آشنایی با کانون | نشریه | مواضع و بیانیه ها | درخواست عضویت | ارتباط با ما

ماهنامه بشریت شماره 165

 

 

 برابری زن و مرد

 بخش 2    پریسا حسین پور

5. سن مسئولیت کیفری: تبصره1 ماده 1210 قانون مدنی: سن بلوغ در پسر پانزده سال تمام قمری(14 سال و 6 ماه شمسی) و در دختر 9 سال تمام قمری(8 سال و 9 ماه شمسی) ماده 49 قانون مجازات اسلامی:اطفال در صورت ارتکاب جرم مبری از مسئولیت کیفری هستند و تربیت آنان با نظر دادگاه به عهده سرپرست اطفال و عندالقتضا کانون اصلاح و تربیت اطفال می باشد.تبصره یک: منظور از طفل کسی است که به حد بلوغ شرعی نرسیده باشد.

6- تابعیت: بند 2 ماده 976 قانون مدنی: اشخاص ذیل تبعه ایران محسوب می شوند: کسانی مه پدر آنها ایرانی است اعم از اینکه در ایران یا در خارجه باشند....5- کسانی که در ایران از پدری که تبعه خارج است بوجود آمده و بلافاصله پس از رسیدن به 18 سال تمام لااقل یکسال دیگر در ایران اقامت کرده باشند والا قبول شدن آنها به تابعیت ایران بر طبق مقرر خواهد بود که مطابق قانون برای تحصیل تابعیت ایران مقرر است. 6- هر زن تبعه خارجی که شوهر ایرانی اختیار کند...

ماده 986قانون مدنی : زن غیر ایرانی که در نتیجه ازدواج ایرانی می شود می تواند بعد از طلاق یا فوت شوهر ایرانی به تابعیت اول خود رجوع نماید مشروط بر اینکه وزارت امور خارجه را کتبا مطلع کند، ولی هر زن شوهر مرده که از شوهر سابق خود اولاد دارد نمی تواند مادام که اولا او به سن 18 سال تمام نرسیده باشد از این حق استفاده کند و در هر حال زنی که مطابق این ماده تبعه خارج می شود حق داشتن اموال غیر منقوله را نخواهد داشت مگر در حدودی که این حق به اتباع خارجه داده شده باشد...

تبصره 2 ماده 987: زنهای ایرانی که بر اثر ازدواج تابعیت خارجی را تحصیل می کنند حق داشتن اموال غیر منقول را در صورتی که موجب سلطه اقتصادی خارجی گردد ندارند.

7. دیه : ماده 294 قانون مجازات اسلامي:ديه مالي است كه به سبب جنايت بر نفس يا عضو به مجني عليه يا به ولي يا به اولياء دم او داده مي شود.

ماده 300قانون مجازات اسلامي:ديه قتل زن مسلمان خواه عمدي خواه غير عمدي نصف ديه مرد مسلمان است.  ماده 301قانون مجازات اسلامي:ديه زن و مرد يكسان است تا وقتي كه ديه به ثلث ديه كامل برسد در آن صورت ديه زن نصف ديه مرد است.

بند 6ماده 487قانون مجازات اسلامي: ديه جنين كه روح در آن پيدا شده است اگر پسر باشد ديه كامل و اگر دختر باشد نصف ديه كامل و اگر مشتبه باشد سه ربع ديه كامل خواهد بود.

8.ارث: ماده 899 قانون مدنی: فرض(سهم) سه وراث نصف ترکه است. شوهر در صورت نبودن اولاد برای متوفی اگرچه از شوهر دیگر باشد

ماده 900 قانون مدنی: فرض( سهم) دو وارث ربع ترکه( یک چهارم ترکه) است:

1- شوهر در صورت فوت زن با داشتن اولاد

2- زوجه یا زوجه ها در صورت فوت شوهر بدون اولاد.

ماده 907 قانون مدنی: اگر متوفی ابوین نداشته و یک یا چند نفر اولاد داشته باشد ترکه به طیق ذیل تقسیم می شود:... اگر اولاد متعدد باشد و بعضی از آنها دختر و بعضی از آنها پسر، پسر دو برابر دختر می برد.

ماده 906قانون مدنی: .... اگر پدر و مادر میت هر دو زنده باشند مادر یک ثلث و پدر دو ثلث می برد.

ماده 949قانون مدنی: در صورت نبودن هیچ وارث دیگر بغیر از زوج یا زوجه، شوهر تمام ترکه زن متوفات خود را می برد لیکن زن فقط نصیب خود را و بقیه ترکه شوهر در حکم مال اشخاص بلاوارث و تابع ماده 866 خواهد بود.

ماده 946: زوج (شوهر) از تمام زوجه ارث می برد لیکن زوجه (زن) از اموال ذیل:

1-از اموال منقول از هر قبیل که باشد.

2-از ابنیه و اشجار

ماده 947قانون مدنی:زوجه از قیمت ابنیه و اشجار ارث می برد و نه از عین آنها و طریقه تقویم آن است که ابنیه و اشجاربا فرض استحقاق بقا در زمین بدون اجرت تقویم می گردد.

9. قوانینی که از قتل های ناموسی حمایت می کند

ماده 220 قانون مجازات اسلامي: پدر يا جد پدري كه فرزند خود را بكشد قصاص نمي شود و به پرداخت ديه قتل به ورثه مقتول و تعزير محكوم خواهد شد.

ماده 630 قانون مجازات اسلامی: هرگاه مردی همسر خود را در حال زنا با مرد اجنبی مشاهده کند و علم به تمکین زن داشته باشد می تواند در همان حال آنان را به قتل برساند و در صورتی که زن مکره باشد ( به اجبار تن به عمل جنسی داده باشد) فقط مرد را می تواند به قتل برساند. حکم ضرب و جرح نیز در این موارد مانند قتل است.

9.شهادت (گواهی دادن) ماده 495 قانون مجازات اسلامی: دیه مربوط به بینایی در صورت اختلاف بین متخلف و کسی که تخلفی بر او روا شده است، با گواه دو کارشناس مرد یا یک کارشناس زن به این که بینایی از بین رفته و دیگر بر نمی گردد.... ثابت می شود.

ماده 230 قانون آیین دادرسی دادگاه عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب 1370، در دعاوی مدنی ( حقوقی) تعداد و جنسیت گواه، همچنین ترکیب شاهدان با سوگند به ترتیب ذیل است:

الف) اصل طلاق و اقسام آن و رجوع در طلاق و نیز دعاوی غیر مالی از قبیل مسلمان بودن، بلوغ، جرح تعدیل، عفو از قصاص، وکالت، وصیت یا گواهی: با حضور دو مرد قابل اثبات است. در واقع زنان در این امور نمی توانند شهادت دهند.

ب) دعاوی مالی یا آنچه که مقصود از آن مال است از قبیل دین، ثمن مبیع( خرید و فروش)، معاملات وقف، اجاره، وصیت به نفع مدعی، عصب، جنایات خطایی و شبه عمد که موجب دیه است با گواهی: دو مرد، یا یک مرد و دو زن قابل اثبات است.

ج) دعاوی که اطلاع از آن ها معمولا در اختیار زنان است از قبیل ولادت، رضاع، بکارت و عیوب درونی زنان با گواهی: چهار زن، یا دو مرد، یا یک مرد و دو زن قابل اثبات است.

د) اصل ازدواج با گواهی: دو مرد و یا یک مرد و دو زن قابل اثبات است. ماده 74 قانون مجازات اسلامی: زنا چه موجب حد جلد باشد و چه موجب حد رجم با شهادت 4مرد عادل يا سه مرد عادل و2 زن عادل ثابت ميشود.

ماده 76قانون مجازات اسلامی : شهادت زنان به تنهايي يا به انضمام شهادت يك مرد عادل زنا را ثابت نمي كند بلكه در مورد شهود مذكور حد قذف طبق احكام قذف جاري مي شود (حد قذف يعني 80 ضربه شلاق در مرد زناني كه به تنهايي يا –به جاي سه مرد –تنها با يك مرد به دادگاه بيايند و در مورد زنا شهادت بدهند صادر مي شود) .

ماده قانون مجازات اسلامی119:شهادت زنان به تنهايي يا به ضميمه مرد لواط را ثابت نمي كند .

ماده 128:راه هاي ثبوت مساحقه (همجنس گرایی زنان) در دادگاه همان راه هاي ثبوت لواط است (يعني با شهادت 4 مرد)

ماده 137قانون مجازات اسلامی:قوادي با شهادت دو مرد عادل ثابت مي شود.

10- دیگر قوانین تبعیض آمیز سنگسار: ماده83 قانون مدنی: حد زنا در موارد زیر رجم(سنگسار) است.   زنای مرد محصن( متاهل) و زنای زن محصنه( متاهل) با مرد بالغ.

پوشش اجباری: تبصره 638 قانون مجازات اسلامی:زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به حبس از ده روز تا دو ماه و یا از پنجاه هزار تا پانصد هزار ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد.

شرط رییس جمهور بودن در ایران:اصل 115 قانون اساسی: رییس جمهور از میان رجال مذهبی و سیاسی که واجد شرایط باشند انتخاب گردد.....

