گزارش جلسه ماهانه نمایندگی سوئیس در سپتامبر
مهدی برنو
اين جلسه در تاريخ
یکشنبه
۱۳
سپتامبر ماه ۲۰۱۵مصادف با
۲۲ شهریور ماه ١٣٩۴ ساعت ١۵:٠٠
در شهر زوريخ مكاني به نام كازاما برگزار
گرديد. درابتدا آقای مهدی برنو مسئول جلسه
بعد از سلام و خيرمقدم باخواندن
ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر
كه ميگويد:
هر کس حق دارد که از آزادي فکر، وجدان و
مذهب بهره مند شود. اين حق متضمن آزادي
تغيير مذهب ياعقيده و همچنين متضمن آزادي
اظهار عقيده و ايمان ميباشد و نيز شامل
آزادي تعليمات مذهبي و اجراي مراسم ديني
است و هر کس ميتواند از اين حقوق منفردا
يا مجتمعا بطور خصوصي يا بطور عمومي
برخوردار باشد.،
جلسه را آغاز كردند و در ادامه ايشان
برنامه اين جلسه نمايندگى سوئيس را براى
حضار قرائت كردند
.اولین
سخنران این جلسه آقای نادر زندی فعال حقوق
بشر بودند. ایشان سخنرانی خود را با موضوع
گزارش اجمالی محیط زیست در مرداد ماه
۱۳۹۴و تحلیل آن
آغاز کردند.
آقای زندی در ابتدا گفتند
در این ماه همانند ماههای گذشته محیط زیست کشورمان مورد تخریب و دست
اندازی تعدادی سود جو و قرار گرفت و از
طرفی دیگر عدم مدیریت مناسب که میتوان
به نبود امکانات مناسب اطفای حریق اشاره
کرد باعث شد چندین هکتار دیگر از مراتع و
جنگلهای کشور در آتش بسوزد.این گزارش به
۴ بخش تقسیم شده است که
در بخش اول به خبرهای در مورد جنگلها و
مراتع کشور در مرداد ماه میپردازیم ،در
بخش دوم به تالابها و دریا چهها ،در بخش
سوم به وحوش و برخورد محیط بانان با
شکارچیان و در آخر به اقدامات اداره محیط
زیست و دوستداران طبیعت میپردازیم
.
بخش اول:جنگلها و مراتع
۱.در
این ماه تخریب گسترده جنگلهای حراّ در
خور تیاب به دلیل آلودگی نفتی را شاهد
بودیم.
۲.آتش
سوزی گسترده بخشهای از منطقه حفاظت شده
سرخ آباد.
۳.هجوم
بولدوزرها به منطقه حفاظت شده جنگل ابر
برای انتقال آب.
۴.بخشهای
از پارک ملی بمو در آتش سوخت.
۵.قطع
شبانه درختان در رشت به بهانه اجرای طرح
اتوبوسهای تند رو.
۶.آتش
گرفتن
۱۰۰ هکتار از مراتع شهرستان آذر شهر.
۷.و
خوشبختانه مهار آتش سوزی در جنگلهای بلوط
سر دشت و
۱۰۰ هکتار از مراتع بز گوش
آذربایجان شرقی اشاره کرد.
ایشان در ادامه به وضعیت تالابها و
دریاچه ها پرداختند .
در این روزها تالابها و دریاچههای
ایران حال و روز خوبی ندارند و یکی یکی
در حال خشک شدن هستند به عنوان مثال در
این ماه میتوان به خشک شدن کامل دریاچه
مهارلو و از طرفی دیگر تبدیل شدن تالاب
جازموریان به کانون ریزگرد در کشور اشاره
کرد.
اقای زندی دربخش سوم به برخورد حفاظت
محیط زیست با متخلفین پرداختند .در این
ماه نیز جدال بین محیط بانان و شکارچیان
ادامه داشت که میتوان به :بازداشت
عاملین شکار و صید :۵ بز و بزغاله وحشی
بهمراه
۲ اسلحه قاچاق در عباس آباد،۱آهو
در منطقه موته،۳ کل وحشی در منطقه حفاظت
شده پرور،۲جبیر و
۵ خرگوش در بزمان،۱بره
میش وحشی در فیروزکوه،۸۱ قزل آلا خال قرمز در
پارک ملی لار،۳ کل وحشی در ارتفاعات البرز مرکزی،۱
کل وحشی در منطقه حفاظت شده آق داغ خلخال
،۲بزغاله وحشی در ارتفاعات
سواد کوه ،۱ کل و بز وحشی در بندر لنگه،۱
قوچ وحشی در منطقه حفاظت شده کولک،۲ تشی در دزفول،۱
میش وحشی در ارتفاعات شهرستان دشتی و
۱ آهو و یک کبوتر در خواف
اشاره کرد اما محیط بانان در این ماه هم
کشفیاتی نیز داشتن که میتوان به
:کشف اجزای بدن
۳ کل و بز،۲
قوچ و میش و یک بزغاله وحشی در آران
بیدگل،لاشه یک بز وحشی در جیرفت،۳
بره آهوی زنده در منزل یک متخلف در
اصفهان،لاشه یک پلنگ در گرگان و یک خرس
در سفید کوه خرم آباد،کشف
۶ اسلحه،لاشه
۱۵
دراج و
۲۶ ماهی و یک اسلحه غیر مجاز در رامهرمز،کشف اسلحه سیمینف و
۲۴ فشنگ در پارک ملی گلستان،۲
اسلحه غیر مجاز و یک لاشه کل وحشی در
شهرستان دماوند و لاشه یک پلنگ با دست و
پای قطع شده در مناطق جنگلی محمد آباد
کتول اشاره کرد.ایشان
گفتند البته شایان به ذکر است که محیط
بانان کشورمان در برخورد با شکارچیان در
چند مورد قبل از اقدام به شکار شکارچیان
مانع از انجام شکار شدن که میتوان به:بازداشت
۲
متخلف پیش از انجام شکار و
۳ گروه صیّاد غیر مجاز در
پارک ملی خجیر،۲ شکارچی در پارک ملی لار ،۴
شکارچی در زهک و یک شکارچی در پارک ملی
سرخه حصار اشاره کرد.در
این ماه علاوه بر خبرهای فوق میتوان به
خبرهای دیگری از جمله: به شهادت رسیدن جنگل بان بویر احمدی هوشنگ نادری در حین برخورد با
قاچاقچیان چوب
.آلودگی
شدید زیستگاه قوچ لارستان به دلیل ورود
مواد شیمیای از یک دکل حفاری.
مرگ هزاران ماهی در بستر زاینده رود. رسیدن تلفات طاعون در منطقه هفتاد قلّه به
۴۰۰ کل،بز،قوچ و میش. مجروح شدن کارشناس خراسان رضوی با ضربات چاقو. کشتار بی رحمانه
۲۰
خوک وحشی در شهرستان ایجرود زنجان و تلف
شدن یک فوک خزری در تور صیادان در بندر
ترکمن از جمله خبرهای دیگری بود که در
این ماه به گوش رسید.
|بخش چهارم؛ آقای زندی در پایان به اخبار گزارشات امیدوار کننده نیز در
این ماه پرداختند .
۱.تشکیل
زنجیره انسانی در حمایت از جنگلهای
بلوط لرستان و جنگلهای مازندران.
۲.جنگل
النگدره از وجود حجم زیادی زباله پاکسازی
شد.
۳.توزیع
رایگان وسایل نفت سوز و گزسوز در بین
۱۱۹ خانوار از روستائیان
جنگل نشین استان لرستان.
۴.تخریب
۶۰ کوره ذغال گیری و پلمپ
۸ کارگاه آلاینده در شهر
ری.
۵.پاکسازی
دریاچه گهر از زباله.
۶.جم
آوری
۲ تن زباله از جنگلهای ارسنجان فارس.
۷.پلمپ
۴ واحد ذوب سرب در استان قم.
۸.پاکسازی منطقه حفاظت شده بیستون از زباله در روز جهانی جنگل.
در ادامه آقای مهدی برنو مسئول جلسه ضمن
تشکر از آقای نادر زندی از آقای احمد
کاظمی زاده در خواست کردند تا سخنرانی خود
را با عنوان گزارش تفصیلی، آماری نقض
حقوق بشر در مردادماه
۱۳۹۴آغاز کنند . یکی از مورد توجهترین و بحثبرانگیزترین گزارشات در این زمینه،
اعدام بی خبر و بدون آخرین ملاقات سیروان
نژاوی زندانی سیاسی زندان تبریز بود.
در مردادماه
۱۳۹۴ در کنار تمام اعدامهای
صورت گرفته شاهد بخشش و نجات تعدادی از
محکومین به قصاص بودیم که به عنوان مثال
بخشش یک اعدامی پس از
۱۲ سال را میتوان اشاره
کرد.
آقای کاظمی زاده گفتند
در گزارش احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان
ملل متحد در مورد وضعیت حقوق بشر در
ایران، از مقامات ایران خواست تا فورا حکم
اخیر اعدام “محمدعلی طاهری”،
بنیانگزارعرفان حلقه “عرفان کیهانی”، را
متوقف کنند.همچنین سازمان عفو
بینالملل، با انتشار بیانیهای، نسبت به
خطر اجرای قریبالوقوع حکم اعدام سالار
شادیزادی هشدار داد و از مقامهای ایران
خواستار لغو فوری حکم اعدام او شد.مجرم
شناخته شدن خبرگزاری “بسیج”، شکایت عوامل
“رستاخیز” از وزارت ارشاد، در اعتراض به
اکران فیلم رستاخیز؛ دستگیری زنی که دست
به قمه زنی زده بود و توقیف هفته نامه
۹ دی از گزارشات حوزه فرهنگی مرداد ماه سال
۹۴
بودند.
درزمینه ی بهداشت و محیطزیست در این ماه
گزارشاتی منتشر شد که غالب آنها با موضوع
کم آبی و وضعیت وخیم محیطزیست در ایران
بود. از جمله تخریب ٧٠درصدی جنگلهای
حفاظتشده حرا، تشدید بروز بیماری سرطان
به دلیل خشکی دریاچه ارومیه، آب آشامیدنی
نا سالم علت ابتلا
۱۶۴ نفر به مالاریا در
سیستان و بلوچستان. همچین در این ماه
گزارش شد دریاچه مهارلو در نزدیکی شیراز
به طور کامل خشک شد و اکنون بستر دریاچه
به پهنه ای باتلاقی تبدیل شده است.آقای
کاظمی زاده در ادامه به توجه خاص به موارد
نقض حقوق بشر پرداختند . از جمله گزارشات
با توجه خاص میتوان به بازداشت یک جوان
افغان به اتهام توهین به رهبری، توقیف یک
تئاتر به دلیل پوشش بازیگر زن اشاره کرد.همچنین
اقدام به خودسوزی کارگر شهرداری ملارد به
خاطر پرداخت نشدن حقوق و احضار نسرین
ستوده به دادسرای اوین را نیز باید در
زمره پرتوجه ترین گزارشات مردادماه دانست.و در پایان آقای احمد
کاظمی زاده به گزارشهای حقوق بشری، در
سایهی کم توجهی نیز پرداختند. در مقابل
بخش قبل، بسیاری از گزارشهای حقوق بشری
اساساً باکم توجهی و بعضاً بیتوجهی
رسانهها و افراد فعال در شبکههای
اجتماعی که به هر ترتیب تشکیلدهندهی
قسمتی از افکار عمومی هستند؛ روبهرو شدند.
برای انتخاب مورد اول
در این دسته باید به گزارش اعدام سیروان
نژاوی اشاره کرد که علیرغم اهمیت با واکنش
و حساسیت زیادی در افکار عمومی روبرو نشد.
همچنین براثر انفجار مین در نزدیکی روستای
“لنگریز” از توابع شهرستان سروآباد در
استان کردستان یک پسر
۱۳ ساله کشته و یک پسر
۱۲
ساله دیگر نیز به شدت زخمی شد.
عدم رعایت اصل تفکیک
جرائم؛ اعتصاب غذای دو زندانی سیاسی،
عقیدتی زندان رجائی شهر و کسر حقوق به
دلیل بدحجابی نیز از دیگر گزارشاتی بود که
در سایه کم توجهی از سوی افکار عمومی قرار
گرفتند. در ادامه آقای مهدی برنو ضمن تشکر
از آقای کاظمی زاده از آقای جمشید غلامی
سیاوزان که بصورت مهمان از نمایندگی
مالزی در این جلسه حضورداشتند درخواست
کردند که سخنرانی خود را با موضوع دولت
جمهوری اسلامی ایران و حقوق بشر برای حضار
قرائت کنند. آقای جمشید غلامی سیاوزان در
اغاز گفتند ازادی بیان در زمره حقوق به
رسمیت شناخته شده حقوق بشر است . این حق
را در تقسیم بندی اقسام حقوق در زمره حق
ازادی یا حق امتیازها بر شمرده اند.
در ان معنی هنگامی که
گفته میشود فردی حق ازادی بیان دارد بدان
معنا نیست که شخص دیگری مکلف به فراهم
اوردن چیزی برای اوست. بلکه به این معناست
که ان فرد می تواند محتوای ذهن خود را
اشکار سازد .حق مزبور در اسناد متعدد
و مختلفی در سطوح گوناگون به رسمیت شناخته
شده است و از این روی ان را میتوان در
منابع متعددی جستجو نمود. به عنوان نمونه
حق ازادی بیان در سطح بین المللی در اسناد
غیر الزام اور و الزام اور بیان گردیده
مانند : ماده 19 اعلامیه جهانی حقوق بشر
1948 و ماده 19 و 20 میثاق بین المللی
حقوق مدنی و سیاسی 1966 مشتمل بر این حق و
نکات مهمی در این باره است
.در سطح منطقه ای حقوق بشر اسناد مهمی نظیر ماده 4 اعلامیه امریکایی- و
حقوق وظائف بشر 1948- ماده 13 کنوانسیون
امریکایی حقوق بشر 1969 - ماده 10
کنوانسیون اروپایی حقوق بشر 1950 - و ماده
9 افریقایی حقوق بشر و ملتها 1981 ضمن به
رسمیت شناختن حق ازادی بیان مقرراتی را در
این باره تدوین نموده اند که هدف اصلی
انها تا کید بر ایمان به حقوق اساسی بشر
کرامت و ارزش شخص انسان بوده
.آقای
غلامی همچنین گفتند ماده 19 میثاق بین
المللی حقوق مدنی و سیاسی به عنوان یکی از
مهمترین اسناد در حمایت از حقوق بشر و
ازادی های اساسی در جهت تضمین حق حیات
چنین مقرر نموده است
. 1.هیچ کس را نمیتوان به مناسبت عقایدش مورد مزاحمت قرار داد. 2.هر کس حق ازادی بیان دارد این حق شامل ازادی تفحص و تحصیل و انتشار
اطلاعات و افکار از هر قبیل بدون هر گونه
مداخله خواه بصورت شفاهی یا بصورت مکتو ب
یا از طریق چاپ یا بصورت هنری و یا هر
وسیله دیگری به انتخاب خود میباشد .3.
اعمال حقوق مذکور در بند 2 این ماده مستلزم حقوق و مسئولیتهای خاص است و
لذا ممکن است تابع محدودیتهای معین بشود
که در قانون تصریع شده است و برای امور
ذیل ضرورت داشته باشد . الف : احترام به
حقوق یا حیثیت دیگران .ب : حفظ امنیت ملی یا
نظم عمومی یا سلامت اخلاق عمومی .به این ترتیب ماده مذکور
ضمن به رسمیت شناختن ازادی بیان برای هر
کس در بند 2 به برخی از اشکال بیان هم
اشاره نموده است و انها را به عنوان
مصادیق تحت پوشش حق حیات مورد حمایت قرار
داده است در این میان جستجو و تحصیل
اطلاعات و سپس انتشار انها یا در واقع
اظهار انها به عنوان دو مصداق بارز از
جلوه های این حق مورد حمایت قرار گرفته
است
.اما انچنان که بدیهی است اجرای حق ازادی بیان اگر بدون هر گونه محدودیتی
صورت پذیرد ممکن است حقوق و ازادیهای دیگر
افراد جامعه را در معرض خطر و نابودی قرار
دهد یا انکه نظم عمومی جامعه ای را مختل
نماید و منجر به از بین رفتن امنیت ملی
شود از همین روی بند 3 ماده ماده 19 میثاق
محدودیتهایی را در این راستا تدوین نموده
اما توجه به 2 نکته مهم در راستای این
اعمال محدودیت برای دولتها ضروری است.
بنا بر این هنگامی که
محدودیتها یی خا رج از این اسلوب اعمال
شود در واقع حق ازادی بیان نقض شده و در
محدوده فردی حق ازادی بیان فراتر از سخن
گفتن یا نوشتن است
ایشان در ادامه گفتند در امر ازادی انتخاب
ماده 25 میثاق این مهم را تضمین میکند بخش
الف این ماده حق مشارکت شهروندان در اداره
امور جامعه را به شکل مستقیم و یا از طریق
انتخاب ازادانه نمایندگان تضمین میکند و
در بخش ب حق رای دادن و انتخاب شدن در
انتخابات حقیقی و دوره ای تضمین شده است
مقدمه ماده 25 به همراه ماده 2 میثاق قید
میکند که تمام حقوق مندرج در این ماده
فارغ از هر گونه تمایز و تبعیض بر اساس
نژاد رنگ پوست جنسیت زبان مذهب عقاید
سیاسی خواستگاه ملی و یا طبقاتی ثروت
موقعیت تولد و سایر مشخصات فردی شامل همه
شهروندان شود.
در ماده 25 قید شده
است که اراده مردم می تواند به شکل مستقیم
یا از طریق انتخاب ازادانه نمایندگان خود
ابراز شود اما در هر صورت فقط نهادهایی که
توسط مردم انتخاب میشوند و یا نتیجه اعمال
اراده انها هستند حق اعمال قدرت و حکومت
کردن دارند اگر نهادهای منتخب مردم فقط در
ظاهر ارگانهای حکومتگرا باشند و یا بخش
مهمی از قدرت اراده کشور در دست نهادها و
افراد غیر منتخب باقی بماند ماده 25 میثاق
مورد تقض اشکار قرار میگیرد
. با این وجود این ماده به صراحت تعیین کرده است که
اگر یک نهاد حکومتی مستقل از دستگاه
قانونگزاری اعمال قدرت میکند لازم است که
بر اساس رای مستقیم مردم شکل بگیرد. امور
مربوط به اداره جامعه :بر اساس اسناد و ضوابط
کمیته حقوق بشر سازمان ملل متحد امور
مربوط به اداره جامعه که در بخش الف ماده
25 میثاق قید شده مفهوم گسترده ایست که به
اعمال قدرت سیاسی در جامعه و به خصوص
قانونگزاری اجرایی مربوط میشود تنظیم و
اجرای سیاستها در سطح بین المللی کشوری
منطقه ای و حتی شهری را شامل میشود
بنابراین نهادهای حکومتی طبق قانون باید
مشروعیت خود را از رای مستقیم یا غیر
مستقیم مردم بگیرندکه از اصول مندرج در
بخش ب ماده 25 میثاق یعنی دوره ای و حقیقی
بودن انتخابات است
. در ادامه آقای جمشید غلامی سیاوزان به بررسی نظام جمهوری اسلامی ایران
پرداختند . در پرتو ماده 25 میثاق بین
المللی حقوق مدنی و سیاسی قانون اساسی
جمهوری اسلامی ایران در ماده 113 اعلام
میکند که رهبر عالی ترین مقام رسمی کشور
به حساب می اید و نیز در ماده 57 می گوید
که قوه قضائیه مقننه و اجرایی زیر نظر
ولایت مطلقه امر او انجام وظیفه می کند.
