آشنایی با کانون | نشریه | مواضع و بیانیه ها | درخواست عضویت | ارتباط با ما

ماهنامه بشریت شماره 172

 

گزارش نشست کمیته دفاع از حقوق زنان

مسعود نقلی

پيرو فراخوان صادره در تاريخ 22 ژوئن 2016 و رأس ساعت 16 به وقت اروپاي مركزي جلسه اي با حضور اعضاي كميته و همكاران ما در كانون دفاع از حقوق بشر به همراه تني چند مهمان از ساير كشورهاي دنيا در فضاي مجازي پالتاك برگزار گرديد. حاضرين در اين جلسه ؛بانوان : پريسا حسينپور ، زرين تاج الياسي ، ليدا اشجعي، آتنا دولتخواه، درسا دره شوري، دل آرام دره شوري ، سميه مهرباني، مارال الياسي، اليه رحماني، مريم مرادي، شيواكرمي مكوند، آقايان ؛ مسعود نقلي، جمشيد غلامي، علي گلي، فرهاد نصيري، تقي صياد مصطفي، امير صابرپور، حميد تبريزي

مسئوليت جلسه بر عهده ي بانو پريسا حسين پور و به منشي گري آقاي مسعود نقلي آغاز گرديد.نخست بانو حسين پور ضمن خوش آمدگويي به حضار حاضر در جلسه، نشست را طبق عادت فراخوان با اخبار و تحليل نقض حقوق بشردرماه گذشته در  ايران كه به سخنراني آقاي مسعود نقلي بود آغاز كردند؛

مجلس دهم با وجود اكثريت زنان نماينده، يك زن هم در هيات رئيسه ندارد. در روز سه شنبه ١١ خرداد اعضاي هيئت رئيسه مجلس دهم هم مشخص شدند و مجلسي كه بيشترين تعداد زنان را دارد، زنان جايي در كرسي هيئت رئيسه ندارد. اين در حالي اتفاق افتاد كه شهيندوخت ملاوردي معاون رئيس جمهور زنان مجلس را به آشنا شدن هر چه بيشتر به امور جامعه تشويق كرد و تنها به حضور در جلسات و پشت صحنه بسنده نكنند. در پي حضور نيافتن زنان به هيئت رئيسه طيبه سياوشي نماينده تهران اعلام تاسف كرد و اعلام كرد اميدوارم با رايزنيهايي كه داشته ايم جايگاه زنان را در هيئت رئيسه دائمي كنيم. شايد از دور كه به اين قضيه نگاه ميكنيم فكر كنيم اسل بيستم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران به اجرا درآمده اما راه نيافتن زنان مجلس به كرسي هيئت رئيسه خودش جاي بحث و گفتگو دارد. اسل بيستم حاكي از اين است كه : همه الراد ملت اعم از زن و مرد يكسان در حمايت قانون برار دارند و از همه ي حقوق انساني ، سياسي ، اقتصادي، اجتماعي و ... با رعايت موازين اسلام برخوردارند.

خبري خوش حاكي از اين كه تساوي بيمه ي زن و مرد به تصويب رسيد. متاسفانه از انجايي كه دين در تمام شاخه ها در مملكت ما دخالت داره اين قانون پس از نظر خواهي از مراجع و علما و شوراي نگهبان فقط در جرائم رانندگي اعمال ميگردد.

دوستان عزيز طبق قوانين حقوق بشري بين المللي به ويژه كنوانسيون شكنجه ، شلاق زدن ممنوع است. همانطور كه رسانه ها هم اعلام كردند و شنيديم ، ٣٥ دختر و پسر را به خاطر شركت در مراسم فارغ التحصيلي خود بازداشت و به ٩٩ ضربه شلاق محكوم شدند و طي ٢٤ ساعت حكم به اجرا دراومد.سازمان ملل متحد اين امر را ظالمانه تحقير اميز و غير انساني خواند و محكوم كرد.

در پي اين اقدامات ٦٢ زن و مرد نيز در بندر عباس در يك پارتي شبانه روزي دستگير شدند . همچنين حبس و شلاق دوباره را داشتيم براي زني بازيگر كه از سوي همسرش پي كيفر خواست كه همسرش در خارج از كشور در فيلمهاي مستهجن ايفاي نقش كرده بود به ٧٤ ضربه شلاق و ٦ ماه حبس محكوم شد.و همچنين ٧٠ زن و مرد در ١٣ خرداد در يك مهماني در يك رستوران واقع در فرحزاد تهران بازداشت شدند .

زماني كه دين در سياست و خيلي چيزهاي ديگر دخالت داشته باشد احترام به حقوق اوليه هر شخص نيز زير زير پا گذاشته ميشه كما اينكه ما ه اول اعلاميه جهاني حقوق بشر ميگه احترام به علايق مذهب عقيده و روش زندگي هر فرد د ر درجه اول قرار دارد. ١٢ خرداد ، دختر ١٤ ساله اي پس از بازگشت از مدرسه خود را حلق آويز كرد. موج نگران كننده اي است كه اخيرا به گوشمون ميرسه بين نوجوانان كشورمون. نه تنها طبق ماده ٤ كنوانسيون حقوق كودك بلكه تمام ماده هاي اين كنوانسيون و با توجه به اينكه در اعلاميه جهاني حقوق بشر تصريح شده است كودك به خاطر نداشتن رشد كامل في يكي و دهني محتاج مراقبتها و حمايتهاي مناسب حقوقي قبل و بعد از تولد ميباشد.

زينب جلاليان فعال سياسي كرد كه طي ٨ سال گذشته بدون داشتن مرخصي دچار مشكلات جسمي شده و به.دليل ضعف شديد بينايي خود را از دست داده. ماده ٩ ميثاق بين المللي حقوق مدني در حق ايشون نقض شده چون ايشون بدون حكم بازداشت شدن و بدون اعلام دليل باز اشت و بدون اعلام اتهامات وارده مورد حبس قرار گرفتن و در ٨ ماه نخست بازداشت ايشون حق داشتن وكيل را نداشتن. اما اينكه ماده ٩ ميثاق بين المللي حاكي از چيست از اين قرار است؛ هر كس حق ازادي و امنيت شخصي دارد هيچكس را نميتوان خودسرانه و بدون داشتن مجوز بازداشت كرد. هر كس حق مطلع شدن از اتهاماتي كه به او نسبت داده شده است را دارد . و هر كس كه به طور غير قانوني بازداشت شده است حق جبران خسارت خواهد داشت كه اين قوانين در حال حاضر در حق خانم جلاليان نقض شده است. كار گروه موسوم به باز اشتهاي خودسرانه وابسته به سازمان ملل متحد به ازادي بي قيدو شرط زينب جلاليان ٣٤ ساله راي داد.

خبر خوبي هم از ازادي خانم شيما بابايي به دست رسيد. خانم بابايي فعال مدني نستند كه توسط اطلاعات سپاه پاسداران بازداشت شد جالب ابن است كه پدر ايشون جانباز ٤٥٪‏ دوران دفاع مقدس هستند كن در جريان انتخابات رياست جمهوري بازداشت شدند و به ٥ سال و ٩ ماه حبس محكوم شدند.

١٨ زن آلماني در جريان برگزاري يم فستيوال در شهر دارمشتات آلمان از سوي گروهي از مردان اسيايي تبار مورد تعرض جنسي قرار گرفتند كه حزب راستگرا و اسلام ستيز " آلترواتي  براي آلمان" با بهره برداري تبليغاتي گسترده  از اين ماجرا توانست در ٣ ايالت مهم المان براي اولين بار وارد پارلمانهاي ايالتي شود.

دلنوشته اي رو از خانم مريم ربيعي كه ١٧ سال هست كه در زندان به سر ميبره و جرمش نگهداري عتيغه در منزل بوده، ايشون از وضع بد زندان قرچك ورامين گله داره . بايد بگم كه به واقع ماده ١٠ ميثاق بين المللي حقوق مدني و سياسي اجرا نشده چراكه كليه افرادي كه از ازادي خود محروم هستند بايد با انسانيت و احترام به حيثيت ذاتي شخص انسان رفتار كرد.

مريم نقاش زرگران نوكيش مسيحي از ديگر قربانيان نقض احكام و قوانين ميثاق بين المللي حقوق مدني و حتي اصل قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و اعلاميه جهاني حقوق بشر هستند. وي به اتهام اقدام عليه امنيت ملي از طريق اجتماع و تباني به ٤ سال حبس تعذيري محكوم شدند. زرگران با وجود بيماريهاي زيادي كه دارد با تمديد مرخصي درماني ايشان علي رغم عدم تكميل دوره درمان مخالفت كردن كه بعد از ١١ روز اعتصاب غذا به مرخصي درماني اعزام شده بود. خانم زرگران يك زنداني عقيدتي در بند زنان زندان اوين هستند و زندگي در مملكتي كه حاكمان ان به دور از تمامي قوانين حقوق بشري و بر وزن شريعت قانون گزاري ميكنند ، زرگرانها با اعتقادات خودشون با ظالمانه ترين رفتارها روبه رو خواهند شد . نازنين زاغري شهروند ايراني-بريتانيايي هستند كه در فروردين ماه بازداشت شدن و اتهاماتي كه به ايشون وارد كردند "طراحي سايتها و وبسايرهاي مختلف و تبليغات وسيع خود اقداماتي را عليه امنيت كشور داشتند. اين اتفاقات به گفته ي معاون اطلاعات سپاه ثارالله استان كرمان در جريان فتنه ي ٨٨صورت گرفته است. همسر خانم زاغري از احوالات ايشون خبر ندارند گويا به انفرادي انتقال داده شدن و ايشون اتهامات وارده به همسر خود را مذهك و مسخره خواند. دادگاه ذاغري در تنران برگزار خواهد شد و تا نشنيدن دفاعيات ايشون نميشه برچسب اتهامات رو به ايشون چسباند.

يك استاد ايراني- كانادايي بنام هما هودفر استاد رشته مردم شناسي به دست ماموران حفاظت اطلاعات سپاه بازداشت شد. ايشون داراي هيچگونه فعاليت سياسي نبودن و بار ها مورد بازجويي قرار گرفتن. ايشون صرفا جهت تكميل تحقيقاتشون به ايران سفر كرده بودن . بديعيست دولتي كه هيچ گونه از مفاد اعلاميه جهاني حقوق بشر و ميثاقهاي مدني و سياسي را عمل نميكند تعرضهايي اين چنيني به سرمايه هاي ما ايرانيان نيز صورت ميگيرد. ايشون داراي بيماري عصبي نادر هستند كه زندان اوين از دريافت داروها سرباز زده است. خواهر زاده ايشون نيز بازداشت شدند و خبري از ايشون در دست نيست و حق داشتن وكيل را هم ندارند. معاون

خانم ليلا عبدي نژاد نوكيش مسيحي بازداشت شد و يك هفته بي خبري از او .

سپس از خانم دل آرام دره شوري دعوت به عمل آمد تا در رابطه با جستار خود كه به شرح زير بود سخنراني خودشون را آغاز كنند ؛

آزار و اذيت زنان : درکشورمن زنان  نه تنها دربیرون  ازخانه به دلیل شرایط بد  دولت وتبعیض بلکه درخانه ی خود هم موردآزارواذیت ازطرف همسر خود قرار میگیرند. به جرات میتوانم بگویم تمام زنان ایرانی درطول زندگی مشترکشان مورد آزار و اذیت خانگی قرارگرفته اند.

آزار اذیت فقط به معنای آسیب رساندن فیزیکی و جسمی نیست، آسیبهای جسمی  بالاخره پس ازتحمل درد شاید به پایان برسد ولی آسیب و آزار و اذیت روحی که در خانواده ها ی ایرانی هم به شدت رواج دارد پایان پذیرنیست.

آزار و اذیت علیه زنان انواع مختلفی دارد که من امروز میخواهم راجب آزار و اذیت زنان در درون خانواده صحبت کنم. متاسفانه از 10 سال قبل تاکنون به جزتحقیقاتی که به طورپراکنده دربرخی دانشگاه ها انجام شده بررسی و آمار رسمی جدیدی دررابطه با خشونت خانگی علیه زنان منتشرنشده است.

یکسال اول ازدواج ومیانسالی پرخشونت ترین دوره ی زندگی زنان بهحساب می آید.از جمله رایج ترین خشونت ها یی که زنان پس از ازدواج متحمل می شوند، شامل قدرت نمایی وزورگویی67%،دعواوفریادوبداخلاقی38.4%،بی ارزش تلقی کردن وبردن آبرو17.5%،شکستن  اشیاء وخشونت بالوازم25%،سیلی زدن23.6%،ممانعت ازکاریا ادامه تحصیل16.8%،که مغایرت دارد با ماده ی 11 کنوانسیون حقوق زنان که میگوید <زنان حق آزادانه ی انتخاب حرفه وپیشه واستفاد   ازدوره های آموزشی را دارند.>ایجاد محدودیت درارتباط فامیلی 16.6%،زدن با مشت یا چیزهای دیگر 15%، کشیدن و هل دادن 16.8% ،دشنام 30.8%،عصبانیت شوهر 43%، تصمیمات غیرمشارکتی شوهر 37.5%، ازبین بردن عزت نفس 12.5%؛ متاسفانه این آمار زنانی ا ست که حتی دارای حقوق یک انسان معمولی هم نیستند.واما خشونت ها ی خیلی آزار دهنده تر از چیزهایی که نام برده شده موجود دارد که دیگرخشونت به حساب نمیاد جنایت است.مانند

زدن تا حد از دست دادن دندان ،جلوگیری از نگهداری فرزندان از زمان  متارکه ،مجبورکردن به سقط جنین،زدن تا حد از پاره شدن پرده ی گوش،زدن تاحد نقض عضو،مجبور کردن به کارهای خلاف قانون،کتک کاری منجربه سقط جنین زدن تا حد شکستن فک یا بینی ،زدن تا حد شکستن دست و پا عدم مراعات بهداشت زناشویی، ازدواج مجدد شوهر بدون رضایت همسر،زدن تا حد ی که دندان ها لق شده. متاسفانه در ایران هیچوقت آمار دقیق ودرستی در دست نیست همیشه آمار از واقعیت کمتر است بخاطر عواملی ا ز قبیل عدم حمایت از قربانیان وعدم مجازات عاملان خشونت جنسی،زنان قربانی رابه خود سانسوری وا می‌ دارد ودر نتیجه آمار درستی از میزان واقعی آن در دسترس قرارنمیگیرد

واینکه دولت بخاطر ساکت نگه داشتن مردم اجازه دادن آماردرست را نمیدهد

وجدیدترین پژوهش هایی که در 4 منطقه ی تهران انجام شده پس از شناسایی بستری ها وعلل بروز خشونت زنان نشان میدهد که مهمترین خشونت ها علیه زنان همسر آزاری است که با حبس خانگی،زن کشی،و واداری به تن فروشی همراه است پس از ان ازدواج اجباری دختران درسنین پایین.دخترانی که هنوز با عروسک ها یشان بازی میکنند و از زندگی سر در نمیاورند این حق یک دختر است که با کسی که دوست دارد ازدواج کند طبق ماده ی 16 کنوانسیون حقوق زنان که میگوید زن و مرد حق یکسان برای ورود به ازدواج را دارند کاملا در تضاد است.

