بایگانی 45
تحريك غرور ملى: بازى با كارت سوخته لنا شاه محمودی بسيجى ها و حزب اللهى ها روز چهارشنبه 6 مهر در برابر سفارت انگليس تجمع كردند و به سردادن شعار پرداختند و خواستار بسته شدن "لانه جاسوسى" انگليس شدند. منظره، منظره يى آشنا و شعار شعارى شناخته شده و تكرارى است. يك بار در تاريخ سفارت آمريكا را در تهران تصرف كردند و كاركنان سفارت را به گروگان گرفتند. پشت دود و دم آن اقدام بود كه زهر كشنده ولايت فقيه را به حلق ملت ريختند و سند صغارت ملت را وارد قانون اساسى كردند؛ با منحرف كردن مسير مبارزه مردم و محاصره و منزوى كردن جنبش هاى رو به گسترش اعتراضى كه مى رفت تا ماهيت هيولايى را بشناسد كه از دل انقلاب بيرون زده بود،اين جنبش را تماما سر بريدند. پشت آن گروگانگيرى و آن شعارهاى توخالى "ضد استكبارى"، سال هاى سياه طولانى رژيمى فاسد، سركوبگر و آركائيك به ملت ايران تحميل شد كه جز قتل و جنايت و سركوب و آوارگى فرزندان و دانش آموخته گان و فعالان و مبارزان سياسى و آزاديخواهان و جز غارت و چپاول ثروت هاى ملى و جز گسترش فحشا و اعتياد و بيكارى و فلاكت عمومى ثمره ديگرى نداشت. حالا يك بار ديگر دود و دمى به نام "غرور ملى" حول مقابله با فشار غرب در زمينه پرونده هسته اى خود برپا كرده اند به اين اميد كه دوباره نظرهاى مردم را از سفره هاى خالى و آينده هاى تباه شده شان به منجلاب مصالح و منافع خود بكشانند و از درياى ملت خسته و از پا افتاده براى بقاى رژيم خود در مسير تحقق جاه طلبى هسته اى قربانيان تازه بگيرند. يك بار ديگر به فكر اشغال "لانه جاسوسى" افتاده اند و پرچم آتش مى زنند و نمايش گونه و با حضور گسترده خبرنگاران خارجى و با علم به بازتاب هاى گسترده اى كه در غرب خواهد داشت اين كار را مى كنند و همزمان تهديد به انجام عمليات تروريستى در خارج از كشور مى كنند. و درست در حالى كه كف آلود نعره مى كشند و فرياد سر مى دهند و بوق هاى تبلیغاتى شب و روز مشغول تحريك "غرور ملى" هستند، خيابان ها و ميادين را عرصه شكار زنان و دختران و جوانان آواره و بى خانمان و قربانيان آسيب هاى اجتماعى و متمردان از قوانين واپس مانده ضد مدنى و قرون وسطايى خود كرده اند، به دستگيرى هاى گسترده در خوزستان و استان آذربايجان دست زده اند و براى على افشارى حكم ظالمانه شش سال حبس تعزيرى و پنج سال محروميت از حقوق اجتماعى بريده اند. يك هيات منصفه مطبوعاتى راه انداخته اند متشكل از كينه توزترين دشمنان آزادى بيان و انديشه كه يك روزنامه و نشريه توقيف شده از بيش از صد روزنامه و نشريه اى كه به دستور خامنه اى به مسلخ توقيف رفتند اگر در برابر حكم آن جان بدر ببرد، اى بسا بايد گفت معجزه شده است. دستگاهى كه در تمام سال هاى موجوديت خود بحران آفريده است تا بحران موجوديت خود را پنهان كند و بحران آفريده است تا صف بلند و تمام نشدنى مخالفان و منتقدان خود را سركوب كند؛ اكنون به تمام و كمال از سياست تجاوزكارانه و سلطه طلبانه بوش و بلر در قبال ايران بهره مى برد تا سكوت گورستانى و فضاى وحشت و ارعاب بر كشور حاكم كند. تا ديگر كسى جرات نكند كه به اين دستگاه و جناياتش اعتراض كند. اين بار اما مردم را نمى توانند به اين دام بكشانند كه به نام "غرور ملى" براى بقاى سلطنت آقاى خامنه اى و چماقدارانش و تسليحش به بمب اتمى زندگى و موجوديت خود را گرو بگذارند. ملت ايران حاضر نيست هزينه رويارويى بوش و خامنه اى را پرداخت كند. خامنه اى كه آدم هايش را به جلوى سفارت انگليس مى فرستد، بهتر است به جاى بازى با كارت ناسيوناليسم خودش و "فرزندان بسيجى اش" هزينه تنش و رويارويى با غرب را هم بدهد. بيرون از دنياى تيره و سياه ديكتاتورهاى خونخوار كه گمان مى كنند نقطه پرگار عالم وجودند و متفرعنانه غرور شخصى و مصالح شخصى خود را غرور و مصالح ملى مى خوانند، براى مردم و ملت ها تنها آن چيزهايى غرور انگيز است و شايسته پيكار و مبارزه، كه همبستگى و برابرى و مشاركت آنها را در مسير ساختن دنيايى بدون جنگ و خشونت و فقر و برانداختن امتيازات كهن و موروثى و سنت هاى ناروا و واپس مانده تقويت و تحكيم كند. رژيم جمهورى اسلامى وجودش سرچشمه تباهى ملى و حياتش ( كه به تحميل در سطح رسمى تداعى نمايندگى نام ايران است) دمل چركين بر چهره غرور ملى ايرانى است. مگر قتل عام زندانيان سياسي، قتل هاى زنجيره اي، جنايت كوى دانشگاه، اعدام نوجوانان، قتل عام 100 روزنامه و نشريه و كشتار در خوزستان و كردستان فضليت است كه ملت ايران بخواهد به آن افتخار كند؟ مگر با داشتن 7 ميليون بيكار، 4 ميليون معتاد، 20 ميليون فقير،300 هزار زن تن فروش، 600 هزار كودك كارگر؛ 14 ميليون بيمار روانى ، 450 هزار تصادف در سال، يك و نيم ميليون محروم از تحصيل،8 ميليون بيسواد، 40 هزار بيمار ايدزي،180 هزار نابغه فرارى با 30 تريليون و400 ميليارد تومان خسارت ناشى از فرارشان، رژيم ولايت مطلقه جايى براى غرور ملى ايرانى باقى گذاشته است؟ و مگر جز اين است كه برافتادن اين بختك حلقه مقدم در احياى غرور ملى ايرانيان است؟ جز اين است آيا كه غرور ملى ايرانى اگر با وجود اين كه بارها و بارها در اين سالها زير نعلين هاى خون آلود روحانيون حكومتى له شد، باز اگر ماند ستيز با ظلم همين ظالمان مايه حياتش بود؟ و در آينده ايستادن بر مخرج مشترك ضديت با ستمگران داخلى و راهزنان سلطه گر بين المللى تواند بود؟ بگذار آدم هاى خامنه اى جلوى سفارت انگليس داد بكشند و گلو پاره كنند. ملت ايران در دام اين داد و قال ها نخواهد افتاد. بسوى رويا رويي؟ طیبه شیرزادی در حالى كه قرار است پرونده هسته اى ايران ماه آينده در شوراى حكام آژانس انرژى هسته اى مورد بحث و بررسى قرار گيرد و آمريكا و تروئيكاى اتحاديه اروپا اعلام كرده اند كه در صورت خوددارى رژيم ايران از پذيرش آخرين قطعنامه اين شورا، با ارجاع پرونده به شوراى امنيت موافقت خواهند كرد، هنوز هيچ علائمى كه نشانه تمايل تهران به بازگشت به ميز مذاكره در چهارچوب مطرح در قطعنامه شوراى حكام باشد به چشم نمى خورد. مجلس از تصويب پروتكل الحاقى خوددارى كرده و دولت را مكلف به مخالفت كرده است، حزب اللهى ها در چند نوبت در برابر سفارت انگليس به آتش زدن پرچم و سر دادن شعار پرداختند، قوه قضاييه دولت انگليس را در ناآرامى هاى خوزستان متهم شناخت و دولت انگليس جمهورى اسلامى را در كشتار نظاميان اين كشور در عراق دخيل دانست. سازمان تبليغات اسلامى قرار گذاشته است تظاهرات تازه اى در حمايت از موضع رژيم در زمينه پرونده هسته اى برگزار كند. نيروهاى سپاه و بسيج مانورهاى شهرى و منطقه اى برگزار مى كنند، گردان هاى ضد شورش براى مقابله با آشوب هاى شهرى تمرين مى كنند، فرماندهان نيروهاى مسلح در موضع گيرى هاى خود رويارويى جديد را "نعمت" مى نامند، طرح موقت پيگرد متمردان و جوانان و قربانيان آسيب هاى اجتماعى كه تحت عنوان "حفاظت اجتماعى" شروع شده بود تداوم يافته و برخى مقامات مسوول تصريح كرده اند كه قصد دارند اين طرح سركوبگرانه را كه به صورت مداوم درآورده و در سراسر كشور به اجرا بگذارند. در تداوم اين وضعيت لاريجانى