رهبری جمهوری اسلامی
ایران که تمام عرصه ها حکومت را در کنترل
خود دارد تجسم کامل مفهوم اعمال قدرت در
اداره امور جامعه است که در بخش الف ماده
25 میثاق مورد بحث قرار گرفته است اما
تمهیدات قانونی که بر اساس ان رهبر نظام
جمهوری اسلامی توسط اعضای مجلس خبرگان بر
گزیده میشود ناقض ماده 25 میثاق بین
المللی حقوق مدنی و سیاسی و ناقض حق
شهروندان برای مشارکت مستقیم ویا غیر
مستقیم در اداره امور سیاسی کشور است باید
عرض کنم در کشور ایران فضایی برای سیاسیون
واقعی وجود ندارد
.اشخاص
سیاسی افراد تحول خواهی هستند یک دولت
نالایق جز زندان برای نگهداری افراد لایق
کشورش ندارد . اقای منتظری از یاران نخست
حکومت اسلامی میگوید اوایل سال 1356 با
سید محمود طالقانی هم سلولی بودم یک شب بی
وقفه سیگار میکشید و راه میرفت نیمه شب به
او اعتراض کردم که خفه شدیم از دود سیگار
چرا نمیخوابی ایشان گفت مگر نمیبینی مگر
نمیشنوی گفتم چی رو گفت صدای مردمو
انقلابو دارن پیروز میشن . من گفتم بشن چه
بهتر . ایشان در جواب گفت چرا متوجه نیستی
؟ شاه میرود و مردم به ما مراجعه می کنند
بلد نیستیم مملکت داری را و همین یک ذره
دینی را هم که دارند از دست میدهند این
مردم بی نوا .دوره ای بودن - پاسخگو
بودن - و مشروعیت نهاد رهبری
در داخل ایران در موضع گیری ها و توضیحات
رسمی مشروعیت رهبر نظام اغلب یک امر مطلق
و الهی توصیف میشود اما در برابر نهادها و
مجامع بین المللی دولت ایران با استناد به
اینکه اعضای مجلس خبرگان با رای مردم
انتخاب میشوند و ادعا میکند که در نتیجه
مقام رهبری نظام نیز به شکل غیر مستقیم با
اراده مردم بر گزیده میشود این در حالی
است که رهبر بر اساس رای گیری های دوره ای
انتخاب نمیشود و مطیع اراده مردم نیست و
دقیقا به همین خاطر مقام پاسخگو یی به
شمار نمی اید. از سوی دیگر پروسه انتخاب
اعضای مجلس خبرگان به عنوان نهاد انتخاب
کننده رهبر و ناظر بر وظائف رهبری نیز به
شیوه ای است که صلاحیت انها به صورت
مستقیم از سوی شخص رهبر تائید میگردد به
گونه ای که شش فقیه منصوب رهبر در شورای
نگهبان مسئول تائید نامزدان مجلس خبرگان
هستند و کسانی که رهبر صریحا و یا ضمنا
اجتهاد انان را تائید کرده باشد نیاز به
تشخیص فقهای شورای نگهبان نخوهد داشت
.مصباح
یزدی یکی از مراجع تقلید به صراحت می گوید
: در حکومت اسلامی رای مردم هیچ اعتبار شرعی و قانونی ندارد . نه در اصل
نظام سیاسی کشورشان و نه در قانون اساسی
و انتخابات ریاست جمهوری و نه در انتخاب
خبرگان و رهبری . و ملاک اعتبار تنها یک
چیز است و ان رضایت ولایت فقیه است اگر در
جمهوری اسلامی تا کنون سخن از انتخابات
بوده است صرفا به این دلیل بوده که ولی
فقیه مصلحت دیده است که فعلا انتخابات
باشد و نظر مردم گرفته شود.
از این رو نظام سیاسی
جمهوری اسلامی ایران که متبنی به اصل
ولایت فقیه است نه تنها غیر دموکراتیک
بلکه ناقض موازین حقوق بشر و تعهدات بین
المللی ایران است.
طبق ماده 25 میثاق بین
المللی حقوق مدنی و سیاسی رهبر ایران به
عنوان فردی که اداره امور جامعه را بر
عهده دارد باید به شکل ازاد و عادلانه در
معرض انتخابات مردم قرار گیرد و دلیل این
تضمین یک نظم دمکراتیک پایدار و تداوم
پاسخگو بودن افراد و نهادهای منتخب به
اراده مردم است بنا بر این منظر رعا یت
موازین حقوق بشر برگزاری انتخابات ایران
را در سازگاری با تعهدات بین المللی خود
قرار نمیدهد. آقای جمشید غلامی سیاوزان در پایان گفتند
:
تشکیل و برقراری نظام
دمکراتیک بر کشورهای عضو میثاق بین المللی
حقوق مدنی و سیاسی از جمله ایران الزام
اور است و در این کشورها دولتها موظف
هستند که رهبران و مقامهای بلندپایه را با
رای مردم برگزیده و یا عزل کنند چون
دمکراسی امری نیست که با حقوق بشر پیوند
داشته بلکه خود ذاتا بخشی از موازین حقوق
بشر است . در مورد ایران تا جائیکه به
چارچوب مشارکت سیاسی مردم در اداره امور
سیاسی کشور و نقش رهبری نظام بر میگردد
بایستی نتیجه گرفت که جمهوری اسلامی ایران
ناقض تعهدات بین المللی خود از جمله ماده
25 میثاق حقوق مدنی و سیاسی است که صراحتا
اعلام میکند مقامات و نهادهای حکومتی باید
به شکل مستقیم و یا غیر مستقیم به مردم
پاسخگو باشند و مردم باید حق عزل انها را
داشته باشند .
رفع نقض حقوق بشر در ایران خواسته ملی ما
ست و باید در تحقق ان کوشا باشیم.
در ادامه آقای مهدی
برنو ضمن تشکر از آقای جمشید غلامی
سیاوزان از سر کار خانم لیدا شهابی فعال
حقوق بشر درخواست کردند که سخنرانی خود
را با عنوان رابطه اعدام و تفاهم هسته ای
برای حضار قرائت کنند. خانم شهابی در
ابتدا صحبتهای خود را اینگونه آغاز کردند
. پس از شروع مذاکرات هسته ای بین جمهوری
اسلامی و کشورهای
۵ به علاوه
۱
وضعیت وخامت بار حقوق بشر در ایران و به
ویژه بالا رفت آمار اعدامها به سطح نگران
کنده ای رسیده است .احمد شهید گزارشگر
ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران
در گزارش خود از اعدام حداقل
۸۲۵ نفر در ایران از تیر
۹۲
تا تیر
۹۳ خبر داد و این آمار را نشاندهنده افزایش نگران کننده مجازات اعدام در
ایران دانست .بر اساس گزارش وی ، دولت
ایران همچنان به اعدام مجرمین نوجوان
ادامه میدهد و مطابق گزارشها تنها در سال
۲۰۱۴ هشت نفر که گمان میرود در زمان وقوع جرم منسوب به آنان زیر
۱۸ سال سن داشتند ،اعدام شده اند
.گزارش ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران با اشره به اینکه قانون
جدید مجازات اسلامی که در سال
۲۰۱۳ به اجرا درآمده اشاره
به ارتداد ،جادوگری را حذف کرده ،افزود که
این قانونو همچنان اجازه اعدام نوجوانان
را میدهد و مجازات اعدام را برای فعالیت
هایی که مطابق موازین بین المللی جدی ترین
جرایم تلقی نمی شوند حفظ میکند . بان گی مون ،دبیر کل سازمان ملل متحد نیز در گزارش سالیانه خود از
افزایش اعدامها در ایران ابراز نگرانی
کرده بود.
آمار
فوق در حالی ارائه شد که این رقم در سال
۲۰۱۲ بین
۳۱۴
تا
۵۸۰ نفر بوده هست
. گفته میشود دست کم دوهزار نفر در ایران با حکم اعدام روبه رو هستند .ایشان
گفتند صادق آملی لاریجانی رئیس قوه قضائیه
رژیم انتقاد دبیر کل سازمان ملل از میزان
اعدامها در ایران را عجیب خوانده و گفته
بود که بیشترین موارد اعدام در کشور مربوط
به محکومان مواد مخدر است .در حالی که
احمد شهید در گزارش خود با اشاره به متهم
شدن برخی از مدافعان «حقوق قومی و فرهنگی
و زبانی و یا حقوق اقلیت مذهبی » به
اتهاماتی چون محاربه و مفسد فی الارض ،از
اعدام افراد به دلیل درخواست برای « اجزای
حقوق محافظت شده» خود شامل آزادی بیان و
اجتماع « عمیقا » ابراز نگرانی کرده است .
این گزارش با اشاره به اعدام « چهار فعال
فرهنگی عرب » به نامهای هاشم شعبانی ،هادی
راشدی ،علی چبیشاط و خالد موسوی در سال
۲۰۱۴
،به نقل از منابع خبری از احتمال قریب
الوقوع چند فعال کرد سنی شامل جمشید
دهقانی ،جهانگیر دهقانی ،حامد احمدی و
کمال مولایی خبر داده است
.همچنین خانم لیدا شهابی در سخنرانی خود گفتند اعدام ریحانه جباری علیرغم
ابراز نگرانی وسیع در سطح جانی با دستور
رئیس قوه قضاییه به مورد اجرا گذاشته شد
تا نشان دهند که مسئولان ایرانی اهمیتی به
درخواستهای بین المللی نمیدهند .وی متهم
بود که در سال
۱۳۸۶ مرتضی عبدالعلی سربندی
،مأمور پیشین وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی
را به دلیل « دفاع از خود در برابر تعرض
جنسی » به قتل رسانده است .آیت الله خامنه ای رهبر
جمهوری اسلامی نیز در سخنان متعددی که در
یک سال گذشته در حضور رهبران سیاسی و
مذهبی رژیم بارها ایراد کرد تاکید نمود که
خواسته غرب پس از موضوع هسته ای حقوق بشر
خواهد بود و به این ترتیب اعلام کرد که
جمهوری اسلامی تسلیم خواسته ها نخواهد شد.
همچنین عفو بین الملل با انتشار گزارش
سالانه خود در آوریل
۲۰۱۵
در مورد وضعیت اعدام در جهان ،نسبت به
افزایش مجازات اعدام در کشور های مختلف از
جمله ایران هشدار داد . به گزارش عفو بین الملل ، ایران با
۲۸۹ مورد اعدام رسمی و
۴۵۴ مورد اعدام غیر رسمی (
جمعا
۷۴۳ )
،در زمره کشورهایی با بالاترین میزان اعدام و در کنار عربستان سعودی (
حداقل
۹۰ مورد اعدام ) ،عراق (۶۱
مورد اعدام ) و آمریکا (۳۵ مورد اعدام ) قرار دارد .طبق گزارش عفو بین الملل
، بین آمار واقعی اعدامها و آمار رسمی که
دولت ها منتشر میکنند ،اختلاف فاحشی وجود
دارد . به گفته عفو بین الملل دسترسی به
آمار و اطلاعات واقعی در زمینه تعداد
اعدام شدگان در ایران ،کار بسیار دشواری
است چرا که مقامات قضایی ایران ،با وجود
اصرار بر مجازات اعدام از انتشار تعداد
احکام اعدامی که سالانه صادر می شود و نیز
بعدا به اجرا گذاشته میشود ،خودداری کرده
و سعی میکنند این موضوع را غیر شفاف نگه
دارند ،برای اینکه میدانند در سطح بین
المللی در انزوای کامل قرار میگیرند.
در گزارش عفو بین
الملل همچنین تاکید شده که کشورهایی مثل
کره شمالی ، عربستان سعودی و ایران از
مجازات اعدام به عنوان ابزاری برای سرکوب
مخالفان سیاسی خود استفاده میکنند .برخی
از افراد نیز به خاطر زنای محصنه ،کفر و
جادوگری اعدام شده اند. خانم شهابی اعلام
کردند پس از انتشار گزارش عفو بین الملل
۴۳ نفر تنها در سه روز
اعدام شدند .از آغاز سال میلادی جدید
بیش از
۴۰۰ نفر اعدام شده اند که از میان آنها شش نفر سیاسی و هفت زن نیز بوده اند .آمار اعدامها در ایران
روبه افزایش است اما اطلاع رسانی از طریق
پایگاه ها و رسانه های دولتی و حکومتی
تنها به بخش بسیار اندکی از آنها خلاصه
میشود که جنبه اعدام در ملاء عام دارند .
بر همین اساس بخش گسترده ای از اعدام ها
در ایران رسانه ای نمی شود . اعدامهای
دسته جمعی محکومین به اعدام موضوعی است که
بارها در ماه های گذشته شاهدش بودیم .سه
زندان رجایی شهر ،قزلحصار ،وکیل آباد مشهد
بیشترین آماراعدامهای دسته جمعی و وخفیانه
را دارند. آگاهان سیاسی و کسانی که وضعیت
حقوق بشر در ایران را رصد میکنند معتقدند
در ماه های پیش رو به خاطر برگزاری
انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان
رهبری که در آن قرار است جانشین خامنه ای
تعیین شود وضعیت حقوق بشر روبه وخامت
بیشتری خواهد رفت .
همچنین خامنه ای برای مقابله با اثرات
امضای موافقت نامه هسته ای راهی به جز
تشدید سرکوب ،بالا بردن موج اعدامها
نخواهد داشت .او به این ترتیب میکوشد مردم
را از طرح خواسته هایشان باز داشته و به
حفظ قدرت ادامه دهد.
خانم
شهابی در پایان گفتند تنها راه چاره ی
مردم ایران و تنها راه بهبود وضعیت حقوق
بشر در ایران سرنگونی جمهوری اسلامی است
.تجربه ی هشت سال ریاست جمهوری خاتمی نشان
داد که فضای تغییر در حاکمیت جمهوری
اسلامی بسیار اندک است.بر عکس خامنه ای در
دوران خاتمی و فضایی که او در سطح بین
المللی و داخلی ایجاد کرد به قدرت مطلقه
تبدیل شدوسودای یک پایه کردن نظام را در
سر پروراند . در ادامه آقای مهدی برنو
مسئول جلسه ضمن تشکر از خانم لیدا شهابی
از آقای رضا امیری دعوت کردند تا سخنرانی
خود را با موضوع حکومتی که جوانان خود را
معتاد میخواهد برای حضار قرائت کنند. آقای
رضا امیری در شروع صحبتهای خود گفتند از
دیر باز در ایران وجهان افرادی برای لذت
جویی به طرف مواد مخدر کشیده میشوند و این
مسله در تمام کشورهای دنیا وجود دارد ولی
نوع برخورد با این پدیده مخرب در کشورهای
مختلف متفاوت میباشد. مواد مخدر یکی از پر
سودترین تجارت ها در دنیا میباشد که همین
مسئله باعث شده تا افرادی که نام آنها را
قاچاقچی مواد مخدر مینامند برای بدست
آوردن سود فراوان به این کار روی میاورند
که در ایران البته شرایط کاملا متفاوت
میباشد چرا که با شرایطی که تعداد افراد
آلوده به مواد مخدر روز به روز رو به
افزایش است . که به طور یقین تهیه این همه
مواد برای مصرف کنندگان نمیتواند قاعدتا
کار قاچاقچی و یا افراد عادی باشد و به
طور حتم سازمانهایی در پشت پرده این
جنایات ضد بشری علیه جوانان ایران وجود
دارد تا از این طریق هم به تجارت پر سود
خود برسند و هم جوانان را آلوده مواد مخدر
کنند تا بتوانند از این حربه برای کنترل
جوانان و مردم استفاده کنند با توجه به
این که امروزه مصرف موادهای صنعتی
وشیمیایی جای خود را در بین جوانان از
مواد سنتی مثل تریاک گرفته به دلیل راحتی
در مصرف آن که نه بوی دارد و نه احتیاج به
وسایل آنچنانی برای استفاده ندارد و زمان
زیادی هم از شخص آلوده را در روزهای نخست
آلودگی نمیگیرد باعث شده که اکثر جوانان
به این نوع از مواد مخدر روی بیاورند
.آقای
امیری به این نکته اشاره داشتند که
متاسفانه امروزه بسیاری از دختران وزنان
ما حتی از قشر دانشجو و تحصیل کرده هم به
مواد مخدر آلوده شده اند وهر روز هم به
این افراد اضافه میشود و درصد تخریب این
گونه مواد مخدر مثل کراک شیشه و هروئین هم
بسیار شدید میباشد و خیلی از افراد آلوده
به این گونه موادهای صنعتی بعد از مدتی
دچار توهم و بیماریهای روانی میشوند که در
خیلی از موارد دیگر برای شخص آلوده امید
به بازگشت به زندگی بسیار پایین میباشد که
این در واقع خاسته این حکومت ضد بشری
ایران میباشد
. جوانان ایران به علت
نداشتن تفریحات مناسب و آزادیهای فردی و
حتی سرخوردگی از طرف خانواده وجامعه و در
نهایت حکومت به چنین راه هایی برای تخلیه
خود روی می اورند.
آقای امیری ادامه
دادند من با چشم خود دیدم دخترانی نوجوان
که پدر ویا برادر آنان و یا حتی خودشان
برای تهیه مواد مصرفی خودمجبور به تن
فروشی شده اند .کم نیست محلاتی که به طور
علنی اقدام به فروش مواد مخدر میکنند که
خود دستگاه های قضایی و انتظامی ایران
کاملا از آن اطلاع دارند اما هیچ گونه
اقدامی در جهت جمع آوری آن انجام نمیدهند
علت آن هم بر همگان واضح است . در جایی که
دختران سرزمین را بخاطر پوششان مورد باز
خواست قرار میدهند چگونه است که این گونه
ساده از کنار این مسائل که تبدیل به یکی
از بزرگترین معضلات در جامعه شده است
میگذرند .امروزه تهیه مواد مخدر برای مصرف
کننده بسیار سهل وآسان شده است و در خیلی
از این مکانها افراد سود جو خود اقدام به
ساخت وتولید مواد مخدر میکنند و چون این
افراد معمولا از نظر علمی اطلاعاتی در این
زمینه ندارند و یا راحت بگوییم برایشان
اهمیت ندارد موادی که تولید میکنند از نظر
کیفیت پایینتر از نوع اصلی آن میباشد به
علت اینکه از ترکیباتی که برای ساخت این
موادها استفاده میکنند مته ریال بسیار
درجه پایین و یا حتی گاها فاسد شده میباشد
که خود این مسئله درصد تخریب را در شخص
مصرف کننده بالا میبرد.
