گزارش
نشست
کمیته
دفاع از حقوق
زنان
26 اکتبر 2016
مسعود نقلی
پيرو
فراخوان
صادره
مورخ
٢٦
اکتبر
٢٠١٦
نشست
ماهانه
كميته
زنان
راس
ساعت
18:00
به
وقت
اروپاي
مركزي
با
مسئوليت
بانو
پريسا
حسينپور
و
منشي
گري
آقای
مسعود
نقلي
در
اتاق
پالتاك
به
همراه
دِگر
اعضاء
برگزار
گرديد.
حضور
یافتگان
در
این
نشست
عبارت
اند
از:
پریسا
حسینپور،
آتنا
دولتخواه، مارال
الیاسی، مریم
الیاسی،لیدا
اشجعی، حمید
تبریزی، بهروزخسروی، حسین
بیداروند، مهدی
موسوی،دل
آرام
دره
شوری،
درسا
دره
شوری،زرین
تاج
الیاسی،
مریم
پورحسینی، امیر
صابرپور،امیر
نیلو، احمد
هاشمی،نوید
صفری، مسعود نقلی، منوچهر
شفایی، الیه
رحمانی
نخست
بانو
حسینپور
ضمن
خوش
آمدگویی
به
همکاران
و
دوستان
از
بانو
مریم
مرادی
دعوت
کردند
تا
سخرانی
خودشون
را
با
جستار
بررسی
وضعیت
زنان
در
جامعه
ایران
آغاز
کنند
که
به
شرح
زیر
بود:
چرا
زنان
در
ایران
بعنوان
یک
اقلیت
بزرگ
در
مقایسه
با
مردان
بحساب
می
آیند؟
وظیفه
آنان
چیست؟
چرا
با
آنان
بطور
متفاوت
رفتار
می
شود؟
برای
روشن
شدن
بهتر
و
دقیق تر
وضعیت
زنان
در
ایران
ابتدا
به
اصول
مندرج
در
قانون
اساسی
جمهوری
اسلامی
اشاره
می
کنیم.
در
مقدمه
قانون
اساسی
مصوب
1358
موقعیت
زن
در
جمهوری
اسلامی
این
چنین
تعیین
شده
است
.
در
ایجاد
بنیادهای
اجتماعی
اسلامی،
نیروهای
انسانی
که
تاکنون
در
خدمت
استثمار
همه
جانبه
خارجی
بودند
هویت
اصلی
و
حقوق
انسانی
خود
را
باز
می
یابند
و
در
این
بازیابی
طبیعی
است
که
زنان
به
دلیل
ستم
بیشتری
که
تا
کنون
از
نظام
طاغوتی
متحمل
شده
اند
استیفای
حقوق
آنان
بیشتر
خواهد
بود.
خانواده
واحد
بنیادین
جامعه
و
کانون
اصلی
رشد
و
تعالی
انسان
است
و
توافق
عقیدتی
و
آرمانی
در
تشکیل
خانواده
که
زمینه
ساز
اصلی
حرکت
تکاملی
و
رشد
یابنده
انسان
است
اصل
اساسی
بوده
و
فراهم
کردن
امکانات
جهت
نیل
به
این
مقصود
از
وظائف
حکومت
اسلامی
است،
زن
در
چنین
برداشتی
از
واحد
خانواده
از
حالت شیئی
بودن
و
یا ابزار
کار
بودن
در
خدمت
اشاعه
مصرف
زدگی
و
استثمار
خارج
شده
و
ضمن
بازیافتن
وظیفه
خطیر
و
پرارج
مادری
در
پرورش
انسانهای
مکتبی
پیش
آهنگ
و
خود
همرزم
مردان
در
میدانهای
فعال
حیات
می
باشد
و
در
نتیجه
پذیرای
مسئولیتی
خطیرتر
و
در
دیدگاه
اسلامی
برخوردار
از
ارزش
و
کرامتی
والاتر
خواهد
بود
.
آنچه
از
فراز
نخست
این
مقدمه
استنباط
می
شود
این
است
که
قانون
اساسی
هویت
اصلی
زنان
و
حقوق
انسانی
آنان
را
فقط
در
جهت
ایجاد
بنیادهای
اسلامی
مشروع
می
داند.
بنابراین
حقوق
زنان
را
به
طور
مستقل
مورد
توجه
قرار
نداده
است،
بلکه
از
آن
به
عنوان
یک
ابزار
جهت
نیل
به
اهداف
خود
استفاده
می
کند
.
توافق
عقیدتی
و
آرمانی
مندرج
در
فراز
بعدی
نیز
در
جهت
تأمین
همین
هدف
قابل
تفسیر
است.
منظور
از
توافق
البته
توافق
زن
و
مرد
می
باشد.
اما
اضافه
نمودن
کلمات
عقیدتی
و
آرمانی
به
توافق
نشان
می
دهد
که
قانون
اساسی
توافق
زن
و
مرد
را
بر
پایه
اراده
آزاد
آنها
نمی
پذیرد،
بلکه
توافق
را
محدود
به
مسائل
عقیدتی
می
کند.
یعنی
وارد
حوزه
ای
می
شود
که
قلمرو
آن
معلوم
نیست
و
بر
حسب
دیدگاههای
غالب
در
نظام
قلمرو
آن
به
هر
شکل
می
تواند
تعیین
شود.
کلمه
آرمانی
قید
دیگری
است
که
اراده
زوجین
را
در
تشکیل
خانواده
محدود
و
محصور
می
سازد.
به
نظر
می
رسد
منظور
از
آرمان
اهداف
سیاسی
جمهوری
اسلامی
است.
زیرا
در
عمل
مشاهده
کرده
ایم
که
در
تأمین
این
اهداف
اقدام
به
ایجاد
دوایر
عقیدتی-
سیاسی
در
ادارات
شده
است.
از
طرف
دیگر
روح
قانون
اساسی
از
زن
و
مرد
ایرانی
می
خواهد
تا
به
خدمت
مکتب
با
مفهوم
ایدئولوژیک
دینی
از
نوعی
که
حکومت
مبتنی
بر
آن
است
مخلصانه
کمر
ببندند.
قانون
گذار
آخرین
مرحله
از
رشد
و
تعالی
را
خاص
آن
دسته
از
افراد
مسلمان
ایرانی
می
شناسد
که
شایستگی
احراز
صفت
مکتبی
را
پیدا
کنند.
لذا
انسان
مکتبی
صرف
نظر
از
جنسیت،
به
هر
زن
و
یا
مرد
مسلمانی
اطلاق
می
شود
که
در
نظام
جمهوری
اسلامی
ایران
بی
چون
و
چرا
متناسب
با
خواسته
های
سیاسی
نظام
به
زیست
فردی
و
اجتماعی
خود
سامان
دهد.
بنابراین
قانون
اساسی
ایران
مرزبندی
ایدئولوژیک
را
به
رسمیت
شناخته
است
که
محدودیتهای
ناشی
از
آن
در
زندگی
اتباع
ایرانی
فراتر
از
مرزبندی
جنسیتی
است
.
ارزیابی
مقدمه
قانون
اساسی
نشان
می
دهد
که
مقدمه
مورد
بحث
،
دیدگاه
برابری
را
قبول
ندارد.
زیرا
برای
تحقق
نکاح
علاوه
بر
شرایط
عمومی
مندرج
در
قانون
مدنی
ایران،
دو
شرط
دیگر
افزوده
است
که
عبارتند
از
:
توافق
عقیدتی توافق
آرمانی
(سیاسی)
شرط
توافق
عقیدتی
و
آرمانی
برای
نکاح
که
در
مقدمه
قانون
اساسی
آمده
است،
کاملا
از
نظر
تاریخی
بی
سابقه
بوده
و
تازگی
دارد.
یعنی
شکل
خاصی
را
به
اشکال
رایج
خانواده
اضافه
کرده
و
خانواده
را
تحت
حمایت
دولت
قرار
داده
است.
ضمنا
بر
حمایت
یک جانبه
مرد
از
زن
نیز
با
تأکید
مکرر
بر
مادری
اصرار
ورزیده
است.
این
مقدمه
ضمن
تأیید
دیدگاه
سنتی،
حمایت
دولت
را
به
موضوع
افزوده
و
در
واقع
آن
را
تکمیل
نموده
است.
یعنی
دقیقا
مواضع
سنتی
را
در
مورد
نکاح
به
علاوه
حمایت
دولت
را قبول
دارد
.
آثار
و
تبعات
از
بعد
علمی،
این
مقدمه،
حضور
زنان
را
محدود
می
کند
و
در
تعارض
حضور
زنان
در
فعالیت
های
اجتماعی
و
سیاسی
با
نقش
مادری
آنان
نقش
مادری
را
ترجیح
می
دهد
که
البته
این
محدودیت
در
شرایط
امروزی
قابل
اجرا
نیست.
زیرا
آحاد
مردم
در
تنظیم
روابط
خصوصی
خود
تابع
اراده
دولت
نیستند
و
چه
بسا
که
در
یک
خانواده،
اعضاء
به
گونه
دیگری
توافق
کنند
و
سایر
نقشهای
انسانی
زن
را
بر
نقش
مادری
او
ترجیح
می
دهند.
انگیزه
های
اقتصادی
و
فرهنگی
و
سیاسی
زمینه
ساز
یک
چنین
توافق هایی
است.
تأثیر
مقدمه
قانون
اساسی
در
قانون
گذاریهای
بعدی
به
خوبی
روشن
شده
است.
زیرا
متناسب
با
خواست
مندرج
در
این
مقدمه
تلویحا
به
شورای
نگهبان
اجازه
داده
شده
تا
چنانچه
مصوبه
مجلس
را
با
نقش
مادری
مغایر
تشخیص
دهد،
آن
را
مغایر
قانون
اساسی
و
شرع
اعلام
نماید.
اصل
چهارم
قانون
اساسی
:
کلیه
قوانین
و
مقررات
مدنی،
جزایی،
مالی،
اقتصادی،
اداری،
فرهنگی،
نظامی،
سیاسی
و
غیر
اینها
باید
بر
اساس
موازین
اسلامی
باشد.
این
اصل
بر
اطلاق
یا
عموم
همه
اصول
قانون
اساسی
و
قوانین
و
مقررات
دیگر
حاکم
است
و
تشخیص
این
امر
بر
عهده
فقهاء
شورای
نگهبان
است
.
این
اصل
،
مواضع
دیدگاه
سنتی
را
که
در
مقدمه
قانون
اساسی
متبلور
شده
است
تقویت
کرده
و
بر
پایه
آن
قانون
گذاری
در
جهت
مورد
علاقه
طرفداران
این
دیدگاه
میسر
می
شود
.اصل
دهم
قانون
اساسی:
از
آنجا
که
خانواده
واحد
بنیادی
جامعه
اسلامی
است،
همه
قوانین
و
مقررات
و
برنامه
ریزیهای
مربوط
باید
در
جهت
آسان
کردن
تشکیل
خانواده،
پاسداری
از
قداست
آن
و
استواری
روابط
خانوادگی
بر
پایه
حقوق
و
اخلاق
اسلامی
باشد
.
این
اصل
نیز
ابهام
دارد.
هم
می
تواند
با
دیدگاههای
برابری
و
نزدیک
به
آن
سازگار
شود،
هم
با
دیدگاه
نابرابری(سنتی) قابل
انطباق
است.
زیرا
خانواده
از
نگاه
دیدگاه
برابری
،مجموعه
ای
است
مرکب
از
افرادی
که
دارای
حقوق
برابر
هستند
و
از
دیدگاه
سنتی،
مجموعه
ای
است
مرکب
از
افرادی
که
دارای
حقوق
نابرابر
هستند(البته
به
سود
افراد
ذکور
خانواده)
.
این
اصل
بر
مواضع
یاد
شده
در
مقدمه
قانون
اساسی
تأکید
می
ورزد
و
روشن
تر
از
آن
حمایت
دولت
را
از
خانواده
اعلام
می
دارد.
چنانکه
پیش
از
این
گفتیم،
قانون
اساسی
علاوه
بر
پذیرش
دیدگاه
سنت
گرایان(تئوری
حمایت
یکجانبه
مرد
از
زن)
حمایت
دولت
را
نیز
اضافه
کرده
است
که
اصل
دهم
به
روشنی
بر
آن
دلالت
دارد.
آنچه
مسلم
است
طرفداران
دیدگاه
سنتی
(نابرابری)با
الهام
از
مقدمه
قانون
اساسی
به
سهولت
می
توانند
اصل
دهم
را
بر
وفق
مراد
خود
تفسیر
و
بر
مبنای
آن
قانون
گذاری
کنند.
چنانچه
که
تا
کنون
کرده
اند
.
نکته
دیگر
که
قابل
بحث
است
این
که
اصل
دهم قانون
اساسی
"اخلاق
اسلامی"
را
در
کنار
حقوق
قرار
داده
و
آن
را
پایه
و
اساس
قوانین،
مقررات
و
برنامه
ریزیها
اعلام
داشته
است،
در
حالی
که
حقوق
و
اخلاق
دو
مقوله
کاملا
متفاوت
و
جدای
از
هم
اند.
اخلاق
مقوله
ای
غیر
اجرایی
و
کاملا
فردی
است،
در
صورتی
که
حقوق
طبع
اجتماعی
دارد
و
ضمانت
اجرایی
لازم
نیز
در
اختیارش
است
1)
قانون
اساسی
جمهوری
اسلامی
در
اصل
بیستم
می
گوید:
همه
افراد
ملت
اعم
از
زن
و
مرد،
یکسان
در
حمایت
قانون
قرار
دارند
و
از
همه
حقوق
انسانی،
سیاسی،
اقتصادی،
اجتماعی
و
فرهنگی
با
رعایت
موازین
اسلام
برخوردارند.
و
در
اصل
بیست
و
یکم
می
خوانیم
:
دولت
موظف
است
حقوق
زن
را
در
تمام
جهات
با
رعایت
موازین
اسلامی
تضمین
نماید
و
امور
زیر
را
انجام
دهد:
1.
ایجاد
زمینه
های
مساعد
برای
رشد
شخصیت
زن
و
احیای
حقوق
مادی
و
معنوی
او.
2.
حمایت
مادران،
بالخصوص
در
دوران
بارداری
و
حضانت
فرزند
و
حمایت
از
کودکان
بی
سرپرست.
3.
ایجاد
دادگاه
صلح
برای
حفظ
کیان
و
بقای
خانواده.
4.
ایجاد
بیمه
خاص
بیوه گان
و
زنان
سالخورده
و
بی
سرپرست.