وزير خارجه بار ديگر بر مواضع رژيم مبنى بر برخوردارى از چرخه سوخت پافشارى كرد و گفت: "اگر قصد اين باشد، مذاكراتى انجام شود كه ايران از نظر داشتن چرخه سوخت به فراموشى سپرده شود، مذاكراتى نيست كه ملت ايران آن را بپذيرد و حق هم نيست." لاريجانى همچنين گفت:"شنيدهام كشورهاى اروپايى براى مذاكره با ايران ابراز تمايل كردهاند، اين مذاكرات درچارچوب مقررات آژانس از نظر ايران بلامانع است و مشكلى از اين جهت وجود ندارد، مهم اين است كه ايران چرخه سوخت داشته باشد و به سمت سلاح منحرف نشود و در اين چارچوب تضمينها مانعى ندارد." احمدى نژاد نيز در مصاحبه با سيماى جمهورى اسلامى ضمن تكرار مواضع مطرح شده در سخنرانى اش در سازمان ملل گفت:"ايران هميشه براى مذاكره با هركشورى آماده است ولى مذاكرهاى كه براى سلب حق مردم ايران باشد را هرگز نميپذيريم." با توجه به اين مواضع به نظر مى رسد كه رژيم با لجاجت بر ادامه سياست ماجراجويانه در زمينه پرونده هسته اى خود را براى رفتن پرونده به شوراى امنيت آماده مى سازد. اين در حالى است كه در داخل كشور هنوز صداى اعتراض سازمان يافته و بازدارنده اى عليه سياست هاى ماجراجويانه رژيم شنيده نمى شود. چرا از گنجی حمايت می کنيم؟ ناصر بشیری پس از مدتی وقفه و بی خبری همان طور که کم و بيش انتظار می رفت اخباری به غايت نگران کننده و نااميد کننده در مورد زندانی سياسی اکبر گنجی در رسانه ها پخش شد. نگارنده در اين مجال در پی آن است که به دلايلی که در پی می آيد اين نکته را بازگو نمايد که جنبش دانشجويی در اين واهه واهمه و تشويش وظيفه دارد در برابر وقايعی که تاکنون برای اکبر گنجی پيش آمده و خصوصا وقايع اخير ساکت ننشسته و با تمام وجود حقوق مسلم وی و ساير ايرانيان دربند را فرياد بزند و از آن ها بی هيچ مصلحت سنجی دفاع نمايد: 1- جنبش دانشجويی همواره مدافع اصلی حقوق اوليه و انسانی افراد بوده است. اکبر گنجی فارغ از فعاليت های سياسی اش، به عنوان يک شهروند واجد حقوقی است که هيچ کس و با هيچ بهانه ای قادر نيست اين حقوق را زير پا بگذارد. وقايع پيش آمده حاکی از آن است حاکميت جمهوری اسلامی در مقطع کنونی بی هيچ ملاحظه ای از اصول اوليه انسانی هم عدول کرده و قدر قدرت خويش را به وحشيانه ترين شکل ممکن به رخ می کشد. در طول بيش از 5 سال از در بند کشيدن اکبر گنجی اين زندانی سياسی از حق مکالمه تلفنی با خانواده اش محروم بوده است. ملاقات هايی هم که خانواده وی در طول اين مدت داشته اند همگی يا در پی فشارهای بين المللی بوده يا اين که مانند مورد اخير جمهوری اسلامی در پی چنگ و دندان نشان دادن به مخالفين خويش خانواده وی را فراخوانده است و پس از نزديک به دو ماه بی خبری مطلق با پيکر نحيف، شکنجه شده و سلاخی شده وی، آن ها را مواجه می سازد. به زعم نگارنده جنبش دانشجويی وظيفه دارد در مقابل اين حق کشی عريان، ساکت ننشيند و مثل هميشه به دادخواهی برخاسته و حقوق مسلم و انسانی افراد را فارغ از گرايشات فکری، ايدئولوژيک و سياسی از حاکميت ظلم و جور خواستار شود. 2- حقوق بشرخواهی و دموکراسی خواهی به معنای واقعی کلمه و فارغ از باندبازی ها و معاملات معمول بر سر سرير قدرت همواره يکی از شعارهای جنبش دانشجويی در سال های اخير بوده است. امروز يکی از نمونه های بارز نقض آشکار حقوق بشر اکبر گنجی و خانواده اش می باشند که حتی حقوق اوليه وی هم توسط حاکميت زير پا گذاشته شده است. همچنين از آن جا که اکبر گنجی به عنوان نماد دموکراسی خواهی در ايران امروز مطرح شده است، اکنون اين ميدان، ميدانی عملی برای سنجش صحت و صداقت مدعيات جنبش دانشجويی می باشد. در واقع دفاع از اکبر گنجی صرفا دفاع از يک عضو جامعه نيست بلکه دفاع از آرمان دموکراسی و حقوق بشر می باشد. جنبش دانشجويی بايستی نشان دهد با مدعيان دروغين دموکراسی خواهی که کارکردشان صرفا استفاده ابزاری و لوث نمودن اين مفاهيم بود و با سوء استفاده از اين مفاهيم در پی بالا رفتن از نردبان رای مردم بودند تفاوت دارد. کسانی که روزی همراه گنجی و گنجی ها بودند، مباحث آزادی خواهانه آن ها را به حساب خويش ريختند ولی در هنگامه هزينه دادن وی و خانواده اش را تنها گذاردند و حتی گستاخانه اکبر گنجی را عامل و ابزار دست حاکميت دانستند بدين معنا که وی با طرح مباحث اخيرش باعث شود تا آرای انتخاباتی ايشان ريزش کند. اکنون نيز همه شان زانوی مصلحت سنجی در بغل گرفته اند و گنجی و حاميانش را به باد ريشخند می گيرند. القصه، از افرادی که روزگاری در بازار مکاره قدرت به همه چيز از اخلاق گرفته تا آرمان های بلندی چون دموکراسی و حقوق بشر چوب حراج زده اند انتظاری بيش از اين نيست. ولی جنبش دانشجويی به عنوان جنبشی زنده و پويا بايستی در اين ميانه نقش و کارکرد ويژه خود را که همانا نقد استبداد و استبداد زدگی است ايفا نموده و بدون ملاحظات مصلحت انديشانه به حمايت از اکبر گنجی و خانواده اش برخيزد. مشکلات و معضلات جامعه ما ایران فرشید کیانپور تمام این مشلات و معضلات و ویرانیها شاید حاصل اشتباهات و ندانم کاریهای خودمان و سیاستهای کثیفی است که باعث روی کار آمدن رژیمی شده است که جز بوی خون و زرق و برق ثروت مملکتمان به هیچ چیز دیگری نمی اندیشند و آمده اند که منافع سیاسی خاصی را که شامل یک اسم رمز خاص نیز میباشد در این مرز و بوم به پیش ببرند که به سادگی می توان با تعقیب کردن سیاست مورد نظر اسم رمزشان را نیز حدس زد که به نظر من ( ایران ویران ) می باشد که کور شود چشم هر کسی که خواهان دیدن چنین فاجعه ای است و کر شود گوش هر آن کس که خواهان شنیدن است . و مطمنا برای رسیدن به چنین خواسته شومی به هر حیله و مکری که شده است تلاش می کنند مردم را از مسیر اصلی زندگی دور نمایند که آنهم کلک مذهب است . حکومت عدل علی است . حکومت ولایت مطلقه فقیه است . حکومت الله بر روی زمین است که لازم به یادآوری است بقول معروف این چنین شیری خدا نیافریده. و بالطبع برای هموار شدن راه نظمی ظاهری و اطاعتی همگانی لازم و مورد احتیاج است تا هم چهره منفور خود را در برابر دیدگان جهانیان زیر نقاب تذویر بپوشانند و هم اینکه ماشین تبلیغاتی رژیم تبلیغات خود را به راه اندازد که در حکومت ولایت فقیه مردم همگی طرفداررژیم هستند و همگی راضی و راحت مشغول زندگی خود می باشند و ایرانبان خداوند عالم را سپاسگزارند از اینکه این شانس بزرگ در میان تمام مردم دنیا نصیب آنان شده است. که بتوانند در سایه حکومت مطلقه ولایت فقیه از سعادت دنیوی و اخروی که به آنها وعده داده شده بر خوردار شوند.و از آنجائیکه رژیم برای رسیدن به خواسته شومش حاضر به انجام هرکاری می باشد بدون در نظر گرفتن کوچکترین حقوق انسانی و شهروندی و رعایت خقوق بشر را تنها در سرکوب و براه انداختن چوبه دار و بیرون کشیدن چشمان از حدقه و انداختن روشن فکران در سیاه چالها و شکنجه و شلاق در ملاء عام و ربودن آزادیخواهان تفسیر نمودن و به مردم فهماندن که فقط شما به دین فکر کنید حق دخالت در امور سیاسی ومسائلی که به شما مربوط نیست ندارید چه برسد که بخواهید در مورد آن چیزی را بیان کنید.
