پیوند ها

منشور کانون و اعلامیه جهانی حقوق بشر

اطلاعیه و اعلامیه های کانون

شماره جدید

 

بایگانی 56   

حقوق مسلم

امیر هودجی

همه دنیا به این نکته آگاهند و حتی اگر خود مردم ایران هم سوخت هسته ای را حق مسلم خویش بداند، این سوال پیش می آید که آقای احمدی نژاد که  بیانکننده اهداف وافکارآخوندهای رژیم است، اکنون در این میان از جانب مردم و ملت سخن می گوید. اگر سوخت هسته ای حق مسلم ما باشد، سلاح  هسته ای که رژیم اسلامی خواستار آن است، بلای جان ملتی است که هیچ وجه اشتراکی با رژیم  ندارد.

ملت ایران  خواهان نابودی و محو کشور دیگری از روی زمین نیست که اکنون احمدی نژاد از زبان ملت سخن میگوید، احمدی نژاد گمان کرده مردم ایران و جوامع بین المللی حافظه  شان را از دست داده اند .اگر احمدی نژاد سابقه فعالیتهایش بر ضد ملت ایران و به خصوص مردم  کردستان را فراموش کرده یا  سخنان اخیرش را در مورد محو اسراییل از روی کره زمین به خاطر نمی آورد بهتر است به گذشته خود نگاهی بیندازد. احمدی نژاد بود که با شعار های نان و نفت آوردن بر سر سفره ملت و مهر ورزیدن و چنین شعارهای دهان پر کنی به ملت ایران وعده  و وعید می داد. ملتی را که کوچکترین ارزشی برای جان آنها قائل نیستند و  برای حقوق اولیه اش ارزش نمی دهند، ملتی که حق  سخن گفتن را از آنان  گرفته اند به یکباره  انرژی هسته ای را حق مسلم آنان میدانند. ملتی که  ماهها حقوق معوقه شان را طلب میکنند و عاقبت  نصیبشان  مرگ و زندان و شکنجه شد، ملتی که امنیت جانی اش در وسایل نقلیه زمینی و هوائی تأمین نمیباشد و هر روز خبر کشته شدن  آنان را می شنوید، موشکهای دوربرد و غیره، برایش به ارمغان میاورید و از صلح سخن میگویید.ملتی که زنانش امنیت جانی و مالی ندارد، ملتی که جوانانشان  برای زندگی بهترامیدی ندارند، از پول نفت و گازش که حق  آنان است، میلیارد میلیارد روانه   لبنانمیشود، انوقت از حق مسلم انرژی هسته ای ملت ایران سخن می گویید

ملتی که دختران خرد سالش به جای کلاس درس، در کارگاههای صنعتی گوناگون به کار گرفته و شیره جانش را  می مکید؟ از حق مسلم این ملت سخن میگویید. ملتی که زبان اقوامش را از تکلم آن محروم می دارید، ملتی که زبانهای مادریشان را  نمی شنوید، ملتی که نوع لباس اقوام مختلفش را  منع کردید و اکنون همچون گرگی در لباس میش،  از حق مسلم شان دم میزنید. ملتی که  مراسمات آئینی شان را ممنوع کردید و با تزویر و نیرنگ میانشان تفرقه می افکنید تا به جان هم افتند و خود بر آنان همچنان حاکم گردید.

ملتی که فرزندانش را به هر طریق ممکن در شکنجه گاهها و سیاهچالها به خاک و خون  میکشید. از حق  ملتی سخن میرانید که نویسندگانش، متفکرانش و اندیشمندانش را درزندانها قربانی رهبری میکنید، زیرا که حق مسلم ملت راشجاعانه بیان میکنند. کشاورزی که برای کاشت  محصولش که تنها منبع در امد و معاش خود و خانواده اش است، به دلیل کمبود آب، آب جیره بندی شده به آن عرضه میدارید،  از حق مسلم  کشاورزان محروم  از آب  برای تولید آب سنگین استفاده میکنید. ملتی که نیروهای نظامی و انتظامی امنیتی  که وظیفه شان دفاع از جان و مال  شهروندان است، خود ناقض امنیت و آرامش و عامل تجاوز به مال و جان مردم میباشند. ملتی که شهر هایش  ساعات طولانی بدون برق  به سرمی برد آنوقت ملایان در انتقال خطوط برق به عراق ،ترکیه ،پاکستان و دیگر کشورهای همسایه  سرمایه گذاریهای کلان میکنند. ملتی که  تاریخ  باستانی و فرهنگ تمدنی اش را طاغوتی خواندید و  کوشیدید که  جای ان فرهنگ وافکار مرتجع خویش را قالب کنید. ملتی که زنانش را فرو مایه  شمردید  گویی خود از مادرزائیده نشدید و نه تنها حق مسلم شان را ندادید بلکه به جبر و زور و ظلم حق مسلم شان را هم از آنانگرفتید.

