گزارش ماهانه جلسه ماهانه نمایندگی سوئیس
۱۵ یونی
۲۰۱۶
رضا
امیری
اين جلسه در تاريخ چهارشنبه
۱۵ یونی
۲۰۱۶
مصادف با
۲۶
خرداد ماه
۱٣٩۵ساعت
۱۵ در شهر
زوريخ مكاني به نام كازاما برگزار گرديد.
درابتدا آقای رضا امیری مسئول جلسه بعد
از سلام و خيرمقدم باخواندن ماده
۱ اعلامیه
جهانی حقوق بشر كه ميگويد: تمام ابنای بشر
آزاد زاده شده و در حرمت و حقوق با هم
برابرند. عقلانیت و وجدان به آنها ارزانی
شده و لازم است تا با یکدیگر برادرانه
رفتار کنند و ماده
۸ اعلامیه
جهانی حقوق بشرکه می گوید : هر انسانی
سزاوار و محق به دسترسی مؤثر به مراجع
دادرسی از طریق محاکم ذیصلاح ملی در برابر
نقض حقوق اولیه ای است که قوانین اساسی یا
قوانین عادی برای او برشمرده و به او
ارزانی داشته اند.، جلسه را آغاز كردند و
در ادامه ايشان برنامه اين جلسه نمايندگى
سوئيس را براى حضار قرائت كردند .
سخنرانان این جلسه آقای فریبرز شفاعتی, نقش نهاد خانواده در شناساندن
حقوق بشر به اعضایش ، آقای نیما حسابیان ,
هزینه ایمان ( جفا و آزار و اذیت مسیحیان
در ایران )، آقای هادی زارع در مورد
مشکلات یارسانان در ایران و خانم لیدا
شهابی، با موضوع آزار جنسی زنان زیر سایه
عدم امنیت شغلی بودند.
اولین سخنران این جلسه آقای فریبرزشفاعتی فعال حقوق بشر با گزارشی تحت
عنوان نقش نهاد خانواده در شناساندن حقوق
بشربه اعضایش بودند.
آقای فریبرزشفاعتی در ابتدا با یادآوری اهمیت نهاد خانواده واینکه مجمع
جهانی سازمان ملل بر اساس قطعنامهی
شماره
۴٧ /٢٣٧ که
در تاریخ ٢٠ سپتامبر سال ١٩٩٣ به تصویب
رسید، ١۵ مه برابر با ٢۵ اردیبهشت ماه را روز جهانی خانواده اعلام کرده است. همه ساله چنین
روزی به عنوان روز جهانی خانواده در
کشورهای مختلف گرامی داشته میشود. شعار
سال جاریِ در نظر گرفته شده برای این روز،
“سلامتی و بهداشت برای تمام سنین” است.
مراسم
سالانهی روز جهانی خانواده، اهمیت اتصال
جامعهی جهانی به خانوادهها به عنوان
واحدهای اساسی جوامع و نگرانی از وضعیت
امور خانواده در اطراف جهان را منعکس
میسازد. همچنین این روز موقعیتی را
فراهم میکند تا بتوان به واقعیتهایی از
روشهای اقتصادی، ادبی، اجتماعی و جمعیت
شناختی موثر بر خانوادهها دست یافت.
برنامهی سازمان ملل در روز خانواده،
نقطهی مرکزی در طرح سازمان ملل در مسائل
مربوط به خانواده است. به عنوان یک امر
بسیار مهم، اقدامات و فعالیتهای اصلی این
روز عبارتند از: ارتقاء درک از هدف روز
جهانی خانواده، ارتقاء توجه به خانواده در
سیاستگذاری در سطوح ملی، منطقهای و
جهانی، فراهم آوردن خدمات اساسی در حوزهی
خانواده و سیاست خانواده در سازمان ملل
متحد، نهادهای بین دولتی، مجمع عمومی
سازمان ملل، کمیسیون توسعهی اجتماعی و
شورای اقتصادی و اجتماعی، تبادل دانش و
مهارت، گردش اطلاعات و حفظ شبکهسازی در
مورد مسائل خانواده، حفظ پژوهش خانواده و
مطالعات تشخیصی، پشتیبانی و ارتقاء
سیاستها و برنامههای خانواده در قوانین
سراسر کشورها و سیستم سازمان ملل، ارائهی
کمکهای فنی و پشتیبانی از ظرفیتسازی
برای دولتهای کشورهای درحال توسعه در
حوزهی خانواده و برقراری ارتباط و گفتگو
با دولتها، نهادهای مدنی و بخش خصوصی در
زمینهی امور مرتبط با خانواده.
ویادآور شدند حق تشکیل خانواده به صراحت در اعلامیهی جهانی حقوق بشر
عنوان شده است و سازمان ملل برای نشان
دادن اهمیت ویژهی نهاد خانواده،
۵ مرحلهی
متفاوت را برای این نهاد تعریف کرده است:
مبارزه با فقر، تضمین سلامتی، رفاه
اجتماعی، تضمین آموزش و پرورش و در پایان
برابری جنسیتی. همچنین انتخاب شعار
“خانواده، زندگی سالم و آیندهای پایدار”
برای این روز از سوی سازمان ملل متحد،
بیانگر برنامههای اصلی ملل متحد پیرامون
نهاد خانواده است. در چشم اندازی
گستردهتر، سازمان ملل متحد به دنبال
اهداف والاتری تا سال ٢٠٣٠ میلادی است.
نهادهای وابسته به سازمان ملل متحد هریک
با تعریف برنامههایی ویژه تلاش دارند این
اهداف را به سرانجام لازم برسانند. پس از
نامگذاری سال ١٩٩۴ به نام “خانواده” نگاههای جهانی بیشتر به سوی این کانون کوچک
اجتماعی، اما تاثیرگذار چرخیده است.
بسیاری از دولتهای عضو ملل متحد نیز
خواستار همکاری بیشتر با نهادهای وابسته
به ملل متحد جهت پیشبرد اهداف مورد نظر
شدهاند.
او در ادامه با مهم برشمردن کانون خانواده به عنوان نخستین کانون
اجتماعی که تاثیر شگرفی بر رفتار و
آیندهی افراد یک اجتماع را دارد دانست و
افزود; با توجه به همین امر میتوان گفت
تامین و تربیت خانواده در راستای اهداف از
پیش تعیین شده، میتواند از پیشامدهای
ناگوار بعدی جلوگیری کند. یکی از مهمترین
مفاهیمی که میتوان در خانوادهها به
عنوان یک نکتهی آموزشی مطرح نمود موضوع
“حقوق بشر” و احترام به آزادیهای فردی
است.
بانکیمون، دبیرکل سازمان ملل متحد، در پیامی که امسال به مناسب روز
جهانی خانواده منتشر کرده است، یادآور شده
که امسال حوادث ناگوار بسیاری برای
خانوادهها در جهان رخ داده است. او در
این رابطه میگوید:
“ظهور چالشهای زیادی اعم ازافراط گرایی و خشونت، مهاجرتهای اجباری،
حوادث طبیعی و محیط زیستی تبعات سنگینی
برای سلامت و یکپارچگی خانوادهها به بار
آورده است”.
ایشان عنوان کردند با نگاهی به بحرانهای بزرگ امروز جهان که گریبان
تمامی مردمان کرهی خاکی را گرفته است،
میتوان دریافت ریشهی بسیاری از این
بحرانها عدم شناخت مفاهیم حقوق بشری و
احترام به آزادیهای فردی است. نمونهی
روشن این عدم رواداری و ناآگاهی نسبت به
مفهوم حقوق بشر، بحران سوریه است. دهها
گروه متخاصم امروز در سرتاسر سوریه در حال
نبرد با یکدیگر هستند، بیشتر پیاده نظام
این گروههای درگیر، جوانانی هستند که در
یک سیستم دیکتاتوری پرورش یافتهاند،
سیستمی که هیچ تلاشی برای آموختن مفاهیم
حقوق بشری به این جوانان نکرده است. چه
بسا اگر این جوانان از بدو رشد و نمو با
مفاهیم حقوق بشری، احترام به اندیشههای
دیگران و رواداری مذهبی را آموختن بودند،
شاهد نبردی اینچنینی نبودیم. نهاد
خانواده میتواند آموزشگاهی جهت شناساندن
حقوق بشر به اعضای خویش باشد. آموزش صحیح
خانوادهها میتواند راهگشای شناسایی حقوق
اساسی انسانها باشد. طبیعتاً کودکانی که
با ایمان به این باورها وارد خانوادهی
بزرگتری به نام “جامعه” میشوند، با کوشش
بیشتری پاسدار این ارزشهای بشری هستند.
احترام به حقوق زنان، باور به برابری جنسیتی زن و مرد، باور به آزادی
عقیده و دهها مورد حقوق بشری دیگر
میتواند در کانون خانواده به کودکان
تفهیم شود. با اینکه جهان امروز
پیشرفتهای شگرفی در زمینهی حقوق زنان و
برابری جنسیتی به دست آورده است، اما
کماکان حقوق زنان در بسیاری از کشورها
منجمله کشورهای مدعی حقوق بشر نقض
میگردد. آلوارو ژیل رابلز، کمیسر حقوق
بشر اتحادیه اروپا، در گزارشی تحت عنوان
“وضعیت نامطلوب احترام به حقوق بشر در
فرانسه، در مقایسه با دیگر اعضای اتحادیه
اروپا” به این مسئله اشاره کرده است. برای
نمونه رابلز در بخشی از گزارش خود “نقض
حقوق زنان” را یکی از موارد فاحش نقض حقوق
بشر در فرانسه میداند. برپایهی این
گزارش؛ در مجموع سالیانه ١٠ درصد زنان
فرانسه قربانی خشونت میشوند. وضعیت حقوق
زنان در کشورهای دیگر نظیر کشورهای
خاورمیانه و شمال آفریقا به مراتب از
کشوری مانند فرانسه دهشتناکتر است. آموزش
فرزندان در خانواده و آگاهی آنان نسبت به
حقوق زنان و مردان نسبت به یکدیگر
میتواند در کاهش اینگونه خشونتها مؤثر
باشد. روابط زن و مرد در خانواده و نوع
رفتار زوجین نسبت به یکدیگر نشانگر طرز
تفکر و نوع اندیشهی زوجین است. به طور
حتم در خانوادههایی روابط زوجین برپایهی
احترام به یکدیگر و شناخت حقوق فردی باشد،
تعریف حقوق فردی اشخاص به ویژه زنان برای
کودکان که به نوعی آیندهسازان جامعهی
فردا هستند، پیچیده نمیباشد.وی در پایان
خاطر نشان کرد اهمیت خانواده و پرداختن به
موضوعات پیرامونی آن، تاثیر چشمگیری بر
کلیت نظام جامعه دارد که تنها به مواردی
از آن اشاره شد. به این ترتیب بسیاری از
جامعهشناسان بر این باورند که فرد در
کنار تاثیری که از اجتماع خود میپذیرد با
اندوختهای که از خانوادهی خود دریافت
کرده، محیط پیرامون خود را تحت تاثیر قرار
میدهد. چنین تاثیراتی علاوه بر مسائل
پیرامونی جزئی بلکه بر مسائل کلان
اقتصادی- اجتماعی و سیاسی یک جامعه نیز
اثرگذار است. به این ترتیب به نظر میرسد
که اصلاح یک جامعه، پیشرفت و ترقی آن از
جنبههای مختلف تحت تاثیر اصلاح خانواده و
توجه افراد به اهمیت خانواده و آموزش
آنهاست.
در ادامه آقای رضا امیری مسئول جلسه ضمن تشکر از آقای فریبرز شفاعتی از
آقای نیما حسابیان فعال حقوق بشر درخواست
کردند تا سخنرانی خود را با عنوان هزینه
ایمان (جفا و آزار و اذیت مسیحیان در
ایران ) را آغاز کنند.
ایشان درآغازسخنرانی خود به آمارپایگاه اطلاعاتی مسیحیان جهان
(WCD (world
Christian Database در سال
۲۰۱۱ که تعداد
۲۷۰۰۵۷ نفر
مسیحی در ایران ثبت کرد و این رقم حدود
۰.۳۶ درصد کل جمعیت ایران را تشکیل می دهد اشاره کردند و افزود: مسیحیان
ایران با دو دسته قومی و غیر قومی متشکل
شده که مسیحیان قومی شامل ارمنی ها، آسوری
ها یا همان کلدانیان و دارای زبان و آیین
فرهنگی خود می باشند و با داشتن نماینده
در مجلس شورای اسلامی از امنیت نسبی در
کشور برخوردار هستند. اکثر مسیحیان غیر
قومی ایران اعضای کلیسای پروتستان
ونوکیشانی هستند که در خانواده های مسلمان
به دنیا آمده اند. از آنجایی که دولت
جمهوری اسلامی خروج از دین را برای
شهروندانش غیر قابل قبول و ارتداد از دین
اعلام می کند بسیاری از نوکیشان از ترس
آزار و اذیت مقامات قضایی و چه بسا
خانواده ، دوستان و حتی مردم عادی آیین
خود را در ملا عام دنبال نمی کنند که این
خود باعث شکل گیری نقض حیات برای این دسته
از نو کیشان شده است.
جان نوکیشان به خصوص در خطر است چون در نگاه ونظر سران و مقامات مذهبی
رژیم جمهوری اسلامی ارتداد جرم بوده و
مجازات آن مرگ.ماده
۲۲۵ قانون جدید
مجازات عمومی مصوب سال
۱۳۹۰
مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان که به
گفته مقامات قضایی ایران بر اساس حدود
۶ آیه صریح
قرآن، روایات،احادیث و کردار پیامبر اسلام
و امامان شیعه و فتوای اکثر به قریب اتفاق
مجتهدان شیعه تدوین شده است ارتداد یا
تغییر را به دو مقوله ارتداد فطری و ملی
تقسیم کرده و برای مردان مرتد مجازات مرگ
و برای زنان مرتد مجازات حبس ابد تعیین می
کند. در دههای گذشته نیز علی رغم نبود و
کارکرد قانون های مشابه در سیستم قضایی
جمهوری اسلامی دادستانها و قضات به مواردی
از قانون اساسی ایران استناد که به دادگاه
و قاضی اجازه می دهد که از فقه اسلامی
استفاده کنند و به طورمعمول روی تفاسیر
سختگیرانه روحانیون محافظه کار مانند آیت
الله خمینی، بنیانگزار جمهوری اسلامی که
عمل ترک اسلام برای هر مذهب دیگری را به
عنوان جرمی که مجازات آن مرگ تشخیص داده
می شود تکیه کنند.
آقای نیما
حسابیان به این نکته متذکر شدند و گفتند
می توان از بازرترین نمونه این تفسیر فقهی
و مجازات ارتداد به پرونده حسین سودمند،
نوکیش و کشیش مسیحی اشاره کرد. او که در
سال
۱۳۹۰
میلادی دستگیر شده پس از تنها گذراندن دو
ماه در زندان با قبول نکردن توبه و برگشت
از مذهب مسیحی خود در زندان اعدام شد.
این در حالسیت که جامعه مسیحی و نو مسیحی ایران در
چهارمین دهه حیات و حاکمیت جمهوری اسلامی
همواره با موارد متعدد آزار واذیت ،
محرومیت از آزادی بیان ، محرومیت از انجام
مراسم و اعیاد مذهبی ، محرومیت از حق تجمع
و انجمن،بازداشتهای خودسرانه ، شکنجه و
بدرفتاری در طول بازداشت ، قتلهای
فراقضایی ، تبعیض سیتماتیک دولتی اعم از
تبعیض در حق تحصیل ، دراستخدام و تبعیض در
قوانین ازدواج و خانواده رو به رو بوده
است. در این میان اتهام سیاسی بودن و
ارتباط با کشورهای معاند و تبلیغ دین دشمن
به عنوان اتهام علیه امنیت ملی را می توان
به عنوان نقطه مشترکی در تمام پرونده سازی
ها و محکومیت کشیشان و مبلغین مسیحی از
طرف دستگاه قضایی ایران دانست.
این فعال حقوق بشر درادامه افزود:رژیم آخوندی و پس گرای جمهوری اسلامی
که با اسلام رادیکال و آمیخته شده ای خود
در سیاست در طول دهه های گذشته همواره با
مجموعه رفتارهای سرکوب گرایانه خود در
قالب تشیع،امامت و ولایت زمینه دین ستیزی
و اسلام گریزی بسیاری از شهروندان خود را
رقم زده و عملا کشور را به قانون تک مذهبی
و اجباری اسلام شیعه کرده است. در ماه
ژانویه
۲۰۱۴ در کنفرانس
سالانه Open Doors
گزارشی ارایه شد که طبق آن ایران از بین
۵۰ کشور مسیحی ستیز در دنیا رتبه نهم را به خود اختصاص داد. حکومت اسلامی
می گوید تنها اقوام ارمنی و آشوری می
توانند مسیحی باشند و کسانیکه مسلمان
بدنیا آمده اند به طور فطری مسلمان به
حساب می آیند از این رو نو کیشان مسیحی
ایرانی مرتد فطری هستند و متهم به جرم های
امنیتی.
غلامحسین اسماعیلی رییس سازمان زندانهای ایران در گفت و گویی که بهمن
ماه
۱۳۹۱ با
ایسنا داشت وجود زندانیان عقیدتی را انکار
کرده و می گوید: در زندانهای ایران هیچ
زندانی عقیدتی و مذهبی وجود ندارد و تمامی
زندانیان به دلیل ارتکاب جرم و طبق قانون
مجازات اسلامی زندانی شده اند. تعریفی
وارانه از واقعیت!!! در صدور حکم برای آن
دسته از زندانیان متهم به اقدام علیه
امنیت ملی به ماده
۵۰۰ قانون مجازات اسلامی استناد می شود که به موجب آن "هر کس علیه نظام
جمهوری اسلامی ایران یا به نفع گروهها و
سازمان های مخالف نظام به هر نحو فعالیت
تبلیغی نماید به حبس از سه ماه تا یکسال
محکوم خواهد شد." به این ترتیب کلیساهایی
که فعالیت آنها را را به هر عنوان تبلیغی
دانست طبق قانون مجازات اسلامی می توان
مجرم دانست. این درحالیست که بشارت یا
تبشیر بخشی جدایی ناپذیر از ایمان و وظایف
دینی بسیاری از مذاهب و ادیان است. با
تشدید فشارهای دو دهه گذشته بر کلیسای
فارسی زبان و انجلیی (بشارتی یا تبشیری)
پدیده ای به نام کلیساهای خانگی در ایران
رشد و گسترش چشمگیری داشته است. اشاره به
شبکه کلیساهای خانگی به عنوان برنامه
فرهنگی دشمن در سخنان آیت الله خامنه ای
در مهر ماه
۱۳۸۹ و بلافاصله
پس از آن اظهار نظرها و تایید نظر رهبر از
سوی چند امام جمعه و وزیر وقت اطلاعات
آعازگر دور جدیدی از دستگیری مسیحیان
تبشیری بود تا جایی گه حجت الاسلام ناصری
نماینده جمهوری اسلامی در واتیکان در
واکنش به اعتراض واتیکان به این بازداشت
ها و دستگیری های گسترده در ایران مسیحیت
تبشیری را واجد جنبه سیاسی می داند و
علیرغم تاکید واتیکان بر ضرورت تبشیر یا
در میان گذاشتن بشارت انجیل با عموم مردم
آن را خلاف سیاست رسمی و اعلام شده
واتیکان می داند!!!
