بایگانی 58
برای آگاهی خامنه ای مدعی جانشینی خدا در زمین مهدی گازرانی فراهانی چندی پيش، جنابعالی همه ی کسانی که قصد مذاکره با آمريكا را داشتند، بی غيرت و بی سواد سياسی خوانديد و آنها را با سر و صدای زياد ترسانديد و البته آنها هم از حق نگذريم با قيل و قال شما ترسيدند و آن کردند که در خور سرشت مکتبشان بود و نه در خور موقعيت خطرناک ايران. و اين تازگی نداشت و همه ملتهای ايران و جهان غرامتی را که ايرانيان با دست فشردن مهندس مهدی بازرگان، اولين نخست وزير مذهبی حکومت اسلامی، با نماينده ی آمريكا پرداختند را به ياد دارند. آن روزگاری را می گويم که از صغارت يک ملت، در حقيقت دست چپی ها اعم از مجاهدين و فداييان و توده ايها و سایرین آتش بيار معرکه بودند و اسلاميون برای عقب نماندن از آنها به صورت سنگين، هيزم کشی می کردند. اين هيزم کشی که کارد کشی و طناب کشی و قمه کشی و چماق کشی، ساطور کشی و شمشيری کشی و هفت تيرکشی و ... را هم بدنبال داشت، چنانکه هنوزهم ادامه دارد، چنان دماری از روزگار ايران و ايرانی در آورد که کسی نخواهد توانست همه ی ابعاد آنرا به قلم و رقم آورد. جنگ نامقدس و منحوس هشت ساله و مليونها کشته و زخمی و فلج، و مليونها يتيم و بيوه و عزادار و ده ها هزار قاتل سياسی قتل های به فتوا، و به فرموده ی زنجيره ای، شکنجه و زندان و تجاوز جنسی و غيره، همه و همه از پی آمدهای تنبيهی آن دست فشردن، و آن ديگر « مرگ بر همه جهان » بود و هنوز هم هست. عباس امير انتظام از ميان آن هزاران، که روزی از خوديها بود، بيست و شش سال از بهترين سالهای زندگيش را در سياهچالهای « دانشگاه» علوی و نبوی شما پاکان گذراند، و تازه بسيار بختش بلند بود که برعکس آن هزاران معدوم « ملعون » هنوز زنده است و در لعنت آباد های بی انتهای اسلام ناب نخفته است . آن امام پيشين خمينی ايران شکن ـ جالب آنجاست که قبلاً بت ِ واقعی مردم ايران، ايران زمينشان بود، و بنی صدر و احمد سلامتيان و ديگر روشنفکر نماهای اسلامی، خمينی را « بت شکن » خواندند و همشان هم امروز حاشا می کنند،(خوشبختانه عکس ها و تصاوير و صداهای تملق و دستبوسی های بنی صدر و يزدی و سلامتيان و ديگر ملی مذهبی ها هنوز هستند...) ـ و همه ی شما ها با دستگاه تبلغاتيتان، چگونه جوانان نابالغ را روانه جبهه های جنگ کرديد و با تحميق آنان و آويزان کردن کليد پلاستيکی بهشت با آيه های قرآن بر آن که از چين، ژاپن و کره شمالی وارد می کرديد، آنان را از جبهه ها وادار به رفتن روی مينها کرديد و به جهنمشان فرستادید و روز واقعه شما و آن رهبر کبيرتان نعره زديد که آنان امروز و امشب را با امام حسين و امام علی و امام زمان عج و فاطمه زهرا شام و شراب می خورند. و من هرگز فراموش نمی کنم که وقتی تازه برادرم و پس از او پدرم از جهنم اسلام به جهنم جنگ و از آنجا به جهنم نيستی رهسپار شده بوند. مادرم آنروزها و شبها چه خنده های هذيانی و هيستريک سر می داد و قاه قاه می خنديد و های های می گريست که: خمينی و هاشمی و خامنه ای و بنی صدر و سلامتيان و همه ی آن روحانيون و مداحان و آن ديگران مذهبی مذهبی که خود را ملی مذهبی می ناميده و می نامند گفته اند که فرزند 15 سال و يک ماهه اش از چند شب پيش که روی مين رفته و تکه تکه شده و به لقاء الله پيوسته، حال، هر شبی مهمان کسی ست، يک شب مهمان علی ست و يک شب مهمان حسين است و يک شب مهمان فاطمه ولو نامحرم! آری آقای خامنه ای هفت سال پس از آنکه برادرم و پدرم از جهنم و در راهی جهنمی به جهنم رفتند، مادرم هم، به جهنم رفت. حضرت آيت الله خامنه ای حتما تعجب می کنيد که چرا اين همه واژه جهنم را تکرار می کنم و از جهنم حرف می زنم، حتی راجع به خانواده ی خودم! اما باور کنيد از زمانيکه با اراده ای محکم دست از اسلام و خرافاتش برداشته ام ، با همه