خرداد 60 در فاصله کمتر از حدود
یکسال یعنی از 30 خرداد 1360 تا 30 خرداد 1361 شلوغترین دوران زندان
ایران بود. از جمله زندان اصفهان که در همان زمان من آنجا بودم.در
سال 60 به جرأت میتوانم بگویم توی اصفهان بین ماههای آبان تا آخر بهمن
60 چیزی حدود 3000 نفر زندانی سیاسی وجود داشت. در دی ماه سال 60، 450
– 500 نفری که توی آن سالن بودند به 70 نفر رسیدند.
حضرت امام (ره) صرفاً آن دسته از منافقین زندانی که « بر سر موضع نفاق
خود پافشاری کرده و می کنند » را «محارب و محکوم به اعدام» برشمرده اند.
*
تشخیص این وضع را نیز به رأی اکثریت قاضی شرع ، دادستان و نماینده
وزارت اطلاعات واگذار می کنند ، با تأکید بر اینکه « احتیاط در اجماع
است».
*
منافقین زندانی ای که از عملکرد «سازمان منافقین» برائت جسته و توبه
میکردند، اعدام نمیشوند. در
سال 1367، وضعیت متفاوتی با سال 1360 وجود داشت ؛در سال 60 سازمان
منافقین اگر چه از حمایت های سیاسی و تبلیغاتی بیگانه بهره می برد اما
به هر حال یک گروه ضد انقلاب داخلی به شمار می آمد که دست به عملیات
تروریستی و انفجاری در داخل می زد و البته با عوامل این عملیات نیز
برخورد می شد
*
اما در سال 67 این گروه در قالب یک ارتش متجاوز ظاهر شد که از
پشتیبانی کامل نیروهای نظامی بیگانه برخوردار بود و با اتکاء به همین
پشتیبانی ها توانسته بود راه خود را به داخل خاک ایران باز کند و بخشی
از آن را به اشغال خود در آورند و در کنار آن مسائلی نظیر بروز تحرکات
و تنشهائی در زندان با سردمداری عناصر بر سر موضع منافقین ، آغاز
فعالیت برخی هواداران منافقین در سطح جامعه و ایجاد حرکت هائی برای
برپائی آشوب و شورش در سطح شهرها ، انتشار پیام های مستمر سازمان
منافقین از طریق رادیو های متعلق به آنها و ترغیب و تحریک مردم به شورش
، همه بیانگر موج تازه توطئه های این گروهک می باشد
نامه ی خمینی
بسم الله الرحمن الرحیم، از آنجا که منافقین خائن به هیچ وجه به اسلام
معتقد نبوده و هر چه می گویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار
سران آنها، از اسلام ارتداد پیدا کرده اند و با توجه به محارب بودن
آنها و جنگ های کلاسیک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاری های
حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنان برای صدام علیه ملت مسلمان ما و با
توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانه آنان از
ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تا کنون، کسانی که در زندان های سراسر
کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می کنند محارب و محکوم به
اعدام می باشند و تشخیص موضوع نیز در تهران با رأی اکثریت آقایان حجه
الاسلام نیری دامت افاضاته و جناب آقای اشراقی و نماینده ای از وزارت
اطلاعات می باشد اگر چه احتیاط در اجماع است و همین طور در زندان های
مراکز استان کشور.
٢:فاطمه
ورمزيار فعال حقوق بشر و موضوع سخنرانيشان بررسي شواهد موجود در مورد
اعدام زندانيان سياسي سال٦٧.
٣:محمد
حاجي اميدي فعال حقوق بشر موضوع سخنرانيشان اعدام از ديدگاه حقوق بشر و
اسلامبررسی تاثیر اجرای حکم اعدام بر زندگی مردم ایران از زوایای
متفاوتی قابل بررسی است.از
آنجایی که اجرای حکم اعدام در ملاء عالم هیچ گونه محدودیتی برای افراد
ناظر وجود ندارد گاهی کودکان هم ناخواسته شاهد این اتفاق ناخوشایند
میشوند.اعدام
در ملاء عام نوعی آموزش قساوت قلب و بیرحمی انسان در برابر انسان است.متاسفانه
هرازچندگاهی خبرهایی از کشته شدن کودکان توسط هم بازی های خود هستیم،
بطور مثال کودکی که شاهد مراسم اعدام بوده، در یک بازی کودکانه مراسم
اعدام را همراه همبازی خود انجام داده و ناخواسته و ندانسته موجب مرگ
کودک هم بازی خود شده، آیا این کودکیک قاطل بلفطره بدنیا آمده و یا
دیدن مراسم اعدام کلاس آموزش برای او بوده؟؟در نظر داشته باشید که از
نگاه بیشتر جامعه ایرانی، خانواده نوعی برگه هویت برای شخص میباشد.حال
اگر شخص اعدام شده همسر و یا فرزندانی داشته باشد به نظر شما جامعه با
آنها چه برخوردی خواهد داشت؟
واقعیت این است که فرزندان آن خانواده شاید هرگز نتوانند یک زندگی
نرمال را داشته باشند و حتی به هنگام ازدواج اگر مشخص شود آنها فرزندان
شخصی مجرم بوده اند مطمئناً دچار مشکل خواهند شد.
