آشنایی با کانون | نشریه | مواضع و بیانیه ها | درخواست عضویت | ارتباط با ما

ماهنامه بشریت شماره 180

 

 

گزارش نقض حقوق پیروان ادیان بهمن 1395

تهیه و تنظیم: كاويانی

مصطفی خداکرمی، حمیدرضا تقی پوردهقان تبریزی، نیما حسابیان، محمد جواد کاظمی، محمدرضا نیکخواه

گزارش پیش رو دربردارنده اطلاعات آماری نقض حقوق اقلیت‌های دینی در ایران تا پایان بهمن ‌ماه 1395 شمسی است. این گزارش به‌صورت آماری-تحلیلی ارائه می‌شود، مسلماً به دلیل عدم اجازه دولت ایران به مدافعان حقوق بشر جهت فعالیت به‌خصوص در حوزه گزارشگری نقض حقوق بشر و همین‌طور ممانعت از گردش آزاد اطلاعات و بالطبع به رسمیت نشناختن حوزه مستقل در فعالیت ‌های مدنی از سوی دولت ایران، در حال حاضر مسئله گزارشگری، امری دشوار و خطیر با محدودیت‌های فراوان در ایران محسوب می‌شود. در چنین شرایطی بدیهی است مدافعان حقوق بشر علیرغم دشواری بسیار، تنها می‌توانند حجم بسیار اندکی از نقض گسترده حقوق بشر در ایران را دیده‌بانی کرده و یا امکان تحقیق و مستند کردن در رابطه با گزارش‌های سایر گروه‌ها و رسانه‌ها را بیابند.

شایان ذکر است که در این ماه نیز همچون گذشته رسانه های داخل ایران سکوت خبری خود در قبال نقض حقوق پیروان ادیان غیر شیعی در ایران را حفظ نمودند، به گونه ای که در سایه سانسور حکومتی و خفقان ناشی از آن، هیچ خبری در این حوزه و در این بازه زمانی در رسانه های داخلی بازتابی نداشت! فشار بر اقلیت‌های دینی همچنان ادامه دارد :

حاکمیت کنونی ایران و سران آن اعتقاد دارند که برخی از گروه‌های مذهبی دشمنان کشور هستند، زیرا باورهای مذهبی آن‌ها ممکن است وفاداری به‌نظام را دچار چالش کند و به بهانه حفظ امنیت سیاسی، سرکوب فعالیت‌های مذهبی را سرلوحه عناد با ادیان دیگر را قرار داده‌اند.در ماه گذشته گستره نقض حقوق پیروان ادیان غیر حکومتی در ایران بر اساس نمودار زیر بوده است:

 Description: C:\Users\zahra\Desktop\180\444444\0.png  Description: C:\Users\zahra\Desktop\180\444444\1.png  Description: C:\Users\zahra\Desktop\180\444444\03 (1).png

Description: C:\Users\zahra\Desktop\180\444444\Format Report (1).jpg

   

جدول و نمودارهای زیر تنها بخشی از تبعیض عقیدتی در ایران را به تصویر می کشند.

Description: C:\Users\zahra\AppData\Local\Microsoft\Windows\Temporary Internet Files\Content.Word\2.png   Description: C:\Users\zahra\Desktop\180\444444\04 (1).png  Description: C:\Users\zahra\Desktop\180\444444\05 (1).png

 

گزارش نقض حقوق هنر منـــــــــــــدان در بهمن ماه 1395

بهروز خسروی

ماده 7 اعلامیه جهانی حقوق بشر:

همه در برابر قانون برابرند و همگان سزاوار آن اند تا بدون هیچ تبعیضی به طور برابر در پناه قانون باشند. همه انسانها محق به پاسداری و حمایت در برابر هرگونه تبعیض که ناقض این «اعلامیه» است. همه باید در برابر هر گونه عمل تحریک آمیزی که منجر به چنین تبعیضاتی شود، حفظ شوند.

با توجه به حجم بالای سانسور و عدم درج کلیه خبرهای مربوط به نقض حقوق هنرمندان ، این گزارش تنها ۲۰٪ خبرهای موجود در کشور را بازتاب خواهد داد. در گزارش بهمن ماه 1395 به شرح نقض حقوق هنر و هنر مندان می پردازیم:

1- انجمن منتقدان ایران از حضور در برنامه نقد جشنواره فیلم فجر انصراف داد.23 ژانویه / بی بی سی

2-حجاب در سینمای ایران و ترفندهای کارگردانان برای گریز از آن.23 ژانویه / بی بی سی

3-بازداشت زینب کریمیان، روزنامه‌نگار و صالح دلدم، تهیه‌کننده و کارگردان سینما.23 ژانویه / رادیو زمانه

4- مجوز راه‌اندازی ۵ شبکه تلویزیون «تعاملی» در ایران صادر شد.27 ژانویه /خبرگذاری صدا و سیما

5-تحمیل «تابو»های اجتماعی به تنها نمایش تئاتر فجر درباره ترانس ‌سکشوال ‌ها.27 ژانویه / خبرگذاری ایلنا

6- ترانه علیدوستی شرکت در مراسم اسکار را تحریم کرد.29 ژانویه / بانی فیلم

7-کاظم افرندنیا، بازیگر با سابقه سینمای ایران درگذشت.29 ژانویه /بی بی سی

8- در دادگاه مطبوعات؛ روزنامه ایران و سایت روز نو مجرم شناخته شدند. 29 ژانویه / هرانا

9- جشنواره فیلم فجر: حاشیه‌سازهای امسال.1 فوریه / بی بی سی

10-فدارسیون بین المللی روزنامه نگاران: احکام شلاق روزنامه نگاران ایرانی نقض آشکار حقوق بشر است. 1 فوریه /هرانا

11-جشنواره شعر فجر به همه سلیقه‌ها توجه کند.3 فوریه / ایسنا

12-تکرار انتخابات ۸۸ در فیلم ماه گرفتگی. 3 فوریه / ایسنا

13- آقای ایوبی! فیلمهای جشنواره بر چه مبنایی انتخاب شدند؟3 / پرهام نیوز

14-حسن جوهرچی بازیگر سریال در “پناه تو “درگذشت.3 فوریه / ایرنا

15- فیلم «ماجان» تلنگری به مسئولان وزارت بهداشت است.3 فوریه / ایرنا

16-فیلم و زندگی من از سوی وزارت ارشاد به گروگان گرفته شده است.3 فوریه

17- مروری بر گفت‌وگوهای ایسنا با حسن جوهرچی.5 فوریه / ایسنا

18- متاسفانه در نشر تقلب می‌کنند.5 فوریه / ایسنا

19- از گرامیداشت یاد جوهرچی تا برخورد فیزیکی با یک کارگردان.5 فوریه /

20- درخواست یکصد روزنامه‌نگار از دبیر جشنواره فیلم فجر.5 فوریه / ایسنا

21-تهدید جدید برای نقش رستم .5 فوریه / ایسنا

22- رضا کیانیان سفیر مسئولیت اجتماعی شد.5 فوریه / ایسنا

23- واکنش کارگردان عالم هپروت به غیبت اصغر فرهادی در اسکار.6 فوریه /

24 - گله از ممنوع‌التصویری برخی شاعران.6 فوریه / ایسنا

25 - تهیه‌کننده «قاتل اهلی»: چاره‌ای جز پیگیری قانونی در دادگاه ندارم.6 فوریه / ایسنا

26- انتقاد از نبود هویت میراث‌فرهنگی در نظام آموزشی.6 فوریه / ایسنا

27-یک خواننده پاپ به شلاق، تبعید و ۵سال محرومیت محکوم شد.6 فوریه /

28  - انصراف اعتراضی دو نامزد سیمرغ جشنواره فیلم فجر.7 فوریه /

29- تناقض حرف و عمل وزیر ارشاد اسلامی: سانسور کتاب تمام شد.7 فوریه / رادیو فردا

30- احسان مازندرانی از زندان آزاد شد.12 فوریه /هرانا

31- چهل سال صبر برای دو آهنگساز.12 فوریه / رادیو زمانه

32- فروغ فرخزاد؛ عصیانگری ذاتی یا معترضی خودآگاه؟12 فوریه / زمانه

33-سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر یکی از پر حاشیه‌ترین دوره‌های رویداد سینمایی.12 فوریه / دویچه وله

34- انتقاد یک پیشکسوت موسیقی نواحی از جشنواره فجر.12 فوریه / ایسنا

35- هشتاد سال با صادق هدایت و بوف کورش.14 فوریه / رادیو زمانه

36- برنامه «خندوانه» با حضور یک مستندساز توقیف شد.14 فوریه / آنلاین

37- از مشکل فقهی «کاناپه» تا کنسرت شجریان.14 فوریه / خبرآنلاین

38-جشنواره فیلم فجر: زیاده‌خواهی سینماگران یا داوران ناشی؟16 فوریه / ایلنا

39-  انتقاد پرویز پرستویی از بی توجهی مسئولین به اهواز.16 فوریه /خبرگذاری شهر خبر

40- از وضعیت بهبود یافته تماشاخانه سنگلج تا وعده عملی نشده شهردار .18 فوریه / ایسنا

41- سیاست‌های ضدزن جای خود را به ترس از زن‌ در انتشار کتاب ها داده است.18 فوریه/ایلنا

42-وزیر ارشاد: به مسائل فرهنگی کم توجهی کرده‌ایم.18 فوریه / همشهری

43- ممنون که خیابان‌های تهران را قشنگ می‌کنید.18 فوریه / ایسنا

44- آرش صادقی به کولیت روده نیز مبتلا شد؛ تداوم ممانعت از اعزام وی به بیمارستان.18 فوریه / هرانا

 

گزارش جلسه ماهانه نمایندگی مالزی 27 ژانویه 2017  

                                                                جمشید غلامی سیاوزان

جلسه ماهانه اعضای نمایندگی مالزی در روزجمعه مورخ 27  ژانویه 2017 ساعت 16 به وقت اروپای مرکزی با حضور چشمگیر اعضای نمایندگی و جمعی دیگر از فعالان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران با موضوع ﻟﻐﻮ ﺗﺎﺑﻌﻴﺖ اﻳﺮانی اﻓﺮاﺩ 2 ﺗﺎبعیتی ﻧﻘﺾ ﻣﺎﺩﻩ 15 اﻋﻼﻣﻴﻪ ﺟﻬﺎنی و به مناسبت  27 ژاﻧﻮﻳﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﻴﻦ المللی ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺑﺰﺭﮔﺪاﺷﺖﻫﻮﻟﻮﻛﺎﺳﺖ در اتاق پالتاک نمایندگی مالزی برگزار گردید

در این جلسه سخنرانان به ایراد موضوعات خود برای حاضرین پرداختند که از این قرار است میباشد.اقای محمد گلستانجو با موضوع نامه زندانی سیاسی خانم ازیتا رفیع زاده به فرزندش سخنرانی نمودند.اقای جمشید غلامی سیاوزان ناگفته هایی از فاجعه زلزله بم را به اطلاع حاضرین رساندند.