ی کشته های دور و نزديک خانواده گيم و دوستانم و دوستان پدر و مادرم بدست اسلام ناب محمدی ـ که چه بخواهيم چه نخواهيم، صدام حسين، اگر نه بيشتر از شما روحانيون دست کم در حد شما، پرچمدار اسلام ناب محمدی ست و گر نه در آخرين روزهای حياتش آن « الله اکبر » کذايی را روی پرچم بعثيش نمی گذاشت. آری با همه ی کشته شدگان خانواده ام بدست اسلام راستين امروز احساس می کنم که گر چه با از دست دادن برادرم و پدرم و پيرو آنها مادرم، با خواهرم و فرزندانش و با شوهر ديوانه شده از جنگش در اين جهان تنهايم ولی آقای خامنه ای باور کنيد وقتی درجه تنفرم از شما روحانيون به طور عموم و شخص شما به طور اخص را اندازه ميگيرم احساس می کنم که در بهشتم، بهشت! آقای خامنه ای ، با اينهمه بدانيد با همه تنفرم به شما و لباستان گاهی شما را تحسين هم می کنم، که موفق شديد اين همه تنفر را در روح و روان من و ده ها مليون پير و جوان ايرانی ديگر نسبت به، نه تنها خودتان و روحانيون، بلکه نسبت به اسلام بوجود آوريد! ولی ای کاش قيمت اين تنفر اينقدر گران نبود. ای کاش اين قيمت روز به روز گران و گرانتر نمی شد. ای کاش بازماندگان کشته شدگان بيست و هفت سال حکومت جهل و جنون و اسلام ، ای کاش باقی ماندگان وفاداران به شما به خود آيند و نگذارند شما تير خلاص را به ايران بزنيد، چنانکه به سرهای گرانبهای انديشه و هنر و فرهنگ زديد. آقای خامنه ای در انتخابات اخير در ميان گروهی بسيجی بودم، باور کنيد غير از چهار نفر جيره بگير، همه شان مثل من بودند، مثل من فکر می کردند: کارت عضويت بسيج داشتند، یعنی به آنها داده بودند تا به تعداد کارت های صادر شده اضافه کنند و در آمار و ارقام آنرا به رخ بکشند، ولی مگر همان چهار نفر که در آن ستاد تبليغات برای يکی از کانديداها کار می کردند، همشان از شما و دستگاه رهبريتتان و روحانيون و حتی خود اسلام به صورت توهين آميز و فحش رکيک ياد می کردند. اما من از آن روز، هر شب در کنار آينه به کارت عضويتم به بسيج نگاه و فکر می کنم و مثل مادرم که از غم به بهشت رفتن شوهر و فرزندش ديوانه شده بود، قاه قاه می خندم. آقای خامنه ای شايد من هم ديوانه شده باشم ولی خنده ام از ديوانگی نيست از هوشياری ست، من به ريش آيت الله و رهبر آزاده و رهبر معظمی می خندم که روی من بسيجی حساب باز کرده و می خواهد به جنگ آمريكا، و غرب، که هيچ، انسانيت کل جهان! برود. آقای خامنه ای من را ببخشيد. من آدم بی ادبی نيستم، من به خودم اجازه نمی دهم حرفهای « بد » پيرها و جوانها، زنها و مردها، باسوادها و بی سوادها، نظامی ها و شخصی ها را برای شما تکرار کنم، ولی شما را به خدا يک بار هم که شده به قول خودتان کارهای « رضا خان قلدر » يا « محمد رضا شاه ملعون » يا حجت الاسلام و المسلمين شاه عباس صفوی را بکنيد تا ببينيد چقدر در جامعه مردمی هستيد. البته شايد ندانيد آنها چه می کردند، شايد هم خودتان را به قول ما جوانان، بزنيد به کوچه ی علی چپ. در هر حال برای دانستن حرف مردم بهتر است چند بار با لباس مبدل از کاخ بيرون بزنيد و حرفها و نظرات مردم نسبت به خودتان را بشنويد. خودتان از قول پيامبر و امام و معصوم گفتيد هر کاری در راه خدا مباح است حتی قتل و آدم کشی. و اين چنين بود که پروانه و داريوش فروهر و کاظم سامی را که از دوستان پدر و مادر من بودند و مختاری و پوينده و سعيدی سيرجانی و احمد تفضلی و علايی و زهرا کاظمی و... هزاران نفر ديگر با نام و نشان و بی نام و نشان را داديد سلاخی کردند. حالا برای يک کار خيری که هم صلح و صلاح خودتان درش هست و هم شايد ايران را نجات بدهد بياييد و در راه خدا يک عمل حرام انجام دهيد. و آن اين است که ريشتان را بتراشيد و با يک دست کت و شلوار و کروات و يک عصای طلاييِ و با آن پيپ دانمارکی کذايی از کاخ خلافت علوی