از سیاست دوری کنید و فقط بدنبال تکه نانی برای زنده ماندن خود و خانواده باشید که در سایه ولایت فقیه برای شما سعادت و نعمت است. آری اینان آزادی و حقیقت را تنها در دینداری مطلق مردم عامی می دانند و از این حربه برای رسیدن به مقاصد جنایتکارانه شان از هیچ وسیله ای برای نابودی مملکت فرو گذار نیستند. و بنام حکومت ولائی و بنام خدا وپیامبران تنها به مقاصد خودشان فکر میکنند نه آن چیزی که مردم خواستارند واز این طریق دگراندیشان را ترور میکنند روز نامه ها را تعطیل میکنند کتابها را ممنوع الچاپ میکنن و بطور کلی هرجا که اثری از فرهنگ و آگاهی است باید به پشت میله های زندان برود. چراکه این فاسدان بالفطره خوب میدانند که آگاهی و گسترش فرهنگ جامعه را بسوی روشنایی وآزادی سوق میدهد. آری عزیزان این شرح کوتاهی است از مشکلات و معضلات حاکم بر جامعه ما ایران بامید روزی که آثار کثیف این دشمنان فرهنگ وآزادی از سرزمین مظلوم وطن برای همیشه پاک شود. حمایت از مستضعفین توسط دولتمردان رانت خوار!!!؟دراوایل انقلاب بعضی از رهبران اولیه سیاسی کشور حقیقتا در تئوری و فکر، پشتیبان مستضعفین و طرفدار عدالت اسلامی بوده و بعضا خود از خانواده های مستضعف بودند و دردل دوست داشتند گردونه بنفع مستضعفین چرخیده و کاری بنفع آنها انجام دهند اما متاسفانه از آنجا که همیشه کفه مصلحت نظام و حفظ حکومت برهمه چیز غلبه داشت و کوتاه اندیشی دراین سیاست حکم می کرد که خود را درگیر با قشر نسبتا گسترده که اکثرا بازاریان متعهد و حامی رژیم! تشکیل میدادند نکنند و باصطلاح مصلحت اسلام چنین اقتضا میکرد که آنها را به جرم احتکار و شیشه کردن خون مستضعفین و سود جوئی و نابرابری اقتصادی مورد تهاجم قرار ندهند لذا نه تنها در دوران بعد از انقلاب هیچگاه برخورد عملی و جدی علیه آنها نشد بلکه همین ها بودند که سیاست اقتصادی وبه تبع آن سیاست سیاسی کشور را بدست گرفته و آنقدر قدرت پیدا کرده که توانستند عناصر جدا صادق درون نظام هم خریده وبخود وابسته گردانند. اکثر نمایندگان مجلس با پول و تبلیغات ونفوذ همین سرمایه داران به مجلس راه پیدا کرده و کم کم شعار مستضعفین فراموش شد و پس ازیک دوره کوتاه کار بدین جا کشیده شد که معیار اصلی کاربرد هرامری درکشور منوط به شل کردن جیب مبارک شده است و هم اکنون درکشور ما که حکومتش ناب محمدی می خوانند بدون پول، رشوه وپارتی هیچ کاری پیش نمی رود و اکثر کارمندان حاضر نیستند برای مستضعفین جیب خالی کاری انجام دهند و بدیهی است وقتی مامورین دولت چشمشان به جیب مشتری و ارباب رجوع دوخته باشد طبیعی است که مستضعف بی پول جایگاهی نداشته و بدتر از آن اینکه هرکاری غیرقانونی باشل کردن جیب جنبه قانونی بخود می گیرد این مسئله درتمامی فقرات وریشه های سه قوه مقننه ،مجریه وقضائیه جا پای خود را بازکرده است پولدارها و متمولین وقتی میلیونها تومان هزینه تبلیغات نمایندگانی از مجلس را تامین می کنند بدیهی است انتظار دارند قوانین به نفع آنان تصویب شود. متاسفانه اکثر نمایندگان مجلس مستقیم یاغیرمستقیم با سرمایه داران سر و سر دارند و همین که درمجلس بوی آن میرود که قانونی تصویب شود که به نوعی با مسائل مالی و بازار ( محدود کردن یا آزاد شدن ورود و خروج کالائی و یا ... ) ارتباط داشته باشد، خبرآن به سرمایه داران ذینفع رسیده واز این راه میلیاردها تومان به سرمایه شان اضافه میشود. هم اکنون اکثر متصدیان کشور که ظاهراً پرهیزگار وتارک دنیا خود را می نمایانند،
امتیاز ورود و خروج کالاها را دراختیار خود گرفته وهیچ احدی حق ندارد خارج از گردونه آنها کاری انجام دهد مجلس پایگاهی برای معاملات میلیاردی گردیده و نمایندگان مستضعف دیروز تاجرهای زبردست امروز شده اند تسبیح دست آنان به تلفن دستی و منازل آنها بجای پایگاه شکوائیه مستضعفین، جایگاه پادوها و کارچاق کن ها گردیده است، قوه قضائیه هم که زمانی حامی حقوق زیر دستان بود و در دعواها اغلب سعی میکرد جانب مستضعفین گرفته شود خیلی زود عامل دست سرمایه داران قرار گرفت و اینک هر جرمی درایران قابل خرید می باشد ( البته بجز جرم سیاسی ) ولابد می گویند کشور احتیاج به درآمد داشته و چه اشکال دارد که از قاچاقچی و سارق و دزد ناموس روزانه میلیون ها تومان به جیب دولت اسلامی! رفته تا بتواند امورمردم را رتق وفتق نماید! فحشا و دولتمردان جمهوری اسلامیآیاتا کنون فیلم مستند فقر و فحشا را دیده اید ؟ این فیلم که حاکی از فقر گسترده در میان ملت مظلوم کشورمان و بالنتیجه شیوع گشترده فحشا میباشد نه تنها دل هر ایرانی بلکه هر انسانی را می آزارد ! راستی چه میخواستیم و چه شد! پدیده فحشا در جامعه سنتی ایران از دیر باز مورد نکوهش عموم مردم بوده و توسط خود مردم بسیار مهار شده بود بطوریکه بعضاً چنانچه در فامیلی فردی فاسد یافت میشد نه تنها مورد تنفر خانواده قرار می گرفت بلکه به حذف فیزیکی اومی انجامید .