که در خیلی از موارد
بخاطر همین افرادی جان خود را در دم از
دست داده اند
که متاسفانه حکومت ایران با پنهان کاری و
سرپوش گذاشتن بر این مسئله باعث رشد روز
افزون این پدیده در ایران شده است
. ایشان ادامه دادند در ایران کمپ های ترک اعتیاد وجود دارد که معروف به
کمپ اجباری میباشند و افرادی که خود قبلا
آلوده به مواد مخدر بودند اقدام به راه
اندازی چنین مکانهایی کرده اند که معمولا
پولی از خانواده های افراد مبتلا به
اعتیاد میگیرند و افراد را با ضرب شتم به
آنجا برده و آنان را با توهین و تحقیر
مجبور به ترک میکنند که خود این مسئله
اثرات به مخرب روانی برای شخص دارد که به
محض این که از کمپ خارج میشوند دوباره به
طرف مواد مخدر کشیده میشوند چه بسا خیلی
هم از گذشته بدتر میشوند.به طور کل این
گونه مشکلات باید زیر بنایی حل بشود در
غیر این صورت مثل یک مسکن است که فقط برای
مدتی درد را ساکت می
کند.
اما حکومت ایران از
این مسلئه چند جانبه استفاده میکند. آقای
رضا امیری در پایان به این نکته اشاره
کردند که حکومت ایران همانطور که میدانیم
افرادی را به عنوان قاچاقچی مواد مخدر
اعدام میکند که خود این کار در نهایت برای
سرپوش گذاشتن به این که به جامعه بگوییند
در واقع مبارزه با مواد مخدر میکنند در
صورتی که همان طور که گفتم وارد کننده
اصلی مواد مخدر خود حکومت ایران در صدر آن
سپاه میباشد .و بهره برادری دیگری که از
این داستان میشود یعنی اعدام افراد نشانگر
این است تا ایجاد رعب و وحشت در جامعه
بکنند برای اهداف سیاسی .جوانان را آلوده
به مواد میکنند تا اگر زمانی به آگاهی
برسند نتوانند از حق خود دفاع کنند چون
اعتیاد همه چیز را از انسان گرفته و در
مقابل همه چی خنثی میکند .به طور کل حکومت
ایران از این حربه برای نابودی ایران و
اهداف سیاسی خود استفاده میکند و این
فعالان حقوق بشری هستند که باید بکوشند تا
مردم جامعه را نسبت به این حرکات سیاسی
رژیم ضد بشری اگاه سازند .و طبق اطلاعیه
جهانی حقوق بشر همه افراد باید از سلامتی
جسمی و روانی برخوردار باشند و حکومتها
باید در راه سلامتی افراد جامه خود
بکوشند. در ادامه آقای برنو ضمن تشکر از
آقای رضا امیری از حضار که به صورت حضوری
و پالتاکی در جلسه حضور داشتند درخواست
کردند که اگر سئوال و یا اظهارنظری دارند
وقت گرفته وصحبت کنند . در پايان اين جلسه
آقاى مهدی برنو از كسانى كه در اين جلسه
چه به صورت حضورى و چه به صورت پالتاكى
حضور داشتند تشكر كردند، در اين جلسه خانم
لیدا شهابی و آقایان رضا اميرى ، احمد
کاظمی زاده ، نادر زندى ، میلاد بهاریان ،
حسن طالبی، مهدی برنو و محمد جاويد گوانى
به صورت حضورى و ، خانم ها سیما حب وطن ،
حنیف نژاد ، مونیکا قریشی ، مریم مرادی ،
آقای تقی صیاد مصطفی و آقایان منصور
صیفی ، جمشید غلامی سیاوزان ، بهروز
خسروی ، محمدرضا برزگر و حمید ترکی از
طريق پالتاك در اين جلسه حضور داشتند .
این جلسه ساعت
۱۷
به پایان رسید .
گزارشی از دو رویداد جانبی سودویند در سی
امین نشست شورای حقوق بشر
تهیه گزارش : لیدا شهابی و احمد کاظمی
زاده
هم زمان با سیامین نشست
شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد که از
روز دوشنبه
۲۳ شهریور
۹۴/ ۱۴ سپتامبر
۲۰۱۵ در شهر ژنو آغاز شد
نشستهای جانبی نهاد غیر دولتی سودویند هم
پنلهای را در راستی نقض حقوق بشر در
جمهوری اسلامی برگزار کرد ،که در روز نخست
با موضوعات مختلف این نشست برگزار شد که
موضوع اصلی آن بازداشتهای خودسرانه و
برده داری نوین در جمهوری اسلامی بود. بازداشتهای
خودسرانه بهاییان:
این نشست با سخنان دایانا علایی که از
نمایندگان جامعه بهائی میباشن شروع به کار
کرد ،خانم علائی در مورد بازداشتهای
خودسرانه گفت که دستگیری بهاییان در ایران
مسالهای نیست که بعضی وقتها اتفاق
بیفتد و تمام دستگیریها و شکنجههای که
برای جامعه بهائی رخ میدهد در ایران
خودسرانه است. به
گفته خانم علائی از سال
۲۰۰۵ بیش از
۸۲۰
دستگیری بهاییان صورت گرفته است و
هماکنون
۷۴ بهائی در زندان جمهوری
اسلامی به سر میبرند .اعمال محدودیتهای درمانی اعدام تدریجی زندانیان سیاسی در ایران
:
به گفته نیما پور یعقوب صدها زندانی سیاسی در شرایطی در زندانهای ایران
محبوس هستن که بسیاری از آنان به دلیل
شکنجههای روحی و جسمو شرایط نامسأعد
زندان از بیمارهای خطرناک رنج میبرند ،پور
یعقوب در ادامه سخنان خود به شاهرخ زمانی
اشاره کرد و او آخرین قربانی جنایت سازمان
یافته رژیم معرفی کرد که در روز
۲۲
شهریور ماه توسط هم بندیانش در زندان
رجایی شهر کرج در اتاقش پیدا شد که ساعتی
پیش از آن جان خود را از دست داده بود او
در ادامه با مرور خاطرات شاهرخ گفت که این
فعال کارگری (شاهرخ زمانی) هنگامی که از
کارگران سخن میگفت میشد به وضوح دید که
دردی جانکاه روحش را میخراشد هنگامی که
از مصائب جامعه ایران مانند کلیه فروشی
برای امرار معاش حرف میزد خشمی بی نهایت
در چشمانش موج میزند .برخوردها و احکام
فراقانونی برای حذف دگر اندیشان در ایران : خانم سهیلا هادی پور
فعال حقوق زنان و پناهجویان بود که به
برخوردها و احکام فراقانونی برای حذف دگر
اندیشان پرداخت و سخنرانی خود را ایراد
کرد هادی پور گفت تبعیض و تفتیش عقاید و
دستگیریهای خودسرانه و اجرای احکام
فراقانونی شکنجه قصاص و اعدام کارنامه
۳۶
ساله حاکمیت ایران است ،او همچنین بازداشت
کارگران معلمان ،پرستاران ،دانشجویان
،روزنامه نگاران ،وکیلان ،مدافعان حقوق
کودک و زنان ،نخبگان و شاعرانی که خواهان
برابری عدالت و احقاق حقوق از دست رفته
دیگران هستند از دیگر نمونههای بارز
خفقان و نقض حقوق بشر در ایران دانست
.
تاثیر دستگیری والدین بر کودکان آنها :
پویان سوداگری فعال دانشجوی و زندانی سیاسی سابق از سخنرانان دیگر این
نشست بود که در مورد دستگیری والدین و
تاثیر آن بر کودکان سخنرانی کرد از
موضوعاتی که در حوزه حقوق بشر کم به آن
پرداخته شده ،به گفته سوداگری تاثیر
زندانی شدن یا اعدام والدین یا اعضای درجه
یک خانواده بر روی کودکان است این زندانی
سیاسی سابق گفت طبق اعلام خبرگزاری تسنیم
در روز
۲۰
خرداد
۱۳۹۴ حدود
۱۵۰ هزار متاهل در زندان هم
اکنون دوران محکومیت خود را در زندانهای
جمهوری اسلامی میگذرانند او گفت که این
زندانیان جدای از
۴۲۷ کودکی هستند که همراه
مادرانشان در زندانها زندگی میکنند و به
صورت روزمره و دائمی در معرض انواع آسیبها
و مشکلات قرار دارند که عموم زندانیان
بزرگ سال با آن مواجه هستند.
بازداشتهای خودسرانه در ایران : در بخش بعدی این نشست
،رضا امیری فعال حقوق بشر در ارتباط با
بازداشتهای خودسرانه در ایران برای
حاضران صحبت کرد او صحبتهای خود را با طرح
این سوال آغاز کرد بازداشت خودسرانه چیست
؟
امیری در پاسخ به این سوال گفت :مفهوم بازداشت خودسرانه وسیع تر از
بازداشتهای غیرقانونی است او به انواع
بازداشتها اشاره کرد.
امیری همچنان به زیر پا گذاشتن قوانین خود جمهوری اسلامی را توسط
مسوولین هم اشاره کرد و نمونه اخیر و
آشکار آن را تبرئه قاضی سعید مرتضوی در
پرونده کهریزک دانست که به گفته این فعال
حقوق بشر نقض آشکار ماده
۵۷۵ قانون مجازات اسلامی است ،امیری همچنان دستگیری فعالان سیاسی
،کارگری،معلمان،و تشکلهای دنشجویی و قطع
صدای اعتراض آنها در سالهای گذشته گفت
:هدف خاموش کردن فریاد ها در برابر
سیاستهای غلط و ادامه سلطه سیاسی گروهی
خاص است که تعلق نظری و عملی به شخص
رهبری دارند. زنان و کودکان زیر
۲۰ سال و برده داری نوین:آخرین سخنران این نشست
لیلا سعادتی روزنامه نگار و فعال حقوق
بشربود که در مورد آسیبهای اجتمأ مواد
مخدر صحبت کرد به گفته سعادتی
۹ درصد جمعیت معتادان
کشور را زنان تشکیل میدهند و باز هم طبق
آمارها تعداد زیادی از کودکان کار درگیر
مواد مخدر هستند او با اسفناک خواندن
وضعیت دختران و پسران زیر
۲۰
سال در کشور گفت ایران هیچ پروتکل و
برنامهای دربارهٔ پیگیری دارمان و محافظت
از دختران و پسران زیر
۲۰ سال ندارد .به گفته
سعادتی تا زمانی که ایران برنامهای برای
این گروه از معتادان نداشته باشد فضا
همچنان برای مافیای مواد مخدر و مافیای
کودکان کار و همچنین شوهران ،پدران و
مادران امن است تا دختران و پسران نوجوان
را مورد سؤ استفاده و فحشا قرار دهند
.۲۵
شهریور
۱۳۹۴ / ۱۵سپتامبر
۲۰۱۵ نشست دیگری برگزار شد
با عنوان :حقیقت ،عدالت ،جبران خسارت و
تضمین عدم تکرار.عملیات تروریستى برون
مرزى ایران و پرونده «دادگاه میکونوس» :
در این نشست سخنران اول آقای پرویز
دستمالچی از بازماندگان حادثه میکونوس بود
که ایشان نویسنده مترجمی که پیش از انقلاب
۵۷ از فعالان دانشجویی ایران در خارج از کشور بوده است ایشان از پایه
گذاران سازمان جمهوری خواه و عضو شورای
مرکزی و دبیر تشکیلات و امور مالی سازمان
بوده است.پرویز دستمالچی در سخنان خود به
روایتی از حادثه ترور میکونوس را بازگو
کرد و گفت که میخواهد از فرصت بدست آمده
استفاده کند و تجربه خود به عنوان شاهد یک
ترور که میتوانست امروز زنده نباشد را با
مخاطبان در میان بگذارد ایشان با اشاره به
حکم دادگاه برلین دربارهٔ مسببان این ترور
نیز گفت در این دادگاه ثابت شد که آمران
ترور میکونوس بالاترین مقامهای مذهبی
سیاسی امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی بودند .داد خواهی قربانیان
۶۷ ضمن پرداختن به گوشهای از جنایات در زندانهای ایران در سال
۶۷:
سخنران بعدی این نشست خانم پروین همتی عضو شورای مرکزی هیئت سیاسی
اجرایی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بود.
ایشان سخنرانی خود را در مورد داد خواهی قربانیان
۶۷ ضمن پرداختن به گوشهای از جنایات در زندانهای ایران در سال
۶۷ پرداخت .خانم
همتی در سخنرانی خود گفت بسیاری از اعدام
شدگان در حالی به جوخههای اعدام سپرده
شدند که یا در حال سپری کردن احکام
ناعادلانه دادگاههای حکومتی بودند یا
هنوز در انتظار محاکمه بسر میبردند
.او
در سخنان خود برای نمونه از سه تان از
این اعدامیان نام برد و فراز هایی از
زندگی این سه نفر برای حاضران تعریف کرد
،پروین همتی خواستار محاکمه آمران و
عاملان این کشتارها در دادگاههای عادلانه
و علنی و نام گذاری رسمی روزی به نام روز
جان باختگان از جمله خواسته پروین همتی
بود.
آلودگی های محیط زیست و عدم مدیریت پسماند
در جمهوری اسلامی ایران:
سخنران دیگری که در این نشست سخنرانی خود
را ایراد کرد خانم ژاله تبریزی بودند
ایشان فعال محیط زیست هستند و در مورد
آلودگی زیست محیطی و مدیریت پسماندها در
جمهوری اسلامی صحبت کردند خانوم تبریزی با
اشاره به آلودگی آبهای استان آذربایجان
شرقی و غربی و اردبیل گفت شهر
۲ ملیون نفری تبریز فاقد
سیستم مرکزی فاضلاب است و همین امر سبب
شده تا به علت تخلیه شدن فاضلابها به
رودخانه تلخه رود باعث بحرانی شدن
رودخانهها به لحاظ
زیست محیطی بشود و در نهایت منجر به شیوع انواع بیماریهای خطرناک مثل
حصبه ،وبا، سلل ،هپاتیت ،نوع ب ،و انواع
ناراحتی چشمی میگردد . مشکلات ناشی
ازخشک شدن دریاچه ارومیه: «ژاله
تبریزى» در ادامه ضمن اشاره به مشکلات
ناشى از خشک شدن «دریاچه ارومیه»، خشک شدن
این دریاچه را بزرگترین فاجعه زیست محیطى
دانست و افزود: «ابعاد فاجعه بار ناشى از
طوفانهاى نمک تنها به کشور ایران ختم نمى
شود و ابعادى وسیعتر دارد. که درنتیجه
خشک شدن این دریاچه عفونتهای حاد دستگاه
تنفس، آسم، عفونتهای دستگاه فوقانی، انواع
سرطان و بیماریهای قلبی و عروقی افزایش
خواهد یافت.
«ژاله تبریزى» در
ادامه با اشاره به تحقیقات سازمان بهداشت
جهانی و آلودگى آبهاى «استان اردبیل» به
مواد «رادیواکتیو» افزود: ««شهرهای
اردبیل، مشگین شهر و نمین» بالاترین درصد
مبتلایان به سرطان دستگاه گوارشی را
دارند. افزایش آمار مبتلایان به سرطان در
میان مردم اطراف سبلان از یکسو و فشار هاى
مقامات امنیتى - انتظامى در خصوص سرپوش
نهادن و جلوگیرى از انتشار هر گونه خبر
مربوط به آلودگی آبهای منطقه به مواد
رادیو آکتیو از سوى دیگر سبب شده تا
افزایش میزان مبتلا یان به سرطان در این
منطقه شدیدا افزایش یابد و همین امر
سالانه افرادى زیادى را به کام مرگ مى
کشاند.» توجه
به محدودیت هاى زیستگاهى، به حفظ محیط
زیست و نجات زندگی بشر:«پویان
فاطمى» یکى از سخنرانان این رویداد که در
مقر سازمان ملل در شهر ژنو برگزار گردید
با اشاره به محدودیت هاى زیستگاهى، توجه
به حفظ محیط زیست و نجات زندگی بشر را
امری بسیار حائز اهمیت دانست و افزود:
«زمین در دفع مواد زائد و خود پالایی
طبیعت (آب، خاک و هوا) محدودیت دارد از
این رو لازم است، حفظ و نگهداری آن را
بیشتر مورد توجه قرار دهیم.
این فعال محیط زیست و حقوق بشر با اشاره به
این موضوع و حجم بسیار بالاى پسماندهای
صنعتی تولید شده واحدهای صنعتی خاطرنشان
کرد: «برغم آنکه بر اساس «ماده ٧ و ١١
قانون مدیریت پسماندها»،» نظارت و مدیریت
اجرایى پسماندهاى صنعتى و معدنى بر عهده
«وزارت صنعت و معدن» است «و مدیریت اجرایی
پسماندهای صنعتی و ویژه به عهده تولید
کننده مى باشد اما همچنان شاهدیم این مواد
توسط پیمانکاران غیر متخصص از واحدهای
صنعتی تحویل و به خارج از محوطه شرکتها و
شهرک هاى صنعتى منتقل میشوند. در
خوشبینانهترین حالت پسماندهای مذکور در
محل دفع پسماندهای عادی و در کنار
زبالههای شهری دفع میشوند.
«پویان فاطمى» در رابطه با آثار مخرب پسماندها بر سلامت انسان افزود:»
فاضلابهای کارخانجاتى که حاوی جیوه است
در صورت تخلیه به نهرها و آبهای جاری
توسط میکروارگانیسمهای موجود در آب به
متیل مرکوری تبدیل میشود که سمیت بالاتری
نسبت به جیوه دارد. مصرف غذاهای دریایی که
با فاضلاب چنین کارخانههایی آلوده شده
باشند، میتواند باعث «اختلالات عصبی
شدید»، «آسیبهای مغزی»، نقص جنین «و
حتی مرگ شود.» این نشستها توسط سازمان غیر
دولتی سودویند برگزار شد که در سال
۱۹۷۹ آغاز به کار کرده است .
افزایش اعدام ها در جمهوری اسلامی
شهرام مسعود وزیری
یکی از اهرم های مهم حکومت در جمهوری
اسلامی در خلال 37 سال گذشته ، ارعاب مردم
از طریق فشار زندان و به ویژه اعدام بوده
است. به زبان دیگر،از آن جائی که حکومت
جمهوری اسلامی ناتوان از براورد نیازمندی
های اقتصادی، رفع بیکاری حدود 10 میلیون
بیکار،گرانی روز افزون و تورم و مشکلات
معیشتی مردم ایران بوده و از طرف دیگر هر
آن خود را در معرض اعتراض و تهدید مردم و
کارگران بیکار شده،کارخانه ها و میلیون ها
جوان فارغ التحصیل دانشگاه ها و ... می
داند، به ناچار، حل و فصل تمامی این
معضلات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی کشور را
در تهدید آنها به زندان و پیگرد حقوقی و
اعدام یافته تا از این ستون به آن ستون
فرجی برای خود بجوید. نگاهی به آمار اعدام
های سال گذشته (1393) نشان از افزایش روند
لجام گسیخته اعدام دارد:753 نفر در سال 93
( 2014) در ایران اعدام شدند که در مقایسه
با سال قبل 10 درصد افزایش داشته است. 291
مورد از اعدامهاى اجرا شده توسط منابع
رسمى ايران تاييد شده است . 367
نفر معادل 49 درصد از افراد اعدام شده،
اتهامهاى مرتبط با مواد مخدر داشته اند. 240
نفرمعادل 32 درصد به اتهام قتل به قصاص
محکوم شدند. 53
مورد اعدام در ملاعام انجام شده است.