5.
اعطای
قیومیت
فرزندان
به
مادران
شایسته
در
صورت
نبودن
ولی
شرعی.
طبق
تعالیم
اسلامی
زنان
نه
به
عنوان
انسان
با
حقوق
انسانی
اش،
بلکه
وسیله
ای
برای
آرامش
مرد
قرار
داده
شده
و
بهشتی
که
در
ان
به
مردان
مومن
و
جهادگر
زنان
را
به
عنوان
پاداش
هدیه
می
کنند.
زن
در
جامعه
اسلامی
جایگاه
واقعی
خود
را
کاملا
از
دست
داده
و
به
جنس
دوم
اجتماع
تبدیل
شده
است
.
طبق
تعالیم
اسلام
زنان
چه
در
سرما
چه
در
گرما
باید
بجز
صورت
و
دستها
کاملا
پوشیده
باشند
و
حق
پوشیدن
لباس
بر
اساس
اقتضای
طبیعت
انسانی
را
ندارند.
در
دین
اسلام
زنان
نصف
مردان
از
حقوق
ارثی
برخوردار
می
شوند
که
به
علت
ظلم
اجتماعی
که
متوجه
آنان
می
شود
معمولا
این
مقدار
را
نیز
به
دست
نمی
آ
ورند
و
در
صورتی
که
از
همسر
خود
ناراضی
باشند
فقط
در
صورت
جنون
یا
ناکارآمدی
مرد
می توانند
از
او
جدا
شوند
در
غیر
این
صورت
حتی
اگر
از
همسر
خود
متنفر
باشند
حق
ندارند
جدا
شوند
و
باید
تا
آخر
عمر
اسارت
خانگی
زندانبان
خود
را
تحمل
کنند.
پوشش
آزاد
و
مناسب
یکی
از
حقوق
اولیه
انسانهاست
و
باید
محترم
شمرده
شود.
اینکه
به
شما
بگویند
که
چه
بپوشید
و
چه
نپوشید
خود
بزرگترین
توهین
به
حساب
می
اید.
حال
آنکه
طبق
قوانین
اسلام
اگر
زنی
بیشتر
از
انچه
که
ذکر
شده
جای
دیگری
از
بدن
نظیر
بازو
یا
ساق
پا
یا
حتی
موی
سر
را
نپوشاند
در
جهنم
جا
دارد.
توجیه
آنان
این
است
که
ازادی
حجاب
باعث
ایجاد
فساد
می
گردد
و
مردان
را
نسبت
به
زنان
حریص
میکند
این
در
حالیست
که
با
جدایی
زن
و
مرد
از
دوره
ابتدایی
تا
پایان
دوره
دبیرستان
خود
باعث
ایجاد
عقده
نسبت
به
جنس
زن
در
مردان
می
شود
که
ان
هم
از
ثمرات
قوانین
اسلام
است
وحال
این
جدا
سازی
به
دانشگاه
ها
هم
کشیده
شده
است.
چرا
که
در
قوانین
اسلامی
دختران
از
سن
9
سالگی
بالغ
محسوب
میشوند
و
قوانین
شرعی
بر
آنان
حاکم
است
و
حتی
در
مذهب
وحشتناک
تشیع
بر
طبق
قوانین
این
مذهب
که
اکنون
حاکم
است
همانطور
که
در
رساله
اقای
خمینی
رهبرجمهوری
انقلاب
اسلامی
ایران
ذکر
شده
است
مرد
می
تواند
دختری
را
که
هنوز
به
سن
9
سالگی
نرسیده
است
عقد
نماید
ولی
تا
رسیدن
به
سن
9
سالگی
حق
ندارد
با
او
نزدیکی
کند
ولی
میتواند
با
او
بازی
کند
.
دیگر
قضاوت
با
شما
که
برای
چنین
افرادی
چه
نامی
میتوان
گذاشت
و
تصور
کنید
که
در
چنین
حکومتی
چه
بر
سر
زنان
می
آید
.
عدم
به
رسمیت
شناخته
شدن
موجودیت
حقوق
زنان
توسط
جنس
مخالف
در
جامعه
و
تعلیمات
اسلامی
در
همه
جای
جامعه
ایران
ریشه
دوانده
است
تا
جایی
که
مردان
ایرانی
نیز
به
دلیل
تعصبات
مذهبی،
تعالیم
غلط
اسلامی
و
مخصوصا
نا
آگاهی
که
درد
مشترک
عامه
مردم
ایران
است
زنان
را
به
عنوان
جنس
دوم
قبول
نموده
اند
که
این
خود
منشا
مشکلات
جدی
و
حتی
افزایش
آمار
طلاق
در
ایران
شده
است.
در
ایران
کمتر
مردی
وجود
دارد
که
زن
خود
را
عاقل
بداند
و
بیشتر
آنان
زن
را
موجودی
احساسی
،
کم
خرد
و
وسیله
رفع
نیاز
جنسی
مرد
میخوانند
.
همانطور
که
در
اسلام
و
در
قرآن
اشاره
شده
است.
این
بی
اعتقادی
به
زن
و
سرکوب
حس
انسانی
وی
در
خانواده
های
سنتی
تر
زن
را
تبدیل
به
وسیله
ای
برای
پخت
پز
و
روفت
و
روب
و
دستگاه
تولید
مثل
تبدیل
کرده
است
که
با
فتوای
16
ماده
ای
اقای
خامنه
ای
(
رهبر
جمهوری
اسلامی
ایران
)مهر
تایید
نقض
حقوق
زنان
در
جامعه
ایران
بخوبی
آشکار
شده
و
متاسفانه
زنانی
که
با
این
سرکوب
در
طول
سالیان
دراز
مواجه
بوده
اند
دیگر
خود
نیز
قبول
کرده
اند
که
باید
با
انان
اینگونه
رفتار
شود.
همانطور
که
ذکر
شد
در
ایران
کمتر
مردی
به
حقوق
زن
فکر
می
کند
زیرا
قوانین
جامعه
کاملا
به
نفع
وی
است
این
مرد
در
برخورد
با
چنین
زنی
به
عنوان
همسر
یا
همکار
دچار
مشکلات
بسیاری
می
شود.
این
که
مرد
به
زن
خود
به
عنوان
یک
انسان
برابر
اعتقادی
ندارد
چه
برسد
به
اینکه
بتواند
دوست
خوب
یا
همسر
مناسبی
برای
وی
باشد.
در
ایران
متاسفانه
بیشتر
زنان
با
این
مساله
دست
و
پنجه
نرم
می
کند
با
این
شرایط
که
ذکر
شد
نمی
توان
انتظار
حقوق
مساوی
برای
زن
و
مرد
در
اسلام
در
سایر
زمینه
ها
را
داشت
تا
جایی
که
در
اسلام
زن
جزو
اموال
مرد
محسوب
می
شود
.
اگر
مردی
که
زن
خود
را
به
خاطر
بد
دلی
و
شک
و
گمان
بکشد
مجازات
اعدام
شامل
حال
وی
نمی
شود
و
او
می
تواند
آزادانه
در
جامعه
زندگی
کند
و
متاسفانه
از
نظر
جامعه
او
مرد
با
شرفی
تلقی
می
شود.
در
سایر
موارد
قانونی
نیز
از
قبیل
دیه
و
ارث
یک
زن
نصف
یک
مرد
به
حساب
می
آید.
در
جامعه
اسلامی
ایران
حکومت
می
کوشد
تا
جایی
که
امکان
دارد
ارتباط
بین
زن
و
مرد
را
محدود
کند
از
جدایی
آنان
در
دوران
تحصیل
گرفته
تا
دستگیری
دختر
و
پسرانی
که
در
خیابان
ها
با
هم
قدم
می
زنند.
این
برخورد
و
همچنین
تاکید
بر
امر
حجاب
نه
تنها
باعث
کاهش
فساد
در
جامعه
ایرانی
و
سالم
ماندن
مردان
نمی
شود،
بلکه
به
اقتضای
روح
انسان
هر
محدودیت
و
سرکوبی
سبب
طغیان
می
شود
و
به
همین
دلیل
رعایت
این
قوانین
باعث
حریص
تر
شدن
مردان
نسبت
به
آنچه
که
در
زیر
حجاب
پنهان
شده
است
می
شود.
نگاه
ناسالم
و
شهوانی
و
تحقیر
آمیز
مردان
به
زنان
در
جامعه
ایرانی
از
این
مساله
ناشی
می
شود
که
این
خود
حتی
فرصت
برقراری
یک
رابطه
درست
و
سالم
دوستی
مبتنی
بر
احترام
متقابل
را
در
قشر
عظیمی
از
جامعه
سلب
می
نماید.
به
طوری
که
پسران
ایرانی
در
نظر
دختران
بیشتر
انسانهای
فاسدی
هستند
که
هدفشان
از
ایجاد
رابطه
دوستی
فقط
بهره
برداری
جنسی
است
.
چرایی
عدم
حضور
زنان
در
اجتماع
سیمون
دوبووار
در
کتاب
جنس
دوم
به
زن
به
عنوان
"دیگری"
اشاره
می
کند
و
آن
را
"دیگری
مرد"
می
نامد.
از
نظر
وی
در
سامان
جامعه
موجود،
مرد
"اصل"
و
زن
"عارضی
بر
این
اصل"
است
و
همین
طبقه
بندی
از
ملزومات
بنیادین
جوامع
مردسالار
است.
در
این
جوامع
با
دیدگاه
های
مردسالارانه،
هر
چیزی
که
دون
و
پست
باشد
چه
از
لحاظ
اجتماعی
و
چه
عقلانی
به
زن
نسبت
داده
می
شود.
طی
کردن
این
پروسه
گفتمانی
و
انتسابی
به
زنان
باعث
ایجاد
نگرش
های
متفاوتی
در
بین
خود
زنان
نیز
گردیده
است.
موقعیت
سوژگی"عاملیت"
از
زنان
گرفته
می
شود
و
به
زن
تنها
به
صورت
یک
ابژه
(وسیله
و
ابزار)نگریسته
می
شود.
وجود
تابوهای
موجود
در
جامعه
به
دلیل
نگاه
های
جنسیتی
و
وجود
باور
ابژه
های
متکثر
در
بین
خود
زنان/نسبت
به
زنان
باعث
می
گردد
که
کنش گری
در
بین
زنان
نسبت
به
دغدغه
هایی
که
در
خصوص
تابوها
و
ابژه
ها
وجود
دارد،
دارای
اهمیت
کمتری
باشد.
همواره
زنان
در
سراسر
تاریخ
تابو
شده
اند
که
این
تابوبودگی
همراه
با
یک
نوع
ترس
و
اضطراب
در
بین
زنان
خود
را
به
مثابه
ی
دیگری
و
متفاوت
از
مردان
قلمداد
می
کنند.
وجود
تابوها
برای
زنان
تاریکی
و
دور
بودن
از
اجتماع
و
فعالیت
های
اجتماعی
را
رقم
می
زند.
در
کنار
این
موضوع
می
توان
به
شکل
گیری
هویت
های
جنسیتی
در
فرهنگ
جامعه
یا
یک
اجتماع
مردسالار
اشاره
کرد.
این
هویت
های
جنسیتی
به
صورت
یک
واقعیت
اجتماعی
در
حال
نشو
و
نما
بوده
و
هست.
با
توجه
به
وجود
چنین
دیدگاه
های
جنسیتی
و
توزیع
نابرابر
فرصت
ها
و
موقعیت
های
نژادی،
قومیتی،
شغلی،
دینی
و.....
در
کنار
تبعیض
های
جنسیتی،
همواره
باعث
گردیده
که
حضور
زنان
در
جامعه
کم
رنگ
باشد.
در
چنین
جامعه
ای
زنان
کنش گر
مجالی
برای
حضور
و
فعالیت
و
کنش
نداشته
و
تعداد
انگشت
شماری
از
زنان
را
می
بینیم
که
به
دور
از
تابوها
و
نگاه
های
جنسیتی
به
کنش گری
اجتماعی
می
پردازند.
بووار
باور
داشت
که
بودن
مقدم
بر
ماهیت
است.
وی
بههمین
منوال
استنباط
میکند
که
یک
انسان
زن
زاده
نمیشود،
بلکه
تبدیل
به
زن
میشود،
چرا
دختران
ازآغاز
کودکی،
نقشهای
فرهنگی
معینی
را
میپذیرند.
چگونه
زنان
به
وسیلهٔ
تاریخ
و
افسانههایی
تعریف
و
محدود
شدهاند
که
آنها
را
در
جایگاهی
پایینتر
قرار
میدهد.
تاریخ
فرهنگی
مانع
از
آن
شدهاست
که
زنان
آزادی
خود
را
درک
و
بر
اساس
آن
عمل
کنند،
اما
آنها
میتوانند
با
نفی
این
افسانههای
فرهنگی،
خود
را
بازتعریف
کنند.
در
مقابل،
تا
زمانی
که
زنان
به
مردان
و
سنتهای
فرهنگی
اجازه
دهند
تا
چیستی
آنان
را
تعریف
کنند،
آزاد
نخواهند
بود.
این
نویسنده
ارزشمند
استدلال
میکند
که
زنان،
همواره
«دیگری»
مردان
به
حساب
آورده
شدهاند،
و
چنین
ادراکی
را
در
هویت
خود
درونی
ساختهاند؛
بنابراین
مردان
کنشگرا،
و
زنان
کنشپذیر
هستند.
او
بر
این
باور
است
که
با
وجود
ساختارهای
فرهنگی
موجود(همچون
ازدواج،
مادری،
روابط
زن-مرد)
زنان،
بختی
برای
آزادی
یا
برابری
ندارند.
با
تمام
این
وجود،باید
خوشبین
بود
و
عقیده
داشت
زنان
میتوانند
زمینهٔ
آزادی
خود
را
فراهم
کنند.
آنها
میتوانند
افسانههای
فرهنگی
را
به
چالش
بکشند،
میتوانند
استقلال
اقتصادی
بیشتری
را
تجربه
کنند
و
برخلاف
تصور
اشتباه
پایین
دست
بودنشان
در
هنر
و
ادبیات
و
سایر
رشته
های
تخصصی
فائق
آیند.
مهمتر
آنکه،
آنان
میتوانند
رابطهٔ
برابری
را
با
مردان
تجربه
کنند.
«اگر
روزی
فرا
برسد
که
زن،
نه
از
سر
ضعف، بلکه
با
قدرت
عشق
بورزد.