زمین‌لرزه بم، زمین‌لرزه‌ای بود به شدت ۶٫۶ ریشتر که در ساعت ۵:۲۶ بامداد ۵ دی ۱۳۸۲ شهر بم و مناطق اطراف آن در شرق استان کرمان را لرزاند.

طبق آمار رسمی این زمین‌لرزه ۲۶٬۲۷۱ قربانی، ۳۰ هزار مجروح و بیش از صدهزار نفر بی‌خانمان به جای گذاشت. این درحالی است که تعداد واقعی قربانیان به مراتب بیش از میزان اعلام شده بود.

یازدهم دی‌ماه همان سال، دکتر اسماعیلی، رئیس شورای شهر بم گفته بود با توجه به اینکه در برخی مناطق بم ۱۰۰ درصد منازل بر اثر زلزله تخریب شده‌اند، به نظر من تعداد تلفات بیش از ۵۰ هزار نفر است. به گفته وی در روزهای اول هر کس به فکر تدفین عزیزان خود بود و بوسیله لودر گودال‌هایی ایجاد می‌شد و اجساد به طور دسته جمعی به خاک سپرده می‌شدند و کسی در آمارگیری دخالت نداشته‌است.

در حالی‌که شش روز از این زلزله می‌گذشت، رئیس شورای شهر بم در پاسخ به این سؤال که چند درصد از شهر خاکبرداری شده‌است، گفته بود هر کسی آشنایی داشته، محل دفن آشناهای خود را نشان داده‌است، ولی آنهایی که کسی را نداشته‌اند و از شهرهای دیگر برای مشخص شدن وضعیت آنان به بم نیامده‌اند، هنوز زیر آوارها هستند. در اثر این حادثه ۹۰ درصد از سازه‌های شهر بم به کلی تخریب شدند. ارگ بم که با ۲۵۰۰ سال قدمت بزرگترین سازهٔ گلی جهان بود، به کلی ویران شد. همچنین در این حادثه تلخ، ایرج بسطامی خوانندۀ ایرانی درگذشت.

طبق برنامه‌ریزی مسئولان، بازسازی بم باید تا تابستان سال ۸۴ به پایان می‌رسید.

اما ضعف مدیریت، ناهماهنگی میان نهادها، عدم استفاده بهینه از نیروهای متخصص خارجی، عدم آموزش صحیح امدادگران و سوء استفاده در کنار عوامل متنوع دیگر باعث شده تا بازسازی شهر به کندی انجام گیرد و هنوز به پایان نرسد.

یکی از آثار این زلزله بهبود روابط ایران و آمریکا بود.

بطوری‌که یک هواپیمای نظامی آمریکا برای اولین بار در بیش از ۲۰ سال اخیر در ایران فرود آمد. ایران که در آن هنگام توسط رئیس‌جمهور آمریکا، جرج بوش، یکی از اعضای محور شرارت قلمداد می‌شد، از آمریکا کمک‌های انسان‌دوستانه مستقیم دریافت کرد و پس از آن به پروتکل الحاقی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی پیوست که بر اساس آن نظارت بیشتری بر فعالیت‌های اتمی این کشور صورت می‌گرفت.به عبارت بهتر دقیقایک هفته بعد از این که ایران توافق را امضا کرد، زلزله بم رخ داد. در مجموع ۴۴ کشور نیروهایی را برای کمک به عملیات امداد ارسال کرده و حدود ۶۰ کشور پیشنهاد کمک دادند.در دهمین سالگرد وقوع زلزله، رئیس بنیاد مسکن انقلاب اسلامی در خصوص بازسازی مناطق زلزله‌زده اعلام کرد ۹۵ هزار واحد مسکونی در این مدت برای آسیب‌دیدگان ساخته شده است.13 سال پیش زلزله بم، همه زندگی مردم بم را مختل کرد و داغ بسیار سنگینی بر روح و جان بازماندگان آن‌ها بر جای گذاشت. با کجارو همراه باشید تا درد دل بعضی از مردم این شهر را بدانید.نزدیکی‌های پنج و نیم صبح بود که ناگهان شهر روی سرشان آوار شد و ۴۱ هزار نفر جان خود را از دست دادند. هنوز بغض جمعه‌ خونین هضم نشده، هنوز درد بی‌کسی پس از ۱۳ سال آرام می‌رسید. اما ضعف مدیریت، ناهماهنگی میان نهادها، عدم استفاده بهینه از نیروهای متخصص خارجی، عدم آموزش صحیح امدادگران و سوء استفاده در کنار عوامل متنوع دیگر باعث شده تا بازسازی شهر به کندی انجام گیرد و هنوز به پایان نرسد.

یکی از آثار این زلزله بهبود روابط ایران و آمریکا بود.

بطوری‌که یک هواپیمای نظامی آمریکا برای اولین بار در بیش از ۲۰ سال اخیر در ایران فرود آمد. ایران که در آن هنگام توسط رئیس‌جمهور آمریکا، جرج بوش، یکی از اعضای محور شرارت قلمداد می‌شد، از آمریکا کمک‌های انسان‌دوستانه مستقیم دریافت کرد و پس از آن به پروتکل الحاقی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی پیوست که بر اساس آن نظارت بیشتری بر فعالیت‌های اتمی این کشور صورت می‌گرفت.به عبارت بهتر دقیقایک هفته بعد از این که ایران توافق را امضا کرد، زلزله بم رخ داد. در مجموع ۴۴ کشور نیروهایی را برای کمک به عملیات امداد ارسال کرده و حدود ۶۰ کشور پیشنهاد کمک دادند.

در دهمین سالگرد وقوع زلزله، رئیس بنیاد مسکن انقلاب اسلامی در خصوص بازسازی مناطق زلزله‌زده اعلام کرد ۹۵ هزار واحد مسکونی در این مدت برای آسیب‌دیدگان ساخته شده است.13 سال پیش زلزله بم، همه زندگی مردم بم را مختل کرد و داغ بسیار سنگینی بر روح و جان بازماندگان آن‌ها بر جای گذاشت. با کجارو همراه باشید تا درد دل بعضی از مردم این شهر را بدانید.نزدیکی‌های پنج و نیم صبح بود که ناگهان شهر روی سرشان آوار شد و ۴۱ هزار نفر جان خود را از دست دادند.

هنوز بغض جمعه‌ خونین هضم نشده، هنوز درد بی‌کسی پس از ۱۳ سال آرام نشده و هنوز خیلی‌هایشان از ترس زلزله شب‌ها را در کانکسی که در حیاط خانه‌هایشان به یادگار مانده، سپری می‌کنند.از میان معدود جمعیت بومیِ باقی مانده از زلزله سال ۸۲ در بم، هستند عده‌ای که خود را به سکوت ارگ تاریخی سپرده‌اند و هر روز بخشی از آن خاطرات را با خشت‌های نو پیوند می‌زنند تا حداقل اگر نتوانسته‌اند پاره‌ تن‌شان را از زیر آوار نجات دهند، هویت شهرشان را زنده نگه دارند.

آن‌ها 13 سال است که پرستار ارگ شده‌اند و زخم‌هایش را مرهم می‌زنند، اما امان از زخم‌های کهنه‌ی خودشان که هر بار نمک رویش پاشیده می‌شود.

121 نفر که 80 درصدشان بومی بم هستند و هر روز به ارگ تاریخی می‌آیند و پیش از آن‌که شهر از خواب بیدار شود، کارشان را شروع می‌کنند، ماموریت‌شان را پایگاه میراث جهانی بم تعریف کرده است.

هر کدام زخم گوشه‌ای را وصله می‌کند، آن‌هم با خشت و کاه‌گل‌های مانده که بوی ناخوشی دارد و ریه را آزار می‌دهد.

هنوز هم آثار زلزله در آن شهر دیده می‌شود. هنوز خانه‌ها و کوچه ها خراب هستند، خیابان‌ها آسفالت نشده و شهر هنوز به یک شهر واقعی تبدیل نشده است. زهرا می‌گوید:

«اگر بودجه واقعی که به ارگ بم اختصاص داه شده بود صرف آن می‌شد اوضاع شهر باید خیلی بهتر از این می‌بود ولی در این بین همه به فکر جیب خود بودند و کسی دلش برای مردم نسوخت.آنچه که بیش از هر چیزی از پیشرفت بم جلوگیری کرد اعلام زودهنگام پایان بازسازی بود که در زمان آقای احمدی‌نژاد اتفاق افتاد.

 ما قبول داریم که نمره مان 20 نیست اما انصافا در این بحران مردود نشدیم و تمام توانمان را به کار گرفتیم.» او از عمل نشدن وعده‌های کمک هم شکایت دارد: «مثلا اتحادیه عرب به ما قول همکاری داد و بودجه ای را برای کمک به بم در نظر گرفت ولی این کمک به صورت عملی هیچ‌وقت اتفاق نیفتاد. ورزشکار بزرگ ما آقای رضازاده پیراهن خود را به بم اهدا کرد، چهار هزار دلار ارزش پیراهن بود ولی این پیراهن هیچ وقت فروخته نشد که پولی در ازای آن به بم تزریق شود و از این دست مسائل که شمار آن زیاد است.» فرماندار درباره وضع فعلی شهر چنین می‌گوید: «شهر بم از نظر پزشکی و درمانی در حال حاضر ضعیف است و باید کمک کنیم این معضلات و مشکلات رفع شود.

خانم مریم مرادی سخنرانی خود را تحت عنوان ﻟﻐﻮ ﺗﺎﺑﻌﻴﺖ اﻳﺮانی اﻓﺮاﺩ 2 ﺗﺎبعیتی ﻧﻘﺾ ﻣﺎﺩﻩ 15 اﻋﻼﻣﻴﻪ ﺟﻬﺎنی به حاضرین ارائه نمودند.

شرح ماده 15 اعلامیه جهانی حقوق بشرهر انسانی سزاوار و محق به داشتن تابعیتی [ملیتی] است.  

هیچ احدی را نمی بایست خودسرانه از تابعیت [ملیت] خویش محروم کرد، و یا حق تغییر تابعیت [ملیت] را از وی دریغ نمود . در این ماده  اصل و مبنا بر  کلمه ملیت  استوار است پس در نخست باید بدانیم که  این کلمه به چه معنایی از نظر اجتمایی و سیاسی به کار میرود .حسین نقوی حسینی، سخنگوی کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی در ایران در تاریخ 17 دیماه 1395اعلام کرده بود که داشتن تابعیت مضاعف در این کشور جرم است و "تابعیت ایرانی افراد دو تابعیتی لغو خواهد شد . هر چند آقای حسینی یک روز بعد اذعان کرد که درباره لغو تابعیت ایرانی افراد دوتابعیتی "اشتباه" کرده، اما همچنان تاکید کرد که این افراد حق داشتن اموال غیرمنقول را ندارند و دادستان حق دارد اموال غیرمنقول آنها را بفروشد .سخنگوی کمیسیون امنیت ملی مجلس در پایان مانع اصلی در اقدام در اعمال حاکمیت با دوتابعیتی ها را خلأ قانونی خواند. فشار حکومت ایران بر دوتابعیتی‌ها افزایش یافته‌است. ۱۰ شهریورماه سال جاری کمیسیون امنیت ملی در جلسه‌ای با فرماندهان اطلاعات سپاه به بررسی «پروژه نفوذ» پرداخت و در آن درباره افراد دوتابعیتی به‌عنوان افراد مورد استفاده «دشمن» در پروژه نفوذ به بحث پرداخته شد .

