|
کانون دفاع از حقوق بشر در ایران |
|
مقدمه برگزاری مراسم روز جهانی صلح ناصر شوریده خانم ها و آقایان محترم ,همکاران گرامی; قبل از هر چیز میخواهم از طرف کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان بعنوان مسئول برگزاری این مراسم حضور همه ی شما عزیزان را گرامی داشته و خیر مقدم عرض میکنم. کمیته دفاع از حقوق بشر در ایران در تلاشی به همت همه ی اعضای این کمیته با برنامه ریزی مدون و فعالیت مستمر در قالب اهداف پیش بینی شده خود به انجام وظیفه پرداخته است. با پایبندی به اصول انسانی مدرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر که قالب اصلی و چهار چوب کلی فعالیت های کانون را تشکیل میدهند و تمرکز ویژه بر روی ماده 18 اعلامیه جهانی, افشای موارد نقض این ماده را از سوی حکومت اسلامی ایران که به دلیل اعمال دیدگاه های ایدئولوژی روا میدارد در راس اهداف خود قرار داده است. و با توسل به انواع شیوه های رایج خبر رسانی, افکار عمومی را اعم از داخلی و بین المللی در جریان وقایع تلخ جاری و ساری بر جمع انسان های بیگناه قرار میدهد. اعتقاد بر این است که ظرف چند دهه گذشته, رهبرانی که با توسل به هر شیوه ای بر مسند قدرت و حکومت در ایران تکیه دادند و سکان هدایت آن را در دست گرفتند, با سوء استفاده از برخی باورها و به انحراف کشیدن آنها , به ترویح خشونت, کینه, نفرت, و فرافکنی بذر نفاق و تفرقه پرداختند.
تئوریهای سخیف کهنه ی گرته برداری شده همچون ((خودی و غیر خودی)), و یا هر که از ما نیست بر ماست, از تراوشات اذهان اهریمنی ایشان بوده و حاصل آن برای ملتی بزرگ , ثروت به یغما برده شده, جانهای بیشمار از دست رفته , حقارتی فرو خورده و صلحی فراموش شده است. امروز را به مناسبت روز جهانی صلح, این ارمغان ارزشمند اندیشه ی تاریخ, میزبان شما خواهیم بود و احترام عمیق خود را به تمامی آنانی که به درستی رنج فراوان برقراری صلح را برای پیشگیری یا رفع فتنه و مرگ حاصل از دشمن و جنگ, بجان خریدند ابراز میداریم و آرزو میکنیم ملت ایران و فرزندان این مرزو بوم نیز روزی با درکی عمیق از داشته های گرانقدر تاریخی و فرهنگی خود, آگاهانه گزینه صلح را انتخاب کنند و از ثمرات جاودانه آن برخوردار شوند. متشکرم . گزارش نقض حقوق پیروان ادیان - گرامیداشت روز جهانی صلح- الدنبورگ اسماعیل عنایت اصل ما در حالی به مناسبت گرامیداشت روز جهانی صلح گردهم آمدیم که تلاش و رنج فراوان انسانهایی بردبار را به عنوان پشتوانه انسان دوستی و انسانهای عاشق کره زمین یدک می کشیم؛ انسانهایی که اگر در یک نما خسته و رنج دیده می نمایند لکن در شمائی دیگر امید به صلح و آرامش را نوید می دهند؛ در واقع در هر برش زمانی و در هر کجا اگر تلاش در جهت استقرار استبداد؛ زور گویی و انحصار طلبی؛ آشوب و جنگ دیده شده در کنار آن انسانهای شرافتمندی نیز دیده شده اند که با پایمردی؛ فداکاری و تحمل رنجهای بسیار برای تحقق صلح و آرامش کاری سترگ را به پیش برده اند. صلح و آرامش آرزویی دیرین برای بشریت است که انگیزه آن برای حرکت به جل؛ حس تساوی طلبی و برابری خواهی و رعایت حق انسان است و جنگ و ستیزه جویی حاصل انحصار طلبی؛ خود خواهی و خود بینی است؛ نیرویی که عمومأ واپس گراست و بجز به قهقرا بردن تمدن بشری و تولید رنج؛ فقر و حرمان حاصلی را به بارنمی نشاند. جنگ طلبی و ستیزه گری اساس انواع محرومیت های قومی؛ ملی؛ اجتماعی؛ فرهنگی و سیاسی است و بجز اشک غم و اندوه بار دیگری را حمل نمی کند در حالی که همگان می دانند صلح و دوستی چه شهد گوارایی است که انسانیت هنوز جرعه ای کامل از آن را فرو نداده است. در قرن حاضر که قدرت های فرعی و اصلی جهان، منافع خود را در استقرار تعریفی تازه از صلح قرائت میکنند و سایرین را به شنیدن این هیاهو بار عام داده اند در گوشه ای از این کره پهناورو در سرزمینی که خود از اولین منا دیان انسان دوستی و فریاد حقوق بشری است و دیر بازی است که به قامت بلند آن فریاد جغد شوم جنگ طلبی در ردای فریبنده صلح دوستی از خرخره مشتی دنیا دوست و عوام فریب فضا را می درد و به این بهانه، در این شبکده حرامیان با فراخ بال به تاراج دوستی ها و عشق و باورها خیز برداشته اند و باور های ملی را که در سایه فداکاری های بسیار حس برابری خواهی را در گنجینه ذهن خویش اندوخته اند، می ربایند.
