|
کانون دفاع از حقوق بشر در ایران |
|
گزارش مجمع عمومی آگوست کانون دفاع از حقوق بشر در ایران نصرالله رزمجوئی آیرملوئی مجمع عمومی کانون دفاع از حقوق بشر در تاریخ 07.08.2005 در ساعت 14.30 بعدازظهردرمحل لاگرهاوس برمن به ریاست خانم رخشنده خسروشاهرودی برگزار گردید.ابتدا ایشان ضمن خوش آمد گویی از هیت رئیسه خواستند که گزارش کارهای انجام شده را طی ماه اخیربه اطلاع اعضا برسانند.آقای شفائی مواردی را به اطلاع حاضرین رساندند که خلاصه صحبت و گزارش عملکرد هیئت رئیسه ارائه شده در مجمع عمومی آگوست توسط آقای شفائی اتفاقات مهم مهرماه1- کشتارزندانیان سیاسی در سال 1367 بدستورخمینی بعد از نوشیدن جام زهرو حمله مجاهدین بداخل کشور(حمله مرصاد بقول جمهوری وحمله فروغ جاودان بقول مجاهدین)2- سالروز مشروطه3- سالروز کشته شدن شاهپور بختیار4- کشته شدن فریدون فرخزاد در 56 سالگی5- سالروز زدن بمب اتمی به هیروشیما در ژاپن درسال1945 درست60 سال قبلمسائل داخلی کانون1- استعفای آقای کورش مسیب و انتخاب نفر جدید برای این مسئولیت2- انتخاب2 نفربرای هر کمیته به عنوان مسئول و جانشین گویای فعالتر شدن کمیته ها باید باشداما متأسفانه همچنان دوستان متوجه نحوه همکاری نیستند.توضیح برای مسئولین کمیته ها، ضرورت تشکیل یک جلسه با هیئت رئیسه و مسئولین کمیته ها و همچنین ضرورت تشکیل یک جلسه ویژه هیئت رئیسه با مسئولین مناطق و یا مسئولین مناطق و کمیته ها همزمان را ایجاب می کند.3- دوستان باید دقت کنند که صرف پرداخت حق عضویت آنان را شامل حقوقی غیر معمول نمیکند . بطور مثال یکی از اعضای کانون مدعی شد که من از شهر هانوفرتأئیدیه را بردارم و خدمت ایشان در شهر دیگری مثل ... ببرم.4- اعلام پناهندگی جدید از اعضا کانون حدود 8 نفر درهانوفر و مونستر5- قبولی سه نفراز اعضای کانون، خانم شهروز و سپیده کاویانی و آقای محمد خزینه دارلو6- قبولی دیگر، آقای سعید رسولی7- گرفتن فرمهای مخصوص برای ثبت نام جلسات و تظاهرات که لازم است فرمها رامرتبأ کامل کنید تا در زمان مراجعه به وکیل دچار مشکل نشوید.8- حکم صادره در خصوص کانون مربوط به دادگاه فرزین بصورت یک مورد قانونی و اجرائی برای دادگاه های آلمان در آمده است.صدور اطلاعیه ها1- در مورد وقایع مهاباد به فارسی و انگلیسی2- در مورداعدام دونوجوان به آلمانی و انگلیسی3- در خصوص مرحوم قاسملوبه انگلیسی و فارسی4-در خصوص گنجی به انگلیسی5- منوچهر محمدی6- گزارش ماهانه تیرماه7- گزارش سالیانه دانشجویان از تیرماه 83 الی تیر ماه 84 به فارسیلازم به توضیح است که در مورد ترجمه ها آقای سومر کرامت و ابوالقاسم محمدی همکاری کردند.برگزاری جلسه شروع کار شاخه لُرالدنبورگ به همت آقایان رئیسی فرد ، رضی و پدران در الدنبورگ. ترجمه به زبان آلمانی اساسنامه جدید کانون توسط آقای محمدی و سومر کرامت نشر اساسنامه جدید کانون و تکمیل سایت بشریت ( ماهنامه، اساسنامه، مقالات و........). شرکت در پنج جلسه پالتاک با همکاران و تهیه آئین نامه کاری فعالین اروپا وآمریکای شمالی . سپس از مسئول روابط عمومی آقای کورش عیار خواسته شد که گزارش عملکرد کمیته مذکور را به اطلاع برساند، ایشان نیز مواردی از فعالیت این کمیته را به اطلاع عموم رسانیدند. گزارش کمیته زنان نیز توسط خانم خسروشاهرودی داده شد، ایشان در مورد عدم شرکت بموقع تمام افراد گلایه داشتند، لذا به پیشنهاد هیت رئیسه قرار شد مِنبعد چنانچه عضوی اکتیو نباشد با اخطار کتبی از عضویت آن کمیته اخراج گردد.