گزارش میز کتاب نمایندگی سوئیس، ،
۲۵
یونی
۲۰۱۶
هادی زارع
شنبه،
۲۵
یونی
۲۰۱۶ میز
کتابی در اعتراض به وجود زندانیان سیاسی و عقیدتی در
ایران برگزار شد. این
میز کتاب در ساعت
۲ بعد از ظهر
به وقت محلی روبه رو ورودی مرکز خرید
Globus
شهر زوریخ که یکی از مکانهای پر رفت و آمد شهر در شنبه هاست آغاز بکار
کرد.در این میز اعتر اضی اعضای نمایندگی سوئیس در
کانون دفاع از حقوق بشر در ایران خانم لیدا شهابی ،
محمد جاوید گوانی ، رضا امیری ، هادی زارع ، منصور
سیفی ، احسان زندی ، نیما حسابیان ، وحید بردانی ،
علی تبریز پور ،
جعفر فرد کریمی حضور
داشتند .
اعلامیه ها به دو زبان آلمانی و فارسی میان عابرین و رهگذران توزیع شد.
شایان ذکر است استقبال مردم از میز کتاب و علاقه و حس
کنجکاوی آنها نسبت به آگاهی و درک وضعیت زندانیان
دربند به حدی زیاد بود که
۲۰۰ برگه
اعلامیه توزیع شد و در اختیار عموم مردم قرار گرفت.
متاسفانه به دلیل بارش ناگهانی سنگین باران کمی زودتر از موعد مقرر این
میز اعتراضی به پایان رسید.
در این میز کتاب قطعنامه فارسی توسط خانم لیدا شهابی و آقای هادی زارع
قرائت شد. همچنین قطعنامه به زبان آلمانی توسط آقایان
نیما حسابیان و رضا امیری قرائت گردید .
قطعنامه پایانی میز اعتراضی به
وجود زندانیان سیاسی و عقیدتی در ایرانجهانیان بدانند:
جمهوری اسامی علیرغم تظاهر به مهر و عطوفت و پایبندی
به اصول و موازین حقوق بشری، ملت ایران را در زندانی
به پهناوری کشورما اسیر ساخته است.
جهانیان بدانند: در زمان دولت آقای روحانی، برخلاف ظاهر آرستۀ کشور و
تبلیغاتی که برای جلب گردشگران بیشتر مینماید، کلیه
اقشار ایرانی هر روزشاهد ظلم، ستم، اختناق، نادیده
گرفتن حقوق انسانی، سرکوب وتعدی ماموران پیدا و پنهان
جمهوری اسلامی هستند: دانش آموزان، دانشجویان،اصناف،
کارمندان، وکلا، مهندسین، زنان، مردان، کارگران،
بیکاران و بطور ویژه نخبگان، روزنامه نگاران ومعلمان.
جهانیان بدانند: در حالیکه مسئولان و مدعیان اسلام راستین برای غارت
ثروت ملت درحال فریب دادن کارتل های اقتصادی دنیا
هستند:
امید کوکبی برگزیده المپیاد و دانشجوی دکترای فیزیک اتمی با گرایش لیزر
دردانشگاه تگزاس آمریکا که 6 سال قبل بهنگام خروج از
ایران دسگیرشد و از آنزمان تا کنون زندانی و محکومیت
10 ساله خود را سپری میسازد کلیه راست او را به علت
عارضه تومور بدخیم سرطانی به طور کامل از بدنش خارج
کردند. و او همچنان به اتهام واهی و تکراری"ارتباط با
دولت متخاصم" در زندان است.
حمید بابایی، 33 ساله، دانشجوی دکترای فایننس (امور مالی) در دانشگاه
لیژ بلژیک، پس از ورود به ایران، احضار، بازداشت و در
دادگاه
۱۰
دقیقهای و بازهم به اتهام جاسوسی و ارتباط با دولت
متخاصم، ه
۶ سال زندان
محکوم گردید، وی که 3 سال قبل به همراه همسر خود و
وارد ایران شده بود، دو هفته پس از ورود احضار شده و
به او پیشنهاد میشود با «نظارت بر دانشجویان ایرانی
مقیم بلژیک» و دادن اطلاعاتی از فعالیت دانشجویان
ایرانی در بلژیک با این وزارت خانه همکاری کند اما پس
از رد این پیشنهاد بازداشت و به سلول انفرادی منتقل
میگردد، مسئولین نسبت به تامین در درمان و اعزام او
به بیمارستان نیز«کارشکنی» می کنند
.
حال جعفر عظیم زاده دبیر هیئت مدیره اتحادیه آزاد کارگران ایران، که به
6سال محکوم است، بعد از دوماه اعتصاب غذا، خونریزی
روده، بی حسی در اندام حرکتی و..... وخیم اعلام شده
است، او میگوید: تا پاسخ نگرفتن به خواسته خود مبنی بر
امنیتی نکردن فعالیتهای صنفی به اعتصاب غذایش ادامه
خواهد داد.
هما هودفر استاد رشته انسان شناسی در دانشگاه کونکوردیای کانادا Concordia University
که که برای
دیدار خانواده و تحقیق دربارهٔ حضور زنان در انتخابات
به ایران سفر کرده بود،ششم یونی در تهران بازداشت
گردید وی ابتدا در مارس 2016 بازداشت و آزاد شده بود
خانم هودفر که اکنئن در سلول انفرادی بسر میبرد متهم
است به: «همکاری با یک دولت خارجی علیه جمهوری اسلامی
ایران»!
محمد عبداللهی زندانی سیاسی کرد محکوم به اعدام: در زندان مرکزی ارومیه
که در اعتراض به صدور حکم ناعادلانه و نحوه رسیده گی
به پرورنده اش از 29 مای تاکنون در اعتصاب غذا به سر
میبرد از 25 جون در سلول انفرادی نگهداری میشود و
وضعیت جسمانی او بسیار نامساعد اعلام شده است.
زندانی
سیاسی : علیرضا گلی پور 30 ساله، مبتلا به سرطان نیز
که به اتهام توهین به رهبری به
۳۹ سال و نیم
حبس و
۱۷۴
ضربه شلاق محکوم است، به حمایت از خواسته های آقای
عظیم زاده و رسیدگی به پروندۀ خویش در اعتصاب غذا بسر
میبرد.
زندانی سیاسی: نرگس محمدی عضو افتخاری انجمن قلم دانمارک و برندۀ جایزه
حقوق بشر وایمار که بجرم عضویت در کانون مدافعان حقوق
بشر و اتهام واهی «تبلیغ علیه نظام» و تلاش برای لغو
اعدام به 6 سال زندان محکوم، و در زندان است.
ایرج محمدی
زندانی سیاسی، که جرم محاربه را ینامش زده اند، فراتر
از 8 سال است که در زندان جوانی خود را سپری میسازد ،
وی در نامه ای به “کمیسریای عالی حقوق بشر سازمان ملل
متحد” مینویسد: ابتدا به زندان زاهدان تبعید، و بعد از
۵ سال تحمل
درد و شکنجه، مدت سه ماه است که در یک اقدامی غیر
قانونی از آنجا به زندان تبریز تبعید گردیده ام. حال
آنکه تبعید در تبعید وجهه قانونی ندارد.... وی در
نتیجه شکنجه، بیضه راستش تخلیه شده و در اثر ضرب شتم و
شتم مسوولین زندان، عقیم گردیده و به بیماری های
اعصاب و روان، مشکلات بینایی، دهان و دندان مبتلا و
سابقه سکته مغزی در زندان را نیز دارد.
نازنین زاغری رتکلیف شهروند ایرانی بریتانیایی که با بنیاد خیریه تامسون
رویترز Thomson
Reuters
همکاری دارد هنگام خروج از ایران به اتهام جاسوسی در
فرودگاه بازداشت شده و در زندان است، بنیادخیریه
تامسون به توسعه رسانه در سراسر جهان کمک
میکند.مأموران هنگام دستگیری زاغری پاسپورت گابریلا،
دختر خردسال وی که تابعیت بریتانیایی دارد را هم ضبط
کردهاند وی پس از دستگیری در زندان انفرادی به سر
میبرد و حق دسترسی به وکیل را نیز ندارد.
احسان مازندرانی، روزنامه نگار که در اواخر تابستان گذشته به همراه
عیسی سحرخیز روزنامه نگار دیگر بازداشت گردید، مدت
۱۲۰ روز در انفرادی، وسپس به بند هشت زندان اوین منتقل و به اتهام اجتماع و
تبانی علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام به هفت سال
حبس محکوم گردید،
( پنجم یونی2016) وی را با برانکار به سالن ملاقات انتقال میدهند که در
اثر“ برخورد بد“ یکی از ماموران زندان و حمله به او
احسان مازندرانی، از جا برخواسته و خواهان ترک ملاقات
میشود اما مامور به احسان حمله کرده او را به دیوار می
زند و دست راستش را می پیچاند که در اثر همین فشار سرم
از دست احسان بیرون می آید و باعث خونریزی می شود. از
آن زمان تا کنون آقای مازندرانی دراعتصاب غذا بسر
میبرد. طی وصیت نامه ای که این روزنامه نگار به
خانواده اش سپرده، دلیل اعتصاب غذای خود را عدم موافقت
با آزادی او با قرار وثیقه تا صدور رای نهایی، عدم
برگزاری دادگاه علنی عادلانه و قانونی ،رفتار توهین
آمیز و بی توجهی مسوولان به درمان بیماری های او که
حاصل زندان است عنوان کرده است.
افشین سهراب زاده زندانی سیاسی و مبتلا به سرطان است که بصورت تبعید در
زندان میناب به سر میبرد، به گفته سازمان عفو بین
الملل وی نیاز مبرم به رسیدگی درمانی ویژه در بیرون
زندان دارد ودر وضعیتی است که جانش هر لحظه تهدید می
شود. این زندانی،در حین بازجویی توسط ماموران مورد ضرب
وشتم شدید قرارگرفته تا حدی که منجر به پارگی فتق و
شکستگی بینی و مشکلاتی از ناحیه مثانه شده است،او در
یک دادگاه 5 دقیقه ای و بدون وکیل، به اتهام محاربه از
طریق عضویت در احزاب اپوزیسیون کرد به
۲۵ سال زندان همراه با تبعید به زندان میناب محکوم شده است و حکم وی توسط
دیوان عالی کشور نیز تایید گردیده است
و با تاسف بدین مجموعه بیفزائید:
محمد صدیق کبودوند روزنامه نگار و
فعال حقوق بشر، بهاره هدایت فعال دانشجوئی و فعال جنبش
زنان، آرش صادقی، فعال دانشجویی، محمد عبداللهی،
زندانی سیاسی محکوم به اعدام، رسول رضوی فعال قومی
(آذری )، ابراهیم فیروزی، نوکیش مسیحی، زینب جلالیان،
زندانی سیاسی عقیدتی محکوم به خبس ابد، مهدی و حسین
رجبیان، آهنگساز و فیلم ساز، یوسف عمادی، آهنگ ساز،
شیما بابایی، فعال مدنی، بهنام ابراهیم زاده، فعال
کارگری و ....... بیشمارند.
در خاتمه ما اعضای نمایندگی سوئیس کانون دفاع از حقوق بشر در ایران:
۱
.
خواهان آزادی بی قید و شرط زندانیان سیاسی و عقیدتی میباشیم
۲
.
خواهان اجرای کامل اعلامیه جهانی حقوق بشر و کنوانسیون
های ان هستیم
۳
.
خواهان تشکیل دفتر حقوق بشر و حضور گزارشگر ویژه حقوق
بشر در ایران میباشیم .
کانون دفاع از حقوق بشر در ایران
نمایندگی سوئیس
گزارش جلسه ماهانه نمایندگی گیسن 22 مای
فریبا ضیائی
جلسه نمایندگی گیسن در تاریخ 22 مای 2016 ساعت 8 شب به
وقت اروپای مرکزی در اتاق پالتاک نمایندگی برگزار شد.
حاضرین در جلسه خانم ها: سمیه مهربانی، مهتاب کلانتری،
فرنوش طیبی، فریبا ضیائی، زینب قنبری، فاطمه قنبری و
آقایان: فرهاد نصیری، امیر رضائی و مهدی موسویدر ابتدا
خانم فرنوش طیبی گزارشی از نقض حقوق بشر در ماه گذشته
ارائه دادند.
تجاوز و قتل دختر شش ساله ى افغانستانى در ورامين
صدور حكم جلب كودك ٥ ساله
يك كودك ٥ ساله كه حين بازى موجب وارد شدن صدمه به چشم
همبازيش ميشود و دادگاه لرستان حكم جلب براى او صادر
ميكند.
كودكانى كه معتاد متولد ميشوند
روزانه ٧ هزار كودك معتاد در تهران متولد ميشوند و
برخى از والدين ان ها اقدام به فروش فرزند خود
ميكنند.قيمت اين
بچه ها از ٢ تا ٢٥ ميليون در نوسان است
آمار
تكان دهنده ى كارتن خوابهاى زن در ايراندر
ايران پديده ى شوم كارتن خوابى روز به روز در حال
گسترش است، بنا به گزارش ها حدود ٢٥ درصد كارتن خواب
ها زن هستند كه بسيارى از ان ها همراه با كودكانشان
بدون هيچ سر پناهى در خيابان بسر ميبرند.
افزايش نگرانى ها از وضعيت محمد صديق كبودوند،فعال
حقوق بشرى
اخراج يك شهروند بهأيى از دانشگاه
پس از آن مسئول جلسه خانم قنبری ازآقای فرهاد
نصیری،فعال حقوق بشر،دعوت کردند تا در رابطه با موضوع
وضعیت معلمان در ایران صحبت کنند.
معلمان را به
حق از زحمتکش ترین قشرهای جامعه میدانند اما متاسفانه
بیشترین زحمتی که معلمان می کشند صرف بر آورده کردن
نیازهای اقتصادی آنها میشود.معلمان اغلب با حقوق خود
قادر به تامین یک زندگی متوسط نیستند، و وقتی را که
باید صرف بالا بردن سطح دانش خود کنند به اضافه
کاری یا به شغل دوم اختصاص می دهند..
نگاهی
به صورت حساب حقوق معلمان درمدرسه های ایران جلوه ای
از وضعیت نابسامان وبحران اقتصاد کشوراست.
معلمان در
سالهای اخیر بارها با تجمع و تحصن مقابل وزرات آموزش و
پرورش ، نهاد ریاست جمهوری و مجلس خواستار حقوق عقب
افتاده و افزایش آن شدند .
آنها که
امروزه درآمدی به مراتب بالاتر از سالهای گذشته دارند
،همچنان به آن بخش وسیع از کارمندان دولت تعلق دارند
که با حقوق خود قادر به اداره یک زندگی متوسط
نیز نیستند .اضافه کاری و شغل دوم در بین معلمان به
یکی از ملزومات اجتناب ناپذیر زندگی بدل شده است .
