آشنایی با کانون | نشریه | مواضع و بیانیه ها | درخواست عضویت | ارتباط با ما

ماهنامه بشریت شماره 160

 

گزارش سمینار زن و جمهوری اسلامی ایران

محمدحسین بیداروند

جلسه ی دو روزه ی 29 و 30 مای 2015 با عنوان زن در جمهوری اسلامی که در شهر هانوفر آلمان به همت کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و با همکاری سازمان امنستی برگزار گردیده.

هدف از برگزاری این کنفرانس دو روزه اطلاع رسانی در خصوص تبعیضات و ستم هایی ست که طی این سالهای پس از انقلاب در حق تمامی زنان کشور گردیده است و به خصوص محکومیت های بی دلیل برای زنان روزنامه نگار و فعال حقوق مدنی در ایران که از نمونه ی اخیر آن به نرگس محمدی نایب رییس کانون دفاع از حقوق بشر در ایران پرداخته شد.ر این جلسه نمایشگاهی از عکس زنان فعال سیاسی اجتماعی که با اتهامات واهی یا متحمل سالها زندان بوده اند و یا همچنان در زندانهای جمهوری اسلامی بسر میبرند توسط سازمان امنستی برای دیدن عموم مردم به نمایش گذاشته شد.

حاضرین : خانمها : رزا خلیلی (مسئول جلسه ). میترا درویشیان . نینا سبز . صدیقه جعفری . معصومه فریدونی . سهیلا مرادی . فاطمه قادری . سهیلا احمدیان . شفیقه حسان و رضوان مقدم آقایان : منوچهر شفایی. مجتبی قاسمی سامنی (عکاس ). محمد حسین بیداروند ( منشی جلسه ).علی تبریزی . علی تورج . سیاوش عثمانی . بهادر تهی ماسوله . محمد محسنی درگاه. حفیظ رحیمی. بیژن سامانی دوستان در پالتاک : خانمها: سیمین مسکینی . شاداب رضا پور . مریم پور حسینی . منیژه ارویشی .مارل الیاسی، آرزو فرهادیان بابادی آقایان : طاهرخانی . رامین توکل. آرش عباسی . بهروز معزی . اشکان صادقی . فریدون درویشان و محمدرضا برزگر.

این جلسه در ساعت 16:30 آغاز گردید .

در ابتدا خانم خلیل ضمن عرض خیر مقدم به حضار در مورد جلسه دو روزه مشترک بین کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و سازمان امنستی صحبت کردند و گفتند که در این سی و شش ساله ظلم زیادی به زنان از طرف حکومت جمهوری اسلامی شده  و همیشه از طرف سازمانهای مختلف دولتی تمام کارهای روزمره زندگی زنان حتی موارد خصوصی زندگی مورد نظارت قرار گرفته اند . همچنین اضافه کردند که خانم نرگس محمد در ماه قبل دستگیر شدند و شش زن برنده جایزه نوبل از کشورهای ایران ، گواتمالا ، لیبی ، ایرلند ،یمن و امریکا بیانیه ایی دادند و خواستار آزادی نرگس محمدی و متعهد بودن ایران به کنوانسیونهای حقوق بشر که خود امضا کننده آنها بوده شدند .

سپس خانم خلیلی از خانم جعفری دعوت کردند که خاطرات خود را از دوره ایی که زندان بودند برای حضار بازگو کنند

خانم جعفری در ابتدا ضمن امیدواری از اینکه در آینده ظلم به زن نه تنها در ایران بلکه در تمام کشورهای جهان از جمله افغانستان از بین برود صحبتهای خود را آغاز کردند . ایشان گفتند که زندانی دهه شصت بودند بدون اینکه اقدامی برعیله نظام جمهوری اسلامی انجام بدهند و فقط به دلیل اینکه یک نفر که تیر خورده بود را به درمانگاه برد و با اینکه به آنها اطلاع داده بود باز هم زندان شد و مورد شکنجه قرار گرفت که رابطه تو با آن فرد چیست .

در ادامه ایشان افزودند که اکنون جمهوری اسلامی خیلی گزیده تر انتخاب و دستگیر میکند ولی در آن زمان هرکس که سر راهشون میدیدند بازداشت میکردند از جمله خانمی با نام گوهر که خانم جعفری او را در درمانگاه زندان غزل حصاردیده  بود . یک دختر 15 ساله که از مدرسه برمیگشت و کنار سفارت عراق درگیری میشود و او هم در آن زمان در راه برگشت به خانه بود که با سیل افرادی که بازداشت میکنند او را هم میبرند و بی هیچ دلیل چند سال در زندان نگه میدارند و مورد شکنجه قرار میدهند . در ادامه گفتند که از مشخصه تمام افرادی که در آن زمان در زندان بودند و شکنجه شدند این است که کف پاهایشان مو دارد . به دلیل اینکه پوست بر اثر شلاق زیاد کنده میشد و گوشت زیر آن له  میشد و پوستی از بالای ران پا به کف پا پیوند میزدند . همچنین اینکه در بند چهار زندان غزل حضار در آن دوران 17 زن با فرزند شیرخواره در زندان بودند . آنها نه شیر برای خوردن داشتن نه لباس درست نه آفتاب میدیدند و وقتی که ما به آنها سهمیه قندمون و لباس میدادیم جرم کرده بودیم و شکنجه میشدیم و در انفرادی یکی دو شب رو میگذروندیم . سخنگوی سازمان حمایت از زنان اعلام کرده که اکنون بیش از 200 زن همراه با بچه در زندان حضور دارند ولی الان اوضاع خیلی بهتر از سالهای قبل شده و این محقق نشد مگر با تلاش ما فعالان حقوق بشر . ایشان افزودند که من از تمام همکاران خودم خواهشمندم که دست از این افشاگری ها برندارند تا اینکه این ظلم کاملا از بین برود .

01.jpg

سپس خانم خلیلی ضمن تشکر از خانم جعفری دعوت کردند از خانم میترا درویشیان نویسنده و فعال حقوق بشر تا داستانی از نوشته های خودشان را برای حضار بخوانند . متن آن به شرح ذیل است :

فریاد     

امروز افسانه نمی خوانم ، قصه نمی گویم. از خود میگویم. نه در سرزمین نکبت زدۀ جمهوری اسلامی بل در قلب یکی از دمکرات ترین کشورهای جهان، نه درمیان ملایان مرتجع که در میان مدعیان نو اندیشی و تجدد خواهی.

بعد از نزدیک به  بیست سال هنوز همان زنی هستم که بودم. با پیش از جدایی هیچ تفاوتی نکرده­ام، درجا زده­ام، به عقب رفته­ام (یا رانده شده­ام)، توان و یارای جنگیدنم نبود و نتوانستم فریاد خود را به گوش کسی برسانم چرا که یک زنم و محکوم؛ حتا اینجا در خارج از کشور.

در هر جمعی که رفتم خود را زیر تیغ نگاه­های حریص یا کنجکاو دیگران، برهنه و بی­پناه حس کردم. با هرکه به صحبت نشستم یا خود نگاهی هرزه داشت، یا تیر نگاه­های زهرآگین از هر سو مرا نشانه گرفت.

ما دو تن بودیم که سالی چند مسیر زندگی را با هم به هر دشواری و سختی پسِ پشت نهادیم و آنگاه که کار به جان رسید، راه خود از یکدیگر جدا نمودیم. او به راه خود رفت و من نیز خواستم که سر خویش گیرم اما افسوس که من زن بودم.

هرگز کسی او را بابت این جدایی سرزنش که نکرد سهل است، یاریش نیز دادند. من نمی­دانم آنان که کمکش کردند تا اموال خویش را به نام آنان کند تا در دادگاه طلاق خود را آس و پاس نشان دهد مبادا سهمی از آن زندگی بیست و چند ساله نصیب من و فرزندانش گردد، امروز پاسخ وجدان خود را چگونه می­دهند؟ همین­ها که امروز در اعتراض به اعدام یک دختر به خیابان می­روند و نعره­ی عدالت سر می­دهند آیا نمی­دانند که خودشان نزدیک به بیست سال است که دارند زنی را هر روز اعدام می­کنند؟ از همان روز که جبهه و جناح خود را در خاکریز مردانه دیدند و گِردش را گرفتند و از من همچون بیماری طاعونی دوری گزیدند تا همین امروز که با نگاه­های هرزه و حسدآلود خویش هر لحظه­ی زندگی­ام را به جهنمی بدل کرده­اند، هر روز اعدامم کرده­اند؛ هر روز به دست اینان سنگسار شده­ام.

02.jpg

آه که چه میزان زخم­ بر تن دارم از دست این روشنفکرنمایانِ تاریک اندیش و واپس­مانده.

فغان که سرنوشت من سرود بی­اعتقاد ژنرال­های بی­ستاره­ای بود که شکست خورده، از قلعه­ی روسپیان بدینجا آمده بودند با دو قلب هرزه در کیسه­ی فتق­شان.

گاه می­اندیشم کاش به دست جلادان رژیم افتاده بودم و در سحرگاهی خونین یک بار برای همیشه بر طناب دار بوسه زده بودم که اینک نامم در شمار جان­باخته­گان و شهدا جای گرفته بود و چه بسا در سالمرگم مراسم متعددی در چهارگوشه­ی جهان برگذار می­شد. اما نزدیک به بیست سال است که هر روز اعدام می­شوم، هر روز سنگسار می­شوم، هر روز زیر تازیانه­ی نگاه­های هرزه و کنجکاو، تحقیر و تکفیر می­شوم و نامم را به ننگ می­آلایند آن هم نه ملایان و انصارشان، بل «رفقای روشن اندیشی» که نسخه برای سعادت جهان می­پیچند.

امروز اما آفتاب چنان می­نماید که از مغرب دمیده است. دیگر توان تحملم نیست. بس است زیر سنگینی این همه بی­شرمی تا کمر خم شدن و دم برنیاوردن. اینک به غریوی صبحانه را در کامتان زهر افعی خواهم کرد. و اگر کفایت نکند، ناجوانمردی­ها و بی­شرمی­ها را به نام آواز خواهم داد. دیری با من سخن به درشتی گفتید؛ آیا توان­تان هست که پاسخی درخور بشنوید؟

سپس خانم خلیلی ضمن تشکر از خانم درویشیان به جایگاه آمدند و با بیان اینکه از آقای حمید حمیدی که همیشه در همه حال با ما همکاری کردند و الان حضور ندارند تشکر کردند و متنی از ایشان را خوانند . این متن به شرح ذیل است :

زنان زندانی

خانم ها،آقایان

دوستان عزیز در کانون دفاع از حقوق بشر در ایران با سلام و احترام به شما و با سپاس از دوستان عزیزم در کانون دفاع از حقوق بشر در ایران مایلم شادی و تاسف خود را با شما در میان بگذارم.خوشحالم که فعالان حقوق بشر به مثابه شاهدان نقض حقوق انسانها سکوت نمی نمایند و از هر فرصتی برای نقض حقوق دیگر انسانها به شیوه های متفاوت فریاد بر میاورند و روشنگری می کنند.همانگونه که شما نیز مطلع هستید،تمامی خشونت ها سه رکن اصلی و اساسی دارند:

1-خشونت گر،که از شیوه های متفاوت در اعمال خشونت استفاده میبرد

2-خشونت شونده که به دلیل ساختارهای فرهنگی و قانونی مورد خشونت قرار میگیرد

3-شاهدان خشونت که تابع توسعه یافتگی و توسعه نیافتگی به نهادها و قوانین حمایتی از خشونت شوندگان در کشورهای توسعه یافته و به نهادها و قوانین خشونت آمیز در کشورهای توسعه نیافته تقسیم میگردند.

03.jpg

 

آنجا که قوانین حمایت از خشونت شوندگان اجراء میشود،شاهدان خشونت و خشونت شونده معمولأ سکوت نمی نمایند و با علنی ساختن خشونت،هم به جامعه می آموزند و به هم خشونت گران را به عقب میرانند.

اما متاسفانه در کشورهای توسعه نیافته و یا در حال توسعه به مانند ایران،موانع فرهنگی و قانونی،مانع از فریادخشونت شوندگان و شاهدان آنها می گردد.در همین نقطه است که ارزش تلاشهای فعالان حقوق بشر در روشنگری و اطلاع رسانی اهمیت می یابد.

متاسفم که به دلیل بیماری نتوانستم در جمع شما حضور یابم،تا ضمن دیدار شما عزیزان،باز هم از شما بیاموزم.

موضوع نشست دو روزه شما به"زن و حکومت اسلامی"اختصاص دارد. در ارتباط با نقض آشکارحقوق زنان در حکومت اسلامی در عرصه های قانونی و فرهنگی و اجتماعی سخن بسیار گفته شده است،فرصت را مغتنم دانسته و در ارتباط با "زنان زندانی"نکاتی را خدمت شما عرض می نمایم.

زنان زندانی را میتوان به دو گروه کلی تقسیم نمود:

1-زنان زندانی به موجب قوانین کیفری و جزائی که شامل زنان معتاد،زنانی که مرتکب قتل شده اند و سایر بزهکاریهای اجتماعی که جوانترین آنها 17 سال و مسن ترین آنها 58 ساله می باشند،و

2- زنان زندانی عقیدتی-سیاسی و اجتماعی که شامل زنان هم میهن بهائی و مسیحی،فعالان اجتماعی و مدنی،وکلای فعالان،روزنامه نگاران و فعالان حقو بشرتقسیم نمود.

بر اساس آمار و ارقام ارائه شده 5 درصد از کل زندانیان کشور را زنان تشکیل میدهند که 200کودک در زندانهای سراسر کشور، به همراه مادران خود(در حوزه مجازات کیفری) در زندانها زندگی می کنند.از این تعداد 20 کودک به همراه مادران خود در زندان قرچک ورامین هستند.

تعداد زندانیان عقیدتی-سیاسی و اجتماعی در زمان تحریر این نوشتار 63 زن هستند که به لحاظ آماری ،زنان بهائی با 20 زندانی و زندان اوین با 26 زندانی زن بیشترین تعداد را به خود اختصاص داده اند.در مجموع زنان زندانی در 14 زندان شهرهای مختلف ایران مشغول گذراندن دوران محکومیتی هستند که ،" ناتوانی مستمر در رعایت قانون آیین دادرسی، نقض حقوق افراد بازداشت شده، از جمله متهمانی که بدون اتهام یا بدون تماس با دنیای خارج در زندان نگه داشته می‌شوند، استفاده گسترده نظام مند بازداشت خودسرانه و ناپدید شدن اجباری، عدم دسترسی متهم به وکیل منتخب خود، عدم صدور احکام وثیقه برای بازداشت شدگان، شرایط بد زندان‌ها، ممانعت از دسترسی به درمان پزشکی کافی و خطر مرگ برای زندانیان ناشی از شکنجه، تجاوز و دیگر انواع خشونت جنسی بازداشت شدگان، تکنیک‌های خشن بازجویی و استفاده از فشار روی خویشان و نزدیکان، شامل دستگیری آن‌ها، به منظور اخذ اعترافات دروغین که در محاکمهٔ آن افراد و انتشار در تلویزیون از آن استفاده می‌شود؛ تداوم دخالت‌های خودسرانه و یا غیرقانونی توسط مقامات دولتی درحریم خصوصی افراد و... در آنها کاملأ مشهود است."

نحوه رفتار با زنان زندانی در سراسر جهان مورد توجه نظام‌های حقوقی کشورهای مختلف بوده و در این راستا در مجموعه قوانین داخلی خود موادی را به این گروه از زندانیان اختصاص داده‌اند.

در بعد بین‌المللی، بالغ بر ۵۰ سال پیش سندی تحت عنوان «قواعد حداقل استاندارد رفتار با زندانیان» در سازمان ملل به تصویب رسید که در مورد همه زندانیان به طور یکسان اجرا و اعمال مي‌شود. این سند از حیث گستره شمول آن در زمره اسناد بین‌المللی حقوق بشر محسوب می‌شود و با توجه به اینکه صرفا حقوق افراد خاصی تحت عنوان زندانیان را مورد حمایت قرار مي‌دهد در دسته اسناد خاص بین‌المللی نيز قرار مي‌گيرد؛ اما از حیث ماهیت، سند یادشده دارای جنبه اعلامیه‌ای است و از این جهت بر دولت‌های عضو الزام‌آور نیست، بلکه صرفا دارای ارزش اخلاقی و سیاسی است. البته محتوای اعلامیه یادشده در بسیاری از اسناد حقوق بشری الزام‌آور گنجانده شده از این جهت رعایت مفاد آن بر دولت‌های عضو آن‌ها الزام‌آور است.

