پیوند ها

منشور کانون و اعلامیه جهانی حقوق بشر

اطلاعیه و اعلامیه های کانون

شماره جدید

 

بایگانی 50   

 

چند کلام حرف حساب

احمد امیری

یادم می آید اولین باری که کاندیداهای ریاست جمهوری را در تلویزیون دیدم با خودم گفتم : این ..... دیگه کیه که قاطی این ..... شده. خدا می دونه که راست می گم. قدری با خودم فکر کردم و با خودم گفتم اگه این آقا که نمی دونستم اسم نامبارکش دکتر احمدی نژاده بخواد رئیس جمهور بشه اولین چیزی که ما ایرانیها باید خجالت بکشیم از قیافه این آدمه !هر چند من از قیافه هیچ کس ایرادی نمی گیرم چرا که زیبایی نسبی است و خدادادی ، ولی ما دوست داشتیم حداقل رئیس جمهور ما قیافه اش کمی به ریاست جمهوری بخوره..... هر چند انسان هر چقدر که زیبا باشه ولی کردار ورفتارش زشت باشه به چشم آدم زشت و کریه می یاد و همینطور برعکس .... ولی هیچ وقت فکر نمی کردیم که این دکتر نه قیافه، نه سواد، نه شعور، نه فهم ، نه مملکتداری و نه هیچی دیگه نداره.آقا زد و یه دفعه شد رئیس جمهور ، بنده خدا فکر کنم هنوز که هنوزه باورش نمی شه که رئیس جمهور شده من که خودم تا یه هفته گیج بودم. خب حالا یکی نبود به این آقا بگه حداقل تو این مدت ادا واصول رئیس جمهورها را یاد می گرفتی ، نه اینکه از روز اول با رفتارهای گدامابانت آبرو و حیثیت مارا ببری . به هر حال این آقا با همه کمبودهاش رئیس جمهور شد ولی من باز با تماسهایی که با ایران داشتم جسته  و گریخته می شنیدم که می گن احمدی نژاد اومده تا برای طبقه پایین و متوسط کار کنه ، منهم مثل خیلی ها که قبل از اومدن آقای خاتمی یه خیالایی توی سرشان بود و فکر می کردن خاتمی می خواد بیاد ویه حالی به ملت بده ، یه ثانیه فکرم منحرف شد و با خودم گفتم بنده خدا احمدی نژاد بس که به مردم خدمت کرده به این حال وروز افتاده ، ولی وقتی دیدم همین آقا روز اول ریاست جمهوری خودشو چه جوری تو بغل استاد خامنه ای انداخت زدم تو سرم و گفتم بدبخت بودیم و بدبختر شدیم ، مرتیکه خجالت نکشید با اون ریش و پشم خودشو رو مثل بچه کوچولوها تو بغل اون انداخت ؟!؟... ما که خدا می دونه جای اون خجالت کشیدیم ، ولی باز من می گم  دم احمدی نژاد گرم که از همون دقایق اولیه ریاست جمهوریش تکلیف ملت رو روشن کرد نه مثل آقای خاتمی که هشت سال ملت رو سرکار بزاره و دست آخر با یک معذرت خواهی خشک و خالی سرو ته قضیه رو هم بیاره.

خب دیگه ، آقای احمدی نژاد کی شد رئیس جمهور منتخب فقط خدا می دونه و بس ... ولی بهر حال بر خر مراد سوار شد هر چند تنها .... معرکه خودش بود و دیگران روش سوار، ولی این مهم بود که سند ریاست جمهوری به نام خود ...ش زده شد.

حالا این دکتر که خیلی دوست دارم بدونم مدرک دکتراش رو از کد وم .... گرفته می خواد تشکیل کابینه بده ، باور کنید فکر می کنم اوایل کابینه رو با کابینت آشپزخانه اشتباه می گرفت بعد کم کم نشست و تمرین کرد ، خب ت کابینت رو درمی آری می شه همون کابینه ؟!؟... حالا تا اینجا داشته باشید دفعه بعد اگه زنده بودیم می خوام در مورد شگفتیهای دیگه ی آقای دکتربا شما صحبت کنم.

انرژی هسته ای چماقی بر سر مردم

سعید بروجردی آذر

حوادث روزهای اخیر بار دیگر موضوع برنامه هسته ای ایران را در صدر اخبار جهان قرار داد.اعلام خبر به ثمر رسیدن فعالیتهای هسته ای مربوط به غنی سازی اورانیوم و تکمیل کردن چرخه تولید سوخت هسته ای در کشور توسط احمدی نژاد و طرح این مسئله که ایران به با شگاه اتمی جهان پیوسته است با عکس العمل های گسترده داخلی و خارجی مواجه گردید.

دستیابی به فن آوری هسته ای و غنی سازی اورانیوم برای بهره وری صلح آمیز یک مسئله ملی و حق مسلم هر کشوری است.

 اما مهمتر از آن این است که چگونه به یک فضای تعاملی با جامعه بین المللی باید رسید، و مسئله دیگر اینکه این فن در دست چه رژیمی و چه افرادی باید باشد.

مجموعه افراد ارتجاعی که حاکمان ایران هستند دست به سیاستهای ماجراجویانه زده و ایران را بسوی جنگ میبرند، و بی شک اجرای سیاستهای غیر مسئولانه آخوند های جنایتکار، متاسفانه یادآورحوادث تلخ عراق خواهد شد.