برخلاف
کشورهای پیشرفته که در آن معلمان ساعات کمتری کار
میکنند تا وقت و فرصت کافی برای تازه کردن دانش خود
داشته باشند معلمان در کشور ما مجبور هستند برای تامین
مایحتاج روزمره خود در اوقات فراغت نیز به کار مشغول
باشند. میانگین حقوق ماهیانه دریافتی واقعی
معلمان در ایران یک میلیون تومان است که اگر با دلاری
۳۴۰۰
تومان محاسبه شود در ماه حدود 294 دلار و در سال این
میانگین برابر3530 دلار می شود ، در صورتی که در کشور
سوییس حقوق سالانه یه معلم برابر با 58520 دلار و در
آلمان 48800 دلار یا در ژاپن 45515 دلار ، در قطر 44
هزار دلار در کره جنوبی 50000 دلار است.
مشاهده وضعیت
موجود و آمارهای ارائه شده زنگ خطری است که مسئولان
امر ومردم نبایستی به سادگی بی تفاوت از کنار آن
بگذرند، آن هم در برابر سازمان و نهادی که بیش از یک
میلیون شاغل و بیش از دوازده میلیون دانش آموز دارد.
در سالهای گذشته ، موجی اعتراضی از جانب معلمان برخاست
.
شبکه های
ارتباطی و رسانه های اجتماعی از اخبار ودلنوشته و گله
مندی معلمان پر شد ، تا اینکه پس از چند روز معلمان پس
از مدت زیادی اعتراض خود را مدنی کردند ، تعداد
زیادی از معلمان در تهران و شهرهای دیگر جلوی مجلس
ش،رای اسلامی تجمع کردند.دلیل اعتراض معلمان برای همه
مشخص بود ، حقوق پایین این شغل و عدم رسیدگی مسئولان
به معیشت این قشر.
حقوق کم و
اعتراض معلمها می تواند ما را به تامل در آسیب های
دیگر نظام آموزش وپرورش نیز وا دارد ، علاوه بر اینکه
کم بودن حقوق و دستمزد معلم ها می تواند بر روی آموزش
کودکان و نوجوانان نیز اثر گذار باشد.
کمبود حقوق
انگیزه آموزش را از بین می برد.
یک معلم در
مدارس دولتی درباره خواسته معلمان میگوید :
وضعیت معیشت ما
را هنگامی می توان درک کرد که در حال حاضر با
۳۰
سال سابقه بازنشست شده ام و فیش حقوقی ام یک میلیون و
سیصد هزار تومان است ، این در حالی است که یک جوان با
سابقه ۳
سال در یک اداره دولتی در کمترین حالت دو میلیون حقوق
دارد . متاسفانه کمبود درام انگیزه را کم میکند.
یکی دیگر از
مشکلاتی که در قشر معلمان مشاهده میشود ،ورود تعداد
زیادی از معلمان بدون تحصیل و کارآموزی در رشته تربیت
معلم است که جذب مدارس شده اند.
این در حالی
است که در گذشته برای معلم شدن نیاز به گذراندن دوره
های آموزشی بود ،همین امر سبب شده که آموزش و پرورش ما
به نهادی راکد بدل شود.
بنابراین ما
باید به این توجه کنیم که اگرهرمشکلی حول محور یک نهاد
شکل می گیرد ما باید آن را نتیجه مجموعه ای از
عوامل اجتماعی بدانیم.
بنابراین باید
در در نظام آموزش و پرورش از شکل تدریس گرفته تا مسائل
اقتصادی بازبینی صورت گیرد .به امید روزهای بهتر
آقای امیر
رضائی، فعال حقوق بشر، نیز با موضوع وضعیت کارگران در
ایران سخنرانی کردند.
در سال ١٨٨٦ ميلادي در شيكاگو قرار بود در يكم( ماه مي
) ساعت كاري كارگران از ١٠ ساعت به ٨ ساعت تبديل و
تصويب بشود كه اين اتفاق نيوفتاد و كارگران دست به
اعتراض زدند و اعتراضات روز به روز گسترده شد و در يكي
از اين تجمعات كارگري كه بزرگترين آن بود يك انفجار رخ
داد و پليس شيكاگو ٨ نفر از تظاهرات كننده ها را به
عنوان عامل دستگير ميكند كه پنج تن از دستگير شده ها
الماني بودند و بعد دولت شيكاگو براي آنها حكم اعدام
صادر ميكند يكي از اين دستگير شده ها قبل اجراي حكم
دست به خود كشي ميزند و رفته رفته با پخش شدن اين
اخبار مردم بسياري به خصوص جامعه كارگري در گوشه كنار
جهان براي گرامي داشت انها دست به تجمع و گرد همايي
ميزنند تا سال ١٩٩٣ كه حزب نازي المان روز اول ماه مي
را روز ملي و تعطيل عمومي اعلام ميكند و به اين ترتيب
بقيه ي كشور ها با پيروي از المان روز يكم ماه مي را
روز كارگر اعلام ميكنند به استثناي امريكا و كانادا ،
در اين دو ، نخستين دوشنبه هر سپتامبر را روز كارگر
اعلام نهادند
.
كارگران يكي از قشرهاي زحمتكش و با اهميت هر جامعه
هستند زيرا تصوير پيشرفت و توسعه يك جامعه بدون حضور
قشر كارگر محال ميباشد كه متاسفانه قدر انان را چنان
كه بايد و شايد دانسته نميشود و قشر كارگر مثل قشرهاي
ديگر جامعه دچار مشكلات فراواني هستند از جمله نبودن
امنيت شغلي ( عقب افتادن دستمزد و حقوق ، نبود ايمني
كار و محيط كار ، اخراج شدن ، از بيمه تامين اجتماعي
بهره نشدن ، تعطيل شدن كارگاه ها و خيلي از موارد ديگر
كه همگي به دليل وجود يك دولت ناكارامد ميباشد كه با
وجود اين همه سرمايه و منابع در عمل از هيچ يك از قشر
هاي جامعه حمايت نميكند به جز قشر هاي خودي مثل
نظاميان ، آخوندها و غيره
...
، وقتي
صحبت از جامعه كارگري ميشود جامعه كارگري را مردان و
زنان تشكيل ميدهند كه نقش زنان در جامعه كارگري تنها
٥٪ از آمار را به خود اختصاص دادند چونكه زنان كارگر
از موقعيت و حقوق برابري با مردان را ندارند و مثل
هميشه مورد تبعيض قرار ميگيرند
.
درسال ٨١ اتحاديه زنان كارگر تاسيس شد براي حفظ و
گسترش و هماهنگي منافع حرفه اي و رفع هر گونه تبعيض كه
متاسفانه هنوز به ثمر نشسته اين اهداف چرا كه زنان ٥٪
از آمار جامعه كارگري را تشكيل ميدهند و به دليل اينكه
مورد تبعيض قرار ميگيرند مجبور ميشوند در گوشه كنار
خيابان ها با وجود مشكلات سخت و فراوان براي يك تكه
نان حلال ، دست فروشي يا در خانه ها به عنوان خدمت كار
مشغول كار شوند و از كمترين امكانات همانند بيمه و يا
بازنشستگي بي بهره مي مانند
.
اين مشكلات و اين وضعيت روز به روز بدتر ميشود و باعث
شده كه گروه وسيعي از كودكان جامعه هم مورد آسيب قرار
بگيرند كودكاني كه به آنها كودكان كار ميگويند كودكاني
كه به دليل اينكه خانواده هايشان به علت وضعيت اقتصادي
(
فقر خانواده ) مجبور ميشوند از تجربه هاي دوران كودكي
و حتي تحصيل دور بمانند كودكاني كه همانند كارگران
مشغول كارند ولي طبق قانون به لحاظ ممنوعيت كار جز
كارگران محسوب نميشوند و از حقوق و مزايا و حمايت ها
به دور ميمانند ، واقعيت مساله اين هست كه بر سر هر
چهار راه ودر هر كوره آجرپزي و كارگاه و مغازه شاهد
حضور تلخ كودكاني هستيم كه وقت خود را به كاركردن و
پذيرش سختي هاي زندگي اختصاص داده اند و متاسفانه
جامعه ما هم با اين پديده شوم كنار اماده و ديدن چنين
صحنه هايي به عادات روزمره ما بدل شده و هيچ گونه
اراده اي براي برخورد با اين قضيه وجود ندارد.
خب با اين سيستم و نظام كاري ناكارامد وقتي حقوق كارگر
را ٨٠٠ هزار تومان اعلام ميكنند بدون وجود اين همه
مشكلات مثل ( اخراج شدن ، تعطيل شدن كارگاه ها و عقب
افتادن حقوق ها و غيره ) يعني اگر اين مشكلات را كنار
بگذاريم يك كارگر ساده با حقوق ٨٠٠ هزار تومان و با
تمام مزاياي ديگر از جمله حق مسكن ، حق اولاد و ...
مجموع دريافتي يك ميليون تومان دارد در صورتي كه طبق
آمار ، يك خانواده براي اينكه يك زندگي روزمره عادي و
ساده اي داشته باشند بايد درآمدي به مبلغ دو ميليون و
هفتصد هزار تومان داشته باشند ، خب اين واضح ميباشد كه
وقتي بزرگ ترين قشر جامعه از چنين شرايط اسفناكي
برخوردار هست در نتيجه جامعه هم از همين شرايط و وضعيت
برخوردار خواهد شد وقتي جامعه با فقر و وضعيت اقتصادي
نامساعدي برخوردار ميباشد رفته رفته به گِل مينشيند و
فساد و فقر و بدبختي را به دنبال دارد
.
در ايران در
روز كارگر ، جامعه كارگري به همين بهانه براي گرفتن حق
و حقوق خود دست به اعتراضات مصالحت آميز ميزنند كه
متاسفانه همانند هميشه اعتراضات مصالحت آميز انان با
سركوب هاي وحشيانه حكومتي مواجه ميشود كه اين امر
حكومت تنها نمكي هست بر زخم قلب خسته اين عزيزان ،
اميدوارم همه عزيزان به حق و مقوق برسند و حق و حقوق
نگرفته خود را بگيرند به اميد فردايي بهتر
در انتها نیز
آقای موسوی به بهانه روز سعدی جند دقدقه ای درمورد این
شاعر یزرگ صحبت کردند.
اول
اردیبھشت
ماه
در
تقویم
ملی
ایرانیان
ھمزمان
با
سالروز
تولد
شیخ
اجل
سعدی
شیرازی
كھ
فرھنگوران
او.را
بھ
عنوان
استاد
سخن
م
یشناسند،یادروز
سعدی
نام
گرفتھ
است.
بالای
دو
دھھ
است
كھ
با
مشاركت
نھادھا
و
ارگان
ھای
فرھنگی
فارس،
سعدی
پژوھان
و
سعدی
شناسان
ھرسال
با
اجتماع
بر
تربت
استاد
سخن
سعدی
شیرازی
با
نكوداشت
یاداین
پیام
آور
انسانیت
بھ
اندیشھ
ھای
شیخ
اجل
م
یپردازند.
برای
آنكھ
بدانیم
سعدی
كیست؟
جایگاه
این
شاعر
گرانمایھ
در
شعر
و
ادبیات
پارسی
كجاست
و
پرداختن
به اندیشه ھای
استاد
سخن
تا
چه میزان به
عنوان
یك
نیاز
امروزی
محسوس
است
مروری
كوتاه
بر
آنچه
درباره افكار
و
آرا
این
شاعر
گرانمایھ
بیان
شده
است
می
كنم.بھ
نظر
من
آثار
واخلاق
سعدی
و
الھا
م گرفتن
ازشخصیت
برجستھ
استادسخن
لازمھ
و
ضرورت
زندگی
امروزی
ما
میباشد.
توجه
به
آثار
و
اندیشه ھای
شیخ
اجل
موجب
بازشناسی
فرھنگ
غنی
ایرانی
می
شود.
جامعھ
ایرانی
باید
بھ
این
موضوع
بیندیشند
كه چگونه
گذشته افتخارآمیز
ھنر،
فرھنگ
و
ادبیات
ایرانی
را
پاس
داریم
و
محفوظ
نگاه
داریم.
گستره
تاثیر
فرھنگی
و
ادبی
سعدی
جھانی
میباشد
و
این
گستره
حتی
سیاستمداران
ایران
و
جھان
را
نیز
دربرم
یگیرد
ازاین
رو
برگزاری
برنام
ھھایی
چون
یاد
روز
شاعران
پارسی
گو
م
یتواند
گامی
مھم
در
جھت
بیین
اندیشھ
سعدی،
حافظ
و
سایر
شاعران
بزرگ
قلمداد
گردد
كھ
باید
از
آن
بھره
كافی
برد.
سعدی
شاعری
جھانی
و
بین
المللی
بود،
سعدی
دركنار
ابعاد
مختلف
شخصیتی
شاعری
گرانمایھ
است
و
معنای زندگی
ایرانی
را
درابعاد
بیرونی
و
درونی
میتوان
از
شخصیت
سعدی
الھام
گرفت.یكی
از
ابعاد
شخصیت
سعدی
توجھ
بھ
درون
و
توجھ
بھ
دل
است
كھ
این
بعد
در
روحیھ
ایرانی
نھفتھ
است
ومورد
توجھ
قرارداد.ھمچنین
توجھ
بھ
اخلاق
و
فرزانگی
نیز
مورد
تاكید
سعدی
بوده
است
كھ
این
بعد
نیز
در
بین
ایرانیان
جایگاه متعالی
دارداز
این
رو
اصحاب
فرھنگ
ایرانیان
را
بھ
بعد
اخلاق
شھره
می
دانند.
نقط
ھاشتراك
بین
شخصیت
شاعران
بزرگ،
داشت
روح
ایرانی
و
فرھنگ
ایران
است
و
تلاش
فرھنگوران ایرانی
نیز
باید
ھمین
باشد
كھ
این
روح
را
زنده
نگھدارند.از
این
رو
شخصیت
ھر
شاعر
ایرانی
اول
باید
از
بعد
ایرانی
بودن
مورد
بررسی
قرار
گیرد
و
سپس
بھ
سایرابعاد
شخصیتی
آن
شاعر
پرداخت.دو
كتاب
پر
مغز
و
ارزشمند
سعدی
بوستان
و
گلستان
است
،
گلستان
وبوستان
سعدی
حاصل
شناخت
او
از
انسان
است
و
این
دو
اثر
گرایش
انسانی
دارد.
اما
آن
چھ
سعدی
در
كتاب
ھای
خود
جمع
آوری
كرده
است
حاصل
سال
دنیا
دیدن،
تجربھ
زندگی
ھمراه
با تامل،
شناخت
از
ماھیت
انسان
و
بھره
گیری
از
حكیمان
و
عارفان
است.استاد
سخن
در
مرحلھ
ای
از
زندگی
بھ
سیر
و
سیاحت
در
بیشتر
كشورھای
اسلامی
پرداخت،
بھ
بلخ
و
غزنھ
رفت،
بھ
گجرات
در
ھندوستان
سفر
كرد و
در
دھلی
زبان
ھندی
را
فرا
گرفت.در
این
دوران
سعدی
از
طریق
دریا
بھ
یمن
و
حبشھ
و
سپس
بھ كشورھای
عربی
رفت
وپس
اززیارت
كعب
ھمدتی
در
شام
بھ
ویژه
در
دمشق،و
لبنا
نو
بیت
المقدس
ساكن
شد.
