|
کانون دفاع از حقوق بشر در ایران |
|
افکار تاریک دور، آینده روشن نزدیک محسن فردوس دگر بار شکوفه های بهاری عطر افشانی میکنند، دوباره تاریخ ورق خورده و سال جدید را نوید میدهد. در طول هزاران سال آن زمان که در نقطه ای از کره خاکی پرچمی به نشانه تولد ایران برافراشته شد، تا امروز که جهان به مراحل شگرف رسیده و سرنوشت نوع بشر با هم در آویخته کدامین کشور چون ایران دست خوش تحولات و فشارهای مختلف قرار گرفته. هیچ تمدنی مانند ایران وابسته به سنن و فرهنگ نیاکان خود نبوده، حتی در سخت ترین روزها زیر سلطه اشغالگرانی که آمدند، کشتند، سوزاندند، بردند و حتی امروز که تازی مسلکان بیرحمانه تر از مغولان، کشورم را چپاول کرده و زندانها و قبرستانها را از آزادگان و دلسوزان ملت و وطن انباشته اند. هنوز در جای جای جهان پهناور در هر جا و مکانی با هر زبان و مسلکی، اعم از ارمنی، پارسی، آشوری، بلوچ، گیلکی و... بدور از تمامی دردها که سراسر زندگیشان را فرا گرفته، عید نوروز -که مظهر همبستگی و دوستی میباشد- را عزیز داشته و به آن افتخار میکنند و مهاجرانی که بنا به هر دلیل و علتی از سرزمین خود دورند، نوروز را گرامی داشته و هر سال به پای سفره هفت سین نشسته و از خدا میخواهند که سال دیگر را در کشور عزیز خود جشن بگیرند.
چه سرنوشتی برای ما رقم خورده؟ که حتی در قرن بیست و یکم در حالی که زنگهای آزادی در کشورهائی که در نیم قرن گذشته تحت سلطه کشورهای زور گو بوده اند امروز آزادی خود را بدست آورده، اما برای ما ملت رنج کشیده پس از گذشت قریب صد سال از پیروزی نهضت آزادی در ایران، هنوز باید در بند باشیم و حتی نتوانیم مراسم سال نو را با راحتی خیال و بدون نگرانی برگزار کنیم. بیش از یک چهارم قرن میباشد که هر سال این آرزو را در سر داشته و حتی نسلی که خارج از وطن متولد شده در آتش این رویا میسوزد. چگونه است که نمی توانیم راهی برای حل این درد عظیم پیدا کنیم؟ ما ملتی هستیم که اولین اعلامیه حقوق بشر را نوشتیم اما اکنون دچار حساسترین و خطرناکترین موقعیتها هستیم. هنوز توانائی رهائی از بند اسارت و استثمار را نداریم. هزاران سال اسارت و استثمار باعث شد که سازمانهای سیاسی مختلف که هر ساله نوروز را به هم تبریک میگویند به دلیل بی اعتمادی نتوانند قهر ها و اختلافات خود را همچنان که سنت نوروز به ما آموخته از خیال پردازیها بدور انداخته و راهی برای حل بحرانی که کشور عزیزمان را فرا گرفته، بیابیم. اگر خوب بیاندیشیم، به وقایعی که پیرامون کشورمان میگذرد نگاه کنیم و به سرزمین و ملتمان عشق بورزیم، خواهیم دید که امروز وقت آن رسیده که برای رهائی ایران، با گامهای محکم و استوار در کنار هم و در مسیر مشخص به حرکت خود ادامه دهیم. به امید ایرانی آزاد و آباد. چه کسی به بم و خرابه هایش فکر میکند؟ سعید سیادتی معمولاً وقتی مسئله ای در خانواده ای ایجاد مزاحمت میکند، وظیفه ی رفع مشکل به عهده سرپرست خانواده است. حال اگر مشکل بزرگ و خانواده بی بضاعت باشد، باید از فامیل و همسایه ها کمک گرفت. ولی وقتی که خانواده را یک مملکت مثل ایران ثروتمندی که بودجه ی پیش بینی شده ی سالانه ی خود را فقط در قبال فروش نفت، آنهم در پنج ماه اول سال بدست بیاورد، دیگر نمیتوان گفت که مشکل بزرگی برای خانواده ی کم بضاعت پیش آمده.
حال اگر در نظر بگیریم این مملکت منابع درآمد عظیم دیگری مثل ذوب فلزات، فرش، خشکبار، و انواع صنایع دستی و پتروشیمی دیگر هم داشته باشد، چه؟ پس وظیفه ی سرپرست این خانواده، یعنی دولت، چیست؟ که پس از گذشت سه سال از ایجاد مشکلی که آنهم در یک منطقه کوچک ایران، هنوز از رفع آن عاجز و ناتوان است. اگر فقط کمکهای نقدی و غیرنقدی بانک جهانی، دول خارجی، مسابقات غیرانتفاعی و ایرانیان داخل و خارج از کشور را به دست مردم این منطقه میرساندند، تا حالا پنج بار شهر بم صد در صد آباد شده بود. پس سرمایه های عظیم خود این مردم کجاست؟ پولی که حق مسلم این مردم است، کجا خرج میشود؟ مگر دول اروپایی درآمد نفتی دارند، که نوزاد هنوز متولد نشده، حق بهداشت، تعلیم و تربیت و غیره او پیش بینی شده است؟ مردم خودشان انواع کمک های مسکن و حقوق بیکاری را که میگیرند، هیچ، به هر کس که بیاید و بگوید در مملکت خود مشکل دارد هم همه ی این حقوق را میدهند. مگر خرابه های آلمان بعداز جنگ جهانی به کمک دیگران ساخته شد؟ آنهم در آن مدت کم...
حال دولتمردان جمهوری اسلامی که هر کدام برای حسابهای بانکیشان، چند حسابدار لازم دارند، از بازسازی یک شهر زلزله زده ی پنجاه هزار نفری، عاجز مانده و همان کمکهای مردمی و جهانی را هم بالا کشیده و آبی هم سرش خورده اند. این زمستان هم مثل بقیه بدبختی های مردم ما میگذرد و لی روسیاهیش برای ذغال میماند.... بحران گاز و انرژی در ایران اکبر بشارتی در تازه ترین خبرها: گاز در 11 استان ایران قطع شد: بنا بر اخبار منتشر شده در خبرگزاریهای جمهوری اسلامی در اواسط زمستان امسال در بحرانی ترین روزهای سرد زمستان گاز در 11 استان ایران بطور کامل قطع شد. توجه داشته باشید (11 استان نه 11 شهر) در همین حال شرکت ملی گاز در اطلاعیه ای دوباره هشدار داده -البته هشدار که نه، بلکه تهدید کرده در صورت افزایش مصرف گاز از میزان تولید این انرژی احتمال قطع سراسری گاز در تمام کشور وجود خواهد داشت.- تا اینجا خبر را داشته باشید. این در حالیست که معاون وزیر نفت در امور گاز نیز از کاهش صادرات گاز خبر داد و گفت: به دلیل سرمای بیش از حد هوا، که در برخی از نقاط سردسیر که تا 30 درجه سانتیگراد به زیر صفر رسیده و بر خلاف میل باطنی صادرات گاز را به حداقل کاهش دادیم اما امیدواریم هفته آینده این کاهش را جبران کنیم. عجب! نکته قابل توجه و با تأسف بسیار باید گفت که: جان ومال مردم عزیزمان که خود صاحب همه این نعمتها هستند اما نمیتوانند از آن استفاده کنند در خطر است، آنوقت دولت ولایت فقیه صادرات را در وهله اول قرار داده و مردم را در مکان دوم. این استدلال صحیح است که دکترین سیاسی کشورهای مختلف جهان صادرات را نبض بقا کشور و بهتر زندگی کردن مردم می دانند اما جای سوال اینجاست که شماری هموطن عزیز ایرانی که می دانم قلب تک تک شما عزیزان برای میهن و مردم کشورمان می تپد و سختی زندگی مردم عزیزمان را همیشه بر روی شانه های خود احساس می کنید، به نظر شما آیا مردم کشور عزیزمان باید در زیر سرمای شدید زمستانی جانشان در خطر باشد ولی صادرات ادامه داشته باشد؟ دومأ، واقعأ پول این همه صادرات که از چهار طرف خاک عزیز میهنمان به سمت کشورهای دیگر صادر گردیده در کجا و به حساب چه کسی یا کسانی ثبت می شود و آیا مردم عزیزمان سهمی از این پول صادرات دارند و یا آنرا لمس میکنند که جواب آن بسیار ساده است، نه! و جالب است بدانید که باز معاون اول رئیس جمهور ولایت فقیه در روزهای اخیر طبق آمار گزارش میدهد 5/4 میلیون نفر ایرانی با 30 هزار تومان زندگی می کنند، فاش می ساخت این 5/4 میلیون نفر با درآمدی در ماه برابر 30 هزار تومان یا به عبارتی روزی هزار تومان که میشود یک دلار و 10 سنت و گرانی مرسوم روز به روز قدرت خرید آنها را محدودتر می کند و باز بر اساس آخرین آمارهای رسمی، خط فقر برای هر خانواده پنج نفره ایرانی 275 هزار تومان در ماه می باشد. دولت استبدادی ولایت فقیه با بزرگ نمائی و همچنین آنچه را که نیست و می خواهد جلوه کند و خود را به عنوان ابر قدرت به دوول جهانی تحمیل نماید، اگر یک مسئله ساده به نام گاز که از دل زمین بیرون آمده و بعد از یک استیصال آن را در لوله کرده و به گردش در می آورند چطور برای صادرات به کشورهای دور مانند روسیه، چین،اروپا و شاید کشورهای جنوبی ایران و با کشیدن هزاران کیلومتر خط لوله با هزینه بسیار گزاف، که باز هم سنگینی آن بر دوش مردم عزیزمان است، (دولت ولایت فقیه هزینه آن را از بیت المال مردم تقبل کرده) و هیچ اعتراضی نمی کند، اما در داخل کشور همیشه به مردم تذکر و یا تهدید می کنند. البته با فن سخنوری که آخوندها انصافأ از پس آن خوب بر می آیند و فکر میکنند که بصورت رایگان این منابع را و با منت به آنها ارائه می دهند. اما مسئله به اینجا ختم نمی شود و شاید مردم با این مسئله بتوانند کنار آیند و آنرا برای خود حل نمایند. اما به گفته سران ولایت مطلقه فقیه، انشاءالله که در آینده جمهوری اسلامی خبر از مسئله فن آوری هسته ای را هر روز به مردم و جهان مخابره می کند. آیا برای شما هموطن عزیز هم به این سادگی است؟ مسئله نشت کارخانه هسته ای که نمونه آن در چرنوبیل روسیه که در دهه 1980 میلادی اتفاق افتاد و بعد از 20 سال هنوز آن فاجعه عظیم از یاد مردم روسیه و جهان نرفته و مردم بی گناه با مسئله انواع سرطانهای مختلف دست و پنجه نرم کرده و همچنین زمینهای زیاد کشاورزی و حتی شهری که قابل کشت و زندگی نیستند و یک فاجعه زیست محیطی به دنبال داشته و نکته قابل توجه که کشور بزرگ روسیه و همچنین اتحادیه اروپا در تسهیل این مسئله چقدر کمک کرده و از آن دریغ نورزیدند با تمام تکنولوژی که داشته برخوردار بودند. واقعأ باید این مسئله را مد نظر قرار دهیم که خدای ناکرده اگر از یکی از کارخانه های فن آوری که جمهوری اسلامی که هیچ تجربه قبلی از آن نداشته و فقط ادعای آن را یدک میکشد، بطور مرموزی نشت کند واقعأ برای شما مردم عزیز کشورمان و جهان قابل تصور هست که چه فجایع بزرگ انسانی و زیست محیطی رخ خواهد داد و جالب است که هیچ مسئولی در دولت ولایت فقیه این فاجعه را به گردن نخواهد گرفت و باز جان مردم عزیزمان به راحتی در خطر افتاده و این فاجعه را باید باز تحمل کنیم. در آخر نتیجه گیری میکنیم که: 1- مسئله گاز، که از نظر تکنولوژی و مهندسی این کار بسیار ساده است با کمبود آن چه معضلات و مشکلات مهمی در کشور به دنبال خواهد داشت. 2- مسئله فن آوری هسته ای که در صورت مشکلات و نشت آن می تواند فاجعه عظیم انسانی و زیست محیطی برای ما، بچه های ما و نسلهای آینده بوجود بیاورد. 3- آیا دولت ولایت فقیه می تواند هزینه گزافی که مردم آن را در طی دوران تقریبأ 30 سال گذشته متحمل شده اند را تحمل کند؟ جواب این مسئله را به خودتان واگذار می کنیم. وعده های احمدی نژادی نازنین مویدی به نقل از معاون اول رييس جمهور ايران، ۵/۴ميليون ايرانى تنها با ۳۰ هزار تومان در ماه زندگى مى كنند. گرانى روز افزون مواد خوراكى، مسكن، پوشاك و بهداشت، عرصه را به مردم تنگ كرده است. بيكارى رو به رشد نيز مزيد بر علت است. آيا تحمل قشرهاىكم درآمد و آسيب پذير ادامه يافتنى است؟ معاون سازمان مديريت اقتصادى و برنامه ريزي اعلام كرده اگر هر خانواده پنج نفره ايرانى درآمدش كمتر از ۲۷۵ هزار تومان در ماه باشد، معناى زير خط فقر دارد. آيا واقعاً با اين مبلغ چرخ خانواده ى پنج نفرى ميگردد؟ براى خيلى ها سئوال است كه پيامدهاى ناشى از فقيرتر شدن مردم چه اندازه گريبان كل جامعه را ميگيرد؟ چقدر جرم يا تنزل هنجارها و استرس ها و مشكلات روانى را افزايش مى دهد؟ واقعا مسئولان کشور چه فکری برای این مردم کرده اند؟ ملت ایران روز به روز از نظر اقتصادی ضعیف تر میشوند. چه کسی مسئول این فقر اقتصادی در کشور میباشد؟ آیا در ایران فقط تعداد معدودی میتوانند از ارامش نسبی برخوردار باشند؟ مردمانی که در جنوب کشورمان زندگی میکنند و ما این را میدانیم که خیلی از آنان حتی توان خریدن نان خالی را ندارند. دولت جمهوری اسلامی چه فکری برای این خانواده ها کرده است؟ چه کسی مسئول زنان بی سر پناه میباشد؟ آقای احمدی نژاد! آیا تمام کسانی که از روی فقر اجتماعی، مجبور به خلاف میشوند و شما آنان را مورد قصاص قرار میدهید، مقصر هستند یا از بی صلاحیتی مسئولان کشور میباشد؟ چه اقدامی برای افراد بی خانمان و کم درآمد کرده اید؟ آیا شما هم همچون خاتمی فقط برای شعار دادن آمده اید؟ بجز گرانی و فقر چه چیز دیگری را به ارمغان آورده اید؟ اعتیاد در جامعه روز به روز گریبان گیر جوانان می شود و آمار قتل و غارت و فروش زنان و دختران بی سرپناه، روز به روز بیشتر میشود. آیا در کشوری که ادعای یک کشور اسلامی را دارد، باید به این صورت باشد؟ آقای احمدی نژاد! چه طور میتوانید جوابگوی این ملت باشید؟ داستان نخ نما اسماعیل عنایت اصل مراسم رأي كشي شايد نامي بهتر باشد براي آنچه در ايران ما در روزهاي گذشته روي داد. زيرا واژه انتخابات براي جاري شدن، مستلزم پيش زمينه هايست اجتماعي، جامعه شناسي وحقوقي كه فقدان هر يك از آنها موجب خلع موضوعيت آن مي شود. براي اجراي یك انتخابات سالم وجود زمینه هايي همانند آگاهي راي دهندگان، شايد اهميتي كمتر از خود راي گيري نداشته باشد. و اين در حاليست كه رسانه هاي انعكاس دهنده خرد پيشتاز جامعه، در سانسور دولتي و یا درخود سانسوري ناشي از بيم جان ومال گرفتارند و سايت هاي روشنگر فيلتر شده وخبرنگاران وطن دوست در زندانند. در اين شرايط يكي از پايه هاي انتخابات آشكارا مي لنگد. شرط دوم؛ احترام به حقوق ملي است. حقوقي كه هر هموطن بدون توجه به جنسيت، دين ومذهب وقومیت و... صاحب آن است. درحاليكه در تمام پهنه ايران هر روز وهر لحظه شاهد توهين به حقوق فردي هم ميهنان در تمامي زمينه ها هستيم. رفتار گله اي و فله اي حاكميت اسلامي نمكي است كه هر روزه بر زخم كهنه ي آزادي طلبي ايرانيان پاشيده مي شود. يكي ديگر از شرايط، رعايت شرط آزادي انتخاب است. بدين معني كه آزادي در انتخاب ابتدا بايد ملحوظ باشد تا بر اساس آن آزادي در انتخابات مشروعيت و مقبولیت بيابد. درحاليكه سرند و فيلتر ضخيم و چند لايه حكومتي قبل از جامعه خود از بالا به حذف و گزينش اقدام ميكند. در حقيقت شركت كننده در اين مراسم بايد انتخاب حكومت را انتخاب كند. سركردگان حكومتي نه از روي ميل و رغبت، بلكه ناگزير از شرايط جهاني تن به اين نمايش مضحك پارلمانتاريستي ميدهند. ورنه با ملت ايران در لايه هاي امنيتي كه از چشم جهانيان مخفي است، از هيچ رذالتي فرو نمي گذارند. سردرگمي حكومتيان اسلامي وبي كفايتي و خيانت پيشگي آنان تا آنجا ادامه دارد كه واجب ترين وضروري ترين نياز امروز ملت ايران را كه دمكراسي و حقوق بشر است را نديده گرفته و به جاي آن مطالبات مصنوعي و من درآوردي خود را جاميزنند. درحاليكه از يك طرف ادا و اطوارهاي دمكراتيك از خود به نمايش مي گذارند ، از سويي دگر، قوانيني را اجرا ميكند كه هم ضد بشريست وهم از زور كهنگي در حال ازهم گسيختن است. همواره درخلاء حاكميت مردمي و فقدان دمكراسي، ارتجاع بنا بر خصلت واپسگرايی خود، چنين عمل مي كند. درغيبت اراده ملي، پرنده آزادي چنين خود را بر در و ديوار