ارائه راهکارهایی جهت کاهش خشونت علیه زنان

تقی صیاد مصطفی

Description: C:\Users\Saeed\Desktop\viol.abuse2.jpg

خشونت خانگی خشونتی است که در حوزه خصوصی و محیط خانواده به وقوع می پیوندد و میان افرادی رخ می دهد که به سبب صمیمیت، ارتباط خونی یا قانونی، به یکدیگر پیوند خورده اند. "خشونت خانگی عبارت است از: بدرفتاری جسمی،‌ جنسی و روانی، از قبيل منزوی کردنِ اجباری، تحقير، ‌محروم ساختن از حمايت، و تهديد، کنترل کردن و زير پا گذاشتن حقوق مربوط به توليد‌ مثل ". خشونت خانگی در تمام سنين، طبقات، نژادها، سطوح مختلف درآمد و تحصیلات، اقوام، گروههای اقتصادی و اجتماعی روی می دهد. تاكنون مطالعات و پژوهش های بسیاری در زمينه شناسايی انواع بدرفتاری ها با اعضای خانواده دركشورهای مختلف صورت گرفته و يافته های متنوعی ارائه شده است . نتایج حاصل از «طرح ملی خشونت علیه زنان» نشان داد که شاخص خشونت خانگی به تنهایی و بدون محاسبه سایر اشکال خشونت های مبتنی بر جنسیت، 52 درصد است. یکی از عوامل تشدید کننده خشونت به زنان در خانه توسط همسر، وجود قانون تمکین است، که برتری انگاری مرد نسبت به زن را نشان می دهد "تمکین یکی از تکالیف زن در برابر شوهر به شمار می‌رود که به دو نوع «تمکین خاص» و «تمکین عام» تقسیم می‌شود. تمکین خاص به برآوردن درخواست‌های جنسی شوهر و تمکین عام به انجام وظایف خانوادگی، اطاعت از شوهر و پذیرفتن ریاست شوهر بر خانواده است. وظیفه تمکین عام ایجاب می‌کند که زن نظرات مرد در مورد تربیت فرزندان، امور خانوادگی، و کارها و روابط اجتماعی خود را بپذیرد و از آن اطاعت کند".  در خانواده ها و جوامع سنتی و مذهبی با توجیهاتی چون عدم رعایت ارزش ها و آداب و رسوم قومی ،قبیله ای و سـنت ها  و به بهـانه حفظ آبرو، زنان به شدیدترین شکل تنبیه می شوند. حتا مردان خانواده به خود حق می دهند که «برای حفظ ابرو» اقدام به قتل همسر، خواهر و دختر خود بکنند. با تأسف باید گفت که قتل های ناموسی که از فجیع ترین نوع خشونت علیه زنان است دارای ماده قانونی توجیه کننده است. شخص قربانی که مورد سوءظن قرار می گیرد، غالباَ توسط وابستگان مرد همچون پدر، برادر، عمو، و یا دایی خود به قتل می رسند. ماده 630 تحت عنوان «قتل در فراش» و ماده 220قانون مجازات اسلامی معروف به «فرزندکشی» از جمله قوانینی هستند که نه تنها مغایر با اعلامیه جهانی حقوق بشرند بلکه خانه را به محلی ناامن و به خطرنـاک‌‌تـرین مکان ممکن برای اعمال خشونت  تبدیل می کنند.  

برای کاهش خشونت چه می توان کرد ؟  

علاوه بر آنچه گفته شد عوامل دیگری در اشاعه خشونت علیه زنان مؤثر است. درمیان بسياری از خانواده‌ها  تبعيض ميان فرزند دختر و پسر، يک امر عادی و پذيرفته شده است. باورهای نادرستی مبنی بر برتری مرد نسبت به زن وجود دارد. حتا زنان بسیاری  تبعيض بین زن و مرد را اجتناب‌‌‌ناپذیر و یا ضروری می‌‌دانند. همچنین وجود قوانین تبعیض آمیز که به طور مستقیم و یا غیر مستقیم خشونت را ترویج می‌‌کنند. زیرا تبعیض علیه زنان به معنی نقض اصول برابری حقوق و احترام به شخصیت انسان است. پنهان نگه داشتن خشونت نیز یکی از شایع ترین علل خشونت خانگی است. عدم خودآگاهی زنان به حقوق فردی و اجتماعی، و نیز روحیه و فرهنگ برتری طلبی جنس مذکر، ترویج فرهنگ خشونت از طریق رسانه ها به ویژه برنامه ها و سریال های تلویزیونی، اعمال قدرت و کنترل «دیگری»، عادی سازی پدیده ی خشونت در زندگی روزمره، دسترسی نداشتن به اشخاص و نهادهای حمایت کننده، و... همه و همه از عوامل تشدید و تداوم خشونت علیه زنان است به همین سبب، عملی ترین راه ماندگار برای کاهش خشونت خانگی، همانا ارتقاء آگاهی از طریق آموزش است. همچنین کاهش خشونت مستلزم حساس سازی افراد جامعه نسبت به خشونت علیه زنان و شناسایی انواع خشونت است. مبارزه با خشونت در عـرصه عمومـی و قانونـگذاری و تـدوین قوانین مترقی  نیازمنـد یک اراده جمعـی است که جـز با شکستن سکوت تاریخی زنان و تمامی برابری‌ خواهان محقق نمی شود. قوانین تبعیض آمیز علیه زنان مستقیم و یا غیرمستقیم اغلب منشاء دینی دارند. بنابراین جدایی نهـاد دین از ساختـار‌های اداره ی جامعه یک ضرورت است.  

برخی موارد و  ابزارهای پیشگیری از خشونت:   

آموزش و آگاه سازی مردان نسبت به حقوق زنان یکی از مهم ترین راه های جلوگیری از بسط خشونت است. زیرا غالباَ خشونت توسط مردان بر زنان اعمال می شود در حالی  که هیچ کسی خشن متولد نمی شود. خشونت ذاتی مردان نیست بلکه در نتیجـه القائات و باورهای غلط  مربوط به مفهـوم مرد بودن است که مردان خشـن می شوند. بنابرایـن نقش عمده پایان دادن به خشونت علیه زنان برعهده آنان است و مردان باید مشارکت مؤثـر در پیشگیری از خشونت داشته باشند.کاهش خشونت نسبت به زنان در خانواده مستلزم کسب استقلال اجتماعی و اقتصادی، ارتقاء سطح دانش، بالا بردن اعتماد به نفس زنان است.  تدوین لوایح و قوانینی چون «امر به معروف و نهی از منکر» می تواند بسترساز خشونت علیه زنان باشند. در عوض باید قوانینی تصویب بشود که اعمال هرگونه مداخله خشونت آمیز در زندگی زنان را به شدت منع کند.  ارائه آموزش های لازم به زنان برای رسیدن به خودآگاهی درمورد حقوق انسانی و شهروندی خود و شناختن مصادیق خشونت، و همچنین آموزش راه‌‌‌های مقابله با خشونت.  دولت ها باید قوانینی را که به خشونت علیه زنان دامن می زند لغو کرده و قوانین غیر تبعیض امیز و مبتنی بر اعلامیه حقوق بشر وضع کنند.پیوستن به کنوانسیون رفع هر گونه اشکال تبعیض علیه زنان، (شورای نگهبان این کنوانسیون را مغایر با اصولی از قانون اساسی و ضروریات دین اسلام در مواردی چون ارث، طلاق، شهادت، سن بلوغ، حجاب و تعدد زوجات دانسته و آن را رد کرده است.)  اجرای مفاد و دستور العمل های اعلامیه جهانی منع خشونت علیه زنان.  حذف کلیشه های جنسیتی  از کتاب های درسی مانند کلیشه های مبتنی بر مردمحوری؛ زیرا این کلیشه ها در جهت حفظ نقش مرد در قلمروی فعالیت های وسیع و متنوع اجتماعی و حفظ نقش زن در چارچوب خانواده اشاعه داده است. حذف کلیشه های جنسیتی که  در محیط های آموزشی و تربیتی، ارزش های مردسالاری و تبعیض و اقتدارگرایی را در ذهن کودکان و نوجوانان حک می کنند.  دولت ها موظفند راهکارهای پیشگیرانه و دستورالعمل های جامع حقوقی، سیاسی، اداری و فرهنگی که حمایت از زنان را در مقابل هرگونه خشونت ترویج می کند، تدوین کنند.  

استفاده درست و هوشمندانه از رسانه ها برای ترویج فرهنگ برابری خواهانه.  

برگزاری سمینارها و انتشار مقالات و انجام تحقیقات اجتماعی و علمی و روانشناختی توسط اشخاص حقیقی و حقوقی در زمینه مسائل مرتبط با انواع خشونت.

 

اردوگاه مرگ

فریبا ضیایی

سوله یا کمپ کهریزک نام بازداشتگاهی مخوف در شهرک «سنگ» است که در جنوب شرق تهران، از توابع شهرستان ری واقع شده است.نیروی انتظامی جمهوری اسلامی در سال ۱۳۸۳ به دنبال اجرای طرحی که آن را «جمع آوری اراذل و اوباش» خوانده بود، «کهریزک» را برای نگهداری دستگیرشدگان این طرح مورد استفاده قرار داد. همان زمان نیز جمعی از روزنامه نگاران و فعالان حقوق بشر و انجمن دفاع از حقوق زندانیان نسبت به برخوردهایی که در این بازداشتگاه با زندانیان صورت می گرفت اعتراض کردند. شیوا نظرآهاری روزنامه نگار و فعال حقوق بشر و مهدی محمودیان، عضو انجمن دفاع از حقوق زندانیان ازجمله کنشگران مدنی بودند که پیش از این پیگیر وضع نابسامان بازداشت شدگان در کهریزک بودند.

