گزارش نقض حقوق جوان و دانشجو،مرداد
و شهریور 93
سعید پژوهیان
در
ماههای
پایانی تابستان امسال با توجه به تعطیلی دانشگاهها
و
همچنین
تغییرات مدیریتی در سطح وزارتخانه علوم
با
استیضاح شخص وزیر علوم، شاهد بهبود نسبی شرایط دانشجویان در زمینه نقض
حقوق آکادمیک بودیم. مهمترین خبر در حوزه دانشجویی در ماههای
مرداد و شهریور، ممانعت از تحصیل یکی از قبولشدگان
کنکور سراسری به دلیل بهائیت بود که در خبرگزاریهای
حقوقبشری
بازتاب فراوانی داشت ولی باز هم متأسفانه شاهد اقدام عملی توسط دولت در
زمینه رفع محدودیت تحصیلی بهائیان نبودیم. تغییرات مدیریتی در سطح
وزارتخانه علوم و رؤسای دانشگاههای کشور، فضای هرجومرج و
بیبرنامهگی در سطح دانشگاهها را افزایش داد تا آنجا که شاهد افت
خدمات رفاهی به دانشجویان جدیدالورود از قبیل ارائه خوابگاه بودیم. در
هر حال در گزارش زیر به مهمترین موارد نقض حقوق دانشجویان پرداختهایم.
دانشجو نیوز 18 شهریور:
یک شرکتکننده در کنکور سراسری امسال با وجود کسب رتبه
۱۱۳
منطقه یک، موفق به انتخاب رشته و ورود به دانشگاه نشد. شادان شیرازی،
دختر بهائی که در کنکور سراسری امسال، موفق به کسب رتبه
۱۱۳
رشته ریاضی در منطقه یک شده بود، به دلیل اعتقاد به دین بهائیت از
ثبتنام در دانشگاه باز ماند.
دانشجو نیوز 17 شهریور:
میلاد عمرانی، دانشجوی دانشگاه علامه طباطبائی از دانشگاه اخراج شد.
این فعال دانشجویی چپ، در صفحه فیسبوک خود نوشت: چهارشنبه هفته گذشته
از طریق آموزش دانشگاه علامه مطلع شدم که فایل آموزشیام بسته شده است.
پس از پیگیری از طریق آموزش دانشگاه و سازمان سنجش مطلع شدم که پس از
دو ترم تحصیل از دانشگاه اخراج شدهام. عمرانی که از سال
۱۳۹۲
با تعهد، اجازه تحصیل در رشته ارشد فلسفه در دانشگاه علامه طباطبائی را
پیدا کرده بود، حالا میگوید پس از
۲
ترم تحصیل اخراج شده است. وی درباره علت اخراجش نوشته است: سازمان سنجش
دلیل را بررسی مجدد پرونده و فشار وزارت اطلاعات مبنیبر ممانعت از
تحصیل من اعلام کرد.
کانون دفاع از حقوقبشر در ایران 15 شهریور:
نورا ثابت، جوان
۱۸
ساله بهایی که امسال در آزمون ورودی دانشگاههای ایران شرکت کرده و
رتبه لازم برای تحصیل در رشته پزشکی را نیز کسب کرده بود به دلیل
کارشکنی مسئولین و وجود محدودیتهایی که بهطور غیررسمی بر جامعه
بهائیان ایران بهخصوص در امر تحصیل در طی سه دهه گذشته اعمال شده
همچون بسیاری از جوانان و افراد جویای تحصیل این جامعه از ورود به
دانشگاه علیرغم آغاز سال تحصیلی باز ماند.
دانشجو نیوز 12 شهریور:
حسین رونقی ملکی وبلاگ نویس و زندانی سیاسی آزاد شد. حسین رونقی ملکی،
دانشجوی رشته کامپیوتر دانشگاه آزاد اراک، در
۲۲
آذر ماه
۱۳۸۸
در منزل پدریاش در شهر ملکان تبریز، به همراه برادرش بازداشت شد.
دانشجو نیوز 12 شهریور:
به گفته عبدالرضا مصری، نماینده مجلس، هم اکنون حدود چهارونیم میلیون
دانش آموخته دانشگاههای کشور بیکارند، و بهدلیل عدم مهارت کاری قادر
به جذب توسط بخش خصوصی نیستند و بایستی در این مورد دولت برنامهای
تدوین کند. حجم بالای فارغ التحصیلان بیکار در ایران به دلایل
سیاستهای عجولانه و ناهماهنگ نظام در بالا بردن ظرفیت دانشگاههای
کشور بدون توجه به ابعاد علمی و سطح فنی و امکاناتی دانشگاهها و
دانشکدهها باعث پیدایش حجم عظیمی از بیکاران تحصیلکرده شده است. در
حالی که این دانشآموختگان فاقد کارآیی عملی لازم برای ورود به بازار
رقابتی بخش خصوصی هستند و تنها به امید مشاغل دولتی تحصیل کردهاند.
دانشجو نیوز 5 مرداد:
بنابر گزارشات فعال حقوقبشری، حمید حکمتی، اسماعیل ایزدی، فرید
صارمی، علی چینیساز، زهرا کعبی، فرجاد صالحی و یک تن دیگر؛ توسط
مأموران امنیتی در مشهد بازداشت شدند.
جلسه ماهیانه نمایندگی هانوفر
محمد حسین بیداروند
جلسه
ششم سپتامبر نمایندگی هانوفررأس ساعت 13 و با یک ساعت تأخیر با حضور
آقایان: مجتبی قاسمی (مسئول جلسه)، محمدحسین بیداروند (منشی جلسه)،
سیاوش عثمانی، مسعود رئیسی و رضا زارعی؛ خانمها: صدیقه جعفری، شاداب
رضاپور و سیمین مسکینی برگزار شد. همکارانی که در اتاق پالتاک کانون با
ما همراه بودند آقایان: فریدون درویشیان و محمدرضا برزگر
.
در
ابتدا آقایقاسمی ضمن تسلیت به مناسبت در گذشت بانوی شعر و ادب
خانمسیمین بهبهانی از خانمصدیقه جعفری فعال حقوقبشر تقاضا کردند که
گزارش خود را مبنیبر اخبار نقض حقوقبشر در ماه گذشته را مطرح و به
تحلیل آن بپردازند که متن اخبار به شرح ذیل بود
:با
سلام به شما همکاران عزیز و تشکر از حضورتان، درابتدا و قبل از آغاز
بررسی اخبار ماه گذشته، اجازه بدهید چند خبر از خودمان و در ارتباط با
مسائل کانون را دراختیارتان بگذارم.
خبر
خوب اینکه خوشبختانه با تلاش هیئت رئیسه کانون قرارداد دفتر مرکزی
کانون درهانوفر بسته شد و از ماه آینده جلسات ما در دفتر مرکزی برگزار
خواهد شد، و هر روزه بهغیر از روزهای تعطیل از ساعت 13 تا 16 همکاران
ما در دفتر حضور خواهند داشت تا پاسخگوی همکاران و پناهجویان در مورد
مشکلات اداری و پناهندگی آنان باشند.
آدرس
جدید دفتر مرکزی کانون:
Hannover Zur Bettfedrnfabrik 1 IIK. 30451 VVMIran. e.V
امکان دسترسی:
از
بانهوف با خط 10 ايستگاه
Leinau Str.
خبر
بد هم اینکه علیرغم بازگشت آقای شفائی از سفر، مایل بودیم امروز
ایشان را ملاقات کنیم که متأسفانه عازم سفر کوتاه دیگری بودند و ضمن
ابراز تأسف پوزش خواستند.
و
اما درمورد خبرها باید بگویم با توجه به این که من مسئول تهیه خبرها
برای گوینده خبری رادیو کانون هستم طول هفته کلیه خبرهای نقض حقوقبشر
در ایران را مطالعه و دراختیار رادیو میگذارم.
باید
عنوان کنم، اینگونه اخبار تأسف بار و بهویژه خبرهای ماه گذشته به
قدری زیاد بود که من با توجه به زمان تعیین شده، برای انتخاب چند خبر
دچار یک سردرگمی عجیب شده بودم؛ زیرا هریک از دیگری مهمتر بود، از
توقیف نشریات، کتابها، روزنامه و ماهنامههای گوناگون گرفته تا
اعدامها، بازداشتها، زندانیان، دراویش، دانشجویان، زنان، عدم مجوز
درمان برای بیماران زندانی، عدم آزادی پس از پایان محکومیت، فیلتر
سایتها و سرعت اینترنت در ایران، ممنوع کردن ورود خانمها بر روی سن،
خبرهای نقض زیست محیطی و درکنار آن مرگ غزل بانوی ایران سیمین بهبهانی
و یا فوت پدر علوم حقوق ایران دکتر ناصرکاتوزیان.
بنابر این تصمیم گرفتم خبرهائی را در اختیار شما بگذارم که شاید کمتر
بدان توجه کرده و یا از دید شما پنهان مانده باشد.