سعدی
پس
از
سفرھای
بسیار
بھ
شیراز
بازگشت
و
تجارب
خود
را
بھ
نگارش
در
آورد
این
شاعر
گرانمایھ
در سال
655
ھجری
زیباترین
و
لطیف
ترین
شعرھای
خود
یعنی
بوستان
را
در
ده
باب
سرود
و
در
آن
بھمھم
ترین
مسایل
اخلاقی
و
انسانی
مانند
عدل،
احسان،
عشق
،
تواضع،
قناعت
،
شكر
و
توبھ
پرداخت.سعدی
ھمچنین
در
سال
656
اثر
دیگر
خود
یعنی
گلستان
را
بھ
رشتھ
تحریر
در
آورد
كھ
آمیزه
ای
از
نظم
و
نثر
ومجموعھ
حكایاتی
است
كھ
سعدی
موضوع
آن
را
تجربھ
كرده
یا
ساختھ
ذھن
او
است.در
كنار
ھمھ
اوصافی
كھ برای
سعدی
بھ
عنوان
شاعر
پر
آوازه
ی
ایرانی،
آورده
اند
بسیاری
سعدی
را
بھ
عنوان
پیام
آور
انسانیت
می
شناسند.
سعدی
سفیر
انسانیت
،
ھمبستگی
و
ھمزیستی
است
و
برای
گفت
وگوی
فرھنگ
ھا
و
تمدنھا
با
اشعار
زیبای خود
زمین
ھسازی
كرده
است.ازاین
رو
استاد
سخن
در
اشعار
خود
بھ
عالم
معنویت
،
عرفان
و
فلسفھ
ورود كرده
است
و
بھ
بیان
دردھا
و
مشكلات
بشریت
و
ارائھ
راه
حل
پرداختھ
است.تاثیر
پذیری
شاعران سرزمین
ھای
دیگر
از
شعر
و
ادبیات
سعدی
نیز
موضوعی
است
كھ
در
پژوھش
ھای
مختلف
بھ
آن
پرداختھ شده
است.افراد
اندیشمند
و
ادیبان
بسیاری
پیش
از
سعدی
شیرازی
ظھور
كردند
اما
تاثیر
سعدی
در
عرصھ اخلاق
و
ادبیات
ایران
و
جھان
اسلام
بیش
از
ھمھ
بوده
است.سعدی
در
شیراز
متولد
شد.
پدرش
در
دستگاه
دیوانی
اتابک
سعد
بن
زنگی،
فرمانروای
فارس
شاغل
بود.
ھنوز
طفل
بود
کھ
پدرش
در
گذشت.
در
دوران
کودکی
با
علاقھ
زیاد
بھ
مکتب
می
رفت
و
مقدمات
علوم
را می
آموخت.
ھنگام
نوجوانی
بھ
پژوھش
و
دین
و
دانش
علاقھ
فراوانی
نشان
داد.اوضاع
نابسامان
ایران
در
پایان
دوران
سلطان
محمدخوارزمشاه
و
بخصوص
حملھ
سلطان
غیاث
الدین،
برادر جلال
الدین
خوارزمشاه
بھ
شیراز
سعدی
راکھ
ھوایی
جز
کسب
دانش
در
سر
نداشت
برآن
داشت
دیار
خود
را ترک
نماید.
او
از
شیراز
بھ
مدرسھ
نظامیھ
بغداد
رفت
و
در
آنجا
از
آموزه
ھای
امام
محمد
غزالی
بیشترین
تأثیر
را
پذیرفتم
ینامد).
غیر
از
نظامیھ،
سعدی
در
مجلس
درس
استادان
دیگری
«
امام
مرشد
» (سعدی
در
گلستان
غزالی
را از
قبیل
شھاب
الدین
سھروردی
نیز
حضور
یافت
و
در
عرفان
از
او
تأثیر
گرفت.معلم
احتمالی
دیگر
وی
دربغداد
ابوالفرج
بن
جوزی
بوده
است
کھ
در
ھویت
اصلی
وی
بین
پژوھندگان
(از
جملھ
بین
محمد
قزوینی
ومحیط
طباطبایی)
اختلاف
وجود
دارد.پس
از
پایان
تحصیل
در
بغداد،
سعدی
بھ
سفرھای
متنوعی
پرداخت
کھ بھ
بسیاری
از
این
سفرھا
در
آثار
خود
اشاره
کرد
هاست
در
این
کھ
سعدی
از
چھ
سرزمی
نھایی
دیدن
کرده
میان
پژوھندگان
اختلاف
نظر
وجود
دارد
و
بھ
حکایات
خوسعدی
ھم
نمی
توان
چندان
اعتماد
کرد
و
بھ
نظر
می
رسد
کھ
بعضی
از
این
سفرھا
داستان
پردازی
باشد.
زیرا بسیاری
از
آنھا
پایھ
نمادین
و
اخلاقی
دارند
نھ
واقعی.
مسلم
است
کھ
شاعر
بھ
عراق،
شام
و
حجاز
سفر
کرده است
و
شاید
از
ھندوستان،
ترکستان،
آسیای
صغیر،
غزنھ،
آذربایجان،
فلسطین،
چین،
یمن
و
آفریقای
شمالی ھم
دیدار
کرد
هباشد.
سعدی
در
حدود
655
قمری
بھ
شیراز
بازگشت
و
در
خانقاه
ابوعبدلله
بن
خفیف
مجاور
شد.
حاکم
فارس
در این
زمان
اتابک
ابوبکر
بن
سعد
زنگی
بود
کھ
برای
جلوگیری
از
ھجوم
مغولان
بھ
فارس
بھ
آنان
خراج
می
داد
و
یک
سال
بعد
بھ
فتح
بغداد
بھ
دست
مغولان
بھ
آنان
کمک
کرد.در
دوران
ابوبکربن
سعدبن
زنگی شیراز
پناھگاه
دانشمندانی
شده
بود
کھ
از
دم
تیغ
تاتار
جان
سالم
بدر
برد
هبودند.
در
دوران
وی
سعدی
مقامی ارجمند
در
دربار
بھ
دست
آورده
بود.
در
آن
زمان
ولیعھد
مظفرالدین
ابوبکر
بھ
نام
سعد
بن
ابوبکر
کھ
تخلص سعدی
ھم
از
نام
او
است
بھ
سعدی
ارادت
بسیار
داشت.
سعدی
بھ
پاس
مھربانی
ھای
شاه
سرودن
بوستان
را
در
سال
655
شروع
نمود.
و
کتاب
را
در
ده
باب
بھ
نام اتابک
ابوبکر
بن
سعدبن
زنگی
در
قالب
مثنوی
سرود.
ھنوز
یک
سال
از
تدوین
بوستان
نگذشتھ
بود
کھ
در بھار
سال
656
دومین
اثرش
گلستان
را
بنام
ولیعھد
سعدبن
ابوبکربن
زنگی
نگاشت.
سعدی
در
خانقاھی
کھ
اکنون
آرامگاه
اوست
و
در
گذشتھ
محل
زندگی
او
بود،
بھ
خاک
سپرده
شد
کھ
در
4 کیلومتری
شمال
شرقی
شیراز،
در
دامنھ
کوه
فھندژ،
در
انتھای
خیابان
بوستان
و
در
کنار
باغ
دلگشا
است.
این
مکان
در
ابتدا
خانقاه
شیخ
بوده
کھ
وی
اواخر
عمرش
را
در
آنجا
می
گذرانده
و
سپس
در
ھمانجا
دفن
شد
هاست.
برای
اولین
بار
در
قرن
ھفتم
توسط
خواجھ
شمس
الدین
محمد
صاح
بدیوانی
وزیر
معروف
آباقاخان،
مقبره
ای بر
فراز
قبر
سعدی
ساختھ
شد.
بنای
فعلی
آرامگاه
سعدی
از
طرف
انجمن
آثار
ملی
در
سال
1331
ھجری
شمسی
با
تلفیقی
از
معماری
قدیم و
جدید
ایرانی
در
میان
عمارتی
ھشت
ضلعی
با
سقفی
بلند
و
کاشیکاری
ساختھ
شد.
آثار
منظوم
و
منثور
سعدی
کھ
ب
ھجا
مانده
است،
عبارتند
از:
بوستان،
گلستان،
دیوان
اشعار،
رسائل
نثروھزلیات.
از
این
رو
سعدی
نھ
تنھا
در
شیراز
و
نھ
تنھا
در
كشور
خود
بلكھ
در
ھمھ
جھان
نامی
آشنا
و
شناختھ
شده
است.
بھ
طوری
كھ
از
میان
بزرگان
ادب،
تنھا
شعر
او
است
كھ
بر
سردر
مقر
سازمان
ملل
در
نیویورك
نوشتھ
شده است.
در
ھر
حال
از
سعدی
باید
بھ
عنوان
جان
مایھ
فرھنگ
ایرانی
و
حرمت
قلم
یاد
كرد
،
ب
یشك
سعدی
از پیشگامان
عرصھ
ای
است
كھ
اینك
پس
از
گذشت
قرن
ھا
روندگان
بیشماری
یافتھ
است
،
این
شاعر
گرانمایھ نھ
یك
شاعر
كھ
جا
نمایھ
یك
فرھنگ
،
نھ
یك
مصلح
كھ
روح
یك
ملت
و
نھ
یك
نویسنده
كھ
خود
حرمت
قلم است
و
متن
تاریخ
فرھنگ
این
سرزمین
را
با
نشان
ھای
بایستھ
خویش
آذین
بستھ
است.
در
طول
قرن
ھای
گذشتھ
در
ایران
و
خارج
از
ایران
كسانی
كھ
زبان
و
ادب
فارسی
آموختھ
اند،
ھمگی
از بركت
وجود
سعدی
و
آثار
گرانبھای
وی
چون
گلستان
بوده
است
و
این
ارزشھا
است
كھ
پاسداشت
نام
و
یاد سعدی
را
پیش
از
پیش
ضروری
ساختھ
است.امسال
نیز
چون
سالھای
گذشتھ
از
سوی
مركز
سعدی
شناسی
و نھادھا
و
ارگانھای
فرھنگی
فارس
اول
اردیبھشت
ماه
یاد
روز
سعدی
در
شیراز
پاس
داشته
شد
و
علاوه
بر گلباران
آرامگاه
استاد
سخن
نشست
ھای
علمی
سعدی
شناسی
در
شیراز
برگزار
گردید.
.سعدیا
مرد
نكو
نام
نمیرد
ھرگز,
مرده
ان
است
كھ
بھ
نكویی
نبرند
نامش
را
گزارش میز کتاب نمایندگی سوئیس شنبه، 4 یونی 2016
وحید بردانی
شنبه، 4 یونی 2016 میز کتابی در حمایت از نخبگان، روزنامه نگاران،
معلمین، فعالین کارگری و حقوق بشری زندانی در ایران
برگزار شد. این گروه از زندانیان که در اعتراض به
اتهام های جدید در اعتصاب غدای نامحدود به سر می برند
و با توجه به گزارشها وخامت حال برخی از این افراد
ضرورت اطلاع رسانی را هر چه بیشتر بدیهی و آشکار برای
اعضای کانون دفاع از حقوق بشر می نمود.
این میز کتاب در ساعت 2 بعد از ظهر به وقت محلی روبه رو ورودی مرکز خرید Globus
شهر زوریخ که یکی از مکانهای پر رفت و آمد شهر در شنبه هاست آغاز بکار
کرد. برگزارکنندگان این میز کتاب از اعضای کانون،
نمایندگی سوییس به ترتیب آقایان جاوید گوانی، رضا
امیری، نیما حسابیان، منصور سیفی، وحید بردانی، فریبرز
شفاعتی و خانم سیما حب وطن.
اعلامیه ها به دو زبان آلمانی و فارسی میان عابرین و رهگذران توزیع شد.
شایان ذکر است استقبال مردم از میز کتاب و علاقه و حس
کنجکاوی آنها نسبت به آگاهی و درک وضعیت زندانیان
دربند به حدی زیاد بود که در 45 دقیقه ابتدایی تمامی
120 برگه اعلامیه توزیع شده و با تلاش مسئول نمایندگی
سوییس، آقای گوانی مجددا همین تعداد برگه فتوکپی شده و
در اختیار عموم مردم قرار گرفت.
این اعلامیه
بدلیل حجم بسیار زیاد
توسط آقای نیما حسابیان به زبان آلمانی و خانم سیما حب وطن ، آقای رضا
امیری ، وحید بردانی ، فریبرز شفاعتی و منصور سیفی به
زبان فارسی در چند قسمت و در زمان های مختلف قرائت شد .
قطعنامه پایانی میز کتاب سوئیس شنبه، 4 یونی 2016 حضار گرامی، هم میهنان عزیزاز آنجا که چندی است برخلاف وعده های دولت
باصطلاح تدبیر و امید شاهد ظلم و سرکوب وتعدی ماموران
پیدا و پنهان جمهوری اسلامی برعلیه ملت ایران اعم از
دانش آموزو دانشجو، وکیل و مهندس، زن و مرد، کارمند و
کارگر و بطور ویژه نخبگان، روزنامه نگاران، معلمان و
کارگران، بیش از پیش افزونی یافته، بر آن شدیم تا با
برگزاری این گردهمائی افشاگر این ظلم و ستم بوده و
بازتابی باشیم از فریاد های در گلوماندۀ هموطنان اسیر،
در زندانی به وسعت ایران .
ابتدا لازم میدانیم تشکر و سپاسی داشته باشیم از ملت و دولت کشورمیزبان
نسبت به فرصت در اختیار گرفته شده، تا بتوانیم هرچند
محتصر، افشاگر شرایط اسفبار این عزیزان باشیم.ما با تاسفی بسیار و با فریادی هرچند نارسا اعلام میداریم که مسئولین در
نظام جمهوری اسلامی قانون گریز، نخبه کش و پخمه پرورند
زیرا نه تنها به هیج یک از تعهدات بین المللی و ملی
خود پایبند نیستند و عملکرد چند دهه آنان سبب گریز
مغزها گردیده بلکه به دانش آموختگان ساکن در ایران نیز
رحم نمیکنند، وقتی اولین شخصیت نظام به نخبگان هشدار
میدهد ﮐﻪﻣﻮﺍﻅﺐ ﮔﻔﺘﻦ ﻭ ﻧﮕﻔﺘﻦ ﻫﺎی ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺷﻨﺪ، مجوز
هرگونه تعدی و سرکوب براین قشر آگاه جامعه صادر میشود
افرادی نظیر (امید کوکبی (برگزیده المپیاد و دانشجوی
دکترای فیزیک اتمی با گرایش لیزر دردانشگاه تگزاس
آمریکا که 6 سال قبل بهنگام خروج از ایران دسگیر و از
آنزمان تا کنون زندانی و محکومیت 10 ساله خود را سپری
میسازد پزشکان پنج هفته پیش، کلیه راست امید کوکبی را
به علت عارضه تومور بدخیم سرطانی به طور کامل از بدنش
خارج کردند. در آن زمان از پزشک معالج امیدکوکبی نقل
شد که با توجه به وضعیت بیماری وی، در صورت ادامه حبس،
جان این زندانی در خطر خواهد بود اتهام او "ارتباط با
دولت متخاصم" و "کسب مال نامشروع" اعلام گردیده، که
اگر چنین است هریک از مسئولین نظام شایستۀ اعدامند.