بيرون بزنيد. بگذاريد مردم نترسند، خواهيد ديد که تا چه اندازه می توانيد روی اين مردم حساب کنيد، حتی آنها که برای تماشا يا از ترس يا برای پر کردن اشکم يا برای داشتن سر پناه می آيند. در واقع شما خودتان هم مثل جدتان همان هفتاد و دونفر را بيشتر نداريد. خدا بيامرز جدتان هم حرف مشاورينش را گوش نکرد، حتی حرف برادرهايش را، سماجت کرد رفت و رفت تا در آن در آن گودال معروف، گودال قتلگاه را می گويم، توی آن گودال اول تا توانست ديگر کشی کرد و بعد هم خودکشی، و بعد هم عده ای از بی کسی، از بيماری او را سيدالشهدا ناميدند، و در عزای او و باز هم از سر روان بيمار بر خود سيلی و زنجير و قمه زدند. شما را به خدا پند بگيريد. بياييد و حرفهای امام خمينی و امام هاشمی رفسنجانی و همه امامان معصوم و نيمه معصوم و غير معصوم و پيغمبر را پس بگيريد، به خدا زندگی بهتر از مرگ است، خوشبويی بهتر از تعفن است، نور بهتر از تاريکی ست، پاکی بهتر از کثافت است و صلح بهتر از جنگ است. با اين کار هم مردم شما را می بخشند و هم آمريكا. هيچ خيانت کار احمقی هم پيدا نخواهد شد که به خاطر نجات ايران شما را به « بی غيرتی و ندانستن الفبای سياست » شماتت و ملامت کند و بر عليه شما زوزه بکشد و گلو پاره کند. هيچ کس هم پيدا نخواهد شد که بگويد اين « صالحان تشنه ی خدمت » تا توانستند خود را تشنه ی خون کردند و خون خلق نوشيدند و کشتند و به کشتن دادند، و با اجساد جوانان ايرانی بر زمين نوشتند مرگ بر آمريكا، مرگ بر انگليس، مرگ بر شوروی، مرگ بر آلمان، مرگ بر فرانسه، مرگ بر دانمارک، مرگ بر غرب، مرگ بر ضد ولايت فقيه و مرگ بر کل کره خاک و هم بر افلاک. با اين شعارها هر روز بر شمار کشته ها، زندانی ها، شکنجه شده ها، مورد تجاور قرار گرفته ها اضافه شد. نه آقا نترسيد: کسی تهمت فرار از مردن به شما نخواهد زد، فرار کنيد، فرار! نوبت خودتان است. مردم ايران مثل شما نيست که او را سر بريديد، دار زديد، مسموم کرديد، به او تجاوز جنسی کرديد، به او در وان حمام زندان اوين و خانه های امن اسلام ناب محمدی گه ناب خورانديد، او را روی مين فرستاده و می فرستيد و ... گر چه با اينهمه دانشمند بسيجی که دور خودتان جمع کرده ايد، فرار از چنين دامی که خود گسترانده ايد چندان آسان نيست. ولی به قول بيهقی اگر آن لباس مبدل که مشفقانه بگفتم را ملبس شوی، و آن عصا را که گفتم برش تکيه دهی و آن پيپ را گفتم بر لب گيری و آن کروات را که گفتم بر گردن بياويزی، و آن کت و شلوار بپوشی و آن عبا و قبا و لباده و عمامه را آتش زنی و از ميان آن دود بگذری که کس ترا نشناسد و از آن سوی دود بيرون شوی که کس نداند که تو تويی، شايد، شايد از ميدان مين خود ساخته بدر روي! ولی ترسم همه از آن است که جرآت نکنی و آن نکني، و آنان با تو چنان کنند که با برادرت و برادر برادرت هاشمی رفسنجانی کردند! آن حسين افلقی ِ صدام را می گويم که او را با ريش در ملاء عامش آوردند و نور بر او تاباندند و چوب در دهان و زير زبانش کردند. و باز بگويم که ترسم همه از آن است که ترا با ريش بياورند و نور بر تو بتابانند، و آنرا، ريش را، بتراشند ، و چوب در دهان و زير زبانت کنند و ما را به جای خنده بگريانند، که با رهبری اين چنين فرزانه و در اين زمانه چنين کردند معامله! زمنجنيق فلک، اينبار از لطف بيست هفت سال حکومت اسلام ناب محمدی، و بيست هفت سال صبر نامعقول ملت ايران، بمب اتم است که می بارد. آيا او از خانه بيرون خواهد آمد و آتش را خاموش خواهد کرد و يا خانه بر سرش خراب خواهد شد. خود داند! والسلام خامنه ای وبلاگ نویسان را از یاد نبریم رضا داوری جمهوری اسلامی که رمز بقای خود را در دروغ افکنی و بسط خرافات در میان مردم و مقدس جلوه دادن خود و این اواخر، در بزرگ نشان دادن قدرت خود در منطقه می بیند. از ابتدای