دوست
داشتن
برای
او
نیز،
همچون
مرد،
سرچشمهٔ
زندگی
خواهد
بود
و
نه
خطری
مرگبار.سپس
بانو
آتنا
دولتخواه
به
عنوان
سخنران
بعدی
سخنرانی
خودشون
را
با
عنوان
سند
ازدواج
قرارداد
6دونگ
و
مالکیت
هیچ
زنی
نیست
آغاز
کردند
که
به
شرح
زیر
بود
:
با
امضای
سند
ازدواج،
زن
برخی
از
حقوق
مدنی
و
معنوی
خود
همچون
حق
سفر،
داشتن
شغل،
انتخاب
محل
زندگی
و
مسکن،
ولایت
بر
فرزندان
و
جدایی
از
همسر
(طلاق)
را
از
دست
میدهد
و
حقوق
مادی
همچون
مهریه
و
نفقه
را
به
دست
می
آورد
كه
اكثراً
اين
را
هم
در
اضاي
آزادي
جان
خود
ميبخشند.
خداوند
انسانها
را
آزاد
افريده
ما
چطور
مي توانيم
براي
عمل
به
قانون
هاي
انساني
و
نياز
هاي
اوليه
هر
انسان
عشق
ودوست
داشتن
محبت
و
زادو
ولد
سند
مالكيت
صادر
كنيم. از
آنجایی
که
در
نظام
حقوقی
ایران
،
در
بیشتر
موارد
بر
خلاف
مبانی
دینی
به
اصل
تساوی
حقوق
زن
ومرد
خدشه
وارد
و
وضعیت
زن
در
خانواده
پس
از
ازدواج
بسیار
متزلزل
شده
است
،تا
زمانی
که
قوانین
مرتبط
به
خانواده
اصلاح
و
منطبق
با
مبانی
دینی
و
عرفی
نشده
اند،
زنان
می
توانند
در
راستای
عینیت
بخشی
به
اصل
تساوی
حقوق
زن
و
مرد
،
با
قید
برخی
شروط
در
ضمن
عقد
ازدواج
(نکاح)،
امتیازاتی
اخذ
نمایند.البته
بعضی
از
سردفتران
گاه
شروط
ضمن
عقد
را
نمیپذیرند
و
از
ثبت
آنها
خودداری
میکنند.
اما
این
کار
آنها
مطابق
قانون
نیست
چرا
که
"طبق
قانون
اساسی
هر
نوع
شرطی
که
مورد
قبول
متقاضی
عقد
باشد،
ذکرش
در
عقدنامه
ازدواج،
بلامانع
است".در
اسناد
ازدواج
امروزی
در
ایران،
تعدادی
شرط
اضافی
برای
رفع
برخی
از
این
نابرابریها
چاپ
شدهاست
که
شروط
ضمن
عقد
خوانده
میشوند
و
باید
به
امضای
دو
طرف
عقد
برسد
تا
بعداً
قابل
اجرا
باشند.
ولي
چه
مسائلی
مي تواند
وجود
داشته
باشد
كه
بعضي
از
مردان
آنقدر
در
زندگي
زناشويي
باعث
آزار
واذيت
جسمي
وروحي
زن
ها
مي
شوند
كه
زن
بدون
توجه
به
تمامي
حق
وحقوق
خود
براي
جدايي
از
تمام
مي گذرد
تا
فقط
جان
خود
را
كه
با
امضا
در
سند
ازدواج
به
سند
شش
دونگ
مالكيت
تبديل
كرده
رها
كند
چرا
بايد
در
كشوري
كه
از
انسانيت
دم
زده
مي شود
يك
زن
باتمام
شرايط
مثبت
ومنفي
در
عقدنامه
جان
خود
را
با
بخشيدن
حق
وحقوق
انساني
كه
بين
دو
نفر
عاقل
وبالغ
شرط
شده
بگذرد
وبعد
از
جدايي
چه
به
سختي
وچه
به
آساني
زندگي
خود
را
بكند
ولي
در
عوض
با
آرامش
ذهني
هر
شب
سر
بر
بالشت
خود
بگذارد.اگر
مرد
بداند
كه
زن
چه
بگذرد
چه
نگذرد
داراي
يك
حق
قانوني
ومورد
حمايت
دولت
كشورش
قرار
مي گيرد
ومي تواند
حقوق
قيد
شده
در
عقدنامه
خود
را
به
راحتي
بدون
دردسر
براي
دو
طرف
مي تواند
طلب
كند
شايد
زندگي
ها
اينقدر
به
چالش
كشيده
نميشد
ومردها
اينگونه
احساس
قدرت
ومالكيت
بر
زن
را
نداشتن
وخود
راصاحب
و
زن
را
برده
اي
با
سند
شش
دونگ
نمي ديدند
وظلم
در
حق
زنان
ايران
زمين
نمي شد.اميدوارم
روزي
برسد
كه
زنان
ايران
زمين
در
كنار
مردان
خود
احساس
آرامش
كامل
بدون
هيچ
تبعيض
وبرتري
داشته
باشند
تا
كودكان
ما
سرمايه
هاي
نسل
آينده
ما
با
انسانيت
وآرامش
وزندگي
تواًم
با
عشق
ودوست
داشتن
را
در
كنار
خانواده
خود
آموزش
ببيند.
در
انتها
ضمن
اينكه
از
سخنرانان
تشكر
لازم
صورت
گرفت
به
بخش
بحث
آزاد
اين
ماه
"
چرايي
خشونت
عليه
زنان"
رسيديم
و
آقاي
امير
نيلو
آغاز
گر
اين
بحث
بودند
كه
نقطه
نظراتي
را
در
راجع
به
برطرف
كردن
نيازهاي
اوليه
افراد
راخو
د
ارائه
دادند
چرا
كه
هر
فرد
در
جامعه
اگر
نيازهاي
فردي
خودش
را
مورد
توجه
قرار
ندهد
لذا
در
برطرف
كردن
نيازهاي
جنس
مقابل
خود
نيز
عاجز
خواهد
ماند
.
چه
بسا
صحبتهاي
آقاي
نيلو
حول
محور
فقر
فرهنگي
در
اكثر
قشر
جامعه
بود
كه
يكي
از
علل
آن
نا
آگاهي
افراد
جامعه
هست.
سپس
آقاي
حميد
تبريزي
به
بحث
پرداختند
و
انگشت
اشاره
به
سوي
زناني
بردند
كه
با
وجود
نقوض
مختلف
از
جانب
حكومت
كماكان ر
اهي
صندوقهاي
رأي
شده
و
رأي
باطل
خود
را
به
نمايش
مي گذارند.
بانوان
ليدا
اشجعي
و
مريم
مرادي
و
دل
آرام
دره
شوري
نيز
به
بحثهاي
مرتبط
پرداختند
و
در
آخر
آقاي
نقلي
نظر
خود
را
اينگونه
بيان
كردند
كه
اگر
بحث
در
مورد
چرايي
خشونت
عليه
زنان
هست
ابتدا
بايد
به
دنبال
ريشه
يابي
اين
معضل
گشت
تا
خشونت
وارده
را
شناسايي
كرد،
قوانين
وضع
شده
در
جامعه
از
سوي
بنيان
گذار
جمهوري
اسلامي
ايران
در
چند
دهه
ي
گذشته
باعث
فراز
و
نشيبهاي
فراواني
در
زنان
شده
است
كه
زندگي را
بر
آنان
سخت
كرده
و
باعث
سقوط
فكري
و
تعادل
رواني
آنان
در
جامعه
شده
كما
اينكه
سلطه
گري
دولتمردان
بر
اين
قشر
روز
به
روز
افزون
شده
است.
با
اجراي
فرمان
١٦
ماده
اي
رهبر
انقلاب
حضرت
آيت
الله
خامنه
اي
موج
كثيري
از
نقوض
عليه
زنان
ديده
ميشه
كه
خود
باعث
اختلالات
رواني
و
يك
نوع
سمّ
در
جامعه
ميشودو
سوء
استفاده
گران
و
نا
آگاهان
از
اين
موضوع
زنان
را
در
يك
خوقان
روحي
و
جسمي
آزار
ميدهند
.اميد
به
آن
روز
كه
سطح
آگاهي
مردم
جامعه
به
قدري
افزايش
پيدا
كند
تا
شاهد
سوء
استفاده
از
حريم
زنان
نه
تنها
در
ايران
بلكه
در
هيچ
مملكتي
نباشيم
.
در
پايان
،بانو
حسین پور
ضمن
قدردانی
از
تمامی
همکاران
ختم
جلسه
را
اعلام
کردند،
نشست
در
ساعت
20:30
به
وقت
اروپاي
مركزي
به
پايان
رسيد
و
وظايف
ديگر
اعضا
توسط
مسئول
كميته
به
اطلاع
خواهد
رسيد
.
گزارش جلسه ماهانه كميته دفاع از حقوق جوان و دانشجو ٢٠ اكتبر
٢٠١٦
امیر
رضائی
درپي فراخوان صادره ، ٢٠ اكتبر و در فضاي مجازي پالتاك جلسه ماهانه
كميته دفاع از حقوق جوان و دانشجو رأس ساعت ٢٠ برگزار شد که با استقبال
فراواني روبه رو گرديد و در نتيجه مشاركت همكاران و همراهي هم
ميهمانان را به دنبال داشت، ميهماناني از اقصی نقاط جهان و به ويژه
كشورعزيزمان ايران و همچنين همكاران ، فعالان و مدافعان حقوق بشر ، كه
در ميان آن جمع مي توان از خانم جعفري ، فرنوش طيبي ، دلارام و درسا
دره شوري ، زرين تاج الياسي، سپیده
نامور ،
کبری
الیاسی،
پريسا حسين پور ،
عليه رحماني ، منوچهر شفائي ، بهروز معزي ، امير نيلو ، امير رضايي ،
احمد هاشمي نژاد ،
عابد بردبار،
سینا
جواهری،
بهرنگ کشاورز،هروزخسروی،
فرهاد
نصیری،
کامران آسمانی کیا، سامان راكي و آقاي حميد نعمتي
نامبرد.
در ابتداي اين نشست كه مسئوليت آن را خانم دلارام دره شوري عهده دار
بودند ضمن سلام و خوش آمد گوئی که بسیار کوتاه و خلاصه بود از آقاي
عابد بردبار دعوت شد تامیکروفون در اختیار گرفته و به باز خوانی
آخرین خبرها و همچنین شاخص ترین خبرهای ثبت شده در ماه گذشته بپردازند.
گزیده هائی از خبرهای انتخابی آقای بردبار در رابطه با تحليل و
مطابقت آن با اعلاميه جهاني حقوق بشربود، سخنگوی بخش خبری در ابتدا
گفتند:
درود بر تمامی دوستان من عابد بردبار هستم و بر آنم تا در مورد نقض
حقوق ملت ایران و اتفاقاتی که طی یک ماه گذشته در ایران و توسط
مامورین، مسئولین ،منصوبین نظام جمهوری اسلامی رخ داده را برای شما حرف
بزنم، از آنجا که زمان تعیین شده برای بخش خبر از دیدگاه من، محدود و
بهتر بگویم بسیار کوتاه، اما برای حاضرین در جلسه ظاهرا نامحدود است،
از شما حضار گرامی، همکاران گرامی و بویژه فعالین حقوق بشری خواهش
میکنم از همراهی و همکاری با من دریغ نکرده ،خبرهای کوتاه و ناقض مرا
تکمیل و تصحیح بفرمائید.بخش
خبر همانگونه که خانم دلارام مسئول جلسه در پایان آن پشت میکروفن اعلام
داشتند بسیار جامع و کامل بود زیرا در انتهای بخش خبری هیچ پرسش و یا
کلمه ای بر آن مجموعه افزوده نگردید.گزیده
هائی از اخبار ارايه شده
:
بازداشت محمد احسانی یکی از دانشجویان دانشگاه ارومیه بود
.
8
مهر1395
،محمد احسانی یک دانشجوی
23ساله
را در روستای
'
زیوه
'
از توابع بخش سیلوانا در ارومیه توسط نیروهای اطلاعاتی و امنیتی
در ارومیه بازداشت کردند و
به مکان نامعلومی منتقل کردند.
وی که دانشجوی رشتهی حقوق دانشگاه ارومیه است با حمله مأموران به
خانه پدریاش بازداشت و تمام وسائل شخصی از جمله لپتاپ و برخی
کتابهای او ضبط و توقیف گردید
مراد، برادر محمد احسانی به همراه پدرش نیز قبلاً با اتهامات سیاسی
مدتی زندانی بودهاند.
دقیقا برخلاف موادهای
9
و
19
و
11
اعلامیه جهانی
حقوق بشر و در راستای کمک به فرار مغزها و نخبه های ایرانی می باشد.
خبر بعدی که باز هم به وضوح می توان نقض حقوق بشر را در آن مشاهده کرد
اجرای حکم شلاق در ملاءعام برای دو جوان در استان بوشهر است که با حکم
دادگستری دشتستان استان بوشهر دو متهم سرقت و تجاوز به
عنف، هرکدام به
۷۰
ضربه شلاق و
۲۳
سال زندان در شهرهای شرقی کشور محکوم شدند و حکم شلاق آنها
در ملاعام در میدان مرکزی شهر برازجان و توسط دادستان اجرا شد.
نماینده دادستان هم با قرائت حکم تاکید کرد با دیگر متهمان نیز
برخوردی مشابه خواهد شد، یعنی برخلاف حقوق بینالملل بشر و بویژه
کنوانسیون ممنوعیت
شکنجه، خواهان ادامۀ نقض حقوق بشرهستند.
خبر تاسف بار بعدی از جمله رخداد هایی است که بطور مداوم و گسترده
شاهد آن هستیم یعنی تبعیض بین عقاید مختلف و جفا بر باورمندان گوناگون
در ایران و از سوی عوامل و گماشتگان جمهوری اسلامی است
.
دو نمونه از جفای یاد شده:
در تضاد با مواد
18
و
26
اعلامیه جهانی حقوق بشر مسئولین نظام در جمهوری اسلامی پروانه مهراب
خانی و
عدیل خاضعی را پس از اینکه تمام مراحل ثبت نام خود را انجام داده
بودند، از ادامه تحصیل در دانشگاه محروم کردند
.
