آشنایی با کانون | نشریه | مواضع و بیانیه ها | درخواست عضویت | ارتباط با ما

ماهنامه بشریت شماره 179

 

 

گزارش جلسه ماهانه نمایندگی هانوفر 7 ژانویه 2017

  حسین بیداروند

جلسه ماهانه نمایندگی هانوفر در تاریخ07 ژانویه 2017 راس ساعت 12:00 به وقت اروپای مرکزی با حضور جمعی از اعضای نمایندگی استان نیدرزاگسن در دفتر کانون دفاع از حقوق بشر در ایران در شهر هانوفر وتعدادی از اعضای کانون در اتاق پالتاک برگزار گردید

حاضرین در جلسه رحیله جهاندیده، حسین بیداروند، علی اسدپور، علی میرزایی، قاسم ساکی، محبوبه سپهری، پریسا حسین پور، منوچهر شفایی، مازیار برزی، آیلین اسد پور،  آرین اسدپور، جمشید غلامی سیاوزان بودند

 

در بخش اول جلسه اقای قاسم ساکی سخنرانی خود را درارتباط با تحلیل اخبار نقض حقوق بشر در ماه گذشته آغاز کردند  که به شرح زیر میباشد :

قطعنامه محکومیت نقض حقوق بشر در ایران در مجمع عمومی سازمان ملل با ۸۵ رای موافق، ۳۵ رای مخالف و ۶۳ رای ممتنع به تصویب رسید.به گزارش ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، اعضای مجمع عمومی سازمان ملل در جدیدترین جلسه خود، قطعنامه محکومیت نقض حقوق بشر در ایران را با اکثریت آرا تصویب کردند.این قطعنامه که با حمایت کشورهای کانادا، ایالات متحده و اتحادیه اروپا تهیه شده بود، ایران را به دلیل نقض گسترده حقوق بشر از جمله «استفاده از شکنجه، نرخ بالای اعدام، محدود کردن آزادی تجمعات، تبعیض علیه زنان و اقلیت‌های مذهبی» محکوم کرد.

اعدام یک زندانی در ملاء عام در ایلام:یک زندانی با اتهام «متجاوز به عنف» در چهار راه مقاومت شهر ایلام در ملاء عام به دار آویخته شد.حکم این زندانی در ایلام با حضور رئیس‌کل دادگستری، دادستان عمومی و انقلاب، قضات کیفری، فرمانده انتظامی استان در چهارراه مقاومت شهر ایلام به اجرا درآمد.

این فرد با اتهامات «۱۳ فقره تجاوز به عنف، زورگیری، آدم ربایی و …» به اعدام در ملاء عام محکوم و حکم وی در چهار راه مقاومت شهر ایلام در ملا عام به اجرا درآمد.

آرش صادقی کنشگر مدنی در شصت و پنجمین روز از اعتصاب غذای اعتراضی خود با وضعیت جسمی «وخیم» در بند ۸ زندان اوین نگهداری می شود. روز گذشته این زندانی در بیمارستان مورد معاینه و آزمایش قرار گرفت که در اعلام نتیجه کتبی، پزشکان نسبت به «خطر به کما رفتن و حتی فوت وی» ، «وضعیت قلبی خطرناک» و «خطر ایست قلبی» هشدار داده اند. شرح گزارش کتبی در ادامه می آید.ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، آرش صادقی زندانی سیاسی بند هشت زندان اوین، دو شب پیش در اثر افت فشار، تپش قلب، تنگی نفس و بالا آوردن مقادیر زیادی خون به حالت نیمه بیهوش به بیمارستان طالقانی منتقل و سپس روز گذشته به زندان بازگردانده شد.

طی معایناتی که پزشکان مورخ ۶ دی ماه از آرش صادقی به عمل آورده اند وضعیت دقیق جسمانی وی به شرح زیر گزارش شده است:

فشار خون ۷ روی ۶

قند خون ۵۰ و خطر رفتن به کما

آریتمیک نامنظم قلب

ماهیچه های قلب تحلیل رفته و وضعیت قلبی به شدت خطرناک است

احتمال وجود زخم معده و سوراخ شدن معده که پزشکان به شدت ابراز نگرانی کرده اند اگر معده سوراخ شده باشد، احتمال خونریزی معده در خواب و خطر به کما رفتن و حتی فوت وی وجود دارد

غلظت خون ۲۰ که خطر لخته شدن خون و ایست قلبی آرش صادقی بالاست

احتمال چسبندگی روده که به شدت خطرناک گزارش شده،روز گذشته در بیمارستان طالقانی تهران، پزشکان از آرش صادقی خواسته اند که آندوسکوپی را انجام دهد چرا که اگر معده وی سوراخ شده باشد خطر به کما رفتن و حتی فوت وی وجود دارد.

اما چون بدن آرش صادقی در اثر اعتصاب غذا به شدت ضعیف شده، باید برای انجام عمل آندوسکوپی سرم تراپی را انجام دهد. اما آرش صادقی با وصل سرم مخالفت کرده و روز گذشته تنها پس از تزریق داروی ضد تهوع به زندان بازگردانده شده است.

اجرای حکم شلاق در ملاء عام در ایرانشهر:ـ حکم شلاق یک نفر به اتهام سرقت در ملاء عام در شهر ایرانشهر اجرا شد. صدور و اجرای احکام شلاق در ایران درحالی انجام می شود که سازمان ملل متحد می گوید طبق قوانین حقوق بشری بین المللی، به ویژه کنوانسیون علیه شکنجه، شلاق زدن ممنوع است.به گفته شاهدان عینی مرد جوانی که نام آن مشخص نشد به جرم سرقت در بازار شهر و در انظار عمومی شلاق زده شد.

چهل ضربه شلاق بر تن خبرنگار نجف آبادی:یک خبرنگار جوان نجف آبادی متهم به «انتشار کذب یک خبر درباره توقیف موتورسیکلت های متخلف در این شهر»، با شکایت نیروی انتظامی این شهر، ۴۰ ضربه شلاق خورد.

معصومه ضیاء در تهران بازداشت شد:، معصومه ضیاء هنگام بازگشت از سفر خارج کشور در فرودگاه بازداشت شد. ساعاتی بعد از بازداشت، ماموران امنیتی به همراه وی به منزل او مراجعه و ضمن تفتیش خانه، وسایل الکترونیکی – ارتباطی او را با خود بردند. به گفته ماموران، برای وی پرونده جدیدی مفتوح شده است.

معصومه ضیاء که در جریان تجمع هوادارن گروه عرفان حلقه در مقابل دادگاه انقلاب بازداشت شده بود، در دادگاهی که در تاریخ ۱۸ بهمن ماه سال ۹۳ به ریاست قاضی احمدزاده برگزار شد، به اتهام اخلال در نظم عمومی از طریق شرکت در تجمع غیرقانونی، به تحمل یک سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد.

در خردادماه سال ۹۴، حکم یک سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق تعزیری معصومه ضیاء، عینا در دادگاه تجدید نظر تایید شد.

وی به همراه ۱۵ نفر دیگر از مربیان عرفان حلقه، طی دادگاه های مختلفی در بهمن ماه سال ۹۳، مجموعا به ۳۷ سال حبس محکوم شدند.

پزشک ایرانی ساکن سوئد در زندان اوین اعتصاب غذا کرده است.

احمدرضا جلالی که پزشک و دارای اقامت سوئد است به گفته همسرش، ویدا مهران‌نیا، روز پنجم اردیبهشت در تهران بازداشت شده و نزدیک به ۹ ماه است که در زندان اوین بسر می‌برد و از ۱۰ روز پیش دست باعتصاب غذا زده است.

صدور حکم ۷۴ ضربه شلاق برای توهین به پلیس:رئیس پلیس راه خراسان جنوبی از محکومیت فردی به تحمل ۷۴ ضربه شلاق به اتهام توهین به مامورین پلیس راه استان خبر داد. در حالی که مجازات شلاق مطابق قانون جزای اسلامی مجازاتی  قانونی به شمار می آید، این قبیل مجازات ها مصادیق شکنجه و مجازات های ظالمانه و غیر عادی هستند و مطابق قوانین بین المللی حقوق بشر، غیر قانونی به شمار می آیند.

وخامت حال علی شریعتی در شصت و ششمین روز؛ آخرین وضعیت زندانیان در اعتصاب غذا:علی شریعتی فعال سیاسی  و از شرکت کنندگان در تجمع اعتراض به اسیدپاشی، در شصت و ششمین روز از اعتصاب غذای اعتراضی خود همچنان در بهداری زندان اوین بدون توجه مسئولین مربوط به درخواستش به سر می برد. همزمان سعید شیرزاد، آیت الله نکونام و محمد صابر ملکی به ترتیب سی امین، چهاردهمین و هفتمین روز از اعتصاب غذا را در زندان های رجایی شهر کرج، زندان ساحلی قم و زندان اردبیل پشت سر گذاشته اند، از تداوم اعتصاب یا وضعیت جسمی زرتشت احمدی راغب و نزار زکا در زندان اوین و مهدی کوخیان در بازداشتگاه اداره اطلاعات سپاه تبریز، اطلاع جدیدی در دست نیست.از سوی دیگر، آیت الله محمدرضا نکونام روحانی منتقد دربند، علیرغم وخامت حالش، در چهاردهمین روز  اعتصاب غذا و دارو از بیمارستان به زندان بازگردانده شد.از اردبیل نیز گزارش می رسد، اعتصاب غذای محمدصابر ملک پور در هفتمین روز ادامه دارد.

محرومیت نازنین نیکوسرشت، دانشجویی بهایی از ادامه تحصیل

ـ اخراج دانشجویان بهائی از دانشگاه‌های ایران هم در روزهای گذشته، «نازنین نیکوسرشت»، دانشجوی بهایی ترم اول دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شیراز پس از دو ماه و نیم تحصیل در رشته زبان و ادبیات انگلیسی، اخراج شد و از ادامه‌ تحصیل بازماند

نازنین نیکوسرشت یکی از ۱۲۹ شهروند بهایی است که شهریور ماه سال جاری با گزینه «نقص پرونده» هنگام ثبت نام مواجه شد.

در هشت ماه سال جاری نزاع پای ۴۰۰ هزار نفر را به پزشکی قانونی کشاند.سازمان پزشکی قانونی کشور اعلام کرد: در ۸ ماهه سال جاری ۴۰۱ هزار و ۳۳۵ مصدوم نزاع به مراکز پزشکی قانونی مراجعه کردند که بیشترین آمار مربوط به تهران، خراسان رضوی و اصفهان و کمترین مربوط به ایلام بود.

بر اساس این گزارش در این مدت استان‌های تهران با ۷۱ هزار و ۳، خراسان رضوی با ۳۳ هزار و ۶۴۸ و اصفهان با ۲۸ هزار و ۸۶۳ نفر بیشترین و استان های ایلام با  ۲هزار و ۵۲۲، خراسان جنوبی با دو هزار و ۵۸۱ و سمنان با ۳ هزار و ۴۲ کمترین آمار مراجعین نزاع را داشته اند.

در آبان ما سال جاری نیز آمار مراجعین نزاع با کاهش ۱.۳ درصدی مواجه بود و از ۳۹ هزار و ۴۵۰ مراجعه کننده در آبان سال گذشته به ۳۸ هزار و ۹۴۵ نفر در آبان امسال رسید.

در بخش دوم جلسه  آقای علی میرزایی مسئول جلسه از خانم آیدین اسدپور دعوت کردند که سخنرانی خود را راجع با انطباق اعلامیه جهانی حقوق بشر با قانون اساسی جمهوری اسلامی ارائه دهند متن این سخنرانی به شرح زیر می باشد :مقایسه بین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران با اعلامیه جهانی حقوق بشر از زاویه شناسایی حقوق مردم.قبل از اینکه وارد مواد و اصول این دو سند شویم مایل هستم که در نگاهی کلی به چند نکته مقدمتا اشاره نمایم ۱.قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۵۷ توسط مجلس خبرگان تهیه و در مجلس نمایندگان در سال ۵۸ تصویب شد. ده سال پس از فرمان بنیانگذار جمهوری اسلامی مبنی بر لزوم بازنگری و تنظیم قانون اساسی در سال ۶۸ موردبازنگری قرار گرفت. آنچه با اعلامیه مورد مقایسه قرار گرفته سند مصوب سال ۶۸ می باشد.

اعلامیه جهانی حقوق بشر در ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ سه سال پس از جنگ جهانی دوم در مجمع عمومی سازمان ملل که متشکل از تمام کشورهای عضو سازمان می باشد تصویب شد .کار تدوین آن برعهده شورای اقتصادی اجتماعی یکی از ارکان اصلی سازمان ملل قرار گرفت که بر اساس ماده ۶۸ منشور باید این سند را تهیه میکرد.

 ۲.ضمانت اجرا قانون اساسی که در واقع ساختار و چارچوبه نظام، ترکیب حکومت، وظایف قوای مختلف و ... را شرح می دهد، فصل سوم این قانون به حقوق ملت اختصاص دارد. اعلامیه جهانی حقوق بشر هم همانگونه که از اسمش پیداست در بر گیرنده حقوقی است برای افراد بشر هر دو سند صرفا به شناسایی حقوق پرداخته اند و در خصوص ضمانت اجرای عدم رعایت آن مطلبی ندارند اما در مورد حقوق مورد نظر قانون اساسی، قوانین داخلی ایران اقدام به قانون گذاری داخلی نموده و ضمانت اجراهایی را هم در نظر گرفته است.