فقط
به تیتر چند خبر توجه کنید، در مورد محیط زیست کشورمان:
-
آتشسوزی در
۲۳
هکتارمراتع سمیرم
-
آتشسوزی در مراتع کامیاران
-
صنایع عسلویه استانداردهای زیست محیطی ندارند
-
آتش در جنگلهای گناوه همچنان زبانه میکشد
- آب
فروشی میلیونی آتشنشانی، آتشسوزی 22 هکتاری جنگلهای آمل
- یک
هکتار جنگل دشت شاد کالپوش میامی در آتش سوخت
-
جنگلهای امامزاده عبدالله آمل آتش گرفت
-
آتش دامان طبیعت ایران را رها نمیکند
-
زمینخواران تالاب 3000 هکتاری را به آتش کشیدند
-
گلستان ایران
۹۰۰
هکتار کوچکتر شد
- ۳۵۰۰
درخت بلوط و بادام کوهی در گچساران سوخت
-
آمار دردناک از سرطان کودکان ناشی از بنزین
اخبار کارگری:
کارگران و نقض حقوق آنان طی ماه گذشته خبرهای بسیار زیادی را بخود
اختصاص داده بود که شامل جان باختن آنان ناشی از: حوادث کار، عدم
امکانات ایمنی در محیط کار، سقوط در چاه و یا از بلندی در کارهای
ساختمانی و یا تجمع به دلیل اخراج از کار، عدم پرداخت دستمزدهای چندین
ماهه و حتی سالانه، نداشتن بیمه درمان و... که طبق آماری که من داشتم
شامل 37 مورد بود.
آماری نیز از اعدامهای ماه گذشته داشتم که جمعاً 27 مورد انتشار یافته
بود و اغلب بهصورت 5تائی، 7 تائی، 3 تائی ... و البته این ارقام جدا
از اعدامهایی است که بهصورت مخفیانه انجام میشود
.
برمبنای ماده 3 اعلامیه جهانی حقوقبشرکه حق زندگی، آزادی و امنيت
شخصی را برای هر فردی قائل میگردد و یا ماده 5 که میگوید هيچ کس
نبايد شکنجه شود يا تحت مجازات يا رفتاری ظالمانه، ضد انسانی يا
تحقيرآميز قرار گيرد و همچنین ماده 23 بندهای 3 و4 که تأکید دارد
براینکه هر کسی که کار میکند حق دارد مزد منصفانه و رضايتبخشی
دريافت دارد که زندگی وی و خانوادهاش را موافق حيثيت و کرامت انسانی
تأمين کند و در صورت لزوم با ديگر وسايل حمايت اجتماعی کامل شود؛ و هر
شخصی حق دارد که برای دفاع از منافع خود با ديگران اتحاديه تشکيل دهد و
يا به اتحاديههای موجود بپيوندد، چند تیتر خبری دیگر از این ماه را
برایتان قرائت میکنم و انطباق آن با مواد یاد شده را به عهده شما
واگذار مینمایم.
-
هیچکدام از وعدههای مسئولان درباره قتل علی چراغی عملی نشده است.
-
بازداشت يك دختر جوان بهدليل پوشيدن مانتوی قرمز.
-
اجباری شدن برگزاری نماز جماعت در مدرسههای ایران.
-
ممنوعیت حضور زنان نوازنده و خواننده کنسرتها در
۱۳
استان.
- در
شرایطی که فقر در ایران بیداد میکند: 500 میلیارد تومان هزینه ساخت
صحن فاطمه زهرا در نجف میشود؛ برای چی؟ معلوم نیست.
-
تردد و اشتغال زنان در قهوهخانهها و کافی شاپها ممنوع است.
-
تکلیف پرونده کارگر را هم مشخص کردند؛ شهردار و شهرداری مقصر نیستند.
-
حضور افغانها در استان کرمان ممنوع میشود.
-
پیشی گرفتن گسترش اعتیاد در بین زنان ایرانی از مردان، یعنی در جمهوری
اسلامی تنها در این مورد است که خانمها میتوانند بر آقایان برتری
داشته باشند.
-
عدم ثبتنام فرزند یک جانباز بهایی در مدرسه شاهد با بیان اینکه
اقلیتهاى مذهبى را ثبتنام نمیکنیم چه رسد به شما که اصلاً دین
ندارید، البته به هنگام اعزام به جبهه و یدک کشیدن نام جانباز پس از
قطع عضو این مشکل وجود نداشت.
-
بیش از چهار هزار ایرانی در سیستان و بلوچستان شناسنامه ندارند، که
بهطور طبیعی کودکان افراد بدون شناسنامه هم نمیتوانند شناسنامه داشته
باشند و به همین دلیل از حق تحصیل محروم میشوند.
-
دانشگاه جامع علمیکاربردی کرمانشاه پلمپ شد و دلیل آن هم اختلاف حقوقی
میان دانشگاه و ستاد اجرایی 100 امام است البته سالهاست که این نهاد
برای این ساختمان با دانشگاه اختلاف دارد.
-
اما آماری دردناک از سرطان کودکان ناشی از بنزینهای آلوده در سایتها
منتشر شده بود که بسیار جای نگرانی است؛ دردناک از آن جهت که دولتها
و ارگانها در اینمورد نسبت به هم رودربایستی خاصی دارند همراه با
روابطی تنگاتنگ، به همین دلیل بعید است از همدیگر شکایت کنند. همین یک
هفته پیش دادسرا وارد قضیه شده و از محیط زیست میخواهد با این حجم
اسناد و مدارکی که در اختیار دارد، به خاطر آلودگی محیط زیست و به خطر
انداختن جان و سلامت شهروندان شکایت کند اما آنها باز هم حاضر به شکایت
نمیشوند؛ با اینکه وظیفه آنهاست اما اینکار را نمیکنند.
متأسفانه خودکفایی ملی آقای میرکاظمی وزیر نفت سابق کار دستمان داد و
بنا به آمار نظام ثبت سرطان، آمار سرطان به صورت تصاعدی بالا رفته است
و بیماریهای زیاد دیگری به خاطر همین خودکفایی آقای وزیر دامان مردم
را گرفته است.
-
مصطفی ترک همدانی یکی از 3 وکیل شاکی در مورد پرونده بنزینهای آلوده
سازمان پتروشیمی میگوید: یک نفر در سال
۱۳۸۴
فرمولی اختراع کرده که محصول آن را وقتی در باک بنزین بریزید، همان
کاری انجام میدهد که بنزین معمولی انجام میداد. آن شخص این فرمول را
به شرکت صنایع پتروشیمی ارائه کرده و طریقه ساخت آن را نیز به آنها
داده است و توضیح داده است که این ماده دارای عناصر سرطانزا و خطرناک
است و مواد آن باعث لوسمی و بیماریهای کلیه و بیماریهای چشمی میشود.
آنها هم این مطالب را مینویسند و قبول میکنند اما مدیران نفتی کشور
آن فرمول را از بایگانی بیرون میکشند و به دنبال مادهای میروند که
آن فرد اختراع کرده بود تا مادهای شبیه بنزین را به تولید انبوه
برسانند. زمانی که به تولید انبوه میرسد، آقای میرکاظمی در جایگاه
وزیر نفت اعلام میکنند نه تنها به خودکفایی رسیدهایم، بلکه حال
میتوانیم بنزین را صادر کنیم. این خودباوری آقای وزیر به آنجا رسید که
تولید این ماده خطرناک و سرطانزا بالا رفت و استفاده از آن تا حدی
زیاد شد که در اثنای سال
۱۳۸۸
تا
۹۲
میزان آمار بچههای سرطانی به شیوه تصاعدی بالا رفته بود. آمارهای
دیگری در خود محیط زیست وجود دارد که من نمیتوانم آنها را علنی بکنم
اما حقیقتاً به نحوی خطرناک است که از فکر کردن به آن هم هراس دارم.
آماری هم به دست آمده بود که میزان آلودگی موجود در سوخت این بنزین
حدود
۴۰
درصد بالاتر از میزان استاندارد سازمان محیط زیست بوده است، و این
درحالی است که تمام مستندات در اختیار خود سازمان محیط زیست و وزارت
بهداشت بود اما کسی ورود نمیکرد و شکایتی انجام نمیداد!!
-
این خبر را هم بشنوید:
سفر
حج بدون همراه محرم، برای زنان مجرد کمتر از
۴۵
سال ممنوع اعلام شد، خواهش میکنم به عدد 45 سال توجه کنید یعنی زنی
که تقریباً درانتهای میان سالی است قانون اجازه و اختیار انجام وظایف
شرعی را به او نمیدهد ولی با یک صیغه محرمیت دارای اختیار میشود؛
موضوع از این قرار است که شورای هواپیمایی عربستان به شرکتهای
هواپیمایی، درباره انتقال زنان کمتر از
۴۵
سال بدون محارمی که نامشان در روادید حج آنها مشخص شده است، هشدار داده
و اعلام داشته است: در صورت مشاهده این تخلف، شرکتهای هواپیمایی که
این تخلف را مرتکب شوند، حداقل
۵۰
هزار ریال سعودی جریمه خواهند شد و زنان بدون محرم با همان پرواز رفت
به کشورهایشان باز گردانده خواهند شد.
-
خبر بعدی در ارتباط با میزان رشد قدی کودکان کهگیلویه و بویراحمدی
است، برمبنای تحقیقات انجام شده توسط دفتر بهبود تغذیه وزارت بهداشت،
درمان و آموزش پزشکی کشور کوتاهی قد در استان کهگیلویه و بویراحمد
حداقل دو برابر متوسط کشوری عنوان شده و میگوید: میزان کوتاهی قد
کودکان در کشور شش درصد و در کهگیلویه و بویراحمد
۱۲
درصد است. یعنی کودکان کهگیلویه و بویراحمدی قربانی شرایطی هستند که
خود هیچ نقشی در بهوجود آمدن آن ندارند. شرایطی که باعث شده آنها
همچنان کوتاه قد بمانند تا دستشان به شاخه هیچ آرزویی نرسد.