ایشان سخنرانی خود را با بیت شعری از ویدیو کلیپ "نامه ای از زندان"
ساخته شده برای مسیحی دربند، فرشید فتحی
به پایان بردند.
در گذر از بیم و آتش ایمان یارم بود
نور عیسی شب چراغم در هر قدم بود
آقای امیری ضمن تشکر از آقای نیما حسابیان از سخنران بعدی آقای هادی
زارع دعوت کردند تا سخنرانی خود را با
عنوان مشکلات اهل حق ( یارسانان ) آغاز
نمایند.آقای هادی
زارع در ابتدا و با معرفی یارسان گفتند:
اهل حق یا یارسان آئینی است با مناسک
عرفانی که به طور عمده در کردستان ایران و
عراق پیرو دارد. تاریخ دقیق شکلگیری این
آیین مشخص نیست ولی پیروان آن به ازلی و
ابدی بودن آیین خود باور دارند اگرچه قدمت
قدیمیترین متون مذهبی یارسان تا سده دوم
هجری و قدمت برخی از نیأیشگاههای آنها
به بیش از اسلام نیز میرسد اما ساختار
کنونی آن از سده هفتم هجری و توسط سلطان
سهاک بنیان نهاده شده است که در اعتقاد
پیروان یارسان بالاترین جایگاه را دارد.
ایشان گفتند با به
پیروزی رسیدن انقلاب اسلامی مردم یارسان
امیدوار بودند حقوق پایمال شده آنان از
جانب رژیم جدید به رسمیت شناخته شود تا
مرحمی بر زخمهای تاریخی آنان نهاده شود
ولی وعدههای رهبران انقلاب اسلامی به
افقی تیره و تار تر از گذشته مبدل شد و جز
ویرانی و زندان ارمغان دیگری برای جامعه
یارسان به همراه نداشت .اصل
۲۳ قانون
اساسی که تفتیش عقاید و توهین به سایر
ادیان را ممنوع کرده است اما این قانون
هرگز و در هیچ زمانی برای پیروان دین
یاری رعایت نشده و دائم مورد آزار و اذیت
و توهین قرار میگیرند . آزار و اذیت توهین
و تهمت به اقلیتهای دینی و پیروان آن به
صورت سازماندهی شده در روزنامههای دولتی
ادارات مدارس و غیره در ایران به امری
بسیار عادی تبدیل شده است برای مثال در
چند سال گذشته روزنامه فرهیختگان
یارسانها را مرتد خوانده بود همچنین
روزنامه جمهوری اسلامی یارسانها را
مردمانی زنا کار و وابسته به مکتب
صهیونیستی قلمداد کرده بود اما متاسفانه
علاوه بر محرومیتهای اجتماعی بارها شاهد
هتک حرمت آنان در مطبوعات و یا خطبههای
سخنرانی و موضعگیریهای مسئولان دولتی
بوده ایم. یکی دیگر از مشکلاتی که
یارسانیها با آن رو به رو هستند جعل هویت
است . چرا که در قانون اساسی هیچ گونه
حقی برای آنها مشمول شمرده نشده است بر
همین اساس یارسانیان در جامعه مدرسه و
دانشگاه پادگانهای سربازی - مراکز دولتی
و استخدامی و حتی در زمان عقد و ازدواج به
ناچار مجبور به گفتن هویت دروغین اسلام
شیعی برای خود میشوند چرا که در صورت
عنوان نمودن باور دینی خود از تمام حقوق و
مزایا محروم خواهند شد.
قسمت پایانی مقاله ایشان به خود سوزیهای اعتراضی ییروان یارسان اختصاص
داشت و گفتند: در خرداد
۱۳۹۲ سبیل یک زندانی یارسانی به نام کیومرث در زندان همدان به زور تراشیده
شد که این اقدام توهین به آداب و رسوم
پیروان این کیش به شمار میرود . پس از این
واقعه یکی از جوانان یارسانی همدان به
نام حسین رضوی به نشان اعتراض در مقابل
فرمانداری همدان اقدام به خود سوزی کرد که
بر اثر شدت جراحات ناشی از سوختگی چند
روز بعد در بیمارستان در گذشت همچنین همان
سال یکی دیگر از پیروان یارسان به نام
نیکمرد طاهری در برابر دوربین خود را آتش
زد و جان باخت . در پی این خود سوزیها و
رفتارهای توهین آمیز عدهای از پیروان
آیین یارسان تجمع اعتراضی برگزار کردند و
خواهان ملاقات با مسئولان برای مذاکره در
جهت جلوگیری از رفتارهای توهین آمیز با
پیروان یارسان و نقض حقوقشان شدند که
متاسفانه طبق روال گذشته همه آن وعدهها
در زمان کوتاهی به فراموشی سپرده شدند و
حکایت به همان نحوه قبل همچنان باقی است
. همچنین در سال
۹۵
مجمع مشورتی فعالان مدنی یارسان در سومین
سالگرد خود سوزی اعتراضی چند تن از
پیروان آیین یارسان با ارسال دوباره نامه
۱۴ ماه پیش به رهبر ایران خواستار دخالت این نهاد و توقف این تبعیضها در
مورد پیروان این آیین شدند . همچنین
خواستار شدند تا شرایطی فراهم شود که این
مردم نیز در سر نوشت خویش دخیل و از حقوقی
برابر با سایر هم وطنان بهرمند گردند.
آخرین سخنران جلسه
۱۵ یونی
۲۰۱۶
نمایندگی سوییس خانم لیدا شهابی با عنوان
آزار جنسی زنان زیر سایه عدم شغلی بود که
پس از دعوت از ایشان از طرف مسوول جلسه
مقاله خود را برای حاضرین قرائت کردند.
خانم لیدا شهابی سخنرانی خود را اینگونه آغاز نمودند: شرکت های خصوصی
برای ورود نیروی کاری به مؤسسات خود، زنان
را بیشتر استخدام می کنند تا دستمزد کمتری
به آنها بدهند و اگر اظهار نارضایتی کردند
از طرق دیگر آنها را راضی کنند.خبرنگار
زندگی سالم گزارش داد: این گفته یکی از
آسیب شناسان اجتماعی است که به آزار جنسی
زنان در مؤسسات خصوصی اذعان دارد. ناگفته
نماند که این موضوع، تنها مربوط به مؤسسات
خصوصی نمی شود و اخیراً در برخی از ادارات
دولتی نیز این اتفاق می افتد و این به سبب
دستمزدهای ساعتی، پروژه ای و فصلی
کارمندان زن است و از ترس اینکه مبادا
مدیر مؤسسه یا اداره، عذر آنها را بخواهد
و آنها بیکار شوند تن به درخواست های
مافوق خود می دهند و این موجبات آزار جنسی
زنان را فراهم می کند. باید گفت این
ناامنی شغلی برای برخی از زنان به حدی است
که حاضرند تن به هرکاری بدهند تا بیکار
نشوند. زنی که از صبح تا غروب در یک
رستوران کار می کند و در نهایت در انتهای
شب هزینه کمی دریافت می کند، بدون اینکه
بیمه و مزایایی داشته باشد
، در یک
ناامنی شغلی قراردارد.همین زن اگر یک روز
بیمار شود و نتواند به سر کار برود، دیگر
حقوقی نخواهد داشت و این است سرنوشت تمام
زنانی که در یک ناامنی شغلی، گذران زندگی
می کنند و این تنها مربوط به زنانی که شغل
آزاد و دولتی ندارند نمی شود؛ چه بسا
بسیاری از کارمندان دولت نیز در همین
وضعیت به زندگی خود ادامه می دهند و دم
نمی زنند که مبادا رییس اداره، آنها را
اخراج کند. چه کسی جوابگوی این همه آزار و
اذیت زنان خواهد بود؟!! چه کسی مسبب این
همه ناامنی شغلی است؟!! چه کسی ضامن امنیت
شغلی زنان خواهد بود؟!!
این زن فعال حقوق بشر با اشاره به نگرانی زنان ایرانی از آینده شغلی
خود، تورم اقتصادی و عدم امنیت شغلی را دو
عامل اصلی این نگرانی برشمرد و افزود: یکی
از زنان کارمند در یک اداره بیان می کند:
به محض اینکه رئیسم بگوید تو باید این کار
را انجام دهی من هم به سبب اینکه مرا
اخراج نکند می پذیرم و همیشه نگران این
هستم که مبادا بگوید قرارداد شما به اتمام
رسیده است. یکی دیگر از زنان که کارمند یک
مؤسسه خصوصی است، ابراز می دارد: من اگر
برخلاف حرف رئیسم صحبت کنم، دست به قلم می
شود و مرا اخراج می کند؛ حتی اگر چیزی
حقیقت هم نباشد باید بله قربان بگویم و
اطاعت محض داشته باشم و گرنه برگه اخراجم
را امضا می کند.این مشکل استخدام زنان،
معضلی است که کارشناسان در این باره به
تحلیل می پردازند.ریيس انجمن علمي
مددكاران اجتماعي ايران درباره مشكلات
زنان در حوزه استخدام و عملكرد نمايندگان
مجلس شورای اسلامی به خبرنگار زندگی سالم
ميگويد: استخدام بايد براساس شايستگي
باشد. نمايندگان به جاي فهميدن حرف رهبر
كه دو رهنمود دارند كه شامل شايستهسالاري
و پاسخگويي است، تنها به راه خود ميروند.
اگر اين افراد(نمايندگان مجلس) شايسته
بودند، اطلاعات دقيق از كار زنان داشتند،
هرگز اين تصميم را نميگرفتند. ادامه داد:
از سويي ديگر، در كشور ما تنها
۱۱ درصد از كل زنان، مشغول كار هستند. يعني
۹۰ درصد زنان
كار نميكنند. اکنون براي اين
۱۱
درصد هم قانونهايي تصويب ميكنند كه درست
نيست. در ضمن بايد در نظر بگيريم به دليل
تورم اقتصادي فعلي، زن و مرد بايد پا به
پاي يكديگر كار كنند. : بحث ديگري كه
دغدغه اصلي در جامعه ماست و مقام معظم
رهبري هم بارها به آن اشاره كردهاند،
ازدواج و فرزندآوري است. وقتي دختران مجرد
را از كار كردن محروم ميكنيم نتيجه اين
ميشود جوانها با يكديگر آشنا نميشوند و
آمار ازدواج پايين ميآيد. دختر در خانه
بنشيند، زوجي براي ازدواج پيدا نخواهد
كرد. بخش دیگری از سخنرانی خانم شهابی
درباره وفور آزار جنسی زنان در بخش های
خصوصی بود و با نقل قول از رییس انجمن
علمی مددکاران اجتماعی ایران گفت: آزار
جنسی زنان در بخش های خصوصی به وفور دیده
می شود و در بخش های دولتی به دلیل عدم
امنیت شغلی زنان، این اتفاق رو به گسترش
است. گاهی برخی از زنان برای اینکه شغل
خود را از دست ندهند و مدیر، آنها را نگه
دارد دست به هر کاری برای مافوق خود می
زنند. اقلیما، عدم تأمین امنیت شغلی برای
زنان را عاملی برای آزار جنسی می داند و
اذعان می دارد: در بخش های خصوصی، مدیران
بر پایه ضوابط و قوانین، کار نمی کنند و
کارمندان زن برای اینکه از حقوق بیشتری
برخوردار باشند و در این شغل، ثابت بمانند
دست به کارهای دون و پست می زنند.این آسیب
شناس اجتماعی بیان می کند: هنگامی که من
نیاز مالی داشته باشم و هر لحظه تصور کنم
که الآن شغلم را از دست می دهم حتماً این
کار را انجام می دهم. و تصریح می کند: در
برخی از کشورها زنان بالای
۳۵ سال
که ظاهر خوبی نداشته باشند برای استخدام
در ادارات پذیرفته نمی شوند و این موضوع،
اعتراض برخی از زنان را به دنبال داشته
است.به گزارش زندگی سالم، تدبیر دولت
یازدهم باید بر این اساس باشد که امید را
در دل زنان بنشاند؛ امید به آینده ای روشن
که در آن بتوانند به زندگی خود ادامه
دهند.
ایشان در پایان یادآور شدند زنان جامعه ما در کنار مردان در تلاش هستند
تا بتوانند با وجود تورم اقتصادی، زندگی
خوبی را در کنار خانوده سپری کنند و این
شایسته نیست که به دلیل عدم امنیت شغلی،
آنها مورد آزار قرار بگیرند و روح و روان
آنها خدشه دار شود؛ چه بسا که پایه و اساس
خانواده ها را زنان و مادران تشکیل می
دهند؛ زنانی که اگر از لحاظ روحی مورد
آزار واقع شوند، زندگی خوبی نخواهند داشت
و همسر و فرزندان آنها هم تحت تأثیر قرار
می گیرند؛ برای همین دولت باید تلاش کند
تا در یک تجمیع کلی، زنان را از لحاظ شغلی
ایمن کند تا آنها هم با انگیزه های بهتری
بتوانند به کار و اشتغال خود عشق بورزند و
چرخه اقتصادی دولت، همچنان بچرخد؛ زیرا
زنان، نیروی مستعدی برای کار هستند و
خلاقیت و ابتکار آنها در اقتصاد کشور
بسیار مؤثر است.
در پایان جلسه آقاى رضا امیری از كسانى كه در اين جلسه چه به صورت
حضورى و چه به صورت پالتاكى حضور داشتند
تشكر كردند، در اين جلسه خانمها : افسانه
ملکی ، لیدا شهابی ، سیما حب وطن و
آقایان : منصور سیفی ، فریبرز شفاعتی ،
احسان زندی ، رضا امیری ، احمد کاظمی
زاده ، وحید بردانی ، هادی زارع ، مهدی
برنو ، نیما حسابیان ، نادر زندی و محمد
جاويد گوانى به صورت حضورى و خانم مرضیه
بردبار ، آقایان علیرضا اسدبکی ومهدی
طاهر پور از اعضاء نمایندگی سوئیس ساکن
ترکیه از طريق پالتاك در اين جلسه حضور
داشتند. در پايان جلسه نقد و بررسی نیز
انجام شد. این جلسه ساعت
۳۰/۱۷ دقیقه به پایان رسید.
گزارشی ازبرگزاری میز اعتراضی نمایندگی
سوئیس در21 می 2016
نیما حسابیان
روز شنبه 21 ماه می 2016 میز کتابی از طرف کانون دفاع از حقوق بشر در
ایران (نمایندگی سوییس) برای اطلاع رسانی
عموم درباره آزار و اذیت و سلب حقوق عادی
شهروندی از پیروان ادیان به خصوص مسیحیان
و نو کیشان مسیحی در ایران در شهر زوریخ
برگزار گردید. برگزارکنندگان این میز کتاب خانم سیما حب وطن و
آقایان نیما حسابیان،رضا امیری، وحید
بردانی،منصور سیفی و نادر زندی که از
فعالین و اعضای کانون در نمایندگی سوییس
می باشند.
در این رویداد که در محله
Stauffacher
شهر زوریخ و
به مدت 2 ساعت به طول کشید اعلامیه های به
زبان آلمانی و به عنوان دزد ایمان و
اصلاعاتی به صورت شفاهی به زبانهای
آلمانی،فارسی و انگلیسی به رهگذران درباره
آزار و اذیت سیستماتیک دولتی جمهوری
اسلامی بر جامعه مسیحی داخل کشور و تبعیض
و تعقیب قضایی پیروان مذهبی توزیع و ارائه
گردید که با استفبال خوب و تحسین برانگیز
بسیاری از بازدیدکنندگان روبرو گردید.
این اعلامیه توسط آقای نیما حسابیان به
زبان آلمانی و خانم سیما حب وطن به زبان
فارسی قرائت شد .
گزارش سخنرانی جلسه مشترک نمایندگیهای
مالزی،یونان 4 جون 2016
جمشید غلامی سیاوزان
جلسه ماهانه نمایندگیهای مالزی و یونان با
موضوع سخنرانی 4 جون روز بین المللی
کودکان بی پناه و بررسی اعلامیه جهانی
حقوق بشر روز جمعه 3 جون 2016 ساعت 17 به
وقت اروپای مرکزی با حضور اعضای
نمایندگیهای فوق و جمعی دیگر از فعالان
حقوق بشر کانون دفاع از حقوق بشر در ایران
بانوان : سپیده صفری – جمیله بدیرخانی –
مریم مرادی – عابده کدخدایی – لیدا اشجعی
اسالمی – پریسا حسین پور – سهیلا مرادی –
اتنا دولتخواه – و اقایان : محمد حسن
همتی – منوچهرشفایی – حمید رضا تقی پور
دهقان تبریزی – تقی صیاد مصطفی –
عبدالخالق امیری – سامی امیری – مسعود
نقلی – کیهان جامی سوقه – محمد مرادی
اشکفتی – نوید صفاری - محمد رضا برزگر -
نیما کاطمی نژاد – و جمشید غلامی سیاوزان
در اتاق پالتاک کانون دفاع از حقوق بشر در
ایران نمایندگی مالزی با خوش امد گویی به
حاضرین توسط مسئول جلسه برگزار گردید. در
این جلسه سخنرانان پیرامون مطالب خود به
بحث و گفتگو پرداختند که به حضور علاقه
مندان تقدیم می گردد.
اقای جمشید غلامی سیاوزان با موضوع
تاریخچه و علل تشکیل روز بین المللی
کودکان بی پناه سخنرانی نمودند.
با شعله ور شدن آتش جنگ جهانی دوم،
میلیون ها کودک در سرتاسر جهان گرفتار
رنج های بی پایان شدند. هزاران کودک در
اردوگاه های مرگ جان سپردند، صدها هزار
کودک در بمباران های شهرها و مراکز غیر
نظامی دفن شدند، و صدها هزار کودک معلول
و بی سرپرست و بی خانمان از آتش ویرانگر
جنگ بر جای ماندند. ویرانگری ناباورانه
جنگ جهانی دوم و زخم های عمیق آن بر روح و
روان انسان های شرافتمند سبب شد که موضوع
بهروزی کودکان باردیگر در دستور کار
نهادهای بین المللی قرار گیرد.
با پایان گرفتن جنگ، و شمار زیاد کودکان
بی پناه آسیب دیده در جنگ، در اولین نشست
مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سپتامبر
سال ۱۹۴۶ یا شهریور ۱۳۲۵ یعنی سال پس از
جنگ صندوق کودکان سازمان ملل یا یونیسف
پایه گذاشته شد تا به نیازهای فوری این
کودکان پاسخ دهد. تا سال ۱۹۵۳ این صندوق
وضعیت ناپایداری داشت، اما در ۶ اکتبر
همین سال بنابر قطعنامه ۸۰۲ این سازمان،
صندوق کودکان سازمان ملل به نهادی پایدار
یا دائمی تبدیل شد.این وضعیت به همین روال
پیش رفت و ازار و اذیت و تعرض چه از طرف
دولتها و چه از طرف جامعه نسبت به کودکان
به اوج خود رسید تا اینکه تجاوز کشور
اسرائیل علیه لبنان و فلسطین صورت گرفت و
بهانه ای به دست سازمان ملل متحد داد که
ثمره ان روز 4 جون می باشد.33 سال پیش، در
19 آگوست سال 1982 میلادی، مجمع عمومی
سازمان ملل متحد به جهت تجاوز و اقدامات
بیرحمانه کشور اسرائیل نسبت به کودکان بی
گناه فلسطینی و لبنانی، 4 ژوئن هر سال را
به عنوان روز بین المللی کودکان معصوم و
قربانی تجاوز نام نهاد.