 قانون مجازرات اسلامی در ماده ۵۷۰ خوداشاره دارد که ''هر یک از مقامات و مامورین دولتی که افراد را از حقوق مقرر در قانون اساسی محروم نمایند علاوه بر انفصال از خدمت و محرومیت ۳تا۵ سال ازمشاغل دولتی به حبس از ۶ ماه تا ۳ سال محکوم خواهند شد.'' علاوه بر این در خصوص حقوق مطروحه هم به طور جزئی ضمانت اجراهایی را در نظر گرفته که در شرح مواد به آن اشاره می شود. اعلامیه جهانی همانگونه که گفته شد مصوب مجمع عمومی سازمان ملل است که مصوبات آن جنبه توصیه ای دارد و برای کشورها الزام آور نمی باشد. اما مفاد این سند امروزه تبدیل به عرف بین المللی شده و چنانچه کشوری حتی به بهانه اینکه به آن رای مثبت نداده بخواهد از رعایت مفاد آن سرباز زند از نظر افکار عمومی قابل قبول نیست. البته مفاد و حقوق مندرج در این سند بعدا در دو سند الزام آور حقوقی دیگر وارد شد (میثاق حقوق مدنی سیاسی و میثاق حقوق اقتصادی اجتماعی و فرهنگی) و چنانچه یک کشور به آنها ملحق شود از نظر حقوقی ملزم به رعایت آن خواهد بود.

مثلا به موجب قانون مدنی ایران، چنانچه ایران یک سند بین المللی را از امضا و تصویب نماید مفاد آن سند در حکم قانون داخلی تلقی شده و همه ملزم به رعایت آن خواهند بود. به موجب قانون ایران یک سند بین المللی پس از امضا باید در مجلس شورای اسلامی مطرح و پس از تصویب نمایندگان باید به تایید شورای نگهبان هم برسد یعنی در واقع همانند یک قانون داخلی باید پروسه قانون گذاری را طی نماید.

ایران هم به اعلامیه جهانی رای مثبت داده و هم میثاق فوق الذکر را در مجلس به تصویب رسانده و هم اکنون همانند یک قانون داخلی لازم الاجرا می باشد. ۳.قیود و شروط در هر دو سند پس از شناسایی حقوق افراد به برخی محدودیتهای مربوطه اشاره شده با این تفاوت که در قانون اساسی قیود و شروط در همان اصل که به ذکر حق پرداخته معمولا به قیود هم اشاره می کند ولی در اعلامیه جهانی ابتدا حقوق را شناسایی سپس در انتهای مواد یعنی مواد ۲۹ و ۳۰به محدویتها اشاره می کند. به موجب این سند چارچوب محدودیتها

۱. حقوق و آزادیهای دیگران در چارچوبه قانون

۲. رعایت مقتضیات صحیح اخلاقی نظم عمومیرفاه همگانی بر شمرده شده است.

 ۴. اجرا برخی از حقوق مورد نظر هر دو سند جزو حقوقی هستندکه در هیچ شرایطی قابل تعلیق یا محدود کردن نیستند. به موجب حقوق بین الملل در برخی شرایط از جمله اعلام وضعیت اضطراری در یک کشور زمینه تعلیق برخی حقوق فراهم می شود که البته شرایط و ویژگیهایی دارد که در اینجا جای بحث نیست. اما آن دسته از حقوق که غیرقابل تعلیق هستند و حتی در شرایط اضطراری از جمله وجود تهدید جدید برای بروز جنگ و یا در زمان جنگ و ... نیز باید رعایت شوند و دلتها به بهانه وجود حلالت اضطراری نمی توانند از رعایت آن عدول نمایند عبارتند از:

 ممنوعیت شکنجه، حق حیات، عدم تعقیب به علت ارتکاب جرمی که در زمان ارتکاب جرم نبوده، عطف بماسبق نشدن قانون، آزادی تفکر، مذهب، عقیده، ممنوعیت برده داری و حق رسیدگی توسط دادگاهی مستقل، بی طرف و قانونی.

 ۵. علیرغم آنکه در این گفتگو موضوع بررسی دو سند قانون اساسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر مطرح است ولی می توانکه اشاره ای هم به سند اعلامیه اسلامی حقوق بشر (بیانیه قاهره) همکردکه مصوبکشورهای اسلامی عضو سازمانکنفرانس اسلامی در سال ۱۹۹۰ می باشد.

در این سند هم حقوقی برای افراد بشر شناسایی شدهکه در مقایسه با ا علامیه جهانی اشتراکاتی وجود دارد. به طور خیلی خلاصه اگر بخواهیم اشاره ای به مفاد آن داشته باشیم می توانم بگویم موضوعاتی از قبیل موارد ذیل نیز مورد توجه قرار گرفته است: برابری انسانها در اصل شرافت انسانی، تکالیف و مسئولیتها، عدم تبعیض مگر براساس تقوا وکار نیکو افراد، حق حیات مگر با مجوز شرعی، حق ادامه حیات، حقوق بشر دوستانه و حمایت از گروههای آسیب پذیر در مخاصمات، حق تشکیل زندگی و ازدواج و عدم تبعیض مبتنی بر نژاد، رنگ، قومیت در این زمینه، حقکودک حق آموزش و پرورش، منع بردگی، حقکار، حق مالکیت، حق حریم خصوصی افراد، برابری حاکم و محکوم در برابر شرع، اصل برائت، آزادی بیان در صورت عدم مغایرت با اصول شرعی، ممنوعیت تبعیض نژادی، حق مشارکت در اداره امور عمومی کشور و ... نکته قابل ذکر در این سند این استکه حدود اجرای حقوق و آزادی ها، مطابقت با احکام شریعت اسلامی می باشد یعنی حقوق و آزادی هایی توسط این سند برسمیت شناخته شدهکه مغایر با احکام شریعت نباشد و همچنین مرجع تفسیر یا توضیح هر ماده از اعلامیه نیز شریعت اسلامی می باشد بررسی مقاد دو سند در بررسی اعلامیه جهانی حقوق بشر از ۳۰ ماده آن ۲۷ حق برای افراد منظور شده که اکثرا در قانون اساسی هم به آن اشاره شده است.

(فصل سوم قانون از اصل ۱۹ تا ۴۲ به حقوق ملت پرداخته است) حقوق مورد نظر اعلامیه به شرح ذیل است.

۱. برابری همه افراد بشر از حیث حقوق و حیثیت ۲. برخورداری از تمام حقوق بطور مساوی ۳. حقوق آزادی و امنیت شخصی ۴. تساوی در برابر قانون و حمایت مساوی در برابر قانون ۵. حق عدم شکنجه ۶. ممنوعیت برده داری ۷. حق مراجعه به دادگاه ۸. عدم دستگیری خودسرانه ۹. رسیدگی علنی و منصفانه در دادگاه صالح ۱۰. فرض بیگناهی فرد تا زمان اثبات تقصیر او ۱۱. اصل قانونی بودن جرم و مجازات (هیچکس برای انجام یا عدم انجام عملی که در میزان انجام آن جرم نبوده محکوم نخواهد شد و مجازاتی که در زمان انجام عمل یعنی ارتکاب جرم در قانون بوده اعمال و اجرا می شود) ۱۲. حق عدم مداخله در امور خصوصی افراد ۱۳. حق آزادی رفت و آمد ۱۴. حق پناهندگی ( مگر آنکه فرد مرتکب جرمی عمومی، غیر سیاسی شده باشد یا رفتاری مغایر با اصول ملل متحد انجام داده باشد) ۱۵. حق تابعیت و عدم سلب آن. ۱۶. حق تشکیل زندگی ۱۷. حق مالکیت ۱۸. حق آزادی فکر و اندیشه، مذهب و وجدان ۱۹. حق آزادی عقیده، بیان ۲۰. حق تشکیل مجامع و جمعیتهای مسالمت آمیز ۲۱. حق مشارکت در اداره امور عمومی کشور خود ۲۲. حق شغل، حق کار، تشکیل اتحادیه ۲۳. حق امنیت اجتماعی ۲۴. حق استراحت، تفریح ۲۵. حق برخورداری از سطح زندگی مناسب ۲۶. حق آموزش و پرورش (تعلیم و تربیت) ۲۷. حق مشارکت در زندگی فرهنگی ۲۸. حق بهره مندی از برقراری نظم همانگونه که ملاحظه می شود این حقوق را می توان در دسته بندی ها و تقسیم بندی های مختلفی قرارداد تا بتوان مقایسه ای بهتر و منسجم تر ارائه نمود.

لذا سعی شود در این چارچوبه به شرح مواد پرداخت:

۱. حقوق مربوط به دادرسی عادلانه ۲. حقوقی مدنی ۳. حقوق اقتصادی ۴. حقوق سیاسی ۵. حقوق فرهنگی ۶. حقوق اجتماعی نظر به اهمیت بحث دادرسی عادلانه از زاویه حقوق بشر اولویت را به بررسی حقوق مورد نظر در این راستا داده و ذیلا به شرح آن می پردازیم.

حق دادرسی عادلانه دو اصل مهم برخورداری از حقوق مساوی، تساوی در برابر قانون و دادگاهها به موجب ماده ۲ اعلامیه جهانی هیچگونه تمایزی از حیث رنگ، نژاد، جنس، زبان، مذهب عقدیه سیاسی یا هر عقیده دیگر، ملیت، وضع اجتماعی ثروت ولادت یا سایر موقعیتهای دیگر نمی تواند باعث تبعیض شود.

در قانون اساسی هم در اصل ۱۹ و ۲۰ از برخورداری از حقوق مساوی و حمایت یکسان زن و مرد در برابر قانون و برخورداری از همه حقوق با رعایت موازین اسلامی اشاره شده است. در بررسی قوانین داخلی ایران مشخص می شود که دو عامل جنسیت و مذهب در برخی مواد تساوی مورد نظر در این بند را تامین نکرده و تمایل به تفاوتهایی می باشد که البته نظرات فقهی مختلفی هم در این زمینه وجود دارد.

آنچه در این زمینه از سوی صاحبنظران مطرح شده این است که زن و مرد دارای حقوق مشابه هستند نه حقوق مساوی و این به علل مختلفی بر می گردد لذا الگر به عنوان یک اصل پذیرفته شده که '' همه حق دارند شغلی را که بدان مایل هستند و مخالف اسلام، مصالح عمومی و حقوق دیگران نیست برگزینند'' در عمل می بینیم زن و مرد در برابر این اصل یکسان نیستند مثلا زن از انتخاب شغل قضاوت محروم گردیده است.

یا اگر گفته می شود اگر فردی کشته شد و حکم قصاص صادر گردید و بنا به دلایلی اجرا نشد و به دیه تبدیل گردید یا دیه مستقیما مورد حکم قرار گرفته، ملاحظه می شود که در خصوص مسلمان و غیر مسلمان تفاوتهایی وجود دارد که البته همانگونه که گفته شد امروزه فقهای عضام نظرات فقهی متفاوتی را اعلام می نمایند می توانیم به موردی که در رسانه ها هم منعکس شد اشاره کنیم در خصوص تساوی دیه بین زن و مرد ا ز سوی ریاست محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام و تایید آن از سوی برخی مراجع عظام سوای این موضوع در اصول قانون اساسی موارد دیگری در این خصوص اشاره شده که جالب توجه است.

مثلا در باب ''تساوی همه در برابر قانون'' اصل ۱۰۷ اشاره می کند که رهبر یا اعضای شورای رهبری در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی هستند.'' یا بند ۱۴ اصل ۳ که تامین همه جانبه افراد از زن و مرد و تساوی عموم در برابر قانون را تایید میکند.

تساوی در برابر دادگاهها هم بدین معناست که اولا دفاع و تعقیب به گونه ای باشد که برای طرفین فرصت برابر برای تهیه و اقامه دعوا در طول روند دادرسی تضمین شود و دوما با هر متهم همانند سایر افراد رفتار شود.

یعنی در شرایط مشابه برخورد دستگاه قضایی مشابه باشد.

مثلا تبعه خارجی که اجازه ورود پیدا کرده باید مستحق برخورداری از حق تساوی در برابر دادگاهها باشد البته در برخی موارد در کشورها دیده می شود که محدودیتهایی وجود دارد مثلا در مواردی زن از اقامه دعوا برای جبران خسارت منع شده یا شهادت زن دارای ارزش مساوی با شهادت مرد را ندارد.

حق منع شکنجه ممنوعیت شکنجه یا رفتارهای غیر انسانی در ماده ۵ اعلامیه مورد اشاره قرار گرفته و در اصل ۳۸ قانون اساسی هم شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع می باشد و شهادت افراد و سوگندی که با اجبار اخذ شده باشد فاقد ارزش و اعتبار می باشد.

در قانون مجازات اسلامی در ماده ۵۷۸ اشاره شد که:

 اگر مستخدم یا مامور قضایی یا غیر قضایی دولتی (یعنی مامور دولتی) برای اینکه متهمی را مجبور کند که اقرار نماید او را مورد آزار و اذیت بدنی قرار دهد به ۶ ماه تا ۳ سال محکوم می شود و اگر عمل انجام گرفته موجب قصاص یا دیه هم باشد به آن نیز محکوم می گردد.