و یا علی اکبر محمدزاده، دانشجوی
نخبه دانشگاه شریف که در بهمن سال
۸۹ هنگام خروج از دانشگاه صنعتی شریف بازداشت شد و هم اکنون در بند
۳۵۰
زندان اوین نگهداری میشود. و یا ، جواد علیخانی،
دانشجوی دورۀ دکترای دامپزشکی دانشگاه شهید چمران
اهواز ویا احسان عبده تبریزی، دانشجوی دکترای علوم
سیاسی دانشگاه دورهام انگلستان که یکسال قبل وهنگام
بازگشت از انگلستان، در فرودگاه بینالمللی امام
بازداشت شد و یا امین نیایی فر، دانشجوی نخبه
۲۲ ساله دانشگاه تهران
.ما اعضای نمایندگی سوئیس
کانون دفاع از حقوق بشر در ایران همراه با سایر فعالین
در این سازمان و همصدا با دیگرجوامع و نهاد های حقوق
بشری اعلام میداریم که حاکمان بر ایران، شاید تنها
دیندارانِ دنیای اکنون باشند که نخبگان کشور را
دستگیر، زندانی و یا فراری داده اند که نامبرده گان
تنها نمونه ای هستند از بسیار نخبگان سرزمین دیکتاتور
زده ایران، که سالها ست درزندانند.
آقای روحانی شما و دولتمردانتان ﺑﻪ ﮐﺪﺍﻡ ﯾﮏ ﺍﺯ قول های انتخاباتی خودﻋﻤﻞ
کرده اید؟ ﻋﺰﯾﺰﺍﻥ ﺍﯾﻦ ﻣﻠﺖ ﺭﺍ ﺩﺳﺘﮕﻴﺮ ﻧﻤﻮﺩﻩ، ﺯﯾﺮ ﺍﻧﻮﺍﻉ
ﺿﺮﺑﺎﺕ ﺷﮑﻨﺠﻪ ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕﻣﯽ ﺭﺳﺎنید ﻭﺑﺮﺍی ﺗﻮﺟﻴﻪ ﺁﻥ ﺯﻧﺪﺍﻥ
ﮐﻬﺮﯾﺰک ﺭﺍ ﺗﻌﻄﻴل ﻣﯽ ﮐنید ﺗﺎ ﮔﻨﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ
ﻭﺑﻬﺪﺍﺷﺖ ﻭ ﻋﺪﻡ ﺍﺳﺘﺎﻧﺪﺍﺭﺩ بودن آن پیوند بزنید؟ ﻣﮕﺮﺍﯾﻦ
ﺑﺎﺯﺩﺍﺷﺘﮕﺎﻩ ﺯﯾﺮ ﻧﻈﺮﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺯﻧﺪ ﺍﻧﻬﺎﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ؟ در نهایت
تاسف ﻣﺸﺨﺺ ﻧﻴﺴﺖ ﮐﻪ ﭼﻨﺪ ﮐﻬﺮﯾﺰک ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ
ﮐﻪ ﻣﻠﺖ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﯽ ﺧﺒﺮﻧﺪ.ﺣﮑﻮﻣﺘﯽ ﮐﻪ
ﺑﺮ ﻧﻴﺮﻧﮓ ﻭ ﻋﻮﺍﻡﻓﺮﯾﺒﯽ ، ﻣﮑﺮ ﻭ ﺧﺪﻋﻪ و ﺯﻭﺭ ﻭ ﺗﺰﻭﯾﺮ
ﺍﺳﺘﻮﺍﺭﺍﺳﺖ با شعار حمایت از مستضعفان، ﻫﻴﭻ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﺣﺘﯽ
ﻗﻮﺍﻧﻴﻦ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺍﺳﺎﺳﯽ مستکبرانه خود ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ نکرده
بیشترین فشار را بر ضعیفترین و آسیب پذیرترین قشر
جامعه یعنی کارگران تحمیل میکند.
دراعتراضات صنفی کارگرانی که
خواستار اجرای قانون کار و موادی از آن هستند،
کارفرمایان با ارایه فرم شکایت علیه کارگران و ارسال
آن به قوه قضائیه باعث میگردند تا این قشر زحمتکش تحت
پیگرد قرار گرفته و علیه آنها پروندهسازی شود تا هیچ
کارگری توان درخواست بحث خواستههای خود را طبق قانون
نداشته باشد.
حداقل دستمزد کارگران در سال
۹۵
نزدیک به
۸۱۲
هزار تومان در ماه، و بسیار کمتر از خط فقر تعیین شده
است. دبیر کانون انجمنهای صنفی میگوید بیش از هفت
میلیون کارگر کمتر از این میزان حقوق میگیرند.
در اردیبهشتماه
۹۵ صدوهفتاد
کارگر نساجی الگانت سه ماه مزد معوقه طلبکارند،
بلاتکلیفی
۳۰۰ کارگر اخراجی و بازنشسته «شیشه آبگینه» برای دریافت مطالبات معوقه،
تعویق
۸ ماه دستمزد
و
۵ ماه بیمه
۱۷۰
کارگر کاشی جم، بیکاری هزاروپانصد کارگر معدن
زغالسنگ در
۶ ماه
اخیر،گزارشی از بازداشت و اعمال محدودیت ها در برگزاری
مراسمات روز جهانی کارگر، اختلاف
۳۵
برابری حقوق یک مدیر با کارگر،بازداشت دستکم
۵ فعال کارگری درشهرسنندج ، بازداشت موقت دو تن از اعضای سندیکای اتوبوس
رانی شرکت واحد در مراسم روز کارگر، فاصله
۱۸۷درصدی
دستمزد ومعیشت کارگران و
۱۵ گزارش
مربوط به مرگ کارگران در محل کار. هرچند که این گزارش
با توجه به حجم محدود آن و نیز به دلیل عدم اجازه
فعالیت گروههای مستقل مدافع حقوق بشر در ایران
نمیتواند بازتاب دهنده کامل وضعیت حقوق آنان باشد.
اجرای احکام قضایی
۱۷ کارگر اخراجی معدن طلای آق دره در آذربایجان غربی ننگ دیگری بود بر
حکومت ظلم و جور که همراه بود با پرداخت جریمه نقدی و
تحمل ضربات شلاق بر پیکر کارگران ایرانی در روزهای
پایانی اردیبهشت ماه. خبر خودکشی سه کارگر بیکار شده
معدن طلای آقدره در محوطه معدن، بیتوجهی مسئولان و
اخراج 350 نفر از همکارانشان همراه با شکایت کارفرما
تحت عنوان ازدحام و ایجاد اغتشاش، در دی ماه سال 93
سبب گردید تا احکام فوق برای سایر کارگران معترض صادر
گردد
.
این کارگران همراه با
۲۵ کارگر دیگر این معدن در پی اعتراض های صنفی با شکایت کارفرما به اتهام
«اخلال در نظم و جلوگیری از احقاق حق دیگران» محاکمه
شده بودند. وحید یاری وکیل مدافع آنان اعلام میدارد:
مجازات شلاق برای متهمان بین
۳۰ تا
۱۰۰
ضربه بوده است. و اتهام این کارگران، «ممانعت و
بازداشتن مردم از انجام کسب و کار با ایجاد هیاهو و
جنجال»، «توهین به نگهبان شرکت»، «تخریب لباس، توقیف
غیر قانونی نگهبان» و «تخریب عمدی تابلوی شرکت» در دی
ماه سال
۹۳ بوده است. در سالیان گذشته نیز شماری از کارگران و فعالان کارگری در
نقاط مختلف ایران محکوم به تحمل ضربات شلاق شده اند که
این حکم در مواردی اجرا شده است.
از جمله در فروردین سال گذشته، پنج تن از کارگران معدن چادرملو در استان
یزد محکوم به پرداخت یک سال زندان و تحمل ضربات شلاق
شده بودند. در فروردین سال گذشته، دو تن از نمایندگان
قانونی کارگران نانواییهای سنندج به تحمل پنج ماه حبس
تعزیری و
۳۰ ضربه شلاق
محکوم شدند. در شهریور سال
۹۳ نیز دادگاه
عمومی بندر امام خمینی چهار کارگر شرکت پتروشیمی رازی
را به تحمل شش ماه حبس و
۵۰
ضربه شلاق محکوم کرده بود. سوسن رازانی و شیوا
خیرآبادی، دو فعال کارگری که پس از شرکت در مراسم روز
جهانی کارگر در سنندج بازداشت شده بودند، در زندان
مرکزی سنندج در استان کردستان شلاق خوردند. خانم
رازانی
۷۰ ضربه و خانم خیرآبادی
۱۵ ضربه. سال قبل نیز دادگاه انقلاب شهر سنندج برای
۱۳
کارگر و فعال کارگری که در جریان مراسم روز جهانی
کارگر، اول ماه مه، احکام زندان و شلاق صادر کرد
..
در کنار این مجازات ها، تشکل های کارگری در ایران بارها از احضار،
بازداشت و صدور احکام زندان برای فعالان کارگری به
اتهام های امنیتی و نیز اخراج کارگران معترض به شرایط
صنفی شان و یا بازداشت آنان خبر داده اند.
از دهم اردیبهشت ماه جاری، جعفرعظیم زاده، رییس
اتحادیه آزاد کارگران در بند
۸ زندان اوین دست به اعتصاب غذا زده و خواستار آنست که پرونده های امنیتی
برای فعالان صنفی و کارگری ملغا شود همراه با او
محمود بهشتی لنگرودی نیز دست به اعتصاب غذای خشک زده
است.
در حالی که بیش از سه هفته از اعتصاب غذای جعفرعظیم زاده گذشته است
وهمچنان بر خواسته های خود پافشاری می کند و مسوولان
نیز به خواسته های وی بی توجه اند. طبق آخرین اخبار به
رغم آنکه جعفر عظیم زاده دچار ضعف جسمانی شدید شده،
بینایی وی دچارمشکل شده و کلیه هایش درست کار نمی کند،
مسوولان زندان از رسیدگی به وضعیت او امتناع می کنند.
این برخوردها با فعالان کارگری و کارگران در ایران در شرایطی ادامه دارد
که سازمان های حقوق بشری و اتحادیه های کارگری در جهان
بارها از این سیاست ها انتقاد کرده و در مواردی حتی در
نشست های بین المللی مطرح کرده اند.
کارگزان زندانی: اسعد(بهنام) ابراهیم زاده: علزیرضا اخوان ، ذبیح الله
باقری، محمد جراحی: شاهرخ زمانی، رضا شهابی، علي
نجاتي و اما خواستهای کارگران از مسؤولان: آزادی
بدونقیدوشرط همهی فعالان کارگری و معلم، و فعالان
اجتماعی و سیاسی؛ پایان دادن به طرح اتهامهای امنیتی
و آزار قضایی علیه همهی فعالان؛ لغو مجازاتهای اعدام
و قصاص؛ حق ایجاد تشکلهای مستقل، آزادی اعتصاب،
اعتراض، راهپیمائی، گردهمایی، اندیشه و بیان، احزاب
سیاسی و مطبوعات برای کلیهی مردم؛ لغو ممنوعیت
تشکیل سندیکاها و تشکلهای مستقل کارگری و رعایت حقوق
بنیادین کار، به ویژه کنوانسیونهای
۸۷ و
۹۸ سازمان
بینالمللی کار دایر بر «آزادی ایجاد تشکلهای مستقل»
و «عقد قراردادهای دستجمعی»؛ فزایش حداقل دستمزد
اعلامشدهی دولتی برای سال جاری به بیش از چهار برابر
به منظور تأمین هزینهی زندگی و بالاتر از خط
فقر؛ پایان دادن به سیاست ریاضت اقتصادی؛ لغو
کلیه قوانین تبعیضآمیز نسبت به زنان و برابری کامل
زنان و مردان؛ ممنوعیت کار کودکان؛ رفع هر گونه
تبعیض و بی عدالتی نسبت به کارگران مهاجر به ویژه
کارگران افغان؛ اعلام تعطیل رسمی در روز جهانی
کارگر و لغو هرگونه محدودیت در برگزاری مراسم این روز. در حوزه رسانه ها، روزنامه نگاران و خبرنگاران کسب
رتبه
۱۶۹ در میان
۱۷۹ کشور جهان یعنی ، پایین تر از ازبکستان، سومالی و گینه استوایی، در
سال 2015 ننگ دیگری است که بر شانه های اصحاب رسانه
ایران سنگینی میکند، در این بخش نظام جمهوری اسلامی
گریزان از هرگونه آگاهی مردم، انواع توقیف سانسور،
سرکوب، ضرب وشتم، بازداشت، شکنجه، اعترافات های
نمایشی و فرمایشی، احکام های طویل المدت زندان و....
را بکار گرفته است که میتوان از خانم ها و آقایان
ژیلا بنی یعغوب، هنگامه شهیدی، محمد صدیق کبودوند،
مسعود باستانی، احمد زید آبادی، مازیار بهاری، بهمن
امویی، حسین رونقی ملکی و عیسی سحر خیز بطور نمونه
نام برد. سازمان گزارشگران بدون مرز اعلام میدارد: چین،
اریتره، ترکیه، ایران و سوریه به مانند سال پیش ٥
زندان بزرگ جهان برای روزنامهنگاران هستند.
ایران یکی از کشورهای سرگوبگر
آزادی اطلاع رسانی است. در این کشور رسانهها و
روزنامهنگاران قربانی جنگ قدرت در راس حرم حکومت
هستند. مطبوعاتش زیر سانسور تداوم دار قرار دارند و
حاکمانش اطلاع رسانی مهار نشده و مستقل را بر نمی
تابند.
بیش از
۳۴ روزنامهنگار حرفهای و غیر حرفهای در ایران به دلیل فعالیت رسانهای
همچنان زندانی هستند و این کشور یکی از پنج زندان بزرگ
جهان برای فعالان رسانهای است. بسیاری از
روزنامهنگاران زندانی بیمارند، اما از حق درمان
محرمند. از آغاز دوره ریاست جمهوری حسن روحانی نزدیک
به
۵۰ روزنامهنگار و شهروند وبنگار بازداشت شدهاند، و بسیاری از آنها به
حبسهای سنگین محکوم شدهاند. دست کم 12 رسانه سانسور
و توقیف و یا مجبور به توقف انتشار خود شدهاند از
جمله روزنامه خبر ورزشی ، سایت دانا، هفته نامه
۹ دی و ...
آخرین انتخابات مجلس شورای اسلامی با بازداشت
روزنامهنگاران در فضایی هراس افکنانه برگزار شد .
رفتار غیر انسانی با زندانیان عقیدتی در زندانها
همچنان ادامه دارد.
