|
کانون دفاع از حقوق بشر در ایران |
|
گزارش تظاهرات و جلسه ماهیانه کانون دفاع از حقوق بشر - شاخه هانوفر اسماعیل عنایت کانون دفاع از حقوق بشر شاخه هانوفر در تاریخ 12 نوامبر 2005 در ساعت 13 در محل میدن کوپکه ( بان هوف هانوفر ) با استقرار اعضای مذکور و از شهر های برمن و فردن پیرامون قتل های زنجیره ای و پخش و توضیع اعلامیه تشکیل شد . ابتدا آقای شفائی در مورد چگونگی و نحوه توضیع اعلامیه ها و بیانیه های کانون شرحی مختصر دادند و سپس اعضای حاضر اقدام به توضیع بیانیه و گزارش های کانون نمودند .
بیانیه و گزارش و اعلامیه ها با مضامین زیر بین شهروندان هانوفر و ایرانیان مقیم توضیع گردید . بیانیه های کانون مرتبط با نقض حقوق زنان در حکومت اسلامی حاکم بر ایران به زبان های فارسی و آلمانی بیانیه های کانون مرتبط با اعدام های مغایر با اعلامیه جهانی حقوق بشر توسط رژیم آخوندها به زبان فارسی و آلمانی و ارائه آمار اعدام های سیاسی و غیر سیاسی در سالی که گذشت . بیانیه های کانون مرتبط با نقض حقوق اقلیت های دینی و سرکوب و خفقان فعالان این ادیان .بیانیه های کانون مرتبط با وضعیت زندانیان سیاسی در زندان های مخوف رژیم .بیانیه های کانون مرتبط با نقض حقوق سیاسی و اجتماعی وعربده کشی های عاملان رژیم در بند کشیدن روزنامه نگاران و وبلاگ نویسان و فعالان عرصه خبر و تشدید فشار جهت انسداد آخرین مجراهای خبری و فیلتره کردن سایت های افشاگر رژیم توضیحات رودر رو به جویندگان واقعیت های جاری در ایران نیز هنگام توضیع اعلامیه ها چه به زبان آلمانی و چه به زبان فارسی رنگ و جلای دیگری به فعالان کانون بخشیده بود . ادامه جلسه در محل کانون پیگیری شد .
اخبار جدید و گزارش های رسیده از درون مرز به سمع حاضرین رسید . وسپس جلسه پرسش و پاسخ در زمینه های گوناگون از جمله مسائل داخلی نظیر چگونگی بیرون کشیده شدن احمدی نژاد با شعبده بازی انتخابات و یا گزافه گوئی های فرد مذکور در جهت تولید بحران در زمینه موضوع انرژی هسته ای به منظور تداوم حیات رژیم و یا نقش خاتمی در به درازا کشیدن عمر رژیم و مطالب گوناگون جهانی ادامه یافت که در بیشتر زمینه ها آقای شفاهی ضمن ادای توضیحات خطوط و نظریات کانون را ترسیم نموده و جهتگیری های لازم راتاکید نمودند. سپس به منظور تلطیف فضای جلسه برنامه های هنری توسط دو تن از اعضا اجرا شد و بعد از پذیرائی که با همت خانم مهناز مسئول شاخه و سایر اعضای شاخه هانوفر تدارک دیده شده بود فیلم فقر و فحشا به نمایش در آمد. بعد از پایان فیلم بحث و گفتگو حول محور میزان کنش های رزیم در تولید فقر و فحشا مورد تاکید تمامی اعضا بود . زیرا که رژیم مستبد با قبضه کردن کلید کانال های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و گستردن فضای رعب و خفقان کمر همت به نابودی ایران بسته کما اینکه یکی از اولین قربانیان فقربه دام افتادگان فحشا هستند و این در حالی است که وابستگان رژیم با مسخره بازاری چون جمکران برای دون پایه ترین از ناب خود نیز جیره و مستمری های کلان مقرر میکنند .جلسه در میان ابراز انزجار حاضرین از عملکرد رژیم در پایمال کردن حقوق ایران و با اعلام حمایت از آزادی زندانیان سیاسی به کار خود در حالی پایان داد که ساعت از 20 گذشته و قرار جلسه بعدی نیز گذاشته شد. گزارش جلسه براکه - برمن هافن نازنین موئیدی در برمن انجام می شود صحبتی کوتاه داشتند و بعد از صحبتهای آقای منوچهر شفائی اقای مقدم مسئول و عضو هیئت رئیسه صحبتهائی در مورد نقض حگسترده حقوق بشر در ایران کردند و بعد از آن در مورد چند ماده حقوق بشر ماده 11/ 12 / 13/ صحبتهائی کردند بعد از آن خانم نازنین مویدی جزء هیئت رئیسه صحبت هائی در مورد وضع دانشجویان و وبلاک نویسان و روزنامه نگاران که این گروه رنج گشیدگانی هستند که حق و حقوقی به انان تعلق نمی گیرد در ایران فقط حرف باید ملایان باشد اگر کسی میداند باید دهان خود را بسته و اگر دهانی باز شود وحرف بزند نمیداند چه بلائی به شرش میاید قبل از آمدن رئیس جمهوری جدید خاتمی بحث تمدنها را به میان کشید و نتوانست حق وحقوق مردم را به آنان بدهد آزادی بیان و ظیره همه شعار بود وبس . وحال با آمدن آحمدی نژاد در معرکه ریاست جمهوری چه میتوان کرد پس مردم ما را و آزادی آنان را باید فراموش کرد چون در حال حاضر کسی در ایران حکومت میکند که علاقه زیادی به جنگ با دنیا دارد و فرقی برای آن ندارد کهوارد جنگ شود و دوباره نسل جوان ما را به خاک وخون بکشد چقدر مردم باید رنج و عذاب بکشند . در سده اخیر هر گاه ملت ایران برای آزادی ویک جامعه مدنی حرکت نمودند روحانیت از نا آگاهی عدهای از مردم عامی سود برده و حرکتهای مردمی را تظییر دادند و مانعی سر راه تکاملهای اجتماعی بوجود آوردند و هیچگاه نتوانستند ونخواسته اند که مردم تحولی اساسی در باورهای دیرینه خود انجام دهند روحانیت نا آگاه نیروی مضاعف هستند که فشارهای روحی بر خانواده هایایرانی را فراهم میکنند و همیشه جامعه را به بربریت میکشاند و ما میخواهیم این دینی که روحانیون روی آن دست گذاشته اند و با عنوان آن از مردم سوء استفاده میکنند جدا کنیم و شرایط دینی در جای خود بماند وسیاست جامعه و آزادی مردم در مکان خود بماند و بعد از صحبتهای خانم نازنین مویدی خانم مزگان آزاد با دادن خبرهائی ازایران صحبتهای خود را شروع کردند. تجمع "۲۰ دقيقه براي آزادي" در اعتراض به وضعيت زندانيان سياسي؛ برگزار شد تجمع اعضاي انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه علامه طباطبايي در اعتراض به وضعيت زندانيان سياسي با عنوان "20 دقيقه براي آزادي" برگزار شدمرتضي اصلاچي، دبير انجمن اسلامي دانشگاه علامه طباطبايي با اعلام اين مطلب به خبرنگار "ايلنا"ف گفت: اين تجمع از ساعت 12 روز سهشنبه، 24 آذر ماه به مدت 20 دقيقه در محوطه مقابل دفتر انجمن اسلامي دانشجويان دانشكده ادبيات دانشگاه تهران برگزار شد.وي افزود: برخي از دانشجويان طي سخناني نسبت به وضعيت اكبر گنجي، عبدالفتاح سلطاني و محمدي گرگاني اعتراض كردند و خواهان رسيدگي به وضعيت زندانيان سياسي شدند اصلاحچي تصريح كرد: پس از سخنرانيها چند تن از دانشجويان اشعاري در خصوص زندانيان سياسي به ويژه اكبر گنجي خواندند و در پايان تجمع، دانشجويان به مدت يك دقيقه سكوت كردند.اين تجمع پس از گذشت 20 دقيقه به پايان رسيد.جلسه در ساعت 13 به پایان رسید . گزارش جلسه عمومی کانون دفاع از حقوق بشر شاخه لر- الدنبورک مهدی پدران جلسه ماهیانه کانون دفاع از حقوق بشر در ایران شاخه الدنبورگ – لر در تاریخ 08.11.2005 ساعت 16 در محل دفتر این کانون با حضور صدر هیئت رئیسه آقای شفائی ، رئیس و مسئولان کمیته های کانون و گروههای مختلفی از سایر شاخه های کانون و همچنین اعضائی از مسئولان کانون تشکیل گردید . ابتدا آقای صادق فیروزمند به عنوان رئیس جلسه ضمن خوش آمد گوئی از حاضرین دستور جلسه را به اطلاع حاضرین رسانیده و از آقای رضی جهت خواندن شعر دعوت نمودند .