«کهریزک» هرچند نام چندان گمنامی نبود، اما پس از انتخابات دهمین دوره ی ریاست جمهوری سال ۸۸ بود که این نام، به شکلی دردآور، تلخ و فاجعه بار شهره شد. افکار عمومی در داخل و خارج از بازداشتگاهی به نام کهریزک باخبر شدند؛ بازداشتگاهی که در آن معترضان به نتایج انتخابات به بدترین شکل مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار گرفته و در مواردی جان باخته بودند. اردوگاه مرگ کهریزک تشکیل شده از سوله ای که سطح آن از سطح زمین پایین تر است و همچنین تعدادی کانتینر فلزی که همۀ آنها طوری درست شده است که قربانی خود را برای تحت فشارهای طاقت فرسا قرار دادن بکار برده می شد. یکی از سوله ها که بصورت مستطیلی شکل می باشد آن را قفس بندی کرده اند که مساحت هر قفس 30 متر مربع می باشد. همچنین کانتینرهای فلزی که برای شکنجه و حتی قتل بکار برده می شوند در این اردوگاه قرار دارند. زندانیان علاوه بر شکنجه های طاقت فرسا در کرسنگی مفرط قرار داده می شدند.شاهدان عینی و بازداشتی‌های آزاد شده از کهریزک، وضعیت این بازداشتگاه غیر قانونی را این‌گونه توصیف می‌کنند: در یک سولهٔ ۲۰۰ متری بدون وجود دستگاههای تهویهٔ هوا، چندین معتاد کراکی که امیدی به زنده ماندن آنها نیست و بدن‌هایشان کرم گرفته، دراز به دراز بر روی زمین افتاده‌اند؛ و در کنار آنها، بازداشت شدگان نگهداری می‌شوند. بازداشت‌شده‌ها حدود ۱۰۰ نفرند که به این محیط غیر بهداشتی با هوای نامطبوع منتقل شده‌اند. آنها صف می‌کشند تا بتوانند از زیر در، ولو برای دقیقه‌ای از هوای بیرون تنفس کنند. یکی از بازداشتی‌ها در اثر برخورد باتوم به سرش، کم کم بینایی خود را از دست داد؛ ولی با وجود اطلاع شکنجه‌گران کهریزک از وضعیت وی، او را از این محل غیر بهداشتی خارج نکردند. دو روز قبل از آزادی، بازداشت‌شده‌ها به اوین منتقل می‌شوند و فردی که بینایی خود را از دست داده بود، در اتوبوسی که به سمت اوین در حرکت بود، بر روی پای یکی دیگر از بازداشت شدگان جان می‌سپارد. از دیگر شکنجه‌ها در کهریزک آن است که بدن‌ها را خیس می‌کنند و بعد با شلنگ و سیم، بازداشت‌شده‌ها را کتک می‌زنند تا درد تا عمق جان آنها نفوذ کند. ه نقل از یکی دیگر از آزاد شدگان جمعیت زیادی را که مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفته‌اند در محیط بسته‌ای بدون تهویه و در تاریکی مطلق قرار می‌دهند. این شخص عنوان کرده‌است که در مدت بازداشت وی چهار زندانی فوت شده‌اند. هم چنین یکی از زندانیان زن بازداشتگاه کهریزک در خرداد ۱۳۹۰ در ویدئویی عنوان کرد که در بازداشتگاه کهریزک مورد آزار جنسی قرار گرفته است. جبهه مشارکت ایران اسلامی در بیانیه‌ای در تشریح بخشی از آنچه که در بازداشتگاه‌های جمهوری اسلامی علیه بازداشت‌شدگان انجام می‌شود، آورده‌است که در برخی موارد بازداشت‌شدگان «با کتک و شلاق در صف‌های منظم حتی مجبور به فحاشی به خود و ناموس خود نیز می‌شدند و یا روی بدن آنها بنزین ریخته و ساعت‌ها در هوای گرم تابستانی در زیر آفتاب نگه می‌داشتند یا مجبور به لیس زدن کاسه توالت کلانتری شده‌اند.» در میان کسانی که به صورت رسمی مسئولیت اعمال خشونت در این بازداشتگاهِ مخوف در ایران را پذیرفته و دستور پیگیری و پلمپ شدن آن را داده اند، نام آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی بارها از سوی رسانه ها مطرح شد. نام دیگری که به همراه بازداشتگاهِ کهریزک بسیار در رسانه ها مطرح شده است، نام سعید مرتضوی دادستان وقت تهران بود. احمدرضا رادان جانشین فرمانده نیروی انتظامی نام دیگری بود که گزارش هایی در مورد نقش او در ماجرای بازداشتگاه کهریزک منتشر شده بود.این پایانِ ماجرای بازداشت شدگانِ انتخابات سال ۸۸ نبود و کهریزک همچنان قربانی می گرفت. پس از آنکه پیگیریِ قضاییِ جرم اعمال شده در کهریزک در دستور کار قوه قضاییه قرار گرفت، خبر دیگری در صدر اخبار قرار گرفت که بر اساس آن یکی از پزشکان وظیفه ی ایرانی به نام رامین پوراندرجانی که مسئولیت مداوای بازداشت شدگان کهریزک را عهده دار بود، به دنبال افشای برخی حقایق با مرگی مشکوک، به جمعِ قربانیانِ دیگرِ کهریزک پیوست.نام سعید مرتضوی دادستان وقت تهران نیز تقریبا از سوی اکثریت خانواده های جان باختگانِ کهریزک و نیز از سوی کمیته ای که برای پیگیری حادثه ی این بازداشتگاه در مجلس تشکیل شده بود و همچنین از سوی پرسنل نیروی انتظامی به عنوان متهم ردیف اولِ پرونده کهریزک بارها و بارها مطرح شد. حتی عباس جعفری دولت‌آبادی، دادستان تهران نیز سعید مرتضوی را «شاخص‌ترین فرد» در پرونده کهریزک نامید. در روزهای نخستِ جان باختن بازداشت شدگانِ کهریزک، نشریه ی « پنجره» که در داخل ایران منتشر می شود، با استناد به سخنان پدر محسن روح الامینی گزارشی منتشر کرد که در آن نام «سعید مرتضوی» به عنوان آمر اصلی این پرونده مطرح شد. بر اساس این گزارش پس از آنکه خبر ضرب و شتم بازداشت شدگان هجده تیر در کهریزک به گوش رهبری جمهوری اسلامی رسیده بود، آقای جلیلی دبیر این شورا از طرف آیت الله خامنه ای هم مکلف شده تا پیام انتقال این بازداشت شدگان از کهریزک به اوین را به مرتضوی منتقل کند. در این گزارش آمده است که دبیر شورای عالی امنیت ملی با مرتضوی دادستان وقت تهران تماس می گیرد و "دستور رهبر انقلاب" را به وی ابلاغ می کند اما مرتضوی با این استدلال که جا در زندانهای دیگر وجود ندارد از اجرای این کار طفره می رود و در نهایت دستور تعطیلی بازداشتگاه از سوی آیت الله خامنه ای صادر می شود. اما دیگر کار از کار گذشته بود و چند زندانی جان شان را در مسیر انتقال از کهریزک به اوین از دست داده بودند. مهدی کروبی یکی از نامزدهای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نامه ای را خطاب به هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نوشت. وی در آن نامه عنوان کرد مستنداتی دارد که ثابت می‌کند برخی از بازداشت‌شدگان، در کهریزک مورد تجاوز جنسی قرار گرفته ‌اند.

آقای کروبی در نامه خود خطاب به آقای هاشمی رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام نوشته بود: «عده‌ای از افراد بازداشت‌شده مطرح نموده‌اند که برخی افراد با دختران بازداشتی با شدتی تجاوز نموده‌اند که منجر به ایجاد جراحات و پارگی در سیستم تناسلی آنان گردیده است. از سوی دیگر افرادی به پسرهای جوان زندانی با حالتی وحشیانه تجاوز کرده‌اند به طوری‌که برخی دچار افسردگی و مشکلات جدی روحی و جسمی گردیده‌اند و در کنج خانه‌های خود خزیده‌اند.» آقای کروبی در نهایت پاسخ روشنی از سوی مقامات جمهوری اسلامی در مورد درخواست خود برای بررسی خبرهای مربوط به تجاوز در زندان نگرفت. کروبی تنها یک روز پیش از آنکه از سوی نهادهای امنیتی حصر شود در مصاحبه ای با جرس رفتارهای صورت گرفته با معترضان مصر و ایران را قابل مقایسه ندانست و گفته بود: در ایران لکه ننگی همچون بازداشتگاه کهریزک را بوجود آوردند و بعد هم به جای پاسخگویی به ما حمله کردند.

زندانیان کهریزک که اکنون به زندانهای دیگر منتقل شده‌اند هنوز به شرایط عادی برنگشته‌اند و به انواع بیماریهای گوارشی مبتلا هستند.

نقض حقوق زنان در ايران

محمد ایمانی

امروز بر ان شدم درمورد حقوق پایمال شده زنان در ایران  مقاله ای ارائه بدم،و امیدوارم که گزارش من مفید به فایده باشه.من مقاله خودم ر با چند بیتی شعر که خودم سرودم اغاز میکنم.

نماد پاکیم من                من زنم

مادرم من هستیم من          من زنم

در جهل نادانان اسیرم      من زنم

رنج دوران ها کشیدم        من زنم

بردبارم من صبورم          من زنم

اما هنوزم با اقتدارم          من زنم

شاعر: محمد ایمانی

ایران کشوری است با قدمت بیش از 2500 سال و این کشور در طول تاریخ نقش بسزایی در رشد و بالندگی جهان ایفا نموده است. ایران باستان یکی از قدرتمند ترین و مرفه ترین دولتهای زمان خود به شمار می آمد و امپراطوری که از چین تا مصر و اروپا گسترده بود و از یمن تا آسیای میانه گسترده بود منشا خدمات زیادی به پیشرفت جامعه بشری بوده است. با مطالعه آداب و رسوم گذشته این کشور مشاهده می کنیم که در کنار مردان بزرگ این سرزمین نقش زنان در این جامعه پیشرفته بسیار چشمگیر بوده است تا جایی که فرمانده کل نیروی دریایی امپراطوری ایران در 2300 سال پیش به عهده یک زن بوده است و پیشتر از آن زنان در تشکیل این دولت و هدایت درست آن نقش بسزایی داشته اند در دوره های مختلف پاد شاهی ایران نیز برای مقام زن اهمیت زیادی قائل بوده اند و فضای باز حکوت آن زمان و زفاه اقتصادی آن باعث رشد و بالندگی هر چه بیشتر زن و مرد شده است به نحوی که همانطور که در تاریخ می خوانیم در دوره داریوش کبیر زنان ایرانی به کسب انواع هنر نظیر موسیقی. آرایش و هنرهای دستی پرداخته اند. در دوره های بعدی نیز در تاریخ این کشور می توانیم بر چندین پادشاه زن اشاره کنیم در دوره ساسانی زنان در دربار در کارهای خلق آثار فاخر ادبی- هندی و موسیقایی نیز نقش بسزایی داشته اند و مقام زن در دربار خانواده و اجتماع بسیار شامخ و برجسته بوده است.

این موضوع بسیار ساده حقوق زن به موضوع بسیار پیچیده وغیر قابل حلی در ایران در طی سالیانه قبل تا کنون منجرب شده است، که بازتاب های روانی جبران ناپذیری در میان زنان و مردم ایران بجای گذاشته. بطوری که که حتی با کمی تعمل میتوان دریافت که چه فاجعه انسانی و بشری در ایران قابل رخ دادن ورخ داده است از انجایی که وقتی به آمارها و ارقام افسردگی درمیان زنان و دختران نگاه میکنید با اینکه مرکز امار ایران مرجع قابل اطمینانی در ایران و جهان بشمار نمیرود ،اما بر آن شدم که نظرتون رو به این موضوع جلب کنم.میزان زنانه مبتلا به افسردگی در ایران حدوده دو برابر مردان میباشد.ودر حدوده"۲۲ تا ۲۵ درصد افراد جامعه ایران به اختلالات روانی دچارند. مشکلات روان‌پزشکی در جامعه به کوه یخی شبیه است که تنها نوک آن پیداست.زنان و مردان چون از انگ خوردن می‌ترسند به پزشک مراجعه نمی‌کنند. بنابراین آمار وزارت بهداشت خوشبینانه است".ولی اگر شما فقط به چهره اکثر زنان ودختران ایرانی نگاه کنید قبار افسردگی و نارضایتی رو بوضوح مشاهده میکنید.لازم بذکر است "تنها حدود یک چهارم افرادی که به اختلال روانی دچار هستند برای درمان به روانکاو یا روان‌پزشک مراجعه می‌کنند و در میان آنها نیز تنها حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد روند درمان بیماری خود را تا پایان پیگیری می‌کننده نوشته بهار نیوز، مطالعات دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال‌های ۱۳۷۸ و ۱۳۸۷ نشان می‌دهد که میزان شیوع اختلال‌های روانی در میان ایرانیان در فاصله‌ ۹ سال ۶۰ درصد افزایش پیدا کرده  به اندکی بیش از ۳۴ درصد رسیده است.و در سال های اخیر نیر سر سعودی چشمگیری بخود گرفته است. بحران اقتصادی، تغییر و تحولات سریع اجتماعی، استرس یا فشار روانی پیوسته و نداشتن امید به آینده از جمله عواملی هستند که به افزایش آمار اختلال‌های روانی در یک جامعه دامن می‌زنند.در تحقیقات دانشگاه علوم پزشکی تهران، عدم شادمانی و احساس رضایت - شادی عمیق - برای مدتی طولانی، احساس ناامنی و ترس، عدم برنامه ریزی و نداشتن نقشه برای ده سال آینده، بیان مشکلات و چالش های موجود جامعه به طور مکرر و حسرت گذشته و بی اعتنایی به آینده از جمله موارد اصلی بروز افسردگی زنان در جامعه ایران اند.این آمار در کنار سخنان دکتر علی فرهودیان، رییس مرکز تحقیقات سوءمصرف و وابستگی به مواد دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی که روز گذشته در نشست هم‌اندیشی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی بیان شد، اهمیت ویژه ای می یابند: "سن مصرف مواد مخدر در میان زنان و دختران به شدت کاهش یافته است و آمارها حاکی از آن است که میزان مصرف روانگردان ها در میان دختران ۵۰۰ برابر شده است. مصرف سیگار، قلیان و حشیش در دختران به شدت در حال افزایش است. از سوی دیگر بیش از ۶۰ درصد از زنان زندانی جرایمی دارند که ارتباط مستقیم با مصرف مواد مخدر دارد. مصرف مواد مخدرموجب پرکاری و اجبار جنسی می‌شود ودختران در مکان‌ها، افراد و شرایط خطرناک اقدام به ارتباط جنسی می‌کنند. به همین دلیل بسیاری از رفتارهای جنسی از مصرف مواد محرک سرچشمه می‌گیرد و وضعیت به گونه‌ای است که بیم آن می‌رود که فرهنگ کلی جامعه تحت تاثیر قرار گیرد."