با شروع انقلاب وارائه سیاست های نابخردانه از سوی مسئولین نظام، کار بدین جا کشانیده شد که امروزه پدیده فحشا و بی عفتی امری معمولی ورایج در کشور است تعدای ازد لایل و سیاست های احمقانه که ازعوامل اصلی این معظل اجتماعی می باشند بشرح ذیل است الف. وقوع جنگ از طرف استکبار جهانی وادامه آن توسط نظام حاکم بر کشور و بالنتیجه کشته شدن جوانان وبی سرپرست شدن خانواده ها و فقر حاصله ازجنگ از عوامل بروز فحشا درجامعه است. ب. بستن مراکز تفریح وسرگرمی جوانان وعدم مراکزی که بتواند روحیه ای شاد به جامعه تزریق کند . همچنین سختگیری های بی مورد در روابط سالم جوانان و یک بعدی کردن جامعه و نشناختن و نادیده گرفتن خواسته های قشرهای مختلف جامعه و خواسته های طبیعی انسان وسلب آزادیهای فردی واجتماعی پ. قرار گرفتن افراد بی سواد در سمت اداره امور شهرها وبالنتیجه نشناختن جامعه ونیازهای آن وبرخورد غیرمنطقی با افراد نیز از عوامل بروز فحشا بحساب می آید. ت. گسترش اعتیاد بین جوانان و مسامحه کاری نظام ث. عدم داشتن اقتصادی سالم و بالتبع تورم روز افزون و گران شدن مسکن و دیگر وسایل مورد نیاز زندگی وعدم توانائی جوانان در تشکیل زندگی ج. بیکاری جوانان که خود نیز از بی لیاقتی مسئولین ونیز ناشی از مصلحت اندیشیدن نظام وصرف تمامی انرژی دولت جهت تبلیغات و محکم کردن میخهای حکومت می باشد. چ. عدم بر خورد صحیح با پدیده فحشا نیز خود از عوامل گسترش فحشا بشمار میرود . وقتی مسئولین معضلات ومفاسد اجتماعی را نشناخته و برخورد صحیح و به موقع جهت کنترل آن نداشته باشند بدیهی است نه تنها مشکل حل نمی شود بلکه برخورد غلط باعث گسترش بیشتر آن نیز خواهد شد. دستگیری جوانان دختر و پسر بجرم گفتگو با یکدیگر و یا قدم زدن در پارک و برچسب روابط نا مشروع به آنها موجب میشود که دیدارها بجای پارک و سینما و خیابان بعلت ترس از ماموران حکومت در مکانهای امن و در بسته گذاشته شده و یک دوستی ساده واقعا مبدل به یک رابطه نا مشروع شود . راستی باید چه کرد ؟ آیا واقعا راهی برای بازگشت جامعه ومهار فقر و فحشا وجود دارد ؟ آیا می توان امیدوار بود که دستی از غیب برون آید و کاری بکند؟ طراحي پروژه فروپاشي اجتماعي ايران پشت درهاي بسته هفسپ مانوکیان به رقم چهار هزار ميليارد توماني بازار قاچاق مواد مخدر در ايران، به عنوان آماري اميدواركننده اشاره و گفته شده كه 140 هزار نفر در اين كشور به اتهام مسائل مربوط به مواد مخدر در زندان هستند كه بيشتر آنان به طور متوسط، بيست نفر را در بيرون زندان تحت تأثير قرار دادهاند. به تازگي استراتژيستهاي آمريكايي وابسته به كاخ سفيد، براي فروپاشي اجتماعي در ايران، طرحها و راهكارهاي اجرايي مشخصي را به مقامات اجرايي اين كشور ارائه دادهاند كه بخشهايي از آنها، پياده شده است.در يكي از اين طرحها، با اشاره به بسترهاي مساعد فراوان اجتماعي در ايران (از جمله كمبود امكانات ورزشي، مكانهاي تفريحي، كلوپهاي شادي و برخي ناهنجاريها) براي گرايش جوانان و نوجوانان به مواد مخدر، اعم از سنتي مثل ترياك و هروئين و حشيش و جديد مانند قرصها، پيشنهاد شده است، با افزايش كشت مواد مخدر در افغانستان و گسترش توزيع آن در ايران، حتي به قيمت آلوده كردن برخي مقامات و مسئولان كشور در ردههاي مياني و پايين، نوعي رخوت اجتماعي در ايران به وجود آيد.
به باور اين استراتژيستهاي آمريكايي، تجربه 27 سال گذشته، نشان داده است كه افراد و خانوادههاي ايراني و در سطح بالاتر نظام اجتماعي در قبال مسئله مواد مخدر بسيار آسيبپذيرند. در اين گزارش، به رقم چهار هزار ميليارد توماني بازار قاچاق مواد مخدر در ايران، به عنوان آماري اميدواركننده اشاره و گفته شده كه 140 هزار نفر در اين كشور به اتهام مسائل مربوط به مواد مخدر در زندان هستند كه بيشتر آنان به طور متوسط، بيست نفر را در بيرون زندان تحت تأثير قرار دادهاند و اين روند ميتواند، مشكلات بزرگي را براي ايران در آينده فراهم سازد. در اين طرح به صراحت از جوانان سالم، اميدوار، تحصيلكرده و كوشا با هر گرايش فكري و مذهبي به عنوان بزرگترين مشكل آمريكا در فروپاشي اجتماعي در ايران، نام برده و پيشنهاد شده است از طريق غيرمستقيم و به ويژه با برخوردها و فشارها بايد انگيزههاي كار و فعاليت در حوزه عمومي را كاهش داده تا اين اقشار به حوزههاي خصوصي و محفلي كشانده شوند و به اين ترتيب، با مواد مخدر، مشروبات، فيلمهاي مبتذل، روابط نامشروع و قرصهاي مخدر، نيروهاي نهفته در آنان سرنگون شود. در بخش مقدماتي اين طرح با اشاره به اينكه رويكرد نظامي و خشن آمريكا نتوانسته ضامن رهبری اين كشور در جهان باشد، تأكيد شده كه كشورهاي مزاحم نيز تنها با فروپاشي اجتماعي، قابل تضعيف و سرنگوني هستند و جالب آنكه از توزيع و مصرف مواد مخدر در اروپا نيز به عنوان بستري مساعد براي تضعيف اروپا نام برده شده است. واقعا براي جوانان مملكت بخصوص دختران هيچ گونه مراكز تفريحي و ورزشي كامل ، سالم و مخصوصا كافي وجود ندارد . خود بيانديشيد كه جوان مملكت كه هيچگونه امكانات تفريحي در اختيار ندارد چگونه بايد هيجانات ناشي از اقتضاي سني خود را بروز نمايد ؟.. براي اين ها بايد دنبال راهكار جدي بود . وگرنه زمينه براي به فساد كشيده شدن جوانان به دليل كمبود امكانات تفريحي بسيار زياد است . مسبب این بدبختیها و فلاکتباریها کیست ؟ آیا کسانی جز سردمداران جنایتکار حکومت آخوندی هستند؟ نه تمام بدبختیهای ملت ایران از زمان به حکومت رسیدن ملایان آغاز گردید و هر روز بدتر از روز دیگر. واقعأ اینان فرستادگان شیطانند برای نابودی یک ملت با یک فرهنگ بی نظیر. نفرین بر آنان که واقعأ فرزند خلف شیطان بزرگ ( انگلیس ) هستند. نقض وحشيانه و مستمر برنامکه ریزی شده حقوق بشر در ايران امیر هودجی اعدامها و احكام اعدام به خصوص عليه متخلفين خردسال و اقليتها، دستگيريهاي خودسرانه و تهديد خبرنگاران، خبرنگاران اينترنتي و وبلاگ نويسان و دستگيري و مجازات زنان به خاطر بد حجابي ، بد رفتاری با اقليتهاي ايراني كه بهخاطر عقايد مذهبي و سابقه قومي خود مورد تبعيض و آزار قرار ميگيرند، سركوبي مردمي كه در حومه اهواز و مناطق مختلف استان خوزستان زندگي ميكنند، همه شواهد گویایی است كه رژيم ايران در صدد تقويت احترام به حقوق بشر و حكم قانون در ايران نمی باشد. در مورد وضعيت حقوق بشر، پروژه هاي اتمي و عملیاتهای تروريستي رژیم آخوندی باید از سوی جامعه بین المللی مورد بازنگری و اتخاذ تدابیر پیشگیرانه بر علیه این رژیم صورت گیرد. اروپاي به اصطلاح دمكراتيك بايد سازمانهای مبارز علیه رژیم ايران را جدي بگيرد. يك سازش موقتي با رژيم ايران با هدف به تاخير انداختن تهديد اتمي هرگز نبايد