 حداقل استاندارد رفتار با زندانیان

باید اذعان نمود که توجه لازم به نیازهای خاص زنان زندانی در سندی که تحت عنوان «قواعد حداقل استاندارد رفتار با زندانیان» در سازمان ملل به تصويب رسيده، نشده است. نبود توجه لازم به نیازهای خاص زنان زندانی در این سند، افزایش جمعیت زنان زندانی در سراسر جهان و تغییر در نوع جرايم ارتکابی آنان، ضرورت توجه بیشتر جامعه جهانی به این قشر از زندانیان را آشکار کرد که در نهایت با ابتکار کشور تایلند، پیش‌نویس سند بین‌المللی ویژه در مورد رفتار با زنان زندانی تهیه و تنظیم شده است. این سند تحت عنوان «قواعد سازمان ملل در خصوص رفتار با زنان زندانی و تدابیر غیر سالب آزادی برای بزهکاران زنان» (معروف به قواعد بانکوک)، در سال 2011 در مجمع عمومی سازمان ملل به تصویب رسید که به‌عنوان مکمل اسناد قبلی مرتبط با موضوع، از جمله قواعد حداقل استاندارد رفتار با زندانیان همچنین قواعد توکیو در کلیه کشورهای عضو سازمان ملل قابل اجراست.  این سند حاوی چهار فصل و ۷۰ ماده است که در هر فصل به موضوعات مهمی درباره حقوق و تکالیف زنان زندانی که در انتظار محاکمه هستند (متهمان و مظنونان زن) نیز زنان زندانی که مجازات حبس خود را سپری می‌کنند (محکومان زن) به طور مجزا پرداخته است. آيین‌نامه سازمان زندان‌ها و اقدامات تامینی و تربیتی کشور که حاوی مقرراتی درباره حقوق و وظایف زندانیان، اعم از زن و مرد است،  نیز در سال 1380 تصویب شد سپس در چند نوبت مورد بازنگری قرار گرفت و نسخه کنونی آن در تاریخ 21/2/89 به تصویب ریاست  قوه قضايیه وقت رسید ،بیشتر در حد یک آئین نامه  باقی مانده است و تابع سلایق و علاقه مسئولان زندانها هر کدام روش های خود را اعمال می نمایند.

 سند بین‌المللی مصوب سال 2011، توجه به گروه‌های ویژه زنان زندانی است. بدین معنا که در عین تمرکز کل سند بر زنان زندانی؛ در موادی به بحث زنان آسیب‌پذیر‌تر نیز پرداخته است. به عنوان مثال در مورد زنان جوان زندانی، زنان دارای فرزند، زنان باردار، زنان شیرده و غیره حاوی مقرراتی خاص است. به موجب این سند، زنان شیرده یا باردار و زنانی که همراه با نوزاد خود در زندان به‌سر می‌برند؛ از حمایت‌های خاصی برخوردار هستند از جمله اينكه از حبس انفرادی این زنان باید خودداری شود و ممنوعیت ارتباط با خانواده خصوصا با کودکان نباید به‌عنوان تنبیه مدنظر قرار گیرد و رژیم غذایی مناسب که مورد نظارت و ارزیابی ماموران بهداشت بوده، لازم است. اضافه بر آن لازم است که کودکان همراه مادران زندانی نیز از مراقبت‌های بهداشتی برخوردار باشند. همچنین یکی دیگر از حقوق اساسی زنان زندانی، حفظ ارتباط با محیط بیرون از زندان است بنابراین باید زمینه اجرای آن را با فراهم کردن تدابیر و وسایل معقول فراهم کرد. همچنین در جایی که اجازه ملاقات‌های زناشویی به مردان داده می‌شود؛ زنان زندانی هم باید همانند مردان از این حق بهره‌مند باشند.متاسفانه در این زمینه نیز علیرغم تاکیدات این سند بین المللی،مقامات زندان از این امتیازها،به مثابه تهدید بر زندانیان استفاده می نمایند.

در خصوص ملاقات کودکان با زنان زندانی  نیز سند فوق به فراهم کردن محیطی دوستانه برای برقراری این ارتباط تلاش و حداکثر فرصت ممکن را برای سپری کردن مادران با فرزندانشان در زندان فراهمگردد،اشاره شده است. علاوه بر اين بر ضرورت رشد کودک و فراهم کردن شرایطی برای رشد و نمو کودک و تا حد امکان محیطی که کودک در آن رشد می‌کند باید مشابه‌‌‌ همان محیطی باشد که کودک در بیرون از زندان از آن برخوردار است،تاکید شده است

به مواردی که اشاره گردید ومی بایست شامل زنان زندانی بصورت عام می باشد،متاسفانه زنان زندانیان عقیدتی و سیاسی و اجتماعی بیشتر از زنان زندانهای کیفری مورد محرومیت و ظلم قرار می گیرند.

تمامی موارد ذکر شده،اهمیت تلاشهای فعالان حقوق بشر را بیشتر می سازد و نقش شاهدان "نه به سکوت" را پر رنگ تر میسازد.

به امید دنیائی فارغ ظلم و زندانی و با امید به آزادی بدون قید و شرط تمامی زندانیان عقیدتی و سیاسی و اجتماعی و کاهش آسیب های اجتماعی که زنان در آن همواره اولین گروه میباشند،برای تمامی شما موفقیت در تلاشهایتان آرزومندم.

در انتها مستندی برای حضار به نمایش گذاشته شد که توسط آقای حمید حمیدی آماده شده بود که درمورد زنان زندانی از جمله خانم سوسن طهماسبی و دیگر زنانی که مورد شکنجه رژیم جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته بودند

این جلسه در ساعت 19:30 به پایان رسید .

 

در ادامه سمینار جلسه 30 مای نیز به مانند جلسه روز قبل در دفتر کانون دفاع از حقوق بشر در ایران در شهر هانوفر در ساعت 11:30 آغاز شد .

در ابتدا خانم خلیلی ضمن خوشامدگویی به حضار از خانم سهیلا مرادی هنرمند و فعال حقوق بشر دعوت کردند تا شعری را که آماده کرده بودن را بخوانند  . متن آن به شرح ذیل میباشد :

دیشب باز دهان باز کرده بودند ، زخم های دیرین ! دوباره باز سرآغاز کرده بودند ، داستان پیشین  !

آه از لرزهای کودکی ، با موسیقی  موشک و انفجار ،  در دیسکوهای خاموشی شبانه .....واین شد گناهم و داد فرمانم ! که باید زندانی شود این کودکی هرزه !!

بست زنجیر اسارت را بر پایم ، بر بالم ...... جوان که شدم زنجیر را باز کرد ! چرا که شد سلول انفرادی جایگاهم !! به گناه یک لرزه ، ویران شد همه  زندگی ناخاسته !!

دیده را در سیاهی بستم ، رنگ ها را در پس سیاهی یافتم ، رویا را دیدم ........به شور رنگ ها ، دوختم همه زخم ها ! تا که از درونشان نریزد سیاهی ها ....

اکنون اینجایم ! میان رنگ ها !! هر از چند گاهی باز می شوند ، دوباره زخم ها ....... فریاد سر می دهند از دردها و من می دوزم هر بار،باز این زخم ها و با هر گره می زنم ، یادمان آن خاک و کوچه و یادها ...... میگویم زیر لب با خود هر بار ، این خانه زیباست ولی بیگانه ام اینجا ! یاد باد آن خاک و خانه ی ویران ما !!!!!!!

چندی پیش سخنرانی شنیدم از آقای پناهیان ، از اون سخنرانی هایی که ناگهان آدم رو پر میکنه و دل آدم رو می فشاره ...

ایشان در سخنرانی خود اینگونه گفته بودند که :

هر روز شال هایتان عقب تر ، مانتوهایتان چسبانتر ، ساپورتتان تنگ تر ، رژلبتان پررنگتر می شود ...

04.jpg

بنده ی کدام خدایید ؟؟

دل چند نفر را لرزانده اید ؟

کدام مرد را از همسر خود دلسرد کرده اید ؟

چند پسر بچه را به سمت پنهانی دیدن عکس و فیلم مستهجن سوق داده اید ؟

چند جوان را به سمت خودارضایی و زنا سوق داده اید ؟

اشک چند پدر و مادر و همسر شهید را در آورده اید ؟

چند دختر بچه را تشویق کرده اید که بعدها بی حجابی را انتخاب کنند؟

پا روی خون کدام شهید گذاشتید ؟

باعث دعوای چند زن و شوهر بخاطر مدل تیپ زدن و آرایش کردن شدید؟

چند زوج را بهم بی اعتماد کردید ؟

نگاههای یواشکی چند مردی که همسرش دارد کنارش راه میرود ، به تیپ و هیکلت افتاد ؟؟

چطور ؟

باز هم می گویی دلم پاک است ؟؟ .....................

آقای پناهیان در پاسخ به شما باید بگویم که سخنانتان بسیار مرا به اندیشه وا داشت ،

چرا که هیچگاه از این دیدگاه به همه ی دشواری های موجود در همبودگاه ایران نگاه نکرده بودم !!!

چه اندازه سخنانتان مرا دلگیر کرد ، بگونه ای که ناگهان همه ی زخم های دیرین و تازه همگی با هم دهان باز کردند و چون انسان های کیته توز تنها به قلم  و دفترم تاختم و باز این دو یار همیشگی شدند "سنگ صبور " کیته توزی های من و باز واژه ها خود بخود خبردار ایستادند و رسته رسته برروی برگه سرازیر شدند .

آقای پناهیان چه دلگیرم کردید ، با این سخنانتان مرا از همان هایی که در سخنانتان شما آن ها را "مرد" گفتید !!

دلگیرم کردید از مرد واره هایی که کانون گرم و پاک خانواده اشان را تنها از برای یک پوشش ، بر هم می زنند ! دلم را بر هم زدید از یاد آوری دل های هرزه ای که با هر چیزی به لرزه می افتند.

آه از آن پدر و مادری که نمی فهمند برای نگه داشتن و پرورش یک گوسفند هم باید نخست آگاهی و دانش داشته باشند ، چه برسد به یک بچه !! دلخورم از اینگونه پدر و مادر که به زمانش برای دلبندش روشن نکرده که چی دیدنیست و چی ندیدنی !!  راستی ، به گوش شما هم رسید مرگ آن بچه با طناب ،که در خانه داشت "اعدام بازی و دار بازی می کرد ؟؟!!

بیزارم از مردهای سخنانتان که هنوز هم نفهمیده اند ، زن هم همان اندازه مرد از زندگی بهره دارد . بیزارم از این مردها که هر روز بیماری باید و نباید ، بکن و نکن ، بپوش و نپوش دارند و نمی فهمند که زن برده نیست!!  

دلم را بر هم می زند مردی که زنش آزادی هیچ نداره ولی خودش نگاه هرزه اش را با پوشش دیگران ارضا می کند ...

آقای پناهیان ! چه خوبه که شماها دیگه از خون پایمال شده ی شهیدان نگویید که ارجمندی شما از آنها از ارجی که به بازمانده های نیمه جان می گذارید ، پیداست و باید بگم اگر جانی داده شد و اگر نیمه تنی در میدان نبرد ماند ، اگر دم و بازدمی ! کپسولی شد ، اگر شنوایی ، سمعکی شد ! شماها به خود نگیرید ..... چرا که آرمان آن ها چیز دیگری بود !!

از شماها که این سخنان حق به جانب را می شنوم ، همه تنم مور مور می شود ، چیزی فراتر از یک کینه از هستی ام زبانه می کشد ، جدا از همه ی نداشته های کودکی ام ! جدا از آن جای خالی دست پدر ! به یادم می آورد  آن همه دردها و ناله های جانسوز پدر !

جدا از آن سخن هایی که چندین بار با اون هنجره ی کوچک کودکی گفته می شد و در آخر پدر با سرخی گونه ، دو دل میان درست شنیدن و نشنیدن ، واژه های دیگری را تکرار می کرد و من کودک بی آنکه  به خواسته ی خود برسم به دروغ می گفتم ! آره همونو گفتم !!! از یادم نخواهد رفت هرگز شرمی و خاموشی و انزوای پدر !!!

جدا از ان حمله های  عصبی شبانه روزی اش ! هرگز یادم نمی رود ! فشارهای روانی و آن فریادهای هراس انگیز و کوبه های پیاپی به تن و جان مادر !!!

ای کاش خموشی را می دانستید ، تا هر بار با سخنان کوته فکرانه تان ، نفشارید و بیرون نکشید زخم های دیرین و بایگانی شده را ...

آقای پناهیان دیگه اینهمه خون شهید ، خون شهید نکنید که اگر آنها هم زبانی برای گفتن داشتن ، هم آوا می شدند با همه ی این مانده های نیمه شهید ! و نیایش ها می کردند مرده و زنده اتان را !!

اینبار که بربالای  منبرت نشستی !! اندکی برایمان بگو از اعدام های پشت سر هم و بی وقفه زمان انقلاب . برای تنوع و شورانگیزی سخنانت ، دیگر حجاب را ول کن ، که بارها و بارها شنیده ایم درباره اش ، بگو که آن همه آدم را کیلویی چند به خاک خاوران فروختید !!بافت این همه قتل های زنجیره ای از کوچه و برزن ها ، از دوختن لب و دیده بانوان تا خفگی شان با روسری و خفاش شب و هراس های خیابانی تا به فروهرها و مختاری و پوینده تا سیرجانی ، به کجا رسیده !!!

آه ! که هنوز هم 18 تیر تنش می لرزد در سالنامه ها !!

نمی دانم آیا گذرت افتاده تا کنون به آن خیابان ها ، همانجاهایی که روزی زیر پای حق خورده ها می لرزید !!

گذرت که افتاد خوب گوش فرا بده ، هنوز هم می پیچد فریاد جانسوز ندا و نداها !!!

دیده ای آیا تا کنون از نزدیک رخسار زنان ایستاده سوخته در کوی و برزن را !!!

کمی هم برایمان بگو ، از گناه نابخشودنی ارومیه ! که چه تاوان سختی را می پردازد این روزها !! بگو از خشکی دریاچه ها و رودها ...از لب های خشکیده و ترک خورده ایران بگو !!

بمیرم برای درختان سر بریده ولی عصر ، هنوز هم یاد و خاطرشان ، آن جای خالی شان ، دیوانه ام میکند ...

از گناه جانداران بگو ، از آدمیت رخت بر بسته بگو !!!

بگو در روضه هایت ، کمی هم از دل سوخته مادران ایران زمین ! از مادر ستارها ، ریحانه ها !!!

در میان داستان ها و یاوه گویی هایتان ! کمی هم برایمان از داستان های دنباله دار اختلاس ها و دزدی ها بگو !! داستان پیدایش و راز سر بسته ی این سندوغ های "صدقات " را بگو !!

همه را در قالب روضه و نوحه بگو ! برای سوزدار شدنشان هم یه چند زن و مرد ، دختر و پسر ، پیر و جوان ، هم از همان  " مناطق محروم " وام بردار !!

آه ! که چه جگری می سوزاند ، بازارت داغ داغ می شود ! هراس از پایه های اسلام و روحانیت نداشته باش ، همین که آخر هر روضه نام اسراییل و آمریکا و انگلیس را بیاوری ، همه چی درست خواهد شد !!!

آقای پناهیان ، دردها زیادند ، بسیار زیادتر از این هایی که گفتم ، تازه من که هیچی نگفتم ، ولی براستی دیگر بریدم ، بهتره برای خوشنودی خدا دیگر از این پس خاموش شوید و هیچ نگویید .

