بایگانی 63
"نویدی برای فردای روشن" محمود سلیمی پس از گذشت سه دهه که از عمر انقلاب اسلامی می گذرد، کارنامه جمهوری اسلامی هنوز آکنده از لکه های سیاه می باشد. و این رژیم جز رنج و بدبختی و آوارگی و تیره دوزی برای ملت ایران، هیچ ارمغانی در پی نداشته است و روز به روز عرصه را به ملت ایران تنگ تر می کند. و هر صدای اعتراض و آزادی خواهی را در گلوهها خفه می کند و جنبش مردمی ایران امروز با افت و خیزهای فراوان مانند آتش زیر خاکستر هر از چندگاهی خودنمایی می کند. و حکومت دیکتاتوری ولی فقیه تنها چاره را، در سرکوب و به خاک و خون کشیدن حرکتها و جنبش های مردمی استوار نموده است و این را هم می دانیم سال 85 علیرغم ددمنشی و درنده خوی های رژیم پلید مذهبی، نقطه عطفی در مبارزات مردم ایران بود و پایه های حکومت استبدادی را تکان داد و نشان داد جنبش های اعتراض هنوز نه تنها سرکوب نشد، بلکه اشکال متنوعی پیدا نموده است و گویای مسئله جنبش دانشجویی و جنبش زنان، جنبش کارگران و جنبش فرهنگیان می باشد و نشان داد که رژیم واپس گرا حتی تحمل اعتراضات و خواستهای صنفی اقشار گوناگون جامعه ایران را هم ندارد در حالیکه سالانه صدها میلیون دلار به حرکتهای تروریستی در خاورمیانه از جمله حامی حزب الله و جیش المهدی حاتم بخشی می کند و حاضر نیست حداقلهای یک زندگی آبرومند را برای فرهنگیان کشور تامین نماید. چرا که رژیم حاکم بر ایران یک رژیم اشغالگر و غیر ایرانی می باشد، و دیگر آینده ای در کشور ایران برای خود تصور نمی کند و این مسئله با نگاهی به سیاستهای داخلی و خارجی آن به وضوح قابل رویت می باشد. و خود آنها به این مسئله واقف هستند که قسمت اعظمی از این قشر به گفته بلندگوهای رژیم در زیر خط فقر به سر می برند، و با مشکلات معیشتی روزمره، دست و پنجه نرم می کنند معلمانی که آینده یک مملکت در دستان توانای آنها می باشد و فرهنگ یک جامعه را طراحی می کنند امروزه در فقر زندگی می کنند و تجمع اعتراض آمیز آنها نیز مورد حمله و سرکوب ماموران امنیتی رژیم استبدادی قرار می گیرد. و نقطه قابل توجه در برخورد با این اجتماعات عصبیت رژیم می باشد که رهبر حکومت در نطقی حرکت صنفی معلمان را که خودستار حقوق اجتماعی خود هستند را در ردیف توطئه های زنجیره ای دشمن قرار می دهد و امروز این بیانات را از زبان کسی می شنویم که خود را رهبر مردمی و حامی علم و فرهنگ می داند و بسیار جای تاسف است و این سخنان خود نشان دهندۀ عجز و ناتوانی روز افزون رژیم می باشد چرا که تکرار این تجمعات، باعث ریختن ترس مردم از درنده خویی این رژیم شده است و لزوم هماهنگی و نزدیکی تشکلها و جنبش های آزادیخواه و سیاسی را فراهم آورده و عمق بخشیدن به حرکتهای خودجوش را پیش از پیش نمایان می کند و ما باید ایمان داشته باشیم که در آینده نزدیک تحولاتی در راه است و آینده سازان مردم ایران می باشد. فریاد از قعر اسماعیل عنایت اصل حاکمیت زورگو و مستبد اسلامی با حقوق انسانها بطور عام و بامفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر بطور خاص ناسازگاری ریشه ای و عمیق دارد در مدت کمتر از یک ماهی که گذشت تظاهرات معلمان،رژیم اسلامی را وادار به عکس العمل علیه آنان کرد،فرهنگیان کشور که از بالنده ترین و محق ترین طبقات میهنمان هستند در نمایشی صنفی و بدنبال طرح لایحه بودجه، در مقابل مجلس با تجمع خود خواهان لحاظ نمودن دستمز واقعی خود در لایحه بودجه1386 بودند تا همانند سالهای گذشته مقابل عمل انجام شده واقع نشوند و بهانه عدم کفایت اعتبارات و کثرت تعداد فرهنگیان مجددا رویشان گذشته نشود. با اینکه افزایش نرخ تورم همه ساله جامعه ایرانی و از جمله فرهنگیان را به لایه های پایین تر فقر میراند،معذا اعتراض معلمان تنها حول این محور نمیتواند باشد زیرا آموزش و پرورش اساسا از نظر ساختار و محتوای کتب و روشهای آموزشی ریشه ای پوسیده دارد،انتصاب ها در سطح ادارات و وزارت از یکطرف و بخشیدن مدیریت مدارس به عنوان پاداش خوش خدمتی به عناصر مطیع و سرسپرده از سوی دیگر،مدارس کشور را که خط مقدم آموزش و پرورش میباشد را چنان آشفته ساخته است که قسمت اعظم بحث