بلند و سياه استبداد مي كوبد و دمكراسي وحقوق بشر رنگيست سرخ، بر اين حصار. با نگاهي بر تمامي انتخابات گذشته، اين نتيجه گيري هم دور از ذهن نمي آيد كه تمام اين نمايشها جزيي از يك سناريوي امنيتي است، براي كش دادن و تطويل عمر نظام. بخاطر مي آوریم در سناريوي اطلاعاتي و امنيتي دوم خرداد، لولوي ناطق نوري سيد خندان را براي هشت سال سوار بر سرنوشت ملت ايران كرد و در سناريوي مجلس ششم، دفع هاشمي و باندش، برنامه اي بود که درنهايت مهر بي كفايتي و بي محتوايي بر پيشاني خانه تقلبي ملت ايران كوبيد، تا زمينه يكدست شدن حكومت آماده شود. انتخابات رياست جمهوري نيز با مقدمه ظهور يك وبا و بلدوزر سياسي طراحي شده بود كه مي بايست هر چيز وهمه چيز را كيلويي و با چراغ خاموش تخريب كند. اين وظيفه در نيمه راه به چنان مردابي مبدل شد كه طراحان آن با عجله دست به تعمير واصلاح شدند. زيرا خطر، خود آنان را هم تهديد ميكرد وچنين شد که سناريوي جديد با آدمهاي از پيش منتصب را در مراسم رأي دوشي به مسندهاي از پيش تعيين شده در یك نمايش مضحك نشاندند و با مسرت باز هم از شركت ميليوني و كوفتن مشت بر دهان دشمنان، داد سخن دادند. لازم نيست كه گفته شود ملت ايران و خصوصاً پيشتازان، ميدانند كه مشکل اصلي كجاست. حاكميت جبار ديني سر در ميان برف كرده و كار خود را میكند وملت ايران نيز باسكوت معنا دار خود دست به تخريب ايديولوژي رژيم از درون زده است. همانطور كه رژيم درعرصه سياسي ملت را به تمسخر گرفته، ملت نيز با واريز عقايد خود، در حال تاباندن ايدئولوگهاي رژيم اسلامي از اين سو به آن سوست. افكار عمومي ملت ايران ميداند كه حاكميت با چند مهره در حال بازي هميشگي است. و باز ميداند سگ زرد برادر شغال است و هرگز حاضر نخواهد شد از بيم اژدهاي خامنه اي به دهان مار غاشيه ي مصباح يزدي فرو افتد . همانطور كه رژيم به مرزبندي خودي وغير خودي دست زده است، ملت نيز مرز بندي هاي خودي وغيرخودي مربوط به خود را دارد.
سکوت خیانت است امید رفیعی دوری در زمان و مکان خطر فراموشی در بر دارد و این بزرگترین خطری است که ما ایرانیان تبعیدی را تهدید میکند. آرام آرام در مرداب زندگی بی مایه روزانه و منافع حقیر شخصی و گروهی فرو میرویم و فراموش میکنیم که جزئی از مردم سرزمینی هستیم که همواره فرار از زشتی و پلیدی و استبداد و نابرابری به دنبال تسخیر آزادی بر آمده و در این راه حماسه آفرینی کرده اند. کما بیش میدانیم که در این بیست و هفت سال سیاه و ننگین حکومت اسلامی در زندانهای نظام چه میگذرد که یکی از جهنمی ترین سیستم های سرکوب تاریخ بشررا بر پایه یک ایدئولوژی تنگ نظر و واپسگرا بنا نهاده شده. ایدئولوژیی که در پایان قرن بیست و یک میخواهد تمام کوششهای بشر را برای رهائی از جهل نهی کند و دوباره او را به تاریکیهای قبل از تاریخ بکشاند. ایدئولوژی که انسان رها و حاکم بر سرنوشت خویش را نمیخواهد و خواهان فراموشی ارزشهائی است که انسان در طول تاریخ خود آنها را پیوسته صیقل داده و هر نسلی درخشانتر به نسل بعد از خود منتقل کرده. مقصود این خراب گران نابودی آزادی و رهائی است، رهائی یعنی از میان برداشتن همه موانع در برابر انتخاب آزادانه انسان و فراهم شدن رشد و تکامل و حقوق و برابری که این مغایر با منافع جمهوری اسلامی است و به همین جهت، همواره شاهد اعمال غیر انسانی اینان ائم از اعدام، قتلهای دسته جمعی، زندان و کشتار افراد روشن فکر جامعه هستیم چون هدفشان رهائی مردم از ناآگاهی است، به شکنجه و مرگ محکومند. آری در آنسوی آبها در وطنمان جمعی کارتن خواب و جمعی کنار خیابانها بی خانمان، دچار اعتیاد و دانشجویان مبارز همواره در خفقان و فضای رعب آمیز و روشن فکران دست به قلم ما گوشه زندان و هر لحظه زیر شکنجه رژیم منتظر مرگ خویش هستند. بر ماست که اینسو در غرب، آسوده خاطر ننشینیم. رژیم حاکم بر ایران هیچ منطق و قانون بشری یا بین المللی را به رسمیت نمی شناسد. منطق رژیم مبتنی بر زور و سرکوب و شکنجه و زندان است، حقوق بشر در نزد او معنائی ندارد. اینک استبداد سیاه، آزادی قلم و بیان را شکسته، آزادیخواهان، فرهنگیان، روزنامه نگاران، روشنفکران، دانشجویان و نویسندگان، در سیاه چالهای مخوف رژیم به زنجیرند و هر اعتراضی از سوی ملت با مشت آهنین، جواب داده میشود. محاکمات نا عادلانه و حبسهای سنگین، توقیف مطبوعات، سر پوش نهادن به قتلهای زنجیره ای، شکنجه جسمی و روحی زندانیان سیاسی و جلوگیری از فعالیت آزادانه احزاب و گروههای دگراندیش، نشان دهنده بدتر شدن حقوق بشر در ایران است. در حالیکه جرم و جنایت رژیم سنگین تر میشود و کارنامه اعمالشان سیاهتر، ما نباید حتی در تبعید، آرام بنشینیم. باید مرهمی بر زخم آزادگان و رنج دیدگان باشیم. با دفاع از عقاید و تفکر زندانیان سیاسی و رساندن فریادشان به گوش جهانیان حامی آنان باشیم. این کمترین کاری است که ما در این تبعید و غربت میتوانیم در پاسخ به گذشت و فداکاریهای این عزیزان ارائه دهیم. به امید پیروزی مردم ستم دیده و نابودی ظالم. از اختناق تا اتحاد سیامک قزوینه از زمان بر روی کار آمدن جمهوری اسلامی که به دست ملت شریف که به لحاظ از بین بردن اختناق و برای بدست آوردن آزادی پایه گذاری شد و از بدو شکل گیری انتخابات فرمایشی و نمایندگان دستچین شده روحانی نما، تا کنون که وارد بیست وهشتمین سالگرد جمهوری اسلامی می شویم، زمان زیادیست که میگذرد و سرکردگان دین و نمایندگان ملت تا کنون، غیر از تصفیه حسابهای شخصی و پرونده سیاه چپاولگری چیزی به ارمغان نیاورده اند. کسانی که به عدالت خواهی، دست به اعتراض و یا اعتصاب زده اند اعم از کارگران زحمتکش و معلمین که بانیان نهالهای کشورمان هستند و دانشجویان مبارزی که هیچ زمانی دست از مبارزات نکشیده اند، (جا دارد یاداور 18 تیر سال 1378 که سربازان امام زمان به خوابگاه دانشجویان حمله کرده و آنها را زیر مشت و لگد دستگیر و تعدادی را هم کشتند، گرامی بداریم)، از امثال اکبر گنجی ها گرفته که در زندانهای حکومت جهت رساندن صدای حق طلبانه خود برای آزادی و شکستن خفقان در بیدادگری جمهوری اسلامی حتی با اعتصاب غذا سعی کرده فریاد خود را به بیرون از زندان و حتی برون مرز برساند، تا اعتراض یکی از نمایندگان اقلیت مذهبی مجلس به سخنان آقای جنتی دبیر شورای نگهبان و امام جمعه موقت تهران در مورد بشر غیر از اسلام که حیوان نامیده شد، همان حیواناتی هستند که روی زمین می چرخند و فساد می کنند،همه و همه نشان دهنده سرکوبها و بیخرد ی نمایندگان به اصطلاح روحانی نماها که مردم شریف ما را به ملعبه گرفتند. و این هیچ چیز غیر از این نبوده و نیست که نمایندگان ادعای قداست در ایران و حتی به جرات بر روی کره زمین می نمایند مشتی دروغگو هستند که فقط به فکر چپاول سرمایه های دولتند. اگر نگاهی اجمالی به صفحات روزنامه های داخلی و خارجی کشور بیندازیم، خواهیم دید که چه مهملات و اراجیفی را آن نمایندگان به حق خدا در زمین، چه در پای منبر و چه در رسانه های گروهی، رادیو و تلویزیون و جراید از بامداد تا شام به ملت شریف ایران می خورانند. ولی درهیچ زمانی به فکر آحاد ملت نبوده و نیستند که حداقل فکری بقول خودشان جهت مستضعفین بی سر پناه که شب را در چهار دیواری به نام کارتن صبح می کنند باشند.