داغ کرده ام ، همه دردها را بر دلم ، اینک سراسر دردم ، خشمم ، فریادم !

زبانه می کشد گرمای هستی ام و من خاموش نخواهم ماند ، از یاد نخواهم برد و هر بار خواهم گفت : از زنانی که به گناه پیدا بودن تار مویشان در کوی و برزن ایستاده سوختند، روزهای درد را فراموش نخواهم کرد !

همان روزهایی که آینه ها هم به فریاد برخاسته بودند ...!!

فر یاد سهش لگد مال شده ی ، دخترکانی خواهم بود ، که پیش از اعدامشان توی دیوکامه ، دریدی !!

هستی ام را به آتش می کشد این هراس افتاده در دل دخترخوانده ها !!

بانگ سر خواهم داد ، ز درد و هوده ی نداشته مادران !!

آن اندازه فریاد را پر خواهم داد ، در بیگرانگی آسمان ، که ترک بردارد روزی ، این خاموشی دلخراش مرگبار ...

فریاد را پر خواهم داد ، هر زمان و هر روز ، که ببارد سرانجام دخترانه ها و زنانگی ها ، از زمین و زمان .....!!! 

در ادامه خانم خلیلی از خانم نوشین قادری دعوت کردند تا سخنرانی خود را آغاز کنند  متن آن به شرح ذیل است :

با سلام و عرض ادب خدمت شما خوشحالم كه بار ديگر در جمع شما هستم و امروز اين فرصت داده شد تا در رابطه با مشكلات زنان روزنامه نگار زندانى در ايران صحبت كنم اين روزها مشكلات روزنامه نگارى در ايران بسيار زياد است سا نسور نبودن ازادى بيان خط قرمزهاى رنگارنگ كمى حقوق و دستمزد نبودن امكانات رفاهى نداشتن امنيت شغلى و حتى عدم حضور روزنامه نگاران با تجربه در تحريريه روزنامه ها بازداشت هاى پس از انتخابات دهم زنان و مردان روزنامه نگار كه همه طعم زندان راچشيده اند كه در بين انها زنان بسيار به چشم ميخورند

اطلاعات و تهيه خبر در برخى موارد كه محدوديت براى زنان ايجاد ميكند مثلا در حوزه ى نيروى انتظامى دادگاهها يا قوه قضاييه و زندانها و جاهاى از اين قبيل كه نگاه هاى تحقير اميز به زنان مى اندازند و بخاطر جنسيت زن فعاليت انها را محدود ميكند و در مواردى با ايراد از پوشش زنان اجازه مصاحبه و يا دعوت روزنامه نگار را لغو ميكنند و حقوق انها راپايمال ميكنند مانع فعاليت انها ميشوند تبعيضهاى كه باعث ميشود زنان كمتر در كارهايشان پيشرفت كنند برخوردهاى نا متعارفى كه برخى از حوزهها با خبر نگاران و روزنامه نگار بيشتر از حدود كارى كه بر ايشان تعريف شده است نتوانند قدم بر دارند منشور سازمان ملل متحد سال ١٩٤٥ بعنوان نسختين سند بين المللى بر اصل حقوق برابر زن و مرد برابربا حقوق ذاتى انسانها اشاره دارد و اعلاميه جهانى حقوق بشر در سال ١٩٤٨ نيز كه توافق جهانى در مورد حقوق انسانى است بر مسائلى از قبيل امنيت شخصى و اجتماعى امنيت روانى همه افراد اجتماع تاكيد دارد با اين حال مسائل اقتصادى اجتماعى و سياسى عموما موجب گرديده كه در بسيارى از موارد زنان از دايره تعريف ها و تفسيرها و گرايش در مورد اين حقوق اساسى انسانى بيرون گذاشته شوند و مقام زن تا حد مقام درجه دوم و حتى پاين تر يا مبتنى بر مسائل خاص مربوط به حقوق انسانى تنزل يابد زنان در رسانه ها از حق بر خوردارى از ارتقاء مقام برخودار نيستند نا برابرى پست هاى اجراى در مطبوعات ايران بيداد ميكند گزارش وزارت فرهنگ و إرشاد اسلامى در مورد وضعيت زنان در مطبوعات طى سالهاى اخير چنين بوده است . فعاليت زنان در رسانه أعم از راديو تلويزيون مطبوعات ناشران رسانه اى بانوان نشان ميدهد كه اوج فعاليت زنان در رسانه ها متاسفانه سير نزولى داشته و اين امر ميتواند نشانگر تحت تأثير قرارگرفتن موضوعات زن در رابطه در گيريهايه جناح هاى سياسى باشد تصويب لايحه منع استفاده ابزارى از تصاوير زنان در رسانه ها تعطيلى روزنامه زن زندانى شدن موقت سه زن نويسنده و ناشر وتصويب قانون جديد مطبوعات و سر انجام تعطيل شدن سه مجله كه مدير مسؤل زن داشته است همگى نشانگر ان است كه فعاليت زنان در رسانه هاى ايران تحت تأثير حوادث سياسى بوده و بسيار اسيب پذير است و ساختار قدرت فرهنگى و رسانه اى در كشور ما مردانه بوده از انجا كه فضاى رسانه اى چه در صدا وسيما و چه در مطبوعات فضاى سياسى است و زنان در عرصه سياست به اندازه كافى جدى گرفته نمى شوند .تصميم گيرى و مديريت رسانه اى عموما به دست مردان بوده و باز هم كاملا تبعيض به چشم مى خورد .

05.jpg

به هر حال روزنامه نگاران و فعالان رسانه اى زن همچنان به فعاليت خود و اطلاع رسانى با هدف واقعيت هاى جامعه ادامه خواهند  داد و به نظر مى رسد حتى در اوضاع سخت هم كمتر انگيزه هاى خود را از دست مى دهند و حال آنكه با اين سختيها در مشاغل وقتى هم به آزادى در كار خود برسند. آزادى بعد از نشر و نويسندگى ودرج خبر و تهيه مقاله در مطبوعات آنها را تهديد مى كند چرا كه در كشور ما حق آزادى بيان و عقيده در مطبوعات نقض مى شود . و زنان روز نامه نگار به عواقبى چون زندان و باز داشت هاى نامعلوم است دچار مى شوند .

وي سايت مدرسه فمنيستى از ديگر سايت هاى فعال حوزه زنان به سردبيرى نوشين احمدى كه اخيراً فيلتر شده در اين جا اين سؤال را براى من مطرح مى كند كه آيا جمهورى اسلامى به أشخاصى كه در حوزه زنان كار مى كنند حساس است آيا شهلا شركت و ديگر عزيزان مثل نر گس محمدى وبهاره هدايت از نظر حاكميت ايران كسانى هستند كه بايد از حوزه اطلاع رسانى زنان كنار گذاشته شوند ؟

چون حكومت ايران با هر نوع نگاه پيشروى انتقادو مشكل دارد در واقع مساله شخص واشخاص نيست بلكه مساله نگاه و فكر است . محدود كردن زنان روزنامه نگار نشان دهنده حد تحمل حكومت است . براى حكومت ايران مهم نيست كه كه واقعيتها به چه دليل رخ مى دهد مهم اين است كه واقعيت گفته نشود. وسر كوب تحول خواهى زنان وخط قرمزى بنام فمنيسم باعث مى شود زنان ايرانى نتوانند در مورد حقوق شان صحبت كنند در اين صورت چگونه مى توان حقائق را فاش كرد ويا از حقوق زنان جامعه دفاع کرد ؟

وبسا يتهاى حوزه زنان وقتى از فيلترينگ در أمان نباشند 

جمهورى اسلامى حيات خودش را با سر كوب اطلاع رسانى موفق مى دانند. ولى در يك جامعه آگاه مردم را مى توان تا چه حدو اندازه از واقعيتها دور نگه داشت استفاده از همه إمكانات براى ريزم به صداى مستقل،حساسيت بالايى نسبت به موضوع زنان دارد. و روز نامه نگاران و فعالان زن با اين فشارها و محدوديت ها چگونه مى توانند به كار خود ادامه دهند ؟

به هر حال هميشه راهى براى رساندن صداى  زنان خاموش در كشورما وجود دارد. شايد توقيف و تعطيلى نشريات زنان و دستگيرى و زندانى كردن آنها پيش از رسد شبكه هاى اينترنتى معنا داشت اما أساسا با فعاليت اين شبكه ها به هر حال صداى زنان ايرانى به گوش جهان مى رسد .

هر چند دلايل واقعى توقيف مطبوعات و نشريه ها در ايران

 بر كسى پوشيده نيست.اما هنوز هـيچ مقام مسولى درباره علت توقيف مجله زنان كه مدن زيادى از تعطيلى آن مى گذرددليل قانع كننده اى إبراز نكرده است .

با بررسى كه من داشتم بيش از ٢٠ روزنامه نگار از ديماه ١٣٩٣ تا به حال دستگير شدند 

وچندين نشريه بسته شده ويا مورد تهديد. وزارت اطلاعات قرار گرفتند . كارشناس سازمان ملل در صحبت با آقاى احمد شهيد گزارشگر ويژه حقوق بشر ايران يادآور شده است كه بيش از ٤٠ روزنامه نگار در حال حاظردر ايران زندانى هستند . چندين تارنماى سياسى مورد سانسور  قرار گرفته و گزارشگر ويژه آزادى بيان گفته است كه تهديد روزنامه نگاران و تهديد آزادى بيان در رسانه هاى مختلف به شدت مورد تضعيف قرار گفته .تنها چند روز پيش از فرا رسيدن روز جهانى مطبوعات توقيف شد . اين نشريه به دليل ترويج پديده مغاير با ارزش هاى دينى وملى كه به

 ازدواج سفيد در ايران إيراد گرفته بود توقيف شد 

با همه اين سختگيريها ومحدوديت ها وتهديد هايى كه از طرف دولت جمهورى اسلامى در رابطه با حقوق زنان و فعاليت آنها در عرصه مطبوعات دارد روز نامه نگارى كه بخش عمده اى از اطلاع رسانى ما در كشور است باز هم همچنان زنان ما درايران فعالانه و شجاعانه به مبارزه مدنى خود با همه نگرانى ها و عواقب اين كار  ادامه مى دهند 

زنان ايرانى از زمان مشروطه به طو ر رسمى در حوظه مطبوعات فعاليت دارند .اكنون هم نيز از تنشهاى امنيتى و حكمتى در امان نيستندو براى آزادى مطبوعات تلاش وافرى مى كنند. و بسيارى از آنها نيز به دليل فشار هاى حكومتى  وخطر صدور احكام قظايى مجبور به ترك وطن مى شوند ولى باز هم در مقابل ظلم مى ايستند .

جمهورى اسلامى ايران با ٤٦ روزنامه نگار و وب نگار زندانى كه ٢٠ نفر آنها زن هستند يكى از پنج زندان بزرگ جهان براى فعالان رسانه اى است .

اين زندانيان خود سراانه بازداشت و در دادگاهايى ناعادلانه به حبس سنگين محكوم ودر شرايطى غير انسانى نگهدار ى مى شوند . وبسيارى از آنها بيمار و ر خطر جدى قرار دارند ، كزارشگران بدون مرز به ويژه نگران وضعيت سلامت خيلى از آنها از جمله خانم آتنا فرقدانى هستند

نمونه هاى بارز ديگر  از اين زندانيان خانم سأجده عرب سرخى  روزنامه نگارى  كه به تبليغ عليه نظام از تاريخ تيرماه ٩٣  همچنان در زندان به سر مى برد وپيش از ساجده ،مرضيه رسولى ٢ سال زندان و ٥٠ضربه شلاق كه به زندان اوين منتقل شده.ريحانه طباطبايى سر دبير روزنامه شرق كه براى سپرى كردن ٦ ماه حبس خود  در ١٧ خرداد ٩٣ به زندان رفته و هم اكنون نيز در زندان به سر مى برد .

ومهناز محمدى خبرنگار و مستند ساز به ٥ سال محكومين قطعى روانه زندان شد و نمونه هاى بسيار و ديگر كه بسيارند  زندانى هايى كه بعضى از آنها معلوم نيست به چه سرنوشتى دچار مى شوند.و در زندانها وضعيت نا بسامانى دارند تا جايى كه حسن قاضى زاده وزير بهداشت ايران هم در ١٠ اسفند ماه سال گذشته پس از بازديد از زندان رجايى شهر اعلام كرد از لحاظ بهداشت اين زندان گنجايش اين تعداد زندانى را ندارد ر واقع دو برابر بيش ازظرفيت  زندانها زندانى داريم .و زندانيان براى نياز هاى ضرورى خود با مشكل مواجه مى شوند .و بهداشت در زندان بسيار ضعيف است حال آنكه بسيارى از اين زندانيان مجرم هم نيستند و زير شكنجه و در شرايط سخت بيمارى ممكن است جان خود را از دست مى دهند .و ناعادلانه وبدون محاكمه علنى به زندان مى روند و روزنامه نگاران زن زندانى  ما در ايران از اين شرايط مستثنى نيستند وفقط به دليل بيان عقيده و نظر و قلم در حرفه خودنتوانستتد فعاليت آزادانه داشته باشند و روانه زندان شدند.جمهورى اسلامى ايران بزرگترين زندان جهان براى روزنامه نگاران و وب نگاران زن بعد از فعاليت آنها است.

در پايان اميدوارم كه با يارى شما عزيزان در كانون دفاع از حقوق بشر ، و برد بارى و استقامت زنان مبارز ما در همه نقاط جهان روزى باشد كه زنان ايرانى بتوانند ، آزادانه بدون هيچ قيدو شر طى و دور از باز داشت و زندان و تهديد بتوانند از حقوق فردى و اجتماعى خود دفاع كنند و بدون هيچ نگرانى در اين حيطه شغلى فعاليت كنند و به بررسى و اطلاع رسانى ونقدو و بررسى مشكلات عقيدتى سياسى و مدنى مردم جامعه كه خدمت به انسانينت و كشور است بپردازند .

به اميد آن روز در آينده اى نزديک

06.jpg

سپس خانم خلیل از خانم رضوان مقدم محقق ، پژوهشگر و فعال حقوق بشر که در حال حاضر در دانشکاه آمستردام هلند و دانشگاه برلین به عنوان پژوهشگر هستند و نویسنده مقالات زیادی در مدرسه  فمنیستی  و همچنین برنده جایزه کوادریگا در برلین در سال 2009 ، سی سال فعالیت در مورد حقوق زنان و از اعضا و تشکیل دهنده کمپین یک میلیون امضا هستند دعوت کردند به جایگاه تشریف فرما شوند و سخنرانی خودشون را شروع کنند :

ایشان ضمن تشکر از کانون دفاع از حقوق بشر در ایران بابت برگزاری این همایش سخنرانی خود آغاز کردند .

سخنرانی ایشان در مورد دلایل اینکه خشونت در یک جامعه  عادی میشود .

ایشان افزودند ما وقتی یک فرد زیر 18 سال که کودک محسوب میشود را میبینیم که کار سخت میکند و این را میبینیم و هیچ عملی انجام نمیدهیم در واقع داریم عادی سازی خشونت میکنیم و باید حتما مقابل این تفکر و رشد آن را در جامعه گرفت . ایشان مطالبی را در بوسیله کامپیوتر آماده کرده بودند و بر روی پروژکتور برای بینندگان پخش شد و ایشان روی تصویر صحبت میکردند . در ابتدا در مورد اسید پاشی در اصفهان صحبت کردند و مقایسه ایی داشتند در مورد عکس العمنل جامعه مدنی ایران با ترکیه .

 ایشان گفتند که چرا وقتی قبل از اسیدپاشیها پیامکهایی که برای مردم اصفهان میومد و امام جمعه اصفهان هم قبل از آن صحبتهایی کرده بود چرا مردم ما هیچ عکس العملی نشان ندادند . چرا کسانی که مورد اسیدپاشی قرار گرفتند با اسم مستعار خود را معرفی میکردند و چرا جرات افشای اسم خود را نداشتند .