در ادبیات سیاسی رهبر جمهوری اسلامی، «پروژه‌ نفوذ»، اقدام نرم آمریکا برای ایجاد شرایط جدید منطقه است تا به این ترتیب به منطقه بازگردد. نفوذ همچنین به اقدامات غرب به شکل کلی اطلاق می‌شود و اصولگرایان به شکل ویژه از این لفظ برای اتهام زنی به گروه‌های اصلاح‌طلب یا نزدیک به دولت استفاده می‌کنند . امسال تعداد دستگیری‌های دوتابعیتی‌ها در ایران رکورد شکست. دست‌کم هفت دوتابعیتی به دلایل مختلف از جمله جاسوسی در زندان‌های ایران به سر می‌برند .وزارت اطلاعات پیشتر اعلام کرده بود که هیچ مدیر دوتابعیتی در دولت یازدهم مشغول به کار نیست.در سال‌های اخیر برخی افراد دوتابعیتی ایرانی از سوی نهادهای امنیتی بازداشت و به مواردی چون جاسوسی متهم شده‌اند.مطابق اصل چهل و یکم قانون اساسی ایران« تابعیت کشور ایران حق مسلم هر فرد ایرانی و دولت نمی‌تواند از هیچ ایرانی سلب تابعیت کند، مگر به درخواست خود او یا در صورتی که به تابعیت کشور دیگری درآید . یعنی به در خواست خود فرد باید سلب تابعیت شود. همچنین این حق مسلمی که قانون اساسی داده یعنی اگر فردی تابعیت کشور دیگر را تحصیل کرد ممکن است دولت ایران برای او سلب تابعیت کند که برای این کار هم در هیچ جای قانون شیوه‌ای دیده نشده است بنابراین این تکلیف هیچوقت اتفاق نمی افتد. بنابراین، تقریبا همۀ افرادی که در ایران تابعیت دولت دیگری را کسب کرده اند (با هر روشی که آن را کسب کرده باشند) ، از نظر دولت ایران، ایرانی هستند و تابعیت های دیگر آنان به رسمیت شناخته نمی‌شود. تعداد افرادی که با اخذ سند ترک تابعیت، تابعیت ایرانی خود را تغییر داده‌اند بسیار اندک است، در حالی که بیش از میلیون‌ها ایرانی تابعیت کشورهای دیگر را، به خصوص در چند دهۀ اخیر، کسب کرده اند دولت ایران هم در چندسالۀ اخیر از روند جهانی تحمل یا نادیده گرفتن تابعیت های دیگر شهروندانش دور نمانده است .

در این سال ها، با هدف جلب نظر ایرانیان خارج از کشور، تشویق رفت و آمد ایرانیانی که در ایران سرمایه گذاری می کنند و گسترش ارتباطات مردم، مأموران ایرانی در مبادی ورودی کشور به افرادی که می دانند که با گذرنامه های خارجی از کشورهای مبدا خارج شده اند و گذرنامه های ایرانی آنان فاقد مهر خروج از کشور مبدا است، اجازه ورود می دهند . بنابراین، ادعای اینکه دولت ایران تابعیت ایرانی افرادی را که تابعیت کشور دیگری را هم دارند لغو می کند، با قوانین و نیز رویه فعلی حکومت ایران نسبت به اتباع دارای تابعیت دوگانه، مغایرت دارد . به نظر می رسد که هشدارها درباره افراد دو تابعیتی بیشتر حالتی تبلیغاتی داشته است. دولت ایران، تابعیت دوم اتباع خود را به رسمیت نمی شناسد و در این حالت، سلب تابعیت ایرانی افراد بی‌معنی است. طبق قانون مدنی ایران اشخاصی که مسئولیت‌های مدیریتی و دولتی را می‌پذیرند، نباید تابعیت مضاغف داشته باشند

به عبارت دیگر نباید همزمان تبعه ایران و کشور دومی باشند. در غیر این صورت تابعیت ایرانی آن شخص لغو و ازتمام حقوق شهروندان ایرانی محروم خواهد شد. نکته مهم اینجاست که قانون در این مورد صراحت دارد و تابعیت مضاعف مساله جدیدی نیست، اما چندی است برخی از مخالفان دولت، خاصه در مجلس، این مساله را مطرح می‌کنند که برخی از مدیران دولتی دوتابعیتی هستند و باید هرچه سریع‌تر وضعیت آنها مشخص شود. سوال اینجاست که آیا مدیران دوتابعیتی فقط در این دولت هستند و در دولت قبل نبوده‌اند؟ یا اساسا مدیر دولتی دوتابعیتی داریم؟ آن‌طور که از شواهد و قرائن برمی‌آید، این موضوع بیشتر از اینکه یک موضوع با رویکرد علمی، حقوقی و سیاسی باشد، ناشی از سیاست‌زدگی و برنامه‌ای برای سلب آرامش کشور است. این بار مساله دو تابعیتی بودن مدیران دولتی را مطرح می‌کنند،

اما ظاهرا فراموش کردند که «محمودرضا خاوری» رئیس سابق بانک ملی که به خارج از کشور فرار کرد، تابعیت کانادا را نیز داشت و در زمان دولت متبوع آنها به ریاست بزرگ‌ترین بانک کشور رسید، اما در آن زمان دلواپسان امروز فریاد نفوذ و خطر مدیران دوتابعیتی را سر ندادند. از این رو می‌توان اذعان داشت طرح این مسائل صرفا برای تخریب دولت و سیاه‌نمایی درباره موفقیت‌های روحانی و مردانش است

و در پایان تقی صیاد مصطفی با موضوع بزرگداشت خاطره هولوکاست سخنرانی کردند.بر اساس قانونى كه پيش نويس آن در اوايل دهه 80 قرن نوزدهم، توسط تعدادى از اعضاى آژانس بين المللى صهيونيسم، تحت سرپرستى «رنه ساموئل سپرات»، خاخام معروف فرانسه تهيه و در ژوئيه سال 1990م. در فرانسه به تصويب رسيد، هرگونه ترديد درباره «هولوكاست»، اعم از ترديد درباره كشتار - مورد ادعاى - يهوديان در جنگ جهانى دوم، وجود اتاق هاى گاز و حتى كمترين ترديد در رقم 6 ميليونى يهوديان كشته شده، جرم تلقى مى شود و هركس در فرانسه از اين قانون تخلف كرده، در سه موضوع ياد شده ترديد كند، به يك ماه تا يك سال زندان و پرداخت 2 هزار تا 300 هزار فرانك جريمه محكوم مى شود. بعدها با فشار آمريكا، انگليس، فرانسه و آژانس صهيونيستى، اين قانون در اكثر كشورهاى اروپايى نيز به تصويب رسيد؛ به طورى كه امروزه هرگونه ترديد درباره هولوكاستِ مورد ادعا و ابعاد و اجزاى آن، در اروپا جرم تلقى مى شود.سرانجام  مجمع عمومى سازمان ملل، با تصويب قطع نامه اى، روز 27 ژانويه 7 را به عنوان روز يادبود هولوكاست، نام گذارى كرد.اردوگاههای مرگ یکی از ویژگی‌های منحصر به فرد هولوکاست که در تاریخ پیش از خود سابقه نداشت ایجاد اردوگاه‌های ویژه کشتارجمعی هدفمند مردم در اتاق‌های گاز بود. تا پیش از آن هیچ مکانی در جهان که مشخصاً برای کشتار جمعی انسان‌ها ساخته شده باشد وجود نداشت.

این اردوگاه‌ها همگی در لهستان بودند و شامل اردوگاه‌های آشویتس، بلزک، خلمنو، یازنواک، مایدانک،مالی تروستنتس، سوبیبور، و تربلینکا بودند. آزمایشهای پزشکی بر روی انسانهایکی از مشخص‌ترین ویژگی‌های کشتار نازی‌ها در جریان جنگ جهانی دوم بهره‌گیری آنان از انسان‌ها به‌عنوان «ابزارهای آزمایشی پزشکی» بود. به گفته رائول هیلبرگ، «پزشکان آلمانی خواهان عضویت در حزب به شدت زیر باورهای نازی گذاشته می‌شدند.  و تعدادی از آنان بر روی زندانیان اردوگاه‌های آزمایش انجام می‌دادند.هیتلر به آشکارا درباره بیزاریش از یهودیان در کتاب نبرد من سخن می‌گفت. او سخن از قصد خود برای بیرون راندن یهودیان از عرصه سیاسی، اندیشه‌ای، و فرهنگی آلمان سخن می‌گوید.

او البته نمی‌نویسد که می‌خواهد یهودیان را پاکسازی کند، ولی روایت‌ها حاکی از آن هستند که در خلوت لحن آشکارتری پیدا می‌کرد. گفته می‌شود که او حتا در ۱۹۲۲ به سرهنگ یوزف هل می‌گوید: هنگامی که من به قدرت برسم، نخستین و بااولویت‌ترین کاراز میان بردن یهودیان خواهد بود. بلافاصله پس از ان که تواناییش را به دست آورم، ردیف ردیف چوبه دار — برای نمونه در مارین‌پلاتز مونیخ — تا هر حدی که ترافیک اجازه دهد بر پا خواهم کرد. سپس یهودیان بی هیچ تفاوتی به دار آویخته خواهند شد و تا آن گاهی که [بدنشان] بو بگیرد آن بالا خواهند ماند؛ آنان تا هنگامی که ضوابط بهداشتی اجازه دهند آنجا خواهند ماند.

بلافاصله پس از آنکه آن‌ها پایین آورده شدند نوبت ردیف بعدی خواهد بود و این پاکسازی همین طور تا به آخرین یهودی‌ای که در مونیخ هست ادامه خواهد یافت. شهرهای دیگر نیز به همین شکل، دقیقاً به همین شیوه، تا آنکه سراسر خاک آلمان از یهودیان پاک شود.

نخستین برخوردها ( در لهستان تحت اشغال آلمان) اشغال لهستان توسط آلمان در سپتامبر ۱۹۳۹ باعث به چشم آمدن بیشتر ضرورت پاسخ به «پرسش یهود» شد. لهستان سرزمین نزدیک به سه میلیون یهودی (نزدیک ۹ درصد کل جمعیت آن هنگام) بود و جوامع یهودی در آن سده‌ها تاریخ داشتند. دو سوم این جوامع پس از اشغال به زیر سلطهٔ آلمان نازی رفتند.