کودک آزاری نیز از مصادیق خشونت و آزار واذیت علیه زنان است.در برخی کودک آزاری ها متاسفانه شاهد آزار جنسی دختران بیگناه در خانه هستیم.وشاهد آسیب های دیگرمانند آدم ربایی ،تجاوز ،قاچاق زنان،تهدید وقتل هستیم که روزانه یک قتل خانگی در کشور ایران اتفاق می‌افتد. قتل‌ ها ی خانگی در حالی ۳۰ درصد کل قتل‌ها را به خود اختصاص داده‌اند که در بیش از۹۰درصد این جنایت ها از چاقو به عنوان آلت قتل استفاده شده است. در این میان،مصرف شیشه و توهمات ناشی از آن در وقوع همسر کشی نقش مهمی داشته است

برای کمک به این زنان چه کارهایی میشود انجام داد در حالیکه در جامعه ی ما تمام حق را به مرد ها میدهند.

مغایرت با ماده 2 قسمت 1 کنوانسیون حقوق زنان که از اصل مساوات بین زنان و مردان در قانون اساسی و سایرقوانین خبرمیدهد.این زن ها در بیشترمواقع بخاطر ترس و تهدید وبچه هایشان یا بی سرپناهی تن به زندگی با این شرایط میدهند

من جز دادن آگاهی راجب شرایط زنان در کشورم کاری برای بهبودی وضعیت آنها نمیتوانم انجام بدهم باامید بهبودی شرایط زنان درایران.

پس از پايان سخنراني ايشان ، بانو حسين پور قطعه شعري زيبا را با نام  زني را ميشناسم من از خانم سيمين بهبهاني تقديم حضار كردند؛

زنی رامیشناسم من

                که شوق بال وپردارد

                                ولی ازبس که پرشوراست

                                                                دوصدبیم ازسفردارد

زنی رامیشناسم من

                که دریک گوشه ی خانه

                                میان شستن وپختن

                                                درون آشپزخانه

                                                                سرودعشق میخواند

                                                                                نگاهش ساده وتنهاست

                                                صدایش خسته ومحزون

                                امیدش درته فرداست

زنی رامیشناسم من

                که میگویدپشیمان است

                                چرادل رابه اوبسته

                                                کجااولایق آنست

                                                                زنی هم زیرلب گوید

                                                                                گریزانم ازاین خانه

                                                ولی ازخودچنین پرسد

                                چه کس موهای طفل مرا

                پس ازمن میزند شانه؟

زنی آبستن درد است

زنی نوزاد غم دارد

زنی با تارتنهایی

                لباس تورمیبافد

زنی درکنج تاریکی

                                نمازنورمیخواند

زنی خو کرده با زنجیر

زنی مانوس با زندان

                تمام سهم اواینست

                                نگاه سرد زندانبان

زنی را میشناسم من

                که میمیرد ز یک تحقیر

                                ولی آوازمیخواند

                                                که این است بازی تقدیر

زنی با فقرمیسازد

زنی بااشک میخوابد

زنی باحسرت وحیرت

                گناهش رانمیدانم

زنی رامیشناسم من

                که شعرشب ویغم دارد

                                ولی میخندد وگوید

                                                که دنیاپیچ وخم دارد

زنی رامیشناسم من

                که هرشب کودکانش را

                                به شعروقصه میخواند

                                                اگرچه درد جانکاهی

                                                                درون سینه اش دارد

زنی میترسدازرفتن

                که او شمعیست درخانه

                اگربیرون رود ازدر

                                چه تاریک است این خانه

زنی شرمنده ازکودک

                کنارسفره ی خالی

                                که ای طفلم بخواب امشب

                                                                بخواب آری

                                                                ومن تکرارخواهم کرد

                                                سرود لایی لالایی

زنی رامیشناسم من

                که نای رفتنش رفته

                                قدمهایش همه خسته

                                                دلش درزیرپاهایش

                                                                زند فریادکه بسه

زنی رامیشناسم من

                که باشی طان نفس خود

                                هزارانبارجنگیده

                                                وچون فاتح شده آخر

                                                                به بدنامی بدکاران

                                                                                تمسخروارخندیده

زنی آوازمیخواند

زنی خاموش میماند

زنی حتی شبانگاهان

                میان کوچه میماند

زنی درکارچون مرداست

                به دستش تاول درداست

                                زبس که رنج وغم دارد

                                                فراموشش شده دیگر

                                                                جنینی درشکم دارد

زنی دربسترمرگ است

زنی نزدیکی مرگ است

                سراغش راکه میگیرد

                                                نمیدانم؟

                                                                شبی دربستری کوچک

زنی آهسته میمیرد

زنی هم انتقامش را

                زمردی هرزه میگیرد  ...

زنی رامیشناسم من

سپس سخنران بعدي آقاي امير صابرپور سخنراني خودشون را با جستار :بررسی وضعیت اشتغال زنان درجمهوری اسلامی ایران آغاز كردند كه به شرح ذيل بود؛

دردوقرن اخیر،جهان شاهد پدیده اجتماعی-اقتصادی  جدیدی  به نام  مشارکت زنان دربازارکاربوده است. این رخداد،پیامد تغییروتحول سیاسی دررویکردهای اجتماعی،اقتصادی،فرهنگی وسیاسی جوامع بشری به مسئله زنان وکاربوده.

درکل دوسوم کارهای انجام شده درجهان را زنان که نیمی ازجمعیت جهان را تشکیل می‌دهند به عهده دارند،که انواع مختلف کارها راچه به صورت رسمی وچه غیررسمی انجام می‌دهند .

میتوان به این نکته اشاره کرد که این مسئله میتواند زنان رابه عنوان یکی ازبزرگترین منابع سرمایه گذاری برای کشورهای نوپا تبدیل کند.

درجامعه ما مشارکت زنان ایرانی دربازارکار،سالهابعدازحضورهمتایان آنهادرجوامع صنعتی است و این مشارکت درطول چند سال اخیر زنان را با فراز ونشیب ها و نوسان ها ی شدید ی روبرو کرده ،این در حالی است که نرخ مشارکت زنان در بازار کشور ها یپیشرفته حدود پنجاه درصد است اما نرخ اشتغال زنان در ایران حدود یازده درصد و به طور غیر رسمی بالغ برسیزده درصد است که همین موضوع نقض شدید حقوق زنان را در جامعه ما به صورت آشکارا بیان میکند. باتوجه به بررسی ها ومشاهدات شاخص رفاه زنان را از سطح آموزش،باروری ومیانگین عمر آنها میتوان مشخص کرد که تحقیقات صورت گرفته نشانگر پیشرفت قابل ملاحظه ای در این زمینه ها بوده اما در زمینه مشارکت زنان در اقتصاد وارتقاء توانمندی آنها در عرصه ها ی سیاسی پیشرفت روبه جلو قابل ملاحظه ای صورت نگرفته واین پیام را  میتوان به علت وجود منابع سرشار نفتی وبالا بودن سطح درآمد غیر از حاصلکار بدانیم،اما دلیلی مهمتر و بهت انگیزسایه افکارپوسیده اکثر افراد جامعه ما مبنی بر حضور زنان در خانه و ممانعت از فعالیت آنها در خارج از محدوده خانه است که باعث نقض و اخذ حق آزادی کامل زنان که در بند یک اعلامیه حقوق بشر ذکر شد همی باشد ،همچنین میتوانیم به نکته ای که اکثر افراد جامعه ما چه در داخل کشور و چه خارج از کشور با اون برخورد داشته اند اشاره کنیم : در آمد بیش از اندازه و فوق کافی برخی ازسیاست مداران وحتی برخی از افراد یکه با گرفتن وام های کلان نیازهای همسر و خود را تامین میکنند و مانع از فعالیت گسترده و چه غیرگسترده آنها درجامعه میشوند. ،شروع رکود اقتصادی وافزایش فشارها ی اقتصادی برخانه وارها، اشتغال زنان را دربیرون از منزل ضروری خواند که ذکراین نکته در اینجا خالی خالی از لطف نیست و اونم اینکه زنان به صورت کاملا معصوم انه برای کمک به درآمد خانواده علاوه بر کار در بیرون از منزل ، به امور داخلی خانه نیز میپردازند و در قبال انجام آن هیچ حق ودستمزدی دریافت نمیکنند به این دلیل که اکثر افراد جامعه این باورغلط را در ذهن خود پرورش داده اند که  کار منزل مختص به جنس مونث بوده وازوظایف آنهاست ولی میتوانیم اشاره کنیم که در دنیای امروز هیچکس درقبال هیچکس موظف به انجام کاری نیست مگر این که پذیرش این اصل با توافق طرفین باشد . با توجه به وضع فرهنگی وافکار سنتی حاکم بر جامعه ما مردان تامین کننده اصلی اقتصاد خانواده به حساب می‌آیند و با توجه به بعضی از کار کرد ها ی زنان از جمله به دنیاآوردن فرزند وتربیت آنها زنان نقش کمرنگ تری نسبت به مردان در جامعه دارند. اینجا یک پرسش خوب مطرح است که همان تقاد است وهم سؤالی اونم این که آیا زنان توانایی این را دارند که مشاغل تخصصی و مدیریتی موجود در جامعه را برعهده گیرند؟

در اقتصاد جهان با توجه به ان قلاب صنعتی و پیشرفت روز افزون تکنولوژی ،قدرت جسمانی عامل تعیین کننده برای انجام گرفتن اکثرامور به حساب نمی آید که این نمیتواند برگ برنده ای برای قشر زنان در جامعه باشد. که روزانه مشاهدات زیادی در رابطه با رشد اقتصادی جامعه که زنان هم به سزایی درتحقق این مهم دارند به گوش جهان یا نمیرسد.

عوامل مؤثر بر اشتغال زنان: 1- توانمند سازی زنان :توانمند سازی یعنی این که زنان به سطحی از توسعه فردی دست پیدا کنند که به آنها امکان انتخاب بر خواسته های آنها را بدهد. که در کل توانمند سازی زنان علاوه بر سعی و تلاش آنها در سطح جامعه به عامل های دیگه چون 1-حذف عواملی که مانع فعالیت ها ی زنان میشود    2-افزایش قابلیت ها واستعدادهای نهفته آنها برای حذف موانع موجود بر سر راه اشتغال زنان میتوانیم به رفع تبعیض میان زن و مرد در بازار کار ودسترسی یکسان آنها به منابع مالی و آموزشی ،برخورداری زنان از حق مالکیت قانونی و همچنین مشارکت احتمالی دیگر ان در نگهداری از کودکان زنان شاغل وتقسیم کار در منزل اشاره کرد ،که ذکر این موارد علاوه بر بیان تحمل سختی ها ومشکلات از وی قشر آسیب پذیر جامعه بر داشتی دیگر نیز دارد که آن هم طلب یاری وکمک به زنانی است که علاوه بر کار در منزل در جامعه و اقتصاد مملکت ما سهیم هستند وباید پشتیبانی قابل ملاحظه ای از آنها صورت بگیرد که متاسفانه روز به روز حقوق آنها در سراسر جامعه نقض میشود. مشارکت زنان در جامعه اثرات مثبت و سازنده ای دارد که میتوانیم به موارد ی از اون اشاره کنیم .

1-بالا رفتن سطح درآمد خانواده

2-کاهش بار سرپرستی مردان درخانواده و کاهش فشار اقتصادی بر آنان

3-بالا رفتن عرض های روی کار از سوی آن و به تبع آن کاهش هزینه های تولید و خدمات درکل جامعه.

پس با توجه به موارد ی که ذکر شد اولین قد ما حیای مقام زن ایرانی است و در این راه باید به شایستگی و توانمندی زنان ایمان داشت و مسئولیت های متناسب با توانمندی های آنها وحتی بالاتررا به آنها سپرد زیرا قشر زنان جامعه یعنی همان قشری که ازپس کارهای سخت و طاقت فرسا ی محدود هم نزل به راحتی و بدون هیچگونه خللی برمی آید حتما توانایی انجام مواردی مهمتر و سخت ترجهت احیای خود و به رخ کشیدن توانایی های خود را نیز دارد.

پس باید به این موضوع مثبت اندیشید وحق طبیعی زنان را از آن ها صلب نکنیم زیرا توسعه ‌پایدار تنها در گرو مشارکت همه جانبه آحاد ملت اعم از زن و مرد است.در کل با رفع تبعیض درتمامی حوزه ها وبازنگری قوانین کشور در راستای نگاه حقوق بشری وبا هدف برقراری عدالت جنسیتی میتوانیم شاهد افزایش نقش حقوق زنان درجامعه باشیم، اگرزنان جامعه ماازفرصتهای برابربامردان ودرنتیجه امکان رقابت برابربامردان درکسب موفقیتهای اجتماعی برخوردارباشندمیتوانیم امیدوارباشیم که جامعه ایران یک گام بهسوی شایسته سالاری وعدالت وپیشرفت نزدیکترشود. من درپایان سعی کردم نتیجه گیری کلی ازصحبت های خودم داشته باشم که بحث وسخنرانی خودم رو به بهترین شکل ارائه داده باشم. درکشورمازنان همواره دوشادوش وپایاپای مردان درتجمعات وصحنه های مختلف سیاسی واجتماعی حضورداشته اندامابه دیدگاه بنده هیچوقت اینحضورفعال و گسترده آنهایک  مشارکت جدیدرزمینه های مختلف اجتماعی واقتصادی رابرای آنها رقم نزده و همواره به ساده‌ترین کارهادرپائینترین رده هااشتغال داشته اند، امیدبه اینکه در سالها و روزهای آتی تفکرات نسبت به زنان موجب تغییر و تحولاتی  بشه و از زنان اونجوری که شایسته مقام والای آنهاست استفاده شودزیرا زنان مکمل مردان هستند و میتوانند در هر زمینه ای فعال و پویا باشند.