باید اشاره کرد که حاکمان خیانتکار تهران هر روزه شروع به بحران سازی میکنند و بحران سازی به هر شکلی از سال 57 شروع گردیده و امروز این رژیم بحران ساز بقای خود را در مسئله هسته ای جستجو میکند تا بار دیگر با نیرنگ دیگری پایداری پوشالی خود را تقویت کند و بعد از چند سالی شربت تلخ دیگری را بنوشد.

آنچه که آشکار است رژیم آخوندی فقط به دنبال فن آوری صلح آمیز نمیباشد، بلکه اصراری که دارد، رسیدن به سلاح هسته ای است. و این خطر بزرگی است که هم جامعه جهانی را تهدید میکند و هم جامعه مظلوم ایران را، جمهوری اسلامی با دستیابی به سلاح هسته ای دیگر اصلأ فرمانبر جامعه جهانی نخواهد بود و در این صورت ، فشارهای زیادی بر مردم خواهد آورد. و از طرفی در ایران گروهای تروریستی از القاعده تا گروهای فلسطینی حضور دارند.

اگر روزی حکومت در ایران از داخل و یا توسط نیروهای خارجی تغییر کند، در آن هنگام درمحیط هرج و مرج ، امکان دستیابی این گروهها به تأسیسات هسته ای و یا سلاح هسته ای بسیار افزایش خواهد یافت.

این گروهها ارزشی برای مردم ایران قائل نیستند و امکان استفاده از این اسلحه علیه ایران هم وجود دارد.

با شعار نادرست انرژی هسته ای حق مسلم ماست، و راه رسیدن به پیشرفت تکنولوژی است، و در نتیجه استفاده غیر معقول از غرور ملی مردم، رژیم خیلی ساده از کنار مشکلات مردم خواهد گذشت و این هم چماقی میشود که به دست این آخوندهای جنایتکار می افتد و هر روز با این چماق بر سر مردم خواهند نواخت.

 

جنگ پنهان جهان با جمهوری اسلامی

مینا بگویی

جمهوری اسلامی در پی فشارهای جهانی به گونه ای آرام و پنهان توانست برخی از پیشنهادات اروپا را پذیرفته و از سالهای ریاست جمهوری خاتمی و با وجود تحریم اقتصادی آمریکا روابط سیاسی و اقتصادی خوبی با غرب ، ژاپن، چین و روسیه داشته باشد.

همزمان جنگ لفظی و گاه نظامی خود را با آمریکا و اسرائیل نشان داده و آن را از طریق حمایت نظامی حزب الله لبنان و برخی گروه های فلسطینی دنبال کرده است و به گونه ای تنها با اسرائیل ، وارد نبرد نظامی شد نه با هیچ کشور دیگر وآنهم از کانال حزب الله لبنان و دیگر نیروهای فلسطین.

ملایان تهران بر این گمان و اندیشه بوده اند که تهدیدات و کمک های نظامی آنها به شورشیان منطقه می تواند از فیلتر اروپا عبور کند و بازتاب و برگشتی به سوی آنها نداشته باشد و درپی تجربه تلخ امریکا در حمله نظامی به افغانستان و عراق ، ملایان تهران گمان کردند که هر گونه بخواهند خواهند توانست اسب خود را بتازانند.

غافل از آنکه درسیاست و نظامیگری و جنگهای آشکار و پنهان ملاها، کشورهای جهان بیکار نمی نشینند. طی سالهای گذشته دهها هواپیمای نظامی ایران سقوط کرده که حامل فرماندهان بالا و پائین سپاه و بسیج بوده است . دهها حادثه زمینی تصادف اتومبیل و انحراف قطار و حتی انفجار قطار نیشابور در دو سال پیش روی داده است که در همه آنها ، نظام ملایان زیانهای بزرگ نظامی را متحمل شده است ، اینگونه حوادث آنهم فقط در حیطه نظامیان و اطلاعاتی های  رژیم اسلامی تصادفی نبوده است .

بلکه نوعی جنگ پنهان جهان است با این ملایان، زیرا مدت هاست که به این نتیجه رسیده اند که به جای حمله نظامی و بروز مشکلاتی از آنچه در عراق شاهد آن بوده ایم، بهتر است تا اطرافیان نظامی خامنه ای وفرماندهان و امرای جان بر کف سپاه در سوانح هوایی و زمینی کشته شوند! پس در خانه اگر کس است ، همین حرف بس است . با مردم شوید تا از بین نرفته اید.

