گزارش
سی یکمین
نشست شورای حقوق بشر در مورد ایران
نادر زندی و رضا امیری
دو عضو
کانون دفاع از حقوق بشر در ایران، نمایندگی سوئیس آقای نادر زندی و
آقای رضا امیری به عنوان نماینده کانون دفاع از حقوق بشر در ایران در
این اجلاس حضور داشتند که گزارشات این اجلاس را انتشار دادند .
سی یکمین
نشست شورای حقوق بشر از تاریخ
۲۹
فوریه
۲۰۱۶ در
شهر ژنو مقر سازمان ملل جهت بررسی وضعیت حقوق بشر کشورهای مختلف به
مدت یک ماه آغاز شد.در طی روزهای مختلف موضع گیری هایی در جهت نقض
حقوق بشر از طرف
ان جی یو
ها و کشورهای مختلف انجام شد و کشور ایران هم که معمولا جزو ناقضین
حقوق بشر در زمینههای مختلف هست در این دوره بررسی شد.
در
۲۳ مارس مورد
بسیار مهمی اتفاق افتاد که میتوان به صادر شدن قطعنامهای علیه ایران
که رأی مثبت گرفت و همچنین انتخاب مجدد آقای احمد شهید به عنوان
گزارشگر ویژه ایران به مدت یکسال اشاره کرد.
متاسفانه هر
روز اعتراضات معلمین، کارگران و فعالین مدنی در ایران بیشتر شده و
جمهوری اسلامی با فشار و تهدید و زندانی کردن غیره قانونی تعدادی از
این فعالین مدنی و کارگری سعی دارد که حقوق و خواستههای آنها را
نادیده گرفته و اعتراضات آنها را سرکوب کرده است،به همین جهت در
۲۳
مارس وضعیت حقوق بشر در ایران در سازمان ملل مورد بررسی قرار گرفت و
گروههای مختلفی از کشورهای دیگر علیه ایران موضع گیری کردند.در این
نشست گروه غیره دولتی و فعال سود ویند موضع گیری خود را نسبت به وضعیت
حقوق بشر و فعالان مدنی ارائه کرد.
«پرستو فاطمی» فعال حقوق بشر و دانشجوي كارشناسي ارشد حقوق بشر در
دانشگاه وين به نمایندگی از این سازمان گفت: «همانطور که انتظار
میرفت، امسال گزارش جامع سالیانه دبیر کل سازمان ملل یک بار دیگر
وضعیت غمانگیز نقض گسترده و سیستماتیک حقوق بشر را در جمهوری اسلامی
ایران منعکس کرده است، تعداد زیادی" معلم و کارگر" در ایران زیر خط فقر
زندگی میکنند که موجب نگرانی شدید است.
اسماعیل عبدی»، معلمی که از حق تشکل مسالمتآمیز استفاده کرده تا به این
شکل در اعتراض به فقر و تلاش برای بهبود شرایط کار، افزایش دستمزد و
حفظ کرامت انسانی معلمان دفاع کند به شش سال زندان محکوم شد.
درصورتیکه او قبلاً نیز به دلیل فعالیتهایش در تشکل معلمان به ده سال
زندان تعلیقی محکوم شده بود.
این فعال
حقوق بشر در ادامه افزود: «حکم زندان طولانی مدت برای فعالان جامعه
مدنی و محروم کردن زندانیان از خدمات درمانی، سیاست جدیدی است که در
جهت حذف فعالان از عرصه فعالیت بهکار گرفته میشود.
ایرج حاتمی»
و «فرید آزموده» از زندانیان سیاسی عقیدتی هستند که به دلیل انتشار
نامهای در دفاع از تمدید کرسی گزارشگر ویژه حقوق بشر ایران، « احمد
شهید» کتک خوردهاند و به بند زندانیان خطرناک منتقلشدهاند. آنها در
اعتراض به وضعیت موجود نه روز است که اعتصاب غذا کردهاند و جانشان
درخطر است،« امير امیر قلی»، «سعید شیرزاد» و و« مهدی فرا حی شاندیز»
از جمله زندانیان سیاسی عقیدتی هستند که به ترتیب به "هفت سال و نیم،
پنج و نه سال" زندان محکوم شدهاند.
وی در پایان
گفت:«در عرصه تمام زندانیان نامبرده محکوم به سپری کردن زندان شدند،
تنها به دلیل استفاده از حقوق تضمینشده در میثاق بینالمللی حقوق مدنی
و سیاسی و همینطور میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی، سیاسی و فرهنگی که
ایران متعهد به اجرای آنها شده است و همینطور حقوقی که قانون اساسی
ایران هم برای مردم این کشور قائل شده محکوم به سپری کردن زندان شدند.
اما در عمل زندگی آنها براثر دادگاههای ناعادلانه در ایران آسیب دیده
است..» در نهایت ما از تمامی کشورهای عضو شورای حقوق بشر میخواهیم که به
قطعنامه ٢٧ رأی مثبت بدهند.
گزارش نشست ماهانه
نمايندگي كلن
مسعود نقلي
ااين
نشست در روز 9 آوريل 2016 راس ساعت 15 به صورت حضوري و نيز در اتاق
پالتاك با مسئوليت جلسه آقاي شهـرام بهزاد و منشي جلسه آقاي مسعود
نقلي به شرح زير برگزار گرديد .
حاضرين در جلسه؛ بانوان :سهـيلا مرادي،پریسا حسین پور،آتنا دولتخواه
باشبلاق،جمیله بدیرخانی،رزا خلیلی،انسیه حنیف نژاد،مينا نوروزي دامدار
و آقايان :منوچهر شفايي، محمد مرادي اشكفتي ،سعيد كاميابپور، عارف
اسماعيل وندي، مسعود نقلي، شهـرام بهـزاد،جمشید غلامی سیاوزان،حمید
تبریزی،بهرام ناصری،احسان فتاحی . نخست آقاي شهـرام بهـزاد ضمن خوش
آمدگويي به حاضرين،جلسه را با دعوت بانو مينا نوروزي دامدار با موضوع
"آخرين اخبار نقض حقوق بشر در ايران در ماه گذشته "آغاز كردند .
گذيده هايي از اخبار ماه گذشته توسط بانو مينا نوروزي دامدار:
اولين خبر اشاره به انتقاد ديده بان حقوق بشر از محدوديت حق انتخاب
وكيل در ايران است و ازار و شكنجه از وضعيت غير انساني زندان ميناب در
ايران .
ماموریت احمد شهید برای یک سال دیگر تمدید شد.
نگهداري تعمدی زندانیان زخمی در محیط غیربهداشتي
در زندان رجايي شهر.
هدیه تهرانی بازیگر سینما و چند تن از فعالان محیط زیست که در سيزده
فروردين در پارک لاله تهران تجمع کرده بودند،دستگیر و به محل نامعلومی
منتقل شدند.اعدام و حبس براى هفت شهروند عرب در اهواز. وکیل مدافع
احسان
مازندرانی، عیسیسحرخیز و داود اسدی،سه تن از روزنامه نگاران و فعالان
سیاسی بازداشت شده در آبان سال
۹۴، آخرین وضعیت پرونده موکلانش را تشریح کرد.
اظهارات آملیلاریجانی درباره ممنوعالتصویری سید محمد خاتمی.
وضعیت نامناسب نازک افشار در زندان اوين.
در ادامه آقاي شهـرام بهـزاد با موضوع بررسي اعلاميه جهاني حقوق بشر و
مقايسه آن با قانون اساسي جمهـوري اسلامي ايران به شرح ذيل سخنراني
نمودند:
مفاد اعلامیه حقوق بشر به صورت تطبیقی با برخی اصول قانون اساسی (
همراه) هم آورده میشود.
تفاوت مهم این است که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران خاص ملت ایران
اما اعلامیه حقوق بشر جهانی است.
ماده 1 اعلامیه حقوق بشر:تمام افراد بشر آزاد به دنیا میآیند و از
لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند همه دارای عقل و وجدان هستند و باید
نسبت به یکدیگر با روح برادری رفتار کنند.
اصل نوزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران:مردم ایران از هر قوم و
قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند
اینها سبب امتیاز نخواهد شد. اصل بیستم قانون اساسی جمهوری اسلامی
ایران:همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند
و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلامی
برخوردارند.اصل پنجاه و ششم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران:حاکمیت
مطلق بر جهان و انسان از آنِ خداست و هم او انسان را بر سرنوشت اجتماعی
خویش حاکم ساخته است. هیچکس
نمیتواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فردی و
گروهی خاص قرار دهد.
ماده 2 اعلامیه جهانی حقوق بشر: هر کس می تواند بدون هیچگونه تمایز،به
ویژه از حیث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب ، عقیده ی سیاسی یا هر عقیده ی
دیگر و هم چنین ملیت ،وضع اجتماعی ،ثروت،ولایت یا هر موفقیت دیگر از
تمام حقوق و کلیه ی آزادی هایی که در اعلامیه حاظر ذکر شده است ،بهره
مند گردید به علاوه ی هیج تبعیضی به عمل نخواهد آمد که مبتنی بر وضع
سیاسی ،اداری و قضایی یا بین الملی کشور یا سرزمینی باشد که شخص یه آن
تعلق دارد. گواه این کشور مستقل تحت قیومیت یا غیر مختار بوده و یا
حاکمیت آن به شکل محدودی شده باشد
اصل 20 قانون اساسی جمهری اسلامی ایران: یکسانی مرد و زن طبق اسلام:
همه ی افراد ملت ،اعم از زن و مرد،یکسان در برابر قانون قرار دارند و
از همه ی حقوق انسانی ،سیاسی،اقتصادی،احتماعی و فرهنگی با رعایت موازین
اسلام بر خوردارند.
ماده 3 اعلامیه حقوق بشر: هرکس حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد.
اصل سی و هفتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: اصل برائت است و هیچکس
از نظر قانون مجرم شناخته نمیشود مگر اینکه جرم او در دادگاه صالح
ثابت شود. اصل چهلم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: هیچکس
نمی تواند اعمال حق خویش را وسیله اضرار به غیر یا تجاوز به منافع
عمومی قرار میدهد.
ماده 4 اعلامیه حقوق بشر: احدی را نمیتوان در بردگی نگاهداشت
و داد و ستد بردگان به هر شکلی که باشد ممنوع است.
اصل 56 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: حاکمیت مطلق بر انسان و جهان
از آنِ خداست و هم او انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است
و هیچکس
نمیتواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا
گروهی خاص قرار دهد.
ماده 5 اعلامیه حقوق بشر: احدی را نمیتوان تحت شکنجه یا مجازات یا
رفتاری قرار داد که ظالمانه یا خلاف انسانیت و شئون بشری باشد یا موهن
باشد.
اصل سی و هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران:هرگونه شکنجه برای
گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است.
اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار
و سوگندی فاقد اعتبار است. متخلف از این اصل بهموجب قانون مجازات
میشود.
ماده 6 اعلامیه حقوق بشر: هرکس حق دارد که شخصیت حقوقی او در همه جا به
عنوان یک انسان در مقابل قانون شناخته شود.
ماده 7 اعلامیه حقوق بشر: همه در برابر قانون مساوی هستند و حق دارند
بدون تبعیض و بالسویه از حمایت قانون برخوردار باشند و حق دارند در
مقابل هر تبعیضی که ناقض اعلامیه حاضر باشد و علیه هر تحریکی که برای
چنین تبعیضی بهعمل
آید به طور تساوی از حمایت قانون بهرهمند شوند.
اصل بیستم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران:همه افراد ملت اعم از زن و
مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی،
اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلامی برخوردارند.
ماده 8 اعلامیه حقوق بشر: در برابر اعمالی که حقوق اساسی هر فرد را
مورد تجاوز قرار دهد و آن حقوق به وسیله قانون اساسی یا قانون دیگری
برای او شناخته شده باشد حق رجوع موثر به محاکم صالحه را دارد.
اصل سی و چهارم قانون اساسی جمهوری اسلامی: دادخواهی حق مسلم هر فرد
است و هرکس میتواند به منظور دادخواهی به دادگاههای صالح رجوع نماید:
همه افراد ملت حق دارند این گونه دادگاهها را در دسترس داشته باشند و
هیچکس
را نمیتوان از دادگاهی که به موجب قانون حق مراجعه به آن را دارد منع
کرد.
ماده 9 اعلامیه حقوق بشر: احدی نباید خودسرانه توقیف، حبس یا تبعید
شود.
اصل سی و سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: هیچکس
را نمیتوان از محل اقامت خود تبعید کرد یا از اقامت در محل مورد
علاقهاش ممنوع یا به اقامت در محلی مجبور ساخت مگر در مواردی که قانون
مقرر میکند.
اصل 37 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران:اصل برائت است و هیچکس
از نظر قانون مجرم شناخته نمیشود مگر اینکه جرم او در دادگاه صالح
ثابت گردد.
بخشی از اصل سی و دوم: هیچکس
را نمیتوان دستگیر کرد مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین می کند.
ماده 10 اعلامیه حقوق بشر:هرکس که به بزهکاری متهم شده باشد بیگناه
محسوب خواهد شد تا وقتی که در جریان یک دعوای عمومی که در آن کلیه
تضمینهای لازم برای دفاع او تمام شده باشد تقصیر او قانوناً محرز
گردد.
اصل 37 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: اصل برائت است و هیچکس
از نظر قانون مجرم شناخته نمیشود مگر اینکه جرم او در دادگاه صالح
ثابت گردد.
بند 2 ماده 11 اعلامیه حقوق بشر: هیچکس
برای انجام یا عدم انجام عملی که در موقع ارتکاب آن عملی به موجب حقوق
ملی یا بین المللی جرم شناخته نمیشده است محکوم نخواهد شد.
اصل بیست و پنجم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: تفتیش عقاید ممنوع
است و هیچکس
را نمیتوان بهصرف
داشتن عقیدهای مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد.
ماده 12 اعلامیه جهانی حقوق بشر: احدی در زندگی خصوصی،امور خانوادگی
،اقامتگاه یا مکاتبات خود نباید مورد مداخله های خود سرانه واقع شود و
شرافت و اسم و رسمش نباید مورد حمله قرار گیرد. هر کس حق دارد که در
برابر این گونه مداخلات و حملات،مورد حمایت قانون قرار گیرد.
اصل 22 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: حیثیت،جان،مال،حقوق،مسکن و
شغل اشخاص از تعرض مصن است مگر در مواردی که قانون تجویز می کند.
ماده 13 اعلامیه حقوق بشر: 1.هر کس حق دارد که در داخل هر کشوری
آزادانه عبور و مرور کند و محل اقامت خود را انتخاب کند. 2.هرکس حق
دارد هر کشوری از جمله کشور خود را ترک یا به کشور خود بازگردد.
ماده 14 اعلامیه جهانی حقوق بشر: 1.هر کس حق دارد در برابر تعقیب،شکنجه
و آزار،پناهگاهی را جستجو کند و در کشورهای دیگر پناه اختیار کند. 2.در
موردی که تعقیب واقعا مبتنی به جرم عمومی و غیر سیاسی و رفتارهای مخالف
با اصول و مقاصد ملل متحد باشد ،نمی توان از این حق استفاده نمود.
اصل 155 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران:دولت جمهوری اسلامی ایران می
تواند به کسانی که پناهندگی سیاسی بخواهند ،پناه دهد مگر اینکه طبق
قوانین ایران،خائن و تبهکار شناخه شوند.
ماده 15 اعلامیه حقوق بشر: هرکس حق دارد که دارای تابعیت باشد. احدی را
نمیتوان خودسرانه از تابعیت خود با یا از حق تغییر تابعیت محکوم کرد.
اصل چهل و یکم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: تابعیت کشور ایران حق
مسلم هر فرد ایرانی است و دولت نمیتواند از هیچ ایرانی سلب تابعیت کند
مگر به درخواست خود یا در صورتی که به تابعیت کشور دیگری درآید.
اصل 42 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: اتباع خارجه میتوانند در
حدود قوانین به تابعیت ایران درآیند و سلب تابعیت اینگونه
اشخاص در صورتی ممکن است که دولت دیگری تابعیت آنها را بپذیرد یا خود
آنها درخواست کنند.
اصل یکصد و پنجاه و پنجم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران:
دولت جمهوری اسلامی ایران میتواند به کسانی که پناهندگی سیاسی بخواهد
پناه دهد مگر اینکه طبق قوانین ایران خائن و تبهکار شناخته شوند.