حوادث پاریس یک بار دیگر نشان داد که
تروریسم و افراط گرایی تهدیدی بین المللی
بوده و مبارزه با آن نیازمند همکاری همه
جانبه جهانی می باشد.
جنگ، سیاست مبارزه با تهدیدات صلح و امنیت
بین المللی هر چه هست، نمی تواند محمل
مناسبی برای آسیب رساندن به غیرنظامیان و
مردم بی دفاع باشد و نباید نقض حقوق
انسانی این مظلومان را نادیده انگاشت.
بی تردید حمله به غیرنظامیان در اقصاء
نقاط عالم چه شرق و چه غرب، چه شمال و چه
جنوب، بر پایه هر بینش و نگرشی مذموم و
ممنوع است و این درسی است که قواعد حقوق
بشردوستانه بین المللی در پس دو جنگ جهانی
به دولت ها آموخته است.کودکان و نوجوانان
از محروم ترین و بی حقوق ترین بخش های
جامعه هستند در جای جای دنیای امروز
کودکان قربانیان بی دفاع در برابر فقر ،
جنگ، آوارگی و بیخانمانی هستند دنیایی که
برای کودکان جز تباهی و سیاهی، جز رنج و
سختی، جز فقر و گرسنگی، جز بهره کشی و
آزار و تحقیر چیز دیگری به ارمغان نیاورده
است. در کشور ما کودکان از فقر و فلاکت
تبعیض و نابرابری رنج می برند هزاران کودک
از نقطه مرزی تا زیرزمین های نم دار تا
کارگاه ها تا کوچه و بازار شهر به کار
وادار می شوند هزاران کودک بی پناه و
خیابانی که شب هایشان را هم بر روی کارتن
ها در گوشه و کنار خیابان ها سپری می کنند
کم نیستند از همین کودکان که به جرم بزه
کار راهی زندان شده اند تا روزهای زندگی
شان را در آنجا سپری کنند و زمانی که سن
شان به 18 سال رسید حلق آویز شوند کم
نیستند از همین کودکانی که جسم و جانشان
در دوران کودکی مورد آزار، شکنجه و سوء
استفاده قرار میگرد، تحقیر می شوند و در
تمام زندگی طعم تلخ این آزارها و حقارت را
با خود دارند.
ما فعالان واعضای کانون دفاع از حقوق
بشردر ایران هرگونه خشونت علیه کودکان را
محکوم می کنیم. و از سازمان ملل متحد،
سازمان های بین المللی و غیر دولتی و
همچنین فعالان حقوق بشری می خواهیم تا
هرچه زودتر اقدامی جدی برای نجات کودکان
درگیر خشونت انجام دهند. زیرا صلح و آرامش
از بدیهی ترین حقوق انسانها و کودکان
معصوم می باشد.
اقای حمیدرضا تقی پور دهقان تبریزی
خبرهای نقض حقوق بشر ایران در ماه گذشته
را به اگاهی حاضرین رساندند.
اقای محمد مرادی اشکفتی مطالبی طا در
مورد کودکان ابراز نمودند.
در کودکآزاری تنها صدمات فیزیکی مطرح
نیست، بلکه آسیبهای روانی آن، آثاری به
مراتب طولانیتر و عمیقتر دارد و از این
رو تمامی کودکانی که تحت آزار شدید والدین
بودهاند، باید تحت درمان قرار بگیرند تا
فشارها و آسیبهای عاطفی و روانی که در
شرایط مختلف تحمل کردهاند جبران و برطرف
شود و چنانچه قربانی کودکآزاری شناسایی
یا جنبههای آسیب روانی جدی گرفته نشود
کودک آزار دیده در آینده به فردی ضد
اجتماعی تبدیل شده و در صدد انتقامجویی
برمیآید. همچنین یکی از نکات برجسته در
خانوادههای کودکان آزار دیده انتقال
خشونت از نسلی به نسل دیگر است. به این
ترتیب کودکی که تحت آزار و اذیت والدین
قرار میگیرد به وسیله سازوکارهای روانی،
بویژه همانندسازی یا مشابهت با مهاجم
بتدریج خود نیز رفتارهای خشونتآمیز بروز
میدهد و به همین شکل این رویه را به
فرزندان و نسلهای بعدی منتقل میکند.
تحقیقات انجام شده نشان میدهد که کودک
آزار دیده یا فردی ترسو و منفعل خواهد شد
یا دست به انتقام از جامعه خواهد زد، اگر
راه دوم را پیش گیرد، دامنه جنایات در
آینده در جامعه افزایش چشمگیری پیدا خواهد
کرد و کمتوجهی جامعه به این موضوع خسارات
زیاد و جبران ناپذیری را به وجود خواهد
آورد.
خانم پریسا حسین پور سخنانی زیبا در
باره کودکان ایران ارائه دادند.
خانم سهیلا مرادی هم دلنوشته ای را
برای حاضرین به صورت افتخاری ایراد
کردند.در ادامه روند نقض حقوق شهروندان
ایرانی در اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۵ موارد
زیر از مهمترین عناوین میباشد که جمهوری
اسلامی که مدعی مساوات در حقوق انسانها و
حقوق بشر میباشد به صورت سیستماتیک اقدام
به نقض گسترده حقوق بشر میکند . از موارد
مهم نقض حقوق کودک میتوان به ازدواج ۶
دختر زیر ۱۰ سال در کردستان اشاره کرد
مدیر کل ثبت
احوال کردستان گفت که سال گذشته تعداد شش
ازدواج دختران کمتر از
۱۰ سال و
۱۶۴ فقره
ازدواج زنان با مردان
۲۰ سال
بزرگتر از خود صورت گرفته است. محسن آقایی
روز پنج شنبه در جلسه شورای راهبردی جمعیت
استان در سنندج افزود: “دو هزار و
۹۹ فقره
ازدواج زوجین همسن و
۶۲۱
فقره ازدواج مردان با زنان یک سال بزرگتر
از خود در استان به ثبت رسیده است”.وی
با بیان اینکه در این مدت زمان به ازای هر
چهار واقعه ازدواج یک طلاق به ثبت رسیده
است ادامه داد: “بر اساس این آمار میزان
ازدواج ثبت شده در سال گذشته در استان
نسبت به مدت مشابه سال قبل از آن
۱۳.۵ درصد کاهش داشته است”.وی
اظهار کرد: “بر این اساس نرخ خام حاصل از
ثبت ازدواج در استان
۱۰۶ در
هزار بدست آمده و میانگین سن ازدواج برای
مردان
۲۸.۳۳ و برای زنان
۲۳.۸۸ سال است”
. در خبری دیگر به ۹۶ هزار دانش آموز
بازمانده از تحصیل در سیستان و بلوچستان
میپردازیم که
معاون
آموزش و پرورش سیستان و بلوچستان مدعی شد
دو سوم از ٩۶ هزار
دانشآموزان بازمانده از تحصیل این استات
شناسایی شدند و به مدارسبازگردانده شدند.
١٣هزار کودک فاقد شناسنامه و مهاجر خارجی
در سیستان و بلوچستان زندگی میکنند. کودکان سیستان و بلوچستانی درشرایط سختی هستند، آنها همان شرایط تحصیل و
همان شرایط زندگی را تجربه میکنند که
مهاجران خارجی در این استان دارند.تا
همین یکسال پیش، استان سیستانوبلوچستان،
٩۶هزار
دانشآموز بازمانده از تحصیل داشت، در
ادامه روند رو به رشدآزیت و آزار پیروان
ادیان میتوان به بازداشت و بیخبری از
نوکیش مسیحی فریبرز آرزم اشاره کرد که
خانواده وی کهساکن ساوه هستند ودر اوایل
اسفند ماه سال
۱۳۹۴ توسط نیروهای امنیتی بازداشتشده بود، همچنان از وی بیاطلاع هستند.به گزارش
تارنگار حقوق بشر در ایران، فریبرز
آرزم، نوکیش مسیحی ساکن شهر ساوه، در
اسفند ماه سال
۱۳۹۴ از
سوی مأموران امنیتی بازداشت و به مکان
نامعلومی منتقل شد. خانواده این نوکیش
مسیحی با گذشت دو ماه از دستگیری وی
هیچگونه اطلاعی از وضعیت فعلی او ندارند.گفتنی است
که نیرو های امنیتی ضمن بازداشت فریبرز
آرزم، وسایل شخصی وی را نیز ثبت و ضبط
کرده اند.لازم به ذکر
است که فریبرز آرزم در
۲۵ مهر
ماه سال
۱۳۹۰ در
شهر رباط کریم از سوی نیروهای امنیتی
بازداشت و به اتهام «ترویج مسیحیت» به
یک سال و نیم حبس تعریزی و یک سال و نیم
حبس تعلیقی محکوم شد. این شهروند اهل ساوه
با استفاده از حق آزادی مشروط پس از گذشت
شش ماه از زندان آزاد گردید. که این هم نقض آشکار ماده ۲۳ قانون اساسی میباشد که به ممنوعیت تفتیش
عقاید اشاره میکند و حتی نقض ماده ۲۵
قانون اساسی میباشد که به ممنوعیت تجسس در
حریم خسوسی افراد و ضبط وسائل آنها اشاره
میکند ونقض اصل ۲۶ قانون اساسی میباشد که
اشاره به آزادی تشکلها وفعالیت های پیروان
ادیان دارد وهمچنین نقض آشکار ماده ۱۸ و
۱ اعلامیه جهانی حقوق بشر میباشد که بر
اصل آزادی اندیشه و بیان و آزادی حق
انتخاب مذهب اشاره میکند و در خبری دیگر
میتوان به محمد امامی کاشانی٬ امام جمعه
موقت تهران اشاره کرد که ویبه طور نلویحی
گفته کدام قانون اساسی اجازه میدهد
افرادی چون بهائیان که «دشمن» هستند در
کشور زندگی کنند. وی بهائیت را «فرقهای
کثیف» و دستپرورده «استعمار» معرفی کرده
است.امامی کاشانی پیروان
آئین بهائیت را «آلوده» خوانده و افزوده
که آنها «نمیتوانند خودشان را مطرح
کنند.» اظهارات وی پس از آن بیان میشود
که فائزه هاشمی در دوران مرخصی فریبا
کمالآبادی از رهبران بهائیت به دیدار وی
رفت.این دیدار مورد انتقاد و واکنش بسیار شدید محافظهکاران تندرو در ایران
قرار گرفته است. بهائیان در ایران از حق
ادامه تحصیل و استخدام محروم هستند و مورد
آزار و اذیت نهادهای حکومتی قرار دارند.
اقای نیما کاظمی نژاد سخنان خود را تحت
عنوان مقایسه ماده 10 اعلامیه جهانی
حقوق بشر با قانون اساسی ایران ارائه
دادند.
ماده 10-هرکس با مساوات کامل حق دارد که
دعوایش به وسیله دادگاه مساوی و بی طرفی ،
منصفانه و علنا رسیدگی بشود و چنین
دادگاهی درباره حقوق و الزامات او یا هر
اتهام جزایی که به او توجه پیدا کرده
باشند، اتخاذ تصمیم بنماید
مقدمه:
طرح مسأله آزادی، آرمان بلند بشر است که
همزاد و همپای زندگی انسان، جایگاهی
شایسته، در اندیشه و آرزوی انسان دارد و
در گذرِ دگرگونی های آدمی و زندگی و
اندیشه ها و انگاره هایش بحث ها برانگیخته
و دشواری ها در افکنده و گشایش ها به
ارمغان آورده است. آزادی، پیمان منزلت
است، که او را از هر آفریده دیگری متمایز
می سازد.
اعلامیه جهانی حقوق بشر:نخستین جوانه های اعلامیه های حقوق بشر به مفهوم امروزی، در اوایل قرن
13 میلادی در انگلستان ـ که مردم این کشور
متحد شدند تا قدرت پادشاه را محدود نمایند
ـ رشد کرد
حقوق بشر یعنی آن که جان و مال آدمی آزاد باشد و او بتواند به زبان قلم
با دیگران سخن بگوید ، حقوق بشر یعنی آن
که نتوان کسی را بدون حضور یک هیئت منصفه
متشکل از افراد مستقل به مجازات محکوم کرد
، یعمی آن که محکومیت کیفری بر حسب مقررات
قانونی صورت گیرد ، یعنی این که انسان
بتواند با آرامش خاطر به هر دین که خود
برمی گزیند ، متدین گردد
حق رسیدگی علنی و منصفانه در دادگاه صالح، مستقل و بی طرف
این بحث در ماده
۱۰
اعلامیه جهانی مورد توجه قرار گرفته است
در این خصوص اصل قانون اساسی متذکر می شود
که حکم به مجازات و اجرای آن تنها از طریق
دادگاه صالح و به موجب قانون باید باشد.
قانون داخلی هم در این خصوص مقرراتی را
وضع نموده است. تضمین اولیه یک رسیدگی
عادلانه این است که محاکمات کیفری صرفا
توسط دادگاه یعنی مرجع قضایی صورت گیرد
ویژگی این مرجع این است که باید قانونی،
مستقل باشد و بیطرفانه برگزار شود بدان
معنا که دادگاه اولا به موجب قانون ایجاد
شده باشد و صلاحیت رسیدگی به موضوع پرونده
و فرد متهم را داشته باشد. استقلال دادگاه
از دیگر قوای دیگر و رسیدگی به شکایت
شهروندان صرفا توسط مرجع قضایی کشور نه
قوه اجرایی نیز اصل مهمی است بدین معنا که
دستگاه قضایی و شخص قاضی بدون هیچگونه
فشار و نفوذ ناروا از سوی دیگر مراجع
بتوانند آزادانه عدالت را اجرا نمایند.
اصول بنیادین استقلال قضایی به این موارد
به طور مفصل اشاره می کند همچنین علنی
بودن بدان معناست که حکم صادره به صورت
علنی اعلام شود و فرد متهم باید از دلیل و
مستندات حکم آگاه شود. به موجب ماده
۱۸۸ آئین
دادرسی کیفری دادگاه باید علنی باشد مگر
در برخی موارد مثلا در مورد جرایم منافی
عفت یا برخلاف اخلاق حسنه، در امور
خانوادگی و خصوصی که طرفین درخواست کنند
دادگاه بصورت غیر علنی برگزار شود یا در
موردی که جرم به امنیت کشور یا احساسات
مذهبی اخلال موارد کند.
به موجب تبصره
۱ ماده
۱۸۸قانون
آئین دادرسی کیفری منظور از علنی بودن
محاکمه عدم ایجاد مانع جهت حضور افراد در
دادگاه می باشد. مطلب مهم دیگری که در
قانون اساسی به آن اشاره شده بحث وکالت در
دادگاههاست که در اعلامیه اشاره نشده است.
در قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و
انقلاب در امور کیفری، مصوب سال 1378
مواردی که دادگاه باید بهصورت غیرعلنی
برگزار شود تصریح شده است. در ماده 188
این قانون آمده است: «محاکمات دادگاه علنی
است به استثنای موارد زیر به تشخیص
دادگاه: 1- اعمال منافی عفت و جرائمی که
بر خلاف خلاق حسنه است. 2- امور خانوادگی
یا دعاوی خصوصی به درخواست طرفین 3- علنی
بودن محاکمه، مخل امنیت یا احساسات
مذهبی باشد.»
همچنین به موجب ماده 189 قانون آیین
دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور
کیفری حضور اشخاص کمتر از 15 سال بهعنوان
تماشاچی ممنوع است.
قانون اساسی درباره علنی بودن دادگاه ها بنا بر اصل
۱۶۵
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
محاکمهها باید علنی برگزار شود و در اصل
۱۰۸ قانون
اساسی رسیدگی به جرائم سیاسی و مطبوعاتی
علنی و با حضور هیات منصفه است.در این اصل
مقرر شده است که «محاکمات، علنی انجام
میشود و حضور افراد بلامانع است مگر
آنکه به تشخیص دادگاه، علنی بودن
آن منافی عفت عمومی یا نظم عمومی
باشد یا در دعاوی خصوصی طرفین دعوا
تقاضا کنند که محاکمه علنی نباشد.» هر
فردی باید چه در مرحله قبل از دادگاه و چه
بعد از آن از این حق مسلم برخوردار باشد.
اصل
۳۵
قانون اساسی تاکید می کند اگر فرد توانایی
انتخاب وکیل را نداشته باشد باید برای او
امکان انتخاب وکیل فراهم شود.به موجب
تبصره
۱ ماده
۱۸۶
آئین دادرسی کیفری در برخی جرایم که
مجازات قانونی آنها از جمله اعدام، قصاص و
حبس ابد و .. باشد اگر متهم وکیل معرفی
نکند تعیین وکیل تسخیری برای او الزامی
است. اما در مرحله قبل از دادگاه (یعنی
مرحله تحقیقات) به موجب ماده
۱۲۸ در مواردی که موضوع محرمانه باشد یا به تشخیص قاضی وجود وکیل موجب فساد
شود و جرایم علیه امنیت، حضور وکیل با
اجازه دادگاه خواهد بود.
خانم مریم مرادی با موضوع بررسی علل
ازار و تعرض به کودکان و موارد پیشگیری از
ان سخنرانی نمودند.
برخی از کودکان تأثیرات ناشی از آزارشان
را به صورت رفتارهایی نشان میدهند که
شاید جنسی باشد، اما ضرورتاً همیشه
اینگونه نیست. همچنین برخی از بچهها
ممکن است کنارهگیر، بدخلق، پرخاشگر،
بیقرار و مضطرب شوند و حتی برخی از
کودکان ممکن است هیچ نشانهایی را به طور
کلی نشان ندهند .
اغلب کودکان وقتی مورد آزار جنسی را افشا
میکنند، استرس و اضطراب در رفتارهای
غیرکلامی خود نشان میدهند؛ مانند نشان
دادن خجالت و ترس در چهرهشان و حتی سفتی
و تنش در بدنشان. ) آسیبهای
روانی این کودکان شامل اضطراب، افسردگی،
ترسهای مرضی، احساس گناه، پرخاشگری،
مشکلات تمرکز، دوریگزینی اجتماعی، انزوا،
ترس و اجتناب از مردان، عصبی بودن، تغییر
در الگوی خوردن، علابمی مثل کابوس شبانه،
واکنشهایی نظیر از جا پریدن، مشکلات
ارتباطی و افکار خودکشی است در برخی نیز
موارد نشانههای فیزیکی از آزار جنسی وجود
دارد، که البته نسبتاً نادر است و بیشتر
سوءاستفادههای جنسی کودک، آسیب فیزیکی
ایجاد نمیکند. هر چند بیماریهای مقاربتی
در کودکان نشانه قابل اعتمادی برای
سوءاستفاده جنسی به حساب میآیند .
چه عواملی در نمایان ساختن واکنش به مساله
آزار جنسی مؤثر است؟
سن
قربانی: هر چه سن قربانی بیشتر باشد،
تجارب سختتری خواهد داشت
سن
متجاوز: هر چه سن متجاوز بیشتر باشد، آثار
شدیدتری بر قربانی به جای میگذارد.
