آشنایی با کانون | نشریه | مواضع و بیانیه ها | درخواست عضویت | ارتباط با ما

ماهنامه بشریت شماره 146

 

نگاهی به وضعیت مدافعان حقوق­بشر در ایران

                                            بیژن سامانی

دکتراحمد شهید گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در مورد وضعیت حقوق­بشر در ایران آخرین گزارش خود را در مورد وضعیت حقوق­بشر در ایران در ماه مارس گذشته منتشر ساخت. در قسمت چهارم این گزارش با نام حق آزادی و امنیت افراد دکتر شهید چهار گروه کلی را توصیف نموده است که به صورت سیستماتیک شامل نقض حقوق بشر سوی حکومت ایران گشته اند. این چهار گروه عبارتند از:

گروه اول:مدافعان حقوق بشر

گروه دوم:روزنامه­نگاران و شهروندان

گروه سوم:اقلیت­های مذهبی

گروه چهارم:اقلیت­های قومی

متن منتشر شده در بند 35 این گزارش در مورد مدافعان حقوق­بشر به شرح ذیل است: ﻣﺪاﻓﻌﺎن ﺣﻘﻮق­ﺑﺸﺮ 35. از ﺗﻌﺪاد 92 ﻣﺪاﻓﻊ ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮی ﮐﮫ در ﺣﺎل ﺣﺎﺿﺮ در ﺑﺎزداﺷﺖ ﺑﮫ­ﺳﺮ ﻣﯽ­ﺑﺮﻧﺪ، ﺣﺪاﻗﻞ 26 ﻧﻔﺮ آﻧﮭﺎ ﺑﮫ اﺗﮭﺎم "ﻋﻀﻮﯾﺖ در ﺳﺎزﻣﺎن­هاﯾﯽ ﮐﮫ ھﺪف اﺧﻼل در اﻣﻨﯿﺖ ﻣﻠﯽ دارﻧﺪ "و ﯾﺎ " ارﺗﺒﺎط ﯾﺎ ھﻤﮑﺎری ﺑﺎ ﺳﺎزﻣﺎن­هاﯾﯽ ﮐﮫ ھﺪف اﺧﻼل در اﻣﻨﯿﺖﻣﻠﯽ دارﻧﺪ (ھﺮ دو اﺗﮭﺎم ﻣﺮﺑﻮط ﺑﮫ ﻣﺎدۀ 499 ﻗﺎﻧﻮن ﻣﺠﺎزات) ﻣﺘﮭﻢ ﺷﺪه­اﻧﺪ. ﺣﺪاﻗﻞ 25 ﻧﻔﺮ از آﻧﺎن ﺑﺎ ﺗﮭﺎم "ﺗﺒﻠﯿﻎ ﻋﻠﯿﮫ ﻧﻈﺎم" روﺑﺮو ﺷﺪه­اﻧﺪ و ﺣﺪاﻗﻞ 14 ﻧﻔﺮ از آﻧﺎن ﺑﮫ "ﺗﺠﻤﻊ و ﺗﺒﺎﻧﯽ ﻋﻠﯿﮫ اﻣﻨﯿﺖ ﻣﻠﯽ" ﻣﺘﮭﻢ ﺷﺪه­اﻧﺪ. اﺗﮭﺎﻣﺎت ﮐﻤﺘﺮ اﺳﺘﻔﺎده ﺷﺪۀ دﯾﮕﺮی ﮐﮫ ﻋﻠﯿﮫ اﯾﻦ اﻓﺮاد اﻗﺎﻣﮫ ﺷﺪه اﺳﺖ ھم ﭽﻨﯿﻦ ﺷﺎﻣﻞ "ﺟﺎﺳﻮﺳﯽ" و "ﻣﺤﺎرﺑﮫ" ﮐﮫ ﻋﻤﻮﻣﺎً ﺑﮫ "دﺷﻤﻨﯽ ﻋﻠﯿﮫ ﺧﺪا" ﺗﺮﺟﻤﮫ می­ﺸﻮد اﻣﺎ دوﻟﺖ اﯾﺮان آن را ﺑﮫ­ﻋﻨﻮان ﺟﺮﻣﯽ ﮐﮫ طﯽ آن "ﻓﺮدی ﺑﮫ ﻗﺼﺪ ﮐﺸﺘﻦ، ﺗﺮﺳﺎﻧﺪن، و ﯾﺎﺑﮫ­زور وادار ﮐﺮدن روی ﮐﺴﯽ اﺳﻠﺤﮫ ﺑﮑﺸﺪ ﯾﺎ آن را ﺑﮫ طﺮف او ﻧﺸﺎﻧﮫ ﺑﺮود" ﺗﺮﺟﻤﮫ ﮐﺮده  اﺳﺖ؛ باشد.

از ﺳﺎل 2010  ﺗﺎ ﮐﻨﻮن، دﺳﺘﮕﯿﺮی­های دﺳﺘﮫ ﺟﻤﻌﯽ ھﻤﺎھﻨﮓ ﺷﺪۀ ﻣﺪاﻓﻌﺎن ﺣﻘﻮق­ﺑﺸﺮ ﻋﻤﻼً ﺑﺎﻋﺚ ﻓﺮورﯾﺨﺘﻦ ﺳﺎزﻣﺎن­های اﺻﻠﯽ ﺣﻘﻮق­ﺑﺸﺮی اﯾﺮان ﺷﺎﻣﻞ ﮐﻤﯿﺘﮥ ﮔﺰارﺷﮕﺮان ﺣﻘﻮق­ﺑﺸﺮ، ﮐﺎﻧﻮن ﻣﺪاﻓﻌﺎن ﺣﻘﻮق­ﺑﺸﺮ ﮐﮫ ﺗﻮﺳﻂ ﺑﺮﻧﺪۀ ﺟﺎﯾﺰۀ ﺻﻠﺢﻧﻮﺑﻞ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﻋﺒﺎدی ﺑﻨﯿﺎﻧﮕﺰاری ﺷﺪه ﺑﻮد، و ﻓﻌﺎﻻن ﺣﻘﻮق­ﺑﺸﺮ اﯾﺮان ﺷﺪه اﺳﺖ. در اصل اینکه تعداد بالای مدافعان حقوق­بشری ذکر گردیده و بالاترین مفاد مجازات قانونی یعنی محاربه شامل این افراد گردیده است گویای اهمیت ویژه سرکوب این دسته از فعالین مدنی به صورت آشکار در نظام قضایی ایران دارد.

از آنجا که نگاه مدافعین و فعالان حقوق­بشر همواره متجددانه بوده و معیارهای انسانی را در نظر میگیرند احتمالا با فضای بسیاری از کشورهای دموکراتیک همخوانی دارد و یا دست کم با دیگر انسان­های آزادی­خواه در سراسر جهان یک­صدا هستند. لذا این همگونی عقیده بهانه ای بوده برای این که در حکومت دشمن محور ایران همواره نگاه جاسوس مآبانه­ای به یک فعال حقوق­بشری وجود داشته باشد. ظاهراً قانونگذار هم با تصویب یک قانون کلی دست نظام قضایی را نیز برای دستگیری و سرکوب فعالین باز گذاشته است.

طبیعتاً فعالیت و بررسی و اقدام در برابر نقض حقوق اولیه انسانی افراد جامعه نیاز به داشتن سیستمی هماهنگ، پویا و دارای ابزار انتقال داده­ها دارد و در دنیای امروز وجود سازمان­بندی در مقابل قدرت حکومتی از نشانه­های توانمندی فعالیت جاری است. این موضوع را حکومت ایران نیز به خوبی می­داند.

لذا موثرترین راه ضربه زدن به مدافعان و فعالین حقوق­بشر از بین بردن تشکیلات جهت از کار انداختن سیستم مؤثر آن است. در واقع اولین گام سرکوب، تعطیلی و غیرقانونی اعلام کردن سازمان­های مدافع حقوق­بشر است و در مرحله دوم اعلام این که این سازمان­ها ماهیتی ضدامنیت ملی دارند و سپس تمام افراد عضو و یا مرتبط  با عنوان محارب و یا جاسوس دستگیر می­شوند و حتی تجمع آنان نیز در هر صورتی مصداق دشمنی با خدا را پیدا می­کند.

در اصل فعالیت­های گروهی و یا سازمانی در سیستم امنیتی حکومت ایران به هیچ عنوان پذیرفته نیست.رژیم عملا در مقابله با این نوع فعالیت­ها کاملاً آشکارا عمل می­کند. یعنی رسانه­ای کردن موضوع دستگیری­ها و غیرقانونی اعلام کردن­ها در سطح جامعه جزئی از سیستم تأدیب اجتماعی شده که عملاً به دیگر افراد جامعه چراغ خطری را جهت پیروی نکردن از این سازمان­ها نشان می­دهد. به نوعی می­توان گفت آشکارترین نوع سرکوب در جمهوری اسلامی ایران مربوط به فعالین و مدافعان حقوق­بشر می­شود.