در بخش سوم جلسه خانم پریسا حسین پور سخنرانی خود را با موضوع انتخابات در جمهوری اسلامی ایران ارائه کردند که شما میتونید سخنرانی را از طریق آدرس اینترنتی http://seda-tasvir.bashariyat.org/?p=6030 گوش کنید .

بخش چهارم و پایانی جلسه خانم رحیله جهاندیده  با موضوع عرفان حلقه سخنرانی خود را آغاز کردند.با سلام به حضار محترم و با تشکر از برنامه گذاران "کانون دفاع از حقوق بشر در ایران" و فرصتی که به من برای صحبت دادید. پیش از هر چیز عرفان حلقه از تمامی آزادیخواهان و مدافعان حقوق بشر که حامی و انعکاس دهنده صدای دگر اندیشان در بند هستند سپاس فروان دارد. بویژه خانم شیرین عبادی و آقای  عبدالکریم لاهیجی, خانم نسرین ستوده و خانم نرگس محمدی و بیشماری دیگر.

در این برنامه قصد دارم به معرفی یک زندانی عقیدتی بپردازم. نام او محمد علی طاهری است. آقای طاهری عارف، معلم، محقق و دانشمندی است که بنيانگذار عرفان كيهاني (حلقه) و دو طب مکمل فرادرمانی و سایمنتولوژی می باشد. مبنای جهان بینی محمد علی طاهری تفکری کل نگر بوده و رهایی ذهن انسان از اسارت چارچوب ها. دستیابی به تفکر اینتریونیورسال سبب ارتقاء بینش انسان و رفتن به فراسوی مرز جنسیت، قوم، ملیت، نژاد و مذهب می باشد.

آقای طاهری دارای بیش از ۱۵۰ عنوان کتاب می باشد که تا پیش از دستگیری توانست تنها برای چندتا از آنها مجوز چاپ و انتشار بگیرد:  "انسان از منظری دیگر , عرفان کیهانی )حلقه(, بینش انسان, انسان و معرفت" .

همچنین دارای مقالات, سی دی های آموزشی, فیلم و مجلات " طب کل نگر" و "دانش پزشکی" می باشد.

ایشان طي سه دهه اخير اقدام به ارائه بیش از ۲۰ نظريه پژوهشي در خصوص راهكارهاي نوين درمان نموده است كه مي تواند در حوزه هاي مختلف علوم راهگشاي محققين سراسر دنيا باشد. در اینجا به ذکر چند نظريه ارايه شده توسط ایشان می پردازم:

۱-  نظريه فرا كل نگري (پايه نظريه بينشي طب هاي مكمل ايراني)

۲-  نظريه "پيوند شعوري" يا " اشتراك شعوري اجزا" (پايه نظريه طب مكمل ايراني "فرادرماني" و "سايمنتولوژي)

۳-  تئوري ميدان شعوري

آقای طاهری به مناسبت بنیانگذاری طب های مکمل فرادرمانی و سايمنتولوژي تاکنون مدارك علمي، جوايز، نشان, عناوين و امتيازات بين المللي بسیاری كسب کرده است.محمد علی طاهری به دلیل آموزش و باور عرفانی خود در سال ۱۳۸۹ برای اولین بار به اتهام اقدام علیه امنیت کشور از سوی نیروهای وزارت اطلاعات دستگیر و برای ۶۷ روز در زندان اوین تحت بازجویی قرار گرفت. پس‌ازآن با قرار وثیقه آزاد شد اما مجدداً در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ‌ماه ۱۳۹۰ بازداشت شد و به اتهام توهین به مقدسات، و استفاده غیرمجاز عناوین علمی پزشکی, وابسته به چریک های فدایی خلق, به خطر انداختن امنیت کشور و اتهامات واهی دیگر جمعاً به ۵ سال حبس، ۷۴ ضربه شلاق و ۹۰۰ میلیون تومان جریمه نقدی محکوم شد. بر خلاف اتهام نسبت داده شده به طاهری تاکنون افراد بسیاری  از سراسر دنیا از طریق نامه و فیلم و مستندات به مقامات بین المللی شهادت داده اند که آموزه های صلح آمیز طاهری و طب های مکمل او سبب درمان و تحولشان شده است.آقای طاهری حین گذراندن دوران محکومیتش در خردادماه ۱۳۹۴  )آگوست ۲۰۱۵( مجددا با اتهاماتی جدید و حکم اعدام ربرو  شد. این حکم که نقض قوانین بین المللی بود از یکطرف با اعتراض شدید آقای احمد شهید، گزارشگر ویژه  سازمان ملل متحد, جامعه بین المللی و وکلای او روبرو شد، و از طرف دیگر بدلیل نقص پرونده, نخست برای بررسی مجدد به دیوان عالی کشور فرستاده و سپس لغو گردید.او در سال ۱۳۹۳ نامه‌ای به گزارشگر ویژه  پشین  سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران آقای احمد شهید نوشت. در این نامه به این موارد اشاره شده است:  انواع شکنجه زندانیان, وجود خانه و مکان های شخصی جهت بازجویی, گرفتن اعترافات زوری، دیکته شده و خلاف واقع، تهیه مصاحبه‌های فرمایشی و عدم استقلال قضات و بازپرس‌ها در تعیین تکلیف وضعیت متهمین و اعمال نظر بازجوها در کلیه موارد دادرسی و بسیاری موارد دیگر. در آخر ایشان آمادگی خود را برای ادای شهادت حضوری اعلام کرده است. همچنین او مهمترین وظیفه خود در زندان دفاع از حقوق زندانیان دانسته است.اکنون نزدیک به یکسال است که از پایان محکومیت وی می گذرد و گرچه در پرونده اش منع تعقیب صادر شده است اما همچنان در حبس و بلاتکلیفی به سر می برد. در طی این سال ها تنها از ۶ روز مرخصی در نوروز۹۲ و همچنین یک مرخصی ۲ ساعته در تیرماه ۱۳۹۵ برای شرکت در مراسم عقد دختر ش برخوردار بوده است.

اقای طاهری در اعتراض به بلاتکلیفی و بازداشت غیر قانونی خود در اواخر سپتامبر ۲۰۱۶ برای شانزدهمین بار دست به اعتصاب غذا زد. در بیست و یکمین روز اعتصاب غذا توسط بازجوی او و شخصی نقاب دار به اتاق اعتراف گیری برده می شود. در برابر مقاومت و ایستادگی ایشان در برابر بازجو ها او مورد ضرب و شتم قرار می گیرد. شدت ضربه ها بقدری بوده است که او بطور جدی آسیب دیده و به کما می رود. خانواده ایشان از طریق وکیل از این اتفاق ناگوار با خبر می شوند. به آنها گفته می شود که آقای طاهری در بیمارستان وابسته به سپاه "بقیةالله" بستری است, اما با گذشت بیش از یکماه سرگردانی خانواده,  ایشان را نه در بیمارستان می یابند و نه موفق به دریافت اجازه ملاقات با او در زندان می شوند.

شاگردان آقای طاهری هر روز با گل و شیرینی روبروی بیمارستان بقیةالله گرد هم آمده و از مسولین دیدار با استاد خود را خواستار شدند. نیروهای امنیتی در پاسخ گل و شیرینی و خواست به حق آنها با گاز اشک آور, اسپری فلفل و رفتارهای غیر انسانی با آنها مقابله کردند. تعداد زیادی از افراد دستگیر و راهی زندان و برخی دیگر به مکان های نامعلوم برده شدند.

در پی اقدامی فوری سازمان عفو بین الملل از مقامات و مسولین جمهوری اسلامی ایران خواست که هر چه زودتر از سلامتی و محل نگه داری آقای طاهری خبر دهند. لازم به ذکر است که مقامات آلمان, خانم شیرین عبادی, آقای لاهیجی و بسیاری دیگر از مدافعان حقوق بشر پیوسته درخواست آزادی فوری آقای طاهری را داشته اند, از اینرو از همگی بسیار سپاسگزاریم.

 همآنطور که در آغاز اشاره کردم آقای طاهری در اعتراض به بی توجهی به آزادیش و رفتارهای غیر انسانی با او اکنون مدت ۷۶ روز است دست به  اعتصاب غذا زده است. او از چند روز پیش وارد اعتصاب خشک شده است. ایشان در نامه ای که به تازگی به ریس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب نوشته است در آن ضمن دفاع از خود به موارد بسیاری از نقض حقوقش در دوران حبس پرداخته است. از جمله نقض حقوق او می توان به این موارد اشاره کرد:

شکنجه های روحی, جسمی و ذهنی، ۱۵ بار اعدام ساختگی، بستری شدن اجباری در کلینیک روانی زندان و مواردی دیگر. ما می دانیم که آقای طاهری پیش از رفتن به زندان در سلامت کامل بوده اند و فیلم کلاس های آموزشی او بویژه کلاس های دانشگاه  در دسترس همگان می باشد.

بستری کردن اودر کلینیک روانی جهت بر هم زدن تعادل جسمی و ذهنی او  بوده است و اثبات به جهانیان که ایشان ازعقل سالمی برخوردار نیست.حتی از منابعی ناشناس آگاه شده ایم که جهت بر هم زدن تعادل روانی و حتی مرگ او در نوشیدنی اش  داروي «ليتيم» و «هالوپوريدول » ریخته و به او خورانیده اند.

پس از آنکه شاگردان طاهری از مقامات ایران جهت رسیدگی به شکایاتشان ناامید شدند اکنون در حمایت از استادشان و آزادی اندیشه و ایستادگی در مقابل ظلم   با راه اندازی "کمپین یا مرگ یا آزادی " فوج فوج به اوین مراجعه می کنند. آنها می گویند اگر  استاد ما مجرم است مانیز مجرم هستیم, پس مارا هم دستگیر کنید. تعداد بسیاری دستگیر شده اند که همگی از همان آغاز در اعتصاب غذا بسر می برند. جان محمد علی طاهری ,شاگردان او و بسیاری دیگر که در اعتصاب غذا بسر می برند در خطر است, صدای آنها باشیم!با آرزوی آزادی همه گراندیشان و حقوق بشر برای همه.

جلسه راس ساعت15 به پایان رسید.

گزارش نشست ماهانه ي نمايندگي نورد راين وستفالن در  ژانویه 

مسعود نقلی

 نشست نمايندگي در تاريخ ۱۴ ژانویه ۲۰۱۷ راس ساعت ۱۹:۰۰ به وقت اروپاي مركزي  با حضور جمعي از همكاران فعال حقوق بشر در اتاق پالتاك  با مسئوليت جلسه آقاي محمد مرادي اشكفتي و منشي گري آقاي مسعود نقلي برگزار گرديد. حضور يافتگان در اين نشست عبارت اند از آقايان : سعيد محمد زاده، محمد حسن همتي،محمد گلستان جو،  امير صابر پور، مسعود نقلي٬ یحیی اژدری ٬محمد مرادی بانوان: سهيلا مرادي، ليدا اشجعي، امیلیا اسدي٬ دلارام دره شوری٬ زرین تاج الیاسی٬پریسا حسینپورو  زهرا ارزجانی.