آقای خاضعی سال گذشته نیز در کنکور پذیرفته شده بود ولی از ثبت نام
وی، به دلیل بهایی بودن امتناع کردند.بر
طبق مصوبه محرمانه شورای عالی انقلاب فرهنگی جمهوری اسلامی ایران،
بهائیان علاوه بر محرومیت از اشتغال در اماکن دولتی، از تحصیلات
دانشگاهی نیز محروم هستند وتنها مرکز تحصیلی مجازی جوانان بهایی محروم
از تحصیل در ایران نیز که به همت اعضای این اقلیت مذهبی راه اندازی شده
بود توسط عوامل جمهوری اسلامی تعطیل، و موسسات و مدرسان آن به حبس های
طویل المدت محکوم شدند.
پروانه مهراب خانی دانشجوی ترم هفت رشته علوم آزمایشگاهی دانشگاه علوم
پزشکی قزوین هم در حالی از این دانشگاه به دلیل باورمند بودن به دیانت
بهایی اخراج می شود که در سال گذشته به عنوان دانشجوی استعداد درخشان
نامش در بنر دانشگاه علوم پزشکی قزوین نصب شده بود.
اعدام و یا جنایت با مجوز قانونی از دیگر خبرهائی است که هرماهه و
بطور مستمر و برنامه ریزی تکرار و تکرار می شود، گرفتن جان انسان ها و
نقض حقوق آنان به فرمان مسئولین
: خطر
اجرای حکم اعدام برای دختر نوجوان
زینب سکانوند،
پس از اینکه بعد از زایمان
نوزادش که مرده به دنیا آمد.
متأسفانه در
ماه جاری تعداد قابلتوجهی از زندانیان اعدام شدند که از برجستهترین
آنان باید از اعدام
۸
زندانی در زندان مرکزی ارومیه،
11زندانی
در زندان رجایی شهر و تعداد بسیاری در قزل حصار یاد کرد
.امید
ان را داریم که هر چه زود تر شاهد حذف این گونه
احکام
غیر انسانی و ضد بشری باشیم.
سایرخبرهایی که
توسط این فعال حقوق بشر مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت عموما در مورد
اخبار جوانان، دانشجویان، استادان، دانش آموزان و فعالان آنان بود که
در ادامه آقای عابد بردبار به ان پرداختند از جمله:٣۵٠هزار
دانشآموز دبیرستانی که
از تحصیل بازماندهاند،شلاق خوردن دانش آموزان به دلیل ناتوانی در
پرداخت شهریه،تفکیک
دانشآموزان در کلاسهای "هوشمند و غیرهوشمند"،"شلاق زدن"
دانشاموزانی که والدین آنها ناتوان از پرداخت پول به مدرسه هستند.
مدیرکل ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایات وزارت آموزش و پرورش اعلام
کرد که درباره تنبیه بدنی دانشآموزان از هزار و
۲۹۴
شکایت ثبتشده در دو سال گذشته، هزار و
۲۷۴
شکایت "به حق"و
۶۵۰
شکایت "ناحق"
تشخیص داده شده است.به
گفته آقای میرشاهولد، در این زمینه
۳۶
پرونده به هیئت تخلفات اداری فرستاده شده،
۱۸۶
تذکر کتبی و
۵۱۸
تذکر شفاهی از سوی آموزش و پرورش به معلمان داده شده و
۱۵۲
معلم نیز "رضایت شاکی "را گرفتهاند."
تبعيض جنسيتي "
موضوع سخنران بعدی اين گردهمائي، سركار خانم عليه رحماني بود که در
پايان بخش خبري و به دعوت مسئول جلسه ، تریبون را در اختیار گرفته
بیان کردند:
ظلمی
که در جامعه ما بر دختران جوان وارد می شود چندین برابر ظلمی است که بر
دیگر جوانان و مردم ما وارد می شود
.در
کشور من دختر جوان برای پیشرفت و موفقیت به جای حمایت از طرف مردم و
دولت با مشکلات فراوانی روبرو می شوند.در
سال تحصیلی
91
پذیرش
دختران از
77
رشته در
36
دانشگاه متوقف شد.رشته
هایی مثل حساب داری و علوم تربیتی و
راهنمایی و مشاوره و
....و
در عمل دختران از تحصیل در
14
رشته
دانشگاهی به طور کامل محروم شدند به طور مثال مهندسی
راه
آهن و علوم سیاسی شاخه مطالعات امنیتی و مهندسی نفت و
...از
رشته هایی هستند که دختران از انها محروم شدند.
در
کل در
241
رشته دانشگاهی برای زنان محدودیت ایجاد شد و اولویت به مردان داده شد
.این
امر باعث مشکلات زیادی برای زنان شد
.در
خوزستان دو دانشگاه اصلی و مهم وجود داردشهید چمران و صنعت نفت و در
این منطقه تحصیل در رشته های برتر مانند مهندسی و علوم پایه تنها برای
پسران مجاز دانستند.تبعیض
دیگر فتوای جدید خامنه ای است یعنی فرمان
16
ماده ای که
سیاست خانواده نامیده شده است.در
این 16
فرمان از زنان خواسته شده تنها نقش فرزند آوری را داشته باشند و مردان
نیز نان
آوری
.تاکید
شده است برای طلاق موانع ایجاد شود.
در
ایران امار طلاق به سرعت رو به افزایش است در شهری مثل تهران از
هر
4
ازدواج یکی به طلاق منجر می شود.
از
طرفی دیگر
11
میلیون نفر
در سن ازدواج قرار دارند بدون در نظر گرفتن شغل و آینده ای برای انها.طبق
امار سال گذشته درهر ساعت
19
طلاق ثبت
شده است.اقای
خامنه ای به جای پاک کردن معلول باید علت
راپیدا کنند.
به
طور طبیعی فقر و بیکاری جوانان و نداشتن آموزش مناسب وفرهنگ ازدواج به
طلاق می انجامد.
با
ایجاد موانع قانونی بر سر طلاق جلوی مشکلات خانواده را نمی توان گرفت
.اقای
خامنه ای در حالی تاکید دارند به نان آوری زنان که
57
درصد از
پذیرفته شدگان دانشگاه در سال جاری زنان بوده اند.متاسفانه
در ایران به زن موقعیت های اجتماعی داده نمی شود
.در
عرصه های مدیریتی تعداد زنان خیلی کمتر از مردان می باشد
.دختر
جوانی که با تمام مشکلات بتواند تحصیل خود را به پایان برساند و وارد
بازار کار بشود تازه با دنیای جدیدی از مشکلات روبرو می شود.باورهای
سنتی زن را تنها برای مشاغل خاص مثل پرستاری و معلمی مناسب می داند
ازکل دختران تحصیل کرده تنها
5
درصد در سمت
های بالای اداری و مدیریتی رسیده اند
.ایران
در شرایط کنونی از نظر توسعه جنسیتی رتبه
78
را در میان140
کشور
دارد .
در
حال حاضر سهم زنان در
بازار کار
15
درصد از کل
اشتغال کشور است.
یعنی
به ازای هر
100
مرد تنها در
حدود 39زن
فعال هستند
.
دامنه اشتغال مردان
37
حوزه و زنان در حدود
7
و
8
حوزه است.این
مسئله می تواند در نرخ بیکاری و فرصت های دسترسی زنان به شغل مناسب
بسیار مفید باشد.در
واقع موانع فرهنگی مثل تفاوت و تبعیض و فرهنگ مرد سالارانه و موانع
اجتماعی و همین طور جو تبعیض در ساختار اشتغال و نحوه گزینش سد راهی
برای پیشرفت زنان جوان است.دختران
جوان ایرانی در چار چوب قانون اسیر
شده اند
.
سال گذشته نیلوفر اردلان کاپیتان تیم ملی کشورمان بخاطر همین قوانین نا
برابر و تبعیض امیز از حضور در مسابقات باز ماند
.فرزند
اوری و نگهد اری ا ز فرزند بر عهده زن می باشد اما حضانت همان فرزند
برای مرد است.پایه
همین تبعیض هم ازخانواده شکل می گیرد.بنیان
خانواده با تحمیل نقش سنتی به زنان جامعه مدرن حفظ نمی شد جامعه مدرن
نیازمند خانواده مدرن
است
.
در ورزش به تازگی موضوع شطرنج بازان زن مطرح شده است که به دلیل حجاب
اجباری از سفر به ایران سر باز زده اند
.حجاب
در نوع اجبار هتک حرمت ارزش انسانی یک زن می باشد.طبق
فتوای جدید اقای خامنه ای دوچرخه سواری برای
زنان در محیط های عمومی حرام اعلام شده است.
موضوع اصلی قربانی شدن زنان جوان در جامعه است.به
امید روزی که
تبعیضی در جامعه نباشد.در
این هنگام و قبل از سخنرانی جناب آقای نیلو، مسئول جلسه سرکار خانم
دلارام دره شوری قطعه شعر کوتاه زیر از شاعر طنز پروراز معاصر محمد رضا
عالی پیام را قرائت کردند که انتخابی زیبا و با حال و هوای این نشست
بود:
در بهمن پنجاه و هفت، این را دارم به خاطر بین آن آشوب
بر روی دیوار اوین، شخصی بنوشت این جمله به خط خوب:
"مردم
بدانید این که خیلی زود با سرنگونی رژیم شاه
با همت روحانیون، زندان تبدیل می گردد به دانشگاه
"
بعد از گذشت سال های سال همواره با خود کرده ام تکرار
پس کو؟ چه شد آن وعده های خوب پس کی محقق می شود این کار؟
تا این که افتادم به زندان و دیدم به چشم خویشتن اینجا
مملو دانشجو و استاد است این گونه زندان گشت، دانشگاه
جناب آقای امیر نیلو از اعضای هیئت رئیسه کانون و همچنین مسئول امور
کمیته های تخصصی، دیگر سخنران این نشست بودند که پیرامون "
جوانان و الگوی رفتار در جامعه ایران"
سخن گفتند و بسیار مورد استقبال حاضرین قرار گرفت.
فایل های صوتی تمامی سخنرانان و بویژه سخنان آقای نیلو در وبلاگ صدا و
تصویر کانون برای علاقمندان قابل دریافت میباشد.
سپس با توجه به عدم حضور خانم عالیه اسدی، جناب آقای احمد هاشمی نژاد
آخرین سخنران این گرد همائی بودند که به موضوع دانشجویان زندانی و
همچنین آخرین رویداد ها در حوزه جوانان پرداختند، ایشان ضمن درود به
همکاران و حاضرین درجلسه گفتند:
متاسفانه مشکلات اجتماعی و فشار بر فعالین حقوق بشر و دستگیری آنان
روندی صعودی داشته، که برخلاف روال گذشته با نزدیک شدن انتخابات نمادین
جمهوری اسلامی، این سرکوب ها و مخصوصا فشار بر فعالین نیز افزایش
یافته است.چرا که حاکمان بدون حکمت در حکومت جمهوری اسلامی طبق قوانین
اسلامی، تسلط خود را به جامعه و جوانان تحمیل نموده و با کوچک ترین
شادی آنان مخالف می کنند.هر
روز در رسانه
های ايران گزارش هائی درباره دستگيری تعدادی از جوانان منتشر میشود که
به خاطر
شرکت کردن در يک "پارتی شبانه"بازداشت و یا به احکامی قانون وسطائی
محکوم شده اند
.
مصرف مشروبات الکلی، مواد مخدر و برقراری روابط نامشروع، از اتهاماتی
است که به افراد شرکت کننده در اين پارتی ها نسبت داده می شود.
آقای هاشمی در ادامه به چند تیتر خبری در این مورد اشاره داشته گفتند:
دستگیری
۴۰۰
شهروند دزفولی در تفریگا های این شهر طی یک ساله گذشته
دستگیری
۳۷
نفر در یک جشن مختلط در یزد
دستگیری۴۰
نفر در
۲
مهمانی شبانه در نیشابور دستگیری
۱۶
نفر در مهمانی برای تماشای فوتبال، تنها گوشته ای است از مجموعه
خبرهای منتشر شده در این رابطه و همچنین از اینگونه اخبار در خبر
گزاری های داخل ایران "رواج دادن فرهنگ غرب"
و متلاشی شدن این گروه از جوانان یاد می شود.ولی سپاه پاسداران به گونه
ای دیگر برخوردهای خود را شروع کرده است و آن را پروژه عنکبوت
2
نام می نامد.که
از اردیبهشت گذشته آغاز و همچنان ادامه دارد با:
بازداشت
6
نفر در مشهد و احضار
17
نفر در این رابطه با مدلینگ.
بازداشت
11
شهروند فعال در زمینه مدلینگ و پلمب چند مغازه اتلیه همینطور احضار
چند شهروند همگی دراستان سیستان بلوچستان.
بازداشت
3
نفر ،پلمب
5
اتلیه و بازجویی
17
مرد در رابطه با مدلینگ در شهر اراک.در رابطه با خبرهای دیگری که در
سطح اخبار به چشم میخورد ممنوعیت آرایشگاه رفتن عروس و داماد از ساعت
6
عصر در شیراز بود، بر اساس اطلاعیه پلیس استان فارس، آرایشگران زنانه
و مردانه حداکثر تا ساعت
۱۸
مجاز به ارایه خدمات به عروس و داماد هستند
وعکاسان
و فیلمبرداران تا ساعت
۲۰
، تالارها و باغ ها هم حداکثر تا ساعت
۲۴
مجاز به ارائه خدمات به جشن های عروسی هستند و چند تذکر دیگر
...
نمونه های فوق کوچکترین و بارزترین مواردی است از
دخالت جمهوری اسلامی در حوزه خصوصی ترین رفتار و اعمال افراد، که طبق
ماده
12
اعلامیه جهانی حقوق بشر،در زندگی خصوصی، خانوادگی، خانه یا مکاتبات هیچ
کس نباید مداخلههای خودسرانه صورت بگیرد.این
ماده درباره حوزه خصوصی افراد است که بیان می کند هر کس دارای یک
محدوده خصوصی است کسی حق وورود و یا یورش و حمله به ان را ندارد در
حالیکه جمهوری اسلامی ایران با اجرای قوانین اسلامی،
دست مجریان قانون خود را باز گذاشته است تا اجازه ورود به هرمکان خصوصی
را داشته باشند.
در ادامه آقای هاشمی به معرفی دو دانشجوی سیاسی:
ضیا نبوی و آ رش صادقی پرداخته وگفتند:
ضیا نبوی دانشجویی با
10
سال حکم زندان، که بیشتر از
7
سال ان را تحمل کرده است،
او
که زمان بازداشت
۲۶
سال داشت، اکنون
۳۳
ساله است.ضیا نبوی، به دلیل اعتراضات صنفی و فعالیتهای مسالمت آمیز
مدنی/
در دوران دانشجویی اش از تحصیل محروم و بازداشت و زندانی شد
،
و از
۲۵
خرداد سال
۱۳۸۸
در زندان به سر می برد.