به زير پاگذاشتن خواسته های ملت ایران بانجامد. مبارزه سازمانهای مبارز براي يك ايران بهتر در آينده است، ايراني كه مردم بتوانند همچون اروپائیان از آزاديها و حقوق مساوی برخوردار باشند، حمايت از سازمانهای مدافع حقوق بشر مي تواند باعث تغييرات عمده ای در ساختار حکومتی و اجتماعی ایران در حال و آینده گردد. اروپائیان ديگر در نقطه اي نيستند كه بخواهند با رژيم ايران مذاكره كنند و زمان آن رسيده است كه آنها اين موضوع را به شوراي امنيت ارجاع دهند. الان زمان آن رسيده كه اتحاديه اروپا با رژيم ملايان با قاطعيت بيشتري برخورد كند. زیرا که ايران همچنان يك دردسر جدي براي اتحاديه اروپا و آمريكا و جامعه جهانی باقي مانده است. طبعاً موضوع تلاش ايران طي 20 سال گذشته براي دستيابي به تكنولوژي غني سازي اورانيوم يك موضوع نگران كننده است. براي هر كسي كه مسائل ايران را دنبال ميكند كاملاً واضح است كه دولت سرسخت ايران عليرغم مخالفت مردمش مصمم است كه به بمب اتمي دسترسي پيدا كند. لذا غني سازي اورانيوم بدرجه تسليحاتي ، يك بخش ضروري اين استراتژي ميباشد. ب اید از قطعنامه اخير آژانس
انرژي اتمي كه راه را براي بردن پرونده ايران به شوراي امنيت هموار كرد،
حمايت کرد. راستي برنده جايزه صلح نوبل محمد البرادعي و آژانس انرژي اتمي
چه كاري براي جلوگيري ايران از دست رسي به تسليحات اتمي انجام داده است؟
بله ایران تنها كشوري در جهان
است كه درآن زنان باردار را اعدام ميكنند. ”يكي از زمينه هايي كه ايران به وظائف بين المللي اش عمل نمي كند مجازات مجرمين خردسال ميباشد. همچنین اخباري دريافت ميشود در مورد كودكاني كه محكوم به اعدام ميشوند و در مواقع دردناكي اين احكام به مرحله اجرا گذاشته ميشوند. محكوم كردن افراد بدليل جرائمي كه در زمان كودكي مرتكب شده اند يك نقض آشكار ايران از تعهداتش به قانون بين الملل ميباشد. طبعا كشورهاي اروپايي باید از قطعنامه سازمان ملل در مورد نقض حقوق بشر در ايران حمايت كنند. تا شاید با فشارهای جهانی بتوان از اعمال غیر بشری حکومت ملایان کاست. به امید آن روز. فرار مغزها شعله میرقرائی از نتایج بر آمده نظام انعطاف ناپذیر ملایان پس از انقلاب 1357 ، دربدری و پراکندگی بیش از سه میلیون ایرانی در اقصی نقاط دنیا است خروج صدها هزار متخصص از ایران ، فقدان حیرت آوری است که هر ساله به وقوع می پیوندد. ایرانیهای متفکر و پژوهشگر ، و همچنین دانشگاهیهای نخبه از ترس ابراز عقیده و بیان نظریات خود ترک وطن نموده و با گذشت دو دهه از تولد انقلاب به اصطلاح اسلامی ، هنوز این مهاجرتهای دسته جمعی ادامه دارد.
فقط در سال گذشته 220 هزار تن از بهترین و نخبه ترین مغزهای ایرانی کشور را ترک کرده اند. ابعاد فاجعه فرار مغزها ، از دست دادن استعدادهائیست که میتوانست در خدمت به میهن بکار گرفته شود. براستی قابل محاسبه نیست ، وعده های پوچ و توخالی ملایان در کنار سرکوب دگراندیشی و تنزل معیارهای رفاه و زندگی انسانی در ایران. در این بین احساس خشم و ناامیدی به مردم القا شده و به جز تعدادی از سرسپردگان نظام که منافعی آشکار در استمرار رژیم دارند ، ملایان در ایجاد همبستگی و بهره گیری از مهارتهای شهروندان و تحصیل کردگان میهن شکستی فاحش خورده اند. متأسفانه رژیمی که تفکر قرون وسطائی دارد ، مسیر تلاشهای نسلهای پیشین و دست آوردهای آنان را به بیراهه کشانده و ایرانیان را وادار کرده که در درون کشور به سرکوب و فقر و بیکاری و از همه مهمتر فحشا دست به گریبان باشند. این رژیم آخوندی با سیاست خارجی ماجراجویانه خود، که آن را بزرگترین پشتیبان تروریسم اسلامی نام نهاده اند ، و دنبال کردن برنامه تسلیحات اتمی و با رویارویی آشکار با آمریکا در عراق و افغانستان ، به راهی پای نهاده که درگیری نظامی آخر این ماجراجویی خواهد بود، و این آخوندهای فاشیست و قدرت طلب، با شرایط خفقانی که در ایران بوجود آورده اند و هر روزه دامنه آن را گسترده تر مینمایند و باعث فرار مغزها و دانشمندان و استعدادهای مردم میشوند، و با سیاست غلط خارجی خود وطن ما ایران را به سوی پرتگاه نابودی میکشانند. و حال پیکار ما درست به همین انگیزه ، یعنی اعتقاد به حاکمیت مردم و ناسیونالیسم و حقوق بشر است. ما با جمهوری اسلامی نه بر سر موقعیت و خانه و زندگی خود ، بلکه با آنچه بر سر منافع ملی ایران و حقوق فردی انسانی، انسانها در ایران است مخالفیم. ما با ارزشهای این رژیم در ستیزیم. به عقیده ما باید هر چه زودتر تا نشانی از ایران مانده است به عمر جمهوری اسلامی پایان داد. نگاهی گذرا به آذربایجان موسی ارشاد تا سال 1813 ميلادی آذربايجان بصورت کشوری واحد بر ممالک محروسه قاجار حاکم بود. در کشوری که سيستم فدرال سنتی – حاکميت خانات - بر آن حکم ميراند مملکتی وليعهد نشين بود. پس از امضای قراردادهای گلستان و ترکمانچای آذربايجان به دو قسمت تقسيم گرديد. 280 هزار کيلومتر مربع از اراضی اش همچنان در ترکيب دولت قاجار ماند و 130 هزار کيلومتر مربع از اراضی اش به روسيه تزاری الحاق گرديد. روسيه تزاری پس از اشغال نيمی از آذربايجان شروع به کوچاندن ارامنه و ديگر ملت های به اراضی آذربايجان نمود. پس از برقراری نظام کمونيستی و اشغال دوباره جمهوری دموکراتيک آذربايجان بخشی از کشور آذربايجان شمالی به روسيه – دربند، داغستان- بخشی به گرجستان- بورچالی- بخشی به ارمنستان- گؤيچه، مهری،زنگه زور- بخشی نيز- قراباغ- پس از سال 1990 به ارمنستان الحاق گرديد. جمهوری آذربايجان کشوری مستقل است و مساحت اراضی اش 86 هزار کيلومتر مربع ميباشد. 20 در صد ارضی اش توسط ارامنه اشغال شده است. آذربايجان جنوبی: پس از سال 1925 و لغو کشور ممالک محروسه قاجار و تشکيل دولت ايران توسط رضاخان پهلوی آذربايجان به زور سرنيزه به کشور شاهنشاهی ايران الحاق گرديد- نام دولت ايران برای اولين بار در سال 1936 توسط به اصطلاح مجلس ملی رضاخان تصويب شد- آذربايجان جنوبی 280- 300 هزار کيلومتر مربع مساحت دارد. پس ا ز تشکيل رژيم رضاخان در ايران و تدوين قانون اساسی جديد و تصويب آن در مجلس فرمايشی ، ملت آذربايجان از کمترين حقوق انسانی و ملی اش محروم گرديد. پس از الحاق آذربايجان جنوبی، رژيم به تقسيم اراضی آذربايجان وپيش کشی آن به ايالات ديگر پرداخت. آذربايجان جنوبی تدريجا به استان های آذربايجان غربی، شرقی، زنجان، همدان، تقسيم گرديد . قزوين و ساوه از آذربايجان جدا گرديد. نامهای ترکی شهرها و روستاها حتی اسامی کوه ها و رودخانه ها به فارسی تغيير يافت و سخن گفتن به زبان ترکی در مدارس و شهرها ممنوع گرديد. تحقير و استثمار ملت آذربايجان شروع گرديد. سياست آسيميلاسيون رژيم شاهنشاهی موجب شد که مردم آذربايجان