کانون دفاع از حقوق بشر در ایران

بر اساس قانون و مذهب حاکم زن به عنوان نصف انسان محسوب می گردد عملاً بسیاری از مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر نقض شده و زیر پا گذاشته می شود .

پیوند ها

منشور کانون و اعلامیه جهانی حقوق بشر

اطلاعیه و اعلامیه های کانون

شماره جدید بشریت

 

بایگانی  40   

امروز هواخوری آزاد شده ،عجب !!!؟   

 مینا بگوهی

گلها را هم میشود زندانی کرد.

حیاطی بطول و عرض 30 متردر 20 متر ، یک گوشه درخت انجیر تکیده و غمگین و اینطرف گلهای شمعدانی بی گل ، فقط برگ باقی مانده است. هوا سرد شده است بقول اخوان ثالث ،سقف آسمان هم کمی کوتاه شده است ، احساس سنگینی می کنی ، مثل بچه ای که در اتاقش چند روزی حبس شده است . و حالا در پارک رهایش کرده اند. سعی می کنی تند تند قدم برداری تا کمی احساس خستگی در عضلات پاهایت حس شود. و آفتاب تابان تاریک خواهد شد، و ستارگان رو به سیاهی خواهند رفت، وکوهها به حرکت خواهند آمد، و شتران آبستن آواره خواهند شد ، و حیوانات و پرندگان وحشی در آن قیامت محشور خواهند شد ، و دریاها شعله ور خواهند شد ، و هر کس به همنوع خود خواهد پیوست ، و آنگاه از دختران زنده بگور شده خواهند پرسید ،به کدامین گناه کشته شدند.

 این آجر و در وپنجره چقدر سخن در دل نهفته دارند ، و از زمان تولد این بنا چند صد شاید چند هزار نفر را بخود دیده اند ، که تک و تنها گوشه ای کز کرده اند و با خود سخن گفته اند.       

بند 269 زندان اوین که بنام آموزشگاه شهید کچوئی معروف است مهمترین بند زندان است. در این بند ده سالن وجود دارد . سالن یک (جوانان ) ، سالن دو (کارگری ) ، سالن سه ( سیاسی) ، سالن چهار (اشرار ) ، سالن پنج و شش ( مالی ) ، سالن هفت ، هشت ، نه ، ده مخصوص مواد مخدر است . و چیزی حدود 3000 زندانی بسر میبرند. آموزشگاه اوین ( 269 ) حدود 15 اتاق دارد ودر هر اتاق معمولأ 12 تا 18 نفر زندانی هستند که در 3 طبقه تخت  می خوابندو هر اتاق زیر نظر مسئول اتاق یا شهردار اتاق است. و اما اتاقی در بخش نگهبانی است که زندانیان در آنجا منتظر می مانند تا وسایل نقلیه- ماشین زندان و سربازان همراه آنان آماده شوند ، تا از آنجا به بیرون اعزام شوند. برای هر نوع خروجی از زندان ، زندانی از این اتاق حرکت می کند و این اتاق نقش مهمی در وضع زندان و فرهنگ زندان دارد. به دلیل اینکه جنب همین اتاق اعزام ، اعدامها صورت می گیرد ، گاهی به آن اتاق اعدام هم می گویند. در حاشیه کوهستان شمال غرب شهر تهران یکی از مهمترین و مخوف ترین زندانهای کشور قبل و بعد از انقلاب بنام زندان اوین در منطقه اوین قرار دارد.

 این زندان زیر نظر اداره زندانها و قوه قضائیه اداره میشود . و دارای بندهای 240 ( انفرادی و در بسته ) ، 269 ( آموزشگاه زندان اصلی اوین و دارای ( 10 سالن ) ، 209 ( زندان مربوط به وزارت اطلا عات ، 325 ( زندان مخصوص کارکنان دولت ، 350 ( زندان بند زنان )است. اما مجموعه چند سالن را بند می گویند. که مجموعه بندها زندان را تشکیل میدهد و هر بند زیر نظر یک مسئول یا زندانبان و یک گروه از زندانیان اداره میشود.                                         

بند 209: شامل حدودأ 80 سلول انفرادی و دو سالن عمومی و کوچک ، هر کدام حدودأ 30 نفر زندانی را جا میدهد. و سیستم اداره آن مستقل است. که زیر نظر وزارت اطلاعات است.                                             

بند 240: مخصوص زندانهای انفرادی است ، ساخت آن گویا پس از انقلاب است.

در چهار طبقه و در هر طبقه حدودأ 80 سلول انفرادی قرار دارد . در این بند زندانیان دادگاه ویژه روحانیت ( طبقه همکف ) ، زندانیان ویژه سیاسی و مجرمین خطرناک در حال بازجوئی ، همجنس بازها ، و دیوانگان نیز در بخشهای جداگانه نگهداری میشوند. بند 240 کاملا از سیستم زندان اوین مستقل است. اندازه سلولها حدودأ 170 سانتی متر در 3 متر است. سقف آن حدودأ 2.5  متر ارتفاع دارد.

در سلول توالت فرنگی و دستشوئی قرار دارد. و هر سلول با پنجره ای که از پشت آن فضای بیرون معلوم نیست از بیرون هوا میگیرد. و لوله زمخت و پهن به شکل یو ولی خوابیده که در حقیقت شوفاژ بی زاویه و بدون تیزی است.                                                                                                                           

بند 325: مخصوص کارکنان دولت با 5 اتاق و حیاط که در یک باغ است. زندانیان ویژه که نمی بایست تحت فشار باشند زندانی هستند. زندانیان مطبوعاتی و سیاسی و دولتی گاهی در این بند نگهداری میشوند.                         