موج سازى و موج سواری سياسى

خلیل رئیسی فرد

برخلاف توسعه يافتگى سياسى كه پيرامون آن تعاريف، نظريه پردازى ها و رويكردهاى متنوعى وجود دارد، در علوم سياسى يا جامعه شناسى براى عقب ماندگى سياسى مباحث چندانى وجود ندارد. آنچه هست پيرامون تغيير از وضعيت توسعه نيافتگى به توسعه يافتگى و پيشرفت است. اما اگر قرار شود عقب ماندگى سياسى را تعريف كرد، چگونه مى توان آن را نشان داده يا تعريف كرد؟

مصاديق عقب ماندگى سياسى يك جامعه كدامين پديده ها، شرايط و ويژگى ها هستند؟ واقعيت آن است كه برخى از رفتارهاى جمعى سياسى ما ايرانيان در مقايسه با رفتارهاى مردمان بلاد راقيه دنيا بسيار عجيب و شگفت انگيز است. كمترين مطلبى كه مشابه آن را انسان خيلى به ندرت در جوامع پيشرفته ملاحظه مى كند. يكى از اين رفتارها آن است كه بعضاً يكى از مهره هاى سياسى مان در سخنرانى اش اصطلاحى را به كار مى برد و يك دفعه آن اصطلاح همچون «فرشته» اى كه از آسمان به زمين فرود آمده باشد، نقل همه محافل و مجالس مى شود. از فرداى طرح آن اصطلاح صف طويلى از مصاحبه گران «ايسنا»، «ايرنا»، باشگاه «خبرنگاران جوان»، خبرگزارى هاى فارس، مهر، قدس و... از ساير چهره ها و شخصيت ها پيرامون آن اصطلاح توضيح و روشنگرى مى خواهند. معمولاً هم آن اصطلاح چند هفته و بعضاً چندماهى بر سر زبان هاست و بعد هم فراموش مى شود. البته برخى از اين اصطلاحات سابقه در علوم سياسى و تاريخ دارند، برخى هم «من درآوردى» هستند.

«جامعه مدنى»، «عبور از خاتمى»، «انسداد سياسى»، «آرامش فعال»، «نافرمانى مدنى» و «خروج از حاكميت» از جمله اصطلاحاتى بوده اند كه ظرف چند سال اخير پس از مطرح شدن توسط يكى از مهره هاى سياسى، بلافاصله نقل مجالس، محافل و مطبوعات شده و بعد از مدتى هم به بايگانى سياسى سپرده مى شوند.از جمله مى بايستى به مسئله رفراندوم كه مدتى است نقل محافل سياسى در ايران شده اشاره داشت.

چنين حالتى در جوامع توسعه يافته كمتر اتفاق مى افتد. كمتر اتفاق مى افتد كه يكى از نخبگان يا رهبران سياسى فى المثل حزب كارگر انگلستان يا يكى از سوسياليست هاى فرانسه يا رئيس جمهور آمريكا يك اصطلاح سياسى را (بالاخص اگر من درآوردى باشد) مطرح كند و بلافاصله آن اصطلاح نقل محافل، مجالس، رجال سياسى، مطبوعات، دانشگاه ها و رسانه هاى جمعى كشورشان شود.  هيچ ترديدى به خودمان راه ندهيم كه اين رفتار حكايت از عقب ماندگى سياسى مى كند. در جوامع پيشرفته يك چهره سياسى نمى تواند به اين سهولت يك اصطلاح سياسى را به كار برد و به دنبال آن ريز و درشت آن جامعه وارد مباحث هرمنوتيك، نظرى، تحليلى، راهبردى، كاربردى، تاويلى، تبيينى و متامعرفتى آن اصطلاح شوند..حكايت فراخوان رفراندوم تغيير قانون اساسى نيز چنين است. يك موجى به راه افتاده بدون آنكه صدر و ذيل مسئله روشن باشد. طيف گسترده اى از شخصيت ها چهره ها و رهبران از اقشار، جريانات و لايه هاى سياسى در داخل و خارج از كشور به دنبال جمع آورى امضاء و گرفتن بيعت براى رفراندوم به منظور تغيير قانون اساسى برآمده اند. آنچه كه مقدم بر هر امر ديگرى پيرامون موج «رفراندوم گرايان» جلب توجه مى كند، ناهمگن بودن آنان است. يك سر طيف شامل چپ ها مى شود. از چپ هاى ماركسيست گرفته تا چپ هاى مذهبى و اصلاح طلبان راديكال. در ميانه طيف، مليون و جهورى خواهان لائيك قرار دارند. در منتهى اليه سمت راست طيف جريانات گسترده اى از مشروطه خواهان و سلطنت طلبان قرار دارند. آنچه كه اين جمع نامتجانس را از چريك هاى فدايى خلق تا دفتر تحكيم وحدت تا سلطنت طلبان را در كنار يكديگر قرار داده موضوع طرح رفراندوم قانون اساسى مى باشد. ناگفته پيداست كه از همان لحظه نخست بعد از برگزارى رفراندوم، مشكلات و مصائب اين «بازار شام» ظاهر مى شود:

كدامين نظام را مى خواهيم جايگزين نظام اسلامى نماييم؟

تقاضا براى برگزارى رفراندوم، بيش از آنچه كه يك گزينه سياسى واقع بينانه باشد، يك ژست يا «مد» سياسى است، چرا كه هيچ يك از رفراندوم گرايان اعم از داخلى يا خارجى مشخص نكرده اند كه آيا خواهان الغاى يك اصل يا چندين اصل يا كل قانون اساسى هستند؟

آيا مشخصاً با يك اصل مشكل دارند يا با اصولى كه حدود اختيارات و مسئوليت هاى رئيس جمهور را تعيين مى كند يا با اصول مترتب، با نهاد شوراى نگهبان يا اينكه اساساً با كل قانون اساسى مشكل دارند؟

به علاوه آيا اصل، اصول يا قانون اساسى جديدى كه قرار است جايگزين قانون اساسى فعلى شود، بررسى و مدون شده است؟