اینان که از آدمیت فقط نام آن را حمل می کنند، در چپاول هر آنچه که هست؛ حدی را برای خود نمی شناسند. زیرای که نامردی را حدی نیست و نا مردی مرزی ندارد و بر اساس تعریفی خود ساخته که با هیچ معیار اصیلی همسنگ نیست، به حیطه ای که فقط در انحصار انسان و خداست نیز بی پروا شبیخون سرخ می زنند. بازخوانی پرونده نا بکارانی اینچنین، قصه ایست سیاه. در زمانی که ملت ایران به حرمت باورهای گذشته شان، دست خود را به محبت به دست اینان گذاشته اند، شب پرستان نا گه دشنه دو روئی و جنایت را از آستین برکشیدند و آشکار شد هر چه در چنته داشتند و از کوزه همان برون تراوید که بود تراوش زهر کینه های حاکمیت اسلامی خانه و کاشانه؛ جان و مال عرق و آبرو و تمامی باورهای ملت ایران را هدف گرفت و در این بلوای سیاه چه خونهای پاکی که ریخته نشد؛ خونهایی که فقط زمانی در اندیشه رابطه ای خصوصی با معشوق خود بودند؛ را بطه انسان با خدای خود و باورهای خود به بدترین مجازات قرون وسطایی جزا دید. شبیخون انحصار طلبی دینی از سپیده دم روزهای قبل از چیرگی بلوای سیاه آغاز شده بود طوری که یهودیان کشورمان بوی مشمیز کننده آن را پیشاپیش دریافتند و اندک اندک اموال خود را به هیچ فروخته و در یک گام همراه با احتیاط، گوشه عزلت گزیدند و دل های لرزان خود را به امید فردای شاید بهتر به سایه های شب سپردند. ولی این امید دیری نپایید و فریاد اسرائیل باید از بین برود، هموطنان یهودی ما را نیز در قایقی سوار کرد که همگی محکوم به فنا بودند و باید به دریا ریخته می شدند و سپس هزیمت آغاز شد و هر ایرانی یهودی که از چنگ کوسه های حاکمیت اسلامی رهیده بود با تنی خسته و زخمی و با توشه ای ناچیز به جزیره ای امن تر پناه برد، که شاید روزگاری اگر بوی خوش وطن را بیاشامد و آن شد که اینکه در ایران زمین تعداد یهودیان به حداقل رسیده و آنانی که باقی مانده اند و از ترس مال و جان و ناموس در محاق خودسانسوری، چتر آهنین بر سر افراشته اند. زرتشتیان نیز که صاحبان ایران اهورایی هستند، چنان آماج تحقیر و توهین و کشتار و کشتار های مخفیانه و محفلی واثقع شدند که تعداد آنان در حال حاضر در ایران به نصف تقلیل یافته است و بقیه را که به خارج گریختنتد، تک تیراندازان دستگاه امنیت ولی فقیه طعمه خود ساخته و می سازد. سرنوشت دکتر کسری وفاداری که در ماه می 2005 در پاریس به قتل رسید و یا فریدون فلفلی که در فوریه 2005 در مادرید کشته شد و یا جمشید رودکی که در ماه مارس 2005 در شهر دوشنبه به ضرب چاقو مقتول شد، از آخرین ضربه هایی است که بر پیکر زرتشتیان هموطن وارد آمده است . در مورد مسیحیان و عمدتا ارامنه، سناریوی خفقان به گونه ای دیگر به اجرا درآمد. بدین ترتیب که در ابتدا آنان را در چهارسوی مدارس و باشگاههای فرهنگی شان حبس و محصور و در کسب و کارشان محدود کردند و سپس، هر که را جرات تبلیغ و بیان و بشارت داشت، با وحشیانه ترین روشها سر به نیست کردند. آنچه بر کشیش طاطاوس میکاییلیان، کشیش هاپیک هوسپیانمهر و کشیش مهدی دیباج گذشت، عملکرد حاکمیت ایران را بعنوان نمونه نشان می دهد. از سوئی دیگر شکار اعضای کلیساهای خانگی که از بیم جان مخفیانه به تبلیغ عقاید خود می پرداختند نیز ادامه داشت و سلولهای مخوف برای حبس و انقیاد مسیحیان مبشر کماکان فعال بوده و هست. سرنوشت کشیش پورمند نیزنمونه ای دیگر از این گروه است. حاکمیت اسلامی چون از دافعه ی مدعیان خود آگاه است به منظور پرهیز از ریزش بدنه مسلمانان سنتی که با آهنگی تند به سوی مسیحیت در حرکتند، در اولین فرصت گلوی گروندگان به مسیحیت را می فشارد تا زهر چشم خود را به نمایش بگذارد. حسین شاه جمالی نیز از نمونه هایی است که اسلام را ترک گفته و به مسیحیت گرویده بود و به همین دلیل نیز دچار آن عاقبت شد.