مثال کو چکی از روزنامه های بیرون مرز، در مورد معتادین و دلیل بوجود آمدن اعتیاد است که این سوال را باید از سردمداران رژیم که خود وارد کننده هستند، پرسید و وضعیت افراد تحصیل کرده خانه نشین گویای این مطلب است که جمعی که بر ما حکومت می کنند، نالایقان و چپاولگرانی هستند که دل بر سرمایه ملی از دست رفته در بانکهای خارج از کشور بستند. چه کسی به فکر سر و سامان دادن افراد بی بضاعت در جامعه و چه کسی به دنبال آبادانی است. باید در جهت همبستگی و اتحاد برای ریشه کن کردن ظلم وستم و خرافه پرستی از طریق آگاهی رسانی کوشش کرد و رسیدن به صبح آزادی از این شام تاریک را به همگان اثبات کنیم . به امید آزادی کشورمان از چنگ ملایان
اطلاعیه مشترک به : کليه مراجع ٬ سازمانها ٬ آزاديخواهان و فعالان حقوق بشر يورش ها و سرکوب هاى وحشيانه رژيم جمهورى اسلامى بر عليه اقوام و ملتهاى تحت ستم در ايران ٬ بازداشت هاى خود سرانه و غيرقانونى فعالان ﴿ سياسى، مدنى، فرهنگى و دانشجوئى ﴾ اين عرصه و بستن اتهامات واهى و دروغين به ايشان ٬ اعمال شکنجه هاى ددمنشانه و دريغ نکردن از هرگونه اعمال غير انسانى عليه ايشان در جهت متلاشى نمودن وضعيت روحى و جسمى فرد و اخذ اعترافات اجبارى و غير قانونى ٬ برگزارى دادگاههاى فرمايشى در پشت درب هاى بسته و بدون حضور وکيل مدافع در اين جلسات و نهايتاً بى اعتنايى رژيم و سران آن به اعتراض سازمانها و مراجع بين المللى در اين خصوص٬ نشان دهنده اين حقيقت است که حکومت جمهورى اسلامى نه تنها پاي بند هيچ يک از معاهدات و کنوانسيون هاى بين المللى نبوده که حتى قوانين معيوب و ناقص مصوب خود را نيز در اين زمينه زير پا گذاشته و همچنان سياستهاى سرکوب و پاکسازى قومى خود را با شدت و حدت بيشترى ادامه مى دهد .درحقيقت مطالبات دموکراتیک ملی اقوام و ملل کشور ما نه تنها پاسخ نمی یابند، بلکه از سوی جمهوری اسلامی که مخالف آزادی و دموکراسی برای همه شهروندان کشور است، به شکل مضاعف مورد سرکوب قرار میگیرند. اخيرا و در ادامه اين گونه سياستها ٬ رژيم جمهوری اسلامی با اجراى احکام جديد اعدام ( بر اساس اخبار و اطلاعات رسيده و در تاريخ بيست و چهارم ژانويه ٢٠٠٧ ، چهار تن ديگر از اعراب اهوازى به اتهام بمب گذارى در زندان اهواز اعدام گرديده اند. اين اعدامها علاوه بر اعدام ٢نفر عرب اهوازی در زندان کارون طى چند روزگذشته ، سه تن از اعراب اهوازی در ١٩ دسامبر سال گذشته و ٢ نفر دیگر در چند ماه قبل از آن ميباشد ) و حبس هاى دراز مدت جوانان و فعالان خلق عرب، همچنين اخذ اعترافات اجبارى از متهمان در زندان ( تحت شکنجه ) و ضبط و تکثير تصاويرى از این اعترافات اجباری و پخش سى دى هاى آن در اهواز و برخى شهرهاى ديگر استان خوزستان٬ قصد ايجاد رعب و وحشت در منطقه و آغاز موج جديدى از حملات خود برعليه ملت مظلوم عرب را دارد لذا ٬ ما بعنوان کانون دفاع ازحقوق بشر در ايران بهمراه سازمان حقوق بشراهواز٬ ضمن ابرازمراتب نگرانی و انزجارعمیق خود از چنین اقداماتى و نتایج آن ٬ رعايت حقوق بشر و ميثاقهای جهانی را ، که از جانب دولتمردان ايران مستمراً زير پا گذاشته میشود ، يگانه راه تامين حقوق ملى- شهروندی و تامين تنوع زبانی و فرهنگی دانسته و خواستار توقف بی درنگ کلیه اقدامات سرکوبگرانه رژیم در خوزستان و سایر نقاط کشور و همچنن اجراى سريع موارد ذيل مى باشيم : ١- توقـف سريع اجراى احکام اعدام . ٢ – آزادى بى قيد و شرط کليه زندانيان سياسى وعقيدتى . ٣ – توقف سريع رفتارهاى ضد انسانى و شکنجه هاى طاقت فرسا در زندانها و بازداشتگاههاى پنهانى و اجازه نظارت گزارشگر ويژه حقوق بشر بر اين موارد . ( لازم به ذکر است که در ارتباط با بند سوم و بر اساس اطلاعات دريافتى ٬ 5 فعال سیاسی عرب که بوسیله سوریه تحویل رژيم داده شده اند ٬ مدتی است بدلیل عدم شرکت در اعترافات تلوزیونی٬ در زندان "ملی راه" تحت شکنجه های بیرحمانه ای قرار گرفته اند٬ بنحوى که يك نفر از ايشان در اثر این شکنجه ها کاملاً فلج شده است . ) درپايان ازهمه مراجع ٬ سازمانها ٬ نیروهای آزادیخواه و فعالان حقوق بشر درون و برون از ایران دعوت می کنيم که در برابر این ظلم و دیگر سرکوب ها سکوت ننموده و هماهنگ صدای اعتراض خود را بعناوین گوناگون بلند نمايند. رو نوشت جهت اطلاع ٬ پيگيرى و اقدام عاجل به : 1- دفتر دبير کل سازمان ملل متحد 2- دفتر شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد – ژنو 3- نسخه به اعضاء شورای حقوق بشر سازمان ملل 4- سرويس بين المللى براى حقوق بشر– سوئيس 5- کمسیون اروپا برای حقوق بشر 6- دفترمرکزى دیدبان حقوق بشر - آمريکا 7- دفتر دیدبان حقوق بشر– لندن 8- دفتر دیدبان حقوق بشر – برلين 9- دفترمرکزى امنستی انترناشنال - لندن 10- دفتر امنستی انترناشنال - آلمان 11- دفتر امنستی انترناشنال – هلند 12- دفتر امنستی انترناشنال – ژنو 13- کميته پيگيرى دفاع ازحقوق بشر - سوئيس 14- کميسيون بين المللى – آمريکايى حقوق بشر 15- فدراسيون بين المللى پيگيرى حقوق بشر - پاريس 16- گزارشگرمخصوص سازمان ملل در خصوص شکنجه 17- گزارشگرمخصوص سازمان ملل در خصوص اعدام 18- گزارشگرمخصوص سازمان ملل حمایت ازمردمان بومی 19- گزارشگرمخصوص سازمان ملل در خصوص برای اقلیت ها 20- گزارشگرمخصوص سازمان ملل در حمایت از آزادی بیان و عقیده 21- گزارشگرمخصوص سازمان ملل در استقلال قضات و وکلا 22- گزارشگرمخصوص سازمان ملل در خصوص مسکن 23- سازمان جهانى عليه شکنجه - سوئيس 24- کميته اروپائى ضد شکنجه 25- دفتر جلوگيرى از شکنجه - فرانسه 26- کميته مبارزه با شکنجه – سوئيس 27- مرکز جلوگيرى ازشکنجه و اعدام - فرانسه 28- مرکز بين المللى عليه شکنجه و جنايت – دانمارك 29- خانه آزادی - آمريکا 30- اتحاديه بين المللى پارلمانها 31- انجمن مدافع اقوام تحت ستم جنایات رژیم اسلامی مهدی میرانی جمهوری اسلامی دیگر تیری در کمانه ندارد. پدر پیر جمهوری جباران، این دیکتاتور متکبر و خون خوار، در دیار عصمت و طهارت، هشت سال جنگ و خونریزی و نابودی ایران، او را ارضا نکرد. حتی کودکان و سالخوردگان روستاها را به جبهه های مرگ و نیستی رهنمون ساخت و از نابودی ایران و ایرانی خمی به ابرو نداشت. ایراد آن پیر شقاوت به سلف خود این بود که فقط گورستانهای ما را آباد کرد.و حالا نه تنها مرگها و گورها صد برابر شده که آبادی هم از گورستانها رخت بر بسته. بطوری که قتل و غارت مردم ایران و سرکوبی انقلابیون یکی از فتواهای او درسال 67 بود. که قریب به 30 هزار به دست جلادان او که همانا آنان بر کرسی های رذالت نشسته اند، به اعدام محکوم شدند. در پس مرگ خمینی خامنه ای عاری از عقل و هوش انسانی، بجای بنیانگذار خون و خونریزی، رای ولایت گرفت. رفسنجانی، آن وطن فروش که تحفه انتخاب غیر قانونی مجلس ملایان بود که سالها در مصدر ریاست و سیاست، ایران را به غربی های انحصار طلب از جمله روسها واگذار نمود. خاتمی ملای یک لاقبای اصلاحات مذهبی کسی که بی کفایتی او در دوران ریاست جمهوری اسلامی بر ملایان وطن فروش پوشیده نماند، به یکباره با فریب دادن جوانان دهشت زده از دیکتاتوری آخوندی به ریاست جمهوری ایران سر مینهد. در پی آن موجودی خلاف و عجیب الخلقه همچون احمدی نژاد به مصدر ریاست میرود تا با برپایی جنگ دوباره، ایران را در فقر و نیستی بیشتر فرو برد.