آيا همه پرسى براى قانون اساسى جايگزين همزمان با رفراندوم براى لغو قانون اساسى فعلى برگزار مى شود؟

اگر اينگونه نيست و شعار رفراندوم صرفاً ناظر بر كنارگذاردن قانون اساسى فعلى است، در آن صورت از زمان برگزارى رفراندوم تا زمانى كه قانون اساسى جديد به تصويب مردم مى رسد، تكليف انتظام امور چه مى شود؟ وظيفه تدوين قانون اساسى جديد برعهده كدام نهاد و مرجع خواهد بود؟ آيا هياتى، جمعى يا كميته اى به صورت موقت امور كشور را در دست مى گيرد تا تعيين تكليف نهايى؟

در آن صورت نحوه انتخاب يا انتصاب اداره كنندگان موقت مملكت چگونه است؟ آيا وضع كشور، شرايط سياسى، اجتماعى و اقتصادى مردم بهتر خواهد شد يا بدتر مى شود؟

هرقدر كه چنين پرسش هايى در بحث «عبور از خاتمى» يا «خروج از حاكميت» پاسخ داشت، پيرامون «رفراندوم» هم پاسخ ها مشخص است .

واقعيت آن است كه حتى قبل از آنكه به اين دست از پرسش ها برسيم، «رفراندوم گرايان» در برابر يك سئوال اساسى قرار دارند كه بسيارى از آنان بدون آنكه عنايتى به اين سئوال نمايند يا اساساً متوجه آن شوند، از كنارش عبور مى كنند.

ريشه اين سئوال بازمى گردد به روند تحولات سياسى و اجتماعى ايران از دوم خرداد ۷۶ به اين سو. پرسش اساسى كه فرا روى كليه جريانات سياسى اعم از داخلى و خارجى قرار دارد، آن است كه آيا ما نظام جمهورى اسلامى ايران را اصلاح پذير مى دانيم يا خير؟

به سخن ديگر، آيا نظام سياسى فعلى حاكم بر ايران، با همين قانون اساسى و با همين ساز و كارهاى قدرتى و نظام حقوقى به همراه مناسبات سياسى و اقتصادى حاكم بر آن قابل اصلاح مى باشد يا خير؟

پيچيدگى زيادى در اين سئوال به چشم نمى خورد.

اما واقعيت آن است كه اين پرسش مسائل اساسى و بنيادى را فرا روى هر جريان سياسى كه بخواهد در داخل يا خارج از كشور فعاليت داشته باشد قرار مى دهد. پاسخ به اين سئوال، تكليف نحوه فعاليت گروه سياسى را تعيين مى كند.  پاسخ به اين سئوال در حقيقت شناسنامه يا اوراق هويت جريانات و شخصيت هاى سياسى را شكل مى دهد. بدون پاسخ به اين سئوال هيچ گروه سياسى نمى تواند به گونه اى اصولى وارد عرصه مبارزات سياسى شود؛ چرا كه حسب آنكه يك گروه سياسى چه پاسخى به اين پرسش مى دهد، در عمل، نوع تعامل و «چه بايد كرد» خود را با نظام تعريف مى كند، اگر پاسخ به اين پرسش منفى باشد، معناى آن اين است كه آن گروه سياسى به اين جمع بندى رسيده كه نظام را قابل اصلاح و تغيير نمى داند.

بنابراين هر نوع تلاش و تقلايى در جهت تغيير سيستم از درون بى فايده بوده و به هيچ نتيجه اى نمى رسد. نظام به مثابه بيمارى است كه كارش تمام است و هيچ تلاشى در جهت مداوا و بهبود نسخه نخستين نخواهد بود. اگر برعكس معتقد باشيم كه نظام اصلاح پذير است، معناى آن اين مى شود كه اميد به بهبود و تغيير وضعيت آن مى رود. حسب آنكه ما نظام را اصلاح پذير بدانيم يا خير، در آن صورت ساز و كارهاى سياسى كه انتخاب مى كنيم مى بايستى هم سو و هم جهت با گزينش اصلى مان باشد. اگر نظام را اصلاح پذير بدانيم، در آن صورت كنش هاى سياسى مان مى بايستى در چارچوب نظام و ظرفيت هاى قانونى آن (كه مهمترين آن قانون اساسى است) متمركز شود. برعكس اگر اعتقادى بر اصلاح پذير بودن نظام نداشته و معتقد باشيم كه هيچ نوع تلاشى در جهت اصلاح از درون نتيجه اى به بار نخواهد آورد (همچنانكه عده اى معتقدند ۸ سال تجربه رياست جمهورى خاتمى و جنبش اصلاح طلبى دوم خرداد نشان داد)، در آن صورت كاركردن درون نظام و چارچوب هاى قانونى آن فايده اى نداشته و آب در هاون كوبيدن است. واقعيت آن است كه بسيارى از جريانات وابسته به اصلاح طلبان اين پرسش اساسى را به گونه اى جدى تاكنون براى خود مطرح نكرده و بالطبع به دنبال پاسخ آن نيز نرفته اند. نتيجه آن شده كه يك گروه سياسى اصلاح طلب، در ضمن اعلام وفادارى به كليت نظام، شعارهايى مى دهد و به دنبال روش هايى مى رود كه در حقيقت تعلق به جرياناتى دارند كه اعتقادى به اصلاح پذير بودن نظام ندارند.  بسيارى از «رفراندوم گرايان» متوجه تبعات خواسته سياسى شان نيستند. دادن شعار رفراندوم براى تغيير قانون اساسى در حقيقت به معناى آن است كه ما از اصلاح پذير بودن نظام دست شسته و اميدى به قابليت تغيير آن از درون نداريم.