دستان اختاپوس هولناک برای تحدید دگراندیشان دینی با عدد دخمه های امنیتی دائم در حال جستجو و شکار گروندگان و مبلغان مسیحیت است، تا جایی که کشیش قربان توری را نیز همین اواخر در گرگان، طعمه اشتهای سیری ناپذیر خود کرد و این شهوت انحصار طلبانه در حرکتی مستمر با به زنجیر کشیدن دو جوان ساکن رشت نیز فروکش نکرده و بعد از به دام انداختن علی کابلی، رهبر کلیسای خانگی گرگان، در دوم ماه می 2005 کما کان خرناسه های کور سر میدهد . وقتی که فردی موسوم به محمود سعیدی، که از متهمان ردیف یک در جریان کشتار چند کشیش در اصفهان، به مدیر کلی اداره اطلاعات وزارت کشور منصوب شود، باید منتظر عواقبی سنگینتر از این بود و شاید به همین دلیل و این نوع تفکر است که جنتی می گوید : غیر مسلمانان حیواناتی هستند که روی زمین می چرند و فساد می کنند . انچه تا کنون گفته شد مربوط میشود به باورمندان دینی غیر مسلمان و خوشه ای کوچک از تاکستان سرخ و خون آلود حاکمیت ایران است و شاید به نظر بیایید که اینان با غیر مسلمانان عنادی دیرینه دارند. اما وقتی کارنامه ی مستبدان تنگ نظر، مورد دقت قرار میگرد، ملاحظه می کنیم که مسلمانان بسیاری نیز از دم تیغ اینان گذشته اند و چنین است که اهل تسنن به هر بهانه ای سرکوب می شوند. گذشته از انواع و اقسام احکام و قوانین نوشته و نانوشته و انواع احادیث راست و دروغ شیعی ولایت فقیهی، که استناد به آنها به تنگ تر شدن فضای تنفس اهل تسنن منجر است، هر از چند گاه نیز با دستاویز قرار دادن قوم پرستی و تجزیه طلبی در خوزستان، سیتان و بلوچستان و کردستان ماشین نسل کشی نفیر می کشد و در فرصت های مناسب راهبران اهل تسنن و حتی امامان جماعتشان را طعمه خود می سازد، تا هیچ فریاد ناسازی از هیچ حنجره ای بارگاه بلورین حضرات را نلرزاند. ملا محمد ربیعی، دکتر احمد حیرین صیاد، استاد فاروق فرساد و دکتر شیخ محمد ضیایی از جمله کسانی بودند که کارگاه قضایی حاکمیت اسلامی، سلاخی شان کرد. یکی دیگر از اقلیتهای دینی کشورمان، بهاییان هستند که حتی قبل از سال 57 نیز مورد هجوم خزنده روحانیون، قشری بودند و اینان هر فرصتی را برای شوراندن قشریون علیه بهاییان از دست نمیدادند و بعد از بهمن 57 اژدهای خفته چند سر ارتجاع، عرصه را برای بلعیدن یکسره ی بهاییان، مهیا دید و از خواب برخاست. خانم علایی سخنگوی جامعه بهاییان می گوید: تا کنون نزدیک به 200 نفر از بهاییان توسط عوامل حاکمیت اسلامی کشته شده اند که بیشتر انان فقط به صرف بهایی بودن اعدام شده و بقیه نیز در منازلشان کشته شده اند. در لیستی که به همین منظور تهیه شده، حلق آویز کردن علی خرسندی را می بینم و سنگسار شدن میراله مختاری و سوزاندن و آتش زدن محمد حسین معصومی و نسا معصومی و مرگ در زندان برای نورالدین طایفی، علیرضا نیاکان، رستم ورجاوند و حداقل ده نفر دیگر، که آخرین آنها نیز ذبیح الله مهرامی بود که در 15 دسامبر 2005 بطرز مشکوکی در زندان به قتل رسید . بهاییان هموطن ما، از انواع محرومیت های اجتماعی و فرهنگی که در واقع تنبیهات سیاسی است رنج می برند و نقل همین مختصر حدیثی است مجمل از تنگ نظری های مفصل آنانیکه ریشه در مرداب و گنداب سترون انحصار طلبی دارند . همین پاییز گذشته، نامه ای از طریق رهبری حاکمیت اسلامی خطاب به ارگان های امنیتی و انتظامی صادر شد و در آن به صراحت دستور داده شده بود تا بطور کاملا سری، کلیه اخبار و اطلاعات مربوط به بهاییان جمع اوری شود. لابد آخرین خاکریز باید منتظر آخرین شبیخون باشد. از طیف دگر اندیشان دینی و نقض حقوق آنان، جریان دراویش کرمان شاهو، دراویش گنابادی در قم نیز نمونه ایست علنی که نشان می دهد حاکمیت اسلامی چشم دیدن اقوام ایدیولوژیک خود را نیز ندارد. و الا چه دلیلی دارد که به بهانه تصرف حسینیه شریعت در قم در دل شب با شلیک گازاشک آور و قطع آب و برق و تلفن، اوباش خرد و رو مسلح خود را به جان پیر و جوان و زن و بچه ی دراویش بیاندازند و بیش از یک هزار نفر را که در میان آنان حدود 250 زن و کودک نیز دیده می شد، دستگیر کنند و شبانه حسینیه شریعت را با بولدزر از جغرافیای قم حذف کنند ؟ هتک حرمت ادیان و قتل عام و نابودی پیروان آنان بطور اخص خط مشی است که بصورت غیر علنی و خزنده، حاکمان انحصار طلب از همان ابتدا و براساس برداشتی متحجرانه از اسلام در پی انجام آن بوده اند و در این میان صف بندی قطوری را سازمان داده اند که در یک کلام به خودی و غیرخودی منتهی می شود و در همین راستا با عملکرد جنایتکارانه خود آرامش را از چشم ملت ایران ربوده و چشم انداز صلح منطقه ای و جهانی را نیز با تراشیدن چهره ای خوفناک از اسلام در منطقه و جهان، تیره و مشوش کرده اند . ایران از جمله 191 کشوری است که اعلامیه جهانی حقوق بشر را امضا کرده و باز از جمله 180 کشوریست که امضایش پای دو میثاق بین المللی الحاقی اعلامیه جهانی حقوق بشر دیده می شود. این در حالی است که در هر 6 ساعت یک مورد حقوق بشر در ایران نقض می شود و فقط در فاصله زمانی 21 مارس 2004 تا 20 مارس 2005 هفتاد و سه بار فقط حقوق ادیان و پیروان آنان در ایران نقض شده است و اگر این عدد را سالهای حکومت جبار دینی ضرب کنیم وسعت جنایت آشکارتر خواهد شد. این رقم فقط مربوط به نقض حقوق ادیان است. شاید پذیرفته نشدن حکومت ایران در شورای حقوق بشر سازمان ملل، نقطه امیدی باشد برای آگاهی افکار عمومی جهانیان و سیلی محکمی بر گونه سعید مرتضوی ها که دیگر با حضور قاتلانه خود به ملت ایران و خون پاک زهرا کاظمی ها و اکبر محمدی ها توهین روا ندارند. آنچه در این اندک بیان شد، نقل مختصری از نقض حقوق پیروان ادیان در حاکمیت اسلامی است. بررسی عمیق و همه جانبه آن، نیاز به فرصتی کلان دارد تا کالبد این نعش متعفن قبل از دفن در گورستان تاریخ، برای ملت ایران و همه ی جهانیان شکافته شود. شاید آیندگان، با روخوانی آن درسی سترگ برای استقرار صلح و آشتی مستمر بگیرند. صلح حقی از حقوق هر انسان، هر قوم و هر ملت است جهانگیر گلزار در قطعنامه سازمان ملل به تاریخ ٣٠ نوامبر ١٩٨١، سومین سهشنبه سپتامبر، روز بازگشایی جلسات عادی مجمع عمومی، رسما به عنوان «روز جهانی صلح» اعلام شده است ، تا به بزرگداشت و تحکیم آرمانهای صلح درون و بین همه ملتها و مردمان اختصاص یابد، در سال 2000 به پیشنهاد آقای کوفی عنان، 21 سپتامبر (٣٠ شهریور) روز جهانی صلح اعلام شده است. در خطابه او آمده است که:
صلح پایه موجودیت ماست. اساس هویت ماست. انگیزه همه آن چیزی است که ما انجام میدهیم. در روز جهانی صلح، بیایید یاد همه آنانی را که از خشونت رنج کشیدهاند، گرامی بداریم. بیایید آرمان صلح را در قلبهایمان پاس داریم. در بخشی دیگر از صحبت آقای کوفی عنان آمده است: اما این زمان کافی است که رزمندگان و رهبران سیاسی به خرابیای که بر مردم و سرزمینشان میآورند، بیاندیشند. این زمان کافی است که به سنگرها، و از خلال سیمهای خاردار، نظرافکنده و ببینیم که راه دیگری وجود دارد. در روز جهانی صلح، بیایید یاد همه آنانی را که از خشونت رنج کشیدهاند، گرامی بداریم. بیایید آرمان صلح را در قلبهایمان پاس داریم. در قطعنامه ای به همین مناسبت آمده است: «جنگ در اذهان انسانها آغاز میگردد. و این در اذهان انسانهاست که دفاع از صلح بایستی ساخته شود، و صلحی که تنها بر اساس اقدامات اقتصادی و سیاسی دولتها باشد، صلحی نیست که لزوما از حمایت پایدار و همگانی مردم جهان برخوردار باشد . از این رو صلح اگر بخواهد پایدار بماند، بایستی بر همبستگی عقلانی و اخلاقی نوع بشر بنا گردد.» جنگ در اذهان آدمها آغاز می شود؟ چرا باید در ذهنی جنگ شکل بگیرد. و اگر بخواهد این تصویر را شکل عملی بدهد چگونه به آن مشروعیت می دهد؟