بند زنان ( نسوان ) :

محل نگهداری زندانیان زن که به کلمه نسوان مصطلح است ( کلمه عربی است ). وقتی در سالن زندانیان مرد آدم فروشی و خبر چینی زیاد باشد ، می گویند سالن شده بند نسوان.                                            

درمانگاه زندان : بهداری کوچکی در محل زندان که زندانیان بیمارجهت انجام آزمایشات ، جراحی های کوچک ، معاینه بیماریهای مختلف ، حتی دندانپزشکی در آنجا درمان میشوند که اغلب به علت عدم وجود پزشک ، زندانی به بیرون از زندان جهت مداوا اعزام میشوند.

انفرادی ( در بسته ): به سلولی که در آن یک یا چند زندانی نگهداری میشوند و در آن بسته باشد گفته میشود. مجازاتی است که اکثرأ برای تنبیه کسانی که دست به خلاف در زندان میزنند ، مانند قاچاق یا درگیری ، گاهی اوقات در ابتدای ورود زندانی و در دوران بازجوئی نیز او را به در بسته میفرستند. 

زیر هشت: محل نگهبانی ، محل افسر نگهبان ، این اصطلاح از زندان قصر گرفته شده است. زیر هشت در زندان قصر محلی پائین تقاطع هشت سالن زندان قصر بود که آنجا افسر نگهبان و کنترل زندان میباشند. سالن اعدام: سالنی است که در سقف آن لوله ای فلزی کار گذاشته شده است. زندانیان اعدامی به آنجا برده و اعدام میشوند. یک اتاق خالی است و یک چهارپایه برای زیر پای اعدامی. در زندان قصر ظاهرأ سکوی اعدام به حالت کشوئی است و با فشار دکمه زیر پای زندانی خالی میشود.سلول: اتاق کوچکی که در آن یک یا چند زندانی زندگی می کنند. سلول انفرادی اتاقیست در حدود 2 متر در 3 متر ، با دستشوئی و توالت فلزی ، زندانی با پتوهائی که به عنوان زیر انداز و روانداز و بالش استفاده میکند در آنجا نگهداری میشود. در سلول انفرادی بسته است و فقط هنگام دادن غذا و بیرون رفتن از زندان باز میشود. و در هر در یک دریچه برای کنترل زندانی و یک پنجره که فقط هوا را جابجا میکند. سلول انفرادی که ظاهرأ استفاذه نمیشود ، به ابعاد 50 در 80 در 120 سانتیمتر جائی که زندانی هم روحأ و هم جسمأ تحت فشار است. لباس زندان شامل شلواری به فرم پیژاما با پارچه نرم و نازک و کشدار، پیراهن دکمه دار و گشاد به رنگ خاکستری که آرم سازمان زندانهای کشور بصورت مخصوص وجود دارد. طبق آئین نامه 91 زندان ، زندانی مجبور است در محوطه زندان و رفت و آمد به یبرون زندان از لباس ( لباس دولتی ) استفاده کند. ولی در داخل سالن الزام نیست.زندانیان عادی ( لباس خاکستری ) ، زندانیان بند 209 اطلاعاتی ( آبی راه راه ). برای زندانیان عادی لباس زندان با پارچه سفید و آرم چاپ شده سازمان زندانهای کشور نیز استفاده میشود.

ملاقاتهای زندان ، به ( زنانه ، مردانه ، شرعی ، عاطفی و ویژه تقسیم میشوند. سالنهای 60 و61 در مدیریت زندان بوجود آمده که زندانی میتواند با همسرش رابطه جنسی داشته باشد. به این نوع ملاقات ( ملاقات شرعی ) گفته میشود. البته زندانی با وقت قبلی به مدت 2 تا 3 ساعت در اتاق تنها می ماند. که در آن از بیرون قفل میشود. نام دیگر این ملاقات ویژه است. ملاقاتهائی که در آن مردان خانواده زندانی به ملاقات او می آیند ، بند مردانه میگویند. و ملاقاتهائی که در آن خانواده زندانی پول برای او نمی آورند به ملاقاتهای عاطفی   معروف است. و ملاقاتهای زندان معمولأ یک هفته مردانه است، یک هفته زنانه. ملاقاتهای زنانه ملاقاتهائیست که ملاقات کنندگان زن مانند همسر، خواهر ، دختران زندانی در سالن ملاقات حضوری جمعی حاضر میشوند. یک باشگاه که شبیه کارخانه است ، حدود 200 متر، یک تشک دارد ، وسائل ورزشی باستانی ، میل و کباده ، و تخته شنا و وسائل بادی بیلدینگ ، میز پینگ پنگ و غیره. کهنه و قدیمی رنگ و رو رفته و مستعمل

تجاوز مضاعف بيت رهبرى به حق راى مردم ايران

سعید رسولی

با رو شدن دست توطئه گران در بيت رهبرى آنها حالا مجبورند پرده دوم نمايش بيرون كشيدن مهره خود از صندوق هاى آرا را احتمالا با دست رو بازى كنند. شايد به همين دليل است كه كسانى كه نامشان با اختناق و طالبانيسم و چماق و پنجه بوكس و چاقو ضامن دار گره خورده، نظير عشرت شايق و الله كرم و حزب الله و انصار و آيت الله خزئلى و مصباح يزدى و بسيج در صحنه آفتابى شده و علنا دارند از احمدى نژاد حمايت مى كنند. 