به گفته فرهودیان مصرف مواد مخدر بر زنان متفاوت از مردان است و در حال حاضر با پدیده تلسکوپی در اعتیاد مواجه هستیم که به معنای رشد سریع تر معضل اعتیاد بین زنان است.اسفانه زنان معتاد هنگامیکه برای درمان مراجعه می کنند به آنها انگ های زیادی زده می شود. به همین دلیل بسیاری از زنان معتاد حاضر به مراجعه برای درمان خود نیستند تا از طرف خانواده، جامعه و محیط کار خود طرد نشوند. از سوی دیگر بسیاری از زنان معتاد از اعتیاد خود درآمد کسب می‌کنند و پس از ترک، منبع درآمد خود را از دست می‌دهند. در کلینیک‌ها، زمانی که زنی برای درمان اعتیاد خود مراجعه می‌کند، حتی نگاه منشی و روانشناس مرکز نیز به او تغییر می‌کند، این در حالیست که این افراد باید نگاه صحیحی به زن معتاد داشته باشند. هدف من از  اعلام این امار و گزارش این است که هر عملی یک بازتاب و عکس العملی دارد  . با توجه به عدم توجه به حقوق زنان در ایران از طریق نهادهای دولتی ما شاهد اینگونه فجایع انسانی در ایران هستیم . انسان وقتی کلمه فاجعه رو میشنوه نا خوداگاه تصوری از انفجار یا حادثه ای بزرگ در ذهنش تداعی میشه ولی لازم بذکره که بدانیم هر یک فرزندی رو که ما از دست میدیم ویا پژمرده وافسرده و ترد شده از اجتماع میبینیم این خودش بزگترین فاجعه هستش.لازم به پرسشه خدا جویانی که به اسم خداوند بر مردم حکومت میکنند اینه که ایا زن که همان مادره و کسیه که در همه ادیان ستایش و نکوهش شده اینطور شامله بیتوجهی و رنجش قرار بگیره؟ نخیر ارزش زن خیلی والاتر و بزرگتر از اینهاست. این مشکلات ازکجا نشءت میگیره از انجایی که  زن محبوسه ،مجبوره همیشه تن به خواسته های غیره انسانی بده، قانون دسته زن رو در جامعه بسته ،شما نظری به خشونت بر علیه زنان بکنید چرا یک مرد اجازه داره زنه خودش رو تنبیه کنه و چرا یک زن پس از  نه ماه حمل کردن بچه خود پس از شش سال حقه نگهداری از بچه خودش رو نداشته باشه و چرا یک زن همیشه باید باکره باشه در صورتی که مرد ویا جنس مخالف اون اختیار همه جور رفتاری رو داره، اینها همه درده دردی که در کشورهای پیشرفته مثل آلمان به ان توجه شده ، زنانه ما حق دارند شرایطی مساوی با مردانه ما داشته باشند حقی از قبیله ازادی اندیشه پوشش ازادی بیان بدونه ترسیدن از ارگان و دولتی ،بنظر همه بزرگان صاحب نظر در عرصه علم، فرهنگ، هنر وبشر دوستان در دنیا  زن حقه برابری با مرد را دارد چرا چون حق طبیعی و خدا دادی ان است وتا کنون هیچ دلیل منطقی مبنی بر برتری مرد بر زن هنوز اثبات نشده است. در این قسمت میپردازم به چند موارد و مشکلاتی که حق ابتدایی هر زن در طول زندگی هستش:1: نبود ازادی پوششی: پوشش آزاد و مناسب یکی از حقوق اولیه انسانهاست و باید محترم شمرده شود. اینکه به شما بگویند که چه بپوشید و چه نپوشید خود بزرگترین توهین به حساب می اید :2 عدم به رسمیت شناخته شدن موجودیت حقوق زنان توسط جنس مخالف در جامعه: متاسفانه تعلیمات اسلامی در همه جای جامعه ایران ریشه دوانده است تا جایی که مردان ایرانی نیز به دلیل تعصبات مذهبی، تعالیم غلط اسلامی و بیسوادی که درد مشترک عامه مردم ایران است زنان را به عنوان جنس دوم قبول نموده اند که این خود منشا مشکلات جدی و حتی افزایش امار طلاق در ایران شده است. در ایران کمتر مردی وجود دارد که زن خود را عاقل بداند و بیشتر آنان زن را موجودی احساس کم خرد و و سیله رفع نیاز جنسی مرد مو خوانند همانطور که در اسلام و در قرآن اشاره شده است. این بی اعتقادی به زن و سرکوب حس انسانی وی در خانواده های سنتی تر زن را تبدیل به وسیله ای برای پخت پز و رفت و روب و تولید مثل تبدیل کرده است و متاسفانه زنانی که با این سرکوب در طول سالیان دراز مواجه بوده اند دیگر خود نیز قبول کرده اند که باید با انان اینگونه رفتار شود اما در خانواده های باز تر که از امکانات تحصیل و یادگیری بهره مند هستند و از امکانات ارتباط جمعی برخودارند زنان این مساله را قبول نمی کنند در حالی که پدر و مادر خود و همسرشان هنوز طرفدار همان سیستم قدیمی هستند و اینجا ست که اختلاف بین سنت و مدرنیته خود نمایی می کند و همانطور که ذکر شد در ایران کمتر مردی به حقوق زن فکر می کند زیرا قوانین جامعه کاملا به نفع وی است این مرد در برخورد با چنین زنی به عنوان همسر یا همکار دچار مشکلات بسیاری می شود. این که مرد به زن خود به عنوان یک انسان برابر اعتقاد ندارد چه برسد به اینکه بتواند دوست خوب یا همسر منایی برای وی باشد. در ایران متاسفانه بیشتر زنان با این مساله دست و پنجه نرم می کند.

3:نگاه منفی و تحقیر امیز به زنان در جامعه ایران

در جامعه اسلامی ایران حکومت می کوشد تا جایی که امکان دارد ارتباط بین زن و مرد را محدود کند از جدایی انان در دوران تحصیل گرفته تا دستگیری دختر و پسرانی که در خیابان ها با هم قدم می زنند. این برخورد و همچنین تاکید بر امر حجاب نه تنها باعث کاهش فساد در جامعه ایرانی و سالم ماندن مردان نمی شود بلکه به اقتضای روح انسان هر محدودیت و سرکوبی سبب طغیان می شود و به همین دلیل رعایت این قوانین باعث حریص تر شدن مردان نسبت به آنچه که در زیر حجاب پنهان شده است می شود. نگاه ناسالم و شهوانی و تحقیر آمیز مردان به زنان در جامعه ایرانی از این مساله ناشی می شود که این خود حتی فرصت برقراری یک رابطه درست و سالم دوستی مبتنی بر احترام متقابل را در قشر عظیمی از جامعه سلب می نماید. به طوری که پسران ایرانی در نظر دختران بیشتر انسانهای فاسدی هستند که هدفشان از ایجاد رابطه دوستی فقط بهره برداری جنسی است. جالب است بدانید که در کشور عربستان سعودی که مهد دین اسلام است زنان حتی حق رانندگی را نیز ندارند. به نظر شما راندن یک اتومبیل توسط یک زن امری شهوت آور است؟ و در برخی دیگر از کشورهای عربی تا چندی پیش زنان حتی حق رای دادن نداشتند 4 :خداوند زنان را حفظ کند.

در زمانی که در NGO های حمایت از حقوق زنان فعالیت می کردم هنگامی که به مناطق فقیر نشین حاشیه شهر می رفتیم زنان علاوه بر فقر اقتصادی قربانی مشکل بزرگتری بودند که آن هم فقر فرهنگی و بی سوادی است. در این مناطق دخترانی را مشاهده کردم که دوست داشتند در سنین پاینن و با هر شرایطی به ازدواج تن دردهند. فقط به خاطر اینکه یک دختر فقط پس از ازدواج حق آرایش کردن صورت خود را دارد و یا زنانی را می دیدم که وقتی به ان ها می گفتیم که به شوهران معتاد خود حتی جهت پیشگیری از بیماری ایدز استفاده از کاندوم را پیشنهاد کنید به شدت مورد ضرب و جرح شوهرهایشان قرار می گرفتند حال چه برسد به پیشگیری از ازدیاد جمعیت و ازدیاد زحمت این مادران بیچاره در بزرگ کردن فرزندانشان در آن جامعه سیاه. جالب است بدانید که همه این موارد فقط در مورد زنان بود حال تصور کنید در سایر موارد نظیر آزادی بیان ، دموکراسی و حقوق قانونی شهروندان چه فجایعی در ایران در حال شکل گرفتن است. این مساله باعث شده است که حتی مادان ایرانی همیشه نگران وضعیت تربیت و آینده فرزندان دختر و حتی پسر خود در این جو نامساعد باشند و خود اوضاع نابسامان اقتصاد ایران در سایه تند روییهای حکومت جمهوری اسلامی و تحریمهای گسترده علیه این کشور از سوی جامعه جهانی نیز بر مشکلات زنان افزوده است. علاوه بر بیکاری و دستمزد کم که خود زنان نیز از قربانیان آن هستند این اوضاع اقتصادی باعث فلج شدن مردان و کاهش قدرت اقتصادی آنان و از بین رفتن اعتماد به نفس مردان در امر تشکیل خانواده شده است. که این مشکل رابطه مستقیمی با بروز مشکل سالخوردگی در بین زنان ایرانی که طبق سنت بهتر است در دهه سوم عمر خود ازدواج کنند دارد. از طرفی کاهش آمار تمایل پسران به تشکیل خانواده در اران و از طرفی مشکلات مذهبی و سنتی بسیار شدید مربوط به روابط بین زن و مرد در خارج از چارچوب قانونی ازدواج که میتوان گفت مجازات آن در جامعه مرد سالار اسلامی ایران فقط دامنگیر زنان می شود باعث سرکوب شدید امیال جنسی دختران شده که خود مشکلات جسمی و رنانی زیادی را به دنبال دارد و حتی اگر رابطه ای برقرار شود زن از این رابطه بسیار متضرر می شود چون در ایران اسلامی بیشتر مردان طوری تربیت شده اند که ایجاد رابطه جنسی با دختر را به منزله امتیاز گرفتن از وی و شکست دادن و تخریب کامل او قلمداد می کنند و نه تقویت رابطه احساس و سلم عشقی بر مبنای دولتی دو طرفه. جنبه های منفی تضیع حقوق زنان در جامعه ای حتی بستر و بیماری مانند ایران بسیار زیاد است. زیرا علاوه بر مهمترین مسائلی که به آن اشاره شد همانطور که می دانیم زنان در جامعه نیمی از جامعه را تشکیل می دهد و از هر اتفاقی تاثیر می پذیرد در ایران که مشکلات روز به روز بیشتر می شود زنان نیز بیشتر و بیشتر اسیب می بینند.5:مشکلات زنان پس از طلاق