سخنران بعدي آقاي سعيد كامياب پور با موضوع نگاهي بر نقض حقوق پيروان
اديان در ايران سخنراني خود را به شرح ذيل به استحضار حضار حاضر
درآوردند:
یک موضوعی که ذهن خیلی هارو درگیر میکند، اینه که چطور دین و ایمان به
خدا تنها به اسلام شیعی در جمهوری اسلامی محدود میشه.دین که به آن آیین
و کیش گفته میشود، در لغت به معنای راه و روش تعبیر شده که بر این اساس
میتوان آنرا به راه و روشی که انسان آنرا برای زندگی خود اختیار میکند
تعبیر نمود.
همچنین دین مجموعه ای از باورهاست که میکوشد توضیحی برای یک رشته از
پرسشها، که در طول زندگی بشر برای او مطرح میشود،مانند چگونگی بوجود
آمدن اشیا و جانداران، و یا کیفیت آغاز و پایان احتمالی چیزها و چگونگی
زیستن را ارائه میدهد.
آیا حق آزادی مذهب ، حقی بشری است؟
ماهیت این حق چیست؟
آیا این حق را باید مانند سایر آزادی ها محسوب داشت.
آزادی واژه ای مانوس با فطرت آدمی است،زیرا خداوند آنرا به بشر هدیه
داده است.
آزادی اندیشه و بیان از همه آزادیها مهمتر و شفاف تر است.من با فکر و
اعتقادم تا جایی که به دیگری آسیبی نرسانم آزاد هستم و به هیچ شخصی
ارتباطی نداره که برای ساده ترین و بزرگترین حق من تصمیمی بگیره.همه
میدانیم که جمهوری اسلامی دولتی برآمده از تفکر شیعی است و به دلیل
محتوای مذهبی و تمامیت خواهی موجود در ساختار این دولت و همچنین نظارت
و کنترل همه جانبه دولت بر اقتصاد و مسائل فرهنگی و حتی شیوه خصوصی
زندگی شهروندان،هیچ فکر مخالفی را برنمی تابد و به عبارت دیگر شهروندان
در جمهوری اسلامی برمبنای باور مذهبی و سیاسی از حقوق اولیه انسانی خود
منع می شوند که ناشی از درهم آمیختگی مذهب و سیاست در ساختار این دولت
است.
درحالیکه جمهوری اسلامی آزادی ادیان را در ایران آزاد میشمارد، نه تنها
تاب تحمل وجود ادیان غیر از اسلام را ندارد بلکه برخلاف قانون حکم به
آزار و اذیت و شکنجه و زندان پیروان ادیان دیگر نیز می دهد.
به طوری که هر روزه شاهد اخباری در خصوص نقض حقوق سایر ادیان و یا حتی
نقض حقوق مسلمانان غیر شیعی هستیم. و این در حالی هست که اینگونه
رفتارها و برخوردها با مفاد قانون اساسی جمهوری اسلامی مغایرت دارد،به
عنوان مثال: در اصل 13 قانون اساسی آمده که مسیحیان زرتشتیان و یهودیان
اقلیت های دینی محسوب میشوند و آنها محترمند و در انجام مراسمات دینی
نیز آزادند و همچنین در اصل 14 آمده که: جمهوری اسلامی ایران و
مسلمانان موظفند نسبت به افراد غیر مسلمان با اخلاق حسنه و عدل اسلامی
عمل نمایند و حقوق انسانی آنها را رعایت کنند.
واینها در حالیست که نقض این قوانین نه از سوی مردم، بلکه از سوی
مجریان قانون صورت میگیرد.
مثلا:نسبت دادن اتهامات سیاسی و امنیتی به جای اشاره به دلایل بازداشت.
عدم اجازه دسترسی به وکیل و تماس با خانواده برای روزها و هفته های
متمادی بعد از بازداشت.
عدم دسترسی وکلای متهمان به پرونده موکلین وحتی عدم آگاهی از اتهامات
وارده. استفاده ابزاری از مواد و تبصره های مبهم قانونی برای متهم کردن
افراد و جرائم امنیتی به منظور خنثی کردن حساسیت های بین المللی به نقض
آزادی دین و عقیده.یورش به منازل شهروندان بدون رعایت ضوابط قانونی و
صدور احضاریه و ارائه حکم بازداشت.
حک کردن تلفن و کامپیوتر دستگیر شدگان و ضبط آلبوم عکس شخصی به منظور
یافتن اطلاعات.و حتی ممانعت از دسترسی بازداشت شدگان به امکانات پزشکی
و یا اجازه مرخصی و یا برخورداری از مشاوره حقوقی.
این تنها چندی از نقض قانون در جمهوری اسلامی ایران بود.
دوستان عزیز در اینجا نمیخواهیم زیاد به اخبار اشاره داشته
باشیم،میخواهم بگویم چرا باید یک دولت به خودش اجازه دهد که در تمامی
زمینه های زندگی خصوصی شهروندانش دخالت داشته باشد.تا جایی که فکر من و
عمل من، ضربه ای به دیگران وارد نکنه من کاملا آزاد هستم.
آزادی حق من هستش و من حق دارم هر طوری که دوست دارم زندگی کنم و هر
دینی رو که دوست دارم انتخاب کنم و یا هر نوع پوشش و هر نوع خوراک و هر
نوع طرز فکر و اعتقاد و باور وهر چیز دیگه ای. این زندگی منه ،انسانها
همه آزاد هستند و از عقل و فهم و اراده برخوردار هستند.
انسان همیشه هدف است نه وسیله. انسان شخص هست نه شئی و کالا.
هیچ انسانی را نمیتوان هیچ زمان، به پای هیچ بتی از خدا گرفته تا
باورها و اعتقادات ، آرمان و ایدئولوژی فدا کرد.
هدف از همه ی اینها انسان است. انسان را نمیتوان کشت تا جامعه ی بهتری
داست. انسان را نمیتوان از میان برداشت تا دموکراسی و آزاری برقرار
شود. انسان به خودی خود هدف است با هر عقیده و باوری.
هیچ چیزی مهمتر از انسانیت نیست.
درسته بدون رسیدن به عدالت (رعایت حق و حقوق دیگران) آزادی هم بدست
نخواهد آمد. اما دوستان عزیز همه ی انسانها باید تلاش کنند که بستر
فرهنگی و اندیشه ورزی در جامعه فراهم شود.
حرمت نفس یعنی اینکه من خوب و دوست داشتنی هستم، همانطور که دیگران خوب
و دوست داشتنی هستند.
انسانها همه با هم برابر و یکسان هستند. هر چیزی برای من هست برای
دیگری هم با همان مقیاس وجود دارد.نه کسی برتر و نه کسی فروتر از دیگری
هست. همینطور در مورد دین.همه ی ادیان موظف به احترام به یکدیگر هستند.
شخص یا دینی بالاتر از دیگری نیست. کسی حق ندارد عقاید خودش را به زور
به دیگری تحمیل کند. هیچ تحمیلی وجود ندارد. بنابراین هرگاه شروع به
مقایسه خود با دیگران کردیم، حتما در حرمت نفس خود مشکل داریم.
برای بوجود آوردن حرمت نفس، اول از هر چیزی باید بدانیم که این انسان
است و تنها انسان است که مقدس است و باقی مفاهیم اگر مقدسند بخاطر وجود
انسان است که مقدسند. و انسانها در حقوق انسانی عین عین یکدیگرند و همه
خوب و دوست داشتنی اند حالا با هر باوری. همه میدانند که چندی پیش وحید
خراسانی از مراجع تقلید در دیدار با علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد
اسلامی، با قرار دادن آیین مسیحیت در کنار وهابیت و بهائیت هشدار داده
است که خطر تبلیغ آنها افکار ملت را تهدید میکند وبساط تبلیغ اینها
باید از این مملکت برچیده شود، والا آبرویی برای دولت برنخواهد گذاشت.
همچنین وحید خراسانی پیش از این هم کتاب مقدس مسیحیان را تحریف شده و
غلط عنوان کرده و گفته بود که این کتاب کلام خدا نیست.
جامعه ی ادیانهای مختلف به جز اسلام شیعی در ایران همیشه با تبعیض در
کلیه مسائل امور زندگی روبرو هستند.
ماده 26 میثاق بین الملل حقوق مدنی و سیاسی اعلام میکند: همه افراد در
برابر قانون برابرند و بدون تبعیض حق حمایت مساوی توسط قانون را دارا
هستند.
اما دولت ایران نتوانسته در بسیاری از حوزه های کلیدی مانند؛ استخدام و
تحصیل و دسترسی به عدالت و ... از دیگر ادیانها محافظت کند.
دوستان عزیز ما نباید با تخریب دیگر افراد و فکر و اعتقاد آنان خود را
بالا بکشیم.
مسابقه ای در کار نیست و قرار نیست کسی یا دینی برتر از دیگری باشد. ما
انسانها در جامعه رقی یکدیگر نیستیم و قرار نیست برنده و یا بازنده
باشیم. هیچ جنگی در کار نیست.
خوشبختی و سعادت و آرامش با تخریب دیگران تضمین نمی شود.
ما می توانیم با آرامش و احترام به یکدیگر و با هر فکر و عقیده و باوری
در کنار هم زندگی کنیم و شاد باشیم و شاد بمانیم.
تمام ادیان بخاطر انسان آمده است و هیچ چیز مهمتر از انسانیت نیست و
مقصود از اینها فقط راحت تر و آسوده تر زندگی کردن است.
در بخش نه چندان دور به پايان جلسه بانو آتنا دولتخواه باشبلاق،با
موضوع قابل توجه خودشون " دختران باكره ي اعدامي" سخنراني خود را به
شرح ذيل آغاز كردند:
تجاوز شكنجه اي مضاعف عليه زنان زنداني سياسي است.در جمهوري اسلامي
ادغام دين ودولت به شكل فشرده اي در سيستم قضايي نمود يافته است.
قوانين قضايي مستقيمآ از آموزه هاي يك سري افكار پوچ وبي اساس وغير
انساني ناشعت ميگيرد و زندانبان وبازجو وشكنجه گر به پايه اين ارزشها
واخلاقيات عمل ميكنند.
تجاوز جنسي حاصل چنين باورها وارزشهاي پوچ است.
در قوانين رسمي مجازاتهاي اسلامي به هيچ بندي نميتوان بر خورد كه به
شكلي تجاوز به زن زنداني را مجاز بشمارد، اما در اسلام تصرف اسراء حلال
است.
زنداني سياسي نيز ميتواند اسير جنگي وغنيمت محسوس شود در احكام اسلامي
دختران باكره به بهشت ميروند و به همين دليل به دختران مبارز باكره قبل
از اعدام تجاوز ميشود تا مانع از وروددشان به بهشت شوند.
اوج فاجعه در دهه شصت گزارش شده است، ده ها خاطره ياد و اعتراف متشر
وعلني شده است .
اميال حيواني جنسي مزدوران دولت زندانبان ها و بازجوها عليه زنان مبارز
وقهرمان اسير اعمال شد وتوجيه قانوني وديني آن نيز از سوي بزرگان فتوي
صادر شد .
پيشگيري از رفتن باكره ها به بهشت فرجه اي بود كه به بازجويان ومزدوران
داده شده تا نيات پليد وحيواني آنها عمل گردد.
در اعتراضات ٨٨هم تجاوز به زندانيان سياسي ومعترضين به نتيجه انتخابات
به عنوان يك وسيله شكنجه براي تحقير وشكست زنداني مورد استفاده قرار
گرفت .
البته در مقياس بسيار كمتر از سالهاي ابتداي پيروزي انقلاب است.
موضوع از تجاوز وسپس قتل رندانيان در كهريرك تهديد به تجاوز ويا انواع
ديگري از آزار جنسي مانند برهنه كردن زنداني وجود داشته است.
ماموران رژيم در انظار عمومي با ايجاد جو رعب و وحشت در ميان مردمي كه
به كمك شتافته بودند وبه دستگیري اعتراض داشته بودند با استفاده از
عباراتي مانند اين زن فاحشه است ،بد حجاب است،خراب است از اعتراض مردم
جلوگيري ميكرده و زنداني را به محل بازداشت انتقال ميدادند ودر
زندانهاي موقت مورد آزار جنسي قرار مي دادند.
در نظام فاسد شكنجه وبد رفتاريهاي جنسي، مجازات اعلام جنگي است ،بر
عليه نيمي از نيروي جامعه كه جرات كرده اند از نقش سنتي خود خارج شوند
وجامعه مردسالاري را ناديده بگيرند.
مرد سالاري تنها انتظارش از زنان اطاعت وايثار و زايش است وبه او مانند
مالكيت شخصي جنسي نگاه ميكند كه بتواند كنترل كامل روي اراده و سرنوشت
زنان داشته باشند در حالي كه در زندانهاي ايران زنها بارها مورد تجاوز
جنسي قرار ميگيرند وبارها با ترتيب دادن برنامه اعدامهاي ساختگي با روح
و روان اين زنان زنداني بازي ميشود.
صدها زنداني زن ماهها دو سلول انفرادي پر از ساس و شپش و كك وميكروب
زنداني ميشوند ميداني به چه جرمي؟
به اين جرم كه ميخواهند صداي ديگران باشند، صداي مردم زجر كشيده
سرزمينشان ،صداي زنان بي سرپرست، صداي كودكان كار ،صداي انسانهايي كه
به جرم بهايي بودن حق تحصيل ندارند،صداي هزاران اعتراض ديگر ...
جرم زنان زنداني در اكثر اعترافات، روابط نا مشروع ،يا زنا است .
زنان زنداني را زير بدترين شكنجه ها وادار به بيان كردن روابط جنسي با
جزئيات كامل با افراد مختلف ميكنند، روابطي كه حتي بيان كردنشان براي
زنان در آن شرايط طاقت فرسا وتهوع آور است.
بازجوهاًبا لحن بدي ميگويند مردان زيادي اينجا هستند كه سالهاست كه
زني را نديده اند وتشنه زن هستند. بسياري از اين زنان كابوس وحشتناك
روز و شب شان ،فكر اين بلايي است كه انها به سرشان اوردند.
در واقع زنان در زندانهاي ايران به جرم جنسييتشان، متحمل چنين ظلمي
قرار ميگرند .
البته زنان مبارز ايراني با دانستن حقيقت زندانها وتجاوز قدم در
مبارزات بر مي دارند ،انگار كه ترسشان تبديل به نفرت شده است.
هيچ حيواني به حيواني نمي درد
آنچه اين نامردان به جان انسان ميكنند
و در پايان آقاي محمد مرادي با موضوع رفع تبعيض نژادي سخنران بخش
پاياني اين نشت به شرح ذيل بودند:
جامعه بين الملل ،تبعيض نژادي را مانعي براي تحقيق حقوق بشر دانسته و
تلاش هايي براي رفع ومحو آن از طريق سازمان ملل متحد انجام داده است.
در منشور ملل متحد ودر اعلاميه جهاني حقوق بشر به رفع تبعيض نژادي
اشاره شده است .
مجمع عمومي سازمان ملل متحد در ٢١ دسامبر ١٩٦٥ كنواسيون رفع تبعيض
نژادي را تصويف كرد.
اين كنواسيون مشتمل بريك مقدمه ٢٥ماده است.
از نظر اين كنواسيون اصلاح تبعيض نژادي به معناي هر گونه
تبعيض،محروميت،محدويت يا امتياز بر مبناي و رنگ واصل نصب وريشه هاي ملي
يا قومي است كه به زندگي عمومي لطمه وارد كند.
همانطور كه گفتم كنواسيون شامل يك مقدمه نسبتأ طولاني و٢٥ماده بوده كه
ماده١آن تبعيض نژادي راتعريف وماده ٢نيز دولت هاي عضو را متعهد نموده
كه تبيض نژادي رامحكوم كنند وبدون تاخير از طريق مغتض سياسي ،رفع
انواع تبعيض نژادي وتسهيل توافق تفاهم در بين كليه نژادها باشد.
نظر به اينكه منشور ملل متحد مبتني بر اصول حيثيت ذاتي وتساوي كليه
افراد انساني وكليه عضو ملل متحد متعهد شده اند كه منفردا ومشتركا با
همكاري سازمان براي يكي از هدفهاي ملل متحد يعني توسعه تشويق اقدام
جهاني و واقعي به حقوق بشر وآزاديهاي اساس براي همگان بدون تمايز نژادي
يا جنس يا زمان و يا مذهب اقدام نمايند.