سپس اعضای آن کانون را به حاضرین معرفی نموده و ضمن تشریح تاریخچه فعالیت آن کانون فهرستی از مهمترین فعالیتهای شاخه را در 9 بند به اطلاع حضار رسانیدند. سپس آقای رئیسی فرد رئیس شاخه در مورد وضعیت کنونی سیاسی ایران سخنرانی نمودند . سپس از آقای رضی دعوت شد تا گزارش عملکرد گروه کاری زنان را باطلاع برساند . پس از ایشان آقای محمد پریوش درمورد گروه کاری کودکان و تحقیقات خود در این مورد ، سخن گفتند .آقای مهدی پدران نیز عملکرد گروه کاری تبلیغات را در چهار زمینه مختلف به اطلاع عموم رسانیدند . آقای عامل محترم زاده در مورد نشر و توزیع بولتن خبری سخن گفتند .
گزارش گروه کاری ادیان توسط آقای فیروزمند داده شد . ایشان در مورد برنامه های آتی خود نیز توضیحاتی ارائه دادند . پس از استراحت و پذیرائی توسط گروه تدارکات و انتظامات خانم بیگی مسئول روابط عمومی کانون سخنرانی نمودند موضوع سخنرانی ایشان یادبود قتل های زنجیره ای بود . سپس آقای سیادت دبیر کانون به جایگاه دعوت شدند ایشان در مورد لزوم مطالعه و تحقیقات در مورد مشکلات اساسی در زمینه های اجتماعی و سیاسی سخن گفتند و با توجه به وجود نیروهای کار آمد پیشنهاد کردند کمیته ای در این زمینه تشکیل گردد . سخنران بعد آقای کوروش عیار مسئول کمیته تبلیغات کانون بود . ایشان در مورد لزوم برگزاری تظاهرات و میز کتاب سخن گفتند . در ادامه آقای سمیعی از شاخه فردن به جایگاه آمدند و از حاضرین خواستند تا در جلسه ماهیانه آتیه شهر فردن شرکت نمایند. آقای خزائی از نمایندگی هانوفر نیز از حاضرین جهت شرکت در جلسه ماهیانه آن شاخه و بازدید از میز کتاب که در تاریخ 12.11.2005 تشکیل میگردد دعوت بعمل آوردند . در پایان، جلسه پرسش و پاسخ با پاسخگوئی آقای شفائی برگزار گردید. وقتی آب سربالا میرود قورباغه ابوعطا می خواند یوسفعلی ظاهری زاوه گاهی اوقات انسانها حکمران تقدیر خویش هستند . تقصیر ستارگان بخت ما نیست بلکه اشتباه از خود ما است که چنین زیر دست مانده ایم . از بدو تاسیس جمهوری منحوس به اصطلاح اسلامی مردم نجیب ایران همیشه شاهد شعارها و الفاظ توخالی وسیله جاهل های معمم بوده است و هست . که سرچشمه این شعارها و نقالیها از کله پوک ولایت فقیه و سردمداران جهل و و جور تراوش می کند و هرگز تمام نشدنی است . الفاظی مثل مردم سالاری دینی و شایسته سالاری جامعه مدنی و ... که همه اینها فقط شعارتوخالی بوده و هرگز جامه عمل نپوشیده . در کنار این الفاظ پوچ مکتبها و ایدئولوژی های منحط تر و من درآوردی تری هر روز به گوش مردم بینوا دیکته میشود. مثل اصول گرایان . آبادگران . آبادسازان . محافظه کاران و ... این القاب هم محصول کانون دفاع از هوچیگری و عوام فریبی ولایت فقیه می باشد. جدیدا هم عوامل آدم خوار جمهوری اسلامی، ایران را از تجزیه و تقسیم ایران می ترسانند. و چنین وانمود می کنند که اگر جمهوری اسلامی به عده ای بی سواد فرصت عرض اندام داده است . پاره ای از گروه های قومی نوپا و کوچک که قدرتشان بیشتر در بیرون ایران و نزد اربابشان انگلیس می باشد، در تبلیغات خود چنان لحن تلخ و دشمنانه ای دارند که انسان را بیاد یوگسلاوی و جنگ های داخلی آن و کشتارهای قومی می اندازد و از شهرهای ایران زمین مثل اهواز از (( الاهواز )) یاد میکنند. و از منطق نداشته خود چنین استنباط می کنند که صدور نفت بایستی با اجازه مردم منطقه صورت گیرد. پس مردم شمال ایران هم میتوانند مدعی شوند که صدور خاویار و ماهی بایستی با نظر مردم منطقه باشد. همچنین خراسانی ها گاز سرخس را و کرمانی ها مس سرچشمه را . پس تکلیف دولت مرکزی و حاکمیت دولت مرکزی کجاست . اصرار پاره ای سازمان های قومی به جعل تاریخ و نادیده گرفتن واقعیات و اغراق گوئی در یکجا ، دامن زدن به تعصبات و کینه قومی نه تنها راه دمکراسی را در ایران سد میکند بلکه به گرایش های افراطی دامن خواهد زد. ما با زندگی در دروغ به جائی نخواهیم رسید. ما باید ذهن های بی حوصله و روان های بی قرارمان را با منطق و حقیقت آشتی دهیم . روحیه قبیله ای و کوتاه بینی باید دور انداخته شود. در 28 اکتبر ماه گذشته در واشنگتن نمایندگان اقوام ایرانی تشکیل جلسه دادند و راجع به خودمختاری و تجزیه زبان و فرهنگ بحث مفصل داشتند. که خانم ماندانا کریمی مدیر سازمان زنان از قبیله زندیه لرستان و مرتضی اسفندیاری نماینده مردم کردستان و امان الله خان دیگر نماینده بلوچ ها در ایران و رئیس قبیله دیگ و رحیم شهبازی نماینده جمعیت آذربایجان نظرات خودشان را مطرح کردند. با کمال ادب می خواهم بگویم که چنین رویدادهائی را بایستی دشمنان قومی ایران که هدفشان تجزیه ایران است بگور ببرند و کسانی که در تنور دشمنی قومی می دمند می توانند تجربه تلخ دیگر کشورها را مثل عراق را بیاد بیاورند. ما باید از پیش کشیدن نظریه توطئه بیگانگان به هر شکل ممکن بپرهیزیم . بستر سیاست ایران فقط و فقط اعلامیه جهانی حقوق بشر است . ملت ایران فرد محوری را به هر شکل ممکن نمی پذیرد و طرفدار اندیشه جمع محوری است . اولین پیش شرط دمکراسی برابری افراد است . دمکراسی واژه ای بزرگ و پر معنی است و اگر در چارچوب حقوق بشر نباشد هر معنی را می توان از آن