حداقل 15 مورد از اعدام شدگان متهمان
نوجوان زیر 18 سال بوده اند (در زمان وقوع
جرم و بازداشت) حداقل 26 مورد از اعدام
شدگان متهمان زن بودهاند.بالا رفتن آمار
اعدام شدگان در حد ده در صد نسبت به ماقبل
خود، نشان از شتاب حکومت بر روی آوردن
بیشتر به حربه اعدام به منظور ارعاب جامعه
و نهادینه کردن ترس در برابر هر نوع
اعتراض همگانی در میان کارگران،
دانشجویان، طیف وسیع بیکاران و...بوده
است.
اطلاعات گردآوری شده و انتشار یافته توسط
سازمان حقوق بشر ایران نشانگر این است که
آمار اعدامهای انجام شده در سال 2014 در
بیشترین سطح خود در پانزده سال اخیر بوده
است. علاوه براین مقایسه آماری اعدامهای
انجام شده در قبل و پس از ریاست جمهوری
روحانی نشانگر افزایش بسیار زیاد نرخ
آمار اعدام پس از انتخابات ریاست جمهوری
است.
از طرف دیگر از سال 1990 تا به حال
متاسفانه چنین آمار بالایی در خصوص اعدام
نوجوانان وجود نداشته است. علاوه بر این
مقامات ایران به اعدام فعالان سیاسی و
مدنی ادامه دادهاند.
اعدام آموزگاران عرب مانند هادی راشدی و
هاشم شعبانی متعلق به گروه ” الحوار”غلام
رضا خسروی متهم به حمایت مالی و ارتباط با
سازمان مجاهدین خلق و محسن امیراصلانی
متهم به بدعت در دین و توهین به حضرت یونس
مثالهای اندکی از خیل عظیم اعدام شوندگان
سال پیش بودهاند. دیوان عالی کشور مجازات
اعدام برای سهیل اعرابی را به جرم توهین
به پیامبر در فیس بوک تایید کرد و او هنوز
در خطر اعدام قرار دارد. در زمره این
اعدام های فزاینده جمهوری اسلامی باید به
اعدام بهروز الخانی در شهر سلماس
آذربایجان غربی به همراه 5 نفر محکومین به
فروش مواد مخدر بود.بهروز آلخانی در تاریخ
هفتم بهمن ماه ۱۳۸۸ به همراه تعداد دیگری
از شهروندان کُرد به اتهام ارتباط با پژاک
دستگیر شد . او چند ماه بعد از سوی آن
با اتهام جدید مشارکت در قتل دادستان شهر
خوی مواجه شد. پرونده او در شعبه یک
دادگاه انقلاب ارومیه به اتهام همکاری با
گروه پژاک و قتل داستان شهرستان خوی به
اعدام محکوم شد. بهروز الخانی همچنین به
اتهام نگهداری اسلحه به ۱۰ سال حبس نیز
محکوم شد.برادر بهروز آلخانی که صبح چهارم
شهریور ماه در محوطه زندان ارومیه اعدام
شد به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران
گفت اعدام برادرش در حالی اجرا شده که حکم
دیوان عالی کشور در خصوص او هنوز ابلاغ
نشده بود. به گفته منصور آلخانی
تاکنون جنازه بهروز آلخانی نیز به خانواده
تحویل داده نشده و به آنها اعلام شده است
حق برگزاری مراسم عزاداری به شکل عمومی را
ندارند.
.موارد
مشابه گوناگون و متأثر کننده در اقصی نقاط
کشور ایران به حدی فراوان و متعدد است که
به سادگی در این گزارش مختصر نمی گنجد.
جایزه حقوق بشری رها
گزارش : مهدی برنو
در یکی از سالنهای اجلاس سازمان ملل در
حضور جمعی از فعالان حقوق بشر به
۷ تن از فعالین و کنشگران حقوق بشر
جایزه حقوق بشری رها
تعلق گرفت. در
طی این مراسم که باشرکت تنی چند از هیئت
داوران سودویند که متشکل از خانم شیرین
عبادی برنده جایزه صلح نوبل به همراه
آرون رودز از بنیان گذاران و محقق اصلی
پروژه حقوق آزادی و مدیر اجرایی سابق
فدراسیون هلسینکی برای حقوق بشر و
کارولینا یانوزفسکی وکیل حقوق بشر و عضو
هیئت مدیره سودویند جایزه حقوق بشری رها
سودویند را به نمایندگان این برندگان به
علت این که خود این برندگان امکان حضور
نداشتند به نمایندگانشان عطا شد.
اما در ابتدا مراسم هیأت داوران سخنرانی
کردند و از این کنشگران تجلیل کردند ،و
در ادامه هر یک از نمایندگان این فعالان
به گوشهای از کارهای این برندگان و
معرفی این افراد پرداختند
.اسامی
افراد برنده شده و نمایندگان آنان بدین
شرح بود :
نرگس محمدی (رضا تاجیک) آتنا
فرقدانی(کیانوش رمضانی ) آتنا دائمی (امجد
حسین پناهی) بهاره هدایت (زینب پیغمبر
زاده) مریم شفیع پور (مهناز پراکند) سعید
مدنی (مرتضی کاظمیان) بهنام ابراهیم زاده
(علی مطمئن) مدیریت این مراسم به عهده
جناب دکتر حسن نایب هاشم مدیر مسول گروه
غیر دولتی سودویند بود و خانم شعله زمینی
به عنوان مدیر جلسه حضور داشتند .
نیست
انسانیت به تسبیح و نماز و ریش
سروده از : رضا امیری
من درگیر خودم از خود بیخودم
جانم به لبم رسیده زین افکار کهنه و
پوسیده
جان من بیا و فکری نو بکن به حال خویش
نیست انسانیت به تسبیح و نماز و ریش
جاده باز است فرمان خود را کج بکن
کمتر برای اسم خویش فکر رفتن به مکه و حج
بکن
مکه اینجاست در قلب تو
خدمت به خلق، به زین اعمال تو
گر نمیدانی از حقوق بشر
گویم هست برایت پر خطر
تمام افکارت شده سخنان شیخ شهر
پاک کن این افکار پوسیده بود برای انسان
پر خطر
اینان دشمن انسانیت و آزادیند
هر چه میگویند در عمل خود نییند
چشمان خویش را باز کن
زین پس حرکتی نو آغاز کن
دل در گرو مردم خویش ده
مپندار تو اربابی و اینان برده
طعم خوش انسانیت را بچش
تا ببینی زندگی واقعی خود با چشم
در ره آزادگی بکوش
زین پس مده به لاتاالات شیخها گوش
انسانیت را در کفار بجوی
نیست جز محبت به همنوع با روی باز و خوش
خلق و خوی
اینان که بر منبرها خدایی میکنند
از برای قدرت حکم قتل ها جاری میکنند
این است سخنم از برای تو در آخر
نیست چیزی بالاتر از انسانیت و حقوق بشر
تجاوز، ابزاری برای شکنجه در زندان های
ایران
فریبا ضیایی
تجاوز هميشه يك پديده دردآور و رنج
دهنده است و اثرات فيزيكي، رواني و
اجتماعي زيانبار و درازمدتي بر قرباني
دارد. قابل درك است كه بسياري از قربانيان
نمي
توانند تجارب خود را در ملاء عام، حتي
سالها بعد بيان كنند. خيلي از قربانيان
هرگز با خانواده هاي خود در اين مورد حرف
نزدند. با توجه به اين حالت، مي توان گفت
معدود افرادي كه درمورد تجاوز گفتگو كرده
اند در واقع تنها درصد كمي از مجموع
قربانيان را نمايندگي مي
كنند.
سی سال است که در جمهوری اسلامی تجاوز
اتفاق میافتد. در دههی اول به دلیل فضای
انقلابی بیشتری که حاکم بود این موضوع
کمتر دیده شد. اما رفته رفته با بالاتر
رفتن فساد در نظام شدت پیدا کرد. در بعضی
موارد جنبهی شرعی و قانونی به آن دادند،
مثل تجاوز به دختر باکرهای که قرار است
روز بعد اعدام شود، فقط برای اینکه دختر
اگر باکره باشد به بهشت میرود، با این
توجیه او را به اصطلاح به عقد و صیغهی
اجباری همین بازجوها و شکنجهگرها یا
مأموران اعدام در میآوردند، حتی مبنای
شرعی هم برایش درست کردند.خارج
از این، حتی یکی از تاکتیکهای رژیم
جمهوری اسلامی است که فرض کنید در مورد زن
سعید امامی، اینها نه تنها بازجویی کردند،
نه تنها تجاوز کردند که حتی اسنادش را
خودشان منتشر کردند، به قصد اینکه بگویند
که اگر منافع ما به خطر بیافتد، افراد
نزدیک به نظام را هم اینجوری قربانی
میکنیم تا بقیه حساب دستشان باشد.
منتهی مردم و آدمهایی
که خود یا نزدیکانشان مورد تجاوز جنسی
واقع شدند همیشه میتوانستند تصور کنند که
شاید این مورد، موردی استثنائی بوده است.
شاید هر عیب که هست از مسلمانی ماست و
شاید یک فرد خاصی این کار را کرده است.
ولی رو شدن این موضوع به این شکل گسترده
مردم را شوکه کرد، همانطوری که در شب
انتخابات تقلب گسترده مردم را شوکه کرد.
این موضوع قطعی است، اسناد آن هم موجود
است
.
علاوه بر این، دفتر سازمان ملل در تهران
اعلام کرده که
۳۰۰
مورد پروندهی شکنجه از کسانی که از
سازمان ملل دادخواهی کردند را باز کرده
است.بسیاری
از اینها نه تنها در کهریزک، بلکه در
بازداشتگاههای دیگر هم مورد تجاوز واقع
شدند. بسیاری حتی تهدید به تجاوز
اقوامشان شدند. از جمله آقای ابطحی که بعد
از ملاقاتی که با خانوادهاش داشت مورد
تهدید قرار گرفت که اگر اعتراف نکند، به
همسر و دخترانش تجاوز میشود. اگر چه قرآن
مجازاتی برای زنا مشخص می
کند ولی در زمینه تجاوز ساکت است و
روحانیون هم بندرت حکم شرعی درباره تجاوز
داده
اند و این چراغ سبزی به پلیس و سپاهیان
داده که با خیال آسوده تجاوز کنند؛ از
جمله نمونه
های آن هم میتوان از تجاوز به پسران
نوجوان در زندان توسط توابین نام برد.
بگفته مصلی نژاد قرآن بصورت روشنی اجازه
مبدل کردن زنان اسیر به برده جنسی را
میدهد و این توجیه مذهبی تجاوز در زندان
را فراهم کردهاست: در ایران به زندانیان
سیاسی به عنوان مفسد و افرادی که در حال
جنگ با خدا هستند نگاه کرده، و استدلال
میکنند که این افراد در این جنگ اسیر آنها
شده
اند و بنابراین میتوان آنها را به برده
جنسی خود تبدیل کرد. همچنین بگفته مصلی
نژاد حدیثی از محمد هست که میگوید که
باکره به بهشت میرود. بگفته مصلی نژاد از
آنجایی که زندانبان
ها نمی
خواهند کافرین بدلیل باکره بودنشان به
بهشت بروند، قبل از اعدام با آنها رابطه
جنسی برقرار کرده و آنها را مجبور به
ازدواج میکنند.
تجربه ی مورد تجاوز جنسی واقع شدن، تجربه
ای است که می تواند ضربات شدید روانی بر
فرد وارد کند. زیرا در لحظه ی فاجعه، تمام
مکانیسم های دفاعی روانی ما مختل و حتی
فلج می شوند. هر چند برای همه ی ما ممکن
است که در موقعیت هایی قرار بگیریم که
اضطرابی شدید در ما ایجاد کند. ولی معمولا
سیستم روانی ما قادر است وقتی اوضاع
بیرونی به حالت اولیه برگشت، درون ما را
نیز به حالت عادی بازگرداند. چیزی که
تجربه ی "اسیب دیدگی روانی" را با تنش های
دیگر زندگی متمایز می کند نیزاین است که
به دلیل هولناک بودن تجربه، تمام مکانیسم
های دفاعی روانی فرد فلج می شود و چون
سیستم روانی نمی تواند از خود دفاع کند،
این واقعه قادر است در فرد اثراتی عمیق بر
جای بگذارد. برای همین است که اردشیر هم
مثل بسیاری از قربانیان تجاوز از تمایلش
به خودکشی و احساس بیگانی با بدنش و دنیای
اطرافش صحبت می کند.
در حقیقت تجاوز گر با
عملش، بدن را که کانالی برای رسیدن به لذت
است، تبدیل به "بیگانه ای"می کند که تنها
ارتباطش با ما، القا مداوم وحشتی هولناک
به "خودی " است که دیگر ماهیتش را نمی
شناسیم.
وقتی تجاوز جنسی
بعنوان ابزاری برای شکنجه تبدیل می شود،
ماهیتی به مراتب هراس انگیزتربه خود می
گیرد. چرا که اگر در تجاوزات جنسی متداول
هدف اغلب سواستفاده جنسی است، در اینجا
نفوذ به حریم خصوصی فرد، در جهت این است
که بطور آگاهانه بر سیستم روانی او و هویت
فردی اش آسیب زده شود. و اینکه هدف بطور
مستقیم اختلال ایجاد کردن در روان فرد
است، باعث می شود که نتایجش از تجاوزات
متداول بسیار اسفبارتر باشد. فرد
تجاوزگر(شکنجه گر) نمود سیستمی است که می
داند نمی تواند به حوزه ی فکری و ذهنی
افراد تسلط کامل پیدا کند و از تجاوز به
نوعی برای به تسلط در آوردن فرد از طریق
دخول و نفوذ در بدنش استفاده می کند.
یکی از اهداف اصلی در
اینجا ایزوله کردن فرد و جدا کردنش از
گروهی است که به آن تعلق دارد.چون تجاوز
فرد را در موقعیتی قرار می دهد که برای
حفظ تمامیت جسمی اش، از ایده ها، از گروه
و از اهدافش دست بر می دارد و در خود فرو
می رود.تجاوزگر
به نوعی نشان خشونت خود را در بدن قربانی
حک می نماید و آن با درونی کردن ترس در
اعماق وجود اوست. این گونه تجاوزنه همیشه
برای وادار کردن فرد به حرف زدن بلکه در
بیشتر موارد برای فرو غلطاندن او در سکوت
می باشد.نکته
ی مهمی که ذکر آن لازم است این است نه فقط
خود عمل تجاوز، بلکه کلام شکنجه گر در هین
عمل نیز نقش عمده ای را در هراس انگیز
بودن و مخرب بودن آن بر روان فرد دارند.
این صداها جزو جدایی ناپذیر واقعه می شوند
و گاهی تا مدت ها در فرد انعکاس پیدا می
کنند.
تجربه ی تجاوز جنسی در زندان بگونه ای،
تجربه ی عبور از کنار مرگ است. زیرا فرد
مورد تجاوز این حس را دارد که متجاوزگر
قصد کشتن او را دارد. این واقعه ی دهشت
انگیز باعث می شود که شخص دنیای اطراف خود
را دیگر نه بصورت پیش، بلکه بعنوان
"دنیایی خطرناک" حس کند. بسیاری از
قربانیان این نوع خشونت جنسی، اظهار می
دارند که دنیا در نگاهشان جور دیگری شده
است. بخاطر همین است که مثلا ممکن است با
صدایی جزئی از جا بپرند.
در مردها، شاهد صدمه
ای شدید به هویت مردانه شان و تصویری که
از خود به عنوان مرد دارند، هستیم. اینکه
نتوانسته از خودش دفاع کند نیز می تواند
در او احساس عصبانیت و تنفر شدید از خود
را ایجاد کند.
از ابتداي سال 1985، نماينده ويژه سازمان
ملل در امور ايران گزارشات منظمي را
درباره وضعيت حقوق بشر در ايران منتشر كرد
كه در آن ادعاهاي تجاوز و خشونت جنسي در
زندانهاي ايران را مستند سازي كرد. در
گزارش سال 1987، نماينده ويژه خاطرنشان
ساخت كه 6 عضو سازمان مجاهدين خلق ايران
شاهد شكنجه
هاي مختلف و از جمله خشونت جنسي در
زندانهاي ايران بوده اند.
خمینی، جام زهری برای ایران
زینب قنبری
در شخصیت خمینی آنچه بیش از هر چیز دیگر
موجبات موفقیت سیاسی او را فراهم آورد،
ترکیب و تعادلی بود که موفق شده بود میان
منش اقتدارگرا و فناتیکاش با حد بالایی
از عملگرایی و بهرهبرداری از فرصتها
بهوجود آورد. شخصیت خمینی یکی از
نمونههای روشن و برجسته «شخصیت
اقتدارطلب» است.دنیای
این افراد اغلب به دو گروه بزرگ تقسیم
میشود:
«خودیها» و
«غیرخودیها».
از نظر ایشان تمامی غیرخودیها خطرناک و
بالقوه یا بالفعل دشمناند. این خصوصیت به
شخصیت این افراد رنگ و رویی از کاراکتر
پارانویایی میدهد. از سوی دیگر «خودیها»
نیز تنها از آن جایی خودی هستند که
بگذارند و بپذیرند که از آنها استفاده
ابزاری شود.
بدین ترتیب معیار خودی بودن میشود
فرمانبرداری محض. شخصیت دسیسهچین،
انعطافپذیر و حسابگر است و برای دستیابی
به خواستههایش خود را با شرایط گوناگون
تطبیق داده حتی اگر لازم باشد، روی تمامی
اعتقاداتش پا میگذارد.
پیامدهای خمینیسم در همه زمینههای
اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی برای
جامعه ایران فاجعهبار بوده است. کافی است
ایران امروز را با کشورهایی که سه دهه پیش
با آن تقریباً در ردۀ واحدی قرار داشتند،
مقایسه کنیم تا به ابعاد وحشتناک این
فاجعه پی ببریم.
مثلاً مقایسه اقتصادی ایران با کره جنوبی،
ترکیه یا حتی مالزی در سه دهه گذشته نشان
میدهد که کارنامه خمینیسم چقدر مصیبتبار
بوده است. اگر نتایج حاکمیت ولایت فقیه را
مثلاً در مورد تبعیض علیه زنان یا حوزه
های مختلف روابط اجتماعی در نظر بگیریم،
درمییابیم که این مصیبت هولناک ضرباتی به
جامعه ما وارد آورده که رهایی از عوارض آن
دههها طول خواهد کشید.
خمینیسم ایران را به مصیبتی گرفتار کرده
که جامعه امروزی ما حتی با معیارهای خودِ
اسلامگرایان، جامعه ای فاسد، ریاکار و
بیمار محسوب میشود. شاید تنها دستاورد
مثبت خمینیسم این باشد که ورشکستگی
اسلامگرایی را به نحو برگشتناپذیری به
همگان نشان داده و حتی چُرت بسیاری از
خودِ اسلامگرایان را نیز پاره کرده است.