معلمان در زنگ تفریح را شامل میشود، محتویات کتب درسی که تکرار نیات راس نشینان وزارتی و رژیم است خود به خود تحرک وشوق تحقیق را در معلم و شاگرد می خشکاند به نحویکه کتاب زبان فارسی، دینی، تاریخ و اجتماعی تقریبا دارای مضمونی یکسال هستند که ریشه در تبلیغ نظام حاکم و اشاعه اوهام و تخریب چهره های ماندگار وطنمان را دارد. با این حال اسفناک معلم شریف سرزمینمان باید علاوه بر مشکلات مشترک باسایرین در جامعه، دانش آموز را که بصورت بمب در حال انفجار است را برای مدت حداقل5 ساعت در مقابل تخته سیاه بنشاند و جریان یک طرفه تدریس را ادامه دهد. وقتی معلم آشفته از بیرون و شاگرد سرخورده از درون است بدیهی است نتیجه جز پسرفت نخواهد بود،بی جهت نیست روز بروز بر آمار فساد و اعتیاد و ترک تحصیل کنندها و تکرار پایه(یعنی دوساله ها) در مدارس افزوده میشود و شاهدیم که پایه های آموزش آکادمیک چنین در حال فروریختن است و مدارس مبدل به مهدکودک بزرگسالان شده است.با این مختصر،نباید به معلم حق داد که برای کسب برابری دستمز در تشکیلات صنفی مجتمع شده و به اعتراض دهان بگشاید،آیا این معلم را باید سرکوب کرده و با چماق به خفقان کشید؟ رژیم خود بهتر میداند معلمان وطنمان ذیحق اند همانند کارگران، زنان، دانشجویان و همانند همه ملت ایران ولی کوچکترین اعتراض را از طرف هیچکس و گروهی تحمل نمیکند زیرا کمترین رخنه به دیوار اقتدارش مایه نگرانی است و بهمین جهت با بیرون کشیدن برچسب متعفن عامل خارجی و چسباندن آن برپیشانی حتی معلمان سعی بر پاشیدن خاک در چشم ملت را دارد از سردمداران این رژیم باید پرسید در حالیکه نهاد گزینش و حراست آموزش و پرورش قوانین مصوب خود و چه بصورت نقص علنی آن انکار میکند. در حاکمیت مات ایران حق آزادی بیان و اندیشه،حق آزادیهای فردی،آزادی تجمعات جز لاینفک حقوق مردم است که رژیم اسلامی بدلیل واهمه از گسترش حق طلبی های روبه رشد از پذیرش اولین گامهای آن مستبدانه سر میپچد. رژیم در مقابل هر اعتراضی برچسبی را آماده در مقابل هرنوشته ای اتهامی را حاضر و در برابر هر حرکتی مزدوری را بسیچ کرده تا از پیوستن جویبارهای خشم ملت و تبدیل آن برودی خروشان مانع شود. رژیم اسلامی تمام سعی خود را برای مهار اعتراضات مردمی هزینه میکند زیرا میداند روزی این رودهای خروشان به هم پیوسته و امواج آن برج های شیشه ای حضرات را در هم خواهد کوبید و در آن زمان در شن های ساحلی ترحم ملت ایران سوراخی برای پنهان شدن نخواهد بود. معلمین:معیشت، منزلت، حق مسلم ماست. رقیه اصغری شاهدهی یک بار دیگر رو به معلمین عزیز می کنیم، معلمانی که باید از ارزش و منزلت بی شماری برخوردار باشند ولی متاسفانه.... حکومت ما آنچنان تعریف و تمجید از مقام معلم می کنند که هوش از سر آدم می رود ولی وقتی نوبت به عمل می رسد نه تنها هیچ توجه نمی کنند بلکه حتی ادب را در مورد این قشر خاص عزیز جامعه رعایت نمی کنند. ریشۀ این همه مشکلات معلمین ما این است که ساختار آموزش و پرورش ما از لحاظ بنیادی ضعیف و سست است. مشکلات آموزش و پرورش خود به 4 بخش تقسیم می شود: 1- نیروی انسانی 2- برنامه های آموزشی 3- مشکلات مالی و بیمه 4- مشکلات فرهنگی و اجتماعی اینها پیامدهای این 28 سال برای معلمان و سیستم آموزش و پرورش ما بوده است. ما می دانیم هم اقتصاد و هم فرهنگ، در هر جامعه ای مهم می باشد. هر نوع حکومتی که بر سر کار باشد با عناصر انسانی سر وکار دارد باید باعث پرورش و بالندگی همۀ مردم در مدرسه شود. حتی بهترین حکومتها و ثروتمندترین کشورها با بهترین برنامه ها بدون داشتن آموزش و پرورش پیشرفته و کار آمد، هیچ کاری از پیش نخواهند برد. متاسفانه در ایران به قدری آموزش و پرورش در امر پرورش و آموزش کاستی و کندی کرد که سازمان های دیگر متولی این کار آموزش و پرورش شدند.