جناب احمدی نژاد، رئیس جمهور مشتی عوامفریب و جیره خوار، از کدامین حقوق مسلم ملت سخن می گویید؟

اعمال و رفتار کینه توزانه و جنگ طلبانه و ضد بشری کجا، مردم و ملت صلح جو و آرامش طلب ایران کجا.

واقعأحق مسلم این ملت مظلوم در چه زمانی به آنها اعطا خواهد شد؟؟؟

جوانان ایرانی

مهدی پدران

انسان از بدو تولد تا سنین نوجوانی سرگرم آموختن ابتدائی ترین نیاز های خود میباشد.

در این مقطع تقریبا کمتر با اوضاع سیاسی و جهان بینی های موجود سر و کار دارد. بر همین اساس تعلیمات خانوادگی خود را مبنا ی جهت گیری های اجتماعی  و سیاسی قرار میدهد.این در حالی صورت میگیرد که جامعه سنتی ما و خانواده ها با اتکا به گذشته و آموخته های نیاکان با تقلیدی کورکورانه آنرا به فرزندشان القا میکنند.

در دوران جوانی یعنی در زمانی که احساس میکند میتواند در تصمیم گیری ها نقش داشته باشد و شور و شوق لازم را در خود سراغ دارد در تضاد با یافته های تا کنون خود قرار میگیرد.منشا این تضاد نیز واقع بینی و فهم و شعور و منطق جوان امروزی است که خرافه پرستیهای ملایان را که به نام دین و مذهب بر جامعه تحمیل کرده اند را قبول نمیکند.

حال این تضاد چگونه باید حل شود .مسلما با تحقیق –مطالعه و تجربه و افشای حقایقی مبنا بر عقل و منطق ولی در طرف دیگر باید دید که حکومت ها و نظام های سلطه گر حاکم بر ملت چگونه با این نیاز جوانان برخورد میکنند.

در ایران امروز که یک نوع از عقب مانده ترین حکومت ها بر آن حاکم است جوانان را با آموزش های اجباری مذهبی که در آن به جای دستیابی به علوم و تکنولوژی اعمالی به انسان آموزش داده میشود که نه تنها سودی به حال انسانیت نداشته بلکه انسان را به موجودی بی اراده و بی مغز تبدیل میکند و در یک کلام آموزش اطاعت کورکورانه با وعده های پوچ.

حکومت ملایان اسلامی ایران تا مقطعی که خمینی جلاد به حیات ننگین خود ادامه میداد از این روش استفاده میکرد زیرا تا این زمان با توهمات بشدت مذهبی که وجود داشت برای پیشبرد مقاصد ضد انسانی خود به آن احتیاج داشت مثل شرکت در جنگ و عبور از میدانهای مین و زیر تانک رفتن ها بقصد انهدام آنها و...

در این مقطع که دیگر توهمات مذهبی اکثر جوانان کمرنگ یا از بین رفته است رژیم اسلامی دیگر نمیتواند از روش های قبلی استفاده کند و از طرفی ایران با داشتن یک جامعه جوان که نسل بعد از انقلاب است که این خرافه پرستیها را قبول ندارد مثل بمب ساعتی میماند که هر لحظه میتواند با انفجار خود نابودی رژیم را بهمراه آورد.رژیمی که هدیه آنان به جوانان :

اعتیاد – فحشا – رشد بزه کاری  - فرار دادن جوانان از مملکت خود – بیکاری – فقر – صدور دختران ایرانی به کشور های عربی و زندانی کردن دانشجویان و بستن دهان مخالفان و... بوده است.

سن فحشا به 14 سالگی و کمتر رسیده است.دسترسی به مواد مخدر راحتتر از خرید نان است و این در حالی است که مامورین خود در پخش آن در بین جوانان دست دارند و با کمترین قیمت آنرا در بازار عرضه میکنندتا اعتماد به نفس جوانان را از بین برده و پتانسیل نافرمانی در برابر رژیم را خنثی کنند.رژیم جوانان ایرانی را به یک عده افراد مجرم و بی اراده تبدیل کرده است.

جوان ایرانی که بصورت نا آگاهانه در این مسیر مجرمانه قرار گرفته دیگر نه توان حرکت های انقلابی را دارد و از آنطرف به قدرت و اراده خود با شک و تردید مینگردو میبیند که رژیم چگونه جوانان روشنفکر سالهای اول انقلاب را با اعدام – زندان – شکنجه و فراری دادن از کشور از صحنه سیاسی ایران خارج نمود و چگونه برای نسل ما که در دوران حیات ننگین همین رژیم تولد یافته ایم نقشه های ضد انسانی خود را اجرا میکند.