اکنون به جرأت میتوان گفت که اگر مردم
ایران بتوانند به سلامت از چنگال خمینیسم
جان به در ببرند (که متأسفانه جواب این
“اگر” در افق مشهودِ کنونی چندان روشن
نیست) دستکم، بازگشت به ارتجاع مذهبی و
اسلامگرایی دیگر به سادگی ممکن نخواهد
بود.
اما بیتردید بخشی از چپ، مخصوصاً در میان
نسلی از فعالان جوان آن سالها،
خوشبینیهایی به خمینی داشتند و او را به
عنوان یک روحانی مبارز ضد دیکتاتوری
میستودند. به نظر من عوامل زیر در این
توهم خوشبینانه نقش داشتند
1- تبار بیواسطه نسل جوان فعالان چپ که
عمدتاً پس از شروع اصلاحات ارضی در دهه
۴۰
وارد مبارزه سیاسی شده بودند ، بیش از
آنکه به حزب توده برسد، به جبهه ملی
میرسید و به نظر من، این هم نقطه قوت
آنها بود و هم نقطه ضعفشان. نقطه قوت بود
به این دلیل که غالب آنها بیش از جهتگیری
با قطبهای کمونیزم جهانی، از طریق کلنجار
رفتن با مسائل داخلی ایران حرکت میکردند؛
نقطه ضعف بود به این دلیل که آشنایی
چندانی با اندیشه مارکسیستی و سنتهای
کمونیستی نداشتند و در زیر سرکوب
دیکتاتوری شاهنشاهی، معیار اصلی
داوریهایشان عمدتاً و گاهی حتی منحصراً،
میزان ضدیت با دیکتاتوری حاکم بود.
2-
در دهههای
۷۰ – ۱۹۶۰
داغترین کانونهای جنبش چپ جهانی در
“دنیای سوم” قرار داشتند و ویتنام و کوبا
و خاورمیانه و آمریکای لاتین و آفریقا
پرسر و صداترین مراکز الهامبخش همه
فعالان چپ محسوب میشدند و این باعث میشد
که ضدیت با امپریالیسم نخستین معیار
انقلابیگری چپ باشد. و در ایران نیز که
دیکتاتوری شاه از رژیم های تحت حمایت
آمریکا و وابسته به آن محسوب میشد،
مبارزه ضد دیکتاتوری به نحوی فزاینده با
مبارزه ضد امپریالیستی گره میخورد.
در چنین فضایی مخالفت خمینی با شاه نیز
هرچه بیشتر طنین ضد آمریکایی پیدا
میکرد. و این باعث میشد که فعالان چپ با
دید مساعدتری به آن بنگرند.
3- در آن سال ها بود که مسأله فلسطین به
یکی از مهمترین مسائل همگرایی میان
فعالان چپ و مخالفان مذهبی رژیم و از جمله
طرفداران خمینی تبدیل شد و بسیاری از
اختلافات را در ذهن فعالان جوان چپ
کمرنگتر ساخت.
در آن سالها
روایتهای جدیدی از اسلامگرایی شکل
میگرفتند و در میان لایههای اجتماعی
جدید گسترش مییافتند که در ایجاد پلهای
ارتباط، گفتوگو و همگرایی میان فعالان
چپ و مخالفان مذهبی رژیم شاه نقش قابل
توجهی داشتند و طبعاً حساسیتهای فعالان
چپ را نسبت به خصلت ارتجاعی خمینیسم
ضعیفتر میکردند
4- و مهمتر از همه عوامل یاد شده،
اکثریت قاطع جریانهای چپ در آن دوره،
اعتقاد چندانی به دموکراسی و آزادیهای
مدنی نداشتند و در بهترین حالت اینها را
به عنوان “مسائل روبنایی” و فرعی
مینگریستند؛ و برای بسیاری از آنها
دموکراسی در حکم همان وسیلهای بود که
لودویگ ویتگنشتاین در آن استعاره
معروفاش، آن را “نردبانی” مینامد که
قرار است پس از رسیدن به پشت بام طلایی
کنارش بگذارند. با چنان درکی از دموکراسی،
طبیعی بود که چپ نمیتوانست حساسیت زیادی
به تاریکاندیشی و واپسگرایی خمینیسم
داشته باشد.
خمینیسم در آینده ایران جایی ندارد. همین
الان خمینیسم کشور ما را به لبه پرتگاه
وحشتناکی کشانده که میتواند حتی ادامه
موجودیت ایران را به خطر بیندازد؛ وضعیتی
که چپ بیش از همه از آن لطمه میخورد و
هزینههای آن کمر کارگران و زحمتکشان،
یعنی پایه اجتماعی چپ را درهم میشکند.
فراموش نباید کرد که خمینیسم تجدید نظر
بزرگی است حتی در مسلمات اعتقادی شیعه،
یعنی مذهب مسلط در ایران؛ و بنابراین اگر
نتواند خود را با توسل به زور مدت زیادی
در قدرت نگه دارد که به نظر من، نخواهد
توانست، دیگر حتی در میان لایههای مذهبی
نیز نفوذ چندانی نخواهد داشت.
اما اصلاحطلبی اسلامی
تا جایی که در برابر مبارزه قاطع علیه این
رژیم جهنمی میایستد مسلماً نقش ارتجاعی
دارد، ولی آن بخش از جریانهای مذهبی را
که جدایی دین و دولت را میپذیرند،
نمیشود و نباید به خمینیسم وصل کرد و
تردیدی نباید داشت این جریانها هرچند
مدتها نخواهند توانست خود را از عوارض
نامساعد حکومت اسلامی در این کشور خلاص
کنند، ولی همچنان به موجودیتشان ادامه
خواهند داد و باید مانند همه جریانهای
فکری و سیاسی از آزادی کامل و حقوق برابر
برخوردار باشند.
و بالاخره فراموش
نباید کرد که حالا خمینیسم در کشور ما فقط
یک جریان فکری و سیاسی نیست، بلکه
ایدئولوژی یک حکومت توتالیتر فرهنگی است
که موجودیتاش را با نظام بیحقی عمومی
تحمیلشده بر مردم این کشور ادامه میدهد.
بنابراین تا این حکومت پا برجاست، مبارزه
با خمینیسم نمیتواند فقط به حوزه فکری
محدود شود؛ در حال حاضر مقدمترین حلقه
مبارزه علیه آن، مبارزه برای پایان دادن
به حیات این نظام جهنمی است.
لکههای نفتی
نادر
زندی
نشت نفت و فراوردههای آن،آلودگیهای
فراوانی را بر محیط زیست وارد میکند و
به علت مایع بودن به راحتی در آب و خشکی
منتشر میشود.اثر آلودگی نفتی را میتوان
به دو بخش کوتاه مدت و بلند مدت تقسیم
بندی کرد.خفگی ناشی از پوشش لکه نفتی و
مسمومیت حاصل از نفت در دسته اول قرار
دارند.کاهش در انتقال نور باعث جلوگیری از
عمل فتوسنتز گیاهان آبزی میشود.
لایههای نفت سرعت جذب اکسیژن هوا بوسیله
آب را بسیار کند،میکند به اندازهای که
میزان انحلال اکسیژن در لایههای آب،زیر
لکههای نفتی،حتی از لایههای عمیق آب
نیز کمتر است و از آن طرف پرندگان نیز
دچار آسیب میشوند و پرهای آنها به نفت
آغشته شده و به هم میچسبد و قدرت پرواز
آنها را کاهش یا غیر ممکن میکند و از
طرفی نفتی که به حالت تعلیق در
آمده،میتواند با اجزای معدنی سنگین شده و
به کف دریا رسوب کند،که موجب صدمه به
گیاهان کف دریا می شود و تماس جانداران با
غلظتهای بالای مواد نفتی،موجب آسیب سلولی
و مرگ آنها شود.
به طور کلی یک توده بزرگ آلودگی نفتی
رها شده در دریا در زمانی کوتاه،طیف وسیع
از موجودات دریایی را دچار مسمومیت و مرگ
میکند.اثر دراز مدت غلظتهای کم این
آلودگیها در زمان طولانی تری خود را
نمایان میکند.لایههای نازک نفت میتواند
سموم محلول در چربی مانند آفت کشها را
در خود حل کرده و غلظت آنها را به چندین
برابر غلظت آب و بالاتر از حد قابل تحمل
موجودات برسانند.نتایج بررسی ترکیبات
آلی که وارد زنجیره غذایی شده،نشان میدهد
که آنها در بدن موجود زنده،پایدار مانده
و قادرند بدون تغییر از چندین زنجیره
غذایی،عبور کنند.این مواد مانند آفت کشها
و فلزات سنگین قابلیت تجمع پذیری
دارند.نهایتان این آلودگیها به موجوداتی
که مورد استفاده قرار میگیرند نیز منتقل و
از این طریق در بدن او تجمع
مییابند.خوشبختانه یا شور بختانه حدود ۶۰
در صد ذخایر نفتی دنیا در خلیج فارس و به
همین نسبت صادرات نفت از این خلیج صورت
میپذیرد و همچنین حدود ۹۰در صد صادرات
نفت و فرآوردههای نفت توسط نفت کشها
دنیا از تنگه هرمز انجام میشود و بر طبق
آمار سالانه ۴۰ هزار شناور از این تنگه
عبور میکنند و در کنار آن حدود ۷۰ سکوی
فعال نفتی در خلیج فارس وجود دارد که همه
اینها باعث آلودگی نفتی این دریا شده
است.
متاسفانه هم دریای خزر و هم خلیج فارس با
مشکل لکههای نفتی دسته و پنجه نرم
میکنند و این لکههای نفتی اکوسیستم این
دو پهنه آبی کشورمان را تحت تاثیر قرار
داده است.
به عنوان مثال،در سال ۱۹۹۱ در حمله عراق
به کویت چیزی در حدود ۹۱۰ میلیون لیتر نفت
وارد آبهای خلیج فارس شد و در جای دیگر
به علت پوسیدگی و ترکیدگی خط لوله نفت در
استان بوشهر نفت وارد دریا شده و لکهای
را به طول ۲۰ کیلومتر و عرض ۸
کیلومتر،سواحل دیلم استان بوشهر را آلوده
کرده و همچنین در شمال ایران هم متاسفانه
شاهد این آلودگیها هستیم،
بطوری که که در سالهای گذشته ۲۵ تن نفت
از سواحل استان گیلان در سال ۱۳۹۱ جمع
آوری شده است.با این وجود در دراز مدت
میبایستی شاهد از بین رفتن اکوسیستم این
دو منطقه و همچنین تاثیرات ناگوار آن بر
زندگی مردم این مناطق باشیم.
چرا سکوت ؟!!
جمشید غلامی سیاوزان
ایا میشنوید؟بی شک هم میبینید و هم
میشنوید،ایا هنوز خوابید و در رویای خود
دنبال راهی میگردید که برخیزید؟پس برخیزید
و ناله هایی که از اعماق وجود،چون طوفان
می خروشد و زخمهایی که حکومت بر پیکر ملت
وارد ساخته و با وجود طی شدن سالیان دراز
مرحمی بر ان ننهاده،بلکه نیزه ستم خود را
به اعماق تمامی زوایای زندگی ملت ایران
فرو برده،ببینید.هموطن : قانون و حکومتی
که به جای پیشرفت و براورده کردن خاسته
های برحق،هر روز صدای عزیزان ما را در
نطفه خفه کرده و استقامت پذیرش و توان
شنیدن حق را ندارد،باید از میان برداشته
شود.همیشه در سیستم حکومتهای نا لایق،جای
انسانهای لایق،پشت میله های زندان است و
در زمانی که باید در کنار خوانواده لذت
ببرند و عمری را با ارامش سپری نمایند،از
این موهبت دور میشوند و بهترین لحظه های
عمر خود را برای ستاندن حق خود که با ان
زاده شده اند،باید شکنجه و اذیت و ازار
ببینند و از مسیر یک زندگی عادی دور
نگهداشته شوند،بدون انکه دلیلش به انها
گفته شود . براستی چرا این گونه است،که هر
وقت حق داری باید طرد شوی،اسیب ببینی و
هزاران اوار روی سرت خراب شود به کدامین
گناه؟ایا خواستن حق مساوات و عدالت در
زندگی جرم است؟ حکومت استبداد همیشه با
اتکا به نیروی رنج دیدگان به اهداف خود
رسیده است.پایه و اساس پیشرفت هر کشور و
حکومت بر نظام اموزشی و فرهنگی ان جامعه
استوار گردیده و همه ما به ان اعتقاد کامل
داریم و میدانیم که هیچ یک از انسانها
فیلسوف زاده نشده اند،بلکه افرادی بوده و
هستند که برای اموختن ما خون دلها خورده و
سختی ها متحمل شده اند،در قالب نام معلم.و
ما باید به قلب انها بوسه بزنیم .اما ای
ایرانی :همه ما شاهد ان هستیم،وطن عزیز ما
لحظات طا قت فرسایی را سپری میکند و حکومت
استبداد برای از هم گسیختن و از هم پاشیدن
امور معیشتی و اموزشی مردم،از هیچ کوششی
فرو گزار نیست .انسانهایی که فکر می کردند
با ان همه خونهایی که به خاطر یک حکومت
عادل ریخته شد،صاحب یک مملکت اباد و
دانشمند خواهند شد،چیزی جز بدبختی،بیکاری
و شکنجه نصیب انها نگردید.هموطن : معلمان
عزیز همان انسانهایی هستند که،چون چراغی
ایران عزیز ما را روشن نگه داشته اند و از
دامن همین فرشتگان بزرگترین دانشمندان
جهان با نام ایرانی ابراز وجود میکنند.و
همین معلمان بدون هیچ انتظاری و با تمام
توان خود برای ترقی علم ودانش دروطن کوشا
بودند.انسانهایی که میلیونها کودک و
نوجوان وجوان تربیت نموده و تحویل جامعه
ای دادند،که فکر میکردند خودشان جزو ان
هستند و به خاطر همین اندیشه و تفکر در
برابر هر گونه مشکلات، ایستادگی نموده
اند.کودکان وطن را همچون جان شیرین
دانستند و از جان خود مایه گذاشته تا دانش
بیاموزند.امروز، فقر و بد بختی دامن تمامی
مردم ایران را گرفته و در این
میان،بیشترین اسیبها نصیب معلمان شریف
گردیده و هر روز گروه گروه از این عزیزان
به خاطر خواسته های معیشتی و دسترنج خود
به بند کشیده و یا شکنجه میشوند.دولت حاکم
به خاطر رسیدن به اهداف خود که همان چپاول
ایران است،از پرداخت حقوق به معلمان عزیز
ناتوان شده است و همین امر باعث گردیده
که،اعتراض عزیزان با درگیری و شکنجه و
زندان ختم گردد . در کجای دنیا دیده شده
انسانهایی چون قشر معلم که به کودکان ما
روح و شادی و دانش می بخشند،خود دچار در
هم گسیختن روح و روان گردند.این چگونه
جامعه ای است که روشنفکران در ان جایی
ندارند و جواب حق انها بازجویی،میله های
زندان و شکنجه است.چگونه میتوان جامعه ای
سالم ساخت،در صورتی که تربیت کننده نسل
اموزش گیرنده ان به جای اینکه سر کلاس درس
باشد،در پشت میله های زندان،پیدا میشود و
یا در شکنجه گاهها و از جامعه ترد
گردیده.از این بی عدالتی چه درسی میتوان
اموخت؟ معلمی که برای زندگی کردن و گرفتن
حق خود،دست دراز کرده،باید زیر پای حکومت
نالایق له شود؟ملت شریف فعالان حقوق بشر،
در اینجا هیچ ماده ای از اعلامیه جهانی
حقوق بشر به ذهنم نمیرسد که شرح دهم،چون
معتقد هستم که رژیم ایران تمامی
کنوانسیونهای حقوق بشری را نقض کرده
است.پس ای هموطن،ای ایرانی شریف،در هر جای
جهان که هستی به پا خیز و با سر دادن سرود
پاینده ایران - سربلند معلم،در فراخوان
روز 13 مهر روز جهانی معلم،همراه و یار
این عزیزان باش."من و تو ما میشویم و همه
با هم،پاینده ایران، سر بلند معلم " را سر
میدهیم.باشد که ایرانی همیشه سربلند
بماند.
آنچه حقیقت نبود ....
تقی صیاد
(خمینی و حکومت) :
منظور از حکومت اسلامی این نیست که رهبران
مذهبی خود حکومت را اداره کنند (مصاحبه با
خبرنگار رادیو تلویزیون فرانسه/23
شهریور1357/نجف)علما خود حکومت نخواهند
کرد. آنان ناظر و هادی مجریان امور می
باشند . (خبرگزاری رویتر 4 آبان 1357
پاریس) من هیچ سمت دولتی را نخواهم پذیرفت
. (گفت و گو با
خبرنگاران/12آبان1357/پاریس) نه میل و
رغبت من و نه سن من و نه موقعیت من اجازه
نمی دهد که شخصاً نقشی در حکومت جدید
بعهده بگیرم . (مصاحبه با خبرنگار
خبرگزاری آسوشیتدپرس 16 آبان 1357 پاریس)
من بنا ندارم که خودم یا اشخاصی که حالا
در پیش من هستند از روحانیون، جانشین رژیم
بشوند . (گفت و گو با خبرنگاران/ دی1357
پاریس)روحانی نباید به کاری غیر از
روحانیت یعنی بسط توحید و تقوی و پخش و
تعلیم قوانین آسمانی و تهذیب اخلاق
بپردازد. (کشف الاسرار/ص208)
و اما پس از پیروزی انقلاب:می
گویند که روحانیت باید بروند سراغ کار
خودشان و ملت را بگذارند و سیاست را
بگذارند برای ما. شما در این 50 سال هیچ
غلطی نکردید. شما را من می شناسم. نمی
خواهم اسمتان را ببرم. سر جایتان بنشینید.
آدم بشوید! (سخنرانی درجمع فارغ التحصیلان
دانشکده افسری/روزنامه جمهوری اسلامی 26
آبان 1359) این را بدانید که تنها روحانیت
میتواند در این مملکت کارها را از پیش
ببرد. فکر نکنید که بخواهید کنار بگذارید
روحانیت را (دیدار با نمایندگان مجلس
شورای اسلامی/6خرداد1360/جماران)
(خمینی و دموکراسی) :
سلام یک دولت دموکراتیک به معنای واقعی
است (گفت و گو با
خبرنگاران/18آبان1357/پاریس)در جمهوری
اسلامی مطبوعات در نشر همه حقایق و
واقعیات آزادند (روزنامه ایتالیایی پائزه
سرا/11آبان1357)در جمهوری اسلامی
کمونیستها نیز در بیان عقاید خود آزادند
(روزنامه هلندی دی ولکرانت 16 آبان 1357/
پاریس)
حکومت اسلامی یک حکومت مبتنی بر عدل و
دموکراسی است (مصاحبه با خبرنگار روزنامه
تایمز 16آذر1357)
ما حکومتی را می خواهیم که برای اینکه یک
دسته می گویند مرگ بر فلان کس، آنها را
نکشند (مصاحبه با خبرنگاران/12آبان1357)
و اما پس از پیروزی انقلاب:به
آنها که از دموکراسی حرف می زنند گوش
ندهید. آنها با اسلام مخالفند. می خواهند
ملت را از مسیر خودش منحرف کنند. ما
قلمهای مسموم آنهایی را که صحبت ملی و
دموکراتیک و اینها را می کنند می شکنیم
(سخنرانی 22اسفند1357/قم)آنهایی که فریاد
می زنند دموکراسی باشد، اینها مسیرشان غلط
است. ما اسلام می خواهیم (در جمع
دانشجویان دانشگاه اهواز/روزنامه کیهان/
3خرداد 1358)
من انقلابی نیستم. اگر ما انقلابی بودیم
اجازه نمی دادیم اینها اظهار وجود کنند!
