گزارش
جلسه
كميته
دفاع
از
حقوق
جوان
و
دانشجو
14 دسامبر
امير رضايي
بر اساس فراخوان صادره ، آخرين نشست
ماهانه سال ٢٠١٦ كميته دفاع از حقوق جوان
و دانشجو به تاريخ ١٤ دسامبر ٢٠١٦ در فضاي
مجازي پالتاك با حضور فعالان و اعضاي
كانون دفاع از حقوق بشر و همچنين
ميهماناني از اقسا نقاط جهان در راستاي
بررسي و بازتاب نقض حقوق جوانان و
دانشجويان در ايران برگزار گرديد.اسامي
حضار در اين نشست عبارتند از بانوان :
سركار خانم صديقه جعفري ، عليه رحماني ،
فرنوش طيبي ، پريسا حسين پور ، زرين تاج
الياسي .آقايان : جناب منوچهر شفائي ،
دكتر شاهين دادخواه ، امير رضايي ، عابد
بردبار ، بهرنگ كشاورز، احمد هاشمي نژاد
رأس ساعت ٢٠ به وقت اروپاي مركزي مسئول
جلسه ضمن خوش آمد گويي به حاضرين و تشكر
از همراهي و همكاري آنان با كميته ، شروع
جلسه را اعلام نمودند . سركار خانم
عليه رحماني به خلاصه اي از اخبار يك
ماهه گذشته ناقض حقوق جوانان و
دانشجويان در ايران همراه با تحليل و
انطباق با اعلاميه جهاني حقوق بشر
پرداختند و در ابتدا اشاره اي ويژه داشتند
به محروميت دانشجويان بهائي از تحصيل كه
متن سخنراني ايشان به اين شرح ميباشد :دانشجویان
بهایی اخراج شده:کمند آگاهی، دانیال
خردمند، منا هوشمند تنها به جرم داشتن
عقیده ای متفاوت از آنچه حکومت اسلامی
قبول دارد، از حق ادامه تحصیل محروم شده
اند.ماده 26 اعلامیه جهانی حقوق بشر بر
اصل عدم تبعیض آموزشی تاکید دارد و اعلام
می دارد هر فردی حق دارد از آموزش و پرورش
برخوردار باشد. همچنین کنوانسیون عدم
تبعیض در آموزش و پرورش تاکید دارد بر
برابری در آموزش و پرورش. کم نیستند تعداد
دانشجویان محروم از تحصیل و همینطور تعداد
کسانی که به بهانه های واهی مانند نداشتن
شناسنامه و امکانات از تحصیل محروم می
شوند.در انتها امیدوارم با انتشار این
حقایق، در راه احقاق حقوق بشر و حقوق ضایع
شده قدمی باشیم.
اعتصابیون :علی
شریعتی به دلیل اعتراض به اسیدپاشی های دو
سال پیش اصفهان دستگیر شد،در صورتی که
عاملان اسید پاشی هنوز دستگیر نشده
اند.علی شریعتی در اعتراض به این حکم غیر
قانونی دست به اعتصاب غذا زد . سعید
شیرزاد فعال سیاسی و گچ عضو جمعیت دفاع از
کودکان کار در اعتراض به عدم رسیدگی به
زندانیان بیمار و عدم امنیت زندانیان
سیاسی لبانش را دوخت و دست به اعتصاب غذا
زد. آرش صادقی در اعتراض به بازداشت همسرش
به اتهام نوشتن داستانی در مورد سنگسار
دست به اعتصاب غذا زد. وضعیت جسمی ایشان
به شدت اضطراری عنوان شده است و همین طور
آقایان امیر امیر قلی، مرتضی مرادپور،
مهدی و حسین رجبیان. ماده 5 اعلامیه جهانی
حقوق بشر تاکید دارد که هیچ کس را نباید
مورد شکنجه یا بی رحمی و آزار و تحت
مجازات غیر انسانی و یا رفتاری قرار
داد.ماده 7 میثاق بین المللی حقوق مدنی و
سیاسی بر همین موضوع تاکید دارد. اما در
کشور ما هیچ کدام از این اصول اساسی رفتار
با زندانیان رعایت نمی شود و متاسفانه
زندانیان مخصوصا زندانیان سیاسی و عقیدتی
به بدترین شکل ممکن مورد شکنجه قرار می
گیرند. در قطعنامه 45/111 سازمان
ملل متحد ذکر شده است که با تمام زندانیان
با احترام رفتار شود و هیچ تبعیضی بین
افراد نباشد. در واقع بجز محدودیت هایی که
برای یک زندانی با توجه به جرم مرتکب شده
است در نظر گرفته می شود، زندانیان باید
از حقوق بشر و آزادی های که در اعلامیه
جهانی حقوق بشر به آن اشاره شده است
برخوردار باشند.همین طور کشور مربوطه اگر
کنوانسیون های مربوط به حقوق زندانیان را
امضاء کرده باشد آن کشور موظف به رعایت
حقوق ذکر شده در این کنوانسیون نیز می
باشد. ماده 55 کنوانسیون منع شکنجه نیز
نمونه ای از این موارد می باشد. اهمیت این
موضوع نباید فراموش شود ما صدای اعتراض
کسانی هستیم که در دفاع از حقوق انسانی ما
در این شرایط بسر می برند.
روز دانشجو :
نماد اعتراضات دانشجویی می باشد، اینکه
دانشجو همیشه در پی احقاق حقوق خود می
باشد و هیچ ذلتی را قبول نمی کند.امسال در
روز دانشجو با موجی از انتقادات و بحث
نسبت به محدودیت های ایجاد شده در دانشگاه
ها روبرو بودیم.مراسم سخنرانی سیاسی حذف و
جایگزین آن مراسم شادی و تفریح و مسابقه
شد. به طور مثال در دانشگاه شیراز و
ارومیه برنامه های شعبده بازی و تئاتر
برگزار شد و در مقابل در دانشگاه های
صنعتی شریف، تهران و بوشهر مراسم سخنرانی
لغو گردید.این تغییر هدفمند در جهت سیاست
زدایی دانشگاه ها اجرا شد. آقای خامنهای
در خرداد ماه امسال در یک سخنرانی به
موضوع هدایت مسئولان دانشگاه ها به سوی
مبانی و اهداف انقلاب اسلامی اشاره کردند
و تاکید کردند نباید از گرایش های مخالف
انقلاب حمایت شود.تمام محدودیت ها بر خلاف
مادهی
۱۹
اعلامیه جهانی حقوق بشر می باشد که تاکید
بر آزادی بیان دارد. با توجه به اتفاقات
سال 78 و 88 و نهادهای امنیتی داخل و خارج
دانشگاه جو سانسور و خفقان بر دانشگاه
چیره شده است. اما از این نکته نباید غافل
بود صدای دانشجو خاموش شدنی نیست.
سپس جناب آقاي عابد بردبار سخنران
ديگر نشست به تأثير فشارهاي سياسي ،
عقيدتي ، اجتماعي ، اقتصادي و همچنين
تبعيض هاي معرض و موجود در ايران
پرداختند كه از عوامل اصلي و مهم مهاجرت
جوانان و دانشجويان ميباشد و حتي گاهاً
خودكشي گوهر جامعه ( جوانان و دانشجويان )
را به دنبال داشته است و با موضوع دلايل
مهاجرت جوانان و دانشجويان از ايران به
مناسبت روز مهاجرت براي حضار سخن گفتند كه
به شرح زير ميباشد :
چکیده ای کوچک از وقایع نقض فاحش حقوق بشر
در ایران نسبت به جوانان و دانشجویان در
ایران و دلایلی که موجب می شود جوانان
ایران دست به مهاجرت بزنند را بیان کنم
.جوانان و یا همان دانشجویان مهمترین بخش
یک جامعه به حساب می آیند و فرهنگ آن ها ،
تربیت آنها و آینده آن ها همان آینده یک
جامعه و کشور می باشد و حتی آینده یک کشور
می تواند بر وقایع دنیا نیز تاثیر بگذارد
و این مطالب به صورت زنجیر وار به هم
مرتبط می شوند . بدین دلیل مناسب دانستم
موضوع دلایل مهاجرت اجباری دانشجویان و
جوانان ایران را برایتان بیان کنم .قبل از
هر چیز اشاره ای کنم به یکی از مواد
اعلامیه جهانی حقوق بشر :ماده 13
اعلامیه جهانی حقوق بشر چنین بیان
می دارد :
1. هر انسانی سزاوار و محق به داشتن آزادی
جا به جایی حرکت از نقطهای به نقطهای
دیگر و اقامت در [در هر نقطهای] درون
مرزهای مملکت است.
2. هر انسانی محق به ترک هر کشوری، از
جمله کشور خود، و بازگشت به کشور خویش
است.
با توجه به این ماده ما متوجه می شویم که
مهاجرت برای هر انسانی آزاد می باشد و هر
شخص می تواند برای ادامه تحصیل و یا شغل
مناسب به صورت قانونی مهاجرت کند . لذا
مطلبی که من می خواهم به آن اشاره کنم
مهاجرت جوانان ایران ، نه برای کار و
تحصیل و به شکل قانونی بلکه بصورت اجباری
و غیر قانونی می باشد .متاسفانه با وضعیت
تاسف بار حقوق بشر در ایران و سرکوب ها و
خاموش نگه داشتن اندیشه های نو و تازه ی
جوانان و دانشجویان توسط جمهوری اسلامی ،
این بخش از جامعه با فشار های اجتماع هر
کس به شکلی خود را مجبور به تخلیه می کند
. همانطور که شاهد آن هستیم بخشی از جامعه
جوان ایران به سوی مواد مخدر و ناهنجاری
کشانده می شوند ، شاید برای بعضی سخت باشد
تا بدین باور برسند امام من خود به عنوان
یک جوان که از جامعه ی ایران هستم ، خیلی
از این جوان ها که حتی بعضی دانشجو های
نمره ممتاز دانشگاه ها هستند ، دلیل
پیوستند آن ها به این گروه های نا هنجار و
استفاده از مواد مخدر را راهی برای مبارزه
با این رژیم می دانند و دلیل آن نیز نبود
آگاهی ، آشنا نشدن جامعه ی جوان با چگونگی
مبارزه با نقض حقوق بشر و یا این دولت می
باشد .
بخشی دیگر از این جوان ها که آشنایی
بیشتری با حقوق بشر دارند و کمی روشن فکر
تر می باشند با فشار جامعه و فشار سنگین
از سوی دولت بر آن ها به زبان می آیند و
اعتراض خود را به نقض فاحش حقوق بشر بیان
می دارند . و متقابلا دولت جمهوری اسلامی
نیز با آن ها برخورد سخت می کند .
هر دوی این بخش از جوانانی که اشاره کردم
در حال حاضر بخش اعظم مهاجران ایرانی را
در بر گرفته اند . بخشی برای نبود آزادی
حقوقشان و وضعیت سیاسی بسیار بد ایران و
بخشی برای نبود آزادی تفریح و خواسته
هایشان . البته هر دوی این دسته از جوانان
از وضعیت بد مالی و اقتصادی ایران شاکی و
نا راضی می باشند .
من فکر می کنم یکی از مهمترین خواسته های
یک دانشجو به هنگام تحصیل آرامش فکری و
آزادی در فعالیت ها دانشجویی او می باشد
تا بتواند به خوبی به تحصیل خود ادامه دهد
، که این وضعیتی است که در ایران بسیار به
سختی به وجود می آید و یا اصلا به وجود
نمی آید . سرکوب ها و فشار های دولت
اسلامی ایران بر زندگی و شیوه ی دنشجویان
سبب می شود جوانان را از جامعه دور نگه
دارد و جوانان برای یافتن قابلیت های خود
اقدام به فرار از کشور می کنند تا شاید
بتواند در کشور های پیشرفته خود را پیدا
کرده و آزادانه تحصیل و زندگی کنند .این
فشار ها بعضی اوقات حتی دلیل مرگ
دانشجویان می شود برای مثال :خودکشی یک
دانشجو در خوابگاه بهشت دانشگاه دریا
نوردی چابهار . وی دانشجو ترم سوم مترجمی
زبان و اهل شیراز بوده است که صبح بر اثر
حلق آویز شدن جان خود را از دست داده است.