سپس آقای متین عضو هیت رئیسه کانون پیشنهاداتی در مورد هماهنگی بیشتر اعضای کانون ارائه دادند، و از اعضا خواستند قویترعمل کرده و قول دادند بارمالی آن را کانون تقبل نماید، سپس در مورد ارسال بموقع هزینه ها و دریافت های نمایندگی ها تأکید نمودند. ایشان همچنین پیشنهاد نمودند که گزارش عملکرد سی ماهه اخیر کانون به کمک اعضا تهیه و چاپ و نشر گردد. خانم فرزانه بیگی نیزعملکرد روابط عمومی کانون را به اطلاع مجمع رسانیدند، ودر مورد سرکشی به هایم ها گزارش دادند.خانم سحر متین مدیر مسئول نشریه بشریت در مورد چهل و یکمین نشریه بشریت توضیحاتی دادند و از همکاری آقای شفائی و سیادت تشکر نمودند. ایشان جهت کمک به هزینه نشریه اعلام کردند، که چنانچه اعضا بیش از یک مقاله در ماه داشته باشند، با پرداخت پنج اُیرو در نشریه چاپ می گردد.بعد ازاستراحت، آقای قاسم محمدی در مورد تلاش ایران برای دستیابی به انرژی اتمی و اخبار مربوطه گزارش دادند. همچنین در مورد درخواست سفیران سه کشور اروپایی جهت آزادی گنجی، تظاهرات مردم مهاباد ودرگیری وکشته وزخمی شدن مردم اطلاعاتی در اختیار جمع گذاشتند. آقای رضا داوری نیزاَهَم اخبار ماه گذشته را قرائت کردند، اهم اخبار راجه به فشار بر اکبر گنجی، دستگیری ابوالفتاح سلطانی وکیل گنجی وتهدید شیرین عبادی و همچنین در مورد پروژه انرژی اتمی ایران بود.آقای سلیمی همچنین در مورد درگیریهای بوجود آمده در کردستان و سعی رژیم بر ایجاد خفقان در کردستان توضیحات مفصلی دادند.خانم خسروشاهرودی نیز مقاله ای مفصل در مورد سرگذشت لیلا مافی و خطر اعدام وی قرائت کردند.آقای شفاهی در مورد نامه وزیرامور خارجه کانادا به ایران و در خواست تغییر روش ایران صحبت کردند.1- قرارشد جهت تعیین عضو جدید هیئت رئیسه در ماه آینده در کنگره (سپتامبر) رأی گیری بعمل آید و دعوت نامه ای جهت شرکت تمامی اعضا و نمایندگی ها ارسال گردد.2- مسئولین مناطق ومسئولین کمیته مرکزی با هیت رئیسه اولین یکشنبه سپتامبرساعت 11 صبح جلسه هماهنگی خواهند داشت.3- دعوت عمومی جهت گزارش سی ماه کانون وجلسه پرسش وپاسخ بعمل آید .آقای حسین رضی اشعاری از شاملو بمناسبت شهدای اخیر کردستان را بشرح زیر دکلمه کردندبا اعتراض موکد به سرکوب و کشتار و نسل کشی نطام ضد بشری جمهوری اسلامی و با یاد شهدای کردستان و خوزستان که خون پاکشان توسط این رژیم ستمگر "بر سنگفرش" خیابانها ریخته شد ، با هم شعر "بر سنگفرش" احمد شاملو شاعر مبارزی که جمهوری اسلامی حتی پس از مرگش هم از او واهمه دارد و چندی پیش سالروزش در نهایت سادگی و سکوت برگزار شد می خوانم حسبن رضی "بر سنگفرش" یاران ناشناخته ام چون اختران سوخته چندان به خمک تیره فرو ریختندی که گفتی دیگر زمین همیشه شبی بی ستاره ماند. آنگاه من که بودم جغد سکوت لانه تاریک درد خویش چنگ ز هم گسیخته زه را یک سو نهادم فانوس بر گرفته به معبر در آمدم گشتم میان کوچه مردم این بانگ با لبم سر افشانم "آهای "از پشت شیشه ها به خیابان نظر کنید! "خون را به سنگفرش ببینید!... "اینخون صبحگاه است گوئی به سنگفرش "کاینگونه میتپد دل خورشید "در قطره های آن..." □ بادی شتابناک گذر کرد بر خفتگان خاک افکند آشیانه متروک زاغ را از شاخه برهنه انجیر پیر باغ... "ـ خورشید زنده است در این شب سیا[که سیاهی روسیا تا قندرون کینه بخاید از پای تا به سر همه جانش شده دهن] آهنگ پر صلابت تپش قلب خورشید را من روشن تر پر خشم تر پر ضربه تر شنیده ام از پیش... از پشت شیشه ها به خیابان نظر کنید! از پشت شیشه ها به خیابان نظر کنید! از پشت شیشه ها به خیابان نظر کنید!..." □ نو برگ های خورشید بر پیچک کنار در باغ کهنه رست. فانوس های شوخ ستاره آویخت بر رواق گذرگاه آفتاب...