تمام احزاب را ممنوع اعلام می کردیم، تمام
جبهه ها را ممنوع اعلام می کردیم و یک حزب
و آن حزب الله، حزب مستضعفان تشکیل می
دادیم و من توبه می کنم از این اشتباهی که
کردم . (کیهان/27مرداد1358)
این ملت برای اسلام جنگیده نه آزادی
(مصاحبه با اوریانا
فالاچی/2مهر1358/قم)همه آشفتگی ها زیر سر
همین هایی است که می گویید دموکرات هستند
. (مصاحبه با اوریانا فالاچی
/2مهر1358/قم) (خمینی و ملی گرایی) :یکی
از بنیادهای اسلام آزادی است। بنیاد
دیگر اسلام اصل استقلال ملی است (مصاحبه
با خبرنگار روزنامه لاکروا 10 آبان
1357/پاریس)حکومت اسلامی، حکومت ملی است .
(صحیفه نور/جلدچهارم/ص58)
و اما پس از پیروزی انقلاب:ملی
گرایی مخالف اسلام است (سخنرانی در جمع
طلاب و دانشجویان 5 خرداد 1359) ملی گرایی
برخلاف اسلام است. این برخلاف دستور خدا و
برخلاف قرآن مجید است . صحیفه نور/جلد
دوازده/ص110)ملی گرایی اساس بدبختی مسلمین
است (سخنرانی در کنگره قدس 19 مرداد 1359)
آنهایی که می گویند ما می خواهیم ملیت را
احیا کنیم، مقابل اسلام ایستاده اند (پیام
به مناسبت روز قدس/25مرداد1359)
(خمینی و اقتصاد) :
جمهوری اسلامی مسأله ای بنام تورم برای
مملکت نخواهد ماند (مصاحبه با خبرنگار
روزنامه آلمانی دنیای سوم/ 24 آبان 1357
پاریس) ما بانک هایی که بی بهره باشد باید
درست کنیم. ما بهره را جایز نمی دانیم
(مصاحبه با خبرنگار روزنامه لوس آنجلس
تایمز/16آذر1357/پاریس)دلخوش نباشید که
مسکن فقط می سازیم، آب و برق را مجانی می
کنیم، اتوبوس را مجانی می کنیم، دلخوش به
این مقدار نباشید. معنویات شما را و
روحیات شما را [هم] عظمت می دهیم... ما هم
دنیا را آباد می کنیم و هم آخرت را
(سخنرانی 12 بهمن 1357 بهشت زهرا)
و اما پس از پیروزی انقلاب:جوانها
ریختند توی خیابانها، فریادشان این بود که
اسلام می خواهیم. برای اسلام است که انسان
میتواند جان بدهد. اولیای ما هم برای
اسلام جان دادند نه برای اقتصاد. اقتصاد
قابل این نیست! (سخنرانی در جمع کارکنان
رادیو/17شهریور1358/قم)آنهایی که دم از
اقتصاد می زنند و زیربنای همه چیز را
اقتصاد می دانند، از باب اینکه انسان را
نمی دانند یعنی چه. اینها انسان را حیوان
می دانند. حیوان هم همه چیزش فدای اقتصادش
است. زیربنای همه چیزش! الاغ هم زیربنای
همه چیزش اقتصادش است! (سخنرانی در جمع
کارکنان رادیو/17شهریور1358/قم)
(خمینی و کشاورزی) :
کشاورزی ما از میان رفته است! طبق
آماری که بدست آمده ایران 93 درصد از مواد
غذایی مصرفی خود را وارد می کند! (مصاحبه
با خبرنگار روزنامه لوموند/4 اردیبهشت
1357/ نجف) برنامه ما این است که کشاورزی
کشور با تأمین شرایط زندگی دهقانان هم سطح
سایر مردم کشور به حدی برسد که کلیه
نیازهای داخلی را تأمین کند. (مصاحبه با
خبرنگار مجله المستقبل/15آبان1357/پاریس)
اما پس از پیروزی انقلاب:مغرض
ها انداخته اند توی دهن های مردم که
بگویند ما خون دادیم که مثلاً کشاورزی ما
چه بشود. آدم خودش را به کشتن نمی دهد که
کشاورزی اش چه بشود! (سخنرانی در جمع
کارکنان رادیو/17شهریور1358/قم)
(خمینی و زنان) :
زنان را وارد ادارات کردید. ببینید در هر
اداره ای که وارد شدند آن اداره فلج شد.
(سخنرانی در مسجد اعظم
قم/12آذر1341)روحانیت ملاحظه می کند که در
کنفرانس ها اجازه می دهند که گفته شود در
راه تساوی حقوق زن و مرد قدم هایی برداشته
شده (سخنرانی در مسجد اعظم قم/12 آذر
1341)
(خمینی و بنی صدر!) :
آقای بنی صدر را همین مردم کوچه و بازار
از پاریس آوردند اینجا و رییس جمهور
کردند. برای اینکه مردی مسلمان است، مؤمن
است، خدمتگزار است. (درجمع استانداران
کشور/18آذر1359/قم) این آدم از اول ادعا
می کرد که مسلمان است و برای اسلام کار می
کند وکذا. من هم از اول فهمیدم دروغ می
گوید! (در جمع افسران و درجه داران
ارتش/3شهریور1360)
(خمینی و منتظری!) :
علاقه اینجانب به جنابعالی بر خود شما
روشن تر از دیگران است، به حسب قاعده طول
آشنایی صمیمانه و معاشرت از نزدیک مقام
ارجمند علمی و عملی شما، مجاهدت با
ستمگران و قلدران، قداست و وجاهت و
وارستگی کم نظیر آنجناب... و احتیاج مبرمی
که جمهوری اسلامی و اسلام به مثل جنابعالی
دارد انگیزه علاقه مبرم است (نامه خمینی
به آیت الله منتظری/12مهر1365) از آنجا که
ساده لوح هستید و سریعاً تحریک می شوید،
سعی کنید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید...
والله قسم من از ابتدا هم با انتخاب شما
مخالف بودم! (نامه خمینی به آیت الله
منتظری/6فروردین1368)
و کلام آخر:ما
می خواهیم اسلام را پیاده کنیم. پس ممکن
است دیروز من یک حرفی زده باشم و امرور
حرف دیگری را و فردا حرف دیگری را. این
معنا ندارد که من بگویم چون دیروز حرفی
زده ام باید روی همان حرف باقی بمانم
(صحیفه نور/جلد هجدهم/ص178)ما این طور
نیست که هرجا یک کلمه ای گفتیم و دیدیم
مصالح اسلام این جوری نیست، بگوییم سر حرف
خود هستیم! ما
دنبال مصالح هستیم!!! (صحیفه نور/جلد
شانزدهم/ص211)
علم،
در زندان و
جهل،
آزاد!؟
مریم مرادی
علی اکبر محمدزاده، دانشجوی نخبه دانشگاه
شریف، امید کوکبی، دانشجوی نخبه دکترا
دردانشگاه تگزاس و حسین رونقی ملکی، وبلاگ
نویس نخبه و تیزهوش، سه تن از دهها جوان
ایرانی هستند که بخاطر عدم همکاری با
وزارت اطلاعات رژیم پس ازبسی شکنجه و ضرب
وشتم در زندان حکومت اسلامی روزهایشان را
میگذرانند.
هرسال حدود
۱۵۰
هزار تن از نخبه جوانان از ایران مهاجرت
میکنند، اگرنروند باید با وزارت اطلاعات
رژیم همکاری کنند، والا زندان وشکنجه در
انتظارشان است .
جوانان ایرانی برای ترک میهن و جست و جوی
فرصتهای بهتر در خارج دلایل مختلفی
دارند. اما یک عامل همیشگی و محتمل، یعنی
بازداشت ناگهانی و زندانی شدن با
اتهامهایی چون اقدام علیه امنیت ملی،
تنها به خاطر آن که با همکاران شان در
خارج ایران به تبادل عقیده واطلاعات
معمولی پرداختهاند
این همان سناریوی کابوس گونه ایست که برای
امید کوکبی، دانشمند و فیزیک دان جوان و
نخبه ایرانی روی داده است. او که در رشته
فوق دکترای فیزیک کوانتوم در دانشگاه
تکزاس در استین درس میخواند، وقتی برای
دیدار از خانواده اش در ژانویه
۲۰۱۱
به تهران آمد دستگیر شد و پس از محاکمهای
ناحق وغیرعادلانه در دادگاه انقلاب و بی
آن که کمترین دلیلی علیه او وجود داشته
باشد، با اتهام واهی رابطه با کشور خصم و
کسب «درآمد نامشروع» که همان کمک هزینهای
است که معمولا دانشگاه تکزا س به
دانشجویان بالای لیسانس میدهد، به ده سال
زندان محکوم شد. سازمان عفو بین الملل او
را زندانی عقیدتی شناخته که تنها به خاطر
رد همکاری و تحقیقات نظامی برای جمهوری
اسلامی و به خاطر روابط قانونی آموزشی با
نهادهای اکادمیک خارج از ایران به زندان
افتاده است.
موفقیت مریم میرزاخانی، نخستین زن و
نخستین ایرانی برنده مدال پرافتخار فیلدز،
دنیا را مبهوت کردو افتخار بزرگی برای
ایرانیان شد. اما او در ایران کار و زندگی
نمیکند. او یکی از ایرانیان باهوش و با
استعدادیست که در پی آزادی ودسترسی به
امکانات و فرصتهای بهتر ، ایران را ترک
کردهاند. هرسال حدود
۱۵۰
هزار تن از نخبگان ایرانی ایران را ترک
کرده به کشورهای دور ونزدیک مهاجرت
میکنند . داستان زندگی مریم میرزاخانی،
تلاشها او بعنوان یک زن در حکومت اسلامی
زن ستیز، پشتکاراو، دست آوردها و سانحه
اتوبوسی که درآن عدهای از ریاضی دانان
نخبه و جوان در راه بازگشت از یک رقابت
ریاضی کشته شدند، اما زنده ماند،
بسیارالهام بخش است .
او دانش آموخته مقطع کارشناسی دانشگاه
صنعتی شریف و استاد جوان و برنده عالی
ترین جایزه ریاضی جهان در دانشگاه
استانفورد تدریس میکند و یکی از بسیار
ایرانیان باهوش و با استعدادیست که در پی
دسترسی به امکانات و فرصتهای بهتر در
کشورهای دیگر، ایران را ترک کردهاند.
مقامات حکومت اسلامی از او ایراد گرفتند
که چرا برای دریافت مدال پرافتخار
فیلدزبدون لچک بوده.
بنیاد نخبگان حکومت اسلامی از مریم
میرزاخانی، برنده معتبرترین جایزه ریاضی
جهان، دعوت کرد در سومین سمینار ریاضی
ایران شرکت کند. سال گذشته نیز برای دومین
سمینار از ایشان دعوت به عمل آمد اما دعوت
را رد کرد.
امسال به مقامات دعوت کننده نوشته؛ اگر
مرا بدون لچک میپذیرید میآیم. مقامات دعوت
کننده نوشته اند برای ما لچک شما مهمتراز
خود شماست !!!
عدالت، برابری، آزادی
موسوی
مقیاس هر شخص باید به دور از
رنگ،ایدئولوژی،سلیقه و قومیت باشد.هر شخص
برای خود یک هویت دارد،بنام هویت
انسانی،این است ملاک: دوستی و برابری، به
دور از هرگونه تبعیض.
آزادی:
یعنی انجام هر عملی بدون اذیّت کردن به
دیگری ، انجام دادن حقوق طبیعی هیچکس به
هیچ وجه نمیتواند محدود شود مگر هنگامی که
با حقوق افراد دیگر جامعه تعارض پیدا
کند.محدودیت ذکر شده فقط توسط قانون مشخص
میگردد.شعار دیگری که میتواند با مفهوم
آزادی در ارتباط باشد «یا زندگی آزاد یا
مرگ»است.
آزادی مفهومی است بسیار متناقض و پیچیده.
معلوم نیست که آزادی من خودبخود باعث
اجبار دیگری میشود یا نه. هیچ پاسخی
تاکنون ارائه نشده است که آزادی میتواند
گره از مشکلات عدیده و پیچیده بشری
بگشاید؟
به راستی آزادی تاکجا میتواند انسان را به
سعادت و خوشبختی برساند. آیا این گفته
صحیح است:
آزادی مرغ ماهیخوار، مرگ ماهی است.
همینطور حد و حدود آزادی مهم است. انسانها
تا کجا میتوانند آزاد باشند؟
آزادی کسی که در ایران زندگی میکند با
آزادی فردی که در کشوری دیگر با نوع
حکومتی دیگر زندگی میکند یک تعریف و یک
ویژگی دارد؟
آزادی فردی شهرنشین برابر است با آزادی
انسانی روستانشین؟ برابری: یعنی
قانون یکسان برای همه , انسانها برابر و
درپیشگاه قانون یکسان میباشند ، چه قانون
حمایت کننده باشد و چه مجازات کننده.
برابری باعث رفع هر گونه تبعیض نژادی و
وراثت ارزش میگردد، جلوگیری از وراثت ارزش
یعنی هر کس به واسطۀ سعی و کوشش خود به
مقام و منزلت برسد و نه به واسطۀ اسم رسم
پدر و غیره. برابری جوهر ازادی میباشد
یعنی هیچ کس آن اندازه بی ارزش نیست که به
فروش برسد و نیز هیچ کس آنقدر ارزش ندارد
که بتواند دیگری را بخرد.مردم همگی حق
دارند، حقی یکسان،حقی که با عزتبا
آنها رفتار شود و آزادی داشته
باشند،آزادیِ پیشبردنِ
زندگی خودشان
و آزادیِ انتخاب در مسائل مربوط به خودشانو
آزاد از اینکه
دیگران،شیوهی
زندگیشان
را به آنها دیکته نکنند.
مورد آخر مستلزم این است که آزادیِ همه،در
جهات خاصی محدود نشود،به این منظور که هرکسی
بتواند آزاد باشد. آزادیای
که مانع آزادی دیگران نمیشود،همان
چیزی است که کانت به آن آزادی قانونی و
حقوقی میگوید.
عدالت:
مساله اول که عدالت چیست، شاید چندان
احتیاج به تعریف نداشته باشد. افراد بشر
کم و بیش ظلم را می شناسند، تبعیض را می
شناسند، عدالت نقطه مقابل ظلم است، نقطه
مقابل تبعیض است، و به عبارت دیگر: افراد
بشر در دنیا به حسب خلقت خودشان و به حسب
فعالیتهایی که می کنند و استعدادهایی که
از خود نشان می دهند، استحقاقهایی پیدا می
کنند، عدالت عبارت است از اینکه، آن
استحقاق و آن حقی که هر بشری به موجب خلقت
خودش و به موجب کار و فعالیت خودش به دست
آورده است به او داده شود، نقطه مقابل ظلم
است که آنچه را که فرد استحقاق دارد به او
ندهند و از او بگیرند، و نقطه مقابل تبعیض
است که دو فرد که در شرایط مساوی قرار
دارند، یک موهبتی را از یکی دریغ بدارند و
از دیگری دریغ ندارند.
عدالت یعنی قرار گرفتن هر چیزی در جای
خودش و به تعبییر دیگر موزون بودن و
متعادل بودن،که در تمام عالم آفرینش،در
منظومه ها،در درون اتم،در ساختار وجود
انسان و در همۀ گیاهان و جانداران
حکمفرماست. و معنی دیگر عدالت،«مراعات
حقوق افراد»است و نقطۀ مقابل آن«ظلم»یعنی
حق دیگری را گرفتن و به خود اختصاص دادن ،
و یا حق کسی را گرفتن و به دیگری دادن و
یا تبعیض قائل شدن ، بدین گونه که به بعضی
حقوقشان را بدهند و به بعضی ندهند.نکتۀ
مهم که باید به آن اشاره کنیم این است که
گاهی«عدالت»با« مساوات»اشتباه میشود و
گمان میکنیم،معنی عدالت آنست که رعایت
مساوات شود،در حالیکه چنین نیست.
در عدالت هرگز مساوات شرط نیست، بلکه
استحقاق و اولویت ها باید در نظر گرفته
شود ، به طور مثال عدالت در میان شاگردان
یک کلاس این نیست که به همۀ آنها نمرۀ
مساوی بدهند و عدالت در میان دو کارگر این
نیست که هر دو مزد مساوی دریافت کنند،بلکه
عدالت این است که هر شاگردی به اندازۀ
معلومات و لیاقتش نمره،و هر کارگری به
اندازۀ کار و فعالیتش مزد دریافت
کند.عدالت آنست که هر انسانی به میزان حق
و استعداد خود سهمی دریافت کند.
عدالت مفهومی اخلاقی است.
آموزشهای
مذهبی و وضع اقتصادی و سیاسی هر قوم،
بوجود آورنده اخلاقی است كه بر حسب آن،
دربارۀ داد و ستم داوری میكنند.
این احساس عدالت نزد همه بیش و كم وجود
دارد، ولی بیشتر
احكام عرفی، ساده و ناقص است و همگان
دربارۀ مسائل حقوقی و اقتصادی عدالت را
تشخیص نمیدهند.
همانگونه
كه در اخلاق باید عرف پاكان و پرهیزكاران
را مبنا قرار داد،مفهوم عدالت را نیز باید
در نوشتههای
دانایان حقوق و اخلاق جستوجو
كرد.
هیچ شکی نیست که آزادی و عدالت از حقوق
طبیعی بشر است،اما در این که کدام بر دیگر
مقدم است و در شرایطی خاص، کدام را می
توان به خاطر دیگری به مصلحتی عام،نادیده
گرفت یا کنار گذاشت؟
خود مساله ای میان اندیشمندان وشنفکران
است.شک نیست در میان افراد بشر یک سلسله
تفاوت هاى مصنوعى وجود دارد که نتیجه
مظالم و ستمگرى بعضى از انسان ها نسبت به
بعض دیگر است.
مثلاً جمعى مالک ثروت هاى بى حسابند، و
جمعى بر خاک سیاه نشسته اند، جمعى بر اثر
فراهم نبودن وسائل تحصیل، جاهل و بى سواد
مانده اند، و جمع دیگرى با فراهم شدن همه
گونه امکانات به عالى ترین مدارج علمى
رسیده اند، عده اى به خاطر کمبود تغذیه و
فقدان وسائل بهداشتى، علیل و بیمارند، در
حالى که عده دیگرى بر اثر فراهم بودن همه
گونه امکانات، در نهایت سلامت به سر مى
برند.
این گونه اختلاف ها: ثروت و فقر، علم و
جهل،و سلامت و بیمارى،غالباً زائیده
استعمار و استثمار و اشکال مختلف بردگى و
ظلم هاى آشکار و پنهان است.
