بایگانی 62
سرکوب در ایران اسلامی اکبر بشارتی یوزش مأموران وزارت اطلاعات به یک کلیسای خانگی در شهر رشت، بازداشت دو تن از دراویش گنآبادی شهرستان نکاء و همچنین اعتصاب مردم کردستان در اعتراض به سیاستهای نظام آخوندی. مأموران رژیم جمهوری ولایت فقیه طی یک عملیات تروریستی به یک کلیسا در شهر رشت باعث آزارواذیت هموطنان عزیزمسیحی مان شدند. اما خوشبختانه این بار هم با درهای بسته مواجه شدند و قبل از ورود این مزدوران و با هوشیاری این عزیزان مسیحی موجب شد که مزدوران رژیم آخوندی نتوانند هموطنان مسیحی مان که مشغول نیایش با معبود خود بودند را دستگیر کنند. این خبرها از دید خبرنگاران و رسانه های جهان نادیده گرفته نشده و بازتاب وسیعی در رسانه ها و سایتهای اینترنتی مختلف، به همراه داشته است. متاسفانه یک بار دیگر دست پلید رژیم جنایتکار آخوندی رو شده و چهره کریه این رژیم قرن که در دست داشتن اعمال تروریستی، خرابکاری وهتک حرمت عزیزان هموطنمان و خرد کردن غرور ملت ایران تحت هر شرایطی پدیدار شود. آری مأموران وزارت اطلاعات که سرهای خود را مانند کبک به زیر برف کرده و کورکورانه اطاعت امر می کنند، فجایعی را برای مردم عزیزمان به وجود آورند که با جرأت می توان گفت در قرون وسطی همچنین کارهای ناشایستی صورت نمی گرفت و تحت لقاء دین به هر عمل کثیفی دست زده و در منجلاب فساد خود خود را بیشتر فرو می کنند و باعث نفرت هر جه بیشتر ملت ایران می شوند. به راستی نام این افراد را چه می توان گذاشت از کی حمایت می کنند و سر تعظیم دربرابر چه کسی پایین می آورند. برای کسی که خود را نایب بر حق ولیه مطلق مسلمانان جهان می داند اما در الفبای حقوق اجتماعی مردم مظلوم هیچ نمی داند و نمی داند که هیچ ادیانی وجود ندارد هر کی با میل شخصی خود و ایمانی که به معبود خود دارد به او پناه می آورد آیا گناه این عزیزان مسلمان نبودن آنهاست؟ آیا هر کسی که مسیحی می شود باید مجازات شود؟ این قانون در کدام کتاب ثبت شده؟ آیا اسلام ناب این است؟ آیا کاملترین دین را ما داریم؟ نه!نه!شما خوب می دانید که اینطور نیست و اینها همه یک نوع بازی سیاسی کثیف است که در این مقطع روزگار سران جمهوری اسلامی آن را شروع کرده و دیوانه وار اعمالی را انجام می دهند که از عواقب آن هیچ اطلاعی نداشته و نمی دانند که اقوام و ملل دیگررا علیه خود می شورانند و ما باید هوشیار باشیم که حرکتهای کثیف رژیم آخوندی هیچ فاصله ای در اتحاد من و تو عزیز ایرانی که تحت هر مسلک و دینی هستی نداشته و احترام گذاشتن به یکدیگر را جزء ثابت حقوق اجتماعی خود بدانیم و نگذاریم امثال این کوته فکران قرن این افکار ما را خراب کرده دو به بیراهه بکشانند اما شما هموطن عزیز خوب می دانید که این جنایتها یک بهانه ای بیش نیست و رژیم جمهوری اسلامی که از تنهایی و انزوا رنج می برد و در محافل بین الملل نمی تواند کاری از پیش ببرد وپس بنابر این به عقب رجوع کرده و مردم عزیز کشورمان را نشانه می گیرد و ابن بار هم تحت بهانۀ دین به هموطنان عزیزمان مثل مسیحی و دراویشها (دراویش گنآبادی) هموطنان بهایی، کلیمی و عزیزان دیگر که با معبود خود در ارتباط هستند اما غیر اسلامی حمله برده و می خواهد دجال بودن خود را ثابت کند که الحق هم ثابت شده است رژیم آخوندی پیش از جنایت دهۀ 80و70 که به قتلهای زنجیره ای معروف شد و بهانه ای دیگر نداشت به سراغ جوانان عزیزمان رفته و آنها را در هر مقطعی به نابودی کشانده و دانشجویان عزیزمان که تک تک آنها باعث غرور ملت هستند را نابود کرده و از مسیر اصلیشان که همان تحصیل است تا بتوانند برای خود و خانواده و جامعه شان موثر واقع شوند را به زیر کشانده هر کدام را به طریقی یا به شهادت رسانده و یا با بدترین شکنجه ها در زندان اوین و در مدتهای طولانی حبس نمودند. من ازشما سوال می کنم آیا گناه این عزیزان هم مشکل دین است؟ گناه دراویش گنآبادی که به حق یکی از پایبندترین دین های خدا را دارند و که به دیگر هموطنان و زیر دستان که با تمام توان کمک می کنند هم همینطور یا مردم چهار گوشه میهنمان از جمله اهواز یا کردستان چه طور؟ گناه داریوش فروهر و همسرش و دیگر نویسندگان بزرگ کشورمان هم نداشتن دین اسلام بود؟ مردم شریف کردستان با اعلام روزۀ سیاسی اعتراض خود را نسبت به تشدید فشارهای سیاسی و موج گسترده بازداشتها از گذشته تا به حال، نقض سیسماتیک حقوق بشر و تداوم پایمال کردن حقوق مردم کردستان اعلام کرده و به مدت 3 روز ازتاریخ 28 دی ماه 1385 یا «18 ژانویه 2007» آن را آغاز کرده بودند که با استقبال مردم کردستان روبه رو شد و با برگزاری گردهمایی و تریبون آزاد و نخوردن غذا و ننوشیدن آب، تفهیم سیاسی کنند که آقای خامنه ای، نظام جمهوری شما در ظلم بیداد می کند و حریم هیچ کس را محترم نمی شمارد، به جوانان ما رحم نمی کند آنها را به بهانه های مختلف بازداشت کرده، شکنجه می کنند و حتی به شهادت می رسانند و با کمال وقاحت اجسادشان را در شهرهای شان همانند دوران چنگیز و مغول به نمایش می آورند. آری دین شما دین جوانمردی است، شما که از اول انقلابتان مدام و به بهانه های مختلف تقریبا تمامی خانواده های ایرانی را عزادار کرده و قتلهای پی در پی و بدون دلیل و مدرک از سال 60 در زندانهای مخوفتان پا بر جا بوده و همزمان با جنگ تحمیلی که از طرف شما آقایان به طول انجامید و در همان جنگ خانمانسوز میلیونها نفر را به شهادت رسانده و زخمی کرده و بی خانمان که داغ ننگین این جنگ را به پیشانی هر ایرانی که قلبش با تمام وجود برای وطنش و ناموسش می تپید گذاشته و همواره خود را متقاعد کرده اید که این جنگ عظمت جمهوری اسلامی را به پای داشته.