من بازگشتم از راه جانم همه امید قلبم همه تپش
جنگ زهم گسیخته زه را زه بستم پای دریچه بنشستم وز نغمه ئی که خواندم پر شور جام لبان سرو شهیدان کوچه را با نوشخند فتح شکستم "آهای ! این خون صبحگاه است گوئی به سنگفرش کاینگونه می تپد دل خورشید در قطره های آن... از پشت شیشه ها به خیابان نظر کنید خون را به سنگفرش ببینید! خون را به سنگفرش ببنید! خون را به سنگفرش...." اولین سخنران آقای بودند که در مورد بندهای 10،9،8 منشورجهانی حقوق بشر صحبت کردند. دومین سخنران آقای شفاهی در مورد حقوق ملیتها بطور مبسوط صحبت نمودند،و برارزش نهادن به حقوق تک تک انسانها بطور تساوی، خارج از محدودیت قومیتها تأکید کردند.مسئول کنگره آینده: مسئولین اخبار: آقای محمدی وخانم آزاد وآقای رضی، وسخنرانان: آقایان داوری، شفائی و انتخاب شدند.صورت جلسه عمومی مردادماه کانون دفاع از حقوق بشر در ایران ـــ شاخه فردن تنظیم : محسن سمیعی جلسه در تاریخ 9 آگوست در ساعت 20 در شهر آخیم در دفتر شاخه فردن تشکیل شد . ابتدا آقای سمیعی مسئول جلسه پس از خیر مقدم به حاضرین از فعالیتهای ماه گذشته هیئت رئیسه که شرکت در تظاهرات درشهر بن مقابل سازمان ملل برای پشتیبانی از مردم کردستان وهمچنین شرکت در فراخوان کانون در شهر برمن که این تظاهرات به خاطر : 1ـ اعتراض به انتخاب نمایشی ریاست جمهوری و تقلبات صورت گرفته در آن . 2ـ اعتراض به شرایط بد و غیر انسانی زندانیان سیاسی و عدم توجه به اعتصاب غذای آنان . 3ـ اعتراض به دستگیری و شکنجه و کشتن مردم بیگناه کردستان و وقایع اسف بار مهاباد . 4ـ اعتراض به کشتار زندانیان سیاسی درتابستان خونین سال 1367 صحبت نمودند . سپس از خانم پرستو جلالی دعوت نمودند که نسبت به اخبار ویژه ماه گذشته در ایران صحبت نمایند. که اهم اخبار ایشان در مورد درگیریهای کردستان و اعتصاب غذای زندانیان عقیدتی سیاسی از جمله آقای گنجی و محمدی و ... بود . سپس آقای بشیری مسئول روابط عمومی از سرکشی به هایمهای منطقه صحبت کردند در ادامه جلسه آقای سمیعی 5 ماده 15 تا 20 از اعلامیه جهانی حقوق بشر را قرائت و با وضعیت ایران فعلی مقاسه نمودند .
در ادامه جلسه آقای سمیعی در مورد درگیریهای اخیر در اکثر شهرهای کردستان ومبارزه مردم و دستگیریهای وسیع و شکنجه مردم ونقطه نظرها و حمایت حزب دمکرات کردستان ایران از این خیزش سخنان جامع و کاملی بیان فرمودند. در بخش سخنرانی خانم پرستو جلالی در مورد وبا و مسئل مردم ایران صحبت نمودند که خلاصه آن بشرح زیر می باشد وبا خيلی عيب ها دارد، از جمله اين که آدم را می کشد! اما هر عيبی در جمهوری اسلامی می تواند حسنی هم داشته باشد! مثلا وبا باعث ارزانی ميوه شده و آنها که نه پرتقال زمستانی را به خواب می ديدند و نه هلوی تابستانی را، امسال دلی از عزا در آوردند و خودشان را بستند به ميوه. دليلش خيلی ساده است: آنها که دستشان به دهانشان می رسد از ترس وبا، ميوه نمی خورند. ميوه گوشت و ماهی نيست که بگذارند در فريزز و چند ماه ديگر که تب وبا عرق کرد در بيآورند و بفروشند. اگر روی گاری و يا در مغازه بماند خراب می شود و بايد ريخت توی جوی آب. ميدان تره بار هم که محل نگهداری ميوه نيست. به اين ترتيب قيمت ميوه فقير پسند شده است و بيش از همه در خراسان. ماجرا به اينجا خاتمه نيافته، چرا که خريداران بزرگ ميوه، ابر وبا را فوت کرده اند به سمت روستاها و باغداران و صيفی کاران. "غلام نجات" يكی از باغداران و كشاورزان خراسان به خبرگزاری ايلنا گفته است: بازاريابان قيمت خربزه را نسبت به سال گذشته 70 درصد كاهش دادهاند. يک عضو هيات نظارت بر تشكلهای غيردولتی نير درخراسان به همين خبرگزاری گفت:امسال بسياری از جوانان برای رفع بيكاری، كشاورزی را بصورت اجاره كاری در پيش گرفتند و به كشت خربزه و گوجه روی آوردهاند كه وضعيت كنونی بازار محصولات كشاورزی بسيار نا اميد كننده شده است و باعث اعتراض آنان شده است. فاجعه ورشكستگی كشاورزان و باغداران كمتر از وبا نيست. احتمال ابتلا بيماری وبا بيشتر در سبزيجات و محصولات آلوده به آب فاضلاب ديده شده، اما کشاورزی منطقه (رشتخوار) با آب چاههای كشاورزی شهرستان که سالم است پرورش يافته، وبا تاكنون در هيچ نقطه شهرستان ديده يا گزارش نشده است. و در ادامه آقای محسن سمیعی در خصوص وضعیت مشارکت و حضور اجرائی احمدی نژاد (رئیس جمهور منتصب) در جنایات رژیم اسلامی را تشریح نموده که چکیده آن به شرح زیر می باشد . به هنگامه ی نمايش انتخابات دور نهم رياست جمهوری و پس از اَن، گفته و شايع شد که آقای احمدی نژاد يک تروريست عامل است و در کشتار دگرانديشان نقش داشته است. همکاری نزديک ايشان با سپاه پاسداران و بسيچ، شرکت در گروگان گيری در سفارت امريکا، شرکت در کشتارهای سال ۶۰، شرکت در قتل زنده ياد دکتر کاظم سامي، مشارکت در کشتارهای سال ۶۷، دست داشتن در کشتاردگرانديشان در خارج کشور به ويژه قتل دکتر قاسملو و يارانش، و مشارکت در قتل های زنجيره ای نمونه هائی از اين گفته ها و شايعات هستند. تمامی موارد فوق به استثنای همکاری نزديک با سپاه و بسيج، از سوی اَقای احمدی نژاد و سخنگويانش کذب محض و تبليغات امپرياليستی و صهيونيستی خوانده شد. به گمان من نيز تا پيش از معرفی کابينه ی ايشان ادعای اَقای احمدی نژاد و سخنگويانش مبنی بر غيرواقعی بودن برخی شايعات می توانست درست باشد، چرا که مدعيان هيچگونه دليل قانع کننده و سند معتبر و محکمه پسندی در مورد اتهاماتی که به ايشان می زديم، نداشتيم. برخی ازاسنادی که نشان می دادند اَقای احمدی نژاد به خاطر تير خلاص زدن مورد تفقد فلاحيان قرار گرفته بود، تقلبی و ساختگی بودند. بهمين خاطر اندک اندک بسياری از گفته ها و شايعات فوق- لااقل برای من و چند تن از دوستانم - به زير سئوال کشيده می شدند. ترديد در مورد برخی گفته ها و شايعات فوق در حال تقويت شدن بود تا هنگام که جناب رئيس جمهور کابينه نظامی - امنيتی اش را معرفی کرد. اَقای احمدی نژاد کابينه ای تقريبا" از طيف "مدرسه حقاني"، يعنی اَموزشگاه تروريست پروری که به دست فيلسوفان خشونت پرستی چون مصباح يزدی بنيان گذاشته شده است، بر گزيدند. اقدامی که حکايت از رابطه ی نزديک ايشان با اين" طيف" دارد. اَقای احمدی نژاد مصطفی پورمحمدی را به عنوان وزير کشور انتخاب کرده اند، وزيری که پرونده ی جناياتش با اتکا به دلائل مکتوب و شواهد زنده از بندرعباس تا اوين تهران و کشتارهای سال ۶۷ قد کشيده است، و سپس در مقام معاون متهم و مجرمی همچون فلاحيان نيز درقتل های زنجيره ای و کشتار دگرانديشان در خارج کشور ايفای وظيفه کرده است.اَقای احمدی نژاد، محسنی اژه ای را در مقام وزارت اطلا عات و امنيت نشانده است، وزيری که متهم به دست داشتن در کشتارهای سال ۶۷ و قتل های زنجيره ای ست، قاضی شرعی که يار و مشاوری چون حسينيان دارد، اَخوندی که خود اعتراف کرده است قاتل است. ايشان منوچهر متکی، متهم به سازمان دهی ی کشتار مخالفين جمهوری اسلامی و دگرانديشان در خارج کشور، به ويژه در ترکيه و قبرس و عراق را به عنوان وزير امور خارجه خود برگزيده اند، و به صفار هرندی يار و همکار اَقای حسين شريعتمداری – گرداننده ی محفل کيهان ـ پست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سپرده اند و... به راستی همين چند قلم جنس کافی نيست به سادگی از کنار برخى گفته ها و شايعاتی که در باره ی سوابق اَقای احمدی نژاد است، نگذريم و مکث، دقت و پيگيری بيشتری را طلب کنيم؟ در پایان مقرر شد که آقای جلالی بعنوان مسئول جلسه آینده وآقایان ناصر بشیری و امیر نیلچیان مسئول اخبار باشند . جلسه در ساعت 23 خاتمه یافت . آپارتاید جنسی سعید بروجردی آذر در دنیائی زندگی می کنیم که بشریت هر روزه گامهای بسیاری در جهت رفاه و آسایش بر میدارد.در جهانی سیرمی کنیم که حصارهای جاهلیت یکی پس از دیگری فرو می ریزد وهمه سر چشمه از مساوات و برابری است بشریت با اینکه مصائب مختلف را تجربه کرده و تاوان زیادی در جهت تکامل پرداخته و می پردازد برای اینکه بتواند به خواسته درونی خود برسد جهانی را ترسیم میکند که در آن حق برابری و مساوات رعایت شود. ما قطاری را در ذهن خود ترسیم می کنیم که این قطار در حال حرکت است و از ایستگاههای مختلف میگذرد و ذهن بشریت مسافر این قطار است و هر ایستگاهی رهائی از یک بند است با اینکه این قطار تمدن حرکت می کند تنها مسافرانی در این قطار وجود ندارند ذهن جهل و نادان جامعه روحانیت است.