اخیرا چهار روزنامه كه اقدام به انتشار نامه كروبى به خامنه اى كرده بودند به دستور مرتضوى توقيف شدند. خامنه اى در همان پاسخ شفاهى به كروبى كه در نامه سرگشاده كروبى شرح داده شد گفته بود كه "اجازه بحران سازى نمى دهم"، و بنابراين بديهى بود كه سلاخ سرشناس مطبوعات - مرتضوى - را به سروقت روزنامه هايى بفرستد كه مى خواستند خوانندگان خود را در جريان نامه اى قرار دهند كه در آن به دخالت فرزند خامنه اى در انتخابات و تقلب و دست كارى در آرا اشاره شده بود. پس از اين نامه و واكنش تند خامنه اى و كارگزارانش در دادستانى تهران، ترديدها در باره نقش شبه كودتاگرانه اى كه دستگاه تحت اراده خامنه اى براى بيرون آوردن مهره دست آموز خود - احمدى نژاد - از صندوق هاى راى ايفا كرد بشدت كاهش يافته است. گيجى و ناباورى اوليه شكست خوردگان با شروع اعتراض از سوى كروبى و روشن كردن ابعادى از تقلبات انتخاباتى در قبل، حين و پس از دادن آرا برطرف شد و جاى خود را به بيانيه هاى خشماگين و هشداردهنده نسبت به آمر اصلى اين توطئه، يعنى خامنه اى داد. با اين حال مجموعه خبرهاى امروز حاكى از آن است كه ابتكار عمل همچنان در دست سازماندگان تقلب انتخاباتى مانده است. آنها از يك سو بسرعت دهان مطبوعات را بستند، از سوى ديگر با وعده بررسى تصادفى 100 صندوق راى در چهار شهر تلاش كردند تا اعتراض به تقلب انتخاباتى را به همان كانالى بكشانند كه خامنه اى در پاسخ شفاهى خود به كروبى مى خواست: اعتراض قانونى و بررسى قانونى! در حالى كه همين يك هفته مانده به دور دوم انتخابات اگر خر راى سازان متقلب از پل توطئه بگذرد، با توجه به سابقه اين ها هيچ بعيد نيست كه بعدا معترضان را دستگير و به جرم تشويش اذهان عمومى به زندان بياندازند. بويژه اين كه برخى خبرها از زمينه چينى براى ايراد فشار بر كروبى و تعرض و دست اندازى به منزل وى حكايت دارد. براى توطئه گران راى ساز چنانچه از محتواى پاسخ خامنه اى به كروبى مى توان دريافت، در درجه اول مهم اين بود كه در برابر تقلب گسترده و راى سازى هايشان هيچ صدايى از درون نظام بلند نشود. آنها از وقتى كه نتوانستند جلوى چنين صدايى را بگيرند، ديگر بلند شدن صداى اعتراض نامزدهاى شكست خورده نيست كه برايشان اهميت دارد، جلوگيرى از رسيدن صداى اين اعتراض به كسانى است كه به آرايشان خيانت كرده اند. بستن روزنامه ها در همين جهت صورت گرفته است. وانگهى با رو شدن دست توطئه گران در بيت رهبرى آنها حالا مجبورند پرده دوم نمايش بيرون كشيدن مهره خود از صندوق هاى آرا را احتمالا با دست رو بازى كنند. شايد به همين دليل است كه كسانى كه نامشان با اختناق و طالبانيسم و چماق و پنجه بوكس و چاقو ضامن دار گره خورده، نظير عشرت شايق و الله كرم و حزب الله و انصار و آيت الله خزئلى و مصباح يزدى و بسيج در صحنه آفتابى شده و علنا دارند از احمدى نژاد حمايت مى كنند. بيرون كشيدن احمدى نژاد حزب اللهى به قيمت تخلفات گسترده انتخاباتى و راى سازى ها و سرقت آراى ساير نامزدها از صندوق هاى راى يك رسوايى كامل و يك توهين آشكار دستگاه ولايى در حق آن بخش از مردم ايران بود كه در انتخابات شركت كردند! آنهايى كه اين رسوايى را به جان خريده اند، اگر با اعتراض گسترده اى روبرو نشوند كه كل بساط بازى شان را در هم بريزد، هيچ بعيد نيست در دور دوم هم به همان شيوه دور اول احمدى نژاد را به عنوان آبدارچى دستگاه ولايى و مهره گوش به فرمان "آقا" از صندوق ها بيرون بكشند.  در حقيقت در شرايطى كه دو رقيب اصلى باقى مانده انتخابات يكى تا مغز استخوان فاسد و رانت خوار و بدنام است، ديگرى يك نسخه كپى از ملاعمر، (حاكم فرارى طالبان) تلاش براى خنثى كردن توطئه و تقلب انتخاباتى دستگاه ولايت براى يك دست كردن حاكميت نمى تواند متوجه حمايت از رفسنجانى باشد. سازمان مجاهدين انقلاب اسلامى و جبهه مشاركت كه چنين طرحى را به اجرا گذاشته اند و سعى كرده اند آن را با پر رنگ كردن "خطر فاشيسم" توجيه كنند، در حقيقت شكافى را كه در انتخابات ميان تحريميان و طرفداران شركت به سود معين بسيار فعال شد، همچنان باز و فعال نگه مى دارند و از اين طريق عملا براى باند راى سازان در بيت رهبرى فرصت مى خرند تا خرشان از پل بگذرد. در مقابل، آنها به نظر مى رسد كه بر باد سرمايه گذارى كرده اند. آنها با پناه بردن زير عباى رفسنجانى در مرحله دوم حداكثر اميدشان منطقا فقط مى تواند اين باشد كه "پدرخوانده" گردن كلفت تر و دانه درشت تر از كسى مثل كروبى است و با آراى او نمى توانند مانند آراى كروبى در دور اول معامله كنند و اگر بكنند، جواب دندان شكن خواهند گرفت. به عبارت ديگر پشت تلاش براى كشاندن معترضان به تقلب انتخاباتى به حمايت از رفسنجانى منطقا تنها مى تواند توهم به قدرت بازدارندگى رفسنجانى خوابيده باشد! زيرا همه داستان هاى سرهم بندى شده در باره جبهه ضد تحجر مشروط به اين است كه با آراى رفسنجانى مانند آراى كروبى معامله نشود. در واقع مساله اصلى دور دوم انتخابات اين نيست كه چه تعداد را مى توانند پشت رفسنجانى بكشند، اين است كه چه قدرت حقيقى و واقعى براى جلوگيرى از بيرون كشيدن احمدى نژاد از صندوق ها در دور دوم در دست دارند؟ و اگر واقعا چنين قدرتى دارند چرا آن را همين حالا به كار نمى گيرند؟