مثلا شرکت گاز به مردم آموزش می دهد، نیروی انتظامی یک جور به مردم آموزش می دهد، شهرداری برای تفکیک زباله ها، طوری دیگر آموزش می دهد. به طوری که تمام ادارات دولتی بخش آموزشی مختص به خود دارند. در حالیکه این آموزشها جایش در مدارس می باشد. در کشورهایی که از آموزش و پرورش پیشرفته و نمونه ای برخوردارند، مثلا در ژاپن، این آموزشها در مدارس انجام می شود. به طور مثال: مهارتهای زندگی، حفاظت از محیط زیست، توجه به میراث فرهنگی در مدرسه تدریس می شود ولی متاسفانه در ایران این اتفاق نمی افتد. در بخش نیروی انسانی نتیجه این است که در گذشته فرزندان آنها می رفتند و معلم می شدند و مردم به معلم بودن افتخار می کردند و شغل معلمی یک ارزش و قربی داشت ولی اکنون اینطور نیست. روز به روز طی 27،28 سال گذشته روشنفکران جامعه کاملا از سیستم آموزش و پرورش دور شدند، دانه درشتها از آموزش و پرورش فراری شدند، آنهایی که ماندند به دلیل عدم به وجودآوری اطلاعات و عدم مطالعه ، آن هم به دلیل مشکلات معیشتی، امروز دارای سواد قابل توجهی برای انتقال به بچه ها نیستند. پوشش و بهداشت بد است، معلمین را به جای اینکه بگذارند چند سال در یک مدرسه تدریس کنند معمولا در آخر سال یک حکم دست معلم می دهند و می گویند که به مدرسه دیگر بروند. به خصوص در شهر تهران معلمان را در مدارس مناطق می چرخانند. اجازه نمی دهند گروههای فرهنگی تشکیل شود. در گذشته گروههای فرهنگی: البرز، مرجان، هدف تشکیل می شد که چقدر در پرورش و آموزش بچه ها تاثیر بسزایی داشت. یکی دیگر از گرفتاریهای بزرگ دیگر که بخصوص در پایتخت داریم، وجود معلمینی است که هیچگونه سنخیتی با زندگی در پایتخت ندارند.هر چند همۀ آنها محترم هستند. به عنوان مثال: معلمی در یک شهرستان بسیار دور به علت خوش خدمتی کردن و یا امتیاز آوردن اینکه زمانی یک رزمنده بوده، به تهران منتقل می شود. اینجاست که بچه ها حتی لهجۀ آن معلم را متوجه نمی شوند. و حتی با پوشش و گفتار آن معلم مشکل دارند و از طرف دیگر خود معلم هم بچه ها را نمی فهمد. خلاصه گرفتاری ها در آموزش و پرورش ما فراوان است و کار با تغییر یک وزیر دو وزیر و یا با عوض کردن مدیر کل تغییری نمی کند، انجمن فرهنگیان ایران خواستار تغییر بنیادی و اساسی در آموزش و پرورش می باشد. ادامه دارد... زنان مبارز ایران نازنین مویدی امسال در حالی فرا میرسد که بخشی از فعالین جنبش زنان در ایران در پشت میلههای زندان آنرا جشن میگیرند جشنی که با اعتصاب غذا همراه است، با فشار دیوارهائی که مادران جوان را از کودکانشان، جدا کرده است. جشنی که برای آینده ای بهتر برای همین کودکان؛ امروز در پشت میله های زندان برپا می شود… زنان مبارز میهنمان یک سال دیگر از تلاش و کوشش را پشت سر گذاشتند تلاش در کارخانه ها، در مزارع، در خانه، در اداره، در دانشگاه، در صحنه تئاتر و سینما، … و بالاخره در میدان های کارزار علیه ستمی که بر آنان روا می شود. امسال اما این تلاش ها چهره ای دیگر داشت و هرچه بیشتر از حرکات کوچک و خودبخودی، به حرکاتی جمعی تر و سازمانیافته تر فراروئید. حرکاتی که می توانند یکی از ستون های مهم رشد مبارزه مدنی در کشور ما باشند و بدون توجه به تفاوت های ایدئولوژیک، اجتماعی، عقیدتی، مذهبی و ...، احقاق حقوق زن را به عنوان یک شهروند با حقوق برابر، در مرکز تلاش های خود قرار دهند. مبارزه ای که میدان تاثیر آن فقط به روشنفکران زن محدود نمی شود. تلاش هائی که با آموزش از جنبش های زنان در سایر نقاط جهان همراه اند و قصد تدوین "منشوری از آن خود" را دارند. منشوری که با مشارکت و نظرسنجی از طیف وسیعی از زنان و فعالین آنان تهیه شده باشد. زنان ما تابه حال بهای سنگینی برای تلاش های خویش پرداخته اند. مروری بر اخبار روزانه سال گذشته حاکی از فشارهای متعدد و همه جانبه ای است که برای تحدید این تلاش ها در هر زمینه ای می شود. از ندادن اجازه برای برگزاری جلسات سخنرانی و مراسم تا بستن روزنامه ها و سایت های اینترنتی و بالاخره دستگیری و ضرب و شتم فعالین زن هر آن جا که به دستورات پلیس های امنیتی وقعی نگذارند. اما متاسفانه علاوه بر همه سنگ اندازی هائی که از طرف جامعه مردسالار و حکومت و نهادهای وابسته به آن در راه فعالیت و رشد جنبش زنان می شود، موانعی درونی نیز امکان رشد همه جانبه آن را سد می کند. هنوز برای بعضی از زنان فعال دیوارهائی چون داخل و خارج، مذهبی و غیرمذهبی، مسلمان و غیرمسلمان، روشنفکر و غیر روشنفکر