بسیاری از این زندانیان در حالی که به شدت بیمار و در وضعیت خطرناکی بسر
می برند، همچنان از حق درمان محروم هستند که از جمله
اند آقای محمد صدیق کبودوند روزنامه نگار و فعال حقوق
بشر که در اعتراض به اتهامهای انتسابی جدید و تلاش
وزارت اطلاعات برای تمدید مدت ده ساله حبس و بیدادگری،
زورگویی و ظلم تحملناپذیر نسبت به خود از 28 روز پیش
اعتصاب غذای نامحدود نموده و اینک در شرایطی بحرانی
بسر میبرد بطوریکه پزشگان مرگ نزدیکش را پیش بینی کرده
اند و یا وضعیت نگران کنندۀ آقای عیسی سحرخیز روزنامه
نگار زندانی در زندان اوین و انتقال وی به بیمارستان،
مهدی سحرخیز٬ به گونه ای که فرزند وی پس از دیدن عکس
جدید پدرش درحال انجام آزمایش شوکه شده است ، و یا
بهمن دارالشفایی روزنامهنگار، مترجم و وبلاگنویس که
تا کنون اتهام، محل نگهداری و هویت نهاد بازداشت کننده
او مشخص نیست.
ما ضمن دفاع و پشتیبانی از خواستههای انسانی و قانونی کبودوند و سایر
همکارانشان از جمله توقف جریان پرونده جدید و رفع
اتهامهای انتسابی از آنان، اجرای بدون تعلل کلیه مواد
اعلامیه جهانی حقوق بشر و آزادی فوری این عزیزان، از
دیگر نهادها و سازمانهای حقوق بشری و فعالان رسانهای
و مطبوعاتی انتظار و درخواست داریم که نسبت به سلامتی
و حفظ جان و خواسته این زندانیان بیتفاوت و ساکت
نمانند.
ما فعالین حقوق بشر اعلام میداریم که بازداشت تعداد کثيری از
روزنامهنگاران فاقد هرگونه توجيه و مبنای قانونی است،
بنابراين آزادی بی قيد و شرط تمامی روزنامهنگاران در
بند، اصلیترين اولويت ماست، نظر به اینکه رويه
غيرمسوولانه توقيف رسانهها از طريق دادستانی سالهاست
گريبانگير اصحاب جرايد است و هراس دائمی از توقيف،
امنيت روانی و شغلی روزنامه نگاران را شديداً به خطر
انداخته، اینگونه برخورد های ضد حقوق بشری را محکوم
نموده و اعلام میداریم که خواست اساسی ما رفع توقيف
از تمام رسانههايی است که در سالهای گذشته نیزاز
انتشار بازماندهاند..
طی روزهای گذشته و در اعتراض به پایین بودن دستمزد و تبعیض با سایر
کارکنان دولت تجمعی توسط معلمان کشوردر مقابل مجلس
برگزار گردید که شمار انان فراتر از 3هزار نفر بود.
معلمان معترض همزمان در شهرهای دامغان، تبریز،
سبزوار، شیراز، اصفهان، قزوین، رشت، اراک، شهرکرد،
اردبیل، بندرعباس، زاهدان، بروجرد، بوشهر، سنندج،
همدان، بندرعباس، ایلام، زنجان، کرمانشاه، دهدشت و
کوهدشت دست به تجمع زدند.
این نخستین
بار نیست که این قشر از جامعه در اعتراض به وضع معیشت
و تبعیض اعتراض میکنند. بلکه سومین تجمع معلمان در
سه ماه اخیر بود اما آقای خامنهای در دیدار با تعدادی
از معلمان در همین رابطه هشدار داد ه است که : " این
معلمان میخواهند به بهانهی معیشت، شعارهای
فتنهگرانه، خطی و سیاسی را مطرح کرده و برای نظام
دردسر درست کنند."
دولت روحانی پس از بیست ماه هنوز به وعدههای خود نسبت به معلمان عمل
نکرده، حتی به اعتراضات فرهنگیان نیز واکنش آشکاری
نشان نداده است، علیرغم اینکه روحانی تاکید کرده بود:
"نسبت به معلمین حق اعتراض را به رسمیت می شناسیم. و
ما می دانیم مشکل دارند و آن ها هم می دانند که ما
مشکل داریم." اما روز پیش از تجمع، یک نهاد نظارتی
شماری از فعالان صنفی معلمان را احضار کرده است و
تنها به این شرط به آنها اجازه داده شب به خانه بروند
که تعهد دهند در تجمع سراسری امروز شرکت نمیکنند.
پیشتر و در تجمعات روزهای
۳۰ دی
و اول بهمن گدشته هم وبسایت کانون صنفی معلمان از
ارعاب مدیران مدارس و احضار و تهدید برخی از معلمان از
سوی حراست آموزش و پرورش در برخی شهرستانها خبر داده
بود.
امروزه آموزش و پرورش به عنوان مهم
ترین نهاد هر جامعه و مرکز تولید سرمایه ی اجتماعی و
به عبارت روشن تر، نیروی انسانی کارآ و خلاق آتی جوامع
بشری است. اما فوه قضائیه جمهوری اسلامی در ادامه ی
برخوردهای فراقانونی با فعالان این بخش از جامعه برای
به محاق بردن حرکت های برحق معلمان، حکم ناعادلانه ی
۹۱ روز حبس تعزیری علیه طاهر قادرزاده، عضو انجمن صنفی معلمان استان
کردستان و از فعالین صنفی شهرستان سقز، به اتهام
مشارکت در برگزاری تجمعات صنفی که از بدیهی ترین و
ابتدایی ترین حقوق به رسمیت شناخته ی معلمان در ایران
و بسیاری از نقاط دنیا می باشد، صادرکرده است.
معلمان در بند: محمود باقری، مهدی فرحی شاندیز، رسول بداغی، عبدالرضا
قنبری، محمد داوری، عبدلله مومنی، علی پورسلیمان،
اسماعیل عبدی، علی اکبر باغانی، آ طاهر قادرزاده،
محمدرضا نیکنژاد ، مهدی بهلولی، سعید شیرزاد، علیرضا
هاشمی، محمود بهشتی لنگرودی
اعضای نمایندگی سوئیس کانون دفاع از حقوق بشر در ایران بر این باورند
که اتهام «اقدام علیه امنیت ملی»، احضار، بازداشت،
تبعید و احکام ناروای این چنینی ناشی از نگاه امنیتی
و سیاست آلود مسؤلان به فعالیت های صنفی و قانون مدار
معلمان است که .نه تنها از حیث مبانی حقوقی سنخیتی با
کنش های صنفی ندارد بلکه برای افکار عمومی نیز قابل
پذیرش نیست حضار گرامی
براین مجموعه بیفزائید: اعدام
۷۰ نفر
در استانهای اردبیل، البرز، آذربایجان شرقی و غربی،
خراسان رضوی، سیستان و بلوچستان، قزوین، کرمانشاه،
کهکیلویه وبویراحمد، گیلان، مازندران، هرمزگان، همدان
و یزد را، و در استان تهران 46 نفر طی یک ماهه اخیر ﻭﻗﺘﯽ ﺣﮑﻮﻣﺖ
ﯾﺎﻏﯽ شد ﻭ ﺣﻘﻮﻕ ﻣﺮﺩﻡﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﭘﺎ ﮔﺬﺍﺷته، ﺍﺯ ﻗﻮﺍﻧﻴﻦ ﮐﺸﻮﺭ
ﺗﺨﻄﯽﻧﻤﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﺣﻖ ﻣﺴﻠﻢ ﻣﻠﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺍﯾﻦ ﭼﻨﻴﻦ
ﺣﮑﻮﻣﺘﯽ ﻗﻴﺎﻡ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ ﻭ ﭼﻨﻴﻦ ﺣﮑﻮﻣﺘﯽ ﻣﺼﺪﺍﻕ ﺑﺎﺭﺯ
ﻣﺤﺎﺭﺏﺍﺳﺖ . ﻭقتی ﺣﺎﮐﻤﺎﻥ سرکوبگر ﺑﺎ ﺑﻪ ﺑﻨﺪ ﮐﺸﻴﺪﻥ ﺁﺯﺍﺩی
ﺧﻮﺍﻫﺎﻥ ﻭ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﺧﻮﻥ ﺑﯽ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥﺧﻮﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ
ﻣلت ﻭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺗﺤﻤﻴﻞ ﮐﻨﻨﺪ ﭼﻨﻴﻦ ﺣﮑﻮﻣﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﺼﺪﺍﻕ ﻣﺤﺎﺭﺏ
ﻭﻣﻔﺴﺪ ﺍﺳﺖ . ﺍﮔﺮ ﻣﺤﺎﺭﺏ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺳﻌﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﻓﺴﺎﺩ ﺩ
ﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ، ﺁﯾﺎﺯﻣﺎﻣﺪﺍﺭﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﮐﺎﻣﻪ ﺍی ﮐﻪ ﺑﻪ ﺭﺍی
ﺍﮐﺜﺮﯾﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻧﻤﯽ ﮔﺬﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺳﺮﮐﻮ ﺏ ﮐﺮﺩﻥﺣﺮﮐﺖ
ﻫﺎی ﻣﺮﺩﻡ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺗﺤﻤﻴﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺍﺯ
ﻣﺼﺎﺩﯾﻖ ﻣﺤﺎﺭﺏ ﻭ ﻣﻔﺴﺪ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ ؟ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺑﺎﺑﺎ ﻁﺎﻫﺮ:
ﻣﮑﻦ ﮐﺎﺭی ﮐﻪ ﺑﺮ ﭘﺎ ﺳﻨﮕﺖ ﺁﯾﻮ
ﺟﻬﺎﻥ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺍﺧﯽ ﺗﻨﮕﺖ ﺍﯾﻮ
دست آوردهای 37 ساله استقرار جمهوری اسلامی ایران
پریسا حسین پور
نظام مستبد و دیکتاتوری ایران در این سالهای حاکمیت
با سیاستها ی ضد بشری خود معضلات بسیار گسترده ای را
چه در داخل و چه در سطح بین المللی به جامعه ایران
تحمیل نموده است و ملت ایران را هرچه بیشتر به سمت
انزوای بین المللی ، فقر و محرومیت و آسیب های جدی
اجتماعی در داخل سوق داده است .
از جمله مواضع ایدئولوژیکی و اساسی نظام دین اسلامی
ایران ، نوع نگرش و دیدگاه آ نان نسبت به اداره جامعه
نه تنها در داخل کشور ، بلکه کل جهان و رویای دستیابی
به یک حکومت جهانی قدرتمند و متحد اسلامی و تسلط بر کل
جهان است و به جهت عملی ساختن چنین هدف باصطلاح مقدسی
هم از اعمال هیچگونه فساد و جنایتی دریغ نمی نماید .
(سخنان خمینی درزمان حیات وسران نظام که همواره بر
چنین عقیده ای پافشاری کرده ودرصدد صدور انقلاب بوده
اند ) و سخنان اخیر قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس ،
شاخه برون مرزی سپاه پاسداران ایران روز پنجشنبه 24
بهمن ماه در نخستین سالگرد کشته شدن یکی از افسران
عالی رتبه سپاه در سوریه که گفته است، هیچ کشوری مانند
ایران قادر به رهبری جهان اسلام نیست ، و ایران به
دلیل حمایت از مبارزان وجریانهای انقلابی و اسلامی و
دفاع از مسلمانان و اسلام در مقابل تجاوزاتی که به
جهان اسلام صورت می گیرد ، به این توانائی رسیده است
که جهان اسلام را رهبری کند.
واقعیتی است انکار ناپذیر و مسلم .
بحث جنجال برانگیز انرژی هسته ای نیز در سالهای اخیر
با مقاصد بظاهر صلح آ میز و در واقع به جهت دستیابی به
سلاح هسته ای نه تنها در راستای تهدید قدرتهای جهان
بویژه آمریکا و اسرائیل است ، بلکه تهدیدی جدی است که
متوجه کل دست آوردها و تمدن بشر کنونی است .
در این راستا چندین مبحث مطرح است ، یکی بحث تقدس
خودکشی و دیگر کشی و دیگر اندوختن ثروتهای افسانه ای و
حیف و میل کردن سرمایه های ملی بمنظور عملی ساختن چنین
اندیشه ای از ابزارهای بدیهی چنین نظام مستبد و ----
خودکامه ای است .
سیاست قتل و ترور و اعدامهای گسترده و حذف خودی وغیر
خودی در داخل و خارج از کشور سانسور و اختناق مواضع
سیاست خارجی بدون در نظر گرفتن الفبای دیپلماسی بین
المللی ، سرازیر کردن بخش عمده ای از سرمایه های ملی
به جیب کشورها وگروههای مختلف در سراسر جهان از جمله
کمکهای مادی و پولی و انجام پروژه های عمرانی در
کشورهائی چون فلسطین ، لبنان ، عراق و سوریه و سایر
کمکهای مشابه در دیگر نقاط جهان به میزان میلیاردها
دلار به بهانه های واهی برادرانه و بشردوستانه و در
حقیقت همسوئی و همداستانی با جریانات تروریستی ایجاد
تنش در سطح منطقه ای و بین المللی و دامن زدن به در
گیریهای خونین قومی و نژادی و گسترش دامنه جنگ و
خونریزی هم از دیگر مواضع این نظام است .
در این راستا باز گذاشتن دست قدرتهائی چون روسیه و چین
هم در فعالیتهای اقتصادی و تاراج سرمایه های ملی به
جهت حق وتوی آنان و همسوئی با سیاستهای ضد بشری نظام
جمهوری اسلامی ایران نیز حکایت از چنین سیاستی دارد .
به دلایل بسیار ساده جمهوری اسلامی ایران هرگز برخلاف
ادعایش مبنی بر استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای
نیست زیرا ایران از لحاظ انرژ ی سومین ذخیره نفتی و
دومین ذخیره گازی جهان را داراست و هزینه مدرنیزه کردن
تمام نیروگاه های برق موجود در ایران معادل 6 میلیارد
دلار است در صورتی که هزینه ساخت نیروگاههای هسته ای
که همین مقدار برق تولید کنند معادل30 میلیارد دلار
خواهد بود و اگر براستی بنای رژیم بر تولید برق بود ،
بدنبال چنین برقی از اتم نمی رفت که هزینه تولیدش بحدی
سنگین است که کسی توان مصرف آ نرا به بهای تمام شده
نیز ندارد .
بهر روی مجموعه بسیاری از اینگونه سیاستها ، تحمیل
تحریم های گسترده علیه ایران در سالهای اخیر بوده است
که هزینه سنگین آ ن را چه بصورت مستقیم و چه غیر
مستقیم ملت ایران پرداخته است و روند تخریبی امور را
در زمینه های اقتصاد، کشاورزی، مالی،صنعت ، آموزش و
درمان ، ارتباطات ، حمل و نقل ، محیط زیست و حتی
ظرفیتهای دفاعی را همچنان شاهد هستیم .
در بحث مربوط به اقتصاد ، وابستگی بودجه به درآمدهای
نفتی بسیار بالا بوده و بطور مثال با وجود دریافت 800
میلیارد ارز ناشی از صادرات نفت و محصولات پتروشیمی و
سایر اقلام در طول 8 سال دولت " احمدی نژاد " نرخ تورم
واقعی در ایران بالاتر از 45 در صد ، نرخ بیکاری واقعی
بالاتر از 25 درصد و رشد اقتصادی 6 درصد کمتر از گذشته
، یعنی 6 درصد رشد منفی که با توجه به 2 درصد رشد
جمعیت بمعنی 8 درصد فقیرتر شدن مردم نسبت به گذشته
بوده است .