بخشی دیگر از جوانانی که مجبور به مهاجرت
می شوند نا توان ماند در ادامه ی تحصیل
خود می باشند . مسیحیان ومخصوصا بهاییان
بخش اعظم این جوانان را در بر می گیرند .
در ماه اخیر بیش از 2000 امضا جمع آوری
شده از سوی بهاییان برای امکان ادامه ی
تحصیل به رئیس جمهوری ایران " روحانی "
ارسال شده که متاسفانه هیچ تاثیری نیز
نداشته و همچنین به جامعه ی جوان و
دانشجویان بهایی امکان تحصیل نمی دهند و
حتی به شکل بدی با آن ها رفتار می کنند .
این با توجه بدین است که در ماده 18
اعلامیه جهانی حقوق بشر حق آزادی و اندیشه
و دین را به تمامی ملت داده است و
همچنین در ماده 26 ماده اعلامیه جهانی
حقوق بشر اشاره می کند که آموزش و
پرورش حق همگان است .باید اشاره کرد که
مهاجرت در گفتار بسیار آسان است اما وقتی
عملی شود بسیار سخت خواهد بود . این
سرنوشت سرنوشتی است که جمهوری اسلامی برای
جوانان جامعه ی ما به وجود می آورد و آن
ها را مجبور به ترک ایران می کند .
وضعیت بد اقتصادی در ایران جوانان را
مجبور به ترک کشور می کند . دولت جمهوری
اسلامی و سران آن با فروش نفت و گاز و به
هر شکل اختلاص جیب های خود را پر می کنند
و وضعیت کشور را با سیاست های کثیفی که به
کار می گیرند به فلاکت می رسانند و در این
میان بیشترین ضرر و لطمه به جوان هایی
مرسد که آینده ساز آن کشور می باشند و
نیاز به آرامش برای زندگی دارند . ما
بسیار دانش آموز و دانشجویانی داریم که
کارگری می کنند تا فقط بتوانند کمکی به
خانواده کرده باشند و از تحصیل یا بدین
شکل بگویم از آینده خود باز می مانند .اما
تمامی این مهاجران که از ایران خارج می
شوند همگی یک درد مشکل مشترک دارند و آن
نبود حقوق بنیادین در ایران است . دولت
حمهوری اسلامی با سرکوب دانشجویان و نفض
حقوق بشر آزادی را بر جامعه صلب کرده است
و هر گونه اعتراضی را نسبت به وضعیت حقوق
بشری را سریعا سرکوب می کنند و این دلیلی
می باشد که جوانان به دنبال آزادی وحقوق
خود از ایران خارج می شوند .
و در نهایت صحبت هایم را با یک حکایت
قدیمی به پایان برسانم :
گویند روزی ملا نصرالدین از محلی میگذشت،
دید فردی را شلاق میزدند، علت را جویا شد
گفتند: شراب خورده
ملا گفت خوب بخورد مگر چه میشود؟
گفتند شراب حرام است.
ملا پاسخ داد برای چه حرامست؟
گفتند چون به بدن ضرر میرساند ودر قرآن
آمده هرچه به بدن ضرر زند حرام است
ملا گفت خدا را هزار مرتبه شکر که شلاق ،
نه به بدن ضرر می زند و نه به
آبرو...!!!،،،!!!
و در ادامه اين نشست سركار خانم صدیقه
جعفري ديگر سخنران برنامه نگاهي
عميق و قابل توجه به مشكلات و كمبودهاي
جوانان در ايران امروز داشتند كه به
شرح زير ميباشد :مسائل، مشکلات و کمبود
های که جوانان ایران امروز با آن روبرو
هستند، یکی دوتا نیست، بیشمار است، کمبود
هائی مثل، عدم امنیت، سیاسی، آزادی بیان
و اندیشه، امنیت های اجتناعی، آموزشی ،
اعتقادی، خانوادگی، خصوصی، شغلی، عدم
استفاده و مشارکت ، عدم اعتماد و اطمینان
و...همراه با بروز مشکلاتی مانند اعتیاد،
کاهش سن سکته، افسرده گی، بزه کاری،
خودکشی و ... بنا براین با توجه به
محدودیت های رسانه ای در تهیه آمار و
ارقام و محدویت زمانی که من در اختیار
دارم، نمی توان روی تمامی معضلات مکث کرد
و راه چاره ای اندیشید.
اما مهمترین معضلات خیلی از جوانان ایران
مطرح میکنند اینها هستند : « مشکل بیکاری
دامن اکثر جوانان را گرفته است»،اعتیاد
به مواد مخدر وسعت زیادی یافته است، «
اینجا ازدواج کردن به داشتن پول بستگی
دارد و اصول انسانی بر آن حاکم نیست»،
اکثر جوانان از رفتن به دانشگاه مایوس شده
اند، زیرا که شانس پذیرش و قبولی چندانی
برای وارد شدن به دانشگاه ندارند ،پسرها
معتاد به مواد مخدر شده اند و دخترها هم،
اینکه آزادی نیست، مشکلات زیادی را برای
جوانان بوجود آورده است. ، محدودیت در
آزادی فکری و فرهنگی فضای خاصی بوجود
آورده است یعنی اینکه جوانان روشنفکر
نیستند، اما معترض و در همان حال هم
پایبند به سنتهای رایج اند... ، مردم نمی
خواهند که مثل گذشته زندگی کنند، ولی در
عین حال راه چاره را هم خیلی ها
نمیدانندو.... از نظر مسئولین بزرگترین
مشکل ازدواج است و بس و با توجه به هزینه
های آن صیغه بهترین گزینه است. ولی بنظر
من ابتدا بیکاری است و سپس نداشتن امنیت
و امید به آینده در هر زمینه.به خاطر دارم
که در مدت زمانی نه چندان دور ، یک جوان
براحتی میتوانست برای آینده اش برنامه
ریزی کند و تا حد زیادی به اهداف مورد نظر
خود نیز برسد، بطور مثال یک جوان بخوبی
میدانست که اگر دقیق و کوشا در درس و
تحصیلات خویش جدی باشد ، میتواند در فلان
دانشگاه و در رشته مورد مطالعه و علاقه
خود نیز قبول شده ، در سال معین فارغ
التخصیل شود در سازمانی مشغول بکار شده و
میزان هم اندوخته کرده و برای یک زندگی
مشترک آماده شود، در حالیکه جوان امروز در
همان گام اول یعنی ورود به دانشگاه از هیچ
اطمینانی برخوردار نیست، و چنانچه با
هزار سنگ اندازی وارد دانشگاه شد امکان
انتخاب رشته مورد علاقه اش را به سختی
میتواند داشته باشد ، حتی با وجود انتخاب
رشته مورد نظر هم اطمینانی به ادامه
تحصیلات در دانشگاه را ندارد و..... آیا
به سهمیه بندی های کنکور، تفکیک جنسیتی،
دانشجوی ستاره دار، دانشجوی اخراجی،
دانشجوی بهائی، همجنس گرا و فکر کرده اید؟
پس چه اطمینانی میتوان داشت؟ و اما در
مورد انتخاب شغل: دانشگاه محقق
اردبیلی اخیرا یک آگهی استخدامی را منتشر
کرده است.در این آگهی همکاری آمده است"
دانشگاه محقق اردبیلی برای تامین نیروی
انسانی مورد نیاز خود از محل مجوزهای هیئت
امنای دانشگاه تعداد هفت نفر از افراد
بومی واجد شرایط را به صورت قرارداد کار
مشخص از طریق آزمون توانمندی های عمومی،
تخصصی، مصاحبه اختصاصی و گزینش به کار می
گیرد. نکته قابل توجه در این آگهی عدم
تناسب مشاغل پیشنهادی با شرایط تحصیلی فرد
متقاضی است..
در این آگهی شش نفر از هفت نفر مورد
استخدام نگهبان و سرایدار مرد است که در
سه شهر اردبیل، مغان و نمین مورد نیاز
بوده و مدرک تحصیلی مورد نیاز برای احراز
آن کاردانی و کارشناسی عنوان شده است.
در عین حال شرایط دیگری از جمله قبولی در
آزمون آمادگی سلامت جسمانی و احراز عدم هر
گونه معلولیت جسمی و روانی توسط پزشک
عمومی، قد حداقل 170 سانتی متر، بینایی
قابل قبول پزشکی، متاهل و ارائه گواهی
موتورسیکلت پس از شروع به کار عنوان شده
است.بر مبنای آگهی دیگری ، یک شرکت
پیمانکاری خدمات شهری در نظر دارد از بین
جوانان بومی شهر خرم اباد تعداد 150نفر
برای شغل رفتگری به استخدام خود درآورد. و
بعد از پایان فرصت ، اعلام میکند که: 23
نفراز استخدام شدگان از دارندگان مدارک
دانشگاهی کارشناسی به بالادر تمامی رشته
های مهندسی و علوم انسانی هستند! بگذریم
از باقی استخدام شدگانی که اکثرا کاردان
یا دیپلمه هستند.
خوب خوش بحال این شرکت پیمانکاری با این
رتبه علمی بالا ،البته حسن های دیگری هم
اینگونه اقدامات در بر دارد از جمله
اینکه: بزودی سحرگاه وقتی که از خانه برای
کاری به بیرون میرویم خواهیم دید رفتگران
ما با زبانهای خارجی نظیر انگلیسی فرانسوی
و آلمانی با هم صحبت میکنند و اگراحیانا
مهمانی از شهرهای دیگر برای ما بیاید
میتوانیم کلی برایشان کلاس بگذاریم حتی
میتوانیم صبح ها از آنها در مورد مسائل
مهم کاری و شخصی مشورت بگیریم ویا اینکه
دیگر لازم نیست فرزندان خود را به کلاسهای
آموزشی با کلی هزینه بفرستیم ما می توانیم
با پرداخت اندکی ماهیانه به انها برای
فرزندان خویش بهترین استادان را انتخاب
کنیم. حتی اگر رایانه ما خراب شد از آنها
برای تعمیرش بهره بجوییم.مطمنا مسئولان و
اهالی دیگر کشور ها نیزبه خاطر چنین سطح
علمی به ما غبطه خواهند خوردوحتما از ما
الگو برداری خواهند کرد!
البته حق تمام شهروندان است که تحصیلات
عالیه داشته باشند و به هر کاری که به آن
علاقه دارند بپردازند هیچ شرع ویا قانونی
کسی را ازاین کار منع نکرده است .جامعه
آرمانی جامعه ای است که در آن همگی با
سواد باشند و از حق رفاه و تحصیل و بهداشت
برخوردار باشند.
امیدواریم روزی برسد تمامی هشتادو چند
میلیون نفر جمعیت کشورمان از تحصیلات
عالیه برخوردار باشند و از درآمدی
شرافتمندانه بهره ببرند.اما این سوال هم
مطرح است که آیا رسیدن به مدارج بالای
علمی تنها مختص به شغلهای خدمات شهری (رفت
و روب)است؟
جواب منفی است با کمال تعجب باید گفت که
خیلی از اشخاص تحصیل کرده بیکار آرزوی
داشتن همچین شغلی را دارند زیرا برای هر
شخص شاغل امنیت شغلی و داشتن درآمد ماهانه
مشخص و از همه مهمتر داشتن بیمه و تامین
معاش خود و خانواده اش بسیار ارزشمند است
.
در تهران بزرگ از کسانی که دست فروشی می
کنند از کفش فروش ، سیگار فروش، فروشنده
سی دی و ترقه، معامله گر سیار، دلار و
دارو میوه فروش که سطح تحصیلاتشان را
بپرسیم ؟جواب تکان دهنده است اکثریت آنها
از جوانان دارای تحصیلات تکمیلی دانشگاهی
هستند.به نیازمندیهای روزنامه ها و
روزنامه های کار که نگاهی می اندازیم آگهی
های زیادی از جوانان جویای کار خواهیم دید
که با داشتن حتی مدرک دکتری حاضرند به
سرایداری ساختمان بپردازند .جوانان ما
نشان دادند که با فوق لیسانس حاضرند
کارگری ساختمان هم انجام دهند.
این جوانان در سخت ترین تحریمها با
کمترین امکانات هواپیمای بی سرنشین
ساختند، اورانیوم غنی کردند، تجهیزات
نظامی را ساختند ماهواره به فضا فرستادند.