و در پايان از بانو زرين تاج الياسي خواسته شد تا به عنوان سخنران بخش پاياني باموضوع ازدواج موقت سخنراني خود را آغاز كنند ؛ بادیدن سایتهای مختلف ازدواج موقت ووبلاگهای بسیاری که دراینترنت برای ترویج صیغه وآشناکردن داوطلبان بایکدیگرتصمیم گرفتم که دراینمورد صحبت کنم. هرچندکه احکام وتبصره های این نوع ازدواج بسیارزیاداست ولی تاجاییکه میتوانستم به طورمختصرومفیدآنهارادسته بندی کردم. بحث صیغه ویاهمان ازدواج موقت درسال 1370 ازطرف آقای رفسنجانی،رییس جمهوربه عنوان راهکاری برای مقابله بامعضلات جنسی جوانان مطرح شد ه بودولی این بحث به علت مخالفتهای سنگینی که پیشآمد برای بیش از 10 سال به حاشیه رفت ولی به طورپنهانی و نامحسوس درجامعه انجام میشد. سال 1381 نیزباطرح راه اندازی خانه های عفاف این بحث بالاگرفت که طراح آن دستگیرشدومعلوم شدکه خودسابقه منکراتی داشته است.باردیگردرسال 1386 مصطفی پورمحمدی وزیرکشورخواستاررواج ازدواج موقت باهدف جلوگیری ازشروع فساد درجامعه شد.

قوانینی که درموردازدواج موقت است به اینشرح میباشد:

درقانون حمایت ازخانواده 1391درماده ی 21 ضمن تاکیدبرآنکه نظام حقوقی جمهوری اسلامی ایران بارویکردبه محوریت واستواری روابط خانوادگی،ازدواج دائم رامبنای تشکیل خانواده میداند،نکاح موقت رابراساس احکام شریعت وقانون مدنی ایران جایزدانسته ودر 3 حالت ثبت آنرا الزامی میداندکه عبارتنداز: باردار شدن زوجه، توافق طرفین ویاشرط ضمن عقد. البته درماده ی 1075 قانون مدنی ازدواج موقت درقوانین ایران به رسمیت شناخته شده است. مطابق قانون درایران درنکاح دختره باکره اعم ازدائم یاموقت اجازه ی پدریاجد پدری لازم است، درصورت امتناع غیرموجه پدر از دادن اجازه وعدم حضور پدر در محل، دختر میتواند با معرفی مرد مورد نظر و شرایط نکاح ازدادگاه مدنی خاص درخواست اجازه ازدواج کند. درحال حاضربسیاری از دفاتر و عاقدان به دستاویزبرخی مراجع تقلید،صیغه ی موقت دختربالغ رابدون اجازه ی پدرنیزجاری میکنند.

سن ازدواج: درموارد 1043 و 1044 قانون مدنی سن ازدواج موقت برای دخترنیزمانند ازدواج دائم 13 سال میباشد.فرزندان حاصل از ازدواج موقت مشروط به ثبت شدن قانونی و محضری ازدواج حقوقی درست همانند فرزندان حاصل از ازدواج دائم دارند اما مسئله اینجاست که باتوجه به عدم ثبت محضری ازدواج موقت در اکثر موارد جاری شدن صیغه ی ازدواج موقت توسط 2 نفرزن ومرد که میخواهند ازدواج کنند یا عاقدان گمنام وفاقد دفتر،اثبات نسبت برای فرزند حاصل از ازدواج موقت بسیارمشکل واکثراغیرممکن خواهد بود.درحال حاضر به وفور شاهد بی شناسنامه ماندن این فرزندان وضایع شدن حقوق آنها هستیم.دلایلی که این روزها درمورد رواج ازدواج موقت ازسوی صاحبنظران درایران مطرح است:«صحبت های سید جواد آرامی جامعه شناس»

1. برای جلوگیری از فساد جامعه ورفع نیازهای جنسی جوانان وضابطه مند کردن روابط میان دختران و پسران

2.باید فرهنگ سازی شود تا آثارتخریبی درجامعه نگذارد

3. جوانان به دلیل نداشتن شغل،مسکن،وضعیت مالی وتحصیلی تن به ازدواج نمیدهند وباید به گونه ای نیازهای این جوانان رفع شود

4.برای حل مشکلات زنانیکه بیوه هستند وسرپرست خانواده هستندآنها پیش از طلاق یا فوت همسرشان به آن وابستگی مالی داشته و خود تخصص و مهارتی ندارند و معمولا ازطریق  ازدواج موقت هزینه های خود را تامین میکنند

دولت جمهوری اسلامی برای حل معضلات جامعه همیشه در حال دور زدن مشکل است وراه حل هایی ارائه میدهد و به اجرا میگذارد که عواقب آن سالها به انسانیت ضربه میزند.مسئله ی ازدواج جوانان  بیکاری،نداشتن مسکن، مهریه، در حال تحصیل بودن را با ازدواج موقت حل میکند و در واقع مشکل را با یک میانبر نا بخردانه به بن بست میکشاند.طبق آمار عملکرد گذشته ازدواج موقت در جامعه نشان میدهد این پدیده میان مردان متاهل به مراتب ازمردان مجرد شایع تراست.بنابر آمار رسمی،سهم ازدواج موقت انجام شده از سوی مردان متاهل بیش از دو سوم وسهم مردان مجرد از این ازدواج کم تر ازیک سوم است.

با توجه به اینکه روی بحث با مشکل جوانان است،در این طریقه فقط خانواده ها آسیب میبینند.به دلیل آمار بالای مردان متاهل در ازدواج موقت وگاها باعث فرو پاشی خانواده ها میگردد ودرجوانان نیزعدم کشش مردان مجرد را به ازدواج دائم وازدواج خانواد هدر پی خواهد داشت. دلیل دیگر هم درمورد ضابطه مند کردن روابط دختران وپسران: آقای علامه سید محمد حسین فضل الله در مورد ازدواج موقت میگه :ما به ویژه به دختران باکره پیشنهاد نمیکنیم که به تجربه ی ازدواج موقت دست بزنند حتی اگر به آن نیازداشته باشند زیرا در آینده به دلیل عادت آن یا برخی حالات پیش بینی نشده یا حساسیت های اجتماعی که برای آبروی آنان زیان بار است آثار منفی فراوانی برای روحیه ی آن نخواهد داشت. قانون دیگری در ایران که ازدواج موقت زن با بیش از یک مرد جایز نیست اما براساس نظر مشهود مرد در ازدواج مجدد محدودیت عددی ندارد برخلاف ازدواج دائم که به 4 همسرهمزمان محدود شده است. آیا منظور از جوانان فقط پسرها هستند ودخترها جزء جوانان وآمارجمعیت جوان کشور به حساب نمی آیند؟ پس منظورازآن فرهنگسازی چه بود؟ درمورد ازدواج موقت و دائم که دیگرجای بحثی نیست و به وضوح ضایع شدن حق زنان و برخورد به عنوان کالا بودن زن در این قوانین به چشم میخورد. دریکی از دلایل گفته شده به دلیل حل مشکلات مالی زنان بی سرپرست که واقعا قسمت مهم قضیه است که دربسیاری از موارد ازدواج موقت بر ای زنان سرپرست خانواده بصورت پنهایی بخاطرنوع نگرش جامعه به اینگونه ازدواج ها انجام میگیرد.مشکل این زنان عدم حمایت های مشکل زنان را حل میکند. گفتگویی که چندی پیش با مدیریکی ازسایت های ازدواج موقت منتشرشده اودرباره ی زنانی که باسایت همکاری میکند میگوید:این زن ها ترجیها باید در سن یائسگی باشند به دلیل مسئله ی فرزند و دیگر اینکه تعداد زنانی که برای ازدواج موقت اعلام آمادگی می کنند بسیار کم است . از دیگر مشکلات پیش رو کودکان حاصل از ازدواج موقت وبیماری های مقاربتی است که به دنبال این راه کار در جامعه رو به افزایش می باشد اجتماعی است. سازمان ها و نهاد هایی که این زنان سرپرست خانواده را تحت پوشش دارند تعداد کمی از آنها را سازماندهی کرده وبیشتراین زنان به کارکردن به صورت غیررسمی  و کارسخت مشغول هستند و ازدواج موقت فقط به صورت موقتی اجباری نبودن ثبت ازدواج موقت باعث کاهش 22 درصدی آمار ثبت این نوع ازدواج شده است.درسال 94 تنها 168 مورد ازدواج موقت در ایران ثبت شده است. دراین همه قوانینی که خواندیم کدام قانون ویا رویکرد مثبتی رانسبت به زنان وحمایت ازحقوق آنان بر شمردیم.این قوانین تنها با توسل به  قوانین 15 قرن پیش شرایطی رابه جامعه تحمیل میکند که نتیجه ی آن چیزی به جزآسیبها ی جدی روانی واجتماعی و فروپاشی نهاد خانواده نمی باشد. زیرا باتلاش پژوهشگران وآگاه شدن زنان سرزمینمان نسبت به سالهای قبل،تحمل وپذیرفتن چنین قوانینی سخت و سخت ترمیشود.مشخصا این قوانین متناقض با اعلامیه ی حقوق بشرمیباشد. تعارض بین قوانین کهنه ونا کارآمدواحکام وقوانین جدید با واقعیات ملموس جامعه باعث نارضایتی اکثرزنان ایرانی شده وسیستم حاکم به جای رسیدگی به درخواست ها به حق زنان چون همیشه با ایحاد ترس وتهدید وبازداشت زنان مبارز سعی در سرکوب جنبش آزادیخواهانه ی آنان دارد. به امید روزی که همه ی زنان ایران  حقوق خود را بشناسند و درکنارمردان آگاه و آزاد اندیش جامعه برای ستاندن حق خود بپاخیزند و در انتها مسئول جلسه زماني را براي پرسش و پاسخ اختصاص دادند و سپس وظايف هر يك براي نشست پسين توسط مسئول كميته بانو الياسي تنظيم و ثبت گرديد و جلسه در زمان مقرر به پايان رسيد.

 

گزارش جلسه کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان 11 جون 2016

جمشید غلامی سیاوزان

جلسه اعضای کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان در تاریخ 11 جون 2016 ساعت 17 به وقت اروپای مرکزی با موضوع بررسی یارسان ( اهل حق ) به سخنرانی اقای دکتر گلمراد مرادی نویسنده و پژوهشگر یارسانی در اتاق پالتاک کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران با خوش امدگویی به حاضرین توسط مسئول جلسه برگزار گردید در این جلسه اقای دکتر گلمراد مرادی پیرامون تاریخچه یارسان و مشکلات انان به طور جامع برای حاضرین سخنرانی نمودندو همچنین به پرسشهای حاضرین پاسخ دادند که به حضور علاقه مندان تقدیم میگردد .

حاضرین در جلسه : بانوان : پریسا حسین پور، جمیله بدیرخانی، سپیده صفری، نازنین اقا سید هاشم، الیه رحمانی، ریحانه خیر اندیش، لیدا اشجعی اسالمی، مریم مرادی، عابده کدخدایی، و اقایان: گلمراد مرادی، کاویانی، ابراهیم حسینی، تقی صیاد مصطفی،حمیدرضا تقی پور دهقان تبریزی، هادی زارع، عبدالخالق امیری، سامی امیری، امیر مرتضی قوچانی پور پسندیده، نیما کاظمی نژاد، مصطفی خدا کرمی، مهدی موسوی، امیر بیگزاده، سعید محمدزاده، محمد دهقانی،سعید کامیاب پور، سامان راکی، محمدرضا برزگر، و جمشید غلامی سیاوزان .گزیده ای سخنان اقای دکتر گلمراد مرادی : تاریخ یارسان به 4 بخش از بعد از اسلام شروع میشه که دوره اول به زمان علی ابن ابیطالب برمیگرده، و اعتقاد بر این دارند که انسانها هزار بار در جسم و روح دیگر به دنیا خواهند آمد. یارسان جهان را به 12 هزار سال تقسیم کرده است و 3هزار سال اهریمن حکومت خواهد کرد و 3هزار سال اهورا مزدا و 3 هزار سال در حال سعود هستند و 3 هزار سال غلبه اهورا مزدا بر اهریمن هست. و زندگی بعد از 12 هزار سال برمیگرده به روز اول. از زمان علی که زات خدایی در آن وجود داشته تا زمان شاه بشیرلرستانی که در قرن پنجم هجری بدنیا اومده یعنی 406 هجری قمری بدنیا آمده و 467 هجری قمری غیبش زد و به دریا رفته.. بنابراین همزمان بوده با اواخر سلطنت غزنویان و اوایل سلجوقیان.   از دوره ی بنیانگذار جهان تا دوره ی علی، شریعت بوده و از دوره شریعت تا دوره شاه بشیر لرستانی طریقت بوده و از دوره شاه بشیر لرستانی تا سلطان سحاب دوره ی معرفت بوده، و دوره سلطان سحاب دین یاری بوده و سلطاب سحاب در آن زمان بود که دین یاری را آشکار کرد. و سعی کرد دستورات دینی رو در کتابی به نام دفتر مقدس که از قدیم تا کنون هیچ گاه اجازه چاپ نگرفته را به چاپ برساند. و از دوره ی سلطان سحاب تا دوره ی سید مراقه که در قرن 19 میلادی بوده را دوره ی حقیقت میگویند.و بنابراین دوره ها تقسیم میشوند از نظر فلسفی و از نظر تاریخی.