 نخست مسئول نمايندگي ضمن خوش آمدگويي به فعالين گرانقدر مسئوليت نشست را بر عهده ي آقاي مرادي نهادند تا نشست آغاز گردد. طبق عادت فراخوان سخنران اول آقاي يحیي اژدري بودند و اخبار ماه گذشته را قرائت کردند .سپس آقاي نقلي سخنراني خودرا تحت عنوان بررسي اعلاميه جهاني حقوق بشر و مقايسه آن با قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران ارائه دهند كه به شرح زير بود :اعلامیه ی جهانی حقوق بشر مطلبی که در خودش جا داده به این شکل هست که هیچ کس را نباید به بردگی یا بندگی نگته داشت. لردگی و دادو ستد بردگان به هر شکلی که باشه ممنوع هست. این یعنی برده داری در بندگی بودن اختیاری یا غیر اختیاری یک شخص در دست شخص دیگری است. نظامهای برده داری در مرحله ی اول بر شالوده ی عدم تساوی اقتصادی که خود ثمره ی پیدایش مالکیت فردی بود شکل گرفت. در ساختار برده داری چیزی که مورد تخریب قرار میگیرد کرامت انسانی بود و هست. به همین دلیل در اعلامیه ی جهانی حقوق بشر این ماده به تصویب رسید . برده داری از زمانهای قدیم حتی قبل از پیدایش  اعلامیه ی جهانی حقوق بشر وجود داشته است. بعد از گذشت سالها این معضل کماکان به گونه های مختلف در حال انجام است. برده داری مدرن در دنیای امروزی چهره های متفاوتی دارد. از محرومیت کودکان در امر تحصیل و ورود آنها به بازار کار اجباری گرفته و یا ازدواج زود هنگام و یا افرادی به دلیل داشتن بدهی به بنگاه های کار یابی توانایی رهایی از ان کار رو ندارند و خیلی از زنان و کودکان که از انها به عنوان  کارگر خانگی استفاده میشود. و یا انها رو به عنوان کالای جنسی مورد تجارت قرار میدهند که در کشورهای مدرن کماکان وجود دارد. حالا واکنشی که جمهوری اسلامی ایران در مقابل نظام برده داری چگونه هست . ایران کنار سوریه و کره ی  شمالی و جمهوری کنگو٬ازبکستان و عراق از جمله بدترین واکنشها رو نسبت به گزارشهای برده داری نشان داده است. شاخصه هایی که عرض کردم تنها آمار ازدواج اجباری تجارت زنان به عنوان کالای جنسی و فراتر از آن برخورد رسمی دولتی به زنان و دختران به عنوان کالای جنسی کافی است تا جمهوری اسلامی ایران را در لیست دولتهای برده داری عصر ما قرار بدهد. برای نمونه خبری که منتشر شده بود، جمهوری اسلامی قطعنامه ی کمیته ی حقوق بشر سازمان ملل در مورد منع ازدواج کودکان را رد کرده است.و این در حالی است که  کمیته ی حقوق بشر سازمان ملل رد نشست 21 نوامبر قطعنامه ای برای منع ازدواج کودکان یعنی افراد زیر 18 سال تصویب کرد. و قراراست  انها در مجمع عمومی به تصویب نهایی برساند.. شوهر دادن یک دختر 18 ساله چه معنایی جز برده داری میتواند داشته باشد؟ درحقیقت زناشویی های اجباری زنان را تبدیل به یک برده میکند. اما مسئله فراتر از این حرفهاست. جمهوری اسلامی ایران ازدواج کودکان را مخالف با شریعت اسلامی میداند به خاطر همین نمیتواند مخالف برده داری چون در اسلام و جمهوری اسلامی ایران باید ها و نباید های شریعت را احکامی مقدس و ابدی می داند و از آنها دفاع میکند بنا بر این چنین رژیمی به جز اینکه برده داری را نمیتواند ممنوع کند بلکه نمیتواند ان را محکوم کند. و قاعدتا چنین مخالفتهایی راخفه میکند . زنانی که در ایران به حکم قانون آزادیهاشون سلب شده در قوانین حکومت ایران به مرد این اجازه رو میدهد که مرد به اراده ی خود تمام آزادیهای زن را در اختیار داشته باشد. و این نمادی از برده داری است که حتی مرد برای داشتن زن مبلغی را به عنوان مهریه تعیین میکند.مقدمه ی قانون  اساسی جمهوری اسلامی ایران برای زنان نقش مادری تعیین میکند و نقش زنان را در حوزه ی اجتماع نادیده گرفته است. در حقیقت نقش مادری و خانواده در جوامع سنتی و عقب مانده استقلال زنان را از آنها گرفته و آنها را تابع مرد خانواده میکند. اینطوری زنها حق و حقوقی ندارند. به اجبار خواسته ها و دستورات مردان خانواده که از لحاظ قدرت اقتصادی و فیزیکی نسبت به آنها برتری دارند گردن خم کرده و به زندگی سنتی تمکین میکنند. به خاطر اجرای قوانین اسلام رد سطح کشور تعادل بین حقوق زن و مرد از بین رفته نگاه به اینکه چند نماینده در مجلس داریم بلکه همین اینها به عنوان برده های سیاسی در حال انجام وظایف خودشا ن هستند. سال 1926 کنوانسیون برده داری سازمان  بین المللی تشکیل شد و خواستار لغو انواع برده داری شد. امید به اینکه سایه ی هر گونه برده داری سیاسی اقتصادی فرهنگی عاطفی از کشور عزیزمان برداشته شود.

سپس بانو امیلیا اسدي  سخنراني خودشان رو با جستار نهادینه کردن حقوق جهانی زنان در ایران آغاز کردند و در اختیار دیگر عزیزان گزاردند.سپس بانو زهرا ارزجانی سخنرانی خودشان را با جستار سالگرد زلزله بم قرائت کردند که به شرح زیر بود : امروز دقیقا 13 سال از واقعه زمین لرزه شهر بم می گذرد اما گویی سحرگاه همین دیروز بود که جهان با حیرت  تمام دریافت که شهر  بم   در جنوب شرقی استان کرمان قرار دارد و با بنای ساده خشت و گلی با تاریخ 2500 سال به ناگهان فروریخت .جایی که یونسکو ارزشش را دانسته و نامش را در فهرست شاخص ترین مکان های جهان ثبت کرده بود ارگ بم در سده پنجم پیش از میلاد مسیح بنا شده بود و تا اوایل قرن نوزده در مسیر جاده ابریشم پذیرای کاروانها و بازرگانان  بود .قدرت زلزله بم 6.6 ریشتر و30 ثانیه طول کشیدو 90درصد از سازه هایش  را از دست داد وبم در زلزله گنجنیه های زیادی از مردان و زنان و کودکان را از دست داد که شاید می توانستند نقش تعیین کننده در تاریخ و فرهنگ بشری ایفا کنند. گنجنیه هایی چون ایرج بسطامی هنرمند و خواننده بنام سبک اصیل ایرانی که در رسیدن به این مقصود با پشتکاری راه درازی پیموده بود.

زمستان سرد وسختی بود که فاجعه چنان شتاب داشت که همه به تکاپو در امدند سازمانهای بشر دوستانه دست بکار شده و 66 کشور جهان داوطلب شدند و امریکا  پس از سالها بی ارتباطی با ایرا ن صمیمانه دست کمک به ایران دراز کرد جمهوری اسلامی با همه بی رغبتی پیشنهاد سان را پذیرفت. بم لرزید و  کنفرانس ها و همایش ها آغاز شد. آئین نامه بهسازی لرزه ای ساختمان های موجود به نگارش درآمد. قوانین ساخت و ساز شهری متحول شد. نظام مهندسی نظارت را سرلوحه خود قرارداد و سازمان های غیردولتی و مردمی برای مقابله با زلزله ایجاد شد. سازمان مدیریت بحران کشور تشکیل شد و. پس از گذشت  13 سال از بم هیچگونه از اقدامات پیشگیرانه و مقاوم سازی صورت نگرفته است و هنوز هم بافت های شهری و روستایی ما نیازمند یک اقدام اساسی می باشند. اما به راستی چه باید کرد؟مهم ترین بخش مهار زلزله به شیوه‌ عمرانی و ساخت و سازها بر می‌گردد، باید به امور آموزش مهارت‌های ساخت و ساز درست و اصولی، برای معماران، بناها، کارگران ساختمانی توجه‌ ویژه کرد. رعایت حداقل استاندارد ایمنی در ساخت و ساز، باعث کاهش بسیار زیاد خسارت و تلفات در زمان زلزله می‌گردد و اگر حداقل کمتر از ۲۰ درصد هزینه‌های اجرایی ساخت و ساز در جهت مقاوم سازی خرج گردد، سازه‌ای استاندارد در برابر زلزله خواهیم داشت. از طرفی بهتر است کم، اما استاندارد و مقاوم بسازیم.این موضوع کاملا نشان از آن دارد که با تلاش حدود ٩٠ ساله ژاپنی‌ها در مسئله زلزله و به‌ویژه در سال‌های بعد از جنگ جهانی دوم و در ٧٠ سال اخیر، توسعه‌ای در جهت و همگام با حفظ ایمنی در این کشور پیشرفته دنیا رخ‌داده است که موجب شده آسیب‌پذیری انسانی در سوانحی مانند زلزله بسیار کاهش پیدا کند. ژاپن نماد بسیار خوبی از کشور توسعه‌یافته با توسعه زیرساخت سازگار با شرایط سخت این کشور از دیدگاه زلزله و سوانح طبیعی است، به‌نحوی‌که هم در زیرساخت‌ها و شهرسازی، زیرساخت‌هایی با ایمنی بسیار بالا ایجاد کرده‌اند و هم از دید جنبه‌های اجتماعی و روانی، یکی از بالاترین سرمایه‌های اجتماعی را در دنیا در هنگام زلزله‌هااز دید رفتار مردم در هنگام زلزله دارند.بنابراین  ، راه رسيدن به ايمنى در برابر زلزله اجراى قوانين است. استاندارد سازی"مقاوم سازی و افزایش ایمنی" شروع یک حرکت است، که اگر با اقدام قاطع و سنجیده انجام شود، به مرور زمان تبدیل به یک جریان همه گیر می‌گردد، بنابراین باید آنرا در رأس امور آینده‌ کشور قرار داد و شروع آن از هم اکنون نیز دیر نیست.

سخنران آخر آقای امیر صابر پور نیز سخنرانی خودشان را با جستار روز بین المللی بزرگداشت خاطره ی قربانیان هولوکاست را بیان کردند. زمانی را در اختیار اعضا قرار داده شد تا به پرسش و پاسخ بپردازند و به نقطه نظرات قابل توجهی نیز دست پیدا کردیم. در پایان ضمن تشکر دوباره از حضور یافتگان بانو سهیلا مرادی وظایف نشست آتی را مورد سنجش قرار دادند و نشست در ساعت ۲۲:۰۰به پایان رسید.

گزارش جلسه ماهانه کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی16 ژانویه

شاهرخ نجاتی

اولین نشست ماهانه سال 2017 كميته دفاع از حقوق اقوام  و ملل ایرانی در تاریخ  16 ژانویه2017  ،ساعت 30/20 بوقت اروپای مرکزی برگزارگردید که متاسفانه به دلیل عدم  تبلیغات لازمه از استقبال چندانی برخوردار نبود بطوریکه غیر از حضور فعالان و اعضای  کمیته یاد شده به همراه تنی چند از همکارانمان در کانون دفاع از حقوق بشر، میهمانان این گرد همائی از اقصی نقاط جهان، انگشت شمار بودند.آغاز این نشست طبق روال سایر جلسات کمیته اقوام با گزارش خبری انجام شد که مسئولیت آن را آقای  محمد مرادی اشکفتی به عهده داشتند ، آقای مرادی بعد از سلام و تشکر از حضور همکاران و میهمانان این نشست به تحلیل و بررسی خبرهای یک ماهه گذشته پرداخته و به تفصیل کلیه رویدادهای  اخیر را یک به یک بیان نمودند که هر از گاهی  چند خبر همراه بود با تحلیل  وبررسی های حقوق بشری و چگونگی آن با مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر، گزیده های برگرفته از رویدادهای بیان شده است:

متاسفانه ماه گذشته همچون ماه هاي قبل تعدادي از هموطنان عزيز كولبرمون در درگيري با نيروهاي مرزي كشته شدند در بين اين كشته ها پسري شانزده ساله هم ديده ميشودكه اين نوجوان كولبر پدر خود را در همين راه از دست داده بود ، از انجا كه در غرب كشور به دليل توجه اندکی كه دولت نسبت به اين بخش از كشور دارد،  داراي وضعيت اقتصادي خوبي نیست و اهالی مجبور به كار  حمل كالا و خرید و فروش آن شده، در اين راه قدم ميگذارند، جوان یاد شده نیز در این راه کار و حرفه، با شليك مستقيم نيروهاي مرزي جان خود را از دست داد ، لازم به ذكر است كولبري شغلي است كه شغل حساب نميشود ، آنها مجبور به حمل بارهستند آنهم  با مسافت طولاني همراه  با درد و رنج فراوان در مقابل دستمزد بسيار ناچيز،  كولبري یک واقعيت تلخ  درغرب كشور هست ، متاسفانه طبق قانون اساسي مجازات كولبران در هنگام دستگيري، ضبط بار ممنوعه، و حداكثر چند ماه زنداني و يا جريمه نقدي ميباشد كه بر خلاف قانون و بر طبق هيچ قانون دیگری، بدون حتي دريافت کوچكترين هشدار،  به سمتشان تيراندازي ميشود و در بسياري از مواقع اين هموطنان عزيزمان جان خودشان  را از دست ميدهند .

خبر بعد در رابطه با دستگيري هاي متوالي و سريالي در شهرهاي مختلف مثل اهواز است، فعاليني كه در رابطه با انتقال آب كارون به شهرهاي مختلف هستند تعدادي از انها در منزل خود توسط يک عده ای  لباس شخصي، بدون ارائه هيچ مدركي دستگير شدند و تا به امروز از سرگذشت انها خبري در دست نيست، دستگيري چند نفر ديگر هم در اهواز به همين شكل صورت گرفته كه از شرايط مشابه برخوردار هستند ، ضمنا در شهرهاي ديگر هم دستگيريهاي زيادي صورت گرفته كه بعضي از انها مربوط به مجالس درويشي ميباشد كه در بعضي از شهرهاي  برگزار میشود،  اين مجالس از ديدگاه دولت كاملا غير قانوني است، در مورد اینگونه  دستگيري ها بايد به عرض برسانم كه اين نوع بازداشتها هم در قانون اساسي كاملا غير قانوني است،  بر اساس ماده هايي مثل ماده ١١٨ آئين دادرسي دادگاه هاي عمومي و انقلاب و ماده ١٢٣ همين قانون غير قانوني بوده است و هيچ نهادي حق اينگونه بازداشت را ندارد اما برخلاف غیر قانونی بودن تمام این بازداشت ها، هيچ نهادي هم پاسخگو نميباشد.

خبر بعد در رابطه با تخريب خانه هاي عده ايي روستايي كهدر  روستائی اطراف شهركرد صورت گرفته،  ماموران به زور ساكنين رو از خانه هاي خود خارج و بدون اينكه اجازه بدهند انها وسيله اي را از خانه ي خود بردارند ويا حتي اينكه حكمي را نشان بدهند، با بیان اينكه اين خانه ها بدون مجوز ساخته شده است با ماشين الات سنگين اقدام به تخريب اين خانه ها كرده اند، شغل اين روستاییان كه دامداري و كشاورزي بوده و در حال حاضر اين قشر ضعيف جامعه اين چنين موردغضب مسئولان در اين فصل سرما قرار گرفته اند لازم به ذكر است دقيقا چنين اقدام مشابهي در تابستان در روستاي مراد اباد افتاد كه بسيار تاسف برانگيز بود وای  بر دولت و نظامي كه سقف بالاي سرملت خودش را اين چنين خراب ميكند....