بهترین پزشکان از دامن همین سرزمین هستند
در تمامی المپیادها همین جوانها جز نفرات
اول دنیا هستند با کمترین امکانات ورزشی
قهرمان دنیا می شوند.این جوانان باهوش و
با غیرت نشان دادند نیازمند اندکی توجه و
امکانات هستند تا الگوی دنیا در تمامی
ادوار تاریخ شوند.
سرزمین ایران دارای منابع عظیم انرژی و
شرایط بی نظیر اقلیمی و مردمی باهوش و
قوی است، ظرفیتی مانند بیابانهاکه براحتی
میتوان از انرژی خورشیدی وبادی آنها برای
تولیدبرق بهره جست واز صدها فرصتی که این
منابع در اختیار ما قرار داده است استفاده
کرد، کشور ما از نظر میراثهای فرهنگی و
شرایط اقلیمی دارای ظرفیتهای شگرف گردشگری
است وبا داشتن این ظرفیت خاص می توان
براحتی برای میلیونها نیروی فعال جامعه که
در حال سوختن هستند فرصت شغلی ایجاد کرد و
از این نیرودرراه پیشرفت و ترقی کشورمان
استفاده کرد.سرزمین ما سرشار از فرصتهای
ناب و بکر است که باید سازماندهی و برنامه
ریزی شوند.
اکثر جوانان ما تحصیلات عالیه دارند اما
باید بگوییم اوضاع ما اصلا جالب نیست!در
جامعه ای که نیروی فعالش اکثرا از جوانان
تحصیل کرده دانشگاهی تشکیل شده است و
اکثرا از مدارک بالای علمی برخوردارند
برخی از همین کارشناسان ارشد به صورت
رسمی و غیر رسمی به رفتگری سرایداری
نگهبانی و یا به دستفروشی در پیاده رو ها
و متروها وچند شنبه بازار ها مشغولند وباز
بیکاری به طور ترس آوری روز افزون است.
آیا میدانید که دارندگان مدارک عالیه
کشورمان که حاصل بیش از20 تا 25 سال تحقیق
و تحصیل مستمر است، به کارهای کاذبی نظیر
گل فروشی در کنار خیابان ها یادستفروش و
یا رسمی و غیر رسمی آبدارچی و سرایدار و
نگهبان و نظافتچی گری روی آورده اند؟
این همه سرمایه مملکت باید به سمت شغل
هایی کاذب نظیر ترقه فروشی هدایت شوند؟
به نظر من جوانان ما در باتلاق بیکاری دست
وپا می زنند بیکاری بلاست و فقر می آورد.
اعتیاد و فحشا می آورد، افسردگی و خودکشی
را زیاد می کند، در واقع بیکاری عامل اصلی
اکثر آسیب های اجتماعی است ، آقایان
جوانان امروز ما ثابت کرده اند که به
دنبال ریاست و پشت میز نشینی نیستند.
انها تنها میخواهند روی پای خودشان
بایستندو برای جامعه شان مفید باشند چیز
زیادی نمی خواهند تنها یک شغل فقط یک شغل
آبرومند و یک درآمد مکفی و قابل اعتماد،
تا تشکیل خانواده دهند. می خواهند مانند
پدرانشان نان آور خانواده شوند.جوانان ما
درد بیکاری دارند. دلی پر غصه دارند .ای
کاش صدای ناقوس این 23 جوان فوق لیسانس
رفتگر خرم آبادی مسئولین را تکانی بدهد تا
اوضاع ازاین هم خرابتر نشود .
بزرگان ما به جوانانمان دلداری می دادند
که صبر کنید، خودتان را با زندگی در شرایط
جدید وفق دهید، بروید درس بخوانید،
متخصص شوید، مهندس شوید، نیازهای فنی
تأسیساتی کشور را تشخیص دهید و در همان
رشته ی مورد نیاز تخصص و مهارت کسب کنید،
نگران نباشید، ایران سرزمین چهار فصل است
با منابع عظیم انرژی و شرایط بی نظیر
اقلیمی، افراد تحصیل کرده و متخصص
میتوانند بهتر و بیشتر از این همه شرایط
خوب بهره بگیرند و....! اما صد حیف و صد
دریغ که هرگز این آرزو برآورده نشد، الان
نه تنها ده هامتخصص و تحصیل کرده ی پشت
دیوار شرکت های صنعتی مانده اند، بلکه
جارو کردن و نگهبانی و خدمات فضای سبز را
نیز از جوانان ما دریغ شده است.جوانان،
نخبگان در ایران توقع و انتظار زیادی از
مسئولان ندارند؛ تنها خواست است آنها این
است که اندکی از ثروت های کشورشان برای
اشتغال و عمران و آبادی هزینه شود.
ثروت ملی، متعلق به همه ی مردم ایران است
و بقول معروف چراغی که به خانه رواست به
مسجد حرام است . ابتدا باید اشتغال و
رفاه مردم تامین گردد و سپس به پاکستان،
سوریه، عراق، سریلانکا، لبنان، بولیوی،
افغانستان، حماس، اکوادور، کنیا، زیمباوه،
نیکاراگوئه، کنگو،اتیوپی، تاجیکستان،
فلسطین.... ابتدا باید عیب و عار بیکاری و
فقر و فحشا از دامن ایران برچیده شود.
عموم مردم بویژه جوانان علاوه بر اینکه
خوب میدانند كه چه طور و چگونه باید
خوبزندگی كرد، تحقیق ودسترسی به منابع
خبری نیز به پاسخ پرسش هایشان کمک میکند
، دولت ها و نهادهای مدنی در کشور های
پیشرفته برای این مهم ارزش
فوقالعادهای قائلند وسرمایهگذاریهای
هنگفتی میكنند.
درست برعکس مسئولین امور در کشور ایران،
مثلا اگر نگاهی به كمپهای كار و
مناطق مختلف سكونت مهاجران ایرانی در
برخی از كشورهای اروپایی بیاندازیم
جوانانی را می بینیم که با آرزوی
دستیابی به «مدینه فاضله» بار
سفر میبندند و با سختی وتحمل مصائب
مختلف راهی سرزمینهای موعود میشوند.
طی مسیر اغلب با عبور از مرزهایخاكی
با پای پیاده و یا سواره و در شرایط
قاچاق وپنهانی آنهم با هزینه های چند
میلیونی صورت میگیرد. آنها با دلی پر
از امیدمی آیند تا آنچه را كه
میخواهند و نمیتوانند درخانه پدری
یعنی کشورشان پیدا کنند، در کشور بیگانه
جستجو كنند.
مسلم است که انها دوست ندارند كه بعد از
گرفتن مدركدانشگاهی مجبور باشند در
کشور خودشان كارآموزی کنند و یا ازصفر
شروع كنند، اکثرا فکر میکنند حتما با
مدرك لیسانس وفوقلیسانس هر جا بروند
رییسشان میكنند وبرج، به برج هم
پاداش و حقوق چند میلیونی می گیرند،
اما مدتی كه از فارغ
التحصیلیمیگذرد.این باور که عرصهای
مناسب برای فعالیت و ورود به بازار
كار، متعلق بهاز ما بهتران استآنان را
دلسرد، افسرده و خانه نشین می سازد و گاه
به خودکشی می کشاند،چه كسی باور میكند
وقتی از نخبگان والمپیادیها گرفته تا
بچههایی با استعداد ها و تواناییهای
مختلف،از ایران میروند تا هر انچه در
چنته دارند را در دیاری دیگر به مرحله
ظهور برسانند، نه تنها به رگ غیرت کسی بر
نمیخورد بلکه آب هم از آب تکان
نمیخورد،انهم در سرزمینی كه دارای
نفت وزمین بسیار و معادن كشف نشده و
امكانات وسیعیهست تا همه جوانانش
فرصت و شانس یكزندگی خوب را به
تجربه کنند. هرگاه حرف از مشکلات جوانان
بوجود می آید همه مسئولین فکرشان می رود
به سمت سه محور «کار , ازدواج , تفریح
» درحالیکه همه اینها خواست جوانان
هست اما مشکل جوان ازدواج یا شغل نیست.
جوان آزادی می خواهد , جوان ارزش می خواهد
و در کشور ما متاسفانه بعضی مشاغل دائم
العمری هستند ویا همیشه حداکثر مدت زمان
آن شغل به یک نفر داده میشود . خوب این
باعث تک محوری می شود که مطابق خواست جوان
نیست . وقتی به جوان بعنوان نتیجه تهاجم
فرهنگی نگاه میشود به ناچار افسرده میشود
.
کاملاً واضح است که جوان بدنبال تحول است
به دنبال نو گرایی است و به دنبال زیبایی
است وقتی شیک پوشی اش توسط برخی سنت
گرایان افراطی که هیچ نمی فهمند محکوم
میشود موجبات ناراحتی اش فراهم میشود.
طبق اصل
۵۹
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
این حق جوان است که بیاید و خودش مشخص کند
که آیا خواستار رابطه با آمریکا هست یا
خیر؟ آیا ماهواره می خواهد یا خیر؟
آیا حجاب را می خواهد یا خیر ؟ واین وظیفه
وزارت کشور است، . در اکثر شهرستانهای
بزرگ و کوچک ایران جا و مکان تفریحی مناسب
برای جوانان وجود ندارد , دوباره تکرار می
کنم که وجود ندارد اما تا دلتان بخواهد
کافه های رنگارنگ با قلیانهای میوه ای
موجود است.
نمی دانم مسبب کیست اما هر که هست به
جامعه و جوانان خائن است . گناه بسیار
بزرگ دیگر بر سر صدا و سیما یا به گفته
خودمانی جوانان صدا و سیمان است. صدا و
سیما با این راهکار بسیار غلط و بسته خود
باعث افسردگی , انحراف , و فساد در جامعه
شده است.
تلویزیونی که اکثر فیلمهایش تکراری و
مربوط به حداقل
۲۰
سال پیش است و کاملا تک محور و جانب گراست
چطور می تواند پاسخ گوی این قشر جوان و
تحصیل کرده باشد؟
صدا و سیمایی که در اوایل انقلاب قرار بود
توسط شورا اداره شود و از همه احزاب حضور
داشته باشند حالا شده است صداوسیمای شخصی
آقای …. چه فرقی بین جوانان ایران و اروپا
هست؟
چرا باید جوانان مملکت ما از همه چیز حتی
ازیک اردوی دانشگاهی محروم باشند اما
جوانان خارج اینطور در رفاه و تفریح باشند
. چرا بهترین برنامه های تلویزیون ما
پیامهای بازرگانی هست؟ مملکتی که 80
میلیون جمعیت دارد آیا برایش
۵
کانال کافی هست؟
خلاصه که جوانان ما اکنون بدترین شرایط را
تحمل می کنند و در بدترین وضعیت هستند.هر
قشری و هر قومی که بر خلاف جهت جریان شنا
کند رو به زوال و نابودی است و این باید
عبرتی باشد برای مسولان این مملکت.
تک محوری و استبداد به روشهای دیگر نمی
تواند جواب گو برای این مملکت باشد.خلاصه
اگر صحنه برای جوانان باز نشود جوان صحنه
را خود باز پس خواهد گرفت و این یک واقعیت
است.
سئوالي که سالها در ذهن جوانان بي پاسخ
مانده ، اين است که دولت و سازمان ملي
جوانان به عنوان متولي اصلي در امور
جوانان، چرا تاکنون به وعده ها و شعارهاي
چند ساله خود در خصوص ايجاد اشتغال، رفع
کمبودهاي فرهنگي، آموزش و تامين مسکن
مناسب براي آنها عمل نکرده است .امروزه
جوانان ديگر از وعده و وعيد مسئولان به
ستوه آمده اند .
باید بپذیریم که جوانان هرکدام خاستگاه
طبقاتی مختلفی دارند و جواب گرفتن
نیازمندیهای هر جوانی نیز بنا به موقعیت
طبقا تیش فرق میکند.
طبقه مرفه و نسبتا مرفه براحتی می توانند
که نه به تمامی، اما اکثر نیازمندیهای خود
را برآورد کنند. اما جوانان و دختران و
پسران اقشار فقیر جامعه که اکثریت جامعه
ایران را هم تشکیل میدهند با معضل بیکاری،
به دانشگاه راه نیافتن، اعتیاد به مواد
مخدر و شلاق خوردن و زندانی شدن و...
روبرو می شوند.