رفراندوم گرايان را به دو دسته اصلى بنيادگرا و تعامل گرا مى بايستى تقسيم كرد. بنيادگرايان كه بيشتر در برگيرنده جريانات خارج از كشور مى شود مشكلشان بيش از آن كه با قانون اساسى باشد با اصل نظام است. آنان در اساس به دنبال برقرارى يك نظام متفاوت هستند. بعضاً به دنبال احياى سلطنت، بعضاً به دنبال سلطنت مشروطه، بعضاً به دنبال جمهورى، بعضاً به دنبال ايجاد جمهورى دموكراتيك، توده اى يا خلقى هستند و قس عليهذا. تقاضاى آنان براى رفراندوم در حقيقت تقاضا براى برچيده شدن نظام فعلى و برقرارى يك نظام جديد است. چندان هم برايشان مهم نيست كه اين تغيير چگونه به وجود آيد. فى المثل از طريق كودتا، حمله نظامى از سوى آمريكا، طغيان، شورش و انقلاب در داخل كشور، قيام مردم عليه نظام و غيره. مهم فقط آن است كه نظام فعلى ساقط شود.ايضاً كه تقاضاى آنان براى رفراندوم به دليل شكست اصلاحات نيست. آنان كم و بيش از فرداى انقلاب و برقرارى نظام اسلامى خواهان برچيده شدن آن بوده اند. قبل از دوم خرداد هم آنان خواهان رفراندوم و تغيير نظام بودند و بعد از آن هم همين طور. خاتمى هر طور ديگرى هم كه عمل مى كرد و چه دستاوردهايش بيش از اين مى بود يا كمتر از آن، آنان باز هم به چيزى كمتر از برچيده شدن كامل نظام رضايت نمى دهند. بنابراين و به تعبير «جبرئيل خان» سرگذشت اين دسته از رفراندوم گرايان در وراى نقد و بررسى معمولى قرار مى گيرد. مى رسيم به رفراندوم گرايان تعامل گرا. برخلاف گروه قبلى، اين دسته از طرفداران رفراندوم و تغيير قانون اساسى از ابتدا وجود نداشته اند بلكه مولود و معلول دوم خرداد هستند. اين گروه از طرفداران رفراندوم كه بيشتر شامل گروه ها و جريانات داخل كشور از جمله برخى از جريانات راديكال اصلاح طلب مى شود در جمع بندى شان در رسيدن به اين نتيجه گيرى كه به جز برگزارى رفراندوم و تغيير قانون اساسى چاره ديگرى نمانده، سه پيش فرض اساسى را لحاظ كرده اند: نخست آنكه معتقدند هشت سال تلا ش هاى جنبش اصلاح طلبى در ايران از دوم خرداد به اين سو بى نتيجه بوده است. به زعم آنان، تجربه دو دوره رياست جمهورى خاتمى و اصلاح طلبان به مدت هشت سال بر قوه مجريه و چهار سال بر قوه مقننه نتوانست نتايج قابل ملاحظه اى در زمينه توسعه سياسى در كشور به وجود آورد. پيش فرض دومشان آن است كه تغيير قانون اساسى (صرف نظر از امكان به اجرا درآمدن آن) حكم عصاى حضرت موسى و «فرشته» نجات را دارد. از فرداى بعد از تغيير قانون اساسى، مى افتيم در سرازيرى توسعه سياسى، جامعه مدنى، آزادى انديشه، آزادى انتخابات و مطبوعات، حاكميت قانون و در يك كلام به زحمت مى توان ميان ايران از يك سو و فرانسه، انگلستان و هند از سوى ديگر تفاوتى قائل شد. پيش فرض سومشان آن است كه خط و خطا ها و مشكلاتى كه بر سر راه پيشرفت اصلاحات ظرف هشت سال گذشته قرار گرفت صرفاً از ناحيه محافظه كاران و مخالفين اصلاحات بوده است. نقد كامل رفراندوم گرايان تعامل گرا در وراى اين يادداشت قرار مى گيرد و خود حديث مفصل ديگرى را مى طلبد. صرفاً به اين مختصر بسنده كنيم كه هر سه پيش فرض آنان در رسيدن به اين جمع بندى كه به جز رفراندوم چاره ديگرى نمانده با ابهامات و مشكلات زيادى روبه رو هستند.

اولاً و برخلاف آنچه كه اصلاح طلبان راديكال استدلال مى كنند، هشت سال خاتمى و جنبش اصلاح طلبى را به هيچ روى نمى توان بى نتيجه يا حتى كم نتيجه تصور نمود.

ثانياً كه مشكل يا مشكلات ارتباط چندانى با قانون اساسى پيدا نمى كند. كشور هاى زيادى هستند در دنيا كه قانون اساسى شان به مراتب دموكراتيك تر و پيشرفته تر از قانون اساسى ايران اسلامى است مع ذالك حد و اندازه دموكراسى و آزادى در آنها به مراتب كمتر از ايران است.