ولی در عین حال از قدیم الایام افرادی در
میان بشر بوده اند از فیلسوفان قدیم یونان
تا دوره های اروپا که اساسا منکر واقعیت
داشتن عدالت بوده و هستند ومی گویند اصلا
عدالت معنی ندارد، عدالت مساوی با زور
است، عدالت یعنی آن چیزی که قانون موجود
حکم کرده باشد، و قانون موجود هم آن است
که زور آن را به بشر تحمیل کرده باشد،پس
عدالت را در نهایت امر زور تعیین می
کند.مسلماً اینها را به حساب دستگاه
آفرینش نمى توان گذارد،و دلیلى ندارد که
از وجود این گونه اختلافات بى دلیل دفاع
کنیم، در عین حال نمى توان انکار کرد که
هر قدر اصول عدالت در جامعه انسانى نیز
رعایت شود باز همه انسان ها از استعداد و
هوش و فکر و انواع ذوق ها و سلیقه ها و
حتى از نظر ساختمان جسمانى یکسان نخواهند
بود.اما آیا وجود این گونه اختلافات مخالف
با اصل عدالت است،یا به عکس عدالت به معنى
واقعى، یعنى«هر چیز را به جاى خود قرار
دادن»ایجاب مى کند که همه یکسان نباشند؟
اگر همه افراد جامعه مانند پارچه یا
ظروفى که از یک کارخانه بیرون مى آید،یک
شکل، یکنواخت با استعداد مساوى و همانند
بودند،جامعه انسانى یک جامعه مرده،بى
روح،خالى از تحرک و فاقد تکامل بود.درست
به اندام یک گیاه نگاه کنید،ریشه هاى محکم
و خشن،با ساقه هاى ظریف تر اما نسبتاً
محکم،و شاخه هائى لطیف تر و بالاخره برگ
ها و شکوفه ها و گلبرگ هائى که هر کدام از
دیگرى ظریف تر است،دست به دست هم داده و
یک بوته گل زیبا را ساخته اند،و سلول هاى
هر یک به تفاوت مأموریت هایشان کاملاً
مختلف و استعدادهایشان به تناسب وظایفشان
متفاوت است.
"خانه عفت" یا فاحشه خانه ای از نوع
آخوندی؟!
فاطمه قنبری
ازدواج
موقت که به صیغه نیز معروف است، برای مدت
معین و پرداخت مبلغی معلوم، بین زن و مرد
بسته میشود و با پایان آن با داشتن تنها
رابطه سکس میان دونفر، خود به خود منقضی
میشود
.
صیغه یا متعه از مسلمات فقه شیعه بوده و
هیچ جای انکار و تردید در آن وجود ندارد
.و
اما صیغه، رسمیت بخشیدن به تعدد همسر در
یک زمان برای مرد است، قانونی که در
کودکانهترین و سادهترین بررسیها هم
مشخص کننده مرد سالار بودن قانون گذار،
جامعه و قدرت حاکم است. صیغه اما بیشتر از
آنکه راهکاری باشد برای رهایی جوانان از
تنگنای هزارتوی ازدواج و هزینههای آن،
بیشتر فرصتی ست برای بهره کشی جنسی شکم
گنده های حریص، حاجی آقاهای تسبیح به دستِ
دزد!
آخوند های مراجع پیشنهاد به تشکیل "عفت
خانه" در سراسر ایران کرده اند که این
زنان را باید جمع آوری کرد و در آنجا
نگهداری کرد تا مردهای متقاضی بیایند و
همانجا صیغه را با ایاتی از قرآن بخوانند
و سپس کارشان را انجام بدهند. این پیشنهاد
مورد تائید ایت الله محمد موسوی بجنوردی
قرار گرفته است.
صیغه کلاه شرعی ست برای تغییر نام یک
رابطه ی دارای تابو درفرهنگ دینی چرا که
دینی که زنا را رد نکند که دین نیست! اما
از سوی دیگر در زیرکانه و آلودهترین نوع
استثمار باید راه فراری برای مردان
نویسنده دین باقی گذاشته می شد.
مدافعان اصطلاحا این نوع ازدواج، معمولا
از حق آزادی و انتخاب در رابطه و پذیرش دو
طرفه و تساوی زن ومرد سخن میگویند! اما
آنچه که این دلیل را زیر سوال می برد
آزادی مرد در دوران تاهل به داشتن تعدد
صیغهها در یک زمان که ناقض هر نوع تساوی
است و بوجود آورنده فرصت نابرابری و به
زیر پا کشیدن روحیه زنانگی در غالب ترس،
نگرانی و پذیرش شریک و رقیب عاطفی و جنسی
نمود پیدا میکند.
اما تجارت سکس چنان سود آور است که چشم
پوشی از آن غیر ممکن می نماید.
همانطور که در بسیاری از زیارتگاههای
بزرگ بخصوص در شهرهایی نظیر مشهد و قم
دفترهای مخصوص
خدمات رسانی به مسافرین مختلف و زائران
مرد
فعالیت می کنند، موسساتی که مجوز ساخت
فایلهای اطلاعاتی برای دریافت
پورسانتهای مطلوب دارند و این همان نمود
فرهنگ همسان سازی قوی اسلامی با تغییرات
نسلها و قدرت تکنولوژی روز است!.
قم هم اکنون به شهر زیارت و شهوترانی
تبدیل شده است.
آنجا فاحشهها با حجاب اسلامی در محوطه
امامزدهها جمع میشوند تا اینکه مردان
متقاضی آنها را مورد بازرسی و انتخاب قرار
دهند. در اکثر موارد آخوندها واسطه معرفی
طرفّین قرار میگیرند و حجاب را پس میزنند
که مشتری مورد نظر چهره زن را مشاهده کند.
آخوند این کار را خیلی زیرکانه و ماهرانه
انجام میدهد چون انتخاب یک دختر جوان در
بین تعداد زیادی از زنها برای یک مرد
خارجی کار سادهای نیست.
حقیقتا قم به علت دارا بودن تعداد زیادی
امامزاده به یک مرکز پر رونق فحشا تبدیل
شده است.
زنان و دختران جوان فراری و بی سرپرست که
برای خوابیدن به این امام زدهها با بهانه
زیارت پناه میبرند از آنجا که هیچ در آمد
و چارهای برای زندگی ندارند بالا فاصله
به شبکه تجارت فحشای آخوندی کشیده میشوند
.
البته قم به تنهأئی محل فحشا نمیباشد.
طبق گزارش روزنامه انتخاب در سال
۲۰۰۲
فقط در تهران حدود هشتادو پنج هزار فاحشه
وجود داشت.
هم اکنون به میزان زیادتری بر تعداد آنها
افزوده شده است که در ترافیک میدانها و
خیابانهای اطراف شهر با جمعیت زیادی و
لباس ویژه به دنبال خودفروشی هستند
.
البته در بعضی موارد بین شهروندان
معمولی و فاحشهها اشتباهاتی رخ میدهد.
رسما جرائم فحشا شدید میباشد از شلاق زدن
تا اعدام ولی قوانین اسلامی راه گریزی را
بنام صیغه یا "ازدواج موقت" باز گذاشته
است. برای رهائی از ترس بازداشت مردان
فاحشهها را براحتی در به محل ثبت نام
میبرند که توسط یک آخوند به دریافت جواز
صیغه به ارضای شهوت سکسی خود میرسند.
نکته اصلی اینجاست در این فرصتی که آخوند
یک جواز قانونی برای فاحشه صادر میکند
نقش یک جاکش را هم عهده دار میشود. با
صدور جواز صیغه بسیاری از آخوندها زنان
فاحشه را به شبکه سراسری و بین المللی
فحشا با دارا بودن جواز قانونی اسلامی
میکشانند.
آخوندها در واقع همان عملی را آنجا
میدهند که اجداد عربشان و مسلمانشان در
۱۴۰۰
سال پیش در حمله به ایران دختران ایرانی
را به عنوان برده در بازارهای برده فروشی
ممالک عربی به فروش میرساندند. این آعمال
کثیف صیغه آخوندی مشروعیت بخشیدن به فحشا
میباشد برای ارضای هوسهای موقت سکسی
آخوندها و حکومتگران اسلامی و حکام پاسدار
و بسیجی. در زمان حکومت محمّد خاتمی زنان
زندانی را شبانه از زندان کرج توسط
ماشینهای سپاه پاسداران و ماشینهای دولتی
برای اشباع تمایلات سکسی فرماندهان و
مقامهای عالیرتبه میبردند و روز بد بعد به
زندان باز میگرداندند.
در جامعهای که فقر و بیکاری، فساد
حکومتی، همراه با اختلاف شدید طبقاتی بین
ثروتمند و فقیر وجود دارد دختران جوان را
تبدیل به بردههایی برای ارضای فوری و
موقت انگیزه های سکسی یک عده پولدار کرده
است.
البته در کشوری که کوچکترین تلاشی برای
بهبود خدمات اجتماعی، تحت پوشش قرار دادن
زنان و فرزندان بیسرپرست و… نمیشود و
حتی در تازهترین افتخارات خود در تصویب
قوانین بهره کشی جنسی از فرزندان
بیسرپرست در قالب و عنوان ازدواج کوتاهی
نمی کند، بیش از این هم انتظاری نمیرود.
کنیز (بخش دوم)
ندا امین
از جایم بر خواستم و به سمت حیاط رفتم،
سعید پشت به من و رو به حوض نشسته بود و
با ماهی هایش بازی می کرد و حرف می
زد..... معصومانه و بی ریا، به پاکی ماهی
ها، به پاکی آب .
آرام آرام طوری که متوجه حضورم نشود، به
سمتش رفتم، پشت سرش ایستادم...... انگشتش
را در آب کرده بود و در حالی که موج خفیفی
با انگشت در آب ایجاد می کرد با ماهی قرمز
کوچکش حرف می زد .
-
اگه بدونی امروز چی کار کردم کلی ذوق می
کنی.... بذار برات تعریف کنم... دوست داری
بگم ؟
آره ؟ ..... باشه میگم ...... امروز که
داشتم از مدرسه بر می گشتم، سر یه کوچه
صدای گریه شنیدم، برگشتم و رفتم تو کوچه
تا ببینم صدا از کجاست، یه دختر کوچولو
بود..... اینکه می گم کوچولو یعنی یه
خورده از من کوچیکتر (و در حالی که با
دستش یک وجب را نشان می داد، گفت) .....
اینقدر ازم کوچیکتر بود..... آره داشتم می
گفتم، نشسته بود روی سکوی دم یه خونه و
گریه می کرد، رفتم پیشش و ازش پرسیدم....
چرا داری گریه می کنی؟
جواب نداد، دوباره پرسیدم.... گفت:
-
مامانم خونه نیست، پشت در موندم .
بهش گفتم: خوب اینکه گریه نداره من اینجا
پیشت می مونم تا مامانت بیاد و در رو برات
باز کنه، بعدش از تو کیفم آب نباتی رو که
سر راه خریده بودم تا بخورم، در آوردم و
دادم به اون.... باورت می شه؟ من آب نبات
خودمو دادم به اون.... بعدش اون خوشحال شد
و دیگه گریه نکرد، ..... تازه کلی هم
خندید، یه عالمه هم با هم بازی کردیم، یه
ساعت بعد هم مامانش برگشت و با هم رفتن
خونه..... من خیلی خوشحال شدم که بهش کمک
کردم، ناراحتم نیستم که آب نباتم رو بهش
دادم، چون با اون خوشحال شد و دیگه گریه
نکرد. اگه آبجی منیژه بشنوه کلی خوشحال می
شه، آخه اون همیشه میگه بهترین کاری که می
تونی تو زندگیت بکنی اینه که یکی رو
خوشحال کنی، مخصوصا اگه اون یه دختر باشه
.
با ذوق و شوق و آب و تاب ماجرای دخترک را
برای ماهی کوچکش تعریف می کرد، آنقدر
هیجان زده بود که انگار همین حالا از پیش
دخترک برگشته...... خوش به حالش که چنین
چیز کوچکی می توانست آنقدر خوشحالش کند .
ما که سالها بود از این نعمت بی نصیب شده
بودیم، چرا که وقتی بزرگ می شوی دیگر
چیزهای کوچک خوشحالت نمی کنند .
دستانم را روی چشمانش گذاشتم و سرش را
بوسیدم.... برگشت، نگاهم کرد و لبخندی زد
و گفت :
-
تو اینجایی آبجی؟ ..... همین الان داشتم
با ماهی کوچولوم در باره ی تو حرف می زدم،
داشتم براش از کاری که امروز کردم می
گفتم..... اگه بدونی چی کار کردم دو تا
ماچم می کنی و بهم آفرین میگی .
-
شنیدم داداش کوچولوی مهربون و نازنینم
..... وقتی داشتی واسه ی ماهیت می گفتی
شنیدم..... حالا بیا اینجا دو تا ماچت کنم
.
به سمت من آمد، دستان کوچک و کودکانه اش
را دور گردنم حلقه کرد و روی پاهایم نشست،
او را بوسیدم و در آغوش گرفتم، وجودش پر
از صداقت و عشق بود، هنوز راه درازی داشت
تا یک مرد بشود...
هنوز خیلی مانده بود تا عشق را در صندوقچه
ی غرورش بگذارد و قفلش کند تا همیشه ...
هنوز خوب بود، می شد رویش حساب کرد .
گفتم : آفرین پسر خوب، چه کار خوبی کردی،
اگه تو به اون دختر کمک نمی کردی و پیشش
نمی موندی می دونی چی می شد؟
-
نه ، چی می شد؟
-
اون تنها می موند و تا اومدن مامانش غصه
می خورد، شاید هم حوصلش سر می رفت و بلند
می شد می رفت تو خیابون و گم می شد، تو
امروز نذاشتی این اتفاق بیفته و خوشحالش
کردی...... کاش همیشه همین طور خوب بمونی
.
-
می مونم، قول میدم .
-
هیچ وقت قولی نده که ندونی می تونی انجامش
بدی یا نه .
-
آخه می دونم که می تونم، قول میدم همیشه
همینطور خوب بمونم که تو خوشحال باشی .
حرفم را نفهمید، من هم نخواستم رویای
قشنگش را با گفتن یک واقعیت تلخ خراب کنم
.... مرا بوسید و گفت:
-
دوست دارم .
-
منم دوست دارم عزیزم .
-
بریم بازی کنیم؟
با هیجان پرسیدم:
-
چی بازی؟
-
اوووووم ..... توپ بازی.... بریم ؟
-
بریم.... بدو .
دوان دوان به دنبال توپش می رفت و من هم
به دنبالش می دویدم، همیشه کنار او دنیا
برایم قشنگ می شد، همه ی چیز های بد را
فراموش می کردم، در نگاهش جز خوبی و صداقت
نبود، با او همه چیز چون کودکی خوب بود،
ساده بود و زیبا ..... همچنان مشغول بازی
بودیم که صدایی آمد، پدرم در چهار چوب
پنجره ایستاده بود و در حالی که با تمسخر
نگاهم می کرد گفت :
-
بچه ها بیاید بالا، بازی دیگه بسه.....
منیژه خانوم یه کم از خواهر بزرگت یاد
بگیر..... ببین چه قدر خانوم و سر به
راهه، کی می خوای بزرگ بشی؟ ..... دست از
این بچه بازی هات بردار، تو دیگه بیست
سالته، بچه که نیستی، کی می خوای بفهمی؟
مگه هم قد این بچه ای که باهاش شلنگ تخته
میندازی؟ به جای این کارا برو به مامانت
کمک کن غذاتونو آماده کنه، غذای این بچه
رو هم بده، لباساشم عوض کن..... بدو .
پدر از پشت پنجره رفت و من در حالی که توپ
در دستانم بود و کنار حوض ایستاده بودم
نگاهی بر آن انداختم و بعد به زمین پرتش
کردم، به پنجره نگریستم و پوزخندی نه به
قاب خالی آن، که به آدمی که چند لحظه قبل
در چهار چوب آن قاب ایستاده، شماتتم می
کرد زدم و از تاسف سری تکان دادم و رفتم
.
انگار پدر نمی فهمید که من به غیر از غذا
پختن و لباس شستن و چای دم کردن کارهای
دیگری هم دارم و رویاهایم در اینها خلاصه
نمی شود و زندگی ام فقط این کارهای ساده ی
روزمره نیست، چرا نمی گذاشت گاهی خودم
باشم و از آنگونه که هستم و می خواهم باشم
لذت ببرم؟ چرا پدر می خواست من کس دیگری
باشم ؟ آن کس که او می خواست؟ و چرا
همیشه با یک تابلوی ممنوع جلوی من سبز می
شد و چراغ قرمزی روبرویم روشن می کرد که
اگر از آن می گذشتم جریمه می شدم، چرا ؟
ناگزیر دست برادرم را گرفتم و به سمت داخل
رفتم، لباس ها ی سعید را عوض کردم، لباس
های کثیفش را شستم و روی طناب پهن کردم و
به سمت آشپزخانه رفتم، مادرم پای اجاق
ایستاده بود به قل قل آب در کتری نگاه می
کرد، کنارش رفتم، نگاهش کردم در فکر بود،
همیشه وقتی اینطور به جایی خیره می ماند
بی آنکه نگاه کند، به چیزی فکر می کرد که
نگرانش کرده بود و به دنبال راه حلی برای
آن می گشت. متوجه حضورم شد، سرش را چرخاند
به سمت من، لبخندی زدم ..... چند ثانیه
گذشت، لبخندی زد و دستی به شانه ام کشید،
فکر می کنم می خواست در موردی قوت قلب به
من بدهد ولی نمی خواست درباره اش حرفی
بزند .
مادر همیشه همینطور بود، ناراحتی هایش را
به کسی نمی گفت، بر خلاف پدر که همیشه
کوچکترین ناراحتیش را با بوق و کرنا جار
می زد تا همه بفهمند و آرامش کنند و حرصش
با حرص دادن دیگران از بین برود .
مادر در حال دم کردن چای بود، به او گفتم
:
-
مامان فردا جواب کنکور می یاد .
-
می دونم عزیزم
-
اگه شهرستان قبول شم ..... اونوقت.....
-
اونوقت بابات نمی ذاره بری درس بخونی
-
می دونم.... روزی صد بار داره بهم میگه،
اون وقت من مجبورم سال دیگه کنکور
بدم..... مامان من دیگه نمی تونم.... این
دومین باره، اگه قبول نشم نمی تونم برای
سومین بار بخونم ..... نمی دونم بابا چی
فکر میکنه.... میگه اگه درست درس بخونی
همین جا قبول می شی، درس نمی خونی به خاطر
همین قبول نمیشی، اما شما بگو تو این خونه
من کی فرصت درس خوندن درست و حسابی پیدا
می کنم؟ نمیگم همیشه اینطوریه ولی بیشتر
وقتا اینطوریه، تا میام درس بخونم امر و
فرمایش می کنه و منو می فرسته دنبال یه
کاری، کی میذاره من به حال خودم باشم که
بخوام درست درس بخونم، اگه با این وضع صد
سال دیگه هم کنکور شرکت کنم مهاله قبول
بشم .
-
می دونم، الانم دارم به همین مسئله فکر می
کنم... دنبال راه حلم .