هویت متجاوز: متجاوزان مذکر آثار سختتر و
جدیتری بر کودک میگذارند
طول دوره سوءاستفاده جنسی: هر چه مدت
سوءاستفاده طولانیتر باشد، آثار منفی
شدیدتری بر قربانی خواهد داشت . ارتباط
متجاوز با قربانی: هر چه رابطه نزدیکتر
باشد، آثار ایجادشده بیشتر و شدیدتر است.
ماهیت
عمل سوءاستفادهگرانه: هر چه آزار با
خشونت و اجبار بیشتری اعمال شود، آثار
شدیدتری خواهد داشت
مرحله
رشدی که کودک در آن قرار دارد. تعداد
سوءاستفاده کنندگان میزان حمایت خانواده
آزار
جنسی کودک چه عوارضی در پی خواهد داشت؟
در کودکان 4-1 سال : اغلب
فقدان آداب توالت، ترس از مردان و چسبیدن
افراطی به مادر دیده میشود.
قربانیان 6 – 4 سال:
معمولاً با شکایت جسمانی به پزشک مراجعه
میکنند. قربانی با احساس گناه شدید و قطع
امید از علاقه و توجه دیگران گاه مانند
کودکی وحشی رفتار میکند. نظافت و شستشوی
جبری یا مرگ سمبولیک و تکراری والدین؛ از
مراحل مهم بازیهای کودک این سن به شمار
میآید .
کودکانی در سنین 12 – 9 سالگی:
که قربانی آزار جنسی میگردند اکثراً به
دلیل مشکلاتی که در صحبت کردن در مورد این
مسئله دارند، دچار واپسزنی جنسیت و
اختلال در هویت جنسی میشوند. درگیری و
اشتغال ذهنی آنها با مسایل جنسی سبب
میشود که گاهی به صورت بیشرمانه و توأم
با پررویی، به توضیح واقعیات بپردازند .
والدین چه مواجههای داشته باشند؟
اولاً مهم است که والدین از قبل در این
زمینه آموزش و دانش لازم را کسب کرده
باشند؛ هر چند که شاید بسیاری از
خانوادهها کسب اطلاع در این زمینه را
ضروری ندانند.
بنابراین توصیه میکنم که حتماً والدین
اطلاعات ابتدایی را در زمینه برخورد با
کودکی که احیاناً به هر علتی مورد
سوءاستفاده قرار گرفته است، بدانند؛ چراکه
بزرگسالان با برخورد تند و حتی گاهی با
تنبیه فیزیکی این احساس را در کودک ایجاد
میکنند که او مقصر است و این امر سبب
تنفر کودک از خودش خواهد شد و فکر میکند
موجودی دوستداشتنی نیست .
از سؤال کردنهای مکرر و توضیح خواستن از
کودک خوداری کنید :
والدین پس از مطلع شدن، از سؤال کردنهای
مکرر و توضیح خواستن از کودک خوداری کنند،
ادامه داد: لازم است والدین نقش حمایتی
خود را به عنوان والد به فرزند نشان دهند؛
بهطوریکه کودک بفهمد که او مقصر نیست و
کسی که به او آزار رسانده است، گناهکار
است . آزار جنسی میتواند آسیب جدی از نظر
روانی به همراه داشته باشد و به همین جهت
لازم است والدین کودک را به کلینیکهای
روانشناختی هدایت کرده و تحت درمان قرار
دهند و از طریق مقامات قانونی اقدام کنند
تا مجرم به مجازات خود برسد .
چند توصیه به والدین :
ازم است والدین از فرستادن کودکان خود به
محیطهای خلوت که امکان رخ دادن آزار باشد
خودداری کنند، اگر کودک خود را برای خرید
میفرستند در ساعت خلوت از روز یا شب
نباشد و برای کودکان سنین پایینتر این
کار به تنهایی نبوده و حتماً خودشان در
کنار او در فروشگاه حضور داشته باشند،
نسبت به حرفهایی که کودک میگوید حساس
باشند؛ مثل اینکه "من دوست ندارم خانه
دایی برم."، استفاده از اینترنت و ماهواره
با توجه به سن کودک و فعالیت درسی کودک،
محدود و زیر نظارت والدین باشد، همچنین
لازم است شناخت کافی از دوستانی که
فرزندان با آنها ارتباط دارند داشته باشند
و مراقب باشند که کودک افراد خیلی بزرگتر
از خود معاشرت نداشته باشد.
الدین باید درباره تربیت جنسی و
سوءاستفاده جنسی به کودکان خود آموزش
دهند، ادامه داد: هر چند این کار برای
برخی از والدین بسیار سخت است؛ چراکه از
یک طرف باید آنها را آگاه کنند و از طرف
دیگر نباید دچار ترس و نگرانی شوند .
این مفهوم را در فرزندان خود تقویت کنید
که بدن آنها به خودشان تعلق دارد :
افرادی که برای جسم خود ارزش و احترام
قائلاند، کمتر احتمال دارد مورد
سوءاستفاده قرار بگیرند؛ لذا والدین باید
این مفهوم را در فرزندان خود تقویت کنند
که بدن آنها به خودشان تعلق دارد و بچهها
با این کار برای جسم خود احترام قائل
خواهند شد .
مفهوم خصوصیبودن بدن را در سن 4- 3 سالگی
به کودک آموزش دهید :
والدین باید به کودکان خود در سن 4- 3
سالگی مفهوم خصوصی بودن بدن را منتقل
کنند، بایستی یک کودک پنچ ساله حریم خصوصی
خود را به خوبی درک
کند.
بهترین زمان برای دادن این آموزشها زمان
حمامکردن کودک است :
موضوع سوءاستفاده جنسی موضوعی خشن است و
شما میتوانید برای ملایمتر کردن گفتگوی
خود، ابتدا درباره رشد مناسب بدن فرزندان
صحبت و سلامت جسمی او را تحسین کنید و در
ضمن از این جملات استفاده کنید:
"به به! ببین چقدر تمیز شدی. چه بدن
سالمی داری! حالا یادت باشد که بدن تو
خصوصی است و کسی نباید از تو بخواهد که به
قسمتهای خصوصی بدن تو نگاه کند یا به
آنها دست بزند. به غیر از مامان و بابا
هنگام حمام یا وقتی که بخواهند از سلامت
بدنت آگاه شوند و پزشک وقتی که بخواهد تو
را معاینه کند؛ در حضور پدر و مادر.
قسمتهای خصوصی بدنت آن قسمتهایی است که
با لباس شنا پوشانده میشود .
فرمول "نه، برو
البته والدین باید برای حد و مرزها احترام
قائل باشند و اگر فرزندشان دوست ندارد کسی
را ببوسد، او را اجبار نکنند، همچنین او
را به زور به آغوش نکشند؛ از آنجاییکه
اغلب اوقات فرد متجاوز از افراد نزدیک
کودک است، باید به کودکان خود بگویید "اگر
کسی با دست زدن به بدنت، تو را ناراحت
میکند از فرمول نه، برو" استفاده کند و
از فرد سوءاستفادهکننده دور شوند.
میتوان حتی به کودکان کوچکتر هم این
فرمول را با نقش بازی کردن برای مقابله با
سوءاستفاده آموزش داد .تفاوت "خصوصی" و
"راز" را به کودکان آموزش دهید :
والدین باید تفاوت میان "خصوصی" و "راز"
را برای فرزندان خود توضیح دهند، خاطرنشان
کرد: متجاوزان نزدیک، از قربانی خود
میخواهند که این مسئله را مانند یک راز
نزد خود نگه دارد و همین امر باعث ادامه
یافتن سوءاستفاده و آسیب بیشتر برای کودک
میشود .
خانم سپیده صفری دلنوشته زیبایی را
به حاضرین ارائه دادند.
اگر بتوانم یک بار دیگر زندگی کنم میکوشم
بیشتر اشتباه کنم.نمیکوشم بی نقض
باشم.راحتر خواهم بود.سرشارتر خواهم بود
،از آنچه حالا هستم..در واقع چیزهای کوچک
را بیشتر جدی میگیرم،کمتر بهداشتی خواهم
زیست،بیشتر ریسک میکنم ،بیشتر به سفر
میروم غروب های بیشتری را تماشا میکنم از
کوه های بیشتری صعود خواهم کرد در رودخانه
های بیشتری شنا خواهم کرد جاهایی را خواهم
دید که هرگز در آن ها نبوده ام...بیشتر
بستنی خواهم خورد.
اگر میتوانستم برگردم ،میکوشیدم فقط لحظات
خوش داشته باشم اگر نمیدانی که زندگی را
چه میسازد این دم را از دست مده
اگر بتوانم دوباره زندگی کنم،سبک سفر
خواهم کرد
اگر بتوانم دوباره زندگی کنم،میکوشم
پابرهنه کار کنم
از آغاز بهار تا پایان پاییز ،بیشتر
دوچرخه سواری میکنم
طلوع های بیشتری را خواهم دید و با بچه
های بیشتری بازی خواهم کرد اگر آنقدر عمر
داشته باشم.
گزارش جلسه ماهانه نمایندگی سوئیس،
یکشنبه
۱۲ یونی
۲۰۱۶
احمد کاظمی زاده
اين جلسه در تاريخ یکشنبه
۱۲ یونی
۲۰۱۶ برابر با
۲۳ خرداد
۱۳۹۵ ساعت ٠٠:
۱۵ در شهر زوريخ مكاني به نام كازاما برگزار گرديد.درابتدا آقای احمد
کاظمی زاده مسئول جلسه بعد از سلام و
خيرمقدم باخواندن ماده
۹ اعلامیه جهانی حقوق بشرکه میگوید احدي را نميتوان خودسرانه توقيف، حبس
يا تبعيد نمود، وماده
۱۰
اعلامیه جهانی حقوق بشرکه می گوید هر کس
با مساوات کامل حق دارد که دعوايش بوسيله
دادگاه مستقل و بيطرفي منصفانه و علنا
رسيدگي بشود و چنين دادگاهي در باره حقوق
و الزامات او يا هر اتهام جزائي که به او
توجه پيدا کرده باشد، اتخاذ تصميم بنمايد
، جلسه را آغاز كردند در ادامه ايشان
برنامه اين جلسه نمايندگى سوئيس را براى
حضار قرائت كردند
.
اولین سخنران این جلسه آقای وحید بردانی فعال حقوق بشر بودند.
ایشان گزارش خود را با موضوع گزارشی از نقض حقوق بشر در اردیبهشتماه
۱۳۹۵و
تحلیل آن آغا ز کردند.
آقای بردانی در آغاز
گفتند در اردیبهشتماه سال
۱۳۹۵ نقض
سامانمند حقوق بشر در ایران همچنان مانند
گذشته ادامه داشت و در این ماه با اعدام
۷۰ نفر
در استانهای اردبیل، البرز، آذربایجان
شرقی و غربی، خراسان رضوی، سیستان و
بلوچستان، قزوین، کرمانشاه،
کهکیلویهوبویراحمد، گیلان، مازندران،
هرمزگان، همدان و یزد اجرا شد.
ایشان در ادامه گفتند، متاسفانه در اردیبهشتماه
۹۵ تعداد
بیشماری از زندانیان نسبت به ماه گذشته
اعدام شدند. از برجستهترین گزارشهای
اعدام دراین ماه باید به اعدام یک زندانی
درملاعام در مازندران، اعدام هشت زندانی
درزندان مرکزی زاهدان، اجرای حکم اعدام
دستکم چهار زندانی در زندان قزلحصارکرج،
اجرای حکم اعدام دستکم چهار زندانی
درزندان رجاییشهر و همچنین اعدام شش
زندانی در زندان مرکزی ارومیه اشاره کرد. یکی از مورد توجهترین وبحثبرانگیزترین گزارشها
دراین زمینه اعدام شش نفر مخفیانه درسال۹۳ درزندان
یزد بود.همچنین
دراردیبهشتماه۹۵
درکنار تمام اعدامهای صورت گرفته شاهد
بخشش و نجات محکومین به قصاص بودیم که
گذشت و بخشش از قصاص یک متهم درتهران،
بخشش پنج محکوم به اعدام در کرمان و
ارومیه، رهایی نجوان ازاعدام و همچنین
گذشت از قصاص یک دختر هجده ساله ازجمله
آنها بود.
در مورد حقوق اقلیتها نیز گفتنداین ماه همچنین با تداوم تعرض به حقوق
اولیه اقلیتهای قومی ودینی درایران همراه
بود که بارزترین آنها، برخورد بی ضابطه
ماموران انتظامی سبب مرگ پیرمرد زاهدانی
شد، احضار سه شهروند زاهدانی توسط وزارت
اطلاعات، صدور حکم سه سال زندان برای
۴ شهروند در سنندج، بازداشت آرش حسین پناهی توسط نیروهای امنیتی دهگلان و
همچنین بازداشت زکیه نیسی فعال عرب
دراهواز ازجمله آنها بود.
دررابطه با نقض حقوق شهروندان بهایی نیز همانند گذشته شاهد تبعیض وآزار
و اذیت متعدد بودیم، گزارشات: پلمپ
۲۰ واحد صنفی شهروندان بهایی، پلمپ
۱۶ واحد صنفی
شهروندان بهایی در قائمشهر وهمچنین پلمپ
دو واحد صنفی شهروندان بهایی دربابل
ازجمله آنها بود.
درزمینهٔ حقوق شهروندان اهل سنت نیز گزارشهایی منتشر شد، ازجمله:
بازداشت یک روحانی اهلسنت در ایرانشهر،
جمع آوری تعداد زیادی از کتابهای اهل سنت
از نمایشگاه کتاب، ممانعت از شرکت امام
جمعه اهل سنت آزادشهر در همایش فارغ
التحصیلی زاهدان، محمد اکرمی پور به
۱۵ سال زندان محکوم شد.یکی از مورد توجهترین
وبحثبرانگیزترین گزارشها دراین زمینه
بازداشت سه تن از اعضای کلیسای ایران در
رشت بود.
در زمینهٔ حقوق کودکان نیز گزارشهایی منتشرگردید که برجستهترین آنها
عبارت بود از: ترک تحصیل دانشآموزان
کلاته تیمور بهخاطر نبود یک پل، خودکشی
دختر
۱۲
ساله به دلیل ترس از تنبیه، دوهزارکودک
زیر شش سال در کهگیلویه و بویراحمد دچار
سوء تغذیه هستند، مرگ کودک
۲ ساله بعد
از ختنه، و همچنین بوشهر؛
۱۷۰۰
کودک زیر
۵ سال مبتلا
به سوءتغذیه ازجمله آنها بود.یکی از مورد توجهترین و بحثبرانگیزترین گزارشها دراین زمینه تجاوز یک
معلم به دانشآموز۹ساله بود. در زمینه حقوق اولیه زنان در ایران همچنان در ماهی
که گذشت قدم جدی بر تحقق شعار برابری جنسی
از سوی دستگاه حاکمه برداشته نشد، زنان
ایرانی همچنان شاهد نقض متعدد حقوق خود
بودند، از پر اهمیتترین گزارشها نقض
حقوق بشر در حوزه حقوق زنان می توان به
بعد از
۲۱
روزشکنجه؛ اعظم زنده است، وقوع یک قتل
ناموسی در خراسان جنوبی، وقوع یک قتل
ناموسی در منطقه خزانه تهران، اجرای حکم
شلاق یک زن در ملاعام و همچنین شکنجه فجیع
یک زن ودو کودک توسط پدر اشاره کرد.
رویدادها و اخبار کارگری در اردیبهشتماه
۹۵ پرشمار بود
ازجمله آنها، صدوهفتاد کارگر نساجی الگانت
سه ماه مزد معوقه طلبکارند، بلاتکلیفی
۳۰۰
کارگر اخراجی و بازنشسته «شیشه آبگینه»
برای دریافت مطالبات معوقه، تعویق
۸ ماه دستمزد
و
۵ ماه بیمه
۱۷۰
کارگر کاشی جم، هزاروپانصد کارگر معدن
زغالسنگ در
۶ ماه اخیر بیکار شدند، گزارشی از بازداشت و اعمال محدودیت ها در برگزاری
مراسمات روز جهانی کارگر، اختلاف
۳۵ برابری حقوق یک مدیر با کارگر، بازداشت دستکم
۵ فعال
کارگری درشهرسنندج ، بازداشت موقت دو تن
از اعضای سندیکای اتوبوس رانی شرکت واحد
در مراسم روز کارگر، فاصله
۱۸۷درصدی
دستمزد ومعیشت کارگران و همچنین احضار
فعالین کارگری در آستانه روز جهانی کارگر
در سنندج از جمله آنها بود.همچنین در این ماه
۱۵ گزارش مربوط به مرگ کارگران در محل کار بود.
درحوزه اصناف و حقوق صنفی هم این ماه خالی از حوادث نبود چنانکه: ممانعت
از پرداخت حقوق یک معلم باعث انفصال از
خدمت مدیر آموزش و پرورش شد، تجمع اعتراضی
دامداران اصفهان به اجرا نشدن مصوبه هیأت
دولت، در روز معلم؛ علی اکبر باغانی به
زابل تبعید شد، حمله به گوجهسبزفروشهای
اتوبان آزادگان، تجمع دامداران اصفهانی در
اعتراض به عدم حمایت ازتولید داخلی و
همچنین بازداشت وتشکیل پرونده جدید برای
رسول بداقی ازبرجستهترینهای این رسته
بودند.
درزمینهی بهداشت
ومحیط زیست در این ماه گزارشها متعددی
منتشرشد که غالب آنها با موضوع آلودگی
هوا، محیطزیست و کمبود آب در کشور بود که
از جمله مهمترین آن چهل وشش روستای استان
ایلام فاقد شبکه آبشرب است، سیستان و
بلوچستان بیش از۲۰۰ روز از سال در شرایط فوق بحرانی است، زابل آلودهترین شهر جهان لقب
گرفت، اسیدپاشی، این بار روی درختان،
هشدار؛ ریزگردها اینبار ارومیه را نشانه
میروند، میزان غلظت گردوغبار در اهواز به
پنج برابر حد مجاز رسید، بحران دریاچه نمک
برای تهران اشاره کرد.
در ادامه آقای بردانی به گزارش های حقوق بشری پرداختند که در ماه گذشته
مورد توجه سایت های مختلف قرار گرفت.
ازجمله گزارشها با توجه خاص میتوان به:
زابل آلودهترین شهر جهان لقب گرفت، شکنجه
و قتل همسر در پی مطالبه مهریه، شکنجه و
قتل همسر بعد از
۱۰۰
ساعت فیلمبرداری، شکنجه فجیع یک زن و دو
کودک توسط پدر، اسید پاشی یک خانم بر خاله
اش در تهران، صدور حکم سه سال زندان برای
۴ شهروند در سنندج، پلمپ
۲۰ واحد صنفی شهروندان بهایی، تلاش برای تخریب مسجد روستای کمب چابهار و
ممانعت از نماز در آن، تنها به خاطر بهایی
بودن،
۵۰ هکتار زمین
یک کشاورز سمنانی توسط وزارت جهاد کشاورزی
مصادره شد، بازداشت دستکم
۵ فعال
کارگری در شهر سنندج اشاره کرد. همچنین
۲۱ روز شکنجه اعظم توسط همسرش را نیز باید در زمره پر توجه ترین گزارشهای
اردیبهشتماه دانست.