به قدرت رسیدنش، از یک طرف با در اختیار گرفتن صدا و سیمای ایران سعی بر ترویج افکار اسلامی و ضد ایرانی خود در میان توده مردم نمود و از طرف دیگر با در دست گرفتن روزنامه هایی با قدمت طولانی همچون کیهان و اطلاعات و دادن سکان رهبری آنان به افرادی چون حسین شریعتمداری بازجوی معروف اوین این روزنامه ها را به هجو نامه هایی تبدیل کردند تا در مدح و ستایش قاتلان و و جنایتکارانی بنویسند که جز تهدید و برنامه ریزی برای قتل آزادی خواهان، کار دیگری نداشتند. در این میان هم اگر خبرنگاران متعهد به وظیفه خود عمل کرده و با افشاگری از نقض آزادیها و نقض حقوق بشر در ایران قلمی می زدند یا به تیر غیب سربازان گمنام امام زمان همچون سعید امامی و فلاحیان و ... دچار می شدند و یا در دادگاه به جرم محارب با خدا و رهبری، به اعدام محکوم می شدند واگر برای دستگیری آنان دلیلی قانع کننده نمی یافتند، خانواده های آنان و حتی کودکانشان را آنچنان مورد آزار و شکنجه روحی و جسمی قرار میدادند تا روزنامه نگار را به رابطه داشتن با آمریکا و اسراییل و مزد بگیر آنان معرفی کرده و برای حذف او مقدمه چینی کنند . متاسفانه تلویزیونهای فارسی زبان خارج از کشور هم به همان دلایلی که اپوزسیون خارج از کشور به ان مبتلا است، یعنی عدم اتحاد و همبستگی در برابر رژیم غیر انسانی اسلامی، خیلی سریع اعتماد مردم را از دست داد. بطوریکه بعضی آنان دانسته یا ندانسته آب بر آسیاب جمهوری اسلامی ریختند.
اما ورود اینترنت به کشور، از همان ابتدا به مذاق افرادی چون رهبری و زیر دستانش چون جنتی و لاهیجانی و ملاحسنی - بذله گوی ارومیه - خوش نیامد و از همان ابتدا به بهانه ورود فرهنگ به اصطلاح منحط غرب به کشور، ورود آن محدود شد. اما با گسترش اینترنت و افزایش سایتها و بالاخص وبلاگ نویسی در میان اقشار تحصیل کرده و دانشجویان و خبرنگاران، نشر آزاد اخبار و اطلاعات در فضای داخلی، متحول شده و به بهترین و رساترین ابزاربرای نشر عقاید و اندیشههای آزادی خواهانه و همچنین انتشار و مبادله اخبار و اطلاعاتی که رژیم در سانسور خود داشت، تبدیل گردید . در واکنش به این سیل عظیم اطلاعاتی و خبری در اینترنت جمهوری جهل اسلامی، مدتها است که به دستگیری و سرکوب وبلاگ نویسان و سانسور و فیلترینگ آنها بر روی شبکه اینترنت که در ایران جریان دارد، پرداخته است. صدها وبلاگنویس به جرم بازگویی عقاید خود و اطلاع رسانی شفاف از طرف دستگاه قضایی ایران دستگیر و شکنجه شده و هم اکنون در زندان به سر میبرند. تهدید جانی ؛ احضار به بازجویی و شلاق زدن وبلاگ نویسان و تحت فشار قراردادن آنها برای اقرار به جرمهای نکرده ای همچون جاسوسی برای آمریکا و انگلیس و مروجان فساد اخلاقی، از شیوه های مرسوم در دولت احمدی نژاد است. از جمله این بازداشت شدگان می توان به مجتبی سمیعی نژاد اشاره کرد که بیش از دو سال است به جرم وبلاگ نویسی در زندان بسرمیبرد و اتهامات مختلفی از جمله توهین به رهبری و خدا به او وارد شده است. احمد سراجی ، عابد توانچه، آرش سیگارچی و کیانوش سنجری از دیگر نمونه هایی هستند که فقط به خاطر بیان حقایق، به حبس های طویل المدت محکوم شده و با انواع شکنجه های روحی و روانی در زندانهای رژیم بسر می برند. مسدود کردن سایتها و وبلاگ ها و محدود کردن باند اینترنتی بطور سیستماتیک با ابلاغ آن به شرکتهای سرویس دهنده وب در ایران، آنچنان شدید شده است که دسترسی به دیگر سایتها به سختی و حتی در مواردی غیر ممکن می شود. و این در حالی است که احمدی نژاد و سران حکومتی از طريق سايت ها و وبلاگ های خود به تبليغ افکار سياسي خود و ترویج خرافات دست زده و می کوشند با محدود کردن اینترنت، هر روزایرانیان را از بقيه جهان بیشتر جدا کنند تا بتواند دشمني با "خارجي" را به آنها راحت تر تلقين کند.