البته هستند جوانان مبارزی که در محیط دانشگاه و کارخانجات و جامعه به مبارزه با این مرتجعین حاکم ادامه میدهند و تعدادشان نیز کم نیست و در نهایت این رژیم را به زباله دانی تاریخ خواهند سپرد.

ولی باید ما جوانان بتوانیم با شناخت و مطالعه بیشتری برای فردای خود قدم برداریم تا مئرد سوء استفاده دیگران قرار نگیریم و در دوران انقلاب 57 که جوانان با شجاعت و فداکاری باعث سرنگونی نظام پادشاهی شدند ولی روحانیون با وعده ساختن ایرانی آزاد و آباد آنان را فریب داده و به اسارت کشیدند.

خاتمی فریبکار با شعار های دفاع از جوانان  ملت را فریب داده و 8 سال دیگر به عمر رژیم افزود ولی خوشبختانه با آمدن احمدی نژاد و حرف هائی که این روزها در برابر جامعه جهانی میزند باز هم برای چندمین بار ماهیت این رژیم ضد بشری را بر تمام جهانیان آشکار کرد و سازمان ملل در 27 سال عمر این رژیم برای چندمین بار این رژیم را به نقض حقوق بشر محکوم کرد.

حال چه باید کرد. باید تمام جوانان دست به دست هم داده و تمامی جهان را از نقشه های پلید رژیم اسلامی اگاه کنیم.و برای حکومتی همراه با اجرای تمام قوانین حقوق بشر کوشش کنیم.

 

از فقر تا فحشا در حاکمیت اسلام

عبداله عامل محترم زاده

پذیرش تحت هدایت یک نظام عقیدتی بودن ، طبیعتا" برای هر جامعه پیامد های ویژه ای را به دنبال خواهد داشت که غلبه بر آنها تنها با نفی کلی آن نظام سلطه میسر خواهد بود.

در این مقوله اشاره ای خواهم داشت به یکی از این معضلات دهشتناکی که جامعه امروز ایران با آن دست به گریبان است و محصول سالها حاکمیت جهل و فساد آخوندی بر کشور عزیزمان است.

 

 

متاسفانه در جامعه کنونی ایران بنظر میرسد مردم درک درستی از پدیده فحشا ندارند. سوالات فراوانی همچنان بی پاسخ است :

آیا واقعا" کسی که به فحشا رو می آورد بخاطر فقر مالی است؟

یا آیا کسی که به این کار روی میاورد بدلیل فقر فرهنگی است؟

و آیا کسی که تن به فحشا میدهد بدلیل نبود آزادی است؟

و شاید خیلی مسائل ریز و درشت دیگری که در جامعه ما وجود دارد و موجب بروز پدیده فحشا میگردند. متاسفانه باید گفت که ریشه این پدیده در بطن جامعه ایست که بدینگونه رشد کرده و دچار آفتهای باوری شده است. بعنوان مثال اگر زنی با مانتوی کوتاه و تنگ تنها در یا همراه با مردی در خیابان دیده شود به او انگ فحشا میزنند یا بالعکس اگر زنی کاملا" محجبه و پوشیده از ساعت 12 شب به بعد در خیابان دیده شود همه به او به چشم یک روسپی نگاه میکنند و اصلا" پیش خود این سوال را مطرح نمیکنند که شاید این هموطن به دلیل یک مشکل شخصی یا هر حالت دیگری مثلا" برگشتن از سر کار یا دیدار بستگان یا اصلا" بدلیل بیماری از منزل عازم بیمارستان است.

بدین ترتیب در جامعه ای که مسئولان دم از اسلام و دین و مذهب میزنند و از مشکلات و مصائب مردم خود غافل هستند ، انتظاری بیش از این نباید داشت. بدیهی است در چنین شرایطی زنانی خواهند بود که به ناچار و از سر فقر مالی به این مسئله روی میاورند و با علم به اینکه خطای بزرگی را مرتکب میشوند باز هم این راه را بهترین و سریعترین را ه میدانند تا به تمامی آن چیزهایی که سالهای سال در حسرت آن بودند دست پیدا کنند ( درآمد قابل توجه ، لباسهای شیک ، لوازم لوکس خانه ، تلفن همراه ، مسافرت خارج از کشور ، اتومبیل و یا حتی خانه ).بر طبق آمار ، چهار میلیون نفر از جوانان زیر بیست سال کشور درچار بیماری افسردگی شده اند و میزان بیکاری در میان جوانان ایرانی که در حال حاضر سی در صد است روز به روز رو به افزایش است. و همچنین مسلم است که زنانی پیدا شده و از روی فقر فرهنگی مرتکب چنین اعمالی میشوند. فقر ، اعتیاد و بیکاری از جمله عوامل بروز این آسیب جدی اجتماعی است که همچون زنجیره بهم پیوسته ، سایر آسیبهای اجتماعی را پدید میاورد و این چنین است که آمار سن فحشا در مدت 7 سال از 28 سال به زیر 20 سال کشیده میشود.