بیرون آورد . ضعف عقاید دینی مردم منتجه عملکرد منادیان دروغین دین است دوستی عزیزی که ظاهرا از تظاهر دین فوشان حاکم به ستوه آمده و در مورد سندیت قران و همچنین تعدد آرا چنین نوشته بود : (وقتی متنی در جامعهای تنها با هفت تن باسواد پيدا شده و خط دقيقی هم برای ضبط آن وجود ندارد، از ديدگاه علم (و نه ايمان) هر كسی حق دارد در درستی يا نادرستی آن سخن بگويد. نگاه علمی اين است. ما به گوش خود میشنويم كه پيروان مذاهب مختلف، يك و همان آيه را دو گونه میخوانند و معنی میكنند، از روايتهای مختلف قرآن كه تنها حافظ شيرازی چارده تای آن را ازبر میخوانده، هم خبر داريم. وقتی وحدت قرائت وجود ندارد ارزش متن نسبی و (هرگز) نه مطلق است) در جواب ایشان نوشتم : وقتی علم تمدن شناسی با دیدن یک نقاشی بر سنگ یک غار و یا کشف کوزه ای شکسته در دل زمین ، می تواند به تاریخ تمدن یک ملت دست پیدا کرده و نظریه ای علمی ارائه دهد چگونه ممکن است کتابی که مشتمل بر بیش از 600 صفحه بوده و در آن دستورات و قوانین زندگی اعم از عبادی ، سیاسی ، اجتماعی ، حقوقی ، انسانی و ... وجود دارد به نحوی که اگر نگوئیم میلیونها نفر ( جمعیت مسلمانان بیش از یک میلیارد است ) حد اقل صد ها هزار نفر از انسان متمدن امروز را شیفته خود کرده بصورتی که سر تعظیم در مقابل آن فرود می آورند (1) علمی ندانیم ! دوست عزیزم،برادر کوچک شما به عنوان کسی که وقت زیادی را صرف فهم و دقت در آیات قران نموده به شما عرض می کنم که اولا قرانی که در دست مسلمانان میباشد ، چه آنهائی که اهل تسنن هستندو چه آنها که تشیع هستندنه تنها صفحه ای و نه تنها سطری بلکه کلمه ای نیز با یکدیگر فرق ندارد ثانیا تفاوت جزئی در نحوه قرائت بعضی از کلمات ، که مثلا یک حرف را کشیده تر قرائت شود و یا یک حرف ادغام (خفیف ) شود نه تنها نمی تواند دلیل بر عدم وحدت قران و شک و شبهه در سندیت آن باشد بلکه خود دلیلی بر دقت این کتاب بزرگ است . که افتخار امثال حافظ در آن است که بتواند انواع نحوه قرائت بعضی از این کلمات را از حفظ بخواند ! و اما تفاوت در تعبیر و تفاوت در برداشت معانی آیات ؟ همانگونه که خود قران می گوید آیات قران بر دو دسته می باشند :محکمات و متشابهات محکمات که بیشترین آیات را شامل می شوند آنهائی هستند که از نظر معانی کاملا واضح می باشند مانند: ان الله یامر بالعدل والاحسان وایتائ ذی القربا و ینهی عنی الفحشا و المنکروالبغی یعظکم لعلکم تذکرون ( خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان می دهد و از فحشا و منکر و ستم نهی می کند ، خداوند بشما اندرز می دهد شاید متذکر شوید/ آیه 90 سوره نحل متشابهات آیاتی هستند که دارای معانی کاملا واضحی نبوده و گرچه با مراجعه به آیات محکم میتوان آنها را معنی کرد ولی شاید بعلت ایجاد زمینه برای تفکر بیشتر خواننده در عصرهای مختلف به نوعی در پرده گفته شده است تعداد این آیات در مقایسه با آیات محکم بسیار کم و ناچیز است و اکثر اختلافات برداشتها در این آیات است.مثلا وقتی گفته می شود : والعصر قسم به عصر معلوم نیست منظور از عصر، دقیقا چیست عده ای آنرا زمان عدهای بعداز ظهر عدهای روز قیامت و عدهای عصر عدالت معنی کرده اند . این موضوع یعنی مشخص نبودن دقیق بعضی آیات نه تنها ضعف نیست بلکه خود دریایی را در مقابل خواننده می گشاید تا با غواصی در ان به یاقوتهای معرفت دست یابد . این حرف را نه من بلکه بزرگترین دانشمندان و عالمان قرن اخیر زده اند که برای نمونه به تعدادی از آنان اشاره می کنم (1 ((گوته ، شاعر و دانشمند آلمانى مى گويد قرآن اثرى است كه (احيانا) بواسطه سنگينى عبارت آن خواننده در ابتدا رميده مى شود و سپس مفتون جاذبه آن مى گردد و بالاخره بى اختيار مجذوب زيبائيهاى متعدد آن مى شودو در جاى ديگر مى نويسد: ساليان درازى كشيشان از خدا بى خبر ما را از پى بردن به حقائق قرآن مقدس و عظمت آورنده آن محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) دور نگاه داشته بودند، اما هر قدر كه ما قدم در جاده علم و دانش گذارده ايم پرده هاى جهل و تعصب نابجا از بين مى رود و به زودى اين كتاب توصيف ناپذير (قرآن) عالم را به خود جلب نموده و تاءثير عميقى در علم و دانش جهان كرده سرانجام محور افكار مردم جهان مى گردد ))هم او مى گويد: (( ما در ابتدا از قرآن رو گردان بوديم ، اما طولى نكشيد كه اين كتاب توجه ما را به خود جلب كرد، و ما را دچار حيرت ساخت تا آنجا كه در برابر اصول و قوانين علمى و بزرگ آن سر تسليم فرود آوريم! ويل دورانت )) مورخ معروف مى گويد:قرآن در مسلمانان آنچنان عزت نفس و عدالت و تقوائى به وجود آورده كه در هيچيك از مناطق جهان ... شبيه و نظير نداشته است ژول لابوم )) انديشمند و نويسنده فرانسوى در كتاب ((تفصيل الايات )) مى گويد:دانش و علم براى جهانيان از سوى مسلمانان بدست آمد و مسلمين علوم را از ((قرآنى )) كه درياى دانش است گرفتند و نهرها از آن براى بشريت در جهان جارى ساختند. دينورت )) مستشرق ديگرى مى نويسد: واجب است اعتراف كنيم كه علوم طبيعى و فلكى و فلسفه و رياضيات كه در اروپا رواج گرفت عموما از بركت تعليمات قرآنى است و ما مديون مسلمانانيم بلكه اروپا از اين جهت شهرى از اسلام است)).