آری به راستی این جنگ چه فجایع انسانی و زیست محیطی به وجود اورده که تا نسلهای آینده می توان اثرات منفی آن را در کشور استثمار شدۀ شما به وضوح دید. در زمانی که قتلهای زنجیره ای اتفاق افتاد هیچ شخصی از سران جمهوری آخوندی حتی آقای خاتمی رئیس جمهور وقت ابراز ندامت نکرده و حتی اظهار بی اطلاعی می کنند و با کمال وقاحت و بی شرمی از کنار کشته شدن این عزیزان که هرکدام برای خود صاحب ارزش و کمال بوده و باعث افتخار کشورمان ایران و هر انسان ایرانی به راحتی عبورکرده و خون به نا حق ریخته شده این عزیزان را پایمال می کند، و اصلا غیر قابل باور است که در مملکت عزیزمان کسانی حکومت می کنند و دستهایی ازپشت پرده تمام این جنایات را انجام می دهند و شاید قابل باور باشد که سران جمهوری اسلامی هم ابراز بی اطلاعی کنند و سوال اینجاست که واقعا چه کسی سوال این همه جنایت است؟ رهبر جمهوری اسلامی یا رئیس جمهور؟! اینها سوالهایی است که در دل میلیونها هموطن ایرانی عزیز ازجمله مسلمان، مسیحی، زرتشتی، یهودی و دیگر عزیزانمان که هر کدام برای خود صاحب ارزش بوده و باعث افتخار ایران و هر ایرانی که تا به وجود شما عزیزان افتخار می کنیم لانه کرده. من ازاینجا می گویم دوست عزیز و برادر مسیحی من، شما از بابت دین خود تحت فشار نیستید بلکه گرفتار افکار یک حکومت متحجر و عقب مانده ای هستید که از نوع آن را نمی توان حتی در دوران فرعون هم قابل قبول دانست و به اشتباه در این زمان و مکانی چون مملکت عزیزمان ایران زائیده شده و پای گرفتند پس صبور باشید و ایمانی قوی داشته باشید که در آیندۀ نه چندان دور خورشید آزادی ما طلوع خواهد کرد و این گستاخان زمان را در طلایه های دورهایش محو خواهد کرد. به امید آرزوی این روز بزرگ همه با هم و یک صدا فریاد می زنیم دوباره می سازمت وطن اگر چه با جسم و جان خویش ستون به سقف تو می زنم اگر چه با استخوان خویش خاور میانه در تلاطم سعید بروجردی آذر قرن هاست که منطقه خاور میانه شاهد رقابت استعمارگران و امپریالیست میباشد. نقش سرنوشت ساز خاور میانه به عنوان یک منطقه استراتژیکی در جهان و اهمیت آن در اقتصاد و انرژی سبب آن شده است که این منطقه به کانون رقابت اقتصادی ، سیاسی ، نظامی کشورهای استعمارگر بدل شود. حملات یازده سپتامبر دوهزارویک بهانه جدید برای دخالت سیاسی و نظامی امپریالیستها و پیشبرد طرحهای جدید در منطقه تحت عنوان جنگ با تروریسم آغاز شده است. جنگ با تروریسم بهانه ای برای اجرای پروژه های آمریکا برای قرن جدید قابل بررسی است. این پروژه ها که حاصل تغییرات موازنه قدرتهای جهانی بعد از پایان جنگ سرد میباشد هدفی جز تسلط همه جانبه سرمایه داری آمریکا بر جهان ندارد. سرمایه داری آمریکا برای حفظ تسلط خود بر جهان ناچار است که سلطه خود را به هر ترتیب ممکن بر مناطق استراتژیک جهان از قبیل خاور میانه حفظ کرده و از نفوذ رقبای خود در این مناطق استراتژیک به هر ترتیب ممکن ممانعت به عمل آورد. چرا که مسئله انرژی در رقابت های آتی جهانی نقش حیاتی دارد. رشد اقتصادی کشورهای منطقه طی سالهای اخیر و رشد بالای اقتصادی در کنار پیشرفت های چشمگیر این کشورها در حیطه مختلف اقتصاد مانند صنعت و تجارت زنگ خطر را برای آمریکا ومتحدانش به صدا در آورده است. اتحادیه اروپا پس از زمان فروپاشی شوروی رفته رفته می رود که از یک متحد وابسته به یک رقیب بدل گردد. با این شرایط طی سالهای اخیر رقابت درون سرمایه داری مفاهیم تازه تری به خود گرفته است. از سال های اولیه دهه هشتاد شاهد تلاش برای اجرای سیاست های اقتصادی و سیاسی در جهان هستیم. اجرای این سیاست ها پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی با آغاز روند جهانی سازی، سرعت بیشتری به خود گرفته است. این سیاست ها هدفی جز استثمار بیشتر ملتها و گسترش سلطه سرمایه داری ندارند. امپریالیسم طی سالهای اخیر از روش های متفاوتی به نئولیبرالیزه کردن کشورهای مختلف در جهت استثمار این کشورها و غارت منابع ثروت آنها اقدام کرده است. که غالبا با شگردهای سیاسی همچون انقلاب های دست نشانده در کشورها و یا حمایت از دیکتاتورها و کودتاهای نظامی که بیشتر در کشورهای فقیر مرسوم است، عملی شده است. همه بخشی از تلاش های آمریکا برای تغییر سیستم اقتصادی سیاسی این کشورها برای تحقق منافع خود است. فاکتورهایی نظیر نیروی کار فراوان و بازار گسترده وبکر خاور میانه جاذبه های زیادی را برای امپریالیسم ایجاد می کند. بنابراین یکی از انگیزه های مهم امپریالیسم در جهت جنگ افروزی و نظامی گری در خاورمیانه جهت استثمار نیروی کار مردم، غارت ثروت های آنها و قبضه بازارهای این منطقه است. عامل مهم دیگری که در تحولات خاور میانه نقش مهمی ایفا می کند تغییر سیاست آمریکا در چگونگی تسلط بر کشورهای تحت سلطه است. بعد از جنگ دوم جهانی آمریکا با استفاده از گماردن حکومت های دست نشانده و توطئه بر ضد جنبش های انقلابی و مردمی سلطه خود را بیمه می کرده است. شاه ، صدام حسین، شاه حسین، پینوشه، مبارک، انور سادات وبسیاری دیگر از نمونه های حکومت دیکتاتور مورد حمایت آمریکا در آن سال ها می باشند. از کودتای مرداد هزاروسیصدوسی ودو نیز می توان به عنوان یکی از توطئه های آمریکا بر ضد جنبش های انقلابی و مردمی در خاور میانه نام برد. با وجود اینکه آمریکا همچنان از حکومت های دیکتاتوری در پاکستان، عربستان، اردن و کشورهای کوچک حوزه خلیج فارس حمایت می کند ، شاهد یک روند جدید در سیاست های آمریکا در منطقه هستیم، آنها دیگر بر گماشتن حکومت های دست نشانده در خاورمیانه قناعت نمی کنند، تلاش آنها در جهت حضور مستقیم نظامی در خاورمیانه است که از زمان جنگ خلیج فارس در سال هزارونهصدونودویک آغاز شده است. این بخشی از استراتژی شکل دادن امپراطوری آمریکا ست که الگوی جدید سرمایه داری آمریکا برای سلطه بر جهان است. امپراطوری واحدی که بر پایه شکل دادن پایگاههای نظامی در مناطق کلیدی جهان و دخالت مستقیم تر سیاسی و نظامی در امور داخلی کشورهای دیگر می باشد. که در هر جائی که لازم باشد با اشغال نظامی و جنگ همراه است. اشغال عراق و افغانستان، حمله نظامی اسرائیل به لبنان و تهدیدات بر علیه ایران و کره شمالی همه و همه در جهت پیشبرد این استراتژی می باشد. جنگ علیه تروریسم بهانه هایی هستند در جهت گسترش سلطه امپریالیسم و جاری کردن سیاستهای نئو لیبرالیستی در منطقه خاورمیانه است. بنابراین باید به گونه ای عمیق تر به این جنگ افروزی ها نگریست و نباید فراموش کنیم که توسط این جنگ افروزی ها جنایتی عظیم علیه مردم جهان سازمان می یابد. که کشتار صدها هزار نفر از مردم عراق طی دوره کنونی تنها یک قلم آن محسوب می شود. طی سالهای اخیر بیش از 4 میلون نفر از مردم جهان در جنگهای مختلفی که مسبب اصلی اش امپریالیستها بوده اند جان خود را از دست داده اند. مبارزه علیه خشونت و تبعیض جنسی رقیه اصغری شاهدهی همۀ مامی دانیم که دفاع از حقوق زنان جزء حقوق طبیعی انسان هاست. یعنی زن نیمی از شهروند یا نیمی از جامعه، در مرحلۀ اول ، حق دارد زندگی کند، تحصیل کند، سفر کند، انتخاب در اندیشه و عقیدۀ خود داشته باشد و در انتخاب مسائل مذهبی و سیاسی آزاد باشد. از این رو دفاع از حقوق زن به این معناست که باید نخست به اینکه مرد بخواهد حق تام در خانواده داشته باشد پایان داده شود، یعنی زن تنها موجود محکوم در خانه جهت تولید مثل نباشد، بلکه زن باید از حقوقی برخوردار باشد که در بالا ذکر گردید که مربوط به اعلامیه ی جهانی حقوق بشر می شود. زیرا هرگاه زنان علیه این بردگی اعتراض کردند به دنبال آن به شیرازه شکنی خانواده محکوم شده اند و مورد کیفر و سرزنش قرار گرفته اند. مبارزه علیه باورهای مردسالاری و زن ستیزی مبارزه ای است سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی.