در سده اخیر هر گاه ملت ایران برای آزادی و یک جامعه مدنی حرکت نمودند.روحانیت از نا آگاهی عده ای از مردم عامی سود برده و حرکتهای مردمی را تغییر دادند و مانعی در جهت حرکت از تکاملهای اجتماعی را بوجود آوردند و هیچگاه نتوانسته و نخواسته اند که مردم تحولی اساسی در باورهای دیرینه خود انجام دهند. روحانیت نا آگاه نیروی مضاعف هستند که فشارهای روحی بر خانواده های ایرانی را فراهم می کنند و همیشه جامعه را به بربریت می کشانند. در چنین اوضاع و احوالی زن ایرانی این مادران حال و آینده همیشه مورد تهاجم روحانیت قرار دارند و از حقوق برابر محروم هستند واین نابرابری از همان ابتدا تولد فرزند دختر به چشم می خورد و اندک تغییراتی که در این دهه های اخیر ملاحظه می گردد. اول مبارزه ی مبنی که در داخل کشور توسط سازمانهای بوجود آمده از طرف بانوان ایرانی و فشار بر جامعه مردمسالاری ایران است که مستقیما طرز تفکر مردمسالاری از طرف روحانیت از طریق منابر و مساجد اینگونه تفکر در داخل مردان ایرانی است که زیشه آن بعد از هجوم اعراب به ایران مستقیما یک آپارتای جنسی را در ایران بوجود آوردند.بنابراین اگر زنان ایرانی بخواهند از این دام مهلک نجات پیدا نمایند و این تفکر نابخرادانه را پشت سر نهند احتیاج به زمان زیادی است و کار فرهنگی بسیاری مورد احتیاج است. به امید روزی که نیروهای دمکراتیک با کارهای فرهنگی که در پیش دارند زنان ایرانی را از بندرسته مشاهده نماییم. زنان ایرانی و کابوس طلاق شکی نیست که کانون خانواده از مقدس ترین کانونهای اجتماعی بشمار میرود . شخصیت فرزندان در این کانون شکل گرفته شده و اخلاق و رفتارهای هر اجتماعی بر پایه خلق و خوی خانواده های ان اجتماع شکل می گیرد . هر اجتماعی که به کانون خانواده ارج و ارزش قائل باشد و از ان حمایت نماید به میزان بها و ارزش دادن به ان از اجتماع سالمتری بر خوردار خواهد شد . جرائم و جنایات موجود در هر اجتماعی بیشتر به دست افرادی به وقوع می پیوندد که از کانون خانواده بی بهره بوده و یا دارای نابسامانیهای خانوادگی بوده اند . اما علیرغم این اهمیت و وجوب حفظ خانواده بعضا شرایطی مهیا می شود که ادامه حفظ کانون خانواده میسر نبوده و همسران مجبور به جدائی و یا طلاق می شوند . این مسئله بخصوص در خانواده های تازه تشکیل شده درصد بیشتری اتفاق میافتد ، زیرا که بعضا زوجهای جوان بدون شناخت کافی و کامل با یکدیگر ازدواج کرده و پس از یک مرحله کوتاه متوجه می شوند که تفاوتهای بینشی و اخلاقی آنها بحدی زیاد است که قادر به ادامه زندگی با یکدیگر نیستند . این پدیده یعنی عدم شناخت زوجها از یکدیگر در کشورهای اسلامی بویزه کشور ما بدلایل معذ ورات مذهبی و همچنین معذ ورات سنتی جایگاه بیشتری دارد .
به بیان دیگر در صد زیادی از پسران و دخترانی که در کشور ما با یکدیگر ازدواج می کنند فاقد شناخت کافی از همدیگر برای ایجاد یک خانواده دائمی هستند . هر چند که این مسئله در جای خود قابل انتقاد می باشد و عقل و شرع این عدم شناخت را نمی پسندد ولی متاسفانه واقعیت جامعه چنین است . آمار عدم شناخت کافی زوجین از همدیگر شاید به بیش از هشتاد در صد برسد بویژه در شهر های بزرگ با توجه به گرفتاریهای روزانه و عدم وابستگی های فامیلی و عدم ارتباط همسایگان ، این درصد بیشتر نیز می شود . حاصل این عدم شناخت کافی زوجین جدائی و طلاق است و یا تحمل و اصطلاحا سوختن و ساختن . نکته ای که مسئله را پیچیده تر و مبهم تر می کند عدم صداقت و راستگوئی زوجین در ابتدای آشنائی و ازدواج است . چنانچه زوجین با صداقت بوده و خصوصیاتی اخلاقی خود را بی هیچ ملاحظه ای در اختیار یکدیگر می گذاشتند و همانطور که دین نیز توصیه نموده اطرافیان در مقام مشاوره کاملا با صداقت و صحت اطلاعات میدادند کار به جدائی و طلاق نمی کشید . ریا و ریاکاری ، دروغ و کلک زدن و ظاهر سازی که متاسفانه در کشور ما بخصوص در دوران پس از انقلاب یعنی در دوران رزیم اخوندی نهادینه شده موجب گردیده که هر کس تبدیل به دو شخصیت متفاوت شده و افراد عموما از خود بیگانه شده و شخصیت ظاهر انها نه تنها هماهنگی با شخصیت درون انها نداشته بلکه کاملا متضاد