و چرا جز يك اعتراض ولرم در بيانيه رفسنجانى نسبت به سرقت آراى كروبى كه آن هم در وجه غالب هدفش جذب آراى راى دهندگان به كروبى مى بايست تلقى شود، هيچ اشاره اى كه بتواند روشن كند رفسنجانى و حاميانش چطور مى خواهند جلوى تقلب در دوم دوم را بگيرند وجود ندارد؟

البته بايد تصريح كرد كه هنوز گيحى در ميان اين جريانات پايان نيافته است و مثلا در حالى كه جبهه مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب اولى با لحن شرمسارانه و دومى با صراحت خواستار بسيج همگانى براى حمايت از رفسنجانى شده اند، ستاد انتخاباتى معين امروز خواستار تعويق مرحله دوم انتخابات تا رسيدگى به شكايات شده است و نهضت آزادى موتلف جبهه مشاركت در دور اول انتخابات، آمدن به خيابان و اعتراض به تقلبات انتخاباتى را مطرح كرده است.

دستگاه ولايت تا چهل و هشت مانده به زمان اجراى طرحش، نامزدهايى را وارد صحنه كرده بود كه در برابر مردم قاشق قاشق "ندامت" مى خورند! آنها كه كارشان بگير و ببند و شلاق زنى در زندان هاى زير زمينى بود، با كت و شلوار روشن و لبخند مليح كنار دختران زيبا و "كم حجاب" ( "بدحجاب سابق") عكس انتخاباتى مى انداختند تا بگويند اين نظام از گذشته خود غلط كرده و نمى خواهد مثل گذشته سخت گير و وحشى باشد؛ آنها كه پرونده رانت خوارى نيم ميلياردى داشتند و در ساخت برنامه هاى هويت عليه دگرانديشان فعال بودند، مدعى شدند كه "هواى تازه" به سرشان زده و مقابله با آقازاده ها و رانت خواران و دفاع از آزادى بيان و انديشه را مطرح مى كردند تا بگويند كه ديگر مثل گذشته دزد و قاچاقچى و توطئه گر نيستند. همه اين بساط معركه گيرى كانديداها عملا معنايش اين بود كه نظام دارد ملاقه ملاقه در پيشگاه ملت "عذرخواهى" مى خورد، (*) بعد ناگهان چهل و هشت مانده به انتخابات يك فرد عتيقه انديش و يك ملاعمر عضو جوخه ترورهاى رژيم در خارج از كشور كه مهم ترين ابتكارش در دوره شهردارى تهران طرح "درخشان" تبديل سراسر تهران به گورستان كشته شده گان جنگ ايران و عراق بوده را با تقلب ودست كارى در آرا به ملت مى چپانند! اصل انتخابات در نظام جمهورى اسلامى يك تجاوز به حق راى عمومى است. تقلب سازماندهى شده از بيت رهبرى در انتخابات اخير در واقع يك تجاوز مضاعف به حق راى مردم است. به همين دليل شايسته است مردم در برابر آن اعتراض كنند تا اين گستاخى كودتاچيان منفور بى پاسخ نماند. هر چند در اين ميان هيچ اتكايى به نيروهايى نمى توان داشت كه در هشت سال اخير آنقدر مورد تجاوزاتى از اين دست قرار گرفته اند كه به آن عادت كرده اند (و خودشان هم از اين تجازات هر جا توانسته اند سازمان داده اند!!) و به ميدان انتخاب كثيف آنها ميان مار و عقرب نمى توان وارد شد. شايد در لحظه حاضر و يا بعد از دور دوم نمايش انتخابات، اعتراض وسيع و گسترده از پائين به تقلب انتخاباتى بر اساس دفاع از حق انتخاب و تامين شرايط آزادى انتخابات در ايران، شكاف ميان تحريم گران و بخشى از شركت كنندگان دور اول انتخابات را كاهش دهد و نيروى كافى براى واداشتن مافياى سياسى - نظامى به عقب نشينى تدارك كند، شايد هم نه، و پاسخ مردم به دستگاه آبروباخته راى سازان شكل ديگرى به خود بگيرد، اما كشاندن مردم به انتخاب ميان مار و عقرب (ميان رفسنجانى و احمدى نژاد) در شرايط كنونى حاصلى جز تبليغ اين توهم ندارد كه گويا هسته اصلى قدرت درايران از طريق اين جبهه گيرى به سود يكى از دو نامزد انتخاباتي، قابليت اصلاح دارد. اين درست در حالى است كه همه كائنات سياسى ايران و از جمله همين توطئه آخر بيت رهبرى در سازماندهى گسترده تقلب انتخاباتى داد مى زند كه چنين اصلاحى يك سراب است. و اين در حقيقت نمايش نوعى عقب نشينى بود از طرف رژيم براى كشاندن مردم به پاى صندوق هاى راى. و به كارگيرى نوعى ادبيات سياسى بود؛ كه در ميان محافظه كاران چندان مسبوق به سابقه نبود. در حالى كه مردم ندامت واقعى و عقب نشينى حقيقى را مى خواهند، نه نمايشى و توطئه آميز را، و بر تغيير زبان سياسي؛ چنانچه آن را مقدمه تغيير واقعى ببينند، دست رد نمى زنند. همچنان كه آن بخش از "اپوزيسيونى" كه چهره هاى زيباى دختران جوان در كنار نامزدها را با فحاشى به اين دختران پاسخ داد، عملا هم موضع سياه ترين گروههاى محافظه كار نظير كيهان و جمهورى اسلامى شد و همان صفاتى را در حق اين جوانان به كار برد كه معمولا كيهان و جمهورى اسلامى به كار مى برند.