پس از انقلاب های مشروطه و خيابانی به قيامهای ملی در سال 1945 و 1979 بپردازند. در هر دو مورد آذربايجان موفق به تشکيل حکومت ملی گرديد ولی حکومت های فوق با کمک نيروهای خارجی توسط رژيم سرنگون گرديد. رژيم شاه پس از مغلوبيت حکومت ملی آذربايجان در سال 1946 به نسل کشی آذربايجانيها پرداخت. در عرض چند روز بيش از 50 هزار نفر اعدام گرديد و بيش از 200 هزار نفر از آزاديخواهان به مناطق کويری مرکز ايران تبعيد گرديدند و يا زندانی شدند. 30 هزار نفر از آزاديخواهان مجبور به مهاجرت شدند. در سال 1979 نيز آذربايجان به قيام عليه رژيم دست زد و تحت رهبری حزب خلق مسلمان آذربايجان موفق به تشکيل حکومت تقريبا خود مختار گرديد ولی اين بار نيز نظاميان جمهوری اسلامی توانستند به زور اسلحه حق تعين سرنوشت آذربايجان را پايمال نمايند. سياست رژيم پهلوی پس از انقلاب به ظاهر اسلامی نيز ادامه يافت و آذربايجان باز هم تقسيم گرديد. استان اردبيل تشکيل گرديد ولی تابعيت شهر آستارا از اردبيل سلب شد. تحصيل به زبان مادری همچنان به عنوان گناهی نابخشودنی باقی ماند. سياست آسيميلاسيون با شدت تمام دوام يافت . شمار جمعيت آذربايجان جنوبی توسط سازمان آمار رژيم تهران تحريف ميگردد . رژيم، جمعيت ملل غير فارس را محدودتر و کمتر از رقم واقعی نشان ميدهد . ولی حقايق تاريخی ثابت ميکند که، در حال حاضر بيش از نيمی از اهالی ايران را ترکها تشکيل ميدهند. آذربايجانيها 30-32 ميليون نفر ميباشند. 8-10 ميليون نفر از اهالی آذربايجان بعلت مشکلات اقتصادی و اجتماعی به شهرهای فارس نشين مهاجرت کرده اند. بيشترين جمعيت آذربايجانی در تهران سکنی گزيده است و تقريبا نيمی از جمعيت تهران را ترکهای آذربايجان تشکيل ميدهند. کار به دست نا اهل سپردن خطاست شاهرخ الیاسی احمدی نژاد، عامل اجرای منويات امريکا و اسرائيل در ايران،مستقيم يا غير مستقيم ودر هيئت يک حکومت ديکتاتوری ظاهرشده... در ضرب المثل های ايرانی آمده که "ديوانه ای سنگی به چاه می اندازد که صد عاقل نمی توانند آن را در آورند" حال نقل آقای رئيس جمهور ماست!!! احمدی نژاد روز چهار شنبه در يک تهديد آشکار عليه کشور اسرائيل همه دنيا را در بهت و حيرت فرو برد. و آنچه که اسرائيل و امريکا سالها دنبال آن بودند تا مستمسک و بهانه کافی برای شرارت ايران بدست آورند در اختيار آنان قرار داد. وی دريک کنفرانس خبری خواهان نابودی اسرائيل شد که بلافاصله سخنگوی کاخ سفيد در واکنش به اين بيانات اظهار داشت: "سخنان محمود احمدی نژاد ، رئيس جمهوری اسلامي، در باره محو اسرائيل، واقعی بودن نگرانی آمريکا نسبت به برنامه هسته ای ايران را نشان می دهد. رئيس جمهوری اسلامی ظهر چهارشنبه در کنفرانسی در باره صهيونيسم در تهران خواهان نابودی اسرائيل شد و کشورهای عربی را که اسرائيل را به رسميت بشناسند تهديد کرد که با ,قهر امت اسلام, روبرو خواهند شد." احمدی نژاد بدون در نظر گرفتن خطراتی که از ناحيه حرفهای نسنجيده اش متوجه منافع مردم و کشور می گردد نشان داد که نه سياست بلد است و نه ديپلماسی و نه مسؤليت شناس است ونه دلش به حال ايران و ايرانی می سوزد و نه علاقه ای به مردم دارد. آقای رئيس جمهور اساسا به ابعاد و انعکاس موضع گيری های خود هيچ توجهی ندارد و ذهن ساده و ماجراجوی اين فرد هيچ همخوانی با پيچيده گيهای دنيای کنونی ما که همه چيز آن، در هم تنيده شده و به هم مربوط گرديده را ندارد و نمی داند با اين موضع گيری های کودکانه اقتصاد کشور را فلج می کند و مملکت را دچار بحران سياسی و اقتصادی و اجتماعی می سازد و دنيا را عليه ايران در يک صف واحد متحد می نمايد و افکار عمومی را که رسانه های غربی بايد ماهها جو سازی کنند تا بتوانند مردم را آماده حمله به ايران کنند، بدون زحمت و هزينه و پرداخت بهای کافی از سوی امريکا، يکجا در اختيار امريکا قرار می دهد. متاسفانه ما در ايران هميشه يا گرفتار حکومت های خودکامه بوده ايم و يا وطن فروشان و دولتمردانی که سرشان در آخور سفارت های روس و انگليس بوده و يا دچار افراد نالايق و بی کفايت و ساده لوح بوده ايم که حاصل هر سه اين اشکال حکومتی باعث عقب ماندگی و ويرانی کشور و طمع اجانب به اين اب و خاک گرديده است. احمدی نژاد که قبای رياست جمهوری برازنده قامت وی نيست اکنون به عنوان عامل اجرای منويات امريکا و اسرائيل در ايران (مستقيم و غير مستقيم فرقی نمی کند) واز طرفی در هيئت يک حکومت ديکتاتوری ونيز به خاطر نقصان عقل و درايت، در مقام حکومت های بی کفايت و نالايق ظاهر شده و هر سه اين مشخصات را يکجا در خود دارد. سياست تهديد و ماجرا جوئی که دولت آقای احمدی نژاد در پيش گرفته طولی نخواهد کشيد که ايران را به انزوا و مردم را در موضع ضعف و آسيب پذيری و افکار عمومی جهان را عليه ايران بر خواهد انگيخت واروپا و امريکا را متقاعد خواهد ساخت تا در جواب و عکس العمل سخنان غير مسؤلانه احمدی نژاد به رژيم ايران حمله نمايند و پرونده ايران سريعتر به شورای امنيت برود. و دود اين به چشم مردم خواهد رفت. در اين ميان سازمان مجاهدين بيشترين نفع را از بيانات گهر بار!! آقای احمدی نژاد برده و خواهد برد و اين سخنان بهترين هديه به مجاهدين است تا بتواند از بستر مرگ بيرون آيد. لذا می توان گفت که آقای احمدی نژاد علاوه بر موارد سه گانه فوق، نفر مجاهدين در رأس قوه اجرائيه کشورهم است و خواسته های مجاهدين را پياده می کند. زيرا طولی نمی کشد که با ادامه اين روش ها ودشمن تراشی های بين المللی و به خطر انداختن امنيت منطقه و جهان و حمايت از تروريسم، سازمان تروريستی مجاهدين از ليست خارج شود. بنا بر دلايل فوق و دلايل ديگر، اقای احمدی نژاد بايد از رياست جمهور عزل گردد و اختيار کشور به دست مردم سپرده شود. فعالیتهای غنی سازی اورانیوم در ایران مجید مادالو مقامات ایرانی اعلام کردند که پیشنهاد کشورهای اروپایی را برای تعلیق کامل فعالیتهای غنی سازی اورانیوم نمی پذیرند. از فوریه 2003 تا کنون به نظر میرسد که ایران با آژانس بین المللی اتمی همکاری می کند و بخشی از سیاست گسترش نیروهای هسته ای خود را آشکار ساخته است. این مراکز از ابتدای سال 2003 آشکار شده و بلافاصله توسط سازمان بین المللی انرژی اتمی بازرسی شده اند. برای بسیاری از کارشناسان، همکاری ظاهری با جامعه بین المللی چیزی جز یک استراتژی بمنظور پنهان کردن یک برنامه بسیار محرمانه دیگر نیست. برنامه محرمانه نیروهای هسته ای ایران شامل سه پایگاه اصلی هسته ای است. 1- مرکز سمند در نزدیکی یزد که اورانیوم در آنجا استخراج میشود. 2- مرکز نطنز که در آنحا اورانیوم،غنی سازی میشود. 3- مرکز اراک که آب سنگین جهت غنی سازی اورانیوم در آنجا تهیه میشود.