در سطح جامعه زنانی که سرپرستی ندارند از زنان دیگر آسیب پذیرتر هستند و بیشتر این مشکلات از یک سوی توسط جامعه و خانواده و از سویی دیگر توسط مسایل اقتصادی بر آنها تحمیل می شود و باعث می شود که آنها تحت فشارهای روحی و روانی بسیاری قرار گیرند . در این قسمت از گزارشم نظرتون رو به پاره ای از مشکلات حقوق بشری در قانون طلاق جلب میکنم :

اول- طبق قانون مدنی و با استناد به ماده ۱۱۳۳ مرد هر زمان که بخواهد و اراده کند می تواند همسرش را طلاق دهد، و این در حالی است که زن زمانی که می خواهد طلاق بگیرد باید مواردی را که در قانون به آنها عسر و هرج گفته می شود را برای قاضی ثابت کند تا بتواند او را راضی سازد که حکم طلاق را به نفع زن صادر سازد و همچنین بتواند تمام حق و حقوق مشخص خود را دریافت دارد و این در حالی است که اگر زن خود درخواست طلاق بدهد از تمام حق و حقوق مالی بی بهره خواهد شد.یکی از مهمترین مشکلات زن پس از طلاق مشکلات مالی است، در بسیاری از موارد زن در مقابل طلاق از سوی شوهر از تمام حق و حقوق قانونی خود چشم پوشی می کند و یکی از آنها مهریه می باشد . نتایج یک تحقیق نشان می دهد ۷۸ درصد زنان طلاق گرفته شهر تهران، مهریه خود را در هنگام طلاق دریافت نکرده و ۴۱ درصد برای طلاق گرفتن مجبور به گذشتن از مهریه خود شده اند.این در حالی است که بیش از ۸۹ درصد از زنان طلاق گرفته هیچ نفقه ای دریافت نکرده اند و به دلیل اینکه بیشتر زنان در خارج از خانه به شغلی مشغول نیستند و حتی در صورت داشتن مدرک تحصیلی عالی، بسیاری از آنها پس از ازدواج بنا به هر دلیلی دست از کار کشیده اند، اما پس از طلاق ، برای یافتن شغلی مناسب و تامین خود دچار مشکلات بسیاری می شوند و طبق همان تحقیق تنها ۱۶ درصد از زنان مطلقه شاغل هستند .

متاسفانه دیدگاه ناپسند جامعه نسبت به زنان طلاق گرفته به خودی خود برای آنها مشکلات بسیاری را پدید آورده است .زن پس از طلاق در صورتی که فرزندی نداشته باشد ، نفقه ای دریافت نمی کند مگر زنانی که دوران عده را می گذرانند، که شوهر در همان دوران عده باید نفقه زن را بپردازد اما اگر حضانت بچه ها به زن سپرده شده باشد مرد موظف است با تعیین دادگاه براساس سن و نیازهای فرزندان ، مقرری به آنها پرداخت نماید.

لازم به ذکر است که به هنگام طلاق شروط مربوط به تقسیم دارایی دوران زندگی مشترک به ندرت به اجرا در می آید و با توجه به پرونده های طلاق و آمارهای ارایه شده کمتر زن و شوهری پس از طلاق برای تقسیم اموال و دارایی شان اقدامی کرده اند.با توجه به اینکه یکی از شرایط برای تقسیم اموال ، ارائه دادخواست از سوی مرد است، امار درصد طلاق هایی[دعوی] که از سوی شوهر آغاز شده است بسیار پایین می باشد و به همین دلیل کمتر زنی توانسته است، نیمی از اموال زندگی مشترک خود را پس از طلاق دریافت دارد و در ازدواج هایی که شرط تقسیم دارایی مرد قید شده زحمت اثبات دارایی مرد با زن است و بارها گزارش شده که اثبات و تعیین دارایی شوهر پس از ازدواج کار دشواری است، در عین حال در زمان ازدواج دو طرف اجباری به دادن گزارش دارایی خود ندارند .

دوم- یکی دیگر از مشکلات زنان مسئله حضانت فرزندان شان است ، بسیاری از زنان در قبال مهریه و دیگر حق و حقوق مالی خود، خواهان حق نگهداری فرزندان خود هستند. ولی باز هم این امر حالتی نسبی دارد زیرا طبق بیان صریح قانون اگر زن دوباره ازدواج کند حضانت از وی سلب خواهد شد، و دیگر آنکه مرد می تواند از نظر خود بازگردد و حضانت فرزندان را خود به عهده بگیرد ، اما زن نمی تواند مهریه و حق و حقوق خود را پس از تغییر رای مرد باز پس بگیرد.در واقع بعد از وقوع طلاق و وجود اختلاف در میان زن و شوهر، اولین مسئله ای که ذهنیت زن و شوهر متوجه آن می شود، حضانت کودک یا کودکان است که نتیجه زندگی مشترک بوده است.

در بسیاری موارد، مرد از سرپرستی کودک به عنوان وسیله ای جهت کسب امتیازات علیه طرف مقابل استفاده می کند و همین امر باعث می شود که زن بیشتر تحت فشار روحی قرار بگیرد ، متاسفانه این فکر غلط در ذهن یکی از والدین که سرپرستی به او واگذار شده، نقش می بندد که تمامی وجود کودک متعلق به او بوده و حتی از ملاقات پدر یا مادر با کودک و بالعکس ممانعت می کند و چون رابطه کودک با مادر، قوی، عاطفی و احساسی است، این موضوع زمینه را برای سواستفاده عده ای از مردان فراهم می کند و مواردی مشاهده شده که مرد به منظور انتقام جویی و کینه خواهی درصدد ممانعت از اعمال حق قانونی مادر- که ملاقات با کودک هر هفته ۲۴ ساعت است- بر می آید.از طرفی تغییر حضانت و واگذاری آن به مرد موجبات سلب آسایش فکری و عدم امنیت روانی در زن های طلاق گرفته را فراهم می کند، مگر آنکه مرد بنا برعلل قانونی، مانند اعتیاد یا اشتغال به فساد و بیماری، اختیار قانونی حضانت فرزند را از دست بدهد. در دورانی که حضانت کودک به عهده مادر است، هزینه و مخارج کودک به عهده پدر می باشد که از طریق مراجع قانونی به آن رسیدگی می شود.سوم- گذشته از تمام مسائل فوق یکی از مشکلات زنان طلاق گرفته آزارها و مزاحمت هایی است که همسر سابق نسبت به او روا می دارد و سعی می کند به طرق مختلف از دیدگاه خود انتقام طلاق را از او بگیرد و با توجه به همان تحقیق ۴۵ درصد زنان طلاق گرفته از مزاحمت ها و مداخلات همسر قبلی خود ابراز ناراحتی کرده و از این بابت احساس سلب حقوق فردی و اجتماعی شان را می کنند. از سوی دیگر۴۰ درصد دیگر نیز محدودیت ها و مزاحمت های اعضای خانواده خود را مخل امنیت و آزادی خود قلمداد می کنند.زن طلاق گرفته برای زندگی در میان یک جامعه مرد سالار با مشکلات عدیده ای رو به روست، اگر بخواهد با خانواده اش زندگی کند از سوی آنها مورد آزارهای روحی قرار می گیرد، رفت و آمدهای او کنترل می شود و خانواده ها برای حفظ آبروی خود سعی می کنند از معاشرت های او بدلیل حساسیت های جامعه جلوگیری کند .اگر بخواهد به طور مستقل زندگی کند پیدا کردن یک محل مسکونی و صاحب خانه ای که مایل به ارائه یک خانه به یک زن مطلقه باشد کاری بس دشوار است و حتی اگر چنین خانه ای را هم بیابد باز هم باید با همسایگانی بر خورد کند که او را تنها به چشم عمل نابود کننده زندگی خود می بینند .شاید بتوان گفت: یکی از بزرگترین علل این تفکرات، رواج روز افزون ازدواج موقت توسط مردان متاهل باشد که در بیشتر موارد زنان مورد نظر از میان زنان طلاق گرفته ای هستند که تنها به علت مشکلات بسیاری که پس از طلاق به آنها فشار آورده است تن به اینگونه زندگی مشترک می دهند .

در پایان این قسمت؛ فی الواقع برای حمایت از زنان طلاق گرفته نیاز به فرهنگ سازی و لایه برداری از تفکرات کهنه و خرافه پرستی (که این روزها بدبینی هم چاشنی آن شده است) از هر گونه تدوین قانون و تبصره و ماده ای مهمتر است و باید پذیرفت که زن طلاق گرفته بعد از تحمل فشار روحی و روانی در خانه همسر سابقش حق دوباره زیستن و داشتن یک زندگی آرام را داراست.6:بررسی مشکلات و موانع حقوقی زنان در جامعه ایرانوضعیت اجتماعی زنان در ایران در طول دوره‌های مختلف تاریخی و فرهنگی متفاوت بوده است.

