کانون دفاع از حقوق بشر در ایران

بر اساس قانون و مذهب حاکم زن به عنوان نصف انسان محسوب می گردد عملاً بسیاری از مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر نقض شده و زیر پا گذاشته می شود .

پیوند ها

منشور کانون و اعلامیه جهانی حقوق بشر

اطلاعیه و اعلامیه های کانون

شماره جدید

 

بایگانی  48   

گزارش میز کتاب و تظاهرات ایستاده سالروز 22بهمن

نمایندگی الدنبورگ-لر

حسین رضی

کانون دفاع از حقوق بشر در ایران-شاخه الدنبوگ-لردر ساعت 13.00 روز 11 فوریه 2006 برابر با 22 بهمن 1384سالروز پیروزی انقلاب مردم ایران دراعتراض به عملکرد 27 ساله نظام جمهوری اسلامی و در راستای هدف افشای موارد نقض حقوق بشر توسط این حکومت ضد انسانی و آگاه سازی افکار شهروندان شهر الدنبورگ از وضعیت حقوق بشر در ایران اقدام به برگزاری تظاهرات ایستاده و میز کتابی در مرکز شهر نمود.این مراسم که با هماهنگی و برنامه ریزی آقای حسین رضی و همکاری هیئت رئیسه کانون و اعضای نمایندگی الدنبورگ-لر ترتیب داده شده بود با حضور تعداد زیادی از ایرانیان مدافع حقوق بشر و اعضای کانون نمایندگی های مختلف کانون برگزار شد.

در این مراسم تعداد زیادی از گزارش های ماهیانه و سالیانه موارد نقض حقوق بشر توسط جمهوری اسلامی منتشره  توسط  مدافعین حقوق بشر اروپا و آمریکای شمالی و نیز اعلامیه ها و اطلاعیه های اعتراضی کانون توسط شرکت کننده گان در میان شهروندان توزیع شد که مورد استقبال آنان قرار گرفت.در پایان قطعنامه این مراسم به شرح زیر توسط آقای حسین رضی خوانده شد

  

قطعنامه میز کتاب

22 بهمن و سالروز انقلاب مردم ایران و اعتراض به سرکوب و نقض حقوق بشر دائمی و برنامه ریزی شده توسط  حکومت اسلامی

خانم ها و آقایان آگاه و آزادیخواه

روز یازدهم فوریه 2006 برابر با 22 بهمن ماه 1384 بیست و هفتمین سالروز پیروزی مردم ایران ( در سال 1979 ) بر حکومت پادشاهی است.انقلابی که مردم آزاده ایران به بهای جان و مال خود برای رسیدن به حقوق انسانی به توفیق و پیروزی آن دست پیدا کردند.اما دریغ و درد که پس از مدت کوتاهی رهبران دینی به نام  اسلام  ولایت مطلقه فقیه را برپا نموده و سالهاست که با اعدام و شکنجه و سرکوب مردم  به تاراج و چپاول حقوق مادی و معنوی ملت ایران می پردازند.

ما فعالان حقوق بشر و مدافعان اعلامیه جهانی حقوق بشر و اعضای کانون دفاع از حقوق بشر در ایران به مناسبت این روز تظاهرات ایستاده و میز کتابی بر پا نموده ایم که ضمن ارائه مدارک نقض مستمر و برنامه ریزی شده  حقوق بشر توسط رژیم اسلامی موارد زیررا از مراجع بین المللی و سازمانهای مدافع حقوق بشر با تاکید فراوان خواستاریم :

1 – استقرار دائمی گزارشگران ویژه حقوق بشر  سازمان ملل در ایران

2 – محکوم نمودن  نظام جمهوری اسلامی بعنوان ناقض حقوق بشر و عدم بند و بست های اقتصادی و سیاسی

3 -  آزادی بی قید و شرط زندانیان عقیدتی و سیاسی

 پس از پایان این مراسم در ساعت 14.20 حاضران برای برگزاری جلسه ای که به  مناسبت همین روز در محل نمایندگی برگزار می شد حرکت کردند.                

حقوق بشر مسئله ملی و اصلی ايرانيان است

سید محسن سمیعی

ترديدی وجود ندارد که هدف نهائی رژيم ايران از غنی سازی اورانيم چيزی جز دستيابی به سلاح هسته ايی نيست. سران رژيم گمان مي¬کنند که دستيابی به سلاح هسته ايی آن ها را قادر ميکند تا ريسک حمله نظامی به رژيم را کاهش داده و با دست باز و فراغ بال سرکوب داخلی را شدت بخشند. بنابراين دسترسی به سلاح اتمی به معنی افزايش سرکوب در داخل ايران نيز هست. سلاح هسته ای همچنين به رژيم اين امکان را ميدهد تا مسائل منطقه ايی خود را سامان دهد و اگر بخت ياری کرد، به آرمانهای خمينی جامعه عمل پوشانده و رعب و وحشت را بر کشورهای کوچک حاشيه خليج کودتا حاکم کند و اگر توانست حتی دولت های دست نشانده در انجا ايجاد کند. دستيابی به سلاح اتمی ارزان ترين و مستقيم ترين راه برای تسلط رژيم به منطقه خليج فارس و خاورميانه است. به همين اعتبار، دستيابی به سلاح اتمی کليد مشکلات داخلی، منطقه ای و بين المللی رژيم تلقی ميشود. در جريان مذاکرات رژيم ايران و آژانس بين المللی انرژی اتمی، رژيم ايران همواره تلاش نموده تا انرژی هسته¬ای را مسئله ملی ايران قلمداد نمايد. نمايش¬های گوناگون و مضحکی از قبيل تظاهرات فرمايشی در خيابانهای تهران، تبليغ انرژی اتمی در ميادين فوتبال، جمع آوری تومار، جلب حمايت از برخی نويسندگان و هنرمندان همه تلاش های مذبوحانه ايی بود برای پشتيبانی از اين ادعای بی جا. همزمان جاروجنجال احقاق حقوق هسته ای ايرانيان در مقابل قدرتهای بين المللي!! رژيم ذره ای و لحظه ايی از سرکوب کارگران شرکت واحد که ساده ترين و ابتدائی ترين حق خود- يعنی حق چانه زدن برای قيمت فروش کار خود را طلب می کردند- کوتاه نيامد. احترام به حقوق شهروند ايرانی و رعايت حقوق بشر کليد دستيابی به ساير حقوق است. بدون احترام به حقوق بشر توجه به ساير حقوق شهروندی بی معنا است. نقض حقوق بشر نماد فقدان مشروعيت هر رژيم است. رژيمی که فاقد مشروعيت داخلی است چگونه ميتواند از مسئله ملی ايرانيان سخن گويد؟

در جامعه ايی که مخالفان سلاح اتمی اجازه اظهار نظر ندارند، ادعای نمايندگی ملت ايران اعتباری ندارد. در جامعه ايی که منتقدين حکومت در زندان هستند، منافع ملی قابل دستيابی نيست.