 

گزارش تصویری از آخیم

 

گزارشی تصویری از تظاهرات اعضای کانون دفاع از حقوق بشر در ایران – شاخه فردن در رابطه به حمایت از اعتصاب غذائی زندانیان سیاسی و عقیدتی و اعلام تحریم انتخابات به دلیل نقض ماده 21 اعلامیه جهانی حقوق بشر و درخواست آزادی بی قید و شرط زندانیان عقیدتی و سیاسی

 

 

زن؟ و اسلام

کسری بیجاری

اگر بخواهیم روی تبعیضات بی موردمان پا گذاشته و کمی منطقی فکر کنیم و برای یک لحظه فراموش کنیم که مسلمان زاده هستیم ، آنگاه به خیلی از روابط بین اسلام و فرهنگ عربی پی خواهیم برد.

 حتی میتوان گفت که در بعضی موارد دقیقأ اسلام خود فرهنگ تازی و آئین و روش زندگی اعراب در هزاران سال پیش است. یکی از دهها مواردی که گواهی این مدعا است ، موقعیت زنان در اسلام است . که بکرات مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است .

 آری همیشه در اسلام زنان مورد حقارت قرار گرفته و بشر درجه دو بشمار می آیند . اگر به آئین اعراب در گذشته نگاهی بیندازیم متوجه زندگی ذلت بار زنان میشویم ، که این ذ لت و خواری تا بدآنجا بوده که به زنده بگور کردن دخترها می انجامیده. در آن زمان زنان جزء دارائی مردان بشمار می آمدند. بنحوی که تعداد زنان هر شیخ عرب بیانگر موقعیت وی در اجتماع خود بوده ، و به همین خاطر در اسلام تعداد زوجات رایج و معمولی است. چرا که این خصیصه جزئی از آئین اعراب است. در جنگها حتی زنان را بعنوان غنائم جنگی بشمار می آوردند. و تنها بهائی که به زن داده میشد ، فرمانبری از مرد ، تولید مثل و نگهداری از بچه ها و وسیله ای برای رفع نیاز جنسی مردان بوده و هست ( سوره بقره آیه 223 ) به این معنی است « که زنان شما کشت شمایند ، و در هر جای کشت خود میتوانید وارد شوید ». آیا تاکنون از خود سؤال کرده اید ، که چرا دیه یک زن نصف یک مرد است؟

چرا شهادت یک مرد در دادگاه دو برابر شهادت یک زن است؟

و هزاران چرای دیگر، و همه این قوانین نشأت گرفته از شیوه زندگی اعراب در زمان جاهلیت است و بصورت انفکاک ناپذیری با اسلام در آمیخته اند.  

حتی هم اکنون در قرن 21 مردان به تبعیت از قرآن این اختیار را دارند تا در صورت نافرمانی زن از تنبیه بدنی استفاده کنند ( سوره نسإ آیه 34 ). یعنی اگر زن شما در مقام نافرمانی و سرکشی بر آمد ، نخست او را پند دهید و اگر به راه نیامد از همخوابی محرومش کنید و اگر باز هم تسلیم نشد و اطاعت نکرد او رابزنید.

 یکی دیگر از مواردی که شایان ذکر است خصیصه شهوت رانی و هوس بازی مردان عرب است که بهای زیادی در اسلام بدان داده شده. ( آیه 52 سوره احزاب ) یعنی ؛ لازم نیست در همبستر شدن با زنان خود نوبت را رعایت کنید ، هر کدام را خواستی ، نزد خود بخوان و هر یک را خواستی کنار بگذار ، برای تو ایرادی نیست ، آزادی و اختیار مطلق در ترک آنها داری و برای آنها نیز این ترتیب بهتر است.

خداوند به حقیقت آرزوهای شما واقف است. این پدیده امروز کاملأ واضح و آشکار است ، در مقابل دیدگان همه ما وجود دارد که حاکمان فعلی چگونه زن ایرانی را مجبور به پیروی از قوانین و فرهنگ هزاران سال پیش اعراب می کنند و او را تنها به جرم زن بودن مجبوربه حمل کوله باری سنگین مملو از زور وسرکوب و عناوینی چون حجاب ، عفت و نجابت و ارزشهای والای اسلامی و........ غیره.

در پایان لازم بذکر است بگویم که من نه عرب هستیم و نه دوست دارم قوانین وحشیانه اسلامی را بکول بکشیم. زیرا طبق قوانین حقوق بشر تمام انسانها با هم برابر هستند چه زن چه مرد ،

وجود مقام ولایت فقیه ، بهترین تکیه گاه غارتگران و جنایتگران

رخشنده خسروی

سردار ذوالقدر، جانشين فرمانده كل سپاه پاسداران روز دوشنبه در سخنانى در گردهمايى كاركنان ستاد مشترك سپاه پاسداران در تشريح سياست هاى آمريكا در قبال رژيم اسلامى گفته است:

"يكى از اهداف استراتژيك آمريكايي‌ها در حركت خاورميانه‌اى خود، مقابله با جمهورى اسلامى ايران است اما آمريكايي‌ها به اين نتيجه رسيده‌اند كه تحقق اهدافشان در ايران، راه حل نظامى ندارد. از اين رو تنها راه براى سرنگونى جمهورى اسلامى را، جنگ نرم با استفاده از سه تاكتيك دكترين مهار، نبرد رسانه‌اى و ساماندهى نافرمانى مدنى مي‌دانند و با تصويب بودجه براى كمك به احزاب و تشكل‌هاى سياسى طرفدار آمريكا وسازمان‌هاى غيردولتى و صنفى در ايران، درصدد ايجاد تنش‌هاى داخلي، اعتراض‌ها و تحريك قوميت‌ها هستند."