در موقعیتی که ایران بخاطر ترتیب اثر ندادن به قطعنامه شورای امنیت، در معرض مجازات قرار گرفته است ، میان اروپائیان و امریکائیان بر سر رفتاری که باید با ایران کرد، اختلاف نظر وجود دارد:- در میان اروپائیان، فرانسویها که سخت با جنگ امریکا بر ضد عراق مخالف بودند، اینک بیشتر از کشورهای دیگر می پذیرند که هرگاه دیپلماسی کاری از پیش نبرد، لاجرم می باید به قوه نظامی متوسل شد: 54 درصد فرانسویها با عملیات نظامی نظر مساعد دارند . حال ﺁنکه 46 درصد انگلیسی ها و 40 درصد ﺁلمانی ها موافق توسل به قوه نظامی هستند. راه حل حمله نظامی جزو راه حلهایی است که مردمان کشورهای مسلط حق کشورهای خود می دانند. آیا این تنها راه است ؟ به این سوال در پایان مطلب خواهم پرداخت. به حقوق انسانها تجاوز می شود. تجاوز گر حق را از آن قدرت که در دست اوست می داند . تجاوز می کند که منابع جمعی را که از آن صاحبان آن سرزمین است را به ناحق ببرد. با این عمل خود، چون مخالف حقوق انسانهاست و هر کس در فطرت خود آن تجاوز را حس می کند، نامی می نهد که به عمل ایشان حقانیت ظاهری بدهد . برای مردم ما که در طول تاریخ مرکز تاخت و تازهای قدرت بوده اند ، این موضوع غریب نیست . هر کس به اسمی و رسمی آمده ومنابع ما را تاراج کرده است. قدرت یعنی یکی دارد و دیگران ندارند. در حال حاضر شاهد آنیم که قدرت در اشکال مختلف خود دارد بر خود می افزاید و انسان وطبیعت هستند که تخریب می شوند . درتمرکز و تراکم قدرت تحت نام " جنگ تمدنها " احتیاج به رابطه ای است که آن را رابطه سلطه گر - زیر سلطه می نامیم . این رابطه محتاج حاکمیت قهر بر روابط میان انسانهاست. این رابطه چون قدرت است مانع برخورداری انسانها از حقوق خود می گردد و انسانها برای رسیدن به حقوق خود و بر داشتن مانع نیازمند جو قهر شده اند. محیط زندگی که روزانه انسانها با قهر در آن گریبانگیرند ، با حقوق و با زندگی آنان در تضاد است . بسیاری از انسانهای روی کره زمین از حق ابتکار و ابداع و خلق و رهبری و در واقع از حق رشد محروم مانده اند. اگر انسان بخواهد بسازد و ساخته شود و طبيعت را آباد گرداند، بايد حقوق خويش را به عمل درآورد و روش و هدف را از زور پاك كند. براى ساختن هويت متنا سب با برخورداری از حقوق ، هر انسانى نيازمند برخوردارى از محيط طبيعى و اجتماعى سالم است تا كه آزادانه، توان ابتكار و ابداع و خلق خويش را بكار اندازد. قدرت نه تنها محيط طبيعى زيست را مىآلايد، بلكه منابع طبيعت را كه به انسان و زيندگان، نسل بعد از نسل، تعلق دارند، تخريب مىكند. بنا بر اين، در صورتى كه انسان بخواهد هويتى پيدا كند كه خود آن را آزادانه مىسازد، بايد ساخت بنيادهاى جامعه تغيير كند. و بنیادهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، دینی، تعلیم و تربیت، و ... در راستای برخورداری انسانها از حقوق خود شکل بگیرند. در حال حاضر آمریکا به عنوان ابر قدرت به خود حق می دهد که به هر کس مظنون شد برباید به زندانهای خود بیندازد . و یا به نام حقوق بشر و صلح به آن کشور حمله کند و منابع آن را به تاراج ببرد. این به تاراج بردن را تحت نام کلیسا و نمایندگی از جانب کلیسا و مسیح انجام داده است و می دهد و در مقابل این ادعا کلیسا خاموش مانده است . در جنگ با عراق، آمریکا در مقام ابر قدرت، خود را حافظ جهان خواند و برای مقابله با خطر اسلحه های کشتار جمعی به خاک عراق حمله کرد. پس از حمله و پیروزی نظامی او بر عراق ، مشخص شد که اسلحه ای در کار نبوده است. ولی از آن زمان تا بحال نفت عراق را بدون پرداخت می