بانو دكتر ((لوراواكسيا واگليرى )) استاد دانشگاه ((ناپل )) در كتاب ((پيشرفت سريع اسلام )) مى نويسد: ((كتاب آسمانى اسلام نمونه اى از اعجاز است ... قرآن كتابى است كه نمى توان از آن تقليد كرد، نمونه سبك و اسلوب قرآن در ادبيات سابقه ندارد، تاءثيرى كه اين سبك در روح انسان ايجاد مى كند ناشى از امتيازات و برتريهاى آن است ... چطور ممكن است ((اين كتاب اعجاز آميز)) ساخته محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) باشد در صورتى كه او يك نفر عرب درس نخوانده اى بود . ..ما در اين كتاب گنجينه ها و ذخائرى از علوم مى بينيم كه فوق استعداد و ظرفيت باهوشترين اشخاص و بزرگترين فيلسوفان و قويترين رجال سياست و قانون است .بدليل اين جهات است كه قرآن نمى تواند كار يك مرد تحصيل كرده و دانشمندى باشد. این دوست در قسمت دیگری نوشته بود: ( دست خوردگی يا سلامت قرآن چه ربطی به زندگی مردمی دارد كه در ١٣٧٥ دخترانشان را به يكی صدهزار تومان در شرق خراسان میفروختند؟ اگر برای شما بحث در بارهء سلامت قرآن واجب تر از سخن گفتن و حتی چاره انديشی برای مردم است، پس بگوئيد مردم به كجای اين شب سیاه چنگ بياويزند) در جواب باید بگویم : این که حاکمان مسلط بر کشورمان با اسلحه دین و دیانت بجان مردم افتاده و روز گار هموطن هایمان را سیاه کرده اند و دین را ابزاری جهت حاکمیت خود ساخته اند و دین فروشی کرده اند ، زشتر و شنیعتر از این کار در دنیا یافت نمی شود و مورد لعن و نفرین خداوند هستند( اإِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكتَبِ وَ يَشترُونَ بِهِ ثمَناً قَلِيلاً أُولَئك مَا يَأْكلُونَ فى بُطونِهِمْ إِلا النَّارَ وَ لا يُكلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَمَةِ وَ لا يُزَكيهِمْ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ(174بقره)كسانى كه كتمان مى كنند آنچه را خدا از كتاب نازل كرده و آنرا به بهاى كمى مى فروشند، آنها جز آتش چيزى نمى خورند (و هدايا و اموالى كه از اين رهگذر به دست مى آورند در حقيقت آتش سوزانى است ) و خداوند روز قيامت با آنها سخن نمى گويد، و آنها را پاكيزه نمى كند، و براى آنها عذاب دردناكى است .)اما آیا این دلیل میشود که ما از دین دور شده و جایگاه انرا باطل بدانیم ؟ (اینکار علمی است ! ) نظیر اینکار آخوندها ، هم اکنون سرمایه داران انجام می دهند که با سلاح علم و تکنیک ملتها را به استثمار و بهره کشی بیشتر کشیده اند . آیا می توانیم نتیجه گیری کنیم که علم و تکنیک بد است ؟ چون اسلحه دست سرمایه داران است ! دین ، اسلام و قران آنجا مخرب است که آلت دست حاکمان و منادیان دروغین قرار گیرد . همانگونه که انرژی اتمی می تواند دنیائی را خراب کند . اما وقتی صحیح فهمیده و عمل شود دوای همه دردهاست .همه بدبختیهای ملتها اعم از اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی و... بعلت دوری از احکام الهی است . نه تنها دین به زندگی مردم ربط دارد بلکه میتواند توده های ملیونی مردم را در مقابل ظالمان بسیج کرده و بساط ظلم و ستم و فقر و فحشا را در هم بپیچد . بدتر از ايدز سعید بروجردی نماينده دفتر سازمان ملل در ايران:رشد مبتلايان به ايدز در پنج سال گذشته در ايران به مرز 100 درصد رسيده است. دبير انجمن روانپزشكان:اعتياد به داروهاى محرك نظير قرصهاى اكس و نيز مواد مخدرى همچون "شيشه" و "كوكائين" در ميان نوجوانان و جوانان طى پنج سال اخير دو برابر شده است. زير پرده جنجال هاى روزمره گروهبندى هاى قدرت و ثروت و كشاكش پايان ناپذير رانت خواران حكومتى در تقسيم غنميت، ويروس خطرناك و كشنده ايدز از پايه در حال گسترش در بخش هاى مختلف جامعه ايران است. نماينده دفتر سازمان ملل در بحران ايدز گفت:"رشد مبتلايان به ايدز در پنج سال گذشته در ايران به مرز 100 درصد رسيده است. دبير انجمن روانپزشكان نيز از افزايش اعتياد به داروهاى محرك نظير قرصهاى اكس و نيز مواد مخدرى همچون "شيشه" و "كوكائين" در ميان نوجوانان و جوانان خبر داده و به حبرگزارى فارس گفته است كه مصرف اين گونه مواد در ميان نوجوانان طى پنج سال اخير دو برابر شده است. آمار 5 برابر شدن مصرف مواد محرك خطرناك و رشد 100 درصدى ابتلا به ايدز در حالى بيان شده است كه به گفته حسين نيكنام معاون امور بينالملل وزارت بهداشت ، رژيم توانايى كنترل بيمارى ايدز را در كشور ندارد. نيكنام گفت:"متاسفانه با روند روبهرشد و عدم كنترل رشد بيمارى تا سال 2015 قادر به كنترل ابتلا به بيمارى ايدز نيستيم." گسترش ايدز در ايران تازگى ندارد و مسوولان رژيم نيز به خوبى از جزئيات آن باخبرند و مى دانند كه فاصله ميان آمار رسمى مبتلايان به ايدز و آمارهاى غير رسمى بيش از دو برابر است، با اين حال و عليرغم حاد بودن مشكل شيوع ايدز در ايران از مهار آن ابراز ناتوانى مى كنند. يكى از مهم ترين راههاى مقابله با گسترش ايدز، مهار اعتياد و بويژه اعتياد تزريقى و استفاده از سرنگ هاى آلوده است. مينو محرر عضو كميته كشورى مبارزه با ايدز در 22 مرداد گذشته در گفتگو با خبرگزارى فارس گفته است: "در 50درصد موارد سرنگ آلوده