 

 

 

 

سخنران بعدی آقای کاظمی نژاد که به مقایسه اعلامیه جهانی حقوق بشر با قانون اساسی می پردازند.سخنان ایشان با واکنش انتقادی یکی دیگر از همکاران ( آقای کامران آسمانی) و همچنین تائید تنی چند از حضار واقع گردید که در محتوای متن سخنرانی ایشان بدان خواهیم پرداخت. مقایسه مفاد ماده دوم اعلامیه جهانی حقوق بشر با قانون اساسی جمهوری اسلامی موضوعی است که امروز بدان میپردازم ، قبل از شروع سخن  مایلم در مورد چگونگی  تهیه و تنظیم قانون اساسی با شما صحبت کنم.قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در سال  1357 در فرانسه، توسط آقای خمینی و یارانش به صورت پیش نویس تهیه شد، پیشنویس این قانون توسط افراد و سیاست مدارانی تهیه شدکه پیرامون او حضور داشتند. نکته ای که مایلم توجه و دقت شما عزیزان را نسبت به ان جلب کنم اینکه ، تمامی کلیات و جزئیات این قانون اساسی برای کشوری به گستردگی و وسعت ایران که دارای اقوام و ادیان گوناکون است، ایرانی با  این همه منابع، دارائی و و سرمایه  های ملی، فقط طی 4 ماه  تهیه، بررسی، تدوین و به تصویب رسید یعنی از ماه مرداد تا آبان سال 1358 ، البته کلیه مواد  و موارد نوشته شده به اطلاع آقای خمینی رسانده میشد ولی از آنجا که وی از سواد سیاسی بهره مند نبود تنها به رد یا قبول کردن مواد و بندها ی پیشنویس تهیه شده می پرداخت. بهنگام مطالعه کتاب و دستورالعمل قانون اساسی به مطالب و جملات و کلمات بسیاری برمیخوریم که به زبان عربی نوشته شده  و بیانگر آنست که از قوانین قرآن برداشت شده است، اگرچه  در اصل برگرفته از قران و منشور حقوق بشر است، اما از آنجا قرآن  تعلق به کشور و ملیت دیگری دارد با فرهنگ خاص  آنها، پس برای من و مای ایرانی نیست، اصلا در کشور ایران نازل نگردیده است، بنا براین و به نظر بنده وقتی قرآن را میخوانم یاد آور کتاب نبرد من نوشته جناب هیتلر است و وقتی مقایسه میکنم،  هر دو کتاب در دو بخش خوب و بد نوشته شده است. یعنی قانون اساسی تلفیقی است از کتاب نبرد من و یک مقداری از مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر، و باز هم تکرار میکنم این قانونی که نوشته و تنظیم شده است برای کشور ما نیست و بهترین دلیل این مدعا عدم رعایت و اجرای آن توسط مسئولین دولتی در کلیه امور مملکتی است. در کدام مورد اجرا شده است؟ بقدری ماده و تبصره به بند بند قانون اساسی اضافه شده است که هرکس به راحتی میتواند برداشتی از ان داشته و بر مبنای برداشت خود عمل کند ماده دوم اعلامیه جهانی حقوق بشر را با هم بررسی می کنیم: همه انسانها بی هیچ تمایزی از هر سان که باشند، اعم از نژاد، رنگ، جنسیت، زبان، مذهب، عقاید سیاسی یا هر عقیدهٔ دیگری، خاستگاه اجتماعی و ملی، [وضعیت] دارایی، [محل] تولد یا در هر جایگاهی که باشند، سزاوار تمامی حقوق و آزادیهای مطرح در این «اعلامیه» اند. به علاوه، میان انسانها بر اساس جایگاه سیاسی، قلمرو قضایی و وضعیت بین‌المللی مملکت یا سرزمینی که فرد به آن متعلق است، فارغ از اینکه سرزمین وی مستقل، تحت قیمومت، غیرخودمختار یا تحت هرگونه محدودیت در حق حاکمیت خود باشد، هیچ تمایزی وجود ندارد. و اما اصل دوم قانون اساسی جمهوری اسلامی بر پایه.... 1.خدای یکتا (لا اله الا الله) و اختصاص حاکمیت و تشریع به او و لزوم تسلیم در برابر امر اوست.متاسفانه پس از ادای این جمله توسط سخنران جلسه، آقای کامران آسمانی و یکی از اعضای کمیته  به متن این سخنرانی ها اعتراض داشته و متذکر شدند که توهین نسبت به ادیان مختلف در جلسه حقوق بشری مجاز نیست، و آقای کاظمی نژاد نیز در پاسخ ایشان فرمودند نه گرامی، من به ادیان هرگز توهین نخواهم کرد و نمی کنم،  منظور من از این گفتار اینست : از آنجا که قانون اساسی جمهوری اسلامی طبق گفته دین ( قرآن ) نوشته شده است هرکس آنرا نقد کند سزاوار مرگ است. یعنی اینکه  برمبنای این قوانین و این ماده هرکس به دینی باورمند نباشد نه در این قانون اساسی جایگاهی دارد و نه در نظام جمهوری اسلامی.و در جای دیگر اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده است :نفی هر گونه ستمگری و ستم‏کشی و سلطه‏گری و سلطه‏پذیری.قانون اساسی میگوید: تأمین آزادیهای سیاسی و اجتماعی در حدود قانون.اما حدود قانون کجاست ؟ خط های قرمز قانون اساسی چیست یا چه کسانی است ؟ در ادامه سخنران جلسه گفتند: وقتی قانون اساسی را مطالعه میکنیم بسیار خوشحال میشویم از اینکه بسیار همسو هست با مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر ولی متاسفانه باید بگویم که از ماده، تبصره  و بند های بسیاری برخوردار است، در بند های مختلف  قوانین را بصورت کلی نوشته اند اما بهنگام  حضور واجرا در دادگاه ها  و مراجع قضائی با استناد به ماده ها و تبصره ها  حقی برای کسی باقی نمی ماند.  در همین ماده آمده است: رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه، در تمام زمینه ‏های مادی و معنوی. منظور از بند چیست؟مگر غیر از این نیست که بهاییان حق تحصیل ندارند؟ حق حتی دفن مردگان خود را ندارند؟ و یا  مگر گورستان های آنان را با لودر تخریب نمیکنند؟ همچنین حق شراکت در بحثهای سیاسی اقتصادی برای پیشبرد اهداف کشور را هم ندارند؟ . اصلا بهائیان را فراموش کنیم  .بیائید در مورد اقوام کشورمان صحبت کنیم، کردها، بلوچ ها ؟ آیا این عزیزان  حق و حقوقی دارند؟ آیا این بند در ایران  امروز اجرا میشود؟ آیا فقر حاکم بر کردستان و سیستان و بلوچستان سبب روی کرد آنان به کولبری نیست که هر روزه  تحت عنوان قاچاقچی به دست نیروهای انتظامی کشته میشوند؟  که اگر به دادگاه هم برسند همین سرنوشت را داشته و اعدام خواهند شد.آیا  این بند در ایران امروز اجرا میشود؟ تأمین حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عموم در برابر قانون؟ منظور من اقلیتها و با ادیان مختلف نیست، افکار سیاسی نیز مورد نظر من نیست ، آیا حتی عادی ترین حقوق زن و مرد در مراجع قضایی ایران رعایت میشود؟ مگر علما و فقها در صدا و سیمای جمهوری اسلامی نسبت به بانوان کشورمان بطور علنی توهین نمیکنند؟ تبعیضاتی که در مورد زن بطور قانونی در نظر گرفته شده؟ جایگاه  زن در تولید مثل؟ میزان ارث بری؟ اصطلاح عقل زن نصف مرد بودن؟ تفاوت خون بهای زن و مرد؟  و..........؟ اصل چهاردهم: به حکم آیه شریفه قرآن،  دولت جمهوری اسلامی ایران و مسلمانان موظفند نسبت به افراد غیر مسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی آنان را رعایت کنند. این اصل در حق کسانی اعتبار دارد که بر ضد اسلام و جمهوری اسلامی ایران توطئه و اقدام نکنند.

یک سوال : آیا آقای آرش صادقی و دیگر افرادی که در زندان هستند بر ضد اسلام توطئه کردند یا درخواستشان این بوده  که طبق همین قانون اساسی واسلامی که آقایان تعریف میفرمایند با انسانها برخورد کنند. آنها نیز اجرای همین مواد را خواستارند اما با وضعیت اسفباری در زندانند و در اعتصاب غذا، گروهی نیز با حکم قاضی اعدام شده و یا در انتظار اعدامند. مگر نه اینکه بارها خوانده ایم که  در زندان های ایران به مرد و زن تجاوز میشود،  کم نیستند افراد کشته شده در زیر انواع و اقسام شکنجه ها.البته راه فراری برای پاسخ به پرسش  و گریز از این اصل هم وجود دارد،  توضیح  بهتر بدهم:  آقایان  جایی نمیخوابند که زیرشان را آب بگیرد، استفاده از ابزار تهمت و افترا برای محکومیت این عزیزان،  آقای آرش صادقی جاسوس اسراییل است از طرفی برای مجاهدین کار میکنند و شوربختانه از این قبیل موارد  و اتهامات واهی برای افرادی که هم اکنون  در زندانند بسیار است.

اما اصل پانزدهم: زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانه‏های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است.آیا این بند از قانون اساسی حتی برای یک قوم از اقوام ما  به مورد اجرا گذاشته شده است؟  آیا شهروندان کرد ما کتاب درسی به زبان کردی دارند یا همچنین بلوچ ها؟ آذری زبان ها؟ لرها؟ ترکمن ها ...؟ مگر غیر از این است که ماده 2اعلامیه جهانی حقوق بشر میگوید :.همه انسانها بی هیچ تمایزی از هر سان که باشند، اعم از نژاد، رنگ، جنسیت، زبان، مذهب، عقاید سیاسی یا هر عقیدهٔ دیگری، خاستگاه اجتماعی و ملی، [وضعیت] دارایی، [محل] تولد یا در هر جایگاهی که باشند، سزاوار تمامی حقوق و آزادیهای مطرح در این «اعلامیه» اند.فقط در یک اصل پانزدهم به وضوح مشاهده میکنید که این دو که کاملا متناقض با یکدیگرند. ویا اصل نوزدهم که نیازی به توضیح آن نیست، حتی برای اقشار خیلی معمولی در آن سوی کره خاکی : مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود!!!!. ویا یک مورد بسیار جالب  دیگردر قانون اساسی، که  با توجه به چگونگی اجرای آن در ایران، واقعا نسبت به شعور  و درک انسان توهین محسوب میشود، اصل بیست سوم:  تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ‌کس را نمی‌توان به صرف داشتن عقیده‏ای مورد تعرض و موُاخذه قرار دارد.من بار دیگر ماده 2 اعلالمیه جهانی حقوق بشر تکرار میکنم که  همه انسانها بی هیچ تمایزی از هر سان که باشند، اعم از نژاد، رنگ، جنسیت، زبان، مذهب، عقاید سیاسی یا هر عقیدهٔ دیگری، خاستگاه اجتماعی و ملی، [وضعیت] دارایی، [محل] تولد یا در هر جایگاهی که باشند، سزاوار تمامی حقوق و آزادیهای مطرح در این «اعلامیه» اند. به علاوه، میان انسانها بر اساس جایگاه سیاسی، قلمرو قضایی و وضعیت بین‌المللی مملکت یا سرزمینی که فرد به آن متعلق است، فارغ از اینکه سرزمین وی مستقل، تحت قیمومت، غیرخودمختار یا تحت هرگونه محدودیت در حق حاکمیت خود باشد، هیچ تمایزی وجود ندارد. در خاتمه باید عرض کنم ، زمانی که من قانون اساسی را میخوانم و نوع برخورد حکومت با مردم را  با آن و با مفاد حقوق بشر مقایسه میکنم، به این نتیجه میرسم که : -1 این قانون اساسی برای این کشور نیست -2حتی اگر برای این کشور باشد در حد دکور است  -3به خود یقبولانیم که هست اما اجرا نمی شود و حتی اگر اجرا بشود موارد زیادی دارد که شدیدا نقض حقوق بشر است .

 سپس از سخنران بعدی این نشست،  اقای نجاتی دعوت شد تا به ایراد سخنرانی خویش حول محور سانسور خبری و دلایل ان در ایران، بپردازند.

آقای شاهرخ نجاتی ضمن سلام و تشکر از حضور جمع یاران و همکاران  و با بیان : بنام بی نام او، گفتند امید ان را دارم که در  راستای هدف مشترکمان که همانا اجرا وحمایت از حقوق نوع بشر است. دستهایمان را در دست یکدیگر گذاشته و در این باره از حمایت هم نیز برخوردار باشیم، ایشان در ادامه افزودند:

از همان ابتدای شکل گیری انتشارات دولتی ، سانسور خبری جزو جدایی ناپذیر آن بوده است. آغاز سانسور دولتی در ایران همزمان است  با سلطنت ناصر الدین شاه قاجار، که به جای گزارش دقیق از اتفاقات داخلی و خارجی بیشتر به مدیحه سرایی درباریان و شرح غلو آمیز اتفاقات دربار می پرداخت. ( چیزی که در جمهوری اسلانی نیز شاهد آن هستیم ) در سال 1386 ، حدود 28 سال پس از انتشار اولین روزنامه در ایران، اولین اداۀ سانسور مطبوعات به دستور ناصرالدین شاه تاسیس شد .