رژيم ايران با ساختار فرقه ايی حداکثر نماينده اقليتی مرکب از آخوندها، بازارايان، نظاميان، عناصر امنيتی و بلاخره ديوان سالاران است که منافع مشترک اقتصادی و فرهنگ فرقه ايی آن ها را به يکديگر پيوند می دهد. مشکل رژيم هم از قضا همين يعنی ناسازگاری ميان همين جنبه ها است. به همين دليل است که در عين نشستن بر کرسی حاکميت، اپوزيسون خود هم است. در عين بکارگيری نهادهای رسمی سرکوب مخفيانه به ترور هم دست می زند. در عين ادعای اسلامی بودن بر کرسی «دولت ملي» نشسته و از منافع ملي! هم دم می زند. اما در برخورد با مسئله فلسطين ناگهان منافع ملی را برای مقاصد فرقه ايی به فراموشی می سپرد. اسلامی و شيعی بودن رژيم اما آنجا که سنبه قوی است و منافع اقتضاء ميکند ناگهان غيب!! می شود. برای همين است در کشمکش ميان آذربايجان و ارمنستان يا جنگ ميان مسلمانان چچن و روسيه مواهب رژيم شامل نامسلمانان است!! از ديگر ناسازگای های درونی رژيم ايران نيز همين ادعای اخير آن است. در وانفسای فشار بين المللی رژيم ايران که سرمدارد نقض حقوق شهروندی در جهان است ناگهان به فکر دفاع از تنها يک حق ملت ايران- يعنی حق استفاده از انرژی هسته اي- در مقابل دولتهای غربی افتاده است!! سران و وابستگان حاکميت که به برکت سرکوب ديگرانديشان، محروم کردن مردم از حقوق ابتدائی و استفاده از رانت¬های گوناگون هرکدام دارای چندين شغل نان و آب دار هستند آنجا نوبت پرداخت هزينه زياده طلبی و زور گوئی است قصد دارند هزينه های ماجراجوئی های خود را به گردن مردم بی اندازاند. اصلی ترين حق مردم که اصلی ترين مسئله آنها نيز هست، همانا رعايت حقوق بشر در ايران است. در شرايط حاد کنونی که رژيم ايران قادر به مقاومت در برابر فشارهای خارجی نيست و ميتوان با تبديل حقوق بشر به مسئله اصلی ايران، ترفندهای رژيم ايران را نقش بر آب نموده و مانع معامله رژيم با قدرتهای خارجی شد

گزارش مجمع عمومی کانون برمن همراه با سخنرانی و نمایش فیلم مستند

 این جلسه در تاریخ 15 فوریه 2006 چهارشنبه  ساعت 14.00 در برمن ساختمان لاگرهوس برگزار گردید . اعضای هیئت رئیسه کانون دفاع از حقوق بشر در ایران ،اعضای هیئت رئیسه و اعضای کانون برمن ، هیئت رئیسه و اعضای کانون الدنبورگ لر و همچنین مسئولان کانون هانوفر شرکت داشتند .

 ابتدا آقای عیار به حاضرین خوش آمد گفته و سپس با عنوان فحشا و اندیشه زور مداری سخنرانی نمودند .

 اهم سخنرانی ایشان تاکید بر این مطلب بود که تمامی مشکلات جامعه ما بدلیل نادیده گرفتن ارزشهای اسلامی و تبدیل آن به حفظ باصطلاح حکومت اسلامی می باشد و این خطائی است که از ابتدا تا کنون در جامعه ما دنبال گردیده است و موجب ایجاد اندیشه زور مداری برای حفظ قدرت بنام  حفظ حکومت اسلامی شده است .

 این اندیشه بدنبال خود استفاده از زور برای حل مشکلات در افراد جامعه القا نموده بطوریکه افرادی خودسرانه برای ایجاد باصطلاح حکومت دینی مورد نظر خود مرتکب قتل و خشونت می شوند . اینان در واقع عملکرد خود را از سران مملکتی الگو گرفته اند .

قتل های زنجیرهای تا قتلهای عنکبوتی حاصل عینی اعمال اندیشه زور مداری حاصل از ترجیح حفظ حکومت اسلامی بجای ارزشهای اسلامی می باشد.

پس از سخنرانی ایشان آقایان شفائی ، رئیسی فر، فیروزمند ، عیار، ظاهریزاده ، داوری و خانم مهناز سواحلی صحبت نمودند .

سپس فیلم مستند ی که بر اساس مصاحبه با قاتل قتلهای عنکبوتی  تهیه گردیده بود به معرض نمایش گذاشته شد این فیلم که چگونگی قتل تعداد زیادی از زنهای خیابانی بدست فردی متعصب را به نمایش می گذارد خود نقدی گویاست بر اندیشه زور مداری در حل مشکلات روز افزون جامعه ایران این جلسه در ساعت 17.30 پایان یافت .

آیا انرژی هسته ای حق مسلم ماست؟

رضا داوری

جمهوری اسلامی که از همان ابتدا می دانست حکومتی مردمی نیست در هر دوره از عمر 27 ساله خود سعی کرد با حیله ای جدید نیروهای مردمی را گمراه کند و در سایه آن به سرکوب دشمنان خود بپردازد . اعدام افراد مختلف به جرم وابستگی به رژیم سابق ، ادامه دادن جنگ بعد از فتح خرمشهر علیرغم قبول اعطای خسارات از طرف کشورهای عربی منطقه  ، کشتن بسیاری از مخالفان در این دوره و دعوت از مردم برای اتحاد جهت دفاع از میهن از جمله این ترفندها بود .