در حال حاضر کف این سن تا 13 سالگی پایین آمده است یعنی میان نوجوانان بطور روزافزونی گسترش یافته و طبق آمار بین 300 تا 600 هزار زن خود فروش در جامعه قابل رد یابی هستند و حتی بسیاری از دانش آموزان دبیرستانی این معضل اجتماعی را به طور رسمی میپذیرند.

 بر طبق آمار از میان 147 زن خیابانی 10 درصد از سنین 13 تا 20 سالگی وارد این کار شده اند.

و باز هم مسلم است که زنانی پیدا شده که به جهت نبود آزادیهای فردی و اجتماعی به سوی فحشا کشیده شده و تنها به خاطر کمبود آزادی در خانه و خانواده و اجتماع خود این راه را انتخاب میکنند.

فرار دختران از خانه مهمترین عامل فحشا در جامعه است. آمار دختران فراری تنها در شهر تهران در سال 1380 نسبت به سال 1379 از 1200 نفر به 5000 رسیده که این نسبت در سال 1381 به بیش از 6000 نفر افزایش یافته است. این مسئله در شهرهای مذهبی شیوع بیشتری دارد زیرا فشار خانواده ها بر دختران موجب فرار آنها از خانه میشود. از آنجایی که آنها به درستی معنای یک زندگی آزاد را درک نکرده اند با انتخاب این راه سعی میکنند تا جبران همه محدودیتهایی را که بر آنها به زور اعمال شده بود بکنند و در پایان زمانی به حقیقت منجلابی که در آن افتاده اند پی میبرند که دیگر کار از کار گذشته و از خانه و خانواده خود طرد شده اند.

در مطالعه نیاز سنجی زنان مشخص شده است که زنان جوان خواستار اشتغال ، آزادیهای فردی ، امنیت اجتماعی و تفریح و سرگرمی هستند و مشارکت سیاسی یا ازدواج در اولویت آخر آنان قرار دارد.

با توجه به تمام معضلات جامعه و آنچه اشاره شد کارگزاران و مسئولان نظام به اصطلاح اسلامی به جای رسیدگی به مشکلات واقعی جامعه هر روز دست به ایجاد طرحهای جدیدتری میزنند تا با این وسیله صدای اعتراض جامعه را در مقابل وجود چشمگیر این ناهنجاریها که در حال گسترش است ساکت نمایند.

طرحهایی که تنها شکل مقوله را تغییر میدهند نه اصل آن را ، طرح خانه های ریحانه و نگهداری اجباری دختران فراری و یا طرح خانه های عفاف که بر اساس آن قرار است یک موسسه رسمی با ثبت مدت و دریافت اجرت ازدواج مجدد ، متقاضیان را به هتلها معرفی کند و این طرح در نظر داشت زنان خیابانی را جمع آوری کرده و به این مراکز جنبه شرعی دهد.

تمام این طرحها نشاندهنده شکست فاحش سیاستگذاری اجتماعی ، پند و مواعظ اخلاقی کسل کننده چندین ساله جمهوری اسلامی است. در کشوری که رهبران آن داعیه برقراری جامعه جهانی اسلامی بر پایه عدالت دارند و رئیس جمهور منتصب آن با شعار مهرورزی  و توزیع  ثروت ملی بین عموم مردم وارد صحنه سیاست شد ، شیوع پدیده های شنیع اجتماعی نظیر فحشا در میان طبقات مختلف اجتماع نشان از تزویر و ریای این زهد فروشان ضد بشر دارد.

برای گریز از این بن بست اجتماعی که جامعه ما سالهاست در آن گرفتار آمده است ، تدبیری نیست جز آنکه با آگاهی دادن به اقشار مختلف هر چه زودتر آنان را به مشارکت در خیزش عمومی برای براندازی حکومت شیطانی ملایان که هیچ هدفی جز تحمیق و تحقیر ملت بزرگ ایران با توسل جستن به مشتی خرافه و لاطائلات هزار واندی سال پیش ندارد ، فرا خواند.

به امید آن روز.

مشروعیت دزدی و اختلاس در رژیم اسلامی

 

مجلس با راه یافتگانش عملاً با رد بررسی اموال و دارائی های سران و مسئولان نظام به اختلاس دزدی رانت خواری و فساد اداری صحه گذاشت و آن را رسمی نمود .

با توجه این گزارش زیر به خائن بودن نظام کاملاً پی خواهید برد و میشود درک نمود که این دزدان حاکم همه با هم همکار و همراه هستند و به اصطلاح دستشان در یک کاسه است .