آنها مورد ستم قرار گرفته بودند دلیلی برای ترس ندداشتند . اما واکنش مدنی در مقابل آن چی بود ؟

تظاهرات در کنار دادگاه اصفهان و یک تظاهرات دیگر . ولی ماحصل آن چه شد ؟

آیا کسی دستگیر شد ؟

چرا جامعه مدنی بدون اینکه جوابی دریافت کند ساکت شد .سپس در مورد قتل فرخنده صحبت کردند که به چه شکل فجیح  کشته شد .

07.jpg

اما جامعه مدنی افغانستان خیلی بهتر از ایران در مورد اسیدپاشی در اصفان عکس العمل نشان دادند .

جامعه مدنی افغانستان از طریق گذاشتن فیلم فرخنده در یوتیوب واکنش جامعه جهانی را به سمت اتفاقات ناگوار در افغانستان برمی انگیزند . خیابان به نام فرخنده نام گذاری میکنند ولی جامعه مدنی ایران هیچ کاری در مورد اسید پاشی نکرد .سپس در مورد قتل دختر جوان در ترکیه با نام اوزکه جان اصلان که بعد از تجاوز به قتل رسید . جامعه مدنی ترکیه عکس العمل مناسبی  داشتند

و هزاران نفر به خیابان ها ریختند . مردها بخاطر حمایت از او دامن پوشیدند و به خیابانها آمدند ولی در ایران چند نفر به خیابانها آمدند ؟ عکس العمل جامعه مدنی ترکیه و افغانستان به این منجل شد که قاتلین دستگیر شدند و مجازات شدند ولی در ایران عاملان اسید پاشی مشخص نشدند . در انتها ایشان خواستار آن شدند که در مورد آن صحبت بشه و از خانواده های قربانیان در ایران خواستند که سکوت نکنند . چه اتفاقی بدتر از اینکه آدم عزیز خودش رو از دست بده . مگر مادر ستار بهشتی چه چیزی دیگری رو از دست داده . در قسمت پرسش و پاسخ حاضران معتقد بودند که بخاطر اینکه دولت جمهوری اسلامی تهدید میکنه خانواده قربانیان رو به زندانی و شکنجه کردن فرزندان دیگر خانواده قربانین آنها را مجبور به سکوت میکنند .

در ادامه خانم خلیلی از خانم معصومه فریدونی دعوت کردند تا به جایگاه آماده و سخنرانی خود را آغاز کنند :

هنرمند جماعت مسوولیت اجتماعی سنگین‌تری نسبت به بسیاری اقشار دیگر دارد، چرا که جمعی به قول سعدی «بر او روی دارند و پشت»، و حرکات و سکنات‌اش را دنبال می‌کنند. وقتی که هنرمند جمهوری اسلامی را تایید می‌کند بسیاری از هنرمنددوستان نیز به تبعیت وی همین کار را می‌کنند. لذا به نظر حقیر، این عمل برخی هنرمندان کشورمان از منظر اخلاقی جای اشکال فراوان دارد، چرا که به نظامی مشروعیت می‌بخشد که در نهاد با انسانیت و دموکراسی در ضدیت است؛ و این کاملا بر خلاف ادعاهای «آزادی‌ خواهانه» و «آزادی‌بخش» هنر مستقل از سیاست است و گونه‌های مختلفی را در بر می‌گیرد. از هنرمند نمی‌توان انتظار یک فعال سیاسی چه آرمان‌گرا و چه واقع‌گرا داشت. قضاوت در مورد هنرمند در تحلیل آخر از ارزیابی کار و نقش هنری وی بر می‌خیزد.  هنرمند در هر شرایطی باید فعالیت کند و گرنه چشمه ذوق هنری وی کور می‌شود. در سخت‌ترین شرایط حیات یک ملت این هنرمندان هستند که چراغ امید را روشن نگاه می‌دارند و به جامعه نشاط  و سرزندگی برای بقا و تغییر می‌دهند. بنابراین انتظار خانه نشینی از هنرمند و یا عدم انجام فعالیت هنری به خاطر مشکلات نظام سیاسی امری غیر منطقی و در عین حال مضر است.هنر می‌باشد. آتنا فرقدانی نقاش، دانشجو ستاره‌دار و فعال حقوق کودکان اکنون در بند مددکاری زندان زنان قرچک در وضعیت نامساعدی به سر می‌برد. 

بنا بر گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، آتنا فرقدانی نقاش، دانشجو ستاره‌دار و فعال حقوق کودکان که روز شنبه تاریخ ۲۰ دی ماه سال جاری، در دادگاه جلوی چشم خانواده مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود و به زندان قرچک ورامین منتقل شد با خانواده خود دیدار و تماس تلفنی داشته و در بند مددکاری زندان زنان قرچک در شرایط نامساعدی نگهداری می‌شود و از لحاظ روحی در شرایط خوبی است. 

این فعال مدنی قبلاً در شکایت خود نسبت به هتک حرمت از سوی ماموران بند دو الف سپاه از طریق بازرسی اهانت آمیز بدن، عریان کردن او در سلول، ضرب و شتم و فحاشی از سوی زندانبانان، نقض حریم شخصی در زندان اوین از طریق کار گذاشتن دوربین فیلم‌برداری در توالت و حمام، نوشتن لپ تاپ، تبلت و گوشی تلفنش در لیست توقیف لوازم شخصی و پس ندادن آن‌ها اعتراض کرده بود. 

او قبلاً در دوران بازداشت به خاطر رعایت نکردن حجاب کامل اسلامی در هنگام اعتصاب غذا و انتقال به بیمارستان تحت فشار بوده و پس از آزادی از زندان نیز از حق ادامه تحصیل محروم شده است

به گزارش خبرنگار مهر، نقاشی جزو هنرهای تجسمی محسوب می شود که در خراسان رضوی سابقه ای طولانی داشته و اولین بار با خلق آثار نقاشی قهوه خانه ای پیرامون شاهنامه فردوسی این زاده سرزمین توس در این استان رواج یافته است.

هنرمندان هنرهای تجسمی در سرزمین خورشید همواره با مشکلاتی نظیر کم توجهی، عدم حمایت برای خلق آثار ماندگار و گذران زندگی مواجه بوده اند، اما آنچه بیش از همه هنرمندان به ویژه نقاشان خراسان رضوی را با مشکل مواجه کرده است عدم آشنایی مردم با آثار و سبک های مختلف نقاشی و در نتیجه عدم فروش و توجیه اقتصادی با عدم استقبال مردم برای نقاشان است.

مشکلی که با بی توجهی متولیان امر باعث رنجش خاطر هنرمندان این رشته از هنرهای تجسمی شده است.

بیات مختاری از اساتید برجسته نقاشی خراسان رضوی که فارغ التحصیل دانشگاه هنرهای زیبای انگلستان است و سابقه ای ۴۰ ساله در فعالیت های هنری و نقاشی دارد در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: هنرمندی که وارد عرصه هنر و به ویژه نقاشی می شود باید واقعا علاقمند باشد و با عشق کار کند چرا که کار نقاشی تمام وقت و انرژی را از هنرمند گرفته و در نهایت حمایتی هم از وی نمی شود.

ضربه مهلکی که آثار بی کیفیت وارداتی به پیکره نقاشی وارد کرد

وی با بیان اینکه ۴۰ سال است در راه اشاعه و ترویج نقاشی در استان تلاش کرده ام، عنوان کرد: فشارها، مصائب و مشکلات پیش رو باعث افسردگی و دلسردی هنرمندان می شود که چرا با تمام وجود در این مسیر تلاش کرده اند ولی حمایت نمی شوند.

08.jpg

این استاد پیشکسوت نقاشی که کوله باری از تجربه محسوب می شود از مشکلی که آثار بی کیفیت وارداتی برای فروش نقاشی های ارزشمند هنرمندان ایجاد کرده می گوید و ابراز کرد: هنرمندی که تمام وقت خود را صرف خلق آثار کرده و حمایتی هم نمی شود تنها دلخوشی اش فروش اثرش است که متاسفانه تمامی هنرمندان و نقاشان شهرستانی در این زمینه با این مشکل مواجه هستند چرا که مردم به دلیل عدم شناخت و آشنایی، استقبال چندانی از آثار نقاشی نمی کنند.

وی با بیان اینکه گاهی کارهایش را برای فروش به پایتخت و یا خارج از کشور می برد، ادامه داد: مردم با نقاشی آشنایی چندانی ندارند و از طرفی هم چینی ها آثاری به ظاهر نقاشی که تنها تصویری بی کیفیت از نقاشی بود با نازلترین قیمت های موجود وارد بازار ایران کردند که ضربه مهلکی به پیکره نقاشی کشور و به ویژه در خراسان رضوی وارد کرد.

مختاری ضمن تاکید بر لزوم حمایت از هنرمندان نقاش به جهت اشاعه این هنر در استان، افزود: اخیرا شهرداری می خواهد در این جهت با سپردن تصویر سازی و زیبا سازی های شهری به نقاشان گوشه ای از مشکلات  هنرمندان نقاش استان را برطرف کند.

استاد محمد علی فرجی زاده دیگر نقاش پیشکسوت استان هم به خبرنگار مهر گفت: نقاشان حرفه ای برای ارائه و فروش آثارشان مشکلات فراوانی در استان دارند.

وی ابراز کرد: بنده ۴۳ سال سابقه حرفه ای در عرصه نقاشی دارم و بنا به وجود چنین مشکلاتی با وجود آنکه نقاشی انرژی زیادی می طلبد، حرفه دیگری برای تامین اقتصادی انتخاب کرده ام.

عدم درک ارزش آثار هنری و رنجش هنرمندان

وی با بیان اینکه هنرمند نقاش برای استقبال از اثرش و فروش آنها باید با سلیقه جامعه آشنا باشد، افزود: اگر جامعه کار هنرمند را بپسندد  برای فروش با مشکل چندانی مواجه نیست در غیر این صورت در فروش اثری که برای خلق آن زحمات بسیاری متحمل شده تحقیر می شود چرا که مردم ارزش آثار هنری را درک نمی کنند.

 یگانه قدیریان هم دیگر نقاش خراسانی که بیش از ۲۰ سال در این عرصه فعالیت داشته و اکنون هم در دانشگاه به تدریس نقاشی مشغول است به خبرنگار مهر گفت: در خراسان رضوی و به ویژه در مشهد فضای مناسبی برای ارائه و فروش آثار هنرمندان نقاش وجود ندارد.

وی با اشاره به وجود نمایشگاه و گالری های خوب در مشهد عنوان کرد: برای به نمایش گذاشتن آثار در این گالری ها هزینه زیادی باید پرداخت، بدون اطمینان از فروش و برگشت هزینه انجام شده.

قدیریان با بیان اینکه در تمام طول تاریخ از هنرمندان برای خلق آثار ارزشمند و ماندگار حمایت شده، گفت: امروز هنرمند نقاش به دلیل عدم حمایت بیشتر از صرف وقت برای چنین آثاری باید دغدغه فروش آثار و گذران زندگیش را داشته باشد.

این نقاش پیشکسوت ابراز کرد: خلق آثار هنری مانند نقاشی می تواند پشتوانه خوبی برای هنر کشور محسوب شود ولی دغدغه های زندگی آرامش را از هنرمند گرفته و اجازه خلق چنین آثاری را به وی نمی دهد.

وی یکی از دلائل عدم استقبال از آثار نقاشی را آشنا نبودن مردم با سبک های مختلف نقاشی دانست و اظهار کرد: وقتی فردی با نقاشی آشنا نیست و نمی داند که این اثر خلق شده می تواند روزی به عنوان یک پشتوانه مالی برای او محسوب شود، رغبتی هم برای خرید آن از خود نشان نمی دهد.

عدم توجیه اقتصادی و خستگی هنرمندان نقاش

قدیریان با بیان اینکه فقط برای عشقی که به این هنر دارم آن را ادامه داده ام، گفت:  شاگردان بسیاری در این راه تربیت کرده ام ولی عدم توجیه اقتصادی چه در آموزش و چه در فروش آثار، خستگی را بر تن من هنرمند می نشاند.

محمود ضیائی رئیس اداره هنرهای تجسمی خراسان رضوی هم به خبرنگار مهر گفت: به منظور کمک به هنرمندان هنرهای تجسمی امسال برای اولین بار اقدام به برگزاری جشنواره و نمایشگاه های هنرهای تجسمی به جهت عرضه محصولات هنری کرده ایم.

هنرمندان همواره مشکلات فراوانی دارند و شاید مهمترین دغدغه آنها که دغدغه هر انسان دیگر هم محسوب می شود تامین اقتصادی زندگی و امرار معاش است، هنرمندی که سال ها برای گسترش هنر این مرز و بوم تلاش کرده است امروز باید با حل مشکلات و مضیقه های پیش رو با آرامش و اطمینان به کار خود ادامه دهد نه اینکه هنوز برای فروش آثاری که زمان زیادی صرف آن کرده هم مشکل داشته باشد و حل این مسئله مشارکت و یاری همه ارگانها و نهادها را می طلبد.

سوزن‌دوزی؛ هنر دست دختران بلوچ که باید احیا شود

در سیستان و بلوچستان بیکاری مردان بیداد می‌کند. اعتیاد دامن گیر بسیاری از خانواده هاست و بیکاری این مساله را تشدید کرده است. در این شرایط زنان بلوچ بار بیشتری بر دوش می‌گیرند و تلاش می‌کنند با بکارگیری هنر دستشان به اقتصاد خانواده کمک کنند اما این هنر با مشکلات متعددی رو بروست.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا، سوزن دوزی یکی از ظریف‌‌ترین هنرهای دستی ایران است. در سوزن دوزی روی سطح پارچه‌های ساده طرح هایی را با نخهای رنگی ترسیم می کنند. این کار با کمک سوزن و قلاب انجام می شود و بخیه های ظریفی روی پارچه می دوزند. این هنر علاوه بر بلوچستان ایران، در افغانستان، پاکستان و تاجیکستان نیز رواج دارد. سابقه سوزن دوزی به صدها سال قبل از ورود اسلام به ایران باز می گردد. سوزن دوزی‌های سنتی ایران یکی از روش های دیرینهٔ تزیین جامه و بسیاری از منسوجات است. دست دوخت ها به جز جنبهٔ تزیینی و شناسنامه ای که دربرگیرندهٔ اقلیم و جامعهٔ پدیدآورنده اش است در بعضی از اوقات به دلیل عقاید مذهبی روی البسه جلوه‌گری می کرد.

هر دختر بلوچ از سنین کودکی ، ضمن آموختن و انجام امور مربوط به خانه داری، موظف به فرا گرفتن سوزن دوزی نیز هست و به سبب دخالتی که سلیقه های گوناگون در تهیه نوارهای سوزن دوزی دارد، می توان طرح ها و نقش‌های متنوع و اصیل سوزن دوزی را در منطقه بلوچستان مشاهده کرد.

در سوزن دوزی به بیش از دو نوع ماده اولیه نیازی نیست: نخ و پارچه. سوزن دوزان بر حسب امکانات و سلیقه از نخ دمسه (D.M.C) یا از نخ های پاکستانی استفاده می کنند.
سوزن دوزی با وجود برخورداری از قدمت چند هزار ساله و زیبایی چشم نواز، این روزها با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کند و رونق سابق را ندارد. خبرنگار بسیج سازندگی در این باره با خانم مبارکی، مدیرعامل تعاونی سوزن دوزان بلوچ گفت و گو کرده است. وی می گوید: "سوزن دوزی هنر دست زنان بلوچ است که در زندگی آن ها از اهمیت اقتصادی بسیار بالایی برخوردار است. پیشینه هنر سوزن دوزی به قرن ها قبل باز می گردد و نسل به نسل و سینه به سینه از مادران به دخترانشان ارث رسیده است
وی درباره شرایط اجتماعی منطقه بلوچستان بویژه ایرانشهر می گوید: "در این منطقه بیکاری مردان بیداد می کند. اعتیاد دامن گیر بسیاری از خانواده هاست و بیکاری این مساله را تشدید کرده است. در این شرایط زنان بلوچ بار بیشتری بر دوش می گیرند و تلاش می کنند با بکار گیری هنر دستشان به اقتصاد خانواده کمک کنند. اما این هنر با مشکلات متعددی رو بروست."