عامل انتقال ايدز است" از سوى ديگر ناگفته روشن است كه براى مهار اعتياد بايد جلوى قاچاق اين مواد را به داخل كشور گرفت. محمد عباسپور عضو هيات رييسه كميسيون اجتماعى مجلس در 7 شهريور گذشته گفته است: "روزانه دست دهها نفر از درون نظام در قاچاق مواد مخدر شناسايى ميشود و بر اين اساس قطعا بدون حمايت نيروهاى داخل حاكميت، ميزان كنونى از حجم قاچاق مواد مخدر در كشور غيرممكن است." به اعتراف عباس پور:"نيروى انتظامي، امور زندانها، پستهاى قرنطينهاى و ستاد مواد مبارزه با مواد مخدر از جمله نهادهايى هستند كه امكان حضور نيروهاى نفوذى در آنها وجود دارد و همه روزه نيز شمارى از آنها شناسايى ميشوند." ايدز از جمله بيمارى هايى است كه براى مقابله با آن بايد طرح ملى پيشگيرى و آموزش به اجرا درآيد و اين قبل از هر چيز مستلزم جامعه اى باز است كه از تابو زدايى از مسايل جنسى نهراسد. در حالى كه بزرگترين دشمن جامعه باز همين نظام جمهورى اسلامى و همين دولت "اصولگرا"ست. آيا جامعه باز با دولتى و وزير ارشادى كه در 24 آبان گذشته آشكارا به شيوه وزير تبليغات گفته است:هر چيزى را كه مخل تحقق نگاه رهبرى باشد، از ميان برميداريم.... ناشران را موظف ميكنيم كه كتابها را جمع كنند؛ و با مطبوعات متعرض به مقدسات برخورد می کنيم" امكان پذير است؟ جامعه باز بدون مطبوعات آزاد، بدون آزادى بيان و گفتن و نوشتن، آزادى زنان و آزادى تشكل، بدون برچيدن كمربندهاى بزرگ فقر و تهيدستى و عقب ماندگى فكرى و فرهنگى در حاشيه شهرهاى بزرگ، بدون طرح هاى ملى اشتغال و از بين بردن بيكارى و فقر كه بستر آسيب هاى اجتماعى چون اعتياد و تن فروشى است، بكلى بى معنا و نامفهوم است. در حقيقت بر هر يك از ريشه هاى اجتماعى گسترش ايدز در ايران كه دست بگذاريم با رژيم جمهورى اسلامى روبرو خواهيم شد. جمهورى اسلامى عامل اصلى گسترش ايدز در جامعه ايران است. ايدز يك بيمارى خطرناك اجتماعى است كه با وجود رژيم فاسد كنونى و قدرت فائقه باندهاى قاچاق مواد مخدر ميان فرماندهان نظامى و انتظامى كه كنترل مبادى ورود و خروج كالاها و مرزها را در اختيار خود دارند مهارناپذير خواهد بود. استبداد سياسى است كه ايدز را در جامعه ما مهارناپذير كرده است. آمارهاى نماينده سازمان ملل در مورد گسترش ايدز در ايران و جهان نشان مى دهد كه گسترش ايدز در ايران از آفريقا انتصابات جدید رئیس جمهور به دانشگاهها هم کشیده شد! سید محسن سمیعی
موج جدید انتصابات و تصفیههای ایدئولوژیكی كه پس از روی كار آمدن
رییس جمهور جدید اسلامی ایران شروع شده بود دانشگاههای كشور را نیز در بر
گرفته است. انتصاب یك روحانی به ریاست دانشگاه تهران كه یكی از آخرین
اقدامات از این نمونه بود اعتراض شدید دانشگاهیان را به دنبال آورده است.
رژیم جمهوری اسلامی كه تسخیر علمی (علاوه بر تسخیر سیاسی) دانشگاهها را
از آغاز سلطه خود هدف گرفته بود اكنون حتی به صورت نمادین نیز برای
استقلال و هویت علمی دانشگاهها كمترین ارزشی قایل نیست. برای رژیم جهل و
خشونت كه اكنون به خرافات كامل نیز آلوده شده است دانش و خرد اگر نه دشمنان
كه بیگانگانی مزاحماند و باید از سر راه برداشته شوند و یا تحت كنترل
درآیند. تسخیر علمی دانشگاه را باید به معنای تضعیف یا نابودی آخرین سنگر
مدنیت در برابر هجوم مغولوار وحشیت و خرافات بشمار آورد. و اگر این رژیم به فنآوری روی میآورد آیا جز برای به كار گرفتن متخصصانی مثلا در رشتههای اتمی است تا برای فعالیتهای به ظاهر صلحآمیز و به باطن مخرب از آنان بهره بگیرد؟ و گرنه، مغز نقاد و خردورز كه بر خرافات مورد استفاده سران این رژیم نور معرفت بتاباند و پوچی و مسخرگی آنها را در برابر چشمان خلق برملا كند از هر دشمنی برای این رژیم خطرناكتر است و باید كه سركوب و نابود شود.گفته شد كه كه تسخیر علمی دانشگاهها از آغاز سلطه رژیم جمهوری اسلامی هدف قرار گرفته بود. در واقع، «انقلاب فرهنگی» سال ١٣٥٩ به بعد تنها هدف سیاسی نداشت. تصفیه سیاسی دانشگاهها هدف كوتاه مدت این انقلاب ضد فرهنگی بود و تسخیر علمی دانشگاهها هدف درازمدت آن. هدف اول با اعمال تصفیه و خشونت عریان علیه دانشگاهیان مبارز، و حبس و اعدام بسیاری از آنان، در مدت كوتاهی به دست آمد. هدف دوم با تشكیل شورای انقلاب فرهنگی و كشاندن دانشگاهها زیر كنترل این شورا و عوامل مذهبی و روحانی كه تحت عنوان نمایندگان ولی فقیه در دانشگاهها مستقر شده بودند دنبال شد. آموزشهای مذهبی به دانشگاهها راه یافت و روحانیانی صرفا به اعتبار آموزشهای سنتی خود در حوزههای طلبگی، به تدریس در دانشگاه پرداختند. استادان مستقل و آزاداندیش به تدریج بركنار و خانهنشین شدند یا ایران را ترك كردند، و با كنترل پذیرش دانشجو و استاد از طریق آزمونهای ایدئولوژیك راه برای ورود قشریترین و خرافیترین عناصر وفادار به رژیم به دانشگاهها باز شد. نتیجه این فعل و انفعالات از یك سو افت شدید سطح آموزش و تحقیقات و دستآوردهای علمی به خصوص در رشتههای علوم انسانی بود، و از سوی دیگر ایجاد جو خفقان و سركوب در محیط دانشگاهها با استفاده از حضور خیل عظیم دانشجویان «سهمیهای» و «بسیجی» بود. دانشجویان با استعدادی كه با هزار زحمت توانسته