وضعيت حقوقي و قوانين درایران :

 قوانين ناظر بر خانواده از جمله مواد 1106 (نفقه زن)، 1199 (نفقه اولاد)، 1117 (منع كار زن در صورت عدم رضايت شوهر). از آنجا كه طبق قانون، رياست خانواده با شوهر است و خروج از كشور زن منوط به اجازه كتبي شوهر است. مشكلاتي در مسير كار زنان ايجاد مي شود. قوانين ناظر بر اشتغال، از جمله قانون اشتغال نيمه‏وقت زنان، مقررات در زمينه مرخصي زايمان و ماده 5 مصوبه 1371 شوراي عالي انقلاب كه محدود كننده حيطه اشتغال زنان است.

هيچكدام كمكي به افزايش مشاركت اقتصادي اجتماعي زنان نكرده است. البته زمينه‏هاي مساعد قانوني را نيز نبايد از نظر دور داشت. اصول 3، 21، 28، 41 برخورداري زنان از حقوق اجتماعي مساوي با مردان را متذكر شده و همچنين طبق ماده 1118 مصوب 1313 زن مستقلاً مي‏تواند در دارايي خود هر تصرفي را داشته باشد. تصويب قانون در مورد كنترل جمعيت نيز مطمئناً بي‏تأثير در مشاركت بيشتر زنان نيست. پرواضح است پيش شرط راه اندازي فعاليت هاي كارآفرينانه توسط زنان ،شناسايي دقيق عوامل موثر بر فرايند اشتغال و كارافريني است و مطالعات راهبردي دراين زمينه ضروري به نظر مي رسد.

در جامعه ایرانی مشکلات و موانع فراوانی برای زنان وجوددارد و عوامل مالی یکی از مهمترین فشارها بشمار میرود:

عدم استقلال مالی و وابستگی اقتصادی که اکثر زن‌ها باهاش درگیرند و خیلی از مشکلات زنان از این مسئله ناشی میشه؛ این یکی از بزرگترین موانع برای مبارزه زنان با خشونت و ظلم و تبعیضی است که نسبت به زن و حقوق انسانیش وجود داره. زنی که از لحاظ مالی وابسته است جسارت مقابله با موانع و خشونتی که بهش روا داشته می‌شه رو نداره. در واقع با وابسته نگه داشتن زن از لحاظ اقتصادی، یکی از ابتدایی‌ترین و کلیدی‌ترین ابزار مبارزه از اون گرفته می‌شه. عدم استقلال فکری و شخصیتی که یکی از مهم‌ترین مشکلات زنانه و علی‌رغم اینکه پنهان‌تر از عدم استقلال مالی اونهاست اما به نظرم اهمیتش کمتر از اون نیست. چه بسا این مورد ریشه‌ای‌تر از عدم استقلال مالی باشه. من فکر می‌کنم زن اول از هر چیز باید از لحاظ فکری و شخصیتی به بلوغی برسه که بتونه مشکلاتش رو ریشه‌یابی بکنه و برای حل اون مشکلات، بدنبال راه‌‌حل‌های ریشه‌ای از جمله استقلال مالی بره. گرفتن این استقلال فکری و شخصیتی و این بلوغ از زن، یعنی تداوم اسارت اون در بند وابستگی و تداوم نقض حقوق انسانیش.عدم حمایت و تأمین اجتماعی و فرهنگی زنان چه از جانب دولت و نهادهای رسمی و چه از جانب خانواده و گروه دوستان مطمئناً اولین مانعیه که یک زن یا دختر در زندگیش با اون مواجه میشه. همین عدم حمایت اجتماعی و فرهنگی یا بهتر بگم تیشه‌زنی به ریشه وجهه‌ی اجتماعی و فرهنگی زن به عنوان یک انسان و شهروند درجه یک و نه دو و سه است که برای مردم جامعه و خود زنان از زن، توانایی‌های زن و حقوق زن تصویر‌سازی می‌کنه؛ تصویری که نوع رابطه و کنش مردم جامعه در طول زندگیشون با زن و مسائل زنان رو تعیین می‌کنه؛ تصویری که روش زندگی زن و نحوه برخورد اون با مشکلاتش رو می سازه؛ تصویری که در حال و آینده زن کلیدی است.عدم حمایت قانونی یا بی‌حقوقی زن در قانون یا قانونی بودن تبعیض و ظلم نسبت به زن و حقوق زن هم از ریشه‌ای‌ترین مشکلات زنان در ایرانه. اگرچه فکر می‌کنم که زن در اولین قدم با فرهنگ و عرف ضد زن مواجه میشه تا قانون ناقض حقوق زن اما عمق عواقب قانونی‌ بودن ظلم و تبعیض و خشونت نسبت به زن و حقوقش رو هم خوب درک می‌کنم و مهم می‌دونم؛ اصلاً انگار اینها جوری به هم مرتبط اند که تعیین علت و معلول یا اولویت‌بندیشون غیرممکن شده. اما اگر زن در مقابله با خشونت و ظلمی که پدرش یا همسرش یا در بالاترین حد دولت و جامعه‌ بهش روا می‌داره به قانون شکایت نکنه و از جانب قانون حمایت نشه چطور می تونه این مقابله و مبارزه رو ادامه بده و اساساً چطور و با استناد به چه سندی می‌شه این تبعیض رو زیر سوال برد؟‍!نداشتن حق اعتراض نسبت به تبعیض و ظلم و خشونت هم کم از مشکلات بالا نداره. این مشکل کمی نیست وقتی دختر در مقابل زورگویی پدر و برادرش حق اعتراض نداره؛ یا وقتی زن علی‌رغم تبعیض و خشونت همسرش، باید تمکین کنه و در صورت اعتراض، عرف و سنت و شرع و قانون رو در مقابل خودش می‌بینه؛ یا در سطحی وسیع‌تر، وقتی با کسانی‌که دغدغه حقوق زنان رو در سر دارند و عزم جزم کرده‌اند تا با تبعیض و ظلم نسبت به زن در جامعه مقابله کنند مثل مجرم برخورد می‌کنند و به هر نحوی سعی دارند با هر انگی اونها رو بند نشین یا خونه نشین و ساکت کنند.

همان طور که مطلع شدید نقص اکثریت ماده های حقوق بشر در ایران روزانه اتفاق می افتد و برجسته ترین اینها ماده 7،18 و ماده 16 بند 3 است .در انتها از صبوری و تامل شما کمال سپاس رو دارم

 

رادیو کانون دفاع از حقوق بشر در ایران

زندگینامه زندانیان سیاسی بخش دوم

زهرا لطفی - امیر مهدی پور مجریان برنامه ی زندگینامه زندانیان سیاسی و عقیدتی که در زندانها و بازداشتگاهای جمهوری اسلامی  ایران هستند .  این هفته با زندگینامه این زندانیان خواهیم بود:  فاران حسامی  - سعید رضوی فقیه  - زینب جلالیان  -  خالد حردانی  -  اتنا فرقدانی  -  بهنام ابراهیم زاده   -  منیژه صادقی   -  سعید عابدینی  - مریم شفیع پور  -   مصطفی اسکندری .

 زندانی فاران حسامی شهروند بهایی در زندان اوین:  فاران حسامی، شهروند بهایی، استاد دانشگاه آنلاین بهایی، ۴۰ ساله و مادر یک کودک ۳ ساله است. او فارغ التحصیل از دانشگاه اتاوا، کانادا است که همراه با شوهرش کامران رحیمیان در تاریخ ۲۲ شهریور۱۳۹۰ بازداشت وبعد از  مدت ۷۷ روز انفرادی با قرار وثیقۀ ۱۰۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شد . خانم حسامی و همسرش که اساتید دانشگاه آنلاین بهایی بوده اند متهم به "اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت ملی" و "عضویت در جامعه بهائیت" شده اند. فرهاد ثابتان، سخنگوی جامعه بهایی نیز در مصاحبه با روز میگوید: دلیل بازداشت خانم حسامی و آقای رحیمیان صرفا و بدون تردید این بود که در موسسه آموزشی بهائیان تدریس میکردند. همزمان موسسه ای هم داشتند که زبان زندگی یعنی ارتباط بدون خشونت را آموزش میدادند . حکم  خانم حسامی  در حالیکه برای انجام امور اداری همسرشان بودند  به وی ابلاغ شد و ایشان برای اجرای حکم بلافاصله بازداشت شده اند و در زندان اوین منتقل شده اند .در فروردین 1393 ایشان بعد از دو سال ونیم به یک مرخصی 3 روزه امدن می پردازیم