هر کدام از این مراکز تحت پوشش یک طرح عمرانی به کار مشغول هستند، علاوه بر این حکومت جمهوری اسلامی ایران آزمایشگاههای هسته ای و مراکز غنی سازی اورانیوم دیگری موسوم به مراکز حاشیه ای ساخته است . از جمله این تأسیسات ، دو مرکز در چهار کیلومتری غرب تهران قرار دارند. یکی از این دو مرکز در دهکده لشگرآباد و دیگری در رامانده ساخته شده است. هر دو مرکز زیر نظر مدیر سازمان انرژی اتمی ایران اداره میشوند. پایگاه هسته ای لشگرآباد از پایگاه رامانده کوچکتر و دارای تجهیزات کمتری است. مرکز رامانده در منطقه وسیعی ساخته شده است و توسط دیوارهای ضخیم و دهها گارد مسلح محافظت میشود. در درون این پایگاه چندین ساختمان مشابه با ظاهری یکسان در میان باغهای آن پراکنده شده اند، تا تشخیص ساختمانی را که پایگاه هسته ای را در خود جای میدهد دشوار سازد. این نشانه هاست که بیانگر نگرانی ها و تهدیدهای رئیس جمهور آمریکا، جورج بوش در مورد ایران است. چندی پیش رئیس جمهور جدید ایران ، احمدی نژاد در یک مصاحبه تلویزیونی با بی بی سی اعلام کرد که ایران از نیروی هسته ای اتمی بر ضد بشریت استفاده نمیکند ، بلکه ما به طرز صحیح از آن بهره برداری میکنیم، به طور نمونه ما از این تسهیلات انرژی برای برق و تسهیلات برقی میگیریم. در صورتی که این یک دروغ آشکار برای جهان است. این برنامه ها نشانگر نگرانیها و تهدید بزرگتری میتواند باشد. آسمان تو چه رنگی است؟ حمید بیات اگر گاهی اوقات در ضرب المثل های کمی تامل شود ، به وضوح در می یابیم که اکثرا چقدر به واقعیت نزدیک است و گذر زمان هیچگاه نتوانسته است آنها را کم رنگ یا بی رنگ نماید. حتی گاهی اوقات شاید به فکر فرو رویم ، که این ضرب المثل ها را قدیمی ها برای آیندگان گفته اند و سراییده اند تا بلکه درس عبرتی باشد از برای درست زندگانی کردن نه فقط زنده بودن. " به هر جا که روی آسمان همین رنگ است " این ضرب المثل در کودکی برایم کمی ناآشنا بود ولی چند صباحی است که رنگ و بو پیدا کرده و شاید چند روز گذشته به وضوح آن را لمس کردم. داستان از این قراراست که ما آنقدر که باید و شاید هم ، به انتخابات داخلی کشور خودمان اهمیت نمی دهیم و برایمان پیروزی فردی از کاندیداها ، آنچنان اهمیت ویژه ندارد ، که انتخابات آلمان برایمان حایزاهمیت شده، آری میگفتند اگر فلان حزب بر سر کار بیاید ، بر ما چه خواهد گذشت ، فلان حزب ضد خارجی است .... حالا واقعا نمیدانم و شاید نمی دانیم که بابت این انتخابات باید نماز شکر بجای آریم؟ همان حزب انسان دوست و موافق با صلح و آرامش و... بر سر کار خواهد آمد که شایددعایش را می کردیم؟! پس آسمان به همان رنگ باقی است،؟! حال اگر به همان رنگ بماند برای ما بهتر است یا بدتر؟ در این چند روزه ، آنقدر در هر جا بحث و گفتگوی انتخابات را شنیدم که واقعا در بعضی اوقات ، بیشتر از هر چیز از آسمان بدم آمده! و وقتی خوشی و شادمانی بعضی از دوستا نم را دیدم ، در ابتدا احساس کردم که شاید کسی نامه قبولی یا جواب خوشحال کننده ای دریافت کرده که چنین شادمانند ! اما زهی خیال باطل. دنیای زندانی دیواره زندانی از دیوار بیزاره پس ما خودمان هنوز به این باور نرسیده ایم که آزادیم ، یا حتی میتوانیم دمکراسی را درک کنیم پس در اینجاست که باز گفته اند " از آنجا رانده و از اینجا مانده" بهای عمر چقدر است ؟ بهای زندگانی چقدر است ؟ بهای زنده بودن و در آرامش زندگی کردن چقدر است ؟ حال اگر آن بها را پیدا کردیم به چه کسی باید مبلغش را بپردازیم تا بتوانیم چند صباحی نفسی به راحتی بکشیم و زجر عزیزانمان را و غضه دردمندان را و اشک جگر سوخته ها را از بابت بی عدالتی ها نبینیم . چگونه می توانیم مقداری از عمر خود را که مقدارش را هیچ کسی نتوانسته محاسبه کند ، به راحتی طی نماییم و انسانها را انسان گونه در کنار خود ببینیم . در آنجا به ما میگفتند وطن فروش ،کم دین ،به بعضیها محارب و اجنبی و....در اینجا به ما میگویند خارجی ، خدا را شکر به همین بسنده میکنند و پا را فراتر نمی گذارند ، ولی همیشه اینطور نیست چون وقتی به بعضی ادارات و یا شاید گروهها گذرت میافتد از خارجی بودن خودت هم به ستوه آمده و شاید افسار گسیخته شوی.در آخر چه نصیبت میشود ، اگر پاس 51 یا 16 را نداشته باشی کمی تامل کرده و دلت به درد میاید ، اما اگر دول دونگ داری من هم برایت گریه میکنم و دعا میکنم که خدا صبرت بدهد و نوع جمیل آن . بدرستی که ما دوستداران بشریت ،دوستداران آزادگی و احترام متقابل به هم نوع ، در اینجا هم فراموش شده ایم !. و به امید چنین مساواتی زندگی میکنیم تا شاید بتوانیم زمانی از زندگی خود در چنین عدالتی سپری و خرسند باشیم .نه اینکه از انتخاب شدن شخصی ،چنین ملول ، تا حداقل از اینجا رانده نشویم . اری آسمان ما همین رنگ است به هر کجا رویم . و بیایید دعا کنیم که بازیچه نباشیم ، چون زمانی مواد شیمیایی را به عراق می فروختند و پادزهر آن را در نوع واکسن و قرص و ... به ما ، تا از این راه جیبهای خود را سرشار از دلار نمایند . حال از اینگونه بازیها زیاد انجام پذیرفته و دیده ایم وشنیده ایم . ولی هنگامی که دریابیم با ما نیز چنین بازی شومی را به راه انداخته اند ، به کدام آسمان پناه آوریم ؟ حال باید بدانیم که حقوق از دست رفته فقط مربوط به کشور خاصی نیست ، انسانیت حد و مرز نمیشناسد و اگر قرار است " مرغ همسایه غاز باشد " بدا به حال جوجه ها . ما محتاج آزادی هستیم و رعایت حقوق همنوع ، تنها اندیشه ما چنین است .پس بیایید به امید چنین روزی دعا کنیم ، که بتوانیم آزاد و رها از هر گونه یوغی با برابری و مساوات به زندگی خود ادامه داده و .... راستی انتخابات و انتخاب مجدد را باید تبریک بگویم و شاد باشیم ؟ آسمان تو چه رنگی است ؟ آزادی انتخاب مذهب محمد پریوش (قسمت دوم ) در قسمت قبل نوشتم که با وجود آمدن شاخه سنیت و پیدا شدن اختلافات مذهبی و بسط و گسترش جمله برتری دین اسلام بر ادیان دیگر در واقع راه جهت بهره برداری از دین هموار شد. اصل آمدن دین به این دلیل بوده است تا آدمیت را به انسانیت تبدیل کند. و در واقع بهره برداری از قابلیت های خوب انسان را هموار سازد و آنها را از حالت بالقوه به صورت بالفعل در آورده . در حکومت ایران رزیم آخوندی با استفاده نادرست از این مساله و فعال کردن این نکته در جهت منفی و پرورش دادن انسان های مذهبی دست به جنایات بی شماری زده است . با نگاهی روشن و از روی منطق متوجه میشویم که روزانه از تعداد پیروان دین اسلام کمتر شده و بر تعداد سایر ادیان اضافه میشود. در واقع دین اسلام آخوندی جایگاه خود را از دست داده . اما شاید یکی از علل پس زدن اسلام توسط مردم و گرویدن به سایر ادیان ضد بشریت بودن منادیان این دین باشد بطوری که این دین در حال حاظر به دین ترور ، ظلم ، جور و ستم معرفی کرده اند. نسل جوان و روشنفکر ایران خواهان آزادی در همه موارد و از جمله در دین هستند. آزادی انتخاب در دین . اما حکومت ایران با سرکوب کردن این نسل و مدفون کردن صدای آنها این آزادی را از آنها سلب کرده و در واقع با حکم مرتد بودن در جهت تغییر دین از اسلام به سایر ادیان مسئله را تکمیل تر کرده است . اما نکته جالب در مسئله مرتد بودن اختلاف نظر در بین علمای دین می باشد.