نظر به اينكه اعلاميه جهاني حقوق بشر اعلام مي دارد كه كليه انسان ها
به طور آزاد ويكسان متولد مي شوند و بايد بتوانند از كليه حقوق
وآزاديهاي مندرج استفاده نمايند نظر به اينكه افراد در پيشگاه قانون
برابر بوده وحق دارند عليه هر نوع تبعيض وهر نوع تحريك به تبعيض از
حمايت يكسان قانون بر خوردار شدند.
شايد بتوان گفت از وقتي كه غرايز انسان بر فطرتش غلبه كرد،نژادپرستي
وبرتري جويي نژادي به عنوان ابزاري براي بهانه تراشي پا به عرصه وجود
گذاشت. اگر تاريخ را به روايت غريبانه ى ماده انگاران ،ورق نزنيم وسراغ
سپيده تاريخ برويم ،رد پاي برتري جويي جسماني را در داستان هابيل
وقابيل جست، اما اگر از انسان فراتر رويم به قصد آفرينش مي رسيم وسجده
نكردن شيطان به بهانه برتري نژادي نسبت به آدم.
شيطان اين روح نژاد پرستي را بعد از آن به عنوان ابزاري براي انتقام به
فرزندان آدم منتقل كرد وآنچه را از فساد نژاد پرستي وارد افكار انسان
كرد.
یونان قديم،مردم غير يوناني را بٓر بَر مي ناميدند و در بين خودشان هم
به عدم تساوي نژادها ونسل ها قائل بودند وشايد اين قديمي ترين مورد ثبت
شده در مورد نژاد پرستي در تاريخ است.
افلاطون،براي برتري نژادها بر مبناي اصالت رنگ وجايگاه ويژه اي قائل
بود و ارسطو باور داشت كه به حكم طبيعت ،گروهي براي حاكم بودن وگروهي
براي محكوم بودن آفريده شده اند.
همه اديان، مخالف نژاد پرستي بوده اند .
يكي از زمينه هاي چالش آنها با افكار رايج وقدرت هاي زمان خود مسئله
تساوي انسان ها بود وجز اين تحريف شده يهود در هيچ كتاب مقدسي نميشود
جمله اي در تائيد نژاد پرستي كرد.
تبعيض نژادي فقط برتري جويي سفيد و سياه نيست.
هر جا كه خودخواهي بر رفتار انسان حاكم شود بوي تبعيض نژادي به مشام
خواهد رسيد.
هيچ فرد يا گروه يا مقامي حق ندارد به نام استفاده از آزادي ،به
استقلال سياسي ،فرهنگي،اقتصادي،نظامي وتماميت كشور،آزاديهاي مشروع را
سلب كند.
هر چند با وضع قوانين و مقرارت كشور ما اين مسئله به وضوع ديده نميشود
.
تحميل كنندگان براي حمايت يك دولت زورگوي بي اساس براي نابرابري در حق
قوميت ها باعث شده كه قوميت هاي از بين برود ويا اگر هم هستند هنوز
پايبند هستند به آئين قوميت خود و با مشكل مواجه شده و مردم به سختي
زندگي را سپري ميكنند ،چرا كه آزادي دو قوميت ها براي رسم و روسومات
خود ونوع پوشش يك امري طبيعي در فرهنگ جامعه ميباشد.
رسومات وزبان ها وگويش ها نظامي از نمادها نشانه هاست وارزش استوره ها
را حفظ ميكند.
زبان وگويش و رسومات قوم ها يك پديده زنده است و نمي توان با آن
آمرانه بررخورد كرد.
هر چند تبعيض وبي عدالتي در مورد انسان ودر ميان ملت ها سابقه طولاني
دارد اما تبعيض نژادي و بر تر دانستن يك نژاد بر نژادها ديگر ساخته
وپرداخته تستعمارگران زورگو وثروت اندوزي دولت مردان يك ملت بي دفاع مي
باشد.
پيگري اجرايي كردن اصل١٥ قانون اساي يكي از وظايف بنياد وحفظ وگسترش
زبان هاي اقوام ايراني خواهد بود ولي اين اتفاق هيچ وقت براي كشور
ايران نيافتاده ونمي افتد چون براي گسترش زبان ها و رسومات قوميت هاي
ايراني تا زماني كه اختلاس گران بزرگ وجود دارند،هزينه اي نميشود واين
گونه مردم زبان محلي ويا رسومات محلي خود را از ياد مي برند و زندگي
ماشيني وافكار ما شيني به وجود آمده است ونسل جديد هيچ اطلاعاتي در
مورد قوميت خود ندارند.
همين است اساس اين دولت كه مردم و بچه هاي ما و امثال بزرگان وقوميت
هاي خود را از ياد ميبرند.
و در انتهـا بانو سهـيلا مرادي با خواندن دلنوشته ي خود نشست را به
پايان رسانديم و همچنين با صحبتهاي كوتاه و مفيد بانو رزا خليلي در
پيوند با چگونه بالا بردن كيفيت فعاليت سياسي و جهـت دادن و رسيدن به
اهداف كانون در جهـت دفاع از حقوق بشر بهره برديم و در بخش پاياني پرسش
و پاسخ راهكارهاي خوبي پيشنهاد شد و براي نشست ماه پسين نمايندگي كلن
برنامه ريزي شد.
اين جلسه در ساعت ٦:٣٠ به پايان رسيد.
جلسه سخنرانی مشترک کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی و اعضای
نمایندگی مالزی
جمیله بدیرخانی
جلسه سخنرانی مشترک کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی و اعضای
نمایندگی مالزی با موضوع بررسی مشکلات بهداشتی و اموزشی سیستان و
بلوچستان و کولبران کردستان در روز پنجشنبه 21 اپریل 2016 ساعت 18 به
وقت اروپای مرکزی و 24 به وقت مالزی در اتاق پالتاک کانون دفاع از حقوق
بشر در ایران نمایندگی مالزی با حضور بانوان : مریم مرادی – پریسا حسین
پور – جمیله بدیرخانی – عابده کدخدایی – لیدا اشجعی اسالمی – سپیده
نامور – راضیه لطف الهی هلان – سپیده – و اقایان : حمید رضا تقی پور
دهقان تبریزی – نیما – مسعود نقلی – سامان راکی – منوچهر شفایی – امیر
نیلو – کیهان جامی سوقه – سعید کامیاب پور – رضا امیری – احسان فتاحی –
محمد ابو طالبی - محمد مرادی اشکفتی - تقی صیاد مصطفی – عبدالخالق
امیری – سامی امیری – و جمشید غلامی سیاوزان و جمعی مهمانان دیگر با
ارائه سخنرانی های متنوع برگزار گردید که به حضور عزیزان علاقه مند
تقدیم می گردد.
اقای عبدالخالق امیری با عنوان مشکلات اموزشی و بهداشتی سیستان و
بلوچستان سخنرانی کردند.از آنجایی که سیستان و بلوچستان جز محرومترین
استانهای کشور بشمار می رود و نهادهای دولتی نیز به این امر چندین بار
اقرار نموده اند جا دارد من نیز این مسائل رابازگویی و ردیابی کرده وبه
گوش مسؤلان و نهادهای حقوقی برسانم در کنار تمام مسائل اجتماعی که
سیستان و بلوچستان دارد یکی از مهمترین و دردناکترین مسئله ها مسئله
بهداشت در بلوچستان است هوای سیستان و بلوچستان اکثر غبار الود هست و
در اکثر کوچه ها و شهرهای سیستان و بلوچستان مردم با فاضلاب خانه های
شان یک جا زندگی میکنند و اکثر مردم در دفن و معدوم کردن زباله ها مشکل
دارند و بر اثر این مسئله اکثر دچاره بیماریهای گوناگونی هستندکه برای
علاج آن مجبور میشوند به طرف داروهای دست فروش وخیابانی بروند که این
نیز خود یک مشکل و فاجعه بزرگ هست از انجایی که این مردوم مظلوم آنقدر
در فقر و بدبختی بسر میبرند که حتی توان پرداخت ویزیت دکتر را
نیزندارند مجبورند دردهای زیادی تحمل کنند و به داروهای دست فروش
خیابانی بسنده کنند و از طرف دیگر اگر نگاه کنیم تخلیه اب فاضلاب در
این روستاها و استان در معابر روستایی ایجاد الودگی شدید زیست محیطی می
کند و بیماریهای عفونی بسیار به وجود می اید که اهالی این روستا ها بر
مشکلاتشان افزوده میشود از همه بد تر برای کشاورزی نیز به علت قحط سالی
و کمبود اب اهالی منطقه سیستان و بلوچستان استفاده میکنند که این نیز
باعث الوده شدن محصولات و سبزیجات مردم شده است انباشت زیاد زباله در
یک نقطه و ناتوان بودن از دفع ان شهرها و روستاهای سیستان و بلوچستان
را از نظر زیست محیطی سخت دچار مشکل کرده است و بیماریهای عفونی به
دلیل رعایت عدم بهداشت در محیط زندگی و بیماری کودکان و عدم مراجعه به
پزشک به دلیل فقر مالی و کمبود پزشک و دارو یا در دسترس نبودن انها
دیگر عام شده است بیماریهای تنفسی و اسم در بین مردم محروم سیستان و
بلوچستان عدم رعایت بهداشت و اما مسئله دیگر بادهای ۱۲۰روزه گسترش
یافته است و اما مسئله دیگر در مورد سیستان و بلوچستان که اسفناک است
و باید به ان اشاره شود تهیه گوشت گرم به شیوه سنتی و غیر بهداشتی و
عدم نظارت مراکز بهداشتی در شهرها و روستاها نیز باعث بیماریهای زیادی
می شود و کشتار روز به شیوه غیر بهداشتی و انتقال گوشت به مراکز توضیع
فروش در مرکز شهرها و باقی مانده کشتار به مدت طولانی نیز باعث
بیماریهای فراوان میشود در اثر سیاست های ضد مردمی و غارت گرانه نظام
جمهوری اسلامی مردم اکثر استانها و شهرهای ایران در فقر و بدبختی بسر
می برند و اما مناطق محرومی چون سیستان و بلوچستان و استانهای مرزی
دیگر بیشترین فشار را تحمل می کنند از هر نظر اجتماعی اقتصادی بهداشت
درمان خلاصه می توان گفت که مردم این استان از مناطق دیگر کشور اگر
مقایسه کنیم در رده های خیلی پایین تری قرار دارند و فقر و محرومیت
نداشت بهداشت کمر مردم این مناطق محروم را شکسته است.
توسعه نیافتگی در سیستان و بلوچستان نه تنها پا بر جا است بلکه اثرات
ان در زندگی مردم منطقه را به روز سیاه انداخته است وجود ۷۰ الئ ۸۰ در
صد مردم این استان زیر فقر مطلق کلان بیانگر این امر است که این استان
در ۳۷ سال انقلاب کوچکترین توسعه ای نیافته است و اما تعمین اب شرب
روستاها نیز از ان بد تر کمبود اب اشیامیدنی سالم در مناطق روستایی
سیستان و بلوچستان سالهاست که خصوصأ در فصل تابستان به مشکلی تبدیل شده
است که گویا هیچگونه و هیچ وقت حل نخواهد شد و گویا این مشکل پایان
نخواهد داشت و وروستائیان مجبورند با حمل گالونهای ۲۰لیتری توسط چرخ
گاری دستی یا فرغون یا گذاشتن قابلمه های فلزی بزرگ روی سر بانوان و
ایستادن در صفهای طولانی در برابر تانکرهای اب رسانی داستانی تکراری و
پایان نا پذیر در روستاهای سیستان و بلوچستان هست یادم هست زمانی که
بچه بودم سالهای ۶۴_۶۵ خانواده ام وظایفی را برای من تعین کرده بودند
مهم ترین انهاهمین اب اوردن با فرغون از سر قنات که چندین کیلو متر تا
خانه ما فاصله داشت روزی ۳ وعده بود که حتما باید این کار انجام می شد
و اما تا هنوز بچه های اکثر روستاهای سیستان و بلوچستان این وظیفه را
دارند عجیب نیست که هنوز هم بسیاری از زنان و نوجوانان هم اب اور
خانواده خود هستند و خواسته یا نخواسته باید به این کار ادامه بدهند در
بعضی از نقاط و روستاها حتی دیده می شود که ۳ الئ ۴ روستا منبع ابشون
یک چاه می باشد که ان هم به دلیل قحط سالی و کمبود بارش و بارندگی
تقریبأ سطح اب این چاها نیز به شدت رو به کاهش هست و مردم این روستاها
مجبورند اب شرب را به صورت جیره بندی و نوبتی از تنها چاه حفر شده
تامین کنند تنها وسیله اب رسانی به روستاهای اطراف نیکشهر یک تانکر می
باشد که به علت پراکندگی روستاها و با توجه به جمعیت زیاد جوابگوی
نیاز روستائیان نمی باشد در چنین روستاهایی مردم نگاه شون و زندگیشون
به نهرهای خشک شده دوخته شده است و اما دوستان هر چه در عمق این مسائل
برویم بیشتر به فاجع های وصل می شویم که دل دردمند هر انسانی را بدرد
می اورد ولی افسوس مسئولان نظام آخوندی این مشکلات را نمی بینند بلکه
مشکلات کشورهای همسایه یا اصلأ چند کشور انطرف تر را می بینند و خون
این ملت ستم دیده را مکیده و به ملتهای کشورهایی مانند سوریه لبنان و
مصر و دها کشور دیگر تزریق میکنند و اما مورد دومی که میشود به ان
پرداخت و خیلی مهم است سؤ تغذیه ومردودی و باز ماندگی از تحصیل کمبود
معلم و نبود سرویسایاب و ذهاب جزعی جدا ناپذیر از تحصیل دانش اموزان
این سرزمین اساطیری است ایا با این حساب میشود اندازه کرد که عدل و
انصافی در جمهوری اسلامی هست و ملت ایران از حقوق مساوی بهره مند
هستند.
خانم پریسا حسین پور مطالب خود را با عنوان کولبر و کولبران کردستان
ارائه نمودند. خانم جمیله بدیرخانی دلنوشته ای برای کودکان سیستان و
بلوچستان ارائه دادند. وقتی که دیدیم آن پسر کوچک شلوار نداشت و آن یکی
پسرک تمام کفش و لباس هایش پاره بود. و وقتی که جایی که زندگی می کردند
پر از خاک بود. وقتی که تلویزیونشان سفره خالی باشه چطور آدم می تواند
ناراحت نشود ما راحت داریم خونمون ایکس باکس بازی می کنیم آنها دارند
واقعاً چکار می کنن حوصلشون سر نمی ره؟ آره خلاصه خیلی ناراحت شدیم .
سقف های چوبی دیوار های گلی خانه هایی که باورمان نمی شود خانه است.
حیاط هایی که گل و خاک این خانه هایی بود که مردم کشورمان زندگی می
کنند.
اتاقی نصف یک اتاق معمولی که در آن زندگی می کنند. در حیاطی کاملا
خاکی. در لگن ها دوش می گیرند. کارگرانی که در کوره های گرم کار می
کنند.با شما میگویم ای انهایی که حکومت میکنید زندگی شما و زندگی آن ها
چه فرقی دارد؟ نمی اندیشید. کمی به جای مبل های قیمتی که در خانه
هایتان دارید صندلی های چوبی و شکسته. به جای سقف از درها استفاده می
کردید. خودتان را به جای آن ها بگذارید.احساس دلگرمی و همدردی با آنان
حسی بود که باعث شد تا بفهمیم مردم فقیر هم در این نقطه از کشور وجود
دارند و این یعنی که هیچ وقت نباید به خود مغرور شویم وباید دیگران را
هم ببینیم.همه مردمی که در آنجا زندگی میکنند به شدت نیازمند ارزاق
عممومی و حتی از خیلی از وسایل اولیه زندگی محروم هستند.وقتی که به آن
جا نزدیک می شوی در ذهنت خانه هایی کوچک است ولی وقتی که داخل خانه ها
را ببینی در جا خشکت میزند ومیبینی که در آن جا خانه هایی با خشت و گل
و کمی آجر بود که هر کدام به اندازه ی یک اتاق خواب جا دارد و در هر یک
از آن ها خانواده های پنج یا شش نفره هستند. در آن جا وقتی که به زندگی
خودمان فکر بکنیم کلی خدا را برای دادن این همه نعمت شکر شکر خواهیم
کرد.وقتی زنان یا بچه هایی که برای گرفتن مقدار کمی غذا یا گوشت خوش
حال می شوند اینهاانسان هایی هستند که با گرفتن مقداری آب و غذا
خوشحالی می کنند .چرا از انها دریغ میکنید؟هر چند بلاهای طبیعت نیز دست
از سر انها بر نمیدارد گویی جادو شده اند.