یکی
از علتهای اصلی کوتاهی قد، سوءتغذیه مزمن است که در طولانی مدت وقتی
یک بچه خوب غذا نمیخورد و انرژی، پروتئین و مواد مغذی به خوبی به او
نمیرسد، ابتدا وزنش کم میشود و بر قد او نیز تأثیر میگذارد.
البته مشکل کوتاهی قد تنها مختص به کهگیلویه و بویراحمد نمیشود،
استانهای کرمان، خوزستان، هرمزگان و سیستانو بلوچستان نیز از دیگر
مناطقی هستند که از نظر شاخصهای تغذیهای وضعیت نامطلوب دارند و جزء
استانهای ناامن غذایی به شمار میروند.
آخرین حکمی که فقط میتواند در جمهوری اسلامی صادر شود را هم برای شما
عنوان میکنم تا به عمق فاجعه پی ببرید، دستور اخذ تعهد از بستگان درجه
یک اموات بهایی در سمنان، در توضیح این خبر آمده است: بهتازگی هنگام
دفن شهروندان بهایی در قبرستان مخصوص بهائیان در سمنان از بستگان درجه
یک اموات تعهدی شش بندی اخذ میشود؛ 1 - شهروندان بهایی نمیتوانند
برروی سنگ قبر جز نام، تاریخ تولد و تاریخ وفات را قید کنند. 2 - حق
ایجاد فضای سبز و کشیدن دیوار در اطراف قبرستان را ندارند. 3 -
شهروندان بهایی همچنین نمیتوانند در اطراف غسالخانه ساختمان جدید
احداث کنند. 4 – بهائیان اجازه ندارند نوشته و تابلویی برروی قبر یا
اطراف قبرستان نسب نمایند. 5 - سنگ قبر شهروندان بهایی هم سطح زمین
باید باشد و هیچ گونه برآمدگی نباید داشته باشد. 6 – با توجه به محصور
بودن قبرستان یا خاکریز از دیوارکشی اطراف قبر باید خودداری نمایند.
در
پایان توجه شما عزیزان را به ممنوعههای طالبانی و داعشی که فقط در
جمهوری اسلامی وجود دارد جلب میکنم:
-
بلندمرتبهسازی در کنار پارک بانوان ممنوع است.
- چت
تصویری از طریق موبایل ممنوع است.
-
واردات کالای دارای نشان ولنتاین به ایران ممنوع است.
-
واردات کاندوم ممنوع است.
-
پرواز هواپیما هنگام اذان ممنوع است.
-
اختلاط دختران و پسران در مهدکودک ممنوع است.
-
تماشای مسابقه والیبال و فوتبال ... مردان توسط دختران ممنوع است.
-
کراوات ممنوع است.
-
چگونگی بیرون زدن یا نزدن مو از شال یا روسری ممنوع است.
-
بدحجابی راننده و ایجاد آلودگی صوتی ممنوع است.
-
ورود دختران بدون شوهر یا ولی به پیست اسکی ممنوع است.
-
مانتوی بالای زانو ممنوع است.
-
آببازی ممنوع است.
-
حضور افغانها در استان کرمان ممنوع میشود.
-
تردد و اشتغال زنان در قهوهخانهها و کافی شاپها ممنوع است.
-
کنسرت در سالنهای بالای
۵۰۰
نفر ممنوع است. و...
طنز
خبری-
هم این که کارشناس مذهبی صداوسیما میگوید: زبان اهل بهشت عربی است و
زبان اهل جهنم عجمی (فارسی) است!
سپس
آقای محمدرضا برزگر از اتاق پالتاک کانون دفاع از حقوقبشر در ایران
در مورد بررسی و انطباق اعلامیه جهانی حقوقبشر با قانون اساسی جمهوری
اسلامی سخنرانی خود را آغاز کردند که متن آن به شرح ذیل میباشد
:
با
توجه به مسائل، مشکلات و بگیرو ببندهائی که اخیراً و بهطور گسترده
برای خبرنگاران و روزنامهنگاران و اصولاً اربابان خبر در رسانههای
مختلف عمومی و مجازی از مجلات، ماهنامهها، روزنامهها گرفته تا
فیسبوک، تویتر و وبلاگها صورت گرفته میخواهیم با هم به مقایسه مواد
اعلامیه جهانی حقوقبشر که دراین مورد اشاره دارد با مادههای قانون
اساسی کشورمان بپردازیم؛ روز چهاردهم اردیبهشت، روز جهانی آزادی
مطبوعات بود. البته این روز در کشور ما آنقدر بیاهمیت است که به یاد
نداریم تا کنون کسی این روز را به اهالی مطبوعات تبریک گفته باشد و یا
به مناسبت این روز همایشی برگزار شود و از فعالان این عرصه تقدیری
بهعمل آید.
امسال
روز جهانی آزادی مطبوعات در حالی فرا رسيد، که دهها روزنامهنگار و
وبلاگنویس و فعال مطبوعاتی، همچنان در زندانهای ایران تحت بازداشت و
آزار و اذیت شکنجه قرار دارند، پس بیائید با هم به بررسی میزان حق و
حقوقی بپردازیم که برای این قشر از جامعه در قوانین بینالمللی و قانون
اساسی آمده است.
·
ماده
19 جهانی حقوقبشر اعلام نموده که هر انسانی محق به آزادی بیان است و
این شامل؛
آزادی
داشتن باور و عقیدهای بدون نگرانی از مداخله و مزاحمت و حق جستجو،
دریافت و انتشار اطلاعات و افکار از طریق هر رسانهای بدون ملاحظات
مرزی است.
متأسفانه یکی از اشکالاتی که در اصول قانون اساسی ایران وجود دارد
عباراتی است که همیشه نامفهوم است و این اصول را همیشه مشروط به اما و
اگر میدانند.
در
اصل 24 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در این مورد آمده است که نشر
مطبوعات و تفضیل آنها را قانون معین میکند، از جمله:
نشر
مطالب الحادی و مخالف موازين اسلامی و ترويج مطالبی كه به اساس جمهوری
اسلامی لطمه وارد كند.
فاش
نمودن و انتشار اسناد و دستورها و مسائل محرمانه، اسرار نيروهای مسلح
جمهوری اسلامي، نقشه و استحكامات نظامي، انتشار مذاكرات غيرعلني مجلس
شورای اسلامی نباشد.
تحريص و تشويق افراد و گروهها به ارتكاب اعمالی عليه امنيت، حيثيت و
منافع جمهوری اسلامی ايران در داخل يا خارج. اهانت به دين مبين اسلام و
مقدسات آن و همچنين اهانت به مقام معظم رهبری و مراجع مسلم.
تقليد
:
همچنين نقل مطالب از مطبوعات و احزاب و گروههای منحرف و مخالف اسلام (
داخلی و خارجی) بهنحوی
كه تبليغ از آنها باشد.در
زمان حاضر شاهد هستیم که قانون مطبوعات، آزادی انتشار را نه یک حق بلکه
یک امتیاز تلقی میکند. تبصره ماده 12 قانون مطبوعات، به هیأت نظارتبر
مطبوعات اجازه داده است تا به سهولت همه اختیارات در این حوزه را بر
عهده بگیرد، که با این حق در تناقض است. همچنین با وجود این که قانون
فعلی مطبوعات ما، حق کسب خبر را در موارد 4 و 5 به رسمیت شناخته است،
ولی متأسفانه دستگاه دیوان سالاری دولت، به صورت جدی در مقابل این حق
ایستادگی میکند و اجازه انتشار بسیاری از اطلاعات (حتی اطلاعات
طبقهبندی نشده و حساس) را نمیدهد.
متأسفانه طبق آمار ارائه شده سالانه توسط خبر نگاران بدون مرز و یا
سازمانهای بینالمللی ایران بعد از ترکیه در رتبه دوم کشور های خطرناک
برای روزنامهنگاران قرار دارد و متأسفانه ایران در کنار ترکیه و چین
از بزرگترین زندانهای دنیا برای خبرنگاران در جهان به شمار میآیند.
طبق
آمار در حال حاضر 65 خبرنگار و وبنگار در زندانهای ایران هستند که
تعداد 10 نفر از آنها زن هستند، به همین خاطر جا دارد که در اینجا
نگاهی به وضعیت نقض حقوق بشر در حرفه روزنامهنگاران و مشاغلی که در
این گروه قرار دارند بپردازیم. دولت یازدهم این روزها کوچک شدن
اختیارات و دوری از تصدیگری را تبلیغ میکند. ولی متأسفانه ما شاهد
هستیم که سازمانهای دولتی خود بزرگترین مؤسسات مطبوعاتی را در اختیار
دارند.
از
طرفی رئیس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی که مستقیماً توسط رهبر
جمهوری اسلامی تعیین میشود و نمایندگان سه قوه بر کار آن نظارت
میکنند، در عمل شاهد هستیم که بزرگترین رسانه ملی و فراگیر در ایران
را تبدیل به ارگانی برای انتشار آرا و نظرات رهبر قرار داده و سایر
مردم هیچگونه حق انتخاب و اظهارنظری را در این مورد ندارند که این
خلاف ماده 19 اعلامیه حقوقبشر است که در آن تأیید شده است همه احاد
مردم در انتشار و نظرات عقاید خود آزادند و میبایست بتوانند آزادانه
افکار و عقاید خود را از طریق رسانههای گوناگون بیان کنند.