در واقع اینکه عده ای از این علما معتقدند که مسئله مرتد بودن در دین تنها وسیله ای برای حکومت اسلامی در ایران می باشد .منتظری که از مراجع تقلید در ایران می باشد حکم ارتداد در دین را نفی نموده و معتقد است که هر تغییر مذهبی ارتداد نمی باشد بجز حکم ارتداد سلمان رشدی که شهرتی جهانی دارد. هاشم آقاجری پژوهشگر اسلامی از جمله این افراد میباشد. نگاهی گذرا به پرونده آقاجری نشان می دهد دست اندرکاران جمهوری اسلامی و در واقع فقه شیعی از حکم ارتداد دچار تضاد و اختلاف شدیدی هستند که عده ای حتی توهین به روحانیت را ارتداد و عده ای تغییر دین را هم ارتداد نمی دانند. دولتمردان در ایران حکومت ایران را فردی ترین و عامل ترین نظام حاکم در تاریخ می دانند و شعار عدالت بالاترین معیارها است را سر می دهند. اما آنان عدالت را با کدام معیار محک می زنند. آقای احمدی نژاد را تعریف میکنند یا مقام رهبری که هر دو از سردمداران در امر مدفون کردن صداها در نطفه هستند. ریاست جمهوری اسلامی جدید با تشکیل کابینه جدید که همگی جزو تروریست های معروف هستند صد در صد عرصه آزادی را تنگتر و زندگی را بر مردم ستمدیده ایران سخت تر می کند. جناب آقای صفار هرندی که در قتل عام علمای اهل تسنن دست داشته اند از جمله انتخابات ایشان هستند. حکم ارتداد در واقع یک حکم سیاسی و مصداقی برای مقابله با جنگ های اعتقادی بوده است آنهم در چند صد سال قبل نه در عصر تکنولوژی و صنعت . ادامه دارد. سند جنایت خمینی در کشتار زندانیان سیاسی تابستان 1367
در سال 67 پس از نوشیدن جام زهر و پذیرش قطعنامه 598 سازمان ملل در همان وقت و حمله نیروهای سازمان مجاهدین خلق به کشور پیشروی آنان تا چندین کیلومتری کرمانشاه و لبریز شدن زندان هائی که خمینی قرار بود آنان را جمع کند و به جای آن کتابخانه بسازد. وآگاهی خمینی و یارانش به عدم توانائی از جلوگیری موج روشنگری به دلیل عدم دستاویزی به نام جنگ ، دستور کشتار جمعی را صادر نمود که شاید بزرگترین کشتار در زندان ها باشد که در این عصر اتفاق افتاده باشد و به هر حال تا کنون نزدین 8000 نام این شهدا که در یک فاصله طمانی 3 ماهه از مرداد تا پایان مهر می باشد در زندان ها توسط هیئت ویژه ای که به زندان ها اعزام شده بودند و آنان هم فقط با 3 سئوال و عدم رضایت از حتی یک پاسخ فرد را به جوخه های اعدام می سپرد . می دانیم که خمینی فقط این هزاران زندانی روشنفکر و سیاسی در درون زندان ها را حفظ قدرت خود نسل روشنفکران به ویژه مذهبی ها را برچیند و( که با کلمه منافق آنان را خطاب می نمود و همواره یاد می نمود که منافق از امریکا هم خطرناکتر است ) در زیر عکس نامه احمد خمینی به خمینی و دستور حمینی دال بر تاکید به کشتن سریع اسیران در زندان ها به وی را بخوانید و رذالت و جانی بودن این رژیم بیشتر پی ببرید . باشد که تا روزی در دادگاه های ویژه به این امور رسیدگی شودتا پندی برای آیندگان بشود. یوسفعلی ظاهری زاده متن حکم اعدام زندانیان سیاسی در مرداد 67 توسط خميني بسماللهالرحمنالرحيم از آنجا كه منافقين خائن به هيچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه مىگويند از روى حيله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پيدا كردهاند، و با توجه به محارببودن آنها و جنگهاى كلاسيك آنها در شمال و غرب و جنوب كشور با همكاريهاى حزب بعث عراق و نيز جاسوسى آنان براى صدام عليه ملت مسلمان ما، و با توجه به ارتباط آنان با استكبار جهانى و ضربات ناجوانمردانه آنان از ابتداى تشكيل نظام جمهورى اسلامى تاكنون، كسانى كه در زندانهاى سراسر كشور بر سرموضع نفاق خود پافشارى كرده و مىكنند محارب و محكوم به اعدام مىباشند و تشخيص موضوع نيز در تهران با راى اكثريت آقايان حجهالاسلام نيرى دامت افاضاته (قاضى شرع) و جناب آقاى اشراقى (دادستان تهران) و نمايندهاى از وزارت اطلاعات مىباشد، اگر چه احتياط در اجماع است، و همين طور در زندانهاى مراكز استان كشور راى اكثريت آقايان قاضى شرع، دادستان انقلاب و يا داديار و نماينده وزارت اطلاعات لازمالاتباع مىباشد، رحم بر محاربين سادهانديشى است، قاطعيت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول ترديد ناپذير نظام اسلامى است، اميدوارم با خشم و كينه انقلابى خود نسبت به دشمنان اسلام رضايت خداوند متعال را جلب نمائيد، آقايانى كه تشخيص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شك و ترديد نكنند و سعى كنند [اشداء على الكفار] باشند. ترديد در مسائل قضائى اسلام انقلابى ناديدهگرفتن خون پاك و مطهر شهدا مىباشد. والسلام. روحالله الموسوى الخمينى اين نامه تاريخ هم ندارد اما در پشت آن آقاى حاج احمدآقا نوشته است:
پدر بزرگوار حضرت امام مدظلهالعالى پس از عرض سلام، آيتالله موسوىاردبيلى در مورد حكم اخير حضرتعالى درباره منافقين ابهاماتى داشتهاند كه تلفنى در سه سئوال مطرح كردند: 1- آيا اين حكم مربوط به آنهاست كه در زندانها بودهاند و محاكمه شدهاند و محكوم به اعدام گشتهاند ولى تغيير موضع ندادهاند و هنوز هم حكم در مورد آنها اجرا نشده است، يا آنهايى كه حتى محاكمه هم نشدهاند محكوم به اعدامند؟ 2- آيا منافقين كه محكوم به زندان محدود شدهاند و مقدارى از زندانشان را هم كشيدهاند ولى بر سرموضع نفاق مىباشند محكوم به اعدام مىباشند؟ 3- در مورد رسيدگى به وضع منافقين آيا پروندههاى منافقينى كه در شهرستانهائى كه خود استقلال قضائى دارند و تابع مركز استان نيستند بايد به مركز استان ارسال گردد يا خود مىتوانند مستقلا عمل كنند؟ فرزند شما، احمد زير اين نامه نوشته شده: بسمهتعالى در تمام موارد فوق هر كس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حكمش اعدام است، سريعا دشمنان اسلام را نابود كنيد، در مورد رسيدگى به وضع پروندهها در هر صورت كه حكم سريعتر انجام گردد همان مورد نظر است. روحالله الموسوى
|
|