این دو نکته ذکر شده تنها نمونه ای از مشکلات اعدام در ملاء عام بوده
که تاثییرات آن در درون جامعه میباشد.حال
میخواهیم از دیدگاه بین المللی بررسی کنیم و ببینیم، اجرای حکم اعدام
در ملاء عام چه تاثیری بر روابط بین المللی دارد.وقتی
کشوری نتواند قوانین حقوق بشر را در کشور خود اجرا کند از منظر بین
المللی آن کشور دموکراتیک نخواهد بود و قطعا مردم آن کشور با عدم احساس
امنیت و مواردی از این قبیل رو به رو خواهند بود.
وجه رئیس جمهور و دلتمردان چنین کشوری در جوامع بین المللی از اعتبار
چندانی برخوردار نخواهد بود و به طبع آن مردم آن کشور هم بی اعتبار
خواهند بود، و این موضوع را به راحتی از میزان اعتبار پاسپورت کشورها
میتوان فهمید.اگر
ارزش پاسپورت های کشورهای مختلف را بررسی کنیم خواهیم دید هیچ کدام از
کشورهایی که حکم اعدام را علنی اجرا میکنند و یا حقوق بشر را نادیده
گرفته اند از در رتبه های بالایی برخوردار نیستند.
حال این سوال را چه کسی پاسخگو است، با توجه به اینکه اجرای حکم اعدام
در ملاء عام بجز عواقب تخریب کننده داخل کشور تاثیرات فرامرزی هم
دارد، پس چرا جلوی این قانون بی رحم گرفته نمیشود و جمهوری اسلامی
ایران همچنان برای اجرای این مجازات پافشاری میکند؟
برای جواب این سوال تنها کافی است اصول اولیه حکومت ایران را بررسی
کنیم.دولت
ایران بر این باور است که یک نظام اسلامی را داراست و برای آنکه نشان
دهد به تمام قوانین و اصول اسلامی پایبند است از هیچ یک از احکام
اسلامی دریغ نمیکند.اعدام،
یکی از احکام اسلامی میباشد که جمهوری اسلامی ایران نه تنها برای نشان
دادن و ثابت کردن اسلامی بودن خود انجام میدهد، بلکه از آن سوء استفاده
کرده و برای سرکوب مخالفین خود پرونده سازی میکند و آنها را به نام
اسلام حلق آویز میکند.نمونه
آن که هرگز تاریخ آن را فراموش نخواهد کرد اعدام های سال
۱۳۶۷
میباشد که دولت تنها برای سرکوب مخالفین خود به راحتی آنها را اعدام و
به جامعه تلقین میکرد که حکم آنها مبارزه علیه نظام اسلامی بوده.بر
اساس ماده پنجم قوانین حقوق بشرهیچ کس نمی بایست مورد شکنجه یا بیرحمی
و آزار، یا تحت مجازات غیرانسانی و یا رفتاری قرارگیرد که منجر به تنزل
مقام انسانی وی گردداما شواهد نشان از آن دارد نه تنها جمهوری اسلامی
ایران نمیخواهد این قوانین را اجرا کند بلکه با پافشاری بر اجرای
قوانین اسلامی به نوعی جامعه را کنترل میکند.
:مهناز
احمدي فعال حقوق بشر و موضوع سخنرانيشان كودكان كار در ايران بود.مسيول
جلسه پوريا نخبه زعيم و منشي جلسه سپيده صفري بود.و
در پايان جلسه تبادل نظر و پرسش و پاسخ انجام شد.
ابتدای صفحه |
بازگشت
|