همچنین ایشان در پایان به گزارش هایی که در سایه بی توجهی قرار گرفت
پرداختند و گفتند ، برای انتخاب مورد اول
در این دسته باید به اعدام شش زندانی در
زندان مرکزی ارومیه اشاره کرد که علیرغم
اهمیت با واکنش و حساسیت زیادی در افکار
عمومی روبرو نشد. همچنین نیروی انتظامی در
شهر ملکان یک شهروند موتورسوار را به دلیل
نداشتن کلاه ایمنی مضروب کرد، وجود
۵۰۰۰ زن سرپرست خانوار در کهگیلویه و بویراحمد، اسامی
۶۹
زندانی محکوم به اعدام تازه شناسایی شده
در زندان ارومیه، یک زندانی در ملاعام در
کرمانشاه اعدام شد، ناپدیدی یوسف سیلاوی
شهروند عرب اهوازی، شش اعدام مخفیانه در
سال
۹۳ در
زندان یزد، اجرای حکم اعدام دستکم چهار
زندانی در زندان قزلحصار کرج، جمع آوری
تعداد زیادی از کتاب های اهل سنت از
نمایشگاه کتاب، ممانعت از شرکت امام جمعه
اهل سنت آزادشهر در همایش فارغ التحصیلی
زاهدان وهمچنین بازداشت سه تن از اعضای
کلیسای ایران در رشت نیز از دیگر
گزارشهایی بود که در سایه کم توجهی از
سوی افکار عمومی قرارگرفتند.
در ادامه آقای کاظمی زاده مسول جلسه ضمن تشکر از آقای وحید بردانی از
آقای منصور سیفی فعال حقوق بشر درخواست
کردند تا سخنرانی خود را با موضوع برگی
از تاریخ پیشین ترکان برای هزار قرائت
کنند.
آقای سیفی در شروع صحبتهای خود شعری را با زبان ترکی برای حضار قرائت
کردند .
سو"دئییبدیر منه اولده آنام اب کی یوخ
"یوخو" اؤیرتدی اوشاقلیقدامنه،خواب کی یوخ
ایلک دفعه کی "چؤرک" وئردی منه نان دئمه دی
ازلیندن منه "دوزدانه" نمکدان دئمه دی
آنام اختر دئمه یبدیرمنه "اولدوز "دئییب او
سو دوناندا دئمه ییب یخدی بالا "بوز" دئییب او
"قار" دئییب، برف دئمه ییب، دست دئمه ییب "ال" دئییب او
منه هئچواخت بیا سؤیله مه ییب، "گل"دئییب او
بلی، داش یاغسادا گویدن، سن او سان من ده بویام
وار سنین باشقا آنان، واردی منیم باشقا آنام
اؤزومه مخصوص اولان باشقا ائلیم واردی منیم
ائلیمه مخصوص اولان باشقا دیلیم واردی منیم
ایشان گفتند در آغاز دوست دارم يك تعريفى از ساختار زبان تركى براى شما
حاضرين ارائه بدهم. اينكه زبان تركى چگونه
زبانى است.
زبان تركى جزو زبان هاى پيوندى ميباشد كه در آن كلمات يا جملات از بهم
پيوستن چند كلمه يا در بيشتر موارد از به
هم پيوستن پسوند و پيشوند ها بوجود مى
آيند. اين نوع زبان ها را در اصطلاح زبان
شناسى پيوندى يا آگلوتيناسيون مينامند.كه در اين
جا ما نمونه اى از آن را در زبان تركى
مثال ميزنيم.
نماد و شناسه هاى فرهنگى : نمونه های بارز نمادهای فرهنگی و هنری در
آزربایجان و كشور هاى ترك، ترك زبان يا
ترك نشين بسیار غنی است. از مواردی همچون
مهمان نوازی گرم تا خوی گرفتن با تمامی
ملل و اقوام ساکن درآن كشور ها كه در اين
مقاله چون جغرافياى چندين كشور مورد بحث
ميشود لازم ميدارم نام هاى كشور ها رانيز
ياد آورى كنم. ایران، تركيه، جمهورى
آزربايجان كشور هاى مورد بحث و از آسياى
ميانه تا به سمت قفقاز پراكندگى وسيعى را
از اين اقوام شاهد هستيم. هر چند زيستگاه
اصلى ترك ها آسياى ميانه است ولى اين قوم
از كشور چين گرفته تا نزديكى هاى اروپاى
شرقى پراكنده شده اند. شناسه هاى فرهنگى:
يك نمونه از موار مورد اشاره من ادبیات
فولکوریک بسیار غنی و اسطوره ای را که
سینه به سینه در این دیار ها گشته میتوان
نام برد. لازم به ذکر است که ادبیات غنی
شفاهی در آزربایجان و ترکان از اسطوره
هایی همچون کوراغلو که نماد مردانگی و
خضوع بودن است گرفته و قصه هايى از كتب
دده قورقود در ميان تركان رايج هست.
(هرچند شايد خيلى از ترك ها نام دده
قورقود را نشنيده باشند كه اون هم دليل
سياسى داره) ولى داستان هايى كه در
خانواده هايشان نقل ميشود به تاثير از اين
اثر هنرى ميباشد و يا برعكس. ضمن مثال
هایی از این قبیل که در هر خانه نقل مصور
ذهن کودکانی است که به تداوم زبان
مادریشان و قدرت يادگيرى قوت میبخشد.
وی همچنین در مورد ديگر شناسه هاى فرهنگى گفتند
گؤبكلى تپه و چندين نشان تاريخى
سمبل خورشيد-ماه در گؤبكلى تپه
نيا ترك ها اين سمبل را خورشيد ماه ناميدند. خورشيد-ماه يك مفهوم مقدس
در فرهنگ نيا تركان دارد. خورشيد-ماه
نشانه اولين هلال ماه بود، در اولين روز
از ماه بهار در همان زمان، به طور طبيعى
نماد اعتدال روز از بهار كه در ٢١ مارس
است. در آن روز شبانه روز تقريبا در مدت
زمان برابرى قرار ميگيرند. براى اعتدال،
نيا ترك ها و نيز تا به امروز ترك هاى
مدرن آمدن فصل بهار را جشن ميگيرند، به
معناى بيدار شدن طبيعت و تولد دوباره
زمين. در اين دوره زمانى حاصلخيزى زمين
افزايش يافته و خاك محصولات فراوانى به
بار مى آورد. ترك هاى(كو/خو) از اين نماد
در پرچم حكومت خود در حدود ٢٠٠٠سال پيش از
مسيح در آسياى مركزى استفاده كردند.
خورشيد و ستاره نماد پرچم حكومت مدرن
تركيه امروزى با هلال ماه و ستاره هست و
نيز قابل رويت در آثار هنرى ترك هاى هون
مى باشد. علاوه بر اين ما شاهد اين هستيم
كه خورشيد، ماه و هلال، ستاره در نقوش
حكومت گوك ترك ها در سكه هايشان به وضوح
پيداست. در مغولستان مدرن امروزى يك ناحيه
قديمى از پروترك ها(نياترك ها) پرچم حكومت
مركب از دو ستون با نشانه خورشيد و ماه
است. خورشيد و ماه نياترك ها و نشانه
خورشيد-ماه در گؤبكلى تپه فقط شبيه هم
نيستند بلكه دقيقا عين هم ميباشند. در هر
دو نشانه حفره در مركز نشان خورشيد
برايمان قابل رويت است. اين همان رويداد
كه در بازه هاى زمانى مختلف روى داده است
را دلالت دارد و نميتواند به صورت اتفاقى
يا تصادفى رخ دهد. حفره هاى مركز دلالت بر
آن بخش از درخشندگى طبيعت دارند كه توصيف
آمدن بهار را ميدهد، همچنين توصيف تولد
دوباره طبيعت و حاصلخيزى. نماد خورشيد-ماه
فقط در مركز ستون هاى معبد(دى) در گؤبكلى
تپه ديده نشده اند. بعد ها در تاريخ
ميبينيم كه اين نماد ها در سومرى ها و
آكدى ها در مهر هاى استوانه ها و در ديگر
آثار هنرى قابل مشاهده اند. ستون مرکزی که
به شکل(های انگلیسی) به تصویر کشیده شده
است و نشان خورشید-ماه در معبد(د انگلیسی)
در گوبکلی تپه به سبکی خیلی خاص بدن انسان
را تشریح میکند، که آن را به طور کلی
پذیرفته است. بازوها و دست ها دقیقا قابل
رویت هستند. چهره های انسان ها واضح نیست.
این احتمال وجود دارد که آنها انسان
نیستند ولی خداها یا الهه های مربوط به
آخرین سده های عصر سنگ (در حدود
۱۰۰۰۰ سال پیش
باشند). ما میبینیم که بازوها به صورت
ایستاده در دو طرف ستون و دست ها در قسمت
ناف به همدیگر متصل میشوند. این حالت
ایستادن میتواند به صورت خاص قویا مقدس در
نظر گرفته شود. الهه سومریان اینانا مشخصا
در حالت ایستاده شبیه ستون مرکزی گوبکلی
تپه است.
یکی دیگر از سازه ها که شبیه ستون (ها) و خورشید-ماه در گوبکلی تپه است
در گوبوستان آذربایجان که به
۳۵۰۰ سال قبل از میلاد است کشف شده است.
آقای سیفی در انتهای صحبت خود گفتند اما بخش اصلى سخن من اين است كه
شايد دوستانى علاقمند به گذشته دور نباشند
و بيشتر علاقمند به تاريخ معاصر باشند
توجه داشته باشيم كه امروز ما تركه ها با
ملل ديگر در كنار هم در يك جغرافياى تعيين
شده زندگى ميكنيم هرچند ترك هاى تركيه
براى خود كشورى مستقل دارند و يا ترك هاى
آذربايجان كه از نظرى شناسه هاى فرهنگى
هيچ فرقى با ترك هاى ايران ندارند براى
خودشان داراى يك جغرافياى تعيين شده هستند
و مرزبندى هايى دارند. بنابر اين براى
ايران ما مهم ترين چيز اين است كه به اين
اتنيك ها اقوام و ملل ساكن در ايران
ارجوبديم و قدرشون رو بدونيم چرا كه اين
ها يرمايه هاى كشور ما هستند و اجازه بديم
كه ملت ها حقو خودشون رو در يك سرى امور
پايه اى مثل تحصيل به زبان مادرى يا امور
فرهنگى داشته باشند. به طور مثال حق تحصيل
به زبان مادرى يك حق طبيعى هر انسانى هست
و شما نميتونيد منكر اين بشيد. به اميد
اينكه در اين امور به هم نزديك بشيم و قدر
ملت ها و اقوام رو بدونيم و فعالتر در اين
امور باشيم.
با سپاس بيكران از شما كه اين وقت رو در
اختيار من گذاشتيد
آقای کاظمی زاده ضمن تشکر از آقای سیفی از آقای احسان زندی فعال حقوق
بشر دعوت کردند تا سخنرانی خود را با
موضوع مشکلات مسیحیان در ایران برای هزار
قرائت کنند.
آقای
زندی سخنان خود را با خواندن ماده
۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر آغاز کرد وگفت طبق
اعلامیه جهانی حقوق بشر ماده
۱۸ هر
انسانی محق به داشتن آزادی اندیشه وجدان
و دین است این حق شامل آزادی دگر اندیشی
تغییر مذهب دین و آزادی علنی و آشکار کردن
آئین و ابراز عقیده چه به صورت تنها چه به
صورت جمعی یا به اتفاق دیگران در قالب
آموزش اجرای مناسک عبادت و دیده بانی آن
در محیط عمومی و یا خصوصی است و هیچ فردی
حق اهانت و تعرض به فرد دیگری به لحاظ
تمایز و اختلاف اندیشه ندارد .
وی گفت با به پیروزی رسیدن انقلاب اسلامی حکومت دیکتاتوری جمهوری اسلامی
ایران با استناد به اسلام حکم کسانی را
که قبلا مسلمان زاده بودند و به دین
مسیحیت گرویدند را مرتد دانسته و به اعدام
محکوم میکند و این به این معنی است که
همه باید به اجبار مسلمان و شیعه مذهب
باشند و این در حالی است که در قانون
اساسی جمهوری اسلامی مسیحیت در کنار
ادیان زرتشتی و یهودی جز ادیان رسمی
شناخته شده است .
مسلمانان ایران با گرویدن به مسیحیت بهائی سنگین را پرداختهاند و
بسیاری از آنها در این راه جان خود را از
دست دادهاند نوکیشان مسیحی همچون بهائیان
مورد هجوم و حمله انقلابیون و حکومت
جمهوری اسلامی ایران قرار گرفتهاند این
روند و اذیت و آزار مسیحیان از طرف رژیم
جمهوری اسلامی ایران تا جایی پیش رفت که
نسخههای زیادی از کتاب مقدس در کنار مواد
مخدر و مشروبات الکلی به دست انقلابیون و
حکومت نوپای جمهوری اسلامی ایران به آتش
کشیده شد همچنین کلیساها تعطیل و نو کیشان
مسیحی مجبور شدند مراسم عبادات خود را در
خانهها و زیر زمینها اجرا بکنند در
دوران حکومت جمهوری اسلامی صدها مسیحی و
نوکیش مسیحی دستگیر بازجویی و روانه
زندانها میشدند . نخستین کشیش قربانی پس
از انقلاب ارسطو سیاح بود که در سال
۱۳۵۷ در
شیراز به قتل رسید و همچنین کشیش حسین
سودمند در سال
۱۳۷۱ در مشهد دستگیر و به اتهام ارتداد به اعدام محکوم و حلق اویز شد در
موردی دیگر میتوان از عباس امیری نام برد
که در سال
۱۳۸۷ در ملک شهر
اصفهان به دست نیروهای امنیتی دستگیر و به
قتل رسید
.آقای احسان زندی در
ادامه گفت ،یکی دیگر از مشکلات نوکیشان
مسیحی یورش خشونت بار و وحشیانه نیروهای
امنیتی به کلیساها میباشد برای مثال یورش
نیروهای امنیتی به کلیسای جماعت ربانی
اهواز که در دی ماه
۱۳۹۰ رخ
داد و همه شرکت کنندگان را از بزرگ و کوچک
بازداشت کردند همچنین نیروهای امنیتی با
صورتی پوشانده چنان وحشتی را در کودکان
ایجاد کردند که منجر به آسیبهای روانی
در کودکان شدند که همین امر باعث شد نهاد
همبستگی جهان مسیحی در بریتانیا برای
دلداری این کودکان که در مراسم بازداشت
شدند کمپینی برای ارسال کارت پستال هایی
تحت عنوان کارتهای دلداری راه اندازی کند
وزارت اطلاعات ایران در ادامه محدودیتهای
بیشتر برای نوکیشان مسیحی با ارسال
دستورالعمل هایی رهبران کلیساها را در
تهران و برخی شهرستانها در سال۱۳۹۱ تحت
فشار قرار داده است که اسامی اعضائ کلیسا
را همراه با شماره ملی و دیگر مشخصات
کامل را در اختیار وزارت اطلاعات قرار
بدهند همچنین در تاریخ اردیبهشت
۱۳۹۵ تعداد
۵ نفر از
نوکیشان مسیحی از جمله کشیش یوسف ندرخانی
در شهر رشت دست گیر شدند که کشیش یوسف
ندرخانی و همسرش بعد از چند ساعت بازجویی
آزاد شدند اما
۳ تن دیگر از نوکیشان مسیحی هم چنان در بازداشت نیروهای امنیتی جمهوری
اسلامی به سر میبرند .
آقای کاظمی زاده ضمن تشکر از آقای احسان زندی از آقای نادر زندی فعال
حقوق بشر درخواست کرد تا سخنرانی خود را
با موضوع بحران خودکشی در ایران آغاز
کند
. اقای نادر زندی در آغاز صحبتهای خود گفت
:خود کشی زن
۴۸
ساله در برج میلاد،دختری خودش را مقابل
قطار انداخت،دو مرد در شیراز خودشان را از
پول عابر پیاده حلق اویز کردند،مردی خودش
را در میدان انقلاب به آتش کشید،خود کشی
دانش آموز
۱۰
ساله اشنویه ای،خود کشی دانش آموز
۱۵
ساله سنندجی و و و هزاران مورد دیگر که
مسلما تاکنون اینگونه اخبار ناگوار به
گوشتان رسیده است.
ایشان ادامه دادند قبل از هر چیز بد نیست تعریفی از خود کشی و دلایل آن
به صورت مختصر بازگو کنیم:
به گفته دکتر راهب عضو هیأت علمیه گروه مدد کاری اجتماعی دانشگاه علوم
بهزیستی و توان بخشی :خود کشی به معنی آن
است که زندگی برای فرد مشکل تر از مرگ
جلوه نماید،و متاسفانه فرد بر طبق یک
تصمیم از قبل گرفته شده یا تصمیم انی خود
کشی میکند و بطور معمول تعداد زنان و
دخترانی که خود کشی میکنند بیش از پسران
ولی خود کشی در پسران بیشتر به نتیجه
میانجامد.
وی در ادامه گفت بر طبق مطالعات انجام گرفته
۲ نوع رفتار
منجر به خود کشی در افراد میگردد:
۱.کناره
گیری و انزوای طولانی مدت از اجتماع که
معمولان با بی اشتهای عصبی همراه بوده و
این خود کشی معمولا با برنامه قبلی انجام
میپذیرد.
۲.جوانانی
که تحت فشارهای عصبی شدید قرار گرفته و
دارای اختلالات رفتاری گوناگونی هستند.
و اما دلایل خود کشی:
۱.ناا
امیدی و از دست دادن کنترل ذهنی فرد که
یکی از اصلیترینها میباشد.
۲.عوامل
خانوادگی ( ازدواج های اجباری ، تهمت ،
افترا ، تجاوز، بد رفتاری والدین بخصوص با
دختران
)
۳.مشکلات
اقتصادی ، فقر، طلاق ، نا عدالتیهای
اجتماعی ، بیکاری ، تعارض بین سنت و
مدرنیته و گسست هویتی اشاره کرد.
ایشان گفتند متاسفانه ایران بر طبق آمارها در زمینه خود کشی در جهان
رتبه
۴۸
قرار گرفته و متاسفانه بطور میانگین
سالانه بین
۴۰۰۰ تا
۴۵۰۰ نفر
خود کشی میکنند که شایان ذکر است که این
آمارها قابل اتکا نبوده و ممکن است
تعداد از این هم بیشتر باشد.استانهای
ایلام،لرستان،خوزستان،کهکیلویه و بویراحمد
دارای بیشترین آمار خود کشی و استانهای
سمنان و سیستان و بلوچستان دارای کمترین
آمار خود کشی در کشور هستند. بر طبق گزارش پزشک قانونی بین سالهای
۱۳۸۰ تا
۱۳۹۱ بیش
از
۳۰۰۰۰ نفر
در ایران از طریق خود کشی جان خود را از
دست داده اند و متاسفانه هر ساله این آمار
رو به افزایش است بطوری که در سال
۹۱
تعداد
۲۷۴۰ نفر
، در سال
۹۲ ،۴۰۵۵ ،سال
۹۳ ،۴۰۹۵ نفر و سال
۹۴ ۴۰۲۰
نفر خود کشی منجر به مرگ ثبت شد که
نگرانیهای بسیاری را از این موج خود کشی
در ایران بوجود آورده است.