بودند به دانشگاهها راه پیدا كنند همواره شاهد حضور كسانی بودند كه با فقدان صلاحیت علمی و صرفا به دلیل وابستگی خود به این یا آن نهاد سركوب و یا از طریق سهمیه وارد دانشگاه میشوند، و استادان برای دادن نمره قبولی در امتحانات به این افراد تحت فشار قرار میگرفتند. بیدلیل نیست كه بسیاری از مقامات بالای رژیم جمهوری اسلامی، از رییس جمهور و وزیران او گرفته تا سرداران سپاه و بسیج، در عین اعتقاد به خرافیترین پندارهای مذهبی و متافیزیكی هر كدام مدركی را یدك میكشند و دارای عناوین دانشگاهی هستند. رژیم جمهوری اسلامی دانشگاهها را به بازارهای مكارهای تبدیل كرد كه در آن هر خزفی را به نام علم میتوان عرضه كرد و هر مدركی را با پول و زور و تهدید و ارعاب میتوان خرید. در این بازار مكاره البته با پول نیز میتوان وارد شد: سایت بازتاب از یك «شبكه بزرگ فساد و خريد و فروش سؤالات كنكور در آموزشگاههای مشهور تهران» خبر میدهد كه دو سال پیش كشف شده است و در عین حال همچنان به كار خود ادامه میدهد. ولی علارغم همه تلاشهای جمهوری اسلامی برای «اسلامی» كردن دانشگاهها و كنترل آنها، روحیه آزادیخواهی و آزاداندیشی كه از عشق به آگاهی و دانش برمیخیزد از دانشگاهها جداشدنی نبوده و نیست. دانشجو اگر آزاد نیندیشد دانش نمیآموزد، و اگر آزاد بیندیشد تسلیم نمیشود. از این رو، تلاش رژیم برای كنترل دانشجویان حتی از طریق نهادهای متعدد حراست و نمایندگی ولی فقیه و بسیج دانشجویی و مانند اینها هیچگاه موفق نبوده است. اكنون نیز كه رژیم دایره سركوب و ارعاب خود را گستردهتر كرده است، و حتی به صورت نمادین نیز استقلال علمی دانشگاه تهران را با نصب یك روحانی به عنوان رییس جدید آن مصون نگذاشته، با اعتراض شدید دانشگاهیان روبرو شده است. در راستای همین اقدامات سركوبگرانه اخیر، رژیم به دفتر تحكیم وحدت نیز دست انداخته است. این تشكل بزرگ دانشجویی كه سابقه آن به هنگام انقلاب فرهنگی بر میگشت و به عنوان ابزاری در خدمت آن قرار داشت، از مدتی پیش رابطه خود را با حاكمیت قطع كرده و راه مستقلی برای خود پیش گرفته بود. اقدامات اخیر رژیم علیه دانشگاهها و تضعیف و نابودی تشكلهای مستقل دانشجویی را باید مقدمه موج جدیدی از سركوب دانشجویی و سیاسی به حساب آورد. از هنگام روی كار آمدن احمدینژاد، خفقان و فشار علیه فعالان سیاسی و دانشجویی و مطبوعاتی شدیدتر شده است. وضعیت گنجیوخیمتر شده است. زندانیان سیاسی دیگری كه به زندانهای درازمدت محكوم شدهاند، از طبرزدی و جاوید تهرانی و داراب زند گرفته تا باطبی و دیگران همچنان در شرایط سختی به سر میبرند. مسعود باستانی از وضعیت اسفناك زندان اراك مینویسد. سمیعنژاد به دلیل مبهم توهین به رهبر به دو سال زندان محكوم شده است. در كردستان همچنان با خشونت با اعتراضها برخورد میشود و تظاهركنندگان كشته میشوند. رویا طلوعی و مادح احمدی و یك فعال دیگر كرد به اتهام اقدام علیه امنیت كشور (كه مجازات اعدام دارد) تحت تعقیبند. اكبر عطری به پنج سال زندان محكوم شده است. دهها دانشجو و وبلاگنویس و روزنامهنگار دیگر درسراسر كشور به دادگاه خوانده شدهاند و تحت تعقیب یا محاكمه هستند. آمار و گزارشهای مجازاتهای خشونتبار و سركوبگرانه مرتبا افزایش مییابد. به این ترتیب، و بدون تردید فعل و انفعالات اخیر در سطح دانشگاهها نیز مقدمه سركوب بیشتر نیروهای دانشجویی و دانشگاهی خواهد بود. با تضعیف دفتر تحكیم وحدت، تشكلهای بسیج دانشجویی طرفدار رژیم قدرت بیشتری پیدا میكنند و بهتر میتوانند به عنوان عوامل اجرایی رژیم نقش سركوب دانشگاهیان را ایفا كنند. این خطر را بیش از همه خود دانشجویان احساس كردهاند و تظاهرات و بیانیهها و اجتماعات چند روزه اخیر در دانشگاههای تهران، امیركبیر، پلیتكنیك، دانشكده اقتصاد (دانشگاه علامه) و دانشگاههای شهرستانی نمونههایی از آن بشمار میرود. دانشگاهیان ما اكنون بیش از هر زمان دیگر پس از تصفیههای انقلاب فرهنگی در معرض تهدید سركوب رژیم هستند. این سركو ب در روزهایی آغاز میشود كه دانشگاهیان به مناسبت سالگرد قتلهای زنجیرهای و روز دانشجو (١٦ آذر) تجمعات بیشتری خواهند داشت. حمایت از استقلال دانشگاه و دانشجو وظیفه همه ایرانیان است و این وظیفه به خصوص بر دوش ما ایرانیان خارج كشور كه از امكانات اطلاع رسانی و تبلیغاتی در سطح جهانی برخوردار هستیم بیشتر سنگینی می کند . ستارخان در 25 آبان ماه 1293 شمسی دور از وطن و در آرزوی دفن شدن در خاک آذربایجان درگذشت . موسی ارشاد نوه ستارخان: میراث خبر(گروه فرهنگ) فرزانه ابراهيم زاده - «پدرم تعریف می کرد پس از واقعه پارک اتابک، ستارخان را مجبور کردند در تهران بماند. پس از آن حادثه بود كه پدر بزرگم چهار سال خانهنشین شد. زخمی که از آن سال در پایش بود، مهلکتر از دردی نبود که در وجودش داشت. پدرم با آنکه هنگام زخم برداشتن پدربزرگ، سن و سال کمی داشت، اما به یاد ميآورد که آن روزها همه میدانسند مردی مثل ستارخان دوام نخواهد آورد. بالاخره هم در یک روز سرد پاییزی 25 آبان ماه دور از وطن و سرزمین در آرزوی دفن شدن در خاک آذربایجان درگذشت)) این حرف ها را نوه ستارخان از پدرش و سایر بزرگترهای فامیلشان شنیده بود و برایم نقل می کرد. «بهروز سردار» را سالروز امضای فرمان مشروطه در خانه مشروطیت دیدم. برادرش بهزاد که چشم هایش را از ستارخان به ارث برده بود، همراهياش ميكرد. نوه سردار ملی تعریف می کرد که از پدر و عمه هایش شنیده است: «بعد از فتح تهران برخی از مجاهدان به حاشیه رفتند و کسانی مثل ستارخان، باقرخان، ثقه الاسلام تبریزی و ...