جنس ضجه های دیشبش فرق می کرد. زوزه های امروزش نه از سر موج طببیعت
بلکه از سر نا آرامی و بی قراری شنزارهایی است که دوست دارند مانند
پتکی از نامردی نامردمان بر سرشان بکوبند. بادهمه چیز را با خود می
برد. دیرگاهیست که انها را برده از هیاهوی قومی که در سکوت سخت دارد
جان میدهد. آرام و بی سر و صدا .عجیب است که صدای زوزه هایش شباهتی
عجیب به ناله های مردم دارد. گویا میل رفتن ندارد. می خواهد با همه هم
کلام و هم صدا شود. گویا باد و طوفان نیز فهمیده اند کسی به فکر سیستان
و بلوچستان نیست.با تمام وجودش فریاد می زدو نابود میکند.
باید گفت بمان ای رفیق و همدم همیشگی مردم بلوچ .همه اینجا را رها
کردند، اما تو برایش بمان. حال که همه بخاطر تو رفته اند تو بمان بخاطر
اندک مردم باقی مانده.وقتی تلویزیون را روشن می کنی می بینی گوینده
افتخار می کند که طوفان در سیستان و بلوچستان با فلان سرعت در کیلومتر
در جریان است. و فقط همین یک سکانس غم انگیز در رسانه ها.باد که زوزه
می کشد کاخ آرزوهایت را می توانی به او بسپاری تا در جایی آرام دفن کند
. می توانی با این باد و طوفان کودکان را به بیرون بیاوری و خاک بازی
کنی چه عیبی دارد گاهی برف بازی در فلان نقطه کشور و سهم کودکان سیستان
و بلوچستان خاک بازی با اندکی شربت خاکشیر که فقط خاکش هست و شیرش را
صادر می کنند.
برای طبیعت نامه ای نوشتم اندکی زیر سیستان وبلوچستان را کم کن همه چیز
دم گرفته است این مردم و کودکان طاقت قهر تو را دیگر ندارند.راستی این
بادها و طوفان های ناجوانمرد نتیجه آن صدها میلیارد تومانی است که هر
ساله خرج همایش هاومراسمهای بهبود محیط زیست در هتلها فوق ستاره برگزار
میشود؟
کجایند تا بیایند در سیستان و بلوچستان همایش محیط زیست برگزار کنند.
انجا محیط زیست وجود ندارد. تمام محیط نازیست است اما محکومی و محکومی
به زندگی کردن و ماندن.سرعت و غلظت طوفان هایش حتی اگر از طوفان های
اهواز هم بیشتر باشد باید تحمل کنی چون نامت سیستان و بلوچستان است هر
بلایی سرت می آید بیاید چون نامت این است و نمی دانم چرا خیلی ها به
نامت الرژی دارند و همه درد و رنجت را در نطفه خفه می کنند.و اصلا تو
را نمی بینند.میگویند به کجا فریاد بزنیم به کدام طرف برویم چگونه باید
نوشت و چگونه این همه محرومیت و ظلم را نادیده گرفت ؟
ولی من میگویم باید ماند و همه خاطره ها را نوشت و گفت . ادمها می ایند
و میروند . عمرشان را با خود می اورند و بر جا می گذارندولی در دلتنگی
هایمان و شعرهایمان و رویای خیس شبانه مان و در خوابهایمان می مانند
امروز می ایند و فردا می روند ولی دیروز را با خود نمی برندخاطره
هایشان را برای اینده بر جا میگزارند همانطور که حمید رضا معلم فداکار
با وجود داشتن دو دختر خردسال و محروم در دلها جاودانه شدو در این
جاودانگی هزاران چیز نهفته است چون دیگر نمی تواند با یک دنیا حسرت و
بدترین حس زیبا به فرزندانش و همه کودکان بلوچ که محکوم برای داشتن
چیزی که حق انهاست و ندارند نگاه کند محرومیت دردی کهنه و اشکار که چتر
خود را بر زندگی مردم بلوچ گسترده است.سراغ این مصیبتها را باید از
کودکان بلوچ گرفت زیرا انان می دانند و در کنار ان بزرگ نشده پیر شده
اندو تفریح انان خاک بازی و سواد برای انها یک رویاست.تمام برگهای
تقویم بهار می شوند و روزی می روند و چهار فصل را با خود میبرند. وقتی
می ایند موسیقی مهربانی را با خود می اورند. ادمی میمیرد اما در دلها
می ماند و نبودنش در بودن تو چنان ته نشین میشود که تو میمیری در حالی
که زنده ای .اری انسانهای فداکار و مهربان همیشه درقلب و جانمان زنده
اند به یاد معلم فداکار حمید رضا کنگو زهی که جان خود را داد تا جان
کودکان در زیر اوار گرفته نشود و راه و رسم ایثار را به کودکان اموخت .
یادش گرامی و راهش پاینده.
اقای حمید رضا تقی پور دهقان تبریزی با عنوان نگاهی به احزاب کرد و عمل
کرد انان سخنرانی کردند.
سالهاست که کردستان ایران با نام احزاب و گروه هایی همچون دمکرات،
کومله، سازمان خبات، پژاک و به تازگی نیز کودار آشناست و ساکنین این
مناطق کم و بیش عملکرد آنان را به یاد داشته و خوشبختانه مبنای قضاوت
نیز قرار گرفته است. همین امر نیز موجبات عدم روی آوری اجتماعی به این
احزاب و گروه ها را فراهم ساخته است. بدیهی است که این احزاب و گروه
های سیاسی دارای طرفدارانی نیز هستند اما به دلیل آنکه حوزه نفوذ یا
همان جامعه هواداران آنان از واژه اندک پا را فراتر ننهاده است در سطح
کلان، نتوانسته بانی ایجاد تغیرات اساسی در کردستان گردد اگر مردم
کردستان خواهان تغیرات مهم و رسیدن به حقوق اساسی خود میباشند باید در
جهتی حرکت کنند که این جهت بر مبنای جدایی طلبی کردستان نباشد چرا که
ما میبینیم در کردستان شهروندان با مشکلات عدیده ای دست و پنجه نرم
میکنند و در این بین اگر تنها فکر مردم جدایی طلبی باشد راه به جایی
نخواهند برد تنها راه رسیدن به حقوق شهروندی ایجاد یک اتحاد در قالب یک
حزب کارا و استفاده از منابع فکری افراد صاحب نظر و تجربه و فکر میباشد
یعنی کسانی که فکری جز اتحاد وطنی وفقط صرفا رسیدن به حقوق شهروندی را
در سر داشته باشند . طی سالیان اخیر ما شاهد ایجاد گروههای مسلح کرد در
ایران بوده ایم که برخی از آنها از نگاه سازمانهای بین المللی جزء
گروهای تروریستی بهحساب آمده اند مثل گروه پژاک . متاسفانه احزابی که
در کودستان حاکم هستند بیش از نیمی از آنها برنامه ای مفید در جهت
تغیرات اساسی ارایه نمیکند . از دیدگاه جمهوری اسلامی همگی این احزاب
برضد نظام تلقی میشوند وهیچ کدام دارای مشروعیت قانونی نمیباشند و
افرادی که در این گروهها عضو هستند با دستگیری یا زندان و یا حتی اعدام
مواجه گردیده اند .
دیدگاه یک حزب یا یک گروه نقش سازنده ای در پیشبرد اهداف آنها و افراد
خواهد نمود . میتوان گفت که بطور مثال حزب کومله که در زمان جنگ با
عراق در مقابل ایران قرار گرفت یکی از آنها بوده است . یکی دیگر از دلایل ضعف احزاب و گروه های کرد ایرانی به ترکیب اعضای آنان
برمی گردد. عدم وجود آموزشهای کامل از مشخصات این احزاب است. میتوان
گفت اتحاد و یک هدف واحد ندارند و متاسفانه جمهوری اسلامی از این خلاء
استفاده نموده وبا مظلوم نمایی آنها را همانند یک سری گروههای مخالف
مردم و جامه ایران جلوه میدهد . میتوان مهر تایید بر این جمله زد
کهکردستان ایران یکی از مناطق محروم کشور میباشد که در بطن آن افرادی
پاک دل و باصفا هستند که نظام جمهوری اسلامی بدون توجه به استعدادهای
جوانان از آنها میگذرد و هر روز حقوق شهروندی آنها را زیر پا میگذارد
از نظر بنده حس جدائی طلبی که در بعضی از این گروهها قرار گرفته ناشی
از عدم خدمت رسانی و توجه نظام به مردم و افراد در این استان میباشد .
بنده در اینجا به معرفی احزاب کرد در ایران اقدام میکنم : حزب دموکرات
کردستان ایران حزبی سیاسی در
تاریخ کردستان ایران است. این حزب در حال حاضر اپوزیسیون جمهوری اسلامیاست و علیه این رژیم
فعالیت میکند. مرکز آن در شهر اربیل مرکز کردستان
عراق واقع شدهاست. دبیر کل کنونی آن مصطفی هجری است.
شعار این حزب از روز نخست خودمختاری برای کردستان» بود اما پس از چندین
دهه از فعالیتهایش، در آغاز قرن بیست و یکم شعار خود را
به فدرالیسم برای ایران تغییر داد] بخشی
از حزب دموکرات کردستان ایران به نام حزب دمکرات کردستان در سال۲۰۰۴منشعب شد.در بهمن ماه
۱۳۵۷و پس
از انقلاب و پیش از روی کار آمدن دولت موقت، حزب دموکرات کردستان به
رهبری عبدالرحمان قاسملو فعالیت آشکار خود را از سر گرفت و تقریباً
تمام کردستان را در کنترل داشت.
حزب دموکرات کردستان ضمن برگذاری میتینگ و رژه مسلحانه در شهر مهاباد
که در آن افراد مسلح حزب و افرادی از همه مناطق کردستان شرکت داشتند
فعالیت مسلحانه علنی خود را آغاز نمود. همین عمل ماه بعد در سنندجتکرار
شد اما پادگان ارتش در سنندج مقاومت کرد. ولی پس از سقوط پادگان ژاندارمری اسلحه موجود در پادگان
ژاندارمری که برای سرکوب این حزب در آنجا انباشته شده بود به دست
نیروهای این حزب رسید . کومله سازمانی چپگرا در کردستان ایران است.این سازمان
از مخالفان جمهوری اسلامی است و پس
ازانقلاب
۱۳۵۷
ایران با نیروهای جمهوری اسلامی وارد
مبارزه مسلحانه شد.در سال
۱۳۵۷، سه گروه چپگرا در هم ادغام شدند و کومله سازمان انقلابی زحمتکشان
کردستان ایران را بنیانگذاری کردند و دو جریان با نام کومله فعالیت
میکنند: سازمان کردستان حزب کمونیست ایران - دبیرکل ابراهیم علیزاده و حزب کومه
له کردستان ایران که دبیرکل آن عبدالله مهتد است .
درگیری نظامی همواره بین احزاب فعال در کردستان ایران و بخصوص کومهله
و حزب دمکرات در جریان بود اما این عنوان معمولاً به جنگ سراسری اطلاق
میشود که از شهریورماه
۱۳۶۳ پایه ریزی شد. در این تاریخ کمیته مرکزی حزب دمکرات کردستان ایران
رسماً جنگ سراسری علیه کومه له را اعلام کرد. سه
ماه بعد در
۲۵
آبان ماه
۱۳۶۳ حزب
دمکرات به نیروی نظامی کومهله
در اورامانات حمله کرد و عدهای را به قتل رساند. این
روز را میتوان تاریخ رسمی آغاز جنگ دانست.
پس میتوان گفت که هر حزبی که خواه استقلال طلبی باشد باید از قبل بنه
پشتیبانی خود را بررسی کند چرا که حس جدایی طلبی راهی جزء گوشه گیر شدن
و در همشکستن ندارد . همگی احزاب کرد باید یک هدف واحد را دنبال کنند
یعنی برچیدن جمهوری اسلامی و پایه ریزی برای حکومتی که همگی مردم ایران
از ترک و لر و فارس و بلوچ و گیلکی و همه درروی کار آمدن آن نقش ایفا
کنند نه تنها حکومتی که عده معدودی خواهآن آن باشند چرا که اگر چنین
باشد تکرار حکومتی با مشخصه های جمهوری اسلامی باعث نابودی ایران خواهد
شد . باامید به آزادی ایران .
اقای تقی صیاد مصطفی سخنرانی خود را با موضوع اموزش در سیستان و
بلوچستان ارائه نمودند. چه شرايطي باعث شده سرزميني تاريخي كه نامش در
اسطورهها آمده و آوازه پهلوانش زبانزد است، كوه و درياچهاش مقدس است
و نقش هنرش ماندگار، در ميانه عصر دانش و تكنولوژي، از فقر، آن هم در
آموزش رنج ببرد؟ با اينكه در استان سیستان و بلوچستان -غني از نظر
دستمايهها اما فقير از نظر اقتصادي- آموزش ميتواند راهي براي توسعه
اجتماعي و اقتصادي و بهبود سطح زندگي مردم باشد، نام اين استان در ميان
مکانهایی ديده ميشود كه كمترين نرخ باسوادي ایران را در میان مردم
شهر و روستا و در ميان زنان، مردان و جوانان دارا هستند.
وضعیت بیسوادی در استان از نگاه آمار: نگاهی به گزارشهاي آماري
موجود، دورنمای چندان خوشايندي از وضعيت آموزش در این کهن استان به دست
نميدهد:از كل جمعيت بالاي 6 سال در استان (برابر با 2 ميليون و 27
هزار و 87 نفر) در سال 1385 هنوز حدود 32 درصد بيسواد هستند، هرچند
رشدی 10 درصدي در افزايش جمعيت باسوادان این استان نسبت به 10 سال پیش
رخ داده است. حدود 26 درصد از مردان و حدود 39 درصد از زنان استان
بيسواد هستند. درصد باسوادي در مناطق شهري استان 76 درصد و در مناطق
روستايي 60 درصد (با بیش از 40 درصد بیسواد) است. فقر اقتصادی، حرف
اول را میزند: عقبماندگی تاریخی و فقر اقتصادی از کلیترین عواملی
هستند که در توضیح پایین بودن شمار باسوادان استان به آن اشاره میشود؛
رحیم صلاحزهی، دبیر آموزش و پرورش و رییس شورای شهر بمپور که درباره
وضعیت آموزش و پرورش در استان با او گفتوگو کردهایم، در این باره
میگوید: در گذشته همیشه این مثل را به کار میبردند که علم بهتر است
یا ثروت؛ در انشا مینوشتیم علم بهتر است، اما واقعیت این است که هر دو
باید کنار هم باشند، تجربه ثابت کرده خانوادهای که درآمد بالاتر و
وضعیت معیشتی بهتری دارد، شرایط تحصیل فرزندانشان هم بهتر است. پس در
آموزش، بحث اقتصاد مردم هم مطرح است. بچههای استان ما گاهی مجبورند
کمکدست خانوادههای خود باشند و در آوردن آب و نان به خانه کمک کنند.
فقر مالی خانوادهها در سیستان و بلوچستان باعث میشود به ادامه تحصیل
کودکان به شکل یک امر غیرضروری نگاه شود. به دلیل اینکه خانواده به
کودکان به عنوان نیروی کار - عمدتا به عنوان دست فروش و گاهی به عنوان
قاچاقچیان کوچک سوخت- مینگرند، کسب درآمد آنها از سنین پایین و
پیوستنشان به جمعیت بیسوادان را ترجیح میدهند، همانطور که آمار
نشان میدهد حدود 20 درصد جمعيت جوان (15 تا 29 ساله) و حدود 16 درصد
كودكان سیستانی و بلوچستانی بیسواد هستند.
مساله همیشگی کمبود نیروی انسانی
یکی از مهمترین و در عین حال پیچیدهترین عوامل موثر بر کمیت و کیفیت
پایین آموزش در سیستان و بلوچستان، وضعیت نیروی انسانی آموزشی است. به
جز کمبود معلم در پایه ابتدایی، در دبیرستان نیز نیروهای متخصص که
بتواند دروس اختصاصی را تدریس کند، در استان کم است. این موضوع باعث
کاهش بار علمی دانشآموزان و کمتر شدن فرصت آنها برای ورود به دانشگاه
میشود.