در
ایران به جز سازمان صدا و سیما مطبوعات نیز تحت شدیدترین سانسورها
قرار گرفتهاند و اندک خبرنگاران و نویسندگان مستقل در ایران هم به
سختی امکان انتشار افکار و عقاید خود را بدون ترس از دستگیری پیدا
میکنند.
در
این مورد نقض حقوق خبرنگاران در قانون مطبوعات را داریم که هیأت
نظارتبر مطبوعات میتواند بدون حکم دادگاه و براساس صلاحدید نسبت به
توقیف یک نشریه اقدام کند یا امتیاز آن را لغو کند که این مغایر تمامی
قوانین حقوقبشر است که اجازه دادرسی عادلانه به هر کس میدهد.
به
دفعات خواندهایم و شنیدهایم که بدون حکم قضائی و فقط به صلاح دید
هیئت نظارت، بسیاری از روزنامهها توقیف میشوند وپرونده آنها به
دادگاه ارجاع میشود زیرا در ماده 10 تبصره 2 قانون مطبوعات آمده است
که تصمیمات هیأت نظارت قطعی بوده و این امر مانع شکایت و اقامه دعوای
افراد ذی نفع در محاکمه خواهد بود.
مشکل
اصلی خبرنگاران امنیت ملی است که روزنامهنگاران دسترسی به منابع
خبری را ندارند چونکه اکثر منابع خبرهای سیاسی در ایران مانند
جواهراتی گرانبها در صندوق خانههای محرمانه نگهداری میشوند و سازمان
امنیت ملی بخش از خبر را گلچین کرده و به صورت دستورالعمل به
روزنامهنگاران میدهد تا در آن محدوده اطلاع رسانی کرده و به فعالیت
خود ادامه دهند.
میتوان به عدم امنیت خبر نگاران« با توجه به سانسور شدید دولتی» اشاره
نمود زیرا هیئت نظارتبر مطبوعات سازمانی دولتی است از اینرو وبه دلیل
عدم وجود دادگاه های صالحه هر ساله شاهد تعطیلی و بیکاری وهمچنین
زندانی کردن بسیاری از خبرنگاران، عکاسان و سایر مشاغل مربوط به این
حوزه هستیم واصولاً ما کمتر شغلی را در ایران مانند حرفۀ خبرنگارانی،
بدون امنیت شغلی مییابیم.
بدون
شک میتوان اصلاح قانون مطبوعات را به عنوان یکی از جنجالیترین
قانونهای کشوردانست چون که بعد از بارها و بارها اصلاح و بازبینی هنوز
هم با نواقص و مشکلهای فراوانی روبرو است.
و در
آخر اشارهای کوتاهی هم دارم به مشکلات شخصی روزنامهنگاران که با این
همه زحمات ارزنده به حقوق شخصی آنان هم نقض یا بهطور کلی نادیده
میشود و یا نقض میگردد. بهطور مثال:
محرومیت از بیمه درمانی، بیمه عمر، درآمد کم و ثابت، حق مسکن و یا
سختی کار و
...
بنابراین بیسبب نیست که اکثر خبرنگاران و روزنامه نگاران در ایران با
وجود علاقه فراوانی که به حرفه خود دارند یا از کشور خارج میشوند و
یا از این شغل صرفنظرمیکنند.
امید
است که این بحث تلنگری باشد برای حل مشکلات خبرنگاران و تدبیر بیش از
پیش مسئولان برای فراهم کردن امکانات بیشتر برای این قشر فرهیخته
کشورمان تا آنها با قوتی بیشتر به کار خود در این عرصه ادامه دهند.
به
امید روزی که بتوانیم در ایرانی زندگی کنیم بدون کوچکترین نقض
حقوقبشر.
سپس
آقای مسعود رئیسی فعال حقوقبشر اولین سخنران جلسه با موضوع ایران
امروز ما بودند
.
متن
سخنرانی ایشان به شرح ذیل میباشد
:
در
ابتدا میخواهم اشارهای داشته باشم به تعدادی از مادههای منشور جهانی
حقوقبشر
ماده
۱:
تمام
افراد بشر آزاد به دنیا میآیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم
برابرند.همه دارای عقل و وجدان میباشند و باید نسبت به یکدیگر با روح
برابری رفتار کنند.
ماده
۳:
هرکس
حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد.
ماده
۵:
احدی
را نمیتوان تحت شکنجه یا مجازات یا رفتاری قرار داد که ظالمانه و یا
برخلاف انسانیت باشد.
ماده
۲۲:
هرکس
به عنوان عضو اجتماع حق امنیت اجتماعی دارد و مجاز است به وسیله مساعی
ملی و همکاری بینالملی، حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود را که
لازمه مقام و نمو آزادانه شخصیت اوست با رعایت تشکیلات و منابع هر کشور
به دست آورد.
در
کشور گل و بلبل ما عدهای به نام دین و به نام سیاست دست به انجام
هرکاری میزنند و هر روز زندگی را به مردم ساکن ایرانزمین سختتر
میکنند.جایی
که برای مسئولانش شاید تنها چیزی که اهمیت ندارد مسئله مهم و اساسی این
روزهای تمام دنیا یعنی حقوقبشر میباشد و حتی اگرکسی هم کوچکترین کاری
در این زمینه انجام دهد با پیش پا افتادهترین تهمتها و انگها به
مانند خود فروخته، جاسوس غرب، ضد انقلاب و یا... بازداشت و تحت بدترین
نوع رفتارها قرار میگیرند.
در
مملکت آقا و دوستان سازمانی که نام رسانه ملی را یدک میکشد تنها چیزی
که برایش اهمیت ندارد دردها و نقض حقوق ملت میباشد.
آری،
ما هم قبول داریم که در هیچ کشوری حقوقبشر به صورت کاملاً
۱۰۰%
رعایت نمیشود، اما اگر در مقام مقایسه برآییم میبینیم که حاکمان کشور
ما اصلاً حقوقی برای ملت متصور نیستند که بخواهند حتی آن را اندکی اجرا
کنند.
در
روزهای گذشته رسانه ملی ایران به ریاست آقای ضرغامی بارها تصاویری پخش
کرد از کشته شدن یک جوان به دست نیروی پلیس آمریکا اما سؤال اینجاست که
آقای ضرغامی در زمان کشته شدن جوان کارگری به نام ستار بهشتی به دست
نیروهای پلیس که تنها جرمش نوشتن از دردها و زخمهای زندگیش آن هم نه
در دنیای واقعی، که در دنیای مجازی بود شما کجا بودید؟ آیا ستار بهشتی
کارگر انسان نبود؟ این تنها یک نمونه از هزاران نمونه سیاستهای ضد
بشری شما در رسانه ملی میباشد.در
مملکت ما البته مدیرانی که دغدغه مردم را داشته باشند هم وجود دارند به
مانند آقای قالیباف شهردار تهران!!!!!
ایشون هم در راستای اظهار نظرهای جالب و البته تأسفبرانگیز دیگر
مدیران حکومتی فرمودند: غیرت دینی ما قبول نمیکند که یک زن در محیط
کار با مردان در یک محل باشند و به همین دلیل سریعاً دستور تفکیک
جنسیتی و بعضاً اخراج زنان شاغل را به نهادهای ذیربط ابلاغ فرمودند.
تجربه نشان داده این گونه اظهار نظرها از مدیرانی که به جای رسیدگی به
مشکلات جامعه، به خصوصیترین مسائل زندگی هر فردی پرداخته و حتی احکامی
هم در موردشان صادر میکنند، بعید نیست.
ولی
میخواهم به آقای قالیباف بگویم زمانی که یک نردبام باز نشد و یک تشک
باد نشد و سرانجام به مرگ دو تن از بانوان کارگر ایران زمین انجام
پذیرفت،غیرت دینیتان کجا بود؟ در حالی که همگان میدانند شهر تهران
سالهاست که منتظر یک زلزله مهیب میباشد و نیاز جدی به بافتهای نو و
کاملاً مقاوم در برابر زلزله را دارد، اما به خاطر فساد گستردهای که
در نهادهای زیرمجموعه مدیریتی شما رخنه کرده، با پرداخت مبلغی پول
مجوز ساخت اماکنی داده میشود که استحکام آنها از خانههای خشت و گلی
هم کمتر است.
آیا
غیرت دینی شما این گونه مسائل را قبول میکند؟ و در روزهای گذشته وقتی
یک کارگر دست فروش به همراه فرزندش به محل کار خود میرود با تعدادی از
مأموران اداره شما مواجه میشود که از او درخواست باجخواهی دارند برای
دادن اجازه کار کردن، که این مسئله به تنهایی ناقض ماده
۲۳
اعلامیه جهانی حقوقبشر میباشد، اما زمانی که فرد دست فروش درخواست
مأموران شما را اجابت نمیکند مورد ضربوشتم آن هم در برابر دیدگان
فرزند ده سالهاش قرار میگیرد و سپس جان خود را از دست میدهد و
بالاخره یک کارگر دیگر این مملکت به خاطر غیرت دینی شما و دوستانتان در
زیر مشتی خاک آرام میگیرد.
آقای
قالیباف یا من معنی غیرت را نمیدانم یا اینکه غیرت شما بیدی نیست که
با این بادها بلرزد!!!
و
اما قشری دیگر در مملکت امام زمان وجود دارند که فریاد مردمی بودنشان و
داعیه احقاق حقوق ملت داشتنشان گوش فلک را کرده.