وظیفه ی این اداره بررسی تمام روزنامه ها و کتاب های داخلی بود و از این پس سانسور خبری همیشه در تمام حکومتهای ایران رواج داشته است ، اما پس از انقلاب 57 این سانسور خبری تغییر نام یافته به ممیزی تبدیل و شدت بیشتری پیدا کرد، و هر چه وسایل ارتباط جمعی گسترش بیشتری یافت سانسور هم شدت بیشتری گرفت. به عنوان مثال بر اساس گزارش سازمان گزارشگران بدون مرز،  ایران در سال 2009 میلادی در رده ی 172 جهان در فهرست آزادی مطبوعات قرار دارد و تنها سه کشور ترکمنستان ، کره شمالی و اریتره وضعیتی بدتر از ایران داشتند ، این در حالیست که در سال 2005 میلادی رتبه ایران در این زمینه 146 بود ضمنا  نام آقای علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران از جمله 42 رهبر و مقام دولتی در جهان است که  در گزارش این سازمان ( گزارشگران بدون مرز ) به عنوان دشمنان آزادی مطبوعات آمده است.بر اساس آخرین گزارش سازمان گزارشگران بدون مرز رتبه ایران در سانسور خبر که در سال 2015 ، 171 بوده با دو پله صعود به 169 رسیده است و این صعود به دلیل بهبود نسبی روابط خارجی ایران می باشد اما باز هم ایران را جزء سرکوبگرترین کشورها درزمینه آزادی مطبوعات  می شمارد.به طور کلی سانسور خبری و محدودیت مطبوعات در ایران یکی ازمحورهای اصلی انتقاد مخالفان وفعالان حقوق بشرازحکومت است. امامقام‌های حکومتی می‌گویند که محدودیتی برای آزادی بیان ایجاد نمی‌کنند واگرمطبوعات یا روزنامه‌نگاران بامحدودیتی مواجه می‌شوند دلایل امنیتی دارد.از جمله حسن روحانی یک سال و نیم پیش گفت: فکر نمی کنم در ایران فردی بخاطر روزنامه نگاری و یا فعالیت رسانه ای دستگیر شده باشد!.و این جمله در حالی بیان میشود که :سازمان گزارشگران بدون مرزگفته است: روزنامه‌نگاران درایران قربانی جنگ قدرت درمیان گروه‌های مختلف حکومتی اند.  بر خلاف ادعای آقای روحانی بخش عظیمی از زندانیان در ایران شامل روزنامه نگاران ، وبلاگ نویسان ،مستند سازان و فعالان مدنی می باشد که در ادامه اسامی تعدادی از این اشخاص و جرم آنها را بیان می کنم : سازمان گزارشگران بدون مرز ایران را سومین زندان بزرگ جهان برای روزنامه‌نگاران درسال  ۲۰۱۵ نامید که با ۱۸ روزنامه‌نگار زندانی پس ا زکشورهای چین با ۲۳ روزنامه‌نگار زندانی ومصر با   ۲۲ نفرف قراردارد.  اطلاعیه این سازمان که روز سه‌شنبه، ۲۴  آذر، منتشر شد به موج اخیر بازداشت روزنامه‌نگاران در ایران اشاره دارد که با اتهاماتی مانند «جاسوسی»  و « وابستگی به شبکه‌های خارجی» همراه بوده است.

این موج که به دنبال ادعاهای علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، مبنی بر تلاش آمریکا برای نفوذ به داخل ایران به راه افتاد به بازداشت عیسی سحرخیز، احسان مازندرانی، سامان صفرزایی وآفرین چیت‌ساز درآبان‌ماه گذشته منجر شد و همین امر باعث باعث جابه‌جایی رتبه ایران بااریتره در فهرست بزرگ‌ترین زندان‌های جهان برای روزنامه‌نگاران شده است ،به ‌طوریکه اکنون اریتره با ۱۵ زندانی درجایگاه چهارم قراردارد.از جمله کسانی که به علت نشر اخبار بدون سانسور در حال حاضر در زندان می باشند عبارتند از : ریحانه طباطبایی روزنامه نگار، عیسی سحرخیز فعال سیاسی وروزنامه‌نگار، احسان مازندرانی مدیرمسئول روزنامه فرهیختگان، آفرین چیت‌ساز یادداشت نویس روزنامه ایران، سامان صفرزایی دبیر بخش بین‌الملل نشریه اندیشه پویا وحسن شیخ آقایی، مدیرسایت روانگه،به همین ترتیب وقتی آمار وبلاگنوبسان زندانی در ایران را مورد بررسی قرار میدهیم به تعداد زیادی وبلاگ نویس برمی خوریم که جرمشان انتشار اخبار از طریق فضای مجازی ( وبلاگ شخصی) آنهاست و تنها جرمشان شاید این باشد که مردم را از حقایقی که در خبر رسانی های داخلی سانسور می شود آگاه می کنند ، همچنین در این آمار به احکام سنگینی برخورد می کنیم از قبیل اعدام ( مثل سهیل عربی ) و 5/19 سال حبس ( مثل حسین درخشان ) و یا خبر دردناکتر قتل ستار بهشتی در اثر ضرب و شتم در حین بازجویی .... اما قصه سانسور و سرکوب به همین دو گروه خبر نگار و وبلاگ نویس ختم نمی شود مستند سازان نیز در صورتیکه در مورد مسائل روز اجتماع مستندی تهیه کنند که در آن کوچکترین نکته ای از بی کفایتی حکومت باشد این مستند ساز  است که محکوم میشود و نه فرد بی کفایت. مانند کیوان کریمی، سینماگر ومستند ساز ایرانی که به جرم ساختن مستند "نوشتن برشهر" به یک سال زندان و ۲۲۳ ضربه شلا ق محکوم شده بود، بازداشت وبه زندان اوین منتقل شده است.در راستای سانسورهای خبری در ایران  همچنین می توان به فیلترینگ و یا حتی از آن فراتر ایجاد پارازیتهای ماهواره ای و جمع آوری دیشهای ماهواره ای در شهرهای مختلف( تجاوز به حریم شخصی شهروندان) اشاره نمود که همه ی اینها نشانگر یک چیز است و آن هم ترس شدید حکومت از افشای حقایق اما چرا؟ وقتی حکومتی به عملکرد و قدرت خودش اعتمادی ندارد از افشای حقایق ترس دارد چرا که پایه و اساس چنین حکومتهایی اعمال زور و خفقان است، در این گونه حکومت ها ابتداییی ترین حقوق شهروندی نیز رعایت نمی شود و برای اینکه جایگاهشان دچار تزلزل نشوند چاره ای جز سانسور خبری ندارند .در چنین کشورها انواع اخبار، سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و حتی محیط زیستی نیز دچار سانسور میشوند، چرا که با انتشار حقیقت،  فساد نظام حاکم بر آن کشور و روابط پنهانی و پشت پرده با کشورهای دیگر خصوصا کشورهایی که خصلت استعمارگری خود را از قدیم حفظ کرده اند آشکار می شود.همانند جمهوری اسلامی که با سانسور خبری سعی در این دارد که شدت نقض حقوق بشر در ایران را ازچشم فعالان حقوق بشر در سراسر جهان پنهان کند و یا در داخل ایران نیز اخبار دزدی ها و اختلاسهای نجومی  تا حد امکان پنهان میشود چرا که اختلاس گران همگی از عاملانف مسئولان، مدیران و فرزندان انان هستند. به طور کلی می توان چنین گفت در صورتیکه اخبار در ایران سانسور نشود و مردم از حقایق پشت پرده نظام جمهوری اسلامی از ظلم ها و... با خبر شده به آگاهی و روشن بینی برسند ، عاملان قدرت جایگاهشان متزلزل خواهد شد،  پس برای جمهوری اسلامی هیچ راهی نیست جز پنهان کاری و ایجاد فضای خفقان دولت مردان در ایران امروز، انان حتی به قوانینی که در قانون اساسی کشور آمده است نیزپایبند نیستند و آن  را هم نقض می کنند پس تنها راه برجا ماندن این رژیم  سانسور است آن هم به هر طریق ممکن، چرا که قدرت از هر چیز برای رهبر و سه قوه و عاملان آنها در ایران مهم تر است .دوستان بخوبی می دانند که حتی اخبارهم قبل از انتشار به مسئولین سانسور خبری ارسال و پس از پالایش و پردازش لازم منتشر میگردد در نتیجه بسیاری از این خبر ها کذب است، حدود یک ماه ونیم پیش در رابطه با فعالیتهای اندیشمندان ایرانی و آزاد اندیشان مانند آقای محمد علی طاهری که بنیانگذار دو طب مکمل فرادرمانی و سایمنتولوژی می باشند ما خامیان و هواداران ایشان هیچگونه خبری را درافت نکردیم، ماه ها بود که برای کسب اخبار  در مورد ایشان و انتقال ان  به کمیته های دیگر در تلاش بودیم  اما علیرغم اینهمه دستگیری ها و بگیر و ببندها ! نه تنها خبری از اقای طاهری منتشر نشد بلکه  از انتشار خبر معرفی شاگردان آقای طاهری به زندان هم جلوگیری بعمل آمد!!به رغم اینکه هیچ دستور بازداشت و یاحکمی برای دستگیری و یا جلب هواداران آقای طاهری صادر نشده بود ماموران  به جرم تجمع انان در مقابل زندان اوین  نزدیک به 200نفر از شاگردان آقای محمد علی طاهری را دستگیر  و باز بدون هیچ حکمی حدود 45 روز آنان را در زندان های متفاوت نگه داشتند که این بزرگترین نقض حقوق شهروندی ایران است . بطورکلی حکومت های دیکتاتوری از آگاهی میترسد چرا که اگر مردم آگاه شوند هیچ استبداد و استثماری در مورد هیچ فردی اعمال نخواهد شد. درخاتمه این بخش از سخنرانی،  مسئول جلسه ضمن تشکر از آقای نجاتی و پوزش از اقای  محمد ابوطالبی به پاس اختلاف زمانی ساعت مالزی با برگذاری این جلسه به وقت اروپا، دعوت نمودند تا به ایراد سخنرانی خویش پرداخته و اضافه نمودند که  برای رفع این مشکل در جلسات آینده تدابیر لازم را بکار خواهند گرفت.