از این­رو جهت مقابله با این فشار و ادامه جریان آرمان­های مدافعین تمرکز بر وضعیت آنان باید در صدر دستور کار تمامی نهادهای مرتبط قرار گیرد. در جایی که فعالین حقوق­بشری مورد آشکارترین نوع حملات از سوی رژیم ایران هستند بر همه آزادی­خواهان واجب است که تمام سعی خود را برای آبیاری این درخت نوپای آرمان­های انسانی انجام دهند.

 

مجازات اعدام

محمدرضا حقیقت­بین

روز چهارشنبه ۵ سپتامبر ٢٠١۴ (١۴ اسفند ۹٢)، در دومين روز از بيست­وپنجمين اجلاس شوراى حقوق بشر سازمان ملل متحد، سازمان غيردولتى "سودويند" در صحن علنى شورا، در پنل گفت گو در خصوص "مجازات اعدام"، به ايراد موضع پرداخت.

مهرى جعفرى، وکيل دادگسترى و از فعالان کارزار گام به گام تا لغو اعدام در ايران، به نمايندگى از سودويند، نسبت به افزايش آمار اعدام­ها در ايران، اعدام نوجوانان و نقض قوانين در صدور و اجراى این احکام در جمهورى اسلامى ايران، سخنرانى کرد.

ترجمه متن و ويدئوى سخنرانى مهرى جعفرى به نمايندگى از سازمان غير دولتى "سودويند" که به انگليسى ايراد شده، به شرح زير است:

سودويند نگرانى خود را از تعداد رو به افزايش اعدام ها، اعدام نوجوانان و اعدام­هاى در ملأعام در جمهورى اسلامى ايران اعلام مى­کند. روندى که از تاريخ انتخابات ٢٠١٣ هيچ تغييرى نکرده است. فقط از ابتداى سال ٢٠١۴، ١۵۵ تن اعدام شده­اند که تنها ٨۴ اعدام تاکنون مورد تأييد رسمى قرار گرفته­اند. حداقل دو تن از اين افراد اعدام شده کسانى بوده­اند که زير سن ١٨ سال مرتکب جرم شده­اند. کودکانى که به اعدام محکوم مى­شوند در زندان­ها نگهدارى مى­شوند تا به سن ١٨ سال برسند و سپس اعدام شوند. حداقل ۵ نوجوان زير سن ١٨ سال در حال حاضر منتظر اجراى حکم اعدام هستند و در صف اعدام ايستاده­اند.

شرکت کنندگان محترم: در ايران کودکان در کنار بزرگسالان به تماشاى اعدام مى­ايستند. از سال ٢٠١٣ سه کودک در شهرهاى مختلف ايران پس از تماشاى صحنه اعدام، در حال اعدام بازى خودشان را به­دار آويخته­اند.

در بسيارى از دادرسى­هاى پرونده­ها، حاکميت قانون، نقض مى­شود. در يکى از پرونده­هايى که اخيراً مطرح بوده دو معلم و کنشگر اجتماعى در حالى به­دار آويخته شدند که وکيل و خانواده­هاى آنها از زمان اعدام آنها بى­اطلاع بودند.

حکم­هاى اعدام­ها براى ارتکاب اعمالى صادر مى­شود که طبق استاندارد اعمال مستوجب اعدام، جرايم جدى محسوب نمى­شوند، به­ خصوص در رابطه با اعدام افرادى که در حاشيه جامعه قرار مى­گيرند (و فاقد توان کافى در دفاع از خود هستند.)

آمار اعدام­ها در حال افزايش است و حدود ۶۵٠ اعدام در سال ٢٠١٣ به وقوع پيوسته است.

سودويند نگران اين واقعيت است که هزاران زندانى در حال حاضر زير تهديد قريب الوقوع اعدام قرار دارند.

ما از شوراى حقوق بشر سازمان ملل مى­خواهيم تا جمهورى اسلامى ايران را وادار کند، هر چه زودتر اين اعدام­ها را به­خصوص اعدام نوجوانان و اعدام در ملأعام را متوقف کرده و لغو اعدام­ها را استقرار نمايد.

 

باز هم خفقان و سانسور در جمهوری اسلامی ایران

شهرام مسعود وزیری

هراس جمهوری اسلامی از ارتقاء آگاهی مردم و بالا بردن دامنه فشارهای روزافزون بر مطبوعات و حوزه اینترنت را می توان در افزایش دامنۀ بگیر و ببند و محدود سازی روزمره ارتباطات مردم و احکام بسیار سنگین دادگاه ها علیه فعالان نشر و روزنامه­ها و به ویژه در اینترنت مشاهده کرد.

مسدودسازی، کنترل بر شرکت‌های خدمات­دهنده اینترنت، رصد و مهار ارتباطات، حمله‌های سایبری، بازداشت و زندانی کردن وبلاگ نویسان و شهروندان وب‌نگار، اعمالی رایج در ایران هستند. برای پیگیری این منظور از طرف حاکمیت زورگوی اسلامی، نهادها و سازمان­های عدیده­ای با تکیه­برخزانه بیت المال تأسیس شده تا روزانه فعالیت­های قانونی اطلاع­رسانی مردم را تحت نظر گرفته و به شیوه­های مختلف و با زندان و حبس های سنگین و نیز جریمه­های بالا، هرچه بیشتر این دامنه را محدود و محدودتر کنند.

سه نهاد اصلی کارگذار سیاست سرکوب آنلاین در ایران عبارتند از: شورای عالی فضای مجازی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه را می­توان برشمرد.

بدون شک یکی از نهادهای ضدمردمی در ایران که از سال 1358 به این طرف هر روز بر دامنه فعالیت­های ضد انسانی خود افزوده است سپاه پاسداران است. پاسدار خشنونت و شکنجه و زندان­بان بزرگ ایران و ایرانی همین نهاد ضدمردمی پاسداران است.

این ارگان نظامی در اردیبهشت ماه ١٣٥٨ با فرمان آیت‌الله خمینی رهبر انقلاب برای سرکوب ضدانقلاب !! و پاسداری از دستاوردهای انقلاب رسماً تأسیس شد. این سازمان به تدریج به کنسرسیومی بزرگ و پرشاخ و برگ تبدیل شد که در همۀ عرصه‌های ایران حضور دارد. این جایگاه ویژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آن را به نهادی که در امر سانسور آنلاین و سرکوب شهروندان وب‌نگاربیشترین دخالت را دارد، تبدیل کرده است.

این ارگان نظامی برای پیشبرد اهداف ضدمردمی خود هر روز دست به اعمال خلاف قانون می­زند. مرکز بررسی جرایم سازمان یافته" نهادی غیر قانونی که از سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فروردین ١٣٨٨ تاسیس شده است. این "مرکز " یکی از شاخه‌‌های و رسانه‌ای علنی سپاه پاسداران در امر سرکوب آنلاین است . بی­گمان در فردای آزادی میهن­مان، این نهاد ضد اطلاع رسانی و شکنجه­گر باید شدیدأ مورد تعقیب قانونی قرار گیرد.

سانسور به شکل رسمی و به بهانه حفاظت از دستاوردهای انقلاب چگونه و به کمک چه ابزارهائی عملی شد؟ در پی خصوصی­سازی عرصه ارتباطات در ایران، در سال ١٣٨٨ شرکت مخابرات ایران، اصلی‌ترین شرکت ارتباطاتی و بزرگترین شرکت خدمات­دهنده ایتنرنت کشور به تملک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. شرکت مخابرات به گفته مسوولانش اقدام به مسدودسازی سایت‌های اطلاع رسانی می‌کند. هزاران سایت و میلیون‌ها صفحه امروز در ایران مسدود و در دسترس نمی­باشند.

بی مورد نیست این جا در میان هزاران مورد بی­قانونی و تعقیب و زندان فعالان اطلاع­رسانی به دو سه نمونه بارز آن اشاره شود: براداران کردپور در مهاباد و مدیران پایگاه اطلاع­رسانی مکریان تنها فعالیت قانونی­شان آگاهی­رسانی به مردم بود، لیکن حکومت زورگوی جمهوری اسلامی تاب این اطلاع­رسانی ساده را نداشت و سال­هاست به اتهامی ساختگی، آنها را به زندان افکنده است. نمونه  دیگر این ادعا وضعیت شهروند، وحید اصغری وب‌نگاری که به هنگام بازداشت ٢٥ سال داشت و دانشجوی رشته مهندسی انفرماتیک در هند بود.