البته هم جوان طبقه سرمایه دار و مرفه وهم
جوانانی که در خدمت رژیم هستند ، می
توانند با پارتی بازی و پرداخت شیرینی های
مختلف ( بخوانید رشوه) به دانشگاه راه
یابند و یا ادامه تحصیلاتشان را به
کشورهای غربی منتقل کنند، آنها آزادی های
خودشان را هم بطور کامل دارند ، بدون
اینکه با مزاحمتی از جانب نیروهای انتظامی
روبرو شوند و حتی یک ضربه شلاق بخورند...
اما اکثر مصیبتهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی
و اجتماعی حول جوانان طبقه ضعیف و فقیر
جامعه می چرخد.
جمهوری اسلامی مانع هرنوع تغییری است که
جوان ایرانی بتواند توسط آن به حداقلی از
نیازهای اقتصادی- سیاسی، اجتماعی و
فرهنگی، مطابق با استانداردهای موازی با
پیشرفتهای بشر امروز برسند.
نمی توان تصور کرد که درجمهوری اسلامی
جوان ایرانی ( نه فقط جوانان، بلکه
سایرشهروندان نیز) دغدغه بیکاری نداشته
باشد، و یا اگر بیکارشدند، دولت هزینه
زندگی و مسکن و دیگر نیازمندیهای رفاهی
آنها را بپردازد. نمی توان تصور کرد که با
ساختارهای سیاسی اقتصادی موجود ایران جوان
ایرانی بتواند بدون ازدواج رسمی، با کسی
زندگی کند، و خیلی نکات اساسی دیگر، که به
قامت رژیم ایران نمیخواند.
بطور مثال امید کردستانی وقتی
۱۴
ساله بود از ایران به کالیفرنیا مهاجرت
کرد و اکنون تنها جوان میلیاردر ایرانی در
کالیفرنیاست و رئیس توییتر.چرا جوانان ما
در کشورهای اروپایی و غربی می توانند
بهترین ها باشند ولی در کشور خودمان ، چون
متاسفانه در کشور خودمان به آنها بها داده
نمی شود و هر جا برای کار که مراجعه می
کنند به جای اینکه از آنها استقبال شود و
از آنها ایده و طرح بخواهیم سریعا می
گویند باید سابقه کار داشته باشید. مگر نه
اینکه این جوان باید از جایی کار خود را
شروع کند تا بتواند مجرب شود ؟ مگر دیگران
از لحظه تولدشان مجرب و با سابقه بوده
اند.
وقتی به دکوراسیون ها و ساخت وساز برج و
باروها در جای جای کشورمان نگاه می کنیم
می بینیم در موارد زیادی بر میخوریم با
ایده های غربی که الگو برداری شده است،
حتی تبلیغات صدا و سیما هم کپی شده از
الگو های خارجی است ، هیچ اشکالی هم ندارد
اما ، چرا در مورد برخورد با این معضل
بزرگ جامعه و این قشر بزگ آینده ساز، حاضر
به الگو برداری نیستیم ؟
فرار جوانان ما از ایران برای چیست؟ ایا
فقط مشکل مادی مورد نظر است؟ نه، امکانات،
تسهیلات، امنیت، آزادی، توجه، باور ،
صداقت و از همه مهمتر اطمینان به افقی
روشن، همۀ این ها جاذبه هائی هستند که یک
جوان را بخود جلب میکند.آنان یک جوان را
ثروتی میدانند برای آینده کشورشان از
اینرو آموزش رایگان در اختیارش قرار
میدهند برای اینکه زبان لازم را فرا گیرد
، هزینه زندگی تا آنجا که نیازمند نباشد،
مسکن، بیمه، و از همه مهمتر براحتی و در
امنیت کامل میتواند از هرنوع پوشش و ارایش
برخوردار باشد و در کنار فرد مورد علاقه
اش زندگی کند بدون سند و مدرک اعم از صیغه
یا انکحتو و زوجتو. حرف از جوانان ،که مي
شود اولين چيزي که به ذهن مي رسد شعارهاي
رنگارنگي است که مسئولان در اين رابطه سر
داده اند، شعارهايي که هيچ گاه به مرحله
عمل نمي رسند.
با وجود تاکید بسیار زیاد بر جوانان و مهم
دانستن آنان در بین مسئولین ، کمتر دیده
شده است که تلاش و کوششی در فهم دقیقتر
جوانان بشود. نگاهي به صفحه حوادث روزنامه
ها بیانگر این واقعیت است.
مگر نه اینکه بیکاری تاثیر زیادی بر روی
عواملی مثل فحشا و بزهکاری و غیره در
جامعه میگذارد؟ کار کردن جوهره مرد است؟
شما که هر روز شاهد بخش حوادث روزنامه
هستید و این مشکل را می بینید و می
خوانید. پس چرا هیچ عملی انجام نمی شود؟
باید شرایط برای استخدام یک مقداری ساده
تر و منطقی تر باشد. و نه پارتی بازی برای
استخدام یک سری افراد بی تخصص و راحت طلب
که شایستگی ندارند و فقط فکر حقوق بالای
اخر ماه هستند.
کار کردن عیب و عار نیست بارها شنیده ایم
و خوانده ایم که کار خانم ها باید محدود و
محدود تر شود چرا؟ خانم ها هم می توانند
کار کنند فقط باید شرایطی مطمئن برای انان
بوجود آورد.باید یک مقدار ظرفیت انسانی
مان را افزایش دهیم.باید کمی بیشتر فکر
جوانان سالم و با انگیزه کشورمان
باشیم،این جوانان سرمایه های کشور هستند و
نباید فقط موقع جنگ تحمیلی یا غیر تحمیلی
و یا رای دادن به کسی ویا فلان وزیر به
فکر انان باشیم ، با این قشر تحصیل کرده
بیکار چه باید کرد؟
اما باز هم متاسفانه مسئولان و مدیران
دولتی معمولاً سعی میکنند به جابجایی
مشکلات بپردازند. مثلاً برای فرار از مشکل
گرانی از مشکل ترافیک سخن می گویند. یا در
موردفشارهایی که به دلیل ناتوانی در
مدیریت اجتماعی و فرهنگی پیش آمده
بیاخلاقی افراد و ناتوانی خانوادهها در
کنترل فرزندان شان را بهانه میکنند، دلیل
مشکل بداخلاقی و بیانضباطی فرهنگی مردم
را، بیمیلی جوانان به ازدواج میدانند و
راه حل آن را هم تشویق به ازدواج و حمایت
از صیغه، آیا این نوع نگاه به مسائل
اجتماعی کشور درست است؟
بقول معروف کار هر بز نیست خرمن کوفتن،
گاو نر میخواهد و مرد کهن،
آخرين سخنران جناب آقاي دكتر شاهين
دادخواه كارشناس خاورميانه در
مركزتحقيقات استراتژيك مجمع تشخيص مصلحت
نظام، مهمان اين نشست بودند كه به
چگونگي قرباني شدن حقوق بشر در مسلخ سياست
پرداختند و فايل صوتي سخنراني ايشان در
گزارش صوتي اين نشست در اختيار عزيزان
ميباشد.
و در پايان هم همانند هميشه در بخش پرسش و
پاسخ از نظرات و ديدگاه هاي ميهمانان
گرامي و حضار محترم بهره مند بوديم كه
مورد توجه واقعه شد و بعد از اين بخش
مسئول جلسه سركار خانم عليه رحماني با
تشكر و قدرداني از همكاران و ميهمانان
محترم راس ساعت 10:30به وقت اروپاي مركزي
ختم جلسه را اعلام كردند
.
گزارش جلسه سخنرانی دفاع از کمیته هنر و
هنرمندان در 15 دسامبر
بهروز
خسروی
جلسه ی کمیته ی هنر در ساعت 20 به وقت
اروپای مرکزی بعد از هماهنگی برای برگزاری
جلسه بعد با حضور فعالان حقوق بشر،
بانوان: لیدا اشجعی، مرضیه بردبار، مونیکا
قریشی و آقایان: بهروز خسروی، مهدی
طاهرپور، محمد حسن همتی، هادی زارع، قاسم
ساکی و علیرضا اسدبکی با حضور اقای
بهروز خسروی به عنوان مسئول جلسه و
علیرضا اسدبکی: منشی جلسه برگزار شد.
زنگ جلسه ی اعضای کمیته ی هنر در تاریخ 15
دسامبر 2016 در ساعت 19 به وقت اروپای
مرکزی با حضور اعضای کمیته و جمعی از
فعالان کانون در اتاق پالتاک کانون دفاع
از حقوق بشر در ایران، کمیته هنر با شعری
از مارگوت بیگل با ترجمه ی احمد شاملو با
صدای مسئول جلسه آقای بهروز خسروی به صدا
درآمد.
جویای راه خویش باش از این سان که منم
در تکاپوی انسان شدن
در میان راه دیدار می کنیم حقیقت را
آزادی را
خود را
در میان راه می بالد و به بار می نشیند
دوستی ای که توانمان می دهد
تا برای دیگران مأمنی باشیم و یاوری
این است راه ما ،تو و من
سرکار خانم مرضیه بردبار، هنرمند و
فعال حقوق بشر با موضوع سخنرانی خود،
روز جهانی مهاجرین، معضلات و ناخوشایندی
مهاجران در کشورهای مهاجر پذیر، اولین
سخنران این جلسه بودند که به اتفاق آن را
مرور می کنیم.
200 میلیون انسان در سراسر کره ی زمین روز
18 دسامبر روز جهانی مهاجران توسط یونسکو
نامگذاری شده ، مهاجرت عبارت است از جابه
جایی مردم از مکانی به مکانی دیگر، برای
کار و یا زندگی... مردم معمولن به دلیل
شرایط نامساعد دور کننده مثل فقر ،
بیماری، مسایل سیاسی، اجتماعی، کمبود غذا،
بلایای طبیعی، جنگ، بیکاری و کمبود امنیت
مهاجرت می کنند.و دلیل دوم می تواند شرایط
و عوامل مساعد و جذب کننده ی مقصد مثل
امکانات بهداشتی، آموزش بهتر، درآمد
بیشتر، مسکن بهتر و آزادی های سیاسی و
اجتماعی بیشتر باشد.
اکثر انسانها برای داشتن زندگی دلخواه از
کشورشان مهاجرت می کنند تا امکاناتی که
نتوانستند در کشور خودشان داشته باشند در
جای دیگر به آن دست پیدا کنند. طبق
محاسبات سازمان ملل متحد 200 میلیون انسان
امروزه در یک سرزمین بیگانه کار و زندگی
می کنند. که اغلب آنها واقعا در رنج هستند
و رفتار اغلب بد و غیر انسانی. جوامع
میزبان با آنها بر خلاف رویاهایی هست که
در ذهنشان داشتند . به طور مثال در کُلن
یک رومانیایی قصد داشت از بالای جرثقیل
خود را به پایین پرتاب کند چون برای کارش
در امور ساختمانی ماهها بود که پولی به
عنوان مزد دریافت نکرده بود و هیچ چیز
برای خوردن نداشت. و یا با زنان فلیپینی
در هنگ کنگ مثل برده رفتار می شود و
کارگران رومانیایی در آلمان به صورت غیر
قانونی و با دستمزد بخور و نمیر به کار
گمارده می شوند.
در امریکا، مکزیک، اسپانیا، شمال افریقا و
در خیلی از کشورها، مهاجران اکثرا به
حاشیه ی جامعه رانده می شوند و فقط تعداد
کمی از آنها می توانند به رویاهاشان جامه
ی عمل بپوشانند. البته مهاجران افغان در
ایران هم تحت شرایط سختی بودند، سه ماه
پیش با یک خانم در ترکیه هم کلام شدم با
اینکه متولد ایران بود ولی نتوانسته ادامه
تحصیل بدهد و فقط تا پنجم ابتدایی اجازه
داشته درس بخواند. و از رفتار مردم و دولت
ایران شاکی بوده که دستمزد کم و کار زیاد
به آنها می دادند و مورد آزار و تمسخر
قرار می گرفته و چیزهای دیگر....