جنگی که امروزه وقوع ان امکان میرود، جنگ درماندگی و جنگ ثروت طلبی جناح زورگویان میباشد. مرگ بر رژیم جمهوری اسلامی زنده بادآزادی ناپدید کردن اشخاص روشی پلید در سرکوب مهدی پدران با تغییر و تحول در سیاست های عمومی هر حکومت، روش و ابزار سرکوب نیز به مثابه بخشی از این سیاست ها تغییر می یابند. بکارگیری هر روش سرکوب بستگی زیادی به شرایط ملی و بین المللی، توان و مصلحت قدرت حاکم در پيشبرد این روش ها دارد. رژیم جمهوری اسلامی از این قاعده مستثنا نیست. هم پای قدرت یابی و تسلط تدریجی اش بر حکومت، روش ها و ابزار سرکوب اش را تغییر داده و مهمتر آن که از ضعف نیروی مقابل در تحلیل و مقابله با روش های سرکوب حداکثر استفاده را کرده است. بعنوان مثال رژیمی که در آغاز حکومت اش و تا چند سال (به طور مشخص تا 1982 که با کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل به گفتگو می نشیند) اسامی صدها نفره از زندانیان سیاسی اعدام شده را با عکس و تفضیلات در روزنامه ها چاپ می کرد، همان رژیمی نیست که زندانیان سیاسی را به نام قاچاقچی معرفی و اعدام و معرفی می کند، رژیمی که هزاران هزار زندانی سیاسی داشت همانی نیست که در بعد از قتل عام سال 67 درهای کشور و زندان های تقریبا خالی را به روی نماینده ی ویژه ی کمیسیون حقوق بشر می گشاید، رژیمی که هر مخالف و معترض را سریعا دستگیر و روانه ی دانشگاه های لاجوردی ساخته می کرد، همانی نیست که رهبری سازمان های سیاسی هدف قرار می دهد و به اصطلاح "سرمار" را له می کند تا "بدنه" ی بی سر خود متلاشی شود. و بالاخره ادامه ی منطقی سیاست "سرمار له کردن"، ترور و "ناپدید" کردن است، که حکومت اسلامی در آغاز دومین دهه ی حکومت اش سازمان یافته و منظم بکار می گیرد. چرا که :برای مظنونین سیاسی، ربوده شدن و سپس "ناپدید کردن" عملا و به بهترین شکل جایگزین دستگیری و بازداشت رسمی است".( ٢) جنايات سياسي معروف به قتل های زنجيره ای ، برخلاف آنچه که رژیم وانمود می کند و بر خلاف تصوربخشی از اپوزیسیون نه تازگی داشت و نه جدا از سیاست های سرکوب رژیم بودند. البته با زندانی کردن و اعدام های وسیع تفاوت داشتند، اما آنچه که در ادبیات حقوق بشر "سرکوب سیاسی" نام گرفته است فقط به زندان و شکنجه و اعدام محدود نمی شود که اعدام های غیرقضایی وناپدید کردن را نیز در بر می گیرد. مسئول "ناپدید کردن ها" کیست؟ نیروهایی که سیاست "ناپدید" کردن را به کار می گیرند، تمام سعی خود را می کنند که هیچ ردپایی از خود به جای نگذارند. اما تا به امروز در هر کجا که این روش به گونه ای مستمر و منظم به کار گرفته شده است. حکومت ها مستقیم یا غیرمستقیم مسئول این اقدامات بوده اند. هر چند که آن ها همواره شرکت خود را در این اقدامات انکار می کنند. اگر اولین وظیفه هر حکومت حفظ جان شهروندان است، چگونگی واکنش به پدیده ی "ناپدید" شدن حدود دخالت هر حکومت را در این امر نشان می دهد. وقتی که مقامات رسمی دولتی از گشودن پرونده ی تحقیق سرباز می زنند، و در صورت تشکیل پرونده ی تحقیق، نتايج بررسي آن را نمي پذيرند، و به بهانه های واهي چون "امنيت ملي" و يا دخالت در امور داخلي از تشکيل کمیته های تحقیق ملی و بین المللی امتناع می ورزند و يا صریحا آئین های دادرسی خود را زیرپای می نهند و از رجوع وکلا و خانواده ها به دادگاه و از دسترسي آنها به پرونده ممانعت به عمل مي آورند، و آخر سر همه اطلاعات خود را به شکلي کامل و علنی در اختیار خانواده ی قربانیان، مردم و مجامع مدافع حقوق بشر نمی گذارند. الزاما بر نقش و دخالت مستقیم و یا غیرمستقیم خود در این امر صحه می گذارند. از سوی دیگر باید دید که چه کسانی به طور منظم "ناپدید" می شوند؟ همواره در پی یک آدم ربایی یا قتل یک سیاست منظم حکومتی وجود ندارد. اما زمانی که این آدم ربایی ها یا قتل ها افراد و گروه های خاصی را در جامعه مورد هدف قرار داده اند و قربانیان "ناپدید" شدن ها فقط مخالفان سیاسی، قومی و مذهبی یک حکومت هستند، باید شک کرد که "نیروی در قدرت بر آن است که با طفره رفتن از مسئولیت هایش و با اتخاذ سیاسـت "ناپدید" کردن، مخالفان خود را از بین ببرد. روشی که کمترین امکان حساب پس دهی را دارد. در این موارد باید دید که حکومت در رابطه با گروه یا افراد مورد نظر چه سیاستی را دنبال کرده و از "ناپدید" کردن چه هدفی دارد. آیا به دنبال شکنجه و کسب اطلاعات است؟ آیا هدف ایجاد رعب و وحشت است؟ آیا به دنبال آن است که یک گروه خاص را که خطر تشخیص داده است بدون تحریک اذهان عمومی از بین ببرد؟" حکومت ها گاهی خود مستقیما پیش برنده ی سیاست "ناپدید" کردن هستند. هر آن جا که شرایط برای منافع، مصالح و بقای حکومت خطرناک تشخیص داده شود، چون : امکان وقوع یا روی دادن شورش های توده ای، قدرت گیری اپوزیسیون مسلح و غیرمسلح، رشد نارضایتی ها و فاصله گیری مردم از حکومت و... "ایجاد ارعابی موثر" با توسل به گسترش جنایت سیاسی انجام می گیرد. در کشورهایی که دولت دمکراتیک وجود ندارد و قدرت قضایی تاریخا ضعیف و غیرمستقل است، نیروی در قدرت برای پیشبرد سیاست سرکوب معمولا شرایط "غیرعادی" اعلام می کند و به دستگیری های گسترده، اعدام های غیرقضایی و "ناپدید" کردن اقدام می کند. هدف حکومت به وجود آوردن فضای رعب و وحشت و عقب راندن موج اعتراضات مردمی است. و گاه حتا بدون اعلام علنی شرایط "غیرعادی" همین روش ها به کار گرفته می شوند. در این جوامع هر تکان سیاسی یا اجتماعی به ایجاد واهمه در نیروی حاکم دامن می زند و قدرت حاکم دائما در حال "جنگ" است و برای "جنگ" خود نیز دشمنی ایدئولوژیک، ضدملی، ضد فرهنگی که به شکلی مبهم تعریف می شود برمی گزیند و به سرکوب آن ها می پردازد. ناپدید شدن در جمهوری اسلامی در همان اولین سال به قدرت رسیدن رژیم، علاوه بر "ناپدید" شدن بعضی از مسئولین رژیم گذشته و فعالین سیاسی سازمان و گروه هایی که فعالیت علنی داشتند، دستگیری و بازداشت های خودسرانه و غیرقانونی روش و سیاست موثری برای پیشبرد اهداف ننگین دولتمردان جمهوری اسلامی ایران بوده و هست. شرایط غیر "عادی" به وجود آمده در اثر انقلاب نه تنها عادی نشد، که رژیم جمهوری اسلامی همان شرایط را با "قانونیت" بخشیدن به نهادهای متعدد سرکوب، حفظ کرد. اگر بازداشت های مخفیانه و عدم پذیرش آن ها توسط مقامات رسمی، عدم اطلاع به خانواده و وکلا، زندانی کردن بدون ملاقات و گاه اعدام زندانی در پی ماه ها و حتی سال ها بازداشت مخفی، عدم تحویل جسد زندانیان اعدام شده به خانواده و... را از جمله مشخصات "ناپدید" شدن ارزیابی کنیم به جرات می توان گفت که رژیم جمهوری اسلامی حداقل در سال های اولیه ی دهه ی شصت که ده ها هزار نفر زندانی با مشخصات فوق داشت پیش برنده این سیاست بوده است. در همان سال ها نیز در پی اعتراضات مردم به ویژه خانواده های زندانیان سیاسی برخی از مسئولان رژیم به "سربه نیست" کردن هایی اعتراف کردند. "... گروهی بنام حزب اله مردم را شکنجه و سربه نیست و یا ترور کرده اند که بر طبق دستورات هشت ماده ای آیت اله خمینی هیئت هایی به يازده استان کشور سفر کرده و بنا به شکایت های دریافت شده گروهی به نام حزب اله مردم را به اسارت گرفته، شکنجه داده و سربه نیست کرده اند، این گروه ها همچنین عده ای را ترور کرده اند. در آغاز سال های 80 هزاران نفر از اعضا و هوادارا ن سازمان های سیاسی مخالف اعدام شدند، کودکان و سالخوردگان نیز مورد گذشت قرار نگرفتند... در زندان اوین و در دیگر بازداشت گاه های کشور، گروه های محکومین شبانه به پای جوخه های اعدام برده می شدند. در اغلب اوقات خانواده ها هیچ خبری از کسان دستگیر شده خود نداشتند تا روزی که به وسیله تلفن از سوی زندان به آن ها اطلاع داده می شد که برای تحویل گرفتن وسایل و وصیت نامه زندانی مراجعه کنند. اجساد اعدام شدگان به خانواده تحویل داده نمی شد..." در پی پذیرش قطعنامه 598 و شکست تئوری های قدرت حاکم در جنگ هشت ساله، رژیم به شدت تعضیف شده بود. از این روی در همان زمان آیت اله خمینی مردم را از" چراها و بایدها" بر حذر داشت، اما دیگر در بر پاشنه سابق نمی گشت. رژیم مجبور به ایجاد تغییراتی وسیع برای حفظ قدرت بود. دوره ای را که رژیم بر آن بازسازی نام نهاد نیاز به سرمایه خارجی و بانک جهانی و صندوق بین المللی پول داشت. این امر بدون پذیرش حداقل معیارهای جهانی که بتواند دست کشورهای سرمایه گذار، عمدتا غربی، را در برابر افکار عمومی مردم کشورهای شان که در طی سال ها به شدت بر علیه رژیم تهران برانگیخته شده بود باز بگذارد؛ امکان پذیر نمی شد. قتل عام زندانيان سياسي در سال شصت وهفت یکی از مراحل پیش برد این سیاست بود که "تعدیل" زندانیان سیاسی را میسر ساخت. پس از خالي کردن زندانها، رژيم، ورود گزارشگر ويژه را پذيرفت. بدین ترتیب ترور، "ناپدید" کردن و قتل های غیرقضایی جایگزین دستگیری های وسیع و اعدام های دسته جمعی در زندان شد. این روش همان گونه که گفته شد بی دردسرترین نوع سرکوب است. و اما حال ما مبدانیم بدون شک بر آمار ناپدید شدگان باز هم افزوده می شود؛ چه کسانی که در گذشته ناپدید شده اند و چه کسانی که باید نوبت خود را به انتظار نشینند،پس از نهادهای بین المللی مدافع حقوق بشر میخواهیم که هر چه سریعتر نسبت به ابن امر فراگیر در ایران توجه و به کمک مردم ایران بشتابند.
نگاهی کوتاه به دوران حکومت ولی فقیه (جانشین خدا در زمین !!!؟ ) مهدی گازرانی فراهانی نگاهی به دادگاه های ولایت فقیه!؟ ماجرای محکوم شدن يک بسيجی به 15 ضربه شلاق و اجراي شدن حکم دستگاه قضايي استان گلستان، يكي از مضحك ترين احكام قضايي ايران است که در هفته هاي گذشته صادر و اجرا شده است. سال گذشته در جريان سخنراني توهين آميز فرمانده سپاه استان گلستان عليه احمد شيرزاد كه در آن موقع نماينده مجلس ششم بوده، يکي از نيروهاي فعال بسيج در سال هاي جنگ، به اين سخنان اعتراض كرده و به وي ميگويد كه شما داريد به نمايندگان ملت توهين ميكنيد. در پاسخ به اين انتقاد، فرمانده سپاه گلستان به گوش وي سيلي ميزند و بسيجي معترض نيز، عليه فرمانده سپاه شكايتي تنظيم و تقديم مراجع قضايي ميكند. شکايت بسيجي معترض، به سازمان قضايي نيروهاي مسلح ارسال ميشود و دادگاه پس از يك سال، "شاكي" را به علت تمرد از فرمان مافوق به 15 ضربه شلاق محكوم مي كند. اين شخص براي پيگيري احقاق حق خود هفته ها به دادگاه ها مراجعه مي كند، كه در نهايت، اخيراً يك روز كه براي دادرسي به دادگستري رفته بوده، وي را همانجا دستگير نموده و حکم شلاقش را اجرا ميكنند! زبان عربي و دينار به عنوان زبان و پول بين المللي اسلام رايج شود امام جمعه شيراز : زبان عربي و دينار به عنوان زبان و پول بين المللي اسلام رايج شود. آيت الله محيالدين حائري شيرازي در خطبههاي نمازجمعه اين هفته ی شيراز همچنين گفت: اسلام نياز به زبان وپول بينالمللي دارد و بايد زبان قرآن و پول اسلام را بينالمللي كنيم. وي از آنچه كه توجه نشدن به زبان عربي و دينار به عنوان زبان و پول بين المللي اسلام ذكر كرد، انتقاد نمود و افزود: اكنون زبان ديگري بينالمللي شده و ما مسلمانان بايد با دوستانمان به زبان دشمنان خود صحبت كنيم. وي اظهارداشت: حدود و ديات را با دينار اسلام معرفي كردهاند و دعا را به زبان عربي آوردهاند، يعني اين دو پول و زبان بينالمللي شماست. خطيب جمعه شيراز اضافه كرد: اگر نميتوانيم پول بينالمللي اسلام را احيا كنيم نبايد آن را انكار كنيم و بگوييم اسلام پول بينالمللي ندارد . آيت الله حائري شيرازي يادآورشد: اسلام زبان وپول بينالمللي دارد و بايد آن را اعلام كنيم. سرمایه های ملی در جمهوری اسلامی چه می شوند؟ رضا داوری در حالیکه طبق اخبار حاصله از روزنامه های داخل کشور وزارت بهداشت، با کمبود شدید مالی روبرو است و شیوع بسیاری از بیماریها از جمله ایدز به دلیل بی توجهی مسئولان در حال گسترش است. و در شرایطی که بسیاری از زنان بدلیل فقر و تنگدستی به تن فروشی روی آورده اند و دختران جوان ایرانی در کشورهای عربی و بالاخص دوبی به فروش میرسند. در شرایطی که فروش کلیه و دیگر اعضای بدن، آن هم به مبلغی جزئی به امری رایج برای بسیاری از خانواده های ایرانی تبدیل شده است. در شرایطی که قیمت جهانی نفت دائماً در حال افزایش است و ازاین طریق سود سرشاری به کیسه حکومت اسلامی ریخته می شود. جمهوری اسلامی، بجای اینکه این سرمایه ها را صرف شکوفایی اقتصادی و آبادانی کشورکند، با بذل و بخشش های حاتم طائی وار خود به حماس، به اختلافات میان فلسطینیان و اسرائیلیان دامنه زده و در سایه شعارهای عوام فریبانه خود، همچون مبارزه با استکبار جهانی به گسترش اندیشه ارتجاعی خود در منطقه دست میزند. کمک اخیر 50 میلیونی دولت جمهوری اسلامی به حماس در حالی صورت می گیرد که بسیاری از خانواده ها در بم پس از گذشت بیش از سه سال فاقد خانه و سرپناه هستند و در چادرها زندگی میکنند. اعطای وام یک میلیارد دلاری به عراق در شرایطی صورت می گیرد که هنوز بسیاری از ایرانیان از صدمات جنگ 8 ساله با عراق رهایی نیافته و بسیاری معلول و جانباز شیمیایی تحت مراقبت هستند و در بیمارستان ها بسر میبرند. در چنین موقعیتی رسیدگی به حال این افراد بسیار مهمتر و واجب تر است تا مشتعل نمودن اختلافات میان شیعه و سنی در عراق و گسترش هلال شیعی. بوجود اوردن جنگ اخیر میان لبنان و اسرائیل و سپس صرف پول های هنگفت برای باسازی خانه های تخریب شده در جنگ برای شیعیان لبنان که به خرج جمهوری اسلامی وهمدستی نوکرش حسن نصرالله در لبنان بوقوع پیوست، تا اذهان جهانی از سیاست های جنگ طلبانه رژیم به منطقه لبنان معطوف شود، از دیگر شاهکارهایی است که رژیم در شرایط کنونی که با افزایش روزافزون کودکان خیابانی و کارتون خوابها و بالا رفتن نرخ تورم و گرانی بی سابقه مواجه هستیم ، انجام داده است. گرانی هایی که مسلماً با تحریم ایران در مجمع عمومی سازمان ملل، سرعت بیشتری به خود خواهد گرفت. به هدر دادن سرمایه های ملی به اسم دستیابی به انرژی هسته ای در قالب بستن قرادادهای ننگین و زیان آور با روسیه و چین و خرید اجناس بنجل و فن آوری های قدیمی آنان به چندین برابر قیمت واقعی شان و بخشش سرمایه های ملی و طبیعی در دریاچه مازندران و...