مطرح است. درهم شکستن این دیوارها نه تنها از اهمیت کمتری نسبت به مبارزه علیه جامعه مردسالار برخوردار نیست، بلکه بدون انجام آن، جنبش زنان قادر به رسیدن به اهداف خویش به عنوان یک جنبش نخواهد بود. از میان برداشتن دیوارهای فاصله، ایجاد فرهنگ گفتمان مشترک بین بخش های مختلف جنبش زنان، بهره گیری از تجارب و دانش یکدیگر، یکی از اساسی ترین، اولیه ترین و عملی ترین گام هائی است که امروز می توان و باید برداشت. جنبش زنان، امروز باید در دو عرصه بطور موازی تلاش و مبارزه کند. اولین عرصه تلاش برای سازماندهی مستقل و درونی خویش، ایجاد سازمان سراسری زنان، بدون درنظر گرفتن بعد مکانی و تفاوت عقیدتی شامل تمام زنان ایرانی که برای حقوق برابر خویش و لغو قوانین ضد زن مبارزه می کنند و تدوین منشوری برای چنین سازمانی می باشد. اما شرط موفقیت این تلاش ها در این است که روند تدوین این منشور و مضمون آن، نه تنها استقلال آن را از هر نهاد دولتی تضمین کند، بلکه واقعا شامل همه گروه های زنان و طیف های مختلف فکری آنان گردد.عرصه دیگر مبارزه علیه جامعه مردسالار، قوانین و سنن کهنه و ضد زن و برای احقاق حقوق انسانی و اولیه خویش و استفاده از همه امکانات برای سازماندهی چنین مبارزه ای است. نگاهی به مبارزه زنان در سال های اخیر نشان از رشد و شکوفائی این جنبش و کارزارها و شیوه های جدید دارد. تلاش ها و مبارزاتی که هر روز بیش از پیش از طرف همفکران و هم سرنوشتان زن و مرد پشتیبانی می شود. تلاش هائی که با مبارزات زنان در عرصه جهان پیوند بیشتر یافته و ارتباط و همپیوندی خود با آنان را هرچه گسترده تر می کند. ۸ مارس را شادباش گوئیم و با هم به استقبال جشنی در دو سوی میله های زندان، در دو سوی مرزها و ورای همه دیوارها بشتابیم. بامید روزی که زنان ما در کشورمان از ازادیهایی که به انان تعلق دارد بهرمند شوند ودر سایه حقوق بشر زندگی کنیم فاجعه مرگ دلخراش 9 پناهجوی ایرانی در کوههای مرزی ایران و ترکیه اکبر بشارتی این افراد از طریق مرز ارومیه وارد خاک ترکیه شدند اما در وسط راه و در ارتفاعات کوههای ترکیه متاسفانه به مقصد خود نرسید و جان خود را از دست دادند. ضمن عرض تسلیت به خانواده های عزیز این هموطنان و تبریک به آقای خامنه ای و سردمداران جمهوری اسلامی که باز هم رو سفید شهرند و باز دوباره خشم و نفرت مردم عزیز کشورمان را بیش از پیش نسبت به خود و نظام تو خالی ولایت فقیه هدیه گرفتند. در اسفند ماه سال 85 و اوایل سال جدید 86 این بود هدیۀ رهبر به هموطنان عزیز و دردمند قبل از این که محمود احمدی نژاد خبر خوش هسته ای را به مردم بگوید. بلی آقای خامنه ای سردمدار ظلم و جنایت در قرن حاضر که به قول ما ایرانیها، تمام دنیا را سر کار گذاشته و به ظاهر پایۀ حقوق بشر در ایران را بنا نهاده ببیند چگونه و با چه راحتی با زندگی جوانان ما چه در داخل که شدیدترین وضع اسفناک و درد آور در همۀ زمینه ها از قبیل تحصیل و دانشگاهها، اعتقادی و مذهبی و حتی حقوق اجتماعی آنها بازی کرده و نمی گذارد هیچ اندیشه و تفکری جدا از اندیشه های متحجر ولایت فقیه در ایران عزیزمان ریشه بدواند و چگونه مبارزه می کند با بزرگترین دشمنان ولایت که همان جوانهای عزیز و با جرات کشورمان است. آری: خامنه ای و سردمداران نظام ددمنش جمهوری ولایت فقیه زندان های کشور را که باید جای یک سری افراد سودجو و کسانی که با آبرو و حقوق مردم بازی کرده باشد را پر کرده از جوانها و نیروهایی که می توانند با فکر و اندیشه شان چرخۀ مملکت را به نحو احسن به گردش در آورند که با خاموش کردن آنها می خواهد . خواسته های خود که یکی از عقب افتاده ترین ایدۀ فکری یک انسان از عصر انسانیت تاکنون می باشد را به مردم تحمیل کند و می بینیم که گزارش هر روز اعدام جوانان و نوجوانان عزیز کشورمان و حتی نوجوانانی که زیر 18 هستند و به سن قانونی نرسیدند که با از بین بردن آنها می خواهد ترس و وحشت را همیشه در آن مملکت تا زمانیکه ولایت فقیه حکومت می کند را در دل مردم نگه داشته و کسانی که می خواهند از این مخمصه خلاص شده و جان خود را به خطر می اندازند و از آنجا رهایی یابند