هرگز در تاریخ بشریت انسانها به اندازه
امروز در راه مهاجرت نبوده اند. امروزه از
هر 35 شهروند در جهان یک نفرمهاجر است در
اینده کمتر انسانی در همانجایی خواهد زیست
که بدنیا امده است . پس زمان ان رسیده است
که فرهنگ پذیرش تازه ای در برابر مهاجران
تهیه کنیم. در اغاز یک ژست کوچک
کافیست.لبخند بزن و بگو سلام چه خوب که
اینجا هستی خوش امدی
ماده 1
ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺑﻨﺎﯼ ﺑﺸﺮ ﺁﺯﺍﺩ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺮﻣﺖ ﻭ
ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﺑﺮﻧﺪ . ﻋﻘﻼﻧﯿﺖ ﻭﻭﺟﺪﺍﻥ ﺑﻪ
ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺭﺯﺍﻧﯽ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻻﺯﻡ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ
ﻋﺎﺩﻻﻧﻪ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻧﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﮐﻨﻨﺪ .
ﻣﺎﺩﻩٔ ۴ ﻫﯿﭻ ﺍﺣﺪﯼ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺑﺮﺩﮔﯽ ﯾﺎ ﺑﻨﺪﮔﯽ
ﻧﮕﺎﻩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺷﻮﺩ : ﺑﺮﺩﮔﯽ ﻭ ﺩﺍﺩ ﻭﺳﺘﺪ ﺑﺮﺩﮔﺎﻥ
ﺍﺯ ﻫﺮ ﻧﻮﻉ ﻭ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺷﮑﻠﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺯﺩﺍﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ
ﻭ ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺷﻮﺩ .
طبق ماده 13 اعلامیه حقوق بشرشهروندان
نبایستی ممانعتی در ترک کشور خود داشته
باشند. 1 .هر کس حق دارد که درداخل هر
کشوری ازادانه عبور و مرور کند و محل
اقامت خود را انتخاب کند.2 . هر کس حق
دارد هر کشوری از جمله کشور خود را ترک و
به کشور خود بازگردد.
در انتها شعری از خانم بهار سعید شاعر
ازاده و شیرین سخن افغان که ایشان خود نیز
مهاجر هستند و در فراق وطن سروده اند
پایان سخنرانی خانم بردبار بوده است:
ارزوچشمان مرا به بلخ زیبا ببرید
دستان مرا به لمس بابا ببرید
خاکستر
قلب داغ حسرت زده ام
بر سینه
ی داغدار بکوا ببرید
یا پیکر من روان امو دارید
یا روح مرا به جسم دریا ببرید
سوز جگر
نشسته در خونم را
بر مرهم
قندهار بی ما ببرید
خشت و گل و سنگ از استخوانم سازید
بر ساختن کابل فردا ببرید
صد بوسه
ی عاشقانه از لبهایم
بر چهره
ی سنگ سنگ کوهها ببرید
دامن دامن شکفتن شعرم را
بر جلوه ی لاله های صحرا ببرید.
عنوان سخنرانی هنرمند و فعال حقوق بشر،
آقای محمد حسن همتی، موزیسین معترض
بوده که به شرح ذیل می باشد :
حسین علیزاده، با حذف موسیقی، گرسنگی
مردم، بیخانمانی و افسردگی حل میشود؟
حسین علیزاده، موسیقی
دان سرشناس ایرانی در گفتگویی با انتفاد
از اعمال محدودیت بر موسیقی کشور و بخصوص
حاشیه های ایجاد شده در برگزاری کنسرت ها
پرسیده است “در رادیو و تلویزیون و وزارت
ارشاد و… هرچه از موسیقی هست همه
راببندید. در این صورت ببینید با چنین
رفتاری مسئله جامعه ما، گرسنگی مردم،
بیخانمانی عدهای و افسردگی عدهایدیگر
حل میشود؟ حسین علیزاده موسیقی دان
سرشناس ایرانی در گفتگو با روزنامه شرق
ضمن پرداختن به موارد متعددی به انتقاد
از وضعیت موسیقی کشور و محدودیت های
اعمالی بر آن پرداخته است، او در قسمتی از
صحبتهای خود می گوید “وقتی سرزمینی
سیاستزده است، در پی اتفاقات و
تصمیمات، دیگر دنبال منطق نباشید چون
هرکسی فقط در تلاش برای ثبات قدرت خویش
است و این باعث میشود شما سردرگم بمانید
که اصلا مفهوم مخالفتها چیست؟
درصورتیکه این تصمیمات سلبی، منطق
نمیخواهد، بلکه کسانی را میخواهد که
خط خودشان را جلو ببرند یا از موسیقی
بهعنوان وسیله استفاده کنند و آن را
بکوبند. باید گفت آقایان بیایید موسیقی
را نهفقط از یک شهر خاص، که از همه ایران
حذف کنید! اما اگر توانستید و موفق شدید،
آن وقت ما هم با شما موافقیم. یعنی در
رادیووتلویزیون و وزارت ارشاد و… هرچه
از موسیقی هست همه را ببندید. در این صورت
ببینید با چنین رفتاری مسئله جامعه ما،
گرسنگی مردم، بیخانمانی عدهای و
افسردگی عدهای دیگر حل میشود؟ مسئله
مهم این است که در چنین شرایطی باید دید
رسالت فکری و اهداف هنرمندان در هنرشان
چیست؟ ما نمیتوانیم همه را یکدست
ببینیم. در آشفتگی نظرات، هنرمندان هر
کدام متعلق به یکی از نظرات و نحلههای
فکری و سیاسی میشوند.
خیلی مواقع با خودم میگویم کسانی که در
شوراهای ممیزی مینشینند آیا یک کارمند
هستند یا یک هنرمند؟ یعنی یک موسیقیدان
در یک شورا که قرار است ممیزی کند، رسالت
هنری هم برای خودش قائل است تا فکر کند
مملکتش از نظر فرهنگی به چه نیاز دارد؟
یا
اینکه صرفا حقوقی میگیرد تا هر از گاهی
امضایی زیر کاغذی بزند و تمام؟ به نظرم،
ما اینجا فقط براساس تخیلات و خلاقیتمان
موسیقیدان نیستیم، بلکه یک دستمان
ساز و دست دیگرمان سپر است و باید از
موسیقی هم تمامقد دفاع کنیم. ما تیمی
هستیم که گل به خودی هم زیاد دارد! مسئله
اینجاست که وقتی رفتار قدرتمدارانه در
جامعه ما تثبیتشده باشد، مشابهش در
جامعه هنری هم به وجود میآید.
یعنی
وقتی تشکلی صنفی به اسم خانه موسیقی
تشکیل میشود، بعد از مدتی تبدیل به
مکانی برای قدرتورزی عدهای میشود.
شما به سایت خانه موسیقی که نگاه کنید،
میبینید هیچ ارگانی به اندازه سایت
خانه موسیقی سانسور ندارد! اگر به سایت
نگاه کنید، میبینید چقدر مطالب در این
سایت گزیده میشود و فقط کسانی در آن
حضور دارند که مداحی خانه موسیقی را
میکنند. این چیزی که میگویم ناشی ازهیچ
مسئله شخصی با هیچیک از دوستان خانه
موسیقی نیست و صرفا نگاهی واقعبینانه
به موقعیت یک نهاد صنفی است. بعضی مواقع
حتی اگر یک لیوان در آبدارخانه خانه
موسیقی شکسته باشد حتما در سایت نوشته
میشود! ولی اگر حرفی مهم در حوزه موسیقی
گفته شده باشد، باید گزینش شود و آن حرف
در صورتی روی سایت منتشر میشود که
گویندهاش محرم خانه موسیقی باشد، یا
دوست و رفیق و مجیزگوی آن. شما از همان
سایت خانه موسیقی میتوانید همهچیز را
قضاوت کنید. درحالیکه خانه موسیقی یک
نهاد صنفی و مدنی است که قرار بوده دولت
را در حوزه موسیقی راهنمایی کند و نه
اینکه احکام دولت را در حوزه موسیقی اجرا
کند! حالا در این یک سال که انتقاداتی به
خانه موسیقی مطرح شده، هر از گاهی از سوی
اهالیاش نامهای منتشر میشود که مثلا
اعتراضی هم بکنند! اعتراض را هم اگر اهالی
خانه موسیقی بکنند، روی سایت منعکس
میشود، وگرنه اعتراض دیگر اهالی موسیقی
برای سایت آنجا اهمیت خبری ندارد! فقط
منظورم اعتراض نیست و بحثم بیشتر بر سر
بازشدن فضا برای برقراری دیالوگ و مباحثه
است. الان در خانه موسیقی خودِ موسیقی
در مقایسه با حواشیاش چقدر مطرح است؟
البته این تقصیر خانه موسیقی نیست، بلکه
تقصیر شرایطی است که بر آنجا تحمیل
میشود. ولی کسانی که آنجا مینشینند
باید بدانند چه مسئولیتی دارند. درحالی
که میتوانند نروند روی آن صندلی
بنشینند! وقتی شما رئیسجمهور میشوید،
خودتان خواستهاید.
اینکه من فکر کنم
آقای رئیسجمهور چقدر کار دارد و
چقدردرگیر است و باید پاسخگو باشد و از
این
تعجب کنم، خندهدار است چون واقعیت این
است که رئیسجمهور خودش این همه تبلیغ
کرده که رئیسجمهور شود. پس کسانی که
رفتهاند و در خانه موسیقی نشستهاند و
نوش جانشان تا آخر عمرشان هم بنشینند
خودشان انتخاب کردهاند و باید
مسئولیتپذیر باشند. وقتی رفتهاند
آنجا نشستهاند، همه از آنها توقع دارند.
باید به آقایان گفت شما آدمهایی را
ندیده میگیرید که خودشان این محیط را به
وجود آوردهاند، انتقاد ما به شما
میتواند باعث پیشرفت شما باشد ضمن
اینکه شما و ما نداریم و ما همه باهم
هستیم. من خودم در خانه موسیقی بودهام و
دیدهام چقدر عرصه را تنگ کردهاند و
چنان نگاه حاکم یکسویه بود که نتوانستم
تحمل کنم و بیرون زدم. البته گفتند شکمم
سیر بوده و به محض اینکه سیر شدم از خانه
موسیقی بیرون آمدم! (با خنده) خدا نکند که
شکم بقیه گرسنه باشد.”در
ادامه جلسه اجرای کلیپ مقایسه ی ماده ی یک
اعلامیه جهانی حقوق بشر با قانون اساسی
میان برنامه ای بود که فایل صوتی کلیپ در
سایت کانون، بخش صدا و تصویر موجود می
باشد
به مناسبت درگذشت خسرو فرشید ورد،
از بزرگان نگارش فارسی و نقد ادبی آقای
مهدی گلسفیدی، نویسنده و کارشناس تئاتر با
موضوع سخنرانی: این خانه قشنگ است ولی
خانه من نیست، آخرین سخنران جلسه ی کمیته
هنر بودند، متن این سخنرانی گویای احوالات
ناخوشایندی است که اکثر هنرمندان بخصوص
نویسندگان در اواخر زندگی خود به علت بی
توجهی به مقام انسانیت و هنر توسط دولت
کنونی جمهوری اسلامی ایران به آن دچار شده
و در کنج تنهایی خود چشم بر جهان می
بندند.
این خانه قشنگ است ولی خانه ی من
نیست،خسرو فرشیدورد در سال 1308 در ملایر
به دنیا آمدپدرش خان یکی
از توابع ملایر بود.