از دیگر کارهایی است که جمهوری اسلامی انجام می دهد تا شاید در سایه حمایت های موقتی و کوتاه مدت چین و روسیه مرگ خود را کوتاه زمانی به تأخیر اندازد. غافل از اینکه این دول، فقط به فکر منافع خود هستند و هیچگاه به منافع ما نمی اندیشند. همچنانکه تاریخ روابط ایران با روسیه، این امر را بارها به ما اثبات کرده است که این کشور همیشه به خاک ما نظر داشته است. جمهوری اسلامی که از بدو شکل گیری همیشه به جای اتکا به نیروی مردمی و برقراری آرامش و دمکراسی در کشور و صلح در منطقه به آشوب در منطقه و ارسال افکار بشدت افراطی خود در منطقه همت گماشته است، امروز بیش از هر زمانی خود را در خطر می بیند . از این جهت می کوشد تا از تمام اهرم های خود در منطقه استفاده کرده و همراه با بشار اسد از آب گل آلود عراق برای خود ماهیی صید کنند. غافل از اینکه دست آنان برای جهانیان هم رو شده است و بزودی توسط مردم به زباله دان تاریخ فرستاده خواهند شد.
مصائب و مشكلات اقوام ايراني وفا سياحی در طی دو سال گذشته یکی از استان های جنوبی ایران یعنی خوزستان شاهد نا ارامی های قومی در میان جمعیت ایرانی عرب خود که حدود 2 میلیون نفر می باشند بوده است این تظاهرات در مرکز استان اهواز و در تاریخ 15 اوریل سال 2005 بعد از ان که ادعا شد متعلق به سید محمد علی ابطحی مشاور رئیس جمهوری وقت سید محمد خاتمی بوده است منتشر شد رخ داد.
در این نامه از نامه های دولت برای جایگزین کردن سیاستهایی سخت به میان امده بود که به کاهش در صد اعراب در خوزستان منجر می شد بعد از انکه نیروهای نظامی و اطلاعاتی تلاش کردند که به متفرق کردن اعتراض کنندگان اقدام کنند و به انها اتش گشوده شد بر خورد بین نیروهای امنیتی و تظاهر کنندگان به خشونت کشیده شد و این زد و خوردها به دیگر شهر های خوزستان نیز سرایت کرد روز بعد از ان ابطحی و دیگر مسئولان دولتی وجود چنین نامه ای را انکار کرده و ان را جعلی خواندند بعد از ان اهواز و دیگر شهر های خوزستان شاهد چندین بمب گزاری بعد از اوریل سال 2005 بوده اند در ماه ژوئن سال 2005 چهار بمب در اهواز و دو بمب در تهران منجر به کشته شدن ده نفر از شهروندان شد ونزدیک به دویست نفر را زخمی کرد . دو بمب دیگر در اکتبر 2005 در اهواز منفجر شد و یکی دیگر در ژانویه سال 2006 که دوازده نفر دیگر را به کام مرگ فرستاد رژیم اخوندی بعد از 15 اوریل سال گذشته صدها نفر از ایرانیان عرب منطقه را دستگیر کرد. حوادث اهواز به هر بهانه ای که رخ داده باشد تنها نتیجه این امر مسلم است که رهبران رژیم اخوندی حاضر به اعتراف ان نیستند .اقوام ایرانی بر اثر نادانی و ناتوانی حکومت مرکزی اخوندی در دستیابی به نیاز ها و حقوقشان بیش از هر دوره دیگری در مزیقه بوده اند ان چه این روز ها در اهواز رخ داده است جرقه ای از شعله شهر و کشور سوزی است که بزودی زبانه های دیگرش در بلوچستان و اذربایجان و در کردستان دیده خواهد شد. ان روز ها که رژیم نا لایق اخوندی در کردستان برای دست یابی به قدرت دست به کشتار بیگناهان کرده و به زنها و بچه ها و پیر ها هم شرم نکرد و ان روز ها که شیخ محمد ضیائی روحانی مظلوم سنی بندر عباس را به دره انداختند و کشتند و زمانی که سربازان امام زمان رژیم اخوندی در سیستان و بلوچستان به جوانان سنی و به روحانیون منطقه و به روشنفکران محلی بیشترین ستم را روا کردند با قتل و کشتار دلسوزان بلوچ می خواستند برای دسته های وارداتی خود شان ابزار حکومت و ریاست و جورو ستم بر اهالی ان استان فراهم اورند. زمانی که در تبریز ان بلاها را بر سر دانشجویان دختر وپسر بر سر روز نامه نگاران بر سر روشنفکران و برسر روحانیون اوردند باید می دانستند که روزی این خشم و نفرت خفته سر از خاکستر برون خواهد کرد حالا اما دیگر دیر است و مهم هم نیست که بهانه ی فردای خوزستان و بلوچستان و اذربایجان و کردستان و ترکمن صحرا و چهار گوشه ایران برای جبران جوری که بر مردمان رفته است نامه ی کدام شخصیت و یا شلاق خوردن کدام جوان و یا زندانی کردن کدام روشنفکر و روز نامه نگار و فرزند خلف دیگری از ان مردمان باشد. انچه اما مسلم است محاصره ی انکار ناشدنی حکومت اخوندی از چهار سوی مملکت است حکومتی که حتی قادر به راضی کردن فرزندان جبهه رفته و شیمیایی و موجی و اندام از دست داده اشان نیست و به اعتراف یکی از حزب اللهی ترین های حکومت و فیلمش فقر و فحشا میان دختران بخت برگشته ی جان بازان رژیم قرعه کشی میشوند تا کدامشان به ضیافت شیوخ عرب امارات برده شوند و پولی برای بساط خالی از نان خانه پدری بیا ورند چگونه خواهند توانست از مردم ناراضی کرد و ترک و عرب و بلوچ و ترکمن که از همان روز های اول حکومت دست و دامانش به خون بهترین فرزندان و روشنفکران و روحانیون و دلسوزان ان خطه ها الوده بوده است توقع برد باری بیشتر وگوش به فرمانی داشت با این همه تحریک های خارجی و هزینه کردن های بیگانه برای برداشتن شر رژیم اخوندی را بیافزائیدتا روشن شود در ان مملکت چه تو طئه ها که تدارک دیده نشده است. اهواز اغاز مصیبتی است که رژیم اخوندی در این دو دهه تخم کینه و نفرت و نا امیدی و بی اعتمادی ان را در میان مردم کرد و بلوچ و عرب و اذری و ترکمن و دیگران کاشت و به باور ابلهانه اش گمان برد با کشتار و زندان و شکنجه و اعدام و ازار و شلاق و اخراج موفق می شوند جماعت را برای همیشه مجبور به اطاعت محض از خود کند. دامنه نا رضایتی که حالا علاوه بر مردمان در خوزستان و کردستان و بلوچستان و ترکمن صحرا و اذر بایجان تا پشت در کاخ های اقایان نیز گسترش یافته سیلی نیست که با دستور وزارت اطلاعات و یا نصیحت های رهبر و جنتی و چند مدعی دیگر بند اید حکومت نه اعتبار و احترام داخلی دارد و نه حرمت و موقعیت بین المللی نه در منطقه و میان همسایگان برای خود ابرو و حیثیت بر جای نهاده است و نه اروپا و امریکا و کانادا و جاهای دیگر امیدی به این امام زاده جعلی جاهل دارند در نتیجه هر حرکت و اعتراض که در جایی از ایران رخ دهد هم از منظر جهانی و هم از لحاظ داخلی تنها نتیجه ای که به بار میاورد گسترش ان به سراسر کشور و بر چیده شدن بساط ستم و جوری است که در این سه دهه بر میهن ما باریده است.