مدارک منابع دست اول پرشماری برای بررسی هولوکاست موجود است که شامل گزارش‌های نزدیک به ۵۰ هزار نفر نجات‌یافته از اردوگاه‌های مرگ، گزارش بازماندگان دیگر یعنی مخفی‌شدگان، شناسایی‌نشدگان و وادارشدگان به کار در کارخانه ها و مزرعه ها و هزاران سند مکتوب دولتی که رژیم فرصت از بین بردنشان را نیافت . جسد های به جا مانده در اردوگاهها – گورهای دسته جمعی که بعد ها کشف شدند .

هزاران آلمانی که شاهد واقعه بودند . خاطرات نگهبانان و کار گزاران اردوگاهها  زندانها – خاطرات مقامات دولت نازی و اعترافات رهبران آلمان در دادگاههای متهمان به جنایات جنگی از جمله دادگاه نورنبرگ میشود.

گزارش جلسه سخنرانی اعضای کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان 28 ژانویه  2017

                                                         جمشید غلامی سیاوزان

جلسه سخنرانی اعضای کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان در روز شنبه مورخ 28 ژانویه 2017 ساعت 17 به وقت اروپای مرکزی با حضور اعضای کمیته  سخنرانان و تنی چند از فعالان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران با موضوع : بررسی وضعیت مسیحیان در جمهوری اسلامی و به مناسبت ترور اسقف هائیک هوسپیان مهر در اتاق پالتاک کمیته ادیان برگزارگردید اقای بهمن بوشهریان با موضوع  وضعیت مسیحیان در دولت تدبیر و امید برای حاضرین مطالب خود را تشریح نمودند.

شالوده مسحیت توسط عیسی مسیح بوده و دین مسیحیت یک آیین یکتاپرستانه هستش که بر آموزه‌ها و سخنان (پولس رسول) استوار گشته‌ و آموزه‌هایی چون تثلیث، مرگ خداوند به عنوان کفاره گناهان، تعمیدِآب و روح­القدس از باورهای بنیادین این آیین هست. مسیحیت با داشتن ۲٫۲ میلیارد پیرو بزرگترین دین جهان از دید شمار پیروان است.و اما وضعیت مسیحیان در ایران در چندساله اخیر، یعنی در دولت تدبیر و امید مد نظر ماست .

انتخاب روحانی به عنوان رئیس‌جمهوری ایران، کورسوی امید بود برای همه پیروان مذهبی و قومی دیگر بجز اسلام و شیعه. روحانی در نطق‌های انتخاباتی خودش با تاکید بر حقوق شهروندی، همه ایرانیان را برابر میدانست. همچنین در یک بیانیه ده ماده‌ای که به حقوق اقوام، ادیان و مذاهب اختصاص داشت به «رعایت حقوق پیروان همه ادیان و مذاهب بدون دخالت در امور مذهبی شان و تامین آزادی در عقاید مذهبی و ایجاد امکان اجرای آداب و رسوم اونا با شرایط یکسان» اشاره کرده بود.روحانی برای به اجرا درآوردن وعده‌های انتخاباتی خودش، علی یونسی (وزیر اطلاعات دولت خاتمی) را به معاونت اقلیت‌های دینی و قومی دولت خودش انتخاب کرده بود. به همین علت با وعده‌ها و بیانیه‌های دولت جدید، البته می‌توانستیم به بهبود وضعیت اقلیت‌های مذهبی امیدوار باشیم، ولی در مدت زمان گذشته، نه تنها گام موثری جز طرح وعده‌ها در تسهیل و بهبود شرایط اقلیت‌های مذهبی در ایران برداشته نشد، بلکه روند سرکوب پیروان مسیحیت رو به افزایش بود.بازداشت شمار زیادی از شهروندان مسیحی در ایام گذشته نمونه‌هایی هستند که نشان می‌دهد دولت حسن روحانی هیچ نوع برخوردی با آمران و عاملان این فشارها نداشته است.رشد کلیساهای خانگی در ایران در زمان دولت تدبیر و امید روز افزون بوده است .تعطیل کردن بسیاری از کلیساهای متعلق به مسیحیان پروتستان طی سالهای اخیر ازجمله کلیسای جماعت ربانی مرکز، کلیسای جماعت ربانی اهواز و کلیسای جنت‌آباد توسط اطلاعات سپاه، ممانع شدن از حضور و ورود نوکیشان مسیحی به کلیسا‌ها، جلوگیری از اجازه انتشار انجیل به فارسی و عدم اجازه برگزاری مراسم مذهبی به زبان فارسی موجب رشد کلیساهای خانگی در ایران شده، که معمولاً در صورت اطلاع ماموران وزارت اطلاعات از هم پاشیده می‌شود و برگزارکنندگان دستگیر می‌شوند و به حکم های سنگین زندان و شکنجه توسط دادگاه ها محکوم میشوند.طبق اعلام رسانه‌ها ، از شروع دوران ریاست جمهوری حسن روحانی تعداد زیادی از شهروندان مسیحی به همین اتهام بازداشت شده‌اند. در ضمن طی سال گذشته فشار و آزار مسیحیان منحصر به پروتستان‌ها نبوده و دامنه‌اش به مسیحیان کاتولیک هم رسیده است. مردادماه 92 هم، به دستور مقامات امنیتی، ورود مسیحیان فارسی زبان و افرادی که غسل تعمید نگرفته‌اند به کلیسای کاتولیک لاتین «حضرت ابراهیم»، ممنوع اعلام شد.  این عمل با تهدید ماموران وزارت اطلاعات صورت گرفت که از اسقف این کلیسا خواستند تا از حضور مسیحیان فارسی زبان در کلیسا جلوگیری کند. به او گفته شده بود در غیر این صورت با عدم تمدید ویزا و اخراج از ایران مواجه میشود.بعد از سخنان آیت‌الله خامنه‌ای (در ۲۷ مهرماه ۱۳۸۹ در اجتماع مردم شهر قم)، نقض حقوق شهروندان مسیحی ابعاد گسترده‌تری پیدا کرد و به نهادهای امنیتی و قضائی کشور اجازه داد تا تحت پوشش قانون و شرع، فشار بر جامعه مسیحیان را بیشتر کنند.آمار زندانیان مسیحی، به دلیل تهدیدات وزارت اطلاعات با هدف جلوگیری از پخش خبر بازداشت شهروندان مسیحی با مشکل روبرو هست.

فهرست زیر فقط شامل معدود افرادی می‌شود که در زندان‌های رسمی جمهوری اسلامی در حال گذراندن دوره محکومیت هست و نام شهروندان مسیحی بلاتکلیف در زندان‌های جمهوری اسلامی را دربرنمی‌گیرد:

۱-مصطفی (محمد هادی) بردبار: ده سال حبس تعزیری، زندان اوین

۲- سعید عابدینی: هشت سال حبس تعزیری، بند ۳۵۰ زندان اوین

۳- علیرضا سیدیان: شش سال حبس تعزیری، بند ۳۵۰ زندان اوین

۴- فرشید فتحی: شش سال حبس تعزیری، بند ۳۵۰ زندان اوین

۵- مریم نقاش زرگران: چهار سال حبس تعزیری، بند زنان زندان اوین

۶- ابراهیم فیروزی: یک۱ سال حبس تعزیری، بند ۲۰۹ زندان اوین

این آمار دستاورد کوچکی از فراوان دستاورد دولت روحانی با کلیه شعار های انتخاباتی حقوق بشری است.اصول ۱۳ و ۱۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، مسیحیت را به همراه ادیان زرتشتی و یهودی، به عنوان پیروان دینی رسمی کشور ایران شناخته و پیروان این ادیان را در حدود قانون در اجرای احوال شخصی و مراسم مذهبی، آزاد گذاشته و دولت اسلامی و مسلمانان را موظف به رعایت حقوق انسانی و عدل اسلامی با پیروان ادیان مذکور کرده است.در همین زمینه، طبق تبصره ماده دوم قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی، پنج نماینده از اقلیت‌های دینی رسمی کشور در این مجلس حضور دارند که پیروان دیانت یهود و زرتشت هرکدام یک نماینده، مسیحیان کلدانی و آسوری در مجموع یک نماینده و مسیحیان ارمنی جنوب و شمال هرکدام یک نماینده در مجلس دارند.

 براساس قوانین، شهروندان مسیحی در ایران مانند سایر هموطنان‌شان از حقوق اجتماعی برخوردارندو شهروند درجه یک شناخته می‌شوند، ولی خروج تعداد زیاد مسیحیان از کشور که از‌‌ همان سال‌های اول تشکیل نظام اسلامی در ایران آغاز شده، و گواهی این را می‌دهد که: ممانعت از پیشرفت و ارتقا به مناصب مهم، بسته و متروک شدن شهروندان مسیحی در ایران و انها را مجبور به مهاجرت اجباری از کشور میکند.قتل‌های مشکوک کشیشان مسیحی هم نمونه بارزی از نقض حقوق اجتماعی و مذهبی شهروندان مسیحی در ایران شمرده می‌شود. نمونه کشیش هایک هوسپیان، «طاطائوس میکائیلیان»، «قربان دردی تورانی» و تعداد دیگری از این شهروندان به شکلای مختلف به قتل رسیدند. بنابراین در دولت تدبیر و امید با وجود قانون اساسی و مصوبها و شعارهای حقوق بشری همچنان در سرکوب زندانی کردن و آسیب رسوندن به شهروندای مسیحی کاملا پیشتازانه عمل میکند.