-
چه راهی؟ مگه راهی هست که پدر جان باهاش
موافق باشه؟
-
همیشه یه راهی واسه رسیدن به هدفت هست،
باید بگردی و پیداش کنی .
-
من که چیزی پیدا نمی کنم .
-
خوب حتماً خوب نگشتی .
به فکر افتادم، آن شب تا صبح بیدار بودم و
درباره ی حرف های مادرم می اندیشیدم .
بالاخره روزی که منتظرش بودم فرا رسید .
صبح شد از خانه بیرون رفتم تا از دکه ی
روزنامه ی فروشی روزنامه بخرم و نتایج
کنکور را ببینم. تمام وجودم پر از ترس و
دلهره بود، پر از نگرانی و تشویش، .... به
دکه رسیدم، روزنامه را خریدم و به کنار
خیابان رفتم، بازش کردم، ورق زدم...
حریصانه به دنبال اسمم می گشتم،
می خواستم روزنامه را ببلعم، پیدا کردم،
اسمم را پیدا کردم، قبول شده بودم، آری
قبول شده بودم. حالا دیگر می توانستم با
خیال راحت نفس بکشم و به سوی رویاهایم قدم
بردارم، البته اگر تابلوی ممنوع پدر در
برابرم علم نمی شد !
با خوشحالی دوان دوان به سمت خانه رفتم،
در زدم، مادرم در را باز کرد به سمت پله
ها دویدم و به سرعت بالا رفتم، جیغ می
کشیدم و بالا و پایین می پریدم .
-
چی شد ؟
-
قبول شدم ، قبول شدم ، قبول شدم ، باورت
می شه مامان ؟
-
چرا که نه ؟ ..... الهی قربونت برم من
همیشه بهت گفتم تو به هر چیزی که بخوای
می رسی، مطمئن بودم که موفق میشی .
خودم را در آغوش مادر انداختم و او مرا
محکم در آغوشش فشرد ، هیچ وقت در زندگیم
آن همه خوشحال نبودم .
-
چه خبره اول صبحی ؟ سر آوردی ؟ چرا اینقدر
جیغ جیغ می کنی ؟
-
بابا من قبول شدم .... باورت می شه ؟
-
خوبه حالا، شاخ دیو رو که نشکوندی این قدر
ذوق کردی اصلاً نمی دونم قبولی تو دانشگاه
چرا اینقدر باید خوشحالت کنه؟ می خوای درس
بخونی که چی کار کنی؟ که چی بشه؟ آخرش
باید بشینی تو خونه غذا بپزی و بچه هات رو
نگه داری دیگه، آیندت که چیزی بیشتر و
بهتر از این نیست ! تازه..... زیادم
خوشحالی نکن، هنوز که معلوم نیست میری
دانشگاه یا نه !
-
فکم از فرط تعجب کش آمده بود، دهانم
بازمانده بود، تمام خوشحالی هایم را با
چند جمله خراب کرد... یاس بر تمام وجودم
چیره شد، گفتم :
-
- یعنی چی ؟
-
چی یعنی چی ؟
-
همین حرفی که الان زدید .... یعنی چی؟ چرا
گفتید معلوم نیست برم دانشگاه یا نه ؟
-
برای اینکه من گفتم به شرطی اجازه می دم
بری دانشگاه، هر وقت اون شرط رو انجام
دادی می تونی بری، وگرنه از دانشگاه خبری
نیست .
-
من که گفتم هر چی شما بگید قبول می کنم،
دیگه چه مشکلی هست؟
-
ولی من که هنوز شرطم رو نگفتم .
-
مهم نیست، هر چی باشه قبول می کنم، فکر
نمی کنم شما بد من رو بخوای، پس نمی تونه
کار سختی باشه.
-
مثل اینکه داری یواش یواش بزرگ میشی....
خوبه، خوب حالا برو یه لیوان چای بریز و
صبحانه رو آماده کن تا برات بگم .
-
خوب همین طور که من دارم این کار ها رو می
کنم بگید، من گوش می کنم .
-
نمیشه، برو کاری رو که بهت گفتم بکن تا
منم برم دست و صورتم رو بشورم و بیام، بعد
میگم .
متعجبانه به مادر نگاه می کردم و او
مستاصل به من می نگریست .
مادر گفت من صبحانه رو آماده می کنم، تو
برو لباسهات رو عوض کن و بیا .
صبحانه را برای پدر بردم و رو به رویش
منتظر نشستم و ملتمسانه نگاهش کردم تا به
حرف آید، همانطور که مشغول خوردن بود گفت
:
-
چرا اینطوری زل زدی به من؟ خوب بخور دیگه،
صبحونه خوردی ؟
-
نه
-
چرا نمی خوری ؟
-
میل ندارم
-
دیشب هم که شام نخوردی، گفتی میل ندارم،
اینقدر درس خوندن برات مهمه که از غذا
خوردنم افتادی؟
-
یعنی شما نمی دونید؟
-
چرا... ولی تعجب می کنم، ...البته شاید هم
برات خوب باشه پ، من که هر کاری کردم
نتونستم تو رو درست کنم، شاید این درس
خوندنت سبب خیر بشه و باعث شه دست از این
خیال پردازی ها و بچگیت برداری و بزرگ بشی
و مسئولیت سرت شه .
-
خوب حالا می گید شرطتون چیه ؟
-
می گم...
لیوان چای را سر کشید و روی میز گذاشت،
لقمه ای که در دهانش بود را جوید و بلعید،
دستی به سبیلش کشید و گفت :
-
ازدواج ... تو باید ازدواج کنی، بعد می
تونی هر کاری که خواستی بکنی، البته بستگی
به غیرت شوهرت داره که بذاره چه کار کنی و
چه کار نکنی .
-
چی ؟ ... ازدواج کنم ؟! حتماً شوخی می
کنید، من الان می خوام درس بخونم، من نمی
تونم مسئولیت یه زندگی رو به عهده بگیرم،
تنها چیزی که برام مهمه درسه، همین .
بلند شدم و به سمت آشپزخانه رفتم، لیوان
آبی برداشتم ... با عصبانیت لا جرعه سر
کشیدم .
مادرم روی صندلی نشسته بود و پیاز خرد می
کرد، اشک از چشمانش سرازیر شده بود، نمی
دانم چرا مادرم هر وقت گریه اش می گرفت
پیاز خرد می کرد، شاید می خواست برای گریه
اش دلیلی به جز آنچه علت بود نشان دهد تا
کسی ناراحتی اش را نفهمد .
به چاقو و پیازی که در دست داشت خیره شد و
نگاهی نکرد .
لیوان را روی میز گذاشتم و در حالی که از
عصبانیت و خشم گر گرفته بودم بار دیگر به
سمت پدر رفتم. جلویش ایستادم و گفتم :
- بابا این چه رفتاریه که با من می کنید؟
چرا این قدر اذیتم می کنید؟ مگه من چکار
کردم؟ من می خوام درس بخونم که از چاله در
بیام، حالا شما به من میگی که برو بیفت تو
چاه ؟! من نمی تونم .
- من حرفم رو زدم، تصمیم با خودته، نمی
خوا ی قبول نکن، بشین تو خونه به خیال
پردازی هات برس تا گیسات همرنگ دندونات شه
.
- ولی....
- ولی نداره حرف آخر رو اول زدم، شرط من
همونیه که گفتم، نظرمم عوض نمی شه، خودت
که بهتر می دونی، پس بی خودی تلاش نکن،
همینه که هست .
به دیوار تکیه دادم، انگار خشک شده بودم،
سرم گیج می رفت، قلبم به تندی می تپید،
نفسم در نمی آمد، همه چیز برایم مثل یک
علامت سوال شده بود.... آخر چرا باید حقم
را از کسی دیگر گدایی می کردم ؟
چرا تصمیم گرفتن درباره ی زندگی من، که
زندگی من است، باید به دست کس دیگری می
بود؟
چرا زندگیم پر از چراغ قرمز بود ؟ چرا ؟
فقط برای اینکه نان می داد و آب؟ تمام این
حق ها را به صرف این نان و آبی که میداد
به دست آورده بود؟!
چه کسی این حق را به او می داد و چرا؟ پس
رویا های من چه می شدند؟
دو راه بیشتر نداشتم، یا باید شرطش را
قبول می کردم و به خواسته ام می رسیدم و
یا رویاهایم را دور می انداختم و مثل
بیشتر آدمهای دوروبرم بی هدف به زیستن
ادامه می دادم، بر سر دو راهی مانده بودم
که نمی دانستم هر کدام به چه سو می روند و
به کجا می رسند .
سرم را برگرداندم نگاهم به برادرم افتاد
که معصومانه گوشه ای نشسته بود و غمگین
مرا نگاه می کرد ولی توان گفتن حرفی برای
تسکینم نداشت، نه او و نه مادرم، گویا
چاره ای جز تسلیم نداشتم، شاید هنوز صبرم
تمام نشده بود تا به جنگ برخیزم .
ادامه دارد
اولین زندان در ایران!
محمدرضا برزگر
چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد،چه
نکوتر آن که مرغی زه قفس پریده باشد،پرو
بالشان رو بستند در قفس گشودند،چه رها چه
بسته مرغی که پرش شکسته باشد.زندان
قبل از اسلام نیز در ایران استفاده می شده
است،با این تفاوت که زندان ها در ابتدا به
عنوان محلی برای از بین بردن افراد یا
رجالی که به نوعی باید در فراموشی مطلق از
بین می رفتند، به وجود آمد.
پس از ورود اسلام نیز در ایران این
بازداشتگاه ها به دست خلفای عباسی احداث
شد و کم کم به روزهای قبل از ورود اسلام و
محبوس کردن برای از بین بردن افراد تبدیل
شد.برای اولین بار در ایران در دوران
قاجاریه،امیر کبیر در سال
۱۲۶۶هجری
قمری با صدور فرمانی،اقدام به لغو شکنجه و
سرو سامان دادن به اوضاع زندان ها و
زندانیان کرد،ولی به خاطر عزل وی این
اقدامات چندان دوامی نداشت.با این همه در
دوران قاجار باز هم تشویق برخی افراد،نظیر
میرزا حسین خان سپهسالار،اقداماتی برای
انسانی کردن زندان ها صورت پذیرفت. در
میان این اقدامات،کنت دومون فورت،اولین
رئیس پلیس تهران،توانست اقدامات عمده ای
را در دوران پس از وقوع انقلاب مشروطه به
وجود آورد.در ایران معاصر و پس از برقراری
حکومت قاجار قدیمی ترین زندان بزرگ در
تهران،زندانی به نام انبارشاهی بود،که زیر
نقاره خانه ی ارک،یعنی محل فعلی بانک ملی
بازار قرار داشت و زیر نظر حاجب الدوله
(رئیس تشریفات) اداره می شد.فراشباشی،
رئیس اجراییات و فراش ها،نگهبان انبارشاهی
بودند.غذای زندانیان بسیار ناچیز بود،به
طوری که مردم به عنوان نذر،گاهی از سوراخ
زندان غذا و خوراکی برای زندانیان می
انداختند.تا این که در سال
۱۲۹۲
شمسی دولت ایران به منظور سر و سامان دادن
به وضع شهربانی کشور (نظمیه)،عده ای
مستشار سوئدی استخدام کرد.مستشاران سوئدی
ابتدا نظام نامه محابس را تهیه کردند،که
در سال
۱۲۹۸
شمسی به تصویب هیات دولت رسید و این اولین
آیین نامه و مقررات زندان ها شد. در این
آیین نامه،زجر بدنی و زنجیر کردن زندانیان
ممنوع شد.
در دوران سرتیپ درگاهی،رئیس شهربانی
وقت،نظام نامه تشکیلات محابس و توقیف گاه
ها و وظایف ماموران و مستخدمان آن ها تهیه
و در
۳۱
شهریور سال
۱۳۰۷
شمسی به تصویب رسید و در همان سال،نظام
نامه اجرای حکم اعدام نیز تصویب و به مورد
اجرا گذاشته شد. در
۲۱
مهر ماه سال
۱۳۴۷
اولین آیین نامه زندان ها با توجه به اصول
علم زندانی ها،نسبت به کانون اصلاح و
تربیت به تصویب رسید و در سال
۱۳۵۴
آیین نامه مذکور اصلاح شد و به سایر زندان
ها تعمیم داده شد،اما به علت نبود امکانات
بیشتر مفادشان اجرا نشد.زندان قصر،اولین
زندان متمرکز تهران است.
این زندان هم اینک تعطیل شده و به عنوان
باغ موزه قصر،مورد بازدید عموم است. در
زمان ریاست سوئدی ها بر شهربانی (نظمیه)
تهران، زندان نظمیه در محل اداره شهربانی
(بخشی از وزارت خارجه فعلی) در میدان
توپخانه واقع بود. این زندان مرکب از دو
یا سه اتاقک کوچک معروف به حبس نمره یک و
چند اتاق و یک زیرزمین برای زندانیان
عمومی بود.با ایجاد حکومت رضاشاه،محل
قبلی،تکافوی خیل عظیم زندانیان را نمی
کرد. لذا سرتیپ در گاهی،رئیس نظمیه،تقاضای
یک محل وسیع برای ایجاد زندان تهران را
نمود. محلی که برای اینکار در نظر گرفته
شد،قصر قاجار،حدفاصل سه راه زندان، پل سید
خندان ، خیابان شریعتی و خیابان پلیس فعلی
بود که دارای ساختمانهای قدیمی و وسیع و
متروکه بود.
این مجموعه که در سال
۱۱۶۸ خورشیدی ساخته شده بود، محل مناسبی برای ایجاد زندان تشخیص داده شد. و
بین ارتش، مخابرات و زندان تقسیم
گردید.زندان قصر در تاریخ
۱۱
آذرماه
۱۳۰۸
به دست رضاشاه افتتاح گردید. فاز اولیه
زندان که در آن زمان افتتاح شد،۱۹۲ اتاق بود با گنجایش
۸۰۰
زندانی. بعدها و تا زمان ساخت زندان اوین
در دهه چهل، این زندان تنها زندان پایتخت
بود. در این دوران،زندان قصر توسعه زیادی
پیدا کرد. پس ازانقلاب اسلامی ایران این
زندان،محل حبس زندانیان غیر سیاسی بود.در
سال
۱۳۸۳
این زندان تعطیل وشهرداری شروع به تخریب
بخشهائی از زندان نمود که باپیگیری کانون
زندانیان سیاسی قبل از انقلاب با ثبت
زندان به عنوان آثار ملی در سازمان میراث
فرهنگی ازتخریب آن جلوگیری ومتعاقبابوسیله
شهرداری به باغ موزه تبدیل گردید. البته
در این میان تا قبل از ثبت محل ، زندان
زنان سیاسی تخریب شد.اولین زندانی زندان
قصر، سازنده آن یعنی سرتیپ درگاهی بود. او
تنها دو روز پس از همراهی رضا شاه در
مراسم افتتاح زندان، در همان زندان محبوس
گردید.
قوم کرد و قدمت تاریخی بسیار دور در
سرزمین ایران
جمیله
بدیرخانی
آن ها بیش از 7 درصد جمعیت ایران را تشکیل
می دهند اما طبق اخرین گزارش سازمان عفو
بین الملل درباره پایمالی حقوق بشر در
مورد قوم کرد در جمهوری اسلامی با سرکوب
فزاینده ای روبروهستند .ماده 20 قانون
اساسی جمهوری اسلامی ایران می گوید:
همه شهروندان کشور چه زن و چه مرد به
تساوی از حمایت قانون برخوردارند و از
اینکه حقوق انسانی سیاسی اقتصادی و فرهنگی
مطابق موازین اسلامی بهره مند می شوند با
این حال گزارش عفو بین الملل نمونه هایی
از تبعیضات از قبیل مذهبی، فرهنگی آموزشی
و اقتصادی علیه 7 میلیون کرد در ایران را
بر شمرده است.
طبق بررسی انجام شده نظام جمهوری اسلامی
ایران قوم شریف کرد را با محروم ساختن از
مشاغل در بازار کار که دولت کارفرمای اصلی
آن محسوب میشود کنار می گذارد.
زمانی که پای مذهب به میان می آید ماده12
قانون اساسی شیعه جعفری اثنی عشری را مذهب
رسمی کشور اعلام می کند و می گوید بدون
نقض حقوق پیروان سایر مکاتب باید از آن
پیروی شود. با این حال در تهران حتی یک
مسجد که نیاز شعائر مذهبی پیروان اهل تسنن
را بر آورده سازد وجود ندارد و حتی هر
گونه کوشش برای ساختن چنین بنایی با مانع
از طرف رژیم رو برو خواهد شد .
پس
از انقلاب اسلامی کردها خواست خود را برای
برخورداری از خود گردانی بویژه در عرصه
فرهنگ و مذهب با مقامات مرکزی ایران در
میان گذاشتند اما آیت الله خمینی یک
روحانی شیعه را به عنوان نماینده خود در
منطقه کردنشین منسوب کرد .
از جمله دیگر مقامات مذهبی که از سوی دولت
مرکزی تعیین می شوند به شرح زیر است:
امام جمعه شیعه در مساجد سنی هاست طبق
گزارش دیده بان حقوق بشر امام جمعه شهر
سنندج در سال 1374 اعلام کرد که سایر
شعائر اسلامی را نیز طبق سنت شیعیان اجرا
خواهد کرد.
در عرصه آموزش و پرورش ماده 15 قانون
اساسی آزادی گزینش زبان های منطقه ای
وعشایری را علاوه بر زبان فارسی در مدارس
تضمین میکند اما اوایل امسال طبق گزارش
های رسیده مقامات یک سازمان غیر دولتی را
به نام سوما به دلیل آنکه در دوره پیش
دبستان زبان کردی در سنندج و مهاباد
فعالیت می کرد تعطیل اعلام کرد.انتقاد
کردن به عنوان یک خبرنگار یا روزنامه نگار
کرد در ایران خطرات خاص خود را در بر
دارد.
محمد صدیق کبودوند سر دبیر نشریه و موئسس
سازمان حقوق بشر کردستان به اتهام تبلیغ
علیه نظام جمهوری اسلامی محبوس است و در
بند 209 زندان اوین در وضعیت جسمی و
بهداشتی خطرناکی بسر می برد. زنان کرد بیش
از همه با یک مشکل مضاعف مواجه هستند در
گزارش گفته شده که انها عضو یک گروه قومی
در یک جامعه عمدتا مردسالار به حاشیه
انزوا رانده شده اند و با تبعیض در برابر
قانون روبرو هستند.
هانا عبدی دانشجوی رشته روانشناسی در ماه
نوامبر گذشته بازداشت شد و خانم شیرین
عبادی وکیل و برنده جایزه صلح نوبل می
گوید که هانا عبدی همراه دیگر زنان کرد به
دلیل شرکت در کمپین گرداوری یک میلیون
امضا برای پشتیبانی از برابری مرد و زن
بازداشت شده است.
جمهوری اسلامی می خواهد مبارزه مردم کرد
را عقیم نموده و به کج روی و انزوا سوق
دهد و اجازه ندهد که مردم واقعا به آزادی
و رفاه که برایش می جنگند به موفقییت دست
پیدا کنند.
به امید آزادی سرزمین عزیز ایران بخصوص
کرد قهرمان .