اکبر شاه خواندن هاشمی رفسنجانی قبل از انتخابات ریاست جمهوری اش وسپس اصلاحات و ریاست جمهوری خاتمی نشان داد که دل بستن به اصلاح شدن این رژیم هم بیفایده است و جز اتلاف وقت و از بین رفتن هر چه بیشتر سرمایه های انسانی و مالی چیز دیگری حاصل این حکومت جور و فساد نیست .

با انتصاب احمدی نژاد به سمت ریاست جمهوری  و بیان دیدگاه های افراط گرایانه خود گویا دنیا و در راس آن هم اروپاییان به همان نتیجه ای رسیدند که سالها بود مردم ایران به آن رسیده بودند .

در شرایطی که جمهوری اسلامی خود را در بدترین موقعیت چه از بعد داخلی و چه در بعد خارجی میبیند می کوشد این موضوع را  که انرژی هسته ای حق مسلم ماست تا حد ملی شدن صنعت نفت  بالا ببرد و به اینطریق اذهان عمومی و مردم را که سعی کرده 27 سال در زیر شکنجه و سانسور و خفقان نگه دارد به این  طرف سوق دهد که این بار هم استکبار جهانی مانع پیشرفت ما می شود و نمی خواهد ما مستقل باشیم و از استقلال ما ،آنها ضرر خواهند کرد .

در جواب به کسانیکه این اندیشه را حمایت میکنند باید بگویم قبل از اینکه خواهان حق هسته ای باشیم بهتر است حقوق از دست رفته دیگرمان را از این رژیم منفور بگیریم . حق مسلم ما آن است که بتوانیم روزنامه های آزاد داشته باشیم روزنامه هایی که بدون ترس و واهمه از بسته شدن ، شکنجه و اعدام بتوانند تمام حقایق را بازگو کنند .حق مسلم ما آن است که بتوانیم انتخاباتی آزاد داشته باشیم و با شرکت تمام احزاب و تشکیلات و گروهها نوع حکومتمان را انتخاب کنیم ، بتوانیم خودمان زمامداران حکومت را انتخاب و در صورت هر گونه اشتباهی آنان را بازخواست کنیم نه اینکه با انتقاد از  ولی فقیه و گفتن جمله " خامنه ای باید برود " انواع آزار و شکنجه ها تا سر حد مرگ بر شخصی چون گنجی وارد شود .

حق ما آن است که نیروی انتظامی به جای اینکه بر زن و مرد وپیر و جوانان به بهانه های مختلف فشار وارد کند جلوی بی امنی و مواد مخدر که تهیه آن به دلیل حمایت مخفیانه دولت از آن آسانتر از ارزاق عمومی شده است را بگیرد تا اینچنان بلای اعتیاد به جان جوانان و حتی نوجوانان دبستانی ما راه پیدا نکند .حق مسلم ما آن است که ایرانیان از رفاه برخوردار باشند تا به گفته خود آقایان حزب اللهی  چون ده نمکی در فیلم فقر وفحشاء زنان مجبور نباشند برای تهیه لقمه ای نان تن به خود فروشی دهند . آیا بهتر نیست اول حقوق آنان را با توجه به درآمد سرشار نفت داد و سپس میلیونها دلار خرج انرژی  اتمی  کرد .آیا حق مسلم ما آنجا تضعیع نمی شود که با وجود آمار بالای خیابان خوابها در رژیم اسلامی و کمبود کار ، جمهوری اسلامی اعلام می کند که کمک خود به حماس را بیش از گذشته خواهد کرد؟

چرا آقایانی که دم از حق مسلم می زنند از سهم 50 درصدی ما در دریای خزر به 12 درصد رضایت دادند وسکوت کردند ؟ آیا باج دادن به کشورهای دیگر در قالب قردادهای ننگین طویل المدت  و غیر اقتصادی حقوق حقه ما را از بین نمی برد؟ آیا حق مسلم هر ایرانی این نیست که در هر کشوری با او به احترام برخورد کنند پس چرا وقتی ورزشکاران ما به دلیل چهره منفور جمهوری اسلامی در رقابتهای ورزشی امکان حضور نمی یابند و برچسب تروریستی به آنان زده می شود مردم سکوت می کنند ؟

مسلما گرفتن این حقوق در شرایط فعلی جامعه مهمتر از داشتن فناوری اتمی است .فن آوریی که مسلما نه برای آبادانی کشور بلکه برای ساختن بمب اتمی استفاده خواهد شد..مسلم بدانید که اگر در برآوردن این حقوق به پیروزی برسیم نه تنها دنیا در برسمیت شناختن حق هسته ای ما مخالفتی نخواهد کرد بلکه از آن نیز حمایت خواهد کرد .ولی آنان که همیشه سعی میکنند مشکلات داخلی و عقب ماندگی ها را به گردن خارجیان بیاندازند و دایما آمریکا و انگلیس را متهم کنند باید بدانند مقصر اصلی دردخالت خارجیان در مسایل کشورمان  خود ما هستیم . ما مردم مقصریم که سخنگو و رئیس جمهورمان باید کسی چون احمدی نژاد باشد. بی تفاوتی ما در برابر کشتارهای بیرحمانه رژیم ازجمله  کشتار سال 62 و ترورهای داخلی و خارجی و سکوت در برابر تقلب های آشکار در انتصاب احمدی نژاد و ... باعث شده تا چنین رژیمی بر ما حکومت کند .وقتی رژیمی بر خلاف معاهدات بین المللی راه را برای حمله و به آتش زدن سفارتخانه ها باز می گذارد ، وقتی رژیمی بجای صحبت از نقاط مشترک فرهنگی ،اقتصادی و سیاسی موضع خصمانه در پیش می گیرد و بجای صحبت از نزدیکی روابط با دنیا  حرف از نا باوری به هلوکاست و حمایت از هیتلر می پردازد  ،رژیمی که بجای حمایت از صلح میان فلسطینیان و اسرائیل  ازحذف اسرائیل از نقشه جهان سخن میراند دنیا را به این نتیجه میرساند که قدرتمند شدن چنین  رژیمی میتواند برای  بشریت خطرناک باشد .با وجود این دنیا سعی کرده و می کند که در مساله هسته ای با ایران از درسازگاری وارد شود تا ایران هم بتواند از این سوخت باارزش استفاده کند و طرح سال قبل از طرف اروپا خود نماینگر این مطلب است ولی از انجا که رژیم قصد دارد با کشاندن کشور به جنگ با این ترفند مردم را به اتحاد در برابر دشمن خارجی فرابخواند و ذهنها را از جنایاتی که کرده اند دور کند دایما سر ناسازگاری با دنیا را می گذارد .