متاسفانه در مرزها و کوههای کشورهای همسایه مثل ترکیه به دام افتاده و جانشان به خطر می افتد و تازه ترین گزارش این که مرگ یا بهتر بگویم شهادت 9 تن از عزیزان مان که می خواستند از حکومت جور و ستم و تاریکی رهایی یابند چگونه در بهار امسال اتفاق افتاد. و باید دوباره شاهد عزاداری مادران و پدران این عزیزان باشیم و اشک در چشمانمان حلقه ببندد و با خود عهد و پیمان ببندیم و بگوییم با شکنجه ها و آزار و اعدام نمی توانیم به خواسته هایتان رسیده و جوانهای ما را خاموش کنید بلکه مردم عزیزمان روز به روز به ماهیت کثیف و حیوانی شما پی برده و آینده ایران و خودشان به وضوح و روشن دیده و می بینند آن روزی که شما عنکبوتها توسط تارهای خودتان به دام می افتید و خود را در زباله دان تاریخ می بینید ما مردم، این فاجعه دلخراش را به خانواده های آن عزیزان که در حقیقت خانواده های خودمان است تسلیت می گوییم و آنها مطمئن باشند که خون این عزیزان هرگز پایمال نمی شود و از راههای قانونی و حتی سازمان ملل و با پیگیری مردم و اپوزسیون خارج از کشور مشت محکمی بر دهان آن جلادان تاریخ خواهیم زد و خبرخوش دیگری را به مردم هدیه می دهیم. برگهای زرد پاییزی طاهره محمدی برگهای زرد پاییزی زیر پاهایم خش خش می کردند. لذتی توام با ترس بر من مستولی شده بود. چشمانم را از زمین بر نمی داشتم، فکر می کردم اگر به آسمان نگاه کنم تمرکز فکریم را از دست می دهم. دلشوره ای عجیب داشتم، یاد اولین روز مدرسه افتادم که چگونه با ترس و اضطراب وارد کلاس شدم و با چه شوری اولین روز تحصیلی را آغاز کردم. سالها گذشتند و من توانستم دبستان و دبیرستان را پشت سر هم به پایان برسانم و با خروارها گرفتاری و دردسر و چند سال پشت کنکور ماندن سر انجام موفق شدم شاخ دیو کنکور را بشکنم و وارد دانشکاه شوم. هر چند از این چند سال بگویم با چه رنج و عذابی طی شد، کم گفته ام هر روز بخشنامه ای جدید می آمد و فرم و وضع کلاسها تغییر می کرد. حتی نشستن دانشجویان دختر و پسر کنار هم ماجراهایی وحشتناک می آفرید. تمام خاطرات گذشته مانند پردۀ سینما جلو چشمم حرکت می کردند. یادم آمد در ترم هفتم گرفتار درگیریهای دانشگاهی شدم. تقریبا دو سال به طول انجامید و این دوره ی وحشتناک به پایان رسید. اما به چه بهایی آن دیگر رازی ناگفتنی است. هیچ گاه یادم نمی رود آخرین روزی که از دانشگاه خارج شدم لیسانسم را گرفته بودم، احساس می کردم پر در آورده ام. چون قرقی پرواز می کردم و می خواستم هرچه زودتر از این مکان که روزی برایم کعبه ی آمال بود، فرار کنم.
مدت ها گذشت حالا مدرکی که نقطه انتهای آرزوهایم بود برایم آینه ی دق شده بود. زیرا نمی توانستم کاری پیدا کنم. روزها به کلیه ی اداره ها و شرکت ها رجوع می کردم و تقاضای کار می کردم ولی همیشه جواب، نه بود. زمانی که با ناامیدی هر چه بیشتر خود را در خانه حبس کرده بودم از دوستی تلفنی داشتم که برایم کاری در یک مدرسه غیرانتفاعی پیدا کرده بود. من هم از خدا خواسته پذیرفتم. بهتر از در خانه نشستن بود. چند روزی مشغول به کار شدم ولی به خاطر عقایدی که داشتم مشکلاتی برایم پیش آمد و عذر مرا خواستند. خلاصه بلافاصله بیکار شدم چون نمی توانستم عقاید تحمیلی رژیم جمهوری اسلامی را قبول کنم و تحت نظر آنها انجام وظیفه نمایم. بعد از ماهها توانستم که کاری در یک کلینیک پیدا کنم در آن مشغول به کار شدم همیشه دوست داشتم تا می توانم به زنهایی که نیاز به کمک دارند کمک کنم به خاطر همین همیشه سعی می کردم ارتباطی بیرون از خانه داشته باشم و تا آنجایی که می شد مشکلات آنها را رفع کنم. زنهای بی سرپرست و یا کودکان بی سرپرست. کودکانی که همیشه نیاز به کمک دارند تحت سخت ترین فشارهای زندگی می سوزند در صورتی که آنها باید در این سن در کلاسهای درس باشند و آموزش ببینند یا با هم سنهای خودشان سرگرم بازی های بچگانه شوند. خدا می داند که جه قدر سختی و بدبختی می کشند. بله خلاصه مشغول به کار شدم و در رابطه با کارم با آدمهایی آشنا می شدم که از بدبختی هایی که داشتند صحبت می کردند. دختران زیبایی که به خاطر اینکه فقط مانند دوستانشان شیک و خوش لباس باشند و پولی در جیب داشته باشند، به مسیرهای نادرست کشیده می شدند. یادم می آید یکی از آنها می گفت: در طول سال چند باری به دبی می رود از او سوال می کردم که تو چگونه با نداشتن پول می توانی به این سفر ها بروی؟ او می گفت: او را می برند و او با فروختن جسم و بدن خود پول در می آورد. کالای مصرفی شده بود بدون آنکه متوجه باشد که چه می کند. و بدون آنکه بفهمد که فقط چند سالی می تواند از این طریق زندگی خود را تامین کند بله فروختن دختران جوان به دبی و درآمدهای فراوان برای رژیم جمهوری اسلامی. این بزرگترین و بی شرمانه ترین وضع غیره قابل تحمل بود و چگونه می توانستم به آنها بفهمانم که چگونه جوانی و جنسیت خود را به راحتی، و بدون اینکه حتی متوجه بشوند که زندگی کوتاه دارند. و بعد مانند زنهای خیابانی باید مورد استفاده شخصی مردهای کثیف شوند. و بعد یک روز گرفتار زندان و شکنجه و تجاوز و بعد حکم اعدام برای یک دختر جوان، دختری که می توانست درس بخواند، کار کند، ازدواج کند، صاحب فرزند شود و زندگی خوبی داشته باشد، ولی بدون آنکه بخواهد دچار خیالهای تو خالی شدن و در سن 20 سالگی اعدام شدند. چه کسی جوابگوی این مسائل در ایران می باشد؟ آیا باید جوانهای ما و کودکان ما و زنهایی بی سرپرست به خاطر مشکلات مادی و معنوی باید اینگونه فنا شوند. چرا!!!؟؟؟ زیرا که جمهوری اسلامی باعث شد که اینگونه مسائل پیش آید. فقر، بدبختی، فساد، تجاوز، اعتیاد ...با وجود اینکه کشوری داریم با سرمایه های ملی و صنعتهای پیشرفته اما این حکومت اسلامی است که نمی گذارد مردم ایران از این سرمایه ها استفاده کنند. آنها به خاطر اینکه بتوانند زندگی کنند دست به هر کاری می زنند و به آینده هیچ فکر نمی کنند که چه بر سر آنها می آید. بلکه این حکومت اسلامی است که مردم را وادار به کارهای ناپسند می کنند باید تلاش کرد تا بتوانیم این مردم بی گناه را ازدست این همه ظلم و بدبختی نجات دهیم نباید بگذاریم که رژیم جمهوری اسلامی هدفهای نادرست خود را ادامه دهد باید به تمامی دنیا و مردم مشکلات و دزدیهای آنها را رو کنیم تا آبروی آنها برود و به مردم ایران نشان دهیم که چگونه این رژیم آنها را بازیچه ی هدفهای خود کرده است. آنها باید ازاین همه خاموشهای ذهنی بیدار شوند و فکری به حال و آیندۀ خود نمایند و ما نیز از آنها حمایت خواهیم کرد تا آخرین قطرۀ خون، و این رژیم جمهوری اسلامی را نابود خواهیم ساخت. زمان زیادی نمانده انشاالله هر چه زودتر به هدفهای خودمان برای آزادی مردمان کشورمان خواهیم رسید و آزادی صحیح و اصولی و قانونی را برای مردم کشورمان به ارمغان خواهیم برد. نفت و بخشش های دولت وحید رشادی در این دوره که حکومت در دست جانشین خدا در زمین می باشد ، انسان از هر اتفاقی ابتدا برداشت خوبی دارد ولی متاسفانه به دلیل دات جانی و خائن بودن ولایت فقیه و اعوان و انصارش تمامی خوبی های آن اتفاق سهم آیات خدا و جانشین مدعی خدائی (خودی ها ) می شود و برای ما مردم که غیر خودی هستیم چیزی جز فقر ، اعتیاد ، فحشا ، سرکوب و ... باقی نمی ماند . یادم می آید چندی پیش که برای اولین بار بعد از سا لها قیمت نفت افزایش یافت خیلی ها گفتند که ایران خوشبخت شد!!! پولدار شد!!! اما...امروز که از آن ماجرا می گذرد و ما چیزی از آن افزایش قیمت نفت نفهمیدیم وجز گرانی اجناس و از بین رفتن توان ملت برای مقاومت در برابر نداری و گرانی دستاورد دیگری نداریم، نزدیک یک ماه است که مفتخر به بهره برداری هسته ای شده ایم.! حالا پول آن ها کجا رفت خدا داند!!! بگذریم می خواهم کمی خودمانی صحبت کنم. بار ها وبارها در همین خیابانهای تهرا ن شاهد بچه های کوچکی بوده ام که در خفقان فساد بیداد این شهر بزرگ، سرگردان و غریب، ، در حسرت یک دنیا آرزو ، صبح تا شب را با فروختن یا نفروختن چند برگ فال حافظ می گذرانند؛ فکر نمی کنم آنها چیزی از انرژی و اورانیوم و نفت و… بدانند. وحتی اگر رییس جمهور را هم ببینند ، خوشحالی شان بابت دستاوردهای هسته ای(!) نمی تواند باشد، بلکه دیدن او را هم یکی از آرزو های دست نیافتنی شان می دانند. خیلی سخت ست می دانم؛ ولی همیشه دلم می خواست برای یک روز هم که شده جای آنها بودم شاید بهتر می فهمیدم ماه ها گوشت و مرغ نخوردن و سال ها رنگ سینما را ندیدن چقدر سخت ست!