برد و تا حد اقل 10 سال دیگر تولید نفت عراق از آن او خواهد بود. منفرد نواک، مامور ويژه سازمان ملل متحد در امور تحقيق در مورد شکنجه طی یک طی سخنانی در نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل در شهر ژنو سوئيس گفت: گفته است که شکنجه در عراق کنونی احتمالا گسترده تر از زمان صدام حسين است. پرويز مشرف رئيس جمهور پاکستان در يک مصاحبه مطبوعاتی که روز پنج شنبه 29 شهریور 85 منتشر شد گفت بعد از 11 سپتامبر آمريکا پاکستان را تهديد کرد اگر در " جنگ با ترور " همکاری نکند، اين کشور را با بمب به عصر حجر باز ميگرداند. مشرف گفت اين تهديد از طريق رئيس اطلاعات پاکستان به اطلاع حکومت پاکستان رسيد. در اسرائیل نیز به قول خاخام ها ، تورات اجازه نابود کردن دشمنان را به «قوم برگزیده» داده است. قوم برگزیده جهت سلطه بر فلسطینی ها می کشد ، محدود می کند و حتی از بمبهای شیمیایی نیز استفاده می کند .دنیا از خشونتی که اسرائیل به تصویر کشیده است به تماشا نشسته است. مداخلهاى از نوع مداخله امريكا در عراق، بنام «مردم سالارى»، امر تازهاى نيست كه روى مىدهد. دینها برای استقرار سلطه خود بمثابه «دين حق»، جنگها کرده اند . جنگهاى صليبى نوع ديگرى از «جنگ مقدس» بنام آزاد كردن انسانها از باور به «دين باطل» و در آوردن آنها به «دين حق» بودهاند. «تفتيش عقايد» و جنگ با پروتستانها، شكل ديگرى از مشروعيت بخشيدن به خشونت و جنگ بودهاند. قرن بيستم را قرن «جنگ ايدئولوژيها» خواندهاند. در اين قرن، برغم صدور اعلاميه جهانى حقوق بشر، جنگ براى درآوردن جهانى تحت يك مرام، 5 قاره را فرا گرفت. انتظار اين بود كه در پى تجربه شدن هم جنگ بنام ايدئولوژى و هم به اجرا گذاشتن اين و آن مرام به زور، و با توجه به آزادى انتخاب دين و مرام كه در حقوق بشر قيد شدهاست، دوران جنگ و مداخله، بنام دين و مرام، پايان پذيرفته باشد. اما امرى باور ناكردنى روى داد: مداخله نظامى، آنهم بنام «حقوق بشر» و مردم سالارى! اینگونه است که حقوقى كه مىبايد به جنگ بنام دين و مرام و فرهنگ و تمدن پايان مىدادند، خود وسيله توجيه جنگ شدند و اينك خاورميانه، آنهم بر اصل تبعيض، عرصه جنگ بنام حقوق بشر و مردم سالارى شدهاست. قدرت محصول تبعیض ها است.این همه تبعیض را جهان می بیند ولی به خاطر منافع لب دوخته و هیچ نمی گوید . قدرت هر اندازه بیشتر بر ابعادش افزوده می شود، حقوق را یکطرفه و از آن خود می داند. وقتی تبعیض را قدرتی و یا شخصی به نفع خود قائل شد، تبعیضهای بعدی از پس آن زاییده می شوند. تبعیض ، تبعیض می آورد و حقوق ضا یع می شوند و بدینسان جامعه و طبیعت نابود می شوند. آن قدرت که در راس قدرتهای دیگر شکل می گیرد نقش قدرت مسلط را می یابد و روابط سلطه، زیر سلطه را با دیگر قدرتها بوجود می آورد. هر گاه بخواهیم جهانی ﺁزاد از روابط مسلط – زیر سلطه را تصور کنیم، جهان ﺁزاد ما، مجموعه ای می شود از جامعه های باز و تحول پذیر. رابطه سلطه گر – زیر سلطه برقرار شدنی نیست، مگر میان جامعه هائی با نظامهای اجتماعی بسته و یا نیمه باز . چرا ؟ زیرا رابطه سلطه تنها وقتی برقرار می شود که منابع و استعدادها از کشورهای زیر سلطه به طرف کشور های سلطه گر جریان یابند و مدیریت برخورداری از این منابع بدست قدرت مسلط بیفتد . در این رابطه است که کشورهای زیر سلطه ابتکار و ابداع و رشد را از دست می دهند و ابتکار به دست سلطه می افتد. در حال حاضر وضعیت کشور ما تصویر کشور زیر سلطه ای است که در قهر استبداد به راه تخریب می رود . سیل منابع و انرژی و استعدادها به طرف غرب روان است .