 اقای حمیدرضا تقی پور دهقان تبریزی با عنوان روشهای سرکوب مسیحیان در ایران برای حاضرین سخنرانی کردند.بحث پیرامون مسیحیت و شرایط دشوار مسیحیان به خصوص نوكیشان مسیحی در ایران به قدری پر اهمیت و حساس هست که اکثر سازمانهای بین المللی و حتی رسانه‌های داخلی و خارجی اعم از فارسی و غیرفارسی در ادوار مختلف و با نگاهی ویژه به آن می پردازند.   نطق آیت الله خامنه ای در قم در سال ۱۳۸۹ چراغ سبزی بود برای هجوم سازمان یافته به کلیساهای خانگی و سرکوب آنها از آغاز انقلاب ۱۳۵۷ تاکنون دگر اندیشان دینی و مسیحیان و نوکیشان مسیحی با فشار و تعرض و آزار حکومت جمهوری اسلامی روبرو بوده اند. در نهایت عده زیادی از آنان راه مهاجرت درپیش گرفتند . با گرویدن مسلمانان ایرانی به مسیحیت چندین رهبر کليسا مانند کشیش هایك هوسپیان ( مرداد ۷۲ در کرج به قتل رسید) و کشیش دیباج و میکائیلیان در مرداد ۷۳ پس از ربوده شدن به قتل رسیدند. جمهوری اسلامی سپس با ترتیب دادن یک نمایش امنیتی سه دختر به عنوان عضو سازمان خدمات کلیساها تعطیل و به درون خانه های ایمانداران مسیحی انتقال یافت. خدمات چند کلیسا فارس زبان در تهران و در روزهای جمعه ممنوع شد. مسلمانان ایرانی که به مسیحیت می گروند در خطر مرگ با اتهام" ارتداد" نیز روبرو هستند. چندی پیش هم گزارشهایی مبنی بر تصویب طرحی در مجلس در جهت اجرای حکم ارتداد به میان آمد که این طرح در دست بررسی میباشد . نیروهای امنیتی به پیروان ادیان و عقایدی سوای مذهب تشیع دوازده امامی اسلامی ، به ویژه به مسیحیان نوکیش یا همان مسیحیان تبشیری که اعتقاد به بشارت دین خود را دارند همچنان ادامه دارد . دامنه و روند این جریان مسیحیت ستیز پس از شهرهای تهران، اهواز ، شیراز ، و كرمانشاه  و همدان به اصفهان هم  رسید که از مهمترین آنها میتوان به بازداشت "حکمت سلیمی كشیش كلیسای اصفهان" ، ماموران اطلاعات اصفهان صبح روز چهارشنبه سوم اسفندماه ۱۳۹۰ خانم گیتی حكیم پور را که از اعضا و خادمان كلیسای لوقای اصفهان بود به همراه جمعی دیگر از نوكیشان مسیحی بازداشت کردند اشاره کرد . انتخاب حسن روحانی به عنوان رئیس‌جمهوری ایران برای همه پیروان ادیان در ایران امیدی بود . وی در نطق‌های انتخاباتی خود با تاکید بر حقوق شهروندی همه ایرانیان را برابر دانست. همچنین در یک بیانیه ده ماده‌ای که به حقوق اقوام، ادیان و مذاهب اختصاص داشت به رعایت حقوق پیروان همه ادیان و مذاهب بدون دخالت در امور مذهبی ایشان با تامین آزادی در عقاید مذهبی و ایجاد امکان اجرای آداب و دینی انها با شرایط یکسان اشاره کرد. او برای به اجرا درآوردن وعده‌های انتخاباتی خود ، علی یونسی (وزیر اطلاعات دولت محمد خاتمی) را به معاونت اقلیت‌های دینی و قومی دولت خویش برگزید. بنابراین با وعده‌ها و بیانیه‌های دولت حسن روحانی و محدودیتهای کنونی نه تنها گام موثری جز طرح وعده‌ها در تسهیل و بهبود شرایط پیروان ادیان در ایران برداشته نشده بلکه روند سرکوب پیروان مسیحیت و نوکیشان مسیحی رو به افزایش نیز نهاده است. در موارد بسیار زیادی نماینده مسیحیان در مجلس شورای اسلامی ضمن تاکید بر اینکه مسیحیان در ایران مورد هیچ ظلمی واقع نمیشوند بارها و بارها بر شرایط اسفناک این دسته از پیروان ادیان اعتراض هایی داشته است . البته لازم به یاداوری است در ایران نوکیشان مسیحی که از آنها با عنوان مسیحیان تبشیری یاد میشود بیش از ارامنه در ایران تحت فشارهای امنیتی قرار میگیرند و میتوان گفت این دسته از شهروندان ایران  برای اجرای مناسک مذهبی خود با محدودیتهای امنیتی بسیار شدید مواجه هستند . از جمله محدودیتها میتوان به هجوم نیروهای امنیتی به کلیساهای خانگی مسیحیان تبشیری اشاره کرد و یا دستگیری کشیشان آنها  به عنوان نمونه میتوان به تعطیلی کلیسای شهرآرا و دستگیری کشیش کلیسا ویکتور بت تمرز و تنی چند از اعضای آن کلیسا اشاره کرد . از دیگر روش ها برای سرکوب مسیحیان در ایران میتوان به مصادره اموال آنها اشاره کرد که به عنوان نمونه میتوان به باغ شارون در کرج اشاره کرد که با توجه به حکم شعبه سوم دادگاه انقلاب تهران که در تابستان سال ۲۰۱۵ مصادف با ۱۳۹۵ صادر و تایید شده  است . شورای کلیساهای جماعت ربانی ایران را به ارتباط با سازمان جاسوسی سیا متهم و دستور مصادره یک باغ متعلق به این شورا را به نفع ستاد اجرائی فرمان امام صادر کرد. باغ شارون در کرج واقع است و محل یکی از عمده ترین کلیساهای جماعت ربانی در ایران است. این بنا و شورا از پیش از انقلاب ۱۳۵۷ در ایران وجود داشته اما در حکم صادره توسط دادگاه انقلاب آمده است که شورای مذکور یکی از شاخه‌های کلیسای فیلادلفای آمریکا بوده که با بودجه آمریکا و به وسیله سازمان جاسوسی سیا برای نفوذ در کشورهای جهان اسلامی خصوصاً ایران تشکیل و به فعالیت‌های تبشیری اقدام می‌نماید . که این مورد را میتوان به عنوان یک سند قابل استناد مورد تحلیل قرار داد و نشان از این دارد که روی کرد حکومت جمهوری اسلامی به مسیحیت چگونه بوده و است و این رویکرد در هیچ برهه از زمان تغییر که نکرده هیچ بلکه موجبات فشارهای امنیتی بیشتری را فراهم آورده است . هدف تمامی این محدودیتها از قتل و کشتار گرفته تا دستگیری و جلوگیری از انتشار کتاب مقدس و مصادره اموال مسیحیان ایجاد نوعی از فرا فکنی تفرقه در بین شهروندان مسیحی میباشد همه به خوبی میدانند که پیروان سایر ادیان در ایران حق استخدام در ادرارت دولتی را ندارند و یا حتی دیگر پیروان ادیان مثل شهروندان بهائی از حضور در دانشگاه هم منع میشوند . از هنگام نطق آیت الله خامنه ای تاکنون بسیاری از کليساها تعطيل و بناهای تاریخی مسیحیان تخریب شده و از برگزاری مراسم کليسايی جلوگيری به عمل آمده است. روز هفتم اسفند ۱۳۹۰ به دستور وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی دو کلیسای مسیحی: کلیسای پروتستان «امانوئل» و کلیسای انجیلی پطرس  که در تهران به ثبت رسمی رسیده‌اند.  از ارائه خدمات به زبان فارسی منع شده‌اند. در آذر ماه ۱۳۸۸ نیز کلیسای مرکزی شهر تهران از دادن خدمات به زبان فارسی منع شد. همچنین مقام های وزارت اطلاعات از کلیساها خواسته اند به جای جمعه ها خدمات خود را روزهای یکشنبه ارائه دهند. در روزهای جمعه کلیسا مکانی بود برای گردآمدن نوکیشان و مسیحیان و مسلمانان. اما روز یکشنبه در ایران روزِ کاری ست و گزارشها حاکی از آنست که محدودیت های شدید باعث کاهش تعداد اعضای این دو کلیسا به نصف شده‌است. از دیگر موارد مورد مهم  میتوان به فعالیتهای مسیحیان تبشیری در قالب کلیساهای خانگی که همه و همه با عناوین اقدام علیه امنیت ملی و با ادبیاتی توهین آمیز مورد حمله قرار میگیرد میپردازیم که همگی در جهت ایجاد فرافکنی میباشد . به عنوان مثال حجت الاسلام عباس کعبی عضو مجلس خبرگان رهبری  با اشاره به موضوع  کلیسای خانگی که در سخنان آیت‌الله خامنه‌ای آمده بود گفت: مسئله کلیسای خانگی طرحی ضددینی و ضدهویتی است  که به گفته او می‌توان آن را ضد امنیت هم به حساب آورد و طرحی است که توسط تروریست‌ها و جاسوسی شکل گرفته و ربطی به مسیحیت اصیل ندارد و یا حجت‌الاسلام فاضل لنکرانی عضو جامعه مدرسين حوزه علميه  قم  با هشدار از فعاليت كليساهای خانگی، از مسئولان كشور درخواست کرد برای حفظ و صيانت از شهرهای مذهبی كشور تمهيدات ويژه‌ای در نظر بگيرند . در خصوص اجتماعات خانگی مسیحیان یادآوری می كند. كه کلیسای خانگی در واقع همان خانه های پیروان مسیحیت است که به سبب ناامنی هایی که برای نوکیشان مسیحی در کلیساها پدید آمد این افراد مراسم نیایش و عبادت خود را به خانه ها انتقال داده اند. در واقع نوعی کلیسای زیرزمینی برای گردآمدن مسیحیان ایران تعبیر می شود . همه آنچه گفته شد تنها گوشه ای از روشهایی است که حکومت جمهوری اسلامی بر شهروندان مسیحی بخصوص نوکیشان مسیحی وارد میکند با امید به این که شاهد روزی باشیم که دموکراسی به معنای واقعی در ایران حاکم باشد و روزی را شاهد باشیم که پیروان ادیان در ایران در نهایت امنیت و حقوق شهروندی زندگی کنند .اقای جمشید غلامی سیاوزان بخشی از زندگی نامه و مبارزات اسقف هائیک هوسپیان مهر را سخنرانی کردند.هايك هوسپيان زادهٔ ۶ ژانویه ۱۹۴۵/ ۱۶ دى ١٣٢٣ در تهران بودند، همواره در سالهاى طولانى برای دفاع از حقوق پیروان دینی و نجات زندانیان سیاسی و عقیدتی تلاش کردند. از ايشان همچنین يادگارى‌هاى بسيارى در قالب سرود‌های روحانى برای پرستش در کلیسا باقى مانده است.صداى گرم و آرامش بخش او هنوز طنين انداز گوشها و آرام كننده دلهاى خيلى از ايمان داران فارسى زبان است. سرودهاى ايشان جلوه گر زندگى و احساسات صميمانه اى او با خداوندش، عيسى مسيح است.مانند داود زندگى براى او سرود بود و سرود زندگى.با وجود سختى هاى بسيار، او يك مرد مبارز و خستگى ناپذير بود. او كمتر از پيروزى را قبول نمی‌كرد! تواضع و فروتنى ايشان زبانزد خاص و عام بود. آرزويش شبيه مسيح شدن بود و تمام سرودهايش يك مخاطب داشت و آن هم مسيح بود. او ميدانست مسيح به ياد اوست و اين حقيقت در تمام سختيها، مشكلات و جفاها تسلى او بود.او خود را متعلق به آسمان ميدانست و با اشتياق انتظار آن را ميكشيد. دنيا براى او غريب، فانى و زودگذر بود. چند سال قبل از شهادتش، برادر اين چنين سراييد:“در اين جهان پر خطر / روزى عمرم آيد بسر”.شايد اين نه يك سرود، بلكه يك نبوت بود! زيرا او ميدانست كه عمرش به طور طبيعى به پايان نخواهد رسيد بلكه يك خطر او را به آغوش مسيح خواهد فرستاد. او خطر را احساس ميكرد و مرگش نيز مانند مسيح شد.كشيش هايك هوسپيان مهر اسقف و يا ناظر كليساهای جماعت ربانى ايران و مدير شوراى كشيشان پرتستان، بعد از تلاشى بى وقفه براى نجات جان هموطن دربندش كشيش مهدى ديباج، كه به اتهام ارتداد به اعدام محكوم شده بود، در تاريخ ١٩ ژانويه ۱۹۹۴، يعنى ، درست ٣ روز بعد از آزادى كشيش ديباج، در حالى كه براى ديدار دوستانش عازم فرودگاه مهرآباد بود، بين راه ربوده شد و به طرز بيرحمانه اى به شهادت رسيد. بدن ايشان كه توسط ۲۶ ضربه چاقو پاره پاره شده بود بعد از ١١ روز يافت شد.اطلاعات مربوط به اعدام فراقضایی اسقف هایک هوسپیان مهر از گزارش سال ۱۹۹۴ سازمان ملل متحد در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران و گزارش سال ۱۹۹۵ سازمان عفو بین الملل در مورد اعمال اختناق و سرکوب مخفیانه توسط دولت ایران، به دست آمده در نامه ای به تاریخ ۱۷ فوریه ۱۹۹۴، نماینده ویژه سازمان ملل متحد برای بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران، به نماینده دولت جمهوری اسلامی ایران در این سازمان نوشت : "مایلم توجه شما را به گزارشی که در مورد اسقف هایک هوسپیان مهر، مدیر عالی شورای کلیسا های تجمع برای خدا....، که اخیراً در جمهوری اسلامی به قتل رسیده، جلب کنم. در یازدهم ژانویه ۱۹۹۴ اسقف هوسپیان مهر از من تقاضا نموده بود که به ایران سفر کرده و با کشیشان پروتستان انجیلی و مسئولین دولتی ملاقات و در مورد حقوق بشر و اوضاع اقلیت های مذهبی گفتگونمایم. بر اساس گزارش های رسیده ایشان با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ملاقات داشته و از وی خواسته بود که حقوق اقلیت مسیحی (ایران) رعایت شود. در پاسخ وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از وی خواسته بود که همه کلیساهای مسیحی (ایران) اعلامیه ای را امضاء کنند مبنی بر اینکه آنان به عنوان مسیحی در جمهوری اسلامی ایران از تمامی حقوق قانونی شان برخوردارند. اسقف هایک هوسپیان مهر حاضر نشد به نمایندگی ازطرف کلیسای خود چنین اعلامیه ای را امضاء کند.مدتی بعد از ناپدید شدن اسقف هوسپیان مهر، پلیس تهران، مرگ او را به خانواده اش خبر داد. بر اساس گزارش ها، پسر او را به اداره بررسی مرگ های مشکوک فرا خواندند تا جسد پدرش را شناسایی کند. ولی در مراجعه به آن جا فقط به ارائه عکسی از جسد پدرش اکتفا کردند و خواستند تا او را شناسایی کند. تاریخ مرگ ٢٠ ژانویه، یک روز پس از ناپدید شدن وی، تعیین شده است. در نامه ای چنین نوشت: "من آماده ام که در کلیسا جان خود را تقدیم کنم باشد که دیگران بتوانند در آرامش و صلح، بدون ترس، خداوند خود را نیایش کنند.قتل اسقف هائیک هوسپیان مهر توسط دژخیمان وزارت اطلاعات حکومت آخوندی بود.