حکومت آخوندی با اقدامات سرکوب گرایانه خود، ایران را به بزرگترین زندان روزنامه نگاران و وبلاگ نویسان تبدیل کرده است و بدون توجه به موازین حقوق بشر، به سرکوب ازادیهای فردی، اجتماعی و سیاسی افراد پرداخته است. متاسفانه آزادی بیان و حقوق بشر در ایران تا بحال قربانی معاملات اقتصادی شدهاند وبسیاری از دولتها به دلیل منافع اقتصادی، چشم خود را به واقعیات جامعه ایرانی بسته اند. در این شرایط ، وظیفه جامعه بینالمللی است که با قاطعیت، انزجار خود را از نقض شدید حقوق بشر و آزادی بیان در ایران بیان کرده و به همراهی و کمک به سازمانهای مدافع حقوق بشر بپردازند. آخرین راه اسماعیل عنایت اصل این روزها در هر گوشه ای از سرزمین پهناور ایران، با همه پنهان کاری های رژیم حاکم شاهد خیزش های مردمی هستیم: از تبریز و اشنویه و نقده تا کرمانشاه و خوزستان و از سیستان و بلوچستان گرفته تا قلب تهران وکرمان و کردستان که هر کدام موضوعی را علم کرده و فریاد یک نسل ستم کشیده را بانگ می زنند. نتیجه ظلمی که به ملت ایران در پهنه و گستره سرزمین مان در ابعاد گوناگون روا میشود، انگیزه ایست که ملت ستمدیده در هر فرصتی چون آتشی فوران کند و مهم نیست که مستمک آن یک کاریکاتور است یا دفن چند استخوان در صحن دانشگاه، هر بهانه ایکه باشد، دلیر مردان و زنان داخل وطن، نیت های شوم و مخفی حاکمیت خون را سریع تمیز داده و در حین اینکه به افشای نیت اصلی مجریان آن کمر همت می بندند، دستهای بی درفش کاویانی خود را فراتر افراشته بر ضحاکان حاکمیت می تازند و در این نبرد نابرابر رژیم نیز راه سرکوب را با تکیه بر تجربیات ارباب شمالی و فراماسون های جزیره نشین خوب آموخته و با بلوکه کردن امکانات رسانه ای وبه خیابان ریختن جیره خواران خود در مشوب کردن افکار عمومی هر چه در توان دارد دریغ نمی کند و با زدن بر چسب هائی مانند عامل خارجی، تجزیه طلب، منافق و فریب خورده سعی در پاشیدن خاک در چشم ملت را دارد. همزمان با انتشار گزارش عفو بین الملل و رسواتر شدن رژیم نفاق و تزویر، در زمینه های نقض گسترده حقوق بشر در مورد زنان، پیروان ادیان، اقوام و حتی کودکان و نوجوانان و اجرای اعدامها و شکنجه های خود سرانه، وقاحت رژیم در ارائه تصویری حق بجانب نمایان تر شده است.با اینکه کوس رسوایی جباریت دینی بر سر هر کوی و برزن بگوش میرسد، اینان وقیحانه به پرونده هسته ای آویخته و با حرکات نمایشی سعی در وارونه جلوه دادن خواست ملت تحت ستم ایران را دارند و با گروگان گرفتن ملت و ابزار قدرت ملی ایران در پی کسب تضمین های پشت پرده برای ابقای چرکین خود بر اریکه خون و خیانت هستند.در گوشه ای از گزارش عفو بین الملل در مورد زندانیان سیاسی و دگراندیشان چنین آمده است: "در پی محاکمه های غیر منصفانه در سالهای گذشته، شمار قابل توجهی از زندانیان سیاسی از جمله زندانیان عقیدتی که همچنین حبس های طویل المدت را در زندان می گذرانند، در سال 2005 صدها نفر دیگر در مناطقی که جمعیت اقلیتها زیاد است دستگیر شدند، نویسندگان سایتهای اینترنتی و فعالان حقوق بشر از جمله کسانی بودند که بطور خودسرانه و بدون اینکه دسترسی به وکیل یا خانواده داشته باشند دستگیر شده و در بازداشتگاههای مخفی نگاهداری میشدند.اعمال شکنجه همچنان رایج بوده و دست کم 94 نفر اعدام شدند از جمله 8 نفر که زمان ارتکاب جرم کمتر از 18 سال داشتند. مجازات شلاق در موارد متعدد به اجرا در آمده و تصور میشود شمار کسانی که اعدام شده و یا تنبیهات بدنی در مورد آنان اعمال شده به مراتب بیشتر از مواردی باشد که گزارش شده است". پاراگراف فوق، فقط یک پاراگراف از سیزده قسمت گزارش رسمی عفو بین الملل در مورد نقض حقوق بشر در وطنمان است و از همین یک نمونه میتوان به عمق فاجعه جاری پی برد و این در حالیست که حاکمان خودخواه با انحصاری کردن پایگاههای اطلاع رسانی عمومی و با استفاده یکطرفه از انواع بوق و کرناهای تبلیغاتی، مزورانه به نقض حقوق بشر در سایر ممالک معترضند!