مهدی زمانی تهرانی

مجلس طرح بررسی دارايی هايی سران نظام را رد کرد

ايلنا: به گزارش خبرنگار پارلمانى "ايلنا"، در جلسه علنى امروز مجلس‌‏ هفتم طرح صيانت جامعه در برابر مفاسد اقتصادى در دستور كار قرار گرفت كه طى آن قرار بود به دارايى مقامات، مسؤولان و كارگزاران نظام رسيدگى شود ولى نمايندگان به اين طرح راى منفى دادند.

براساس ماده يك اين طرح قرار بود، به منظور رسيدگى به دارايى مقامات، مسؤولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامى ايران افراد مشروحه ذيل مكلف شوند صورت دارايى خود، همسر و فرزندان تحت تكفل خود را به مراجع مقرر در اين قانون اعلام كنند:

الف- مشمولان اصل 142 قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران (رهبر، رييس‌‏ جمهور، معاونان رييس‌‏جمهور، وزيران) قبل و بعد از خدمت به رييس قوه قضائيه، همچنين در نظر بود اعضاى شوراى موقت رهبري، فرد منصوب رهبرى كه در غياب رييس‌‏ جمهور و معاون وى مسووليت دارد و سرپرست وزارتخانه در حكم مقامات نيز مشمول اين بند باشد.

ب- رييس مجلس شوراى اسلامي، رييس و اعضاى مجمع تشخيص مصلحت نظام، رييس و اعضاى مجلس خبرگان، دبير و اعضاى شوراى نگهبان، روساى ستاد و فرماندهان عالى نيروهاى نظامى و انتظامى منصوب رهبري، رييس سازمان صدا و سيما، ائمه جمعه، توليت آستان هاى مقدس، نمايندگان مقام رهبرى در نهادها، موسسات و سازمانهاى دولتى و غيردولتي، رييس و مديران دفتر مقام رهبرى و ساير منصوبين ايشان در دستگاههاى مشمول اين قانون به رييس قوه قضائيه.

ج- نمايندگان مجلس شوراى اسلامى به رييس مجلس.

د- رييس قوه قضائيه و رييس سازمان بازرسى كل كشور به رييس دفتر بازرسى مقام معظم رهبرى.

هـ- معاونان قوه قضائيه و روساى سازمان‌‏هاى وابسته به قوه قضائيه، رييس ديوانعالى كشور، دادستان كل كشور و رييس ديوان عدالت ادارى و كليه دارندگان پايه قضايي، دبير، معاونان و اعضاى شوراى عالى امنيت ملى و مشاورين آنها، رييس، دادستان، مستشاران و دادياران ديوان محاسبات كشور، معاونان وزرا، روسا و معاونان سازمانها و موسسات دولتى و نهادها و موسسات عمومى غيردولتي، فرماندهان و مسؤولان نيروهاى مسلح از جايگاه سرتيپى به بالا، رييس و دبيركل بانك مركزي، معاونان وى و مديران عامل و اعضاى هيات مديره و بازرسان بانك‌‏ها و بيمه‌‏هاى دولتى و موسسات مالى و اعتبارى دولتى و روساى شعب آنها و شركت‌‏ها و موسسات وابسته، سفرا، استانداران و معاونان آنان، فرمانداران، بخشداران، شهرداران، اعضاى شوراهاى اسلامى شهر، بخش، شهرستان و استان، مشاوران و روساى دفاتر مقام رهبرى و سران سه قوه و مشاوران معاونان رييس‌‏جمهور و وزرا، روساى مراكز و مديران كل در همه دستگاههاى موضوع اين ماده و هم‌‏طراز آنان و بالاتر، اعضاى مجامع عمومي، هيات مديره، هيات امنا، مديرعامل و بازرسان شركت‌‏ها و موسسات دولتى يا وابسته به دولت، نمايندگان دولت در موسسات و شركت‌‏هايى كه قسمتى از سرمايه، سهام يا منافع آنها متعلق به دولت يا نهادهاى عمومى بوده يا نظارت يا اداره يا مديريت آنها با دولت يا نهادهاى عمومى است، ذي‌‏حسابها، روساى موسسات عام‌‏المنفعه عمومى و شركت‌‏هاى تحت پوشش آنها، مديران بنگاههاى خيريه‌‏اى كه از دولت يا شهرداريها كمك مستمر دريافت مي‌‏دارند، اعضاى هيات مديره، مديرعامل و بازرسان مناطق آزاد تجارى و موسسات و شركت‌‏هايى كه شمول قانون بر آنها مستلزم ذكر يا تصريح نام است، به رييس سازمان بازرسى كل كشور. و- ساير شاغلين يا كليه دريافت كنندگان وجوه يا پاداش از بودجه سالانه در صورت درخواست سازمان بازرسى كل كشور. البته پيش از راى گيرى در مورد كليات طرح صيانت جامعه در برابر مفاسد اقتصادى حسين استكى نماينده اصفهان و ابوالفضل كلهر نماينده شهريار به عنوان مخالف و حاجى بابايى نماينده همدان و احمد توكلى نماينده تهران به عنوان موافق با اين طرح نظرات خود را مطرح كرده بودند. اين در حالى بود كه مخالفان اين طرح بر اين باور بودند كه در قوانين ما موارد مشابهى نظير مفاد اين طرح وجود دارد لذا در اين ارتباط خلاء قانونى خاصى وجود ندارد بلكه بايد در پياده سازى قوانين موجود تلاش كرد.