وی
از سوی دادگاه انقلاب به ده سال حبس محکوم شده و تاکنون بیش از هفت سال
آن را سپری کرده است، طبق ماده
۵۸
قانون مجازات اسلامی محکومین به حبس تا ده سال، پس از گذراندن یک سوم
دوران زندان خود می توانند از آزادی مشروط استفاده کنند.
یکی از نزدیکان این دانشجو در مورد چرائی موافقت
نکردن مسئولین قضایی با آزادی مشروط ضیا نبوی، گفته است
: "ضیا
با وجود اینکه فعالیت هایش صنفی و دانشجویی و مسالمت آمیز بود ولی یکی
از اتهاماتی که به دروغ به او نسبت دادند، اتهام محاربه از طریق ارتباط
با گروه سازمان مجاهدین خلق بود، مسئولین قضایی می گویند محکومین به
اتهام محاربه مشمول دریافت آزادی مشروط نمی شوند و به همین دلیل از
موافقت با آزادی مشروطش خودداری کرده اند.ضیا
که مرام و اندیشه اش کم ترین نسبتی با مجاهدین خلق ندارد در چند نامه
ای که به مقامات قضایی گفته که حاضر است حکم وارده را تحمل کند و
اعتراض نکند به شرطی که این اتهام را که توهینی به خود می دانست، از او
بردارند.
معلوم نیست فردی که هیچ نشانه محکمه پسندی علیه او در برابر چنین
اتهامی وجود ندارد، دیگر با چه زبانی می تواند خود را از آن جدا کند؟
علی رغم این همه ظلم آشکار، در این مدت ضیا هرگز از مسیر تعادل و انصاف
خارج نشده و نوشته های مرتب او از زندان گواهی بر سلامت نفس و روان او
هستند و همین اسباب تحقیر و تخفیف بازجویان و قضات غیر عادل او را نزد
افکار عمومی بیشتر می کند.
هر ناظر آگاه و منصفی با خواندن نوشته های او به ذهن و باور او پی می
برد که چه میزان از تفکر و دگر اندیشی حاکم بر فرقه رجوی به دور است و
نیروهای امنیتی با نسبت دادن چنین جوانان متعادل و معتدل و آگاهی به
این گروه ، چه خیانتی را به ضیا و جامعه ای که از ظرفیت های فراوان او
محروم مانده، می کنند.امیدواریم به زودی ازادی او هم میسر شود.
و صحبت اخر در مورد آرش صادقی و تایید شدن حکم همسرش باید حضور
شنوندگان عزیز عرض کنم که آرش صادقی، دانشجوی محروم از تحصیل دانشگاه
علامه طباطبایی است که به
۱۹
سال زندان محکوم شده است و هم اکنون در بند
۸
زندان اوین به سر می برد. اقای صادقی که پیش از انتخابات بحث برانگیز
ریاستجمهوری در سال
۱۳۸۸
در ستاد
"دعوت
از خاتمی"
فعالیت داشت، بعد از انتخابات در تیر ماه
۱۳۸۸
بازداشت شد.
ماموران امنیتی بار دیگر در آذرماه
۱۳۸۸
صادقی را بازداشت و بعد از یک ماه بازداشت موقت او را آزاد کردند
این فعال دانشجویی برای سومینبار در سال
۱۳۸۹
بازداشت و اینبار در دادگاه به
۱
سال حبس تعزیری و
۵
سال حبس تعلیقی محکوم شد.
آرش صادقی خود را برای اجرای حکم به زندان معرفی نکرد.
ماموران به منزل مسکونی او هجوم برده و بر اثر این هجوم مادر آرش صادقی
دچار سکته قلبی شد و فوت کرد.
در دی ماه سال
۱۳۹۰
رسانهها گزارش دادند که آرش صادقی برای چهارمینبار بازداشت شده است. در
خردادماه
۱۳۹۱
پدربزرگ آرش صادقی نیز به دلیل مصاحبههایی که برای آزادی نوهاش با
رسانهها داشت، بازداشت شد.
آرش صادقی درحال حاضر
۳۷
سال سن دارد و با حبس تعلیقی پیشین، در مجموع به گذراندن
۱۹
سال در زندان محکوم شده است.و
همینطور تایید حکم شش سال زندان برای گلرخ ایرایی به اتهام توهین به
مقدسات برای یک داستان منتشر نشده نهایت بی توجه ایی به درخواست فعالان
حقوق بشر از سوی جمهوری اسلامی می باشد.دوستان تقاضای من این هست اگر
ما با معرفی کردن این فعالان حقوق بشر به جامعه خود بتوانیم همگی یک
صدا اعتراض کنیم هیچگاه جمهوری اسلامی ایران نمی تواند انها را به
عنوان یک مجرم به جامعه معرفی کند.
همکاری
و اعتراض در فضای مجازی به ویژه توییتر اینستاگرام و دیگر برنامه های
اجتماعی حداقل فعالیتی است برای معرفی و احقاق حقوق این دوستان در بند
.در قسمت پاياني جلسه و بخش نظرات ، انتقادات
و پيشنهادات ،
اقای امیررضایی یکی از فعالان دانشجوئی پیرامون بحث الگوهای رفتاری در
جامعه ایرانی گفتند تجربه ها بیانگر مفید و کارا بودن اینگونه الگوهاست
در صورتیکه به درستی واز جنبه ها و زوایای مثبت آن الگو برداری شود
درغیر اینصورت با نتیجه ای منفی و بازدهی ویرانگر روبرو خواهیم شد،
اقای منوچهر شفایی صدر هیئت رئیسه کانون نیز مطالبی را در همین راستا
ایراد فرمودند
که بعلت طولانی شدن مطلب توجه خوانندگان را به فایل صوتی این گزارش در
بخش صدا و تصویر جلب می نمایم.
ساعت ٢٢:١٥
بوقت اروپاي مركزي،
ختم جلسه همراه با سپاس و تشکر از حاضرین و سخنرانان محترم، توسط
مسئول این نشست اعلام گردید.
گزارش
جلسه
سخنرانی
کمیته
دفاع
از
حقوق
پیروان
ادیان
29
اکتبر
جمشید
غلامی
سیاوزان
جلسه
اعضای
کمیته
دفاع
از
حقوق
پیروان
ادیان
در
تاریخ
29
اکتبر
2016
ساعت
17
به
وقت
اروپای
مرکزی
با
حضور
اعضای
کمیته
و
جمعی
دیگر
از
فعالان
کانون
دفاع
از
حقوق
بشر
در
اتاق
پالتاک
کمیته
ادیان
با
موضوع
:
تاریخچه
،
طرق
و
ریشه
یابی
علت
سرکوب
عقاید
در
ایران
برگزار
گردید
که
به
حضور
شما
علاقه
مندان
عزیز
تقدیم
میگردد.آقای
حمید
رضا
تقی
پور
دهقان
تبریزی
:
با
موضوع
"گزارش
آماری
سرکوب
عقاید
در
ایران"
برای
حاضرین
سخنرانی
کردند.
تحلیل
آماری
سرکوب
دگراندیشان
مذهبی
در
دولت
تدبیر
و
امید
همانطور
که
همگی
ما
می دانیم
در
ایران
و
با
وجود
جمهوری
اسلامی
هر
۴
سال
یک
بار
انتخاباتی
در
سر
تا
سر
ایران
برگزار
می شود
جدای
از
این
که
این
ساختار
در
ظاهر
خوب
می باشد
که
نظر
مردم
را
جویا
می شود
ولی
در
حقیقت
امر
پشت
این
داستان
انتخابات
امری فرمایشی
وجود
دارد
که
فردی
به
نام
ولی
فقیه
نظر
نهایی
را
میدهد
و
در
حقیقت
تعیین
کننده
شخص
رهبر
میباشد
.
حسن
روحانی
با
پیروزی
در
انتخابات
در
تاریخ
۲۴
خرداد
۱۳۹۴
در
روز
۱۲
مرداد
۱۳۹۲
مورد
تنفیذ
حکم
ریاست
جمهوری
قرار
گرفت
.
و
از
آنجائی
که
بابی
باز
شد
تا
برای
دولت
خود
نامی
را
انتخاب
کنند
حسن
روحانی
هم
دولت
خود
را
تدبیر
و
امید
نام
نهاد
که
البته
این
نام
فقط
در
اسم
بود
ولی
در
عمل
تغییراتی
در
راستای
پیشرفت
زیربنای
کشور
به
وجود
نیاورد
.
جمهوری
اسلامی
با
توجه
به
چالشهای
اجتماعی
عظیمی
در
بعد
از
سال
۱۳۵۷
به
وجود
آورد
در
بسیاری
از
موارد
من
جمله
حقوق
بشر
در
موارد
بسیاری
اقدام
به
نقض
آشکار
آن
کرد
و
این
موارد
نقض
حقوق
بشر
در
دولت
حسن
روحانی
نیز
ادامه
یافت
و
می توان
گفت
که
حسن
روحانی
فقط
شعاری
داد
تا
بتواند
به
این
واسطه
برای
خود
کسب
اعتبار
کند
که
متاسفانه
در
هدف
خود
موفق
هم
بود
.
در
ایران
نقض
آزادی
بیان
و
عقیده
بسیار
مشهود
می باشد
و
افراد
بسیار
زیادی
که
در
زمان
دولت
تدبیر
امید
حسن
روحانی هستند ،
صرفا
به
دلیل
بیان
عقیده
خود
با
برخوردهای
فرا
قانونی
مواجه
گردیدند
این
نوع
برخورد
از
تخریب
امکان
مذهبی
گرفته
تا
حبس
های
طولانی
مدت
را
نیز
شامل
می شود
.
در
زمان
دولت
به
ظاهر
تدبیر
و
امید
پیروان
ادیان
که
شامل
بهائیان
.
مسیحیان
که
شامل
(
آشوری
،
پنتیکاستی
،
بشارتی)
،
اهل
تسنن
،
یارسان
،
پیروان
نحوه
فکری
مثل
عرفان
حلقه
در
این
دوران
سخترین
دوران
خود
را
از
نظر
نقض
حقوق
بشر
سپری
می کنند
.
کوچکترین
فعالیت
پیروان
ادیان
در
ایران
زیر
زره
بین
نیروهای
امنیتی
رسد
می شود.که
این
موارد
زمینه
ایجاد
محدودیت
را
برای
شهروندان
ایجاد
میکند
.
وقتی
در
کشوری
فردی
به
نام
ولی
فقیه
تبدیل
به
یک
فرد
قدیس
در
نظر
برخی
افراد
کوتاه
فکر
میشود
و
همه
فرامین
وی
خداوندی
تلقی
میشود
و
هیچ
فرد
و
تفکری
جز
وی
و
تفکراتش
مقبول
نباشد
چیزی
بیش
ازآنچه
ما
شاهد
آن
هستیم
،همان
نقض
سازمان
یافته
حقوق
شهروندان
می باشد
را
شاهد
خواهیم
بود
.
در
ایران
بهائیان
آن
دسته
از
پیروان
ادیان
هستند
که
نهایت
اجحاف
در
حق
آنها
صورت
می گیرد
.
از
مواردی
که
میتوان
در
مورد
نقض
حقوق
شهروندان
بهایی
نام
برد
میتوان
به
:
تخریب
قبرستانها
،
اخراج
از
تحصیل
یا
دانشگاه
،
اخراج
از
کار
،
پلمپ
محل
کسب
،
بازداشت
بدون
دلیل
شهروندان
بهایی
و
ایجاد
محدودیت
در
مراسم
مذهبی
آنها
می توان
نام
برد
.
دسته
دیگر
پیروان
ادیان
می توان
به
اهل
تسنن
اشاره
کرد
از
موارد
نقض
حقوق
آنها
می توان
به
محدودیت
در
انجام
مناسک
مذهبی
،
جلوگیری
از
ساخت
مکان
عبادتی
،
بازداشت
های
طولانی
مدت
بدون
تعیین
دلیل
و
انفرادیهای
طولانی
مدت
.
صدور
محکومیت
های
طولانی
مدت
،
جلوگیری
از
خروج
از
کشور
را
شامل
می شود
.
دیگر
پیروان
ادیان
مثل
مسیحیان
نیز
از
این
آسیبها
بی
نصیب
نمانده
اند
از
تعطیلی
کلیساهای
آنها
تا
هجوم
ماموران
امنیتی
و
بازداشت
شهروندان
مسیحی
بشارتی
و
یا
دستگیری
رهبران
کلیساها
در
ایران
که
نگاهی
مخوف
به
مسیحیت
دارد
را
شامل
می شود
.
حتی
می توان
به
جلوگیری
از
انجام
مناسک
مذهبی
آنها
نیز
اشاره
کرد
چاپ
و
نشر
انجیل
در
ایران
ممنوع
می باشد
و
هر
گونه
حرکت
مسیحیان
من
جمله
آنهایی
که
سابقه
مسلمانی
را
دارند
برای
آنها
بسیار
مشکل
بوده
و
در
موارد
بسیار
زیادی
افراد
با
حبس
های
طولانی
مدت
رو
به
رو
گردیده
اند
.
دیگر
پیروان
ادیان
مانند
عرفان
حلقه
و
دراویش
گنابادی
نیز
از
اسیبهای
امنیتی
مثل
بازداشت
و
بی خبری
و
یا
صدور
حبسهای
طولانی
مدت
را
تجربه
کرده
اند
در
واقع
می توان
گفت
دولت
حسن
روحانی
همان
دولت
قبلی
می باشد
که
فقط
نقاب
ظاهری
خود
را
تغییر
داده
و
این
دولت
هیچ
گونه
تغییر
رویه
ای
در
برخورد
مساوات
در
حقوق
پیروان
ادیان
به
وجود
نیاورده
است
.
حتی
می توان
گفت
نوع
برخوردهای
امنیتی
با
پیروان
ادیان
بسیار
شدیدتر
گردیده
است
.
در
قانون
اساسی
جمهوری
اسلامی
نیز
به
وضوح
در
خصوص
آزادی
ادیان
رسمی
اشاره
شده،
با
این
حال
وضعیت
اقلیتهای
مذهبی
در
ایران
از
جمله
مواردی
است
که
طی
سالهای
اخیر
همواره
مورد
انتقاد
سازمان
ملل،
کشورهای
غربی
و
نهادهای
حقوق
بشری
بوده
است؛
سازمان
ملل
متحد
و
مدافعان
حقوق
بشر
میگویند
ایران
در
این
زمینه
تعهدات
بینالمللی
خود
را
نادیده
میگیرد.