وی در تاریخ ٢٢ اردیبهشت ١٣٨٧ در فرودگاه تهران دستگیر شد و به مدت هفت ماه پس از دستگیری در سلول‌های انفرادی نگاهداری و برای اعترافات اجباری و پذیرش اتهامات مختلف تحت شکنجه قرار گرفته است.

 مسعود و خسرو کُردپور پس از ٨ ماه حبس و ٣ بار محاکمە از سوی دادگاه انقلاب شهر مهاباد با قاضی‌گری "جواد کیا" مجموعاً بە ٩ سال و ٦ ماه زندان تعزیری محکوم شدند.

مسعود کُردپور بە اتهام "اجتماع و تبانی علیە نظام" بە ٣ سال زندان تعزیری و بە اتهام "فعالیت تبلیغی" بە ٦ ماه زندان تعزیری و جمعا بە ٣ سال و نیم زندان محکوم گردید.

هم چنین خسرو کُردپور بە اتهام همکاری جهت تجمع اعتراضی بە ٥ سال زندان تعزیری و بە اتهام "تبلیغ علیە نظام" بە ١ سال زندان تعزیری و ٢ سال تبعید به شهرستان کرمان محکوم شد.

 

تك جنسى شدن دانشگاه­ها

آزاده رادبخت

تک جنسی شدن رشته­ها در دانشگاه­ها و یا به طور کلی جدایی دختران و پسران در محیط­های آموزشی که ریشه در بدو حضور جمهوری اسلامی دارد یکی از معضلات جوانان در حوزهای آموزشی است. در جستجو برای ریشه­یابی این مطلب به موضوع جدیدی به غیر از حرام و حلال بودن ان و تند روی­های بی حد اسلام گرایان دیده نمی­شود.

هر چند که در ظاهر مواردی چون شایسته نبودن یک رشته برای یک خانوم و یا بلعکس عنوان می­شود. برای مثال رشته مهندسی معدن برای خانم­ها مناسب نیست ولی با توجه به رشد چشمگیر خانم­ها در محیط­های صعنتی در سراسر جهان متوجه می­شویم که بهانه­ایی  بیش نیست.

با جستجوی بسیار ساده می­توان فهمید بزرگترین دغدغه مجریان قانون و مراجع شیعه در یک جمله خلاصه می­شود. اختلال دختران و پسران منشاء  فساد است. این در حالی است که در کشور ایران  صحبت از دموکراسی و آزادی است.

تفسیر کلی این جمله از نگاه فلسفی به ساعت­ها و یا بلکه ماه­ها زمان نیاز دارد، این که سرچشمه این تفکر از کجا ریشه می­گیرد و یا اصولاً چرا بودن جنس­های مخالف در ایران فقط در محیط­های آموزشی باعث فساد می­شود در صورتی که از کسی پوشیده نیست در خفا گسترش فساد بعضاً از بسیاری کشورهای اروپایی هم پیشی گرفته است، در این مورد فقط ذکر این مورد خالی از لطف نیست که بدانیم تفکری که پشت این موضوع پنهان است چیزی نیست جز فکر مریض و بیمارگونه­ای که خالقانش خود به ان دچارند .

بسیاری از دانشجویان معتقدند این حرکت دلیلی برای افت تحصیلی و از دست دادن انگیزه آنان است، دانشجوی یک کشور یا می­توان گفت آینده­سازان یک کشور این­قدر مورد بی­اعتمادی و یا دقیقتر بی­حرمتی قرار میگیرند که به آنان برچسب منشاء فساد زده می­شود.

جوانانی که اجازه ندارند در دوران تحصیل یک رابطه منطقی در محیط آموزشی خود داشته باشند و به تبادل اطلاعات و دانش­های خود بپردازند در محیطی بسته و دیوار کشیده مانند مدرسه قرار می­گیرند، آماده کردن جوانان برای محیط کار از دیگر وظایف دانشگاه می­باشد دانشگاه باید جوانان را چه از نظر روحی و چه از نظر روانی برای ورود به اجتماع و بازار کاری آماده بکند و این در حالی است که در بازار کار تفکیک جنسی اصولاً معنایی ندارد یا این که هدف بعدی تفکیک جنسی در محیط­های کاری باشد.

به کرات شنیده می­شود که دانشگاه­ا­لزهرا که شاید بتوان گفت بزرگترین دانشگاه زنانه ایران است به موفقیت­های چشمگیری دست یافته و یا دانشجویان ان از سطح دانش بالایی برخوردار هستند و از مسائل حاشیه ایی به دور هستند اما آیا کل مطلب همین است؟

من نمیدانم چگونه جوانی می­تواند واقعاً خواستار تحصیل در یک محیط کاملاً زنانه و یا کاملاً مردانه باشد ولی به جرأت می­توان گفت که انسانی با این مشخصات حتماً از یک بیماری روحی رنج می­برد یا دچار مردم­گریزی شده و حتی شاید بی­اعتماد به نفس می­باشد، از نظر من جدایی و تفکیک جنسی در دانشگاه­ها و حوزه­های علمی و آموزشی مفهومی ندارد و در یک اجتماع سالم مرد و زن باید در کنار هم و دوشادوش هم کار کنند.

طبق اعلامیه ماده ٢٦ سازمان حقوق­بشر آموزش و پرورش باید در جهت رشد همه جانبه شخصیت انسان و تقویت رعایت حقوق­بشر با آزادی­های اساسی باشد و این در حالی است که جدا­سازی دختران و پسران در محیط­های آموزشی در ایران به گفته مسوولان و مراجع تقلید برای جلوگیری از فساد جنسی و روحی جوانان است و این در حالی است که در ماده ١ همین منشور ذکر شده است که تمام ابنای بشر آزاد زاده شده­اند و در حرمت و حقوق برابرند والی متأسفانه در کشور ما بی­حرمتی به جوانان به جایی می­رسد که به آنان انگ کنترل نداشتن برعقل و احساسشان زده شده و آنان را از هم سوا می­کنند.

آموزش و پرورش یک کشور وظیفه دارد در جهت رشد جوانان بکوشد ولی در ایران به جهت برعکس حرکت کرده و جوانان را از رشد باز می­دارند    

موضوع­هایی مثل تفکیک جنسیتی برای پذیرش در کنکور سراسری، پارک بانوان و دفاتر ویژه زنان و مردان در ادارات دولتی برای جداسازی مرد و زن، پیش از این هم مطرح شد­ه­اند و وزیر علوم جمهوری اسلامی، تحقیقات و فناوری از تأسیس دانشگاه ویژه دختران هم خبر داده است.

شورایی در ایران وجود دارد به نام شورای عفاف و حجاب که زیر نظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیت می­کند، این شورا برای کلیه موضوع­های اجتماعی و زندگی مردم مصوبه داده است.

از نظر این شورا و سیستم فکری، اختلاط زن و مرد در هر شکلی مضر است؛ حال این اختلاط می­خواهد در دانشگاه باشد یا مدرسه، خیابان و یا محل کار.

این، موضوعی ریشه­دار است که هر از چند وقت یک بار مطرح می­شود تا واکنش جامعه را نسبت به آن بسنجند و ببینند که چقدر جای کار دارد.

گسترش و قانونی شدن این گونه تفكرات برای جداسازی زنان و مردان در محیط­های دانشگاهی و البته آموزشی در نهایت سبب محدود شدن فعالیت­های زنان در اجتماع می­شود.

در این راستا می­توان به این اشاره کرده که هر چه فضای زنان و مردان از يکديگر جدا شود، فهم هر دو جنس از دنيای يکديگر دشوارتر خواهد شد؛ به ویژه که گسترش ابزارهای ارتباطی در دنیای تکنولوژی امروزه، در عمل فاصله­های فیزیکی را حذف کرده است در آخر اشاره می­کنم که این شیوه در واقع نوعی استتار است که به­دنبال ان و در کشوری مثل ایران زنان بیشتر از مردان متحمل ضربه می­شوند ولی آزادی و انتخاب چگونه زیستن بدون جبر و زور حق مسلم کلیه اقشار جامعه اعم از زنان و مردان می­باشد که متأسفانه در کشور ما این حق نیز مانند بسیاری دیگر از حقوقشان از آنها سلب می­شود وعوارضی چون فرار مغزها، ازدواج­های زودرس و به­دنبال ان طلاق، سرخوردگی اجتماعی از دست دادن اعتماد­بنفس و نداشتن توان ارتباط با جامعه در پی دارد.

 

 

ريحانه دختر همه­ی مادران ايرانيست!

فاطمه سجادی­مقدم

 ايران بپا مي­خيزد، در دفاع از جان ريحانه جباری! اين دختر با موهای فرفری را مي­خواهند بکشند. فقط اندکی زمان باقی است. در ايران دوستان ريحانه، جوانان، مادران و همه کساني که خبر را شنيده­اند، می­گويند و می­نويسند که مي­خواهند نجاتش دهند.