موافقان اين طرح نيز با اعتقاد به اينكه تصويب اين طرح موجب شفاف سازى و مصونيت مسئولان كشور از اتهام ثروت اندوزى مى شود بر تصويب آن اصرار داشتند.

پس از اين اظهارات نمايندگان به آن راى منفى دادند و اين طرح از دستور كار مجلس هفتم خارج شد.

یادگارهای زلزله بم و ولخرجی در لبنان

سید سعید سیادتی

هنوز یادمان نرفته دو سال پیش شب عید هموطنانمان  در لحظه سال تحویل، بجای پهن کردن سفره هفت رنگارنگ هفت سین، چگونه با رخت سیاه، سفره عزای عزیزانشان را گستراندند... هنوز یادگارهای خشم طبیعت که مثل همیشه برسر مردم ضعیف تر فرو میریزد در بم قابل مشاهده است... هنوز فروش دختران بم  اتفاق می افتد ... و هنوز بسیاری از خانواده ها یک سرپناه درست و حسابی ندارند و با هر مراجعه به ادارات ذیربط با جواب سر بالای مسئولین، دست خالی بیرون میآیند... هنوز خبلی از مردم ما از آب آشامیدنی سالم هم محرومند... هنوز مردم سختکوش و نجیب این کشور ثروتمند از امکانات پزشکی و بهداشتی درستی برخوردار نیستند...

کشوری که بودجه سالانه خود را طبق گزارشات و اخبار رسمی خودش در 4 ماهه اول سال،آنهم فقط از طریق فروش نفت (بدون در نظر گرفتن منبع عظیم در آمدهای صادرات غیر نفتی) کسب میکند، سالانه هزران نفر از مردمش بخاطر عدم امکانات، که صد البته از عدم توجه و کفایت مسئولانش میباشد،به علت بیماریهای ساده، نبودن امکانات درمانی و یا حوادث شناخته شده و پیش پا افتاده، جان خود را از دست میدهند....

در چنین شرایطی آیا رواست که بخاطر عقب نماندن از بازی های سیاسی لبنان که هنوز در آن جنگ هم تمام نشده، ملیاردها دلار صرف بازسازی و دست درازی در حاکمیت آن کشور شود؟

پس چرا گفته اند:" چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است."؟

صد البته که اگاهان بخوبی میدانند که کاسه از آش داغتر شدن این ابلیسان صرفاً بخاطر پیدا کردن بهانه ای برای چپاول هرچه بیشتر بیت المال بطور مستقم و رانت خواری آقازاده ها میباشد. وگرنه این دولت که دلش به حال مملکت و مردم خودش نمیسوزد، چگونه سنگ لبنان را به سینه می کوبد...!!!؟

کمکهایی که به حزب الله لبنان میشود را اگر با ارقام دیگری که سالانه در سراسر جهان صرف اعمال ضد بشری میکنند، جمع ببندیم، ثروت هنگفتی میشود که میتوان با آن ایرانی در خور شأن ایرانیان ساخت.

ایرانی که اگر ثروتش خرج خودش میشد میبایست در کوره راههایش هم هتل و بیمارستانهای مجهز میداشت نه مناطق محروم...

ایرانی که اگر درآمد نفتی اش مال مردمش بود، خانه های ضعیفش با هر لرزه ای بر سرشان آوار نمیشد... همانطور که تعداد انگشت شماری از خانه ها پس از زلزله در بم هنوز سالم مانده بودند...

ایرانی که اگر از دیرباز، امیر کبیرها و قائم مقام ها و دیگر دلسوزانش و اکنون متفکران و آزاداندیشانش در نطفه خفه نمیشدند، جایگاهش در جهان سوم (... بلکه جهان چهارم) نبود...

ایرانی که اگر متفکران و نوابغش کشته و یا مجبور به فرار نمیشدند، مشتی مفتی وجانی و دزد و احمق در رأس امورش مشغول غارت و چپاول داراییهایش نبودند...دریغا که ایران ویران نشده، ولی کنام کفتارها و لاشخوران گردیده... که این به مراتب بد تر از آن بود که ویران میشد ولی کنام پلنگان و شیران میشد..