از دیگر سو به گفته صلاحزهی تراکم نیروی انسانی در استان به سمت
مراکز استان است، بنابراین مناطق دور از مرکز (با توجه به پراکندگی
جغرافیایی استان) مانند بلبلان، راد، نیکشهر، زابلی (مهستان)،
سیبسوران و مخصوصا به سمت چابهار و کنارک از کمبود معلم رنج میبرند،
آنها در مواردی تا اواسط سال معلم ندارند و مجبور به ادغام مدارس
میشوند.
رییس شورای شهر بمپور همچنین به موضوع مهم بومینبودن نیروی انسانی و
به تبع مشکل زبان در سوادآموزی اشاره میکند: در بحث نیروی انسانی
نیروهایی وارد سیستم آموزش و پرورش شدهاند که بومی نیستند و بعد از
چند سال به شهرهای خود بازمیگردند. با اینکه بیشتر جمعیت استان بلوچ
هستند و از نظر وسعت هم بلوچستان بزرگتر است، اما سیستانیها از موقعیت
بهتری از نظر سواد برخوردارند و از نظر آموزش و پرورش هم پیشرفت بیشتری
داشتهاند. این موضوع موجب نبودن فرصتهای برابر برای نیروهای آموزشی
بلوچ در ورود به آموزش و پرورش شده است.
در نتیجه سیستانیها وارد آموزش و پرورش بلوچستان شدهاند. سیستان و
بلوچستان از هر نظر با هم تفاوت دارند، هزار کیلومتر هم بین شمال و
جنوب استان فاصله هست، شخصی که از شمال استان میآید، مایل است به شهر
خود برگردد. به همین دلیل نیروها در شمال استان متمرکز شدهاند.
همچنین بخشی از نیروی آموزشی هم از استان گلستان (تعداد کمی از بومیان
گلستان و تعدادی هم از سیستان و بلوچستانیهایی که زمان خشکسالی به
گلستان مهاجرت کردهاند)، از میان ترکمنها و از کرمان نیرو جذب
میشود.این موضوع تبعا از نظر زبان هم مسالهساز است، سیستانیها به
زبان فارسی دری صحبت میکنند. بلوچها اما زبان خاص خود را دارند.
البته مساله زبان، مساله کل آموزش و پرورش ایران و حتی کشورهای دیگر
است، به باور صلاحزهی مشکل زبانی سیستان بلوچستانیها، حادتر از
ترکزبانان کشورمان نیست، زیرا به هرحال زبان مردم این استان، جزئی از
زبان فارسی است.
کمبود امکانات آموزشی
در استان وضعیت تجهیزات آموزشی مانند دیگر شهرها نیست. به ویژه اینکه
بچهها بیشتر آموزش صرف نظری میبینند و در حوزه آموزش عملی واقعا
ضعیف هستیم، مثلا به جز در بعضی از مدارس شهرهای بزرگ استان، آزمایشگاه
نداریم. این را صلاحزهی که سابقه معلمی دارد میگوید.
به گفته او، شرایط جغرافیایی و پراکندگی روستاها در استان سیستان و
بلوچستان عدم وجود تسهیلات آموزشی و عدم دسترسی به فضای آموزشی مناسب
را دوچندان میکند. تنها روستاهای مرکزی استان دارای مدرسه هستند و
دانشآموزان از دیگر مناطق باید هر روز مسافتی طولانی طی کنند تا به
مدرسه برسند. این مسافت بهویژه برای دانش آموزان ابتدایی بسیار دشوار
است.
بسیاری از خانوادهها هم با جابهجایی فرزندانشان در طول سال تحصیلی
به مکانی غیر از محل زندگیشان مخالفند؛ نه تنها جادههای نامطلوب این
استان رفت و آمد را برای دانشآموزان دشوار میکند، بلکه موارد
آتشسوزی ناشی از قدیمی بودن تسهیلات و فرسوده بودن ساختمانها
خانوادهها را دلسرد کرده است؛ در آبان سال 1389 در چاه رحمان
نصرتآباد آتشسوزی ناشی از پوسیدگی برق، خوابگاه دانشآموز استان را
خاکستر کرد، یک دانشآموز در آتش سوخت و 14 نفر دیگر صدمه دیدند. درست
یکسال بعد، در حادثهای مشابه در خوابگاه دبیرستانی وابسته به دانشگاه
علوم دریانوردی چابهار دو دانشآموز سوختند و سه تن دیگر دچار سوختگی
شدید شدند، دانشآموزانی که همگی جزو نخبگان کشوری بودند.
از مدارس استان، گاهگداری خبر از خشونت و تنبیه نیز به گوش میرسد؛
روز دوم آبان سال 1390 دانشآموز دوره راهنمایی روستای چاهعلی چابهار
بر اثر ضربه معلم با لبه کتاب بر سرش، دچار خونریزی مغزی شد و
درگذشت.
این کمبودها و مسائل درهمتنیده با مرگ و زندگی دانشآموزان جایی برای
اشاره به سطح پایین کیفیت این امکانات که در نهایت دانشآموزان را از
نیمکتهای مدرسه دور میکند، نمیگذارد.
همچنان کپرنشینی دانشآموزان: با وجود آنچه گفته شد، صلاحزهی معتقد
است به هرحال وضعیت تسهیلات آموزشی از نظر سختافزاری نسبت به گذشته
بهتر شده، برای مثال مدارس کپری کمتر شده اما این مدارس همچنان وجود
دارد.
در سال 86 بخشنامهای برای کپرزدایی به ادارات نوسازی مدارس سراسر کشور
ابلاغ شد و 200 میلیارد ریال اعتبار به آن اختصاص یافت، اما با آنکه
سال 88 سال پایان کپرنشینی دانشآموزان استان تعیین شد و همچنین
درباره حذف کل مدارس کپری به عنوان افتخارات دولت نهم یاد شد،
مسوولان استانی هنوز از مدارس خشتی، گلی، فرسوده و در حال تخریب گلایه
میکنند، کلاسهایی با مشکلاتی چون استاندارد نبودن، ناامنی، شرایط بد
بهداشتی، وجود عوامل محیطی مزاحم آموزش و...وضعیت آموزش دختران، حتی
بدتر 39 درصد زنان سیستانی و بلوچ بیسواد هستند، زیرا آموزش برای
دختران حتی از آنچه گفته شد هم دشوارتر است.
آنها در مواردی با مخالفت خانوادههای خود با تحصیل- به دلیل ضعف
فرهنگی یا نبودن معلم زن در مدارس، مختلط بودن مدارس روستایی، نبودن
مدارس راهنمایی دخترانه و ...- روبهرو هستند. گاهی هم ناچارند به
دلیل وضعیت اقتصادی خانواده به ازدواج زودهنگام تن بدهند و تبدیل به
همسران و مادرانی کمسن و سال و کمسواد یا بیسواد شوند.
صلاحزهی معتقد است یکی از عواملی که موجب شده آموزش زنان در استان
کامل انجام نشود، مساله کشف حجاب در خانواده پهلوی است، به گفته او
قبل از انقلاب زنان استان به همین دلیل محروم از تحصیل بودند.
او معتقد است زنان باسواد استان بیشتر متولدین پس از انقلاب 57 هستند و
مادرانی که بعد از انقلاب باسواد شدهاند، شرایط تحصیلی بهتری هم برای
فرزندانشان فراهم کردهاند.
آمار سال 1355 نشان میدهد که در این سال 19 درصد کل زنان بالای 6 سال
استان باسواد بودهاند. صلاحزهی خوشبین است که وضعیت تحصیل زنان نسبت
به گذشته بهتر شده و رو به رشد شود، بهویژه با وجود توسعه دانشگاهها
مخصوصا دانشگاه آزاد در استان که کمک کرده زنان نیز به تحصیلات تکمیلی
بپردازند. با این حال باید یادآوری کرد که 47 هزار و 527 دختر در سن
کودکی و 78 هزار و 283 دختر جوان از استان بیسواد هستند.کودکان
بیشناسنامه، بدون آموزش و بیسواد: یکی از چالشهای آموزش در این
استان مرزی، مساله کودکان بیشناسنامهای است که امکان ثبتنام در
مدارس را ندارند. آنها تنها به دلیل اینکه مادری ایرانی اما پدری تبعه
کشورهای همسایه دارند یا به دلیل اینکه ازدواج پدر و مادرشان ثبت
قانونی نشده و ... نتوانستهاند، شناسنامه دریافت کنند، از حق ابتدایی
تحصیل هم محروم ماندهاند.
به گفته زهره صیادی، فعال کودکان در استان، تشابه پوشش و زبان این
کودکان با پناهجویان همسایه گاه موجب میشود در خیل مهاجرین غیرقانونی
به اجبار به مرزهای کشورهای همسایه رانده میشوند.پیش به سوی مبارزه با
نابرابریهای آموزشی: پژوهشی علمی با عنوان «بيعدالتي در فرصتهاي
آموزشي استان سيستان و بلوچستان» بهترین جمعبندی را به دست این گزارش
میدهد:
«سه نوع نابرابري از جهت وضعيت آموزش در مورد استان سيستان و بلوچستان
مشاهده ميشود، نخست، بين استان با ميانگين كشوري. دوم، بين مناطق
مختلف استان و سوم، ميان دختران و پسران. اين نابرابري، عموما در
مقاطع تحصيلي بالاتر تشديد می شود. اگر آینده سیستان و بلوچستان را به
از امروزش بخواهیم، شاید باید پیش و بیش از همه هم و غممان بر مبارزه
با این نابرابریها باشد و در راه این مبارزه چه میتوان کرد؟
•
برنامهریزی آموزشی ویژه و کارشناسیشده بر اساس شرایط اجتماعی،
اقتصادی و فرهنگی استان؛
•
پذیرش افراد علاقهمند به تحصیل در مدارس روزانه با داشتن سنی بیشتر از
آنچه در سایر مناطق صورت می گیرد
•
ایجاد ارتباط موثر بین آموزش و اشتغال بهویژه افزایش تعداد مدارس فنی
و حرفهای برای ایجاد اطمینان نسبت به کاریابی پس از تحصیل؛
•
احداث مدارس شبانهروزی استاندارد و ایمن خصوصا در بخش جنوبی استان با
توجه به زیادبودن مسافت زیاد میان خانه و مدرسه دانشآموزان؛
•
گسترش مدارس دوزبانه (فارسی و زبان بومی کودکان) و تدوین کتابهای درسی
به زبان بومی تا دانشآموزان بهویژه در پایه پیشدبستانی و دبستان
زبان بومی و زبان فارسی را همراه هم آموزش ببینند؛ و...
گزارش جلسه سخنرانی ماهنامه
نمایندگی گیسن
سمیه مهربانی
جلسه
سخنرانی نمایندگی گیسن با همت و تلاش اعضای نمایندگی در تاریخ 15 آپریل
2016 ساعت8 شب برگزار گردید .حاضرین در جلسه خانم ها: زینب قنبری
،مهتاب کلانتری ، فرنوش طیبی ، فاطمه قنبری ،سمیه مهربانی ،
فریبا
ضیایی، پریسا حسین پور، لیدا اشجعی و آقایان: محمد حسن همتی، یعقوب
اسماعیلی ، فرهاد نصیری ، جمشید غلامی سیاوزان ،امیر رضایی، احسان
فتاحی سعید محمد زاده و مسعود نقلی برگزار گردید .
در ابتدا
خانم فاطمه قنبری مسئول جلسه از آقای محمد حسن همتی فعال حقوق بشر در
خواست کردند تا گزارشی از نقض حقوق بشر در ماه گذشته را ارائه دهند که
به شرح زیر میباشد :
اولين مطلب که راجع به آن صحبت ميکنيم :
۱) شانس زنان در کاریابی نصف مردان است:
ـ نتایج طرح آمارگیری نیروی کار در سال ۹۴ نشان می دهد که بیش از ۴۰
درصد زنان جوان در کشور بیکارند.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از مهر، براساس نتایج طرح آمارگیری
نیروی کار در سال ۹۴ زنان و جوانان بیشترین سهم را از معضل بیکاری در
سطح جامعه دارند.در حالی که بر پایه آمار منتشر شده از سوی مرکز آمار
ایران نرخ بیکاری جمعیت فعال کشور ۱۱ درصد برآورد شده است، این رقم
برای مردان حدود ۹ درصد و برای زنان ۴/۱۹ درصد است که گویای اختلاف
بیش از دو برابری بیکاری در زنان کشور نسبت به مردان است.
این آمار به آن معناست که شانس زنان جویای کار در مقایسه با مردان برای
رسیدن به شغل کمتر از نصف است و به نظر می رسد که دولت همچنان برای
حضور زنان در بخش اشتغال تصمیمی ندارد چرا که زنان در این آمار از
اشتغال همچنان سهم اندکی دارند.
مورد دوم بحث اين هست که:
۲)مسئول بخش دياليز بيمارستان میناب به دليل گلايه از کمبودها برکنار
شد:
خبرگزاری هرانا ـ مسئول بخش دیالیز و سرپرستار بیمارستان شهرستان
میناب، به دلیل گلایه از کمبودها و مشکلات بخش دیالیز، از مسئولیتش
برکنار شد. این چندمین بار است که دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان بجای
اصلاح رفتار خود دست به اقدامات این چنینی می زند.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از پایگاه اطلاع رسانی سازمان نظام
پرستاری، خانم مقیمی مسئول بخش دیالیز و سرپرستار بیمارستان میناب، به
دنبال بازدید رئیس دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان از این مرکز درمانی و
طرح گلایه از کمبودها و مشکلات بخش دیالیز، از سمتش برکنار شد.
این در حالی است که بخش دیالیز بیمارستان میناب چندسالی است که به
عنوان بخش نمونه استان هرمزگان شناخته می شود و برخی بیماران دیالیزی
از بندرعباس به این شهرستان می آیند.
مرتضی حکمتی رئیس هیئت مدیره نظام پرستاری شهرستان میناب به جزئیات
بیشتر از اتفاق اشاره کرد و گفت: "چند روز قبل رئیس دانشگاه علوم پزشکی
هرمزگان بازدیدی از بیمارستان میناب داشت که در هنگام بازدید از بخش
دیالیز، خانم مقیمی مسئول بخش و سرپرستار بیمارستان از کمبودها و
مشکلات بخش دیالیز گلایه کرد و اینکه دستگاه ها فرسوده است. همچنین،
قدری از کارانه های پرستاری ابراز گله مندی کرد".
وی افزود: "طرح این مشکلات و گلایه ها، باعث دلخوری مسئولین بیمارستان
شد و فردا روز بازدید رئیس دانشگاه، خانم مقیمی را از سمتش برکنار
کردند".
حکمتی با اشاره به سابقه ۲۳ ساله خانم مقیمی در بخش دیالیز و تجربه
بالایی که در حوزه پرستاری دارد، گفت: " متاسفانه رئیس دانشگاه نیز که
از وضعیت بخش دیالیز بیمارستان میناب رضایت کامل دارد، از این اقدام
مسئولین بیمارستان گلایه کرده است.رئیس هیئت مدیره نظام پرستاری
شهرستان میناب با انتقاد از نحوه برکناری خانم مقیمی، افزود: "طرح
گلایه ها مسئله ای شخصی نیست که مسئولین بیمارستان دلخور شده اند.قطعا،
مسئله سلامت مردم و بیماران از اهمیت بالایی برخور دار است و نمی توان
بی اعتنا بود".
حکمتی، انتصاب مسئول حراست بیمارستان به عنوان مسئول بخش دیالیز
بیمارستان میناب را اقدامتی مغرضانه در راستای تخریب روحیه پرستاری
دانست و گفت: "بخش دیالیز از جمله بخش های بیمارستانی است که نیاز به
تجربه و مهارت کافی دارد".
مورد سومی که راجع به آن صحبت ميکنم اينکه:
۳)خراسان،کرمان و تهران درصدر ازدواج های زنان ایرانی با اتباع غیر مجاز
هستند:نماینده مردم در مجلس نهم، گفت در ازدواج های غیرقانونی زنان
ایرانی با مردان افغانی، زنان و فرزندان آنان از هیچ حمایتی برخوردار
نیستند، او مدعی شد ازدواج زنان ایرانی با مردان افغانی در
استانهایی مانند خراسان، کرمان و تهران بیشتر است.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از خانه ملت، موسی الرضا ثروتی با
هشدار نسبت به افزایش ازدواج زنان ایرانی با اتباع بیگانه غیرمجاز،
افزود: "متاسفانه زمانی زنگ خطر این موضوع به صدا درمیآید که
بسیاری از این ازدواج ها به صورت غیرقانونی صورت گرفته ومشکلاتی را
متوجه زنان ایرانی، فرزندان آنها و همچنین کشور کرده است".