برای همین است که به حوادث اهواز نباید به عنوان بریده ای نا پیوسته با کل ان کشور نگریست زیرا رهبران نا لایق به ظاهر جمهوری اسلامی که غیر از موقعیت و منفعت و ملاحظه ی خود و خویشان و خدمت گزاران خود هیچ دغدغه ی دیگری ندارند کار را به جایی رسانده اند که تنها چاره ی درد ان مملکت بر چیده شدن بساط ستم و جوری است که جمهوری اسلامی نامش است. در هر 5 ساعت حداقل یک مورد نقض حقوق بشر در ایران اتفاق می افتد به مناسبت 22 بهمن کانون دفاع از حقوق بشر در ایران برگزار می کند: سخنرانی، بحث و گفتگو موضوع و سخنرانان: خانم اعظم لحنی: دستاوردهای جمهوری اسلامی برای زن ایرانی آقای محمد حسن ذوالقدر: انقلاب 57 زمان: 4 فوریه 2007 ساعت 16:00 الی 18:00 مکان: هانوفر دفتر کانون دفاع از حقوق بشر در ايران نمايندگی هانوفر ( IIK ) C/O Kulturzentrum IIK Zur Bettfedernfabrik 1 30451 Hannover هماهنگ کننده: اعظم لحنی کمیته زنان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران
Vereinigung zur Verteidigung der Menschenrechte im Iran e.V. در هر 5 ساعت حداقل یک مورد نقض حقوق بشر در ایران اتفاق می افتد بیست و دو بهمن دیگری فرا رسید جمهوری اسلامی همچنان بطور مستمر و برنامه ریزی شده حقوق بشر را نقض می نماید. یازدهم فوریه، مصادف با 22 بهمن، بیست و هشتمین سالروز پیروزی مردم ایران است که متاسفانه این انقلاب طعمه سردمداران مدعی اسلام شد و از مسیر اصلی خارج گردید. اینک 28 سال پیاپی است که این نظام با سرکوب تمامی خواسته ها و حرکت های مردمی ( زنان، کودکان، ادیان، اقوام، کارگران، روزنامه نگاران، نویسندگان و ... ) مستمراً حقوق ذاتی مردم ایران را نادیده گرفته و آن را با بهانه های مختلف نقض می کند. اعضای نمایندگی الدنبورگ- لر کانون دفاع از حقوق بشر در ایران به منظور افشای نقض حقوق انسانی مردم ایران و اعتراض به جنایات، خیانت ها وسرکوب های دولت جمهوری اسلامی اقدام به برگزاری تظاهرات ایستاده به همراه میز کتاب نماید. بدین وسیله این نمایندگی از تمامی انسان های آزاده و فعالان حقوق بشر برای همراهی و همصدائی به این مراسم دعوت مینماید زمان: 13.02.2007 ساعت 16:30 الی 15:00 مکان : آلمان، الدنبورگ – Julius-Mosen-Platz
کانون دفاع از حقوق بشر در ایران- نمایندگی الدنبورگ-لر کانون دفاع از حقوق بشر در ایران–نمایندگی برمن برگزار میکند 28 سال بعد از انقلاب 22 بهمن 1357 افشاگری و اعتراض به عملکرد جمهوری اسلامی با توجه به سرکوب همگانی و نقض مستمر و برنامه ریزی شده حقوق بشر توسط دولت جمهوری اسلامی، اینک که در در آستانه 28 مین سالگرد انقلاب 22 بهمن 57 می باشیم . کانون دفاع از حقوق بشر در ایران– نمایندگی برمن میز کتاب اعتراضی به منظور افشای موارد نقض حقوق بشر جمهوری اسلامی برگزار می کند . بدینوسیله اعضای نمایندگی برمن کانون دفاع از حقوق بشر در ایران از شما آزادیخواهان و فعالان حقوق بشر برای همراهی و رساتر شدن صدای اعتراضمان دعوت بعمل می نماید. زمان : 19 فوریه 2007 از ساعت 15:00 الی 17:00 مکان : آلمان- برمن Bremen, Auf dem Ziegenmarkt هماهنگ کننده: رضا داوری 015202989074 کانون دفاع از حقوق بشر در ایران- نمایندگی برمن
کانون دفاع از حقوق بشر در ایران- نمایندگی برمن برگزار می کند نمایش فیلم، سخنرانی ، بحث و گفتگو با توجه به عدم آزادی های فردی (اجتماعی، سیاسی، فرهنگی) و سانسور شدید هنری با ایجاد ادارات نظارتی بر امور فرهنگی و فشار بر هنرمندان و سانسور هر ابتکار هنری در جمهوری اسلامی باعث از بین رفتن انگیزه نوآوری شده و یا باعث فرار مغزها و هنرمندان از ایران میشود . کانون دفاع از حقوق بشر در ایران – نمایندگی برمن برای اعتراض و افشای نقض حقوق بشر در امر هنر و هنرمندان اقدام به برگزاری مراسم، نمایش فیلم سینمائی انتقادی و سخنرانی، بحث و گفتگو در این مورد نموده است. بدینوسیله از شما آزادیخواهان و فعالین حقوق بشر برای پر بارتر شدن مراسم دعوت به عمل می آید. نمایش فیلم، بحث و گفتگو: فیلم سینمائی ماکس سخنران و موضوع: فرزانه مهدی بیگی ، حقوق بشر و هنر در ایران زمان : 22 فوریه 2007 از ساعت 15:00 الی 18:00 مکان : برمن دفتر کانون دفاع از حقوق بشر در ایران نمایندگی برمن Kulturyentrum Lagerhaus Schild Strasse 12- 19 28203 Bremen هماهنگ کننده : فرزانه مهدی بیگی تلفن : 04213345865
کانون دفاع از حقوق بشر در ایران – نمایندگی برمن
Vereinigung zur Verteidigung der Menschenrechte im Iran e.V.
21 فوریه، روز جهانى زبان مادرى را گرامى داريم
به مناسبت روز جهانی زبان مادری کميته دفاع از حقوق اقوام و ملل ايرانی با همکارى نمايندگى هانوفر کانون دفاع از حقوق بشر در ایران برگزار می کنند: سخنرانی، بحث و گفتگو موضوع و سخنرانان :
آقاى على سورى : ارزش و اهميت زبان مادرى و علت نامگذارى اين روز آقاى محمد نواصرى : تاثيرات ساختارى زبان بر جامعه و مقايسه آن با وضعيت ملل تحت ستم ايران آقاى پژمان سليم : جايگاه زبان از ديدگاه حقوق بين الملل و مقايسه آن با قوانين و سياست هاى رژيم جمهورى اسلامى
زمان : یکشنبه ١٨ فوريه ٢٠٠٧ ساعت ١٥ الی ٣٠/١٧ مکان : هانوفر٬ دفتر کانون دفاع از حقوق بشر در ايران ٬ نمايندگی هانوفر ( IIK ) C/O Kulturzentrum IIK Zur Bettfedernfabrik 1 30451 Hannover هماهنگ کننده : الهه آریانپور 1623920069- 49+ ((ارتباط از طريق اينترنت با ID eli_aiene ) ميسر مى باشد))
کانون دفاع از حقوق بشر در ایران |