۳۰دی ماه ۱۳۷۳، اسقف هائیک هوسپیان مهر توسط دژخیمان وزارت اطلاعات حکومت آخوندی به طرز فجیعی به شهادت رسید اسقفِ مبارز، هائیک هوسپیان مهر یکی ازبلندپایه ترین روحانیون مسیحی ایران، رهبر شورای روحانیون کلیسای انجیلی و رئیس مجامع ربانی ایران بود دراواخردی‌ماه سال ۱۳۷۲ وقتی رژیم آخوندها حکم اعدام یک کشیش ایرانی بنام مهدی دیباج را به اتهام ارتداد، صادرکرد اسقف هوسپیان نقش فعال و مؤثری درافشاگری بین‌المللی درمورد آن حکم ایفا نمود.‌پس از شهادت اسقف هوسپیان، رهبر مقاومت آقای مسعود رجوی در تلگرامی به پاپ ژان پل دوم ومجامع ربانی پروتستان خاطرنشان کرد اسقف هوسپیان مهر گزارش مفصلی ازنقض آزادیهای مذهبی توسط رژیم آخوندی تهیه کرده و از نماینده ویژه کمیسیون حقوق بشر ملل متحد خواسته بود که ازایران دیدن کند. وی با آزادمنشی و جسارت و به‌رغم تهدیدهایی که متوجه او بود سرکوب هموطنان مسیحی توسط رژیم را افشا ومحکوم می‌کرد و هرگز زیر بار امضای نامه تأییدآمیز که رژیم خواستار آن بود نرفت . رژیم پس از ارتکاب این جنایت، صحنه‌سازیهایی را برای متهم کردن مجاهدین خلق به کشتارفجیع کشیشان مسیحی به مرحله اجرا گذاشت، که البته همه آنها با بی‌اعتنایی و انزجار مجامع بین‌المللی و داخلی روبرو شد.ب اطلاعیه شورای ملی مقاومت ایران آذر۱۳۷۸، یکی از فرماندهان سابق سپاه پاسداران و عوامل اطلاعاتی رژیم، طی مصاحبه‌یی با روزنامه آریا فاش ساخت که انفجار بمب در حرم امام رضا و ترور جنایتکارانه کشیشان مسیحی توسط وزارت اطلاعات صورت گرفته است. این فردکه اکبر گنجی نام دارد در این مصاحبه گفت وزارت اطلاعات، کشیشان مسیحی که نظام سیاسی ما را قبول نداشتند، به‌قتل رساند و به گردن مجاهدین انداخت و این کار هم ما را از روحانیون مسیحی خلاص می‌کرد و در ضمن سازمان منافقین را بی‌آبروتر می‌کرد.  

گزارش جلسه ی ماهانه نمایندگی اتریش 31 ژانویه

                                                                      دلارام دره شوری  جلسه ی ماهیانه ی نمایندگی اتریش روز سه شنبه ژانویه ساعت 18:00 به وقت اروپای مرکزی با حضور جمعی از دوستان فعال حقوق بشر و اعضای نمایندگی اتریش پیرو دغدغه های نقض حقوق بشر در جامعه ی ایران در اتاق پالتاک برگزار شد.اولین سخنران جمشید غلامی سیاوزان با موضوع ،زلزله ی بم:13 سال؛ فرصت خوبی برای فراموش کردن یک اتفاق است اما به شرط آن‌که این اتفاق، زلزله‌ی ۵ دی ماه ۱۳۸۲ بم نباشد.بعد از 13 سال، خود بمی‌ها هنوز و همچنان می‌گویند نفهمیدیم چه شد؟

و چطور شد؟ و اصلا چرا ما؟ چرا بم؟

چرا مادر من؟ چرا پدر من؟ چرا خواهر من؟

چرا برادر من؟چرا بم؟ چرا ما؟ واقعا چرا؟

کسی چه می‌‌داند.آن روز صبح، در یک پلک بر هم زدن، دار و ندار یک شهر فرورفته در خواب، بر باد رفت. تا خبر را شنیدیم، همراه “گلپونه‌ها” ضجه زدیم و گفتیم بم تمام شد؛ اما بعدها فهمیدم اشتباه می‌کردیم. بم تمام نشد.

همین شهرِ به خاک نشسته و در خون شناورِ آن روزِ جمعه؛ اکنون نامش پای شناسنامه‌ی کودکانی ثبت شده که الان 13 ساله‌اند، و جلوی تاریخ تولدشان، زمستان ۸۲ درج شده است.

واقعیت این است که آن روز صبح، مرگ و زندگی در هم پیچید. خیلی از بچه‌های زلزله که امروز هم‌سن عمر غم آن اتفاق شده‌اند، مثل بقیه 13 ساله‌های دنیا، دارند می‌خندند، می‌دوند، بازی می‌کنند، حرف می‌زنند، مدرسه می‌روند، می‌نویسند، می‌خوانند؛ اما با لب‌هایی بی‌جان، با دست‌ها و پاهایی که گویی مال آن‌ها نیست و به عاریه گرفته شده‌ و به تن‌های نحیف‌شان دوخته شده است، با چشم‌هایی خیره. فقط خدا می‌داند این 13 سال هر لحظه‌اش چه‌طور بر مادران این بچه‌ها گذشته است؟مادرانی را می‌گویم که تا پنج‌شنبه‌ی همان سال سیاه، روزها را به شب می‌رساندند و شب‌ها را به صبح، به امید این‌که ۹ ماه بارداری تمام بشود. سقف و دیوارها که بر سر این مادران فروریخت.

زلزله ی بم به معلولان یک هزار و 700 نفر افزود.

شنیده بودم دو هزار نفر معلول در شهرستان بم داریم و می‌دانستم آمار معلولین جسمی و حرکتی و به خصوص ضایعه نخاعی‌ها در بم بالاست ولی از مدارس استثنایی شلوغِ بم، خبر نداشتم که دانش‌آموزانی 13 ساله دارند که در زلزله دچار معلولیت شده اند.یکی از معلولین بم حرف‌های امیدبخشی می‌زد. راضی هستند. سالگرد زلزله نزدیک است. به او تلفن زدم که بگوید اوضاع چطور است؟ مثل همیشه امیدوار بود. ‌گفت که خدا را شکر می‌کنیم. مسوولین و خیرین هماهنگی خاصی با معلولین دارند. بهزیستی، کمیته امداد، فرمانداری، شورای شهر بم و شهرداری معلولین را نادیده نگرفته‌اند. او گفت که یک معلول در شهرداری کار می‌کند، در دانشگاه، در بیمارستان هم معلولین را به کار گرفته‌اند.وی که خود در همان جمعه‌ی سیاه ۵ دی‌ماه دچار ضایعه‌نخاعی شده و تمام این 13 سال را مجبور شده با ویلچر سپری کند، ‌گفت که بم از صفر شروع کرد. برای مناسب‌سازی معابر تلاش‌هایی شده است؛ اما طول می‌کشد تا همه‌ی بم را برای رفت و آمد ما مناسب کنند. دارند تلاش‌هایی می‌کنند.و دوباره ‌گفت که شرایط خیلی خوب است و به نفع معلولین پیش می‌رود. وقتی در جلسه‌ای می‌نشینیم که فرماندار شهرستان طوری تصمیم می‌گیرد که این جمعیت بالای معلولین را در نظر می‌گیرد، او را از جنس خودمان می‌بینیم و دلمان آرام می‌گیرد.از آمار معلولین پرسیدم؛ گفتم آمار دو هزار نفری جمعیت معلولین صحت دارد؟ جوابش دو هزار نفر را تایید کرد؛ ۳۴۰ نفر را انجمن ضایعه نخاعی بم تحت پوشش دارد که ۱۳۰ نفر آن‌ها ضایعه‌نخاعی هستند اما به سایر معلولین هم خدمات می‌دهیمگفتم سال‌های اول بعد از زلزله آمار ۲۰۰،۲۵۰ نفری از معلولین ضایعه‌نخاعی را اعلام کردند. گفت: «ما هم آمار ۲۰۰ نفری را اوایل شنیدیم. وقتی انجمن را راه‌اندازی کردیم خیلی دنبال‌شان گشتیم تا بیایند دور هم برای زندگی جدید‌مان تلاش کنیم.