علاوه بر حراج منابع نفت و گاز ما ،سالانه 180 هزار تحصیل کرده از ایران میگریزند و به غرب میروند ،چون استبداد بستر و زمینه امنیت سیاسی – اجتماعی را از آنها سلب کرده است. گویی ما محکوم به نابودی در نبود برخورداری از حقوق خود هستیم. افسردگی، اعتیاد، فقر و انواع نابسامانیهای اجتماعی جریان رشد را مسدود کرده است. گویی کسی جامعه جوان ما را نمی بیند. هر روزه کشور ما تهدید به جنگ می شود . صلح و آرامش تصمیم، از مردم ما گرفته شده است . کدامین قدرت است که آتش بس پیشنهادی ، حتی یک روزه سازمان ملل را شروع پایان جنگ و سلطه بداند ؟ راه حل کشورهای ما در چیست ؟ از خاصه های مردم سالاری که جزو حقوق هر قوم و ملتند 4 خاصه را می آورم : 1- استقلال، از جمله، در اين معنى كه در بيرون از مرزهاى ملى، هيچ قدرتى شريك يك ملت در حق حاكميت او نيست؛ 2- ﺁزادی، از جمله ، به ا ين معنى كه در درون مرزهاى ملى، هيچ مقامى شريك حاكميت و ولايت جمهور مردم نيست؛ 3- رشد، از جمله، به اين معنى كه نيروهاى محركه جامعه مىبايد بتوانند در خود جامعه فعال شوند. نظام اجتماعى مىبايد باز و تحولپذير باشد تا نيروهاى محركه به تمامه در رشد جامعه بکار روند؛ 4- عدالت به مثابه ميزانی كه بدان رابطه در جامعه و ميان جامعه و جامعههاى ديگر چنان تنظيم شوند كه انسانها در آزادى رشد كنند و در جريان رشد، از حقوق خويش و امكانها، بطور برابر، برخوردار باشند؛ در زمان مداخله کشورهای مسلط در امور کشورهای م ، اصل استقلال است که نادیده می گیرند و آشکارا به استقلال ملتهای ما تجاوز می کنند . برای روشنتر شدن این امر و بهتر مفهوم شدن معنای استقلال 5 معنای استقلال را خاطر نشان می شوم . 1 - معناى اصلى استقلال قرار گرفتن نگرفتن در موقعیت مسلط و زير سلطه است. با این میزان می توانیم استقلال هر کشور را بسنجیم . استقلال در اين معنى، ميزان است. ميزانى كه، بدان، اندازه استقلال يك كشور را مىسنجيم. 2 - استقلال بمعناى ولايت جمهور مردم يا اصل شركت فرد فرد مردم كشور در اداره جامعه خويش. 3 - استقلال بمعناى عدم مراجعه مستقيم و غير مستقيم به قدرت خارجى در سياست داخلى. هرچند اين معنى از همان معنى اول استقلال اخذ مىشود، اما از آنجا كه بسيارى وارونه واقعيت را استقلال مىپندارند، تصريح استقلال در اين معنى ضرورت دارد. در حال حاضر، نظام ولایت فقیه امريكا را محور سياست داخلى و خارجى كشور ایران كردهاست. كار ايران به كجا مىكشد اگر مخالفان نيز امريكا و احتمال مداخلهاش را محور كنند؟ چه بر سر ايران مىآيد اگر ايرانيان، به حال انتظار درآيند كه چه وقت امريكا دست به مداخله نظامى در ايران مىزند؟ 4 - معناى چهارم استقلال كه همراه با معناى دوم در حقوق اساسى مردم سالاريها، اصل راهنماست، اينست: هيچ قدرت خارجى شريك مردم يك كشور در حاكميت بر خود نيست. اصل «محدوديت حاكميت» را بروژنف، رئيس دولت روسيه در رژيم كمونيستى، در قلمرو سلطه خويش بكار مىبرد. در نتيجه، جامعههاى تحت سلطه روسيه، نه استقلال داشتند و نه آزادى. در حال حاضر، بوش، رئيس جمهورى امريكا، مدعى «محدوديت حاكميت» كشورهاى ديگر جهان و فراگير بودن حاكميت امريكاست. 5 - استقلال بمعناى توانائى ساختن يك هويت جمعى در آزادى و در وطن مشترك، در جريان رشد. اين همان هويت است كه نه بر گذشته تنها، كه بر جريان مداوم حيات جمعى در رشد، ساخته مىشود. اين همان هويت است كه در ايران بدان ، ايرانيت و در كشورهاى عرب، عربيت و در... گفته مىشود.استقلال از آزادى جدائىناپذير است چرا كه رشد نيازمند فعاليت انسان بر روی استعدادهاى خويش است و چنين رشدى بدون آزادى ناممكن می گردد . دو قرن است كه ايرانيان راه رشد را گم كردهاند. آزادى و استقلال خويش را گم كردهاند. زانوى غم به بغل گرفته و دائم تكرار مىكنند كه بدبختيهاى ما، همه، زير سر خارجيها هست . غافل از اين هستند که، اصل راهنماى موازنه عدمى را است كه گم كردهاند. از استقلال و آزادى است كه غافل شدهاند.