از نظر فلسفی: طریقت معرفت و حقیقت بوده و از نظر تاریخی از دوره ی علی ابن ابیطالب و آمدنش به ایران شروع شده. از دوره ی سلطان سحاب مسئله نوشتاری آغاز میشه و سلطان سحاب دستور راز و نیاز و عهد و پیمان میده که در کتاب مقدس یارسانی ها نوشته شده.  و کتاب مقدس یارسانی ها به نام دیوان الدوره هست و دفتری هست که 40 تن آن را نوشته است. پدر سلطان سحاب مسلمان بوده؟ سلطان سحاب سال 1270 میلادی بدنیا آمده و سال 1401 میلادی از دنیا رفته... و در واقع بیش از 130 سال عمر کرده سلطان سحاب به یاران و کسانی که پیروی او هستن یاد میده که انتقام جو نباشند و و حتی اگر کسی برادرتان را کشت شما ببخشید. و اگر در حال شما یارسانی ای را ببنید که انتقام جو و خشمگین باشد این را از اسلام و یهودیت برگرفته است. اما کسانی که اهل حق و یارسانی واقعی هستند اهل انتقام جویی نیستند. مبنای دین یاری بر 4 چیز است: یاری 4چیز است که باید بجا آورد.. یکی راستی و یکی پاکی و یکی نیکی و یکی دیگر ردا یعنی احترام به دیگران هست. و در کل یارسانی ها آدمهای صلح دوستی هستند.

 

جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق هنر و هنرمندان مورخ 17 یونی

امیر صابرپور

جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق هنر و هنرمندان مورخ 17 یونی 2016 با همت و تلاش اعضاء در ساعت 8 شب برگزار گردید .  حاضرین در جلسه : بانوان مونیکا قریشی ، فاطمه قادری فرد و آقایان علیرضا تاراج، محمد حسن همتی، اشکان صادقی ، علی گلی، علی تبریزی، امیر صابرپور و بهروز خسروی برگذار گردید. 20   مای روز جهانی پناهنده: با سلام عرض ادب خدمت حاضرين در جلسه در تقویم سال ٣٠ خرداد ( ٢٠ ژوئن ) روز جهانى  پناهنده ،روزى است كه سازمان ملل متحد تلاش مى كند به جهانيان ياد آورى كند كه ميليون ها انسان پناهجو مجبور به ترك وطن  وخانه هاى خود شدند و با چه مشكلاتى روبه رو هستند . اين روز بين المللى ياد آورى مى كند افتخار و شجاعت و قدرت عزم و اراده زنان و مردان و زنان و كودكان كه مجبور به ترك وطن خود هستند و به خاطر آزار و شكنجه، جنگ و خشونت و  نمى توانند  بدون مواجه  با آسيب به خانه ها ى خودشون بر گردند .پناهنده و مهاجر كه خيلى ها در لفظ و گفتگو با آن اشتباه مى كنند كاملا با هم فرق مى كند .

پناهنده به كسى گفته مى شود كه به دنبال حمايت بين المللى از همه چيز خود صرفه نظر مى كندو به قصد امنيت جانى محل زندگى خود را ترك مى كند . ولى مهاجر به كسى گفته مى شود كن به قصد زندگى بهتر با برنامه ريزى اقتصادى جديد كشورى رو براى زندگى خود انتخاب و مهاجرت  مى كند .

در سراسر دنيا در گيرى هايى مو جب  شده كه تعدادزيادى از مردم وطن حور را ترك كنند كه در حال حاضربيش از 50 ميليون نفر به دليل جنگ وخشونت آواره مى باشند حدود 33 ميليون نفر در وطن خودشون آواره هستند و17 ميليون نفر اغلب در كشورهاى همسايه پناهنده شدند وبسيارى از در گيرى ها اينقدر طولانى مدت حل نشده باقى مونده كه معنيش اين است كه افراده آواره توانستند به كشور خودشون بر گردند صدها هزار نفر از أفغانستان، كامبيا، جمهورى دموكراتيك، سومالى و سودان و ايران به زندگى در تبعيد ادامه مى دهند و برخى چندين سال است و خيلى از آنها بيش از چندين دهه و حتى بعضى چند نسل است كه در تبعيد زندگى مى كنند .حتما نبايد در كشورى جنگ و خونريزى و نا امنى باشد تا پناهنده داشته باشد در خيلى از مواقع عدم امنيت براى انسانها وقتى ايجار مى شود كه عدم آزادى و هر گونه نقض حقوق بشر إيجاد ميشود و باعث مى شه افراد براى حفاظتاز جان خودشون به كشور هاى ديگر پناه ببرند اعلاميه جهانى حقوق بشر يك بيمان بين المللى است كه در مجمع عمومى سازمان ملل متحد در تاريخ١٠ دسامبر ١٩٤٨ در پاريس به تصويب رسيده است اين اعلاميه نتيجه مستقيم جنگ جهانى دوم بوده و براى اولين بار حقوقى كه تمام انسانها مستحق آن هستند  به صورت جهانى بيان  مى دارد ، اعلاميه مذكور شمال ٣٠ ماده است كه به تشريح ديد گاه سازمان ملل متحد در مورد حقوق بشر مى پردازم مفاد اين اعلاميه حقوق بنيادى مدنى ،فرهنگى ،اقتصادى ،سياسي ، اجتماعى را كه تمامى افراد بشر در هر كشورى بايد از آن بر خوردار باشند را مشخص كرده است .

ماده ١٣ : اعلاميه جهانى حقوق بشر ١-هر كس حق دارد كه در داخل هر كشورى   آزادانه عبور و مرور و محل اقامت خود را انتخاب كند  .   ٢-هر كس حق دارد هر كشورى از جمله كشور خود را ترك كرده يا به كشور خود باز گردد.

كميسيون هاى عالى سازمان ملل متحد با نام هاى مختلف از جمله ( يو ان ) از زير مجموعه هاى سازمان ملل اينكه دفتر آن در شهر ژوئن سوئيس قرار دارد به منظور محافظا و حمايت از پناهندگان و يارى رساندن به بعنوان جايگزين سازمان بين الملى پناهندگان و اداره كل نجات و توانبخشى سازمان ملل تاسيس شده و مهمترين وظيفه ش رهبرى و هماهنگى نمودن فعاليت هاى بين المللى جهت محافظت و  و رفع مشكلات پناهندگان در سراسر جهان است و بر اساس منشور عالى پناهندگان و جستجوى پناهنده مأمن مطمئن در يك كشور ديگر هستند امكان بر گشت داو طلبانه به كشور حد را با سكونت در يك كشور ديگر بر خوردار باشند اين سازمان بى طرف بوده كه حمايت و كمك خودرا براى رفتى نيازهاى پناهندگان بدون تو جه به نژاد -جنسيت و دين و ديدگاه هاى سياسى آنها انجام مى دهد .اهميت ويژه اى به نياز هاى كو دكان داده و همچنين براى ارتقاءكسب حقوق برابر براى زنان و دختران تلاش مى كنند يكى از كشور هايى كه تعداد زيادى پناهنده دارد كشور جمهورى اسلامى ايران ا ست كشور ما دومين مشور پناهنده پذيرايي در دنياست و در حال حاضر با وجود خروج بسيارى از پناهندگان هنوز حدود يك ميليون پناهنده دارد ،ولى آيا وضعيت اين پناهنده ها در كشور ما به چه صورت است ؟ قوانين سازمان بين الملل تا چه حد براى آنها اجرا مى شود؟چقدر بن تعهد خود عمل مى كنند ؟ نقض حقوق پناهندگان به نوعى نقض حقوق بشر است و ما كاملا واقف به  اين مورد هستيم كه در كشور ما حقوق بشر نقض مى شود در إيرا ن همانطور كه مى دانيد إعدام ،اختلاص ،كودكان كار, عدم آزادى بيان و مذهبى عقيده و زندانيان سياسى همه از موارد نقض حقوق بشر  در ايران است . متاسفانه امروزه ستم و تجاوز به حقوق انسانها با توجه به در گيرى هاى خاورميانه بيشتر شده تا جايى كه موجب فرار يا حتى پناهندگان به كشورهاى ديگر مى شود رفتار هاى غير انسانى با اين افراد در صدر أخبارها قرار دارد ويكى از موضوعات مهم ر حقوق بين الملل ،حقوق پناهندگان است.مسئول اين حقوق از نطر اجرائى كنوانسيون هاى چهار گونه ژنو و كميته بين المللى صليب سرخ است .صمن اينكه سازمان ملل براى پناهندگان آن نيز مسئول رسيدگى به وضعيت فرار و اجبارى ناشى از تعقيب و نا امنى پناهجو مى باشد حال با توجه به بوجه اى كه سازمان ملل به كشور ميزبان پناهجو مى پردازد ، وظيفه ى  آن كشور پس از دريافت اين بودجه چيست ؟ دولت ميزبان موظف است در راستى عملكرد مهرز با پناهجويان گام  برداشته و ضمن اجراى تصميمات متحده و مصوبات كميته  اجرايى كمسيون سازمان ملل استانداردهاى رفتارى با پناهندگان را رعايت كرده و در نحوه رفتار با پناهندگان همه قوانين را رعايت كند.

حال بررسى مى كنيم در مقابل حقوق و مزايايى كه پناهندگان از كشور ميزبان دريافت مى كنند .مكلف به چه تعهدات و انجام و ظايفى هستند ؟

وظيفه اصلى كه خَر پناهنده دارد ابن اين مه خودرا با مقررات و قوانين كشورى كه در آن پناه مى آورد تطبيق دهد و قوانين و مقررات آن كشور را رعايت كند .

با توجه به اطلاعاتى كه در خصوص پناهندگى و حقوق ووظايف پناهجو و اختيارات آن واقف شديم .

بررسى مى كنيم حقوق و اختيارات    ١-اجازه اقامت مهمترين اثر حقوقپناهندگى و دراين مورد بايد با پناهنده مساعدترين رفتار بايد انجام شود . 

٢-آزادى رفت و آمد ،صدور دفترچه اقامت ،يعنى پناهنده در داخل كشور آزادانه رفت و آمد نمايد. من شخصا در برخورد با افغانى هايى كه از ايران به آلمان اومدند و مشاهداتى كه در ايران از بر خورد با افغانى ها داشتم و صحبت هايى كه با اين افراد داشتم به اين نتيجه رسيدم كه وقتى اونها به عنوان پناهنده وارد اين كشور شدند و به حقوق  و اختيارات خود واقف شدند در مقايسه با پناهندگى آنها در ايران ديد اونها نسبت به ايران و ايرانى عوض شده خيلى از اونها ازمردم  ايران  و ايران هم عوض شده و به خاطر حقى كه دولت نتوانسته إيجاد كنم مردم هم نتوانستند كمك و يارى لازم رو هم برسونند  .

حق مالكيت يكى از مواردى است كه مورد تاكيد كنوانسيون مربوط به وضع پناهندگان حق تحصيل أموال منقول و غير منقول است .ماده ٣.كنوانسيون مربوط به وضع پناهندگان  حق تحصيل أموال منقول و غير منقول و ساير حقوق قراردادهاى اجاره با پناهندگان رفتارى خواهند كرد تا سر حد امكان مساعد باشد كه باز هم اين حقوق دو كشور ما نقض مى شود بدترين نقاط در شهرهاى كشور ما ودر جاى دور افتاده كه امكان حق تحصيل حتى براى كودكان نيست نباط محروم براى پناهندگان دو نظر گرفته مى شود براى پناهجويان داخل ايران كه باز هم نا عادلانه است .

حق مراجعه به داد گاه بند ٢ ماده ١٦ كنوانسيون مربوط به پناهندگان است .و تضمين هزينه ى دادرسى كه بازهم ما مشاهده مى كنيم و در اخبار ها و اتفاقاتى كه داخل ايران ميفتد در مواردى كه قتل و تجاوز ودزدى به ميان مياد  و پاى اين افراد پناهجو وسط است بدون رسيدگى و دادرسى و لازم حكم صادر مى شود برخوردى با اين انسانها براشون هيچ حقى قائل نمىيشه و عدالت بر قرار نمى شه متأسفانه و يا حقوقى از قبيل بيمه اجتماعى و آزادى مذهب كه چيزى متداول در كشورماست .كه كاملا اين حق نقض مى شود .

هنوز بين شيعه وسنى جنگ داخلى و روانى و عقيدتى است و اين حق در بين افراد تبعه كشور ما هنوز نقض مى شود چه برسد به پناهجو و پناهنده كه اجازه بيان و  و آزادى لازم   ندارد به هر حال اميدوارم روزى در سراسر دنيا صلححو آرامش طورى بر قرار باشه كه حقوق بشرى ما انسانها به شكلى رعايت و احترام گذاشته و اجرا شود كه هيچ انسان آزاده اى در  هيچ نقطه اى از دنيا و جود نداشته باشد كه حقوق اوليه آن نقض شود و در تقويم سال روزى به اسم روز پناهنده و پناه جو كه مفهوم حقى از انسانى ضايع شده باشد نداشته باشيم وودر هيج نقطه اى از دنيا كه كسى وجود نداشته باشد كه حق حيات و زندگى كه حق أوليه آن است به خطر بيفتد و همه در امنيت و آسايش و آرامش با آزادى هاى فردى اجتماعىو تفكر هايى  متفاوت و بارعايت و احترام به حقوق يكدبگردر كنار هم   زندگى خوبى داشته باشند و از حقوق مساوى و با اختيار تام از همه حقوق بشرى بر خوردار باشند .

خانم فاطمه قادرى فرد در خصوص هنرمندان و نویسندگان ایرانی در زندان سخنرانی کردند: روز پانزدهم نوامبر، روز جهانی همبستگی با نويسندگان زندانی است. و هنوز در گوشه کنار دنيا نويسندگانی هستند که در زندان به سر می برند.

يکی از پيگيرترين مدافعان آزادی عقيده و بيان در جهان، انجمن بين المللی  قلم ـ پن – است انجمنی که از آزادی بيان، شاعران ، مقاله نويسان و رمان نويسان دفاع می کند.اين انجمن که مقر آن در لندن است در سال ۱۹۲۱ تشکيل شد اما پس از چند دهه احساس کرد  نويسندگان در پنج قاره جهان با خطراتی همچون زندان و تبعيد و ضرب و شتم مواجه هستند و در مواردی مجبور به سکوت می شوند. در سال ۱۹۶۰ در اين انجمن  کميته ای تشکيل شد  و در آن سالانه پرونده صدها نويسنده زندانی مورد رسيدگی قرار می گيرد. در کنار آن روز پانزدهم نوامبر به عنوان «روز جهانی  همبستگی با نويسندگان زندانی» نام گذاری شد.