اگرچه باور آن سخت است، اما حد و اندازه و قد و قواره دموكراسى، آزادى و حاكميت قانون در جوامع را شكل و شمايل قانون اساسى آنان تعيين نمى كند بلكه روند تكامل تاريخى، تحولات سياسى، اجتماعى و اقتصادى است كه درجه آزادى و جامعه مدنى را تعيين مى كند.

ثالثاً و بالاخره بخش عمده اى از چالش ها، معضلات و تنگنا هايى كه جلوى موفقيت بيشتر اصلاحات و جنبش جامعه مدنى در ايران را گرفت بازمى گردد به ضعف ها، كاستى ها و عملكرد خود اصلاح طلبان از جمله طيف راديكال آن اما در عين حال و به رغم آنكه بيشترين سهم را در ناكامى دوم خرداد برعهده داشت، كمترين تمايل به نقد و بررسى عملكرد هشت ساله اش را از خود نشان نمى دهد.

همچون بسيارى از محافظه كاران، اصلاح طلبان راديكال كه بيشترين شعارها را داده و عالم و آدم را مقصر و متهم مى كنند خود حاضر نيستند نيم نگاهى در آينه به خود و عملكردشان بيندازند.

روز جهانی کارگر

کارگران ایرانی همچنان در زیر خط فقر و عدم امنیت شغلی قرار دارند

 

         مبارزات کارگران براي احقاق حقوق حقه خود در بعضی از كشورهاي پيشرفته جهان به نتایج و موفقيت هائي نه چندان زياد دست يافته است. بدیهی است نظام سرمايه داري با اعمال فشارهاي سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و ... همچنان سدی براي بدست آوردن تمامی حقوق كارگران مي باشد .

         در كشور ما ايران كه همواره شاهان گذشته و نظام اسلامی کنونی با ارعاب و سرکوب هر خواست حقه ایرانیان را سرکوب نموده  و در خصوص کارگران ماده های 23 24 25 اعلامیه جهانی حقوق بشر را زیر پا گذاشته و مستمراً به عناوین مختلف آن را نقض می نمایند .

        بدینوسیله اعلام می داریم که جمهوری اسلامی یا تصویب قوانین متحجرانه به بهانه شرع و عرف کارگران ایرانی را از دستیابی به:

آزادي های فردی ،

آزادی اجتماعات كارگري ،

حق تشكيل سندیکا و اتحاديه هاي مستقل كارگري غیر دولتی

و ....

محروم نموده است که این خود باعث بحرانهاي :

اقتصادي همانند : تورم ، بيكاري ، فقر  و ... 

اجتماعی همانند : اعتیاد ، فساد اداری ، فحشا و ...   

 سیاسی همانند :  رانت خواری ، رشوه ، عدم انگیزه شرکت در انتخابات

 و ....

شده است .

        بدیهی است که این امور بر شرايط عمومي ايرانيان تاثير مستقیم گذاشته و باعث رشد فساد و فشار بیشتر قوه قضائیه بر مردم  به دلیل عدم رعایت کلیه مفاد منشور جهانی حقوق بشر در ایران شده و شرایط زندگی این قشر زحمتکش را به مرحله نابودی رسانده است .

       كارگران ايراني بایستی بر اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق های آن دارای حقوق قانونی برای تشكيل اتحاديه هاي مستقل و دیگر قواعدی که حاکی از حق کارگران می باشد برخوردار شوند .

      كانون دفاع از حقوق بشر در ايران  به دلیل تحت ستم بودن کارگران ایرانی و بسیاری دیگراز کشورها ، این روز را جشن نگرفته ، بلکه این روز را به عنوان اعتراض به تظاهرات و راهپیمائی خواهد پرداخت .

به همین منظور در شهر برمن از ساعت 11 الی 14 اقدام به راهپیمائی و برپائی میز اطلاعات افشای حکومت جمهوری اسلامی می نمائیم

راهپیمائی : شهر برمن  از Lagerhaus Schild Str.12-19   تا  Markt Platz   از ساعت 11 الی12.30

میز اطلاعات: در  Markt Platz   از ساعت 12.30 الی 13.30

بدین وسیله همراهی و پشتيباني سایر کارگران ازاد شده و آزادیخواهان را از مبارزات آنان تا رسیدن به حقوق حقه خود خواهانیم .

 

کانون دفاع از حقوق بشر در ایران

اشاعه خرافات و انشقاق در دفاع از ظهور امام زمان !

نگین پور دلیر

تغییرات زیر بنائی دولت احمدی نژاد در سطوح مختلف البته تاکنون به نفع "مستضعفان" نبوده است. آنجا که مساله انسان دوستی مطرح بوده ؛ این قشر بیشترین نا انسان دوستی ها را نه تنها از بدو تاسیس  رژیم اسلامی بلکه بخصوص در زمان احمدی نژاد چه در زمینه های اقتصادی ؛ اجتماعی و سیاسی  بدوش کشیده است. که اگر تنها  نگاهی به تعداد معتادان  و 50 درصد زیر خط فقر بودن مردم و انواع و اقسام آسیب های اجتماعی نگاه کنیم متوجه ستم دیدگی این قشر خواهیم شد .