اين بحران هويت است كه بدان گرفتار آمدهاند تا آنجا كه جرأت نمىكنند از خود بپرسند: فردائى كه بايد ساخت، آيا فردائى است كه بى اختيار مردم و با زورحاكمان و قدرت خارجى بايد ساخت؟! (و در حقيقت، ويران كرد) و يا خود مىبايد آزادى و استقلال خويش را بازيابند؟ و اين فردا را مرحله ای از جريان رشد بگردانند؟ و فردا را در رشد خود و دیگران بسازند. به مردمانی که در کشورهای استبدادی زندگی می کنند می شود از بیرون کمک کرد: شرط کمک این است که ضد دو اصل استقلال و آزادی نباشد، بلکه جهت تحقق آنها باشد . این کمک زمانی نه در مقام قیم مابی، بلکه کمک در راستای احترام به حاکمیت ملی هر کشوری خواهد بود که : 1 - به قطع روابط سياسى و اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى سلطه گر - زير سلطه با دولتهاى استبدادى و متجاوز به حقوق بشر يا اعتراف يه اين حقيقت كه دولتهاى استبدادى فرآورده روابط سلطه گر - زير سلطه هستند، منجر شود . بنا بر اين، 2 – بایستی به دوران تقدم «منافع و مصالح» پایان بخشیده شود و روابط بين المللى بر حقوقى با تعريفهاى شفاف و پذيرفتن اصل برابرى ملتها در حقوق استوار گردد . 3 -روش كنونى مجهز كردن رژيمهاى استبدادى به اسلحه، از راه مستقيم (فروش رسمى اسلحه) و از راه غير مستقيم (فروش از راه دلالها) ترک شود و دست از حمايتهاى سياسى و اقتصادى آنهایی كه دست نشاندهاند ، کشیده شود. 4 - روابط سياسى و اقتصادى و فرهنگى شفاق ف گردند و به «ديپلماسى پنهان» پایان بخشیده شود . وبه اين واقعيت كه حقوق ذاتى حيات انسانند و چاره در برقرار كردن جريان آزاد اطلاعات و انديشهها و آگاه كردن انسانها از حقوق خويش است ، تن داده شود . 5 - تبعيضهايى كه قدرتهاى مسلط بسود خود برقرار كردهاند الغا شوند . مداخله نظامى اینه تمتم نمای تبعيض بسود مسلط است. اما الغاى تبعيضها (از جمله قراردادهاى نفتى، روابط بازرگانى نابرابر و...) كه به سود غرب مسلط و به زيان ملتهاى ما برقرار شدهاند و تبعيضهایی كه بسود اسرائيل برقرار شدهاند، از اسباب عمده استقرار استبدادها در كشورهاى ما هستند. همه کس میدانند كه اينگونه تبعيضها بدون استبدادهاى وابسته برقرار كردنى نیستند؟ 6 - از دست آويز كردن حقوق بشر دست كشيده شود و سياست خارجى از حاشیه در آمده به متن در آید . يعنى در همه جا و همه وقت با تجاوز به حقوق بشر مخالفت قاطع شود . خواه متجاوز دولت روسيه باشد در چچنى و يا رژيم سعودى (كليد دار انبار عظيم نفت) باشد در عربستان و يا اسرائيل باشد در فلسطين و يا دیکتاتوریهای افریقا و امریکای جنوبی و یا نظام ولایت فقیه باشد در ايران و يا... 7 - امنيت خارجى كشورهائى كه گرفتار استبداد هستند ، تامین گردد : یعنی وارونه كارى را كه غرب به سردستگى امريكا در طول مدت محاصره اقتصادى و در جنگ با مردم عراق كرد، بايد كرد. توضيح اينكه ملتهاى تحت استبداد را بايد مطمئن كرد كه، از بيرون، هيچگونه تهديدى متوجه آنها نيست. ملتى كه اطمينان پيدا كند الف - استبداد حاكم از بيرون حمايت نمىشود و ب - در صورت قيام از حمايت وجدان جهانى برخوردار مىشود و استبداد متجاوز به حقوق مردم تحريم عمومى مىشود و ج - دولتهاى مدعى جانبدارى از حقوق انسان و حقوق ملتها، به جاى قدرتمدارى، در روابط خارجى خود، حقوق مدارى را روش مىكنند، در قيام براى آزاد شدن، ترديد نمىكنند. پيشنهاد اين تدابير، به نسل جوان است كه جامعه جهانى بنا شدنى است. اين كار در عهده نسل جوان است چرا كه جوان آن بخش از جامعه است كه محيط اجتماعى آينده را مىسازد. محيطى را مىسازد كه محيط زيست اجتماعى او است. اگر میخواهد صلح اساس و بنیان نظم جهان باشد باید ابتدا در ذهیت خود قدرت را از اصالت بیندازد.
|