پرسیدم: چرا؟پاسخ داد: «تلفات بعد از زلزله بالا بود.به هیچ‌کدام از سوالاتم پاسخی نومیدکننده نداد و حرفی گلایه‌آمیز نزد. حتی وقتی پرسیدم معلولین بم چه نیازهایی دارند؟

فقط این را گفت که؛ نیازهای معلولین به ویژه افراد ضایعه نخاعی بزرگ است. مسائل درمانی هست. همان‌طور که افراد سالم برای اشتغال مشکل دارند، معلولین مشکلاتی چند برابر آنها دارند. و وقتی پرسیدم چه مشکلاتی؟ مکث کرد و پاسخ داد: «خدا را شکر می‌کنیم. همه چیز به نفع معلولین دارد پیش می‌رود. ما از صفر شروع کرده‌ایم.او از هیچ‌ دستگاه و نهادی گلایه نکرد و باز به امیدهایی که دارند پل زد.

او از دانشگاه رفتن دختران و پسران معلول بعد از زلزله خبر داد و گفت: «آمار خوبی از دانشجویان معلول داریم. اینها وقتی فارغ‌التحصیل بشوند، در گوشه‌ای به کار گرفته می‌شوند.او امیدوارانه حرف می‌زد من اما خوب می‌دانم روزهای سختی را گذرانده‌ و می‌گذرانند. او به من گفت: «زلزله ناگهانی بود. به دور از ذهن بود. نفهمیدیم چه شد؟ اما هرچه بود، خواست خدا بود. با جان و دل پذیرفتیم.گفتم اما یک عمر باید با ویلچر زندگی کنید! پاسخ داد: «ما پذیرفتیم. این امتحان الهی بود. بعضی‌ها داغ‌های سنگین‌تری دیدند، امتحان‌های بزرگتری پس دادند.و بعد او چیزی را گفت که خیلی کم کسی از آن می‌گوید؛ حرفش این بود:«باورتان می‌شود برخی از بازماندگان زلزله، هنوز خود را با شرایط وفق نداده‌اند؟ هنوز بی‌تابی می‌کنند؟

با دشواری دارند روز و شب می‌گذرانند. دعایشان کنید خدا صبرشان را زیاد کند. ما به وضع خودمان راضی هستیم.مدیر مدرسه متوسطه حرفه‌ای احسان شهرستان بم است. گفت: «تمام تلاش‌مان را می‌کنیم معلولین منزوی نمانند.از شلوغی مدارس استثنائی بم در حین همین صحبت‌های او مطلع شدم. گفتم چرا ار معلولین این‌قدر بالاست؟

پاسخی داد که هنوز حس و ذهنم را سخت درگیر کرده؛ «از این دو هزار نفر بخشی دانش‌آموزان مدارس استثنائی هستند». پرسیدم لابد به خاطر ازدواج‌های فامیلی؟

گفت: «بچه‌های مادرانی هستند که روز حادثه، باردار بوده‌اند یا خودشان زیر آوار مانده اند؛ بخشی از معلولین ما را این گروه تشکیل می‌دهند». او اضافه کرد: «آمار معلولین بم، با معلولین کل استان برابری می‌کند؛ بیش‌تر معلولیت‌ها هم جسمی ـ حرکتی، قطع عضو، ضایعه نخاعی و بچه‌های استثنائی هستند.از امکانات شهر برای تردد این دو هزار نفر معلول هم پرسیدم. گفت: «متاسفانه وسیله‌ی عمومی برای تردد نداریم و این، کار را سخت کرده است. اگر شهرداری یک دستگاه اتوبوس مناسب معلولین را به ما می‌داد خیلی خوب می‌شد». هرچه تلاش کردم او از رنج‌هایی که بر معلولین زلزله بم می‌رود چیزی نگفت. من می‌دانم چرا و شما هم. عنایت حرف‌هایی زد که همه امیدوارکننده بود و اصلا نگفت که چقدر زندگی روی ویلچر سخت است و نگفت که چرا بم؟ چرا ما؟ گفت که راضی به رضای خدا هستیم. سازمان‌های مردم‌نهاد در بم بعد از زلزله، توانسته‌اند تجربه‌ای بی‌مانند از مشارکت‌های مردمی را به نمایش بگذارند. هم انجمن ضایعه نخاعی معلولین و هم خیریه سپهر توانسته‌اند باری از دوش دولت و مردم بردارند.من اما در آستانه‌ی سیزدهمین سالگرد زلزله‌، دارم به کودکان 13 ساله‌ی بمی فکر می‌کنم. نمی‌دانم این بچه‌ها از زلزله چه می‌دانند؟ نمی‌دانم چه تصویری از شادی دارند و از سرنوشت چه می‌دانند و وقتی گریه‌های بی‌صدای مادرشان را غروب پنج‌شنبه‌ها در سینه‌ی قبرستان شلوغ می‌بینند با خودشان چه فکر می‌کنند؟!اما مطمئنم درد نداشتن پدر را می‌فهمند و درد جوانمرگی خواهر و برادر و عمو و خاله و دایی و عمه و … زلزله با ما چه‌ها که نمی‌کند!  شهری که فروریخت حالا هم دیوار دارد، هم خیابان هم کوچه و هم خیلی چیزهای دیگر. اما این شهر کنار دست خودش، یک قبرستان خیلی بزرگ هم دارد. زلزله با ما چه‌ها که نمی‌کند. اگر دوباره برگردد.

امار جهانی:در نخستین سالروز زلزله بم زمین‌لرزه و سونامی بزرگ اندونزی و جنوب اقیانوس هند رخ داد. این حادثه به کشته شدن 300 هزار نفر منتهی شد و به همین دلیل به عنوان بزرگ‌ترین فاجعه انسانی در نوع خود در 15 کشور جنوب‌شرقی آسیا معرفی شد.مروری بر آمار اعلام شده از سوی سازمان ملل متحد از سوانح طبیعی در 15 سال اخیر نشان می‌دهد از حدود یک‌میلیون کشته و 2.5 تریلیون دلار خسارت‌های اقتصادی سوانح طبیعی از سال 2000 میلادی به بعد، 90 درصد تلفات انسانی و 60 درصد خسارت‌های مالی به کشورهای در حال توسعه مانند کشور ما مربوط بوده است.

زمین‌لرزه بم پرتلفات‌ترین زلزله قرن اخیر در کشور ما بوده است و تکرار فاجعه‌ای مشابه در مناطق پرجمعیت و لرزه‌خیز کشور ممکن است. بنابراین باید هر لحظه برای اتفاقی مشابه زمین‌لرزه‌ای که شهر بم 13 سال پیش تجربه کرد، آماده باشیم.فرداد عسکری دلنوشته در باب فاجعه ی پلاسکو:دوستان عزیز و محترم با فاجعه آتش سوزی و فروریختن ساختمان پلاسکو تعدادی از هموطنان اتش نشان بی نشان فوت کردند و تعداد زیادی از کسبه کشته شدند و تعدادی از مردم شهرو کشورمون درزیر آوارها خاک مدفون گشتند. چه خوبه به احترام تمام رفتگان و خسارت دیدگان و مصدومین این فاجعه اسف بار عزای عمومی برقرار کنیم و این متن رو جهت همدردی توی تمام کانالها بگذاریم... لعنت به تو ای حادثه ی ناگوار آتش نشانان ما لباس هایشان "ضد حریق" بود نه "ضد آوار"....! خداوند همه رفتگانی که قربانی بی عدالتی های زمانه شده اند بیامرزد ،بخصوص زیر آوار ماندگان حادثه ساختمان پلاسکو ،به همه بازماندگان تسلیت عرض میکنم .واژه تسلیت چقدر آشناست برای ملتی که دایم باید به خاطر نداشتن افراد دلسوز باید آن را سالی چندبار تکرار کند.تسلیت برای نداشتن جاده مناسب،تسلیت برای ریزش پل،تسلیت برای سوختن بچه ها در مدرسه،تسلیت برای ریل قطار،تسلیت برای زلرله،تسلیت برای عدم بازسازی بافتهای فرسوده،تسلیت برای آتش سوزی،تسلیت برای تشنگی و خشکیدگی سرزمینم ،تسلیت برای اسید پاشی،تسلیت برای جوانان معتاد، تسلیت برای فقر،تسلیت برا نداشتن هزینه درمانی و مرگ به اجبار...تسلیت برای کشته شدن محیط بانانمان ،تسلیت برای دست فروشی زنان،تسلیت برای کودکان کار و هزاران تسلیت دیگر...

افسوس که امروز باز باید این واژه را تکرار کنیم،امید که روزی این چنین نباشد.

با غم انگیز ترین حالت تهران چه کنم؟

با دل سوخته از حسرت باران چه کنم؟

با جگرهای پریشان شده از رفتن تو

با پدر گفتن یک کودک گریان چه کنم؟

با صدای زن و فرزند تو و خانه ی تو

با غم تازه در این کلبه ی احزان چه کنم؟

چشم ها گشته دوتا در غمت ای خوب وطن

با غم خفته در این شهر و خیابان چه کنم؟

با تن سوخته در آتش عریان چه کنم؟

با غم انگیز ترین حالت تهران چه کنم؟

سخنرانی خانم دلارام دره شوری در مورد  افزایش خشونت در جامعه ی ایران:خشونت آنگونه که در افکار عمومی تصور می‌شود، فقط محدود به پرخاشگری و تعرضات جسمی و فیزیکی نیست. اکثر مردم، کتک‌زدن و زخمی کردن و درگیریهای فیزیکی را به عنوان مظهر خشونت معنا می‌کنند در حالیکه دامنه تعریف و وجوه عینی خشونت لایه‌های گسترده‌تری از رفتار انسانی را دربرمی‌گیرد. لایه‌های درونی آدمی که پس کردار او پنهان می‌ماند و به شکل ناخودآگاه در ساختار زبانی خود را لو می‌دهد.‏خشونت ابتدا در ذهن شکل می‌گیرد و بر اساس گفتمان فرهنگی جامعه بنیان نهاده می‌شود. در واقع هویت و ریشه‌یابی خشونت‌ورزی راباید در ساختار فکری‌-‌‌فرهنگی جامعه جستجو کرد. خشونت گرچه در مناسبات اجتماعی و فردی انسان‌ها بروز می‌یابد، اما بیش از آن در الگوی رفتاری و ساختار فرهنگی جامعه به رسمیت شناخته شده و مبتنی بر انسان‌شناسی و فلسفه اجتماعی هر جامعه و البته تجربیات تاریخی یک تمدن خاص بنا می‌شود. اگرچه خشونت جنسیت نمی‌شناسد اما همواره دو گروه از آدمیان یعنی زنان و کودکان بیش از مردان قربانی خشونت شده‌اند. شاید خشونت به کودکان را بتوان ذیل تفاوت قدرت‌های جسمی تفسیر کرد، اما خشونت علیه زنان را باید در جایگاه انسانی و اجتماعی آنان در بستر تاریخ پی گرفت.