آنجا که مساله "عدالت "آقای احمدی نژاد بوده؛ زحمتکشان و روشنفکران  بی عدالتی های غیر قابل تحملی را متحمل شده اند.  نگاهی کوتاه به سرکوب کارگران؛ زحمتکشان؛ گسترش فقر؛ اعدام روزانه جوانان در گوشه و کنار کشور ؛ فشار به زنان به بهانه جلوگیری از فسق و فساد؛ ایجاد موانع گوناگون برای جلوگیری زنان در کار در خارج از خانه و غیره حاکی از بی نصیبی مردم از مراحم "عدالت" احمدی نژاد میباشند.اما  آنجا که مساله تحمیق کردن  بوده ؛ دامن زدن به حماقت  اکثرا  نصیب همین قشر شده است .

امروزه بزرگترین صدمه ای که این قشر  و خصوصا آن کثرت ساده دلان میبینند بیشتر از همه اقشار اجتماعیست. آنان  که دستشان از هر گوشه این مملکت خالیست ؛ برای تامین مایحتاج خود نا امیدانه   دست به دامان " خدا" " رسول خدا"  و حالا بنا به درخواست حیله گرانه احمدی نژاد برای حل مشگلات خود متوسل به نوشتن نامه به "امام زمان" و انداختن این نامه به "چاه جمکران" میشوند؛ تا بدینوسیله هم به توهمات خود دامن زده و از این بابت دیگر ساده دلان را  نیز به توهم وادارند و از این راه نیز کیسه کلاشی گردانندگان این ماجرا  را نیز با پولی که برای تنها لقمه ای نان خود نیز کافی نمیباشد ؛ پر نمایند.هدف اصلی اما   هدایت ساده دلی آنان به خرافات و بهره برداری بموقع از این اعتقادات توسط عوامل ارتجاعی دولت و رژیم اسلامی  در مواقع مقتضی میباشد . در حقیقت آماده سازی ذهنی این توده جهت  بسیج  علیه حرکات کارگران و روشنفکران که بشدت قدرتمند میشوند ؛ بعنوان  یک اهرم  "توده ای" فشار بر آنان است. بازار خرافه ها آنچنان طي ماه هاي اخير داغ شده است که برخی از روحانیون که این اراجیف را فقط برای تحمیق مردم بکار میبرندو در حقیقت برخا" و عمدا" مرزهائی را برای  آلوده کردنشان  با دیدگاههای سیاسی در نظر میگیرند ؛ نیز به وحشت انداخته است. مراجع مختلف مذهبی موضع گیری هائی را در مقابله با شیوع این اجراجیف اعلام نموده اند که نشان از شکاف و انشقاق رژیم آخوندی در ارائه و برخورد با مساله امام زمان میباشد. این دسته از آخوندها  میدانند در زمانی که انترنت و علوم پیشرفته اذهان جوانان را بخود مشغول داشته ؛ توسل به امام زمان نیازمند پاسخگوئی متجددانه ای میباشد  که آنان قادر به پاسخ گوئی به این درخواست نیستند. از اینرو تبلیغ عریان ظهور امام زمان  تا دو سال دیگر ؛ میتواند پته آنها را نیز بر آب بریزد و از این روست که با آینده نگری آخوندی ؛ خود را  در معرض خطر میبینند.

 روشن است که آنان  هیچگونه مرزی بین خرافات و دین نمیشناسند . اما زمامنبندی و تعجیل در امری که میدانند بزودی مشتشان را باز مینماید ؛ نمیتواند معقول باشد. لذا  تداخل دین و سیاست را که اکنون در ایران جاریست و  با لبه تیغ تیز آگاهی های اجتماعی روبروست ؛ با خطر سرنگونی  مواجه خواهد کرد.

 از اینروست که آنان  در خطبه های خود و سخنرانیهایشان تاکید میکنند "متاسفانه یک عده بساط مذهبی برای خود پهن کرده اند"اما سیاست جاری دولت احمدی نژاد ترویج هرچه بیشتر قشری گرائی میباشد و بر همین اساس است که سي دي حضور سگ گریان  در حرم امام رضا  وماجراها وحواشي آن را که در نسخه هاي متعدد در قم، مشهد و ديگر شهرهاي مجاور تکثيرکردند . هیچ یک از مراجع مملکتی دستور عدم پخش آن را صادر نکردو هیچ کس را  مورد باز خواست و محاکمه قرار نداند. در همین رابطه نیز ؛ زنی در اراک اجازه میابد که کتاب 500 صفحه ای خود را در مورد  ظهور امام زمان بچاپ برساند و این کتاب با تیراژ زیادی نیز در شهر های مذبی به فروش برساند. او آخرین نامه ای که از امام زمان "دریافت" کرده است را نیز منتشر مینماید. از  اینگونه  ماجرا ها از قبل هم در رژیم مذهبی ایران وجود داشته است . بطور مثال زنی که در اصفهان مدعی بود در تنور نان وی تمامی صحنه های جنگ  امام حسین را در کربلا میبیند. و برای دیدن این صحنه ها مردم کنجکاو روزانه به  خانه او  مراجعه مینمودند و کار به جائی رسید که بی آبروئی رژیم در سراسر دنیا مورد توجه قرار گرفت. اما تفاوت اکنون و  آن زمان در این است که گرچه رژیم از بدو تاسیس مبلغ چنین دیدگاهی بوده؛ اما اکنون خود رژیم این خیمه شب بازی را  مستقیما در روند بقدرت رسیدن رئیس جمهور منصوب شده از طرف باند جواد آملی و خامنه ای هدایت و تقویت و بدین وسیله بهره برداری سیاسی مینماید.