زندانی آتنا فرقدانی 29 ساله هنرمند نقاش، فعال حقوق کودکان و از زندانیان سیاسی ایران است: او فارغ التحصیل رشتۀ نقاشی از دانشگاه الزهرا است.  که با معدل کل ۱۹.۷۸ و رتبه برتر کل دانشگاه الزهرا در مقطع کارشناسی در رشتۀ هنر از دانشجویان نخبه و استعدادهای درخشان این دانشگاه بود، به خاطر کشیدن طرحی از نمایندگان  مجلس از ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد منع گردید آتنا علاوه بر فعالیتهای هنری در انجمن حمایت از  کودکان کار به کودکان نقاشی نیز درس  میداد. بازداشت : آتنا فرقدانی در شهریور ۱۳۹۳ به خاطر طراحی‌هایش (از جمله طرحی که از نمایندگان مجلس شورای اسلامی کشیده بود) و همچنین دیدار با خانواده‌های زندانیان سیاسی و خانواده‌ ی کشته شدگان  عاشورای ۸۸ بازداشت شد مأموران در هنگام بازداشت منزل وی را مورد بازرسی قرار داده و وسایل شخصی او را ضبط کردند. او دو ماه در بند ۲ الف سپاه تحت بازداشت و بازجویی قرار داشته و به صورت بلاتکلیف در این بازداشتگاه نگهداری می‌شد .  در طی این مدت تحت فشارهای روحی بسیاری قرار داشت و علی‌رغم اتمام بازجویی‌های طاقت فرسا اما از آزادی او (ولو با قرار وثیقه) و نیزاز ملاقات وی با خانواده هم ممانعت به عمل امد . به همین دلایل وی در تاریخ 9 مهر ماه 1393 بهمراه غنچه قوامی  دست به اعتصاب غذا زد. و از روز یازدهم این اعتصاب را به صورت خشک (پرهیز از خوردن آب و مایعات علاوه بر غذا) ادامه داد.  اما پس از وخامت وضع جسمی‌اش به دستور قاضی صلواتی دراول  شهریور  با قرار وثیقۀ 500میلیون تا برگزاری دادگاه از زندان آزاد شد. اتهامات : به گفتۀ قاضی وی  تبلیغ علیه نظام، اقدام علیه امنیت کشور، تجمع و تبانی با افراد ضدانقلاب و فرقه ضاله، توهین به نمایندگان مجلس از طریق مهارت نقاشی و توهین به مقام معظم رهبری و سپاه پاسداران و سه قوه از جمله اتهامات موجود در پروندۀ وی هستند. فرقدانی پس از آزادی از زندان در مورد وضعیت زندانیان سیاسی و زندان به صورت آشکار سخن گفت که دلیل این تصمیم خود را، علی رغم عواقب و خطرات آن، در مصاحبه با جرس چنین برشمرد: «برای شرح آنچه در مدت بازداشت بر سرم آمده تردید داشتم اما وقتی با برخی از بزرگان مشورت کردم٬ گفتند اگر این مسائل گفته شود و اطلاع رسانی شود در مورد زندانیان دیگر بیشتر حواسشان را جمع می‌کنند. البته امیدوارم زندانی سیاسی نداشته باشیم اما حالا که داریم حداقل باید با آن‌ها برخورد بد نشود. در واقع می‌خواهم آنچه بر سر من اتفاق افتاد دیگر بر سر هیچ زندانی دیگری نیاید. البته بازجوها می‌گفتند دیدی اینکه می‌گویند شکنجه در زندان است دروغ است، به آنها جواب دادم که درست است٬ از ضرب و شتم و شکنجه جسمی الان برای من خبری نیست اما اینکه الان راحت دارید من را بازجویی می‌کنید و سایه‌ای که من و امثال من امروز در زیر آن نشستیم، به خاطر دستان کسانی مانند «هدی صابر»ها و «ستار بهشتی»هاست که روزی درختی برایمان کاشتند. اگر آن اتفاقات افشاء نشده بود من الان راحت اینجا نمی‌نشستم که سران کشور را نقد کنم . آتنا فرقدانی همچنین  در دوم آذرماه ۱۳۹۳ پس از آزادی از بازداشتگاه بند دو الف متعلق به سپاه پاسداران، با انتشار ویدئویی جزئیات ضرب و شتم و هتک حرمت خود از سوی چند زندانبان زن و همچنین نصب دوربین در حمام و دستشویی بند زنان این بازداشتگاه را افشا کرد. پس از انتشار این ویدئو، شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست ابوالقاسم صلواتی در هفتم دی ماه وی را بار دیگر احضار کرد. آتنا فرقدانی پیش از مراجعه به دادگاه با انتشار یادداشتی در صفحه فیسبوکش متن دفاعیۀ خود را خطاب به علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، منتشر کرد. وی که صبح شنبه بیستم دی ماه برای محاکمه در دادگاه حاضر شده بود، پس از ضرب و شتم در دادگاه و در پیش چشمان نگران خانواده‌اش بازداشت و به زندان قرچک ورامین منتقل شد. آتنا فرقدانی در ۲۱ بهمن ۱۳۹۳ در زندان قرچک ورامین اقدام به اعتصاب غذای تَر کرد. وی دلايل اين اعتصاب غذا را اعتراض به شرايط غيرانسانی نگهداری همه زندانيان زن اعم از عادی و سياسی در زندان قرچک ورامين، اعتراض به روند انتقال زندانيان سياسی از جمله نگار حائری، حکيمه شکری، رويا صابری نژاد و بسمه جبوری به زندان قرچک ورامين و همچنين اعتراض به انتقال غيرقانونی خودش به زندان قرچک ورامين و درخواست بازگرداندن هرچه سريعتر به زندان اوين عنوان کرده است. در اعتصاب غذای تر معمول این است که به جز آب، زندانی روزی ۹ تا ۱۵ حبه قند می‌خورد و همچنین مقداری نمک. بدون خوردن نمک و قند مغز و کلیه خیلی سریع آسیب می‌بیند. اما آتنا از خوردن نمک و قند هم خودداری کرده و هرچقدر هم دوستانش به او اصرار کرده‌اند که هر روز کمی نمک و چند تا قند بخورد قبول نکرده و این مساله بسیار وضعش را نگران کننده کرده است به گفتۀ محمد مقیمی وکیل آتنا، وی در روز چهارشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۳ در شانزدهمین روز از اعتصاب غذا دچار حمله قلبی شده و برای چند دقیقه دچار بیهوشی شد . محمد مقیمی در این مورد می‌گوید: «ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ موکلم ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻨﺎ ﺑﺮ ﺍﻇﻬﺎﺭﺍﺕ ﻭﯼ ﺩﺭ ﺑﻬﺪﺍﺭﯼ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﭘﺰﺷﮏ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺍﺷﺨﺎﺻﯽﻗﺼﺪ ﺗﺰﺭﯾﻖ ﺳﺮﻡ ﺑﻪ ﻣﻮﮐﻠﻢ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻪ‌ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﻭﯼ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﻩ‌ﺍﻧﺪ» بیش از ۱۱۶ فعال مدنی، خانواده‌های زندانیان سیاسی و خانواده‌های جانباختگان اعتراضات بعد از انتخابات جنجال برانگیز ۱۳۸۸ هم با امضای نامه‌ای هشدار داده‌اند که هر لحظه بیم آن می‌رود که فاجعه‌ای جبران نشدنی روی دهد و آتنا به کما برود.

زندانی بهنام ابراهیم زاده : وی  متولد سال ۵۶ است و بهترین سال‌های زندگی‌اش را در زندان می‌گذراند. این پنجمین نوروز بود که بهنام کنار خانواده اش  نبود و در اسارت به‌سر می‌برد. کمیته پیگیری ایجاد تشکل‌های کارگری” و فعال حقوق کودک و عضو “جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان”، در تاریخ ۲۲ خرداد ۸۹ توسط ماموران امنیتی دستگیر شد و سرانجام بعد از چند مرحله دادگاه و مراحل قضایی و تنها به دلیل دفاع از حقوق کارگران و فعالیت در عرصهٔ لغو کار کودک. دادگاه ابتدا او را به ۲۰ سال زندان محکوم کرده بوداما این حکم در دادگاه تجدیدنظر به ۵ سال کاهش یافت . بهنام ابراهیم زاده، فعال کارگری زندانی در زندان رجایی شهر، در محاکمه ای جدید در دی‌ماه سال گذشته درحالی که فقط ۵ ماه به پایان محکومیت پنج ساله حبس او باقی مانده بود،در پی حوادث فروردین ماه سال 1393 در بند ۳۵۰ زندان اوین که به «پنج‌شنبه سیاه» معروف شد به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل و منزلش مورد بازرسی قرار گرفت. وزارت اطلاعات در این رابطه برای این زندانی سیاسی پرونده جدیدی باز کرد. از سوی شعبه ١۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی و با اتهامات جدیدی چون «تبانی با سازمان مجاهدین از داخل زندان و تبلیغ علیه نظام از طریق ارتباط با احمد شهید، گزارش‌گر ویژه سازمان» با پرونده جدیدی به ٩ سال و ۴ ماه حبس محکوم شده است. بهنام طی نامه ای ضمن این‌که حق خود دانست که مدافع حقوق کارگر، حقوق کودک و حقوق انسان‌ها باشد، تمامی اتهامات وارده را یک «پاپوش دوزی» دانسته و هرگونه ارتباط با سازمان مجاهدین را تکذیب کرده است. بهنام ابراهیم‌زاده در اعتراض به عدم رعایت اصل قانونی تفکیک جرایم و انتقالش از بند زندانیان سیاسی به بند ۱ زندان رجایی شهر دست به اعتصاب غذا زد. بهنام اکنون در بند ٢ زندان رجایى شهر معروف به دارالقرآن، به گفته زندانیان دار الشیطان ، که یک بند ویژه مذهبى است و در آن نماز جماعت و خواندن قرآن اجبارى است، به سر می‌برد. او که نه دزد است و نه جنایتی کرده است، در  کنار زندانیان عادی نگاهداری شده و به خاطر تهدیدات جانی‌ای که شده، هیچ امنیتی ندارد و همه خانواده نگرانش هستند. به ویژه بهنام از نظر سلامتی نیز وضعیتی بدی دارد. از درد آرتروز گردن رنج می‌برد و انفرادی کشیدن‌های طولانی و فشارهای مستمر داخل زندان باعث شده که دچار خون‌ریزى معده و کلیه شود و مقامات زندان او را از امکانات درمانی و حتی از دریافت داروهای مسکن محروم کرده‌اند. و همه این مشکلات در حالیست که نیمای عزیز تنها فرزند بهنام با بیماری سرطان خون دست و پنجه نرم می‌کند و در این وضعیت او نمی‌تواند کنار فرزند و همسرش باشد  و  حتی از ملاقات با آنان محروم است.  بدین ترتیب بهنام   تحت شکنجه و اذیت  و آزار هر روزه قرار دارد و همراه با بهنام فرزند و همسرش هم مورد آزار و شکنجه اند.

زندانی منیژه صادقی فعال مدنی اجتماعی در مسائل کودکان و زنان شهر سنندج که مادر ٤ فرزند است : منیژه به هیچ حزب و سازمان سیاسی وابسته نسیت فقط یک فعال اجتماعی است . منیژه صادقى فعال کارگری و فعال حقوق کودک به اتهام اخلال در نظم عمومى پیش‌تر در آذرماه ١٣٩٠ بازداشت و به مدت نودویک روز حبس محکوم شده بود.  وی در دوم اسفندماه همان سال در عصر روز سه‌شنبه، از زندان سنندج آزاد شد. بند ۱ ماده ۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هرکس حق آزادی و امنیت شخصی دارد. هیچ کس را نمیتوان خودسرانه دستگیر یا بازداشت کرد.

بند ۱ ماده ۱۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هیچکس را نمی توان بمناسبت عقایدش مورد مزاحمت اخافه قرار داد.

بند ۲ ماده ۱۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هر کس حق آزادی بیان دارد. این حق شامل آزادی تفحص و تحصیل و اشاعه اطلاعات و افکار از هر قبیل بدون توجه به سر حدات خواه شفاهاً یا بصورت نوشته یا چاپ یا بصورت هنری یا به هر وسیله دیگر به انتخاب خود می باشد.

ماده ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر: هر فردی حق آزادی عقیده و بیان دارد. منیژه صادقی فعال کارگری که صبح روز دوشنبه ده فروردین ماه سال جاری، بازداشت و به زندان مرکزى سنندج منتقل شده است . منیژه صادقی به دلیل ضعف جسمی و افتادن بر زمین در زندان دستش دچار شکستگی شده است.  این حادثه باعث گردید که وی روز چهارشنبه ۱۲ فروردین ماه در بیمارستان بعثت شهر سنندج مورد عمل جراحی قرار گیرد . تا لحظه‌ی انتشار این گزارش، دلیل اصلی برهم خوردن تعادل منیژه صادقی انتشار نیافته اما برخی از نزدیکان وی؛ "مأموران انتظامی را عامل بروز حادثه" عنوان می‌کنند. منیژه صادقی که فعالیت‌هایی در حوزه کودکان نیز داشته، روز چهارشنبه پنجم آذرماه در منزل شخصی‌اش از سوی نیروهای لباس شخصی بازداشت و پس از ٥ روز بی‌خبری از وضعیت ایشان، با تودیع وثیقه ٤٠ میلیون تومانی موقتا آزاد شده بود. منیژه صادقى بعد از بازداشت و زندان قبلی‌اش، دچار مشکلات قلبى و فشارخون و همچنین سردردهاى شدید بوده است و تحت درمان بوده است و نگهداشتن وى در زندان خطرى جدى براى سلامتى وی محسوب مى شود .