نماینده مردم بجنورد، مانه و سملقان در مجلس شورایاسلامی، ادامه داد:
"واقعیت آن است که معضل افزایش ازدواج زنان ایرانی با مردان افغانی در
استانهایی مانند خراسان، کرمان و تهران بیشتر است این درحالی است
که تاکنون هیچ اقدام علمی برای کاهش این معضلات از سوی مسئولان امر
صورت نگرفته است".
این نماینده مردم در مجلس نهم، با بیان اینکه در ازدواج های غیرقانونی
زنان ایرانی با مردان افغانی، زنان و فرزندان آنان از هیچ حمایتی
برخوردار نیستند، تصریح کرد: "نداشتن شناسنامه فرزندان حاصل چنین
ازدواجهایی، عدم ثبت ازدواج، ارایه نکردن مطلوب خدمات بهداشتی و
آموزشی از جمله مشکلاتی است که چنین ازدواجهایی با آن درگیر هستند اما
افراد به دلیل ناآگاهی و بدون توجه به پیامدهای آن دست به چنین
اقداماتی می زنند".
عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات مجلس شورای اسلامی، درباره ازدواج
های قانونی زنان ایرانی با اتباع بیگانه، گفت: "در گذشته طرحی را
نمایندگان در مجلس آوردند تا فرزندان حاصل از این ازدواج دارای
شناسنامه شوند اما مورد موافقت مجلس واقع نشد و لذا قرار شد کارت های
اقامتی به این افراد داده شود و بعد از آنکه فرزندان به سن ۱۸ سال
رسیدند و تصمیم به اقامت در ایران را داشتند به عنوان ایرانی شناخته
شوند و اگر تمایلی به اقامت در ایران را نداشتند باتوجه به اینکه پدر
آنها افغانی است لذا آنها نیز جزو افاغنه به شمار می روند".
مطلب چهارم ما: ۴)انگشتهای هرز،روايت دختران از دستمالی های خیابانی:
دو ماه پیش، «کبری خادمی»، هنرمند افغانستانی، در پرفورمنسی بهنام
«زره»، مایو آهنین به تن کرد و به خیابان رفت تا اعتراض خود را به
مزاحمتهای فیزیکی علیه زنان نشان دهد.او این نوع مزاحمتها را در
افغانستان، پاکستان و ایران تجربه کرده بود واکنشها نسب به این اقدام
متفاوت بود؛ عدهای کارش را شجاعانه دانستند و برخی به او ناسزا گفتند،
در خیابان و شبکه های اجتماعی مجازی.
روانشناسان بیماریهای شخصیتی را یکی از دلایل اصلی مزاحمتهای
خیابانی میدانند. در این نوع بیماریها، فردِ مبتلا، توانایی تشخیص
باورها و عقاید خود را با حقیقتهای موجود در جامعه از دست میدهد و
عقاید نهادینهشده فرد در تقابل با جامعهای قرار میگیرد که مدام در
حال تغییر است.
با این حال همه دلایل رخ دادن چنین وضعیتی، فردی نیست. باورهای اجتماعی
نیز موثر هستند. برای مثال بسیاری از دخترانی که دوران دانشجویی خود را
در شهری دور از خانواده میگذرانند، براساس تجربههای خود عقیده دارند
در اکثر موارد اگر افراد متوجه هویت دانشجویی آنها شوند، امکان مزاحمت
و شدت آن بیشتر میشود.
«سولماز» که برای ادامه تحصیل از شیراز به تهران مهاجرت کرده، از خاطره
اولین گردش در تجریش میگوید: «برای پیادهروی رفتهبودم که مادرم
تماس گرفت. مثل همیشه با لهجه شیرازی شروع کردم به تعریف از درس و
دانشگاه. چند دقیقه بعد مجبور شدم بهخاطر سروصدای زیاد به داخل
کوچهای بروم تا صدایش را بهتر بشنوم. اندکی بعد متوجه شدم آقایی که تا
قبل از این کمی جلوتر از من حرکت میکرد، پشت سرم وارد کوچه شده و به
طرفم میآید. ترسیدم، تلفن را قطع کردم و خواستم به سمت خیابان بروم که
جلویم ایستاد و پایم را نیشگون گرفت.»منظور سولماز چیز دیگری است، ولی
رویش نمیشود بگوید: «میخواستم جیغ بزنم اما نمیتوانستم؛ صدایم در
نمیآمد. همانطور که من را بین دیوار و خودش گیر انداختهبود، شروع
کرد به باز کردن زیپ شلوارش. نمیدانم دقیقا چقدر طول کشید؛ شاید فقط
چند ثانیه. اما برای من مثل چند ساعت گذشت.»
بغضش میشکند اما در عین حال میخندد و ادامه میدهد: «همانلحظه باز
شدن در یک پارکینگ باعث شد بترسد و قبل از اینکه کسی سر برسد، با همان
وضع از کوچه دوید بیرون. شاید اگر صحبتهای من و مادرم را نمیشنید،
خیال میکرد از اهالی همانجا هستم؛ راهاش را میرفت و کاری به کارم
نداشت.»
سالهاست بسیاری از روحانیون در صحبتهای خود بدحجابی بانوان را دلیل
اصلی سست شدن ایمان مردان عنوان میکنند. از نظر آنها فلسفه حجاب
خانمها «جلوگیری از انحراف جوانان» و «ممانعت از گسترش فساد در جامعه
اسلامی» است.برای مزاحمان خیابانی اما مسئله حجاب اهمیت چندانی ندارد،
اتفاقا چادریها پای ثابت مزاحمتهای خیابانی هستند.
«فرزانه» درمورد اتفاقی که برای مادرش افتاده اینطور میگوید: «چادرش را
پوشید و برای خرید رفت بیرون. چند دقیقه بیشتر نگذشته بود که در و زنگ
خانه همزمان به صدا درآمد؛ آنهم نه یکبار، پشت سر هم و بعد از آن
فریادهای مادرم که: باز کن، زود باش باز کن! با عجله در را باز کردم.
رنگ صورتش مثل گچ سفید شده بود و خودش را انداخت داخل خانه. برایش
آبقند آوردم، اما تلفن را برداشت و با پلیس تماس گرفت. داد میزد: مگر
شما سر این کوچه کیوسک ندارید؟ مامورهایتان به چه درد میخورند؟ همین
الان یک نفر با موتور مزاحم من شد، همانکاری را کرد که نباید بکند!»
میخندد و میگوید: «خب دستمالی مادر آدم خندهدار است اما جدا تعجب
دارد. مادر من آن موقع 55 ساله بود، همیشه هم چادر سرش میکرد.
نمیدانم طرف با خودش چه فکر کرده بود؟!»
«هدیه» که در بازار تهران شاهد چنین اتفاقی بوده هم متعجب است. البته
بیشتر از واکنش خانمی که مزاحماش شده بودند: «در شلوغی بازار، پسر
جوانی دستش را روی بدن خانمی چادری که داشت خرید میکرد، گذاشته بود و
با دست دیگرش مشغول بود! آن خانم هم هیچ واکنشی نشان نمیداد. نمیدانم
متوجه نمیشد، یا خجالت میکشید که اعتراضش باعث جلبتوجه مردم شود.»
مرداد ماه 91 «محمدابراهیم نوروزیان» جانشین فرمانده نیروی انتظامی
گیلان، در کارگاهی آموزشی به منظور آگاهسازی در رابطه با حجاب و عفاف
گفته بود: «پدیده مزاحمت خیابانی و تجاوز به عنف، از آثار و پیامدهای
منفی بدحجابی است و افرادی که دارای پوشش نامناسب هستند در واقع مورد
آزار و اذیت عناصر ناباب و سودجو قرار میگیرند.»
در تمام این سخنرانی اما اشارهای به برخورد با مزاحمین و نحوه
پیشگیری از این مسئله نشده است. سایر مسئولان هم در اظهار نظرهای خود
هرگز از حقوق شهروندی و حمایت از زنان حرفی نمیزنند.
نظر «امید» کارشناس رشته روانشناسی در مورد موضوع حجاب و همینطور
اظهارات نوروزیان چنین است: «به نظر من حجاب افراد نه عامل مزاحمتهای
خیابانی است، نه مجوز آن. گاهی اوقات مسئولین – خواسته یا ناخواسته- با
مقصر دانستن زنان و پوشش آنها، به دست افراد سودجو بهانه میدهند. به
جای مقابله با مزاحمان، عرصه را برای بانوان تنگتر میکنند، در صورتی
که با روی دادن این اتفاقات، امنیت خانمها است که به خطر میافتد، نه
آقایان.»
به طور طبیعی، اولین واکنش به قانونشکنی مراجعه به مسئولین امنیتی و
قضایی است. «معصومه» که مقیم آمریکا است، از قوانین این کشور درباره
مزاحمتهای خیابانی میگوید: «بسته به نوع مزاحمت – زبانی یا فیزیکی-
مجازاتهای مختلفی درنظر گرفته شده. فکر میکنم کمترین آن اخراج از
محل کار، دانشگاه یا مدرسه باشد. من خودم هیچوقت در این زمینه به مشکلی
برنخوردم، ولی میدانم اگر مشکلی پیش بیاید از من حمایت میشود.»
در ایران اما شرایط جور دیگری است. «باران»، 39 ساله و متاهل است، بعد
از درگیری با پسری که به جای خاصی از بدنش دست زده بود، به دادسرا
احضار میشود. البته نه بهعنوان شاکی، بلکه در جایگاه متهم: «جلوی در
خانه بودم. داشتم ماشین را قفل میکردم که دو نفر موتورسوار پشت سرم
توقف کردند و مزاحمم شدند. خیابان خلوت بود، بیاختیار قفلفرمان را
برداشتم و افتادم به جان موتورشان. در همان حال فریاد هم میکشیدم و
کمک میخواستم. وقتی اوضاع را اینطور دیدند، موتور را برداشتند و
بهدو دور شدند. چند روز بعد از گرفتن احضاریه در دادگاه، همه چیز به
نفع پسری بود که موتورش را شکسته بودم. علت درگیری، تصادف اعلام شده
بود! هرچقدر ماجرا را برای قاضی توضیح میدادم میگفت: اگر چنین
قضیهای بود، چرا شکایت نکردی؟ حالا هم میتوانی در کلانتری شکایتت را
بنویسی تا پیگیری کنیم. از کسی که نمیشناختمش به کجا شکایت میکردم؟!
آنها خانهام را بلد بودند، من چه؟»
تابو بودن مسائل جنسی در ایران بیشتر مختص خانمها است. تا حدی که
گاهی زشتی مزاحمتهای فیزیکی بیشتر از اینکه متوجه مزاحمان باشد روی
قربانیان این مسئله یعنی بانوان معکوس است. «مهسا» موقع خروج از
ایستگاه مترو امامحسین با پسری که قصد ایجاد مزاحمت داشته، درگیر
میشود. او میگوید: «قبل از اینکه دستش به من برسد، مچش را گرفتم و
پیچاندم و شروع کردم به داد و فریاد تا کسی صدایم را بشنود و لااقل
برای خبر کردن انتظامات مترو کمکم کند. در یک دقیقهای که با هم درگیر
بودیم، دو نفر از جلویمان گذشتند؛ اولی پسر جوانی بود که زیرچشمی نگاهی
انداخت و بیتوجه راهش را گرفت و رفت. بعد از آن از شدت عصبانیت دیگر
کمک نمیخواستم، فحش میدادم، که نفر دوم رسید. آقای میانسالی که بعد
از مکث کوتاهی، به من چشمغره رفت، سری به نشانه تاسف تکان داد و غرغر
کنان دور شد! وقتی فهمیدم کسی قرار نیست به دادم برسد، دست پسر را رها
کردم و او هم از خدا خواسته فرار کرد.»
اکثر زنان عقیده دارند سکوت در مقابل مزاحمان باعث ترویج این عمل
میشود. «درسا» میگوید: «سنم که کمتر بود فکر میکردم باید سکوت کرد،
اما چند سال است به این نتیجه رسیدم که ساکت ماندن باعث ترویج آن عمل
زشت میشود. بهتر است حتما کمک خواست و واکنش تند نشان داد.»برخی از
زنان هم راه دیگری انتخاب کرده اند، مثلا تغییر ساعت خارج شدن از خانه،
استفاده از وسایل نقلیه عمومی بهجای پیادهرویهای طولانی و یا به
اشتراکگذاشتن تجربههای شخصی در برخورد با مزاحمان و انگشتهای
هرزشان!
در ادامه
خانم قنبری ضمن تشکر از آقای همتی ، از خانم مهتاب کلانتری دعوت نمودند
تا گزارش خود در مورد بررسی و انطباق اعلامیه جهانی حقوق بشر با قانون
اساسی جمهوری اسلامی ایران را ارائه دهند:
مقایسه ماده چهارم وپنجم اعلامیه حقوق بشر با قانون جمهوری اسلامی
ایران از جمله رفتارهاي غير انساني كه براي اخذ اقرار يا اطلاعات از
سوي متهم يا مطلع صورت ميگيرد,اذيت و آزار روحي و جسمي متهم و مطلع
است كه در حقوق كيفري تحت عنوان شكنجه مورد بحث و بررسي قرار ميگيرد.
و اطلاعات كسب شده از اين طريق ارزش اثباتي ندارد. اصل منع شکنجه که
یکی از مهمترین قواعد بنیادین و آمره حقوق بشری است و در اسناد بین
المللی و منطقهای متعدد از جمله اعلامیه حقوق بشر مورد تاکید قرار
گرفته است و در تمام اسناد بین المللی با به کار بردن عبارات مختلفی
چون شکنجه،
سوء رفتار مجازاتهای ظالمانه رفتارهای غیرانسانی،
رفتارهای تحقیرآمیز و غیره را ممنوع کردهاند و از سوی دیگر ممنوعیت منع
شکنجه مورد تاکید قانون اساسي ايران نيز قرار گرفته است.
ماده ۴ اعلامیه حقوق بشر:
احدی را نمیتوان در بردگی نگاهداشت،داد
و ستد بردگان به هر شکلی که باشد ممنوع است.
اصل پنجاه و شش قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران:
حاکمیت مطلق بر انسان و جهان از آنِ خداست و هم او انسان را بر سرنوشت
اجتماعی خویش حاکم ساخته است و هیچکس نمیتواند این حق الهی را از
انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد.
ماده ۵ اعلامیه حقوق بشر:
احدی را نمیتوان تحت شکنجه یا مجازات یا رفتاری قرار داد که ظالمانه یا
خلاف انسانیت و شئون بشری باشد یا موهن باشد.
اصل سی و هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران:
هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به
شهادت،
اقرار یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد اعتبار
است.
متخلف از
این اصل بهموجب قانون مجازات میشود.
شکنجه در ایران
!در حالیکه به نظر می رسد در حالیکه به لحاظ قانونی بالاترین قانون
موضوعه ممنوعیت شکنجه را مورد تایید و تصریح قرار داده است زیرا برابر
اصل سی وهشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: هرگونه شكنجه برای
گرفتن اقرار برای كسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت،
اقرار یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و
اعتبار است. متخلف از این اصل قانون مجازات میشود . چگونه می توان
ادعاهای مطرح شده در این باره را تحلیل نمود؟ صرف نظر از تحلیل های
سیاسی این موضوع به نظر می رسد ماهیت آن نیز به خوبی مورد توجه واقع
نگردیده است.
قانون منع شکنجه!!
علی رغم وجود اصل اشاره شده در قانون اساسی در مورد منع شکنجه قانون
گذار عادی نیز این موضوع را حایز اهمیت دانسته و بدان پرداخته است
،
بر این اساس قانونگذار در قانون منع شكنجه كه درمجلس شورای اسلامی
تصویب شد و به قانون منع شكنجه نامیدعه گردید،
مصادیق شكنجه را به شرح موارد 18 گانه زیر آمده است
:
ا- هرگونه اذیت یا آزار بدنی برای گرفتن اقرار و نظایر آن
۲- نگهداری زندانی به صورت انفرادی یا نگهداری بیش از یك نفر در سلول
انفرادی
۳- چشم بند زدن به زندانی در محیط زندان و یا بازداشتگاه
۴- بازجویی در شب
۵- بی خوابی دادن به زندانی
۶- انجام اقداماتی كه عرفاً اعمال فشار روانی بر زندانی تلقی می شود.