در شرایط کنونی مبارزه برای آزادی زن از هر زمان دیگر بیشتر مورد اهمیت قرار گرفته است، به طور مثال: زنان تحصیل کرده و روشنفکر در خارج از کشور با اهدافی مشترک مثلا «مبارزه علیه خشونت و تبعیض جنسی» دور هم جمع می شوند و آزادانه به صحبت می پردازند و به یک تفاهم مشترک می رسند که این خود یک دموکراسی کوچک به حساب می آید که همین نشانگر دفاع از حقوق زنان داخل کشور می باشد و همگی سوالات مشترکی را مطرح می کنند که: چرا باید در کشورما و بعضی از کشورهای هم جوار که افکار قرون وسطایی دارند زنانش باید خود را مقید خانه، عادت و سنت و.....کنند و حتی به طرف خرافات و فالگیری ویا جادوگری روی ببرند؟ یا چرا تبعیض میان دختران و پسران نوجوان در میان خانواده ها بی داد می کند. اینکه پسران اجازه هر کاری را دارند، اینکه هر رشته یا شغل دلخواه خودشان را که به آن علاقمندند انتخاب کنند. ولی دختران نه؟! مثلا: اگر دختری بخواهد در یکی از مشاغل مانند: اداره جات، بانک، بیمارستان ومشاغل آزادمشغول باشند. خانواده با آن به مخالفت می پردازد و می گویند نه! چون سروکارت با مردان است. و یا اینکه دختر برای ازدواج و انتخاب همسر دلخواه زندگیش حتما باید پدر اجازه آن وصلت را بدهد. ولی پسر آزاد است.و مثالهای زیادی از این قبیل... اینها همه سوالاتی است که هنوز ما زنان به جواب آن دست نیافته ایم و همیشه روز شماری می کنیم که شاید کسی باشد از داخل کشور پاسخگوی این گونه سئوالات ما زنان باشد. به امید آن روز. جنگ قدرت فرزانه مهدی بیگی خاتمی قبل از آنكه بيايد، شاهد افتتاح پی درپی زمين های برهوت و كوير مانند توسط سردار سازندگی تحت عنوان كارخانه ، کشت وصنعت و نام های كذائی بود، نوبت به خاتمي که رسيد، او با شعار توسعه سياسی وارد گود حكومت شد، تا از انفجار اجتماعی پيش روی جلوگيری كند. دوران رفسنجانی به پايان رسيده بود، حال نوبت خاتمی بود. خاتمی خود از پايگاه متوسط جامعه بود كه، در مسئوليت حكومتی از جمله در وزارت ارشاد به عنوان وزير خدمت كرده بود. تنفر مردم از روحانيت و نماينده مورد تائید آنان يعنی ناطق نوری به گونه ای بود، كه، خاتمی ناشناخته از نگاه توده مردم، بر ناطق نوری ترجيح داده شد. مردم پنداشتند شعارهایی كه در سال 1357 مبنی برتقسيم روزانه پول نفت به هر ايرانی سر داده بودند، اينك توسط خاتمی عملی می شود و هر ايرانی صاحب سهم خود از نفت می شود. اما، اصلاح طلبان پيرامون او ، فرصت را برای غارت و كسب اموال مردم غنيمت شمردند و صدها نفر را به عنوان نمونه ای از خود به ملت تحت ستم و مظلوم ايران معرفی كردند. در دوران خاتمی نرخ بازدهی به پائين ترين حد خود رسيد و اقتصاد ايران همچنان تك محصولی و وابسته به نفت باقی ماند، و ركودی نيز در زمينه صادرات غير نفتی پديد آمد. جنگ و ستيز گروه های موسوم به اصلاح طلبان با راستگرایان سنتی ، مانع از رسیدگی به وضعيت معيشتی و زيستی مردم شد، مجلس قانون گذاری كه در اختيار اكثريت اين گروه مخالف راست سنتی بود، نتوانست لوايح و قوانينی را برای بر طرف كردن مشكلات و كمبودهای بيشمار مردم در تمام عرصه های زندگی تدوين و تصويب كند. دولت خاتمی هم نتوانست در زمينه واردات و صادرات موازنه وتعادل ايجاد كند. اشتغال و افزايش بيكاری و مسكن همچنان دغدغه اصلي مردم بود و دولت نتوانست فرصت های شغلی جديد را برای مقابله با بيكاری روزافزون ايجاد كند. دلار در دوران او به مرزهشت هزار ريال رسيد. و اما احمدی نژاد ، او از نظر طبقاتی در پايگاه متوسط با تبليغ ساده زيستی در نظر مردم و كسانی كه به او رای دادند تجلی كرد.حضور سپاه و بسيج در پيروزی اش تعيين كننده بود، شعارهای تبليغاتی اش برای گروه هائی از مردم جذابيت و مخالفت با جناح بازاری حامی دولت های قبلی داشت. جناح تند رو و راست ميانه كه به او دل بسته بود،ناگهان با کسی روبرو شد كه قاعده بازی را نه می داند و نه به آن پایبند است، به همين جهت در اولين اقدام بر عليه حاميان دولت های قبلی ورورد بانوان را به استاديوم ها آزاد كرد كه با واكنش تند روحانیون روبرو شد و به خاطر اين موضوع و نامه اش به پاپ، از اين به ببعد بود كه، متوجه شدند يك رئيس جمهور غیر نرمال سكان اداره نظام را به عهده گرفته است. احمدی نژاد قبل از آن كه طرح و برنامه ای برای بهبود وضع مردم ارائه دهد، تلاش كرده تا بعضی از ساختارهای گذشته را از بين ببرد. اما، اينك با محاصره اقتصادی تجار و دلال هائی مواجه شده است كه سال هاست زنجيره اقتصادی كشور را در قدرت خود دارند و مافيائی هستند بیرحم . گذشته از موضوع سلاح هسته ای و پی آمد های آن، جناح رقيب به سرکردگی مجمع تشخيص مصلحت نظام، اينك موضوع اصل 44 قانون اساسی را مطرح كرده اند، و مي توان ارزیابی كرد كه، شادی و شركت سرمايه داران ايران تحت عنوان هيات های اتاق های بازرگانی كشور ناشی از دلگرمی در رعايت اصل 44 است. هرچند دولت احمدی نژاد در اين مورد اقدامی جدی در واگذاری صنايع سنگين ،معادن ، بازرگانی خارجی، بيمه و بانكداری و آن چه مورد علاقه بخش خصوصی تصريح شده در قانون اساسی رژيم است انجام نداده است. در روزهای اخير مشاور وزير رفاه در تامين امور اجتماعی آمار و ارقامی را در رابطه با خط فقر در ايران اعلام كرد كه به موجب آن، يك خانوار پنج نفره در تهران برای فرار از خط فقر ،حداقل نيازمند ماهيانه چهارصد هزار تومان و يك خانواده در استان سيستان و پلوچستان برای فرار از فقر، نيازمند ماهانه صد و هفتاد و دو هزار تومان ، در سال هشتاد وسه بوده است. اعلام اين ارقام نشانه ای است از سياست های بیست و هشت ساله جمهوری اسلامی در از بين بردن منابع سرشار و ثروت های ملی جامعه و فقيرتر كردن مردم كشوری كه روی گنجهای طبيعی، معدنی و كانی و از همه مهمتر سرمايه های انسانی خفته است. هرچه فشار تحريم بيشتر شود، اين واحد پول شيطان بزرگ ( آمریکا) صعود خواهد كرد، مردم سه دهه است كه در جنگ پنهان و آشكار بسر می برند. شايد يكی از هدف های جنگ نظامی و اصرار در موضوع هسته ای ايجاد بستر لازم برای تسويه های خونين جناحی در داخل باشد، كه باز دود آن به چشم مردم می رود. اما واقعيت اين است كه، جنگ قيمت، جنگ بيكاری، جنگ بی خانمانی، جنگ فقر، جنگ برای عدالت و جنگ برای آزادی همچنان ادامه خواهد داشت. زیرا مبارزه چه منفی و چه مثبت در ذات بشر میباشد.