اینها همان شیخها و آیتالههایی هستند که طمع قدرت و ثروت چنان
کورشان کرده که دیگر چیزی به جز خودشان را نمیبینند و من در عجبم از
آن عدهشان که همان گونه که از داشتن چیزی به نام مغز بیبهره هستند از
داشتن شعور هم جهت خاموش ماندن و شعر تلاوت نکردن بینصیبند.
در
زمانی که حق داشتن اطلاعات و نشر آن به هر وسیلهای یکی از حقوق
ملتهاست و دولتها هم در این زمینه کاملاً موظفند فضا را باز نگه
دارند و امکانات ارتباطی را برای مردم فراهم کنند، یکی از همین موجودات
به نام آیتاله مکارم شیرازی در یک فتوای عجیب اینترنت پرسرعت را حرام
اعلام میکند و دلیلش هم این است که با اینترنت پرسرعت خیلی راحت به
همه چیز میتوان دسترسی داشت و روحانیای دیگر فرموده: بنده در تلفن
همراه یکی از افرادم دیدهام که با اینترنت پرسرعت هرچه تصاویر و
فیلمهای مبتذل بود به راحتی برای آنان ارسال میشد و به همین دلیل
حرام است.
خطاب
به این قشر عزیز که از نظر بنده خدا به اندازه کافی آنها را زده عرض
میکنم:
حرام
افکار پلید و منحرف شما و اطرافیانتان میباشد که هرچه را که جدید
میبینید اول به دنبال موارد مبتذل آن میگردید.
شمایی که اکثرتان حتی طرز نوشتن صحیح اینترنت را نمیدانید،عروسکی شدید
در دست اطرافیان و اگر ثروت و قدرت دنیا چشمانتان را کور نمیکرد و
همچنین اگر ذرهای خرد در وجودتان بود اجازه نمیدادید که سیاستمداران
هر عمل ضد انسانی را به شما بچسبانند و از شما مایه بگذارند.
بهراستی که شما با این طرز رفتار و بیخردیهایتان در زمینه نقض حقوق
ایرانیان از همه مقصرترید.
و
خوب در این مملکت دیگر امیدی به سران حکومتی برای بهبود وضع مردم و
احقاق حقوق انسانی نمیباشد، فقط تنها راه تلاش خود مردم در جهت
روشنگری جامعه برای شناختن حقوقشان است که باعث میشود حاکمان را به
تلاش در زمینه حقوقبشر وا دارد.
با
آرزوی فردایی بهتر برای تمام بشریت.
و در
انتها آقایسیاوش عثمانی فعال حقوقبشر با موضوع
زنان افغان سخنرانی خود را آغاز کرد که در مورد وضعیت اسفبار
زنان در افغانستان بود. متن سخنرانی ایشان به شرح ذیل است
:
مشکلات زنان افغان
:
با
سلام به شما و ابراز شادمانی از دیدار مجدد همکاران، با توجه به
فراخوان صادره میخواستم چند دقیقهای از وقت شما را دراختیار گرفته و
در رابطه با مشکلات زنان افغان صحبت کنیم، در باره آنچه که از کودکی
تا این سن در زندگی خانوادگی و اجتماعی کشورم نه تنها دیده بلکه با
پوست و استخوان لمس کرده و از دهن و خاطره من هرگز پاک شدنی نیست.
در
ابتدا باید بگویم که متأسفانه بیشتر زنان و دختران افغان دارای افسردگی
هستند که اکثریت آنها زنان هستند که بهطور متوسط سالانه 70 زن یا
مادر بیوه؛ به سبب این بیماری میمیرند و هر روز هم این آمار روبه
افزایش است. یادآوری این نکته را ضروری میدانم که افسردگی چه در
وطنم و بهویژه درمیان زنان افغان وهمچنین در ایران بهصورت کامل
دیده میشود
.
اکثر
این زنان به مواد مخدر نیز معتاد میشوند که برروی فرزندان هم
تأثیرگذار است زیرا مواد مخدر در افغانستان به صورت آسان در دسترس
همه مردم میباشد و بهصورت عمده تولید میشود.یکی
دیگر از مشکلاتی که زنان و دختران در هرات، بدخشان، قندهار،
بامیان، کابل و... با آن روبرو هستند برخوردهای والدین و شوهران و
برادران آنهاست که در شبها و به صورت فیزیکی و بسیار تند انجام
میشود واین گونه برخوردها تأثیرهای منفی و درازمدت بر زنان افغان
دارد که من بهصورت مستقیم نظارهگر اینگونه برخوردها بودهام زیرا
مردان افغان از کتک زدن و ضربوشتم زنان برای تسلط خود بر آنان
استفاده میکنند.
تجاوزات جنسی یکی دیگر از مشکلات زنان افغان هست که بهصورت گسترده در
سراسر کشور ودر روز روشن مشاهده میشود و از نوزاد تا زنان مسن مورد
تجاوز، دزدیده شدن و کشته شدن قرار میگیرند. بهخاطرعدم امنیت
اجتماعی هر فردی تنها با در دست داشتن یک سلاح سرد یا گرم دیگران را
مورد آزار و اذیت قرار میدهد.در
مورد ازدواجهای اجباری نیز باید بگویم از آنجاکه به لحاظ حقوقی زن
در افغانستان جایگاهی ندارد حتی در زمان کودکی و بنا به صلاحدید والدین
مجبور به ازدواج میشوند که اغلب این ازدواجها برای تأمین مخارج
زندگی سایر افراد و یا تأمین مواد برای افراد معتاد خانواده است
بهطوریکه بارها مشاهده شده است که فرزندان کمتر از 12 سال را هم به
ازدواجهای اجباری و آن هم با خشونت وادار ساختهاند.در
میان خانوادههای افغان چه در افغانستان، یا ایران و حتی در آلمان
تحقیر، توهین، اهانت، فحاشی، تهمت و شکنجه از رایجترین وعادیترین
مشکلات زنان افغان است که خود به فراوانی شاهد آن بودهام که این رفتار
ناشی از فرهنگ زن ستیزی آنان است که پیوسته با آنان همراه میشود و
ظاهراً بایستی برای اصلاح شدن این فرهنگ غلط و قرون وسطائی زمان بسیار
زیادی را در نظر گرفت.زنان
افغان از نظر تحصیل وکسب آگاهی نیز نسبت به استانداردهای جهانی، در سطح
بسیار پایینی قرار دارند و حتی گاه مشاهده میشود که زنان اجازه
تحصیلات ابتدائی را هم ندارند زیرا در نهایت تأسف گروه بسیاری از مردان
در کشور افغانستان درس خواندن زنان را برای خود و خانواده، شرم
میدانند از اینرو زنان هرگز نمیتوانند به جایگاه اجتماعی و حقوق
خویش آشنا شوند. در این رابطه بسیار مشاهد شده که مدارس دختران را
بهخاطر اینگونه افکار پوسیده به آتش کشیده و سوزاندهاند
.همانطور
که در بخش ازدواجهای اجباری نیز توضیح داده شد فروش فرزندان و
بهویژه دختران درافغانستان در ازای دریافت مقداری پول انجام میشود،
که دراشکال مختلف و به دلایل گوناگون است
.بیشترین
آمار فروش فرزندان متعلق به فرزندان دختر است که یا بهصورت ازدواج و
یا بهصورت دریافت وجه برای تأمین معاش انجام میشود، که فروش از نوع
ازدواج
تنها درمورد فرزندان دختر بوده و در سایر موارد نیز فروش فرزندان پسر
بسیار کم و شاید بتوان گفت به ندرت انجام میشود یعنی برای انجام
کارهای سخت و طاقتفرسا که آنهم بهخاطر نداشتن پدر و یا سرپرست و
اغلب نداشتن خوراک است!عدالت
برای زنان افغانستان از جمله حقوقی است که بسیار مبهم، ناشناخته،
تعريف ناشده و اصولاً نادیده گرفته میشود.که
اینگونه موارد در سایر کشورها مانند پاکستان ایران و حتی اروپا نیز به
دلیل تسلط مردان بر زنان افغان مشاهده میشود که جای افسوس بسیار دارد
!
کشور
افغانستان را میتوان از نظر بهداشتی و امکانات رفاهی در نقطه صفر به
شمار آورد چرا که حتی آب آشامیدنی مردم هم سالم نیست
.اکثر
وسائل استحمام و شستشو تا داروهای مورد مصرف مردم بیشتر تقلبی، تاریخ
گذشته و فاسد بوده و تمام موارد بهداشتی از10% استاندارد جهانی
برخوردار نیستند
.عدم
امنیت اجتماعی نیز یکی از بزرگترین معضلات زنان در افغانستان است،
بهطور مثال چند روز قبل 16 نفر افراد مسلح در پغمان چهار ماشین حامل
زنان را متوقف ساخته چند زن را همراه با یک دختر 18 ساله مورد تجاوز
جنسی قرار دادند که دختر بعد از گذشت 4 روز در گذشت
!
در
پایان آرزو میکنم به همت کلیه گروههای فعال در امر حقوق زنان روزی
بتوانیم شاهد شکوفائی عدالت، آزادی، امنیت، اجرا و برقراری کلیه مواد
اعلامیه جهانی حقوقبشر درافغانستان و بهویژه درمورد زنان افغان باشیم.