روزی که به اعتقاد اکبر گنجی، نويسنده و روزنامه نگاری که خود سال ها در زندان بوده و هم اکنون در امريکا سکونت دارد، می تواند به نويسندگان زندانی اميدواری بدهد.آقای گنجی به رادیو فردا می گوید: «اگر شما به تاريخ بشريت نگاه کنيد می بينيد که انسانها دائما به سوی تمدن و آزادی و دموکراسی پيش می روند و بشر رو به توسعه بوده است.

قطعا نهادهای اين چنينی و روزهای اين چنينی به رژيم های ديکتاتور فشار می آورد که جهت کاهش فشار بر نويسندگان و رعايت حقوق بشر به خود نويسندگان دگر انديشی که به دليل تفاوت و دگرانديشی و دگرباشی زندانی هستند، اميدواری می دهد که دنيا به فکر آنها هستند. به آنها اميد می دهد تا آرمانشان را دنبال کنند. قطعا روی شرايطشان تاثير مثبت دارد اگر به شکل تاريخی به اين مسئله نگاه کنيم می بينيم که روند تاريخ هم حاکی از همين است

بر اساس اطلاعات کميته نويسندگان زندانی انجمن بين المللی قلم - پن -، هر ساله صدها  نويسنده به خاطر بيان آزاد عقايدشان ،  زندانی می شوند  و يا آثارشان مورد سانسور قرار می گيرد  و يا ممنوع القلم می شوند  و همچنی   ده ها نويسنده کشته و يا ناپديد  و تعداد قابل توجهی  نيز تبعيد  می شوند.

در زمينه برخورد با نويسندگان و روزنامه نگاران کشورهای مختلف کارنامه تاريکی دارند. از چين و آذربايجان و بلاروس گرفته تا کوبا  و مکزيک و چند کشور افريقای در اين بين ايران مرکز ثقل توجهات سازمان های حقوق بشری ازجمله انجمن بين اللمللی قلم قرار دارد.

منيره روانی پور، نويسنده ساکن آمريکا، در گفتگو با رادیو فردا، دليل به زندان افکندن نويسندگان در دولت جمهوری اسلامی را مساله نگرانی از انديشه نو می دانداين مسئله فقط خاص نويسندگان نيست. مسئله اصلی اين است که با هر فکر و انديشه ای که يک در ديگری را روی ذهنيت مردم باز کند و کنترل مردم را از دست حاکميت خارج کند، مخالفند.يعنی با هر نوع تغييری مخالفند. طبيعی است که يک نويسنده پيرامونش را می بيند. با جهان خارج ارتباط برقرار می کند و انسان انديشمندی است و يک جهان ديگری را ارائه می دهد.اينها با ارائه جهان ديگر مخالفند. و برای اثبات موجوديت خودشان است که دهنها را می بندند، قلمها را می شکنند و نويسندگان را زندانی می کنند.

به نظر من بدترين کاری که کرده اند اين است که وضعيت انتشار کتاب را به اين شکل درآورده اند. کاری کرده اند که عرصه زندگی بر نويسندگان و دگرانديشان تنگ شود و وقتی زندگی تنگ شود، مجال تجربه نيست و وقتی مجال تجربه نباشد ديگر رويا و ذهنيت آدمها درجا می زند.

اينها با هر نوع تخيلی که مخالف کانون ذهنی خودشان باشد، مخالفند

در سالهای اخير بازداشت بيش از صد تن از نويسندگان و روزنامه نگاران ايرانی، نگرانی جامعه جهانی را بيشتر در پی داشته است.

نگرانی از بازداشت های طولانی با اتهاماتی که بيشتر ابراز عقيده  نويسندگان بوده، اما  دولت به آن عقايد نگاه امنيتی دارد.

 اين نگرانی ها موقعی بيشتر می شود که شنيده می شود برخی از همين نويسندگان زندانی، در زندان به بيماری سخت مبتلا شده يا در اعتصاب غذا هستند و يا از همين اعتصاب غذا و يا در برخی موارد  بخاطر ضرب و شتم جان خود را از دست داده اند.اميد معماريان روزنامه نگار ساکن آمريکا که خود به عنوان نويسنده  تجربه زندان را در ايران داشته، به رادیو فردا می گويد: «مهمترين چالشی که نويسندگان ايرانی در زندان دارند اين است که همان طور که در بيرون از زندان آسايش نداشتند و از حقوق اوليه خودشان به عنوان يک انسان و شهروند برخوردار نبودند که بتوانند حرفشان را بزنند، در داخل از زندان هم مسئولين قضايی و امنيتی بسيارهراس دارند که اينها در هر تماس و کنش و واکنشی با خارج از زندان حرفی بزنند که برايشان هزينه داشته باشد.بنابر اين در داخل زندان ما می دانيم که نويسندگان زيادی از حقوق اوليه خودشان محرومند . از مرخصی خيلی کمتر از زندانيان معمولی برخوردارند. وقت ملاقات حضوريشان خيلی کمتر از ساير زندانيان عادی است.بنابر اين در زندان نگرانی حاکميت از اين که اين افراد باز هم بتوانند حرفشان را بزنند و يا پيامی که دارند و حرفی که دارند را بتوانند مطرح کنند، اين هراس باعث می شود که نويسندگان زندانی از حقوق اوليه خودشان محروم باشند و در وضعيت نامناسبی قرار بگيرند.

و سپس آقای علیرضا تاراج در مورد خوانندگان و نوازندگان زیرزمینی در ایران بشرح زیر سخنرانی نمودند: گزارش بنده در مورد موسیقی زيرزميني در ايران هست رپ فارسی به شکلی از موسیقی رپ گفته می‌شود که به زبان فارسی خوانده می‌شود. این سبک موسیقی اگر چه عمدتاً متأثر از سبک رپ آمریکایی است، اما تمام ویژگی‌های آن را ندارد و برخی خصوصیات آن در رپ آمریکا وجود ندارد. رپ فارسی در اواخر دههٔ ۱۳۷۰ خورشیدی در ایران شکل گرفته و خواننده‌های زیادی به طور زیر زمینی و غیر مجاز در این سبک فعال هستند. در ایران رپکن ها از رپ برای اعتراض به مشگلات اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی و غیره استفاده می‌کنند ولی رپ در موارد بسیار دیگری نیز در ایران خوانده می‌شود.موقعیت رپ در ایران

در چند سال اخیر به تعداد گروه‌های رپ در داخل ایران افزوده شده‌است. همچنین آهنگ‌های فارسی تعدادی گروه رپ‌خوان در خارج ایران نیز از طریق اینترنت در ایران منتشر می‌شود. با توجه به اینکه که اخذ مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای توزیع قانونی تولیدات موسیقایی، برای این افراد عملاً امکان‌پذیر نبوده‌است، و با توجه به فقدان قانونی انتشار الکترونیک و حق کپی رایت آثار، پخش این آهنگ‌ها از طریق اینترنت محدود می‌شوند. اغلب گروه‌های رپ زیرزمینی آثارشان را از طریق وب‌گاه‌ها و وب‌نوشت‌های شخصی به گوش شنوندگان می‌رسانند

تصویری که از موسیقی رپ در ایران ترویج می‌شد گاهی آن را مرتبط با جریان‌هایی نظیر شیطان‌پرستی قرار می‌داد. در ۲۵ مهرماه ۱۳۸۷ برنامه‌ای از یکی از شبکه‌های تلویزیونی ایران پخش شد که به گفته سازندهٔ آن، به بینندگان نشان می‌داد که شیطان‌پرستی رابطه‌ای با رپ ندارد. با این حال، به نظر برخی منتقدان این برنامه در عمل تأثیر عکس روی بینندگانش می‌گذاشت.

گسترش رپ فارسی به طور زیرزمینی و از طریق اینترنت، به ویژه با توجه به این که قسمت عمده‌ای از آثار زیرزمینی سرشار از فحش و ناسزا بود، باعث شد که دفتر موسیقی وزارت ارشاد در مورد اعطای مجوز به آثار این سبک سخت‌گیرانه عمل کند. مدتی پس از این که قطعه‌ای در سبک «رپ-پاپ» فارسی در عنوان‌بندی مجموعهٔ تلویزیونی «خانه به دوش» از یکی از شبکه‌های تلویزیونی ایران پخش شد، دفتر موسیقی وزارت ارشاد در نامه‌ای به سازمان صدا و سیما از پخش ترانه‌ای با این سبک از رسانه‌ای مانند تلویزیون گلایه کرد. در سال ۱۳۸۴ نیز اولین موزیک «رپ-پاپ» فارسی آهنگ منو ببین با هنرمندی داریا و عماد و بهمن فرجی ساخته شد و از رادیوبی‌بی‌سی نیز پخش شد با این حال، در اواخر سال ۱۳۸۵ خورشیدی آلبومی ۸ قطعه‌ای از مجید غفوری با نام «نگو دیره» منتشر شد که در یکی از قطعه‌های آن بخش‌هایی به سبک رپ توسط یاس خوانده شده بود. شایعاتی در مورد مجوز نداشتن این آلبوم یا مجاز شدن موسیقی رپ شکل گرفت که در نهایت با تأیید رسمی مجاز بودن این آلبوم توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران، بر طرف شد.
رابطهٔ حکومت جمهوری اسلامی و رپ فارسی پلیس، صداوسیما در تلاش برای مبارزه با آنچه که «جریان‌های موسیقی ناسالم» می‌نامند، برخورد با موسیقی رپ را در دستور کار خود قرار داد و اقدام به دستگیری عده کثیری از رپ خوان‌های در شهرهای مختلف ایران کردند. تلویزیون دولتی ایران نیز با پخش برنامه‌ای به نام «شوک» اتهامات مختلف را متوجه هنرمندان رپ و هوادارانشان کرد حتی سایتی با نام برگ موزیک که پخش موسیقی رپ را بر عهده داشت مدیران آن توسط سپاه پاسداران دستگیر شدند و به زندان رفتن و سایت توسط نهاد دولتی توقیف شد.در ۱۵ شهریور ۱۳۹۳ پیروز ارجمند، مدیرکل دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، از شروع روند مجوزدهی به رپ در ایران خبر داد که با نام گفتاوازمعرفی خواهد شد.

تهدید گروه‌های موسیقی زیرزمینی توسط پلیس ایران: پلیس امنیت اخلاقی نیروی انتظامی ایران می‌گوید که با برگزار کنندگان کنسرت‌های زیرزمینی برخورد خواهد شد. با این حال هنرمندان و کارشناسان موسیقی ایران در باره"فواید و مضرات" موسیقی زیرزمینی اختلاف نظر دارند.سردار روزبهانی، رییس پلیس امنیت اخلاقی جمهوری اسلامی به خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) گفت از نظر پلیس هر خواننده‌ای که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز فعالیت نداشته باشد، غیرقانونی است و با آن برخورد می‌شود.وی با اشاره به اینکه با خوانندگان "غیرمجاز" چه در روی زمین و چه در زیرزمین برخورد می‌شود، تصریح کرد که پلیس همچنین با آهنگسازان، نوازندگان و کسانی که محل را در اختیار برگزار کنندگان کنسرت‌های زیرزمینی قرار می‌دهند، برخورد می‌کند.رییس پلیس امنیت اخلاقی ناجا افزود: از نظر پلیس ایران هر خواننده‌ای که از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز فعالیت نداشته باشد غیر قانونی است و مورد پیگرد قرار خواهد گرفت.شاهین نجفی یکی از خوانندگان زیر زمینی ایران بود که به موفقیت زیادی دست یافت در شرایطی که رئیس پلیس تهران می‌گوید گروه‌های موسیقی زیرزمینی سعی دارند جوانان را فاسد کنند و با موسیقی خود، به ترویج اباحه‌گری و ارزش‌های مبتذل غربی بپردازند، سال ۱۳۸۹ در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، نشستی با عنوان «بررسی موسیقی زیرزمینی» برگزار شد.افشین داور‌پناه، عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و هنر جهاد دانشگاهی در این نشست با اشاره به اینکه موسیقی زیرزمینی در ایران فقط به سبک‌های پاپ،‌ راک و متال محدود نمی‌شود تصریح کرد: «حتی به موسیقی سنتی که اجازه انتشار پیدا نکند، موسیقی زیرزمینی گفته می‌شود.»

این استاد دانشگاه تولید روز افزون موسیقی زیرزمینی در گروه‌های پاپ، ‌رپ، ‌متال و ‌راک پس از سال ۱۳۸۳، ناشی از تغییر فضای سیاسی‌، افزایش ممنوعیت‌ها در حوزه‌ی موسیقی، افزایش امکانات و فن‌آوری‌ها برای تولیدات موسیقی، ‌میل به تنوع موسیقی به ویژه در جمعیت جوان و افزایش کاربران فضای مجازی می‌داند. آقای داورپناه "پیش داوری و ارائه نظر غیرکارشناسانه" درباره موسیقی زیرزمینی را ناشی از دیدگاه اشتباه مسئولان و سیاست‌گذارانی ارزیابی می‌کند که این نوع موسیقی را با گروه های شیطان‌پرست ارتباط می دهند. «آفت بزرگ موسیقی اصولی»در همین حال سایت اصولگرای "عصر امروز" در گزارشی که روز شنبه ۳۰ اردیبهشت (۱۹‌مه) منتشر کرد، موسیقی زیرزمینی را "آفت بزرگ" برای موسیقی ایران ارزیابی می‌کند.موسیقی اعتراض به شرایط حاکم تلویزیون دولتی ایران از نمایش کنسرت‌های موسیقی خودداری می‌کند با این حال به نظر می‌رسد یکی از دلایل عدم استقبال از محصولات رسمی موسیقیایی تولید شده در درون ایران، تنگناهای ساخته‌ی حکومت و بی‌توجهی رسانه‌ی ملی است. بخش عمده‌ای از آثاری که مجوز پخش از وزارت ارشاد ایران دریافت کرده‌اند، از صدا و سیمای جمهوری اسلامی اجازه‌ی پخش ندارند. همچنین برگزاری کنسرت نیز برای گروه‌های رسمی با دشواری روبرو است.