با ارسال نامه های ارشادی به سران کشورهای دیگر سعی در گشودن دکانی دیگر برای خوراک تبلیغاتی داخلی را دارند. در این بلوای نفاق، تزویر و دروغ، این ملت ایران است که هر روز هزینه ای را میپردازد، چه آنانکه در زندانهای خوفناک در اعتصاب غذا هستند چه آنانکه فقط به تولید تفکر آزادیخواهی و برابری طلبی قد علم کرده اند و با بازگوئی واقعیتها، بازداشت شده و روانه زندانهای مخفی میشوند و یا ترک وطن کرده، در غربت هدفهای ثابت برای جوخه های مرگند و یا در زیر شکنجه از سقف آویخته شده و شلاق میخورند، این طیف از ملت ایران هزینه رسالت خود برای آزادی ملت ایران را صمیمانه می پردازد. اینان دگراندیشانی هستند که تنها حرف نمیزنند و فقط تولید فکری ندارند زیرا برای به زیر کشیدن حاکمین خونین دست باید هزینه پرداخت ( به عمل کار برآیند نه به حرف) به قول اکبر گنجی ( روشنفکر و متفکر حقیقت طلب شجاعانه به لوازم عملی نظرش تن میدهد تا حقیقت اورا از او کند. دموکراسی و حقوق بشر به عاملان جسور و شجاع نیاز دارد ). و اگر این عاملان به عدد ملت ایران باشند و اگر آحاد ملت عافیت طلبی را ترک گویند آنگاه این شجاعت و جسارت کیمیائی خواهد بود که به مدد نیروی لایزال آن شیشه عمر تمامی مستبدان بر زمین کوفته شده و به زندگی ننگین آنان برای همیشه پایان داده خواهد شد. در غیر اینصورت و با صرفه جوئی در هزینه های مبارزه و آویختن به عافیت طلبی، در صف سرکوب شدن در نوبت بعدی برای خود جا رزرو کرده ایم. نگاهی به 27 سال گذشته این تجربه تلخ را آشکارتر نشان میدهد. کمبود فضاهای آموزشی و مانور ذوالفقار سید سعید سیادتی در کشوری که دم از دموکراسی میزنند، بانگ آزادی و گفتار اندیشه را با صدای هرچه رساتر در شیپور میدمد، بخاطر محدودیت های متعدد و خفقان، مردم نه توان و نه اجازه اندیشیدن به مسائل مملکت خود را دارند، حتی نمیتوانند درباره وضعیت تحصیلی فرزندانشان کوچکترین انتقادی کنند و آن را به گوش مسئولان برسانند. کشوری که فضای آموزشی آن محدود است و فرزندان ایران در مدارس دو وقته و بعضاً سه وقته، در فضا و مکان آموزشی قدیمی و مستهلک با عمر بیش از 70 سال – در حالیکه میدانیم ایران روی کمربند زلزله قرار دارد و با کوچکترین نامهربانی طبیعت، فاجعه می آفریند - تحصیل میکنند. مکان این مدارس اکثراً استیجاری میباشد و مالکین هر روز با حکم تخلیه ، مراجعه نموده و آرامش این مکانهای آموزشی را به هم ریخته و دولت هیچ راهکاری برای این اوضاع ندارد و هر از گاهی در تلویزیون، انسانهای خیر مدرسه سازی را نشان میدهد و با منظور تبلیغ و ترویج کمکهای مردمی ، کاسه ی گدایی اش را مثل همیشه در پیش مردم میگذارد. این مردم ساده هم نمی پرسند مگر مدرسه سازی وظیفه ی مردم است؟ اگر هم باشد آیا این افراد خیر میتوانند جوابگوی 70 ملیون جمعیت این سرزمین ثروتمند باشند؟
در بعضی مناطق محروم تر این فضا ها هم وجود ندارند و دانش آموزان روی زمین درس میخوانند که از این نظر با فقیرترین کشورهای آفریقا برابری میکنیم. پس پول نفت بشکه ای 73 دلار کجا خرج میشود؟ در چنین فضای بحران زده ای، مانور عظیم ذوالفقار در تمام استانهای ایران با بودجه ای چندین میلیارد دلاری در زمین و هوا و دریا انجام می شود. ثمره این مانور عظیم که با بودجه آن میشد هزاران مدرسه با استانداردهای جهانی ساخت، چه بود؟ جز اینکه با این همه جنگ و ترورو ایجاد رعب و وحشت در دنیا آبروی ایران و ایرانی را برده و به عنوان تروریست معرفی کرده اند، ثمر دیگری داشته؟ آیا نمیتوان پولی که خرج انواع و اقسام سلاحهای سهمگین به منظور حمله به اهداف فرضی برای قدرت نمایی و پرورش نسلی جنگجو و ناآرام و پرخاش گر- مانند بسیجیها- را صرف ساخت مدرسه و میز و نیمکت آنها کرد؟ به راستی در زمانیکه درازاء چنین سئوالات ساده ای بایست گلوله ای داغ جواب گرفت، جایی برای صحبت از دموکراسی و حقوق بشر باقی می ماند؟ حیران کننده تر اینکه آقایان چندی پیش، در برنامه ای سیاسی در شبکه یک سیما به دنیای غرب توصیه میکردند که بجای هزینه های هنگفت مانورهای مشترک در ناتو و غیره، افریقا را آباد سازند!!! آیا برای مملکت خود نیز چنین روا دارند که از ثروت خودش برای آبادی اش خرج کنند یاا ینکه کشورهای غرب را فقط به آبادانی دیگر کشورها فرا میخوانند؟ ریا و گستاخی تا چه حد؟
به مناسبت 10 دسامبر روز جهانی حقوق بشر نمايشگاه نقض آزادی بيان و عقيده در ايران 5 تا 10 دسامبر2006 (سوئيس - شافهاوزن) به مناسبت 10 دسامبر روز جهانی حقوق بشر جمعی از سازمانها، انجمن ها و فعالين حقوق بشر سوئيسی و خارجیِ فعال در سطح کشور و بخصوص استان شافهاوزن سوئيس، مراسم متنوعی را در فاصله زمانی 26 تا 10 دسامبر 2006 در شهر شافهاوزن برگزار می کنند. "فعالين ايرانی دفاع از حقوق بشر در اروپا و امريکای شمالی واحد سوئيس" نيز در اين مراسم حضور دارد و بدين مناسبت نمايشگاهی را به منظور انعکاس نقض گسترده، مستمر و برنامه ريزی شده حقوق بشر در ايران ترتيب داده است. اين نمايشگاه شامل سه بخش است : 1. مطبوعات توقيف شده : در اين بخش بيش از 100 نسخه اصلی از روزنامه ها و مجلات مختلفی که در اثنای 26 سال حاکميت جمهوری اسلامی در ايران مجوز انتشار خود را از دست داده و برای هميشه توقيف شده اند به نمايش گذاشته می شود. 2. تصاوير قربانيان قتل های داخل و خارج از کشور و برخی از زندانيان سياسی: در اين بخش بيش از 70 فقره عکس از قربانيان قتل های رنجيره ای، حدود 40 فقره عکس از قربانيان ترورهای خارج از کشور و تصاوير برخی از زندانيانی که هم اکنون در زندانهای ايران بسر می برند به نمايش گذاشته می شود. 3. گزارشات فعالين دفاع از حقوق بشر در اروپا و امريکای شمالی: اين گزارشات که انتشارات منظم ماهانه و سالانه وضعيت حقوق بشر در ايران را در بر می گيرد، به سه زبان فارسی، انگليسی و آلمانی در اين نمايشگاه موجود است. اين نمايشگاه از تاريخ 5 تا 10 دسامبر 2006 در ساعتهای زير برای بازديد همگان آزاد است: سه شنبه تا جمعه از ساعت 2 تا 6 بعداز ظهر شنبه و يکشنبه از ساعت 10 صبح تا 5 بعداز ظهر روز شنبه از ساعت 3 تا 4 بعد از ظهر برای بازديد کنندگان آلمانی زبان توضيحاتی پيرامون بخش های مختلف اين نمايشگاه، توسط يکی از برگزارکنندگان اين نمايشگاه داده می شود. محل برگزاری نمايشگاه: (نقشه ضميمه) Konventhaus am Platz Krummgasse Schaffhausen (Schweiz) تماس: تلفن همراه: 0764642038 و 0795174844 ايميل : info@iranhr.ch سایت www.iranhr.ch (آلمانی) فعالين ايرانی دفاع از حقوق بشر در اروپا و امريکای شمالی _ سوئيس فراخوان کنگره کانون دفاع از حقوق بشر در ایران همکار محترم؛ با عر ض سلام، به اطلاع جنابعالی میرساند نمایندگی هانوفر، کنگره کانون دفاع از حقوق بشر در ایران را در روز یکشنبه تاریخ 03.12.2006 و از ساعت 11:00- 16:00 در محل نمایندگی کانون در شهر هانوفرIIK برگزارمیکند. جلسه در رأس ساعت برگزار خواهد شد و تأخیر اعضا باعث اخلال در انجام مراسم میگردد. با عنایت به ماده 21 اعلامیه جهانی حقوق بشر (الف/ هر کس حق دارد که در اداره امور عمومي کشور خود، خواه مستقيما و خواه با وساطت نمايندگاني که آزادانه انتخاب شده باشند شرکت جويد.ب/ هر کس حق دارد با تساوي شرايط به مشاغل عمومي کشور خود نايل آيد.