قامت قالیبافان در پس مشکلات گره خورده قالی خم شد

قالی یکی از مهمترین محصولات صادراتی است که از سالیان دور به عنوان نماد معرفی کشور و یکی از شاخص های شناخت فرهنگ ملی ایران به شمار می رود و توسعه و رونق این صنعت، آثار مثبتی بر اقتصاد کشور خواهد داشت...

فرش دستباف ایرانی، نمونهٔ بی‌بدیل پیوندتاریخ و فرهنگ با هنری متعالی است که آثار فاخری از اصالت و معنویت ایران را تقدیم جهانیان کرده است. صنعت قالی ایران شاید تنها نمونه از صنعتی باشد که از قرنهای گذشته به عنوان یک هنر- صنعت جهانی یکه تاز بازارهای بین الملل بوده است و آوازه آن تقریبا در همه نقاط جهان پیچیده است؛ صنعتی که اکنون زیر بار مسائل و مصائب اقتصادی به دست فراموشی سپرده شده است و به تدریج به سمت نابودی به پیش میرود؛ به طوری که اکنون در غیاب قالی ایران در بازارهای جهانی، قالی های دست بافت چینی بابرندهایی نظیر”کاشان”و مانند آن در سطح بین الملل جولان می‌دهند.

قالي بافي اصفهان در زمان صفويه و به خصوص بازار قالي‌هاي ابريشمي اهميت فوق العاده داشته و اهالي به بافتن آنها همت گماشته و قالي هاي نفيسي از خود به يادگار گذاشته اند.
امروزه اغلب قالي هاي گران‌بهاي قديمي ايران كه در موزه هاي لندن و پاريس و سايرنقاط اروپا و امريكا ديده مي شود قالي هاي بافت اصفهان است.  در سال گذشته استان اصفهان 169 تن صادرات فرش دستباف داشته است که ارزش صادرات این میزان فرش دستباف در سال گذشته 15.6 دهم میلیون دلار بوده است.

در واقع قالی بافان با وجود شرایط نامطلوب و غیر استانداردی که در ان فعالیت دارند پول ناچیزی که برای هنر دستشان دریافت میکنند در مقابل بهای جانشان بسیار ناچیز است .

سپس خانم خلیلی از آقای محمدحسین بیداروند به عنوان آخرین نفر دعوت کردند تا با جایگاه آمده و سخنرانی خود را ارایه کند متن آن به شرح ذیل میباشد :

مقایسه بین اعلامیۀ جهانی حقوق بشر و اعلامیه اسلامی حقوق بشر مقدمه اعلامیه حقوق بشر در اسلام

اعلامیه حقوق بشر اسلامی یا اعلامیه قاهره درباره حقوق بشر در اسلام اعلامیه‌ایست که توسط سازمان کنفرانس اسلامی چهل و دو سال پس از تصویب «اعلامیه جهانی حقوق بشر» در ۱۴ مرداد ۱۳۶۹ (۵ اوت ۱۹۹۰) در شهر قاهره تصویب شد. این اعلامیه، خلاصه‌ای از نگاه اسلامی به حقوق بشر فراهم می‌کند. این اعلامیه معمولاً به عنوان واکنش اسلامی به اعلامیه جهانی حقوق بشر پس از جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۸، تلقی می‌شود.

کشورهای برجسته اسلامی مانند ایران، سودان و عربستان سعودی، بارها اعلامیه جهانی حقوق بشر را به خاطر عدم در نظر گرفتن زمینه فرهنگی و دینی کشورهای غیرغربی مورد انتقاد قرار می‌دادند. در سال ۱۹۸۱ نماینده ایران در سازمان ملل موضع کشورش را در مورد اعلامیه جهانی حقوق بشر چنین بیان کرد: این اعلامیه یک «برداشت سکولار نسبی‌گرایانه از فرهنگ یهودی-مسیحی» است که نمی‌تواند توسط مسلمانان بدون تجاوز از قوانین اسلامی اجرا شود.

اکنون مقایسه ایی خواهیم داشت بین  دو اعلامیه جهانی حقوق بشر و اعلامیه اسلامی حقوق بشر اما قبل از آن توجه شما را به چند نکتۀ عمومی دربارۀ «اعلامیۀ اسلامی حقوق بشر» جلب می کنم:

نویسندگان «اعلامیۀ اسلامی حقوق بشر» مفهوم حقوق بشر (Human Rights) را با چند موضوع خلط کرده اند. تعریفی که ایشان از «حقوق بشر» ارائه می دهند، در واقع «تکالیف»ی است که به زعم آنان بشر درقبال  خداوند و نمایندگان او بر روی زمین دارد؛ در حالی که اعلامیۀ جهانی حقوق بشر، حقوق انسان را در برابر حکومت برخاسته از اجماع انسانها در نظر قرار می دهد. به عبارت دیگر، «حقوق بشر» در اعلامیۀ جهانی حقوق بشر، شامل آن چیزی است که در حقوق اسلامی از آن توسعاً با عنوان «حق الناس» یاد می شود.

حق الله شامل موضوعهایی می شود که بین انسان و خداست، مانند نماز که به درگاه خداوند گزارده می شود و کسی نمی تواند از سوی خداوند مدعی آن گردد.

جالب این جاست که اعلامیۀ اسلامی حقوق بشر بی توجه به «حق الناس»، «حق الله» را محور برداشتها و تعریفهایش از «حقوق بشر» قرار داده، و لذا «تکلیف» را به جای «حق» نشانده است. به این ترتیب، اعلامیۀ اسلامی حقوق بشر، قبل از آن که شامل، و دربرگیرنده همۀ نوع بشر باشد، فقط آن دسته از مردم را در بر می گیرد که «حق» خداوند را ادا کرده باشد. بنابراین، اعلامیه حقوق بشر اسلامی نه جهانشمول است و نه همه افراد بشر را دربر می گیرد؛ بلکه مقدمه این اعلامیه با صراحت فقط آن دسته از افراد بشر را مشمول «امتیازات» مندرج در اعلامیه می داند که «جز خدا کسی را پرستش نکنند و شریکی برای او قائل نشوند.» به گفته این اعلامیه، فقط کسانی که چنین اعتقادی دارند می توانند «پایۀ راستین آزادی  بشریت و حیثیت را پی ریزی» نمایند.

به عبارت دیگر، همه انسانهایی که به «حقیقت» مندرج در انواع خداشناسی معتقد نیستند و یا ایمان ندارند، جزو بشریت به حساب نمی آیند، تا چه رسد به این که از حق یا حقوقی برخوردار باشند.

در  مقدمۀ «اعلامیۀ اسلامی حقوق بشر»، تاکید شده است که فقط آن نوع از «حقوق بشر» را مورد تایید قرار داده که «با شریعت اسلامی هماهنگی داشته باشد.» به  این ترتیب، مثلا مادۀ دوم اعلامیه جهانی حقوق بشر که می گوید همه افراد صرف نظر از «نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، قوم، عقیده سیاسی و....» برابرند، خلاف شریعت اسلامی است چون در شریعت اسلامی  برابری جنسی وجود ندارد، زن و مرد هر یک «حکم»، «تکلیف»، و «حقوق» جداگانه و متفاوتی دارند، مُسلِم و غیر مُسلِم با هم فرق می کنند و... و نمی تواند مورد تایید اعلامیه اسلامی حقوق بشر باشد، زیرا – باز هم بر اساس مقدمه این اعلامیه: «... هیچ احدی حق متوقف کردن... یا چشم پوشی... از احکام تکلیفی... خداوند را... ندارد.»

همه اصول سی گانه در اعلامیۀ جهانی حقوق بشر درباره افراد بشر است و حقوقی که تک تک مردم باید از آن برخوردار باشند. به همین دلیل است که در یکایک مواد این اعلامیه، با کلمات و ترکیبهایی روبرو هستیم از قبیل: «هرکس»، «هیچ کس»، «همه»، «تمام افراد بشر»، «احدی»، «هر شخص» و جز آن. استفاده از این کلمات و ترکیبها روشن می کند که اعلامیۀ جهانی حقوق بشر جهانشمول و دربارۀ حقوقی است که همه افراد بشر باید از آن برخوردار باشند.

«اعلامیۀ اسلامی حقوق بشر» به جای آن که به حقوق بشر به صورت عام بپردازد و آن را مشخصاً بیان و ارائه نماید، به تکالیف و مسؤولیتهای انسان در قبال خداوند – و حکومتهای شرعی و سلاطین اسلامی به نمایندگی از خداوند - پرداخته است. به همین جهت مفاهیمی که مورد توجه این اعلامیه است، نه شامل حقوق بشر به طور عام می شود، و نه شامل حقوق بشر در چارچوب مقررات شرعی و اسلامی؛ بلکه بیشتر به چگونگی حکمرانی «دولت و حکومت اسلامی» بر «ساکنان جامعۀ اسلامی» پرداخته است.

می توان گفت که دو ویژگی اصلی اعلامیه اسلامی حقوق بشر قاهره چنان که از مقدمۀ آن نیز بر می آید، آن است که روح آن از شریعت یا قانون شرع اسلام نشأت می گیرد، و بشر یا بشریت در آن معنای امت را در تعریف اسلامی آن دارد.

در زیر با مقایسه موادی از دو اعلامیه برخی از تفاوتهای موجود را بررسی می کنیم.

۱- نگاه دو اعلامیه به اصل آزاد بودن انسان:

مادۀ اول اعلامیۀ جهانی حقوق بشر تمام افراد بشر را «آزاد» و از «لحاظ حیثیت و حقوق» برابر دانسته است. در حالی که بند الف از نخستین مادۀ «اعلامیۀ اسلامی حقوق بشر»؛ اصل آزاد بودن انسان را در بوتۀ اجمال گذاشته و انسان را فقط در «تکلیف و مسؤولیت» (در برابر خداوند یا جامعه، روشن نیست) برابر دانسته است.

اصل آزاد بودن انسان در مادۀ یازدهم «اعلامیۀ اسلامی حقوق بشر» مطرح می شود و در آن می آید «انسان آزاد متولد مي شود و هيچ احدي حق به بردگي کشيدن يا ذليل کردن يا مقهور کردن يا بهره کشيدن يا به بندگي کشيدن او را ندارد، مگر خداي تعالي.» اما روشن نیست که خدای تعالی اگر قصد بهره کشی یا به بندگی کشاندن انسانی را کرد، این قصد خود را از چه طریقی اجرایی می کند؟ آیا حکومتهایی که خود را نماینده خداوند روی زمین می دانند، نیت خداوند در استثمار و استعمار و بندگی انسان را انجام می دهند؟ و این در حالی است که مادۀ ۴ اعلامیۀ جهانی حقوق بشر صراحتاً  می گوید: «احدی را نمی توان در بندگی نگهداشت (حتی به خواست خدا) و داد و ستد بردگان به هر شکلی که باشد ممنوع است.

2 - نگاه دو اعلامیه به برابری

مادۀ هفت اعلامیۀ جهانی حقوق بشر می گوید: «همه در برابر قانون، مساوی هستند و حق دارند بدون تبعیض و بطور مساوی از حمایت قانون برخوردار شوند. اما «برابری» در «اعلامیۀ اسلامی حقوق بشر» تنها مربوط به «تکالیف» بشر است، یعنی همه آحاد بشر در مقابل تکلیفی که درقبال  خداوند [و جانشینانش بر روی زمین] دارند با هم برابرند، بدون این که حرفی از حقوق برابر ایشان در میان باشد. بند ب مادۀ یک «اعلامیۀ اسلامی حقوق بشر» تصریح می کند: « همه مخلوقات به منزله عائله خداوندي هستند و محبوب ترين آنان نزد خدا سودمندترين آنان به همنوع خود است . و هيچ احدي بر ديگري برتري ندارد مگر در تقوا و کار نيکو.» بنابراین برابری در این اعلامیه منوط به اجرای «تکلیف» است نه به داشتن «حق» یا «قانون».

09.jpg

 

اصل جهانشمول برابری در مقابل قانون، در مادۀ نوزدهم «اعلامیۀ اسلامی حقوق بشر» چنین بازتاب یافته است که «مردم در برابر شرع مساوی هستند.»

در برابر شرع مساوی هستند یعنی فی المثل اگر یک یهودی یا بهایی یا مسیحی در کشور اسلامی با یکی از اتباع مسلمان اختلافی پیدا کرد، مطابق شرع و بر اساس قانون شرع باید به آن  رسیدگی شود. این همان قانونی است که بر اساس آن مجازات یک جرم مشابه، برای صاحبان ادیان متفاوت، مختلف است. مثلا مسلمان برای قتل غیر مسلمان قصاص نمی شود. یا مرد به دلیل قتل زن قصاص نمی شود، و اگر بشود، خانواده مقتول باید نیمی از دیه یا خون بهای زن را به خانواده قاتل بپردازد؛ زیرا بر اساس شرع، ارزش زن نصف ارزش مرد است. یا اگر فردی از یک خاندان غیر مسلمان به اسلام روی بیاورد ، شرعاً مالک همه داراییهای خانواده ای می شود که از آن برخاسته و بریده.

3– نگاه دو اعلامیه به آزادی انتخاب و تغییر مذهب

اعلامیۀ جهانی حقوق بشر آزادی مذهب و تغییر مذهب را تضمین کرده است. مادۀ هجده اعلامیۀ جهانی حقوق بشر می گوید: «هر کس حق دارد که از آزادی فکر، وجدان و مذهب بهره مند شود .این حق متضمن آزادی تغییر مذهب یا عقیده  و ایمان می باشد اما «اعلامیۀ اسلامی حقوق بشر» نه تنها هیچ گونه تضمینی برای حق آزادی مذهب یا تغییر آن قائل نمی شود، بلکه در مادۀ دهم، فقط تغییر دین و مذهب از اسلام به دینی دیگر را منع می کند. مادۀ دهم می گوید: « اسلام دين فطرت است ، و بکار گرفتن هر گونه اکراه نسبت به انسان يا بهره برداري از فقر يا جهل انسان جهت تغيير اين دين به ديني ديگر جايز نمي باشد .» به عبارت دیگر درباره تغییر مذهب سکوت شده مگر آن که تغییر از اسلام به دینی دیگر (یا بی دینی) باشد، که جایز شناخته نشده است.

4 - سکوت «اعلامیه اسلامی حقوق بشر» دربارۀ اصل برائت

در اعلامیۀ جهانی حقوق بشر اصل بر برائت است. یعنی بر اساس مادۀ ۱۱ هر کس به بزه کاری متهم شده باشد بیگناه  محسوب خواهد شد تا وقتی  که در یک دادگاه علنی و منصفانه و با تضمینهای لازم برای دفاع از متهم، تقصیر او قانوناَ محرز گردد.» اعلامیۀ جهانی حقوق بشر اسلامی کاملاَ درباره اصل  برائت – که مهمترین اصل شناخته شده در حقوق به شمار می رود –  ساکت است و به هیچ وجه روشن نیست که آیا اصل برائت را محترم می شمارد یا چون بر اساس آموزه های دینی انسان به واسطۀ «گناه» از بهشت رانده شده، اصل بر گناهکار بودن انسان است نه  بر برائت وی.

5 - نگاه دو اعلامیه به شکنجه

مادۀ پنج اعلامیۀ جهانی حقوق بشر می گوید: «احدی  را نمی توان تحت شکنجه یا مجازات یا رفتاری قرار داد که ظالمانه و یا بر خلاف انسانیت و شؤون بشری یا موهن باشد». مادۀ بیستم «اعلامیۀ اسلامی حقوق بشر»  شکنجه بدنی یا روحی را رد می کند و می گوید نباید با مجرم «به گونه ای حقارت آمیز یا سخت، یا منافی حیثیت انسانی رفتار کرد»، و در عین حال  «دستگیری یا محدود ساختن آزادی یا تبعید، یا مجازات هر انسانی» را منوط به «مقتضای شرع» می کند. روشن نیست که آیا «مقتضای شرع» همان قوانین شرع است یا نوعی مصلحت بینی؟

و آیا این مقتضی در شرایط و مکانهای مختلف متفاوت است یا یکسان؟

و این مقتضی را چه کسی تعیین و اجرا می کند؟

۶- نگاه دو اعلامیه به ساختار خانواده

مادۀ شانزدهم اعلامیۀ جهانی حقوق بشر می گوید: « الف - هر زن و مرد بالغی حق دارند بدون هیچ محدودیت از نظر نژاد، ملیت، تابعیت یا مذهب با هم دیگر زناشویی [کنند] و هنگام انحلال آن، زن و شوهر در کلیه امور مربوط به ازدواج دارای حقوق مساوی می باشند ؛ ب) ازدواج باید با رضایت کامل و آزادانه زن ومرد واقع شود...»