سردار ذوالقدر در ادامه گفته است كه "مساله ايران در صدر مسايل سياست خارجى آمريكا قرار دارد و مي‌خواهند به خيال خام خود با استفاده از طرح فروپاشى اتحادجماهير شوروى يا به اصطلاح انقلاب‌هاى رنگين در اوكراين، قرقيزستان و گرجستان، ايران را با چالش و مشكل رو به رو كنند."

اين كه طرح آمريكايى ها براى ايران "خام" است يا "پخته" بماند، كه قطعا خودشان بهتر مى دانند اما جناب سردار در برشمارى تاكتيك هاى مورد نظر آمريكا يك عامل بسيار مهم و اساسى در موفقيت طرح آنها را بكلى از قلم انداخته است و آن عامل وجود نظام جمهورى اسلامى است. جانشين فرمانده سپاه در توضيح نحوه مقابله با طرح آمريكا حرف هاى رهبر نظام را تكرار كرده است؛ حرف هايى كه وقتى جوهرش را عريان بيان كنى به تقريب چنين است:

 اندكى به مردم رشوه مى دهيم و از ميزان فقر و گرسنگى كم مى كنيم و همزمان هر كس را كه دهان به اعتراض گشود سركوب مى كنيم؛ شكاف و دوگانگى و دودسته گى در داخل حكومت را مى بنديم و يك دستش مى كنيم و از اين طريق جلوى آمريكا را مى گيريم.

همه اين ها اما خواب و خيال است. سردار ذوالقدر اگر چه حالا براى آمريكا شاخ و شانه مى كشد، اما همين حالا مسلما حاضر نخواهد بود از عوايد هنگفت قاچاق كالا از دهها اسكله خصوصى وابسته به نيروهاى مسلح در جنوب كشور بگذرد.

جمهورى اسلامى نظامى است انگلى كه نفس موجوديتش با صنعت محورى و كار و توليد در تعارض است. جمهورى اسلامى از نظر اقتصادى عبارت است از مجموعه اى از باندهاى غارتگر و مافيايى و رانت خوار كه هر كدام بر گوشه اى از كشور چنگ انداخته اند. نه رهبر جمهورى اسلامى نه دست پرورده هاى پاسدارش كه از مبارزه با مفاسد اقتصادى و مقابله با فقر و فساد دم مى زنند، هيچ كدام جرات اين كه نقد حرف بزنند ندارند.

آيا مى خواهند بگويند كه هيات موتلفه اسلامى از هزاران صندوق اخاذى كه در سراسر ايران راه انداخته، دست برخواهد داشت؟

آيا مى خواهند بگويند كه پول نفت را كه حالا سران نظام پشت سر مردم بين آقازاده ها و حكومتى ها تقسيم مى كنند طور ديگرى تقسيم خواهند كرد و ديگر ميلياردها دلار از بيت المال را به جيب آخوندها و مرتجعان حوزه هاى عليمه نخواهند ريخت؟

آيا مى خواهند بگويند كه از بنياد مستضعفان كه ملك خصوصى رهبر است به نفع مردم ماليات خواهند گرفت؟

آيا مى خواهند بگويند كه امپراطورى نيمه خصوصى واعظ طبسى در خطه خراسان را جمع مى كنند؟

آيا عوايد هزاران امامزاده و فروش هزاران قطعه زمين وقفى در سراسر ايران را بين مردم پخش مى كنند؟

آيا مى خواهند بگويند كه بساط اليگارشى مالى خاندان رفسنجانى را كه مانند غده سرطانى بخش هاى بزرگى از صنايع و معادن و نفت و پتروشيمى ايران را در اختيار خود دارد جمع خواهند كرد؟

آيا مى خواهند بگويند بساط قاچاق و دلالى و احتكار و نظام آقازادگي، و رشوه خوارى كه به شيوه زيست طبقه سياسى حكومتى تبديل شده و از مقامات لشكرى و كشورى و نظامى و روحانى دانه درشت گرفته تا مقامات منطقه اى و محلى همه و همه را به صورت شبكه هاى تو درتوى فساد مالى سياه و خاكسترى درآورده را مى خواهند برچينند؟ و اگر نمى خواهند هيچ كدام از اين ها را انجام دهند - كه طبعا نه مى خواهند و نه مى توانند - پس مبارزه با فسادشان معنايى ندارد جز گوشمالى آفتابه دزدها و شلاق زنى قربانيان نظام و اعدام آدم هاى سيه روزگارى كه به خاطر قاچاق دو كيلو برنج و يك پيت نفت در مناطق مرزى گلوله مى خورند و جان خود را از دست مى دهند.

سردار پاسدار ذوالقدر خيال مى كند كه رژيم با رشوه دادن به مردم و بهتر كردن وضع معیشتى آنها باضافه سرمايه گذارى روى ترويج خرافات مذهبى مى تواند به اندازه كافى گوشت دم توپ براى مقابله با ماجراجويى نظامى آمريكا بر عليه ايران و يا يك باصطلاح انقلاب مخملى فراهم كند.