از سوی دیگر ذائقه‌ی نسل جوان ایران با بخش عمده‌ای از موسیقی‌های مورد تایید حکومت ایران سازگاری ندارد. درحالی که مخاطبان موسیقی سنتی نیز از دیدن کنسرت‌های خوانندگان مطرح این سبک از صداوسیمای حکومتی محروم‌اند.

اما به نظر می‌رسد بر حسب تجربه سال‌های گذشته، اقدامات امنیتی و قضایی در برخورد با موسیقی زیرزمینی ایران چندان موثر نخواهد بود. موسیقی که به گفته محسن نامجو، نوازنده و خواننده مطرح ایرانی، نتیجه نوعی اختلاف نظر قدرت حاکم با گروه‌های موسیقی است.

نامجو این نوع موسیقی را به یادداشت‌های شخصی کسی که نسبت به سیاست های وزارت ارشاد معترض است، تشبیه می‌کند و معتقد است: «هیچ نهاد و ارگان رسمی و غیررسمی نمی تواند جلوی این یادداشت‌های شخصی را بگیرد.»

بهرام با نام مستعار بهرام دیوار یکی از هنرمندان فعال در موسیقی رپ فارسی است که با زمینه شعری سیاسی-اجتماعی خود به شهرت رسید. او از سال ۱۳۸۰ تا کنون در زمینه‌های مختلفی از رپ فارسی فعالیت داشته‌است و جز ستون‌های اصلی و تاثیرگذار موسیقی زیرزمینی ایران به شمار می رود.
در تابستان ۱۳۸۶ آهنگی از بهرام با نام "نامه ای به رئیس جمهور" منتشر شد که در ظاهر امر یک نامه ساده به رئیس جمهور ایران، محمود احمدی نژاد، بود اما در واقع صدای اعتراض یک جوان نوزده ساله بود که در قالب موسیقی رپ فارسی حرفهای نسبتا تیزی را گنجانده بود.این ترانه نقطه عطفی در تاریخ موسیقی رپ فارسی است و از آن به بعد خیلی دیگر از خوانندگان و هنرمندان موسیقی زیرزمینی ایران به نوشتن و خواندن از مشکلات و مسائل سیاسی جامعه ایران پرداختند.از این اثر همچنین به عنوان صریح ترین و سنگین ترین ترانه اعتراضی موسیقی زیرزمینی ایران یاد می شود."بهرام" با این اثر به شهرت زیادی رسید تا جایی که در برخی مجلات اروپایی به نقد و بررسی این آهنگ پرداختند.و چند روزی بازداشت شد و به زندان اوين رفت،بعد از آن موسیقی رپ فارسی بیشتر به سمت اعتراضات صریح و بی پرده پیش رفت. این آهنگ در قالب آلبومی با نام "نوار قلب" به صورت زیرزمینی و در فضای مجازی انتشار یافت و پس از آن فیلم مستندی از زندگی هنری بهرام تهیه شد و مصاحبه هایی نیز صورت گرفت.و خود من به عنوان عضو کوچکی از موسیقی زير زمینی ملقب به (کارو) در ايران مورد آزار دولت قرار گرفتم سال ۸۹ به دليل پخش کردن ۲ترک موزيک اجتماعی اعتراضی به اسم (نقاشی)و(گله دارم ازت) چند روزی بازداشت شدم و پس از آن با دادن تعهد برای فعاليت در اين سبک و اين موضوع شروع به کار در زمينه های ديگر با موضوعات دیگر کردم که باز هم مورد بازخواست قرار گرفتم و در آخر بعد از اين آزار و اذيت و فشارهای دولت و بدتر شدن شرايط مجبور به ترک کشورم شدم

به اميد روزی که در کشور خودم بتوانم آزاد در اين سبک موسیقی فعالیت کنم.

در پایان آقای محمد حسن همتی در خصوص معرفی هنرمندان (استاد فرج علیپور، کمانچه نواز) بشرح زیر صحبت کردند: تنها حلقه اتصال نسل کمانچه نوازان عصر علیرضا حسینخانی، پیرولی کریمی، قوچعلی راچ، همت علی سالم با نسل جدیدی که امروزه کمانچه می نوازند فرج می باشد وقتی در ملودیهای اکثر هنرمندان کمانچه نواز کنونی سیر می کنیم این مهم کاملا ملموس است که فرج علي پور یگانه عاملی بود که توانست این حلقه مفقوده را ترمیم نماید

استاد فرج علی پور در سردترین ماه سال 1338 در دیار کوه و کمانچه و بلوط یا «همان خرم بهار» پابه عرصه وجود نهاد از اوان کودکی ساز افسانه ای قوم لر یعنی کمانچه را بدون استاد بدست گرفت، به آسانی آن را آموخت، شیرین نواخت و محشر به پا کرد، در نوجوانی سمت استادی پیدا نمود، بر نواختن این ساز و در کمال فروتنی اما بسیارجسورانه یکه تاز میدان هنر نمایی شد.

به شیوه ای نو ساز نواخت که خیلی زود ( نماد و سمبل موسیقی لرستان را با تایید اکثریت اساتید و پیشکسوتان این رشته هنری از آن خود ساخت). از زیر بار سنگین سمبل موسیقی لرستان بودن شانه خالی نکرد و بدین سبب موسیقی این دیار، را در بیرون از مرزهای جغرافیایی استان به عرصه نمایش گذاشت.

استاد به این هم بسنده ننمود بلکه خارج از سرحدات ایران زمین با توانمندی و جسارت و استفاده از تمامی توش و توان خود واگویه های اساطیری موسیقی قوم لر را با کمانچه دست ساز خود در اروپا و آسیا و حتی تا قاره اقیانوسیه به جهانیان شناساند. در این میادین عرضه هنر نمایی بود که تمامی منتقدان حیرت زده و انگشت به دهان مات و مبهوت این همه شایستگی و استعداد بالقوه شدند. که در کوتاه ترین زمان ممکن توسط فرج و بصورت بداهه بالفعل تبدیل می گردد و به خاطر این ویژگی ها «لطف ساز فرج» دوصد چندان می شود و به لحاظ همین حسن سلیقه و مهارت در شیوه نوازندگی استاد در موسیقی لری ، نقطه عطفی از نوازندگی جدید در لرستان پدیدار گشت که با جرات می توان گفت فرج سبکی مخصوص به خود دارد که لازم است به نام “سبک فرج” نامیده شود.

در دستاوردهای ارائه شده استاد علي پور خصوصاً در سالهای اخیر نگرشی دارد بر آثار هنری نه چندان دور در زمانی که وادی موسیقی محلی و مقامی لري چهره های بی بدیلی در هنر نمایی و اثرگذاری بخود دیده بود. هنرمندان گمنام و بی توقعی که کلاس هنر را در مکتب بزرگان خانواده آموخته بودند بی هیچ مددی از ادیبان موسیقی مدرن و کلاسیک.

اما همین هنرمندان گمنام چه زیباتر می نواختند از مدعیان کلاس رفته و دوره دیده در مراکزآکادمیک. و شگفت انگیز تر اینکه تنها منابع قابل دسترسی و کانون قدرت آنها جهت اوج گرفتن در آسمان موسیقی لرستان ، تنها انتقال سینه به سینه و نسل به نسل بود و لاغیر، و بسیار قابل توجه تر اینکه بعد از گذشت سالیان متمادی در می یابیم بیشتر آثار ارائه شده این اساتید در راستای یک هدف بوده و آنهم بیان یک نوستالژی واقعی، از ناکامی ها و شکست های متوالی در عرصه های مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، زاگرس نشینان صبور و قانع که تابلوی تمام عیار هستند از همه کاستیها و عقب افتادگیها که سایر اقوام کشور هرگز با چنین چالشهایی مواجهه نگردیده اند. در چنین شرایطی هنرمندان گمنام لرستان، با استفاده از تمامی داشته های ذهنی و فکری خود روایت گر آرزوی شادگامی و دست یابی به موفقعیت های این قوم ، بودند که هیجوقت نتوانست به مراد دلخواه خود برسد. و هنوز هم کاوشگران اجتماعی درنیافته اند، چرا سربداران قوم لر و دلاور مردان بی همتای آنان هرگز به افق آرزوهای خویش دست نیافتند که بعد از سالیان سال هنوز هم فریاد بر می آوریم :

« دسم بیر بنارم سخته ، سرا بناری هماری تخته »

اما تا رسیدن به سر منزل سعادت تختی چقدر باید رفت؟ تا کجا؟ تا چند؟ وچون اینگونه بود فرج بخوبی دریافت که قوم لر موسیقی و زیستن را با هم آمیخته و هر کدام را بدون دیگری، یارای زیستن نشاید. وقتی این دو مقوله مکمل همدیگر می گردند فرج بایستی احساس مسئولیتی مضاعف می نمود! و نمود! و چون این رسالت عظیم را بخوبی فهمید که سرودن و نواختن برای خوب زیستن مردم شیوه بزرگان موسیقی لرستان بوده.

تکانه ای ماورایی بر جسم و ذهن خلاق وی وارد شد که کار و تلاش در کنار زندگی. به پشتوانه ای معنوی و تقویت کننده ای قوی « وام دار ابدی » است بنام موسیقی. و اگر غیر از این باشد آنوقت زندگی برای مردم لر بسیار سخت است و ناشکیبا. وقتی که تن رنجور و دستان پرتوان خنیاگران این دیار برای دست یازیدن به آخرین های هنر زمانه خود رنج های زیادی را متحمل گردیده. اما بنا به دلایل فراوان و جبر زمانه و سایر موانع اجتماعی هر کدام به طریقی نتوانستند به سر منزل مقصود رسیده و آنچه در ذهن پویا و خلاق خود ساخته و پرداخته نموده بودند را بصورت مستند شنیداری به مردم هدیه نمایند.

طبیعی بود که پر کردن این همه خلاء و جبران تمامی این ناکامی ها و کاستیهای مورد نیاز جامعه را کسی عهددار نبود مگر فرج و لذا استاد برای تکمیل و تکامل این زحمات نیمه تمام و ادامه راه « پرفراز و نشیب » پویندگان دریای بیکران موسیقی سنتی و مقامی لری ، آرشه بر زمین افتاده اسطوره های موسیقی لرستان را با کالیفین تازه ای صیقل داد تا بتواند جانشین بحق بزرگان موسیقی فولکلوریک لرستان باشد. اما چگونه استاد و سایر هنرمندان پیش از او ساز کمانچه را انتخاب نمودند؟ که این خود مشمول گستره های فراوانی می گردد، که شاید درحوصله بحث ما نمی گنجد، لاجرم با توجه به بضاعت خود بسنده می کنم به مختصر توضیحاتی در این خصوص که امید است مورد قبول اهالی موسیقی و دوستداران آنها واقع گردد.بدون شک تمامی زاگرس نشینان براین باورند که ساز کمانچه برجسته ترین هنرها و مقبول ترین و مالوف ترین آلات موسیقی در این میانه است. زیرا تمامی شهروندان، ایلات و عشایر و ساکنین دیار قلل سرافراز زاگرس با شنیدن صدای کمانچه گویی نیرویی اهورایی در روح آنان می دمد و این بهترین بهانه بود برای اکمل نمودن زحمات نیمه تمام پیشکسوتان ناکام این ساز و ظهوری مبارک و متعهدانه در جهت پاسخگویی به یک ضرورت تاریخی و اجتماعی در لرستان که استاد علی پور از ذوق و استعداد خود یاری جست و به یک دستاورد بزرگ دست یافت. از ابتداء شروع نمود اما بصورت اعجاز انگیزی به بی نهایت رسید و هنوز هم می رود که فتح کند فردا را و به زانو در آورد قلل ناهموار را تا مرتبه سرافرازی! فرج کمانچه را چنان ذلال و شفاف می نوازد که تغییر علامت های طولی و اکتاوهای بالا و پایین در ملودیهایش بسیار وسیع و ماهرانه است. و از آنجا که به مانند سلف خود نواختن برای مردم را برگزیده مقام ها و گوشه های ملودی موسیقی لری را چنان با پنجه های افسانه ای و آتش سینه سوزان خود تفت داده که گویی همیشه و با هر نواختن وی بهار می آید و شقایق های وحشی سر از کاسه خود برون می آورند حتی اگر زمستان باشد و ماه تولد استاد که «دی» است و سرمایش سخت بی رحم است.

استاد بر ذره ذره موسیقی فولکلوریک به خوبی مسلط است و گنجینه ای عظیم و غنی از مقام های موسیقی را در حافظه بسیار قوی خود دارد. علاوه بر این به خاطر ویژگیهای منحصر بفرد فرج دارای جایگاه ویژه و ممتازی نزد توده مردم است چرا که مردم لر قدردان هنرمندان هستند و دوست دار آنها.

و همین حس متقابل باعث گردید که استاد آنچنان موسیقی لری را جلاء داده، و نورانیتی تازه به آن ببخشد که اهل فن هنوز هم دوره می کنند « شب را» و «روز را» و «هنوز را». اما این همه استعداد و توانمندی بر درخت تناور موسیقی لری به بار نمی نشست چه اینکه به نظر نگارنده با تمامی این اوصاف و نقش پررنگ فرج در موسیقی لری که با خلق هر دستاورد تازه ای « ولوله ای » در میان مردم ایجاد می کند که هیچ پدیده اجتماعی قادر به رویارویی با آن نخواهد بود بدین سان بایستی پذیرا باشیم همانطوریکه اشاره شد پشتوانه اصلی و یکی از مهمترین عوامل شیرین نواختن هر نوازنده ای جدا از تمامی استعدادها. توده مردم و شنوندگانی هستند که همیشه تشنه شنیدن نواهای روح بخش و مسیحایی هنرمندان بزرگی همچون علی پورها بوده و هستند.