اما مادۀ پنجم «اعلامیۀ اسلامی حقوق بشر» که به ازدواج اختصاص دارد، ازدواج زن و مرد مسلمان را با معتقدان به ادیان دیگر به رسمیت نشناخته است. این ماده تصریح می کند که زن و مرد حق ازدواج دارند «بدون هیچ قید و بندی که بر پایۀ نژاد یا رنگ یا قومیت» باشد، اما هیچ اشاره ای به مذهب نکرده و برای استنتاج موضع اعلامیه درباره ازدواج زن و مرد مسلمان با پیروان مذاهب دیگر باید، مطابق مواد بیست و چهارم و بیست و پنجم همین اعلامیه، به شریعت اسلامی مراجعه کرد، که در آن ازدواج مرد مسلمان با زن غیر مسلمان اشکالی ندارد، اما زن مسلمان نمی تواند با مرد غیر مسلمان ازدواج نماید. در این مورد خاص، علمای دینی شیعه در ایران، حتی ازدواج زن شیعه با مرد سنی را هم مکروه می دانند و اجماع آنان بر اجتناب و اکراه است.

این امر هم اکنون در ایران برای زنان مشکلات بسیار به بار آورده است. زیرا بنا بر آن تابعیت فرزند نه تابع خاک و خون ( سرزمین و پدر و مادر) بلکه پیرو تابعیت پدر است، و زنان حقی بر تابعیت فرزند خود ندارند. از همین رو فرزندان زنان مسلمان ایرانی که پدر خارجی دارند، از حقوق شهروندی چون حق تحصیل و ارث و داشتن شناسنامه محرومند و محکوم اند که یا بی هویت زندگی کنند و یا همراه با مادران خود ترک وطن گویند.

7 – نگاه دو اعلامیه به تساوی حقوقی زن و مرد

در اعلامیۀ جهانی حقوق بشر، زن و مرد در همه زمینه ها دارای حقوق مساوی هستند. این معنا از جمله به تصریح درمادۀ دوم اعلامیۀ جهانی حقوق بشر آمده است: «هر کس می تواند بدون هیچ گونه تمایز ، خصوصا از حیث نژاد ، رنگ ، جنس ، زبان ، مذهب ، عقیده سیاسی یا هر عقیده دیگر و همچنین ملیت ، وضع اجتماعی، ثروت ، ولادت یا هر موقعیت دیگر ، از تمام حقوق و کلیه آزادی هایی که در اعلامیه حاضر ذکر شده است ، بهره مند گردد...»

اما «اعلامیۀ اسلامی حقوق بشر» اگرچه  (در مادۀ ششم) بر برابری زن و مرد فقط در زمینۀ «در حیثیت انسانی» اشاره کرده، اما  به تصریح می گوید حقوق زن مطابق وظایفی است که دارد: «در حیثیت انسانی زن با مرد برابر است و به همان اندازه که زن وظایفی دارد، از حقوق نیز برخوردار است و دارای شخصیت مدنی و ذمۀ مال مستقل و حق حفظ نام و نسب خویش را دارد». به عبارت دیگر، اگر در اعلامیه حقوق بشر اسلامی، زن از حقوق کمتری برخوردار است، به واسطۀ کمتر بودن «وظایف و تکالیف» اوست. بند دوم همین مادۀ ششم بر این امر تاکید می کند: «بار نفقۀ خانواده و مسؤولیت نگهداری آن، از وظایف مرد می باشد.» این در حالی است که درحال حاضر در بسیاری از جوامع اسلامی، از جمله ایران،  در مواردی زنان دوشادوش مردان بار اقتصادی خانواده را، علاوه بر مسؤولیتهای خانگی، بر دوش می کشند و در بسیاری از موارد همه «بار نفقه خانواده و مسؤولیت نگهداری آن» برعهده زنان است و نان آور بسیاری از خانواده ها زنان هستند، و حتی بار نان دادن به مردان معتاد یا بیمار وبیکار خود را نیز بردوش می کشند. در این حال شریعت در مورد  این گونه زنان چه حکمی دارد؟

آیا آنان – به واسطۀ بر عهده داشتن نفقۀ خانواده – می توانند از حقوق بیشتری برخوردار باشند؟

آیا این زنان حق طلاق دارند؟

یا می توانند از دیگر حقوقی که مختص مردان است – مانند در اختیار گرفتن چهار همسر – برخوردار شوند؟

حقوق آنان در زمینۀ ارث و دیه و شهادت چگونه است؟

چرا در حالی که بار خانواده بر دوش این زنان است ولایت فرزندان مختص پدر و جد پدری و عمو است و زنان تنها به حکم دادگاه می توانند حضانت فرزندان شان را بر عهده گیرند؟

و در پایان مستند دیگری از آقای حمید حمیدی برای حضار پخش شد که موضوع آن در مورد اسید پاشی و اتفاقاتی بود که برای یکی از قربانیان این حرکت دور از انسانیت افتاده بود . در نهایت این جلسه در ساعت 18 به پایان رسید .

 

گزارش جلسه سخنرانی کمیته زنان   تهیه و تنظیم :

فاطمه قنبری

جلسه سخنرانی کمیته زنان با همت و تلاش اعضای کمیته در تاریخ 22ژوئن 2015 در ساعت 6 بعد از ظهر برگزار گردید. حاضرین در جلسه خانم ها: انسیه حنیف نژاد،کبری الیاسی،زینب قنبری، فاطمه قنبری،فریبا ضیایی، نازنین سید هاشم کدخدا ،مریم پورحسینی،  منیژه ارویشی، مرجان تابع بردبار، فاطمه تابع بردبار، نوشین قادری ،مونیکا قریشی، زهرا لطفی ، نازی نیکویی سلیم ،سهیلا مرادی و آقایان: منوچهر شفایی، غلامرضا اخلاقی ،غلامعلی اخلاقی ، محمود نعیمی ،آرش عباسی  مهدی سرحدی،  بهروزمعزی ، اشکان صادقی بودند.

در ابتدا خانم قنبری ضمن خوش آمدگویی به حاضرین از خانم سهیلا مرادی فعال حقوق بشر درخواست کردند تا یکی از دل نوشته های خود را برای حاضرین قرائت کنند. و ایشان نیز دلنوشته خود را بدین صورت قرائت نمودند .

اینجا بانویی...سالها ست که دردهای بسیار بر لبانش مهر خاموشی زده اند ، همه سهشش اکنون شده چون زمینی که از درون می جوشد و ترک های تنش نشان از فورانی هراس انگیز دارد...

اینجا بانویی  ست هم تبار تو ، از تبار سوخته !! نشسته در گوشه ای با خاکستر خود... هر از چند گاهی خاکستر را بر هم می زند ، بر آن می دمد ، در اندیشه بر پا کردن آتشی ست....

اینجا بانویی ست با یه جهان کینه !! زخمهای کهنه اش را گره گره و نخ به نخ با دستانی لرزان  و چشمانی گریان باز می کند و در هیاهوی سکوتش به دنبال فریاد گم شده اش می گردد....

اینجا بانویی ست ، خسته از لالایی های هر روزه برای پر و بال شکسته ، باز خیال پرواز دارد....

اینجا بانویی ست ، به پا خاسته ، آمده که چنگ بر دل سیاهی بزنه ، نور را به جشنی با شکوه فرا خوانده...

اینجا بانویی ست ، پژمرده با ریشه ای استوار در دل خاک جوانه ها را با شیفتگی و امید آبیاری می کنه...

اینجا بانویی ست ، از خاک ایران ویج ، امروز به پا خاسته ، از تبر هراسی نداره ، همه هستی اش را به آتش کشیده ، آمده که بر دل سیاهی بزنه....

پس از آن خانم فریبا ضیایی فعال حقوق بشر گزارشی از نقض حقوق زنان در خرداد ماه به شرح زیر ارائه دادند:

تجمع “دلواپسان” در اعتراض به حضور زنان در ورزشگاه‌ها

دویچه وله : به نوشته رسانه‌های ایران، تعدادی از مخالفان حضور تماشاگران زن در مسابقات ورزشی، در مقابل ساختمان وزارت ورزش و جوانان تجمع کردند. وزیر کشور ایران پیش‌تر گفته بود که با هرگونه تظاهرات بدون مجوز برخورد خواهد شد.

 تجمع اعتراضی انصار حزب الله نسبت به حضور بانوان در ورزشگاه‌ها

خبرگزاری هرانا ـ تجمع اعتراض‌ آمیز انصار حزب‌الله، نسبت به حضور بانوان در ورزشگاه‌ها ظهر چهارشنبه بیست و هفتم خرداد ماه با خواندن بیانیه‌ای، مقابل وزارت ورزش و جوانان برگزار شد.

 حضور زنان در سالن والیبال ممنوع شد!

 به گزارش ایسنا، یک منبع آگاه در فدراسیون والیبال ضمن تایید این خبر، اعلام کرد که تمهیدات ویژه‌ای برای رفت و آمد و خدمات رفاهی تماشاگران در نظر گرفته شده است و بلیت‌های مسابقات والیبال ایران و آمریکا نیز از طریق اینترنت به فروش رسیده است.

74هزار اخراج پس از افزایش مرخصی زایمان

ایسنا: معاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده با بیان اینکه افزایش مرخصی زایمان زنان 74 هزار زن اخراجی از کار داشته است، گفت: این نشان می‌دهد که طرح مذکور همه‌جانبه نبوده است.

نرخ بیکاری زنان تقریبا دو برابر مردان است

معاون رئیس‌جمهور: خشونت علیه زنان در ایران نگران‌کننده است

حزب دمکرات کردستان : شهیندخت مولاوردی، معاون امور زنان و خانواده رئیس‌جمهوری می‌گوید خشونت علیه زنان در ایران وضعیت «فوق‌العاده نگران‌کننده‌ای» دارد. به گفته این مقام دولتی، آمارهای نیروی انتظامی و پزشکی قانونی نشان می‌دهد که خشونت نه‌تنها علیه زنان بلکه خشونت در ایران رو به افزایش است

دادگاه مجید درخشانی و اعضای گروه “ماه‌بانو” روز ۲۵ خرداد‌ برگزار می‌شود

تقاطع: مجید درخشانی، آهنگساز مطرح ایرانی به همراه اعضای گروه موسیقی “ماه‌بانو” روز ۲۵ خرداد‌ماه (۱۵ ژوئن) به اتهام انتشار موزیک‌ویدئوهایی با تک‌خوانی زنان بر روی اینترنت، محاکمه می‌شوند.

دادگاه مجید درخشانی و اعضای گروه “ماه‌بانو” روز ۲۵ خرداد‌ برگزار می‌شود

تقاطع: مجید درخشانی، آهنگساز مطرح ایرانی به همراه اعضای گروه موسیقی “ماه‌بانو” روز ۲۵ خرداد‌ماه (۱۵ ژوئن) به اتهام انتشار موزیک‌ویدئوهایی با تک‌خوانی زنان بر روی اینترنت، محاکمه می‌شوند.

افزایش زنان کارتن‌خواب در تهران؛ کمپین سینماگران برای ایجاد سرپناه

خبرگزاری هرانا ـ در حالی‌که یک عضو کمیسیون مجلس ایران از افزایش نگران‌کننده زنان کارتن‌خواب تهران خبر داده، تعدادی از هنرمندان با تشکیل کمپینی به نام “سین هشتم: سرپناه” درصدد کمک برای بهبود وضعیت این معضل اجتماعی هستند.

آتنا فرقدانی به ۱۲ سال و ۹ ماه حبس محکوم شد

دویچه وله فارسی : آتنا فرقدانی، نقاش و فعال مدنی، به ۱۲ سال و ۹ ماه حبس محکوم شد. احتمال کاهش این حکم به ۷ سال و نیم وجود دارد. افشاگری درباره اعمال خشونت در زندان و نوشته‌های انتقادی در فیس‌بوک از مستندات اتهامات آتنا فرقدانی بوده است.

اختلال در دادن دارو به نرگس محمدی

ملی مذهبی :تقی رحمانی همسر نرگس محمدی، نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر که هم اکنون در بند زنان زندان اوین در حبس است از اختلال در دادن دارو به همسرش خبر داده است.

ایران پرس نیوز : بنا به گزارشات رسیده به « فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران »اعتصاب غذای زن زندانی عراقی بسمه جبوری در زندان قرچک ورامین (شهر ری) وارد ۴۳ ـ مین روز گردید.

خبرگزاری هرانا ـ زهرا رهنورد شبانه به بیمارستان منتقل شد و توسط پزشک معتمد دولت و محصوران تحت عمل جراحی چشم قرار گرفت.

یک دختربچه ۱۱ ساله در زیر یک پل در شهر تهران، شب هنگام مورد تجاوز شش مرد قرار می‌گیرد. شاهدان عینی گفته‌اند این مردان معتاد بوده‌اند. هنوز هیچ منبع رسمی درباره جزئیات این خبر چیزی منتشر نکرده است.

در این قسمت خانم الیاسی فعال حقوق بشر با موضوع مشکلات پناهندگی برای زنان به سخنرانی پرداختند:

بر اساس کنوانسیون ژنو در 28 ژوئن 1951 به تصویب رسید پناهنده به کسی گفته میشود که بدلایل موجه سیاسی، نژادی، دینی، مجبور به ترک محل زندگی خودشان میشوند.انقلاب اسلامی ایران و بعد از آن جنگ میان ایران و عراق تعداد زیادی از هموطنانمان را مجبور به پناهنده شدن در کشورهای دیگر به خصوص کشورهای اروپایی کرد.بعد از اتمام جنگ انتظار میرفت که پناهندگی به کشورهای دیگر کم یا قطع شود اما متاسفانه این روال ادامه پیدا کرد.با توجه به شرایطی که بعد از انقلاب برای زنان در ایران به وجود آمد مسائل اجتماعی ،فرهنگی،اقتصادی بدلیل تصویب قوانین زن ستیز و مرد سالار در جامعه زنان را هر روز در شرایط بدتری قرار داد حکم قانونهای اسلامی و آموزشهای شریعت اسلام همواره به زنان به عنوان ابزاری برای بقای نسل و رضایت مرد نگاه شده است.هیچگاه یک زن نتوانسته جایگاه و منزلت انسانی واقعی خودش را پیدا کند.یک زن ایرانی دلایل خیلی زیادی برای فرار از سرزمین مادری اش را دارد.به دلیل عدم حمایت قانون از زنان،از بین بردن اعتماد به نفسشان حجاب اجباری و نداشتن حقوق اولیه یک از سرزمینش را ترک میکند.عده ای از آنها با همسرانشان خارج میشوند که این دسته بر خلاف تصورشان با مشکلات گسترده تری مواجه میشوند شرایط سخت زندگی آنان را وادار میکند که برای فراهم کردن مایحتاجشان کار کنند که البته ایرادی بر این قضیه نیست اما متاسفانه وقتی وارد خانه میشوند با همان شرایطی مواجه هستند که در ایران بودند.متاسفانه برابری آنهایعنی زن و مرد تنها در کار کردن تعریف میشود. دسته دیگر زنانی هستند که به ناچار به تنهایی کشور را ترک میکنند. این دسته که اکثرا فرزندانشان به همراه آنان هستند ناچار به تحمل شرایط سختی هستند برای تامین فرزندانشان و مایحتاج زندگیشان غالبا نا زمانی که موفق به دریافت اقامت نشده اند ناجار به انجام کارهای سخت و طاقت فرسا هستند.نداشتن امنیت در کمپهای پناهندگی از دیگر مشکلات زنان پناهنده میباشد.در حال حاضر بسیاری از زنان ایرانی که به کشور ترکیه پناهنده شده اند در شرایط بسیار دردناکی به سر میبرند. پس از آن خانم نیکویی سلیم فعال حقوق بشر در مورد تاثیر رژیم جمهوری اسلامی بر اعتیاد زنان و مشکلات آن ها به شرح زیر به سخنرانی پرداختند: امروزه درایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی حامی سرمایه که درمقیاس گسترده به بیکاری وفقروگرسنگی استثمار و بهره کشی،نابسامانی های اجتماعی وآشفتگی های روانی به موازات سرکوب های شدیدسیاسی،اجتماعی وفرهنگی دامن زده و سبب سازبروزوتشدیدبسیاری ازآسیبهای اجتماعی گردیده است. مسئله اعتیادبه موادمخدردیگریک پدیده مردانه نیست وجمعیت کثیری اززنان جامعه ایران نیز بااین مسئله درگیر هستند.همچنان که زنان جامعه ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی درشمار قربانیان اصلی سرکوبهای گسترده اجتماعی وفرهنگی واجرای قوانین ارتجاعی ومذهبی زن ستیزانه ونیز حاکمیت باورهاوفرهنگ عقب مانده سیستم مردسالاری هستند.درزمره قربانیان آسیبهای اجتماعی بطور عام واعتیادبه موادمخدربطورخاص هم بشمارمی روند. تنهاطی چندسال اخیرنرخ رشداعتیاددرمیان زنان ایران سه برابر مردان بوده است.به عبارتی اعتقادبراین است که زنها بسیار کمتر از مردهابه اعتیاد روی می آورند بخصوص در کشور ما حتی سیگارکشیدن زنان ودختران تعجب اطرافیان رابرمی انگیزد شاید بدلیل اینکه اعتیادبانقش آشنای همسرومادری مهربان ودلسوز در جامعه ایرانی همخوانی ندارد.روانشناسان معتقدهستند:وسعت و ماهیت سو مصرف موادواعتیاددرزنان کشورمان کمترشناخته شده است به همین دلیل به نیازهای آنان دربرنامه ریزیهای مربوط به اعتیاد توجه نمی شود.  هرچندآماردقیقی درمورد جمعیت زنان معتاد در ایران دردست نیست امانتایج برخی ازپژوهش ها حاکی از آن است که درصد بسیاری ازمعتادان راز نان تشکیل می دهند،که در مقایسه بابسیاری دیگر از کشورها بالا و به شدت نگران کننده است. آخرین پژوهشهاازکاهش شتابان نسبت زنان معتادبه مردان معتاد حکایت دارند ونشان می دهد شمارزنان معتادمراجعه کننده به مراکز سرپایی سازمان بهزیستی متولی رسیدگی به آسیبهای اجتماعی درسالهای اخیربسیارافزایش یافته که به نوبه خود حاکی از شییوع فرآینداعتیادبه موادمخدر درمیان زنان است.درهمین حال بسیاری اززنان معتاد زیرفشارسیستم مردسالاری حاکم و وجود نگرش های منفی اجتماعی به اضافه برچسب هاومارکهایی که به یک زن معتاد درجام زده میشودازمراجعه به مراکز درمانی خودداری می ورزند.به همین سبب بخشی ازاعتیادزنان پنهان باقی می ماندوجمعیت کثیری اززنان معتادجزآماربه حساب نمی آیند. موضوعی که درحال حاضردرخورنگرانی است شیوع مصرف هروئین درمیان زنان معتاددرایران می باشد،علاوه براین مصرف مواد مخدرصنعتی شیشه وکراک نیز درمیان زنان معتاد به شدت شایع شده ونگرانی های فراوانی راسبب گردیده بطوری که الگوی آغاز اعتیادمیان زنان ایرانی ازسیگارومشروبات الکلی به مواد مخدذ صنعتی شیشه وکراک تغییریافته است.درکشورمادرحال حاضرهیچگونه خدمات اختصاصی برای اعتیادزنان وجود ندارد و حتی برخی از خدمات ومراکز فقط به مردان اختصاص دارد، با توجه به اینکه مصرف مواددرزنان ناهنجارترازمردان تلقی می شود. گرچه مطابق باالگوی جهانی که درمورد جامعه ایران هم صدق می کند شروع وشیوع اعتیاد درنزدمردان بیش اززنان است امااین فاصله وشکاف درجامعه کنونی ایران بواسطه سلطه یک رژیم سیاسی سرکوبگرکه طی سالیان درازمخرب ترین سیاست های اقتصادی رااعمال کرده به بیکاری،فقروگرسنگی دامن زده وبه موازات آن همه روزه اقدام به سرکوب های گسترده اجتماعی وفرهنگی نموده است وهمچنین باورهای مذهبی وفرهنگ مردسالاری وزن ستیزانه درحال کاهش می باشد.به نظرمی رسدزنان معتادبسیارآسیب پذیرترازمردان معتاد می باشند.چراکه مصرف مواددرزنان اغلب باآسیبهای اجتماعی ازجمله فرار از خانه، روسپیگری وخشونت توٵم است.ازسوی دیگروقتی یک زن گرفتار اعتیادمیشود تنهااوگرفتارپیامدهای فردی واجتماعی سو مصرف نشده است بلکه مصرف مواددرزنان،فرزندان وخانواده آنها را نیز تحت تٲثیرقرارمی دهد.

ازسویی نه تنهادرفرهنگ ایرانی بلکه دراکثر فرهنگ های دنیابه زنان معتاد عمدتا به چشم افرادبی بند و باروبی عفت نگریسته می شودواگرچنینزنی خانواده نیزداشته باشد خانواده وی نیز ازاین انگها وبرچسبها مصون نخواهد بود. توضیح اینکه اعتیاد زنان عمدتاریشه وشرایط خانوادگی دارد.اغلب زنان معتاد مجرد،پدریابرادرمعتاددارندواکثرزنان متاهل دارای شوهران معتاد هستندوتوسط همسران خودآلوده شده اند.عامل دیگردرگرایش زنان به اعتیادمشکلات عاطفی است که به عنوان عاملی موثر در سوق دادن زنان بویژه دختران درمقایسه باپسران آسیب پذیرترند.به همین سبب ممکن است وقتی دچارمشکلات عاطفی می شوندبرای فرارازفشارهای ناشی ازمشکل،اقدام به مصرف مواد مخدر می نمایند. زنان عمومابواسطه روابط نزدیک ودوستانه باموادمخدرآشنامی شوند.عوارض وتبعات ویرانگر اعتیاد زنان معتدد و درسطوح مختلف فردی خانوادگی واجتماعی قابل بررسی است. درسطح فردی آمارجهانی نشان می دهد که عوارض اعتیاد در میان زنان درمقایسه بامردان بسیاروخیم تر است. بطورنمونه فاصله زمانی اولین تجربه مصرف مواد مخدر تا عمل تزریق درمیان زنان بطورمتوسط ۲سال ودرمیان مردان ٨ سال است یعنی زنان معتادبطورمتوسط۶سال زودترازمردان معتادبه ورطه وابستگی شدیدبه ماده مخدرکه طبعادرمان آن سخت تروعوارض جسمی وروانی واجتماعی اش به مراتب وخیم ترخواهدبودکشیده می شوند.موانع متعددی درمسیرترک اعتیاد و درمان زنان معتاددرایران وجوددارد. لیکن درحال حاضرهزینه درمان وترک اعتیاددرایران بسیارگران است چنانکه به گفته مددکاران اجتماعی،زنان معتادعموماجهت پرداخت هزینه های درمان خوددچارمضیقه شدیدهستند.علاوه براین چنانچه پیشتراشاره شد. معمولازنان معتاددارای شوهران معتادندکه عمومامراجعه همزمان هردوبه مراکزدرمانی راایجاب میکند چنانچه شوهران معتادازمراجعه به مراکز درمانی خودداری ورزند زنان نیز عمومابرای درمان وترک اعتیادمراجعه نخواهندکردزیرااکثرزنان معتادبرای مراجعه وهزینه درمان به مردها و شوهران خود وابسته هستند.

علاوه براین نبودمراکز مخصوص درمان وبازپروزی ویژه زنان معتاد عدم تفکیک برنامه های درمانی برحسب جنست و تمرکز درمان برمردان باعث شده تاشمارزنان معتادی که به مراکز درمانی مراجعه می کنندبه نسبت مردان درواقع حتی دراین زمینه هم مردان ازامکانات بیشتری نسبت به زنان درجامعه تحت حاکمیت جمهوری اسلامی که تبعیض جنسیتی رابصورت قانونمند وسیستماتیک نهادینه کرده برخوردارند.درجامعه کنونی ایران مردان معتادهرچندبسیاراندک وناچیزامابازازاین فرصت برخوردارندکه به مثابه یک بیمار موردقضاوت قرارمی گیرند چنانچه کمتر زن معتادی درجامع ایران با چنین قضاوتی روبرواست وعموما قضاوت هادر مورد آنان اخلاقی هستند.این موضوع ازیک طرف سبب شده تا بسیاری اززنان معتاد خود نیز این دیدگاه و نگرش را درونی کنند که گویا با ابتلا به اعتیاد دچار گناه و تزلزل اخلاقی شده اند لذا از بیان اعتیاد خویش شرمسارند و در نتیجه ازمراجعه به مراکز درمانی خودداری می ورزند.

افزایش زنان جوان معتاددرایران وآینده ای تاریک زنگ خطری است جدی برای آینده ای نه چندان دوردرایران وزنان سرزمین من قربانیان خاموش اعتیادهستند.

در پایان برای جلسه ماه آینده برنامه ریزی شد و جلسه در ساعت 8 به پایان رسید.

گزارش ماهانه نمایندگی هانوفر

محمد حسین بیداروند

این جلسه راس ساعت 11:30 به وقت اروپای مرکزی در تاریخ ششم مای 2015 برگزار گردید شرکت کنندگان این جلسه عبارت بودند ازآقایان:  محمدحسین بیداروند مسئول جلسه ، منوچهر شفایی ، مجتبی قاسمی ثامنی، علی تبریزی  ، بهادر تهی ماسوله، سیاوش عثمانی، مسعود رئیسی ، مهدی سرحدی

خانمها-صدیقه جعفری ، سیمین مسکینی، مرجان تابع بردبار

حاضرین در پالتاک آقایان : ، علی تورج منشی جلسه ، محمدرضا برزگر ، حسین حقیقی ، سعید ساعدی

و خانمها، فاطمه قادری، مریم پورحسینی.فاطمه تابع بردبار.معصومه فریدونی

درابتدا مسئول جلسه آقای آقای بیداروند از آقای  مجتبی قاسمی سامنی  دعوت کردند که تحلیل بررسی اخبار و موارد مغایرت آن با بیانیه حقوق بشردر ماه گذشته را اعلام کنند .

تحلیل خبر آقای قاسمی سامنی به شرح زیر میباشد :

اخراج یک دانشجوی بهائی از دانشگاه

10.jpg

صمیم دوکوهکی، دانشجوی بهائی، پس از یک ترم تحصیل در رشته ی موسیقی دانشگاه آزاد واحد بیضاء در استان فارس اخراج شد.پس از آنکه مسئولان دانشگاه باخبرشدند یکی از دانشجویان این واحد دارای دیانت جز اسلام است وی را در تاریخ دهم اسفند ماه ۹۳، به علت اعتقاد به دیانت بهائی از دانشگاه اخراج کردند.محدودیت های نیروی انتظامی برای بهاییان نيروی انتظامی طی دستوری خواستار ایجاد محدودیت های بیشتر و نظارت بر عملکرد بهاییان شده است.   این دستور در سال ۱۳۸۶ صادر شده و از اداره اماکن نیروی انتظامی خواسته شده است مانع فعالیت بهاییان «در مشاغلی با درآمد بالا» شود.دیوان عالی ایران حکم اعدام احسان ش. را که با یک بسیجی به نام علی خلیلی درگیر شده بود، تایید کرد. قاضی اصغرزاده به ایسنا گفته است که این حکم به زودی اجرا خواهد شد.احمد زیدآبادی، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی که از سال ۱۳۸۸ زندانی بود، با پایان دوران حبسش برای گذراندن پنج سال تبعید راهی گناباد، در استان خراسان رضوی شد.آقای زیدآبادی با همراهی پسرش و با ماشینی که خود کرایه کرده به گناباد رفته است.هزینه اسکان آقای زیدآبادی در گناباد هم باید توسط خودش پرداخت شود.خانواده او اجازه دارند که در دوران تبعید به او سر بزنند و یا حتی در کنارش زندگی کنند، اما اگر او بخواهد از گناباد خارج شود باید درخواست مرخصی بدهد.یک نفر متهم به قتل در زندان سنندج، پای چوبه دار بخشیده شد.با گذشت هشت سال از وقوع حادثه، مرد اعدامی به زندان شهرستان سنندج منتقل شد تا حکم وی اجرا شود، مقدمات اجرای حکم قصاص عامل جنایت آماده شد. آن روز رضا از سلول انفرادی خارج شد و مقابل روحانی زندان قرار گرفت، وصیت نامه اش را نوشت، با دیدن مادر مقتول فقط از او می خواست حلالش کند، خانواده جوان اعدامی هم پشت دیوار بلند زندان ایستاده و با خواندن دعا و قرآن، امیدوار بودند مادر مقتول رضایت دهد.ماموران دستبندی به دستان مرد اعدامی زده و چشمانش را بستند و او را آرام به سمت چوبه دار بردند، به سختی قدم برمی داشت و روی چهارپایه فلزی ایستاد.وقتی سردی طناب را دور گردنش حس کرد همه چیز را تمام شده دید و خود را برای مرگ آماده کرد، دیگر امیدی برای نجات نداشت و برای بخشش تلاشی نمی کرد، سکوت بر فضای سرد محوطه زندان حاکم بود، همه منتظر بودند مادر مقتول حکم را اجرا کند که او یک ثانیه مانده به اجرای حکم، فریاد زد بخشیدمش، اعدامش نکنید. از حق خود گذشتم، برای رضای خدا قاتل پسرم را بخشیدم، نمی توانم شاهد این باشم که مادر دیگری مثل من داغدار شود، امیدوارم این مرد به درگاه خدا توبه و زندگی سالمی را پس از آزادی شروع کند، سپس برادر مقتول طناب را از گردن مرد اعدامی باز کرد.ماموران، مرد اعدامی را که بشدت شوکه شده بود و قدرت حرکت نداشت از بالای چوبه دار پایین آوردند، آن سوی دیوار بلند زندان، خانواده مرد اعدامی پس از دقایقی که از زمان اجرای حکم گذشته بود دیگر امید خود را از دست داده و منتظر بودند تا جسد رضا را تحویل بگیرند که یکی از ماموران به آنها خبر داد، اعدامی بخشیده شده است.معصومه ظفر با بخشش خود زندگی دوباره ای به قاتلی داد که از گذشته خود پشیمان و چشم انتظار بخششی بود تا بتواند این گذشته را جبران کند.مادر مقتول درباره زمان اجرای حکم اظهار کرد: “زمانی که متهم را با دست و پای بسته به اتاق آوردند، با دیدن او دلم شکست.”“حال و روزش را که دیدم، خیلی ناراحت شدم. سکوت کرده بود و فضای سنگینی بر اتاق حاکم بود. به او گفتم چرا پسرم را کشتیو او سکوت کرد و سرش را پایین انداخت، فقط به من گفت مادر مرا حلال کن، من به تو و خانواده ات بدی کردم، حق من مرگ است، حکم را اجرا کن، فقط مرا حلال کن.”دیدن قاتل برای این مادر همچنان با یادآوری داغی تلخ همراه است، به همین دلیل شرط گذاشت او پس از آزادی از این شهر برود، پسران این زن در کارهای خیر فعالیت دارند و معصومه می گوید “اگر من قاتل را نمی بخشیدم، اجر کار پسرانم هم ضایع می شد و نمی دانستم چه جوابی به آنها بدهم.”حالا معصومه طعم شیرین بخشش را چشیده و تصمیم گرفته برای جلب رضایت مادر داغدار دیگری تلاش کند و برای این کار به استان همدان رفته تا مادری را از اجرای قصاص منصرف کند، او در این باره می گوید: “برخی قاتلان انسان های مجرم یا خطرناکی نیستند و به خاطر یک لحظه عصبانیت دست به قتل زده و از کار خود پشیمان هستند، این قاتلان را باید بخشید و به آنها فرصتی برای زندگی داد.”لازم به ذکر است که یک متهم دیگر به اعدام نیز در شهر ایلام مورد عفو و بخشش قرار گرفت رییس زندان مرکزی ایلام

علی جابری اظهار کرد: “آمار جلب رضایت شاکیان در سال های اخیر رشد مناسبی داشته است.”