طبق
گزارش
بان
کی
مون
دبیرکل،
سازمان
ملل
متحد
که
روز
۱۳
مهرماه
منتشر
شد
مقامهای
ایران
را
به
نقض
حقوق
پیروان
ادیان
متهم
کرد.
در
گزارشی
که
اخیرا
رادیو
فردا
در
برنامه
دریچه
به
وضعیت
حقوق
نوکیشان
مسیحی
و
اقلیتهای
بهایی
در
ایران
پرداخته
است.
طبق
این
گزارش
بازداشت
و
محکومیت
بهاییان
و
نوکیشان
مسیحی،
محدودیتهایی
در
زمینه
اشتغال
و
کسب
و
کار،
محرومیت
از
تحصیل
برای
بهاییان
و
ایجاد
محدودیت
برای
نوکیشان
مسیحی
در
انجام
تعالیم
و
مراسم
مذهبی
از
جمله
مواردی
است
که
طی
سالهای
اخیرو
به
خصوص
از
زمان
روی
کار
آمدن
حسن
روحانی
بیشتر
از
قبل
گردیده
است
.
از
جالبترین
نکاتی
که
می توان
به
آنها
اشاره
کرد
استنادات
وزیر
خارجه
دولت
حسن
روحانی
است
که
ایشان
وجود
اندک
نمایندگان
پیروان
ادیان
در
مجلس
ایران
را
مصداق
احترام
و
برابری
می داند
ایشان
در
نطقی
که
در
حاشیه
مجمع
عمومی
سازمان
ملل
در
مهر
ماه
سال
۱۳۹۵
داشته
است
ایشان
در
پاسخ
به
سوالی
در
مورد
حقوق
مسیحیان
ایران
گفته
که
او
برای
پاسخ
به
این
پرسش
بدون
اشاره
به
دستگیری
و
تهدید
نوکیشان
مسیحی
فارسی
زبان
(غیرارمنی)
در
کشور
و
با
نادیده
گرفتن
قریب
نزدیک
به
۹۰
زندانی
مسیحی
در
زندانهای
ایران
که
یا
در
انتظار
سرانجام
نتیجه
دادگاه
هستند
که
بسیاری
به
اتهام
تبلیغ
علیه
نظام
برای
آنان
پروندهسازی
شده
گفت
:در
ایران
دو
نماینده
مسیحی
در
مجلس
داریم،
کلیساهای
ارمنیان
در
ایران
دائر
است
.
و
مسیحیان
در
ایران
هیچ
مشکلی
ندارند
و
درنهایت
آزادی
زندگی
میکنند.
چندی
پیش
هم
نشستی
در
خرمشهر
با
میزبانی
شهرداری
این
شهر
برگزار
شد
که
در
این
نشست
ایین
زرتشت
را
در
ردیف
وهابیت
و
سلفیگری
فرقه
ضاله
معرفی
کرد
حسن
روحانی،
رئیسجمهور
ایران
که
به
کرمانشاه
سفر
کرده
بود
با
اشاره
به
امنیت
بالا
در
غرب
ایران
مدعی
شد
که
،وحدت
بین
اقوام
و
مذاهب
و
همچنین
هماهنگی
بین
مسئولان
اجرایی
در
استان،
شاهد
افزایش
سرمایه
گذاریها
در
آن
خواهیم
بود
.
آخرین
گزارش
سازمان
ملل
متحد
درباره
حقوق
بشر
در
ایران،
تاکید
دارد
وضعیت
حقوق
بشر
در
جمهوری
اسلامی
در
دوران
ریاست
جمهوری
حسن
روحانی"بدتر"شده
است.
گزارش
سازمان
ملل
بر
مبنای
تعداد
اعدامها،
دستگیری
فعالین
سیاسی
و
اجتماعی
و
بازداشت
روزنامهنگاران
و
منتقدین
و
دستگیری
گسترده
پیروان
ادیان
که
شامل
اهل
تسنن
،
مسیحیان
و
بهائیان
و
دیگر
پیروان
ادیان
را
شامل
میشود
ارایه
میگردد
.
اقای
نما
حسابیان
با
عنوان"
تاریخچه
و
ریشه
سرکوب
عقاید
در
ایران"
سخنرانی
نمودند.تاریخ
سرکوب
شدگان،
تنها
تاریخ
قربانی
شدنها
نیست،
بلکه
تاریخ
مقاومت
و
مبارزه
بشری
برای
رسیدن
به
دموکراسی
و
آزادی
نیز
هست.
میراث
مشترک
بشریت،
تنها
محیط
زیست
یا
بناهای
قدیمی
نیست،
تاریخ
سرکوب
شدگان
و
قربانیان
نقض
حقوق
بشر
نیز
میراث
مشترک
ماست.
تاریخ
زنان
و
مردانی
که
به
صرف
داشتن
عقیده
ای
متفاوت
یا
خواست
اعمال
آن
عقیده،
قربانی
شدیدترین
اشکال
نقض
حقوق
بشر
شده
اند.
.
بدون
مستند
کردن
این
تاریخ،
بدون
گفتن
این
تاریخ
برای
آنهایی
که
نمی
دانند،
بدون
به
اشتراک
گذاشتن
این
تاریخ،
از
بستری
به
بستر
دیگر،
از
سرزمینی
به
سرزمینی
دیگر،
از
زمانی
به
زمانی
دیگر،
بشر
می تواند
فجایعی
را
که
پیش
از
این
به
بارآورده
باز
هم
به
بارآورد.
بشر
می تواند
جنایتهایی
را
که
پیش
از
این
انجام
داده
باز
هم
مرتکب
شود.
حاکمیت
دهه
ها
ترور،
سرکوب
و
سانسور
نه
فقط
باعث
می
شود
که
مردمان
یک
سرزمین،
آگاهی
درباره
حقایق
تاریخی
مربوط
به
خود
و
آنچه
بر
قربانیان
نقض
حقوق
بشر
در
کشورشان
رفته
است
پیدا
نکنند،
بلکه
باعث
می
شود
آنها
در
فقدان
یک
حافظه
جمعی
مشترک،
اشتباهات
نسلهای
پیشین
و
شکست
هایش را
تکرار
کنند.
سرکوب
و
کشتار
دگراندیشان
مذهبی
و
سیاسی
در
ایران،
پدیده های
نهادینه
شده
و
مکرر
در
تاریخ
ایران
است
اما
در
جامعه
ای
که
تیغ
تعصب
عوام
و
دشنه
قدرت
سیاسی
و
مذهبی
بر
آن
حکم
می
راند،
تاریخ
این
دگراندیشان،غایب
بزرگ
تاریخ
نگاری
ایرانی
است.
حتی
در
صد
سال
اخیر
که
روشنفکری
و
گرایش
های
سیاسی
مدرن
در
ایران
پا
گرفتند،
اغلب
روشنفکران
و
حتی
احزاب،
نهادها
و
گرایش
هایی
که
خود
بعضا
قربانی
سرکوب
استبداد
سیاسی
یا
مذهبی
بوده
اند
نیز
در
بخشی
از
تاریخ
در
مقابل
سرکوب
نهادینه
شده
دگراندیشان
بخصوص
دگراندیشان
مذهبی
سکوت
کرده
اند.
این
ستم
و
سرکوب
نهادینه
شده
علیه
دگراندیشان
در
ساختارهای
سیاسی
و
دینی
و
در
روان
شناسی
جمعی
و
فرهنگ
غالب
بر
جامعه
ما
چنان
ریشه
دار
است
که
اکثریت
با
نادیده
گرفتن
و
انکار
آن
می
کوشند
تا
دست
های
خود
را
از
این
گناه
جمعی
پاک
کنند.
طرد
اجتماعی،
تحریم
اقتصادی،
فشارهای
روانی
و
فرهنگی،
مصادره
اموال،
هجوم،
زندان،
شکنجه
و
کشتار
واژگانی
هستند
که
هر
دگراندیش
با
ابراز
عقیده
خود
در
برابر
حاکمان
با
آنها
روبه
روست.
دگر
اندیشی
در
نخستین
نگاه
نشانه
استقلال
فکری
و
به
معنای
آن
است
که
فرد
یا
گرایشی،
باورهای
مسلط
را
نپذیرفته
است
و
در
مطلقیت
حقیقت
و
مالکیت
انحصاری
آن
نزد
دین
یا
ایدیولوژی
خاصی
تردید
می
کند
و
آن
را
به
چالش
می
کشد.
وقتی
در
یک
نظام
سیاسی
حکومت,
مشروعیت
و
اقتدار
حاکمیت
خود
را
از
جامعه
نمیگیرد،
بنابراین
هیچ
نیازی
به
پاسخگویی
در
برابر
جامعه
برای
خود
احساس
نمیکند.
نتیجه
آنکه
قدرتی
نامحدود
و
مطلق
شکل
میگیرد
که
در
نهایت
دست
به
فساد
گسترده،
ظلم
و
استثمار
جامعه
میزند
.و
صد
البته
ساختار
هویتی
جامعه
که
به
شدت
متاثر
از
فرهنگ
دینی
میباشد،
منجر
به
شکل
دهی
یک
فرهنگ
سیاسی
،
اجتماعی و
حامی
پیرو
می
شود
و
نتیجه
سکوت
و
اطاعت
در
برابر
زورگویی
و
زیاده
خواهی
حکومت
شده
و
به
عنوان
عامل
مکمل
تاثیرگذاراست.
استبداد
حاکم
بر
جامعه
ايران
قبل
از
آنکه
ابعاد
سياسی
داشته
باشد
ماهيتی
کاملا
عقيدتی
و
فکری
دارد
و
حکومت
دينی
در
کنار
عدم
تحمل
رقبای
سياسی،
به
نام
صيانت
از
حيطه
های
مقدس،
دگرانديشی
فکری
و
دینی
را
نيز
به
شدت
تخطئه
و
سرکوب
مي کند.ماشین
سرکوب
عقاید
که
بعد
از
آغاز
انقلاب
۱۳۵۷
آغاز
بکار
کرد
و
در
کنار
سرکوب
و
خفه
کردن
روشنفکران
سیاسی،
تا
به
امروز
نیز
از
دگراندیشان
دینی،
چه
بهایی
و
یهودی
و
مسیحی
و
نوکیش
و
زرتشتی
تا
اهل
تسنن
و
دیگر
فرقه
های
اسلامی
چون
اهل
حق
و
درویشان
گنابادی
و
غیره
هم
غافل
نمانده
مصداق
بارز
همان
صیانت
است
.
در
دهه
نخست
پس
از
انقلاب
سرکوب
و
حذف
مخالفان
عقیدتی
جمهوری
اسلامی
با
برچسبهایی
چون
کمونیست
ضد
خدا،
لیبرال
غربگرا
و
منافق
و
به
صورت
خونین
و
کشتار
جمعی
صورت
گرفت
که
نقطه
اوج
آن,.
پس
ازمرگ
خمينی,
سرکوب
وکشتاردگرانديشان
بخصوص
شاعران
ونويسندگان
آزاد
منش
ادامه
يافت
که
نمونه
های
بارز
آن
قتل
سعيدی
سيرجانی
وقتل
های
زنجيره
ای
(فروهرها،
محمد
مختاری،
محمد
جعفرپوينده
وديگران)
بودند.
جامعه
ايران
با
يک
سيستم
تمام
عيار
استبداد
دينی
مواجهه
است
که
اين
استبداد
با
شمشير
مقدسات
بالای
سر
جامعه
ايستاده
و
کوچکترين
حرکت
مخالف
و
مغاير
را
با
ضربتی
دفع
می
کند.
در
اين
پروسه
سرکوب
گرایانه،
به
نام
مقدسات
هرگونه
تنوع
فکری
و
فرهنگی
و
تکثر
عقايد
و
انديشه
ها
ناديده
گرفته
می
شود.
از
مهمترین
محدودیتهایی
که
معمولاً
برای
آزادی
بیان
وعقیده
قائل
میشوند،
مواردی
مانند
امنیت
عمومی،
مصالح
کشور,
عفت
و
اخلاق
عمومی
است.
ولی
تمام
اینها
مفاهیمی
کلی،
نامشخص
و
بسیار
تفسیر
پذیرند
که
به
آسانی
به
ابزار
قانونی
سرکوب
مبدل
میشوند.
سانسور
و
نظارت
بر
آزادي
عقيده
و
بيان
در
حقيقت
،
سايه
ی
هر
نظام
سياسي
است.
به
هر
اندازه
ای
كه
يك
نظام
سياسي
از
ارزش
هاي
دموكراسي
به
دور
باشد
به
همان
اندازه
سرکوب
و
سانسور،
سايه
ی
سنگين
تر
و
خوفناك تري
را
بر
آزادي
عقیده
خواهد
داشت.
حاکميت
نه
تنها
در
ميدان
سياست
به
توازن
نيروهای
سياسی
و
تقسيم
قدرت
پايبند
نيست،
در
عرصه
انديشه
و
عقيده
هم
اعتقادی
به
ايجاد
شرايطی
برابر
برای
انديشه
های
غير
همسو
ندارد
و
ابراز
آزادانه
عقايد
را
برای
بقای
سياسی
خود
مضر
مي داند.
استبداد
سياسی
موجود
در
ایران
به
دليل
تلفيق
و
در
هم
آميزی
سياست
با
دين
در
بستری
از
حيطه
های
مقدس
توليد
و
اعمال
می
شود
که
حتی
این
دین
دولتی
تفسیر
شده
از
سوی
چند
آیت
الله
و
مرجع
تقلید،
فرصت
تفکر
و
باز
اندیشی
عناصر
درون
خود
را
هم
باطل
و
مطرود
می
داند
و
اگر
خلاف
واقع
عمل
کنند،
بد
نام
و
حذف
می
شوند
به
توطئه
متهمشان
می
کنند
یا
حبس،
ترور
و
تبعید
در
انتظارشان
است.آیت
الله
کاظم
شریعتمداری،
آیت
الله
منتظری،
مصطفی
تاج
زاده،
علیاکبر
موسوی
خوئینی,
سعید
حجاریان
،
میر
حسین
موسوی
و
مهدی
کروبی و
دو
نام
آخر
که
دیگر
توضیح
اضافی
نمی
خواهد
.
در
واقعیت
آنچه
در
کارنامهی
۳۵
سالهی
حقوق
بشری
ایران
به
وفور
یافت
میشود
موارد
حمله،
بازجویی،
حبس
و
حتی
اعدام
شهروندانی
است
که
عقیدهای
غیر
از
آنچه
که
جمهوری
اسلامی
می
خواهد
داشته
باشند
را
دارند.