ایشان در پایان صحبتهای خود گفتند اما آنچه که مورد توجه قرار گرفته این
است که قبلا بیشتر خود کشیها در خفا
انجام میشد ولی در سالهای اخیر این خود
کشیها علنی شده است که نشان میدهد این
خود کشیها علنی در جلوی چشم هزاران نفر
دیگر نوعی اعتراض به شرایط حکم و زندگی
اجتماعی و اقتصادی دشوار ایران است،کشوری
که به گفته رئیس سازمان بهزیستی
۳۴ در صد جمعیت آن در سنین
۱۹ تا
۶۰ سال
دچار اختلال روانی هستند.جامعهای که
امید به زندگی در آن رو به کاهش رفته و
بیکاری ،نداشتن آیندهی روشن و نبود
آزادیهای فردی،فرد را به سوی خود کشی
سوق میدهد،کشوری که شادی و نشاط از آن رخت
بر بسته و سیاستهای اشتباه حکومت و
فشارهای که به مردم وارد کرده یکی از
عوامل این خود کشیها محسوب میشود.
آقای کاظمی زاده ضمن تشکر از آقای نادر زندی از آقای مهدی برنو فعال
حقوق بشر درخواست کرد تا سخنرانی خود را
با موضوع اهمیت زبان مادری در پرورش فکر
کودکان برای حضار قرائت کنند
آقای مهدی برنو این گونه سخنان خود را آغاز کردند، زبان نخست یا زبان
مادری به نخستین زبانی گفته میشود که
کودک سخن گفتن به آن را یاد میگیرد. زبان
نخست(افزون بر زبان بومی زبان اصلی، زبان
مبدا، زبان مادری یا مجموعه اصطلاحات
بومی) زبان شخصی است که از زمان تولد آن
را آموخته و به بهترین وجه صحبت میکند و
اغلب معنایی برای همسانی جامعهشناسی زبان
است.
آموزش در اوایل دوران کودکی، نقشی مهمی در زندگی کودکان ایفا میکند. به
همین دلیل است که در سراسر جهان توجه
زیادی به این امر معطوف میشود. منظور از
آموزش در اوایل دوران کودکی
(پیشدبستانی)، آموزشی است که تا سن
۸ سالگی به
کودکان ارائه میشود.
زبان مادری، چنان که از نامش پیداست، پیوندی تنگاتنگ با قلب فرد دارد.
زبان مادری نیز مانند لمس شدن از سوی مادر
و نوشیدن شیر مادر، هرگز با چیز دیگری
جایگزین نمیشود. به همین دلیل است که
روانشناسی مدرن نیز تأکید زیادی بر
ارتباط کودک با زبان مادری دارد. هماکنون
والدین با تشخیص اهمیت زبان مادری شروع به
آموزش آن به کودکان خود کردهاند.
اهمیت آموزش زبان مادری در دوران پیشدبستانی سبب شده است که
کنوانسیونها و کنفرانسهای بینالمللی
متعددی در این زمینه برگزار شود که از
جمله مهمترین آنها میتوان به کنوانسیون
حقوق کودک در سال
۱۹۹۰، کنفرانس جهانی آموزش برای همه در سال
۱۹۹۰ در
جامتین و
۱۹۹۳ در
دهلی نو، و کنفرانس بینالمللی مساعدت به
کودکان افریقا اشاره کرد. [مسئلهی] کودک
در بسیاری از گردهمآییها تبدیل به
«اولویت اول» شده است. هم اکنون حق کودکان
برای دسترسی به تحصیلات رایگان و الزامی
به عنوان وظیفهی دولت در نظر گرفته
میشود. این وظیفه، محرکی برای دولتها
است که در مورد حق کودکان در ارتباط با
زبان مادری اقدام کنند.با توجه به این
مسئله، در سال
۱۹۹۹،
یونسکو روزهای
۲۱ و
۲۲
فوریه را روز جهانی زبان مادری نامید.
رابطهی میان آموزش دوران پیشدبستانی و
آموزش زبان مادری بسیار تنگاتنگ و حائز
اهمیت است.
ایشان گفتند درمبحث
اهمیت نقش زبان در تفکر”هردر“ اندیشمند
آلمانی معتقد است که زبان ، فقط ابزاری
برای اندیشه نیست بلکه قالبی است که
اندیشه و تفکر در آن شکل می گیرد. عباس
میلانی نیز در تذکره الاولیاء و تجدد
اظهار می دارد که عقل و زبانی سالم ملازم
یکدیگرند . زبان نه صرفا وسیله ای برای
بیان تفکر ، بلکه بخشی از ذات خود تفکر
است و معتقد است که زبان نارسا و نا پخته
حکایت از تفکر و اندیشه پریشان دارد .
پیاژه روانشناس معروف سویسی اعتقادش بر
این است که زبان، مساعد کننده بسیار بزرگی
برای رشد ذهنی کودک و ارتباط تنگاتنگی با
هم دارند به صورتی که رشد تفکر یک کودک در
رشد زبانی او بسیار مشهود است. با این
وجود چنین اظهاراتی از سوی محققان در مورد
زبان و تفکر حاکی از اهمیتی است که زبان
در پیشرفت و پیشبرد حیات بشری داشته و
دارد .زبان مادری جزء لاینفک وجود آدمی
است و با سلول های بنیادی وجود او گره
خورده است. انسان در وجود زبان مادری است
که قادر است به معنی واقعی لذت و درد ،
عشق و نفرت و دشمنی و دوستی دست یابد و آن
ها را با تمام وجود احساس کند . احساسی که
از اعماق وجودش نشات می گیرد. من "کرد"
(برای مثال) تنها و تنها در وجود زبان
مادریم است که می توانم لذت وجودی جمله
دوستت دارم (خوشم ئه وییت) را در عمق
درونم احساس کنم و جریان دوست داشتن در رگ
هایم جاری شود .
وی همچنین گفت پژوهشگران زبان مادری، روانشناسان، جامعهشناسان و اساتید
پداگوژیک در مقالات و کتاب های گوناگون
خود ثابت نمودهاند که آموزش زبان مادری
به کودکان دو زبانه و چند فرهنگی، قابلیتی
میدهد که آنان قادر خواهند شد در جامعه
چند فرهنگی موجود و در هر کجای دنیا
تواناتر و هوشمندتر ازدیگران عمل نموده و
نقش اساسی و کلیدی خود را در محیط کار و
زندگی ایفا نمایند.
انسان فطرتا زبان مادری خود را که زبان ادبیات و صمیمیت و کودکی و
گهواره و دامان مادر است دوست می دارد و
از طریق آموزش در آن می تواند به سعادت
فرهنگی و خلاقیتهای علمی و ادبی برسد و
این حقی است که نباید از آدم مضایقه شود.
ایشان
گفتند نادیده گرفتن زبان مادری بالاخص
درحیطه ی تعلیم و تربیت میتواند صدمات
جبران ناپذیری بر پیکره ی یک جامعه وارد
کند به این معنی که میتواند سد راه پیشرفت
و ارتقای علمی و فرهنگی آن جامعه باشد و
به میزان نسبتا زیادی آن را کاهش
دهد.علاوه بر آن می تواند آسیب های جدی بر
ساختار آن زبان وارد آورد زیرا مانع رشد و
ترویج آن از لحاظ واژگان ،معنی و کاربرد
آن در جامعه می شود.
بند
سوم ماده 26 اعلامیه جهانی حقوق بشرمی
گوید ، پدر و مادر در انتخاب نوع آموزش و
پرورش فرزندان خود نسبت به دیگران اولویت
دارند
آموزش زبان مادری حق اساسی هر انسانی است. همانگونه که تنوع زیستی در
موردِ محیط زیست باعث جذابیت و مانا شدن
بیشتر آن میگردد، در مورد زبانهای مادری
یا محلی و قومی نیز، تنوع زبانی سبب
مطلوبیت بیشتر فضا و قوام هرچه بیشتر
اقوام مختلف موجود در هر کشوری میگردد.
آموزش به زبان مادری به معنی تک زبانه بودن نیست و زبان دومی را نیز می
توان در کنار زبان مادری یاد گرفت.
هیچ
کس مخالف یادگیری آزاد و اختیاری زبانهای
ملل دیگر، نیست، اما آنچه که نباید
فراموش کرد، اصلِ یادگیری زبان مادری و
تقدم آن بر آموزشِ هر زبان ملی بیگانه است.
لذا اذعان داشتن به اینکه آموزش به زبان مادری حق انسانی و قانونی هر
فرد است،کاملا واضح و اشکار است. نادیده
گرفتن و تلاش در جهت نابودی آن مساوی است
با تلاش در جهت تضعیف و نابودی هویت،
فرهنگ و تفکر فرد و به طبع آن یک ملت می
باشد . اختصاص دادن دوم اسفند (21 فوریه)
نیز به عنوان روز جهانی زبان مادری بر
اهمیت این گفته مهر تایید می گذارد.
چون مسائل زبانی در ایران حساس و تنش زا هستند آمار دقیق و مؤثقی در
باره تعداد زبانها، گویش ها و لهجه ها و
گونه های مورد مخاطره، پراکندگی جغرافیایی
آنها، تعداد سخنگو وجود ندارد یا حداقل به
آسانی در دسترس نیست و آمارهای متفاوتی در
این موارد ارائه می شود. اقلیت های زبانی
(این مفهوم در باره اکثریت زبانی یا زبان
مسلط استفاده می شود و منظور اقلیت از نظر
جمعیتی نیست و مفهوم زبان های غیرحاکم و
مغلوب اراده می شود) از این وضعیت ناراضی
هستند که زبانشان در معرض خطر هست و به
عنوان زبان گروه های قومی به حاشیه رانده
شده است. سیاست فعلی زبانی تنها زبان
فارسی را به رسمیت می شناسد و حقوق مساوی
زبانی رعایت نمی شود. تنها تلاشهای فردی و
اجتماعی عده ای تداوم حیات این زبانها را
رقم می زند و دولت کلا آنها را نادیده می
گیرد. نگرش های مثبت یا منفی زبانی عامل
بسیار مهمی در حفظ یا تغییر زبان محسوب می
شود. درحالیکه نگرش مثبت به حفظ زبان کمک
می کند نگرش منفی به تغییر از یک زبان به
زبان دیگر منجر می شود. عوامل متعددی از
قبیل وضعیت اقتصادی اجتماعی، پتانسیل و
موقعیت مترقی زبانی، ارزش کارکردی و
ابزاری زبان، دریافت و برداشت ملی از یک
زبان، میزان جمعیت سخنگو، قدرت اقتصادی و
سیاسی متکلمین، میزان کاربرد در سیستم و
قلمرو اداری و رسمی، ارزش آموزشی و... در
این نگرش ها تاثیر می گذارند. زبان مسلط
با برخورداری از قابلیت درونی یا امکانات
بسیج شده روز به روز بر سلطه خود می
افزاید و این باعث می شود سخنگویان اقلیت
های زبانی یا زبانهای ملی قومی دیگر احساس
کنند این زبان ذاتا قوی است. به عقیده
زبانشناسان هیچ زبانی قابلیت بیشتری نسبت
به زبانهای دیگر ندارد ولی می تواند بنا
به موقعیت حاکم، مثل زبان فارسی در ایران
قدرتمندتر باشد.
عامل دیگری که به تغییر زبان می انجامد قطع ارتباط و انتقال بین نسلی
است. در حالی که زبان والدین به کودکان
منتقل شود زبان حفظ خواهد شد ولی زبانی که
والدین از انتقال آن به کودک به دلایلی
معمولا بی اساس خودداری می کنند در طول
زبان محکوم به فنا خواهد بود. چنین زبانی
روز به روز ضعیف تر شده و در نهایت به نفع
زبان حاکم و غالب کنار خواهد رفت.
آقای احمد کاظمی زاده مسول جلسه ضمن تشکر از آقای برنو از سخنران آخر
این جلسه آقای محمدجاوید گوانی فعال حقوق
بشر دعوت کردند تا سخنرانی خود را تحت
عنوان مفقودین دههها و رازهای سر به مهر
برای حاضرین قرائت کنند
آقای گوانی این گونه سخنان خود را آغاز کردند و گفتند آمدند و از مقابل
منزل بردند. دوستانش دیدند که در خیابان
بازداشت شد. از دیروز از خانه رفته و خبری
از او نیست.
در حدود
۴ دههی
اخیر، این حرفها را از بسیاری از
خانوادهها میتوان شنید. خانوادههایی که
هنوز به دنبال عزیزان خود هستند.
خانوادههایی که هنوز نمیدانند دقیقاً بر
سر عزیزانشان چه آمده است؟ خانوادههایی
که مطمئن نیستند فرزندشان روزی برخواهد
گشت یا خیر؟
این روایت و این سوالات، روایت و سوالات بسیاری از خانوادههایی است که
در
۳۷ سال
گذشته عزیزی را گم کردهاند. عزیزی که در
یک واقعهی اعتراضی حضور داشته و بعد
ناپدید شده، عزیزی که در یک گروه معترض
حضور داشته و خبر بازداشتش رسیده و بعد از
او خبری نیست و حتی، حتی کودکی که در
زندان متولد میشود و پس از چند روز و جدا
کردنش از مادر، مفقود میشود. فقدانی برای
روزها، ماهها، سالها، دههها،
…ایشان در
ادامه گفتند سیاهه، سیاههی پر نامی است.
از هر جریان و گروه و تشکیلاتی. از هر دین
و مذهب و آئینی. متکثر به مانند مردم
ایران و اما همدرد؛ باز به مانند این
مردم رنج کشیده از پس سالیان.
ناپدید شدن افراد در نظامهای اقتدارگرا و یا در حکومتهایی که برای جان
و جهان شهروندان خود پشیزی ارزش قائل
نیستند، امری نیست که زمانی آغاز شود و
زمانی پایان پذیرد. سیاهه با گذر زمان،
طولانیتر می شود. در هر زمان افت و خیز
دارد و اما این شب تیره تا صبحی برای
همهی مردمان این دیار پایان پذیر نیست.
۳۰
مرداد ۱۳۵۹، ۱۱ تن که ۹ تن از ایشان از
اعضای محفل ملی بهاییان ایران بودند، در
جریان جلسهی محفل ربوده میشوند.
عبدالحسین تسلیمی، هوشنگ محمودی، ابراهیم
رحمانی، دکتر حسین نجی، منوچهر قائم
مقامی، عطاالله مقربی، یوسف قدیمی، بهیه
نادری و دکتر کامبیز صادق زاده میلانی از
اعضای اولین محفل ملی بهاییان ایران پس از
پیروزی انقلاب بهمن ۵۷ و همچنین دو تن از
بهاییان ایران به نامهای دکتر یوسف
عباسیان و دکتر حشمتالله روحانی، معاونین
مشاورهی قارهای این محفل ناپدید میشوند
و هنوز و پس از گذشت بیش از سه دهه، هیچ
خبری از ایشان نیست.
شاهین صادق زاده
میلانی، فرزند دکتر کامبیز صادق زاده
میلانی در مصاحبه با کیهان لندن مورخ یک
شهریور
۱۳۹۴ در ارتباط
با پدر خود میگوید: “تصور کنید که پدر من
صبح با برادر بزرگترم پینگپنگ بازی
میکنند و مثل یک روز عادی از منزل خارج
میشوند و دیگر هیچ وقت مراجعت نمیکنند.
به همین سادگی!”
کاویان صادق زاده میلانی، دیگر فرزند دکتر کامبیز صادق زاده میلانی در
گفتگویی با خط صلح به ملاقاتهای
خانوادهی خود، و به طور مشخص همسر دکتر
کامبیز صادق زاده با هاشمی رفسنجانی، رئیس
مجلس وقت، بهشتی، رئیس قوهی قضاییهی وقت
و قدوسی، رئیس وقت دادستانی کل انقلاب
اسلامی اشاره میکنند که البته از این
ملاقاتها نتیجهای گرفته نشده و وضعیت
این بهاییان مفقود شده روشن نشده است.دکتر کاویان
صادق زاده میلانی همچنین با ذکر این نکته
که آخرین پیگیریهای انجام شده در ارتباط
با سرنوشت پدرشان (که در زمان بازداشت
۴۲ ساله بودهاند) در سالهای
۶۴ و یا
۶۵
انجام شده است، در ارتباط با سرنوشت این
افراد مفقود و ناپدید شده به نگارنده می
گوید: “برداشت و نظر شخصی من این است که
عدهای از این افراد زیر شکنجه کشته
شدهاند و بقیه نیز اعدام و تیرباران
شدهاند”.برداشت دکتر کاویان صادق زاده میتواند قرین به صحت باشد. جمهوری اسلامی
دومین محفل ملی بهاییان ایران را نیز در
آذر ماه
۱۳۶۰ دستگیر
میکند و پس از جلسهی دادگاهی جمعی، که
ویدئوی آن در سال گذشته و پس از بیش از سه
دهه توسط بنیاد تسلیمی منتشر شد، در دی
ماه همان سال اعدام میکند.داستان
ربایش فعالین از جریانهای مختلف اما، در
دههی
۶۰ ادامه پیدا میکند. افرادی که گروه گروه دستگیر میشوند و بعد هیچ
سرنوشتی از ایشان به دست خانوادههایشان
نمیرسد. برخی از این خانوادهها اما
اینقدر بخت یار بودهاند که با دیدن
تصاویر فرزندانشان در روزنامهها که با
خبر اعدام ایشان منتشر شده بود، از سرنوشت
عزیزانشان آگاه شوند.
در این دهه اما کودکان نیز از دستبرد تندباد سرکوب در امان نمیمانند.
کودکانی که در زندان به دنیا میآیند،
بزرگ میشوند و سرکوب را در طفولیت با
گوشت و پوست و خون خود لمس میکنند.
کودکانی که از سنی، دیگر به مادر در بند و
در زندان تحویل داده نمیشود و حاکمان بر
تخت نشسته و اربابان اعدام و شکنجه به
مادرها میگویند که “شما لیاقت بزرگ کردن
بچه را ندارید”!
اما تنها این سرنوشت کودکان متولد و یا رشد یافته در زندان نیست. برخی
از این کودکان سرنوشت دیگری پیدا میکنند؛
ناپدید میشوند.نوروز
۱۳۶۳ نوزاد چند
روزهای از مادر خود و برای معاینهی
پزشکی جدا میشود و نه مادر و نه هیچ کدام
از بستگان دیگر موفق به دیدن این نوزاد
نمی شوند.
گلرو راحمی پور، فرزند حسین راحمی پور در آغازین روزهای سال
۱۳۶۳
متولد میشود. او را به این بهانه که قصد
چک آپ و آزمایش دارند و با وجود عدم
بیماری دخترک، از مادرش جدا میکنند و بعد
هیچ پاسخی را به مادر گلرو نمیدهند. این
مفقود شدن تنها خاص خود گلرو نیست.
ماموران امنیتی تنها اعلام میکنند که پدر
گلرو اعدام شده اما هیچ جسدی را به
خانوادهی وی تحویل نمیدهند.
محمد
نیری، وکیل دادگستری در مصاحبه با بی بی
سی فارسی میگوید که “مصاحبهای از آقای
لاجوردی، رئیس وقت زندان اوین، وجود دارد
که در آن میگوید اگر این کودکان در
خانوادهی سالم پرورش یابند و تربیت شوند
به افراد حزبالهی تبدیل میشوند. تفکر
این بوده که بچه اگر در خانوادهی بهتری
تربیت شود، به راه پدر و مادر نمیرود”.
وی
گفت این سخن لاجوردی میتواند این حدس را
در ذهن متبادر کند که این کودکان توسط
نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی پس از تولد
دزدیده شده و در اختیار خانوادههای
ماموران و خانوادههایی که به تعبیر نظام
جمهوری اسلامی “حزب اللهی” هستند -و شاید
بچهدار نمیشدند-، قرار داده شدند تا به
قول لاجوردی “به افراد حزب اللهی” تبدیل
شوند.