۷- فحاشی،
بكار بردن كلمات ركیك،
توهین و یا تحقیر زندانی در حین بازجویی یا غیر آن
۸- استفاده از داروهای روان گردان و كم و زیاد كردن داروهای زندانیان
مریض
۹- محروم كردن بیماران زندانی از دسترسی به خدمات ضروری
۱۰- نگهداری زندانی در محل های با سر و صدای آزار دهنده
۱۱- گرسنگی و یا تشنگی دادن به زندانی و عدم رعایت استاندارد های
بهداشتی و محروم كردن زندانی از استفاده از امكانات مناسب بهداشتی
۱۲- عدم طبقه بندی زندانیان و نگهداری جوانان یا زندانیان عادی در كنار
زندانیان خطرناك
۱۳- جلوگیری از هوا خوری روزانه زندانی
۱۴- ممانعت از دسترسی به نشریات و كتب مجاز كشور
۱۵- ممانعت از ملاقات هفتگی یا تماس زندانی با خانواده اش
۱۶- فشار روانی به زندانی از طریق اعمال فشار به اعضای خانواده زندانی
۱۷- ممانعت از ملاقات متهم با وكیل خود
۱۸- ممانعت از انجام فرایض مذهبی
تقريبا همه فلسفه هاي دنيا بر اين عقيده هستند كه هيچ چيز بدون علت
آفريده نشده ولي اگر خوب بنگريم ميبينيم بسياري از پديده ها لزومي براي
وجودشان نيست گرچه علت وجودشان كاملا معلوم باشد. يكي از اين پديده ها
كه همچنان در ذهن بسياري به عنوان يك بن بست باقي مانده شكنجه است.
پديده اي كه به دست انسان آفريده شده و عليه خود او نيز به كار ميرود.
صرف نظر از آنكه گاه اجراي اين پديده موجب رضايت روحي بعضي افراد ميشود
كه كندوكاو پيرامون آن قضيه را پيچيده تر ميكند،
شايان ذكر است كه ميبينيم اجراي آن از طرف كساني صورت ميگيرد كه ادعاي
پيروي از حقوق بشر را ميكنند يا بر اين ادعايند كه از جانب خداوند در
اين جهان ماموريتي به آنها سپرده شده است.
معمولا زنداني از همان ابتداي دستگيري به عنوان خوش آمدگويي مورد تحقير
قرار ميگيرد،
بخصوص آنكه اين تحقير با باراني از حرفهاي ركيك و فحاشي توام است. نوك
تيز اين فحاشي ها اغلب به طرف وابستگان درجه يك و بيشتر وابستگان مونث
مثل خواهر،
مادر و در صورت ازدواج همسر زنداني است.
اين موضوع بسيار حائز اهميت است كه شما به عنوان مظنون دستگير شويد يا
به عنوان عضو شناخته شده اي از طرف يك گروه يا سازمان. چون اگر به
عنوان فردي مظنون بازجويي شويد،
شكنجه اي كه روي شما اعمال ميشود سبكتر است تا اينكه خود را افشا كنيد
كه در آن صورت نحوه اعمال آن تغيير ميكند.
نكته اي كه يادآوري آن بسيار مهم است ناسزاگويي و فحاشي زندانبانان و
كاركنان زندان درزندان نسبت به زندانی است
يكي از آخرين نوع شكنجه اعمال شده بدین صورت است دست زنداني را از پشت
مي بندند و شلواري گشاد را به پاي وي مي كنند و سپس پاچه هايش را از
بالاي زانو مي بندند. در اين موقع گربه اي را كه در محلهاي آلوده راه
برده اند به درون شلوار رها مي كنند. گربه براي حفظ تعادل و همچنين
خلاص از محيط بسته به تقلا مي پردازد و به شكم و آلت تناسلي قرباني چنگ
مي زند. اين شكنجه علاوه بر درد شديد زخمهاي عفوني حاصل از ناخن هاي
گربه ايجاد مي كند كه عوارض آن ماهها چرك و خونريزي در وقت ادرار است.
نوع دیگری از شکنجه،
شکنجه دسته جمعی است. بدین صورت که افرادی که در رابطه با یک پرونده
دستگیر می شوند را همزمان مورد بازجویی و شکنجه قرار می دهند و با
شکنحه کردن و گاه تهدید به مرگ یکی از آنها سعی در تخریب فکری از راه
ایجاد وحشت یا حس ترحم در دوستان وی می کنند. این قضیه در مورد افراد
خانواده نیز صورت می گیرد طوری که شخصی که مورد آزار قرار می گیرد یکی
از اعضای خانواده زندانی می باشد که معمولا بی گناه هست. گاه نیز
ماموران به برای گرفتن اقرار ضمنی طرفندی همراه با دروغ متوسل می شوند
بدین نحو که به زندانی خبر مرگ یکی از وابستگان نزدیک وی را می دهند و
یا به او گفته می شود که دوست او یا یکی از افراد خانواده وی اعتراف
به فعالیت وی کرده اند. این موضوع از دو طرف ضربه روحی سختی وارد می
کند. اول آنکه زندانی از طرف اعتماد خود لو رفته.
دوم آنکه رندانی دیگر برای رژیم شناخته شده است. به همین خاطر زندانیان
و بخصوص جوانان در بند باید مراقب چنین طرفندهایی باشند. بخاطر داشته
باشید تا اعترافی از جانب شما صورت نگیرد شما در در خطر مجازات نیستید.
همیشه همه چیز را انکار کنید. هیح حیز نمیدانید،
نخوانده اید،
نشنیده اید و ندیده اید.
یکی از شکنجه ها که هم بر روی رندانیان سیاسی و هم زندانیان معمولی
اعمال می شود اصطلاح جوجه کباب است. نحوه اجرای آن بدین نحو است که
پاهای زندانی را به هم می بندند سپس اورا روی زمین می نشانند و به دست
هایش نیز دستبند می زنند و دست هایش را روی ساق های پایش می گذارند و
پاهایش را جمع می کنند تا زانوهایش از بین دستانش در ارتفاع بالاتری
قرار گیرند. در این بین چوبی را از روی ساعد دست ها و پشت زانو ها رد
می کنند و زندانی را از زمین بلند می کنند و دو طرف چوب را بر روی دو
سکو می گذارند. در این حالت زندانی در هوا معلق می ماند و بیشترین فشار
بر زانوها و آرنج های او وارد می شود. زندانی را تا مدتی بدین نحو نگه
می دارند. بعد از پایین آوردن زندانی وی دچار استفراغ شدید همراه با
تخلیه شدید گازهای معده و روده می شود و تا مدتی تعادل بدنی خود را از
دست می دهد.
آخرين بخشي را كه اينجا در خصوص شكنجه باز ميكنم وادار كردن زندانيها
به ديدن افراد در حال شكنجه يا گوش دادن به ضجه هاي آنها يا وادار به
ديدن اعدام ديگر زندانيهاست. هدف زندانبانان از اين كار تضعيف روحيه و
ترساندن زندانيان است تا در نهايت از نظر روحي خدشه پذير گردند.
يكي از سخت ترين اين مناظر وادار كردن زندانيان به مشاهده ي جان كندن
زندانيان زني است كه محكوم به مرگ ميشوند.
به ايشان پس از بارها تجاوز،
حكم اعدام با شليك گلوله ي پلاستيكي در رحم آنها به اجرا درميآيد. در
اين حالت قرباني با درد و رنج وحشتناكي در عرض چند ساعت،
بسته به مقاومت بدني او جان ميدهد. اما پيچ و خمي كه زنداني از درد
كشنده اي كه دارد و به خود مي پيچد و ضجه و ناله هايي كه ميكند بي شك
اثر خرد كننده اي بر روي زندانياني دارد كه مجبور به تماشاي اين صحنه
هستند.
شکنجه افراد غیر سیاسی در اداره آگاهی
اخيرا يكي از وكلاي دادگستري كه دفاع شماري از زندانيان سياسي را در
اين سالها به عهده داشته, فاش ساخته كه در اغلب شكنجه گاههای آگاهی
درختي وجود دارد به نام درخت سخنگو كه متهم را به آن مي بندند و شكنجه
گران ميگويند آنقدر مي زنيم كه يا درخت صحبت كند يا تو صحبت كني.
يك نوع شكنجه ديگر هست كه نام جوجه كباب كه متهم را عريان به يك ميله
مي بندند و مانند جوجه گردان مي چرخانند.
وي اضافه مي كند كه متهم را در حالتي ديگر در لاستيك هاي بزرگ كاميون و
تريلر مثل جنين داخل بدن مادر قرار مي دهند و شكنجه گران متهم را به
نوبت دور يك محوطه مي گردانند.
وي تاكيد مي كند كه امكان استفاده از داروهاي روان گردان در غذاي
زندانيان منتفي نيست.
با تمام اين اوصاف هستند زندانياني كه دستگاه جهنمي را با تمام
ابتكارات و عظمت خود به مسخره گرفته اند و با مقاومت خود كمر آن را
بارها و بارها شكسته اند. آنها دردها و رنج ها را با ايماني راسخ پشت
سر ميگذارند و گاه بدون لحظه اي تسليم حكم رهايي و آزادي را به دست
ميآورند و آنگاه است كه در وراي آنها و در هنگام آزادي اين شعر معروف
خوانده ميشود. شعري كه اميدواريم يك بار براي هميشه براي همه زندانيان
سياسي خوانده شود و پس از آن ايران،
هرگز رنگ زندان سياسي و زنداني سياسي را به خود نبيند..
و سپس خانم
قنبری ضمن تشکر از خانم کرامتی ، از آقای یعقوب اسماعیلی دعوت نمودند
تا گزارش خودرادرمورد بررسی وضعیت نویسندگان در ایران ارائه دهند که به
شرح زیر میباشد :،به
ابتکار "کمیته نویسندگان زندانی" انجمن جهانی قلم (پن) پانزدهم نوامبر
هر سال روز نویسندگان و روزنامهنگاران دربند نامیده شده است.
تازهترین فهرست پن دربرگیرندهی نام صدها نویسندهی تحت پیگرد و
زندانی است.انجمن جهانی قلم در سال ۱۹۲۱ میلادی به وجود آمد و اکنون
دربرگیرندهی نمایندگان ۱۴۴ کشور است. کمیته نویسندگان زندانی این
انجمن که ۱۹۶۱ تشکیل شد،
بیست سال بعد از آغاز فعالیتش،
پانزدهم نوامبر را روز نویسندگان در بند نامید. این نامگذاری بهانهایست
تا هر سال توجه افکار عمومی بیشتر به وضعیت نویسندگان و
روزنامهنگارانی که به خاطر فعالیتهای حرفهای در زندان به سرمیبرند
جلب شود.
فهرست طولانی نویسندگان در بند: یکی از فعالیتهای "انجمن قلم" تهیهی
فهرستی از نام و مشخصات نویسندگان زندانی در کشورهای مختلف جهان است.
تازهترین فهرست انجمن که تابستان امسال منتشر شد،
نام کسانی را دربردارد که در نیمهی نخست سال جاری میلادی بازداشت
شدهاند یا همچنان در بازداشت به سرمیبرند.
در گزارش امسال نمایشگاه کتاب فرانکفورت ۶۰۰ مورد پیگرد،
حبس،
آزار و قتل نویسندگان به ثبت رسیده استفهرست کمیتهی نویسندگان زندانی
در ۱۰۷ صفحه تنظیم شده است. کشورهایی که نام شماری از شهروندانش در این
فهرست قرار گرفته باشد کم نیستند؛ تفاوت بر سر تعداد صفحههایی است که
به هر کشوری تعلق دارد. نمایندگان نزدیک به ۶۰ کشور در این کمیته فعال
هستند.
کمیتهی یادشده هر سال به مناسبت پانزدهم نوامبر پنج مورد ویژه را که
به شدت در خطر قرار دارد معرفی میکند. این موارد اغلب با نمونههایی
که تشکلهایی چون "سازمان جهانی حقوق بشر" و "خبرنگاران بدون مرز"
معرفی میکنند یکی هستند.
کمیتهی نویسندگان زندانی به عنوان عضو مشاور با کمیسیون حقوق بشر
سازمان ملل همکاری میکند.
ایران، «زندان بزرگ روزنامهنگاران»
گرچه شمار کشورهایی که نامشان در فهرستهای کمیتهی نویسندگان زندانی
منتشر میشود زیاد است،
چند کشور در سالهای گذشته "میهمانان ویژه" و دائمی این فهرست هستند.
ایران،
چین،
کوبا و ترکیه از جملهی این کشورها به شمار میروند. جمهوری اسلامی
ایران در یک سال و نیم گذشته لقب بزرگترین زندان روزنامهنگاران را به
خود اختصاص داده است.
در گزارشهای سال گذشته و امسال کمیتهی نویسندگان،
فصلی به وضعیت نویسندگان،
روزنامهنگاران و وبلاگنویسان ایرانی پس از انتخابات بحث برانگیز دهمین
دوره ریاست جمهوری اختصاص دارد.
۶۰۰ نویسنده در خطر: در کنار فهرستی که هر شش ماه منتشر میشود بولتن
ماهانهای نیز به آخرین خبرها از وضعیت نویسندگان و روزنامهنگاران زندانی میپردازد. در گزارشی که به مناسبت نمایشگاه کتاب
فرانکفورت،
اکتبر امسال منتشر شد ۶۰۰ مورد پیگرد،
حبس،
آزار و قتل نویسندگان به ثبت رسیده است. از این میان بیش از ۲۰۰
نویسنده و روزنامهنگار به "جرم"
استفاده از حق آزادی بیان به جبسهای طولانی محکوم شدهاند،
۲۵ نفر به قتل رسیدهاند و حدود ۱۰ نفر ناپدید شدهاند.
در گزارش ماه اکتبر پن،
به دلیل حضور آرژانتین به عنوان میهمان ویژهی نمایشگاه کتاب فرانکفورت
به وضعیت نویسندگان آمریکای لاتین توجه ویژهای شده است.
بر پایهی این گزارش در مکزیک و گواتمالا نویسندگان و روزنامهنگاران
بسیاری توسط گروههای مورد حمایت حکومت سر به نیست شدهاند. شمار این
گونه حوادث در مکزیک طی ۴ سال گذشته به بیش از ۳۰ مورد میرسد.
تغییر مثبت در کوبا
کوبا نیز از کشورهایی است که وضعیت نویسندگان و ناراضیان آن با نگرانی
دنبال میشود. کوبا از ابتدای سال ۲۰۰۳ که "بهار سیاه" نامیده شد،
یورش گستردهای علیه نویسندگان و دگراندیشان را آغاز کرد. در آن تاریخ
۷۵ نویسندهی معترض و منتقد بازداشت و به اتهام "اخلال در نظم عمومی"
به حبسهای طولانی محکوم شدند.
اورلاندو زاپاتا،
معترض کوباییاورلاندو زاپاتا یکی از معترضان بازداشت شدهی کوبایی است
که فوریهی سال جاری پس از ۸۵ روز اعتصاب غذا جان خود را از دست داد.
ظاهرا پس از این اتفاق و افزایش فشارهای بینالمللی چرخش و نرمشی در
سیاستهای حکومت کوبا به وجود آمده است.
ناظران ابراز خوشبینی میکنند در وضعیت نویسندگان زندانی در کوبا تغییر
مثبتی حاصل شود. ظاهرا دولت وعده داده بسیاری از نویسندگان زندانی را
تا پایان سال جاری میلادی آزاد کند.
وضعیت نگرانکننده ایران
در تازهترین گزارش کمیتهی نویسندگان زندانی ایران یکی از کشورهایی
است که وضعیت نویسندگان و روزنامهنگارانش
در کانون توجه قرار دارد. اوضاع ایران از این جهت بسیار نگرانکننده
توصیف میشود که حکومت اپوزیسیون رسمی داخلی را نیز برنمیتابد. فشارها
و بازداشتها عمدتا متوجه اصلاحطلبان،
یکی از دو جناح اصلی و رسمی در حکومت جمهوری اسلامی میشود که پیش از
این "خودی" محسوب میشدند.
فعالان و سران این جناح سالیان دراز در حکومت سهیم بودهاند و در شکل
دادن به نهادهای اصلی جمهوری اسلامی نقشی تعیینکننده داشتهاند. اغلب
افرادی که رژیم به "براندازی نرم" و "فتنهگری" متهم میکند همچنان خود
را وفادار به آرمانهای آیتالله روحالله خمینی اعلام میکنند که در
زمان حیاتش حذف و نابودی مخالفان ابعادی کمسابقه به خود گرفت.