یادمان کشتار سراسری زندانیان سیاسی ایران

همگان را به مبارزه علیه به زنجیر كشیدن انسان ها به خاطر عقایدشان و شكنجه و كشتار دگراندیشان فرا می خوانیم.

هر سال که می گذرد، گوشه های دیگری از كشتارهای سهمناك دهه 60 توسط جمهوری اسلامی از پشت پرده بیرون می افتد. هنوز بعد از گذشت بیش از دو دهه، ابعاد فاجعه کشتار سراسری زندانیان سیاسی به روشنی در تاریخ معاصر ایران ترسیم نشده است و سازمان دهندگان و مجریان این جنایت بزرگ بر علیه بشریت هنوز در ایران حکم می رانند. آنان به انحای مختلف در پی نابودی بیش از پیش اسناد و مدارک چنین نسل کشی ای هستند تا مردم و به ویژه جوانان را از نسل پرشور و مبارزی جدا سازند که برعلیه تمامیت حکومت ایستاده و بر سرکوبگری سیاسی و ارتجاع مذهبی سر تعظیم فرود نیاورده اند. این نسل مبارزه ای را پی گرفت که با جنبش بزرگ مردم برعلیه رژیم دیکتاتوری شاه اوج یافت و تا دسترسی به عدالت و آزادی فرو نخواهد نشست.

هیچ انسان آزاده ای که به سعادت بشری، آزادی و عدالت اجتماعی به معنای واقعی بیاندیشد، نمی تواند فجایعی که رژیم سرمایه داری، اسلامی و ضد انسانی ایران طی 27 سال حکومت ننگین خود بر علیه بشریت انجام داده و چنین فجایعی را در تمامی زندان های ایران به اوج خود رسانید، از خاطر محو کند و یا نسبت به آن بی تفاوت بماند. زندانیان سیاسی در طول سه دهه اخیر خواست های خود را به شیوه های مختلف به گوش مردم ایران و جهانیان رسانده اند. در این راه، تلاش فعالین سیاسی و مدافعین آزادی زندانیان سیاسی در داخل و خارج از کشور نقش مهمی در این مبارزه داشته است. از همین رو، ما امضاکنندگان این فراخوان بر این تصمیم هستیم که یادمان های کشتار سراسری زندانیان سیاسی را امسال با هماهنگی و گستردگی وسیع تری برگزار کنیم تا در عین بزرگداشت یاد و خاطره جانفشانان و جانباختگان کشتارهای دهه شصت، فشار شدیدتری را برای آزادی زندانیان سیاسی کنونی، متوقف ساختن شكنجه و اعدام زندانیان و جلوگیری از دستگیری مخالفان سیاسی در کشورمان سازمان دهیم. زندانیان سیاسی و عقیدتی گمنامی که نامی از آنان در رسانه های حاکم قید نمی شود، به این «جرم» که برضد مناسبات موجودند و به مناسبات قدرت های کنونی جهانی کرنش نمی کنند. آنان، کسانی هستند که هم چون جانفشانان تابستان 1367 به امید پی گیری مبارزه اشان توسط نیروهای پیشرو و انسان دوست روزها و لحظات زندگی شان را در شکنجه گاه ها و زندان های رژیم ایران می گذرانند. خطر اعدام جان بسیاری از آن ها را تهدید می کند و برخی از آن ها سال هاست که تحت شرایط بازجویی و بدون حکم در زندان به سر می برند. از مبارزینی که در زندان های شهرستان ها به سر می برند کمتر خبری به افکار عمومی راه می یابد و دستگیری های گسترده از مبارزین جنبش  خلق ها و كارگران با کمترین بازتاب داخلی و بین المللی روبرو می شود. یادمان های امسال، به همت همه ما می تواند به نقطه عطفی برای پیگیری امر آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی  باشد.  

قتل عام زندانیان سیاسی در دهه شصت و به ویژه قتل عام گسترده تابستان 67 ما را به مبارزه ای بی امان، گسترده و پی گیر برای درهم كوبیدن بساط زندانهای سیاسی و شكنجه و اعدام در سراسر ایران فرا می خواند. ما بخوبی آگاهیم كه این بساط با موجودیت جمهوری اسلامی پیوند خورده و بجز با سرنگونی آن ممكن نخواهد بود.