باشد . این پدیده یعنی تزویر و ریا نتیجه عدم آزادی در اجتماع بوده و میوه تلخ استبداد و فشار حکومت ترور و وحشت است . وقتیکه شخص حتی در انتخاب نوع لباس آزاد نبوده ، در اظهار عقیده وبروز عواطف و احساسات خود می بایست تابع جو بیرون بوده و حق هیچ نوع اظهار نظر خود را نداشته باشد، بدیهی است زمینه تزویر و ریاکاری در فرد بوجود امده و سپس ملکه ذهن آنها شده و لذا در همه شئونات زندگی این تزویر و ریاکاری دخالت داشته باشد . زوجها عمدتا بجای اظهار عقاید و سلیقه های شخصی خود به یکدیگر سعی میکنند سخنی موافق سلیقه های یکدیگر بیابند و آن طور رفتار کنند که طرف مقابل دوست دارد . همانگونه که در مسائل و اظهارات سیاسی و اجتماعی اموزش دیده اند (مجبور بوده اند ! ). به هر حال این مسئله تلخ که ریشه در خلق و خوی ما داشته و موجب شرایطی می گردد که ادامه کانون خانواده جز رنج و صبر و سوختن بهره ای ندارد واقعیت دارد. بنابر این امر طلاق از واقعیات زندگی اجتماعی بشمار میرود . اما آنچه مورد نظر و تاکید می باشد اینست که آیا چنانچه زوجی به این واقعیت رسیدند که نمی توانند با یکدیگر ادامه زندگی دهند ، آیا بایستی از نظر اجتماعی مجرم محسوب شوند ؟ بویژه زنان که با طلاق و جدائی شانس زندگی موفق بعدی از دست داده و از نظر اجتماعی دارای موقعیت متزلزلی گردیده و به عنوان کالائی دست دوم محسوب می شوند ! آیا کرامت انسانی و اسلامی در جامعه باصطلاح اسلامی در گرو عدم طلاق و سوختن و ساختن است ؟ چرا می بایست زنان ایرانی طلاق را به صورت کابوسی وحشتناک بپندارند آشتی ملی رضا داوری در کارنامه بیست وشش ساله ننگین جمهوری ولایت فقیه ایی چیزی جز نقض مکرر حقوق انسانی,اعدام,شکنجه وآواره کردن میلیونها ایرانی عاشق وطن دیده نمی شود.کشتار بیرحمانه تابستان 67 ,میلیونها کشته و زخمی و شیمیایی در اثر ادامه جنگ بعد از آزادی خرمشهر و قتلهای زنجیره ایی رژیم خونخوار جمهوری اسلامی در گوشه و کنار ایران زمین و در خارج از کشور گوشه ای از جنایات این افراد که خود را رهبر و رییس جمهور و...ایران میدانند است.ولی واقعا چه عواملی دست در دست هم دادند تا رژیم منفور جمهوری اسلامی این چنین بی پروا قادر باشد بر جان و مال و حتی خصوصی ترین حریم های زندگی مردم سلطه داشته باشد؟چگونه است که ملتی که ازنا بسامانیهای اجتماعی و سیاسی خود به ستوه آمده نتوانسته تا کنون این غده اهریمنی را از بین ببرد؟ آیا این از ضعف ما نیست که رژیم غیر انسانی قدرت گرفته است؟ امروز روزی است که همه باید با اتحاد این غده سرطانی را ریشه کن کنیم و راه حل آن تنها روی آوردن به یک آشتی ملی است.روی آوردن به جنبشی فرا گروهی و فرا عقیدتی که متشکل از تمامی احزاب و گروههای سیاسی باشد و تنها معیار برای گزینش احزاب و گروهها در آن پایبدی به اصول حقوق بشر و دموکراسی باشد که مسلما در این گزینش جمهوری اسلامی با نقض مکرر این اصول پذیرفتنی نیست. متاسفانه به دلیل فقدان برنامه سیاسی مشخص توسط بسیاری از گروههای سیاسی چه در مرحله مبارزه و چه در مرحله پس از آن و عدم توافق لازمه بین آنها این گروههای سیاسی به تنهایی نمی توانند بازدهی واقعی خود را داشته باشند وچه بسا پس از سرنگونی رژیم همین تعدد عقیدتی و ناهماهنگی بین آنها سبب هرج ومرج در کشور شود و راه را برای جایگزین شدن مجدد استبداد و خود کامگی فراهم نماید.اما اگر درمحیطی دمکراتیک شورایی متشکل از نمایندگان احزاب و گروههای مختلف و شخصیتهای سیاسی بوجود آیند تا در راستای اصول مشترک خود که همانا اعتقاد به براندازی نظام ولایت فقیه ایی و برپایی نظامی مردمی وسکولار برپایه اصول بنیانی حقوق بشر باشد تلاش کنند مسلما حقوق تمامی گروهها و احزاب سیاسی در شورا محفوظ خواهد بود و تمامی گروهها میتوانند در سایه این شورا به تبلیغ برای خود بپردازند و تصمیم نهایی را به رای مردم بسپارند تا در هر مقطع تاریخی آنان تعیین کننده سیاست ملی و روش اداره کشور خود باشند.