معصومه نيکي در فيس بوک نوشت: ريحانه دختر همه ما مادران ايرانی است. شعله پاکروان مادر ريحانه با گذاشتن عکس ريحانه در بغل ناصر حجازی در صفحه فيس بوکش نوشت، ما با ناصر حجازی هم محله بوديم و ناصر حجازی ريحانه را خيلی دوست داشت و با او بازی می­کرد.بحث در مورد اين پرونده، نحوه بررسي آن و رفتار حکومت اسلامی با زنان، با زندانيان و موضوع  قصاص بحث محوري سايت­ها، فيس بوک و همه جا است. شنيدن خبر احتمال اجرای حکم اعدام فقط در چند روز آتی، نمک پاشيدن بر روی يک زخم عميق در جامعه است. همه کارد به استخوانشان رسيده، چه بايد کرد؟ همه می­پرسند؛ من چه می­توانم بکنم؟

در ايران، به ابتکارات دسته جمعی بايد دست زد. بايد همهمه اعتراض وهياهو را بلند و بلندتر کرد و به گوش لاريجانی­ها رساند. آنها از جمع شدن صداها و از فرياد می­ترسند. همين!

در خارج از کشور که گزمه و پاسدار و وزارت اطلاعاتی دنبال کسي نيست، بايد همه کسانی که خبر را شنيدند و آهی کشيدند و طومار را امضا کردند، جمع شوند، زمان اعتراض  عمومی فرارسیده. بايد در هر جا که امکانش را داريد با عکس ريحانه حضور بهم رسانيد، ما ديگر وقت نداريم.

درنگی بیش نمانده تا طناب دار را آماده کنند و ديگر نمی­توان کاری کرد. بپا خيزيم و يکبار براي هميشه به مقامات حکومت مدافع قصاص و اعدام بگوييم ديگر نمی­گذاريم بکشيد، بچاپيد و حکومت کنيد. نه به اعدام ريحانه جباری اين دختر موفرفری که قاضی در دادگاه به او می­گويد "از خود راضی و خود محوربين" است.

يعنی دختری آزاده است که فرهنگ و سنت عقب مانده را قبول ندارد، همين! کمک کنيم ريحانه نجات يابد!و حال پیام مادر ریحانه جباری

از: مادری دردکشیده با قلب پاره پاره به: مادران شهدای سرافراز این مرز و بوم مادرم! سال­ها پیش زمانی که جوان برومند تو تمام قد و رعنا در جبهه بود و دل تو هر روز و شب شور می­زد، هر لحظه­ات در شور و شیدایی عزیزت پرپر می­زد، من مادر شدم. ریحانه را با ترس از بمباران شیر دادم. همسرم دور از من و دخترم به شکل داوطلب در کنار پسر تو بود.

همان پسر که برای جلوگیری از تجاوز بعثی­ها به زنان و دختران ایرانی در خونش غلطید و تو را برای همیشه سیاهپوش و عزادار کرد. اکنون بعد از 26 سال، هر شب کابوس مرگ می­بینم. هر لحظه نگرانم نکند دختر جوانم را به دار بکشند. اکنون تنها هستم. التماس­هایم اثر نکرده و خانواده سربندی از حقی که قانون به آنها داده نمی­گذرند. از تو می­خواهم دست یاری به من بدهی و در کنارم باشی. شاید پسر نازنینت هم به خاطر تو یاری کند. بگذار بعد از این همه سال در جبهه­ای دیگر در کنارهم باشیم.

دستبوس همه مادران هستم مادر دلگیر و غمزده ریحانه جباری

گزارش دومین رویداد موازی سودویند در بیست و پنجمین اجلاس شورای حقوق­بشر

روح الله مرادی قشقایی 

دوشنبه ١۷ مارس ٢٠١۴ (٢۶اسفند ۹٢)، در جريان بيست و پنجمين اجلاس شوراى حقوق­بشر سازمان ملل متحد، دومین رويداد جانبى کارزار افشاى نقض حقوق­بشر در جمهورى اسلامى ايران، به تدارک سازمان غيردولتى سودويند برگزار شد.

این  رویداد از ساعت ١۷ اين روز با موضوع "حقوق­بشر و محيط زيست"، به شرح زير برگزار شد.

 

خانم پرستو فاطمی گرداننده این جلسه و سخنرانان به شرح زیر به سخنرانی پرداختند: امیر صفاریان، فعال و کارشناس محیط زیست، در ارتباط با موضوع "طوفان گرد و غبار در ایران"، صحبت کرد.

ایشان در قسمتی از سخنان خود اشاره داشتند که  چشمه­های تولید گرد و غبار در کشورهای عراق، عربستان، سوریه در رده­بندی نخست و کشورهای امارات،  قطر، کویت، ترکمنستان و برخی از کشورهای آفریقایی در رده­بندی دوم قرار دارند.

لینک ویدئویی

http://www.youtube.com/watch?v=ikStnlDX9Q0

سخنران دیگر این رویداد خانم ژاله تبریزی، فعال حقوق­بشر و کارشناس مدیریت، با موضوع "بازداشت­ها در روز زبان مادرى در تهران و آذربايجان"، صحبت کرد ایشان گفتند که نقض حقوق آذربایجانی­ها در ایران ٣٥ سال است که از طرف حکومت انجام می­شود و در روز ٢٠ فوریه بیش از ١٠٠ تن از فعالین مدنی آذربایجان در شهرهای مختلف آذربایجان از جمله تبریز، اهر، مغان،  تهران و غیره که برای بزرگداشت روز زبان مادری گرد هم آمده بودند دستگیر شده­اند.

http://www.youtube.com/watch?v=1jkHRFpnF58

در ادامه آقای فیصل مرمزی، مدیر اجرایی مرکز حقوق­بشر اهواز و کارشناس ارشد آی تی از دانشگاه لندن، با موضوع "اعدام در زندان­هاى اهواز"، صحبت کرد.ایشان ضمن محکوم کردن عملکرد حکومت جمهوری اسلامی ایران در نقض حقوق اعراب ساکن ایران، خواستار پایان بخشیدن به این ستم­ها شد.لینک ویدئویی

http://www.youtube.com/watch?v=inRRbPYkbzM

سخنران دیگر این نشست آقای  روح الله مرادى، فعال حقوق­بشر، عضو شورای مرکزی کمیته مدافعان حقوق­بشر قشقایی،در ارتباط با موضوع "وضعيت سياسى و اجتماعى قشقايى­ها"، صحبت کرد. ایشان با بیان این که سیاست­های حاکمیت سبب حذف کامل قشقایی­ها از حیات سیاسی کشور گردیده نگرانی خود را از ادامه این سیاست­ها ابراز نموده و در ادامه گزارشی از چگونگی تقلب در انتخابات        مجلس شهرستان فیروزآباد و پایمال شدن حق انتخاب تنها کاندیدای قشقایی را ارائه نمودند.لینک ویدئویی http://www.youtube.com/watch?v=m6Wzst8ekDc

  

آخرین سخنران این نشست نیز آقای امجد حسين­پناهى فعال حقوق­بشر بود که، در ارتباط با موضوع "زندانيان سياسى کرد محکوم به اعدام"، صحبت کرد، ایشان ضمن محکوم نمودن عملکرد قضائی جمهوری اسلامی ایران در ٣٥ سال اخیر بیان داشت که هم اکنون   بیشترین تعداد زندانیان سیاسی در ایران را کردها تشکیل می­دهند که بیش از ٣٠٠ نفر به اتهامات سیاسی و حدود ١٩٠ نفر نیز از سنی  مذهب­های کرد به اتهامات عقیدتی در زندان­های ایران به سر می­برند.لینک ویدئویی

http://www.youtube.com/watch?v=dEv4BwOZCG8

 

بهار 93 در اوین

محمد رضا برزگر

چه خوش است حال مرغی که قفس نديده باشد چه نکوتر آن که مرغی زقفس پريده باشد پروبالشان شکستند و در قفس گشودند                                         چه رها چه بسته مرغی که پرش شکسته باشد

در اين روزهای آغازین سال جدید که شاهد درگيری و حمله و هجوم متجاوزین به امنیت و آسایش عزیزانمان حتی در پشت میله­های آهنین و یا در میان سلول­های سرد و نمور بند 350 اوين هستيم، در این ابتدای بهار که مأموران اطلاعاتی، گارد امنيتي ونیروهای لباس شخصی دست در دست هم گذاشته و با امداد از انواع وسائل دریافتت شده زندانیان را از تونل باتوم می­گذرانند، در این روزهای نخستین سال نو خورشیدی که خانواده­های زندانیان به دیدار عزیزانشان رفته و آنان را مجروح، زخمی، نحیف و کبود شده ملاقات می­کنند:

دولت تدبیر و امید در خواب است، وزرای کابینه روحانی سکوت کرده­اند، هيچ کس پاسخگو نیست، اقاي غلام حسين اسماعيلی رئيس سازمان زندان­ها و اقدامات تأمينی به طور کامل انکارکرده و می­گويد شايعه است، آقای  پورمحمدی معتقد است که این یک بازرسی عادی بوده است،  سهراب سلیمانی مدیر کل زندان‌های استان تهران  هم این گونه ابراز نظر می­کند که: تنها یک بازرسی ساده انجام شد و این گونه  بازرسی­ها به صورت ماهانه و نوبه‌ای انجام می‌شود.  آقای خدابخش دادیار ناظر بر زندان­ها نیز در دیداربا خانواده­های زندانیان سیاسی به آنها گفته­: ضرب و شتم بوده است اما تا این حد که می­گویند نبوده است. اما همین آقای خدابخش مهربان در پاسخ به خانواده هائی که درخواست ملاقات با زندانیان خود را دارند می­گوید: 32 نفر از زندانیانی که به انفرادی منتقل شده­اند ممنوع الملاقات هستند و این گفته حاکی از وخامت جراحات و وضعیت نامناسب زندانیانی است که اکنون در انفرادی بسر می­برند. و در مقابل: روایت­های خانواده‌های زندانیان سیاسی پس از ملاقات هم شنیدنی است: همسر سیامک قادری؛ صحنه‌هایی را دیدم که در این چهار سال ندیده بودم/ با چه رویی تکذیب می‌کنند؟   آقای عرب چوب دار را دیدم.

ایشان لباسشان را نمی­توانستند تنشان کنند، به خاطر این که دستشان را با باند بسته بودند. دور سینه و بازویشان هم کبود بود.

من این کبودی را دیدم، چون لباسشان را درست نپوشیده بودند.

مریم شفیعی همسر عماد بهاور؛ آثار کبودی رو بدنشان مشخص بود، می­گفت اصلاً هیچ مدرک پزشکی یا عکسی تهیه نکردند حتی از کسانی که شکستگی داشتند تا مدرکی از جنایت  انجام شده  به جا نماند، آنها گفتند ما سالم­های بند هستیم و کسانی که حالشان خوب نبود در انفرادی هستند و ممنون ملاقات، بچه ها رو زده بودند بد هم زده بودند. سر و صورت آقای عبدالفتاح سلطانی را  با تحقیر و بی­احترامی تراشیدند. عریان کردند و فقط با لباس زیر… با باتوم زدند، به زندانیان گفتند در برابرشان زانو بزنند تا سرشان را بتراشتند و وقتی مقاومت کردند با تحقیر و فحش­های رکیک و باتوم زندانی را با دستبند و پابند روی زمین نشاندند و...

بيش از 70 نفر از زندانيان سياسي بند 350 با نوشتن يک نامه به دادستان کل و امضا همگی در زير آن خواستار رسيدگی هر چه سريع به اين عمل ناخوشايند شده­اند.

۱۲ زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین در بیانیه­ای اعلام کردند که در اعتراض به برخوردهای غیرقانونی و تضییع حقوق زندانیان و نیز اعتراض به عدم رسیدگی به این تخلفات فاحش و بی­سابقه و ارائه اخبار کذب در جهت قلب واقعیت­ها از بعد از ظهر روز دوشنبه اول اردیبهشت ۹۳ دست به اعتصاب غذا می­زنند

 باز هم مثل تمامی این سی­واندی سال هيچ ارگان، نهاد و یا سازمانی نه تنها حاضر به پذیرش این ننگ تاریخی نیست بلکه انکار و تکذیب­های عجولانه و وقیحانۀ انان نیز از تریبون­های مختلف پخش و منتشر می­شود. متأسفانه بيشتر زندانيان سياسي بند 350 اوین را افرادی تشکيل می­دهند که در واقعه سال 88 بدون هيچ اتهام و جرمی بازداشت و به طور خود­سرانه دستگير شده­اند و تا به امروز نیز بدون هيچ حکم قانع کننده­ای در زندان به سر می­برند در صورتي که  این عزیزان می­باید هرچه زودتر آزاد و در پناه یک دولت قانون مدار ادعای حيثيت کنند اما زهی تأسف از این دولت تدبیر و امید، وزهی خیال باطل دلبستن به دولتی که ادعای بازگشائی درهای بسته را داشت. بازرسي ماهانه بند 350 اوين به اين دلیل است که در اواسط تير ماه 89 کلیه زندانيان سياسي بند 350  از داشتن و استفادۀ تلفن همراه در زندان محروم شدند و خانواده­های آنها فقط از طريق ملاقات­های  هفتگی می­توانند از حال زندانی خود با خبر شوند ازاین­رو نيروهای امنيتی هر ماه 1بار تمامی بند را تفتیش و بازرسی می­کنند تا کسی از تلفن همراه و يا هر وسیلۀ غيرمجاز دیگری (خودکار، مداد، آینه، سوزن، کتاب، روزنامه، عکس­های دسته­جمعی، قرآن معزی، نهج لبلاغه ...) استفاده نکنند. و اینک چند تن از خانواده­هايی که زندانيانشان را به انفرادی منتقل کرده و از دیدار آنان محروم شده­اند با اظهار نگرانی شدید می­گفتند: ما هيچ اطلاعی از زندانی خود نداريم و هيچ ارگانی هم حاضربه پاسخ­گويی خانواده­های زندانیان سياسی نيست و فقط ما از طريق رسانه­های خارجی از حال و اوضاع زندانیان خود با خبر هستيم. گفتنی است بر مبنای ماده­ی 5 اعلامیه جهانی حقوق­بشرهيچ کس نبايد شکنجه شود يا تحت مجازات يا رفتاری ظالمانه، ضدانسانی يا تحقيرآميز قرار گيرد و براساس ماده­ی 8 همان اعلامیه: در برابر اعمالی که به حقوق اساسی فرد تجاوز کنند ـ حقوقی که قانون اساسی يا قوانين ديگر برای او به رسميت شناخته است. هر شخصی حق مراجعه­ی مؤثر به دادگاه­های ملی صالح را دارد. هم چنین  طبق ماده 617 قانون مجازات اسلامي ضرب و جرح زندانيان حکمی از 2 تا 5 سال حبس و پرداخته ديه و حتی قصاص می­باشد. اما خوب می­دانیم که دولت ايران نه تنها قادر به انجام اين گونه وظايف قانونی نیست بلکه خود نیز مشوق و راهنمای نیروها و افرادی است که مجری فرمان­های دولت خدمت گذار رهبرند. آری خوب میانیم و میدانید که بقای رژیم جمهوری اسلامی ایران ایجاد رعب و وحشت در میان ملت است و این پشتوانه را تنها می­تواند در سرکوب، بازداشت، ضرب و شتم ، زندان و اعدام کسب کند. بايد زندان­های ایران با به بند کشیدن ده­ها و صدها وکیل، دکتر، مهندس، دانشجو و کارگر انباشته شود و  گورستان­های ایران جایگاه اعدامیان هر روزۀ رژیم تا ترس ناشی از آن دست­آوردی شود، برای زندگی اشرافی آقازاده­هائی که از خون جوانان این مرز و بوم  کسب لذت می­کنند.

آری : سالی که نکوست از بهارش پیداست   1 - کلیه وسائلی که از ابتدای حکومت اسلاامی در زندان  غیرمجاز شمرده می­شد

فساد و قدرت سیاسی در حکومت جمهوری اسلامی

شهریار ایازی

  فساد مالی  به موضوعی عادی برای مسئولین حکومت اسلامی تبدیل شده است. مسئولین حکومتی از رئیس مجلس و رئیس دولت گرفته تا دیگران، آن­­قدر راحت از رشوه‌های میلیاردی صحبت می‌کنند که انگار دارند راجع به پول خُرد یا پول توجیبی بچه­ها حرف می‌زنند. اما پس از فساد مالی موضوعی که دارد آن‌ هم به موضوع عادی دیگری در حکومت اسلامی می­باشد، فساد و رسوائی اخلاقی مقامات حکومتی است. البته عموم مردم نیز تردیدی در فساد مالی و اخلاقی مقامات حکومتی نداشته و ندارند. اما چیزی  که جدیداً مطرح است اعتراف به شیوع آن در بین مسئولین حکومتی می‌باشد.