 افراد و شخصیت­ها:رضا آزاد، فرخنده آشنا، نوروز احمدی، داریوش ارجمندی، سودابه اردوان، مژده ارسی، شهرزاد ارشدی، منوچهر اژدر، مرجان افتخاری، مرتضی افشاری، آقاجان الفتی، شادی امین، همایون ایوانی، بیژن اسکندری، فرهاد برزگر، زرین پاکنژدا، ناصر پرنیان، حیدر جهانگیری، روجا لیندهورستRuhdja Lindhorst، سهیلا لیندهورستSoheila Lindhorst، امیر جواهری لنگرودی، رضا چیتگری، مرضیه حسن­وند، محمود خلیلی، نسترن دانیالی، رفعت دانش، علی دروازه­غاری، فیروزه راد، بهرام رحمانی، ایرن رضازاده، عصمت رمضانی، یوسف کبیری، مهدی زرگر، زهرا زرگر، مسعود رئوف، مینا زرین، مهری زند، ثریا زنگباری، مهرانگیر دابوئه، هوشنگ دیناوری، علی دیناوری،رؤیا دیناوری،مایدنهارد سایفرد ،محمد سیداحمدی، شهاب شکوهی، عزیزه شاهمرادی، منوچهر شفائی، رضا طاهری، شهریار طاهری، افشین صادقی، عزت صادقی، م. صبوری، زری عرفانی، ستاره عباسی، ، پروانه قاسمی، سروژ قازاریان، حوری قمیان، فرخ قهرمانی، سیروس کار، حجت کسراییان، جابر کلیبی، سیاوش محمودی، فریبا مرزبان، غلام مسعودی، فیروز مستعان،،  میلا مسافر، عباس مظاهری، محمود معمارنژاد)، دانیل موزارمی،  شکیب، سیامک مویدزاده، مجتبی نظری، مریم نوری، احمد مزارعي، عصمت طالبي، سهند سيمياري، حميد آذر، جوادرضائي ميرقائد، شهرام اعظم، گلمراد مرادي، حسين مشرف،

تشکل­های دمکراتیک و شهری امضاکننده:

1- تلاش- کانون حمایت از مبارزات مردم ایران، کلن، آلمان

2- کمیته تعقیب­شدگان و زندانیان سیاسی، لایپزیک، آلمان

3- کانون دفاع از آزادی بیان، یوتبوری، سوئد

4- کمیته دفاع از زندانیان سیاسی ایران، برلین، آلمان

5- فرهنگسرای اندیشه، گوتنبرگ، سوئد

6- فرهنگسرای بامداد، مالمو، سوئد

7- رادیو همصدا، اسلو، نروژ

8- انجمن فرهنگی، اجتماعی برابری، گوتنبرگ، سوئد

9- کمیته همبستگی با کارگران ایران، هامبورگ، آلمان

10- کانون همبستگی با کارگران ایران، کلن، آلمان

11- شورای هماهنگی ایرانیان هامبورگ، آلمان

12- شورای ایرانیان دمکرات و مترقی، ماینس، آلمان

13- خانه هنر، دلف، هلند

14- کانون دانشجویان در هلند

15- No More…، استکهلم، سوئد

16- کانون سیاسی پناهندگان، مونستر، آلمان

17- مرکز فرهنگی ایرانیان، هایدلبرگ، آلمان

18- اتحاد سوسیالیستی ایرانیان – مونترآل

19- کانون آرش، هلند

20- نشریه آزادگی، آلمان

21- کانون دفاع از حقوق بشر در ایران، آلمان

22- کانون زندانیان سیاسی کردستان، ایران

23- کانون فرهنگی و پناهجویان بامداد، سوئد

24- خانه پناهجو، سوئیس

25- جمعي از دانشجويان دانشگاه فردوسي مشهد، ايران

26 - انجمن فرهنگي جامعه يارسان (اهل حق) در خارج

27 - کميته ضد سنگسار، پاريس، فرانسه

 تشکل­های مستقلی که از این فراخوان حمایت کرده اند:

 1- کانون خاوران

2  کارزار مبارزه برای لغو کلیه قوانین نابرابر و مجازات های اسلامی علیه زنان

3- گفتگوهای زندان

4- International Forum (MIDDLE EASTGROUP- Denmark)

5-   کلوپ کتابخانه پوینده- دانمارک

6- نشر سیمرغ

7- بنیاد زهرا کاظمی ww.zahra-k.persianblog.com

 صفحات اينترنتي، وبلانويسان و اتاقهاي پالتاکي:

 1-اتاق اتحاد سوسیالیست­ها در پالتاک

2- اتاق پالتاکي: انديشه نوين و مترقي،

3- وبلاگ رامين مولائي http://ramin-molai.blogspot.com/

4- وبلاگ زير چتر چهل تيکه http://zir-chatr-40tikke.blogspot.com/

5- صفحه اينترنتي: آينه روز ayenehrooz.kulando.de

6- صفحه اينترنتي: مجله هفته www.hafteh.de

7- سایت گزارشگران

افراد و یا تشکل هایی که مایل به امضای فراخوان مشترک هستند لطفا به آدرس dialogt@web.de  نام خود و یا تشکل شان را ارسال نمایند. 

 

 

برگشت