او در حالى مرتكب اين خيالبافى است كه جلوى چشمش دارد مى بيند كه شهوت قدرت و تكيه زدن به كرسى رياست جمهورى همراهان "اصولگرا"يش را چنين به جان هم انداخته است. مگر لشكر آخوندهاى حكومتى و فرماندهان و آقازاده ها و مديران فاسد دستگاه فاسد و متورم دولتى و هزينه هاى نجومى نهادهاى انتصابى وابسته به دستگاه ولايى چيزى براى خزانه مملكت باقى گذاشته است كه بخواهند به عنوان رشوه بين مردم پخش كنند؟

اين حكومت كه حق طبيعى و دستمزد معلم و كارگر و پرستار را نمى دهد و مى گويد "نداريم!" چطور مى خواهد به مردم رشوه بدهد؟در سه ماه اخير معلمان حق التدريس چهار بار جلوى مجلس تحصن كرده اند، پرستاران دو سال است وعده شنيده اند اما پولى به آنها نرسيده است، سقف حقوق كارگران را 122 هزار تومان در ماه تعيين كرده اند كه معنايش فقط و فقط اين است كه كارگر از گرسنگى بايد دست و پا دراز كند و بميرد؛ و روزى نيست كه در اين گوشه و آن گوشه كشور گروههاى محروم و مزدبگير در اعتراض به عدم پرداخت حقوق ها تظاهرات و تجمع و تحصن و اعتصاب به پا نكنند و اينجا و آنجا با هجوم نيروى انتظامى ضرب و شتم نشوند. در اين سفره بزرگ غارت كه رژيم اسلامى در سراسر ايران پهن كرده مگر چيزى باقى گذاشته اند كه بخواهند به مردم رشوه بدهند؟

بايد به جناب سردار ذوالقدر گفت: نه جناب! شما و دوستان شما همان قاچاقچيان حرفه اى هستيد كه به خاطر عوايد قاچاق فرودگاه خمينى با كاميون نظامى فرودگاه را بستيد! آب از سر شما و رهبرتان و نظامتان گذشته است و يك جاى سالم در نظام شما باقى نمانده است كه بتوانيد روى آن تكيه كنيد.

تكيه گاه اصلى شما، زندان ها و شكنجه گاههاى مخفى دادستان مرتضوى است؛ سازمان اطلاعات موازى است؛ انحصار شوم بر جريان اطلاعات و كنترل فاشيستى بر رسانه هاست.

 درست همين فقرات و مشابهات آنهاست كه شما را به بهترين متحد سياست آمريكا در ايران تبديل مى كند؛ چنانكه سياست بوش بدون وجود صدام حسين در عراق امكان اجرا شدن نداشت.

آدام آرلى سخنگوى كاخ سفيد شما تبهكاران اصلاح ناپذير را با انگشت نشان مى دهد و با علم به نفرت عميق جامعه ايران از شما و رهبرتان به جوان ايرانى مى گويد:

بيايد از ما پول بگيريد اين ها را برداريد! شما فقط خيال مى كنيد كه سياست آمريكا در ايران نفوذ ندارد! تا زمانى كه نظام شما برقرار است و وبلاگ نويس به خاطر وبلاگش شكنجه مى شود، نويسنده و شاعر حق تشكيل جلسه مشورتى ندارد، نهادها و تشكل هاى صنفى مستقل ممنوع است، زبان مطبوعات بسته است، آزادى جرم است و عدالت هر روز سنگسار مى شود، تا زمانى كه نظام شما برقرار است و شكنجه و اعدام و قتل عام مى كنيد و ثروت ملى ايران را به جيب هاى گشادتان مى ريزيد، شما سردار ذوالقدر و رهبر شما بهترين متحدان شكنجه گران ابوغريب و گوانتامو هستيد. نظام جمهورى اسلامى و سياست هايش جاده آسفالته براى سياست آمريكاست.

جناب سردار ذوالقدر !

نقش خودتان را در اجراى طرح هاى آمريكا در ايران دست كم نگيريد كه شما بهترين اميد و تكيه گاه بيگانه گان  غارتگر هستيد؛ چرا كه شما و رژيم تان خود به اندازه آن غارتگران بيگانه، از مردم و نيازها و مطالباتشان بيگانه و با آن دشمن هستيد.

فروش سئوالات کنکورهم لکه  ننگ دیگری بر دامن رژیم

 

بالاخره پس از ماهها تلاش والدین در اثبات زد وبند دست اندرکاران رژیم  در رابطه با فروش سئوالات کنکور رژیم را مجبورکرد تا دادگاهی فرمایشی را برای جلوگیری از اعتراض عمومی به نمایش گذارد  ، هر چند نتیجه این دادگاهها از پیش مشخص است و چون همیشه یکی ، دو نفر زیر دستان را به عنوان مجرم معرفی کرده و با جریمه نقدی ویا زندان مسئله را تمام کرده و پس از فراموش شدن ، عفو رهبری نصیب شده و آقایان مجرم دوباره به کار شرفتمندانه خویش باز خواهند گشت و گستاخانه تر از پیش به جنایات خود ادامه خواهند داد .

اما هیچگاه مسئولان و مجرمان اصلی بعلت وابستگی های درباری و یا شریک کردن آقایان معصوم در درآمد حاصله دم به تله نخواهند داد .

 آیا این شرم آور نیست که دانش آموزان معصومی که سالها بطور شبانه روزی تلاش کرده و تمامی هم وغم خود را قبولی در دانشگاه دانسته و موفقیت در آن را بمثابه خوشبختی تلقی کرده و نیمی از بهترین دوران زندگی را در پای بدست آوردن آن هزینه کرده اند ، اینگونه ناجوانمردانه بخاطر پول سرشکسته گشته و حاصل تلاش سالها جوانی آنان از بین رود. واقعا که تصور این جنایت دل هر انسانی را بدرد میآورد .