در این شرایط نباید توقع داشت که دنیا هم در برابر رژیم بی تفاوت باشد و از اقدام علیه ایران چشم بپوشد بلکه وظیفه ماست که دیگر فریب این رژیمی را که 27 سال از تمام فرصتهایی که مردم ایران به آنان دادند و استفاده نکردند نخورده و برای سرافرازی ایرانمان همه از فارس و کرد و بلوچ و آذری و عرب و ... دست در دست هم به حکومت ننگین آخوندی پایان دهیم تا تمام اقوام در ایرانی آزاد در کنار هم دوباره به روزگاران اوج خود بازگردند پس بیایید متحد شویم قبل از اینکه دیر شود.

هدف خلقت و پدیده زشت دین فروشی

در قسمت اول مقاله هدف از خلقت را به دو بخش هدف فاعلی و هدف فعل تقسیم نمودیم و گفتیم که هدف فاعلی بمعنای اینکه اصولا چرا خداوند خلق میکند به ذات پروردگار بر می گردد زیرا صفات خداوند و از ان جمله صفت خلقت جزئ لاینفک ذات پروردگار بوده و نمی توان آنها را از یکدیگر جدا فرض نمود (توحید ذاتی و صفاتی ) بنابر این پاسخ به این سئوال تقریبا ناممکن است و از اسرار نهان است زیرا بحث در مورد وجود پروردگار که ذاتی خارج از زمان و مکان و ماده دارد برای ما که خود ماده بوده و در قید زمان و مکان می باشیم ناممکن است و هر چند که متفکران دینی صفت کرامت و بخشندگی و یا خلاق بودن پروردگار را دلیل بر خلقت اشیا از جمله انسان دانسته اند باز بدرستی نمی توان در این مورد نظر قطعی داشت اما انچه مهم است اینستکه هدف فعل یعنی هدف انسان در جهان چیست و یا اینکه خداوند چه هدفی برای انسان پیش بینی نموده است ؟ هدف انسان تکامل و تعالی از طریق انتخاب صحیح راه می باشد و باید دانست که این تکامل جز از طریق هدایت و اطاعت از پروردگار یعنی خالق انسانها کسب نخواهد شد به عبارت دیگر راه تکامل انسان شناخت خداوند و سپس شناخت خود و شناخت جایگاه فعلی و آینده خود می باشد تا از این طریق بتواند به ایدئولوزی صحیح دست پیدا کرده و خط مشی خود را مشخص نماید . انسانی که برای بوجود آمدن خود تفسیری ندارد بلکه موجودیت خود را مرهون یکسری اتفاقات فاقد شعور می داند هرگز نخواهد توانست برای خود در این جهان و یا اینده هدف متعالی تعریف نماید . چنین انسانی هرچه قدر فکور هم باشد چون از پیشینه خود و همچنین از آینده خود بی اطلاع است هرگز نخواهد توانست ایدئولوژی صحیحی برای خود تبیین کند او همچون کودکی می ماند که حداکثر می تواند با اسباب بازیهای خود برای خود سرگرمی ایجاد کند بدون اینکه هدف مشخصی دنبال نماید . بینش او محدود به اجسام اطراف خود و اشیائ موجود در محدوده دید خود است . اما دین بکمک انسان شتافته و موقعیت او را در جهان خلقت مشخص کرده و همچنین آینده او را در جهان پیش رو شناسانده و به او هویت می دهد . دیگر او همچون غریبی که بر اثر یکسری اتفاقات کور در این جهان هستی در گوشه ای از فلک نامحدود بوجود آمده و پس از عمر کوتاهی نابود می شود نیست ! او موجودی ابدی است که خالقی مهربان داشته  و خلقت او بر اساس حکمت و لطف شکل گرفته و آینده ای بس زیبا در انتظار دارد . حال اگر اینطور باشد که هست آن خالق می بایست هدفی روشن برای او ترسیم نماید . که کرده است ! وجود ارسال پیامبران هدفی جز ان نداشته است که به انسان بگویند که هدف پیدایش تو تکامل و تعالی است منتهی به اختیار خود ! و راه رسیدن به تکامل جز در سایه اطاعت از دستورات خداوند میسر نخواهد شد و راه اطاعت از دستورات خداوند ارتباط با خداوند یعنی عبادت است که گاه ایندو یعنی اطاعت و عبادت یکی شده و اجرای دستورات و قوانین خداوند همان عبادت می باشد و لذا آیه معروف قران در این مورد که :( وماخلقت الجن و الانس الا لیعبدون = جن و انس را نیافریدم جز برای عبادت ) تفسیر می گردد وگرنه پروردگار ما بی نیاز است وعبادت ما انسانها و دیگر موجودات چیزی بر او نمی افزاید .