سال نو بر همه شما مبارک باد مهدی پدران سال 1385 هم به پايان رسيد. آنچه مسلم است سال 85 را بايد سالی تاريک و پر فراز و نشيب برای ملت ايران در زير سلطه حكومتی خشن، ضد ايرانی و ويرانگر و چالش آفرين بر شمرد. ملتی كه استحقاق بهترين ها را دارد، اما 28 سال است كه با بدترين ها و زشت ترين ها روزگار ميگذراند. در سال 85 نماد و شاخصه راستين فاشیسم اسلامی بنام محمود احمدی نژاد برای دومين سال متوالی نوروز ديگری را بر مردم ايران تيره و تار کرد. احمدی نژاد كه وعده داده بود پول نفت را بر سر سفره مردم می برد، نه اينكه چنين نكرد، بلكه با دزديها و چپاول گريهای بی حد و حصر و صرف هزينه های سنگين در مسير ادامه راه تاريک اين حكومت كماكان بر طبل فعاليتهای اتمی كوبيد، تا جائيكه امروز سرزمين ما را در معرض خطرناكترين تهديدهای اقتصادی و حتی نظامی قرار داده است. مردم ایران بايد سال نو را در شرايطی آغاز كنند كه جوانان ما سرگردان، كارگران ما بيكار و گرسنه و معلمان ما در حبس و زندان و بيش از 85 درصد ملت در زير خط فقر بسر می برند و كثيری از مردم در شرايطی زندگی می کنند كه حتی قدرت خريد يک جفت كفش برای فرزندان خود را ندارند. آيا در چنين شرايطی بايد نوروز را جشن گرفت و فرارسيدنش را تبريک گفت؟ يا بايد در سوگ اينهمه بدبختی و سيه روزی يک ملت گريست؟ « با این همه غم در خانة دل اندکی شادی باید که گاهِ نوروز است.» به كوری چشم ملايان و با تمامی فقری كه دامنگير جامعه است بايد اين جشن فرخنده را گرامی بداريم. که ایران زنده به این آئین است. سال نو بر همه شما مبارک باد حق زنان در ایران طاهره محمدی امروز میخواهم از حق زنان در ایران سخن بگویم.از کجا شروع کنم از اینکه حق من با یک مهجور مساویست,از اینکه بگویم سهم من از ارث نصف برادرم است و شهامت من برای بیان حقایق نیز نیمه. از اینکه داشتن معشوقه برای مردان افتخار بس گران است زیرا در قانون آنها او زنی را از بدبختی نجات داده اما برای من جزایش سنگسار است. از کجای حق بگویم.از اینکه فقط حقم سازش با مرد و خانواده اوست.کتک خورخوبی هستم و جوابم فقط این است(حق تمکین نکردن همین است)زیرا باید من همیشه تمکین کنم چون من کالا هستم و باید حداکثر استفاده از من بشود. از کجای قانون جمهوری اسلامی و حق زن بگویم از اینکه اگر شوهرم را از دست بدهم حق نگهداری از فرزندانم را ندارم زیرا زن هستم و پدربزرگ پدری آنها باید جگر گوشه های مرا سرپرستی کند.چون او بیشتر از من که 9 ماه حامل آنها بوده ام استحاق آنها را دارد زیرا فقط مردان میتوانند سرپرست باشند. از هر کجا که بگویم حقم مساوی با یک دیوانه است.دوتا زن شهادتش برابر یک مرد است یعنی در قانون آنها من نصف هستم. منکه نمیتوانم سرپرست فرزندانم باشم منکه دیوانه بحساب میایم چرا باید جمهوری اسلامی را بپذیرم و این رژیم را قبول داشته باشم. در رژیمی که دختر 9 ساله میتواند بدون اجازه پدر ازدواج کند ولی زن شصت ساله بدون اجازه شوهرش نمیتواند از کشور خارج شود.آیا زن میتواند حقی داشته باشد؟ آری من زنم من همان آزاده افتاده در بند زمان من همان خواهان پرواز و بریده بال و پر هستم. من همان مشتاق دیدن هستم! اما پنهان در پرده نامحرمی. من همان اصل وجود و ریشه ام، اما سهم من از تو یک به دو. من همان اصل وجود و پرورش هستم، اما بی حاصلم. من همان بازنده اول و آخر در مرام و مسلک و انصاف تو. آری من زنم. در نامه ای که از یک خانم جوان خانه دار پس از مرگش در اثر خودسوزی،بدست آمده است:نوشته که از دست تجاوزات و خشونت ها مکرر شوهرم خود را می کشم. این مردان ارعاب و خشونت ورز،زنان را مورد تجاوز قرار داده و قانون هم از این ستم حمایت میکند و این خشونت منجر به خودکشی زنان یا فرار آنها از خانه و در نهایت یا به تن فروشی و بدبختی آنها منتهی میشود.ویا گروهی از این زنان به خارج از کشور فرار میکنند. امیدوارم روزی فرارسد که مسِؤلین حقوق زنان در جهان نظری بهتر و دقت بیشتری به وضع حقوق زنان در ایران بنمایم. به امید آن روز زن در جمهوری اسلامی متاسفانه یک کالای مصرفی بیش نیست با وجود تاکید بسیار اولیای رژیم که میگویید زن در این رژیم مقامی بس شامخ پیدا کرده ( که دروغی بیش نیست ) متاسفانه وضع بسیار بسیار وخیم تر و اسفناک تر از گذشته است و بدتر هم میشود. آمار مطبوعات رژیم آشکار از این است که چگونه هزاران زن مورد خشونت و تجاوز قرار می گیرند.این آمار انتشار یافته است(اما در پس هر پرده نیز نهان بسیار است) این که چگونه زنان مورد تجاوز قرار می گیرند ولی از ترس بی آبرویی مهر سکوت بر لب می نهند و سخنی از آنها شنیده نمی شود و در کنج بدبختی خود می پوسند و فنا میشوند.