نگاهی گذرا به ذخایر نفت و گاز ایران و انهدام مستمر و
نهادینه شده این دارایی ها ، بجای بهره برداری بمنظور
افزایش قدرت ملی و تامین رفاه جامعه ، گوشه ای از
دامان گسترده طرح تخریب و انهدام منابع ملی و غیر قابل
جایگزینی ایران را توسط حاکمیت جمهوری اسلامی آ شکار
می سازد .
ایران دارای 155 میلیارد بشکه ذخیره نفت خام است ، 36
سال پیش تولید روزانه نفت خام ایران 6 میلیون بشکه در
روزو صادرات نفت 5 میلیون بشکه در روز بود . امروز
تولید نفت خام به زحمت به 2 میلیون بشکه و صادرات آن
با دشواری به 700 هزار بشکه میرسد !
ایران دارای بزرگترین ذخیره گاز طبیعی جهان است و باید
انتظار می داشتیم که سالانه صدها میلیارد دلار درآمد
ناشی از صادرات گاز ، نفت خام و محصولات پتروشیمی ،
در آمد سرانه مردم را در حد بالاترین در جهان قرار دهد
، صنایع سنگین را از پشتوانه رشد کافی و ملت را از
رفاه برخوردار سازد، در عوض بنا بر اعتراف حمیدرضا
عراقی مدیرعامل شرکت گاز جمهوری اسلامی ، این شرکت
علیرغم در اختیار داشتن بزرگترین ذخیره گاز جهان
ورشکسته است و بدلیل تحریمها علیه ایران ، دریافت بهای
700 هزار بشکه نفت صادراتی روزانه هم بدون مداخله غیر
قانونی وزیرزمینی دلالها و سرازیر کردن میلیارها دلار
دارایی های ملی به جیب آنها و روسایشان در داخل حاکمیت
بعنوان حق دلالی و پرداختن رشوه در داخل و خارج امکان
پذیر نیست .
پدیده شرم آور و فاجعه بار بابک زنجانی و پولشوئی صد
میلیارد دلاری و رشوه خواریهای صدها میلیون دلاری
مرتبط با آن که یک انتهای آ ن در کشور ترکیه آشکار شده
، تنها گوشه ای قابل رویت حکومت سراسر فاسد جمهوری
اسلامی است .در زمینه تجار ت و صنعت ، اتکا به واردات
85 در صدی ، تولیدات داخلی در بسیاری از زمینه ها به
مضحکه ای از تغییر صورت کالاهای نیمه ساخته و یا بطور
کامل پرداخته تولید چین و ترکیه تبدیل شده است .و از
طرفی اختصاص دادن ثروت ملی و فعالیتهای اقتصادی و
تجاری بصورت انحصاری در دست سران نظام و وابستگان آنها
و تفنگداران حکومت و کنارزدن رقبا ی تجاری با فشار و
زور و ایجاد باند بازی و سازمانهای مافیایی در بخش
بانک ، مسکن ، تجارت و صنعت و رواج اختلاس ، رانت
خواری ، پولشوئی ورشوه ( اختلاس 3000 میلیاردی و
پولشوئی صدها میلیاردی اخیر )
صنعت و تجارت را تبدیل به سازمان عریض و طویل مافیایی
گردانیده است .
در زمینه بانکداری ، 36 سال پیش پول ایران یکی از 14
پول معتبر در جهان بود و بانکهای ایران از اعتبار بین
المللی برخوردار بود ند ولی امروزه پول ایران با از
دست دادن 4000 درصد ارزش برابری خود در ردیف بی ثبات
ترین پولها در سطح جهان است و نظام بانکداری ایران که
مدعی اجرای ضوابط اسلامی است در عمل یکه شبکه مافیای
صرافی است که ازسوی نزدیکان رژیم صورت گرفته و
بزرگترین انگیزه آن تسهیل رانت خواری ، و در یافت و
پرداخت رشوه و فساد مالی است . بنا بر اعتراف مسئولان
نظام ، بانک مسکن که ظاهرا بیش از هر بانک دیگری باید
از ذخایر و اعتبار ملی برخوردار باشد ، عملا ورشکسته
است .
در زمینه حمل و نقل، وسایل حمل و نقل هوایی ایران از
فرسوده ترین و خطرناک ترین آن در جهان بشمار می رود و
وسایل حمل و نقل زمینی اعم از ترن و اتوبوس در حد
فقیرترین کشورها ی جهان سوم و راههای ایران در ردیف
پست ترین آ نها بشمار میرود . ( رکورد کشتار در جاده
های ایران معادل رکورد اعدامهای سالانه رژیم است )
بالاترین در جهان !
در زمینه کشاورزی، فاجعه ببار آمده در دوران حاکمیت
جمهوری اسلامی ایران ، ابعاد وسیع تری بخود گرفته است
.
با توجه باینکه ایران ازلحاظ آب و خاک قابلیت تغذیه تا
150 میلیون جمعیت را بدون نیاز به واردات محصولات
غذائی خام دارد . حال آنکه جمهوری اسلامی ایران برای
تامین گندم و برنج مصرفی 70 میلیون جمعیت نیازمند
واردات نیمیاز نیازها از خارج است . تنها در یک زمان
کوتا ه در اواخر دولت خاتمی تولید گندم با میزان مصرف
سالانه مردم برابر شد و پس از آن در دولت بعدی " احمدی
نژاد" این روند بسرعت تغییر کرد ، بطوریکه در سال 91
ایران نیازمند 7 تا 8 میلیون تن گندم بود ( اگر امروز
ایران محاصره اقتصادی گردد سه ماه هم دوام نخواهد آورد
و یادمان نرود که مصدق بزرگ در اوج محاصره اقتصادی ،
گندم صادر میکرد).
از بین رفتن صنعت کشاورزی و صنایع مرتبط با آن ازجمله
، چای ، شکر، پنبه ، نساجی و..... همچنین بی توجهی به
باغداری و تولید میوه و حیف و میل کردن میوه ووابستگی
بدون نیاز به واردات به جهت حفظ سا.زمانها ی مافیایی
در این زمینه از عوامل تخریبی در این سالها در این
راستا میباشد.
به گفته شاهرخ ظهیری ( رئیس کمیسیون کشاورزی و صنایع
غذایی و پدر صنعت غذا، صنعت غذای ایران در حال انهدام
و نابودی است ) ، و اگر در کنار اینها فاجعه زیست
محیطی را هم اضافه کنیم ( خشک شدن دریاچه رضائیه ،
زاینده رود ) ، کاهش آبهای زیرزمینی ، پدیده گردو غبار
بعلت از بین رفتن پوشش گیاهی و.... آنگاه به روند
تخریب روستاهاو شهره ای کوچک و خالی شدن آنها ازسکنه و
سیل مهاجرت به شهرهای بزرگتر و در نتیجه تهران را
بهتر درک خواهیم نمود .بنا به گفته مدیر کل بهزیستی
سابق محمد نفریه ، جمعیت کشور در سال نود 71 درصد
درشهرها و 29 درصد در روستاها متمرکز میباشند که در 30
سال گذشته کاملا برعکس بوده است .
با توجه به چنین آماری این پدیده با خود موج بیکاری ،
حاشیه نشینی ، کمبود خدمات شهری و درمانی ، کمبود
مسکن و معضلاتی چون ، ترافیک، آلودگی هوا ، ازدحام و
سردر گمی و بیماریهای روانی ناشی از پیامدهای مهاجرت
از محیطهای کوچک و بسته به سمت شهرهای بزرگ و مدرن
بویژه ، تهران را بهمراه داشته است .
گسترش فقرو محرومیت و فاصله طبقاتی نیز با خود آ سیب
های اجتماعی فراوانی را به جامعه تحمیل نموده است .
افزایش آمار قتل ، تجاوزات جنسی ، دزدی و سرقت
مسلحانه ، فحشا ، کودکان کار و کودکان خیابانی ، افراد
معتاد و ولگرد همه و همه از نتایج تلخ و ناگوار یک
چنین سیاستگذاریها در این سالها بوده است
نگاهی گذرا به آمار جرم و جنایت درطول این مدت گویای
گستردگی فاجعه است .
محمد نفریه می افزاید ورودی زندانیان در سال 92 ششصد
هزار نفر بوده که به ازای هر صد هزار نفر 800 نفر وارد
زندان شده اند و از این جهت رتبه چهارم را در جهان
دارا میباشیم .
وجود زنان ولگرد و گسترش فحشا و پائین آ مدن آ ن از 25
سال در دهه 60 به 13 سال در سالجاری هم نشان از گوشه
دیگری ازاین جنایت است ( دختر بچه ها در سنین پائین
برا ی امرار معاش خود و خانواده هایشان تن فروشی می
کنند .)
دو میلیون و 500 هزار کودک تحت فشار شکنجه کاری قرار
دارند و بین 500 تا دو میلیون کودک خیابانی داریم .
بسیاری از نسل جوان ما در دهه 60 با کشته شدن در جنگ و
معلولیت و هم چنین موج اعدامها و کشتارها تهدید می
شدند و نسل کنونی با در اختیار گذاشتن سهل و آسان
مواد مخدر در حال نابودی و تباهی هستند .
در این زمینه طبق آمار ایران با 452 تن تریاک 42 در
صد از کل مصرف سرانه جهان را داراست و از لحاظ
هروئین اولین در جهان است و سن اعتیاد در بسیاری از
موارد به 10 سال رسیده است .
. و در این میان به جای حل ریشه ای و بنیادی با این
پدیده شوم ، با برخورد پلیسی و مقطعی سعی در انحراف
افکار عمومی می کنند ( اعدام یک مواد فروش دردی از
جامعه را دوا نمی کند ).
از لحاظ اجتماعی ، بر هیچ کس پوشیده نیست که نسل گذشته
پیش از انقلاب از دیکتاتوری رنج می برد اما نسل مرفهی
بود و آزادیهای اجتماعی داشت ، اما نسل کنونی نه تنها
در تنگنای اقتصادی قرار دارد ، بلکه از بدیهی ترین
آزادیهای اجتماعی هم بی بهره بوده است . در این سالها
جوان ما اگر لباس پوشیده ، عینک زده ، آ رایش کرده و
برای مدل موی خود تحقیر شده ، شلاق خورده و به زندان
رفته است . حتی چگونگی عاشق شدن آنها هم دست رژیم بوده
.
از لحاظ فرهنگی گسترش فرهنگ ریا ، چاپلوسی ، کذب و
دروغ، سانسور و تحریف در بیان حقایق اجتماعی، سیاسی،
فرهنگی، اقتصادی و تاریخی ووضعیت رقت انگیز رسانه های
جمعی از رادیو و تلویزیون گرفته تا مطبوعات،
کتاب،موسیقی و فیلم در عین حال کتب درسی نیز همه و
همه بحث بسیار عمیق وچالش برانگیز است که دل هر شونده
ای را به در د و وجدان اورا آزار می دهد.
در این زمینه آمار تعقیب و سرکوب و آزار و اخراج و
زندان نویسندگان ، روزنامه نگاران ، فیلم سازان ، و
تعطیلی بسیاری بنگاههای انتشاراتی و نشریات حکایت از
چنین ادعائیست تنها تعداد روزنامه نگارانی که در
سالها ی اخیر شغل خود را از دست داده اند از مرز 2000
نفر گذشته است .
در یک ارزیابی دقیق تر که پرداختن به آن از حوصله این
مقال خارج است که دامنه های تخریب چگونه در اجزا
جامعه از خانواده گرفته تا بخشهای وسیع تر جامعه تا
درون سازمانهای اداری و خدماتی گسترده است .
جمهوری اسلامی به دلیل ریشه دار شدن فساد در اجزا و
پوسیدگی از درون از مرحله اصلاح پذیری و بهبودی گذشته
است و تغییر این دولت و آ ن دولت چاره کار نیست و باید
که فکری به حال آن از جان کرد .
جهل وتعصب
الهه رمضانی
خاورمیانه! فرقی ندارد در کدام کشور آن منطقه باشید، گوئی گردی در آسمان
آنجا پاشیده شده است بنام تعصب!
یک دوستی که سالیان سال
است در تگزاس زندگی می کند؛ زمانی که خردسال بودم، به
من گفت: تعصب از اعتیاد بدتر است؛ سعی کن هیچوقت تعصب
نداشته باشی؛ در امریکا مردم خوب زندگی می کنند چون
تعصب کور ندارند؛ نه همهء آنها بلکه اکثریتشان!
آن
زمان شاید زیاد درگیر این واژه و کلماتی که با ان به
من پند داد نشدم؛ اما بعدتر که در جامعه بیشتر حل شدم؛
و از قضا جامعه شناسی و تاریخ شد؛ موضوع علم من، به
عمق صحبت آن روزهای زیبای کودکی وی پی بردم.
در جوامع ما هر آنچیزی که بر ما می گذرد؛ از دین تا حتی انتخاب یک لباس
به تعصب ارتباط دارد؛ از سبیل گذاشتن مردان؛ تا چادر
سر کردن زنان همه و همه به این واژه مرتبط اند. حتی
دین گریزی و تابو شکنی نسلهای مختلف با تعصب گره خورده
اند.
براستی چرا نباید این معضل فوق العاده دست و پا گیر و برآمده از دوران
باستان؛ برای همیشه نقد و بررسی و به کناری گذارده
شود؟
چه منافعی در تعصب هست که در عدم حضور آن نیست؟ اگر بخواهیم اقتصادی به
آن نگاه کنیم؛ گویا تازه چشمانمان باز می شود به
اینکه؛ تمام منافع اقتصادی و سیاسی آن منطقه در تعصب
خلاصه شده است، در راس آن همیشه کسانی هستند که خود را
علمای دین می نامند؛ و در طرف دیگر افرادی که می
پندارند مذهبی هستند و همواره گوش به فرمان همان علمای
دین هستند؛ بدون اینکه حتی به این فکر کنند؛ علما جمع
دیگر علم است و در دین هیچ علمی نیست!
یعنی کسی که خود را عالم می نامد باید دانشمندی همتراز انیشتین باشد؛ نه
یک ملای دینی در بالای منبر؛ اما متاسفانه درخاورمیانه
گویا یک رهبر دینی خیلی بیشتر مورد قبول جامعه است تا
یک دانشمند.
چرا که مردم از تعصب لذت می برند؛ با آن بزرگ می شوند؛ سرمایه دار
میشوند و قدرت می یابند. با تعصب می توانند به
ضعیفترها حکمرانی کنند؛ جنایت و تجاوز و دست درازی
کنند و سپس آنرا امری الهی جلوه دهند؛ اما سئوال اینجا
است؛ چرا این جوامع درگیر این بیماری است؟
ما نمی توانیم خیلی تخصصی به این موضوع بپردازیم؛ اما می توانیم خیلی
خلاصه درگیرش شویم؛ در جوامع خاورمیانه به دلیل فرم
جغرافیائی و وضعیت سخت زندگی؛ البته در گذشته های دور
که هنوز نفتی برای صادرات و ثروتمند کردن مردمان آن
منطقه وجود نداشت؛ زندگی ها سخت بود؛ مردم دچار فقر
بودند؛ برای نان شب باید سخت کار می کردند و کسانی که
ضعیف تر بودند؛ قادر به ادامه حیات نمی شدند؛ کافی است
نگاهی به فرهنگ غذایی آن منطقه بیاندازیم؛ برای مثال
قحطی سیب زمینی در ایرلند که باعث مرگ دو میلیون نفر
انسان شد؛ برای همیشه و تا همین امروز تاثیری مستقیم
بر روی فرهنگ؛ جمعیت و آداب دیگر آن کشور گذاشت.