 

والدینی که خود دارای فرزندان پشت کنکور مانده هستند می دانند که آنقدر فشار این جنایت بزرگ است که محصل را به دیوانگی می کشاند  . مشکل اصلی وقتی نمایان می شود که بدانیم این جنایت نه مربوط به کنکور اخیر است بلکه سالها است که این خرید و فروشها ادامه داشته و نه تنها سئوالات کنکور بلکه قبولی در رشته ها را با پرداخت چند میلیون معامله میکنند .

هرساله عده زیادی که از ماجرا خبر دار میشوند اعتراض کرده و به این سو و انسو نامه نگاری میکنند . اما این شکایات بی نتیجه مانده و رژیم حاضر نمی شود قبول کند که این کار انجام شده .

اما قضیه کنکور اخیر آنقدر علنی بوده و درصد قابل توجهی از شرکت کنندگان از قبل سئوالات را خریده و در اختیار داشتند که دیگر جز اعتراف رژیم به وقوع این جنایت چاره دیگری وجود نداشته و بالاخره آنانرا مجبور به اعتراف این زدو بند نمود.

کشوری که فاقد صاحب است باید هم اینگونه اتفاقات نه یکبار بلکه مکررا در همه زمینه ها اعم از رشوه خواریها ، زد وبندها و ...

در آن وقوع یابد . چه کسی می تواند سالها نتیجه زحمت دانش آموزی که خود را درون یک اتاق حبس کرده و به امید قبولی در دانشگاه و تامین آینده خویش تلاش نموده است جبران کند ؟

تمامی راهها چه از نظر تفریحی و چه بلحاظ موفقیت و ساختن آینده بر روی جوانان ما بسته شده . در دوران نوجوانی و جوانی بجای لذت بردن و غنیمت شمردن این ایام و تفریحات سالم می بایست تمامی هم وغم خود را به درس خواندن جهت  موفقیت در دانشگاه  صرف کرده و هیچ لذتی  از ایام جوانی خود نبرده و چون ماشینی در شب و روز در حال حفضیاتی که اکثرا نه بدرد دنیا خورده و نه بدرد آخرت  باشند  تا مگر به امید ورود به دانشگاه راهی برای موفقیت یابند !و دست اخر هم عده ای بی وجدان اینگونه با فروش سئوالات حق آنان را تضییع  نمایند !

کانون مدافعان حقوق بشر طی بیانیه ای ، رد صلاحیت کاندیداهای ریاست جمهوری از سوی شورای نگهبان هیچ توجیه قانونی ندارد.

مژگان آزاد

کانون مدافعان حقوق بشر طی بیانیه ای رد صلاحیت کانداهای ریاست جمهوری از سوی شورای نگهبان را دارای توجیه قانونی ندانست .

به گزارش گروه دریافت خبر خبرگزاری دانشجویان ایران ، در بیانیه ای  کانون مدافعان حقوق بشر درباره انتخابات آمده است به استناد اصول 19 ، 20 ، 22 ، 23 ، 36 ، 37 ، 62 ، 99 قانون اساسی و مواد 1،2، 7،18، 21 اعلامیه جهانی حقوق بشر هیچ کس نمیتواند مردم را از انتخاب کردن و انتخاب شدن محروم نماید .

 به استناد مواد فوق انتخابات صحیح باید حداقل واجد 7 مشخصه اصلی باشد. با رای مستقیم و مخفی و آزادانه مردم انجام شده و ادواری و سالم و رقابتی و قانونی باشد.این کانون نظارت استصوابی شورای نگهبان را فاقد مشروعیت قانونی و حقوقی دانسته و موضوع نظارت  و استصوابی را منحصر به امور حسبیه خوانده و تسری آن به سایر موارد از جمله انتخابات که از مهمتریت حقوق سیاسی و اجتماعی مردم بوده را دارای هیچ پایگاه قانونی ندانسته و تاکید کرده است که وظیفه شورای نگهبان در امر انتخابات صرف نظارت بوده و تجاوز از این حدود ورود به دخالت های اجرائی است که مطلقا فاقد وجاهت قانونی است .

شورای نگهبان میتواند در صورت مشاهده تخلف آنرا با ذکر دلائل به مراجع قانونی صالح اعلام کند.

در این بیانیه عنوان شده است وظیفه شورای نگهبان نظارت بر انتخابات بوده و نه انتخاب شوندگان ، هرگونه اظهار نظر در مورد صلاحیت انتخاب شوندگان از ناحیه شورای نگهبان ، تجاوز از قانون و ... لذا رد صلاحیت کاندیداهای ریاست جمهوری از طرف شورای نگهبان هیچ توجیه قانونی ندارد.

این بیانیه اظهارات رئیس قوه قضائیه در خصوص اعمال خلاف دادسرا و ضابطان دادگستری و همچنین سخنگوی قوه قضائیه و رئیس دادگستری استان تهران در مورد تخلف و مسامحه قضات و اینکه بعضی از وبلاک نویس ها حتی مرتکب قصور نشده بودند و نیز نقش چند رای توسط دیوان عالی کشور را حکایتی از آنچه در سالهای گذشته به مبارزان راه آزادی تحمیل شده ، خوانده است .

کانون مدافعان حقوق بشر در اعلامیه اش اعلام کرده است که رجاع واثق دارند اگر کلیه تصمیمات خلاف قانونی که توسط بعضی از مراجع قضائی صادر شده در مرجعی مستقل مورد بررسی مجدد قرار گیرد قطعا سرنوشتی جز احکام فوق نخواهد یافت .

 لذا از ریاست قوه قضائیه مصرا آزادی کلیه زندانیان سیاسی و مطبوعاتی و تنها وبلاک نویس زندانی مجتبی سمیع نژاد و دلجوئی و جبران خسارت از آنان را خواستار شده است .

 

برگشت