در این رهگذر تاریخ فرج یک مسئولیت مهم تری را نیز عهده دار شد زیرا وقتی بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران که تقریبا موسیقی لری دچار یک دهه سکوت گردید این دین بزرگ نیز برگردن استاد فرج علی پور افتاد که هماره با زخمه های شبانه اش عاملی باشد برای روشن نگهداشتن چراغ موسیقی اصیل و به جا مانده از اعصار گذشته. علاوه بر ویژه¬گیهای فوق تنها حلقه اتصال نسل کمانچه نوازان عصر علیرضا حسینخانی - پیرولی کریمی - قوچعلی راچ ، همت علی سالم و تمامی هنرمندان (دهه 40 و 50 ) با نسل جدیدی که امروزه کمانچه می نوازند فرج می باشد و این نقش عظیم به هیچ وجه قابل کتمان نیست وقتی در ملودیهای اکثر هنرمندان کمانچه نواز کنونی سیر می کنیم این مهم کاملا ملموس است و قابل اذعان که فرج علی پور یگانه عاملی بود که توانست این حلقه مفقوده را ترمیم نماید و شرایطی بوجود آورد که در آثار ارائه شده هنرمندان جوان همان ملودیهای قدیمی مجدداً ساخته و پرداخته شوند و نقطه اتصالی باشند بین ملودیها، تصنیف ها و آهنگهای استادانی که از آنها یاد شد. اما تکمیل شده توسط فرج و پردازش شده به سبک سیاق خالق فعلی آنها. یعنی هنرمندان جوانی که کمانچه می نوازند خود به خوبی آگاه هستند که از نوازنده های دو دهه 40 تا 60 به بعد بی بهره نبوده اند. و اما در گستره فنی و تکنیک کمانچه نوازی وقتی در آثار فرج تفحصی می کنی و شاید هم کمی ژرف اندیشی به خوبی در می یابیم که توجه استاد به مولفه های ریتم، ملودی و آهنگها کاملا مشهود است و این نگاه ویژهفرج خصوصا در زاگرس میانی نمایانگر این موضوع می باشند که اهالی این دیار نگاهی عمیق و موشکافانه دارند به لحظه ای که زندگی در آن جریان دارد. به همین دلیل ناخودآگاه، به سمت و سویی کشیده می شوند که در تمامی حالات زندگی با موسیقی عجین باشند و انیس ، حال این حالات « نغمه های عاشقانه باشد یا فریاد از فراغ یار» ، «غم باشد یا شادی» ، «سور باشد یا سوگ» ، « کار باشد یا آسایش» ، «خوابیدن کودکان در گهواره باشد» یا « نغمه های رویائی برای بها دادن به مایملک خود» از قبیل دام و احشام و سایر امورات اجتماعی و حتی رخداد های حماسی و رزمی ومحافل بزمی. با این تفاسیر تمامی این موارد با مسائل حاشیه ای خود نیاز به یک آوانگارد واقعی داشت که جوابگوی تمامی مولفه های مربوطه باشد و لذا یکی از این جلوداران موسیقی لرستان فرج علی پور می باشد که توانست با استفاده از استعداد خارق العاده اش ضمن پاسخگوئی به تمامی این خواسته ها و نیازهای اجتماعی، خود را در ردیف نوادر نوازندگان معاصر در سطح منطقه ای و ملی قرار دهد وحتی فراتر از آنها . چه اینکه به خوبی توانسته است در تمامی آثارش چه در بخش آوازی و تصنیف سرایی و چه در گستره ضربی و شنیداری بسیار زیبا و مثال زدنی آثار جاودانی به یادگار بگذارد و هنوز هم با انرژی فراوان به دنبال خلق تازه های ناشنیده است.

از دیگر مولفه های قابل توجه در پنجه نوازی استاد لمس نمودن وزن، ملودی، درک و احساس ریتم در اجرا است. که از اساسی ترین تبحر و توانایی های فرج می باشد. گرچه مقوله ریتم در موسیقی محلی لری گستردگی و حساسیت خاص خود را دارد و در محدوده دستگاه ماهور نمی گنجد اما فرج با رعایت وزن و ایجاد شکل های ریتمیک توانسته است جزییات و ظرایف را بر دشواریهای مسیر آرشه کشی درموسیقی فولکلوریک لری مستولی نماید که این شیوه از نوازندگی بدون تعمق و شناخت حال و هوای موسیقی سنتی به هیچ وجه قابل تقلید نیست آرشه کشی استاد علی پور بدین شیوه است.

با توجه به اینکه آرشه نقش حیاتی در ایجاد تمام فراز و فرود های آن دارد لذا تنها ابزاری است که چون سرخوشی وشی ماهر وارد میدان می شود و می تواند نوازندگی وی را از فرش تا عرش تحت تاثیر قرار دهد. اصلاً کمانچه نوازی فرج بسیار هوشمندانه و همیشه همراه با نوآوری و ابتکار است و سبک کار استاد به گونه ای است که چون معمولاً ، اول ملودی را می فهمد و بعد اجرا می کند به خاطر رعایت این اصل ، ترنم ساز وی عاری از زاویه بوده و کمانچه کاملاً در اختیار و خدمت اوست.«وقتی بخواهد خوب می گریاند، چو اراده کند شنونده را به وجد می آورد، خیلی سهل و آسان آدمی را به گذشته های دور می برد» و بدون لحظه ای درنگ به فردائی که امروز نگرانش هستیم بازمیگرداند. از دیگر تاثیرات استاد علیپور بر موسیقی سنتی لرستان همنوازی و همسرائی با هنرمندان صاحب نام استان می باشد که اگر این چنین اتفاق مبارکی رخ نمی داد شاید بسیاری از هنرمندان خیلی زود به بن بست رسیده و یا نمی توانستند به راحتی ساخته های صوتی و نیزآوازها و تصنیف سرائی های خود را به آسانی و بدون وجود کمانچه فرج تکمیل و به مردم عرضه نمایند بایستی پذیرا باشیم وقتی سازی با گستره فراوان همچون کمانچه آنهم توسط فرج به صدا درمی آید خود به تنهایی یک ارکستر تمام عیار است که کمتر کسی تاکنون این توانمندی را داشته است و همین قابلیت در نواختن ساز باعث گردیده که بسیاری از هنرمندان با ذوق استان با ” مدد” از این «چند قطعه چوب سحر آمیز در انحصار فرج» خلاء خود را در سرایش آوازها و تصنیف ها پر نمایند. این گفته ها مبین بحث مهمی تحت عنوان لازم و ملزوم هم بودن نوازنده و خواننده است چه اینکه اکثر هنرمندان استان از ابتدای شروع فعالیت هنری تا رسیدن به سکوهای افتخار آمیز سر بلندی در مقوله های مهمی همچون اجرای ترانه، آواز، تصنیف، آهنگ سازی، تنظیم و تدوین آثار هنری خود «مدیون» قابلیتها و توان مندهای استاد فرج علی پور هستند و این پدیده نیز همانند سایر شگفت آفرینی های استاد قابل کتمان نخواهد بود و چنانچه دوستان اهل فن ادعای غیراز این داشته باشند جفایی است درحق سمبل موسیقی لرستان. آرشه فرج در عین گیرایی و لطافت از تکنیک و شیوه منحصر بفردی برخوردار است که حتی بسیاری از کمانچه نوازان ملی از این شیوه آرشه کشی اقتباس می نمایند. چو اینکه اهالی فکر و اندیشه و دوستداران موسیقی خصوصا شنوندگان ساز کمانچه در جشنواره کمانچه نوازان لرستان این اتفاق مهم را به وضوح مشاهده و با احساس تمام به گوش خود شنیدن و به زیبایی پسندیدند و استاد توانمندی همچون جناب علی اکبر شکارچی براین مهم صحه گذاشت و این موضوع را تایید و اظهار نمود، فرج یعنی سمبل موسیقی لرستان، فرج یعنی منتهی الیه ساز افسانه ای قوم لر، که امید آن می رود استاد با زحمات طاقت فرسا اما بیش از پیش و شنوندگان آثارش دوصد چندان از وی بخواهند که بنوازد سوزهای درونی دل قومی را که دوست ندارد بوق ترمپیت بدمد در سرای آنها و براین باور باشند که هنوز علی خان شفایی - علیرضا حسین خانی – پیرولی کریمی – همت علی سالم – شاه حسن بنیادبان – رحمان زعفری و سایر هنرمندان فقید زنده اند و خوشتر از همیشه می نوازند پس دوستداران موسیقی لرستان از استاد می خواهند. فرج جان بنواز سوزهای درونی دل را بنواز بنواز هر شب دل غمستان است. بنواز که در شام غم ، صبح امیدی مرا

 

گزارش جلسه ماهانه نمایندگی سوئد 27 مای

کبری الیاسی

با سلام و خسته نباشید جلسه ماهیانه نمایندگی سوئد با حضور تعدادی از اعضای کانون دفاع از حقوق بشر در ایران در تاریخ 27 مای 2016 در پالتاک برگزار گردید که شرکت کننده ها در این جلسه عبات بودند از: خانمها لیدا اشجعی، آتنا دولتخواه، مریم مرادی، پریسا حسین پور،آقایان جمشید غلامی، امیر صابرپور، منوچهر شفائی مسئول و منشی جلسه: خانم کبری الیاسی

در ابتدا خانم زرین تاج الیاسی درمورد زنان سرپرست خانواردر ایران صبحت کردند ،سخنران دوم خانم درسا دره شوری در زمینه کودکان کار در ایرن سخنرانی خود را ارائه نمودند و در پایان خانم دلارام دره شوری در رابطه با دختران فراری صحبت نمودند.

زنان سرپرست خانواده به زنانی اطلاق میشودکه بدون حضورمنظم یا حمایت مالی یک مرد ، سرپرستی خانواده را به عهده دارندومسئولیت اقتصادی خانواده را خود به دوش میکشند.

علل پیدایش زنان سرپرست خانوار: فوت همسر،طلاق،زندانی شدن همسر،اعدام همسر،از کارافتادگی همسر،اعتیاد،مهاجرت،ازدواج نکردن دختران، که طلاق و فوت همسردوعامل عمده رشد زنان سرپرست خانوار است .یکی دیگر ازدلایل گسترش پدیده سرپرستی خانواده توسط زنان وجود این گرایش فرهنگی و سنتی است که از یکسو مردان بی همسربه ندرت به همسر گزینی از بین زنان بی همسر روی اورده و به دلایلی چون عدم قبول مسئولیت معاش فرزندان انان و میل به ازدواج با دختران دوشیزه به سراغ این گروه نمیروند.   خبرگزاری مهردرتیرماه سال گذشته خبر ازدومیلیون وپانصدهزارزن سرپرست خانوارداده است.براساس واحداماردفترامورمشارکت زنان حدوداٌ12 درصدخانواده ها توسط زنان اداره میشود.به عنوان اسیب پذیرترین وبی یاورترین قشرجامعه مشکلات زیادی دارند که که بطورکلی میتوان در چهار دسته عمده تقسیم بندی کرد.

1- مشکلات اقتصادی: از مهمترین دلایل فقیر بودن زنان سرپرست خانوار،کم توجهی دولت وفقدان سیاستهای تامین اجتماعی جامع ومستمری است که این خانواده ها را مورد حمایت قراردهند.با شرایط فعلی درآمدهاوهزینه ها، بسیاری ازخانواده ها یی که دارای سرپرست هم هستند،با وجودچندشغله بودن،توانایی تامین نیازهای زندگی از جمله مسکن را ندارند.

دستمزد کمترزنان نسبت به مردان،فقدان حمایت مورد نیازوعدم تناسب کمک هزینه های دریافتی از مراکزحمایتی باعث میشودکه درخیلی مواردکودکان خود را ازتحصیل منع کنند وبه بازارکاربفرستند.

2- مشکلات اجتماعی و فرهنگی: فقرفرهنگی جامعه ودیدگاه های تعصب آلود وغیرمنصفانه نسبت به زنان سرپرست خانوارومحکومیت به زندگی در زیرسایه سنگین نگاه دوستان وآشنایان از جمله مشکلات پیش روی این قشر آسیب پذیراست.به طور مثال پیامدهای فرهنگی ناشی از طلاق ،شرمساری بعد ازآن وعدم پذیرش ازدواج مجدد توسط جامعه موجب میشود این دسته اززنان  سرپرست خانواردر روابط اجتماعی خودبادیگران منزوی وگوشه گیرشوند.

پایین بودن میزان اعتماد به ویژه  درجنبه های اخلاقی ورفتاری برای مشارکت زنان سرپرست خانواردر محیط بیرون ازخانه از دیگرزمینه هایی است که در سطح کلان گریبانگیر این دسته از زنان است.

3-مشکلات روحی وروانی: تحقیقی که بهزیستی استان تهران با همکاری معاونت پژوهشی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی انجام داده ، نشان میدهد که زنان سرپرست خانوار نسبت به سایر زنان میزان استرس بیشتری را تجربه کرده ودر مقابل از کیفیت زندگی پایین تری برخوردارند،همچنین از نظر روانی در وضعیت به مراتب بدتری نسبت به دیگر زنان قرار دارند وعمدتا یکی از علائم بیماریهای روانی مانند افسردگی،اضطراب،وسواس،پرخاشگری در انها دیده میشود. روانشناسان مجموعه مشکلات اقتصادی،فرهنگی وتربیتی فرزندان را باعث آسیب پذیری عاطفی این زنان برشمرده اند.ترس،نگرانی از آینده مبهم ونامعلوم خود وفرزندان زمینه های ایجاد استرس، خود کم بینی و پایین آمدن اعتماد به نفس درآنان وافراد تحت تکفل انان به چشم میخورد.

4-مشکلات تربیتی فرزندان: زنان سرپرست خانواربه جهت مشغله فراوانی که در خصوص فراهم آوردن وسایل معیشت خانواده متحمل میشوند،اساساً وقت کافی برای تربیت فرزندان و توجه به مسائل موثر پیرامونی آنها از جمله نوع گروه دوستان و همسالان و وضعیت تحصیلی آنها ندارند.آنان با بر دوش داشتن وظیفه ی پدری، عموماٌ از عهده ی هر دو نقش به خوبی برنمی آیند،چرا که فرزندان پسر نیاز به الگویی همانند و همجنس دارند،دختران نیز نیازمند برقراری و داشتن رابطه عاطفی با پدر خود هستند،فقدان پدر به طور طبیعی فرزندان را با کمبودهای تربیتی و عاطفی مواجه می کند و تلاش های مادر قادر به جبران همه ی این کاستی ها نخواهد بود.فرزندان این خانواده ها به طور بالقوه در معرض مسائلی مانند کار کودکان در مشاغل سیاه و غیررسمی، بزهکاری اجتماعی، محرومیت از تحصیل و سوء تغذیه قرار میگیرند.