قرباني شدند)) به نوه ستارخان نگفتم این رسم تاریخ است و انقلاب بچه هایش را می خورد. وقتی از «بهروز سردار ملی» پرسیدم: «آیا یادگارهایی از ستارخان به جای مانده است؟» آهی کشید و گفت: «وقتی نیروهای روس به تبریز حمله کردند و شهر را گرفتند، خانه مجاهدان را به گلوله توپ بستند و خانه ستارخان درمحله امیرخیری از بین رفت. ستارخان ملقب به «سردار ملی»، بی شک یکی از درخشان ترین و موثرترین شخصیت هایی است که در اعاده مشروطیت در کنار مجاهدان تبریز از هیچ تلاشی فروگذار نکرد. این دلاور مرد آذربایجانی در مهر ماه سال 1245 شمسی در روستای سردار کندی ، نزدیک تبریز چشم به جهان گشود. پدرش به شغل خرید و فروش و تجارت مشغول بود اما «بهروز سردار ملی» می گوید: «او برخلاف خانواده و شغل پدرش، پرورش اسب را پیشه خود ساخت)). او چنان در این شغل مهارت داشت که به عنوان تفنگچی ولیعهد آن زمان، مظفرالدین میرزا برگزیده شد اما در این شغل نتوانست دوام بیاورد و از دربار ولیعهد خارج شد. واقعه کشته شدن برادرش فرهاد به دست نیروهای دولتی، ستار را دچار غم بزرگی کرد و به این فکر افتاد که از قاجاریه انتقام بگیرد. در سال های جوانی، ستارخان به همراه پدر به تبریز آمد و در محله امیرخیزی ساکن شدند. با آغاز نغمه مشروطه خواهی این جوان مبارز به صف مجاهدان در آمد و به عنوان تفنگچی استخدام شد. خاطره خوش مشروطیت با کابوس به توپ بسته شدن مجلس و اعلام تعطیل اساس مشروطیت، از سوی محمدعلی شاه به پایان رسید. مردم و مجاهدان تبریز، شهر ولیعهد نشین که روحیه مستبد محمدعلی شاه را می شناختند زودتر از مردم سایر شهرها از شوک ناشی از این واقعه به پا خاستند و با استبداد به مقابله شديد پرداختند. ستارخان و باقرخان از اولین مجاهدانی بودند که به همراه هفده نفر دیگر از آزادی خواهان صف ضد استبداد تشکیل دادند. این گروه با همراهی و حمایت مردم تبریز شهر را به چندین محله تقسیم کردند و در محله های نوبر، امیرخیزی، باغمیشه، لیلاوا و ...، تبریز را از دست نیروهای دولتی خارج کردند. شهید ستارخان ین قیزی ایله شهید پیشه وری بیرلیکده همزمان با این حرکت مردم شهرهای رشت در گیلان نيز به سرگردگی محمد ولی خان تنکابنی و عشایر بختیاری به رهبری سردار اسعد به پا خاستند و با هماهنگی های لازم با مجاهدان تبریز تهران را در تیر ماه 1287 فتح و محمدعلی شاه را از سلطنت خلع کردند. پس از فتح تهران و تشکیل هیات دولت، حکومت مرکزی که از نفوذ ستارخان و باقرخان در تبریز می ترسید، آن دو را به تهران فراخواند تا زیر نظر خود داشته باشد. همزمان، مجلس دوم از این دو قهرمان تقدیر کرد و ستارخان را به سردار ملی و باقرخان را به سالار ملی ملقب ساخت. . با تصویب قانون خلع سلاح غیرنظامیان، مجاهدان تحت فرماندهی ستارخان و باقرخان از تحویل سلاح خودداری کردند. دولت برای خلع سلاح آنها قوایی به پارک اتابک فرستاد. بین نیروهای دولتی به رهبری دو تن از سران فاتح تهران یعنی بیرم ارمنی و اسعد بختیاری از يك سو و نیروهای ستارخان و باقرخان از سوی دیگر زد و خورد خونینی روی داد که تعداد زیادی از دو طرف کشته و زخمی شدند. ستارخان که در این نبرد از ناحیه پا مجروح شده بود، سلاح بر زمین گذاشت. پارک اتابک کمر ستارخان را شکست و سردار ملی هرگز نتوانست از جای برخیزد. از این پس ستارخان به مدت سه سال در تهران خانه نشین و بستری بود و سرانجام سه شنبه 25 آبان 1293 شمسی در حالی که تنها 48 سال سن داشت درگذشت. دولتی که به همت سردار ملی به روی کار آمده بود، اجازه انتقال جنازه ستارخان به تبریز را نداد و پس از چندین بار تلاش خانواده و همرزمش باقرخان عاقبت او را در باغ طوطی شهر ری به خاک سپردند. جنازه این دلاور مرد آذربایجانی در میان تشییع هزاران نفر از مردم به طرف آرامگاه ابدی برده شد. ستارخان چنانچه از تصاویر به جای مانده آشكار است، مردی بلندقامت و قوی هیکل با چشمانی روشن و نافذ بود. درباره او نوشته اند که مردی ثابت قدم و سازش ناپذیر بود. اما در سراسر آذربایجان خاطره دلاور مرد ارس در قلب همه مردم جاری است بيشتر است. رشد ايدز در آفريقا 30درصد است در ايران 100 درصد. رسوايي بزرگ رژيم آخوندي درعراق هفسپ مانوکیان كشف يك زندان مخفي در جادريه بغداد كه توسط عوامل رژيم آخوندي در وزارت كشور عراق كنترل و اداره مي شد, همگان را شوكه كرده است. به گزارش منابع خبري, بيش از 170زنداني شكنجه شده كه بشدت از كمبود تغذيه رنج مي بردند, در اين زندان نگهداري مي شدند. شماري از بازداشت شدگان در اثر شدت شكنجه فلج شده بودند و پوست شمار ديگري از آنها كنده شده بود. برخي از زندانيان در حال مرگ بسر مي بردند. اين افراد بصورت غير قانوني و بدون هيچ مدركي در بازداشت بسر مي برده اند. شكنجه گاه كشف شده و جناياتي