ایران
نه
تنها
پیروان
ادیان
دیگر،
اعم
از
آنان
که
به رسمیت
میشناسد
و
آنان
که
عقایدشان
به
رسمیت
نمی
شناسد،
را
به
کام
مرگ
فرستاده
است
بلکه
هزاران
تن
از
مسلمانی
که
عقایدشان
با
مذهب
جعفری
اسلامی
مغایرت
دارد
نیز
با
مجازات
مرگ
مواجه
شده
اند.
شهادت
بازماندگان
بازجوییها
و
زندانیان
جمهوری
اسلامی
حاکی
از
این
واقعیت
است
که
در
موارد
بیشماری
افراد
به
منظور
برخورداری
از
حقوق
شهروندیشان
از
جمله
حق
زندگی،
حق
آموزش
یا
کار،
مجبور
به
انکار
عقایدشان
شدهاند
و
یا
به
زور
به
اعتراف
اجباری
یا
شهادت
دروغ
علیه
خود
تن
دادهاند.
اقداماتی
این چنین
از
سوی
حاکمیت
همزمان
ناقض
حقوق
آزادی
بیان
وعقیده
شهروندان
محسوب
میگردد.
به
عبارت
دیگر
پیوند
بنیادینی
که
که
میان
حق
آزادی
بیان
و
عقیده
برقرار
است
از
سوی
حاکمیت
به
عنوان
سازوکاری
واحد
در
جهت
محکوم
کردن
گفتار
و
کردارِ
افراد
و
جوامع،
و
نقض
حقوق
سلب
ناشدنی
مختلف
آنها
به
کار
گرفته
میشود.
هنگامی
که
یک
دولت
حق
آزادی
بیان
را
محدود
میسازد،
هنگامی
که
سانسور
گسترده
و
تبلیغات
سیاسی
را
بر
جای
دسترسی
به
اطلاعات
مینشاند،
در
حقیقت
چنین
دولتی
قابلیت
شهروندانش
را
در
وارسی،
اختیار
گزیدن
و
اتخاذ
عقیدهِ
خود
محدود
میسازد.
در
زمانی
که
تعداد
قابل
ملاحظهای
از
شهروندان
یا
به
دینی
دیگر
یا
سایر
جهانبینیها
گرایش
پیدا
میکنند
و
یا
هویت
خویش
را
بر
مبنای
هر
یک
از
این
جهانبینیها
تعریف
میکنند،
اتخاذ
سیاستهایی
که
از
لحاظ
کردن
این
دگرگونیها
باز
میماند
به
منزلهی
نقض
حقوق
اکثریت
جامعه
از
سوی
یک
دولت
برآمده
از
اقلیت
تلقی
میشود.
بر
این
اساس
نمیتوان
جمهوری
اسلامی
را
نمونهای
از
یک
حاکمیتِ
دینی
محض
دانست،
بلکه
میتوان
آن
را
به
عنوان
گونهای
از
نظامهای
آپارتاید
دید
که
به
شاخهای
خاص
از
یک
مذهب,
جنبه
ای
سیاسی
بخشیده
و
از
آن
به
عنوان
ابزاری
برای
سرکوب
کسانی
استفاده
میکند
که
کورکورانه
از
او
پیروی
نمیکنند.
در
نظام
واقعی
جمهوری
اسلامی
حتی
آزادی
عقیده
در
آن
حد
نیز
وجود
ندارد
و
افراد
به
خاطر
عقاید
بیان
ناشدهی
خویش
مورد
محاکمه
قرار
میگیرند
یا
از
برخی
حقوق
و
مزایا
محروم
میشوند
.
این
عقاید
اگر
به
عمل
در
آیند
با
سرعت
بیشتری
به
حبس
و
اعدام
منجر
میشوند.
آزادی
عقیده
در
نظام
حقوقی
رژیم
ولایتفقیه
به
طور
خلاصه
عبارت
است
از
آزادی
داشتن
عقیده
در
نهانخانهی
دل،
بدون
آزادی
انتخاب،
بیان
و
تبلیغ
عقیده،
بدون
آزادی
انجام
مناسک
و
تعلیم
و
ترویج
عقیده،
بدون
آزادی
عمل
بر
اساس
عقیده،
بدون
آزادی
نفی
و
انکار
و
ترک
عقیده
و
بدون
آزادی
تشکل
یابی
بر
اساس
عقیده
رهبران
جمهوری
اسلامی
تنها
آن
بخش
از
آزادی
عقیده یعنی
داشتن
آن
در
ذهن
را
حق
شهروندان
میدانند
که
هیچ
کنترلی
بر
آن
نمیتوانند
داشته
باشند
و
اصولاً
کنترل
ناشدنی
است.
نفی
آزادی
عقیده
در
عین
حال
نفی
آزادی
تشکل
نیز
هست
چون
بدون
یک
عقیده
یا
یک
مجموعه
عقاید،
تشکل
و
سازماندهی
غیرممکن
است.
مردمی
که
نتوانند
بر
اساس
عقایدشان
دور
هم
جمع
شوند
و
کاری
انجام
دهند
احساس
آزادی
عقیده
نیز
نخواهند
کرد
حتی
اگر
عقایدشان
مورد
تفتیش
نیز
قرار
نگیرد.
حکومتی
که
منکر
آزادی
عقاید
باشد
در
واقع
از
شکلگیری
تشکلهایی
که
مطلقه
بودن
آن
را
به
چالش
کشند
واهمه
دارد.
هر
حکومت
استبدادی
و
مطلقه
به
خوبی
میداند
که
تشکل
و
اپوزیسیون
بسیار
خطرناک
تر
از
عقاید
است.
اما
آب
را
از
سرچشمه
میبندد
تا
گرفتار
نتایج
آن
در
سرشاخهها
نشوند.سخنم
را
با
جمله
ای
از
رساله
ی
فلسفی
"درباره
آزادی"
از
فیلسوف،
اقتصادان
و
سیاستمدار
بریتانیانی
جان
استورات
میل
به
پایان
می
برم.
از
او
که
به
عنوان
بینانگذار
لیبرالیسم
نوین
هم
یاد
می
کنند
در
این
رساله
با
پرداختن
به
حدود
آزادی
های
فردی
و
رابطه
آن
با
قدرت
و
سلطه
اجتماع
در
قسمت
اول
آن
می
نویسد:
اگر
کل
بشریت
جز
یک
نفر
همگی
هم
عقیده
بودند،
باز
هم
اقدام
بشریت
در
سرکوب
عقیده
آن
یک
نفر,
مشروع
تر
و
موجه
تر
از
اقدام
آن
یک
نفر
در
سرکوب
عقیده
کل
بشریت
نبود.
گزارش جلسه مشترک سخنرانی نمایندگیهای پاکستان و مالزی
18
نوامبر
جمشید غلامی سیاوزان
جلسه سخنرانی مشترک نمایندگی های مالزی و پاکستان در روز جمعه تاریخ
18
نوامبر
2016
ساعت
16
به وقت اروپای مرکزی با حضور اعضای دو نمایندگی و جمعی دیگر از فعالان
کانون دفاع از حقوق بشر در ایران با
موضوع "
روز بین المللی حذف خشونت علیه زنان و روز جهانی فلسفه "یونسکو
در اتاق پالتاک نمایندگی مالزی برگزار گردید و این جلسه سخنرانیهای
متنوعی را به همراه داشت که به سمع و نظر شما عزیزان میرسد.
اقای
جمشید
غلامی
سیاوزان
با
موضوع"
گرامیداشت
خواهران
میرابال
پروانه
های
فراموش
نشدنی"
سخنرانی
کردند.
خشونت
علیه
زنان
اصطلاحی
تخصصی
است
که
برای
توصیف
کلی
کارهای
خشونتآمیز
علیه
زنان
به
کار
میرود.
همانند
این
شکل
از
خشونت
بر
علیه
گروه
خاصی
از
مردم
اِعمال
میشود
و
جنسیت
قربانی
پایه
اصلی
خشونت
است.
مجمع
عمومی
سازمان
ملل
متحد
،"
خشونت
علیه
زنان"
را
هرگونه
عمل
خشونت
آمیز
بر
پایه
جنسیت
که
بتواند
منجر
به
آسیب
فیزیکی
،بدنی،
جنسی
یا
روانی
زنان
بشود
تعریف
کرده
است
که
شامل
:تهدید
به
این
کارها،
اِعمال
اجبار،
یا
سلب
مستبدانهٔ
آزادی
چه
در
اجتماع
و
چه
در
زندگی
شخصی میشود.
اعلامیه
رفع
خشونت
علیه
زنان
در
سال
۱۹۹۳
بیان
میکند
که
این
خشونت
ممکن
است
توسط
افرادی
از
همان
جنس،
اعضای
خانواده،
و
حکومت
اعمال
شود.
سازمانها
و
کشورهای
جهان
میکوشند
با
برنامههای
گوناگون
با
خشونت
علیه
زنان
مبارزه
کنند.
سازمان
ملل
متحد
روز"
۲۵
نوامبر"معادل
چهارم
یا
پنجم
آذر
را
روز
جهانی
رفع
خشونت
علیه
زنان
اعلام
کرده
است.
از
سال
۱۹۸۱،
۲۵
نوامبر
هر
سال
معادل
چهارم
یا
پنجم
آذر"
به
عنوان
روز
جهانی
رفع
خشونت
علیه
زنان"
برگزیده
شده
است.
این
روز
برای
یادآوری
عزم
همگانی
برای
مبارزه
با
خشونت
علیه
زنان
انتخاب
شده
است.
شورای
عمومی
سازمان
ملل
متحد
در
۱۷
اکتبر
۱۹۹۹
نامگذاری
این
روز
را
به
عنوان
روزی
جهانی
تصویب
کرد.این
تاریخ
به
خاطر
قتل
وحشیانه
سه
خواهر
میرابال،
فعالان
سیاسی
اهل
جمهوری
دومینیکن
انتخاب
شده
است.
در
روز
25
نوامبر
سال
۱۹۶۰
سه
خواهر
اهل
جمهوری
دومینیکن،
با
نام
خواهران
میرابل،
پس
از
ماه
ها
شکنجه،
سرانجام
توسط
سازمان
امنیت
ارتش
این
کشور
به
قتل
رسیدند.
جرم"
این
سه
خواهر"
شرکت
در
فعالیت
های
سیاسی
علیه
رژیم
دیکتاتوری
حاکم
بر
دومینیکن
بود.
21
سال
بعد،
یعنی
در
سال
1981،
در
همایشی
که
در
بوگوتا،
پایتخت
کلمبیا،
با
شرکت
مدافعان
حقوق
زنان
در
آمریکای
لاتین
و
منطقه
کارائیب
تشکیل
شد.پیشنهاد
اختصاص
دادن
روز
قتل
خواهران
میرابل
به
روز
نهی
خشونت
علیه
زنان
مطرح
گردید.
هدف
از
این
پیشنهاد
آن
بود
که
هم
به
تلاش
و
جسارت
این
خواهران
ادای
احترام
شود
و
هم
افکار
عمومی
بیش
از
پیش
به
سوی
نهی
خشونت
علیه
زنان
سوق
یابد.
سال
1999
سازمان
ملل
نیز
25
نوامبر
را
به
عنوان"
روز
جهانی
نهی
خشونت
علیه
زنان"
به
رسمیت
شناخت.
اوایل
نوامبر
۱۹۶۰
تروخیو
دیکتاتور
دست
نشانده
امریکایی
در
جزیره
دومینیکن
اعلام
کرد
،که
که
کشورش
با
دو
مشکل
مواجه
است:
یکی
کلیسا
و
دیگری
خواهران
میرابال.
تروخیو
دوقلوی
دیکتاتور
کوبا
باتیستا
بود.
و
در
تمام
تحولات
آمریکای
لاتین
به
عنوان
یکی
از
جزایر
ثبات
ایالت
متحده
علیه
انقلابیون
چپ
در
کوبا
و
سایر
کشورها
عمل
کرده
است.چهار
خواهر
میرابال
از
مبارزین
مردمی
چپ
گرا
علیه
حکومت
تروخیو
بودند
که
سالهای
زیادی
علیه
این
حکومت
دست
نشانده
مبارزه
کردند
و
بارها
به
همراه
همسرانشان
به
زندان
افتادند.
این
خواهران
در
ماه
ژانویه
جلسهای
را
تشکیل
داده
بودند
که
به
تاسیس
جنبش
چپ
گرای
زیر
زمینی
۱۴
ژوئن
دومینیکن
منجر
شد
و
نقش
بسیار
اساسی
در
سرنگونی
رژیم
داشت.
وجه
تسمیه
جنبش
۱۴
ژوئن
به
سال
۱۹۵۹
باز
می
گردد
که
گروهی
از
نیروهای
چپ
گرای
دومینیکن
در
این
تاریخ،
با
حمایت
انقلابیون
کوبا
تلاش
برای
سرنگونی
رژیم
کردند
اما
در
مقابل
ارتش
و
نیروی
هوایی
تروخیو
شکست
خوردند.
در
همین
جنبش
بود
که
همسنگرانشان
عنوان
"پروانه"
را
برای
یکی
از
خواهران
انتخاب
کردند
و
پس
از
آن
خواهران
میرابال
را
پروانهها
نامیدند
چند
روز
پس
از
آنکه
تروخیو
آنها
را
مشکل
کشور
دانسته
بود،
هنگامی
سه
نفر
از
خواهران
از
ملاقات
همسرانشان
در
زندان
باز
میگشتند،
توسط
مزدوران
تروخیو
ابتدا
شدیدا
مورد
ضرب
شتم
و
شکنجه
قرار
گرفته
و
سپس
آنها
را
خفه
کردند
و
اتومبیل شان
را
به
ته
یک
دره
پرت
کردند
تا
بر
جنایتشان
سرپوش
بگذارند.
پس
از
این
فاجعه
تروخیو
در
مورد
یکی
از
خواهران
به
نام
مینروا
گفت:
او
به
مرض
چپگرايي
راديكال
دچار
شده
بود.و
در
راستاي
اهدافش
خودش
را
به
هلاكت
رساند
و
خانوادهاش
را
گرفتار
اين
داستان
تراژيك
كرد.
این
حادثه
خشم
عمومی
مردم
را
بر
افروخت
و
شعلههای
اعتراض
و
انقلاب
را
بالا
کشید
تا
اینکه
سرانجام
بعد
از
گذشت
۵
ماه
رژیم
سرنگون
شد.