 حدود چند هفته قبل، اکبر ترکان وزیر دفاع دوران رفسنجانی که در اوایل روی کار آمدن احمدی‌نژاد، معاون وزیر نفت او نیز بوده، در همایشی به نام "اخلاق حرفه‌ای" در محل "جامعه مهندسین مشاور" به مسأله فساد در حاکمیت اشاره کرد و گفت: "فساد تا خرخره دولت را فرا گرفته است". او با بیان این که در دستگاه‌های دولتی تا رشوه ندهید کار شما راه نمی‌افتد گفت: "در مواقعی اسم این رشوه زیر میزی بود، اما الآن روی میزی شده و حتی با شما بحث و چانه‌زنی هم می‌کنند". وی سپس به فساد مالی در شهرداری­ها، بانک­ها، ثبت اسناد و قوه قضاییه اشاره کرده و می‌گوید: "یکی از دوستان تعریف می‌کرد برای پیگیری پرونده‌ای نزد یک وکیل رفتم ایشان پرسید شما وکیل با قاضی می‌خواهید و یا بی‌قاضی. هر کدام تعرفه جداگانه‌ای دارد". واقعیت این است که مسأله فساد مالی و اخلاقی در جمهوری اسلامی سابقه‌ای سی و چهارساله درعمرحکومت دارد. نمونه‌های آن نیز کم نیستند. بارها کسانی مانند پالیزدار آمدند و مطالبی در مورد فساد مالی مقامات درجه یک حکومت گفتند و رفتند. اما اگر فساد مالی و رسوائی اخلاقی در حکومت اسلامی این‌ قدر ریشه دارد، نتیجه‌ی چیزی جزء ساختار حکومت استبدادی نیست.

 دیکتاتوری اسلامی – حکومتی که رهبرش خودرا مافوق همه می­داند و به هیچ کس وهیچ نهادی دربرابر اعمال و رفتار‌ش پاسخگو نبوده و نخواهد بود و هر گونه اعتراض‌شان را نیز سرکوب می‌کند. قدرتی که در زندان‌ها هر کاری را برای خود مجاز می‌داند، از شکنجه و قتل جوانان در کهریزک گرفته، تا تجاوز و سوزاندن اجساد قربانیان, حکم­های چند دقیقه­ای در دادگاها و بدونه وکیل. (برادران زمین­خوار لاریجانی­ها که دو نفر ازبرادرها در رأس دو قوه حکومت هستند) همه این‌ها ریشه در قدرتی دارد که جدا از مردم بوده و برای خودشان قدرتی الهی قائل می­باشند. این نوع حکومت‌ها هستند که زمینه‌های رشد فساد را به­وجود می‌آورند. این قدرت است که وقتی به عرصه‌ی اقتصادی پا می‌گذارد، سعی می‌کند با بهره‌گیری از همان قدرت الهی همه را سرکیسه کند، آن هم در کشوری که دولت به نام دین ومذهب وچنگ انداختن بر منابع بزرگ مالی هم‌چون نفت، خود به مرکزی برای کسب ثروت‌های افسانه‌ای تبدیل شده است. از همین‌روست که قدرت و تلاش برای به­دست آوردن آن اهمیتی دو چندان می‌یابد و بازازاین جاست که میزان فساد در کشور به ‌ابعادی این چنین شگفت‌آور و کم‌نظیر می‌رسد. فرق نمی‌کند که دولت­ها میرحسین موسوی بوده، یا خامنه‌ای، رفسنجانی بوده یا خاتمی و احمدی‌نژادو حالا روحانی. در تمام این سال‌ها منابع ملی توسط حاکمان فاسدو جنایتکارغارت شده وهرگزسهمی ازآن درآمدها نصیب مردم ایران نشده است و نخواهد بود.

  چرا امروز مسأله فساد مالی و رسوائی اخلاقی رژیم آن ‌هم در ابعادی این چنینی مطرح می‌شود؟ این موضوع نیز به فساد وعده­ای بیسواد و گدازاده درنظام برمی‌گردد. فساد در حکومت‌هایی که دوران عمر آن‌ها آغاز می‌شود نه فقط بیشتر ازهمیشه از پرده بیرون می‌افتد, بلکه به اوج خود نیز می‌رسد. حکومت جسمی است که در حال مرگ است که هرکسی مشغول کندن تکه‌ای از آن برای فردای خود می­باشد وهمگان عجله دارند تا هر چه زودتر تکه‌های بیشتر و بزرگتری به­دست آورند، چرا که فردایی برای آن حکومت قائل نیستند. آن‌ها می‌خواهند آخرین فرصت‌ها و حداکثر لذت‌ها از داشتن قدرت وسرکوب برمردم را در آخرین و واپسین دم‌های قدرت الهی خود از دست ندهند. در واقع اوج‌گیری فساد در جمهوری اسلامی یکی از نشانه‌های ریشه پوسیده و در حال فروپاشی نظام نیز می‌باشد.

 

چرا آخوندها و سیاستمندان دروغ رادرجامعه رواج می­دهند؟                                    فریدون درویشان

واکاوی تاریخی یک آسیب و یا ناهنجاری فرهنگی هم­چون پدیده دروغگویی، همان کاری است که یک روانپزشک با بیمارش می‌کند، رفتن به گذشته‌ها و یافتن علت‌های اصلی. ریشه‌های تاریخی پدیده دروغگویی که نسبت‌های محکمی با پنهان­کاری و ریا دارد، چیست؟ در حقیقت دروغگویی بیشتر محصول نظام‌های حکومتی تمامیت خواه و شبه استبدادی بوده، چون شرایط سیاسی حاکم­بر جامعه به شکلی بوده که اقتضای دروغگویی می­کرده است  یعنی آخوندها در این دوران بیشترسعی بر پنهان­کاری داشتند و به اجبار بسیاری از داشته‌ها و امکاناتشان را دور نگه می­داشتند، چرا که ممکن بود مخل امنیت آنها باشد. با بیان این که مردم در این دوران‌ نسبت به داشته‌های خود تظاهر می‌کردند، این ظاهرسازی البته در دوره‌های مختلف رواج داشته، اما از زمانی که تعصب اندیشه‌ها در جامعه رایج شد یعنی از زمان ملاها  این رفتار نیز بیشتر نمود پیدا کرد.

این تظاهر البته بیشتر به این خاطر بود که برخی افراد به مناصبی که می خواهند، دست پیدا کنند. این مسأله از نظر فکری قابل توجیه بود. از نظر اقتصادی هم تعرض حاکمان، والیان و افراد ذی­نفوذ به اموال رعایا باعث شد مردم به داشتن اموال کمتر، تظاهر کنند. شما اگر به ظاهر خانه‌های ملاها دقت کنید، می­بینید که بیرون این خانه‌ها بسیار محقر و فقیرانه طراحی شده، اما فضای داخل خانه از فقر صاحب ملک خبر نمی­دهد. خب این دوگانگی ناشی ازفضای حاکم بر جامعه و ناامنی‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بوده است.

ما از نظر تاریخی هر شرایطی را که پشت سر گذاشته ایم به جای خود، منابع و بهانه‌های مهمی هم برای دروغگویی در جامعه داشته­ایم، اما در دوره مدرن، نوسازی برونگرایانه هم رواج یافته است؛ این دوره اواخررا شامل می شود. در این دوران گرایش به شبه مدرن موجب شد تا بدلگرایی ایجاد شود و ما به بیماری‌ای به نام بدلگرایی دچار شویم. درباره گرایش به بدلگرایی: این بیماری یکی از منابع مهم گرایش به دروغ محسوب می­شود، یعنی ما بدل را به اصل ترجیح می­دهیم و البته وقتی بدل در جامعه رواج یافت در همه عرصه‌ها رسوخ پیدا می­کند. برای مثال در بحث آکادمیک همین که فردی مدرک بگیرد کافی است و کسی به عمق توجه نمی­کند.

مدرک به منبع منزلت اجتماعی تبدیل می‌شود و جامعه نیز به همین ظاهر اکتفا می­کند. یعنی اگر کسی تظاهر کند، برای مردم کافی است. این عبارتی که می­گویند عقل مردم به چشمشان است در همین موضوع صدق پیدا می­کند. البته این مسأله در دوران مدرن رواج زیادی یافته است

.حال سؤال اینجاست که چگونه می­توان این بیماری را از پا درآورد و یا در برابر اثرات منفی آن مقاومت کرد؟

ابتدا از نظر تاریخی منابع ناامنی اجتماعی را برطرف کنیم. براین اساس باید احساس امنیت در کنار امنیت در جامعه توسعه یابد. شما باید بدانید که مهم‌تر از امنیت، بحث احساس امنیت است، و ما باید در هردو زمینه به خوبی عمل کنیم. البته نقش رسانه‌ها دراین زمینه بسیار مهم است، اما باید توجه داشت که امور تاریخی دیر به نتیجه می‌رسد و صبر و حوصله زیادی نیاز دارد.ما باید در نظام قوانین و مقررات اصل را بر بدل ترجیح دهیم. این کار نیاز به نظریه­پردازی نظری و اقدامات اجرایی دارد، اما باید این بیماری به­درستی تشخیص داده شود. چراکه این فرهنگ غلط یعنی رواج دروغ لطمات زیادی به جامعه وارد می­کند.مردم باید هر حرفی را به سرعت نپذیرند و درباره آن واکاوی و تحقیق کنند و این امر روحیه انتقادی طلب می­کند. یعنی باید تشخیص سره از ناسره وجود داشته باشد و هر داده­ای به عنوان داده درست تلقی نشود.