كه در آن صورت گرفته است تنها بخش كوچكي از جنايات رژيم ضد بشري آخوندي در عراق است. روز 13مرداد 84 دو مجاهد خلق توسط عوامل رژيم آخوندي در بغداد ربوده شدند. سازمان مجاهدين خلق ايران طي اطلاعيه اي در 17مرداد 1385 (8 اوت 2005), اعلام كرد, مجاهدان خلق حسين پويان و محمد علي زاهدي در خيابان كراده خارج بغداد, توسط نيروهاي رژيم آخوندي در وزارت كشور عراق ربوده شدند. گروگانها ابتدا به محل اين وزارتخانه برده شدند و پس از آن با دو ماشين پاترول سفيد رنگ از درب پشتي وزارت كشور به محل نامعلومي منتقل شدند. همان زمان سازمان مجاهدين خلق ايران اعلام كرد اكيپ 8نفره اي كه آقايان پويان و زاهدي را ربودند بصورت يك اكيپ گشت در منطقه جادريه و كراده خارج بغداد كار مي كنند. اين دو مجاهد خلق همچنان در اسارت و تحت شكنجه بسر مي برند. مقاومت ايران, جامعه جهاني را به كوتاه كردن دست آخوندهاي حاكم بر ايران, از عراق و جمع كردن بساط شكنجه و كشتار آنان از اين كشور فرامي خواند. صدور تروريسم و بنيادگرايي و استقرار يك حكومت دست نشانده در عراق, يك بخش ضروري از استراتژي آخوندها براي حفظ حكومت ننگين خود مي باشد. مقاومت ايران, دولت عراق, نيروهاي چند مليتي و همه سازمانهاي مدافع حقوق بشر را به تلاش براي آزادي و نجات جان دو مجاهد ربوده شده كه هم اكنون 105روز است توسط نيروهاي رژيم آخوندي در وزارت كشور عراق ربوده شده اند فرا مي خواند. واین هم گوشه کوچکی از اعمال تروریستی حکومت آخوندی که در راستای اعمال جنایتکارانه خویش چه در داخل ایران و چه درخارج از ایران هیچ مرز و حدود انسانی و جغرافیایی را رعایت نمیکند.
دولت احمدی نژاد اصلاحات را گامی به عقب باز خواهد گرداند امیر هودجی برای سومین سال کانادا قطعنامه مبنی بر نقض حقوق بشر در ایران را در شصتمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد مطرح کرده است. در این نشست وضعیت حقوق بشر در ایران را طی سال گذشته بررسی کردند و بر این باورند که علائمی وجود دارند که بر تشدید عملکرد جمهوری اسلامی در نقض حقوق بشر و عدم رعایت آزادی های بینادین مردم این کشور تاکید می کند. این قطعنامه که از حمایت 38 کشور عضو سازمان ملل متحد برخوردار است در مورد نقض حقوق بشر در ایران ا براز نگرانی میکند و از جمهوری اسلامی می خواهد به تعهدات بین المللی خود پایبند بماند. قطعنامه به ایران هشدار می دهد که استقلال قضایی را رعایت کند و به تهدید و محاکمات قضایی وکلای مدافع پایان دهد و بازداشتهای غیرقانونی را متوقف کند. در سال 2004 مجمع عمومی سازمان ملل متحد قطعنامه ای را در محکومیت جمهوری اسلامی به تصویب رساند در رابطه با واکنش جامعه بین المللی و بویژه اتحادیه اروپا نسبت به وضعیت حقوق بشر در ایران باید گفت، باید صبر کرد ودید موضع اتحادیه اروپا چه خواهد بود. نمی توان واکنش جامعه بین المللی را در این مورد پیش بینی کرد . اما شاید بار دیگر ایده قطعنامه در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد و نیز محکومیت ایران در این کمیسیون مطرح شود. درمورد چشم انداز وضعیت حقوق بشر و اعمال اصلاحات در دولت تازه احمدی نژاد باید گفت: واضح است این دولت اصلاحات را خفه خواهد کرد و آنرا گامی به عقب بازخواهد گرداند. شرایط فعلی برای اصلاحات مسلما قدمی به عقب بوده است. مجمع عمومی سازمان ملل همچنین از حکومت ایران خواست تدابیری اتخاذ کند تا موازین حقوق بشر از جمله آزادی بیان، عقیده، مذهب در ایران رعایت شود و شکنجه و اعدام مخالفان، تبعیض علیه زنان، اقوام و ادیان متوقف گردد . در این قطعنامه آمده است که سازمان ملل نگرانی عمیق خود را از ادامه تهدید و ارعاب قشرهای زیادی از مردم ایران اعلام میکند. در قطعنامه سازمان ملل به آزار مدافعان حقوق بشر در ایران، تحت فشار قرار دادن نهادهای غیردولتی و تهدید و ارعاب رقبای سیاسی، دگراندیشان مذهبی، اصلاح طلبان سیاسی و روزنامهنگاران اشاره شده است. سازمان ملل در این قطعنامه از جمهوری اسلامی خواسته است تدابیری اتخاذ کند تا مردم ایران از حق آزادی اجتماعی، آزادی بیان و عقیده برخوردار شوند و جلوی اعمال هرگونه شکنجه را بگیرند و اعدامهای سیاسی را پایان بخشند.در قعطنامه سازمان ملل از دولت جمهوری اسلامی ایران همچنین خواسته شده که جلوی اعمال هرگونه تبعیض و خشونت علیه زنان و دختران را بگیرد و از اعمال تبعیض مذهبی و قومی و زبانی بپرهیزد و به نقض حقوق اقلیتهای قومی در ایران پایان دهد. صدور این قطعنامه پیروزی ای برای مردم ایران به شمار میآید وامیدواریم پیام حمایت جامعه جهانی را دریافت کرده باشند. نمونه هاي آشكار نقض حقوق بشردر ايران: 1.داشتن رده دوم در تعداد اعدامها در جهان، چين 1 ميلياردي اول و بعد ايران 70 ميليوني . شلاق زدن متهم قبل از اعدام تحت عنوان “ حد شرعي “ 2. اعدام در ملا عام به منظور عبرت گرفتن ديگران 3. تلاش براي سرپوش گذاشتن بر حقيقت در قتل زهرا كاظمي و سعي در انحرااف افكار عمومي . 4. زنداني كردن وكلاي مدافع فعالان دانشجوئي ،سياسي ، فرهنگي. 5. زنداني كردن فعالين دانشجويي ، و وبلاگ نويسان ور وزنامه نگاران. 6.. تعطيلي روزنامه ها و سايت ها .
|