وی تحصیلاتش را تا پایان دوره دبیرستان در
زادگاهش انجام داد و برای تحصیل در رشته
زبان و ادبیات فارسی به دانشگاه
تهران رفت.وی
در سال
۱۳۴۲
با پایان نامهای تحت عنوان قید در زبان
فارسی و مقایسه آن با قیود عربی و فرانسه
و انگلیسی به درجه دکترا دست یافت.دکتر
خسروفرشیدورد از سال 1343 در دانشگاه
اصفهان تدریس کرده و در سال 1347 به
دانشگاه تهران آمد و از آن پس تا هنگام
بازنشستگی استاد دانشگاه تهران بود.دکتر
فرشید ورد آثار، کتابها و مقالات
متعددی را تألیف کرده است، از جمله:
·
دستور برای لغت سازی فرهنگ پیشوندها و
پسوندهای فارسی
همراه گفتارهایی درباره دستور زبان فارسی
·
گفتارهایی درباره دستور زبان فارسی
·
عربی در فارسی
·
پژوهشی
در دستور تاریخی زبان فارسی، فعل و گروه
فعلی و تحول آن در زبان فارسی
·
دستور مختصر تاریخی زبان فارسی
·
مساله درست و غلط، نگارش و پژوهش در زبان
فارسی
·
جمله و تحول آن در زبان فارسی
·
تاریخ مختصر زبان فارسی از آغاز تا کنون
·
پیرامون ترجمه (مجموعه مقالات)
·
دستور مفصل امروز بر پایه زبانشناسی جدید:
شامل پژوهشهای تازه ای درباره آواشناسی و
صرف و نحو فارسی معاصر و مقایسه آن با
قواعد دستوری انگلیسی
تخصص اصلی خسرو فرشیدورد دستور زبان و
نگارش فارسی بود و در نقد ادبی و سبک
شناسی نیز صاحب نظر بود، علاوه بر مقالات
متعدد، از او بیش از شانزده عنوان کتاب در
همین زمینه ها و همچنین دو مجموعه شعر با
عنوانهای "حماسه انقلاب" و "صلای
عشق" برجای مانده است، کتاب "صلای
عشق" علاوه بر مجموعه اشعار، حاوی مقدمه
ای در معرفی شعر فارسی امروز نیز هست.با
اینکه خسرو فرشیدورد بیشتر با عنوان ادیب
و محقق در حلقه های ادبی و دانشگاهی شهرت
دارد اما میان توده های مردم، پرآوازه
ترین اثر او غزلی است با مطلع: این خانه
قشنگ است ولی خانه من نیست
.بسیاری از فارسی زبانان و بخصوص فارسی
زبانان دور از دیار و ساکن غربت، این غزل
را زبان حال خود می بینند و با آن انس
زیاد دارند، اما اغلب آنان نمی دانند که
سراینده اش کیست.
بسیاری از آنانی که نام خسرو فرشیدورد
برایشان آشنا نیست شاید از یاد برده اند
که در کتاب آیین نگارش دوران دبیرستان
خود، درسی با عنوان گرته برداری داشته اند
که به قلم وی بوده است.
این مقاله، شیوه درست برگردان کردن
اصطلاحات و اسامی خاص خارجی را به زبان
فارسی به شیوه ای محققانه و عملی به دانش
آموزان می آموخت و شاید اگر این درس، خوب
خوانده و پس داده می شد و آموزه هایش
آویزه گوش می گشت، امروز شاهد بسیاری از
نادرستی ها و سردرگمی ها در ترجمه هایی که
از متون خارجی در کتابها و رسانه ها می
شود نبودیم.
نام خسرو فرشیدورد در عین حال می تواند
برای بسیاری از اهل شعر و ادب فارسی،
بویژه دوستداران احمد شاملو، یادآور تلخی
هایی هم باشد.خسرو
فرشیدورد بیش از هرچیز دغدغه حفظ میراث
کهن زبان فارسی را داشت، شیوه شاعری و
دیدگاههای نقادانه اش هم متأثر از همین
دغدغه او بود.
با پیدایش آثاری که ارتباطات و مکاتبات
اینترنتی بر زبان امروز فارسی گذاشته،
خسرو فرشیدورد از جمله استادن زبان فارسی
بود که با انتشار بیانیه ای نسبت به
استفاده از الفبای لاتین برای نگارش
پیامهای فارسی هشدار دادند.خسرو
فرشیدورد بیشتر زندگی خود را در تنهایی
سپری کرد و با اینکه شخصیتی گوشه گیر
داشت، به نغزگویی و شوخ طبعی مشهور بود.
از او فرزندی جز آثارش به یادگار نمانده
است.
شادروان خسرو فرشید ورد به غیر از تسلط بر
زبانهای عربی و فرانسه، آشنائی زیادی با
زبانهای انگلیسی، پهلوی، اوستا و فارس
باستان داشت.
او بیپروا بود و گاهی به کارهایی که در
نظام جمهوری
اسلامی ایران انجام
میشد معترض بود و به همین دلیل از تدریس
در مقطع کارشناسی منع شد. پس از بازنشستگی
از دانشگاه تهران، مدتی را با بستگانش
زندگی کرد و پس از آن به سرای
سالمندان نیکان
منتقل شد.درگذشت
خسرو فرشیدورد، استاد ادب فارسی، ده روز
پس از مرگ او، آن هم از طریق یک وبلاگ
منتشر شد.
محمدرضا ترکی، شاعر و استاد ادبیات فارسی
دانشگاه تهران در وبلاگ خود، فصل
فاصله، نوشته که خسروفرشیدورد حوالی روز
چهارشنبه نهم دی (سی ام دسامبر) در خانه
سالمندان نیکان در شمال تهران در گوشه
تنهایی و بیماری درگذشته است، همه
خبرگزاریها هم این خبر را از وبلاگ آقای
ترکی نقل کرده اند.
و او را در
بهشت
زهرای تهران،
قطعهٔ ۲۵۶، ردیف ۹۴، شماره ۳۷ به خاک
سپرده اند.
یادش زنده و گرامی باد
این خانه قشنگ است ولی خانه ی من نیست
این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست
آن دختر چشمآبی گیسویْطلایی
طناز و سیهچشم چو معشوقهٔ من نیست
آن کشور نو آن وطــــن دانش و صنعت
هرگز به دل انگیــــــــــزی ایران کهن
نیست
در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان
لطفی است که در کَلگِری و نیس
)nice(و
پکن نیست
در دامن بحر خزر و ساحل گیلان
موجی است که در ساحل دریای عدن نیست
در پیکر گلهای دلاویز شمیران
عطری است که در نافه ی آهوی خُتَن نیست
آواره ام و خسته و سرگشته و حیران
هرجا که روم هیچ کجا خانه من نیست
آوارگی وخانه به دوشی چه بلایی ست
دردی است که همتاش در این دیر کهن نیست
من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ
در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست؟
هرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران
بی شبهه که مغزش به سر و روح به تن نیست
پاریس قشنگ است ولی نیست چوتهران
لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست
هر چند که سرسبز بُوَد دامنه آلپ
چون دامن البرز پُر از چین وشکن نیست
این کوه بلند است ولی نیست دماوند
این رود چه زیباست ولی رود تَجَن نیست
این شهرعظیم است ولی شهرغریب است
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
جلسه سخنرانی کمیته آموزش و پژوهش
مریم مرادی
پیرو فراخوان صادره، در
23
دسامبر 2016 و راس ساعت 17 بوقت اروپای
مرکزی جلسه ای با حضور اعضای کمیته و
همکاران ما در کانون دفاع از حقوق بشر به
همراه تنی چند از میهمانان در فضای
مجازی پالتاک آموزش
با
حضور
.مسئول
جلسه : مریم پور حسینی و منشی جلسه : مریم
مرادی برگزار گردید . حاضرین در
این جلسه خانمها : مریم پور حسینی – مریم
مرادی – لیدا اشجعی – زرین تاج الیاسی.آقایان
: جمشید غلامی سیاوزان – تقی صیاد مصطفی
–مهدی موسوی– حمید رضا تقی پور دهقان
تبریزی – محمد گلستان جو – نادر شاچری –
عبدالخالق امیری .در ابتدا ، منشی جلسه
ضمن عرض خوش آمد گویی به حاضرین در جلسه و
اعلام برنامه ها به شرح ماده 20 اعلامیه
جهانی حقوق بشر بشرح ذیل پرداختند .
شرح ماده 20 اعلامیه جهانی حقوق بشر و
مطابقت آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی
ایران
ماده 20 اعلامیه جهانی حقوق بشرالف)هر
کس حق دارد آزادانه در احزاب و جماعت های
مسالمت آمیز شرکت جوید .
ب) هیچ کس را نمی توان وادار ساخت به
حزبی بپیوندد .
آزادی اجتماعات و تظاهرات یکی از مظاهر
دموکراسی است که مردم میتوانند با مشارکت
عملی و حضور مستقیم در صحنه حرف خود را
بدون واسطه به گوش زمامداران برسانند .
گاهی ممکن است در تحقق حقوق و آزادی های
عمومی افراد جامعه اخلال یا کاستی ای
ایجاد شود و مردم را در تنگنا قرار میدهد
و همدلی و اجتماعی بودن افراد قدرت ابتکار
یک ائتلاف همگانی در جهت دفاع از منافع و
تحقق خواسته هایشان با توسل به قدرت
اجتماعی به آنها میدهد تا هیئت حاکمه و
افکار عمومی را متوجه خواسته های خویش
سازند . این حق بعنوان یکی از حقوق مربوط
به آزادی های عمومی در اسناد بین المللی و
در شرع و قانون اساسی جمهوری اسلامی به
رسمیت شناخته شده . نهایتا این مقاومت
زمانی پیش می آید که عده ای ذینفع از قدرت
عمومی و فشارهای سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی
و اقتصادی و ... بر خود احساس نارضایتی
کنند . بین این دو مفهوم از لحاظ حقوقی
تفاوت است . البته هدف هر دو دفاع از
منافع مشترک ذینفع هاست ولی از لحاظ
ساختار با هم تفاوت دارند . اجتماعات
معمولا همایش های موقتی است جهت تبادل
آزاد و نظرات افراد و هماهنگی برای دفاع
از منافع مشترک . ولی تظاهرات و
راهپیماییها عبارت است از اینکه افراد با
حضور در معابر عمومی و استفاده از یک فرصت
نمایشی به بیان خواسته ی جمعی خود می
پردازند .
آزادی اجتماعات یکی از آزادی های اساسی
است که افراد بتوانند آزادانه
و
بطور مسالمت آمیز دور هم گرد آیند . و از
افکار و عقاید یکدیگر بهره بگیرند و هیچ
گونه مانعی برای تجمع آن ها در بین نباشد
، این حق آزادی اجتماعات در منابع حقوق
بشری متعددی به رسمیت شناخته شده که از
مهمترین منابع میتوان به معاهدات و اسناد
حقوق بشری اشاره کرد . حال این اجتماعات
با توجه به اوضاع و احوال حاکم ممکن است
موجب اخلال در نظم عمومی شود . به همین
جهت است که
لزوم مسالمت آمیز بودن این اجتماعات بوضوح
درک میشود . لذا جهت شکل گیری این
اجتماعات ، محدودیت هایی وجود دارد .
مفهوم و معنی آزادی اجتماعات :با
توجه به رویه دولت ها در قوانین اساسی و
داخلی و دکترین حقوقی ، میتوان آزادی
اجتماعات را عبارت از این دانست که افراد
آزاد هستند آگاهانه ، عامدانه و بصورت
مسالمت آمیز در کنار یکدیگر بطور موقت و
بدون هیچ هراس از مداخله دولت برای بیان
مطالب در زمینه های مختلف ، گرد هم آیند و
به بیان خواسته های خود از این طریق
بپردازند . از وصف آگاهانه و عامدانه بودن
اجتماعات ، مولفه سازمان یافته بودن
اجتماعات و از موقت بودن و هدف خاص داشتن
، غیر دائمی بودن و هدفمند بودن اجتماعات
استنباط میشود . حق تشکیل اجتماعات هم در
اسناد بین المللی و هم در حقوق داخلی
کشورها از جمله ایران مورد پذیرش قرار
گرفته است .
آزادی اجتماع در اسناد بین المللی :از
میان اسناد بین المللی حقوق بشری متعددی
که حق آزادی اجتماع را به رسمیت شناخته
اند چند سند از ویژگیهای مهم و جایگاه
ممتازی در عرصه حقوق بشر و حمایت از آن
برخوردارند که در این قسمت تنها به ذکر
همین مورد بسنده میشود ، اولین سند مهم در
این راستا اعلامیه جهانی حقوق بشر ( 1948
) است که در ماده 20 این حق را بشرح ذیل
شناخته است :هر کس حق دارد آزادانه مجامع
و اجتماع های مسالمت آمیز را تشکیل دهد
.هیچ کس را نمیتوان مجبور به شرکت در
اجتماعی کرد.
آزادی اجتماع در قوانین ایران :در
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اصل 27
آزادی اجتماعی به این شرح به رسمیت شناخته
شده است. تشکیل اجتماعات و راه پیماییها
بدون حمل سلاح بشرط آنکه مخل به مبانی
اسلام نباشد آزاد است.
ماده 26
: احزاب، جمعیتها، انجمنهای سیاسی و
صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای
دینی شناختهشده آزادند، مشروط به اینکه
اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین
اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض
نکنند. هیچکس را نمیتوان از شرکت در
آنها منع کرد یا به شرکت در یکی از
آنها مجبور ساخت ..