عوامل زیادی در فراوانی دروغ در جامعه نقش دارد که از منظرهای مختلف قابل بررسی است، اما در جامعه ایران این عوامل به ساختار سیاسی نزدیکتر است. شما اگر کتاب‌هایی درباره فرهنگ سیاسی، اخلاقی و ویژگی‌های ایرانیان مطالعه کنید، می­بینید که بیشتر اندیشمندان علوم اجتماعی هم بحث دروغگویی را به ساختار قدرت مربوط می­کنند.با بیان این که جامعه ایران از نظر تاریخی استبداد زده است،: کودکان آموزش نحوه تعامل با جامعه را در خانواده آموزش می­بینند، بنابراین اگر در فرآیند اجتماعی شدن، دروغگویی را ببینند، به طور حتم به این فرهنگ خو می­کنند.

دروغگویی به شیوه‌های مختلف در خانواده هم باز تولید می شود و ما مدام با افرادی روبرو می‌شویم که مجبور به دروغگویی هستند. این افراد حتی به فرزندان خود هم می­آموزند که باید دروغ بگویند. کودکان هم یاد می­گیرند که نباید همه چیز را در بین همگان بیان کنند و به همین ترتیب پنهان­کاری را رواج می­دهیم.

این فرهنگ خود­به­خود، شخصیت‌های دوگانه‌ای را به وجود می‌آورد که در ارتباط با جامعه، دروغگویی را به شیوه‌های مختلف باز تولید می­کنند. در حالی که در یک جامعه سالم اگر افراد اجازه داشته باشند؛ عقاید و نظریات خود را مطرح کنند و به شیوه‌های مطلوب نیز به آنها پاسخ داده شود، آمار دروغگویی کاهش پیدا می‌کند. با تأکیدبر این که ترس و دروغگویی دو روی یک سکه هستند، وقتی دروغگویی در جامعه­ای رواج یافت، نوآوری، شکوفایی خلاقیت، بروز استعدادها و تعامل صحیح با دیگران و اعضای خانواده به مخاطره می‌افتد و شخصیت‌هایی در جامعه شکل می­گیرد که به­ شدت مضطرب و نگرانند.چون دروغگویی تحت هر شرایطی (ارادی یا غیرارادی) ترس و اضطراب به همراه دارد و مانع روبرو شدن با شخصیت‌های سالم در جامعه می­شود.

اگر در فضای جامعه بی اعتمادی شکل بگیرد و مسئولی به­راحتی دروغ بگوید، فضا را برای دیگران هم آماده می­کند تا این رفتار در بین آحاد مردم نهادینه شود. بنابراین به عنوان حرکت نخست باید مسئولان در رفتار خود صداقت داشته باشند و واقعیت‌ها را به مردم بگویند. البته ما در این زمینه به یکسری ریز فاکتورها مثل شایسته سالاری هم نیازمندیم تا اعتماد از دست رفته بازگردد.

 

بی اعتنایی به تایید حکم اعدام چهار زندانی سیاسی کرد و احتمال اجرای حکمشان

امجد حسین پناهی 

لحظه ای تصور کنید که این چهار زندانی سیاسی کرد که در این هفته حکم اعدامشان تایید و هر لحظه امکان اجرای حکمشان وجود دارد کرد نبودند، و اهل شهرهای مرکز بودند،  تردیدی نیست که تلویزیون ها و رادیو ها با شتاب علیه نقض حقوق بشر در ایران بسیج شده و عنوان نخست برنامه های خبری خود را به آن اختصاص می دهند و با نکوهش نقض حقوق ابتدائی بشر، از مقامات ایران خواهند خواست که نسبت به این مسئله واکنش نشان دهند یا حتی مداخله کرده و علیه مقامات قضایی و مسئولان ، مجازات هائی اعمال کنند. و فوری خواهان لغو حکم اعدام این چهار زندانی می شدند.اما، واقعیت چیست؟ دو زندانی سیاسی کرد در زندان ارومیه به دلیل اینکه هر لحظه امکان داره حکم اعدامشان اجرا شود واقعا اعتصاب غذا کرده اند، دو تن دیگر حکم اجرای حکمشان به مسئولان زندانها ابلاغ شده و هر لحظه امکان اجرای حکم آنها نیز وجود دارد.  اما متاسفانه از جنبش های سبز و بنفش نیستند و از همه بدتر کورد و خواهان تغییر بنیادی در ایران ! این رویداد ظاهرا توجهی به خود جلب نکرده است. مدت هاست که می دانیم، در ایران کرد ها، بلوچ ها ، عرب ها ، آذریها و .. انسان هایی مساوی با دیگران نیستند.

ولی آیا واقعا اگر این نگاه دولت حاکم است که این طور مابین مردم ایران فرق گذاری می کند، باید فعالان حقوق بشری هم اخبار زندانیان غیره فارس را نادیده بگیرنند؟ نقض حقوق بشر و برخورد غیر انسانی با فعالین کرد و یا زندانیان سیاسی غیره فارس تنها به‌ این موارد ختم نمی شود و نمونه‌ های فراوانی از این دست داریم. ترور دولتی ، اعدام ، حبس های سنگین و... مواردی هستند که‌ همواره‌ در قبال ملتهای تحت حاکمیت جمهوری اسلامی ایران اعمال می شود.