اقای
عبدالخالق
امیری
"مروری
بر
حقوق
زنان
در
ایران"
را
به
اطلاع
حاضرین
رساندند.
آیا
ساده
لوحانه
نیست
به
زنی
که
در
جامعه
ما
زندگی
میکند
بگوئیم
حقوق
شما
مهریه
ونفقه
و
حضانت
و
جهیزیه
و
طلاق
است
.پس
حق
زندگی
زن
کجاست؟
قوانین
ایران
با
این همه
طول
و
عرض
و
عنوانهای
مختلف
چه
جایگاهی
در
بهبود
زندگی
و
ایجاد
شرایط
مساعد
برای
بانوان
ایجاد
کرده
اند.
اصل
۲۱
قانون
اساسی،تضمین
حقوق
زنان
ایجاد
زمینه
های
مساعد
برای
رشد
شخصیت
زن
،
احیاء
حقوق
مادی
ومعنوی
او،حمایت
مادران
خصوصا
در
دوران
بارداری
،
حضانت
فرزند،
حمایت
از
کودکان
بی
سرپرست،
ایجاد
دادگاه
صالح
برای
حفظ
کیان
و
بقای
خانواده،
ایجاد
بیمه
خاص
بیوه گان
و
زنان
سالخورده
و
بی
سرپرست و
اعطای
قیمومت
فرزندان
به
مادران
شایسته
در
جهت
غبطه
آنها
در
صورت
نبودن
ولی
شرعی.
-زن
حق
مالکیت
داشته
باشد
و
دارایی
خود
را
مستقلا
اداره
کند.
زن
باید
بتواند
ولی
و
یا
قیم
و
نگهدار
فرزندان
خود
باشد.
-زن
مطابق
قانون
از
طرف
شوهر
خود
وارد
محاکمه
شود
و
به
نام
او
امور
را
اداره
نماید
در
صورت
بیماری
شوهر.
-زن
از
شوهر
ستمگر
و
بدرفتار
خود
به
دادستان
شکایت
کند
و
سزای
او
را
بخواهد
-
شوهر
حق
نداشته
باشد
بدون
اجازه
زنش
دخترخود
را
شوهر
دهد
-
در
دادگاه
گواهی
زن
پذیرفته
شود
-
زن
باید
بتواند
داور
یا
وکیل
شود
-
زن
باید
بتواند
وصی
قرار
گیرد
و
تمام
اموال
خود
را
وصیت
کند
بی
شک
وضع
اجتماعی
زن
در
هیچ
دوره
و
تاریخی
از
وضع
عمومی
آن
جامعه
مجزا
نیست.
بدون
تردید
سرزمین
ایران
یکی
از
قدیمی
ترین
و
کهن
ترین
مراکز
زندگی
بشر
بوده
است
و
اسناد
و
مدارک
در
مورد
شناسایی
وضع
زن
و
همچنین
مرد
چه
در
ایران
و
چه
در
جاهای
دیگر
بسیار
نارسا
و
ناچیز
است.
به
طور
کلی
بررسی
نخستین
جوامع
بشر
و
ملت
ها
و
اقوام
گوناگون
فقط
به
وسیله
آثار
و
وسایل
مکشوفه
و
آنچه
از
زندگی
بشر
این
دوره
به
جا
مانده
امکان
پذیر
و
قابل
بررسی
و
تجزیه
و
تحلیل
است.در
دورانی
که
شاید
بیش
از
ده
هزار
سال
قبل
از
میلاد
باشد٬
تغییراتی
در
وضع
اقلیمی
ایران
به
وجود
آمد.
و
انسان
غارنشین
رفته
رفته
برای
خود
خانه
ساخت.
در
این
دوران
کانون
خانواده
مرکز
قدرت
قبیله
بود.
اسلام
و
فرهنگ
ها
نیز
همیشه
سبب
شدند
که
حقوق
زن
پایمال
شود
مثلا
در
اسلام
و
نظام
جمهوری
اسلامی
حقوق
زن
از
نصف
حقوق
مرد
کمتر
ذکر
شده
و
و
همچنین
در
جریان
شهادت
نیز
به
همین
وضع
ذکر
شده
درصورتی
که
به
نظر
من،
وقتی
ما
نمی
توانیم
بدون
حضور
یک
زن
یک
خانواده
را
تشکیل
بدهیم
و
اگر
ما
نمی
توانیم
یک
خانواده
را
تشکیل
بدهیم
پس
یک
جامعه
نیز
نخواهیم
داشت
در
تشکیل
یک
خانواده
سالم
و
یک
جامعه
سالم
بزرگترین
نقش
را
یک
خانم
ایفاء
می
کند
پس
باید
بیشترین
حقوق
را
نیز
داشته
باشد
یا
حد
اقل
حقوق
مساوی
داشته
باشد
در
دین
اسلام
نیز
در
مورد
حقوق
زن
چیزهای
زیادی
گفته
شده
که
از
نظر
من
در
دوره حاضر
اگر
ما
به
خواهیم
اجرا
کنیم
ظلم
زیادی
به
زنان
و
حقوق
زنان
می شود.
چون
در
زمان
قدیم
شاید
موقعیت
و
نیازهای
انسان
ها
طوری
بود
که
می توانستند
با
همان
وضع
زندگی
کنند
ولی
در
شرایط
فعلی
قانون
های
هزارو
چهارصد
سال
پیش
اصلا
جواب
نمی
دهد
که
جمهوری
اسلامی
و
بعضی
از
ادیان
و
فرهنگها
هنوز
همان
را
دنبال
می
کنند
و
این
بزرگترین
امر
در
پایمال
کردن
حقوق
بانوان
می باشد
در
اسلام
و
جمهوری
اسلامی
زن
کوچکترین
آزادی
ندارد
حتی
در
بعضی
از
فرهنگ
ها
مثل
بلوچستان
و
بلوچها
زن
نمی
تواند
شریک
حیات
خود
را
خودش
آنتخاب
کنند
و
در
اکثر
اوقات
دختری
پانزده
ساله
را
به
پای
عقد
مردی
پنجاه
ساله
در
می
آورند
که
مسلما
درست
نیست و
این
پیمان
به
مشکل
بر
می
خورد
که
بعدش
هم
مقصر
بیچاره
زن
هست
پس
نیاز
هست
که
ما
برای
حقوق
زنان
از
بنیاد
باید
خیلی
چیز
ها
را
عوض
کنیم
و
این
آموزش
را
از
خانواده
شروع
کنیم
چون
این
بنیادین
حقوق
یک
انسان
و
یک
زن
میباشد
و
بر
ما
مردان
لازم
هست
که
در
این
راستا
باید
بیشتر
از
همه
چیز
تلاش
کنیم
چون
برای
داشتن
یک
جامع
پیشرفته
و
مدرن
نقش
یک
زن
اگاه
و
فهمیده
از
همه
چیز
موثرتر
است
ما
هیچ
وقت
نمی توانیم
به
تنهای
قادر
به
تشکیل
یک
اجتماع
سالم
را
بدهیم
به
امید
روزی
که
بانوان
ما
حقوق
مساوی
خود
را
در
ایران
و
تمام
جهان
داشته
باشند.
خانم
مریم
مرادی
با
عنوان"
بررسی هم اندیشی و سطح سواد رسانه ای در ایران
"سخنرانی
نمودند.
آموزش
سواد
رسانه
ای
از
سال
1929
درانگلیس
آغازشد
و
دولت
از
معلمان
خواست
تا
مهارت
خاص
تحلیل
و
ارزش
گذاری
فیلم
ها
را
به
دانش
آموزان
بیاموزند،
در
ژاپن
از
سال1992
و
در
آمریکا
و
کانادا
از
سال
1990
به
معلمان
آموزش
رسانه
ای
داده
می
شود
تا
به
دانش
آموزان
منتقل
کنند
.
انجمن
ملی
آموزش
سواد
رسانه
ای
آمریکا
هدف
آموزش
سواد
رسانه
ای
را
کمک
به
اشخاص
در
تمامی
گروههای
سنی
جهت
توسعه
وضعیت های
تحقیق
و
مهارت
های
مواجه
با
رسانه
می داند
،
و
معتقد
است
افراد
نیاز
دارند
در
دنیای
امروز
متفکرانی
منتقد
–
ارتباط
گرانی
موثر
و
شهروندانی
فعال
باشند.
سواد رسانه ای در واقع یک نوع درک متکی بر مهارت است که می توان بر
اساس آن انواع رسانه ها را از یکدیگر تمیز داد
.
انواع تولیدات رسانه ای را از یکدیگر تفکیک و شناسایی کرد.و نحوه
کارکرد رسانه ها و معنی سازی در آنها را درک نمود
.
سواد رسانه ای بینندگانی را پرورش می دهد که توانایی گزینش دارند و شکل
و محتوای رسانه های جمعی را با نگاهی انتقادی می نگرند
.
سواد
رسانهای مجموعه سازوکارهایی است که توسط آن، سطح اطلاعاتی و دیدگاه
نقادانه مخاطبان نسبت به اطلاعات دریافتی افزایش پیدا میکند
.
سواد
رسانهای در واقع شیوههایی است که به ما کمک میکند تا درک درستی از
منافع افراد، گروهها و رسانههایی که در انعکاس مطالب اقدام میکنند
داشته باشیم، به عبارت دیگر انگیزه لزوم یادگیری سواد رسانهای قبل از
پرداختن به خود خبر ضروری به نظر میرسد
سواد
رسانهای به صورت ذاتی در انسانها نیست و به طور قطع باید آموزش داده
شود و این آموزش باید از ابتداییترین مقاطع آغاز شود بهطوریکه به
فرزندان خود بیاموزیم در مواجهه با هر مطلب روحیه نقد داشته باشند، ضمن
اینکه آموزش در مقاطع بالا علمی و آکادمیک شود
.
مخاطب نباید خود را به یک رسانه آلوده کند و سعی کند خود را در مواجهه
با تعدد رسانهها قرار دهد و در عین حال اجازه ندهد در مورد هر
مسئلهای باور قاطعانه در وی شکل بگیرد
.
مراحل
شکل گیری مهارت سواد رسانه ای
مهارت های مرحله ای که منجر به ارتقای سواد رسانه ای می شود و در
برنامه های آموزشی گنجانده می شود به شرح ذیل پیشنهاد شده است
:
مرحله اول:
آگاهی از اهمیت مدیریتی و "اتخاذ رژیم مصرف رسانه ای"
اهمیت دارد، یعنی توجه به کاربردها و محدودیت های هر رسانه و شناخت و
فواید و مضرات رسانه ها و تعیین میزان و نحوه استفاده هر رسانه که این
مرحله در تعریف رابطه چند سویه بین قالب های رسانه ای و محتوای آن و
خصوصیات کاربر مانند:سن،
جنسیت، ویژگی های شخصیتی و اولویت های وظیفه ای او و...
مشخص می شود.
مرحله دوم:
فراگرفتن مهارت های خاص تفکر انتقادی که یکی از اجزای اصلی سواد رسانه
ای است توجه به تکنیک های جذب و اقناع و همچنین درک معانی پنهان پیام
های رسانه ای اهمیت دارد، یعنی مثلا دقت در پرسش هایی درباره این که چه
چیزهایی در پیام گنجانده شده؟ ساختار آن چگونه شکل گرفته؟ چه چیزی
احتمالا حذف شده است؟
مرحله سوم:
به مسائلی فراتر از این چارچوب پرداخته است و مسائل عمیق تری را بررسی
می کند.
این مرحله در صدد پاسخگویی به پنج پرسش اساسی است، یعنی:
پیامی را که ما تجربه می کنیم چه کسی تولید می کند؟
صاحبان رسانه ها و خلق کننندگان پیام ها،پیام برای چه مخاطبی تولید شده
است؟ گروه هدف(
چه پیامی در متن رسانه ای گنجانده شده است؟
(محتوا)
به چه منظور و هدفی پیام تولید شده است؟
(
اهداف تولیدکنندگان)
چه ابزاری و تکنیکی پیام را در برگرفته است.)
مرحله چهارم:
در این مرحله توانمندسازی مخاطبان در تولید محتوای فاخر رسانه ای
متناسب با اقتضائات فرهنگی و التزامات بومی جامعه با اتکا به مهارت های
نقد و ایجاد پیام رسانه ای مورد توجه است که این مرحله معمولا در مباحث
سواد رسانه ای مورد غفلت واقع می شود.
مزیت سواد رسانه ای
سواد رسانه ای پوپولیسم را نفی میکند
.
دستکاری رسانه ای را کاهش می دهد و چند فرهنگی را ترویج می کند
.
و باعث تربیت نسل پرسشگر و کنجکاو میگردد
.
اگر شهروندی آموزش نبیند به دریافت کنندگان اطلاعات و تقلید بسنده
میکند و در مقابل رسانه ها منفعل میشود و رکود در تمرکز فکری بر او
غلبه مینماید
.
رکود در تمرکز فکری بر او غلبه می نماید
.
افراد زمانی
میتوانند در مورد یک رسانه اظهارنظر کنند که در مورد آن شناخت داشته
باشند، به طور مثال در مورد تلویزیون یک مخاطب عادی، پیامها را ساده و
معمولی میبیند در حالیکه یک مخاطب حرفهای در تفسیر پیامها به مجموعه
عواملی از جمله چیدمان دکور، رنگ، نور، صدا، افکتها و...
توجه
میکند و در مرحله بعد قضاوت خواهد کرد
.
بسیاری از مخاطبان بدون اینکه به قصد و نیت فرستنده پیام پی ببرند در
معرض آن قرار میگیرند، در حالیکه تحلیل رسانه بدون درک از آن
امکانپذیر نیست
.
مسلماً
آموزش در هر موضوعی مهم است، در این مورد نیز با آموزش سواد رسانهای،
اثر رسانهها در جامعه تغییر میکند و علمیتر میشود، این آموزش در یک
بخش میتواند توسط خود رسانهها به مخاطب داده شود و از سوی دیگر نیز
خود مخاطب در این راستا تلاش کند
.
نداشتن سواد رسانهای، سبب غرق شدن مخاطب در یک رسانه میشود
.
امروزه
کاربر آگاه کسی است که با کمترین کلیک، بیشترین بهره را می برد.
شرایط ما به گونه ای است که مسائل شخصی و حقوقی در فضای مجازی رعایت
نمی شود و قانون جدی هم برای کنترل اینترنت نداریم
.
ابتدای صفحه |
بازگشت
|