در خاورمیانه هم به همین صورت است؛ وقتی مردم در فشارهای روزانه تامین
زندگی قرار می گیرند و وضعیت تا آنجائی بد میشود که هر
کاری می کنند و هر چیزی می خورند تا فقط بتوانند زنده
بمانند؛ اولویتها تغییر می کند؛ نهادینه میشوند و در
جامعه بصورت یک ضرورت و دستورالعمل شکل می گیرد؛ دقیقا
بصورت قانونی که بعدا برای فرار از محدودیتهای وجدانی
و انسانی اش، به آن پسوند شرعی و الهی بودن می دهند؛
همین معضل در اروپای قرون وسطا هم بود؛ برای هزار سال
کلیسا بر مردم نادان و بی سواد آنروزها که عمدتا
کشاورزان فقیر با خانواده هائی پرجمعیت بودند؛ حکومت
میکرد؛ غذا و محصولاتشان را که با هزاران زحمت بدست
آمده بود، از آنان میگرفت؛ قسمتهای خوب محصولات را جدا
میکرد و پس مانده را به خود آنان بر میگرداند؛ تا از
گرسنگی نمیرند؛ در ازای آن کلیسا به مردم خدمات شرعی
ارائه میکرد؛ مثلا برای اینکه طوفان و یا سیل و زلزله
رخ ندهد برای مردمی که از گرسنگی و فقر در حال مرگ
بودند دعا میکردند!!!
مردم وقتی بیسواد باشند و گرسنه خیلی راحت کنترل میشوند. اگر امروزه می
بینید مردم غرب؛ همواره در حال مطالعه و تحصیل هستند؛
فقط به این دلیل است تا اجازه ندهند دوباره نیروهائی
به شکل دین؛ علم؛ ارتش و یا سیاست دوباره آنان را به
زیر سلطهء خود درآورد؛ هر چند که سرمایه داری این
روزها اربابی است قدرتمند؛ که موضوع بحث ما نیست.
باز می گردیم به تعصب خودمان؛ چرا جوامع ما دچار تعصب است؟ چون بیسوادی
و فقر فرهنگی در جوامع ما زیاد است؛ شما هم خیلی از
مردم را می شناسید که با وجود تحصیلات مترقی آکادمیک و
دانشگاهی؛ در مناسک مذهبی با علاقه و تعصب فراوان شرکت
می کنند؛ آنها دکتر و مهندس و خلبان هستند؛ حتی نجوم
شناس؛ اما علمی که اندوخته اند در جهل بیسوادی که ناشی
از عدم مطالعات دیگر به غیر از متون درسی اشان است؛ حل
شده است.
آنان زیاد از تاریخ و علوم دیگر سررشته ای ندارند؛ الگوهایشان عمدتا
مضحک و اشتباه است و موضوعاتی که انتخاب می کنند بسیار
سطحی و عموم گرا است. می توانند باشما از هر دری و
مضخرفی صحبت کنند اما اینها را از دیگرانی آموختهاند
که خودشان هم درک درستی نداشته اند.
از جامعهء هنری بگیرید تا جامعهء
دانشگاهی؛ مثلا همین چند وقت پیش بود که در برنامه ای
از یک مجری شناخته شده ایرانی در اینترنت؛ ما شاهد
سواد اندک یک هنرپیشه بنام سحر قریشی بودیم، هیچ
ضرورتی ندارد که بازیگر حتما تارانتینو را بشناسد و یا
فرق بین کاپولا و براندو و ال پاچینو را متوجه شود؛
اما در حرفه ای که مشغول کار است، وی را در دیدرس هر
روزهء عموم و جامعه قرار داده است، می باید در حوزهء
تخصصی خودش اینقدر به روز باشد؛ اینقدر مطالعه داشته
باشد که تشخیص صحیح ارائه دهد؛ و همین عدم مطالعه حتی
در جزئی ترین مسائل است که باعث می شود تعصب بتواند
روی فردیت اشخاص تاثیر بگذارد.
این مقاله دارای محتوا است، باید آنرا ادامه داد و روی ان فکر کرد؛ برای
همین تصمیم من ادامهء این مبحث در آینده است؛ تا
جائیکه برای خودم حداقل وضعیت تعصب در جامعه واضح تر
شود.
اعتصاب غذای زندانیان
محمدرضا برزگر
رسول بداقی هفت سال بدون مرخصی در زندان بود و چند روز
پیش از زندان اوین آزاد شد. به دلیل اینکه او نسبت به
وضعیت موجود معترض بود به اتهام فعالیت تبلیغی علیه
نظام محکومبه حبس شده بود. در طول این هفت سال شکنجه،
تهدید، بازجویی مکرر و بند انفرادی زندگی او را تشکیل
داده بود. این معلم زندانی در زندان سکوت نکرد و به
مبارزه خود ادامه داد. او اطلاعیه صادر میکرد و
بهپیش آمدهای سیاسی واکنش نشان میداد. چندین بار
اعتصاب غذا کرد و صدای خود را که جمهوری اسلامی
میخواست آن را خفه کند به بیرون از زندان میرساند.
هفت سال نگذاشتند او بیرون از زندان را ببیند. او را
به معنای واقعی کلمه حبس کردند و از جامعه دور نگهش
داشتند؛ اما نتوانستند ارتباط او را با بیرون از زندان
و جامعه ایران و بینالمللی قطع کنند. این چیزی است که
جمهوری اسلامی از آن هراس دارد و از جلوگیری آن نیز
ناتوان است. دولت اسلامی ایران صدای شاهرخ زمانی که از
رهبران برجسته طبقه کارگر بود را نتوانست خفه کند.
ارتباطش را و نقش رهبریاش را نتوانست از او بگیرد.
درنهایت شاهرخ زمانی این سازمانده و مبارز را در درون
زندان به قتل رساند.
امروز شیوهای دیگر از سرکوب را در قبال فعالین مشاهده
میکنیم. رسول بداقی را دوباره بازداشت کردند. او کلاً
چند روز بیش نیست که از زندان آزادشده است. محمود
بهشتی در زندان و در اعتصاب غذا به سر میبرد. این
معلم از اول اردیبهشتماه در اعتراض بهحکم 14 ساله
خویش دست به اعتصاب غذا زده است. او درخواست کرده است
تا برگزاری دادگاه علنی با حضور هیئتمنصفه این حکم
متوقف شود. او پس از اعلام اعتصاب غذای خشک و افت شدید
فشارخون به بهداری زندان اوین منتقل شد؛ اما پسازآن
وضعیت جسمی او بدتر شد و سپس به بیمارستان اعزام شد و
در بررسیهای اولیه خونریزی معده تشخیص داده شد.
رسول بداقی برای پیگیری وضعیت همطبقهای خود محمود
بهشتی به بیمارستان مراجعه کرده که با برخورد نیروهای
امنیتی روبهرو شده بود و او را مورد ضرب و شتم
قراردادند. شواهدی میگویند هفت نفر از مأمورین امنیتی
آقای بداقی را دستگیر کرده و او را بهشدت مورد ضرب
شتم قراردادند. چنان شدت ضرب و شتم بالا بوده که
احتمال میرود فک و بینی ایشان دچار شکستگی شده باشد.
پس از دستگیری، ایشان را به همراه همسر برادرش تا به
امروز به مکان نامعلومی منتقل کرده بودند که از وضعیت
آنها خبری در دست نبود. طبق گزارشهای رسیده آنها
امروز به دادسرای اوین منتقل شدند و با قید وثیقه نیز
آزاد شدند.
این در حالی است که بسیاری از فعالین کارگری چپ شیوه
مبارزاتی اعتصاب غذا رو به جامعه را موردنقد قرار
میدهند و میگویند این سبک از مبارزه شیوهای پیشرو و
قابل حمایت نیست. در حقیقت اینگونه است در طول تاریخ
جنبشهای کارگری تنها خواستهها و بیانیههای اعتراضی
آنها از طریق ایجاد تشکلهای کارگری بوده است که به
جنبش کارگری رنگ داده است و آن را به جنبشی پیشرو
تبدیل کرده است. مطالبات صریح جنبشهای کارگری با توسل
به تشکیل تشکلهای کارگری در درون جامعه تحقق پیدا
میکند. ازنظر بسیاری از تشکلهای کارگری اعتصاب غذای
رهبران کارگری برای تحقق یافتن خواستههای طبقه کارگر
شیوهای از سر استیصال است. بهنوعی که نشاندهنده رنگ
باختن نقش فعالیت فعالین کارگری و نقش گسترده کارگران
در طرح خواستههایشان است. گر چه در طول چند دهه اخیر
باوجود تمامی سدها و موانع امنیتی و سرکوب گسترده
فعالین اجتماعی و کارگری، آنها از ایجاد تشکلهای
مستقل خود وانماندهاند و همچنان مطالبات صریح خود را
طرح کرده و از میزان تأثیرگذاری آنها نکاسته است.
دادن چنین تصویر استیصال مابانه ای به جامعه، طبقه
کارگر و نشان دادن چنین ضعفی به حاکمان چهره خوبی را
از مبارزات طبقه کارگر و رهبرانشان نشان نمیدهد.
امروز بیش از هرزمانی کارگران نیازمند آگاهی طبقاتی،
متشکل شدن و هماهنگی با دیگر تشکلهای کارگری است. این
امر کارگران و تشکلهای کارگری را گامها به جلوتر
خواهد برد و خواستههای صریح آنها باید از درون چنین
تشکلهایی و مجمع عمومی آنها سر به بیرون گذارد.
کولبران خسته از وعده هاي تدبير واميد
احسان فتاحی
بنا به تعریف عرفی؛ کولبر به افرادی میگویند که اجناس
و کالاها را روی پشت و یا کول خود حمل میکنند.
و یا میتوان اینطور توضیح داد که کولبر در مناطق
کُردنشین ایران به کسی گفته میشود که جهت امرار معاش
و رهایی از بیکاری در نقطهٔ صفر مرزی با بستن بار بر
پشت خود اقدام به انتقال کالا و عبور دادن آن از
پاسگاههای مرزی میکنند. آنها در قبال این کار
دستمزد ناچیزی دریافت میکنند. این کولبران تنها
وسیلهای برای انتقال کالا هستند و برای اینکار از
نیروی جسمی خود مایه میگذارند.کولبری
شغلی مطلوب و به باب طبع کولبران هم نیست، بلکه آنها
تنها از روی اجبار و نبود فرصتهای شغلی دیگر به این
شغل کاذب روی میآورند. آنها علاوه بر تقبل مسئولیت
باری که بر دوش میکشند باید کیلومترها راه را تا
رسیدن به مقصد بپیمایند و خطر جانی این راه را که هر
لحظه شاید نیروهای نظامی و انتظامی به کمین آنها نشسته
باشند، به جان بخرند.
البته تنها نیروهای نظامی ایران عامل تهدیدی برای
کولبران نیستند، بلکه مینهای برجایی مانده از دوران
جنگ و وضعیت آب و هوایی منطقه نیز برای آنها ایجاد خطر
میکند. بارها کولبران قربانی مینها شدهاند و یا
براثر سرما و حتی بهمن جان باختهاند. برخی از آنها که
زمانی نانآور خانواده بودهاند به دلیل ناقص العضو
بودن به مشکلی برای خانواده نیز تبدیل شدهاند. برخی
از زخمی شدگان و آسیب دیدگان کولبری، براثر حوادث مسیر
راهی که میپیمایند عضوی از بدن خود را از دست
میدهند. فقر تنها مخصوص بزرگسالان نیست فقر تنها به
بزرگسالان محدود نشده است؛ بلکه فقر، کودکان را نیز به
سوی کولبری سوق داده تا بتوانند در تأمین معیشت
خانواده و یا حداقل تأمین برخی مایحتاج خود سهیم
باشند. کُردستان ایران یا به عبارتی دیگر مناطق
کُردنشین ایران که عبارت است از استانهای کردستان،
آذربایجانغربی، کرمانشاه، ایلام و خراسان شمالی و
قسمتهایی از خراسان جنوبی را دربر میگیرد، بخش مهمی
از مرزهای ایران با کشورهای همسایه از قبیل ترکیه و
عراق (اکنون حکومت اقلیم کردستان) را تشکیل میدهد
فلذا از اهمیت استراتژیک خاص خود برخوردار است. از
لحاظ اقتصادی و منابع زیرزمینی نیز کُردستان ایران بخش
قابل توجهی از ایران کنونی و جغرافیای آن را تشکیل
میدهد. کُردستان از نظر ذخایر معدنی بسیار غنی است و
ذخایر طلای کشور و معادن بزرگ آهن و آلومینیوم و...
دراین منطقه وجود دارد، علاوه بر این منابع و معادن،
"استانهای ایلام وکرمانشاه داری ذخایر عظیم نفت وگاز
هستند، که به به طور تقریبی ۱۵٪ تا ۱۳٪ ذخایر نفت وگاز
اثبات شده ایران در این دو استان قرار دارد" علاوه بر
آن وجود منابع کافی آب در کُردستان ایران باعث گردیده
است تا مناطقی زیبا و طبیعتی چشمگیر و باقابلیت فراوان
برای جذب گردشگر در این منطقه وجود داشته باشد.
نبود کار و منبع درآمد، نابرابری در اشتغال و استخدام
و وجود نگاه و مسائل امنیتی به کُردستان و کُردها و
نیز به تاراج رفتن منابع زیرزمینی و ذخایر آن سبب
گردیده است تا بخش اعظمی از نیروی کار کُردها به سوی
قاچاغ و امرار معاش از این راه، سوق داده شود. بخشی از
این نیروی کار ناچار به کولبری میباشد که یکی از
سختترین شیوههای امرار معاش هم از لحاظ فیزیکی و هم
از لحاظ روحی و روانی میباشد که این هزینه گزاف جسمی
و روانی برای نیروی کار جوان تحصیلکرده بسی گزافتر از
دیگران است. "یکی از عاملهای اصلی گسترش پدیدهٔ
کولبری، کمبود فرصتهای شغلی، عدم توجه به
سرمایهگذاری حکومتی در کُردستان و تعریف ناصحیح از
اقتصاد مرزی است که باعث هجوم افراد جویای کار به سوی
شغل پرمخاطرهٔ کولبری در مرزها شده است."
فارغ از وجود مشکلات فیزیکی و روانی و مشقات راه و نیز
دستمزد ناچیز آن و نیز مبارزه با برودت و سردی هوا و
گاه مرگ بر اثر کولاک و بوران و بهمن، یکی از مشکلات
فراراه این مردمان، تیراندازی قانونی نیروی انتظامی
است که گاه تنها در قبال اخذ دستمزد، برای صاحبان کالا
آن را حمل مینمایند.