حالا میخواهم این را بدانم که آیا قیمت دستیابی به انرژی هسته ای و نفت بیشترست یا یک کیلو گوشت و یک سانس سینما؟! کاش یکی پیدا می شد و پرونده فقر را به شورای امنیت می فرستاد!؟ یادم می آید چندی پیش که برای اولین بار بعد از سا لها قیمت نفت افزایش یافت خیلی ها گفتند که ایران خوشبخت شد! پولدار شد! اما... امروز که از آن ماجرا می گذرد و ما چیزی از آن افزایش قیمت نفت نفهمیدیم وجز گرانی اجناس و از بین رفتن توان ملت برای مقاومت در برابر نداری و گرانی دستاورد دیگری نداریم، نزدیک یک ماه است که مفتخر به بهره برداری هسته ای شده ایم.! حالا پول آن ها کجا رفت خدا داند! بگذریم می خواهم کمی خودمانی صحبت کنم. بار ها وبارها در همین خیابانهای تهرا ن شاهد بچه های کوچکی بوده ام که در خفقان فساد بیداد این شهر بزرگ، سرگردان و غریب، ، در حسرت یک دنیا آرزو ، صبح تا شب را با فروختن یا نفروختن چند برگ فال حافظ می گذرانند؛ فکر نمی کنم آنها چیزی از انرژی و اورانیوم و نفت و… بدانند. وحتی اگر رییس جمهور را هم ببینند ، خوشحالی شان بابت دستاوردهای هسته ای(!) نمی تواند باشد، بلکه دیدن او را هم یکی از آرزو های دست نیافتنی شان می دانند. خیلی سخت ست می دانم؛ ولی همیشه دلم می خواست برای یک روز هم که شده جای آنها بودم شاید بهتر می فهمیدم ماه ها گوشت و مرغ نخوردن و سال ها رنگ سینما را ندیدن چقدر سخت ست! حالا میخواهم این را بدانم که آیا قیمت دستیابی به انرژی هسته ای و نفت بیشترست یا یک کیلو گوشت و یک سانس سینما؟! کاش یکی پیدا می شد و پرونده فقر را به شورای امنیت می فرستاد!!!؟ بعد از خواندن بالا رفتن درآمد ملی : زیباست ! وقتی از درون مرزبندی های سیاسی و ایدئولوژیکی خارج می شوی و از دید یک انسان عادی یک دانشجوی ساده به مسئله نگاه می کنی! وقتی ساده به داستان نگاه می کنی تازه عمق فاجعه را در می یابی!وقتی ورای ایسم ها و نظریات مختلف جامعه شناسی به یک مسئله ی انسانی می نگری تازه عمق فاجعه را در چشمان آن کودک خیابانی که زورکی می خواهد به تو آدمس بفروشد می بینی! آری انرژی هسته ای شاید برای او به اندازه ی یک غذای گرم و جای خواب راحت و شادی کودکانه اهمیت نداشته باشد! حق مسلم آن کودک شاید یک سانس سینما به همراه یک چیپس باشد! اما بزرگترهایش می گویند نه! شکوه عظمت وطن آریایی عظیممان را ارزان نمی فروشیم به یک سانس سینما و چیپس! وارثان کوروش و داریوش و خلافای بزرگ و عظیم الشان به دنبال امور بزرگند! یک جمله در این مطلب زیبا تر از همه چیز بود! (( کاش یکی پیدا می شد و پرونده فقر را به شورای امنیت می فرستاد!!!؟ )) من هم اضافه می کنم. ای کاش یکی هم پیدا شود این پرونده را به نزد وجدانش ببرد! حقوق زن در اسلام لیلا سبحانی بهتر است به نمو نه ایاتی که در مورد زنان گفته شده توجه کنید تا متوجه شوید چقدر اسلام به زنان بها داده است زنان شما کشتزار شمایند پس برای کشت به انها نزدیک شوید هر گاه مباشرت انها را خواهانید و برای ثواب ابدی چیزی پیش فرستید فرستادن پیش کش چه مفهومی به جز سکس از زن است ایه 227 سوره بقره زنان را برای شوهران حقوق مشروعی است چنانچه شوهران بر زنان لیکن مردان را برای فزونی و برتری است ایه 281 سوره بقره اگر مدیون سفیه و فقیر است و صلاحیت امضا ندارند ولی او به عدل و دورستی امضا کند و دو تن از مردان را گواه ارید و اگر دو مرد نیایید یک تن مرد و دو زن هر که را طرفین راضی شوند گواه گیرند توجه کنید که حتی گواهی دادن زنان مشروط بر این است که دو مرد یافت نشود ایه 2 سوره نسا اگر بترسید دکه مبادا درباره یتیمان مراعات عدل و داد کنید پس ان کس از زنان را به نکاح خود ارید که شما را نیکو و مناسب با عدالت است دو یا سه یا 4 ایه 10 نسا حکم خدا در حق فر زندان شما این است که پسران دو برابر دختران ارث برند سهم ارث شما مردان از ترکه زنان نصف است در صورتی که انان را فرزند نباشد و سهم ارث زنان ربع ترکه شما مردان است ایه 18 نسا ای اهل ایمان برای شما حلال نیست که زنان را اکراه و به جبر به میراث گیرند یعنی اگر اکراهی نبود انان را نظیر یک کالا می توانید به ارث ببرید