بنابراین دین که مجموعه دستوراتی است از طرف خداوند برای به کمال رساندن انسانها و آزاد کردن انها از خود پرستیها و منفعت طلبی های شخصی و در نهایت تعالی انسانها بدیهی است که با منافع زورمداران و استعمارگران و استحمارگران تضاد داشته و در طول تاریخ دشمنان سرسختی را در مقابل دین قرار داده است . اما آنچه در این میان زشت ترین پدیده است آنستکه افرادی نه درستون مقابل دین بلکه همراه دین قرار گرفته و به نام دین قصد استثمار و استحمار مردم را دارند خود را پیروان صدیق پیامبران معرفی کرده اما راه دنیا طلبان و حریصان و زورگویان و جباران را طی می کنند خلق خداوند را بی هیچ گناهی میکشند و برای هویت انسانی هیچ ارزشی قائل نیستند . انها برای ارزشهای دینی نیز کوچکترین اهمیتی قائل نمی شوند و تنها یک هدف دنبال می کنند و آن حفظ حکومت خود است . سردمداران کشور ما نمونه ای گویا از این دستند ! آنانی که روبروی حق قرار گرفته و به اصطلاح دینی کافر می باشند ( کافر در لغت بمعنی پوشاننده حق است ) بسیار بهتر از آنانی هستند که بنام دین حق پوشی کرده و مقاصد خود را که حاکمیت و استثمار و استعمار و استحمار مردم است به پیش می برند اینها همان کسانی هستند که خداوند در قران می فرماید إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِيلاً أُوْلَـئِكَ لاَ خَلاَقَ لَهُمْ فِي الآخِرَةِ وَلاَ يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ وَلاَ يَنظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلاَ يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ = كسانى كه پيمان الهى و سوگندهاى خود [به نام مقدس او] را به بهاى ناچيزى مى‏فروشند، آنها بهره‏اى در آخرت نخواهند داشت‏؛ و خداوند با آنها سخن نمى‏گويد و به آنان در قيامت نمى‏نگرد و آنها را [از گناه‏] پاك نمى‏سازد؛ و عذاب دردناكى براى آنهاست‏.

 

بحران هسته ای موجی برای سوار شدن فاشیسم مذهبی

 

هيچ چيز بدتر از اين نيست که سران جمهوری اسلامی موفق شوند مردم و يا بخش مهمی از مردم را به بهانه دفاع از منافع ملی ايران به حمايت ازسياست هسته ای خويش برانگيزانند. چرا که در آن صورت مساله سرکوب حقوق بشر و نابودی آزادی های سياسی به دست حاکميت تحت الشعاع درگيری ايران با جامعه جهانی قرار می گيرد و دنيا نيز به جای جدا کردن خواسته های مردم ايران از مقاصد رژيم حاکم، حکومت خودکامه وملت را يگانه می بيند و در نتيجه روياروئی جهانی با حاکميت به رويائی با همه ايران تبديل می شود. امری که فاشيسم مذهبی از آن سود خواهد جست و نابودی محتوم آن نيز می تواند با تلاشی و تجزيه ايران همراه شود.طبيعی است که سران جمهوری اسلامی با زيرکی بکوشند نگرانی و مخالفت جهانی با تجهيز حاکميت به صنايع هسته ای را مخالفت آمريکا و اروپا با حق طبيعی ملت ايران در داشتن صنايع صلح آميز هسته ای وانمود کنند. و نيز طبيعی است که مردم ايران حق استفاده از صنايع هسته ای را مثل هر ملت ديگری حق طبيعی خود بدانند و مخالفت قدرت های جهانی را با اين حق طبيعی برنتابند

 

.بنابراين چه برای مخالفان ايرانی استبداد دينی و چه برای جامعه جهانی تفکيک صريح حق طبيعی مردم ايران از اهداف ماجراجويانه جمهوری اسلامی و دفاع از آزادی و حقوق بشر در ايران مهمترين شرط لازم برای منزوی کردن فاشيسم مذهبی و شکست موثر و کم هزينه آن است.
هوشمند ترين رهبران فاشيسم مذهبی، از مدتها پيش تشخيص داده اند که بجز دسته های منزوی وابسته به سپاه و بسيج کس ديگری را نمی توان با شعارهای افراطی مذهبی بسيج کرد و به دنبال خود کشاند، اما برای مسايل ملی ميهنی چرا. آنها در مساله بحران هسته ای با زيرکی تمام پرچم حق ملت و منافع ملی را بالا برده اند و زيرکانه درصددند که فاشيسم مذهبی را بر غرور و ناسيوناليسم ايرانی پيوند دهند. برخی از اذهان ساده – عمدتا در ميان قديمی های جبهه ملی و نيروهای موسوم به ملی مذهبي- بدون آن که متوجه مقاصد واقعی افراطيون مذهبی باشند به جای تاکيد بر تقدم آزادی بر ساير حقوق ملت و تصريح برماهيت ضد ملی و ناتوانی فاشيسم مذهبی در دفاع از منافع ملی ايران در مساله هسته ای حرفهای سران استبداد را تکرار می کنند. که همين مساله نشانه تاثير تبليغات رژيم و احتمال ايجاد اغتشاش در اذهان عمومی در مساله بحران هسته ای است. خلاصه آن که سران استبداد همه امکانات تبليغاتی خود را به کار گرفته اند تا در مساله هسته ای عرق ملی و ميهن پرستانه ايرانيان را با خود همراه کنند تا به زعم خود نهضتی به مراتب بزرگتر و دامنه دارتر از نهضت ملی نفت را در دفاع از برنامه هسته ای جمهوری اسلامی به راه اندازند. نهضتی که پايه های سست شده استبداد را هم در برابر جهانيان و هم در عرصه ملی با سرکوب هرچه بيشتر گرايش ها و حرکت های آزاديخواهانه دوباره تحکيم کند. در رويای برپائی چنين نهضتی است که علی لاريجانی دبير شورای امنيت ملی جمهوری اسلامی می گويد : در مساله هسته ای ميان همه ايرانيان در داخل و خارج همدلی پديد آمده است...(نقل به معنی).

پس می شود گفت که باند حاکم نظامي- امنيتی در جمهوری اسلامی که البته رويای دستيابی به سلاح اتمی را نيز از ديرباز به سر دارد با طرح و نقشه ای حساب شده بحران هسته ای را ايجاد کرده است. آنها بر اساس اين تحليل که در شرايط کنونی آمريکا و اروپا امکان مداخله مستقيم نظامی در ايران ندارند به استقبال بحران هسته ای رفته اند، تا اهداف زير را نبال کنند:

1-به بهانه دفاع از منافع ملی برای فاشيسم اسلامی پايگاه اجتماعی قدرتمندی که ضامن تحکيم رژيم است ايجاد کنند و در سلسله مراتب قدرت نيز مخالفان خود را تسويه کنند. احمدی نژاد در بيانيه روز يک شنبه ( ۱۶ بهمن) خود خطاب به ملت ايران که با ادبيات دفاع ازمنافع ملی نوشته شده می گويد:" اين خادم کوچک از مردم شريف تقاضا دارد تا در ايام عزای حسينی در محافل و مجالس ذکر آن حضرت و به ويژه در يوم الله بيست و دوم بهمن نظر خود را در مورد حق ملی برخورداری از انرژی هسته ای که کمتر از حق ملی شدن صنعت نفت نيست با صدای بلند و رسای خود ابراز دارند تا همه جهانيان بار ديگر شاهد خواست و اراده ملت رشيد ايران باشند و دولت خادم نيز به وظايف خود عمل خواهد کرد."۲- فعلا که آمريکا با بحران عراق و افغانستان روبه رواست از فرصت استفاده کرده و با خروج از آژانس هسته ای و پايان دادن به نظارت آژانس فعاليت های خود را برای دستيابی به تکنولوژی هسته ای مورد نظر خويش تشديد کند. احمدی نژاد در همين بيانيه خود بر اين موضع که غرب فعلا قادر به انجام کار مهمی عليه ايران نيست پا می فشارد و می گويد: " آنان که قادر نيستند هيچ اقدام قابل توجه و اثرگذاری را عليه منافع ملت ايران انجام دهند، می خواهند با فشار سياسی ما را وادار به عقب نشينی کنند." حتم بدانيم که باند نظامی حاکم شرايط را برای توسعه و تکميل صنايع هسته ای و تبديل جمهوری اسلامی به قدرت اتمی مناسب ديده و منافع و موجوديت ايران را در اين قمار ماجراجويانه و خطرناک به بازی گرفته است. . 26 سال است که رهبران جمهوری اسلامی به بهانه مبارزه با خطر مداخله خارجی و مبارزه با قدرت های بيگانه، ثروت ها و فرصت ملی را بر باد داده و بدين وسيله به عمر خود کامگی دينی افزوده اند. بحران هسته ای و دعوت از مردم برای حمايت از منافع ملی در اين بازی خطرناکترين ترفندی است که افراطی ترين دشمنان آزادی و حاکميت ملی مردم ايران برای بقای حکومت خود علم کرده اند. دريغ از مردم ايران اگر پس از ۲۶ سال تجربه تلخ، عرق ملی و ميهنی خود را نثار خودکامگانی کنند که از آغاز تا به امروز منافع ملی ايرانيان را قربانی اهداف بنيادگرايانه و ضد ملی خود کرده اند و در بحران هسته ای کنونی بی اعتنائی به مصالح و منافع ملی ايران را به اوج رسانده اند. جريانات اپوزيسيون، روشنفکران جامعه ايران و قدرت های جهانی مخالف تجهيز بنيادگرائی دينی به صنايع هسته ای، در صورتی می توانند به طور همزمان در جهت منزوی کردن فاشيسم مذهبی در ايران حرکت کنند که حساب حاکميت را از حساب ملت کاملا و به روشنی جدا کنند. تفسیر فوق که نظریه آقای کشتگردر سایت میهن است می تواند پرده از روی نقشه زیرکانه فاشیسم مذهبی برداشته و دست انها را در بدام انداختن عرق ملی و مذهبی مردم خنثی نماید

روز زن و مشکلات لاینحل زنان

مشکلات زنان جامعه که نیمی از اجتماع را تشکیل می دهند متاسفانه مربوط می شود به سنت ها و فرهنگهائی که طی قرنهای متمادی در جان و فرهنگ جوامع شکل گرفته و رهائی از ان نه با تصویب قانونهای مدنی بلکه با اعمال و تبیین و کارکرد دوره ای بر فرهنگ ها و بینش ها قابل تغییر است . نقش تصویب قانونهای مترقی گرچه قابل انکار نیست اما آنچه مهم است اینستکه ابتدا باید باورهای غلط را از بین برد و این چیزی است که اصلاح آن نیاز به زمان دارد و چنانچه بخواهد با اعمال فشار های قانونی تسریع یابد بسا نتیجه معکوس در بر دارد بدیهی است که کانون  خانواده از مقدس ترین کانونهای اجتماعی بشمار میرود . شخصیت فرزندان در این کانون شکل گرفته  شده و اخلاق و رفتارهای هر اجتماعی بر پایه خلق و خوی خانواده های ان اجتماع  شکل می گیرد . هر اجتماعی که به کانون خانواده ارج و ارزش قائل باشد و از ان حمایت نماید به میزان بها و ارزش دادن به ان از اجتماع سالمتری بر خوردار خواهد شد . جرائم و جنایات موجود در هر اجتماعی بیشتر به دست افرادی به وقوع می پیوندد که از کانون خانواده بی بهره بوده و یا دارای نابسامانیهای خانوادگی بوده اند . اما علیرغم این اهمیت و وجوب حفظ خانواده بعضا شرایطی مهیا می شود که ادامه حفظ کانون خانواده میسر نبوده و همسران مجبور به جدائی و یا طلاق می شوند . این مسئله بخصوص در خانواده های تازه تشکیل شده  درصد بیشتری اتفاق میافتد ، زیرا که بعضا زوجهای جوان بدون شناخت کافی و کامل با یکدیگر ازدواج کرده و پس از یک مرحله کوتاه متوجه می شوند که تفاوتهای بینشی و اخلاقی آنها بحدی زیاد است که قادر به ادامه زندگی با یکدیگر نیستند . این پدیده یعنی عدم شناخت زوجها از یکدیگر در کشورهای اسلامی بویزه کشور ما بدلایل معذ ورات مذهبی و همچنین معذ ورات سنتی جایگاه بیشتری دارد . به بیان دیگر در صد زیادی از پسران و دخترانی که در کشور ما با یکدیگر ازدواج می کنند فاقد شناخت کافی از همدیگر برای ایجاد یک خانواده دائمی هستند . هر چند که این مسئله در جای خود قابل انتقاد می باشد و عقل و شرع  این عدم شناخت را نمی پسندد  ولی متاسفانه واقعیت جامعه چنین است . آمار عدم شناخت کافی زوجین از همدیگر شاید به بیش از هشتاد در صد برسد بویژه در شهر های بزرگ  با توجه به گرفتاریهای روزانه و عدم وابستگی های فامیلی و عدم ارتباط همسایگان ، این درصد بیشتر نیز می شود . حاصل این عدم شناخت کافی زوجین جدائی و طلاق است و یا تحمل و اصطلاحا سوختن و ساختن . نکته ای که مسئله را پیچیده تر و مبهم تر می کند عدم صداقت و راستگوئی زوجین در ابتدای آشنائی و ازدواج است . چنانچه زوجین با صداقت بوده و خصوصیاتی اخلاقی خود را بی هیچ ملاحظه ای در اختیار یکدیگر می گذاشتند و همانطور که دین نیز توصیه نموده اطرافیان در مقام مشاوره کاملا با صداقت و صحت اطلاعات میدادند کار به جدائی و طلاق نمی کشید . ریا و ریاکاری ، دروغ و کلک زدن و ظاهر سازی که متاسفانه در کشور ما بخصوص در دوران پس از انقلاب یعنی در دوران رزیم اخوندی نهادینه شده  موجب گردیده که هر کس تبدیل به دو شخصیت متفاوت شده و افراد عموما از خود بیگانه شده و شخصیت ظاهر انها نه تنها هماهنگی با شخصیت درون انها نداشته بلکه کاملا متضاد باشد . این پدیده یعنی تزویر و ریا نتیجه عدم آزادی در اجتماع بوده و میوه تلخ استبداد و فشار حکومت ترور و وحشت است . وقتیکه شخص حتی در انتخاب نوع لباس آزاد نبوده ، در اظهار عقیده وبروز عواطف و احساسات خود می بایست تابع جو بیرون بوده و حق هیچ نوع اظهار نظر خود را نداشته باشد، بدیهی است زمینه تزویر و ریاکاری در فرد بوجود امده و سپس ملکه ذهن آنها شده و لذا در همه شئونات زندگی این تزویر و ریاکاری دخالت داشته باشد . زوجها عمدتا بجای اظهار عقاید و سلیقه های شخصی خود به یکدیگر سعی میکنند سخنی موافق سلیقه های یکدیگر بیابند و آن طور رفتار کنند که طرف مقابل دوست دارد . همانگونه که در مسائل و اظهارات سیاسی و اجتماعی اموزش دیده اند (مجبور بوده اند ! ). به هر حال این مسئله  تلخ که ریشه در خلق و خوی ما داشته و موجب شرایطی می گردد که ادامه کانون خانواده جز رنج و صبر و سوختن بهره ای ندارد واقعیت دارد. بنابر این امر طلاق از واقعیات زندگی اجتماعی بشمار میرود . اما آنچه مورد نظر و تاکید می باشد اینست که آیا چنانچه زوجی به این واقعیت رسیدند که نمی توانند با یکدیگر ادامه زندگی دهند ، آیا بایستی از نظر اجتماعی مجرم محسوب شوند ؟