اما در پایان این دهه و پس از کشتار
۶۷، روش دیگری
نیز از سوی حکومت جمهوری اسلامی برای حذف
مخالفین و ناپدید شدن ایشان اتخاذ میشود.
زندانیانی که به مرخصی میروند و پس از
ارتباط گیری با پیکهای “آلوده”ی مرتبط با
سازمان مزبور خود، دوباره در تور اطلاعاتی
گرفتار شده و این بار سر به نیست میشوند.
داستانی که مثال بارزش را میتوان در قصه
و سرنوشت سیامک طوبایی یافت.
سیامک طوبایی، دانش آموز چهارم نظری دبیرستان خوارزمی است که در سن
۱۸
سالگی و به عنوان هوادار سازمان مجاهدین
خلق ایران بازداشت میشود. او که به
گفتهی خواهرش و به دلیل جلوگیری پدر، حتی
در راهپیمایی سی خرداد شصت شرکت نکرده
بود، سرانجام در
۱۴
شهریور
۱۳۶۰ و
با شناسایی توسط دوست دیروز هم مدرسهای و
حزب اللهی شدهی آن روز، بازداشت میشود.
وی پس از دوبار اعلام شدن خبر اعدامش در روزنامههای کثیر الانتشار و
آزار خانوادهاش، سرانجام پس از دو مرحله
دادگاه به
۱۲ سال زندان
محکوم میشود.
سیامک طوبایی، از جمله افرادی است که در زندان رجایی شهر یا همان
گوهردشت کرج، از قصد حاکمیت برای قتل عام
آگاه شده و از کشتار
۶۷ جان
سالم به در میبرد. او و یاران نجات یافته
از اعدامهای
۶۷ با آگاهی از این سیاست، تلاش میکنند تا جان خود را نجات بدهند و بعد
با رساندن خود به فراسوی مرزهای میهنمان
فریادگر ظلمی باشند که در راهروهای مرگ بر
هزاران شهروند ایرانی رفته است.
سیامک طوبایی در آبان
۱۳۶۸ و پس از دریافت مرخصی با مامور، و فرار در مرحلهی اول بر سر قرار حاضر
میشود؛ با توجه به آلوده بودن پیک مربوطه
و دام بودن مسئلهی فرار از سوی نیروهای
اطلاعاتی نظام جمهوری اسلامی، در دام
آنها گرفتار میشود.
نازیلا طوبایی، خواهر
وی به نگارنده میگوید که دو نامه برای
گمراه کردن خانوادهی وی اما با ترتیب
نادرست برایشان در آن مقطع ارسال شده است.
به صورتی که نامهی اول اعلام میکند که
سیامک به مقصد رسیده است و نامهی دوم
اعلام میکند که هنوز در پاکستان است و
میخواهد خود را به سفارت رژیم جمهوری
اسلامی معرفی کند. نازیلا طوبایی میگوید
که پس از تحقیقات وی، مشخص شده که اصولاً
آدرس مندرج در نامهی ارسالی از پاکستان،
وجود خارجی ندارد.
همچنین و بنا به
گفتهی خواهر سیامک، پیگیریهای انجام شده
توسط ایشان از سازمان سیاسی فوق الذکر، در
آن مقطع نیز بی نتیجه مانده و هیچ پاسخ
درستی دریافت نکردهاند و جستجوهای انجام
شده در ایران نیز با این پاسخ مواجه شده
است که “سیامک طوبایی مفقود است و ما
خودمان هم دنبال او هستیم”.
سرانجام از طریق منابع
غیر رسمی، خبر اعدام برادر به خواهر و
خانواده و دیگر دوستان میرسد. مثلاً
اینکه محمد سلامی، دیگر فرد مفقود الاثر
آن سالها، پس از رفتن از زندان کمیتهی
مشترک به زندان اوین به ایرج مصداقی،
نویسنده و دیگر زندانی سیاسی میگوید که
سیامک را در کمیتهی مشترک دیده است و خبر
اعدام او را به مصداقی میدهد. امری که
مصداقی نیز آن را تایید کرده است. خواهر سیامک طوبایی در ادامه میگوید که سیامک
نادری دوست سیامک طوبایی پس از سالها و
خروج از کمپ لیبرتی در آلبانی، تمامی
سخنان ایرج مصداقی در این ارتباط را تایید
کرده است.نازیلا
طوبایی در ارتباط با آنچه بر سر برادرش و
افرادی مانند او آمده میگوید: “بچهها و
حتی تا شصت و هفتیها، با باطل کردن
شناسنامهشان مشخص شده که اعدام شدهاند؛
اما سری بعد (امثال برادر ایشان) کسانی
هستند که انگار اصلاً هیچ گاه وجود
نداشتهاند”
تا امروز هم حکومت جمهوری اسلامی، هیچ
مسئولیتی را در ارتباط با سیامک طوبایی و
سیامک طوباییهای مفقود شده نپذیرفته است؛
نامهایی که بسیارند: جواد تقوی، محمد
سلامی، بهنام مجد آبادی، حسن افتخارجو و
بسیاری دیگر.
اما سیاست بازداشت و
بعد مفقود کردن افراد و سر به نیست کردن و
به روی مبارک نیاوردن، پس از دههی سیاه
شصت نیز ادامه پیدا میکند.
۱۲
ایرانی یهودی در بازههای زمانی مختلف و
در سالهای
۷۲ و
۷۳
اقدام به خروج از ایران میکنند. اما هرگز
به آن سوی مرزها نمیرسند و سرنوشت ایشان
همچنان نامعلوم است.
این افراد به دلیل مشکلات موجود برای یهودیان ایران اقدام به خروج
غیرقانونی از مرزهای شرقی کشور کرده بودند
و همچنین اقدام ایشان به دلیل عدم
همزمانی با یکدیگر غیرسازمان یافته بوده
است. نورالله ربیع زاده، فرهاد عزتی
محمودی، همایون بالازاده، بابک شائولیان
تهرانی، ابراهیم قهرمانی، سیروس قهرمانی،
امید سلوکی، اسحق حاسید، ابراهیم کهن
سلوکی، شاهین نیک خو، کامران سالاری و
روبن کهن امید اسامی این
۱۲ تن است که هنوز هیچ خبری از ایشان در دست نیست.
بیژن خلیلی، ناشر کتاب
در لس آنجلس آمریکا و مدیر “شرکت کتاب” در
سال
۹۲ و در مصاحبه با خط صلح در ارتباط با پیگیریهای به عمل آمده در این
رابطه گفته است: “هیچ پاسخی نیست و
هیچکس، هیچگونه مسئولیتی قبول نمیکند و
عملاً همه در مورد این قضیه در ابهام
هستیم؛ فقط تنها چیزی که همیشه گفته
میشود، این هست که صدایش را در نیاورید و
فلان نکنید که احتمالاً جواب خواهد آمد”.
وی همچنین در رابطه
با خبرهای مرتبط با دیده شدن این افراد
نیز در این مصاحبه گفته بود: “روایتهای
متفاوت هم این هست که مثلاً فلان سرباز
گفته که ما اینها را دیدیم، بعد که برای
پیدا کردن سرباز رفتند، دیگر آنجا نبوده؛
حالا سر به نیست شده، ترک خدمت کرده، یا
اینکه خدمتش تمام شده، مشخص نیست. یعنی
ماجراها جسته و گریخته است”.
سرنوشت
۱۲ تنی که
مشخص نیست و حتی به روایت خلیلی کسانی که
خبری از این دوازده تن دادهاند هم، پس از
خبردادن دیگر بر سر جای خود نبودهاند!
وی گفت قصهی گم شدنها و ناپدید شدنها اما همچنان ادامه پیدا
میکند؛ تیرماه
۷۸ و آنچه که
در ایران و در کوی دانشگاه تهران گذشت. در
همان روزهای نخستین نامهایی به عنوان
نامهای کشته شدگان و مفقودین بر سر
زبانها افتاد. عزت ابراهیم نژادی که کشته
و در واقع شهید کوی دانشگاه تهران لقب
گرفت و کسانی نیز که هیچ وقت هیچ خبری از
ایشان به دست نیامد.
سعید زینالی. دانشجویی که تنها
۵ روز پس از حمله به کوی دانشگاه تهران بازداشت شد و تا امروز هیچ خبر
رسمی از او به دست نیامده است. این
دانشجوی مفقود شده پس از بازداشت تنها یک
تماس کوتاه با خانوادهی خود داشته و دیگر
هیچ خبر رسمی از او نیست. گرچه اخبار غیر
رسمی دیگری نیز در ارتباط با او روایت
میشود.کرم نقابی
مادر سعید زینالی در سال
۹۲
میگوید که معاون وقت زندان اوین به وی
گفته است که “تا سال
۸۱ سعید در زندان اوین بوده و گزارش کامل دربارهی او را برای دادستان
فرستاده است”.
همچنین امیر فرشاد ابراهیمی، از نیروی لباس شخصی انصار حزب الله در آن
زمان، در وبگاه خود از شکنجه و مرگ سعید
زینالی در زیر شکنجه سخن میگوید. او در
مطلبی که در آذر ماه
۱۳۹۳ منتشر شد مینویسد: “سعید زینالی در جریان بازجوییها و اخذ اعتراف
مورد شکنجههای جسمی و روحی شدیدی واقع
میشود و در نتیجهی همین رفتار، در دی
ماه
۱۳۷۸ در
زیر شکنجه حالش به اغما میرود و به
بیمارستان قمر بنی هاشم تهران متعلق به
وزارت اطلاعات اعزام میگردد و در همان
بیمارستان، متاسفانه جان میسپارد”.
ابراهیمی همچنین میگوید که مقامات امنیتی دولت اصلاحات به خوبی از
مسئله خبر داشتند و اما در برابر آن سکوت
کردهاند و هنوز هم پس از این همه سال
همچنان سخنی بر زبان نمیآورند. و
هنوز هم خانوادهی سعید زینالی به دنبال
رد و یا نشانی از فرزند خود هستند و حتی
پدر سعید زینالی به دلیل پیگیری وضعیت پسر
خود بازداشت میشود و از او خواسته میشود
که وضعیت پسرش را پیگیری نکند!
اما داستان یک دختر فعال
دانشجویی و ناپدید شدن او در ماجرای کوی
دانشگاه تهران در سال
۷۸، حتی از
داستان سعید زینالی میتواند غریبانهتر و
سختتر باشد. فرشته علیزاده، دانشجویی
سبزواری و مسئول برد انجمن دانشگاه الزهرا
بود که در پی حوادث کوی دانشگاه بازداشت و
یا ربوده شده و دیگر هیچ اثری از سرنوشت
وی به دست نیامد. مادر این فعال دانشجویی
تنها شش ماه گم شدن دختر خود را تاب آورد
و بر اثر عارضهی قلبی فوت کرد. برادر
فرشته علیزاده که یک معلم است نیز تمام
تلاش خود را میکند. اما هیچ اثری از این
دختر دانشجو به دست نمیآید.
امیرفرشاد ابراهیمی اما در مورد فرشته علیزاده هم میگوید که او توسط
سپاه بازداشت و بعد کشته شده است. این
تنها اظهار نظر یک عضو سابق انصار حزب
الله است و علاوه بر این اطلاعات جسته و
گریختهای از این دست، تاکنون هیچ خبر
رسمی و مشخصی از این فعال دانشجویی
دانشگاه الزهرا به دست نیامده است.
اما در ارتباط با
ناپدیدشدگان کوی دانشگاه تهران در سال
۷۸
باید نام تارا حامیفر را نیز اضافه کرد.
دانشجوی ساکن کوی دانشگاه تهران که در
جریان این وقایع ربوده شده و تا به حال
هیچ خبری از وضعیت او به دست نیامده است.
سیاههی نامهای ربوده شده، بسیارند. در سالهای پس از آن و شاید با
ظهور شبکههای اجتماعی و ساختارهای
ارتباطی که از دسترس حاکمان دور و امکان
نظارت ایشان بر آن کمتر و کمتر میشد،
امکان این گونه ناپدید شدنها و پس از
سالها بیخبریها نیز، کاهش یافت. در
جریان وقایع اعتراضی پس از انتخابات خرداد
سال
۱۳۸۸،
همین شبکههای اجتماعی بودند که به یاری
فعالان و معترضان آمدند و دیگر اطلاعات،
تصویر و یا فیلمی نبود که بتواند در حصر
حکومت بماند و منتشر نشود.ما این
ربوده شدنها و ناپدید شدنها برای
ایرانیان، در آستانه و پس از پیروزی
انقلاب بهمن
۵۷
تنها مختص به درون ایران نبوده و نیست. در
خارج از کشور نیز مواردی بودهاند که اگر
لازم است آنها نیز ذکر شوند. البته این
موارد جدای از قتلها و جنایاتی است که
توسط دستگاه های امنیتی جمهوری اسلامی
ایران در خارج از کشور انجام شد که موارد
بسیاری از کشتار فجیع مخالفان سیاسی در
اماکن عمومی و در یا در منازل ایشان را
شامل میشود.
سید موسی صدر، روحانی ایرانی که به عنوان رهبر مذهبی شیعیان لبنان و پس
از مدتی به عنوان یک رهبر معنوی برای کل
طوائف لبنانی برگزیده میشود. او در
شهریور ماه
۱۳۵۷ و
در پس سفرهای دورهای خود به کشورهای
عربی، در لیبی و به همراه دو لبنانی دیگر
به طرز مشکوکی ربوده میشود. حکومت لیبی
هیچ گاه مسئولیت ربایش او را به عهده
نگرفت. در تمام این سالها بارها اخباری
از زنده بودن او توسط زندانیان تازه آزاد
شده از زندانهای لیبی منتشر شده است و
اما هنوز هیچ خبر قطعی از او نیست. حتی پس
از سقوط معمر قذافی، دیکتاتور لیبی نیز
هنوز هیچ خبر مشخصی از سرنوشت این ایرانی
ربوده شده در لیبی به دست نیامده است.مصطفی چمران، دوست و یار سید موسی صدر و وزیر دفاع دولت موقت مهدی
بازرگان در سال
۵۸ و
هفت ماه پس از پیروزی انقلاب بهمن
۵۷ و
در پی سفر عبدالسلام جلود، معاون معمر
قذافی به ایران نامهای را خطاب به روح
الله خمینی، بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی
مینویسد و در آن نامه، ملاقات با جلود را
دست دادن با مجرمین خوانده و با ذکر
دزدیده شدن موسی صدر توسط نظام قذافی در
لیبی میگوید: “راستی حرام است که طهارت
انقلاب ما به کثافات این جنایتکاران
آلوده گردد”.
ایشان در ادامه عنوان کردند ، موارد دیگری نیز از آدم ربایی وجود دارد.
در سال
۱۳۶۱
چهار ایرانی در لبنان توسط فالانژیستهای
لبنان به سرکردگی سمیر جعجع ربوده شدند.
احمد متوسلیان، فرماندهی لشگر محمد رسول
الله سپاه پاسداران، تقی رستگار مقدم، سید
محسن موسوی، کاردار سفارت ایران در لبنان
و کاظم اخوان، خبرنگار و عکاس خبرگزاری
ایرنا از جمله چهار ربوده شدهی آن سالها
هستند که هنوز هیچ خبری از سرنوشت ایشان
اعلام نشده است. سمیر جعجع بعدها خبر از
کشته شدن این افراد داد اما هیچ گاه این
خبر از سوی مقامات رسمی تایید نشد. در
تمام طول این سالها و علی رغم ارتباطات
خوب نظام جمهوری اسلامی با حکومت لبنان و
حضور حزب الله لبنان به عنوان نیروی مورد
تایید و وابسته به جمهوری اسلامی ایران در
آن کشور، هنوز هیچ خبر قطعی در مورد
سرنوشت این افراد منتشر و اعلام نشده است.بیژن خلیلی در سال
۹۲ به خط صلح
گفته بود که “فرض کنید که اگر نازیها به
دست متفقین شکست نمیخوردند و مدارک و
آرشیوشان در دست آنها قرار نمیگرفت، به
سادگی که نمیشد مدارک مربوط به کشته شدن
یهودیان و یا کشته شدن جیپسیها(کولیها)
و غیره را پیدا کرد. گشوده شدن گشتاپوی
آلمان و اس.اس نازی و خودِ کشتارگاههایی
نظیر آشویتس و آزادی آن تعدادی که در
آنجا باقی مانده بودند، باعث شد که این
کُشت و کشتارها برملا شود. در یک کشور
بستهای همچون ایران که اجازه نمیدهند
اطلاعات به صورت عادی روند انتشار خودش را
طی کرده و مردم آگاهی پیدا کنند، طبیعیست
که نگذارند هیچ گونه مدرکی در این زمینه
پخش شود و تا آنجا که ممکن است جلویش را
میگیرند”.
او
حقیقت را گفته است. هنوز نامهای بسیاری
از مفقود شدگان تمامی این سالها خود
مفقود است و اجازهی درز اطلاعات و انتشار
آن به صورت جدی و مستمر گرفته میشود.
شاید باید زمانی بگذرد، تغییری بنیادین رخ
بدهد تا دل امنیت خانههای حکومت و اسناد
آن باز شود و دانسته شود که چه تعداد
افراد به این صورت در ایران سر به نیست
شدهاند. آقای گوانی در پایان گفتند
دانسته شود که چرا جمهوری اسلامی هیچ گاه
به طور جدی حتی به پیگیری سرنوشت
ایرانیانی که در خارج از کشور و توسط
دیگران ربوده شدهاند و حتی آنها به نوعی
خودی حاکمیت محسوب میشوند، نپرداخته است.
و شاید باید زمانی بگذرد، اسنادی افشا شود
و آنچه گذشته، در یادها بماند تا مشخص
شود که نظامهای اقتدارگرا، بیش از جان
شهروندانشان به دنبال حفظ وجه خود در داخل
و خارج هستند. صورت و وجههای که در این
روزگار دیگر جز کفی بر روی آب از آن باقی
نمانده است.
در پایان جلسه آقای کاظمی زاده ضمن تشکر از آقای گوانی از حضاری که به
صورت حضوری و پالتاکی در جلسه حضور داشتند
درخواست کردند که اگر سئوال و یا
اظهارنظری دارند وقت گرفته وصحبت کنند .ایشان
در پایان از كسانى كه در اين جلسه چه به
صورت حضورى و چه به صورت پالتاكى حضور
داشتند تشكر كردند، دراين جلسه خانمها :
لیدا شهابی ، سیما حب وطن ، افسانه ملکی
و آقایان : وحید بردانی ، هادی زارع ،
منصور سیفی ، نیما حسابیان ، نادر زندی ،
فریبرز شفاعتی ، احسان زندی ، رضا اميرى ،
احمد کاظمی زاده ، منوچهر لرستانی ، مهدی
برنو ، محمد جاويد گوانى به صورت حضورى و
خانم مرضیه بردبار ،آقای مهدی طاهر پور ،
آقای علیرضا اسدبکی از اعضاء نمایندگی
سوئیس ساکن ترکیه و آقای امیر نیلو از
نمایندگی سوئد از طريق پالتاك در اين
جلسه حضور داشتند. در پايان جلسه نقد و
بررسی نیز انجام شد. این جلسه ساعت
۱۷:۳۰
به پایان رسید .