در این ارتباط تبصره 2 ماده 6 قانون احزاب
مقرر میدارد :
برگزاری راهپیمائیها با اطلاع وزارت کشور
( نه با کسب مجوز ) بدون حمل سلاح در
صورتی که به تشخیص کمیسیون ماده 10 مخل به
مبانی نظام اسلام نباشد و نیز تشکیل
اجتماعات در میادین و پارکهای عمومی با
کسب مجوز از وزارت کشور آزاد است .نکته
مهم در این باره تبصره 2 ماده 6 قانون
فعالیت احزاب است که تشخیص اخلال به مبانی
اسلام را بر عهده کمیسیون ماده 10 قرار
داده و ماده 16 در بند ( ح ) و ( ط )
قیودی برای آن مشخص کرده است .
بند ( ح )
: نقض موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی
بند ( ط )
: تبلیغات ضد اسلامی و پخش کتب و نشریات
مضله
بطوریکه مشاهده میشود قانون اساسی ضمن به
رسمیت شناختن آزادی اجتماع معیار عدم
اعمال و اجرای این آزادی را اخلال به
مبانی اسلام دانسته و در واقع اجرای این
آزادی را مقید به این محدودیت کلی نموده
است و همین محدودیت کلی در قانون احزاب هم
تکرار شده است . با توجه به مباحث مطرح
شده میتوان نتیجه گرفت که آزادی اجتماعی
که در آن تحت عنوان حق آزادی اجتماع نیز
تعبیر میشود یکی از مهمترین حقوق به رسمیت
شناخته شده در نظام بین المللی حقوق بشر
است که فی الجمله در قوانین و مقررات
جمهوری اسلامی ایران نیز به رسمیت شناخته
شده است . در اینجا با توجه به اهمیت اصل
27 قانون اساسی در رابطه با تشکیل
اجتماعات به تحلیل این اصل می پردازیم .
بر اساس اصل 27 قانون اساسی
، تشکیل اجتماعات و راه پیمائیها بدون حمل
سلاح به شرط آنکه مخل به مبانی اسلام
نباشد آزاد است و با توجه به ذیل اصل 9
قانون اساسی غیر قابل سلب است . اما این
اجتماعات و تظاهرات با توجه به اوضاع و
احوال حاکم ممکن است حالت اعتراضی داشته
باشد و موجب اخلال در نظام عمومی شود . به
همین جهت همانطور که میبینیم تشکیل
اجتماعات و راه پیمائیها از آزادیهای
مشروعی به شمار میرود . که در قانون اساسی
به رسمیت شناخته شده لزوم مسالمت آمیز
بودن این اجتماعات به وضوح درک میشود .
اجتماع مسالمت آمیز یعنی اعتراض کنندگان
بدون اعمال خشونت و ایجاد بی نظمی مراتب
را اعلام کنند و خواسته های خود را به
حاکمان برسانند . از طرفی زمامداران و
قدرت عمومی از یک طرف ناگزیر به قبول این
اجتماعات و توجه به خواسته های معترضان
هستند . و از طرفی مسئول استقرار نظم و
تامین امنیت به همین دلیل قانون گزارها
برگزاری این اجتماعات را مشروط به عدم حمل
سلاح کرده که مقصود او با توجه به سیر
مذاکرات تصویب همان مسالمت آمیز بودن است
. البته این اصطلاح یک مفهوم نسبی است .
در این رابطه بند ( ی ) ماده 16 قانون
فعالیت احزاب حمل اسلحه و مهمات غیر مجاز
برای گروهها را ممنوع اعلام داشته است .
نکته بعدی که قانون گذار در رابطه با
برگزاری این تجمعات به آن توجه کرده است
بحث ( عدم اخلال به مبانی اسلام )
است . همانطور که گفتیم این افراد بر محور
یک عقیده و تفکر مشترک گرد هم آمده اند و
امکان دارد القائات آنها تاثیرات منفی بر
علائق افکار عمومی وارد آورد . به همین
دلیل قانون اساسی در اصل 27 با عنایت به
اصل دوم که نظام جمهوری اسلامی را بر پایه
ایمان بر اصول دین و مذهب استوار است ،
اخلال به این موارد را تعرض به نظامی
میدانند که اکثریت مردم طبق اصل اول قانون
اساسی آن را تاسیس کرده اند .
قانون فعالیت احزاب :در
اجرای اصل 26 قانون اساسی ، قانون فعالیت
احزاب ، جمعیت ها و انجمن های سیاسی و
صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی
در تاریخ 7 / 02/ 1360 به تصویب رسید و
آیین نامه ی اجرایی آن نیز مقرراتی را در
جهت فعالیت احزاب و انجمن ها و ... پیش
بینی کرد . اکنون مختصرا اصول حاکم بر این
قانون را ذکر میکنیم .
آزادی تعدد تشکل ها
: در این قانون محدودیت خاصی که گروهی را
از تشکل محروم سازد وجود ندارد اما
کمیسیون ماده 10 احزاب در مقام نظارت
امکان ایجاد محدودیت را دارد .
آزادی تنوع تشکلها:
در این قانون وجود احزاب مختلف بر اساس
اندیشه و اهداف تشکیل بصورت موضوعی دسته
بندی شده اند : سیاسی ، مذهبی و ....
هویت و شخصیت حقوقی :
همانطور که ذکر شد افراد اجتماع در پی
اهداف مشترک و در جهت نیل به این اهداف در
قالب گروه های مختلف به فعالیت می پردازند
. این پدیداری جمعی را در حقوق موضوعه
شخصیت حقوقی می نامند . شخصیت حقوقی این
نهادها دارای دو مشخصه است :
اهداف غیر منفعت طلبانه تمایز از
اشخاص حقوقی ، حقوق عمومی – عدم وابستگی
به نهادهای حکومتی .
مصداق اصل 27 قانون اساسی :اما
در اینجا با مطالبی که گذشت به سوالی که
در خلال بحث مطرح شد پاسخ گفت که آیا این
آزادی فقط در قالب احزاب و گروه ها و
انجمن ها شناخته شده ؟
یا اینکه تجمع افراد حتی اگر تحت عنوان
همین مفاهیم نیز نباشد آزاد است ؟
با توجه به اصل 26 و مواد مختلفی از قانون
احزاب و مشخصا ماده 32 آیین نامه چگونگی
تامین امنیت راهپیمایی های قانونی میتوان
اینگونه نتیجه گرفت که این تجمعات باید در
لوای یک حزب ، گروه ، انجمن یا صنف باشد
تا نظارت بر آنها و رسیدگی به جرائم و
تبعات ناشی از تجمعات قابل رسیدگی باشد که
اگر این فرض درست باشد با توجه به خود
قانون اساسی و اصولی از آن که در مورد
برابری و حقوق مساوی برای همه اقشار ملت
است قابل ایراد است .
همچنین در بحث نظارت بر فعالیت احزاب
موقعیت ناظر و وابستگی آن به حکومت و دولت
مجصوصا کمیسیون ماده 10 احزاب که ترکیبی
کاملا حکومتی دارد با توجه به علائق و
اهداف هر دولتی و اندیشه و ایدئولوژی غالب
در هر زمان خالی از اشکال نیست . شایان
ذکر است که یکی از موانع اصلی در استفاده
از این آزادی یعنی گردهمایی و تظاهرات در
کشور ما عدم وجود احزاب ، ساختار و قواعد
مشخص است . اگر نظام حزبی با قواعد خاص
خود ، من جمله مشخص بودن احزاب و اهداف
آنها بر کشور حاکم شود دیگر بهانه ای در
دست زمامداران جهت ممانعت از برگزاری
تجمعات با در اختیار داشتن ضوابط قانونی
قرار نمیگیرد .
لزوم یا عدم لزوم اخذ مجوز برای تشکیل
اجتماعات :آزادی
اجتماعات از جمله آزادی هایی است که برای
تحقق ، نیازمند ساز و کاری از پیش تعیین
شده است که چگونگی ساختار آن از مواردی
است که نیازمند بررسی است . آنچه در بحث
آزادی اجتماعات اصل است آزادی و برگزاری
اجتماعات است . بهره مندی از آزادی
اجتماعات بعنوان حق بنیادین باید تا آنجا
که ممکن است بدون موانع و تشریفات اداری
باشد و کسانی که مایل به برگزاری تجمعات
مسالمت آمیز هستند نباید برای تشکیل تجمعی
کسب اجازه نمایند . ایجاد ساز و کارهای
ضروری برای آزادی اجتماعات از ایجابی دولت
هاست که در راستای تضمین این حق باید صورت
پذیرد . دولت ها به منظور تسهیل و حمایت
از آزادی اجتماعات مسالمت آمیز ، تعهد
مثبت دارند . لذا قوانین و مقررات اداری
دولت در خصوص این آزادی نباید ناروا ،
ناعادلانه و بر خلاف مقتضیات ذات این
آزادی باشد . دولت ها باید در خصوص ایجاد
ساز و کار اجرایی ، اداری و تدوین قوانین
مربوطه ، حسن نیت داشته باشند . حسن نیت
عنصری مهم و ضروری جهت تحقق آزادی های
عمومی است . بعبارت دیگر ، در روند تشکیل
یک اجتماع و اطلاع رسانی توسط بانیان و
کسب مجوز های احتمالی در صورت پیش بینی در
قوانین داخلی نه تنها دولت خود در این امر
ایجاد اخلال نمی نماید بلکه عدم دخالت
سایر نهادها و گروه ها را نیز تضمیمن
میکند .
نتیجه گیری :آزادی
اجتماعات از جمله آزادی های طبیعی و حقوق
طبیعی افراد است و لذا به دلیل طبیعی
بودنش ، همه افراد از آن بهره مند هستند .
که این حق هم در اسناد بین المللی ( به
ویژه حقوق مدنی و سیاسی ) و هم در قانون
اساسی کشور ما به رسمیت شناخته شده است .
چون این حق در قانون اساسی جمهوری اسلامی
درج شده است تبدیل به حقوق عمومی افراد
شده است و لذا عموم افراد از آن بهره
مندند . با وجود این که این حق هم در
اسناد بین المللی و هم در قانون اساسی
مورد توجه قرار گرفته اما ما فاقد اصولی
برای راهنمایی کشور ها هستیم و این نقض تا
بدانجاست که حتی یک تفسیر عمومی در خصوص
ماده 21 میثاق تاکنون از سوی کمیته حقوق
بشر ارائه نشده است . همچنین از دیگر نقض
هایی که وجود دارد این است که بیان نفرت
آمیز را از عوامل محدودیت تشکیل اجتماعات
میداند اما توضیحی راجع به مصادیق آن
نداده است . تشکیل اجتماعات در ایران با
محدودیت ها و چالش هایی چون اخذ مجوز ،
ساز و کارهای اداری مربوط به کمیسیون ماده
12 ، موضوع نحوه برخورد پلیس با اجتماعات
و طرق تامین امنیت و کنترل آن در وضعیت
های گوناگون مواجه است . با توجه به این
مطلب ، مورد ذیل قابل تامل است : اعتقاد
به لزوم مجوز برای اجتماعات ، بر خلاف
قانون اساسی است . از این رو قانون فعالیت
احزاب را در این نهاد تاسیس نموده است .
در این قسمت با توجه به تعارض با قانون
اساسی باید اصلاح شود . بنابر این با توجه
به مطالبی که گفته شد قانون اساسی ایران
باید زمینه ها و امکانات شکل گیری
اجتماعات را فراهم سازد و سعی کند که
تشکیل اجتماعات با کمترین محدودیت ها و
چالش ها موجه شود و آزادی هر چه بیشتر آن
ها را تامین کند .
سپس از اقای محمد گلستان جو دعوت
گردید تا بشرح موضوع بررسی کنوانسیون
آزادی اجتماعات و حمایت از حق سازمان دادن
و آزادی اجتماعات در ایران سخنرانی
خود را برای حضار قرائت نمایند ..آزادی
اجتماع یا حق آزادی اجتماع از جمله
مهمترین حقوق بشر به شمار میآید. که به
طور گستردهای در سطح بین المللی،
منطقهای و ملی در اسناد مختلف حقوق بشری
در زمره حقوق مدنی و سیاسی به رسمیت
شناخته شده است. این آزادی افراد را قادر
میسازد تا با یکدیگر تجمع نموده و به طور
جمعی مصالح و منافع مشترکشان را بیان
نموده یا ارتقاء ببخشند و از آنها دفاع
نمایند.