آقای محمد ابوطالبی متن سخنرانی را ایراد نمودند: به نام خداوند جان و خرد و با درود به تمامی آزادگان جهان و تمامی مشعل داران عرصه آگاهی بخش به توده ها و سلام ویژه خدمت همکاران کمیته دفاع از حقوق اقوام ایرانی و سایر بزرگواران حاضر در اتاق پالتاک، ایران پهناور جهان پیکر منزل گاه نژاد آریایی که روزگاری پهلو به پهلوی چین و یونان بود اینک در گستره ای واقع شده که صدها سال از جداسازی بخش هایی از این پیکره ، توسط دشمنان و بی تدبیری حاکمان می گذرد و ما به ناچار در چهارچوب جغرافیای فعلی  برادران تاجیک، هراتی، قفقازی وبلوچ خودرااز دورنظاره گرهستیم.زمانی نه چندان دور بحرین استانی از استانهای ایران بود و شیوخ حاشیه خلیج فارس سرودست می شکستند تا به ایران بیایند، چگونه آن دوران به  فراموشی سپرده خواهد شد.ایران مام تمامی اقوام دلیر وجنگجوی ایرانی، در روزگار نافرجامی واقع شده، دسیسه های دشمنان این آب وخاک همواره و روزها وشبها ادامه دارد که  از جدایی من و شما بهره ها می برند و زمان را برای کاشت بذردودستگی و دشمنی میان اقوام ایرانی از دست نمی دهند. هنگامی  که از دشمنان ایرانی سخن می گوییم بسنده کردن به بیگانگان خارج از مرزها ، شیوه ای ساده انگارانه است زیرا دشمنان اصلی عوامل آنها در داخل با ردای  حاکمیت هستند که مشغول تاراج تمامی هستی من و شما و نابودی منابع انسانی و ثروت های طبیعی این کشور به نفع خویش و اربابانشان هستند.رسالت: براین اساس ما درکمیته دفاع از حقوق اقوام وملل ایرانی کانون دفاع از حقوق بشر در ایران ، وظیفه داریم به عنوان مجموعه ای از انسان های درد کشیده و تشنه آزادی و آزادیخواهی ،با بررسی و تحلیل شرایط وچالش های اقوام مختلف ایرانی ، سعی نماییم نقاط ضعف و قوت را شناسایی کرده در راستای منشور بین المللی حقوق بشر ، نسبت به خنثِی سازی اختلافات و ارائه راه کارهای بشردوستانه اقدام نماییم.نگاه اجمالی به نقش آذربایجان در جنبش های صدساله و چرایی غیبت آذریها درتحولات 10 ساله اخیرایران: درارتباط با جعرافیای آذربایجان باید گفت که استانهای آذربایجان غربی وشرقی و اردبیل درواقع منزل و محل استقراراقوام متعدد آذری می باشند، آذری ها از نژاد آریایی بوده اند (نظر به تحلیل موضوع نژاد وگونه انسانی خطه آذربایجان کنونی، جنوب قفقاز و حتی فلات آناتولی درمقاله ای که حدود 6ماه پیش در همین کمیته توسط آقای غلامی بصورت مشروح ارائه شد و نیازی به تعریف دوباره نیست، تنها گذری کوتاه برای یادآوری می نمایم)  بعد از حمله مغولها و سپس تیمور و استقرار حکومت ایلخانان و بخصوص غزنویان و سلجوقیان و بعدها صفویان و قاجاردر منطقه فوق الذکر منجر به تسلط زبان مردم آسیای مرکزی  بر آنها شد ومردمان مناطق شمالی ایران تحت تاثیر نظام های حاکم تورک زبان شدند. درنگاه آماری پراکندگی جمعیت تورک زبانان ایران به صورت زیر است :_استان های آذربایجان شرقی وغربی و اردبیل و زنجان (با اکثریت مطلق زبان تورکی ) حدود 15 میلیون نفر (آمارسال 94) _ استانهای همدان ، قزوین ، کردستان ، گیلان ، خراسان شمالی ، فارس والبرز (به عنوان بیشترین مناطق سکونت تورک زبانان ) حدود 5میلیون نفر (منبع ویکی پدیا) ._ شهرتهران که متاسفانه آماری از آذری های آن و تورک زبانان وجود ندارد امابه عنوان مثال و بنابر آمارهای غیررسمی ازانبوه  جمعیت آذری و تورک زبان تهران می توان به سخنان داود اوغلو. ، نخست وزیر پیشین ترکیه اتکا کرد که درزمان مصاحبه مطبوعاتی خود درچند سال پیش بیان داشت  ، دومین شهر پرجمعیت تورک زبان در دنیا بعد از استانبول ، آنکارا یا تبریز نیست بلکه تهران است.براساس آمارهای غیر رسمی 30درصد جمعیت تهران 12 میلیونی تورکی صحبت می کنند یا آذری هستند.(منبع درنا نیوز) .نظر ما بررسی زبان تورکی  و یا حاشیه های آن نیست، نظر به اینکه مرز بین آذری ها وتورک زبان ها همواره مخدوش می شود کوتاه به ارائه این آمار بسنده می کنیم.آذربایجان با توجه به پهناوری عرصه های طبیعی و برخورداری از اراضی مستعد کشاورزی ومنابع بسیار آبی  و دامداری، پتانسیل فراوانی در عرصه های اقتصادی کشور داشته و دارد وتجار آذری سرآمد تجارت با کشورهای اروپایی و آمریکایی بوده اند.مرزنشین بودن آذربایجان به همان میزان که همواره مشکل ساز بوده و به عنوان سپردفاعی کشور در بخش شمال و غرب عمل می کرده است، تبعاتی مثبت نیز در آمد وشد تجارو مبادلات بازرگانی در پی داشته است وزمینه ساز آشنایی و دستیابی به سایر فرهنگ ها و طبیعتا رفتارهای اجتماعی و مدنی سایر کشورها بوده و همین بسترها منجربه بروز اولین جرقه های آزادی خواهی وعدالت طلبی آذربایجانی ها شد که بعدها به سایر نقاط آذربایجان سرایت نمود.

وقتی دومین ترور سیاسی ایران توسط عباس آقا صراف تبریزی با کشتن اتابک دشمن مشروطه شکل گرفت نشانه خوبی بود برای پذیرش این مطلب که فرزندان دلیر آذربایجان، مردان آینده ساز ایران و نهضت مشروطه خواهی ملت ایران خواهند بود.زمانی که شیران تبریز ستارخان، باقرخان، حسین خان باغبان وعلی مسیو وغیره برعلیه دشمنان داخلی مشروطه وقوای دولتی درخارج شهر به قیام برخواستند و پیروز گشتند آزادیخواهان گیلان واصفهان وخراسان به تبعیت از آنها به پا خواستند.بعد از مشروطیت وشهادت و بایکوت سران نهضت توسط حاکمان جدید تهران، سکوتی سنگین بر آذربایجان حاکم شد تا درپی شروع جنگ دوم و بازگشت فعالان دیروز و بلشویک های امروزی، دوباره تبریز و آذربایجان محفل اصلی حرکت های آزادی خواهی و این بار با تم جدایی طلبی شد. با تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان با حمایت نظامی و سیاسی روسها و شرایط اسفناک حکومت مرکزی، سران آن اعلام خودمختاری نموده و نسبت به تنظیم قوانین، پرچم و تمبر و رادیو و روزنامه اقدام کردند.اما حکومتی مبتنی برقوای نظامی بیگانه نتوانست درمیان مردم پایگاه مناسب خود را بیابد و حتی در بخش هایی درگیری بین قبایل آذری با نیروهای گروه مقابل صورت گرفت .

ماجرای گروه دموکرات به همان سادگی که شکل گرفته بود با همان سادگی و با دستور العمل سازمان امنیت شوروی جمع شد تا حاکمان تهران آن را به فتح سرزمین های آذربایجان نام گذارند. ولی دراصل فشارهای بین المللی و آمریکابه روسها، همچنین امتیاز وعده داده شده توسط قوام از نفت شمال، عاملین اصلی رها کردن فرقه دموکرات توسط روسها بود .-آذربایجان بعد از 21 آذر 25تحول ملموسی نداشت و دررخدادهای سال42 نیز نقشی بازی نکرد و درعرصه اقتصادی، تجار و صنعتگران خبره آذری هرروز بیشتر وبیشتر سهم خود را از بازارو اقتصاد ایران کسب می کردند.

-بازار و نقش آن در تحولات اجتماعی و سیاسی آذربایجان قبل و بعد از شورش 57 بسیار قابل لمس و تامل است. در سیستم اجتماعی جامعه آذربایجان روحانیون جایگاه خاصی دارا هستند و همین نقش همواره دراین ساختار حفظ شده و نقش محسوس این تفکر را می توان بعد از مرگ ناگهانی و احتمالا تخصصی آیت الله شریعتمداری وسپس آیت الله خویی مشاهده کرد. آذربایجان و بازار ( قلب تپنده آن ) فرمانده معنوی خویش را از دست داد چنانچه آذریها به صراحت در مذاکرات خصوصی خویش بیان می داشتند که علت تعلل آنها از ورود به فرآیندهای سیاسی واجتماعی و رها سازی موقعیت خود در اپوزوسیون، نداشتن سر است .

درتهران پایتخت فارسی زبان کشور نیز حوزه نفوذ آذریها از طریق شبکه دینی مذهبی در بازار بصورت گسترده ای گسترش یافته و امکان تفکیک بازار به آذری و غیر آذری میسر نیست .همین در هم تندیگی بازار و روحانیون تهران و تبریز عملا منجر به شورش سال 56 تبریز شد.اما بازهم تاریخ با اعمال قلم بعضی عوامل سعی کرد نشانی از کشته های شورش مذکور ندهد و تهران و کشته های میدان شهدای تهران فقط سمبل به اصطلاح انقلاب باشد .اما هرچه بود  تاثیر خیزش مردم در تبریز پایه گذار خیزش سایر شهرها  شد حکومت نظامی در اکثریت مراکز استانی و بعضی از شهرهای خاص برقرار گردید.تذکر: در ادامه سکولاریزم سایه نهاده بر جامعه دین زده ایران ، جوانان و روشنفکران آذری نیز حاضر به تبعیت از بزرگان و پیشینیان خود در زمینه اعطای امیتاز به روحانیون نیستند و خود را مبرا از هرگونه وابستگی به شیوخ آذری (حتی مخالفین سیستم حاکم) می دانند و داعیه سرگردگی خلق آذربایجان را به تنهایی به دوش می کشند.در فردای پیروزی تصمیمات 7 کشور صنعتی و در راس آن آمریکا برای جابجایی شاه، شرکای دینی و سیاسی انقلابیون تبریزی در تهران آنها را فراموش کرده و نه تنها سهمی را برای آنها قایل نشدند بلکه با خانه نشینی آیت الله شریعتمداری وتسویه خونین حزب خلق مسلمان ، بزرگترین تشکل مردم آذربایجان را نیز نابودکردند.در فردای حذف شریعتمداری و دستگیری گله ای اعضای حزب 3 میلیونی خلق مسلمان و تیرباران تعدادی، تبریزهنوز مشغول ترمیم زخم های خود بود که جنگ با عراق شروع شد و طبیعتا حکومت نوپا برای دفاع نیاز به نیروی نظامی داشت و کجا بهتر از آذربایجان که همیشه درگیر مبارزات وجنگ های مرزی بوده است.فرزندان رشید آذربایجان با قلبی شکسته و خاطراتی  تلخ از جفای وحشتناک مرکز نشین ها باز وقتیدفاع از خاک زرخیر ایران پیش آمدکرد کمر همت را بستند و از خون خود برای حفظ شرف و عزت ایران مایه گذاشتند.یادآوری :سهم رزمندگان آذری از غنایم بعد ازجنگ تنها استمرار فقر پیش از آن بود درصورتیکه سایر استانهای مرکزی کشور از نتایج توزیع ثروت در دوران 8 ساله بعد جنگ بهره ها بردند.

سیاست اقتصاد باز دوران 8 ساله رفسنجانی جامعه ایران را بیشتر به سمت مصرف گرایی و وابستگی به تولیدات خارجی سوق داد و بدین گونه  فرصت طلبان زمانی یافتند بتا با واردات بی حد وحصراقلام خارجی انتقام 20 ساله خود را ازجامعه و بوروژوازی ورشکسته بگیرد.دراین راستا کسب وکارهای کوچک و حتی صنایع بسیاری که در قبل شکل گرفته بودند ورشکست شدند و سیل بیکاران و کشاورزان خرده پا راهی شهرهای بزرگ وکوچک شدند و حاشیه نشینی فرزند این تغییر شکل اقتصادی بود و شورش گرسنگی نیز نتیجه مستقیم آن و نهایتا مهاجرینی که بیشترین سهم را از آذربایجان داشتند قربانی امیال این سرمایه داران و حامیان حکومتی آنها شدند.وقتی از آذربایجان و تحولات حاصل از حضور این نیروی سرشار در جامعه ایران صحبت می کنیم قطعا به پیش از تسویه حزب خلق مسلمان باید اشاره کرد.اگر بخواهیم  حضور پر رنگ مردم آذربایجان در انتخابات دوم خرداد 76 یا حضور دانشجویان دانشگاه آذرآبادگان در جریان جنبش دانشجویی سال 78 را به عنوان  سندحضور مردم آذربایجان ارایه کنیم باید اذغان داشت این حرکت ها هرچند قابل بررسی و ستایش هستند اما هیج کدام از این جریانات یا حتی پشتیبانی  محدود روزهای تاسوعا و عاشورای سال88 متاسفانه نشانه ای از حضور آذربایجان در چالش های سیاسی و اجتماعی ایران نیست زیرا این حرکتها بدون سازمان و تشکل گرایی بوده و معدود فعالیت های تشکیلاتی صورت گرفته در فردای حضور خاتمی مانند چاپ نشریات و  آغاز به کار حرکت ملی آذربایجان و تجمع سالیانه قلعه بابک و تجمع اعتراضی دریاچه تماما با نگاه قومی و نژادی بوده و بعضا شکلی ضد فارسی داشته است که به هیج وجه در راستای خواستگاه های آزادی وطن نیست.دراینجا به نقل قول از نظرات دو جریان فکری میانه رو و تند رو از جریانات سیاسی حاضر در آذربایجان می پردازم تا شناخت نسبی به تفکرات و انتظارات آذری ها برای خواننده صورت گیرد. "آذربایجان یک سال پیش از 22 بهمن 57 در 29 بهمن 56 انقلاب کرد و دیکتاتور را در تبریز به زانو کشید. بسیاری از نخبگان انقلابی در همه طیف های سیاسی، از مارکسیست ها و فدائیان تا مجاهدین خلق و از روحانیون تا ملیون، آذربایجانی بودند. در تمام دهه های سده 14، آذربایجان نخبه تولید می کرد و تهران مصرف می کرد. بعدها که انقلاب شد، آیت الله شریعمتداری مرجع تقلید آذربایجانی‌ها، در دل‌آزارترین شکل ممکن، خلع سلاح و حصر خانگی شد و سپس ناباوارانه درگذشت. حزب سه میلیون نفری آذربایجان نیز، با کشتن و پنهان کردن و حبس، متلاشی شد. سقوط شریعمتداری، سقوط آذربایجان بود. در جنگ هشت ساله نیز، بسیاری از سرداران نامدار جنگ، آذربایجانی بودند، به گواه همه مورخین تاریخ جنگ، آذربایجانی‌ها نقش بسیار مهم و بزرگی در دفاع از میهن داشتند. اکنون سر هر دهکده کوچکی در آذربایجان، مزار شهدای جنگ را به چشم می خوردتراکم شهدا، در دیگر مناطق، بجز شهرستان نجف آباد، به مراتب کمتر از آذربایجان است.جنگ تمام شد، عصر سازندگی شروع شد و دلارهای نفت به استان های مرکزی مانند تهران و اصفهان و کرمان سرازیر شد و آذربایجان در فقری مطلق فرو رفت. فرزندان آذربایجان راهی پایتخت شدند و به زاغه‌نشینی و کارگری مشغول شدند. برای اولین بار بعد از انقلاب، دولت رفسنجانی به روی مردم در اسلام شهر آتش گشود. این مردم، همان آذربایجانی‌های مهاجر بودند که به اوج فقر و بدبختی رسیده بودند. دولت زور و زرِ هاشمی به پایان رسید. مردم برای نه بزرگ به عالیجنابان، خاتمی را برگزیدند، آذربایجان نیز همچون دیگر مناطق به امید هوایی آزاد، خاتمی را برگزید؛ اما، در پروژه توسعه سیاسی خاتمی همگان جز آذربایجان تاحدی بهرمند شدند: ملی گریان، زنان، چپ‌ها، کانون نویسندگان نهضتی ها و ... تنها گروهی که مورد بی مهری و بی توجهی کامل قرارگرفت، آذربایجانی‌ها بودند. در دولت فارس‌گرای خاتمی، حتی یکبار حقوق قومی از جمله زبان مادری آذربایجانی‌ها مطرح نشد. در 18 تیر 78 تنها تبریز با تهران همراه شد. به گواه بسیاری از فعالان سیاسی از جمله احمد قابل، آنچه در تبریز روی داد، بسیار دهشتناک ‌تر از تهران بود، اما تحلیل‌ گران و نویسندگان فارس، تراژدی تبریز را فراموش کردند.در تمام این سالها علاوه بر بی‌مهری و بی‌توجهی و تبعیض فراوان به آذربایجان، فعالان و دانشجویان آذربایجان نیز، زیر شمشیر داموکلس، دستگیر و شکنجه می شدند. آذربایجان در قتل های زنجیره‌ای نیز، سهیم بود بزرگانی چون پروفسور زهتابی به تیغ قاتلان فروهرها کشته شدند اما رسانه های فارس زبان، این جنایات مشابه را بایکوت کردند."