گزارش جلسه مشترک نمایندگیهای مالزی و
یونان 1 ژوئن 2016
جمشید غلامی سیاوزان
جلسه مشترک ماهانه نمایندگیهای مالزی و
یونان درروز جمعه مورخه 1 ژوئن 2016 با
موضوع بررسی اعلامیه جهانی حقوق بشر و
همچنین سخنرانی در مورد کودکان کار در
ساعت 18 به وقت اروپای مرکزی با حضور:
بانوان : مریم مرادی – سپیده صفری – جمیله
بدیر خانی – عابده کدخدایی – راضیه لطف
الهی هلان – اتنا دولتخواه – زرین تاج
الیاسی – ویدا ابراهه – و اقایان : نیما
کاظمی نژاد – حمیدرضا تقی پور دهقان
تبریزی – عبدالخالق امیری – سامی امیری –
عبدالرشید سفاری – نادر شاچری – محمد
گلستان جو – امیر مرتضی قوچانی پور
پسندیده – تقی صیاد مصظفی – جمشید غلامی
سیاوزان – محمدرضا برزگر – محمد ابوطالبی
– مسعود نقلی در اتاق پالتاک کانون دفاع
از حقوق بشر در ایران نمایندگی مالزی
برگزار گردید و برنامه سازان به تشریح
موضوعات خود پرداختند.
سپس اقای حمیدرضا تقی پور دهقان تبریزی
خبرهای نقض حقوق بشر ایران در ماه گذشته
را ارائه نمودند .
در ابتدامیپردازیم
به سو تغذیه کودکان در استان مازندران
مدیرکل کمیته امداد امام خمینی مازندران از وجود
۱۵۰۰ کودک دارای
سوء تغذیه تحت پوشش در استان خبر داد.تیمور طهماسب پور در
حاشیه بازدید از تعدادی از خانواده های
تحت پوشش کمیته امداد در شهرستان بهشهر،
اظهار کرد: “از
۲۲
شهرستان استان مازندران، کودکان تحت پوشش
۱۰ شهرستان از تغذیه مناسب برخوردار هستند در حالی که
۱۵۰۰
کودک دارای سوء تغذیه در
۱۲
شهرستان دیگر استان قرار دارد”
و در خبری دیگر
معاون سواد
آموزی آموزش و پرورش فارس گفت: طبق
آمارهای موجود حدود
۱۷ هزار فرد بی سواد در فارس شناسایی شده که
۱۷ درصد آن در
شهرستان شیراز است.عیسی
ملک پور بعد از ظهر چهارشنبه در شورای
آموزش و پرورش فارس تاکید کرد: حدود
۴ هزار و
۴۱۴ در فارس
وجود دارد که
۲ هزار و
۸۶۵ روستا فاقد
فرد بی سواد است. طبق آمارهای گرفته شده حدود
۱۷
هزار فرد بی سواد شناسایی شده که
۱۷
درصد این آمار مربوط به شهرستان شیراز است.معاون سواد آموزی آموزش
و پرورش فارس یادآور شد: در سال
۹۳ و
۹۴ بیش
از
۸۰
هزار نفر تحت پوشش سواد آموزی قرار گرفتند
که در این راستا در سال جاری مباحث کیفی
این مجموعه را مد نظر قرار خواهیم داد.موارد
مطروحه در این خبر میتوان به نقض آشکار
ماده ۲۶ بند یک اعلامیه جهانی حقوق بشر
اشاره کرد که در آن به آموزش و
پرورش حق همگان
است. آموزش و پرورش میبایست، دست کم در
دروههای ابتدایی و پایه، رایگان در
اختیار همگان قرار گیرد. آموزش ابتدایی میبایست
اجباری باشد. آموزش فنی و حرفهای نیز
میبایست قابل دسترس برای همه مردم بوده و
دستیابی به آموزش عالی به شکلی برابر برای تمامی افراد و بر پایه شایستگیهای فردی صورت پذیرد.
اشاره میکند ودر تشریح این خبر متون به
سوء مدیریت آموزشی در کشور و نبود تامین
اقتصادی در خانواده بانی رشد بی سوادی در
جامعه میشود .
به گزارش
تارنگار حقوق بشر در ایران به نقل از
خبرگزاری صدای مسیحیان، روز جمعه چهار تیر
ماه
۱۳۹۵،
نیروهای لباس شخصی با یورش به منزل آقای
سعید ترابی از خادمین کلیسای کرج حاضرین
در جلسه را بازداشت و به محل نامعلومی
منتقل کرده اند.بر
اساس این گزارش، علاوه بر آقای ترابی و
همسر ایشان لیلا ترابی خانمها نسترن
غیاثی،شهین شهابی و همچنین آقای وحید
ترابی و همسر وی خانم زینت هادیفر را به
محل نامعلومی منتقل کردند.به گفته یکی از نزدیکان
آقای ترابی، مامورین لباس شخصی با توهین و
فحاشی حاضرین در جلسه را متهم به برگزاری
جلسه فسق و فجور در شب قدر و هتک حرمت به
ماه رمضان کرده اندبه علت خواندن سرود های
پرستشی) و پس از بازرسی منزل مسکونی آقای
ترابی کامپیوتر و تمام کتب و مقالات مسیحی
وی ،گیتار و حتی تبلت فرزندش را با خود
برده اندکه
در این مورد میبینیم که نقض ماده ۵ از
اعلامیه جهانی حقوق بشر که اشاره به آن
دارد که
هیچکس نمیبایست مورد شکنجه یا بیرحمی و آزار، یا تحت مجازات غیرانسانی
و یا رفتاری قرارگیرد که منجر به تنزل
مقام انسانی وی گردد
صورت گرفته است و در این مورد نقض آشکار
ماده ۱۸ از اعلامیه جهانی حقوق بشر که
اشاره بهاین دارد کههر
انسانی محق به داشتن آزادی اندیشه وجدان و
دین است؛ این حق شامل آزادی دگراندیشی،
تغییر مذهب و آزادی علنی و آشکار کردن
آئین و ابراز عقیده، چه به صورت تنها، چه
به صورت جمعی یا به اتفاق دیگران، در قالب
آموزش، اجرای مناسک، عبادت و دیده بانی آن
در محیط عمومی و یا خصوصی است وهیچ فردی
حق اهانت و تعرض به فرد دیگری به لحاظ
تمایز و اختلاف اندیشه ندارد
صورت گرفته است . وهمچنین نقض آشکار ماده
۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر که اشاره به
این دارد که
هر انسانی محق به آزادی عقیده و بیان است؛ و این حق شامل آزادی داشتن
باور و عقیدهای بدون نگرانی از مداخله و
مزاحمت، و حق جستجو، دریافت و انتشار
اطلاعات و افکار از طریق هر رسانهای بدون
ملاحظات مرزی است.
در خبری دیگر
یکی از شهروندان بهایی اهواز پس از گذشت
۶ روز از
درگذشت وی اجازه دفن در گلستان جاوید
اهواز قبرستان بهائیان را پیدا نکرد و در
نهایت این شهروند بهایی متوفی در شهر
هندیجان دفن شد.به
گزارش بهایی نیوزحسین آقا زهدی محمدپور پس
از آنکه در تاریخ
۲۳ خرداد ماه
۱۳۹۵
درگذشت اجازه دفن در گلستان جاوید اهواز
را پیدا نکرد و بنابر گفته منابع مطلع
ماموران امنیتی اعلام کرده اند که وی باید
در شهری به فاصله
۲ ساعت از اهواز منتقل داده شود و در شهر هندیجان به خاک سپرده
شود
به
گفته این منبع مطلعتاکنون هیچ کس مسئولیت
ممانعت را برعهده نگرفته و تنها می گویند
که دستور از بالا است.
با آرزوی ایرانی بدون نقض حقوق بشر .
خانم مریم مرادی با عنوان بررسی وضعیت
کودکان کار در ایران سخنرانی کردند
.کودکان کار و خیابان به دلیل موقعیت
اجتماعی خود باید از حمایت بیشتری از
سوی جامعه برخوردار شوند. بر اساس آمار
سازمان بینالمللی کار در سال ۲۰۰۴
بیش از ۲۴۳ میلیون کودک در سطح جهان
مشغول به کار هستند که بالاترین سهم
را کشورهای آفریقایی و آسیایی بویژه
هند و پاکستان دارند.
ایران نیز از کودکان کار تهی نیست
این کودکان به دلیل کم سن و سال
بودن و عدم نظارت دستگاهها در بسیاری
از موارد استثمار شده و بر اساس ارزش
واقعی کار خود حقوق دریافت نمیکنند .
در ایران آمار دقیقی از تعداد کودکانی که
در بخش های مختلف کار می کنند در دسترس
نیست ولی برخی امارهای غیر رسمی تعداد این
کودکان را بیشتر از ۹۰۰ هزار نفر برآورد
کرده اند، یعنی ۹۰۰ هزار نفری که رسماً
ثبت شده اند. از این تعداد نیمی کار ثابت
دارند و به صورت تمام وقت کار می کنند.
نیمی دیگر به عنوان کارگر فصلی در کوره پز
خانه های آجر پزی و قالی بافی ها مشغول
کار هستند.در مجموع ۸۰ درصد کودکان
خیابانی، کودکان کار هستند که به علت فقر
اقتصادی خانوادهها، مجبور به کار در
خیابان هستند و بیشتر آنها در استانهای
خراسان، تهران، لرستان و کردستان به سر
میبرند.
۹۰درصد این کودکان دارای والدین هستند، ۸۰
درصدشان مهاجرند که ۴۲ درصد آنها از
روستاها و شهرهای دیگر کشور و ۳۸ درصد از
کشورهای دیگر آمدهاند و از نظر جنسیت نیز
۷۸ درصد آنها مذکر و در فاصله ۵ تا ۱۸
سالگی قرار دارند.
این در حالیست که بر اساس قانون کار
ایران، به کار گماردن کودکان کمتر از ۱۵
سال ممنوع است و به کار گیری نوجوانان ۱۵
تا ۱۸ سال نیز در شغل های سخت و زیان آور
ممنوع است. قانون کار ایران، کار کودکان
زیر ۱۵ سال را ممنوع کرده اما کار برای
رده های سنی ۱۵ تا ۱۸ سال که که قانون
آنها را “نوجوان” می نامد، با شرایطی مجاز
شناخته شده است ساعت کار نوجوانان در
قانون کار یک ساعت کمتر از ساعت کار
کارگران معمولی است و کارفرما حق ندارد
کارهای اضافی سخت و زیان آور را به
نوجوانان واگذار کند. چهار سال پیش دولت
ایران برای حذف کار نوجوانان نیز مقررات
تازه ای وضع کرد و بر اساس آن ۲۳ نوع شغل
برای افراد ۱۵ تا ۱۸ ساله ای که با
عملیاتی نظیر جوشکاری و کار با وسایل با
ارتعاش بالا سرو کار دارند، ممنوع شد.شرط
به کار گیری نوجوانان در قانون کار این
است که نوجوان در بدو استخدام به وسیله
سازمان تامین اجتماعی مورد آزمایش های
پزشکی قرار بگیرد. این آزمایش ها حداقل
سالی یک بار تجدید می شود و اگر آزمایش
های پزشکی با نوع کار تناسب نداشته باشد
کارفرما موظف است در حدود امکانات خود شغل
کارگر را تغییر دهد. بر اساس این قانون،
استفاده از کودکان و نوجوانان در حفر
قنات، کار در دامداری ها، کشتارگاه ها،
کارگاه های قالی بافی و زیلو بافی، کوره
پز خانه ها و نانوایی ها ممنوع شده
با آنکه سال ها از تصویب این قانون کار و
مقررات ممنوعیت کار کودکان و نوجوانان
گذشته اما شواهد نشان می دهد که این
قوانین تاثیری در به کارگیری کودکان
نداشته است و استفاده از کودکان و
نوجوانان در بسیاری از مشاغل نظیر
نانوایی، آهنگری و قالیبافی در ایران
مرسوم است. برای مثال، بسیاری از این
کودکان، بر اثر فقر و نداری خانواده
هایشان به کار طاقت فرسا در کارگاه ها و
نیز فروشندگی در خیابان ها کشیده شده اند.
اما هستند کودکانی که در خود خانواده ها
به کار اجباری، از قبیل نگهداری از
فرزندان کوچکتر، گماشته می شوند.
علل اشتغال به کار کودکان
مسأله کار کودکان عمدتاً با فقر خانواده
ها در ارتباط است؛ کودکان خانواده های کم
درآمد و بی بضاعت ناگزیرند که یا با شرکت
در کارهای دسته جمعی و یا یافتن کاری در
خارج از منزل به نحوی در افزایش درآمد
خانواده تأثیر گذار باشند.
فقر خانواده ها یکی از جنبه های عقب
ماندگی اقتصادی اجتماعی و فرهنگی است که
امروزه گریبانگیر بسیاری از جوامع و
کشورها شده است. عامل عمده ی دیگری که
موجب روی آوردن کودکان به بازار کار می
باشد، فقدان یا نامطلوب بودن مراکز آموزشی
و یا دور بودن این مراکز از محل زندگی
کودکان است.
این امر خود ناشی از نارسایی هایی است که
در تعمیم قوانین مربوط به حمایت و آموزش
کودکان و همچنین، در امر نظارت برابری
قوانین، وجود دارد و دیگر اینکه اشتغال به
کار کودکان با افزایش معضلات اجتماعی،
اعتیاد، طلاق، مهاجرت روستاییان به شهر
ها، بیکاری و... که حاصل توزیع نابرابر
ثروت و شکاف روزافزون طبقاتی هستند، نسبت
مستقیم دارد؛ چرا که با وخیم شدن وضعیت
خانواده ها از لحاظ اجتماعی و اقتصادی،
بخشی از بار سنگین تأمین درآمد خانواده ها
روی شانه های نحیف کودکان سنگینی می کند و
هزاران کودک به رغم میل باطنی و به علت
فقر خانواده هایشان در چرخه زودرس کار و
تلاش جانفرسا قرار گرفته و نان آوران کوچک
خانواده ها می شوند. و البته علل این
نابسامانی را باید در سیاست های اقتصادی و
اجتماعی اتخاذ شده جست وجو کرد.
کار در خیابان علاوه بر اینکه گریبانگیر
هزاران کودک این سرزمین است نشان دهنده
ناکارآمدی سیاست های اتخاذ شده در خصوص
مسائل و معضلات اجتماعی است و شاید به
همین سبب است که انواع و اقسام طرح های
ضربتی و غیرضربتی برای جمع آوری این
کودکان اجرا شده است.
گر غیر از این بود برای هزاران کودک کارگر
دیگر که در کارگاه های پنهان به کار
اشتغال دارند نیز باید حساسیت بیشتری نشان
داده می شد چرا که آسیب هایی بسیار بیش از
آنچه متوجه کودکان خیابانی است،دیگر
کودکان شاغل را تهدید می کند.
از سویی دیگر عملکرد متناقض مسئولین
اجرایی کشور در طرح ساماندهی کودکان
خیابانی موجب روز افزون تعداد کودکان
خیابانی نیز شده است.
پایان بخش جلسه همراه بود با دلنوشته
خوانی خانم جمیله بدیرخانی این جلسه
پش از یک ساعت و نیم پایان پذیرفت.
برای تو می نویسم تویی که هر بار می
بینمت غم تلخی در وجودم تازه می گردد
تویی که حاصل بی رحمی روزگاری
تویی که تکه نانی را با سرما و گرمای هوا،
می خری تویی که کودک کاری .
تویی که شب ها به جای ناز بالش کودکانِ
پول، آجر و سنگ زیر سر کوچکت می گذاری
تویی که فقر را با آن دستان کوچکت احساس
کردی تویی که نه سیاست بلدی، نه دروغ
پردازی، تویی که در آمار، وجود نداری و
در پیش چشم ما از گرسنگی رنج می بری
این بار برای تو می نویسم ای کودک کار
تویی که کودکی نکردی و نمیدانی که کودکی
چیست گرچه این نوشته آهنگین نیست
ولی تو به آهنگ آکاردئون و رقص برادرانت
برای سکه ای خُرد، مرا ببخش دیر گاهی
ست که دلم را مالآمال گرفته اید مجالی
نبود برای گفتن ذهن، آشفته بود و هست.
کودکان کار ... کودکانی که نامتان را
خیابان ها بر شما نهاده اند از
کدامین پدر ؟ با کدامین مادر ؟؟؟ برای
تو می نویسم که اشک هایت را پاسخی باشد
که ناله های شبانه ات را التیامی باشد
این بار از عشق نمی گویم که عشق نیز
شما را نمی شناسد عشق را الآن می
خرند و تو ترجیهت بر خرید نان است تا
عشق کودکی هایت... بدون هر گناهی ...
به زیر چادرهای زن هایی که بوی اسپند می
دادند، طی شد تا آمدی بفهمی! اسپند ها
درون دستت جای گرفت به امید گرفتن سکه
ای برای خرید تکه غذایی، برای ماشین هایی
که قیمتشان ده ها برابر از پول خون تو و
برادرانت بیشتر است، اسپند دود می
کردی و دختر یا پسرکی که با مدل
موهای آنچنانی ورای شیشه ی آن اتومبیل ها،
سیگار هایشان را دود می کردند و به تو نیز
نگاهی نداشتند مدرسه را دوست داشتی
لیک، پولی نداشتی برای رفتن به آن.
به ناچار کتابی را که دوستت شب قبل از توی
سطل ذباله برداشته بود، بر می داری ...
ورق می زنی، عکس هایش را نگاه می کنی، و
با مداد شکسته ای با آن بازی می کنی،
ترازویت را جلوی این کتاب می گذاری، به
امید رهگذری که از بیم چاقی بر اثر پر
خوری، بیاید و خودش را بکشد و سکه ای
برایت پرت کند ... و حتی ناسزایی بابت
کتابی که به دروغ جلویت گذاشتی.
تو دوست داری فریاد شوی ... داد شوی ...
غریوت گریبان تمامی آدمکان را بگیرد ...
که این دروغ نیست ... این حسرتی تلخ است
شما آنقدر دارید که از فرط شکمبارگی نگران
وزنتان هستید و من آنقدر ندارم که با حسرت
باید با کتابی که از ذباله ی شما ها بیرون
آمده بازی کنم.
دوست داری پتکی شوی و خود را بکوبانی بر
سر آن آمار های مسخره که روزی از پشت شیشه
ی مغازه ای دیدی، در تلویزیون رو می کنند
تا به آن چاقان سوار بر ماشین هایی که از
پول ساخته شده اند بگویند ... آسوده
بخورید ... ما در کشورمان فقیر نداریم ...
ما در خیابان هایمان کودکان خیابانی و کار
نداریم.
آری برای تو می نویسم که هرچه بخواهم
بنویسم باز نوشتنم می آید و همراه با آن،
اشکم تویی که دیدمت، در شبی، گریان و
پریشان پرسیدمت: چه شده است بر تو؟؟؟
و تو با آن هق هق و گریه ی معصومانه ات از
جوانکانی حرف زدی که برای لحظه ای خنده،
آدامس هایی که در دست داشتی برای فروش ...
تا با آن نانی بخری ... را دزدیدند و تو
را نیز کتک زدند وای بر ما ... وای بر
ما آدمکانی که جز خودمان، کس دیگری را نمی
بینیم اشک مجالی نمی گذارد.