سال گذشته پنج نفر از محکومان به اعدام در ایلام با تلاش مسوولان و رضایت شاکیان از دار مجازات رهایی یافتند.

مادر آتنا دائمی : ۱۴ سال حکم داده اند، هنوز حیرت زده ایم

آتنا دائمی، فعال مدنی که از ۲۹ مهرماه سال گذشته در زندان به سر می برد از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ۱۴ سال زندان محکوم شده؛حکم سنگینی که مادرش می گوید هم آتنا و هم خانواده اش را شوکه کرده و به هیچ عنوان تصورش را نمی کرده اند.

مادر آتنا دائمی می گوید که تنها خواسته اش آزادی دخترش است: من فقط آزادی آتنا را می خواهم چون بچه ام بی گناه است. او هیچ کاری نکرده، بی خود و بی جهت او را نگه داشته اند. او نباید زندان باشد یک دختر احساساتی با قلب پاک و احساس مسئولیت است که به درد جامعه می رسد من نمی دانم چرا اینکار را با او می کنند، من فقط آزادی اش را می خواهم.

طی ده روز گذشته تعداد زیادی از زندانیان سیاسی بند ۱۲ زندان رجایی‌شهر کرج (گوهردشت) به دلیل نصب دستگاه‌های موج‌شکن سرطان زا(پارازیت) دچار سردرد، بی‌حالی، لمس شدن اندام حرکتی و حالت تهوع، سرگیجه و… شده‌اند.

اخبار رسیده از زندان رجایی‌شهر حکایت از آن دارد که دستگاه‌های نصب شده برای ارسال پارازیت در محوطه سال بند ۱۲ زندان رجایی‌شهر باعث سردرهای شدید، بی‌حالی، لمس شدن اندام حرکتی، حالت تهوع، سرگیجه و… زندانیان محبوس در این بند شده است. علاوه بر این مسدود شدن اجباری پنجره‌ بندهای زندان رجایی‌شهر باعث کمبود اکسیژن و اختلال در تنفس زندانیان شده است.

احمدرضا احمدپور روحانی تبعیدی به شهرستان ایذه خوزستان از احتمال پایان تبعید اجباری خود به این شهر خبر داد.

احمدرضا احمدپور زندانی سیاسی سبز که از دو سال قبل به شهرستان ایذه جهت ادامه حکم خود تبعید شده است، از مکاتبه دادستان ویژه روحانیت خوزستان با کلانتری شهرستان ایذه خبر داده است.

این زندانی سیاسی سبز گفته است که «با توجه به لغو امتیازاتی مانند امتیاز مدارک علمی و حوزوی، قطع شهریه، خلع لباس و ممنوع الخروجی تقریبا یک قرنی خود، امکان فعالیت اقتصادی و گذران زندگی معمولی را نیز ندارد و به همین دلیل آزادی خود را نه احساس می‌کند و نه باور.»

لازم به ذکر است که این روحانی منتقد، از تاریخ ۱۳۸۸/۱۰/۲۶ لغایت ۱۴۷۲/۱۰/۲۶ به ممنوعیت خروج از کشور محکوم شده است.

آتنا فرقدانی به ۱۲ سال و ۹ ماه حبس محکوم شد

آتنا فرقدانی، نقاش و فعال حقوق کودکان که در زندان اوین به سر می برد، از سوی دادگاه شعبه ۱۵ انقلاب به ریاست “قاضی صلواتی” به تحمل ۱۲ سال و ۹ ماه حبس محکوم شد.

حکم صادره قطعی نیست و در مدت زمان ۲۰ روز مهلت تجدیدنظرخواهی و اعتراض مجدد وجود دارد.

وکیل پرونده ی آتنا فرقدانی، در مورد نحوه اعمال حکم، به خبرنگار هرانا، گفت: که این محکومیت با رعایت ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی جدید مصوب ۱۳۹۲ است و هفت سال و نیم آن قابل اجرا می باشد.

 اعدام ۱۳ زندانی در قزل حصار؛ ایست قلبی یکی از محکومان در انفرادی

صبح امروز، ۱۲ محکوم جرائم مواد مخدر در زندان قزل حصار کرج به دار آویخته شدند و یکی از محکومین قبل از اجرای حکم، با ایست قلبی جان خود را از دست داد.

رئیس بسیج: عامل مشکلات اقتصادی تنبلی در صنعت است نه تحریم‌های اقتصادی

محمد رضا نقدی، رئیس سازمان بسیج مدعی شده است که عامل مشکلات اقتصادی تنبلی در صنعت است نه تحریم‌های اقتصادی.

 محمد رضا نقدی با گفتن اینکه “کسانی که قبل از تحریم‌ها چلوکباب می‌خوردند حالا هم چلوکباب می‌خورند و کسانی که نان و پنیر می‌خوردند حالا هم، همان نان و پنیر را می‌خورند”، نتیجه می‌گیرد که تحریم‌ها تاثیری بر زندگی در ایران نداشته گفته است.
 
و در پایان از آقای علی تبریزی سخنران بعدی جلسه دعوت شد که به بررسی انطباق قانون اساسی در ایران با اعلامیه جهانی حقوق بشر بپردازند.

متن سخنرانی ایشان به شرح زیر میباشد :

منشور ملل متحد در تاريخ 26 ژوئن 1945 در سانفرانسيسكو در پايان كنفرانس ملل متحد درباره تشكيل يك سازمان بين‌المللي به امضاء رسيد و در 24 اكتبر همان سال لازم‌الاجرا گرديد. اساسنامه ديوان بين‌المللي دادگستري جزء لاينفك منشور ملل متحد است. اصلاحات مربوط به مواد 23، 27 و 61 منشور در 17 دسامبر 1963 توسط مجمع عمومي سازمان ملل متحد به تصويب رسيد و از 31 اوت 1965 لازم‌الاجرا گرديد. اصلاح بيشتري مربوط به ماده 61 در 20 دسامبر 1971 توسط مجمع عمومي به تصويب رسيد و در 24 سپتامبر 1973 لازم‌الاجرا گرديد. اصلاح ماده 109 نيز كه در تاريخ 20 دسامبر 1965 به تصويب مجمع عمومي رسيد در 12 ژوئن 1968 لازم‌الاجرا گرديد. با اصلاح ماده 23 منشور، تعداد اعضاي شوراي امنيت سازمان ملل متحد از 11 به 15 افزايش يافت. ماده اصلاحي 27 مقرر داشته است كه تصميمات شوراي امنيت درباره موضوعات مربوط به آئين كار با راي مثبت 9 عضو (سابقاً 7 عضو) و درباره ساير موضوعات با راي مثبت 9 عضو (سابقاً 7 عضو)، از جمله آراء پنج عضو دائم شوراي امنيت، اتخاذ شود.

11.jpg

 

با اصلاح ماده 61، كه در 31 اوت 1965 لازم‌الاجرا گرديد، تعداد اعضاء شوراي اقتصادي و اجتماعي سازمان ملل متحد از 18 به 27 افزايش يافت. اصلاح بعدي در ماده مزبور كه از 24 سپتامبر 1973 لازم‌الاجرا شد، تعداد اعضاي شوراي اقتصادي و اجتماعي سازمان ملل متحد را از 27 به 54 افزايش داد. اصلاح ماده 109، كه مربوط به بند اول ماده مزبور شد، مقرر مي‌دارد كه مي‌توان يك كنفرانس عمومي توسط دول عضو سازمان ملل‌متحد در تاريخ و محلي كه با دو سوم آراء اعضاء مجمع‌عمومي و راي هر يك از 9 عضو (سابقاً 7 عضو) شوراي امنيت تعيين مي‌شود تشكيل داد تا در منشور ملل‌متحد تجديد نظر شود.

بند سوم ماده 109 كه مربوط به امكان تشكيل كنفرانسي براي تجديد نظر در منشور ملل متحد در دهمين دوره اجلاسيه عادي مجمع عمومي است به همان صورت باقي مانده و در اشاره‌اي كه “راي هر يك از 7 عضو شوراي امنيت” رفته تغييري داده نشده زيرا سال 1955 در دهمين دوره اجلاسيه عادي مجمع عمومي و در شوراي امنيت براساس بند مزبور اقدام شده است.• ماده ی ۱
تمام ابنای بشر آزاد زاده شده و در حرمت و حقوق با هم برابرند. عقلانیت و وجدان به آنها ارزانی شده و لازم است تا با یکدیگر برادرانه رفتار کنند.ماده 3هر کس حق زندگي، آزادي و امنيت شخصي دارد.نگاهی به وضعیت اجرای ماده 3 اعلامیه جهانی حقوق بشر در ایراناصل 156 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایراناصل 19مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشن از حقوق مساوی بر خوردارن و رنگ و نزاد زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد شد.1اشفتگی وضعیت حقیقی و حقوقی اتباع خارجی.2عدم برابری حقوق پیروان ادیان با شیعه 12 امامی .3عدم برابری حقوق زن در خانواده . سپس آقای بیداروند از آقای مسعود رئیسی فعال حقوق بشر دعوت نمودند تا سخنرانی خود را درمورد آزادی بیان در ایران بیان کنند و سخنرانی ایشان به شرح زیر میباشد :

امروزه آزادی بیان یکی از اصلی ترین دغدغه‌های بشر می باشد.به این دلیل که تنها در نبود آزادی مطبوعات و آزادی بیان است که حکومت های خودکامه و دیکتاتوری به وجود می آید. از همین رو در اعلامیه جهانی حقوق بشر به طور کاملا شفاف به موضوع آزادی بیان اشاره شده.

در ماده ۱۹ اعلامیه ذکر شده:هر انسانی محق به آزادی عقیده و بیان است;و این حق شامل آزادی داشتن باور و عقیده ای بدون نگرانی از مداخله و مزاحمت,حق جستجو,دریافت و انتشار اطلاعات و افکار از طریق هر رسانه ای بدون ملاحظات مرزی است.

و اما موضوع آزادی بیان در ایران همواره یکی از صحبتهای همیشگی آزادی خواهان و فعالین مدنی بوده و می باشد.از همین روست که ایران تبدیل به یکی از بزرگترین زندان های جهان برای فعالین مدنی و روزنامه نگاران شده است.

بدون ابزارهای قدرتمند مطبوعاتی و رسانه ای که به نوعی کنترل کننده فعالیت های جامعه هستند,یک کشور نمیتواند به حیات سالم خود ادامه دهید.پس از روی کار آمدن نظام مستبد و ایدئولوژیست جمهوری اسلامی که چنگال قدرتش را در تنه تمام قوانین فرو می برد و از ایدئولوژی به عنوان ابزار و از مردم به عنوان برده برای بقای سیاسی خود استفاده میکند,وظعیت مطبوعات و آزادی بیان نیز به خطر می افتد و می توان گفت رسانه ها در چنین حکومتی از اولین هدف هاست که حکومت سعی در نابودی و یا سفارشی سازی آنها دارد.

و بدین ترتیب حکومت ایران چتری از خفقان و دیکتاتوری را بر ملت تحمیل کرد و در نبود احزاب و مطبوعات آزاد با هرگونه صدای مخالفی به شدت برخورد کرد و از این روست که ما شاهد تعطیلی های بیش از حد روزنامه ها و به زندان افکندن و کشته شدن روزنامه نگاران و فعالین حقوق بشر می باشیم. در حالی که در دو ماده از فصل سوم قانون مطبوعات ایران گفته شده:در ایران مطبوعات حق دارند نظرات,انتقادهای سازنده,پیشنهادها,توضیحات مردم و مسیولین را با رعایت موازین اسلامی و مصالح جامعه درج و به اطلاع عموم برسانند و همچنین هیچ مقام دولتی و غیر دولتی حق ندارد برای چاپ مطلب و یا مقاله ای در مقام اعمال فشار بر مطبوعات برآید و یا به سانسور و کنترل نشریات مبادرت ورزد. اما متاسفانه شاهد آن هستیم که در عمل کاملا بر عکس این رفتار میشود.

در تمامی حکومتهای خودکامه و دیکتاتور به مانند جمهوری اسلامی داشتن آزادی بیان و اندیشه چیزی کم از براندازی ندارد زیرا تنها به وسیله آزادی بیان است که میتوانیم انتقاد کنیم و مانع از  ازدیاد فساد شویم.به همین دلیل در طول عمر ۳۶ ساله جمهوری اسلامی همواره شاهد بد ترین احکام بودیم که برای مثال در چند روز گذشته به دو تن از بانوان ایران که کاری جز ابراز عقیده و نظر نکردند,

12.jpg

 

مجموعا بیش از ۲۶ سال حبس داد. از همین رو با وجود وعده های رییس‌جمهور حسن روحانی در مورد آزادی بیان با گذشت ۲ سال از عمر دولت او تغییری حاصل نشد. البته مشکل از آنجاست که بخش زیادی از موضوع آزادی بیان به خارج از حیطه دولت بر میگردد اما ظاهرا اعضای دولت به حدی محافظه کارند که حاظر نیستند برای ارتقای شاخص آزادی بیان ,هزینه حملات افراطیون ۱۰ درصدی که البته نیمی از بلندگوهای رسمی و غیر رسمی حکومتی را در اختیار دارند,تحمل کنند و از این رو همگام با دیگر نهادهای حکومتی تبدیل به ابزاری برای سرکوب هرچه بیشتر مردم شده اند. و اما نکته پایانی که توجه به آن نیاز همه ی انسان ها می باشد; همه ملت ها سقف آزادی دارند
سقف آزادی رابطه مستقیم با قامت فکری مردمان دارد , با همت بلند مردمان سقف بلند میشود , در جامعه ای که قامت تفکر و همت مردم کوتاه باشد سقف آزادی هم به همان نسبت کوتاه میشود . وقتی سقف آزادی کوتاه باشد، آدمهای بزرگ سرشان آنقدر به سقف میخورد که حذف میشوند، آدمهای کوتوله اما راحت جولان میدهند، بعضی از آدمهای بزرگ هم برای بقا آنقدر سرشان را خم می کنند که کوتوله میشوند. آن وقت سقف ها هی پایین تر و پایین تر می آید و مردم هی بیشتر و بیشتر قوز میکنند تا اینکه  تا کمر خم میشوند و دیگر نمیتوانند قد راست کنند . مردم نیز آزادی شان میشود یواشکی و زندگی شان میشود جهنم!

به امید روزهای بهتر برای بشریت

در پایان جلسه جناب آقای شفایی پیشنهاد  خود را در رابطه با موضوع سخنرانیهای آینده در جلسات مطرح کردند و ازاعضای کانون خواستند تا در مورد مباحثی جدید از جمله :

تعریف و روش حکومتی انواع دولت های دیکتاتوری. پادشاهی ، کمونیستی. دموکراسی ، جمهوری، مشروطه و ... تحقیق و صحبت بشود و در پایان پیشبینی برگزاری جلسه ی ماه اینده 4 جولای به اینصورت انجام شد :

منشی جلسه-خانم فاطمه تابع بردبار< مسئول جلسه-مسعود رئیسی

اخبار توسط اقای مهدی سرحدی سخنرانان به ترتیب : معصومه فریدونی مقایسه اعلامیه جهانی حقوق بشر با قانون اساسی.، اقای حسین حقیقی. اقای محمدرضا برزگر و خانم مریم پور حسینی.

ابتدای صفحه | بازگشت

 

all rights reserved @ Bashariat