سرگردانی ایرانیان در ترکیه
در این گزارش به اعتصاب غذای شماری از زندانیان اوین در شهریور ماه
۱۳۸۹ اشاره شده که به شرایط دشوار و غیرانسانی زندان اعتراض دارند.
آرم انجمن جهانی قلم
انجمن جهانی پن مینویسد اوضاع ایران از آن جهت متاثرکننده است که
وابستگان زندانیان با تهدید و ارعاب از اطلاعرسانی
در مورد وضعیت بازداشتشدگان منع میشوند.
کمیتهی نویسندگان زندانی خواستار حمایت از روزنامهنگاران و
وبلاگنویسانی شده که برای نجات جان خود کشور را ترک کرده و اکنون در
جنوب شرقی ترکیه به سر میبرند.
از شمار دقیق این افراد اطلاعات قابل اعتمادی در دست نیست،
اما شواهد حکایت از حضور دهها ایرانی در ترکیه و ادامهی مهاجرت به این
کشور دارد؛ کشور آلمان حاضر شده به ۵۰ نفر از این ایرانیان پناهندگی
اعطا کند. کمیته خواستار توجه بیشتر به وضعیت وبلاگنویسان و
روزنامهنگاران ایران در ترکیه شده است.
جایزهی پن آلمان برای لیو شیائوبو: در آستانهی روز جهانی نویسندگان
در بند،
چین نیز بار دیگر مانند ایران در کانون توجه قرار گرفته است. پس از
اعطای جایزهی صلح نوبل به لیو شیائوبو اکنون مرکز آلمانی پن نیز
"جایزهی هرمان کستن" را به این منتقد چینی اهدا کرده است.
منابع خبری آلمان مراسم اهدای این جایزه را که چهار روز پیش (۱۱ نوامبر
۲۰۱۰) برگزار شد بیسابقه توصیف کردهاند؛
در این مراسم نه برندهی جایزه حضور داشت نه همسرش لیو شیا. ناراضی
چینی از دسامبر سال ۲۰۰۸ به اتهام تهیهی پیشنویس متنی که در آن
خواستار اصلاحات سیاسی گسترده در کشورش شده به ۱۱ سال زندان محکوم شد.
لیو شیائوبو،
برندهی جایزه صلح نوبل در سال ۲۰۱۰ رئیس کمیتهی نوبل لیو را
برجستهترین مظهر تلاش برای رعایت حقوق بشر و آزادی بیان در چین خوانده
است. او که یکی از رهبران جنبش اعتراضی در سال ۱۹۸۹ محسوب میشود در پی
ناآرامیهای "میدان تیان آنمن" نیز ۱۸ ماه در زندان گذرانده است.
خانم لیو شیا که پس از انتشار خبر اهدای جایزه نوبل به همسرش با او
ملاقات کرده میگوید لیوشیائوبو جایزهی خود را به کشتهشدگان میدان
تیان آنمن اهدا کرده است. لیو شیا پس از این ملاقات در جبس خانگی به سر
میبرد.
تقدیر از پرهیز از خشونت: جایزه ی هرمان کستن به یاد رئیس سابق پن
آلمان بنیان گذاشته شده که در سال ۱۹۹۶ درگذشت. کستن در دوران نازیها همکاران بسیاری را از خطر آزار و پیگرد فاشیستها در امان نگه داشت.
در این مراسم بر جنبههای مدنی فعالیتهای
لیو تاکید شد و پرهیز از خشونت برای تبلیغ آزادی بیان و اصلاحات سیاسی
مورد تقدیر قرار گرفت.
تین چی مارتینـ لیائو رئیس انجمن قلم چین که در تایوان مستقر است
جایزهی هرمان کستن را از جانب همکار چینی خود دریافت کرد. او در این
مراسم گفت "من به عنوان کسی که از چند دهه پیش دوست و همکار نزدیک لیو
شیائوبو هستم مطمئنم که او از دریافت چنین جایزهی ارزشمندی از آلمان
بسیار مفتخر و خوشبخت است." لیو خود از موسسان انجمن قلم چین و مدتی
رئیس این تشکل بوده است.
محسن پرويز: كانون نويسندگان فعاليت سياسي دارد نه ادبي
سخنگوي انجمن قلم ايران سه اشکال را به فعاليت غيرقانوني کانون منحله
نويسندگان وارد دانست و گفت: در ماهيت شکل گيري فرضي اين تشکل
سياسي(کانون نويسندگان ايران) مسائلي مطرح شده که با اصول قانون اساسي
و مورد قبول جمهوري اسلامي ايران در تعارض است.
محسن پرويز معاون اسبق امور فرهنگي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در گفت
وگو با فارس پيرامون فعاليت مجدد «کانون منحله نويسندگان ايران» اظهار
داشت: بحث کلان در همه نظام ها در دنيا وجود دارد و آن اين است که
هرگونه فعاليت در کشور بايد تابع ضوابط و قوانين آن کشور باشد. در هيچ
جاي دنيا به فعاليت غيرقانوني ميدان داده نمي شود و هيچ نظامي اجازه
ندارد که در خارج از چارچوب قانون و ضوابط فعاليت هايي انجام دهد.
به گفته معاون اسبق امور فرهنگي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي خاطرم هست
که در دوران مسئوليتم در وزارت ارشاد چندباري برخي خبرنگار ها پيرامون
فعاليت کانون نويسندگان ايران سوال مي کردند که من همان زمان گفتم که
هيچ تشکل يا موسسه يا مجموعه فرهنگي يا صنفي حتي نظاير آن از وزارت
ارشاد تحت نام کانون نويسندگان مجوز فعاليت دريافت نکرده است و طبيعتا
هر نوع فعاليتي که تحت اين عنوان بخواهد صورت گيرد غيرقانوني است و
خلاف بوده و مراجع ذي صلاح بايد با او برخورد کنند،
اينکه محافل خانگي و شايد تحرکات زيرزميني انجام شود و بدون اخذ مجوز
قانوني گروهي مشغول يک حرکت سياسي شود قطعا مضر است و در درازمدت موجب
اخلال در فضاي سياسي و فرهنگي کشور مي شود و در مواردي هم که خط گيري
اين جريانات از خارج از کشور باشد ممکن است مشکلات امنيتي براي کشور به
بار آورد.
پرويز تصريح کرد: متاسفانه گاهي در مورد فعاليت هاي خلاف ضوابط قانوني
که زمينه فتنه هاي فرهنگي،
سياسي و امنيتي در کشور هست بي توجهي صورت مي گيرد و از کنار مسائل به
ظاهر ساده عبور مي شود،
حرکت هاي خلافي که قاعدتا در آغاز مي تواند مقابل آن گرفته شود اما
تبديل به معضل فرهنگي،
سياسي،
امنيتي براي کشور مي شود.
بحث کانون نويسندگان سياسي است
اين مقام مسئول توضيح داد: در ظاهر ماجرا گاهي برخي ها ساده انديشانه و
برخي هم براي کوچک جلوه دادن موضوع،
اين طور مطرح مي کنند که حالااگر چند نفر در زيرزمين خانه اي جمع شوند
و دور هم صحبتي مطرح کنند چه لطمه اي به حساب ما مي زند! پاسخ اين سوال
مشخص است لطمه اي وارد نمي شود محافل خانه اي و جمع هاي دوستانه
فراواني داريم. ده ها نفر ممکن است گرد هم آيند و از هر دري صحبت کنند
و لطمه اي به جايي نمي خورد اتفاقا خيلي وقت ها تاکيد مي کنيم که اقوام
و دوستان از حال هم باخبر شده و دور هم گرد آيند اما اينکه جمعي در
محفلي گردهم آيند و بعد مدعي شود براي يک تشکل غيرقانوني و تشکلي که
وجود غيرقانوني ندارد به لحاظ قانوني انتخابات برگزار کردند و هيات
مديره و هيات اجرايي مشخص کرده اند اين کار متفاوت است اينجا درواقع
بحث فعاليت يک تشکل سياسي مطرح است.
وي گفت: بايد توضيح داد که اين جمع ها تا به امروز صرفا کاربرد سياسي
داشته است و هيچ گونه حرکت غيرسياسي از آن ها مشاهده نشده است و در
موارد بسيار موضع گيري سياسي انجام دادند که هميشه يا اغلب اوقات هم يک
موضع گيري سياسي غيرهمسو با عامه مردم و نظام جمهوري اسلامي ايران
داشته اند. حال اينکه يک تشکل سياسي بدون مجوز بخواهد فعاليت کند،
صورت مسئله به شکل کامل عوض مي شود و ديگر اين سخن اوليه نيست.
اصول
کانون منحله با نظام جمهوري اسلامي ايران در تعارض است
سخنگوي انجمن قلم ايران با بيان اينکه اين موضوع که کانون نويسندگان و
کساني که در اين تشکل غيرقانوني سياسي فعاليت مي کردند بيايند و اخذ
مجوز از ارشاد کنند صحيح نيست،
گفت: شايد سه اشکال در اين موضوع نهفته باشد؛ اشکال اول اينکه در ماهيت
شکل گيري فرضي اين تشکل سياسي اصولي مطرح شده که با اصول قانون اساسي و
مورد قبول جمهوري اسلامي ايران در تعارض است.
وي به اشکال دوم تاکيد کرد و گفت: اشکال دوم اينکه اساسا فعاليت اين
مجموعه سياسي است و نه فرهنگي و وزارت ارشاد موظف است به مراکز فرهنگي
مجوز فعاليت دهد و احزاب سياسي قاعدتا بايد از وزارت کشور مجوز فعاليت
اخذ کنند.
صلاحیت این افراد مورد تایید نیست:
پرويز ادامه داد: اشکال سوم اينکه جمع زيادي از کساني که در اين مجموعه
در حال حاضر فعالند و يا حضور دارند حتي آن ها که در گذشته حضور داشتند
به دليل موضع گيري هايي که در مقاطع مختلف در معارضه با نظام جمهوري
اسلامي داشتند،
تعدادي از اين افراد صلاحيتشان نمي تواند مورد تاييد قرار گيرد. من فکر
مي کنم خوب است مسئولين بخش هاي مختلف دولتي ما بدون در نظر گرفتن
ملاحظات مصلحت انديشانه توجه داشته باشند که آن ها کارگزار نظام جمهوري
اسلامي ايران هستند و در مقابل فعاليت هاي غيرقانوني بايد موضع بگيرند
و اجازه فعاليت غيرقانوني به کسي ندهند.
و در آخر
خانم قنبری از آقای فرهاد نصیری درخواست کردند تا گزارش خود را در مورد
وضعیت محیط زیست در ایران را ارائه دهند :
نگاهی به ضعیت محیط زیست در ایران :
محیط زیست به همه محیط هایی که در آنها زندگی جریان دارد گفته میشود
.مجموعه ای از عوامل فیزیکی خارجی و موجودات زنده که با هم در کنش
هستند محیط زیست را تشکیل میدهند و بر رشد ونمو و رفتار موجودات تاثیر
می گذارند. حفاظت محیط زیست در قرن بیست:-) و یکم به عنوان یکی از هشت
هدف توسعه هزاره ویکی از سه پایه توسعه پایدار شناخته می شود.کشور ما
دارای شرایط اقلیمی متنوعی است ،به طوری که از ۱۳ اقلیم شناخته شده در
جهان و ۱۱ نوع آن در ایران وجود دارد.
در عین حال شاخص های پایداری محیط زیست ایران در وضعیت نامناسبی قرار
دارد با کسب رتبه ۱۳۲ بین ۱۴۶ کشور در انتهای جدول مربوطه قرار گرفته
است. پیش شرط قرار گرفتن هر جامعه ای در مدار توسعه پایدار حفظ پایداری
کارکردهای محیط زیست است.
امروزه اغلب مشکلات و تنگناهای زیست محیطی، صرفا یک موضوع محلی ویا حتی
ملی به شمار نمی آیند، زیرا با توجه به وابستگی متقابل و غیر قابل
تفکیک محیط زیست با مباحث کلان اجتماعی از جمله اقتصاد ، فرهنگ، توسعه،
سیاست و بسیاری دیگر از جنبه های مادی و معنوی حیات انسانها ،در واقع
هر مشکل زیست محیطی در هر منطقه ای و حتی محدوده مرزهای قراردادی یک
کشور میتواند مشکلی برای کل جهان و نوع بشر به شمار آید.
متاسفانه در چند دهه اخیر کشور ما شاهد تخریب و نابودی عناصر محیط زیست
بوده است .به نحوی که در محیط زیست کشور عوامل نگران کننده از جمله
تخریب جنگل ها
،
مراتع،
آلودگی آبها
،
آلودگی هوا،
تخریب خاک و مانند آن به چشم میخورد که بحرانهای زیادی را به بار آورده
است .نهادینه کردن توسعه پایدار در کشور مستلزم تدوین و اجرای قوانین و
مقررات و ضوابط زیست محیطی متعدد است تا بر مبنای آنها بتوان پایداری
توسعه اقتصادی را تضمین کرد.
در اینجا توجه شما را به چند آمار جلب میکنم تا به اهمیت موضوع بیشتر پی
ببریم:
وضعیت جنگل ها:
سهم سرانه هر ایرانی از جنگل به دودهم هکتار هم نمی رسد که این رقم
کمتر از یک چهارم سرانه جهانی است. همچنین میزان برداشت از جنگل ها
توسط جنگل نشینان، روستاییان و بهره برداری رسمی نزدیک به دو برابر
ظرفیت رویش و تولید طبیعی جنگل هاست.
*وضعیت مراتع: روند تخریب مراتع در کشور ما که حدود یک درصد در سال برآورد شده است،
سبب فرسایش خاک، کاهش توان تولیدی پوشش های طبیعی مراتع و کاهش سطح
اراضی قابل استفاده برای تولید محصولات کشاورزی گیاهی و دارویی شده
است. سالیانه وسعتی بالغ بر 400 هزار هکتار از اراضی حاصلخیز کشور
دستخوش فرسایش می شود. بانک جهانی در گزارش منتشره در سال 2006 خسارات
سالیانه تخریب زمین در ایران را معادل 150 هزار و 430 میلیارد ریال
اعلام کرد
*وضعیت آلودگی هوا: وضعیت آلودگی براساس مفاد گزارش جامع هوای سازمان بازرسی کل کشور ضرر و
زیان ناشی از آلودگی هوا در ایران در سال 1379 بیش از 7 میلیارد دلار
برآورد شده است. براساس جدیدترین گزارش بانک جهانی، خسارت سالیانه
آلودگی هوا در ایران تا سال 2016 میلادی به حدود 16 میلیارد دلار
میرسد.
*وضعیت پسمانده ها: در حال حاضر روزانه به طور متوسط 2710 گرم به ازای هر تخت بیمارستانی،
پسماند عفونی تولید میشود که با لحاظ حدود30 هزار تخت بیمارستانی،
مجموع زباله های تولیدی در هر شبانه روز به حدود81 تن خواهد رسید و
متأسفانه به دلیل وضعیت بسیار نابسامان و بحرانی دفع زباله های
بیمارستانی، سالیانه 8 میلیارد دلار هزینه اضافی به سیستم بهداشتی و
درمان کشور تحمیل می شود.
*وضعیت فرسایش خاک : میزان فرسایش خاک در جهان حدود 75 میلیارد تن است که سهم ایران از آن
بیش از 10میلیارد تن بوده و حدود سه برابر متوسط آسیا است و ارزش
اقتصادی خسارت سالیانه فرسایش خاک در کشور قریب 10 هزار میلیارد ریال
معادل تخریب یک میلیون هکتار زمین کشاورزی برآورد شده است و سالیانه
حدود دو میلیارد مترمکعب رسوب بر اثر فرسایش خاک در سدهای کشور جمع
میشود و این حجم رسوب سه برابر حجم رسوب در حوزه های آبخیز کشور چین
است.براساس برخی از گزارش های موجود سالیانه به طور متوسط 200 میلیون
مترمکعب از ظرفیت سدهای کشور کاسته می شود و روند رسوبگذاری در مخازن
سدها به گونه است که حدود36درصد از ظرفیت مخازن سدهای تازه ساخته شده
از بین می رود که برای جبران و لایروبی مخازن اینگونه سدها سالیانه
باید 500 میلیارد ریال سرمایه گذاری
کرد.
ابتدای صفحه |
بازگشت
|