مردان را بر زنان حق تسلط و نگهبانی است به واسطه ان برتری که خدا بعضی را بر بعضی مقرر داشته و هم به واسطه انکه مردان از مال خود باید به زنان نفقه دهند پس زنان شایسته و مطیع انهایند که در غیبت انها حافظ حقوق شو هرانشان باشند و انچه را خدا به حفظ ان امر فرموده تگه دارند و زنانی که از مخالفت و نافرمانی انان بیمناکید باید نخست انها را موعظه کنید اگر مطیع نشدند از خوابگاه انها دوری گزینید باز مطیع نشدنند انها را تنبه کنید اینها نمونه های از ایاتی بودند که درباره ارج قرب زنان در قران اورده شده است اگر شمار احادیثی که زن را جزو مایملک مرد میداند و بدون اجازه او حق بیرون رفتن از خانه ندارند و اگر چنین کند تا وقتی به خانه بر میگردد مورد لعن و نفرین فرشتگان قرار میگرند به این ایه های قرانی اضافه کنیم متوجه خواهید شد که ریشه این تبعض در اسلام است چند زنی بعضی از مردان هم در دوره اسلامی با پذیرفتن اینکه تعداد زنان از مردان بیشتر بوده به هیچ وجه توجیه پذیر نیست زیرا ممکن است شرایطی در جامعه بوجود بیاید که تعداد زنان بر تعداد مردان فزونی یابد ایا این توجیه پذ یر است که زنان نیز چند شوهر داشته باشند به پیروی از همین قوانین الهی است شورای نگهبان در قانونی که برای رفع کودک ازاری توسط مجلس وضع شده بود پدر را با توجه به قوانین فقهی از این قانون مستثنی دانست و گفت چون پدر حق سرپرستی دارد از این قانون مستثی است یعنی اگر مادری فرزند خود را بکشد یا شکنجه کند مجازات می شود اما اگر پدری این کار را با فرزند خود بکند قانون توسط فقه از او حمایت میکند همان طور که جندی پیش در جراید خواندیم که کودکی زیر ضربات زنجیر پدر خودجان سپرد اما حکم قصاص برای او صادر نشد این قوانین الهی است که به اخوند ها اجازه سو استفاده میدهند انچه ما می کشیم از اسلام است. سرکوبی دیگر، سرکوب معلمان
در راستای تداوم نقض مستمر حقوق بشر و اعمال خشونت، ارعاب و سرکوب اقشار مردم ایران توسط جمهوری اسلامی، اینبار هم در مقابل حرکت اعتراضی معلمان برای احقاق حقوق صنفی خود، با برخورد قهرآمیز و حمله به تجمع معلمان، ضرب و شتم و دستگیری صدها تن از فعالان و رهبران آنها، مخالفت خود را با دموکراسی و هر ندای حق طلبانه ای نشان داد. کانون دفاع از حقوق بشر در ایران، جمهوری اسلامی را به دلیل نقض آشکار اعلامیه جهانی حقوق بشر در مواد ذیل محکوم نموده و ضرورت رعایت حقوق بشر را گوشزد نموده و خواهان آزادی تمامی دستگیر شدگان این جنبش و دیگر زندانیان سیاسی و عقیدتی می باشد. ماده 20 اعلامیه جهانی حقوق بشر: الف/ هر کس حق دارد آزادانه مجامع و جمعيتهاي مسالمت آميز تشکيل دهد. ماده 23 اعلامیه جهانی حقوق بشر: الف/ هر کس حق دارد کار کند، کار خود را آزادانه انتخاب نمايد، شرايط منصفانه و رضايت بخشي براي کار خواستار باشد و در مقابل بيکاري مورد حمايت قرار گيرد. ب/ همه حق دارند که بدون هيچ تبعيضي در مقابل کار مساوي، اجرت مساوي دريافت دارند. ج/ هر کس که کار ميکند به مزد منصفانه و رضايت بخشي ذيحق ميشود که زندگي او و خانواده اش را موافق شئون انساني تامين کند و آن را در صورت لزوم با هر نوع وسائل ديگر حمايت اجتماعي، تکميل نمايد. د/ هر کس حق دارد که براي دفاع از منافع خود با ديگران اتحاديه تشکيل دهد و در اتحاديه ها نيز شرکت کند. ماده 24 اعلامیه جهانی حقوق بشر: هر کس حق استراحت و فراغت دارد و بخصوص به محدوديت معقول ساعات کار و مرخصيهاي ادواري، با اخذ حقوق ذيحق مي باشد. ماده 25 اعلامیه جهانی حقوق بشر: الف/ هر کس حق دارد که سطح زندگي او، سلامتي و رفاه خود و خانواده اش را از حيث خوراک و مسکن و مراقبتهاي طبي و خدمات لازم اجتماعي تامين کند و همچنين حق دارد که در مواقع بيکاري، بيماري، نقص اعضاء، بيوگي، پيري يا در تمام موارد ديگري که به علل خارج از اراده او وسائل امرار معاشش از دست رفته باشد از شرايط آبرومندانه زندگي برخوردار باشد. 105/2007 کانون دفاع از حقوق بشر در ایران |
|