یک نظر کوتاه(به خانه های امن)به قول رژیم و شنیدن سرگذشت این زنان آواره و دربه در، بیانگر چه تجاوزها و تحقیرها و خشونت هایی است که بر آنها گذشته. نگاهی کوتاه به اخبار برون مرزی ایران که محرمانه بدست می آید و بسیار صحیح و درست است بیانگر این است که چه دخترانی مورد تجاوز برادر و پدر یا نزدیکان خود و عده ای در رابطه با مسايل کاری در محیط کار توسط مسَولین کار مورد تجاوز قرار می گیرند ولی همیشه این تجاوزات خاموش می ماند. خیلی از دخترانی که توسط خانواده خود به زور و جبر به مردان در واقع فروخته میشوند یعنی جسم آنها؛چون هیچکدام با رضایت ازدواج نمی کنند،چون رضایت دختر شرطی برای این ازدواج نیست. بیشتر این زنان بی نوا از این تجاوزات و خشونت ها عاصی میشوند و اعتراض میکنند ولی نتیجه اش جز مرگ آنها چیز دیگری نیست چون به محص این که اعتراض میکنند،میگویند(زیر سر او بلند شده و خیانت کرده)حکم قتل او را مردش صادر میکند و قانون جمهوری اسلامی هم حق را به قاتل او یعنی مردش میدهد. هشت مارس روز جهانی زن حسیـن رضـی تاریخچه نامگذاری روز هشت مارس به عنوان روز جهانی زن به سال های میانی قرن 19 میلادی برمی گردد. این دوره زمانی با توسعه صنایع، تنش های اجتماعی، رشد روز افزون جمعیت و رواج اندیشه ها و پدیداری ایدئولوژی های گوناگون همراه بود. در هشتم مارس1857 زنان کارگر صنایع نساجی امریکا علیه شرایط دشوار و دهشتناک کار و زندگی از جمله استثمار شدید، ساعات کار طولانی و دشوار در ازای دستمزد اندک و عدم امکانات ومزایای رفاهی به پا خاسته، به خیابان ها ریختند و خواهان کاهش ساعات کار، افزایش دستمزد و بهبود شرایط کار و تامین اجتماعی شدند. سال ها بعد در سال 1910 در دومین "کنفرانس بین المللی زنان" به پیشنهاد "کلارا زتکین" از زنان مبارز آلمانی که از جمله رهبران این کنفرانس به شمار می رفت، با یادکرد مبارزه زنان کارگر صنایع نساجی آمریکا روز هشت مارس به عنوان" روز جهانی زن" نامگذاری شد. فروغ هشت مارس در سال 1917با اعتصاب همگانی کارگران پتروگراد روسیه فروزانتر شد. این واقعه در اعتراض به گرسنگی، استبداد تزاری، جنگ و کشته شدن 2 میلیون سرباز روس با عنوان" اعتصاب برای صلح و نان" بر گزار شد که درنهایت در پیوند با مبارزات فراگیر همه اقشار مردم روسیه به عزل تزار و فروپاشی نظام تزاری روسیه انجامید. با این رویداد بزرگ، 8 مارس 1917 به روزی فراموش نشدنی در تاریخ تبدیل شده و به عنوان" روز جهانی زن" رسمیت ویژه یافت. درنهایت پس از فراز و نشیب های فراوان سازمان ملل متحد در سال 1975، این روز را به عنوان " روز جهانی زن" به رسمیت شناخت. اما در ایران گرامیداشت زن ریشه در دوران باستان دارد. روز" اسفندگان" پنجمین روز از ماه اسفند روز عید زنان بوده و مردان در این روز به زنان هدیه می دادند. آغاز جنبش های اجتماعی زنان در دوران معاصر مصادف با انقلاب مشروطیت و اوایل دوره پهلوی می باشد. در این دوره زمانی دگرگونی های اجتماعی، اقتصادی و آغاز تلاش برای آموزش همگانی، موجب تاثیرات بسزایی در ساختار سنتی جامعه شده بود. از جمله زنان فعال دوره مشروطه میتوان به "طوبی آزموده"، مدیر مدرسه" ناموس"، " ماهرخ گوهر شناس"، مدیر مدرسه" ترقی بٌنات" و " زینب پاشا" مبارز آذربایجانی اشاره کرد. "روزجهانی زن" نخستین بار در سال1300 خورشیدی توسط انجمن "پیک نسوان" که از گروه های سوسیالیستی بود، برگزار شد. این مراسم تا 17 اسفند 1357 دیگر تکرار نشد و در آن سال هم از واکنش خشمگین نیروهای مخالف در امان نماند. درسال های پس از آن نیز در واقع گرامیداشت این روز به نهانگاه خانهها و محافل خصوصی منحصر بود، اما در 5 سال گذشته این روز علی رغم مخالفت های فراوان با تلاشهای زنان ایران به صورت با شکوهی گرامی داشته می شود. هر دم از این باغ بری میرسد یدالله مرادی به راستی ما را چه شده است که پس از سال ها مبارزه و کسب تجارب سیاسی و تحمل انواع و اقسام سرکوب ها و شکنجه ها، و از دست دادن بهترین و فداکارترین نسل معاصر این سرزمین، اینک، "پدیده"هایی! را جدی گرفته ایم و پیرامون آنها به بحث می نشینیم که اصولا در میدان مبارزه با این رژیم عددی نبوده و نیستند؟ و چرا ما هم و غم خود را بر این گذاشته ایم که به تحلیل این نوع "پدیده"ها!! بپردازیم؟ آخر ما را چه شده است؟ آیا همه ما جن زده شده و پس از سال ها مبارزه اصولی سیاسی، اکنون به خرافات روی آورده ایم تا شاید از این راه به جایی برسیم؟ چرا کارمان به اینجا رسیده است، که بسیاری از مدعیان جدی و سابقه دار مبارزه سیاسی و فعالیت برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی نیز، اینک به تجزیه و تحلیل و جدی گرفتن شیادانی نشسته اند که حتی الفبای سیاست را نیز نمی دانند؟ آیا ما خود، اشتباهات سیاسی خودمان را - که در همه جای تاریخ و در بین همه ی ملت ها و جنبش ها وجود داشته و دارد - به چماقی تبدیل کرده ایم تا هم اکنون بر سر خویش بکوبیم که چرا چنین کردیم و چرا چنین شد؟ و آنگاه چنین نتیجه بگیریم که؛ پس حال که اینچنین است، باید به حقه بازی ها و چشم بندی های شیادانه بی سوادان سیاسی دل خوش کنیم تا شاید به جایی برسیم؟ یا این از فرط بیکاری و فرسودگی است که هر موضوع پیش پا افتاده ای را به موضوعی برای بحث و ابراز وجود تبدیل می کنیم؟ و گرنه چرا همه هم و غم خود را به جدی گرفتن و تحلیل عملکردهای ماجراجویان و بیماران سیاسی تبدیل کرده ایم؟ درست است که مدت زمانی است مبارزه در شعاع وسیعی به ابتذال کشیده شده، و چنان مرزها و جبهه ها مخلوط شده اند که دوست را از دشمن نمی توان باز شناخت. درست است که در میدان مبارزه ای که روزی بزرگ مردان اندیشه، فرهنگ و قلم، و پاک بازترین فرزندان این مرز و بوم، در آن به جهاد و مبارزه می پرداختند، امروز به یمن مبتذل ترین حاکمیت موجود، مبتذل ترین نیروهای میرا نیز به میدان آمده و به ترکتازی مشغولند! درست است که پاسبانان و ساواکی های دیروز و پاسداران و ساوامایی های امروز نیز اینک رنگ عوض کرده و گنجشک رنگ شده را به جای قناری به "تماشاگران" عرضه می دارند؛ درست است که اینک "ابزار"های سرکوب هر دو رژیم دست در دست یکدیگر، پشت به هم داده به انتقام از فرزندان راستین خلق برخاسته اند، تا کینه های تاریخی خویش را با مشاهده اجساد به خون خفته خواهران، برادران و رفقای ما فرو نشانند؛ درست است که اینک هر پادوی سینمایی و هر سیاهی لشکر قبل از انقلاب و هر بدل خوانی، با در اختیار گرفتن جعبه جادویی جهان نما، عربده کشان خود را مدافع حقوق مردم و آزادی آنان قلمداد می کند. آن هم بی سوادانی که چنان در تخیلات روزانه خویش غرق اند که گویی نه تنها رهبر یک جنبش گسترده اپوزیسیون، که رهبر ملت ایران نیز به شمار می روند، و چنان خود را در اوج آسمان قدرت! و سیاست! می یابند که گویی به تعبیر "پدر مولانا"، "در اینجا قحط خورشید است"؛ درست است که اینک هر پاسدار و چماقدار و شکنجه گر سال های سیاه دهه ۶۰ رنگ عوض کرده، "اصلاح طلب" از آب درآمده و در قالب اپوزیسیون به خارج اعزام شده و با منت هر چه تمام منتظر مدال آزادی خواهی خویش باشد، تا به هرحال، در دل "دوست" به حیله رهی بیابد! اما این همه آیا باعث می شود که شیادان و عافیت طلبان و کسانی که در سال های سیاه حاکمیت دو نظام، گامی در جهت خواسته های مردم بر نداشته و حتی با نظام های سرکوب همراه بوده اند، به بازی گرفته شوند؟ و به تحلیل "پدیده"!!!هایشان پرداخته شود؟ آیا سیاست و مبارزه سیاسی به چنان ابتذالی رسیده است که کودن ترین نیروهای موجود، باید میدان دار آن باشند؟ و آیا به راستی کار دست اندرکاران فرهنگ و سیاست و نیروهای آزادی خواه به چنین جایی رسیده است که آنچنان با کمبود موضوع مواجه شده اند که باید ساعات خود را صرف ارزیابی "پدیده"!! "فتح الله یزدی" نامی کنند که بنا به گفته ها و نوشته های همان "پدیده" شناسان! وطنی، گویا زبان پارسی را نیز به درستی نمی داند؟ آخر ما را چه شده است؟ البته اگر این جدی گرفتن ها و به بحث نشستن ها از سوی همان نیروهای وابسته به شاه و شیخ می بود، تعجبی بر نمی انگیخت، اما تأسف آورتر این است که حتی بخشی از نیروهای مستقل و خوش سابقه فرهنگی و سیاسی نیز خود را به جد یا به طنز ، درگیر این شوخی سیاسی کرده و وقت با ارزش خویش را به مسائلی اینچنین پیش پا افتاده هدر می دهند، و این سخت تعجب برانگیز است. • مبارزه ماهواره ای - اینترنتی و فواید آن! بارها بر این واقعیت تاکید شده است که اگر پروسه انقلاب و مبارزه طولانی تر شده بود، چه بسا بسیاری از نیروهای منحط و فرصت طلب – چه آخوند و چه قدرت طلبان دیگر – تحلیل می رفتند و میدان مبارزه از آن عناصر پالایش می شد و آنگاه دیگر جایی برای نیروهایی که در مبارزه برای آزادی و دموکراسی جدی نبودند، باقی نمی ماند. اما گویا اینک ماجرا برعکس شده است! هر چه زمان مبارزه طولانی تر می شود، هر دم از این باغ بری می رسد! تا جایی که طرفداران استبداد شاهی با ستون های سابق استبداد "دینی"، دست در دست هم به مهر! مدعی مبارزه با استبداد شده و از همه نیز طلبکار هستند. طرفداران استبداد شاهی، حاکمیت کنونی را نتیجه نیروهای انقلابی می دانند و طرفداران بریده رژیم کنونی نیز، آن را نتیجه عملکردهای "گروهک" های ضدانقلاب و "تروریست"! هنگامی که مبارزه دیگر نه از طریق نیروهای فعال و جدی، که تنها از طریق شبکه های تلویزیونی هدایت شود، هیچکس هزینه ای نیز برای آن نمی پردازد. این است که امروز به سادگی آب خوردن، هر فرد می تواند حزب و سازمان تشکیل دهد و بدون داشتن حتی یک عضو فعال در جهان، اعلامیه هایش را از طریق اینترنت به تمام جهان مخابره کند. در صورتی که پیش از این تنها نیروهای جدی بودند که با داشتن صدها عضو در شهرهای مختلف و همراه با مبارزه جدی و آمادگی برای پرداختن بهای آن با مردم ارتباطی مستقیم و ملموس برقرار می کردند و نتیجه نیز می گرفتند. درست است که با پیشرفت های تکنولوژیک کنونی دیگر برای پخش یک اعلامیه کمتر جان انسانی به خطر می افتد، اما جنبه منفی آن نیز نباید فراموش شود که یک نفر به نام حزب و سازمان، می تواند خود را به افکار عمومی قالب کند. عملکردی که نتیجه طبیعی آن مخدوش نمودن مبارزه و به طنز در آمدن اشکال آن می باشد. این است که سازماندهی و تحزب که زمانی رمز موفقیت و پیروزی بر استبداد به شمار می رفت، اینک با از دست دادن جایگاه واقعی خود و با تهی شدن از معنای حقیقی خویش، کارآیی لازم را از دست داده است. مگر اینکه نیروهای جدی، روشنفکر و سیاسی، به تبیین تازه ای از شکل سازمان دهی بپردازند. • مخدوش شدن چگونه گی "مبارزه سیاسی" طولانی شدن عمر رژیم هولناک "جمهوری اسلامی"، بخش وسیعی از دست اندرکاران شرمگین استبداد پیشین را نیز وارد میدان نموده است. اینان که تا همین چند سال پیش جسارت عرضه خویش در بین ایرانیان را نداشتند، اینک نه تنها طلبکار از آب درآمده، که حتی دنبال مقصر نیز می گردند! و صد البته کمتر از گذشته خویش سخن می گویند. اینان یا پیشینه خود را تحریف شده به تصویر می کشند، و یا به رنگ آمیزی استبداد به گور سپرده شده شاهی می پردازند تا با تزیین آن به شکلی دیگر، و مقایسه آن با استبداد کنونی، آن را مشروع، منطقی و "مدرن" جلوه دهند. و البته نیز در بخشی از میدان مبارزه! حضور دارند که کمتر خطری برایشان ندارد و در نتیجه کمترین هزینه ای را نیز برای رهایی مردم لازم نیست بپردازند. کما اینکه پس از سقوط استبداد شاهی چمدان ها را بستند و رفتند، تا باز هم نیروهایی در میدان مبارزه با آخوندیسم بر جای مانند که در رژیم پیشین نیز از همه امکانات رفاهی و ابتدایی خویش چشم پوشی کرده بودند. و باز هم همین نیروها بودند که در افشای استبداد کنونی و انتقال آگاهی به مردم، خود را در معرض شدیدترین صدمات سیاسی - اعم از جانی و مالی - قرار دادند. بدین ترتیب، نیروهایی که اینک تنها از طریق ماهواره ها و پول های به غارت رفته، سعی در بزک کردن چهره خود به عنوان اپوزیسیون دارند، هیچگاه در میدان واقعی مبارزه، حضوری حتی کم رنگ نیز نداشته اند. به همین دلیل نیز نه گذشته ای روشن برای عرضه داشته، و نه به جز تلاش برای بازگرداندن سلطنت از دست رفته، برای آینده طرحی جدی در چنته دارند! این است که هر از گاهی با یک شوخی سیاسی عده ای را به خود مشغول می دارند، تا اعتماد توده های مردم نسبت به فعالیت های سیاسی خارج کشوری، باز هم کم رنگ تر شود. به راستی آیا کسی نمی داند که این دلقک بازی هایی که طی سال های اخیر به نام "اپوزیسیون" و مبارزه به راه می اندازند، در نهایت باعث شادی جلادان حاکم شده و تمامی جنبش اپوزیسیون را در داخل، به مضحکه مردم تبدیل می سازد؟ و آیا در این میان وظیفه اپوزیسیون مستقل، مردمی، دموکرات و واقعا درگیر مبارزه، در قبال این نوع حرکات ابلهانه و شارلاتانیستی چیست؟ آیا این "شوخی" های ابلهانه سیاسی، به لوث کردن چهره اپوزیسیون واقعی و مبارزات اصولی خارج از کشور نخواهد انجامید؟ و ایجاد موج ناامیدی و یأس هر چه بیشتر در مردم به جان آمده و منتظر معجزه!، کمترین دست آورد آن نیست؟ اما وظیفه نیروهای جدی و اصولی مبارزه سیاسی نیروهای اصولی سیاسی، که سال ها زیر فشارها و سرکوب های هر دو رژیم بوده و در این راه بسیاری از نیروهای کمی و کیفی خویش را نیز هزینه آنچه مبارزه با استبداد و بی عدالتی نامیده می شود، نموده اند، اینک وظیفه ای بسی سنگین تر بر عهده دارند. آنان علاوه بر به دوش کشیدن بار مبارزه، می بایست به پالایش میدان مبارزه و افشای مدعیان تازه از راه رسیده ای که مسئولیتی به جز مخدوش نمودن اصل مبارزه و نا امید ساختن هر چه بیشتر مردم را ندارند، نیز بپردازند. و این چالشی بسیار جدی است که اگر آن را به جد نگیرند و به افشا و انزوای آن نپردازند، در آینده با مشکلاتی بسیار سنگین تر مواجه خواهند شد. آنانی که به راستی دل در گرو آزادی، عدالت و رهایی این میهن در بند دارند، بایسته است تا امروز با شفافیت هر چه تمام تر، علاوه بر به نقد دیدگاه های خویش، به چرایی و چگونه گی گشوده شدن جبهه شارلاتانیسم، پیشامدها و پسامدهای آن و چگونه گی مقابله با آنها بپردازند. این نیروها هرگز نباید فراموش کنند که خمینی در شرایطی سکاندار کشتی انقلاب مردم شد که نیروهای روشنفکر و اصولی و رادیکال نیز حضوری جدی در صحنه مبارزات اجتماعی – سیاسی داشتند. و این نکته بس مهمی است که باید بدان توجه نمود و آن را مورد ارزیابی عمیق قرار داد تا به این پرسش پاسخ داده شود که چرا هزینه های مبارزه را نیروهایی پرداختند که در پایان مبارزه، ناکام ماندند؟ امروز نیز کوتاه آمدن در مقابل نیروهای حتی پوپولیستی، و به بازی گرفتن آنان، ما را به همان جایی خواهد فرستاد که پیش از این نیز آن را تجربه کرده بودیم. "اما و اگر"ها، و "همه با هم بودن" ها و اینکه تفرقه را رژیم دامن می زند، تنها و تنها ما را به کشتی ای هدایت خواهد کرد که نوح طراح آن بوده است! کشتی یی که در آن به درستی شاهد خواهیم بود که از انواع و اقسام پدیده های ناهمگون جفتی در آن حضور دارند، و البته هر کدام با انگیزه ای خاص! و حتی متناقض. جمعی برای بازپس گرفتن "ارث" پدری، جمعی دیگر برای انتقام از عالم و آدم و جمعی نیز در پی آنچه آزادی و عدالت می نامند. و آنگاه روز از نو و روزی از نو! حال آنکه اگر امروز با شفافیت سازی و نمایش "ماهیت" ها و "خواست" ها، خود را بر تماشاگران اصلی – مردم – عرضه بداریم، آنگاه آنها خود تکلیف آن کشتی را – بدون اینکه به گزمه ای نیاز باشد – روشن خواهند ساخت. آری، هرگز مباد که هوشیاران این سرزمین نیز، خسته و کوفته از این راه دور و دراز و پر از سنگلاخ، میدان مبارزه را آن چنان آشفته و درهم و بر هم بیابند، که قادر نباشند شیادان و مارگیران را از جادوستیزان بازشناسند! فراموش نکنیم که جدی گرفتن غیر جدی ها! ضریب اشتباهات و آزمودن آزموده شده ها را افزایش خواهد داد و آنگاه... حقوق بشر اسلامي چيست؟ مهدی پدران آنچه که به نام "حقوق بشر اسلامي" معروف شده است، اشاره به "اعلاميه اسلامي حقوق بشر" است که در سال 1369 در اجلاس وزاري امور خارجه سازمان کشورهاي اسلامي در قاهره تصويب و انتشار يافت. رژيم جمهوري اسلامي و عربستان سعودي از جمله مبتکران و فعالان تصويب اين اعلاميه بودند. ... مقدمه ي آن گويي مي خواهد بگويد در جهان اسلام همه چيز بر وفق مراد انسان ها بوده و اينک نيز هست" حتي مدعي است که در جهان ابتدا مسلمانان بودند که به درک از مفهوم حقوق بشر رسيدند و آنان هم اينک عميق ترين درک را از حقوق بشر دارند. اگر توجه کنيم که نمايندگان کشورهايي چون الجزاير "ليبي"، "سودان"، "سوريه"، "عراق"، "پاکستان" اندونزي و عربستان سعودي اين اعلاميه را امضا کرده اند، در مي يابيم اين ادعاها تا چه حد پوچ و غيرجدي هستند.راست اين است که جهانروايي حقوق بشر و تاکيد بر کرامت انساني بشر فارغ از رنگ و نژاد و مذهب و عقايد سياسي با تعاريف رايج مذهب اسلام و به ويژه آن گاه که در قدرت هم باشد مغايرت دارد. مشکل جمهوري اسلامي با اين و يا آن بند ماده ي اعلاميه جهاني بشر و ميثاق هاي آن نيست که با اصلي ترين ويژگي حقوق بشر يعني جهانروايي بودن آن است. اصلي که انسان را نه در رابطه با تبعيت از يک دولت يا مذهب" يا نژاد و رنگ" که "بشر" را خارج از مرزهاي جغرافيايي" سياسي" ايدئولوژيک... و انسان را به همان مفهوم انسان بودن، داراي "حقوق" مي داند و کرامت انساني را ارج مي نهد. "اصل کرامت انساني برآمده از عدم پذيرش رفتار غيرانساني در اعمال اقدامات روزمره ي قدرت هاي حاکم است هم از اين رو رژيمي که کرامت انساني را جز،براي مسلمان نمي پذيرد، بر جهانروا بودن اصول انساني" اعتقادي ندارد".بشر از نظر ملایان يا بشر است که مسلمان و مذکر است و در ارث و ازدواج و قتل و تجاوز و... امتيازاتي دارد که در "قانون مجازات اسلامي رژيم، در نظر گرفته شده است و يا مسلمان نيست و اصلا بشر نيست که حقوق داشته باشد. تفاوت چشمگيري که اعلاميه حقوق بشر اسلامي با بيانيه جهاني حقوق بشر دارد آن است که برخي از اصول جهاني حقوق بشر چون با مقررات شرعي مطابقت ندارد بنابر اين تغيير داده شده است.علم کردن تفاوت هاي " مذهبي فرهنگي و ملي" در رابطه با اصول و ميثاق ها و موازين حقوق بشر، براي سرپوش نهادن بر جنايات و نقض حقوق بشر توجيه جديدي است که ابتکار اين حضرات است. اما جمهوري اسلامي که خود از مبتکرين "اعلاميه حقوق بشر اسلامي" است، آيا همين موازين را هم رعايت مي کند؟ کافي است فقط به چند ماده آن اشاره کنيم : ماده ١٩ اعلاميه اسلامي حقوق بشر مي گويد : "متهم بي گناه است تا اين که محکوميتش از راه محاکمه عادلانه که همه تضمين ها براي دفاع از او فراهم شده باشد ثابت گردد". نگاهي به محاکمات چند سال اخير مسلمانان خودي و وفادار به نظام در عدالتخانه ي ام القراي اسلام کافي است تا به سرنوشت مخالفين غيرمسلمان که طبعا براي آقايان از لحظه تولد مجرم هستد و مسلماناني که مخالف کليت نظام اند را دريابيم .ماده ٤ اعلاميه اسلامي حقوق بشر مي گويد : "هر انساني حرمتي دارد و مي تواند از آوازه خود در زندگي يا پس از مرگ پاسداري نمايد و دولت و جامعه موظف است از پيکر و مدفن او پاسداري کند". گورهاي دسته جمعي زندانيان سياسي اعدام شده آن هم با آن شيوه ي خاک سپاري احترام و رعايت اين اصل است؟ ايرانيان پيرو بهاييت در کجا و چگونه دفن مي شوند و چگونه از آوازه خود در زندگي و يا پس از مرگ پاسداري مي نمايند؟ بند الف ماده ١٨ مي گويد : "هر انساني حق دارد که نسبت به جان و خانواده و ناموس خويش در آسودگي زندگي کند" چند درصد از مردم ايران و از جمله روشنفکران و نويسندگان ايراني" رهبران اقليت هاي ديني و ملي" از اين آسودگي بهره مند شده اند. ماده ١٣ بر آزادي در انتخاب شغل تاکيد دارد" بخش عمده اي از مردم ايران" از جمله اقليت هاي مذهبي به ويژه بهائيان ايران از شغل دولتي که هيچ از تامين شغلي آزاد هم بهره مند نيستند. و... امروز بيست و هشت سال پس از انقلاب، گفتمان حقوق بشر،گفتمان حاکم در جنبش آزاديخواهي است انقلابي و اصلاح طلب برای حقانيت طرح و برنامه خود به موازين حقوق بشر استناد مي جويند، برخي از مسلماناني که روزی با نظام و با انقلاب همراه بوده اند، امروز، شجاعانه از حقوق بشر، دفاع و براي منطبق کردن اصول اسلام با موازين آن مبارزه مي کنند. اما پذيرش و پايبندی به موازين و اصو ل حقوق بشری در عمل است که اثبات مي شود، و اين مهم جز با نقد شجاعانه ی گذشته و مشخص کردن مسئوليت ها ميسر نمي شود. همه ابعاد نقض فاحش حقوق بشر و حقيقت و همه حقيقت در کشورمان بايد روشن شود.جمهوری اسلامي بعد از بيست و هشت سال، نه فقط در روابط خارجي اش که در درون و از سوی مردم ايران در شرايطي قرار گرفته است که هيچ راهي جز پذيرش اصول و ميثاق ها و موازين حقوق بشر"نه يک کلمه کمتر و نه يک کلمه بيشتر" ندارد. جام زهر اين بار هلاک کننده است. هیولای فقر در حکومت ملایان وحید محمد تقی نژاد فقردر ایران به فاجعه دردناک تبدیل شده است. هر چند که به خاطر اختناق حاکم به میهنمان میزان کمی از خبرها و گزارشهای فاجعه بار آن در مطبوعات منتشر می شود. ولی ابعاد فاجعه آنقدر بزرگ است، که قابل کتمان نیست و این در حالی است، که رژیم آخوندی بیش از 50 میلیارد دلار از فروش نفت و گاز در آمد دارد ولی اکثر مردم حتی لقمه نان کافی برای خوردن نمی یابند و در کشور ثروتمند ما صحبت از وضیعت زیر خط فقر می شود. تعداد زیادی از خودکشیها در ایران توسط مردم بی پناهی انجام می شود. که در شرمندگی از روی خانواده گرسنه خود به آغوش مرگ پناه برده اند و یا زنان بی پناهی که خود کشتن را به خود فروختن ترجیح داده اند. عامل اصلی معضلات امروز ایران نظیر اعتیاد فحشا دختران خیابانی فروش اعضای بدن و... است. در حال حاضر خط فقر در ایران 300 هزار تومان رسیده است و این در حالی است که حقوق کارگران ایران چیزی بین 100 تا150 هزار تومان است و تازه آنهم در بسیاری از موارد برای ماهها پرداخت نمی شود و اگر کارگر تیره روز برای اعتراض به این که خانواده اش در اثر کمبود مواد غذایی در شرف مردن هستند. دست به اعتصاب بزند، نظیر آن چیزی که برای رانندگان شرکت واحد اتفاق افتاد، برسرش خواهد آمد. یعنی سرکوب داغ و درفش و زندان حتی در حق کودک دو ساله .آری این است چهره واقعی دولت مهرورزی پاسدار احمدی نژادو شعارهای دجالگرانه اش مبنی بر حمایت از محرومان. دولت پاسدار احمدی نژاد که با شعارهای فریبکارانه عدالت و مبارزه با فقر برسر کار آمد به جز تیره روزی بیشتر برای مردم محروم ایران چیز دیگری به همراه نداشته است و تا روزی که این رژیم سراپا فاسد آخوندی برسرکار است فقر در ایران به صورت یک فاجعه ملی هر چه بیشتر خواهد شد و انسانهای بیشمار دیگری در کام این هیولا بلیعده خواهند شد. طبق گزارشاتی که از ایران می رسد قدرت مردم برای خرید 10 درصد کاهش پیدا کرده 25 درصد از جمعیت فقیرو 3 درصد از کل جمعیت کشور به زیر خط فقر می روند 5/2 درصد از جمعیت کشور یعنی حدود یک میلیون و200 هزار نفر زیر خط گرسنگی زندگی می کنند. این در حالی است که در آمد های نفتی فرهنگ جوامع و سوء مدیریت از عوامل بروز فقر در ایران است 600 هزار میلیارد تومان دارایی کشور در اختیار شرکتهای دولتی است که 10 سال بودجه کشور را قبضه کرده اند. فقر پدیده یی نیست که خود به خود به وجود آمده باشد بلکه پدیده یی ناشی از بد عمل کردن دستگاههای کشور است یعنی اگر بخش ریاست جمهوری و مجلس و اورگانهای زیر نظر مجلس وغیره... خوب عمل نکند ضایعاتش تبدیل به فقر می شود حال بعضی از این بخشها تاثیرات بسیار بیشتری دارند. فراخوان دوازدهمین جلسه هیات اجرائی و هیئت نظارت و برنامه ریزی همکار محترم با احترام به اطلاع میرساند نمایندگی فردن کانون دفاع از حقوق بشر در ایران میزبان شما برای جلسه هیات اجرائی و جلسه هیات نظارت و برنامه ریزی کانون در روز یکشنبه تاریخ 01.04.2007 از ساعت 17 – 12 خواهد بود. محل برگزاری جلسه در شهر آخیم به آدرس زیر میباشد. از جنابعالی به عنوان مسئول محترم هر یک از کمیته ها و همچنین رؤسای محترم نمایندگیها (یا نماینده رسمی معرفی شده شما) دعوت به عمل میآید تا در این جلسه حضور بهم رسانیده و با مشارکت صمیمانه خود کانون را در پیشبرد هر چه بهتر اهداف آن یاری نمائید. مسائل مورد بررسی در جلسه هیئت اجرائی عبارتند از : 1- گزارش و پیشنهادات جدید اجرائی هیئت رئیسه 2- بررسی مشکلات کمیته ها و تعیین تکلیف مدیریت کمیته های کودک و زنان 3- عملکرد و مشکلات ماهنامه بشریت 4- بحث و گفتگو در مورد مشکلات دیگر کانون مسایل مورد بررسی در جلسه هیئت نظارت و برنامه ریزی عبارتند از : 1- گزارش و بررسی مشکلات نمایندگی ها 2- بررسی مجدد وضعیت نمایندگی های گوسلار ، برلین ، فردن که در کنگره حضور نداشتند و لازم است جهت تمدید نمایندگی درخواست دهند 3- برنامه ریزی برای اول مای و مراسم آن و به رأی گذاشتن نوع مراسم روز جهانی خانواده 4- تسویه حساب نمایندگی ها با مسئول مالی کانون سخنرانی 1ـ سید محسن سمیعی در مورد نقض حقوق بشر در ایران در سال گذشته 2 منوچهر شفائی: نگاهی به ساختار سازمان های حقوق بشر و عملکرد آن ها ضمنا از جنابعالی درخواست میگردد که : 1- لیست وضعیت مالی شاخه مطابق فرم مالی ارسال شده به ایمیل نمایندگی ها را همراه بیاورید. 2- لیست اسامی اعضای خود را به همراه کلیه مشخصات آنها طبق فرم ارسال شده از قبل را به همراه بیاورید. 3- لازم است که نمایندگی ها و مسئولین کمیته ها گزارش عملکرد ماهیانه خود را تایپ شده و یا دستنویس همراه آورده و به منشی جلسه ارائه دهند. آدرس محل برگزاری:آخیم دفتر کانون دفاع از حقوق بشر در ايران ـ نمايندگی فردن Magdeburger Straße 11 28832 Achim برگزار کننده : سید محسن سمیعی 01743128137 قبلاً از همکاری صمیمانه شما بسیار سپاسگزارم. کانون دفاع از حقوق بشر در ایران ـ نمایندگی فردن |
|