ولی متاسفانه آنچه‌ در این بین مشهود بوده است و تعجب و گمان ماها  را سبب شده‌ است، سکوت مجامع بین المللی ، نهادهای حقوق بشری ، سازمان ها و جریان های سیاسی در رابطه‌ با این موضوع است. دهشتناک تر از آن سکوت رسانه‌ای و سانسور خبری شبکه‌ های خبری در این رابطه‌ است. شبکه‌ ها و کانال های خبری دررابطه‌ با کوچکترین برخوردی با زندانیان سیاسی غیر کرد و بلوچ و غیره واکنش نشان داده‌ و آن را جهانی می کنند ولی در رابطه‌ با اخبار مرتبط با فعالین و سیاسیون غیره فارس را که‌ با بدترین وضعیت در زندان ها مواجه‌ هستند سکوت اختیار کرده‌ و آن را نادیده‌ می گیرند. بر این اساس همه ما انتظار داریم که شما دوستان حقوق بشری که مسئولیت نهادهای حقوق بشری را بهده داری و یا در رسانه های فارسی فعالیت دارید، برای احقاق حقوق زندانیان سیاسی باید در اصلاح خط مشی در رابطه‌ با موضوع زندانیان و فعالین سیاسی تغییری ایجاد کنید. به‌ شکلی که‌ از برخوردهای سلیقه‌ای و ابزارگونه‌ نسبت به‌ زندانیان سیاسی و تقسیم آنها به‌ خودی و غیر خودی جلوگیری شود. همچنین در رابطه‌ با فعالین و زندانیان سیاسی ارزشهای والای حقوق بشر و حفظ کرامت انسان ها مد نظر قرار گیرد. خبر کامل مربوط به این چهار زندانی سیاسی کرد که هر لحظه امکان داره حکم اعدامشان اجرا شود: به دنبال تأیید حکم اعدام چهار زندانی سیاسی کُرد به نام‌های محمد عبدالهی، مصطفی سلیمی ، علی و حبیب افشاری در دیوان عالی کشور، و نگرانی‌ سازمان‌ها و نهادهای مدافع حقوق بشر را نسبت به اجرای حکم اعدام وی، تشدید کرده است در طول هفته گذشته حکم اعدام چهار زندانی سیاسی کرد از سوی دیوان عالی کشور تایید شده است. و هر لحظه امکان اعدام این چهار زندانی وجود دارددر گزارشی " سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان " اعلام کرد که  حکم اعدام دو زندانی سیاسی کُرد به نام‌های علی و حبیب (رزگار) افشاری که پیش‌تر از سوی دادگاه انقلاب مهاباد به اتهام محاربه صادر شده بود و با اعتراض آنها، پرونده جهت تجدید نظر خواهی به دیوان عالی کشور ارسال شده بود، از سوی شعبه ۳۱ دیوان عالی کشور مجددا تایید شده و دیروز سه‌شنبه دوم ارديبهشت‌ماه ۱۳۹۳، از سوی دایره اجرای احکام زندان ارومیه این حکم به صورت رسمی به آنها ابلاغ شده است.از سوی دیگر این نهاد حقوق بشری در هفته گذشته از قطعی شدن حکم اعدام دو زندانی سیاسی کرد خبر داده بود. این دو زندانی سیاسی مصطفی سلیمی (ایلوبی) و محمد عبدالهی نام دارند.بنابه این گزارش مصطفی سلیمی (ایلویی) زندانی سیاسی کُرد محکوم به اعدام که از 18 فروردین‌ماه 1393، در اعتراض به تایید حکم اعدامش از سوی دیوان عالی کشور، دست به اعتصاب غذا زده بود، روز پنج‌شنبه 28 فرودین‌ماه 1393، به اعتصاب غذای خود پایان داد و بعد از آن از سلول انفرادی به بند عمومی منتقل شد. که حکم اجرای این زندانی سیاسی کُرد چند روز پیش به مسوول زندان سقز اعلام شده، و احتمال اجرای حکم اعدام وی افزایش یافته است.از طرفی دیگر محمد عبدالهی اهل شهرستان مهاباد در استان آذربایجان غربی، در ۴ فروردین‌ماه ۱۳۸۹، در منزل شخصی خود بازداشت و در ۳۰ شهریورماه ۱۳۹۲، به اتهام محاربه از طریق همکاری با یکی از احزاب کُرد مخالف حکومت، توسط شعبه اول دادگاه انقلاب مهاباد محکوم به اعدام شد. در روزهای اخیر این حکم از سوی دیوان عالی کشور تایید و قطعی شد.این سازمان در چند روز گذشته طی بیانیه اعلام کرده بود که موج جدید صدور احکام اعدام برای فعالان کرد با اتهام محاربه از طریق ارتباط و همکاری با احزاب کرد،هیچگونه مبنای قانونی ،حقوقی وانسانی ندارد گفتنی است که با تایید حکم اعدام این فعال سیاسی کرد، تعداد زندانیان سیاسی و مذهبی کُرد که از سوی دادگاه‌های انقلاب جمهوری اسلامی ایران به اتهام محاربه به اعدام محکوم شده اندبه ۶۰ تن رسید.   فعالانی که در چند سال اخیر اعدام شده اند:١.احسان فتاحیان ٢.فصیح یاسمنی ٣.فرزاد کمانگر ٤.علی حیدریان ٥.فرهاد وکیلی ٦.شیرین علم‌هولی ٧.حسین خضری ٨.فرهاد تارم ٩.حکمت دمیر ١٠.کیومرث محمدی ١١.اسماعیل محمدی ١٢.ساسان آل‌کنعان ١٣.رضا اسماعیلی ١٤.حبیب‌الله گلپری‌پور ١٥.شیرکو معارفی  ١٦. سمكو خورشيدي

 فعالان سیاسی و مدنی کُرد محکوم به اعدام :١.حبيب الله لطيفی ،  ۲.  هوشنگ رضایی ، ۳. مصطفی سليمی ، ۴. علی احمد سلیمان ، ۵. محمد عبدالهی  ، ۶. سيروان نژاوی ، ۷. ابراهيم عيسي‌پور ، ۸. رزگار (حبيب) افشاری ، ۹. علی افشاری ، ۱۰. سامان نسيم ، ۱۱. زانيار مرادی ، ۱۲. لقمان مرادی ، ۱۳. عبدالله سروریان ، ۱۴. انور رستمی ، ۱۵. بهروز آلخانی ، ۱۶. سيد سامی حسينی ، ۱۷ . سيد جمال محمدی ، ۱۸. بختيار معماری ، ۱۹ رضا ملازاده ، ۲۰ ، صابر مخلد موانهزندانیان عقیدتی اهل سنت کُرد محکوم به اعدام: ١.احمد نصیری   ۲.ادریس نعمتی  ۳.فرزاد هنرجو  ۴.فرزاد شاه‌نظری  ۵.تیمور نادری‌زاده ۶.آرش شریفی ۷.شهرام احمدی ۸.وریا قادری‌فرد ۹.وریا محمدی ۱۰.فرشید ناصری ۱۱.عبدالرحمن سنگانی ۱۲.کاوه ویسی ۱۳.فرزاد نصرالله‌زاده ۱۴.حکمت نایسری ۱۵.کیوان مومنی‌فرد ۱6.ادریس محمدی ۱۷.امید شاه‌مرادی ۱۸.علی مجاهدی ۱۹.امجد صالحی ۲۰.بهمن رحیمی ۲۱.مختار رحیمی ۲۲.یاور رحیمی ۲۳.محمد غریبی ۲۴.امید پیوند ۲۵.فواد یوسفی ۲۶.کیوان کریمی ۲۷.طالب ملکی ۲۸.بهروز شاه‌نظری ۲۹.جهانگیر دهقانی ۳۰.جمشید دهقانی ۳۱.کمال ملایی ۳۲.حامد احمدی ۳۳.شاهو ابراهیمی ۳۴.حمزه عمری ۳۵.کاوه شریفی ۳۶.عالم برماشقی ۳۷.جمال سید موسی ۳۸.بشیر شاه‌نظری ۳۹.لقمان امیری


 

 

گزارش گروه اینترنتی کانون دفاع از حقوق­بشر در ایران آپریل 2014 (یونس کیاهی)

 

نمایندگی های در داخل آلمان

#

نام سازمان

مسئول امور اینترنتی

آدرس وبلاگ

عملکرد وبلاگ

1

نمایندگی هانور   

خانم صدیقه جعفری

http://hannover.bashariyat.org

به روز

2

نمایندگی هامبورگ

آقای غلامرضا اخلاقی

http://hamburg.bashariyat.org

به روز

3

نمایندگی گیسن- لیمبورک

آقای امید سنگانی

http://giessen.bashariyat.org

به روز

4

نمایندگی کیل 

خانم پانیذ مقدم

http://kiel.bashariyat.org

به روز

5

نمایندگی اشتوتگارت

آقای احمد هوشمند

http://stuttgart.bashariyat.org

به روز

6

نمایندگی الدنبورک- برمن

آقای علی اکبر سالمی

http://oldenburg.bashariyat.org

به روز

7

نمایندگی زاکسن آنهالت

خانم آیدا سامانی

http://sachsen-anhalt.bashariyat.org

با تاخیر

نمایندگی های خارج از آلمان

#

نام سازمان

مسئول امور اینترنتی

آدرس وبلاگ

عملکرد وبلاگ

1

کشور ترکیه

آقای رضا جوادزاده

http://turkey.bashariyat.org

به روز نمی باشد

2

کشور سوئد

خانم مینو مهرفومنی

http://sweden.bashariyat.org

با تاخیر

3

کشور سوئیس

آقای محمد جاوید گوانی

http://switzerland.bashariyat.org

به روز

4

نمایندگی دانمارک

 آقای غلامرضا اخلاقی

http://denmark.bashariyat.org

به روز

5

نمایندگی اسپانیا

خانم فاطمه تابع بردبار

http://spain.bashariyat.org

به روز

6

نمایندگی هلند

آقای محمدعلی خلیلی

http://netherlands.bashariyat.org

به روز

کمیته ها

#

نام سازمان

مسئول امور اینترنتی

آدرس وبلاگ

عملکرد وبلاگ

1

کمیته کودک و نوجوان

خانم صدیقه جعفری

http://koodak.bashariyat.org

به روز

2

کمیته جوان و دانشجو

خانم رزا خلیلی

http://daneshjoo.bashariyat.org

به روز

3

کمیته پیروان ادیان

آقای فرشید شهیدی کاویانی

http://adian.bashariyat.org

به روز

4

کمیته زنان

خانم نازنین سید هاشم

http://zanan.bashariyat.org

به روز

5

کمیته اقوام و ملل ایرانی

آقای شهریار ایازی

http://aghvam.bashariyat.org

به روز

6

کمیته روابط عمومی

خانم رزا خلیلی

http://ravabet.bashariyat.org

به روز

7

کمیته محیط زیست

خانم میترا کفایت حقیقی

http://mohitzist.bashariyat.org

به روز

               

 

علاوه بر گزارشی که به صورت جدول بالا ارائه گردید، موارد زیر نیز انجام شده است:

1.        برطرف کردن مشکلات اعضاء کانون و پاسخ­گویی به سؤالات.

2.        به روزرسانی وب سایت اصلی کانون.

3.        ساخت وبلاگ شخصی برای یک عضو کانون.

4.      بروزنگاری نسخه تمام وبلاگ ها و وبسایت ها.

 ابتدای صفحه | بازگشت

all rights reserved @ Bashariat