جنبش سبز  وحرکت ملی آذربایجان : علي سليماني"  حركت ملي آذربايجان در فضاي باز سياسي دوران خاتمی با توجه به شرايط و محيط آذربايجان رشد نمود.اما ظهور آقاي مير حسين موسوي در صحنه سياسي اصلاحات و اعلام اين حركت به نام جنبش سبز در صحنه سياسي ايران دوران جديدي رابرای مردم آذربایجان پديد آورد.وزارت اطلاعات رژيم که  نفوذ و اعتبار جنبش سبز و آقاي موسوي در ميان توده هاي مردم را ملاحظه مي كرد، نه تنها علاقه نداشت كه مردم در انتخابات شركت كنند، بلكه مستقيما وارد صحنه شده مردم را به عدم شركت در انتخابات تشويق ميكرد و  بخصوص عدم توجه مناطق آذربايجان كه به هيچكدام از جناحها مايل نبودند راي دهند، خواست وزارت اطلاعات بود. چنانكه استانهاي آذربايجان شرقي، غربي، اردبيل و زنجان كمترين راي را به صندوقها ريخته بودند. سير حوادث بعدي نيز اين حقيقت را ثابت كرد. وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي با هدايايي به خانه فعالين حركت ملي در تبريز و اردبيل و ديگر شهرستانها رفته و از آنها مي خواهند كه در جنبش سبز شركت نكرده و از آنها پشتيباني نكنند. گرچه قريب به اتفاق اين دوستان كادوهاي وزارت اطلاعات را پس مي فرستند. "(علی سلیمانی درنا نیوز)اما آزاد گذاشتن پان تورکیست ها دقیقا در تبلیغات پیش از انتخابات سال 88 و وقایع بعد از آن و چشم پوشی آشکار برتوزیع گسترده شب نامه های چاپ تورکیه ، یکی دیگر از ترفندهای سپاه و اطلاعات بود.  فعالین آذری متاسفانه موفق نشده اند تا حرکت های ملی خود را سازماندهی نمایند و از این باب ، آسیب پذیری و تاثیر پذیری این حرکت افزایش یافته و ازهم گسیختگی حاصل آن شده است اما با توجه به پتانسیل و جایگاه این مجموعه نزد بخشی از مردم آذربایجان ، وزارت اطلاعات رژیم و سپاه هزینه بسیاری برای کنترل و سکوت آن در قبال مسایل سیاسی داخل ایران وتوازن قوا هزینه کرده است.اما دور نگه داشتن آذربایجان باتوان بالقوه چندین ده میلیونی و ویژگی های خاص آن از صحنه سیاسی کشورو سرگرم کردن مردم آن به بهانه هایی کوچک هم چنان توسط دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی ادامه دارد . اگر دستگیری آزادیخواه هان آذری حتی در رسانه های خارجی نمود کمتری پیدا می  کند اما متقابلا دستگیری طرفداران تجزیه و اصالت بخشی به خواست های پان تورکیسم توسط رژیم به راحتی امکان بیان می اید .هماهنگی لازم همواره صورت می پذیرد تا شعارهای ضد ایرانی توسط عوامل خاص در محیط های عمومی مانند ورزشگاه ها بیان شود و همواره راهی باشد برای سرگرمی خلق آذربایجان به حاشیه ها تا هرگز این نیروی لایزال به سوی سایر نقاط کشور و بالخص مراکز قدرت و مالی روی برنگرداند.

دولت سعی دارد از مردم آذربایجان مردمانی بی خاصیت ، تجزیه طلب و بی توجه به مشکلات کشور به نمایش بگذارد و متقابلا سایرین در حال توطئه و دشمنی با آذری ها نشان می دهد.کمتر از یک ماه  پیش (22 آذر) شاهد عملیات ژانگولرو مستهجن در ورزشگاه آزادی (بصورت مشترک توسط عوامل پان تورکیست و حامیان اطلاعاتی سپاه عاشورابودیم  و درمقابل دوربین ها پرچم ترکیه به احتزاز درآمد و شعارهایی درحد بی شعورترین تجزیه طلبان زیر دماغ سردار آجرلو سرداده شد.این درحالی است که از سال ها پیش مالکیت باشگاه تراکتورسازی در مدیریت سپاه بوده و اینک سپاه عاشورا مستقیما و بوسیله سردار آجرلو آن را مدیریت می کند.سال هاست که دانشمندان و نخبگان آذری با دستاوردهای شگرف خود جای در محیط های حتی علمی و دانشگاهی ندارند و شما اگر مبتکر تولید گازوییل (سوخت موتور دیزل ) از جلبک های دریاچه گمشده ارومیه و تولید آن با مشقات فراوان باشید و درجه دکترا از دانشگاه هم داشته باشی، بازمهم نیست و وسیله تمسخر و مضحکه پایتخت نشینان خواهی بود. چگونه است که تمامی منابع مالی هنگفت در بازار و صنعت متعلق به آذری هاست و بیشتر نخبه های داخلی و خارجی و بخش بزرگی از مدیران صنایع و آینده سازان از فرزندان آذربایجان هستند اما وقت تقسیم دولت و قدرت سیاسی و اعتبارات نفتی این قمی ها، مشهدی ها و اصفهانی ها و کرمانی ها هستند که پست ها را اشغال می کنند وجا برای مردان عمل و صاحبان فکر و اندیشه نیست و مردم آذربایجان بازهم باید با مشکلات اقتصادی دست وپنجه نرم کنند؟

نتیجه و جمع بندی :حاکمان تهران همواره در تلاش هستند تا اقوام ایرانی را درگیر مسایل حاشیه ای نمایند واز تجزیه طلبی گروه هایی از اقوام ایرانی ابایی ندارند .زیرا تمامیت ارضی ایران هیچ زمان برای این گروه (دشمنان آب وخاک و اقوام ایرانی ) مهم نبوده است بارها و بارها این را به تمامی دنیا نشان داده اند.اقوام ایرانی توسط حکومت دیکتاتوری دینی و با نگاه توتالیتر به منابع ایران، با سرکوب مداوم و به اسارت گرفتن تمامی اقوام و ملل ایرانی در چهاردیواری کشور، سعی در حکومتی طولانی تر دارد و برای این منظور همواره در تلاش برای ایجاد نفاق و جدایی مابین اقوام گرانقدر ایرانی است و هر دم با ابزاری مابین برادران عرب،کرد، لر، بلوچ، آذری، تورک، فارس، خراسانی و ترکمن اختلاف می سازد و تا همواره از اتحاد این تمامی ملت جلوگیری نماید.

بخش انتهائی و سخنرانی آخر این نشست را آقای  منصور سيفى عهده دار بودند که این مطلب در دو بخش زیر است:

 ۱- آموزش به زبان مادری و توصیفی از آن .

 ۲-چرایی اجرا نشدن آموزش به زبان مادری که در نوشتار های بعدی به آن خواهیم پرداخت. روز های اول مدرسه و چرای آموزش به زبان مادری؟

اولا ذکر این نکته را داشته باشیم که اغلب کودکان در آغازی ترین سطوح ابتدایی در اولین روز آموزش در کشور هایی همچون ایران  (دارای اقوام و ملل با زبانها فرهنگ ها  و قومیت های متفاوت) خودشان را در محیط فیزیکی جدید متفاوت تری احساس میکنند. اتاق کلاس جدید است. اغلب همکلاسی ها غریبه هستند. معلم و مدیر و مسئول مدرسه نیزغریبه هست. مورد دیگر که در این میان بیشتر برای کودکان غیر فارس قابل بحث است ساختار آموزشی موجود یعنی فارس محور در مدرسه است که کاملا غریب تر و بیشتر از بقیه موارد ذکر شده مورد نظر است.

در اینجا یک تغییر ناگهانی در زبان تعامل وجود دارد. از این رو موقعیت حاضر میتواند بسیار پیچیده تر شود. که البته رویه پیشرفت کودکان را تحت تاثیر قرار میدهد. در صورتیکه اگر آموزش با زبان مادری باشد مدرسه  میتواند کودکان را  یاری دهد تا هدایت محیط جدید را بدست گرفته و پلی بین یادگیری در مدرسه با تکیه بر تجربه ای که از خانه با خود آورده اند باشد. از این رو در نظر داشته باشیم که سیستم های آموزشی با استفاده از زبان خانه برای دانش آموزان،  به کودکان به احتمال زیاد در روند یادگیری که خواهان دست یابی به تعامل مطلوبی هستند کمک شایانی  میرسانند. آموزش به زبان مادری این امکان را میدهد تا دانش آموزان مهارت لازمه را داشته باشند. به آنها امکان میدهد تا پیشنهاد ارائه بدهند. سوال بکنند. جواب سوال ها را بدهند. و خلاقیت و ارتباط اجتماعی خود را با دانش جدید با اشتیاق هرچه بیشتر بیافزایند. به دانش آموزان اعتماد به نفس میدهد تا اثبات ظهور در شناسه فرهنگی خود را هر چه بهتر داشته باشند. چه اتفاقات دیگری رخ میدهد وقتیکه کودک به زبان غیر از زبان مادری تحصیل میکند؟ 

از موارد دیگری که میتوان اشاره ای بر آنها داشت ذکر مطالبی از قبیل موارد زیر است: هنگامیکه دانش آموزان مدرسه را با زبانی که هنوز برایشان جدید است آغاز میکنند شروع آموزش  به سویه تکیه بر معلم به عنوان منبع روی آور شده و به انفعال تقویت داده میشود. که این سویه سکوت را در کلاس درس حاکم میکند. در طرف مقابل سرکوب پتانسیل و آزادی بیان را سرعت میبخشد.  آزادی که کودکان بتوانند آزادانه به بیان دیدگاهشان بپردازند را در دانش آموزان سلب میکند. اشتیاق را کند کرده باعث منع خلاقیت شده و تجربه آموزش را از آموختن و یادگیری ناخوشایند می سازد.  

با این وجود به شخصه تاکید بر این باور دارم که نیاز به تحقیقات بیشتر در زمینه آموزش و ارائه پیشنهاداتی که رویه تحصیل را سهل کنند هست تا این روند با پیش روی بسیار روشن تر پا به عرصه حضور قدم بگذارد. خانواده اولین معلم کودک است. اعضای خانواده و والدین یک نقش بسیار مهم در رویه یادگیری کودک دارند. و این حقیقت که کودکان قبل از ورود به مدرسه و سیستم یادگیری، با تکیه بر والدین خود، آمادگی لازم را در بخش های زبانی، ادبیاتی ، علوم و ریاضیات به صورت پایه ای یاد گرفته اند غیر قابل چشم پوشی است و این امر با تکیه بر زبان مادری بوده و هست. یعنی اولین دایره آموزش با والدین و با زبان مادری است. بنابراین جهت پیشرفت یادگیری و آموختن کودکان ، مدارس باید با زبان خانه یا زبان مادری بوده باشد تا این بسط آموختن به صورت دایره وار گسترش یافته و ارتباط یادگیری در سطوح اولیه مدرسه با روز قبل از آن را قطع نکرده و وارد فاز غلط آموزشی که در جمهوری اسلامی ایران حاکم است نشود.متاسفانه با پاسخ منفی مسئول جلسه به پرسش آقای سیفی نسبت به میزان وقت باقیمانده، سخنان شیوای آقای سیفی ناتمام ماند ولی بنا به درخواست حضار، آقای مرادی از ایشان تقاضا نمود تا درجلسه ماه آیندۀ کانون نیز قبول مسئولیت نموده و یکی از سخنران آن نشست باشند.مدیر برنامه در ساعت 22 و45 دقیقه ضمن اعلام پایان جلسه ماهانه کمیته اقوام با تشکر از یکایک برنامه گذاران و حضار، ایام خوش و پر نشاطی را برای همگان آرزو کردند.

 

 

 

ابتدای صفحه | بازگشت

all rights reserved @ Bashariat