 بویژه زنان که با طلاق و جدائی شانس زندگی موفق بعدی از دست داده و از نظر اجتماعی دارای موقعیت متزلزلی گردیده و به عنوان کالائی دست دوم محسوب می شوند !

 آیا کرامت انسانی و اسلامی در جامعه باصطلاح اسلامی در گرو عدم طلاق و سوختن و ساختن است ؟

چرا می بایست زنان ایرانی طلاق را به صورت کابوسی وحشتناک بپندارند ؟

 آیا ایمان به خدا نباید موجب شود که انسانها امید به آینده و زندگی نو  داشته باشند .درست است که طلاق خود یک شکست در زندگی محسوب می شود ولی مگر غیر از این است که هر شکست مقدمه پیروزی بعدی باید باشد ؟  

باید که آزادی و آزادگی حکفرما باشد

نازنین مویدی

مردمی که در آن آزادی و آزادگی حکفرما باشد مردم  می خواستند کشوری با استقلال کامل داشته وجامعه ای داشته باشند و بتوانند از حقوق خود دفاع نمایند.

 اما از زمانی که دولت ضد بشری ملاها در این کشور حکومت میکند معنی آزادی و آزادگی و حق حقوق کاملا از بین رفته و مردم ما از امنیت جانی درستی برخوردار نیستند در کشوری که زنان و دختران برای اینکه خانوادهای خود را تامین کنند مجبور به خود فروشی می شوند و هیچ حمایتی از طرف دولت برای آنان وجود ندارد و روز به روز فقر در جامعه بیشتر خود را نمایان میکند ، چگونه می توان از آن انتظار داشت رو به بهبود پیش رود. احمدی نژادبرای رواج این همه فساد و از طرفی / فقر و فحشا از بین بردن آزادیخواهان چه جوابی دارد که بگوید آیا این کشور باید در صدر بیشترین آمار اعتیاد و جرائم باشد.

 هیچ امنیتی برای  مردم در این کشور حکفرما نیست . ملت ما سالیان سال هست که از حقوق اولیه انسانی خود محروم هستند و اضافه بر این بی امنیتی که در کشور هست احمدی نژاد میخواهد جنگ اتمی را آغاز کند . اگر آنها راست می گویند بهترین راه برای مردم این است که اول امنیت  که اولین نیاز هر جامعه می باشد فراهم کرده و کسانی که از حق و حقوق بشر می گویند آنها را به نابودی نکشید یا در زندانهای سیاسی خود حبس نکرده تا کی میخواهید چشم و گوش خود را بسته و فکر کنید ملت شما آزادی دارند.

 روزی این دومل چرکی سرباز میکند و تمام ظلمهائی که بر سر ملت ما آورده اید روزی بر ملا میشود .

عام و دیگر مردم را در مقابل خود خواهید یافت اعدام اعدام در ملا عام چه چیزی به فرزندان ما می اموزد ؟

جنایت یا درس انسان دوستی ؟

و یا تعطیل کردن روزنامه ها و سایتها این را به چه منظور انجام می دهید حتما می خواهید بگوئید مبارزه با ضد انقلاب ! متاسفانه اینها مبارزه با ضد انقلاب نیست شما ترس از نابود شدن خود را دارید و این مسئله روزی به واقعیت میپیوندد و شما. که گردانندگان این بازیها هستید به پای میز محاکمه خواهید آمد ومی بایست جوابگوی این همه نابسامانیها و ویرانگریها باشید و بالاخره اشتباهات این جماعت  اصولگرا  برملا خواهد شد آنموقع است که می بایستی هزینه آن را بپردازید. آنانی که از احمدی نزاد حمایت میکردند برای وی شعر و قافیه ساختند و سرودند از مفاهیم مقدس به نفع وی استفاده ابزاری میکردند و حالا باید جوابگوی اشتباه کم نظیر خود باشند.