چنین تجمعی میتواند به منظور پیگیری یا
دستیابی به هدف مشترکی اعم از مسایل و
موضوعات سیاسی، مذهبی، اعتقادی،
اقتصادی، شغلی، اجتماعی ورزشی، فرهنگی یا
حرفهای باشد.
وقتی انسانی قصد پیوستن به اجتماعی را
دارد و کسی مانع او در پیوستن به آن
اجتماع نمیشود و میتواند قصدش را عملی
سازد و به همین ترتیب وقتی کسی قصد ملحق
شدن به اجتماعی را ندارد و مجبور به
پیوستن به آن نمیشود در اینجا میتوان
ادعا نمود که حق آزادی اجتماعی افراد
رعایت میشود و این آزادی در آن جامعه
برقرار است البته ذکر یک نکته در این
قسمت ضروری که هدف از آزادی اجتماع، حق
آزادی اجتماع مسالمت آمیز است و این حق
شامل اجتماعاتی با اهداف خشونت آمیز و
غیرمسالمت آمیز نمیشود. بعد از این مقدمه
ایی که خدمتتان ارائه دادم میپردازم به
تاریخچه تشکیل اجتماعات و تشکلات شغلی و
اقتصادی که بی ربط با کنوانسیون آزادی
اجتماعات نیست .انسان به منظور ادامه حيات
و تاميِن نيازهای اوليه خود از بدو خلقت
مجبور به کار کردن بوده است."رابطه کار"
بين انسان ها زمانی بوجود آمد که بعضی از
انسان ها به فکر استفاده از نيروی کار هم
نوعان خود در جهت بدست آوردن اهداف خود
بر آمدند و در عمل نيز موفق به این امر
شدند.
حقوق کار با آغاز انقلاب صنعتی در قرن
هيجدهم در اروپا توسعه پیدا کرد.
انگلستان اولين کشوری است که دارای مقررات
مربوط به کارگران و اجتماعات کارگری بوده
است و از سال 1749 مقرراتی در مورد
تشکيلات اجتماعی کارگران وجود داشته
است.در ايالات متحده آمريکا نيز اقدامات و
فداکاري های وسيع و خونينی از طرف کارگران
برای تامين آزادي های فردی و اجتمايی صورت
گرفت. در اول ماه مه سال 1886، کارگران
صنعتی شيکاگو عليه فشار توان فرسای
کارفرمايان دست به اعتصاب زده و در ميدان
بزرگ شهر اجتماعی عظيم که تا آن زمان بی
سابقه بود به وجود آوردند که بر اثر
مداخله نيروهای دولتی به نفع صاحبان
صنايع، اعتصاب و اجتماع کارگران در هم
شکسته شد و ميدان شهر از خون هزاران کارگر
بی گناه رنگين شد و در نهایت این روز را
روز
جهانی کارگر نام
گذاری کردند.
از آن تاریخ مبارزات ادامه یافت و افکار
عمومی متوجه خواسته های انسانی کارگران و
حقوق بگيران گردید تا اینکه در سال 1913
کنگره آمریکا با تشکیل وزارت کار موافقت
نمود و آزادی های سندیکایی را تضمین کرد.
نهایتا در تاریخ نهم ژویئه 1948 باتوجه
به این اصول که شناسایی
اصل
اجتماعات
"
از
ابزار
های بهبود
شرایط
کار
و
برقراری
صلح
است و آزادی
بيان
و
اجتماعات
برای
پيشرفت
مستمر
ضروری
است
"کنوانسیون
آزادی اجتماعات و حمایت از حق سازمان دادن
توسط مجمع عمومی سازمان ملل در چهار بخش و
طی 21 ماده بتصویب رسید . در بخش اول و
دوم مفادی شامل آزادی اجتماعات و حمایت از
حق سازمان دادن را بیان کرده و قوانینی
مطرح شده که علاوه بر موظف کردن دولت ها
به احقاق آزادی برای تشکیل اجتماعات و
مجوز پیوست سندیکاها به فدراسیون ها و
کنفدراسیون ها ی بین المللی
,
از سازمان ها و اعضای آن هم خواسته شده که
به قوانین کشور مربوطه احترام بگذارند
وبیان شده که قانون
کشورها هم
نباید
چنان
باشد
یا
چنان
اجرا
شود
که
به
ضمانت
های
پيش
بينی
شده
در
این
کنوانسيون
لطمه
بزند.
و بخش سوم و چهارم هم در رابطه با قوانین
و تعهدات کشورهای عضو مفادی را بیان کرده
است .
.وحالا
میپردازم به اولین تشکل های کارگری در
ایران که از سال های بعد از 1320 پدیدار
شد که از جمله اولین آنها شورای متحده
مرکزی بود و سپس اتحادیه های کارگران و
کشاورزان اصفهان ،اتحادیه کارگران
خوزستان و اتحادیه کارگران واحدهای صنعتی
تهران نیز یکایک پا به عرصه وجود گذاشتند.
در
اردیبهشت 1325، درسايه عدم فعالیت مجلس
مقرراتي به تصویب هیئت دولت رسید که
مشتمل بر 48 ماده و 34 تبصره بود و در آن
تشکیل سندیکاهای کارگری و حق اعتصاب به
رسمیت شناخته شده بود ولی با عدم پذیرش
شرکت نفت انگلیس روبرو شد که در نهایت
توسط دولت منوچهر اقبال در 26 اسفند
1337 قانون کار جدیدی به تصویب مجلس
رسید. حق فعالیت های سندیکایی در قوانین
,بعد
از انقلاب نیز به رسمیت شناحته شده است
چنانچه در فصل ششم قانون کار در ماده هاي
130 و 131 به حقوق سندیکایی پرداخته شده
است. همین طور بر اساس اصل
26 قانون اساسی ،
احزاب، جمعیتها و انجمن های سیاسی و
صنفی
,
انجمن
های اسلامی و پیروان ادیان شناخته شده
آزادند
، مشروط بر اینکه اصول استقلال و آزادی و
وحدت ملی ،موازین اسلامی و اساس جمهوری
اسلامی را نقض نکنند ؛ هیچ کس را نمی توان
از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در
یکی از آنها مجبور کرد.همینطور
درماده 20 اعلامیه جهانی حقوق بشر
آمده که هر کس حق دارد آزادانه مجامع و
اجتماعهای مسالمتآمیز را تشکیل دهد.وهیچ
کس را نمیتوان مجبور به شرکت در اجتماعی
کرد.همچنین
اعلامیه جهانی حقوق بشر در راستای به
رسمیت شناختن این حق در بند 4 ماده 23 نیز
تاکید کرده که هر کس حق دارد که برای دفاع
از منافع خود، با دیگران اتحادیه تشکیل
دهد و در اتحادیهها شرکت کند.
علاوه بر آن در میثاق بین المللی حقوق
مدنی و سیاسی که ایران در سال 1354 به آن
پیوسته است در ماده 22 آن گفته شده
:
1-هر کس حق اجتماع آزادانه با دیگران دارد
از جمله حق تشکیل سندیکا (اتحادیه های
صنفی) و الحاق به آن برای حمایت از منافع
خود. همچنین
طبق ماده دو کنوانسیون آزادی اجتماعات هم
گفته شده که :کارگران
و
کارفرمایان
،
بدون
هيچگونه
تمایز
،
حق
دارند
بدون
اجازه
قبلی
،
سازمان
های
انتخابی
خود
را
ایجاد
،
و
مطابق
فقط مقررات
سازمان
مربوطه
،
به
آن
ها
ملحق
شوند.
ولی متاسفانه طی مدتی که از عمر انقلاب
در ایران میگذرد همچنان شاهد نقض این
حقوق و حتی سرکوب اجتماعات توسط حکومت به
هر ترتیبی بوده ایم با توجه به اینکه طبق
ماده 4 که درهمین کنوانسیون بیان شده
سازمان
های
کار
گران
و
کارفرمایان
نباید
به
وسيله
قوه
مجریه
در
معرض
انحلال
قرار
گيرند
یا
فعاليت
شان
به
حال
تعليق
در
آید ولی میبینیم که چگونه حکومت ایران با
فعالان کارگری,معلمان
و دیگر اصناف برخورد سرکوبگرانه میکند .
نهادهای مدني ، سنديکاها باید امکان این
را داشته باشند تا نارضایتی خود را از
امور اقتصادی و اجتماعی که موًثر بر منافع
اعضاء مي باشد را در چهار چوب گسترده تری
اعمال نمایند
.
از جمله ابزارهایی که سندیکاها ، اتحاديه
ها و نهادهاي مدني در رسیدن به اهداف خود
به آنها متوسل می شوند، حق
اعتصاب است
. در واقع فلسفه
وجودی نهادهاي مدني بدون در دست داشتن این
ابزارها از بین می رود
.معلمان
، کارگران و به طور کلي اعضاي يک صنف به
تنهايي قادر به کارˏ کارشناسي و تشکيل
کار گروه هاي تخصصي نيستند ولي اتحاديه ها
و نهادهاي مدني توان بهره مندي از
متخصصان عضو و غير عضو را دارند
. حقوق
دانان ، وکلا ، کارشناسان ، تحليل گران
اقتصادي اجتماعي و..که داوطلبانه و يا در
ازاي دريافت دستمزد در خدمت تشکل هاي مدني
و اتحاديه ها در مي آيند و به اتاق
فکر سنديکاها کمک
شايان
توجهي مي کنند میتوانند در مذاکره با
نمايندگان کارفرما ، دولت ، مجلس قانون
گذار و نهادهاي تصميم ساز و تصميم گير
قدرتمندتر
ظاهر شوند
.قدرت
مند ترين ابزاری که سندیکاها ، اتحاديه
ها و نهادهاي مدني از آن بهره مي برند مذاکره
دسته جمعی متکي به کارˏ کارشناسي است
؛ در واقع فلسفه وجودی نهاد هاي مدني بدون
در دست داشتن
این ابزارˏ قدرتمند از بین می رود و
سندیکاها قادر به چانه زنی با نهاد هاي
قدرت نخواهند بود.
در فصل هفتم قانون کار جمهوری اسلامی
ایران مذاکرات
دسته جمعی به رسمیت شناخته شده است.
مذاکره دسته جمعی بهترین شیوه رفع اختلاف
بین کارگران و حقوق بگيران و کارفرمایان و
دولتمردان است ،چرا که وقتی کارگران و
کارفرمایان در حضور یکدیگر مذاکره می
نمایند ، در نتیجه معاهداتی منعقد می شود
که از هر لحاظ برای طرفین راضی کننده و
قابل اجرا است.
تجربه
بشري ثابت کرده است که سنديکا ها و نهاد
هاي مدني که
:
-
قدرت تحليل قوي تر ؛
-تواناي کارشناسي بيشتر ؛
-به پيچ و خم تنگناهاي دولت يا کارفرما
آشناتر ؛
-پشتوانه کارشناسي جامع سياسي ، اقتصادي ،
اجتماعي بيشتر ؛
-تسلط بيشتر به ماده ، تبصره ، مقاوله
نامه ، کنوانسيون ، آيين نامه و... دارند
میتوانند موفقتر عمل کنند.
تمام این قوانین زیبا نوشته و بیان شده
کما اینکه در روز 29 آذر چندروز پیش هم پس
از بارها تذکر و ابلاغ قطعنامه توسط مجمع
عمومی سازمان ملل به ایران در رابطه با
نقض حقوق بشر در ایران
,منشور
حقوق شهروندی نیز توسط حسن روحانی رییس
جمهور وقت امضا شد. و دولت خود را رسما
به رعایت حقوق انسانی در تمامی موارد از
جمله
حق تشکل، تجمع و راهپیمایی
,
حق آزادی اندیشه و بیان,
حق آزادی و امنیت شهروندی
,حق
برخورداری از دادخواهی عادلانه
موظف کرد
وباید منتظر بمانیم و امیدوارم که در
آینده این حقوق چگونه پا به عرصه ظهور
میگذارد
.
در بخش دوم جلسه ، بحث آزاد درباره آزادی
اجتماعات در ایران توسط همکاران صحبت شد
. این جلسه راس ساعت مقرر به اتمام رسید .