کولبری بیشتر در میان مرزنشینان
استانها کرمانشاه، کُردستان و آذربایجانغربی رواج
دارد. . در تبصره ۳ این قانون آمده است: نیروهای نظامی
به هیچ شیوهای نمیتوانند برای اولین بار متهم را هدف
شلیک مستقیم قرار دهند.کارشناسان
و حقوقدانان براین باورند، با استناد به خود قانون
بکارگیری اسلحه، شلیک به کولبران کُرد نقض قوانین است.
و در این باره گفتهاند: اگر فردی
سرنشین یک خودرو باشد، ابتدا باید لاستیک ماشین را هدف
گلوله قرار داد و سپس راننده را دستگیر کرد اما در
بسیاری موراد دیده شده که نیروهای نظامی این مادهٔ
قانونی را رعایت نکرده و مستقیماً سرنشینان خودرو را
هدف تیراندازی قرار میدهند.
اگر هریک از مفاد قانونی مندرج در قانون بکارگیری
اسلحه توسط نظامیان مراعات و رعایت نگردد، حالت مرگ به
عنوان "قتل عمد" محسوب میشود.
در طی چند سال گذشته کلیه موارد مرگ کولبران کُرد به
صورت "شبه عمد" و "غیرعمد" تلقی گردیده و از پیگرد
قانونی مصون شدهاند که به سبب نبود فرصتهای شغلی،
عدم سرمایهگذاری دولتی و بیکاری در استانهای
کُردستان، آذربایجانغربی و کرمانشاه، شهروندان کُرد
به ویژه جوانان به شغل پُرخطر کولبری روی آورده که در
بسیار موارد توسط نیروهای نظامی هدف شلیک مستقیم قرار
میگیرند که مرگ کولبر را نیز درپی دارد.
کشته و زخمی شدن کُولبران اززمان
روی کارآمدن دولت تدبیروامیدبا استناد به آمار ثبت شده
در مرکز آژانس خبررسانی کُردپا، از ابتدای به قدرت
رسیدن دولت تدبیر و امید تاکنون (دوازدهم مردادماه ۹۲
تا پایان اردیبهشت ۹۵)، ۱۲۱ کولبر کُرد در استان
کُردستان براثر شلیک نیروهای نظامی حکومت اسلامی ایران
کشته و زخمی شدهاند.دردوماه
اول سال ۱۳۹۵ میتوان اشاره کردبه:۱:
عصر روز یکشنبه، 1 فروردینماه در منطقهٔ مرزی شهر
نودشه و در مکانی بهنام "هانەو دشت" کولبری ۴۴ ساله
نام رستم رستمیان فرزند نصرالدین جان.۲:
وهمچنین شامگاه هفتم فرودینماه، عبدالخالق غفاری
فرزند ابوبکر اهل روستای "انجینه" از توابع شهرستان
بانه که در مناطق مرزی بانه مشغول کولبری بوده هنگام
عبور از رودخانه "چومان" غرق و جان خود را از دست داد.۳:
واز سرنوشت پشتیوان نهرویی جوان کولبرکُرد اهل روستای
"آرمرده" از توابع شهر بانه پس از بازداشت توسط
نیروهای امنیتی در هالهای ابهام قرار دارد.
نیروهای امنیتی، پشتیوان را به
همکاری و ارتباط با یکی از احزاب کُرد اپوزیسیون
اسلامی ایران" متهم کردهاند.گفته
میشود، این کولبر کُرد هنگام تعقیب و گریز نیروهای
نظامی حکومت اسلامی ایران دچار این حادثه شده است.
۴:
ساعت ۲۱، بیست و نهم اردیبهشتماه در مرز پیرانشهر
تعدادی کولبر منطقه با کمین نظامیان حکومتی مواجه
میشوند. در حادثه تیراندازی بهروی کاسبکاران، جوانی
۲۸ ساله به نام عباس آتشبریک در دم جان میسپارد.
۵:
روز دو شنبه ۱۳ اردیبهشت ماه، یک شهروند کرد اهل
"اشنویه" به نام "محمود صوفی محمودی" فرزند ابراهیم به
علت انفجار مین یکی از پاهای خود را از دست داد. صوفی
محمودی، ساکن روستای "شاوانه" و ۴۰ ساله میباشد که به
هنگام حضور در مناطق مرزی اشنویه دچار حادثه گردید.
۶:
ظهر روز سیزدهم اردیبهشتماه انفجار یک قبضه مین بجای
مانده از دوران جنگ ۸ سالهٔ ایران ـ عراق، مجروحیت
شدید دختر ۲۴ سالهای را درپی داشت.هویت این قربانی
"هاجر واحدی" میباشد که حادثه به قطع پای چپ از
ناحیهٔ مچ انجامیده است.۷:
همچنین در روز چهارشنبه ۲۲ اردیبهشتماه ۱۳۹۵، گرمان
امینی فرزند وحدت ۳۶ ساله، اهل روستای دشوان از توابع
شهرستان سلماس به همراه برادرش رحیم امینی ۳۳ ساله،
کریم اطمانی فرزند فرزامی ۳۸ ساله، کوهزاد اطمانی
فرزند افروز ۲۶ ساله و صمد گل محمدی فرزند علی ۲۹
ساله، هدف تیراندازی مستقیم نیروی سپاه پاسداران قرار
گرفتند. یک منبع مطلع با اعلام این خبر در گفتگو با
گزارشگر هرانا گفت: "درپی این تیراندازی گرمان امینی
در دم جان باخت و چهار شهروند دیگر به شدت زخمی شدند.
زخمیها به بیمارستان شهرستان سلماس منتقل شدند. وضعیت
آنها وخیم است."این
منبع در ادامه افزود: "گرمان امینی متأهل و دارای ۳
فرزند و سرپرست خانواده بود. با پیگیریهای مکرر
خانواده این شهروند تا چند روز نیروهای امنیتی و سپاه
این شهر از تحویل جسد این شهروند به خانوادهاش ممانعت
به عمل آورده است."
٨: در
تیراندازی مأموران سپاه، کولبری ٣٠ ساله بنام محسن
محمدگویژی از ناحیه ران پای راست به شدت زخمی میشود.برخورد
مسلحانه هنگ سپاه سردشت در نقطه مرزی سرشیو روی داده
است.پیشتر
در مسیر جادهای مریوان ــ سقز ٣ کاسبکار اهل بانه
براثر گلولهپراکنی نیروی انتظامی مریوان جان خود را
از دست داده بودند.
٩:همچنين در٨تير
ماه دو برادر کولبر کرد، لطیف و رئوف علیخانی اهل
روستای گویزله واقع در منطقه آلان سردشت درپی شکلیک
مستقیم نیروهای انتظامی جان خود را از دست دادند.
در سال ۱۳۹۴ مجموع ۵۸ کولبر کارگر
کشته و زخمی شدهاند که ۲۹ نفر از آنان کشته و ۲۹ تن
دیگر زخمی شدهاند.در
جریان کشته و زخمیشدن کولبران، دو کولبر ۱۷ ساله
براثر شلیک مستقیم نیروهای نظامی کشته شدهاند. نحوه
کشته و زخمی شدن کُولبران در مناطق کُردنشین ایران ۱:
کشته شدن این کولبران با شلیک مستقیم نیروی انتظامی
میباشد.
۲:
انفجارمین
۳:
سقوط به داخل رودخانه درپی تعقیب وگریزازنیروهای
انتظامی
۴:
پرت شدن ازکوه و قاطر درپی تیراندازی نیروهای انتظامی
۵:
سرمازدگی
۶:
غرق شدن
۷:
سکته درحین کولبری
۸:
زخمی شدن براثرضرب وشتم وتیراندازی
۹:
تصادف
۱۰:
خودکشی کولبر بر اثر گرفته شدن کالای گرفته شده
بازنمود قوانین داخلی و بینالمللی
به گفته مجمع عمومی سازمان ملل نیز نیروهای نظامی
فوراً و پس از مشاهده کُولبران به سمت آنها تیراندازی
میکنند.
طبق قانون بکارگیری اسلحه در حکومت ایران فرد تحت
تعقیب باید با صدا زدن مطلع و آگاه شود و سپس تیر
هوایی و در نهایت تیراندازی کمر به پایین صورت گیرد.نیروهای
نظامی کُولبران را در حالی هدف گلوله قرار میدهند که
قانون مجازات اسلامی عمل این قشر را به عنوان جرم
"ورود کالای قاچاق" و بعضاً "تردد غیرمجاز در امتداد
مرز" برشمرده که مجازات آن چندین ماه زندان و جریمهای
نقدی معادل چند برابر ارزش کالای ضبط شده در نظر گرفته
شده است.
همچنین طبق بند الف ماده ۲ قانون قاچاق، اگر کالای
قاچاق کمتر از یک میلیون تومان ارزش داشته باشد هیچ
گونه مجازاتی متوجه فرد نخواهد شد و در اکثر موارد
کالایی که کولبران حمل میکنند به لحاظ اینکه کمتر از
حد نصاب مذکور میباشد از مجازات جریمه معاف خواهد شد
و تنها کالا ضبط خواهد گردید.سخن
پایانی:مطالب
مختصر فوق بیانگر وجود نوعی مرگ قانونی میباشد، مرگی
که تنها با جان دادن کولبر پایان نمییابد و تبعات آن
همسر و فرزندان این کولبران را بیش از پیش در دامان
مشکلات معیشتی و روانی، فرو میبرد که تنها تصور آن
خود رمانی تراژدیک و فاجعهای انسانی میباشد که هر
روزه در این جامعه روی میدهد و تکرار میگردد.
کولبران و کاسبکاران مرزهای مناطق
کُردنشین در ازای مبلغی ناچیزی اقدام به انتقال اجناس
و کالا به داخل کشور میکنند، که در صورت توقیف و
ازبین رفتن این اجناس، باید خود آنها متقبل ضرر و
زیانهای وارده به صاحبان اصلی کالاها شوند.کولبران
و اغلب کاسبکاران مرزی در ازای انتقال اجناس به داخل
کشور و یا گاهاً بالعکس، فقط دستمزد حمل کالا را
دریافت میکنند.
به امید آن روز که اصلاً کولبرانی
نداشته باشیم و مردم عزیز کردستان و سراسر ایران در
رفاه و آرامش زندگی کنند و بخاطر لقمهای نان در
راههای پرخطر جان خود را از دست ندهند.
خود کشی در ایران
سيما حب وطن
خودکشی در ایران علتهای مختلفی دارد: اختلافات زناشویی، عشق و تمایلات
شدید عاطفی و علل ناموسی ناراحتیهای روانی، شکست در
عشق و اختلالات روانی و شخصیتی مشکلات ناشی از
شکستهای تحصیلی، استرسها، فشارهای روانی و روحی ناشی
از آنها (فشارهای عاطفی، فشارهای تحصیلی مانند کنکور،
نقایص جسمی و فیزیکی در نسل جوان) و احساس پوچی و
بیهدفی و افسردگی فقر و تنگدستی، بیکاری، اخراج از
کار و شرایط نامساعد اقتصادی مسائل و معضلات زندگی
شهری و وضعیت نابسامان زندگی ضعیف شدن اعتقادات مذهبی
برملا شدن اسرار و حقایق خصوصی زندگی فرد.«خودکشی
زن 48 ساله در برج میلاد»، «دختری خودش را در مقابل
قطار مترو انداخت»، «دو مرد در شیراز خودشان را از پل
عابر پیاده حلقآویز کردند»، «مردی خودش را در مقابل
دیدگان همه در میدان انقلاب به آتش کشید». این تنها
چند نمونه از چند نمونه خودکشی ها است در طول هفته
چندین بار در رسانهها منتشر شود.
آنقدر خودکشی در ملاءعام زیاد شده است که دیگر نمیشود آنها را شمرد.
اتفاقی که به زعم جامعهشناسان بیشتر از اینکه دلایل
فردی داشته باشد، دلایل اجتماعی دارد. انگار آنقدر
عرصه بر بعضیها تنگ آمده که تصمیم گرفتهاند خودشان
را چنان بکشند که ثبت در تاریخ شوند! گرچه تمام مرگها
تلخ هستند و عزاداران بسیاری دارند اما سوال اصلی
اینجاست که چرا افرادی دست به چنین مرگهایی میزنند؟
مرگهایی در مقابل دیدگان همه و اینقدر تلخ و
آزاردهنده. آنقدر آزاردهنده که برای همیشه در ذهن
بینندگانش باقی میماند.
شاید در میان مشکلات ریز و درشت اجتماعی در ایران، مثل اعتیاد و فحشا و
طلاق، خودکشی رقم چندان چشمگیری نداشته باشد اما این
معضل وجود دارد و آمار خودکشی در بین زنان و جوانان
ایران رو به افزایش است.ایران سومین
کشور جهان است که در آن آمار خودکشی زنان افزایش
مییابد و در حال پیشی گرفتن از آمار خودکشی مردان
است. رتبههای اول و دوم را در این زمینه کشورهای چین
و هندوستان دارند. در کلیه کشورهای دنیا در برابر هر
سه مرد که در اثر خودکشی میمیرند، یک زن از این طریق
جان خود را از دست میدهد.
بنا بر اعلام کارشناسان، خودکشی معضل اصلی ایران نیست اما بررسی آمار
خودکشی در سالهای گذشته نشان میدهد که این آمار رو
به افزایش است.
طبق تحقیقات انجامشده، زنان بیش از سه برابر مردان اقدام به از
بینبردن خود میکنند، هرچند مرگ در اثر این اقدام در
میان مردان بیشتر از زنان است. به عبارت دیگر، گرچه
مردان کمتر از زنان دست به خودکشی میزنند، اما خودکشی
واقعی بین آنان سه برابر زنان است.کارشناسان، افسردگی را
به عنوان عامل اصلی خودکشی معرفی میکنند اما در بعضی
از استانهای ایران، اختلافات خانوادگی ممهمترین عامل
بیان میشود. این تحقیقات همچنین بیانگر افزایش
خودکشی در میان جوانان است.
«زمانی که زنان نمیتوانند مشکلات
حقوقی خودشان را حداقل از طریق قانون حل بکنند و
همینطور خانواده و فرهنگ آن جامعه بهیچوجه پذیرای آن
نیست که اگر زنی نتوانست با همسرش زندگی بکند، با کسب
حقوق قانونی خودش بتواند در کنار خانوادهی پدری خودش
زندگی بکند، آنها راهی جز این مسئله ندارند. راهی
ندارند و متاسفانه دچار جنونهای مقطعی میشوند و دست
به خودسوزی میزنند».
در سالهای گذشته امار خودکشی روز
به روز افزایش میابد و مردم ایران در افسردگی خاموشی
بسر میبرند، خودکشی گاها در رده سنی دوازده تا پانزده
سال هم دیده میشود، نوجوانان و کودکانی که گویا عادت
کرده اند که صحنه های اعدام را در خیابانها ببینند و
این باعث شده تا به دلیل کودکی این مساله روشخصا تجربه
کنند و خود را به چوبه دار اویختند. چه کسی مسٸول و
پاسخگوی اینچنین بهم ریختی و افسردگی در مردم ایران
است؟ سران حکومت با اختلاص و دزدی در رفاه ممکن زندگی
میکنند فشار و فقر را برای مردم میخواهند ، هر چه ملت
افسرده، معتاد، بیسواد، و مذهبی تر ، حکومت جمهوری
اسلامی بادوام تر. به امید ازادی مردم ایران