خشونت حالتی از رفتار است که با استفاده از زور فیزیکی و یا غیر فیزیکی فرد خشن خواسته خود را به دیگران تحمیل می‌کند. خشونت ممکن است در اثر خشم اتفاق افتد. خشونت از نظر لغوی به معنای خشکی، تندی و سختی است.

خشونت‌ها را می‌توان از زاویهٔ کیفیت آسیب نیز به دو دسته تقسیم کرد:خشونت روانی،خشونت جسمانی.خشونت جسمانی استفاده از زور فیزیکی به منظور قراردادن دیگران در وضعیتی بر خلاف خواست‌شان، است.به طور مثال ضرب و شتم،اسید پاشی،سوزاندن،هول دادن و...خشونت های روانی هم مثل انتقاد ناروا، تحقیر، بددهنی، تمسخر، توهین، فحاشی، متلک، تهدید که عزت و اعتماد به نفس و غرور آدامی رو زیر سوال میبرد.

عوامل مؤثر بر بروز خشونت:

1-  زمینه خانوادگی: خشونت در تمام جوامع و نسبت به تمام مردم در ایران دیده میشود.یکی از مطرح ترین خشونت ها در جامعه ایران در حال حاضر خشونت خانگی است.چرا که محیط خانه جاییه که انسان باید در اون آرامش داشته باشد و احساس امنیت کند ولی متاسفانه خیلی از خشونت ها از درون خانه و خانواده شروع میشونددر بیشتر خانواده ها خشونت در خانه از طرف پدر یا پسران بر خواهر یا مادر است.چون که در فرهنگ غلط زن ستیز جامعه ی ما جا افتاده که مرد اجازه هر کاری رو داره به چه دلیل چون سرپرست خانواده است.  

طبق ماده ی 1105 قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران مرد مسئول خانواده است و اجازه انجام هر عملی به مرد داده شده است.یکی از دلایلی که زنان و دختران خانواده بخاطرآن مورد خشونت جسمی و روانی قرار میگیرند.و اینکه دولت در قبال خشونت ها ی خانگی علیه زنان هیچ مسئولیتی رو به عهده نمیگیرد.خشونت ها فقط متخص به زنان نمیشوند.در یک خانواده تمام اعضای خانواده رو تحت الشعاع قرار میدهند و همون طور که روزانه در حال مشاهده هستیم از کودک مدرسه ای گرفته تا سالخوردگان همه در ایران تحت خشونت قرار میگیرند و این رو کاملا از روی رفتار مردم در اجتماع میشودتشخیص داد.خانه باید مکان امن باشد ولی مردی که از صبح تا شب برای در اوردن خرج خانواده اش تلاش میکند حتی وقت سر خواراندن ندارد ،با این قیمت های بالای مواد غذایی و پوشاک و سایر وسایل زندگی حق داردکه عصبی باشد.در ایران سر هر چیز کوچکی به آدم استرس وارد میشود و آدم عصبانی میشود .و همیطور روی رفتار مادر با بچه ها و بچه ها با همدیگر تاثیر میذارد.

3- عوامل اجتماعی: صرفنظر از خصوصیات فردی, شرایط اجتماعی افراد نیز در کاهش یا افزایش خشونت مؤثر است, برای مثال فشارهای روانی و تنشهای حاصل از آن یا بحرانهای اقتصادی – اجتماعی خطر بروز خشونت را افزایش می دهد.

4- مذهب: عامل مهمی که در خشونت نقش داردجنسیت است. زنان به دلایل مختلف در بسیاری از جوامع در جایگاههای پایین قرار دارند و هنگامی که در چنین نقشهایی قرار می گیرند, احتمال وقوع اشکالی از خشونت علیه آنها بیشتر شده و نسبت به بی عدالتی در مورد آنها توجهی وجود نخواهد داشت  مسأله اینست که زنان به دلیل زن بودنشان بسیار زودتر از مردان دچار آسیب شده و از روابط اجتماعی طرد می شوند که از عوامل مؤثر در این زمینه استدلالهایی منسوب به مذهب است., زن در نگاه جمهوری اسلامی ایران جنس دوم است.

5- اقتصاد و ساختارهای اقتصادی: مشکلات اشتغال و مسایل مالی به ایجاد خشونت در خانواده کمک می کند. انتظارات زنان و مردان از اشتغال نقش شوهر به عنوان یک تأمین کننده, اهمیت موفقیتهای شغلی و رضایت خاطر از درآمد خانواده می تواند بر بروز خشونت در روابط میان زن و شوهر تأثیر تعیین کننده داشته باشد که به تبع آن زنان و فرزندان آنها تحت تأثیر قرار می گیرند. در بسیاری از موانع نیز انتظارات خانواده با سطح درآمد خانواده همخوانی ندارد در فاصله سالهای 1970-75 به دلیل وجود بحرانهای شغلی در اقتصاد منازعات خانوادگی به مقدار زیاد بالا گرفت, به طور کلی با افزایش بیکاری میزان خشونت میان زن و شوهر افزایش می یابد . مردان بیکار در مقایسه با مردانی که کار پاره وقت دارند در مقایسه با مردان شاغل خشونت بیشتری در خاناوده اعمال می کنند, مردانی که نمی توانند شغلی به دست آورند, ممکن است به تلافی سرخوردگی و ناکامی انسان در جامعه, بر تربیتشان نسبت به اعضای خانواده ثابت کنند.اگر زن و شوهر نقش تقسیم کار سنتی را پذیرفته باشند, اگر شوهر نان آور خانواده و زن مسئول امور خانه باشد, اشتغال زن ممکن است نقش مردان را به مخاطره بیندازد از سوی دیگر زنان که مسئولیت سنتی در قبال موفقیت ازدواجشان را پذیرا شده اند,  وقتی ازدواجشان به خشونت می کشد به احتمال زیاد احساس گناه می کنند.

با نگاهي به پرونده هاي خشونتهاي خانوادگي مي توان يك نقطه مشترك را مشاهده كرد. عامل اقتصادي كه در حال حاضر از علل مهم خشونت و پرخاشگري در خانواده است. والدين كه براي تأمين مخارج خود بعضا در دو شيفت كار مي كنند و هرگز نمي توانند آرام و خونسرد، مهربان و صميمي باشند و كارشناسان مسائل اجتماعي بيكاري را نيز جز اولين و مهمترين آسيبهاي اجتماعي كشور عنوان مي كنند كه خود عامل اصلي پرخاشگري نيز محسوب مي شود. 

6- آداب و رسوم  و سنتها: عملکرد سنتی بازتابی است از ارزشها و عقاید اعضای یک اجتماع که اغلب چندین نسل را در بر می گیرد. طبق اظهارات مخصوص کمسیون حقوق بشر اعمال منسوب از جهات مختلف, مانند اعمالی که مربوط به نابرابریهای قدرتی عمیقا ریشه دار در جامعه می شوند. اغلب ارتکاب خشونت بر زنان و کودکان را تشکیل می دهند. پیروی کورکورانه از این اعمال و عدم پیگیری قوی در مورد علت وجود چنین عملکردهایی کمبود اطلاعات و آموزش در نواحی بسیاری که چنین عملکردهایی در آنها حکمفرماست و همچنین عدم برخورد حکومت با این اعمال رایج و سنتی همگی اعمالی هستند که در تداوم و بقای عملکردهای سنتی که امروزه سلامتی زنان و کودکان را در آفریقا و آسیا به خطر می اندازد, مؤثر می باشند.

7-  رسانه های گروهی: تلويزيون به عنوان تنها سرگرمي در دسترس خانواده ها همواره حضور دارد. بعضا در تلوزیون دیدم که زنان از دست مردان کتک میخورند اصلا سیلی زدن مردا تو فیلم به زنا دیگه برای بیننده عادی شده .ما رواج خیلی از خشونت ها رو در فیلم های تلوزیونی میبینم،مثل داد و فریاد زدن کتک زدن دستور دادن منع کردن از کار کردن حق بچه دار شدن و غیره

دنیای مجازی هم،هم بدی داره هم خوبی.خیلی از دعوا ها وخشونت های بین بچه ها و زن و شوهر ها به دلیل همین دنیای مجازی به وجود میاد خیلی ها سر همین دنیای مجازی مورد خشونت قرار گرفتند.از یک طرف دیگر هم که اطلاعات مردم بالامی رود حق و حقوق خودشانرا میشناسند.از هم دیگر دفاع میکنند اعتراض میکنند.

8.قوانین:مشکل اینجاست که قوانین ما همه از مذهب می آیند و مذهب هم همیشه زن را از مرد کمتر می داند. البته تنها این نیست. مثلا  از دبستان به جای این که به بچه ها یاد بدهند که خانواده ی آقای هاشمی از کجا به کجا سفر کردند، قوانین را یادشان بدهند. من می توانم با یک سرچ در اینترنت بفهمم که سوغات اصفهان گز است اما من نمیدانم که قوانین چه معنایی دارند یا نقض آن ها چه پیامد هایی دارد. اگر کسی حق قانونی مرا نقض کرد چطور می توانم از او شکایت کنم.

چند توصیه برای نفی فرهنگ خشونت با توجه به موارد فوق توصیه های زیر برای نفی فرهنگ خشونت و تثبیت فرهنگ آرامش پیشنهاد میشود:

1) تلاش هر چه بیشتر برای حذف مظاهر خشونت از حیات اجتماعی و در نتیجه افزایش حساسیت مردم به حرکت های خشونت طلبانه

2)تغییر قوانین  و حمایت دولت از کسانی که مورد خشونت قرار میگیرند.

3) آموزش در مدارس از ابتدایی قوانین را به بچه ها

4) رواج فرهنگ واقع نگری

5) شناساندن قوانین و فرهنگ دزست از طریق رسانه ها

6) تصحیح نگرش های سنتی مبتنی بر کالا بودن زن و مالکیت برآن

7) حضور فعالانه زنان در نقش تصمیم گیرنده در نهاد های مردسالار

8) آموزش برای اعمال کننده خشونت

 

  ابتدای صفحه | بازگشت

 

all rights reserved @ Bashariat