گزارش
جلسه سخنرانی نمایندگی گیسن
در
تاریخ 21سپتامبر 2014 و بنابر
برنامه تهیه شده توسط همکاران نمایندگی گیسن کانون دفاع از حقوقبشر
در ایران، جلسه سخنرانی با حضو آقای فریدون درویشان محقق و فعال حقوقبشر
وآقای اردلان فضلی پژوهشگر
و
فعال حقوقبشر
و با حضور
جمعی
از فعالان حقوقبشر
از
جمله: آقایان ناصرصادقی،
منوچهر
شفایی مدیریت کانون، برزگر مسئول صداوتصویر و شهیدی مسئول نمایندگی
ترکیه، سرکارخانمها جعفری مسئول نمایندگی هانوفر و خلیلی مسئول روابط
عمومی و دیگر فعالین حقوقبشر به این آیدیها ایرج، فرشید، آرش، بهار و
:
Saeedsn3 – Janaanch – peasants – doost – Iv1ardomak
که
گزیدهای
از
مشروح
سخنرانی
بدین شرح میباشد؛ ابتدا مسئول نمایندگی گیسن آقایدرویشان ضمن خیرمقدم
به دوستان وهمکاران کانون دفاع از حقوقبشر در ایران، و خواندن اعلامیه
حقوقبشردر مورد ادیان:
•
ماده۱
تمام
ابنای بشر آزاد زاده شده و در حرمت و حقوق با هم برابرند. عقلانیت و
وجدان به آنها ارزانی شده و لازم است تا با یکدیگر برادرانه رفتار کنند.
•
ماده۲همه
انسانها بیهیچ تمایزی از هر سان که باشند؛ اعم از نژاد، رنگ، جنسیت،
زبان، مذهب، عقاید سیاسی یا هر عقیده دیگری، خاستگاه اجتماعی و ملی،
وضعیت دارایی، محل تولد یا در هر جایگاهی که باشند؛ سزاوار تمامی حقوق
و آزادیهای مصرح در این «اعلامیه»اند. بهعلاوه، میان انسانها
براساس جایگاه سیاسی، قلمروقضایی و وضعیت بینالمللی مملکت یا سرزمینی
که فرد به آن متعلق است، فارغ از اینکه سرزمین وی مستقل، تحت قیمومت،
غیرخودمختار یا تحت هرگونه محدودیت در حق حاکمیت خود باشد، هیچ تمایزی
وجود ندارد.
•
ماده
۱۸هر
انسانی محق به داشتن آزادی اندیشه، وجدان و دین است؛ این حق شامل آزادی
دگراندیشی، تغییر مذهب [دین]، و آزادی علنی و آشکار کردن آئین و ابراز
عقیده، چه به صورت تنها، چه به صورت جمعی یا به اتفاق دیگران، در قالب
آموزش، اجرای مناسک، عبادت و دیدهبانی آن در محیط عمومی و یا خصوصی
است.
•
ماده
۱۹هر
انسانی محق به آزادی عقیده و بیان است؛ و این حق شامل آزادی داشتن باور
و عقیدهای بدون نگرانی از مداخله و مزاحمت و حق جستجو، دریافت و
انتشار اطلاعات و افکار از طریق هر رسانهای بدون ملاحظات مرزی است،
حضوربه عمل آوردند و جلسه در اتاق پالتاک کانون برگزار گردید.
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران درمورد ادیان
اصل
سیزدهم: ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی تنها اقلیتهای دینی
شناخته میشوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود
آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی برطبق آیین خود عمل
میکنند.
اصل
چهاردهم: دولت جمهوری اسلامی ایران و مسلمانان موظفند نسبت به
افراد غیرمسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی عمل نمایند و
حقوق انسانی آنان را رعایت کنند. این اصل در حق کسانی اعتبار
دارد که برضد اسلام،
جمهوری اسلامی ایران توطئه و اقدام نکنند.
اصل
نوزدهم:
مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی
برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود.
اصل
بیستوسوم: تفتیش عقاید ممنوع است و هیچکس را نمیتوان به صرف
داشتن عقیدهای مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد مسئله رعایت حقوق
اقلیتها و تبعض قائل شدن به آنها ازجمله اموری است که بهخصوص امروزه
مورد توجه نهادهای بینالمللی وحقوقبشر درایران میباشد ونیزدرجهان
مخصوصاً در ایران برخوردهای خصمانه و خشونتبار و ویرانگرمختلف و به
اقدام گروه اکثریت برای پاکسازی قومی بوده است.
فشاربراقلیتهای دینی همچنان در ایران ادامه دارد حاکمیت کنونی ایران و
سران اون اعتقاد دارند که برخی از گروههای مذهبی دشمنان کشور هستند
برای اینکه باورهای مذهبی آنها ممکن است وفاداری به نظام را دچار چالش
کنند وبه بهانه امنیت سیاسی سرکوب فعالیتهای مذهبی را سرلوحه عناد با
ادیان دیگر قرار دهند بازداشتها وخشونتهای هدفمند ارگان امنیتی و
قضایی جمهوری اسلامی ایران همچنان متوجه اقلیتهای دینی درایران است،
پیروان آیین بهائی و دراویش وغیره از ادیان غیررسمی میباشد که تحت
فشارهای بیشتری قرار دارند و آنها از انجام مناسک دینی و تبلیغ آیین
خود و تدریس و تحصیل محرومند؛ هماکنون هفت نفر از رهبران آیین بهائی
که امور بهائیان را در کشوراداره میکنند در زندانها بهسر میبرند و
صدها تن از پیروان آنها درزندانهای کشور میباشند.
به
گزارش نماینده حقوقبشر در ایران جناب آقایاحمدشهید درسازمان ملل
درگزارششان آمده که در تاریخ
۲۰۱۴
دستکم
۳۷۱
نفر از اقلیتهای دینی در زندان بهسر میبرند در این گزارش ایشان از
نادیده گرفتن قوانین و مقررات تبعضآمیز علیه اقلیتهای دینی ابراز
نگرانی کرده است، ما فعالین حقوقبشر ضمن محکوم کردن جنایتهای رژیم
خواستار آزادی بیقید شرط زندانیان هستیم؛ بازداشت دو زن مسیحی،
بازداشت شهروند مسیحی خانم بابایی و برادرش و دوست مشترکشان به اتهام
اقدام علیه نظام و تبلیغ مسیحیت، سعیدحیدری که به تازگی از تشیع به
تسنن تغییر مذهب داده بود بازداشت شد؛ ایرانیان زرتشتی، کلیمی و
مسیحی تنها اقلیتهای دینی شناخته میشوند که در حدود قانون در
انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی
برطبق آیین خود عمل میکنند.
تشدیدفشارها واذیت وآزارها علیه خادمین ونوکیشان مسیحی زندانی ...
سپس
آقایفضلی شروع بهسخنرانی کردند، که به شرح ذیل میباشد:
برخی
محققان ظهور جنبشهای نو پدید دینی آسیایی در غرب را مرتبط با قانون
مهاجرت و ملیت سال
۱۹۶۵
ایالات متحده و قوانین دیگر در غرب اروپا میدانند، چرا که این قوانین
در نهایت منجر به سهمیههای مهاجرتی سختگیرانهای برای گروههای نژادی
شد. بسیاری از جنبشهای نو پدید دینی به عقایدی چون جهان وطنی،
بینالمللی شدن، فرهنگ واحد و مشابه آنها معتقدند در ژورنال مطالعات
دینی به انگلیسی؛
(The
Journal for the Scientific Study of Religion)
مقالهای در سال
۱۹۹۸
منتشر شد که جنبشهای نو پدید دینی را به پدیده جهانیسازی متصل
میکند. مکتب فلسفی اشراق توسط شهابالدین سهروردی یا شیخالاشراق در
اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم ارائه شد، وی در کتاب حکمتالاشراق به
اصول و فروغ این نظریه پرداخته است.
سهروردی در ضمن تحصیل چنین استنباط کرد که موجودات دنیا از نور به وجود
آمده و انوار به یکدیگر میتابد و آن تابش متقابل را اشراق خواند و به
همین جهت لقب شیخ الاشراق را یافت.
نظریه فلسفی سهروردی این بود که هستی غیر از نور چیزی نیست و هرچه در
جهان است و بعد از این به وجود میآید نور است٬ لذا جهان جز اشراق
نمیباشد. منتها بعضی از نورها رقیق است و برخی غلیظ و برخی از انوار
ذرات پراکنده دارد و پارهای دیگر دارای ذرات متراکم است و همانگونه
که نورهای قویبر ضعیف میتابد نورهای ضعیف هم بهسوی انوار قوی تابش
دارد. انسان هم از این قاعده مستثنا نیست و به دیگران میتابد٬
همانگونه که نورهای دیگران به او میتابد. بهمناسبت اینکه از انسان
به دیگران نور تابیده میشود انسان فیاض است و میتواند به دیگران نور
برساند و از نور سایرین روشن شود.
سهروردی میگفت که حکمت بر دو نوع است: حکمت لدنی و حکمت عتیق. حکمت
عتیق یعنی حکمت قدیم همواره بوده و در قدیم هندیها، ایرانیها،
بابلیها و مصریها و بعد از آنیونانیها برخوردار بودهاند. اما حکمت
لدنی خاصان از آن برخوردار میشوند. اما در آغاز این دو حکمت از یک
مبدأ سرچشمه میگرفته و آن ادریس بوده که نام دیگر آن هرمس است. بعد از
اینکه مردم حکمت از ادریس آموختند به عقیده او به دو شاخه شد که یکی
به سمت ایران ودیگری بهطرف مصر و بعد این دو شاخه وارد اسلام گردید.