ج/ اساس و منشاء قدرت حکومت، اراده مردم است. اين اراده بايد به وسيله انتخاباتي ابراز گردد که از روي صداقت و بطور ادواري صورت پذيرد. انتخابات بايد عمومي و با رعايت مساوات باشد و با راي مخفي يا طريقه اي نظير آن انجام گيرد که آزادي راي را تامين نمايد) از تمامی اعضای کانون دعوت به عمل میآید تا در این جلسه حضور بهم رسانیده و در تصمیم گیری های آتی کانون شرکت نمایند. جلسه به شرح زیر اجرا خواهد شد: از ساعت 11:00 الی 12:00 گزارش های سه ماهه هیئت رئیسه، امور مالی و نمایندگی ها از ساعت 12:00 الی 12:40 نشست کمیته ها و ماهنامه با اعضاء شان از ساعت 12:40الی 13:10 گزارش کمیته ها و معرفی اعضا از ساعت 13:10 الی 13:40 ارائه برنامه کاری برای سال آتی توسط کاندیداهای هیئت رئیسه از ساعت 13:40 الی 14:30 استراحت و تبادل نظر اعضای کانون با کاندیدا های هیئت رئیسه از ساعت 14:30 الی 15:00 رأی گیری مخفی و شمارش آرا جهت انتخاب 3 نفر اعضای هیئت رئیسه از ساعت 15:00 الی 15:30 رای گیری در خصوص طرحهای پیشنهادی 3 ماه گذشته ختم جلسه 15.30 یادآوری: 1 . مسئولین نمایندگی ها موظفند این دعوتنامه را به کلیه اعضاء ابلاغ کنند. 2 . مسئولین نمایندگی ها موظفند لیست اسامی و وضعیت مالی شاخه ( صورت پرداخت ها و دریافت ها ) را در جلسه همراه آورده و به مسئولین مربوطه ارائه نماید. آدرس محل برگزاری :هانوفر- دفتر کانون دفاع از حقوق بشر- شاخه هانوفر IIK C/O Kulturzentrum IIK Zur Bettfedernfabrik Straße 1 30451 Hannover قبلاً از همکاری صمیمانه شما بسیار سپاسگزارم.
سعید سیادتی مسئول نمایندگی هانوفر، برگزارکننده کنگره دسامبر 2006 10 دسامبر روز جهانی حقوق بشر را گرامی میداریم سخنرانی ، بحث و گفتگو موضوع جلسه : حقوق بشر و ایران سخنرانان: آقای صادق فیروزمند : تاریخچه ی حقوق بشر آقای محمد حسن ذوالقدر: تقابل مذهب و حقوق بشر آقای امید رفیعی: حقوق بشر و موقیت کنونی آن در ایران نمایشگاه کاریکاتورهای سیاسی: آقای محمد حسن ذوالقدر: "طناب اسلام" زمان: 3 دسامبر 2006 ساعت 16:00 الی 19:00 مکان: هانوفر دفتر کانون دفاع از حقوق بشر در ايران نمايندگی هانوفر ( IIK ) C/O Kulturzentrum IIK Zur Bettfedernfabrik 1 30451 Hannover هماهنگ کننده: الهه آریانپور 01623920069 کانون دفاع از حقوق بشر در ایران، نمایندگی هانوفر وضعیت زن در جمهوری اسلامی سخنرانی ، بحث و گفتگو حضوری و اینترنتی موضوع جلسه و سخنرانان:
فرزانه عسگریانپور : عضو کمیته زنان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران- نمایندگی ترکیه مشکلات زن و نقض حقوقشان در جمهوری اسلامی ایران
علیرضا جباری: مترجم ، نویسنده،عضو کانون نویسندگان ایران، عضو افتخاری انجمن قلم انگلیس و برنده جایزه هلمن و همت (hellman and hammet) از سازمان دیده بان حقوق بشر در سال 2004 جنبش برابری خواهانه اخیر زنان و چگونگی برخورد جمهوری اسلامی با آنان
علی حسنی: عضو کمیته زنان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران- نمایندگی ترکیه وضعیت زنان کرد در جمهوری اسلامی
عبدالرضا پاپزن: عضو کانون دفاع از حقوق بشر در ایران- نمایندگی هانوفر اعلامیه جهانی حقوق بشر و وضعیت زن در جمهوری اسلامی زمان: 11 نوامبر 2006 ساعت 11.00 الی 14.00 مکان: هانوفر دفتر کانون دفاع از حقوق بشر در ايران نمايندگی هانوفر ( IIK ) C/O Kulturzentrum IIK Zur Bettfedernfabrik 1 30451 Hannover آدرس انترنتیYahoo Messenger ID: aiene_eli هماهنگ کننده: الهه آریانپور 01623920069 کانون دفاع از حقوق بشر در ایران، نمایندگی هانوفر |
|