راهکارهای برون رفت از مشکلات زنان سرپرست خانواده نه تنها از عدم اشتغال مناسب رنج میبرند بلکه یکی از مشکلات اصلی آنها عدم حمایت های اجتماعی است.در ایران این حمایت ها از قدرت پایین برخوردارند. سازمان های رفاهی و خدمات اجتماعی در ایران عبارتند از: سازمان بهزیستی ، جمعیت هلال احمر، یونیسف، و کمیته ی امداد می باشند.در حال حاضر براساس گزارش خبرگزاری مهر یک میلیون و هفتصد هزار نفر زنان سرپرست خانوار تحت پوشش کمیته ی امداد هستند و کمتر از دویست هزار نفر آنان نیز از سازمان بهزیستی خدمات دریافت میکنند در حالی که به دلیل کمبود اعتبار هنوز تعداد بسیاری نتوانستند از امکانات حمایتی این سازمان برخوردار شوند.هرچند این خدمات حتی در بهترین وجوهش نمیتواند پاسخگوی تمام مشکلات آنها باشد. در نهایت این که با ترسیم اوضاع کلی این گروه از زنان انتظار می رود سازمان های دولتی و غیردولتی فعال در حوزه های اجتماعی بیش از پیش به بررسی مسائل ، مشکلات و همچنین پیش بینی ساز و کارهای حمایتی برای توانمند سازی و بستر سازی بیشتر برای اشتغال آبرومندانه و سالم آنان بپردازد.آنچه میتواند به این زنان کمک کند مشاور خانوادگی و تحصیلی، آموزش مهارت های زندگی، آموزش مهارت های بهداشتی، دادن وام هایی برای کارآفرینی،آموزش حرفه ای، تسهیلاتی در زمینه ی مسکن و کمک هزینه های تحصیلی و برنامه ریزی فراغت مثل ورزش،کتابخانه و غیره است.

طبق ماده ی 25 اعلامیه جهانی حقوق بشر و صحبت هایی که در زمینه ی زنان سرپرست خانواده انجام دادیم در ایران این ماده کاملاٌ نقض میشود.با توجه به این که ایران جزو کشورهایی است که اعلامیه ی جهانی حقوق بشر را امضاء کرده است ولی کنوانسیون حقوق زنان در ایران امضاء نشده است میتوان نتیجه گرفت حقوق زنان اعم از (زنان سرپرست خانواده،زنان دارای سرپرست،دختران) به طور عادی در جامعه از جایگاه قابل قبولی برخوردار نیست. به امید این که زنان ایران حقوق خود را بشناسند و در ردیف مساوی با دیگر انسان ها  قرار گیرند.

در ادامه خانم درسا دره شوری در خصوص بررسی پدیده کودکان کار در ایرانکودکان‌ کار و خیابان‌ به‌ دلیل‌ موقعیت‌ اجتماعی خود باید از حمایت‌ بیشتری‌ از سوی‌ جامعه‌ برخوردار شوند.کودکان‌ به‌ دلیل‌ کم‌ سن‌ و سال‌ بودن‌ و عدم‌ نظارت‌ دستگاه‌ها در بسیاری‌ از موارد استثمار شده‌ و بر اساس‌ ارزش‌ واقعی‌ کار خود حقوق‌ دریافت‌ نمی‌کننددر ایران آمار دقیقی از تعداد کودکانی که در بخش های مختلف کار می کنند در دسترس نیست ولی برخی امارهای غیر رسمی تعداد این کودکان را بیشتر از ۹۰۰ هزار نفر برآورد کرده اند، یعنی ۹۰۰ هزار نفری که رسماً ثبت شده اند. در مجموع ۸۰ درصد کودکان خیابانی، کودکان کار هستند که به علت فقر اقتصادی خانواده‌ها، مجبور به کار در خیابان هستند و بیشتر آنها در استان‌های خراسان، تهران، لرستان و کردستان به سر می‌برند. ۹۰درصد این کودکان دارای والدین هستند، ۸۰ درصدشان مهاجرند که ۴۲ درصد آنها از روستاها و شهرهای دیگر کشور و ۳۸ درصد از کشورهای دیگر آمده‌اند و از نظر جنسیت نیز ۷۸ درصد آنها مذکر و در فاصله ۵ تا ۱۸ سالگی قرار دارند.این در حالیست که قانون کار ایران، کار کودکان زیر ۱۵ سال را ممنوع کرده اما کار برای رده های سنی ۱۵ تا ۱۸ سال که که قانون آنها را “نوجوان” می نامد، با شرایطی مجاز شناخته شده است ساعت کار نوجوانان در قانون کار یک ساعت کمتر از ساعت کار کارگران معمولی است و کارفرما حق ندارد کارهای اضافی سخت و زیان آور را به نوجوانان واگذار کند.با آنکه سال ها از تصویب این قانون کار و مقررات ممنوعیت کار کودکان و نوجوانان گذشته اما شواهد نشان می دهد که این قوانین تاثیری در به کارگیری کودکان نداشته است و استفاده از کودکان و نوجوانان در بسیاری از مشاغل نظیر نانوایی، آهنگری و قالیبافی در ایران مرسوم است  مسأله کار کودکان عمدتاً با فقر خانواده ها در ارتباط است؛ کودکان خانواده های کم درآمد و بی بضاعت ناگزیرند که یا با شرکت در کارهای دسته جمعی و یا یافتن کاری در خارج از منزل به نحوی در افزایش درآمد خانواده تأثیر گذار باشند.مهم ترین کار دولت در این خصوص ایجاد هویت برای کودکان،صدور کارت شناسایی و اجازه ی تحصیل در مدارس است،اما در عمل،جز سیاست های نافرجام ضربتی و سرکوبی،گام دیگری برنداشته نشده است.از سوی دیگر عملکرد متناقض مسئولین اجرایی در طرح ساماندهی کودکان خیابانی موجب روزافزون شدن تعداد آنها نیز شده است.به نظر می رسد پدیده ی کودکان کار،نیازمند یک اجماع واحد و تعامل همه جانبه از سوی دستگاه های دولتی و نهاد های اجتماعی و غیر دولتی است.تعاملی می تواند که ماحصل آن شناسایی کودکان کار،ایجاد مشاغل پایدار برای خانواده های آنان،گسترش حیطه ی نظارت سازمان دولتی نظیر بهزیستی و معرفی کودکان به NGOها برا ی حمایت و پوشش باشد.  بعد از خواندن این متن در می یابیم که که با توجه به ماده ی 1 کنوانسیون حقوق کودکان،منظور از کودک فرد زیر 18 سال هست که این اصل در ایران مورد تناقض قرار گرفته است.اگر به ماده ی 6 رجوع کنیم متوجه میشویم  که ایران این اصل را نیز زیر پا گذاشته و هیچ تضمینی برای آینده ی کودکان کار وجود ندارد.

در پایان خانم دلارام دره شوریدر خصوص دختران فراری صحبت کردند: متاسفانه آمار دختران فراری بین 14 تا 18 سال به شدت زیاد و رو به افزایش است.دلیل فرار دختران از خانه و خانوادشان:نداشتن درک کافی و اذیت و آزارو محدود کردن دختران در سنینی که احتیاج به جلب توجه دارند،نداشتن توجه به خواسته هاو نیازهای آنها از جمله مهمترین آنها فقر و اعتیاد و وعده وعید هایی که از غیر به آنها میرسد.دختران قبل از این که از خانه و خانواده ی خود جدا شوند، تصور میکنند اگر از خانواده جدا شوند زندگی بهتری پیش رو خواهند داشت یا فکر میکنند حداقل جایی که در بیرون از خانه و خانواده است شاید باعث شود از شر مشکلاتی که در حال حاضر دارند خلاص شوند، در صورتی که مشکلات بدتری پیش رو خواهند داشت. دختران فراری بعد از فرار جایی برای رفتن ندارند و طبق قوانین جمهوری اسلامی دختر تنها و بدون خانواده و بدون همسر نمیتواند در مهمانخانه ها سکونت داشته باشد. در صورتی که مرد ها و پسر ها در هر سنی که باشند می توانند به راحتی و هر جایی که می خواهند سکونت داشته باشند و این یکی از بارز ترین تبعیض های بین زنان و مردان است که باعث می شود دختران و زنان احساس ترس و ناامنی کنند. این دقیقا ضد ماده ی 4 قسمت 1 کنوانسیون حقوق بشر است که میگوید: اتخاذ تدابیر ویژه موقتی توسط دول عضو که هدف آن تسریع در برقراری مساوات بین زنان و مردان است نباید به عنوان تبعیض به صورتی که در این کنوانسیون تعریف شده، تلقی گردد. و بدون این که این اقدامات منجر به حفظ معیار های نابرابر و مجزا گردد، پس از تحقق رفتار و فرصت های برابر متوقف خواهد شد.

از پیامدهای منفی فشارهای اجتماعی و خانوادگی میتوان به فرار نوجوانان خصوصا دختران اشاره کرد.که در سال های اخیر بسیار شایع شده است. در سال های اخیر پدیده ( دختران فراری) به موضوعی تبدیل شده که در اکثر محافل، مسئولین و کارشناسان امر در پی یافتن راه حلی به منظور جلوگیری از رشد آن در جامعه هستند، چراکه اکثر دخترانی که از خانه فرار می کنند در همان ساعت های اولیه مورد سوء استفاده جنسی قرار میگیرند و این مسئله تنها روزنه امید بازگشت این دختران به کانون خانواده را به ناامیدی تبدیل میکند.

شاید بتوان به جرات گفت ناسازگاری والدین علت اصلی فرار دختران است. طبق بررسی هایی که انجام شده 5 /19 درصد ناسازگاری با والدین، 16 درصد اغفال، 13 درصد عدم امنیت در خانواده، 15 درصد وضعیت اقتصادی، 12/5 درصد طلاق، 7 درصد گرایش به مسائل انحرافی،12/5 درصد ازدواج های ناموفق، 2/3 درصد اعتیاد و 5 درصد مشکلات روانی عامل فرار دختران بوده است. همچنین تحقیقات نشان می دهد که 35 درصد دختران فراری سابقه ی اعتیاد به مواد مخدری چون هروئین و تریاک را دارند. تحقیقات نشان میدهد که 25 درصد دختران فراری هروئین، 28 درصد تریاک، 15 درصد حشیش و 13 درصد سیگار استفاده میکنند. آنچه مشخص است این است که دختران پس از فرار باری تامین نیازهای خود اقدام به سرقت و خودفروشی میکنند،آنان در همین مرحله است که گرفتار باند های فحشا میشوند. اخبار حاکی از آنند که اکثر دختران فراری پس از بازگرداندنشان به خانه مجددا اقدام به فرار میکنند. دخترانی که از خانواده روی گردانده شده و فرار میکنند، بارها از سوی اعضا خانواده خود مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند؛ اعمال محدودیت همچون زندانی کردن و تمسخر و تحقیر کردن موجب میشود که فرد فضای خانه را برای ماندن غیرقابل تحمل دانسته و اقدام به فرار مجدد نماید. طبق آمار 36 درصد دخترانی که از خانه مجددا فرار میکنند از سوی اعضای خانواده مورد سوءاستفاده قرار میگیرند، 33 درصد تنبیه، 6 درصد به گدایی، 13زدرصد به خرید و فروش مواد مخدر وادار میشوند. در 70 درصد موارد والدین مسبب فرار دختران میشوند. جالب است که بدانید سن فرار دختران از 16 سال به 14 سال کاهش یافته است. با وجود آنکه مسئولان سعی دارند با این معضل برخورد نمایند، اما آمار نشان میدهد که پدیده ای به نام دختران فراری رو به  افزایش است در حالی که هرسال 15 تا 20 درصد به آمار قبلی اضافه میشود.

باید توجه داشت جمع آوری و بازگرداندن این دختران به تنهایی راه حل مناسبی نیست تا زمانیکه فضای خانه و رفتار والدین تغییر نکرده باشد تمامی این عملکرد ها بی نتیجه خواهد ماند. اگر کانون خانواده به لحاظ عاطفی از پایه های محکمی برخوردار باشد و دختران نسبت به آنچه که پس از فرار در جامعه آنان را تهدید میکنند آگاه شوند به طور قطع آمار فرار کاهش خواهد یافت. آنچه که پس از فرار در انتظار این افراد است، اعتیاد، فحشا و ولگردی است، بنابراین خانواده ها و نوجوانان باید آگاه بشوند.همچنین میتوان شکاف بین نسل های قدیم و جدید، ازدواج های اجباری و تعصبات افراطی مذهبی تربیتی و از همه مهمتر کم رنگ شدن روابط عاطفی بین والدین و فرزندان را از مهمترین دلایل فرار نوجوانا از محل زندگیشان ذکر کرد. آنچه مسلم است زمانی که دختران فراری از تامین غذا، پوشاک و سرپناه برای استراحت ناتوان شوند حاضر به هرکاری خواهند بود. وجود دختران فراری و سرگردان در خیابان ها،پارک ها و اماکن عمومی افراد سودجو را به وسوسه می اندازد که باتشکیل گروه یا باندی متشکل از جوانان فراری برای اهداف پلید خود اقدام کنند. با شکل گیری گروه های فساد و جذب و اغفال دختران و پسران فراری باند های تبهکار و فساد پس از گذشت زمانی اندک تکثیر شده و هر عضو باند به دنبال تشکیل باند دیگری رفته و به ترتیب جامعه با افزایش این گروه ها رو به رو میشود. بیشتر کسانی که از خانه فرار میکنند به دلیل روابط ناسالم اخلاقی و رعایت نکردن نکات بهداشتی دیر یا زود به انواع بیماری های مزمن و خطرناک نظیر بیماری ها ی مقاربتی دچار میشوند.

در این میان ایجاد یک رابطه ی سالم میان اعضای خانواده، تبعیض قائل نشدن خانواده بین فرزندان، شناخت و آگاهی والدین از روحیات جوانان از عوامل مهم کاهش آسیب های اجتماعی و فرار جوانان است که باید در خانواده ها مورد توجه قرار گیرد.

با امید فراوان برای درک بیشتر و افزایش فرهنگ در خانواده و کاهش آمار طلاق

  ابتدای صفحه | بازگشت

 

all rights reserved @ Bashariat