در شرایط کنونی که رژیم جهل و جور و فساد دچار انواع بحرانهای مختلف سیاسی چه در سیاست خارجی و چه در داخل کشور شده است و سعی میکند با دستیابی به سلاح های هسته ای و با حمایت کردن از تروریسم در برابر جهان بایستد و سعی دارد در عرصه داخلی فشار بر فعالان سیاسی ,روزنامه نگاران و دانشجویان را افزایش دهد بهترین فرصت برای تمامی آزادیخواهان فرا رسیده تا به عمر ننگین این رژیم غیر انسانی پایان دهند. زن ؟ اسلام – زن ؟ و جمهوری اسلامی ( قسمت دوم) در قسمت اول این مقاله که در نشریه قبل به چاپ رسید ، توضیح داده شد که شعار برابری کامل زنان با مردان بدلیل تفاوت فیزیولوژی و روحی زنان با مردان نمی تواند شعار صحیحی باشد و یادآور شدیم که این شعار نه تنها نمی تواند محور احقاق حقوق زنان قرار گیرد بلکه خود نوعی اجحاف به حقوق انها می باشد . کلمه عدالت بجای تساوی یا برابری میتواند شعاری محوری تر و صحیح تر باشد . البته ذکر این نکته ضروری است که در مواردی که صحبت از مشترکات زنان و مردان میباشد و ایندو به عنوان نوع بشر مورد بررسی قرار بگیرند شعار تساوی و برابری کاملا مورد صحت میباشد .برابری این دو در مقابل وظایف محوله به هر کدام و حفظ شئونات انسانی درخور هر کدام و سپس حصول نتیجه و برداشت عملکرد و دستاوردهای خود در جهان اخرت از نظر مذهب ، هیچ تفاوتی مابین زنان و مردان دیده نشده است. ( من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مومن فلنحینیه حیاه طیبه ... = هر کس اعمال شایسته ای انجام دهد خواه مرد باشد یا زن ، درحالی که مومن است او را به حیاتی پاک زنده می داریم ... آیه 97 سوره نحل )به بیان دیگر ، زن و مرد هر کدام مسئول رفتار و کردار خویش بوده و در مقابل رفتار نیک و یا بد خود همانند یکدیگر، جزا و یا پاداش دریافت خواهند نمود . اکنون که بحث از دیدگاه مذهبی مورد اشاره قرار گرفت خوبست این مسئله دقیق تر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و آیاتی که معمولا بحث انگیز بوده مورد تجزیه و تحلیل بیشتر قرار گیرد . مقدمتا باید گفت که برای فهم هر آیین ، روش و یا حتی قانون و کتابی ابتدا می بایست فرهنگ حاکم بر سبک بکار گرفته شده درآن قانون ویا کتاب را مورد دقت قرار داد تا بتوان به مفهوم و معنی مورد نظر نویسنده دسترسی پیدا کرد وگرنه صرف معنی تحت الفظی یک جمله نمی تواند نظر نویسنده رامعنی نماید . ترجمه و تفسیر قوانین ویا کتابهای مذهبی و بویزه قران نیز شامل همین مسئله است یعنی برای فهم موضوع می بایست به ترجمه تحت الفظی آیات قناعت ننموده بلکه سیاق و روند کلیه ایاتی که در هر موردی امده است مورد بررسی و کنکاش قرار دادمهمترین آیه ای .که معمولا به عنوان پایمال شدن حقوق زنان از آن یاد می کنند آیه شماره 34 سوره نسا ء میباشد : ( (مردان سرپرست و نگهبان زنانند بخاطر برتریهائی که (از نظر نظام اجتماع ) خداوند برای بعضی نسبت به بعضی دیگر قرار داده است و به خاطر انفاقهائی که از اموالشان (در مورد زنان ) می کنند ، و زنان صالح آنها هستند که متواضعند و در غیاب (همسر خود ) حفظ اسرار و حقوق او را در مقابل حقوقی که خداوند برای آنها قرار داده است ، می کنند و (اما ) آن دسته از زنان که از طغیان و مخالفتشان بیم دارید پند و اندرز دهید و (اگر موثر واقع نشد ) در بستر از آنها دوری نمائید و ( اگر انهم موثر نشد و هیچ راهی جز شدت عمل نبود ) آنها را تنبیه کنید ، و اگر از شما پیروی کردند ( دست از طغیان و مخالفت برداشتند ) به آنها تعدی نکنید و (بدانید ) خداوند بلند مرتبه و بزرگ است ( و قدرت او بالاترین قدرتهاست )). در مورد قسمت اول این آیه که سرپرستی و نگهبانی خانواده را به مردان سپرده شده (الرجال قوامون علی النساء ) باید گفت که خانواده یک واحد کوچک اجتماعی است و همانند یک اجتماع بزرگ باید رهبر و سرپرست واحدی داشته باشد ، زیرا رهبری و سرپرستی دسته جمعی زن و مرد بطور مشترکا مفهومی ندارد و موجب اختلاف و کشمکش در همه امور شده و نظام خانواده را مختل نموده و لذا مرد یا زن یکی باید رئیس خانواده و دیگری معاون و تحت نظارت او باشد ، اما باید دقت نمود که مراد از سرپرستی استبداد و اجحاف و تعدی نیست بلکه منظور رهبری و پیشرفت خانواده با توجه به مسئولیتها و مشورت های لازم است . این مسئله در دنیای امروز بیش از هر زمان روشن است که اگر هر هیئتی ( حتی یک هیئت دو نفری ) مامور انجام کاری شود حتما باید یکی ازآندو رئیس و دیگری معاون یا عضو باشد وگرنه هرج و مرج در کار آنها پیدا می شود . سرپرستی مرد در خانواده نیز از همین قبیل است . و این موقعیت ( واگذاری بار مسئولیت به مرد ) به خاطر وجود خصوصیاتی در مرد است مانند ترجیح قدرت تفکر او بر نیروی عاطفه و احساسات (به عکس زن که از عواطف بیشتری برخوردار است ) و دیگری داشتن بنیه و نیروی جسمی بیشتر که با اولی بتواند بیندیشد و نقشه طرح کند و با دومی بتواند از حریم خانواده خود دفاع نماید . بعلاوه تعهد او در برابر زن و فرزندان نسبت به پرداخت هزینه های زندگی ، و پرداخت مهر و تامین زندگی آبرومندانه همسر و فرزند ، این حق را به او می دهد که وظیفه سرپرستی به عهده او باشد. البته ممکن است زنانی در جهات فوق بر شوهران خود امتیاز داشته باشند ولی باید دانست که کلیه قوانین جنبه عمومی را در نظر می گیرند نه انکه مورد های استثنا. سپردن این وظیفه به مردان نه بدلیل بالاتر بودن شخصیت انسانی آنهاست و نه لطفی در حق آنهاست بلکه بار وظیفه ای است بر دوش آنها . مسئولیت و رهبری ،چنانچه صحیح اجرا شود جز زحمت و مشقت برای فرد مسئول نداشته و در واقع خدمتگزاری است نه قلدری و رئیس بازی .... ادامه دارد.... با نام و یاد او حمید بیات آیا می توانیم از خودمان بپرسیم که چرا...؟ ما برای آزادی انسانها و برابری و صلح و...در حال گام برداشتن هستیم و دل نا آرام و نیز پر تلاطم خود را با برگزاری راهپیمایی و نوشتن مقاله و راه اندازی سایت های مختلف به امید رسیدن به چنان روزی مقاوم و محکم نگه داشته ایم و آرزوی قلبی خودمان را در رسیدن به چنین هدف مقدس و زیبایی که در آن انسانها به خاطر هیچ وپوچ به صلابه کشیده نشوند،امیدوار. و اما به خاطر چنین هدفی مجله یا ماهنامه ای به همت جمعی از دوستداران بشریت نیز راه اندازی کرده ایم. ولی اکثر نوشته های آن مربوط به داخل ایران و از خارج کشور هیچ!؟ نوشته هایی با مضامین مختلف که اکثرا مربوط بی عدالتی و ظلم و جور و فقر و گرسنگی و فحشا و غیره می باشد. اما شاید بی عدالتی در جاهای دیگر و به نوعی دیگر نیز با درجات مختلف وجود داشته باشدو نیز در همین کشور!؟ آری فقط می خواهیم بدانیم که چرا یک ایرانی در معرض رفتارهای نامناسب در این کشور قرار می گیرد ولی ما به سادگی از کنار آن گذر کرده و سعی در چشم پوشی آن می نماییم.آیا نمیخواهیم باور کنیم و یا بخاطر بعضی مصلحتها از کنارش به سادگی رد میشویم راستی چرا؟ چند وقت پیش شخصی با برگزار شدن دادگاه و گرفتن نوعی اقامت به نام دولدونگ(که با آن اکثرا آشنا هستیم)شروع به اعتراض نموده و اقامت موقت یا همان دولدونگ را از یک ماه به 15 روز و بعد چندین روز تقلیل داده ودرانتها او را به اجبار و تهدید، مجبور به امضا نامه سفارت نمودند . این شخص که از ترس فرار نموده بود ، وقتی که خبردارمی شود ، قفل کمدش را شکسته و اثاثیه اش را پلیس با خود برده و تهدید جدی بوده ، اقدام به خوکشی کرده و هنگامی که مسئولین می آیند ، می گویند اقدام جهت اخراج او از کشور جدی نبوده. ما دقیقا از وضعیت کارهای او با خبر نیستیم ولی یقین داریم که هر انسانی خودکشی را در آخرین مرحله از فشارهای روحی و روانی خود انجام می دهدو بخاطر هیچ وپوچ دست به این اقدام نمیزند. پس کاش گوشه نگاهی نیز به این فجایع غمبار بیاندازیم و دست به دست هم،کمی هم در دفاع از حقوق این انسانها گام برداریم،چون ما از عزیزترین لحظه ها و خاطراتمان دست کشیده ایم و اینجا با تمام زیبایی اش برای ما بسیار سخت است و ما کاملا غربت و دل تنگی را احساس می کنیم. پس اینگونه شکنجه های روحی و روانی نیز بر ما جایز نیست. خود این اعمال نیز نوعی تجاوز و نابرابری است زیرا ما در حال دریافت چندین نوع بی عدالتی و ظلم نسبت به خودمان هستیم که در انتها ما را گاها به چنین اعمالی می کشاند. پس بیایید آرزو کنیم که اعمال و رفتارمان را معطوف به برابری و مساوات در همه جای دنیا کنیم تا هم در عمل ثابت کرده باشیم که ما ایرانی هستیم و آزادمنش و هم ثابت کنیم که در همه جا خواستار برابری و مساوات هستیم. به امید چنین روزی |