زندانی سعید عابدینی : سعيد عابدينی ۳۴ ساله و نغمه عابدینی، همسر سعید عابدینی که دارای دو فرزند است .  آقای عابدینی که یک نوکیش مسیحی است . و علاوه بر تابعیت ایرانی، تابعیت آمریکایی نیز دارد.  مهرماه ۱۳۹۱ در جریان سفری که «برای بازدید از خانواده و پیگیری تاسیس یک پرورشگاه» به ایران داشت.  بدون اعلام اتهام علیه خود بازداشت شد.و در بهمن همان سال درداد گاهی به ریاست قاضی پیرعباسی به اتهام تشکیل کلیسای‌های خانگی به قصد برهم زدن امنیت ملی به هشت سال حبس تعزیری محکوم شد. جمهوری اسلامی ایران موافق مفاد کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی ـ- سیاسی که بدان پیوسته ملزم به حفظ آزادی عقیده و مذهب افرادست. در دادگاه های جمهوری اسلامی، نقض این حق معمولا تحت عناوینی به غیر از ارتداد (مانند امنیت ملی) و برای فراراز پاسخ گویی دولت درمجامع بین المللی انجام می گیرد. این اولین باری نیست که آزادی عقیده و مذهب تحت پوشش جرایم امنیتی به محکمه کشیده می شود. پیشتر نیز کشیش یوسف ندرخانی و رهبران بهایی با اتهام های امنیتی محاکمه شده اند. در حالی که به آنها گفته شده بود در صورت اعلام برائت از دین خود، از کلیه اتهامات مطرح شده تبرئه خواهند شد. سعید عابدینی در سال ٢٠٠٠ به مسیحیت گروید و در سال ٢٠٠٢ با همسرش نغمه، که تبعه امریکا است، آشنا شد. همسر سعید اکنون در خارج از ایران، کارزاری برای آزادی سعید و سایر زندانیان عقیدتی به راه انداخته است . در حالی که وکیل مدافع کشیش سعید عابدینی ضمن اعتراض به بلاتکلیفی موکلش در نامشخص بودن رای دادگاه تجدیدنظر خواهان رسیدگی به وضعیت موکلش می باشد، همسر این کشیش زندانی تاخیر در برگزاری دادگاه تجدید نظر را نشانه خوبی در جریان پرونده دادگاه دانست. سعید عابدینی در جریان سفری که برای بازدید از خانواده و پیگیری تاسیس یک پرورشگاه به ایران داشت دستگیر و با حکم "پیرعباسی" قاضی شعبه 26 دادگاه انقلاب اسلامی به هشت سال حبس محکوم شد. با اعتراض به این رای دادگاه ، پرونده به شعبه 36 دادگاه تجدید استان تهران ارجاع شد اما هنوز به آن رسیدگی نشده است. این درحالیست که تا امروز با آزادی وی در قبال پرداخت وثیقه مخالفت شده است . این زندانی مسیحی همانند دیگر زندانیان مسیحی در بند 350 زندان اوین تاکنون از حق مرخصی نیز برخوردار نبوده است .صبح ١٧ فروردين ماه ١٣٩٤ خالد حردانى زندانى ، سعيد عابدينى و مصطفى اسكندرى به انفرادى منتقل شدند.نامه زندانیان سیاسی زندان رجائی شهر کرج - ١٨ فروردین ماه ١٣٩٤: به دنبال انتقال ناگهانی و غیر قانونی و مظلومانه هم بندیانمان، اقایان حردانی و اسکندری و به ویژه کشیش سعید عابدینی که تنها به دلیل اعتقاد و باورش به عیسی مسیح و مسیحیت، سالها رنج زندان را تحمل میکند، ما جمعی از همبندیان ایشان در زندان رجایی شهر کرج، روز چهارشنبه١٩ فروردين ١٣٩٤ دست به اعتصاب خوراك می زنیم تا شاید مظلومیت آنها در این فضای خفقان اور و سرکوب به گوش فریاد رسانی در بیرون برسانیم. صبح ٢١ فرودين ماه ١٣٩٤ خالد حردانى ، سعيد عابدينى ومصطفى اسکندرى از انفرادى به بند منتقل شدند.  این سه تن از سالن دوازده زندان رجایى شهر که مختص زندانیان سیاسى-امنیتى است، به مدت پنج روز به سلول هاى انفرادى به منزله تنبيه فرستاده شده بودند و اعتصاب خوراك زندانيان پايان يافت .

زندانی مریم شفیع پور : مریم شفیع پور، ۲۸ ساله فعال دانشجویی و عضو ستاد انتخاباتی مهدی کروبی در روز ۵ مرداد ماه 1392 پس از احضار جهت بازپرسی به دادسرای شماره ۲ شهید مقدس اوین به زندان اوین منتقل شد پس از انتقال او ماموران به منزل او مراجعه و برخی از وسایل شخصیش را با خود برده اند. او از زمان بازداشت در بند ۲۰۹ زندان اوین به سر می برد. مریم شفیع‌پور از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به اتهام تبانی و اجتماع علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام از سوی دادگاه انقلاب به 7 سال حبس محکوم شده است .  پرونده با اعتراض وی به دادگاه تجدید نظرارسال شده بود و شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظراستان تهران پس از بررسی پرونده، مدت محکومیت این زندانی سیاسی را به چهارسال حبس کاهش داد. این دومین سال متوالی است که این فعال دانشجویی سالروز تولد خود را در زندان اوین سپری می کند.

دانشجوی محروم از تحصیل، مریم شفیع‌پور، بیش از شش ماه است که بر مبنای این اتهامات از ۵ مرداد ۱۳۹۲ در بازداشت به سر می‌برد. او بیش از دو ماه را در سلول‌های انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین بدون دسترسی به وکیل سپری کرده و سپس به بند عمومی زندان اوین منتقل شده است. وی بر اساس اتهام اجتماع و تبانی حهت اقدام علیه امنیت ملی به پنج سال حبس تعزیری و به اتهام عضویت در شورای دفاع از حق تحصیل به یک سال حبس تعزیری و به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام نیز به یک سال حبس محکوم شده است . مریم شفیع پور پیش از این در سال ۸۹ به دلیل فعالیت های دانشجویی بر اساس حکم دادگاه انقلاب قزوین به یک سال حبس تعلیقی محکوم شده بود. خانواده این زندانی برای مرخصی او سند یک منزل مسکونی را به عنوان وثیقه به دادگاه سپرده بودند. مریم شفیع پور در تاریخ ۲۸ اسفندماه به مرخصی آمد. پس از هفت روز مرخصی نوروزی به زندان اوین بازگشت .

زندانی مصطفی اسکندری : مصطفی اسکندری زندانی سیاسی سالن ۱۲ زندان رجایی شهر کرج، دانشجوی رشته پزشکی ( دارای مدرک پریدنت داندانپزشکی )  و از بازداشت شدگان مراسم چهلم ندا آقا سلطان در بهشت زهرا می‌باشد که در هشتم مردادماه سال ۸۸ به همراه همسرش، کبری زاغه دوست بازداشت و با اتهاماتی همچون «تشویش اذهان عمومی» و «مصاحبه با رسانه‌های بیگانه» به حکم سنگین ۳۱ سال زندان محکوم شد. مصطفی اسکندری که پس از بازداشت در هشتم مردادماه 88 بیش از 7 ماه را در سلول های انفرادی بندهای 209 و 240 زندان اوین سپری کرده بود.  با انتقال به زندان رجایی شهر کرج و سپری کردن مدت ها انفرادی در سلول های انفرادی بند یک این زندان معروف به «سگدونی» هم اکنون در بند ویژه امنیتی این زندان به‌سر می‌برد. قاضی پیرعباسی، قاضی پرونده آقای اسکندری علاوه بر صدور حکم سنگین زندان برای این زندانی سیاسی با هدف فشار مضاعف بر وی، کبری زاغه دوست همسر آقای اسکندری را که وی نیز نزدیک به دو سال را در بازداشت بوده است با تهدید به صدور حکم سنگین زندان وادار به طلاق از این زندانی سیاسی می‌کند. دادخواست مصطفی اسکندری از شورای حقوق بشر سازمان ملل و همه محاکم قضایی بین المللی: بدینوسیله از تمامی مراجع قضایی بین المللی استدعای رسیدگی قضایی به مستندات و مدارک و اوراق پرونده‌ام را دارم که قبلا از طریق دفتر محترم سازمان ملل تهران و وبلاگ شخصی خودم تقدیم شده است.

با یک رسیدگی نمادین بین المللی اثبات می‌شود که در مورد امثال اینجانب بسیار ظلم شده و لزوم برخورد قضایی بین المللی را با این تخلفات ضروری می‌نماید. اعلام می‌نمایم که متاسفانه برای بنده توسط چند شاکی خاطی نیروی امنیتی احکام ۱۲ گانه با مدت حبس ۳۰ ساله صادر شده است که فقط همین مدعیان یا شاکیان در پرونده اینجانب حتی یک شاهد مردمی غیر منتخب و عادل و تهدید نشده وجود ندارد و یک مدرک مستند واقعی خلاف قانون خود نظام وجود ندارد، ولیکن در حقم بسیار ظلم شده در قیاس با قاتل و جنایت کار نروژی که ۹۰ نفر را به قتل رسانده و فقط ۲۲ سال حبس گرفته است این چگونه احکامی است؟

فریادا فریادا فریادا رسیدگی و برخورد قضایی و حقوقی فرمایید.

تا این لحظه بیشتر از ۵ سال حبسم و حدود ۱۲ ماه انفرادی محض با زجر عمدی و ضرب و شتم کشیده‌ام، حتی جدیدا در انفرادی بینی و دنده‌ام را شکسته‌اند . چون با شعار معترض به دستگاه ارسال پارازیت سرطان زا و این نوع مثلا امنیت زدگی برخی آقایان شده‌ام که جان همه زندانیان را در خطر قرار داده‌اند.

با برنامه ی زندگینامه ی زندانیان سیاسی و عقیدتی  که توسط دولت جمهوری اسلامی ایران در زندانها  وبازداشتگاهای  جمهوری اسلامی ایران هستند. در رادیوکانون دفاع از حقوق بشر در ایران    

کاریکاتوریست : زینب قنبری


 

ابتدای صفحه | بازگشت

all rights reserved @ Bashariat