 احمدی نژاد در آغاز کار خود ، تصویری خطرناک از خود در جهان به نمایش گذاشته که از او فقط به عنوان یک شخص تندرو و آشوبگر یاد می کنند مقامات جمهوری اسلامی بایستی بجای شکایت از کشورهای دیگر و برای نقض حقوق بشر به بهبود وضعیت حقوق بشردر ایران بپردازند مقامات جمهوری اسلامی باید پاسخگوی اعمال ضد بشری خود در جامعه باشند به امید روزی بهتر آینده ای درخشان تر

رفسنجانی و تاریخچه ننگین او

محمد رضا طاهری

با مروری بر تاریخچه زندگی رفسنجانی به شخصیت اهریمنی وی پی خواهیم برد و همانگونه که همگان میدانند یکی از شیاطین بزرگ که بر مملکت ایران حکومت کرده و سرمایه های آن را به تاراج می برند هاشمی رفسنجانی و خانواده او میباشند.او به مدت 26 سال بزرگترین خیانت ها و جنایت ها را بر مردم ایران و نام ایران روا داشه است.علی اکبر هاشمی بهرمانی مشهور به رفسنجانی پس از ازدواج با عفت مرعشی در سال 1337 از روضه خوانی نجات پیدا کرد  و به کمک عموهای همسرش یعنی سید مهدی و سید کاظم مرعشی و نقل مکان کردن در همسایگی خمینی به کمک آنها وارد عرصه تزویر و ریا و خیانت و جنایت شد و در مکتب فراماسونری درس خیانت و جنایت  آموخت.رفسنجانی تئوریسین خشونت و یکی از افراد صادر کننده حکم قتل اندیشمندان ایرانی همراه خزعلی- جنتی- مصباح یزدی - خوشوقت و محسنی اژه ای میباشد.محمد هاشمی یکی از برادران او که در آمریکا تحصیل کرده است سالها ریاست صدا و سیمای حکومت اسلامی را بر عهده داشت.محسن هاشمیان پسر عموی او نیز که در مونترال کانادا تحصیل کرده است در انتقال سرمایه های ملی به سرمایه گذاری های شخصی در کانادا وی را یاری میدهد.پسر او مهدی به واسطه معاملات و دریافت کمیسیونهای کلان در وزارت نفت صلاح دید که از این منصب کناره گیری کرده و در جای دیگر منابع و ثروت ملی را چپاول کند.محسن پسر میانی او از دفتر ریاست جمهوری شروع کرد و اکنون دفتر مجمع تشخیص مصلحت نظام را اداره میکند.او همچنین مدیر عامل شرکت متروی تهران نیز بوده است.یاسر همانند پدر خود در کار سرمایه دزدی استاد است.برای مثال او برای تصاحب 22% از 47% سهام شرکت هواپیمائی ایران و عربستان به صحنه آمد و 25% الباقی را به محسن رفیق دوست داد.فاطمه رفسنجانی نیز علاقه به سرمایه دزدی دارد و یک دو جین موسسه خیریه در کنار خود دارد.فایزه دختر دیگر هاشمی رفسنجانی فعال سیاسی- اقتصادی – اجتماعی که به یمن حمایت های پدر خود علوم سیاسی را مطالعه کرده است. او چهره مرموزی دارد که همه نوع فعالیت در کار های او دیده میشود از انتشار پیام فرح دیبا در روزنامه زن –خواندن فاتحه در سر مزار محمد رضا شاه پهلوی در مصر و ملاقات صمیمانه با  عدی فرزند قاتل صدام حسین  اکنون او مرتب بین تهران و لندن در رفت و آمد است و یک دامپزشک فرانسوی برای اسبهای انگلیسی  خود در استخدام دارد و رابط اصلی رفسنجانی با انگلیسی ها شده است .اکبر هاشمی مردی  است که سرگذشت او پرده از راز کلیه دزدی ها و خیانت ها در 26 سال حکومت اسلامی بر میدارد.هاشمی رفسنجانی در ابتدای شکل گیری حکومت اسلامی برای پاکسازی رقبای خود از صحنه سیاست همه آنها را به قتل رساند.  بمب گذاری در محل حزب جمهوری اسلامی و ترور فردی توسط گروه فرقان و نیز نابود کردن یکی پس از دیگری امثال بهشتی- مطهری – مفتح ........در زمان شروع جنگ ایران و عراق با رخنه در بیت خمینی جانشینی فرمانده کل قوا را به عهده گرفت و با بکارگیری دو محسن یکی محسن رفیق دوست و دیگری محسن رضائی 8 سال ایران را به تباهی کشاند و 80 سال عقب گرد اقتصادی ایران را تضمین کرد و در این زمان مخالفین  حکومت اسلامی  مخصوصا دانشجویان را قلع و قمع کرد.او هنگامی که جوانان را به رفتن به جبهه های جنگ و کشته شدن و شهادت تشویق و ترغیب میکرد محسن رفسنجانی فرزند ارشد او سرگرم خوش گذرانی در بلژیک بود.پس از جنگ به مدت هشت سال امور مملکتی را با همان محسنین بدست میگیرد وپس از خمینی دستور قتل احمد خمینی را صادر میکند.( البته نباید در تمامی این جنایات یار همیشگی او علی خامنه ای را فراموش کنیم). در این دوره ترور شخصیت های آزادی خواه و میهن پرست به اوج خود می رسد.مخالفین چه در ایران  و  چه در خارج ترور میشوند و در خارج از ایران مشهورترین آنها دکتر عبدالرحمان قاسملو و دکتر شاپور بختیاربودند و در داخل ایران پروانه و داریوش فروهر .آنچه مسلم است قتل های زنجیره ای  در دوره ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی شروع شد و در زمان خاتمی ادامه پیدا کرد.به راستی که عالیجناب سرخپوش رنگ پیراهنش از خون ملت ایران گلگون شده است

برگشت