  اکنون که  رييس جمهوري در جلسه خود با آيت الله جوادي آملي از احاطه شدن توسط هاله اي نور سخن گفته ؛ و "دستان غیبی"در تهیه فیلم و پخش  سی دی آن  در تمامی شهر های مذهبی دخالت داشته و این  خود از عجایب پنهانکاری این دسته از افراط گرایان شیعه یعنی "گروه حجتیه "میباشد. روشن است که بخش های زیادی از مردم که هنوز دیدگاههای ساده اندیش مذهبی را حمل مینمایند ؛ بر اعتقادات خود پای میفشارند .  باند  احمدی نژاد البته برای اینکه این توهم را دامن بزنند محرمانه فیلمبرداری میکنند و آن را به سی دی تبدیل نموده و  در بیرون از این گروه و در خارج از مرزهای آن؛ در پخش هرچه بیشتر آن در کوچه و معابر و در دستگاه های تبليغات رسمي دولت و نهادهاي مذهبي غير دولتي در سراسر ایران فعالانه  شرکت مستقیم مینمایند. و کارت هاي  غرق شدن احمدی نژاد در هاله ای از نور با درج جملاتی از وی در این کارتها ؛با ميليون ها تيراژ در سراسر  کشور و  اظهارات تازه وزير علوم در ادعاي حمايت دست هاي "غيبي" از  احمدي نژاد در دیدار با پادشاه عربستان، و یا اظهار احمدی نژاد در مورد چگونگی معرفی وزیر نفت آقای وزیری ماهان  که گفته بود وزیری ماهان را خدا به من معرفی کرد! و اینکه در مورد بودجه سال 85  در مجلس اسلامی اظهار داشته بود که در هر کجا با کسری  بودجه مواجه شدید متوکل به خدا شوید و خدا به بودجه برکت میدهد! همه این بچه بازی ها انسان را بیاد  دوران طفولت انسان در  1400 سال قبل و خصوصا  در صحرا های عربستان  که انسانها جز برده داری و برده فروشی وچپاول یکدیگر هنر دیگری نداشتند میاندازد .

در آن زمان  یاران شیاد محمد الاخصوص در  زمانی که آنان در  جنگ بدر پیروز شده بودند؛ برای اینکه ساده دلان آن زمان را بفریبند ؛ ابراز میداشتند که ما موقعی که میخواستیم سر یک نفر از مکیان را از تن جدا کنیم میدیدیم که قبل از اینکه شمشیر ما به سر او برسد ؛ سر او از تنش جدا شده بود و این نشان میداد که ملائک به کمک ما آمده بودند!

یاران احمدی نژاد نیزبا این کارها میخواهند  به ساده دلان   نشان میدهند که  دلبستگي و اعتقاد رييس جمهور به امام زمان و "معجزات" او تا چه اندازه عمیق میباشد.

در رژیمی که  پرداخت ۱۰ ميليارد تومان به مسجد جمکران تصويب ميشود؛ و برای رسیدن به امام زمان گروهی را مامور  تهيه نقشه راه امام زمان میکنند و  "مژده"  میدهند که   تا دو سال دیگر امام زمان  ظهور مي نماید و در بعضی از روستاها در مراسمي امامان جمعه ذهنیت مذهبی مردم را "جمکرانيزه " میکنند تابرخي خرافه‌گرايي‌هاي مذهبي را تشدید نمایند تا "فرهنگ ظهور" امام زمان را در مردم تقویت نمایند.

دیگر در خواستهای اقتصادی و اجتماعی "نیمتواند" معیار زندگی کردن در ایران امام زمانی باشد. و این چیزیست که این گروه در برنامه های خود گنجانیده اند .غیر از کلاه برداری سیاسی رژیم از این بازی ؛تبلیغ خرافه و خرافه گرائی ؛دست دزدان و چپاولگرانی را باز گذاشته  تا با درج   آگهي هايي در روزنامه هاي  کشور تبلیغ  رمالي؛ فال بینی ؛ دعا نویسی ؛ گشايش رزق و روزي، گشايش بخت دختران، فالنامه، سركتاب و ستاره‌بيني و حتی درخواست مرگ شوهر ان را تبلیغ مینمایند!

 عوامل اين‌ گونه مؤسسات که معمولا دست اندرکاران رژیم در پشت آنها کمین کرده اند  با سوء استفاده از  ساده دلی  مردم، ضمن ترويج خرافات، مبالغ قابل توجهي از آنان سرکیسه میکنند و بدین وسیله دست‌كم، رزق و روزي خود را گشايش مي ‌دهند .اما اکنون آگاهی های مردم در ایران در سطحی قرار گرفته که بر موازین همین آگاهی ها بزرگان رژیم مجبورند انحرافات در ارائه این خرافات  را یاد آوری نمایند و از عواقب آن احمدی نژاد را بترسانند.

 

 

 

برگشت