با
مطالعه عرفانها و ادیان مشاهده میشود که سرچشمه و مبدأ آنها به یک
شکل و تقریباً اساس واحدی دارند ولی بنیان و درک هستی و خودشناسی در
طبقات درون متفاوت هستند. هرشخصی از طیف و ارتعاشات نوری
خاصی
برخوردار است، ودریافت آگاهی متفاوتی از حیطه آگاهی جهان اطراف خود
دارد.
پس
هر شخصی بنابرنیازهای درونی و یا سطح آگاهی ودیدی که نسبت به عالم هستی
دارد خودرا منطبق میکند، پس نمیتوان شرایطی را به اجبار برای بشر
تعیین کرد شاید بهظاهر موقتی بشود ولی مجالی نمیگذرد که بشربه دنبال
حقیقت به جنبش در میآید.
بهائیت
دینی است که میرزا حسینعلی نوری ملقب به بهاءالله در قرن
۱۹
میلادی در ایران بنیان گذاشت. بهائیان معتقدند که بهاءالله (۱۸۱۷-۱۸۹۲)
جدیدترین فرستاده الهی در سلسله پیامبران پیشین چون ابراهیم، موسی،
بودا، زرتشت و مسیح؛ و محمد استبهاءالله در سال۱۸۶۳
این دین جدید را اظهار کرد. شمار پیروان این آئین بیش از
۷
میلیون و
۸۰۰
هزار نفر برآورد شده است. با اینکه این شمار کمتر از
۰٫۲٪
جمعیت دنیاست ولی از نظر پراکندگی در کشورهای مختلف بعد از مسیحیت
دومین دین جهان شمرده میشود، مرکز جهانی بهائیان در حیفا واقع شده
است.
بهائیان به خدایی معتقدند که یگانه، جاوید و خالق همه چیز است. این خدا
به طور مستقیم در دسترس نیست ولی از طریق وحی با پیامبران ارتباط
برقرار میکند که در این دین، پیامبر تجلی خداوندی است. تجدید دین از
اصول این آئین است و یکتایی خداوند از آموزههای بنیادین دین بهائی
است؛ خداوند در دین بهائی غیرقابل ادراک، غیرقابل دسترس، منبع تمام
وحی، ابدی، عالِم کل، کل، همهجا حاضر و قدیر توصیف شدهاست.
بهائیان معتقدند که درک مستقیم ذات خداوند غیرممکن است. اگر چه دسترسی
مستقیم به خداوند امکانپذیر نیست، ولی بهائیان اعتقاد دارند که خداوند
قصد و اراده خود را به اشکال مختلف معرفی میکند. او هر از گاهی چند با
استفاده از فرستادگان خودش که در دین بهائی به آنها مظاهر ظهور الهی
گفته میشود با بشر مکالمه میکند. این مظاهر ظهور قصد دارند ادیان را
در جهان اشاعه داده و برپا کنند. درآموزههای بهائی گفته میشود که
خداوند بسیار بزرگتر از آن است که توسط انسانها به طور کامل درک شود
وحتی تصویری کامل از وی به دست آید.
بهائیان در دوران سلطنت دودمان پهلوی تا انقلاب
۱۳۵۷
ایران از آزادیهای دینی کامل و حقوق مدنی در ایران برخوردار
بودند،همچنین برخی پستهای حکومتی را در اختیار داشتند. اما بعد از
انقلاب ایران و به قدرت رسیدن اسلامگرایان شیعه در رأس حکومت،
تبعیضهای اجتماعی و تبلیغات منفی از سوی حکومت و نهادهای وابسته به
آن، علیه اصول دیانت بهائی و باورمندان به آن به شکلی سازمانیافته شکل
گرفت.
پس
از انقلاب ایران، بهائیان از حق تحصیل در دانشگاهها و مشاغل دولتی و
خدمت در ارتش محروم شدند، مجامع مذهبی آنها غیرقانونی اعلام و تعدادی
از قبرستانهای آنان در مناطق مختلف ایران مورد تخریب واقع شد.
مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی
برطبق مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، بهائیان
علاوهبر محرومیت از اشتغال در اماکن دولتی، از تحصیلات دانشگاهی نیز
محروم میباشند. این مصوبه که به تاریخ ششم اسفند
۱۳۶۹
(۲۵
فوریه
۱۹۹۱)
صادر
شده و در بند سوم آن ذکر شده که باید از ثبت نام بهائیان در دانشگاهها
جلوگیری به عمل آید و چنانچه هویت بهائی فردی هنگام تحصیل احراز گردد
باید از تحصیل محروم شود و همچنین در
۱۱
آبان ماه سال
۱۳۸۵
نیز مجدداً به تصویب شورای انقلاب فرهنگی و وزارت اطلاعات رسیدهاست
بدین مضمون که بهائیان نمیتوانند در دانشگاهها ثبت نام کنند و در
صورت ثبت نام باید اخراج گردند.
اعتقاد به توطئه پیروان آیین بهائیت بر پایه سندی منصوب به شاهزاده
دیمیتری دلگروکف (معروف به کینیاز دالگورکی)، سفیر کبیر روسیه در ایران
در سالهای
۱۲۷۰-۱۲۶۳
است. این سند مدعی است شاهزاده بابیت و بهائیت را به منظور تضعیف تشیع
و به طور کلی تضعیف ایران به وجود آورده است. این سند در تهران در
اواخر دهه
۳۰
میلادی پخش شد و از آن به بعد در مباحثات مسلمانان به طور وسیعی برای
اثبات اینکه بهائیان توسط روسها، و بعد انگلیسها یا آمریکاییها و
یا هر دو کنترل میشدند، استفاده میشد. علاوه بر این، از آنجایی که
دفتر مرکزی این آئین در شهر حیفا قرار گرفته است آئینبهائی توسط برخی،
یک سازمان صهیونیستی در نظر گرفته میشود تا یک مذهب؛ برخی نویسندگان
حتی آن را با فراماسونری[و بنیادگرایی اسلامی مرتبط دانستهاند.
بهائیان بهعلاوه متهم به حمایت مالی از انقلاب اسلامی هستند.
درویش به مسلمان صوفی گفته میشود که در راه طریقت گام برمیدارد
درویش در زبان کردی اورامی فعل امر از درونکاری [پرداختن به درون] است
که عملاً خودسازی را معنا مینماید. واژه پارسی «درویش» از ریشهای
باستانی و برگرفته از واژه اینیاایرانی است که در اوستایی به صورت
«دریگو»
(drigu)
به
معنای «نیازمند، گدا» است؛
این واژه ایرانی احتمالاً با واژه سانسکریت ودایی «آدریگو»(adhrigu)
همریشه باشد که صفتی با معنای نامشخص است که به ایزدان گوناگونی
اضافه شده است. این واژه ودایی احتمالاً به صورت «آ-دریگئ»
(-a-dhrigu)
واکافت میشود که «نا دریگو» خواهد شد، شاید به معنای «نا فقیر»،
بهمعنای «غنی». وجود این همریشه ودایی نشان میدهد که بنیاد فقرای
مقدس آنقدر در میان هندو-ایرانیان اهمیت داشته که در ایران آینده به
صورت تاریخی در شکل برادری درویشی و نیز در هند در شکل مکاتب مختلف
سنیاسیان
(sannyasis)
وجود
داشته است.
دراویش در ایران، بزرگترین اقلیت مذهبی به حساب میآیند، به نقل از
خبرگزاری فارس
۲۰
سلسله دراویش در ایران شناسایی شدهاست.
سرکوب سلسله نعمتالهی در سال
۱۳۸۷
در ایران اتفاق افتاد
در
پی انتشار اطلاعیهای در نمازجمعه اصفهان علیه درویشهای گنابادی، صبح
روز چهارشنبه
۳۰
بهمن
۱۳۸۷
مقبره درویش ناصرعلی (اسدالله ایزدگشسب) در آرامگاه تخت فولاد اصفهان،
مورد حمله قرار گرفته و با بولدوزر بهطور کامل تخریب و اموال آن غارت
شد. خبرنامه امیرکبیر حملهکنندگان را در حدود
۱۷۰
نفر و از نیروهای وزارت اطلاعات، شهرداری اصفهان و گروههای فشار گزارش
کرد.
بنای
تخریب شده از آثار ملی ثبت شده بود که از سال
۱۳۸۰
برای برگزاری مراسمات دراویش مورد استفاده قرار میگرفت.
در
پی این اقدام عدهای از دروایش در روز سوم اسفند مقابل ساختمان مجلس
شورای اسلامی تحصن کردند که در این تحصن نیز
۶۰
نفر دیگر توسط نیروهای امنیتی دستگیر شدند. به همین مناسبت این روز به
نام روز درویش نامگذاریشد.
سوابق سرکوب دراویش در ایرانویرایش
در
دوران دولت محمود احمدی نژاد پیش از این هم در حملات دیگری حسینیههای
دراویش در قم، بروجرد و منزل مسکونی معلمی با نام رحمتالله جوادی در
چرمهین، که محل برگزاری مراسم مذهبی دراویش بود؛ نیز تخریب شده بود.
همچنین در دوران وی، عده کثیری از دراویش نیز دستگیر، زندانی و از
تحصیل منع شدند. این چهارمین تخریب حسینیه دراویش از این نوع بود و
نکته دیگر این که مقبره درویش ناصرعلی از آثار ثبت شده ملی محسوب
میگردید. تخریب حسینیه و مقبره درویش ناصرعلی از مشایخ دراویش منسوب
به دراویش گنابادی و درگیریهای خونین آن، بین دراویش و نیروهای
انتظامی، اطلاعات، بسیج و لباس شخصیهای نظام یاد آور حمله به کوی
دانشگاه در قیام خونین
۱۸
تیر
۱۳۷۸
از نوع مذهبی آن ذکر میشود.
نورعلی تابنده گنابادی قطب دراویش گنابادی از نیروهای ملی-مذهبی و
عضو هیأت امنای مقبره دکترمحمد مصدق است.
به
گفته بخش فارسی بیبیسی سرکوب دراویش گنابادی و تخریب حسینیهها و
اماکن مذهبی آنان که از سوی متشرعین خانقاه نامیده میشود در سالهای
اخیر به شدت افزایش یافته و نیروهای سپاه، بسیج، لباس شخصیهای موسوم
به گروه فشار و سایر سازمانهای دولتی با فراغ بال و بدون هیچگونه
توجه به قوانین مدنی و منعی از سوی سران حکومت به این سرکوبها ادامه
میدهند تنها محافل و منادیان حقوقبشر و سازمانهای مربوطه در خارج از
کشور، گاه با محکوم نمودن اعمال غیرقانونی حکومت ایران در برخورد با
مذاهب و تفتیش عقاید از حکومت ایران کاهش فشار و سرکوب را خواستار
هستند.
بخش
عمدهای از «جنبشهای دينی جديد» كه در جهان، مشغول به فعاليت
میباشند، يا در زمره اديان سنتی هندی قرار دارند يا معنويتهايی
برگرفته از اين «گونههای معرفتی» هستند. از مهمترين اين جنبشها،
میتوان به جنبش راجنيش (اوشو)، جنبش ماهاريش
(tm)
يا
مراقبه متعالی و سایبابا اشاره كرد. مكتب دون خوآن (ناواليسم يا
شمنيسم)، طرفداران پائولو كوئيلو (نويسندۀ برزيليايي) و اكنكار نيز از
مكاتب معنوی هستند كه در زمره عرفانهای آمريكايی (سرخپوستی، برزيلی و
آمريكايی) به شمار میروند كه در ايران، طرفداران زيادی را به خود جذب
كردهاند. اينك به معرفی اجمالی هر يك از اين گروههای معنويتگرا
می-پردازيم.
راجنيش
(اوشو)
باگوان شری راجنيش مشهور به «اوشو» در جهان به عنوان يک عارف هندی
شناخته میشود که بيش از ششصد کتاب از وی به زبانهای مختلف دنيا چاپ
شده است. وی به لحاظ مذهبی در زمره مؤمنين به دين جاين ـ جينيسم ـ به
شمار میرفت. به گفته خودش در بيستويک سالگی به روشنبينی رسيده و پس
از آن با تغيير و تحولاتی که در آيين سنتی خود ايجاد کرد و طريقت خاصی
که با مراقبه (روش سلوک معنوی)های ابداعی خويش بنياد گذارد، افراد
زيادی از سراسر جهان را به طريقت خود که نام «سانياسين» ـ رهرو راه حق
ـ بر آن نهاده بود؛ جذب کرد. وی پس از مدتی اقامت در آمريکا و ايجاد
شهرکی با کمک مريدان خويش، از سوی دولت آمريکا مورد حمله قرار گرفته و
بازداشت شد. در زندان، لباسهايش را به مواد راديواکتيو آغشته کردند
که همين مسئله سبب مرگش در سال 1990 به سن پنجاهونه سالگی شد.
او
تصوير خويش از انسان ايدهآل امروزی را «زوربای بودايی» مینامد؛
تركيبی كاملاً جديد؛ «ملاقات بين زمين و آسمان، ملاقات بين مرئی و
نامرئی، ملاقات قطبهای متضاد» و آن را اين چنين توصيف میكند:
پيامی ساده دارم: آفريدن انسان نوين. تلقی گذشته از انسان، ديگر بيات
شده است. اين تلقیبر مفهوم (يا اين، يا آن) مبتني است؛ يا مادیگرا يا
مذهبی، يا اخلاقی يا ضد اخلاق، يا قديس يا گناهكار. اين تلقی به يك
گسست و شكاف قائل است. همين گسست و شكاف است كه موجبات روانپريشی
انسان را فراهم آورده است. وقتی انسان به دو پاره تقسيم میشود، زندگی
به جهنم تبديل میشود. مفهوم پاره پاره انسان، سلامت و كمال را از آدمی
میگيرد و هر پاره او عليه پاره ديگر اعلام جنگ میكند. آنگاه پارهای
كه در اين جنگ شكست خورده است، منتظر فرصت میماند تا راه كه انسان به
عرصۀ نبرد بیامان دو پاره متخاصم وجود خود تبديل میشود.
...
من آموزگار تازگیام. آموزگاری كه آدمها را به تماميت خويش فرا
میخواند و درسش، زمزمه محبت و آرمانش يكپارچگی فرد است. كسانی كه از
بقايای روح، هنوز چيزی در آنها باقی است، گوشی برای شنيدن درسهای من
هستند. اينها نخستين پرتوهای خورشيد انسان نويناند كه از افق زندگی
بالا میآيد. اين آموزههای تازه، شاگردانی رند و ماجراجو و شجاع
میطلبد. شاگردانی كه دلمشغول آفريدن دنيای شجاع نو هستند
(iranosho.persianblog.ir).
جامعه ايران، اوشو را از طريق کتابهايش میشناسد. تعدادی از اين
کتابها که اغلب شامل سخنرانیها يا نامههای وی به مريدانش میباشد،
در ايران چاپ شده است که مهمترين آنها عبارتند از: راز، تفسير اوشو بر
داستانهای تصوف اسلامی، مراقبه، يک فنجان چای، تانترا، خلاقيت و... بر
پايه برخی اطلاعات غير رسمی كه از كتابفروشیهای سطح شهر تهران
جمعآوری شده است، كتابهای اوشو در چند سال اخير، پرفروشترين
كتابهای بازار كتب معنويتهای جديد در تهران، كرج، مشهد، اصفهان و
شيراز به شمار میروند.
ماهاريشی
ماهاريشی ماهش يوگی در ايالت «مادهيا پرادش» هند متولد شد، اما اولين
سالهای عمر او در هالهای از رمز و راز قرار دارد. او خودش در اين
باره میگفت: «ديرنشينها قرار نيست درباره خودشان حرف بزنند؛ پيام مهم
است نه شخص» به نظر میرسد او در بين سالهای 1911 تا 1918 به دنيا
آمده باشد. ماهاريشی يوگی پيش از آن که خود را وقف روشنبينی معنوی
کند، به عنوان يک فيزيکدان تعليم ديد.
او
در دهههای چهلوپنجاه به هيماليا رفت و تحت آموزش «گورو دو»
(guru dev)
قرار
گرفت. بعد از دو سال مراقبه در سکوت و آموزشهای مرشدش به غرب رفت و از
آنجا روش مراقبه تی.ام را در سراسر جهان رايج کرد.
«ترنسندنتال مديتيشنيا تی.ام، بر پايه نظريهها و تمرينهای يوگا بنا
نهاده شده و يک تکنيک ذهنی میباشد. در مراقبه تی.ام فرد در ذهن خود
ذکری را (به زبان سانسکريت) تکرار میکند. آموزگاران تی.ام میگويند که
فرد با تکرار «مانترا»، که کلمه يا عبارتی کوتاه و غالباً بیمعنی است،
آرامشی عميق کسب میکند که حاصل اين آرامش، شعف درونی، سرزندگی و
خلاقيت خواهد بود. ماهاريشی يوگی در مصاحبهای در سال 2006 گفت: «با
تاريکی نجنگيد؛ روشنايی را بطلبيد، تاريکی خودش میرود».
اعانهها و هزينه 2500 دلاری آموزش تی.ام، به ماهاريشی يوگی و
هوادارانش کمک کرد تا «کاخهای صلح» يا مراکز مراقبه در دهها شهر جهان
برپا کنند. همچنين واحدهای تی.ام در شمار زيادی از دانشگاههای جهان
تدريس میشود. ماهاريشی يوگی پس از چند دهه تعليم تی.ام اخيراً طرح
«مراقبه دستهجمعی» را اعلام کرد تا به فقر جهانی پايان دهد و صلح در
سراسر گيتی برقرار شود!
او
که بيش از نود سال سن داشت، سهشنبه شب (5 فوريه 2008)، در خانهاش در
هلند درگذشت؛ در حالی كه ميراث معنوی بزرگی برجای گذاشت كه ميليونها
نفر در سراسر جهان از آن بهره میگيرند و در ايران نيز طرفداران خاص
خود را دارد كه با استفاده از آموزههای وی به مراقبه و مديتيشن
میپردازند. البته وسعت فعاليت طرفداران ماهاريشی در ايران نسبت به
گستردگی اثر راجنيشيسم نيست و بيشتر در تهران و در ميان افراد طبقات
بالای اجتماع ديده میشود و در اغلب اوقات، بدون آوردن نامی از
ماهاريشی و در قالب برنامههای آموزش يوگا ترويج میشود.
ابتدای صفحه |
بازگشت
|